۵ جمادی الثانی ۱۴۱۵ قمری – نبوت‌ ۷ (تاريخ‌ انبياء) اخلاق‌ خ‌ ۶۶

 نبوت‌ 7 (تاريخ‌ انبياء) اخلاق‌ خ‌ 66

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمدلله‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌ لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداه‌ و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 در بحثهاي‌ گذشته‌ دربارة‌ نبوت‌ و نبوت‌ عامه‌ مطالبي‌ گفته‌ شد كه‌ به‌ اينجا رسيديم‌ كه‌ چون‌ تاريخ‌ صحيحي‌ از انبياء در دستمون‌ نيست‌ حتي‌ كتاب‌ تورات‌ و انجيل‌ را هم‌ تحريف‌ كرده‌اند. تحريف‌ هم‌ به‌ معناي‌ اين‌ است‌ كه‌ وضعش‌ را عوض‌ كرده‌اند. مطالبي‌ كه‌ دلشون‌ مي‌خواسته‌ در طول‌ زمان‌ دانشمندان‌ مسيحي‌ و يهودي‌ در كتاب‌ انجيل‌ و تورات‌ گذاشته‌اند و در چيزهايي‌ هم‌ كه‌ نمي‌خواسته‌اند باشه‌ برداشته‌اند. اين‌ معناي‌ تحريفه‌ كه‌ قرآن‌ ما اين‌ تحريف‌ را نداره‌. اين‌ به‌ اقرار خود مسيحي‌ها و يهوديهاست‌ كه‌ بعضي‌ اوقات‌ مطالب‌ صحيح‌ نبوده‌ كه‌ تو انجيل‌ باشه‌ يا تو تورات‌ باشه‌ برداشتيم‌. بنابر اين‌ اعتبار نداره‌، تورات‌ و انجيل‌ و روي‌ اين‌ اصل‌ ما تاريخ‌ صحيحي‌ از انبياء نداريم‌. چون‌ كتاب‌ در اون‌ زمانها نبوده‌. نوشتة‌ خاصي‌ نبوده‌. و گاهي‌ در گوشه‌ و كنار از اكتشافات‌ و بعضي‌ از كتيبه‌ها يك‌ چيزهايي‌ به‌ دست‌ مي‌آوردند. اون‌ تاريخ‌ انبياء نمي‌تونه‌ باشه‌. تنها چيزي‌ كه‌ ما از تاريخ‌ انبياء در دست‌ داريم‌ و قدمتش‌ بيشتر از همة‌ اينهاست‌ صرف‌ نظر از قرآن‌ بودن‌ و اعجاز بودن‌ خود قرآنه‌. قرآن‌ يك‌ مقداري‌ از انبياء را معرفي‌ كرده‌ بقيه‌ اشون‌  را هم‌ روايات‌ معرفي‌ كرده‌. پيغمبران‌ اولي‌ العظم‌ را در قرآن‌ خداي‌ تعالي‌ معرفي‌ كرده‌. كه‌ اول‌ اونها حضرت‌ نوحه‌. قائده‌اش‌ اينه‌ كه‌ حضرت‌ آدم‌ اول‌ باشه‌ ولي‌ چون‌ در بهشت‌ استقامت‌ كاملي‌ نداشت‌ لغزش‌ پيدا كرد خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد و لم‌ نجد لهم‌ عظما. ما امتحانش‌ كرديم‌ در استقامت‌ خوب‌ از امتحان‌ بيرون‌ نيامد. معناي‌ و لم‌ نجد له‌ عظما اين‌ است‌.

 در مرحلة‌ توبه‌ حضرت‌ آدم‌ موند. لذا دويست‌ سال‌ بعد از بهشت‌ گريه‌ مي‌كرد و گريه‌اش‌ دويست‌ سال‌ طول‌ كشيد. شما چهل‌ روز مي‌خواييد برنامة‌ توبه‌ را انجام‌ بديد مي‌گيد چقدر طولانيه‌! حضرت‌ آدم‌ براي‌ يك‌ گناه‌ دويست‌، گناه‌ هم‌ تازه‌ نبود يك‌ كار مكروهي‌ بود. براي‌ اين‌ كه‌ هر چه‌ طرف‌ بزرگتر باشه‌، مخالفتش‌ بزرگتره‌. اما بچه‌ اتون‌ هم‌ مخالفت‌ مي‌كنيد مي‌ريد، اصلا يادتون‌ مي‌ره‌. يك‌ وقت‌ هست‌ با پدرتون‌ مخالفت‌ مي‌كنيد. نه‌. يادتون‌ مي‌مونه‌. اهميت‌ مي‌ديد. يك‌ وقت‌ هست‌ با مثلا دولت‌ يك‌ كار مخالفتي‌ داريد. اين‌ ديگه‌ دادگاه‌ داره‌ هم‌ زندان‌ داره‌ هم‌ فلان‌. يك‌ وقت‌ هستش‌ با امام‌ زمانتون‌ مخالفت‌ مي‌كنيد. اين‌ ديگه‌ دويست‌ سال‌ هم‌ كمه‌. اگر ميليونها سال‌ انسان‌. چون‌ هر چه‌ طرف‌ بزرگتر باشه‌ مخالفت‌ با او بزرگتره‌. به‌ بزرگي‌ خود طرفه‌ مخالفت‌ با. چقدر بزرگه‌ بي‌ نهايت‌. مخالفتش‌ هم‌ بي‌ نهايت‌ بده‌. حضرت‌ آدم‌ را تازه‌ به‌ دادش‌ رسيدند كه‌ دويست‌ سال‌ توبه‌اش‌ طول‌ كشيد. يعني‌ جبرئيل‌ آمد پيش‌ آدم‌ گفت‌ چرا گريه‌ مي‌كني‌؟ گفت‌ كه‌ من‌ مطرود خدا واقع‌ شدم‌. خدا من‌ را از نعمتش‌ بيرون‌ كرده‌. اين‌ را بدونيد اگر يك‌ نعمتي‌ خدا بهتون‌ داد بعد ازتون‌ گرفت‌ بي‌ جهت‌ ازتون‌ نگرفته‌. يك‌ گناهي‌ كرده‌ايد كه‌ نعمت‌ را ازتون‌ گرفته‌. ان‌ الله‌ لا يغر بقوم‌ حتي‌ يغير ما بانفسهم‌. خدا وضع‌ هيچ‌ كسي‌ را هيچ‌ جمعيتي‌ را عوض‌ نمي‌كنه‌ مگر اين‌ كه‌ خودش‌ در آخر خودش‌ وضع‌ خودش‌ را عوض‌ كرده‌ باشه‌. خدا هم‌ عوضش‌ مي‌كنه‌. نعمت‌ داده‌، مكنت‌ داده‌، همه‌ چيز بهتون‌ داده‌. سلامتي‌، اگر راه‌ خدا را پيش‌ بگيريد در راه‌ خدا قدم‌ برداريد خدا اين‌ نعمتها را ازتون‌ نمي‌گيره‌. وقتي‌ كه‌ وضعتون‌ را تغيير مي‌ديد خدا هم‌ وضعش‌ را تغيير مي‌ده‌ با شما و نعمت‌ را ازتون‌ مي‌گيره‌. گفت‌ من‌ در اون‌ همه‌ نعمت‌ بودم‌. لباس‌ دوختة‌ آماده‌ كرده‌ حتي‌ پرو هم‌ نمي‌خواست‌ بكنم‌. مي‌آوردند مي‌پوشيدم‌. غذاي‌ پختة‌ حاضر. ميوه‌هاي‌ مرتب‌ همه‌ چيز مرتب‌ بود توي‌ بهشت‌ شيطان‌ آمد ما دو نفر را گول‌ زد. ما از توي‌ بهشت‌ بيرون‌ كرد. لذا حالا اون‌ از بين‌ رفت‌. نعمت‌ مهم‌ نيست‌. چون‌ خدا گرفته‌ مهمه‌. من‌ دارم‌ مي‌گم‌ مهم‌ نيست‌ ولي‌ خوب‌ اونچه‌ بيشتر براي‌ حضرت‌ آدم‌ اهميت‌ داشت‌ رضايت‌ خدا و عدم‌ رضايت‌ خدا بود. شخص‌ طائب‌ بايد بدونه‌ كه‌ خدا راضي‌ شده‌.

 و خدا از شماها راضي‌ مي‌شه‌ چون‌ شماها امت‌ مرحومة‌ كرة‌ زمين‌ هستيد. امتي‌ هستيد كه‌ در ميان‌ انبياء بهتون‌ رحم‌ شده‌. مرحومه‌ يعني‌ رحم‌ شده‌. مهرباني‌ خاصي‌ بخاطر پيغمبر خداي‌ تعالي‌ به‌ امت‌ پيغمبر داره‌. چون‌ پيغمبر را خدا خيلي‌ دوست‌ داره‌ امتش‌ را هم‌ خيلي‌ دوست‌ داره‌. حضرت‌ موسي‌ يك‌ روز سؤال‌ كرد كه‌ خدايا امت‌ من‌ آيا بهترين‌ امتها نيستند كه‌ اين‌ همه‌ نعمت‌ بهشون‌ دادي‌؟ از آسمان‌ براشون‌ فرستادي‌، هر چه‌ خواستند بهشون‌ دادي‌. و در قرآن‌ هم‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد: و فضلتكم‌ علي‌ العالمين‌. بر همة‌ جهانيان‌ شما را اي‌ بني‌ اسرائيل‌ فضيلت‌ داديم‌. خداي‌ تعالي‌ به‌ موسي‌ فرمود مگر نمي‌دوني‌ همان‌ فاصله‌اي‌ كه‌ بين‌ تو و پيغمبر اسلام‌ هست‌ از نظر ارزش‌ و از نظر محبت‌ من‌ همان‌ فاصله‌ بين‌ امت‌ تو و امت‌ پيغمبر اسلام‌ هست‌. ببينيد چقدر خداي‌ تعالي‌ شماها را دوست‌ داره‌. و ما چقدر غافليم‌. گناهان‌ كبيره‌ تبديل‌ شده‌ به‌ اين‌ كه‌ چهل‌ روز اون‌ هم‌ با بي‌ حاليهايي‌ كه‌ ما داريم‌. چهل‌ روز توبه‌ اون‌ هم‌ گاهي‌ درست‌ انجام‌ نمي‌ديم‌. گفت‌ چرا گريه‌ مي‌كني‌ اين‌ قدر؟ گفت‌ اينجوره‌. من‌ از خداي‌ خودم‌ شرمنده‌ام‌. خجالت‌ مي‌كشم‌. در بعضي‌ از روايات‌ داره‌ كه‌ حضرت‌ جبرئيل‌ به‌ حضرت‌ آدم‌ گفت‌ كه‌ اينها را بگو شايد مؤثر باشه‌. يا حميد بحق‌ محمد. اي‌ خدايي‌ كه‌ حميد هستي‌. پسنديده‌ هستي‌. به‌ حق‌ محمد پيغمبر آخر الزمان‌ قسمت‌ مي‌دهم‌. و يا عالي‌ به‌ بحق‌ علي‌. اي‌ خدايي‌ كه‌ برتري‌ بحق‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ قسمت‌ مي‌دهم‌. و يا فاطر بحق‌ فاطمه‌. اي‌ كسي‌ كه‌ همة‌ بديها و خوبيها را از هم‌ جدا مي‌كني‌ به‌ حق‌ فاطمة‌ زهرا قسمت‌ مي‌دهم‌. و يا محسن‌ بحق‌ الحسن‌. اي‌ خدايي‌ كه‌ نيكو هستي‌ نيكوكار هستي‌ به‌ حق‌ حسن‌ ابن‌ علي‌ كه‌ يكي‌ از ائمه‌ است‌، ائمة‌ اخر الزمان‌ بگو خدايا من‌ تو را قسمت‌ مي‌دهم‌ و يا قديم‌ الاحسان‌. بحق‌ الحسين‌. اي‌ خدايي‌ كه‌ از احسانت‌ از قديم‌ بوده‌. هميشه‌ بوده‌. قسمت‌ مي‌دم‌ به‌ حق‌ حسين‌. اين‌ همينطور كه‌ جبرئيل‌ يك‌ كلمه‌، يك‌ كلمه‌ مي‌گفت‌ و او هم‌ يك‌ كلمه‌، يك‌ كلمه‌ جواب‌ مي‌داد كم‌ كم‌ دلش‌ شكست‌ به‌ نام‌ امام‌ حسين‌ هم‌ كه‌ رسيد اشكش‌ ريخت‌. گفت‌ جبرئيل‌ چرا من‌ اينجور منقلب‌ شدم‌؟ من‌ دويست‌ ساله‌ داره‌ گريم‌ مي‌كنم‌.

 اين‌ را بدونيد بكائين‌ اونهايي‌ كه‌ خيلي‌ در عالم‌ گريه‌ كردند چهار نفر بودند اوليش‌ حضرت‌ آدمه‌. خيلي‌ گريه‌ كرد. و حالا گريه‌ هم‌ اينطور شدت‌ پيدا كرد. چرا؟ حضرت‌ جبرئيل‌ عرض‌ كرد كه‌ چون‌ اين‌ فرزند تو را مي‌كشند در كربلا و سرش‌ را از بدنش‌ جدا مي‌كنند، بدنش‌ را قطعه‌، قطعه‌ مي‌كنند اين‌ اثر فطري‌ و طبيعي‌ است‌ با اين‌ كه‌ تو اطلاعي‌ از وضعش‌ شايد نداشتي‌ اشكت‌ ريخته‌. بخاطر اين‌ اشك‌ چشم‌ خداي‌ تعالي‌ او را بخشيد. ولي‌ ديگه‌ استقامت‌، مرحلة‌ استقامت‌ ديگه‌ از او ظهور و بروزنكرد. از حضرت‌ آدم‌ بروز نكرد. در همان‌ مرحلة‌ توبه‌ بود. حضرت‌ آدم‌ معصيت‌ نكرد اين‌ را شما بدونيد. از خود آيات‌ قرآن‌ مشخصه‌ كه‌، چون‌ پيغمبر بايد معصوم‌ باشه‌، معصيت‌ نكنه‌. اينها معصيت‌ نبود. خداي‌ تعالي‌ به‌ حضرت‌ آدم‌ فرموده‌ بود كه‌ نزديك‌ اون‌ درخت‌ نشيد. به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ اگر نزديك‌ اون‌ درخت‌ شديد لباسهاتون‌ را مي‌گيريم‌. و غذا هم‌ براتون‌ نمي‌فرستيم‌. اين‌ را علما حمل‌ بر كراهت‌ يا ترك‌ اولي‌ كرده‌اند. به‌ جهتي‌ مي‌گفت‌ كه‌ با خودش‌ فكر مي‌كرده‌ كه‌ ما بالاخره‌ بايد لباسها را اينجا بديم‌ ما اينجا موقت‌ هستيم‌. حضرت‌ آدم‌ تو بهشت‌ موقت‌ بود. منتهي‌ به‌ اين‌ زوديها هم‌ بيرونش‌ نمي‌خواست‌ بكنند. از اون‌ طرف‌ حضرت‌ آدم‌ فكر نمي‌كرد كه‌ موجودي‌ با توجه‌ به‌ خدا كه‌ خدا هست‌ دروغ‌ بگه‌. شماها اين‌ را بدونيد كه‌ اگر خداي‌ نكرده‌ دروغ‌ گفتيد در اون‌ لحظه‌ ايمان‌ به‌ خدا نداريد. آخه‌ نمي‌شه‌ كه‌ انسان‌ خدا را ببينه‌ جلوي‌ چشمش‌ و در عين‌ حال‌ بر خلاف‌ امر الهي‌ دروغ‌ بگه‌. اصلا فكر نمي‌كرد. شيطان‌. اگر يك‌ وقتي‌ دروغ‌ گفتيد شما در همان‌ لحظه‌ شيطانيد. اين‌ را بدونيد. و اين‌ فقط‌ و فقط‌ كار شيطانه‌. اگر انسان‌ متوجه‌ خدا بود و گناه‌ كرد، اخلاق‌ بدي‌ از خودش‌ نشون‌ داد صفات‌ رزيله‌اي‌ از خودش‌ ظاهر كرد. اين‌ در اون‌ موقع‌ يقين‌ بدانيد كه‌ اين‌ شيطانه‌. هر وقت‌ ديديد كسي‌ داره‌ غيبت‌ مي‌كنه‌ با توجه‌، يك‌ وقت‌ هست‌ غيبت‌ مي‌كنه‌ حواسش‌ نيست‌. يعني‌ اصلا نمي‌دونه‌ غيبت‌ حرامه‌ مثلا، حواسش‌ نيست‌. نه‌ بهش‌ مي‌گي‌ غيبت‌ حرامه‌ و چيز نكن‌، غيبت‌ نكن‌. اين‌ باز هم‌ غيبت‌ مي‌كنه‌. اين‌ يقين‌ بدانيد اون‌ موقع‌ شيطانه‌. اين‌ سر تا پاي‌ اين‌ روح‌ شيطان‌ الان‌ درش‌ حاكمه‌. روح‌ خودش‌ نيست‌، روح‌ پيغمبر اكرم‌، روح‌ ائمة‌ اطهار نيستش‌. همانجا ازش‌ دور بشيد. اگر مي‌خواد ادامه‌ بديد. به‌ جهتي‌ كه‌ هر چه‌ از او دور بشيد از شيطان‌ دور شديد. هر گناهكاري‌ همين‌ طوره‌ها. هر گناهي‌ هم‌ مي‌خواد باشه‌. اگر متوجه‌ شد كه‌ اين‌ گناهه‌. حتي‌ فعل‌ مكروه‌ را به‌ شما دستور بده‌. حتي‌ پدر و مادر باشند. هر كي‌ مي‌خواد باشه‌، در اون‌ لحظه‌ شيطانه‌. ببينيد اين‌ توي‌ بدن‌ ما روح‌ ما هست‌. يك‌ وقت‌ هست‌ روح‌ رنگ‌ الهي‌ گرفته‌ به‌ خودش‌ يك‌ وقت‌ هست‌ روح‌ رنگ‌ شيطاني‌ به‌ خودش‌ گرفته‌. اگر خواست‌ ادامه‌ بديد بايد آب‌ دهن‌ بياندازيد به‌ روي‌ يك‌ چنين‌ شخصي‌. چون‌ اين‌ شيطانه‌. سنگ‌ بهش‌ بزنيد. البته‌ اين‌ كارها را نكنيد. دعواتون‌ مي‌شه‌. والا همان‌ كاري‌ كه‌ حضرت‌ اسماعيل‌ كرد بايد انسان‌ نسبت‌ به‌ اين‌ افراد بكنه‌. و اين‌ را شماها خودتون‌ لااقل‌ بدونيد در اون‌ وقتي‌ كه‌ شماها خدايي‌ نكرده‌ گناه‌ مي‌كنيد در اون‌ موقع‌ بايد تمام‌ انبياء و اولياء و پيغمبر و ائمه‌ سنگ‌ به‌ طرفتون‌ بياندازند. حالا نيانداختند مي‌خواستن‌ مثلا آبروتون‌ نره‌، دعواتون‌ نشه‌. حضرت‌ آدم‌ توي‌ بهشت‌ شيطان‌ آمد. اينها تا راه‌ افتادند كه‌ برن‌ از اون‌ درخت‌ بخورند ديگه‌ شيطان‌ درش‌ حاكم‌ بود. و اينها دروغ‌ نشنيده‌ بودند. يعني‌ نهايت‌ سادگي‌ خودشون‌، پاكي‌ خودشون‌ آدمهاي‌ پاك‌ زودتر گول‌ مي‌خورند تا آدمهاي‌ متقلب‌. چون‌ آدمهاي‌ متقلب‌ خودشون‌ هميشه‌ متقلبند خيال‌ مي‌كنند كه‌ همه‌ متقلبند. لذا با دقت‌ با طرف‌ برخورد مي‌كنيد. شما سر يك‌ دلال‌ خانه‌ يا ماشين‌ را كم‌ مي‌تونيد كلاه‌ بگذاريد اما سر يك‌ مثلا تا حالا معامله‌اي‌، چيزي‌ نكرده‌ اين‌ زودتر كلاه‌ سرش‌ مي‌ره‌. به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ اون‌ همة‌ حرفها را، اون‌ دلاله‌ همة‌ حرفها را خودش‌ دروغ‌ فرض‌ مي‌كنه‌. البته‌ همه‌ دلالها اينطور نيستند و اين‌ مثلا باغ‌ داره‌ و اين‌ فرض‌ كنيد فرد دهاتي‌ مثلا اين‌ فكر مي‌كنه‌ همه‌ راست‌ گفتن‌، خودش‌ هم‌ راست‌ گفته‌. دروغ‌ اصلا يعني‌ چي‌؟ حضرت‌ آدم‌ اينجوري‌ بود. باورش‌ نمي‌يومد شيطون‌ خدا را مي‌بينه‌، خداي‌ تعالي‌ الان‌ هر دوي‌ اينها را داره‌ مي‌بينه‌. آمد گفت‌ قافلهما، قسم‌ خورد، به‌ خدا قسم‌ خدا مي‌خواد سرتون‌ را كلاه‌ بگذاره‌. من‌ نصيحتتون‌ مي‌كنم‌. اگر مي‌خواييد اين‌ نعمت‌ اين‌ وضعتون‌ كه‌ در بهشت‌ هست‌ از دستتون‌ نره‌، اين‌ كار مكروه‌ را بكنيد. بعضيها مي‌گن‌ از اين‌ گناه‌ چه‌ نفعي‌ به‌ غيبت‌ است‌ چه‌ باك‌، حالا اين‌ از اين‌ گناه‌ چه‌ نفعي‌ به‌ خودت‌ برسه‌ چه‌ باك‌! و قاسمهما اني‌ لكما لمن‌ الناصحين‌. من‌ نصحتتون‌ مي‌كنم‌. اينها را غافلشون‌ كرد. طمع‌ انسان‌ هم‌ خيلي‌ مهمه‌. قسم‌ خورد كه‌ تو از اينجا بيرون‌ نمي‌ري‌. حضرت‌ آدم‌ هم‌ مي‌دونست‌ كه‌ بالاخره‌ خدا از اينجا بيرونش‌ مي‌كنه‌، اينجا موقته‌. براي‌ اين‌ كه‌ زودتر بيرونش‌ نكنه‌، يا لااقل‌ هميشه‌ اينجا باشه‌ طمع‌ هم‌ هست‌، راحت‌طلبي‌ هم‌ هست‌، اينها را همه‌ را بايد در مرحلة‌ استقامت‌ از بين‌ ببريد. كه‌ اگر حضرت‌ آدم‌ توي‌ اين‌ مرحله‌ وارد شده‌ بود. البته‌ در مرحلة‌ خودشه‌ والا اون‌ مرحلة‌ توبة‌ حضرت‌ آدم‌ صد برابر از مرحلة‌ استقامت‌ من‌  و شما بالاتره‌. منتهي‌ خوب‌ حالا روي‌ مقام‌ نبوت‌.

 اگر استقامت‌ مي‌كرد، حرف‌ شيطان‌ را باور نمي‌كرد، قبول‌ نمي‌كرد، تن‌ پروري‌ را جاي‌ خوب‌ و تخت‌ خواب‌ راحت‌ و غذاي‌ خوب‌ و بعضيها عجيبند خودتون‌ را انشاء الله‌ نجات‌ بديد از اين‌ روحيه‌ اگر درتون‌ هست‌. تن‌ پروري‌ و تنبلي‌ و بيكاري‌ را هيچ‌ وقت‌ شعار خودتون‌ قرار نديد. يك‌ زن‌ در خانه‌ نبايد درسته‌ شرعا واجب‌ نيست‌ كه‌ كار بكنه‌ اما اگر كار كرد كارش‌ عبادته‌. كارش‌ مثل‌ نماز شبه‌. اين‌ كه‌ مي‌خواي‌ سر ظهر به‌ شوهرت‌ بگي‌ كه‌ برو غذا از بازار بگير. و تو هم‌ چند تا مسئله‌ ياد گرفتي‌ و فكر مي‌كني‌ كه‌ حالا شوهره‌ وظيفشه‌ كه‌ بره‌ از بازار غذا بگيره‌ بياره‌ يك‌ ساعت‌ زودتر بلند شو، غذا را درست‌ كن‌ توي‌ خانه‌. والا تو داراي‌ استقامت‌ نيستي‌. مرحلة‌ استقامتت‌ را نگذروندي‌. حضرت‌ آدم‌ اگر به‌ مرحلة‌ استقامت‌ مقام‌ نبوت‌. البته‌ استقامتي‌ كه‌ مي‌گم‌ شما نگيد پس‌ به‌ اندازة‌ ما هم‌ پس‌ نبوده‌. نه‌. مقام‌ نبوت‌ مي‌گن‌ همان‌ بي‌ استقامتي‌ صد برابر، هزار برابر از استقامت‌ ما بهتر بوده‌ چون‌ او يك‌ دونه‌ گناه‌ هم‌ نكرد. بنابر اين‌ اگر او در مرحلة‌ استقامت‌ بود از اين‌ وضع‌ خوشش‌ نمي‌آمد. مي‌گفت‌ كه‌ من‌ برم‌ توي‌ بيابانهاي‌ زمين‌ كار بكنم‌ محكمتر مي‌شم‌، با عظم‌تر مي‌شم‌. به‌ شيطان‌ مي‌گه‌ كه‌ من‌ بناندارم‌ اين‌ جا بمونم‌. اينجا كه‌ جاي‌ موندن‌ نيست‌. من‌ آمدم‌ روي‌ زمين‌ كار بكنم‌. قرآن‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌گه‌ كه‌ آدم‌ را خدا خلق‌ كرد بخاطر اين‌ كه‌ زمين‌ را آباد كنيد. خوب‌ يك‌ كارگر آورده‌ باشند حالا بگن‌ آقا يك‌ ساعتي‌ اينجا بنشين‌. يك‌ كاري‌ بكنه‌ كه‌ بگن‌ صبح‌ تا غروب‌ اينجا بنشينه‌ كار نكنه‌. اين‌ خيلي‌ بده‌. حضرت‌ آدم‌ لباس‌ آمادة‌ بازاري‌ به‌ اصطلاح‌ دوست‌ داشت‌ كه‌ مجاني‌ هم‌ خصوصا براش‌ بيارن‌ . طمع‌ را كم‌ كنيد. يكي‌ از صفات‌ بسيار پر اهميت‌ براي‌ سالك‌ الي‌ الله‌ استقلال‌ طبعه‌. گدا طبع‌ نباشيد. چشمتون‌ به‌ دست‌ اين‌ و اون‌ نباشه‌. مؤمنين‌ استقير اينطورند كه‌ خدا در قرآن‌ وصفشون‌ مي‌كنه‌. اگر مؤمن‌ باشند يحسب‌ هم‌ الجاهل‌ اغنيا من‌ التعفف‌. اون‌ قدر عفت‌ به‌ خرج‌ مي‌دن‌، اون‌ قدر خود نگهدارند كه‌ يك‌ كسي‌ كه‌ نمي‌شناسدشون‌. يك‌ كسي‌ هست‌ مي‌شناسه‌، بچة‌ خونته‌. پدرته‌، مثلا خواهرته‌ خوب‌ اينها مي‌يان‌ تو خونه‌ مي‌بينند كه‌ وضع‌ زندگيت‌ مرتب‌ نيست‌. يخجالت‌ از مواد غذايي‌ خاليه‌ مثلا. اينها مي‌فهمند ولي‌ يك‌ كسي‌ كه‌ اينها را خبر نداره‌. يحسب‌ هم‌ الجاهل‌، جاهل‌ معناش‌ اينه‌ كسي‌ كه‌  نمي‌دونه‌ شما در چه‌ هستي‌. اغنيا، خيال‌ مي‌كنه‌ ثروتمندي‌. اين‌ خانم‌ عجب‌ ثروتي‌ معلومه‌ داره‌. حالا مثلا ناهار نداشتي‌ بخوري‌. دربارة‌ اون‌ خانم‌ علويه‌اي‌ كه‌ در بصره‌ بود. و عبد الله‌ ابن‌ مبارك‌ ديد رفت‌ يك‌ خانمي‌ رفت‌ اين‌ ور و اورش‌ را نگاه‌ كرد ولي‌ ايشان‌ را نديد رفت‌ توي‌ خرابه‌اي‌ يك‌ مرغ‌ مرده‌اي‌ را برداشت‌ كرد زير چادرش‌ آمد طرف‌ خانه‌. اين‌ گفت‌ حس‌ تحقيقش‌ تحريك‌ شد. ببرم‌ ببينم‌ اين‌ چيه‌؟ اين‌ را چرا برداشت‌ اصلا، نجسه‌، حرامه‌. آمد پشت‌ در خونه‌ ديد كه‌ بچه‌ها پشت‌ در مثل‌ اين‌ كه‌ ايستادند. خونه‌ هم‌ كوچك‌ بود. صداشون‌ مي‌ياد كه‌ مادر از گرسنگي‌ مرديم‌ چي‌ آوردي‌ برامون‌؟ گفت‌ براتون‌ امروز رفتم‌ مرغ‌ آوردم‌. مرغ‌ را انداخت‌ توي‌ ديگ‌ كه‌ غذا بپزه‌. بچه‌ها هم‌ خوشحال‌ نشسته‌اند تا اين‌ پخته‌ بشه‌. اون‌ وقت‌ هم‌ ديگه‌ زودپز و اين‌ حرفها نبود بايد معطل‌ مي‌شدند. عبد الله‌ ابن‌ مبارك‌ در زد. هر چه‌ مي‌خواست‌ بره‌ مكه‌، پولهاش‌ را جمع‌ كرده‌ بود بره‌ مكه‌ هر چي‌ پول‌ داشت‌ ريخت‌ تو دامن‌ اين‌ خانم‌. از همسايه‌ها بعضيهاشون‌ پرسيد گفتند نه‌ وضعش‌ خوبه‌. هيچ‌ كس‌ نمي‌دونست‌. يكي‌ گفت‌ كه‌ اين‌ خانم‌ علويه‌ است‌. اين‌ بچه‌ هاش‌ هم‌ سيدن‌ مدتي‌ شوهرشون‌ فوت‌ كرده‌ و اين‌ وضعش‌ ما نمي‌دونيم‌ ما تحقيق‌ نكرديم‌. نگيد ما به‌ همسايه‌ها كار نداريم‌. يك‌ قدري‌ همچين‌ از دور يك‌ تحقيق‌ بكنيد كه‌ يك‌ وقتي‌ فقير نباشند. گدا نباشند. مي‌بخشيد يعني‌ مستحق‌ نباشند.

 مي‌گه‌ كه‌ من‌ نرفتم‌ مكه‌. رفتم‌، البته‌ از شهر خودش‌ آمده‌ بوده‌ توي‌ بصره‌. مي‌گه‌ همانجا ماندم‌ كارهاي‌ مختلف‌ مي‌كرد تا حاجيها برگردن‌. چون‌ خجالت‌ مي‌كشيدم‌ برم‌ شهرم‌ بگم‌ كه‌ مكه‌ نرفتم‌. بخاطر اين‌ كه‌ مي‌پرسيدند طبعا چرا نرفتي‌  پس‌ كجا رفتي‌؟ من‌ هم‌ مجبور بودم‌ بگم‌ كه‌ پولم‌ را اينجوري‌ كردم‌ مي‌ترسيدم‌ ريا بشه‌. مي‌گه‌ وقتي‌ كه‌ حاجيها از مكه‌ برگشتند ديدم‌ همانطوري‌ كه‌ مردم‌ با حاجيها معانقه‌ مي‌كنند و مي‌گن‌ حج‌ قبول‌ ما را هم‌ مي‌گن‌. خود حاجيها هم‌ كه‌ اونجا بودند همه‌ مي‌گن‌ حجت‌ قبول‌. يك‌ نفر هم‌ آمد گفت‌ كه‌ يادت‌ هست‌ كه‌ مثلا در منا اين‌ قدر پول‌ ازت‌ گرفتم‌ بگير اين‌ پول‌ را بگير. اين‌ را مي‌خواستم‌ تا بهش‌ بگم‌ كه‌ اين‌ پولها مال‌ من‌ نيست‌ ديدم‌ غيبش‌ زد. همان‌ پولهايي‌ بوده‌ كه‌ من‌ اونجا دادم‌ در همان‌ حال‌ بودم‌ كه‌ او غيبش‌ زد. ديدم‌ يك‌ منادي‌ ندا مي‌كنه‌ كه‌ عبد الله‌ بن‌ مبارك‌ هر سال‌ تا روز قيامت‌، خيلي‌ حرفه‌، براي‌ اين‌ كمكي‌ كه‌ به‌ اين‌ علويه‌ كردي‌ خدا يك‌ ملك‌ را به‌ صورت‌ تو مي‌فرسته‌ مكه‌ اعمال‌ حج‌ را انجام‌ بده‌ كه‌ ثوابش‌ مال‌ تو. كه‌ بعضي‌ از علما مي‌گن‌ همين‌ طور كه‌ سالهاي‌ بعد مي‌رفتند دنبال‌ عبد الله‌ ابن‌ مبارك‌ مي‌گشتند و مي‌ديدند عبد الله‌ ابن‌ مبارك‌ را. ببينيد بايد انسان‌ خودش‌ را ثرومتند نشون‌ بده‌. خدا كمك‌ انسان‌ هست‌. تحسبه‌ اليحسب‌ هم‌ الجاهل‌ الاغنيامن‌ التعفف‌. عفت‌ نفس‌ داشته‌ باشيد و اونهايي‌ هم‌ كه‌ ثروتمندند اگر مي‌خوان‌ كمك‌ بكن‌ عفت‌ نفس‌ طرف‌ را صدمه‌ نزنند. كاري‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا كرد بكنيد. لباسهاتون‌ را اوني‌ كه‌ خوب‌ پيداست‌، حالا مي‌خواي‌ لباست‌ را بدي‌ به‌ فردي‌ كه‌ لباس‌ نداره‌. يك‌ كاري‌ نكن‌ عفت‌ نفس‌ او را بشكني‌. لباسهاي‌ چرك‌ را ببري‌ بدي‌ به‌ او. اون‌ هم‌ خوب‌ در اثر ناداري‌ مجبوره‌ قبول‌ كنه‌ اما شكستي‌ او را. اين‌ را اگر مي‌خواي‌ همين‌ را بدي‌ بشورش‌، اتوش‌ كن‌، تميزش‌ كن‌ ببر بده‌. اينجور توي‌ يك‌ گوني‌ مثلا مچاله‌اش‌ كني‌ ببري‌ اينجوري‌ بدي‌ اين‌ عفت‌ نفس‌ او را بهم‌ ريختي‌. او را گدا معرفيش‌ كردي‌. اتوش‌ بزن‌، قشنگ‌. يا مثل‌ حضرت‌ زهرا باش‌. لباس‌ نو را بده‌ لباس‌ كهنه‌ ات‌ را خودت‌ بپوش‌. دو تا داري‌. كه‌ اون‌ مرحله‌ خيلي‌ بهتره‌. لباس‌ نو برو از بازار بخر، پارچه‌. يا خود لباس‌ را بده‌ يا بدوز براش‌ بفرست‌ كه‌ نو باشه‌. ماركش‌ را حتي‌ نكن‌. حتي‌ تو كادو بپيچش‌. خيلي‌ اينها را مواظب‌ باشيد. عفت‌ نفس‌ يكي‌ از صفات‌ بسيار پر اهميت‌ انسانه‌ چون‌ اون‌ كسي‌ كه‌ عفت‌ نفس‌ ديگري‌ (قطع‌ نوار). حضرت‌ آدم‌ لباسهاي‌ مرتبي‌ داشت‌.

 ولي‌ چه‌ بهتر اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ كار بكنه‌، فعاليت‌ بكنه‌ با هوش‌ باشه‌، قانع‌ باشه‌. شما خانمها، مردها كار بكنند شما خانمها قانع‌ باشيد. اوني‌ كه‌ مي‌خواي‌ همينطور ريخت‌ و پاش‌ بكني‌. چيزهاي‌ اضافه‌اي‌ توي‌ خونه‌ تهيه‌ بكني‌. اين‌ را به‌ اصطلاح‌ جمع‌ آوري‌ كه‌ خودت‌ محتاج‌ نشي‌. و ديگران‌ هم‌ محتاج‌ نشن‌. كوشش‌ بكنيد انشاء الله‌ به‌ اندازه‌اي‌ باشه‌ كه‌ بتونيد اينها را جمع‌ آوري‌ كنيد. كراهت‌ داره‌ كه‌ اگر انسان‌ مي‌تونه‌ جلوي‌ تعداد فرزندانش‌ را بگيره‌ و نمي‌تونه‌ فرزندانش‌ تربيت‌ بكنه‌ و يا بايد بسپره‌ به‌ آموزش‌ و پرورش‌ يا بسپاره‌ به‌ خانة‌ نمي‌دنم‌ كودك‌ يا مهد كودك‌ و امثال‌ اينها اگر نمي‌تونه‌ شخصا خودش‌ تربيت‌ كنه‌ كراهت‌ داره‌ كه‌ زياد فرزند داشته‌ باشه‌. و خيال‌ نكنيد كه‌ همينطور انسان‌ بايد تند، تند فرزند داشته‌ باشه‌ و فرزند زياد بكنه‌ هر چه‌ شد، شد. نه‌ بايد تربيت‌. اول‌ بايد فكر تربيتش‌ را بكنه‌. تربيت‌ اسلامي‌ها. نه‌ تربيت‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ بازاري‌. تربيت‌ اسلامي‌. يعني‌ بچة‌ شما بايد توي‌ خونه‌ خودتون‌، حالا فرض‌ كنيد اصلا مدرسه‌ نيست‌. توي‌ خونه‌ خودتون‌ تربيتش‌ كنيد، درسش‌ بديد، رشدش‌ بديد. اگر مي‌تونيد هر مقداري‌ كه‌ مي‌تونيد چون‌ مهم‌ تربيته‌. عفت‌ نفستون‌ را خيلي‌ رعايت‌ كنيد. به‌ هر حال‌ حضرت‌ آدم‌ يك‌ خرده‌ در اينجا سستي‌ كرد. دويست‌ سال‌ توبه‌اش‌ طول‌ كشيد. گاهي‌ براي‌ اين‌ كه‌ چشمش‌ را به‌ شيطان‌ انداخته‌. براش‌ چشمش‌ استغفار مي‌كرد. گاهي‌ براي‌ اينكه‌ گوشش‌ صداي‌ شيطان‌ را شنيده‌ براي‌ گوشش‌ استغفار مي‌كرد. گاهي‌ براي‌ زبانش‌ كه‌ با شيطان‌ حرف‌ زده‌. انسان‌ تا رو به‌ روي‌ شيطان‌ شد، شيطان‌ درش‌ تأثير كرد همه‌ چيزش‌ مي‌شه‌ شيطان‌. براي‌ زبانش‌ استغفار مي‌كرد. گاهي‌ هم‌ براي‌ قلبش‌، تمام‌ وجودش‌ اين‌ پاهايي‌ كه‌ رفته‌ به‌ طرف‌ به‌ اصطلاح‌ شجرية‌ منهيه‌. براي‌ همة‌ اينها استغفار كرد. دويست‌ سال‌. اين‌ روايات‌ فراوان‌ داريم‌ دويست‌ سال‌. بعد خداي‌ تعالي‌ فرمود كه‌ حالا كه‌ اسم‌ محبوب‌ من‌ پيغمبر اكرم‌، محبوب‌ من‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، محبوبة‌ من‌ فاطمة‌ زهرا محبوب‌ من‌، حضرت‌ مجتبي‌، محبوب‌ من‌ حضرت‌ سيد الشهدا را برد اين‌ ديگه‌ پاك‌ شد. اون‌ وقت‌ خداي‌ تعالي‌ اين‌ خوبان‌ را به‌ اضافة‌ نه‌ تا و به‌ اضافة‌ امام‌ عصر ارواحنا فدا براي‌ شما امام‌ قرار داده‌ و ما به‌ صورت‌ اونها ناخن‌ مي‌كشيم‌ و صورت‌ اونها را مجروح‌ مي‌كنيم‌. چون‌ هر كس‌ خلاف‌ حرف‌ ائمة‌ اطهار كاري‌ بكنه‌، اين‌ كه‌ مي‌گم‌ مسئله‌ را ياد بگيريد كه‌ يك‌ وقت‌ خداي‌ نكرده‌ يك‌ كاري‌ نكنيد كه‌ خلاف‌ امر اونها باشه‌. مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ ناخن‌  به‌ صورت‌ اينها كشيديد. اينها را مجروح‌ كرديد. بلكه‌ از اين‌ بالاتر. بعضي‌ روايات‌ داره‌ كسي‌ كه‌ يك‌ گناه‌ بكنه‌ مثل‌ اينه‌ كه‌ علي‌ را كشته‌. خيلي‌ حواستون‌ جمع‌ باشه‌. خيلي‌ مواظبت‌ بكنيد. اسم‌ توبه‌اش‌ قبول‌ نمي‌شه‌، دويست‌ سال‌ استغفار، دويست‌ سال‌ طلب‌ مغفرت‌ از ذات‌ مقدس‌ پروردگار. توبه‌اش‌ قبول‌ نمي‌شه‌ اما تا اسم‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ را به‌ زبان‌ جاري‌ مي‌كنه‌ و براشون‌ گريه‌ مي‌كنه‌ و يك‌ مقدار به‌ اونها متوجه‌ مي‌شه‌ خدا مي‌گه‌ من‌ تو را بخشيدمت‌. ان‌ الله‌ الستطفي‌ آدم‌ خدا ديگه‌ اختيارش‌ كرد به‌ انس‌ به‌ خودش‌ به‌ نبوت‌ به‌ مقام‌ رسالت‌. ان‌ الله‌ الستفي‌. در قرآن‌. خدا استفا. استفا يعني‌ اختيار كرد. انتخابش‌ كرد. محبوبش‌ قرار داد. حضرت‌ آدم‌ را پدر پيغمبر قرار داد .والا اگر توبه‌اش‌ قبول‌ نمي‌شد معلوم‌ نبود كه‌ خداي‌ تعالي‌ اين‌ ذرية‌ طيبه‌ را از نسل‌ او قرار بده‌.

 و همچينين‌ انبياء ديگه‌. حضرت‌ نوح‌. حضرت‌ نوح‌ علي‌ نبينا و آله‌ نبي‌ چه‌ استقامتي‌! اينجا استقامت‌ كه‌ مي‌كنه‌ مي‌شه‌ اولي‌ العظم‌. شما خيال‌ نكنيد كه‌ حضرت‌ نوح‌ همانجا كه‌ راجع‌ به‌ پسرش‌ گفت‌ كه‌ خدايا پسر من‌ داره‌ از بين‌ مي‌ره‌. لغزش‌ داشت‌. يك‌ پسر رشيد جوان‌. نفرين‌ هم‌ خودش‌ كرده‌ و داره‌ در واقع‌ به‌ دست‌ خودش‌ از بين‌ مي‌ره‌. اينجا باز حضرت‌ نوح‌ با اين‌ كه‌ پيغمبر اولي‌ العظم‌ بود در همان‌ مراحل‌ نبوت‌ به‌ همين‌ جهت‌ يك‌ همچين‌ مثل‌ نيم‌ ميليمتر از توي‌ جادة‌ نبوت‌ انحراف‌ پيدا كرد. خدا زود  جلوش‌ را گرفت‌. زود جلوش‌ را گرفت‌ والا نهصد و پنجاه‌ سال‌ به‌ زبان‌ آسان‌ مي‌ياد. شما پنجاه‌ سال‌ تو مرحلة‌ استقامت‌ باشه‌. نهصد و پنجاه‌ سال‌، نهصد و پنجاه‌ سال‌ مي‌دونيد چقدره‌؟ فكر كنيد يك‌ خرده‌اي‌ اين‌ در بين‌ قومش‌ بود.  هر روز فحشش‌ مي‌دادند. شب‌ و روز بهش‌ بد مي‌گفتند. شب‌ و روز اذيتش‌ مي‌كردند هر چه‌ مي‌گفت‌ كه‌ بابا خدايي‌ هست‌ گفتند برو مرد حسابي‌ برو رد كارت‌ اين‌ حرفها چيه‌ كه‌ مي‌زني‌. اگر خدا هست‌ بگو عذابش‌ را بر ما نازل‌ بكنه‌ ما را بسوزونه‌ از بين‌ ببره‌. نهصد و پنجاه‌ سال‌. در مرحلة‌ استقامت‌ در كمالات‌. بعضي‌ از افراد خيال‌ مي‌كنند مرحلة‌ استقامت‌ كه‌ تمام‌ شد بعد رفتند توي‌ مرحلة‌ بعدي‌ ديگه‌ مرحلة‌ استقامت‌ را ولش‌ كنند حالا از هر چيزي‌ ترسيدند، ترسيدند. نه‌. اين‌ را بايد درست‌ كنيد كه‌ بعد از هيچي‌ نترسيد. تو صراط‌ مستقيم‌ نترسيد، تو مراحل‌ بعدي‌ نترسيد. به‌ هر چي‌ اعتماد كردند ديگه‌ ما كه‌ حالا مرحلة‌ استقامتمون‌ تمام‌ شده‌. من‌ بعضي‌ها اينجور كه‌ مي‌بينم‌ فكر مي‌كنند اين‌ قدر تو همان‌ مرحله‌ معطلش‌ مي‌كنم‌ تا عقلشون‌ به‌ سر جاش‌ بياد. يعني‌ چي‌؟ هر مرحله‌اي‌ تمام‌ مي‌كنيد بايد اطمش‌ در مرحلة‌ ديگه‌ عمل‌ بشه‌. اگر عمل‌ نشه‌ شما تو همان‌ مرحله‌ مي‌مانيد. بلكه‌ بايد برتون‌ بگردونند به‌ قبل‌. تا مي‌رسيم‌ يك‌ سؤالي‌ داشتيم‌ كه‌ البته‌ من‌ خودم‌ اينها را شرح‌ مي‌دم‌. نمي‌گم‌ سؤال‌ نكنيد ولي‌ در عين‌ حال‌ خود من‌ هم‌ انشاء الله‌ موظفم‌ شرح‌ بدم‌. كه‌ حضرت‌ يونس‌ نمي‌دونم‌ حضرت‌ يونس‌ را مي‌گفتند يا حضرت‌ زكريا؟ يونس‌، حضرت‌ يونس‌ براي‌ يك‌ لغزش‌ خدا زندانيش‌ كرد توي‌ دهن‌ ماهي‌ انداختش‌. ولي‌ حضرت‌ موسي‌ براي‌ يك‌ چند لغزش‌ خدا عذابش‌ نكرد. حضرت‌ موسي‌ و پيغمبر اولي‌ العظم‌ هم‌ شد. حضرت‌ موسي‌ اين‌ را شما بدونيد كار خلافي‌ نكرد در اين‌ جريان‌ حضرت‌ خضر. حضرت‌ موسي‌ چون‌ انبياء گذشته‌ از پيغمبر ما هر كدامشون‌ در يك‌ رشته‌ تخصص‌ داشتند. رشته‌هاي‌ مختلف‌ دين‌. البته‌ اين‌ نه‌ اين‌ ديني‌ كه‌ ما الان‌ فكر مي‌كنيم‌ كه‌ رشتة‌ مختلف‌ نداره‌ كه‌ همش‌ يكي‌ است‌. نه‌ اونها در رشته‌هاي‌ مختلف‌ دين‌. يك‌ در احكام‌. حضرت‌ موسي‌ در احكام‌ و قوانين‌ اجتماعي‌ و فردي‌ تخصص‌ داشت‌.حضرت‌ خضر در ملكوت‌ و حقايق‌ واقع‌ در پشت‌ پرده‌ تخصص‌ داشت‌. در اون‌ سه‌ جايي‌ كه‌ با هم‌ تضاد پيدا كردند اين‌ حافظ‌ احكام‌ بود اون‌ هم‌ به‌ واقعيات‌ عمل‌ مي‌كرد. خدا مي‌خواست‌ اينها با هم‌ راهشون‌ بياندازه‌، با هم‌ وحدت‌ پيدا بكنند. لذا چون‌ اوني‌ كه‌ به‌ واقعيات‌ عمل‌ مي‌كنه‌ مقدمه‌ بر اون‌ كسي‌ است‌ كه‌ به‌ دستورات‌ ظاهري‌ و احكام‌ عمل‌ مي‌كنه‌ حضرت‌ خضر را استاد حضرت‌ موسي‌ قرار داد. و در جايي‌ كه‌ اون‌ جوان‌ را مي‌كشه‌ اين‌ خضر، پاشو گذاشته‌ بود توي‌ رشتة‌ تخصصي‌ اين‌. به‌ جهتي‌ كه‌ احكام‌ آدم‌ كشتن‌ حرامه‌. ايشان‌ اعتراض‌ كرد. خوب‌ فقط‌ اشكالش‌ اين‌ بودش‌ كه‌ چرا تو اعتراض‌ كردي‌ به‌ چيزي‌ كه‌ من‌ مقدمم‌ تا تو. من‌ جلوترم‌ تا تو. اين‌ نه‌ مربوط‌ به‌ گناه‌ بود، نه‌ معصيت‌ بود نه‌ هيچي‌. بلكه‌ اين‌ غيرتش‌ را مي‌رسونه‌ نسبت‌ به‌ حفظ‌ احكام‌. حفظ‌ حدود. مواظب‌ حدود بود. اما حضرت‌ يونس‌ يك‌ وظيفه‌اي‌ كه‌ خدا به‌ گردنش‌ گذاشته‌ بود مثلا به‌ شما بگن‌ توي‌ اين‌ اطاق‌ باش‌ از حالا تا دو ساعت‌ ديگه‌. اين‌ وسط‌ ول‌ كني‌ بري‌. يك‌ وظيفه‌اي‌ را خدا به‌ گردنش‌ گذاشته‌ بود كه‌ بايد تبليغ‌ بكنه‌ حضرت‌ نوح‌ تا آخرين‌ لحظه‌اي‌ كه‌، با اين‌ كه‌ هيچ‌ حرفهاش‌ اثر نداشت‌ تا آخرين‌ لحظه‌اي‌ كه‌ بنا بود خدا به‌ اصطلاح‌ قرار گذاشت‌ كه‌ اينها را هلاكشون‌ كنه‌ تا اون‌ آخرين‌ لحظه‌ موند. اما حضرت‌ يونس‌ بيرون‌ آمد. گفت‌ بيشتر از اين‌ ديگه‌ من‌ وظيفه‌ ندارم‌. مشورتي‌ هم‌ از خدا نكرد. خسته‌ شد در واقع‌، عظمي‌ نداشت‌، تصميمي‌ نگرفت‌. استقامت‌ نكرد. ولي‌ حضرت‌ موسي‌ همان‌ كارش‌ كه‌ اعتراض‌ مي‌كنه‌ به‌ حضرت‌ خضر در هر سه‌ مورد اون‌ روي‌ همان‌ تصميمشه‌، اراده‌ اشه‌، چون‌ حافظ‌ احكامه‌. منتهي‌ حقيقت‌ را نمي‌دونست‌ حضرت‌ خضر حقيقت‌ را بهش‌ گفت‌. و قانع‌ هم‌ شد. لذا او روي‌ عظم‌ راسخ‌ اين‌ كار را كرد ولي‌ حضرت‌ يونس‌ روي‌ به‌ اصطلاح‌ سستي‌ و ضعف‌ اين‌ كار را كرد. و از انبياء سستي‌ و ضعف‌ مطلوب‌ نيست‌. به‌ هر حال‌ اين‌ مطلب‌ را خوب‌ انشاء الله‌ متوجه‌ شديد و مظهر مرحلة‌ توبه‌ حضرت‌ آدمه‌. و هر يك‌ از انبياء بزرگ‌ مظهر يك‌ مرحله‌اي‌ از مراحل‌ تزكية‌ نفس‌ هستند كه‌ بعد انشاء الله‌ در همين‌ بحث‌ انبياء براتون‌ شرح‌ مي‌دم‌. حضرت‌ آدم‌ چون‌ اول‌ هم‌ هست‌، مرحلة‌ توبه‌ اوله‌. انبياء البته‌ يغظه‌ نداشتند بخاطر اين‌ كه‌ هيچ‌ وقت‌ خواب‌ نبودند كه‌ يغظه‌ داشته‌ باشند.

 مرحلة‌ توبه‌ مال‌ حضرت‌ آدم‌ عليه‌ السلامه‌. تذكراتي‌ بد نيست‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ بعضيهاش‌ را عرض‌ كردم‌ كه‌ خيلي‌ مقيد باشيد يكي‌ از تذكرات‌ اين‌ است‌ كه‌ به‌ نعمت‌ خدا كه‌ هداييتان‌ كرده‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار شاكر باشيد. بعضيها شكرشون‌ يك‌ خرده‌اي‌ ضعيفه‌. نعمتي‌ كه‌ خدا بهتون‌ داده‌ الحمد الله‌ الذي‌ هدانا لهذا و ما كنا لنهتدي‌ لولا ان‌ هدنا الله‌. ما خودمان‌ نبوديم‌ كه‌ شما هر كدامتان‌ فكر مي‌كنيد يقينا متوجه‌ مي‌شيد كه‌ غير عادي‌ با هدايت‌ پروردگار خدا شما را از خواب‌ غفلت‌ بيدار كرده‌. من‌ كه‌ به‌ هر كدام‌ از آقايون‌ كه‌ برخورد مي‌كنم‌ اينها اينجوري‌ اظهار مي‌كنند و اين‌ لطف‌ الهي‌ است‌. شاكر باشيد براي‌ اين‌ نعمت‌ پروردگار. شكر هم‌ فقط‌ الحمد الله‌ گفتن‌ تنها نيست‌. قرص‌، محكم‌ راه‌ خدا را در پيش‌ بگيريد و همه‌ چيز را اگر ضمينه‌ شد فدا كنيد و دست‌ از كمالات‌ روحي‌ و تزكية‌ نفستون‌ برنداريد. روايت‌ داره‌ كه‌ نگه‌ داشتن‌ مراحلش‌ انسان‌، ايمانش‌ كه‌ به‌ ايمان‌ تعبير شده‌ در آخر الزمان‌ مثل‌ آتشي‌ است‌ كه‌ انسان‌ بخواد نگه‌ بداره‌. مشكله‌. ولي‌ اگر از راهش‌ وارد بشيد مثل‌ گلي‌ است‌ كه‌ توي‌ دستتون‌ نگه‌ داريد و دائما هم‌ ببوييد و انشاء الله‌ براي‌ شما ديگه‌ همان‌ قدم‌ اولش‌ آتش‌ مشكله‌. براي‌ شماها انشاء الله‌ اون‌ گلي‌ است‌ كه‌ داريد و مي‌بوييد. تذكر بعدي‌ اين‌ است‌ كه‌ تا مي‌تونيد سوء ظن‌ را از خودتون‌ برداريد. ببينيد سوء ظن‌ معناش‌ اينه‌. يك‌ چيزي‌ تو فكرتون‌ آمده‌ دو بعد داره‌. يك‌ مردي‌ ديد با يك‌ خانمي‌، يك‌ خانمي‌ ديد با يك‌ مردي‌ داره‌ مي‌خنده‌ و صحبت‌ مي‌كنه‌ و حتي‌ شوخي‌ مي‌كنه‌ و اينها. شما مي‌تونيد بگيد مرد نامحرم‌ است‌ و فلان‌، فلان‌ شده‌ و اين‌ سوء ظنه‌ و مي‌تونيد بگيد اين‌ فردي‌ است‌ برادرش‌  يا فاميلش‌ يا محرمش‌، فاميل‌ نه‌ نامحرم‌ چون‌ فاميل‌ نامحرم‌ با يك‌ مرد غريبه‌ هيچ‌ فرقي‌ نمي‌كنه‌. اين‌ محرمشه‌ اينطوريه‌. هر دو  را مي‌تونيم‌ بگيم‌ و ملعونه‌ اون‌ زني‌ كه‌ حمل‌ بر صحتش‌ را ترك‌ بكنه‌ و سوء ظن‌ داشته‌ باشه‌. و محبوب‌ خداست‌ اون‌ ظني‌ كه‌ حسن‌ ظن‌ داشته‌ باشه‌. حمل‌ بر خوبيش‌ بكنه‌.

 يك‌ حرفي‌ را به‌ شما زدند مثلا، يك‌ حرفي‌ زدن‌ دو پهلوست‌. بگو انشاء الله‌ نظري‌ نداشته‌. نگو نه‌ من‌ فلان‌، فلان‌ شده‌ را مي‌شناسم‌ او هميشه‌ نيش‌ مي‌زنه‌. انسان‌ كه‌ نيش‌ نمي‌زنه‌، تو از كجا مي‌دوني‌ نيش‌ زد. با شياطني‌ كه‌ من‌ اسم‌ اونها را انسان‌ نمي‌تونم‌ بگذارم‌ با شياطيني‌ كه‌ چه‌ دعا نويس‌ باشه‌ چه‌ طلسم‌ و جادوگر باشه‌، چه‌ همسايه‌ ات‌ خونه‌ ات‌ باشه‌ چه‌ هر كس‌ باشه‌ اگر شما مي‌خواهيد موفق‌ بشيد در صراط‌ مستقيم‌ قرار بگيريد با اين‌ شياطين‌ كه‌ چند روز قبل‌ مي‌گفتند فلان‌ كس‌، يك‌ مردي‌ آمده‌ بود پيش‌ من‌، مي‌گفت‌ من‌ يك‌ خرده‌اي‌ كارم‌ پيچ‌ مي‌ياره‌ من‌ از فلاني‌ پرسيدم‌ گفته‌ يك‌ زني‌ تو زندگي‌ شما توي‌ فاميل‌ شما هست‌ اين‌ شما را طلسم‌ كرده‌. بهش‌ گفتم‌ مي‌دوني‌ اون‌ شيطانه‌. ديگه‌ من‌ از اينجا اسم‌ او را شيطان‌ ولو او آدم‌ معروفي‌ هم‌ هست‌. اسمش‌ را شيطان‌ گذاشتم‌. گفتم‌ مي‌دوني‌ اون‌ شيطان‌ منظورش‌ چه‌ بوده‌؟ منظورش‌ اين‌ بوده‌ كه‌ شما از زن‌ خودت‌ تا خواهرت‌ و مادرت‌ و همه‌ را بهشون‌ بد بين‌ بشي‌ بگي‌ اين‌ لابد من‌ را طلسم‌ كرده‌، اون‌ لابد من‌ را طلسم‌ كرده‌. با او بد بشي‌، شيطان‌ هم‌ كارش‌ همينه‌. و بينكم‌ العدا و البقضاء براي‌ اين‌ كه‌ بين‌ شما دشمني‌ و بغض‌ ايجاد كنه‌. او شيطانه‌. اوني‌ كه‌ مي‌ياد تخم‌ مرغ‌، براي‌ بچه‌ اتون‌ مريض‌ شده‌ تخم‌ مرغ‌ بالاي‌ سرش‌ مي‌شكنه‌ اين‌ شيطانه‌. اِ زنه‌ مؤمنه‌، نخير مؤمن‌ به‌ شيطان‌. اين‌ را هي‌ فشار مي‌دن‌ به‌ اسم‌ فلاني‌ كه‌ مي‌رسه‌ مي‌شكنه‌ شيطانه‌. تخم‌ مرغ‌ بالاخره‌ وقتي‌ كه‌ فشار زياد وارد بشه‌ مي‌شكنه‌. مخصوصا اون‌ كسي‌ كه‌ مي‌ياد بشكنه‌ روي‌ يك‌ افرادي‌، فشار بيشتري‌ هم‌ مي‌ده‌. بعد از شما از همانجا به‌ بعد با او بد مي‌شي‌. كسي‌ كه‌ مي‌گه‌ مادر زن‌ و مادر شوهر و خواهر شوهر مادرته‌ اين‌ شيطانه‌! خدا لعنت‌ كنه‌ اون‌ كسي‌ را كه‌ با اين‌ شيطانها ديگه‌ حرف‌ بزنه‌ از شماها اگر خدايي‌ نكرده‌ در بين‌ شماها باشد. به‌ جهت‌ اين‌ كه‌ تخم‌ دشمني‌ را در دل‌ عروس‌ همان‌ شب‌ اول‌ مي‌كارند بعد ديگه‌ نمي‌تونه‌ با اين‌ خوب‌ باشه‌. در بين‌ شماها من‌ همين‌ الان‌ اين‌ را اعلام‌ مي‌كنم‌ بهتون‌ و اگر نكنيد عاق‌ منيد خودتون‌ مي‌دونيد كه‌ فرقي‌ بين‌ مادرشوهرتون‌ و مادر خودتون‌ نبايد بگذاريد. در دل‌ نمي‌دنم‌ ولي‌ در ظاهر. اگر دست‌ مادرتون‌ را مي‌بوسيد دست‌ مادر شوهرتون‌ را هم‌ ببوسيد. فرقي‌ بين‌ خواهر شوهرتون‌ و خواهر خودتون‌ نبايد بگذاريد. بگذاريد او دشمنيش‌ را بكنه‌ اگر فرض‌ هست‌ كه‌ يقينا نيست‌. شما خوب‌ باشيد او هم‌ خوبه‌. اگر فرق‌ گذاشتيد. آقيد. اين‌ را هم‌ بدونيد من‌ كه‌ مي‌گم‌ آقي‌، آق‌ من‌ مي‌گه‌ به‌ جهنم‌ تو كي‌ هستي‌؟ آق‌ من‌ امام‌ زمانه‌ در اينجا مي‌گم‌ و آق‌ پيغمبر و فاطمة‌ زهراست‌. بياييد اين‌ حرفها را بريزيد دور ديگه‌ شماها. من‌ هنوز شنيدم‌ توي‌ افرادي‌ كه‌ توي‌ مراحل‌ يك‌ خرده‌ بالا هستند هنوز فرق‌  مي‌گذارند بين‌ مادرشوهر و مادر خودشون‌. خاك‌ بر سر يك‌ همچين‌ زني‌.گفتم‌ ديگه‌ آقيد و هر چي‌ هم‌ زحمت‌ بكشيد يك‌ پول‌ فايده‌اي‌ نداره‌. مادر شوهر او هم‌ مادر شماست‌. اونقدر با چشم‌ بد بهش‌ نگاه‌ كرديد حالا اين‌ كم‌ كم‌ سوء ظن‌ پيدا كرده‌. زن‌ تزكيه‌ شده‌اي‌ هم‌ كه‌ نيست‌ اين‌ مادر شوهر. خوب‌ ديگه‌ با شما بده‌. شما بايد اين‌ قدر دستش‌ را ببوسيد اين‌ قدر بيشتر از مادر خودتون‌ بهش‌ محبت‌ بكنيد تا او برگرده‌ به‌ حال‌ اول‌. و اين‌ را بدونيدها من‌ باز تكرار مي‌كنم‌ يك‌ قدم‌ به‌ طرف‌ كمالات‌ نمي‌تونيد برداريد مگر اين‌ كه‌ بين‌ مادر شوهرتون‌ و مادر خودتون‌ مساوي‌ عمل‌ كنيد. يا به‌ اون‌ طرف‌ كه‌ باعث‌ سوء ظن‌ مي‌شه‌ اون‌ را بيشتر احترام‌ كنيد.

 خدا را شكر مي‌كنم‌ كه‌ من‌ اون‌ عده‌اي‌ را كه‌ مي‌شناسم‌ اينها مادر و مادرشوهر را فرق‌ نمي‌گذارند و بلكه‌ گاهي‌ من‌ ديدم‌ كه‌ نسبت‌ به‌ مادر شوهرشون‌ بيشتر هم‌ احترام‌ مي‌كنند. خدا خيرشون‌ بده‌. من‌ اونها را خيلي‌ دعا مي‌كنم‌. خوب‌ ايام‌، ايام‌ شهادت‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليهاست‌. (قطع‌ نوار). با يك‌ جملة‌ توسل‌ انشاء الله‌ از حضرت‌ زهرا استمداد مي‌كنيم‌ كه‌ حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها بهمون‌ كمك‌ كنه‌ حتي‌ نگيم‌ تقصير مادر شوهرمونه‌ حتي‌ نگيم‌ كه‌ تقصير اوست‌ ولو تقصير او باشه‌. در روايت‌ داره‌، يك‌ چيزي‌ بهتون‌ بگم‌ اين‌ را يادم‌ آمد امام‌ مي‌فرمايد يك‌ كسي‌ تو را خيلي‌ اذيتت‌ كرده‌ ظلم‌ كرده‌ مي‌خواي‌ تنبيهش‌ كني‌ بيشتر از سه‌ روز ازش‌ دوري‌ نكن‌. بعد برو باهاش‌ آشتي‌ كن‌ حتي‌ بهش‌ بگو من‌ تقصير دارم‌ من‌ را ببخش‌. رواي‌ مي‌گه‌ كه‌ آخه‌ اون‌ ظلم‌ كرده‌، حضرت‌ مي‌فرمايد كه‌ باشه‌ اين‌ اشكالي‌ نداره‌ اينجوري‌ باشيد. يك‌ نفرتون‌ نگه‌ كه‌ تقصير اويه‌. حالا تقصير هر كس‌. تو در راه‌ كمالات‌ مي‌خواي‌ قدم‌ برداري‌ تو بايد زحمت‌ بكشي‌، بايد رياضت‌ بكشي‌. حضرت‌ آدم‌ وقتي‌ كه‌ خوب‌ توبه‌ مي‌خواست‌ بكنه‌ نگفت‌ كه‌ تقصير شيطانه‌، شيطان‌ بياد توبه‌ بكنه‌. به‌ او چكار داره‌. خودش‌ بايد انسان‌ به‌ فكر خودش‌ باشه‌. السلام‌ عليك‌ يا فاطمة‌ الزهرا يا بنت‌ محمد. يا قرت‌ عين‌ الرسول‌. نمي‌دونم‌ شبهاي‌ گذشته‌ بوديد فاطمة‌ زهرا اگر الگوي‌ شما خانمها مي‌بود و عايشه‌ الگوي‌ شما نمي‌بودند همة‌ اين‌ كمالات‌ را عهده‌ دار مي‌شديد. فاطمه‌ كوثره‌. پيغمبر و ائمه‌ نهر كوثرند. يا سيدتنا و مولاتنا، اي‌ خانمي‌ كه‌ امامها گفتند سيدة‌ ما هستي‌، مولاي‌ ما هستي‌، فرماندة‌ ما هستي‌ عزيز ما هستي‌، همه‌ چيز ما تويي‌. فاطمه‌. يا سيدتنا و مولاتنا و انا توجهنا و استشفعنا. بي‌ بي‌ ما از تو طلب‌ شفاعت‌ مي‌كنيم‌ و توسلنا بك‌ الي‌ الله‌. تو را وسيله‌ قرار مي‌دهيم‌ در خانة‌ خدا. دون‌ دستهاي‌ نازنينت‌ را، آن‌ دستي‌ كه‌ با ضربت‌ قنفذ شكشت‌ رو به‌ در خانة‌ خدا بلند كن‌. و استشفعنا و توسلنا بك‌ الي‌ الله‌ دستها را بلند كن‌ يا فاطمه‌ فرج‌ فرزندت‌ را از خدا بخواه‌. به‌ خودت‌ قسم‌ اگر دست‌ به‌ طرف‌ درگاه‌ پروردگار دراز كني‌ خدا اون‌ قدر دوستت‌ داره‌ كه‌ فورا اجابت‌ مي‌كنه‌ هر چه‌ تو بخواي‌. و قدمناك‌ بين‌ يد حاجاتنا يا وجيهتا عند الله‌. اي‌ كسي‌ كه‌ وجية‌، آبرو داري‌ در دست‌ خدا. اشفعي‌ لنا عند الله‌. در ميان‌ مسجد تا مي‌گه‌ خلبنا امري‌ اشكف‌ بدعا رأسي‌ پسر عموم‌ را آزاد كنيد و الا من‌ دست‌ به‌ دعا برمي‌ دارم‌ نفرينتون‌ مي‌كنم‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ و سلمان‌ و ابيذر مي‌گن‌ بي‌بي‌، هنوز دعا نكرده‌ فاطمه‌، هنوز حرفي‌ در خانة‌ خدا نزده‌، بندة‌ خداست‌ نمي‌گه‌ اما تكوينا وقتي‌ كه‌ قلب‌ يك‌ تكاني‌ مي‌خوره‌ تمام‌ بدن‌ لرزه‌ مي‌افته‌. قلب‌ عالم‌ امكان‌ است‌ فاطمه‌.

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *