۹ جمادی الثانی ۱۴۱۵ قمری – صراط مستقيم دين – محبت – اخلاق ۸۸
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين. سيدنا و نبينا ابو القاسم محمد. (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم). و علي اهل البيت الطيبين الطاهرين لا سیما علي سيدنا و مولانا حجة ابن الحسن روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
هفتة گذشته با اينكه مجلس بود اين آيات را نخوندند. البته انشاء الله بعد از اين هر وقت مجلس هم تداخل ميكنه بازهم شما كار خودتون را انجام بديد. مجالس ما مجالس مخفي براي مردم و عموم مردم نيست. نميشه اين جمع را كار مخفي دستشون داد. كل سر جاوز الاسمين شاع. هر سري كه از دو نفر تجاوز پيدا بكنه، شايع ميشه. ما هيچ چيز مخفي اينجا نداريم. اينه كه در را ميبنديم و سر ساعت ميگيم بيان و بعدش نيان، با عموم مردم نميشه عمل كرد. ميخوان يك عدهاي كه به ما تعهد دادند كه تحت تربيت اسلام قرار بگيرند، اينها را ما مسئوليتمون را، تعهدمون را نسبت به آنها عمل كنيم. اگر چه با همة اين تعهدات و مة اين مسائل، متأسفانه دوستان عمل نميكنند. بعضي گفتند كه ديشب پانزده نفر پشت در وايستادند تا آخر. خوب چرا دير بيائيد كه پشت در بمانيد؟ بعضي رعايت جنبههاي تعهدات وظايفشون را نميكنند. اين سي آية قرآن را توي برنامهاتون باشه، هر روز بخوانيد و هر روز به معناش مراجعه كنيد تا يك چيزي از قرآن ياد بگيريد. اينقدر مسامحه نكنيد. من هنوز زمينه نميبينم كه ازتون سؤال كنم. و الا يك دفعه يك مهلتي ميدم و بعد ازتون سؤال ميكنم و جدا عرض ميكنم، خيلي خسته شدم، خيلي خستهام كردند. هم بايد حرفهاي مردم را تحمل بكنيم هم تهمتهايي به ما بزنند و هم هم شماها بي توجه باشيد. جدي باشيد، اگر رعايت نكنيد ممكنه، يعني ممكن نه، خيلي اهميت نداره. شما نخواسته باشيد ما جلوتر از شما نميخواييم و مجلس را تعطيلش ميكنيم. اين سي آيه براي يك مؤمن، يك مسلمان خيلي زحمت نداره كه اينها را بخونه و معناش هم متوجه بشه كه اينجا كه اين آيات خونده ميشه، آقايون بفهمند كه خداي تعالي چي ميفرمايد. و آيات را هم غلط نخونند. انشاء الله از هفتة آينده يا از هفتة بعدش از اكثر دوستان سؤال ميشه. جدي باشيد. اين يك مرحلة بعدي است كه فشاري خواهد آمد و كار يكسره بشه اقلا. ما چه اصراري داريم كه وقت شما را بگيريم و وقت خودمون را بيفايده بگيريم. اينجا مجلس روضه كه ميدونيد نيست. ميخواهيد سخنان پروردگار قرائت بشه، معناش را بفهميم، بگيم خدايا در هفته يك شب هم چند دقيقهاي نشستيم با تو، تو برامون حرف زدي ما حرفهات را گوش كرديم. بعد هم فلاني توضيحي دربارة فرمايشات شما داد. بعد هم يك دعا خونديم جواب تو را عرض كرديم. اين ارتباط بين من و تو بوده پروردگارا. حالا همين ارتباط سبب بشه كه ما با تو ارتباط داشته باشيم. با تو مرتبط باشيم.
آياتي كه تلاوت شد از اينجا شروع ميشد كه ان الله ربي و ربكم فاعبدوه. هذا صراط مستقيم. بعد قضية حضرت ابراهيم كه خداي تعالي ميفرمايد و اذكر في الكتاب ابراهيم. انه كان صديقا نبيا. بعد هم بحثهايي كه با پدرش كه اينجا ميفرمايد پدرش، ولي ظاهرا عمويش بوده، از روايات استفاده ميشه و چون او بزرگش ميكرده بهش پدر ميگفته. آذر هم بوده اسمش. با او بحثهايي داره. همين بحثهايي كه شماها كه در صراط مستقيميد ميكنيد با افرادي كه در صراط مستقيم نيستند و همان جوابهايي كه آنها به شما ميدهند. خيلي جالبه! شما ميگيد آقا ما از وقتي كه با اين مجلس آشنا شديم گناه نميكنيم، معصيت نميكنيم، خدا را در نظر داريم، محبت دنيا از دلمون رفته، اگر كاري ميكنيم براي خداست، در جوابتون ميگند كه ارا بتحت ان تحتتنها. از آنچه كه ما ميپرستيم تو پشت كردي؟ تو به كار دل نميدي؟ تو به درس دانشگاهت توجه نميكني؟ تو به دنيات متوجه نيستي؟ آلهتي. آلهه همينها هستند. آلهه يعني خدايان. خدا هم آن چيزي است كه انسان غير از خداي واحد، آن چيزي است كه انسان تكيه بهش كرده. تكيه كرده. حقوقت، شهريهات، ثروتت، رفقات، هواي نفست، شيطانت، اراذل عن آلهتنا يا ابراهيم. اگر توي جلسه بريد، اگر بازهم اين حرفها را ادامه بدي، اگر متنبه نشي، چيكارت ميكنيم؟ به شماها نميگم سنگبارانت ميكنيم، ولي او گفت. گفت سنگبارانت ميكنيم. و اهجرني مليا. دور شو از من. برو. ما بچه نميخواهيم. ما زن مقدس متدين نميخوايم! ما شوهر متدين نميخوايم! نميخوايم. عين همين حرفهاست. به زنه من ميگم به شوهرت بگو. بگو من اگر دروغگو شدم اول دروغ را به تو ميگم. زنها اينجا نيستند كه ما الان رويشون را باز كنيم. شوهرها هستند. اگر پسر دروغگو باشه اول دروغ را به پدرش ميگه. ما چي ميگيم اينجا؟ ميگيم دروغگو نباشيد، خائن نباشيد. اگر زن خائن بود اول خيانت را به شوهرش ميكنه. به شوهرت بگو. اگر من به اصطلاح دو رو و دو رنگ باشم اول نسبت به تو دو رو و دو رنگم. چرا تو به ضرر خودت اقدام ميكني؟ حضرت ابراهيم وقتي كه خداي تعالي، اي كاش ما هم ارزشي پيدا بكنيم خدا به امام زمانمون بگه نام فلاني را هم توي دفترت ثبت كن. توي كتابت ثبت كن. ميشه همچين چيزي؟ خدايا ما را هم مثل حضرت ابراهيم اذ قال لابيه، ميگه و اذكر في الكتاب ابراهيم. اي پيغمبر توي كتابت، توي نوشتهات، اسم ابراهيم را ببر، ثبت كن. انه كان صديقا. او يك مرد راستگويي بود. ببينيد راستي خيلي ارزش داره. توي دنياي ما ارزش داره. تو دروغگو باش، پشت هم انداز باش، پشت سر من بيا پسر من هستي. انه كان صديقا نبيا. كي حرف حق را زده؟ ميگه اذ قال لابيه. همينطوري آدم راستگو و محبوب خدا نميشهها. وقتي كه به پدرش، پدر هست و بقيه طبعا هستند. اذ قال لابيه. يا اب لا تعبد، آخه بندگي نكن اينها را من ميگم نميخوام قصة حضرت ابراهيم را براتون بگم. شما هم ميتونيد به پدرتون، به فرزندتون، به همسرتون، به هر كسي كه معادل پدر باشه. ديگه از پدر بالاتر نيست. معادل پدر. چرا تحت فرمان شيطاني؟ چرا تحت فرمان يك چيز وهمي هستي؟ لا تعبد ما لا يسمع و لا يبصر. بخدا قسم هر چيز غير از شيطان باشه، غير از خدا باشه، شيطانه و لا يغني عنك شيئا. هيچ بي نيازت از چيزي نميكنه. بي نيازت نميكنه. توي مجلس نرو، ما شماها خوب و بد و مقدم و مؤخر و قديمي و جديدي همه هستيد. ما چه كار خلافي داريم؟ بگيد. اگر بقول عوام مشغول ذمهايد. يا ذمهاتون مشغول باشه كه اگر نگيد يك كار خلافي ما به شما گفته باشيم بكنيد. خلاف دستورات علما و مراجع تقليد. بگيد اينجاش خلاف بود تو گفتي. هر كس به شما دستور خلاف ميده، اون را بايد سرزنش بكنيد. لما تعبد ما لا يسمع و لا يبصر و لا يغني عنك شيئا. بخدا قسم آقايون نه شغلتون، نه دوستتون، نه ثروتتون، نه قدرتتون، نه مقامتون، هيچكدام شما را بي نياز نخواهد كرد اگر در راه خدا نباشيد. هيچ چيز. فقط تنها چيزي كه شما را بي نياز ميكنه، مخصوصا روز فقر و فاقه، آن روزي كه شما را بگذارند توي لحد و توي قبر، كه انسان فقير محضه. فقط خداست. ببينيد حضرت ابراهيم چي ميگه؟ يا ابت. اي پدر. قد جائني من العلم ما يأتك. من خوب يك چيزهايي پاي منبر نشستهام، حرف گوش دادم، من از قول شما ميگم بعدش، از قول حضرت ابراهيم نيست. يعني مثل قول حضرت ابراهيمه. من يك چيزهايي ياد گرفتم. تو كه به من ياد ندادي. فاتبعني، پيروي از من بكن، يعني نه اينكه تو بيا هر چي من ميگم تو گوش بده. حرفهايم را گوش بده، حرفهاي خوبم را بپسند. انسان تا كي، تا چه وقت ميخواد در جهل مركب بمانه. اهدك، تا من هدايتت بكنم صراطا صبيا. يك راهي كه دست انداز هيچ نداشته باشه. صراط صبي. راهي كه پيچ و خم نداشته باشه، راهي كه با سرعت تو را برسونه به مقصدت. يا ابت، اي پدر. با چه محبتي داره حضرت ابراهيم صحبت ميكنه، با خضوع، با تواضع. لا تعبد الشيطان. بندگي شيطان را نكن. ان الشيطان كان للرحمان عتيا. شيطان در مقابل پروردگار يك معصيتكار بود. آخه تو چرا از او پيروي ميكني؟ يا ابت. اي پدر. هي اين را تكرار ميكنه. در واقع معناش اينه اي پدرجان. اني يخاف ان يمسك عذاب الرحمان. من ميترسم يك گرفتاري درست بشه، نكبت توي كارت بيفته. بخدا قسم آقايون كساني كه در راه خدا قدم برندارند نكبت ميافته توي زندگيشون. من وقتي به يك نفر گفتم گفتم ما حدودا يك جمعي، همين جمعي كه اينجا نشستيد. بعضيهاتون هفت هشت ساله با من هستيد. يك شب توي بيمارستان نخوابيديد. يك دفعه ناراحتي فوق العادهاي كه آبروتون بريزه نداشتيد. خدا اينقدر بهتون محبت داره. گرفتاريهايي كه ديگران دارند، شما خودتون را با آنها مقايسه كنيد، و باز اگر يك وقتي هم گرفتاري براتون پيدا ميشه، به خودتون مراجعه كنيد يك كاري كرديد، يك سستي كرديد. همهاتون اگر خودتون را مقايسه بكنيد با قبل ميبينيد كلي وضع فرق كرده. كلي وضع روحيتون، وضع ماليتون، وضع مزاجيتون، فرق كرده، بهتر شده. من ميترسم، دوستت دارم، ميترسم ان يمسك عذابا من الرحمان. فتكون للشيطان وليا. تو هم ولي شيطان بشي. شيطان هم سوارت بشه. واي بر آن كه شيطان سوار انسان بشه. انما سلطانه علي الذين يتولونه. كسي كه ولايت شيطان را قبول بكنه شيطان برش مسلطه. تا ميآد انسان توي راه راست بره، ميكشوندش مياندازدش كنار. تا ميآد كار خوب بكنه كجش ميكنه. اين حرفها به اين خوبي را زد حضرت ابراهيم. خدا نكنه انسان كنار مردة متعفن بنشينه و بخواد او را هدايتش كنه. ميگه أراه ان تهب آلهتك. تو پشت كردي به خداهاي ما. تو پشت كردي به برنامههاي ما، پسر كو ندارد، يكي از رفقاي ما باباش گفته بود پسر كو ندارد نشان از پدر، تو بيگانه بخوانش مخوانش پسر. بعله. حضرت ابراهيم كه نشاني از پدر نداره، بتها را نميپرسته، متكي به دنيا نيست، توي راه انحرافي شيطاني نميره، اين بيگانة از پدره. و اين افتخار ميشه براي حضرت ابراهيم كه بيگانه خوانش، مخوانش پسر. حالا اينهمه نصيحت كرده حضرت ابراهيم پدرش را، عموش را، حالا هر كي بود. با اينهمه محبت كه هي ميگه يا ابت. اين يا ابته يعني پدرجان. او در جوابش ميگه كه من تو را سنگبارانت ميكنم، برو گمشو، يك همچين تعبيراتي. حضرت ابراهيم ميگه سلام عليكم. سلام عليكم. از طرف من. نه. سلامتي، قال سلام عليكم. فاستغفر لك ربي. خودت استغفار نميكني من برات استغفار ميكنم. من برات طلب بخشش ميكنم از خدا. انه كان حصيا. خدا با ما بعله، يك محبتي داره. خوشا به حال شما فرزندان كه انشاء الله پدرتون را شفاعت هم بكنيد. نسبت به آنها مهرباني بكنيد. هر چه پدر فشارتون هم ميده كه آنجا چرا ميري، اينجا چرا، با اونها چرا ارتباطي داري، بگو سلام عليكم. نه اينجا، آنوقت عصباني ميشه. چون گاهي مسخره خيال ميكنه ميكنيد. بعضي از مسائل توي ماها صورت ديگهاي پيدا كرده و انشاء الله يعني معلوم نيست اين كار بشه. انشاء الله، ميگم نه، جدي بگو اگر ميآي منتظرت بشم. هر چي ميگيم انشاء الله، ميگه نه. شما انشاء الله نميخواد بگي. من يك وقتي با اين مهماندار هواپيمايي گفتم وقتي توي هواپيما ميگيد فلان دقيقه توي فرودگاه مشهد مينشينيم، بگو انشاء الله. گفت اگه بگم انشاء الله مردم ميترسند، معلومه يك خطري در كاره. نه. اين سلام عليكم را معناش را ميفهميد. باباي ما، باباي من و شما ممكنه معناش را نفهمه. چون اين ميگه سلام عليك. يعني شما هرچي من را اذيت كني من هيچ عكس العمل ندارم. فحشت هم نميدم، جسارت هم بهت نميكنم، تند هم باهات صحبت نميكنم، اف هم بهت نميگم. بلكه طلب بخشش ميكنم براي تو از خدا. اين يك جريان. جريان مربوط به حضرت ابراهيم بود. حضرت ابراهيم در يك مسئلهاي را بهتون بگم، بيشتر مطالبي كه مربوط به حضرت ابراهيمه در صراط مستقيمه. يعني مظهر صفات، مظهر صفت صراط مستقيمه. همينجا ميبينيد كاملا اشاره ميكنه، عهدك صراط سبيلا. در صراط مستقيم باشيد. در راه راست باشيد. به هيچ وجه اعوجاج نداشته باشيد. شما اگر در صراط مستقيم حركت كنيد، همة اينهايي كه توي درهها افتادند، دو طرف، هر چي هم نفهمند بالاخره شما بهتر به مقصد ميرسيد تا آنها. صراط مستقيم باشيد. مرحلة صراط مستقيم كه ما طبق برنامه تنظيمش كرديم، در مظهريت مربوط به حضرت ابراهيمه. حتي خداي تعالي آنقدر حضرت ابراهيم توي صراط مستقيمه كه خداي تعالي به رسول اكرم ميفرمايد و اتبع ملة ابراهيم حنيفا. از ملت حضرت ابراهيم پيروي كن. به جهت اينكه اگر كسي توي صراط مستقيم بود و جلوتر هم بود از نظر عمر، سن، جلوتر بود. به اين توي راه راست بايد حركت كنيم و اينهم پشت سر اونه طبعا. تبعيت بايد بكنيم. فرقي هم نميكنه. و اتبع ملت ابراهيم حنيفا. حضرت ابراهيم خيلي دقيق بود، نيم ميليمتر، يك مو حتي از صراط مستقيم تجاوز نميكرد. يك مو. تكميل. مثل ميت بيت دست غسال بود. كالميت بين يدي الغسال. اصلا از خودش ارادهاي نداشت، حركتي نداشت. هر چه بود از جانب پروردگار بود. ميگفت بچهات را بكش. چشم. ميگفت حرف نزن بگذار ميخوان بيندازنت توي آتش. ميگفت چشم. ميگفت زن و بچه ات را ببر بگذار توي بيابان و در بيابان آنجا يك بچة شيرخوار و يك زن، آنجا بگذارشون. اي بابا غيرت آدم كجا رفته؟ انسانيتش كجا رفته؟ آخه چطور ميشه همچين چيزي. هيچ به فكر اينكه غيرتش، غيرت حضرت ابراهيم بالاترين غيرت بود. دربارة ساره وقتي كه كرده بودش توي جعبه كه مرد نامحرم نبيندش. همين مرد. گفت هر چي بگي ميدم در اين جعبه را باز نكن. نميخواد زنش را ببينه. پس ببينيد غيرت او همچين غيرتي شايد توي هيچ پيغمبري هم حتي نبود. اين غيرت، همين آدم غيور اينطوري، ميره زنش را با يك بچة شيرخوار، زنش هم جوان بوده، بچة شيرخوار ميگذاره توي بيابان. بابا اين چوپون ميآد، كفار ميآن، درنده ميآد. اينها را نميفهمه حضرت ابراهيم. خدا را ميفهمه. اين صراط مستقيم چقدر قويه! چقدر پر اهميته اين مسئله براي حضرت ابراهيم. با پدرش هم كه داره اينطوري صحبت ميكنه. آنوقت خداي تعالي چي ميفرمايد از آخر. و وهبنا، بعله. وهبنا له اسحاق و يعقوب و كلا جعلنا نبيا. حتي فايدهاش در فرزندانش بود. خدا بهش اسحاق داده، يعقوب داده، اسماعيل داده. همة اينها را ما قرارشون داديم پيغمبر، مرتبط با خدا. فرزندان حضرت ابراهيم. ان الله اصطفي آدم و نوحا و آل عمران و آل ابراهيم علي العالمين. آل ابراهيم تا روز قيامت، حتي پيغمبر اكرم افتخار ميكنه كه من از فرزندان حضرت ابراهيمم. در صلواتهاي بسيار مهم كه در ادعيه هست، اللهم، صلوات كامل اينه، اللهم صل علي محمد و آل محمد كما صليت علي ابراهيم و آل ابراهيم. همانطوري كه بر ابراهيم و آل ابراهيم خدايا رحمتت را نازل كردي بر پيغمبر ما و آل او رحمتت را بفرست. ببينيد مقام چقدر ميره بالا. و وهبنا لهم، هم خداي تعالي به حضرت ابراهيم و هم اسحاق و يعقوب و فرزندان حضرت ابراهيم و وهبنا له من رحمتنا، از رحمتمون به آنها هبه كرديم، داديم رحمت خودش را. و جعلنا لهم لسان صدق عليا. و خداي تعالي براي اين فرزندان حضرت ابراهيم زبان راستگوي خيلي در مرحلة بالا. به انسان ميگفت، يك گداست راست ميگه. من يك گدايي را ديدم خيلي خوشم آمد ازش. توي صف جماعت نشسته بوديم. اين كور بود. پولهايي را كه داشت درآورد همينجور زير يك عبا مانندي هم داشتدش اين را شمرد. من نگاه ميكردم. نبايد نگاه كردها. شماها يك كسي چيزي مينويسه، پولي ميشمره نميخواد… شمرد يك پولي داشت. بلند شد. بلند شد گفت مردم من اينقدر پول دارم. اين كممه براي امشب. بقيهاش را اينقدر ميشه، به من بديد. من اينقدر از راستگويي اين خوشم آمد. در مقابل بعضي از گداها كه كلي پول دارند ميگن هيچ پول نداريم. اين اول شمرد، من خيلي خوشم آمد، اول شمرد. بعد بلند شد. من چونكه ميديدم چقدر، سه چهار توماني حالا، اين را شمرد. بعد بلند شد همان مبلغ را گفت، آقايون من اينقدر دارم، اين براي امشب من كمه. اينقدر ديگه اگر بهم بديد. بعد پاشدند بهش دادند. ببينيد يك وقت يك گداست راست ميگه. اين خيلي مهم نيست. اما لسان صدق عليا. يك مطالب مهم اعتقادي و يك مطالب مهم علمي، اينها را درست ادا ميكنه. اينها درسته.
بعد از اين ميفرمايد خداي تعالي، فاذكر في الكتاب موسي. حضرت موسي را هم ياد كنيد. اسم او را هم بنويسيد. عرض ميكنم من هميشه آرزوم اينه، شماها هم آرزوتون اين باشه، اسمتون توي آن طوماري كه دست امام زمان عليه الصلاة و السلامه، در آن ثبت بشه. بنويسند اسم شما را. اين مهمهها، اون تفسير قرآنه، اون براي ابد ميمانه. در كتابت موسي را هم ذكر كن. انه كان مخلصا. و كان رسولا نبيا. حضرت موسي مظهر مرحلة محبته. محبت آنكه زياد اهميت داره اخلاصشه. هر محبي دوست داره محبوبش فقط او را دوست داشته باشه. نميدونم برخورد به محبتهاي مجازي كرديد يا نه؟ انسان كسي را دوست داره ميخواد كه او كس ديگري را دوست نداشته باشه و اونهم باز اين را از اين ميخواد كه فقط او را دوست داشته باشه. حضرت موسي فقط خدا را دوست داشت. فقط و فقط. حضرت موسي اينقدر محبت به خدا داشت كه به اون وعدگاه وقتي ميرفت، به كوه طور حالا، جايي كه كس ديگهاي نباشه، مشغولش چيز ديگهاي نكنه، آنجا ميرفت. زودتر ميرفت، خيلي زودتر ميرفت. چرا زود آمدي؟ عجلت اليك رب لترضي. براي اينكه تو را دوست دارم زودتر آمدم پيشت. تويي كه نماز مغرب و عشات را مياندازي آخر شب، نماز ظهر و عصرت را مياندازي آخر روز، نماز صبحت را مياندازي اول آفتاب، اين عجلت اليك رب لترضي را كه نميتوني بگي لااقل. آدمي كه توي مرحلة محبت هست بايد تمام محبتش را بده به خدا. يك چند دقيقه قبل از اذان برو توي مسجد، بخدا آسمان خراب نميشه. پولت، روزيت هم ميرسه. تو كارهات را بكن، درس هم اگر ميخوني بدون تو موقع امتحان بهتر موفق ميشي. گوش به حرف شيطان صفتها و شيطان پرستها نكن. چند دقيقه قبل از اذان برو توي مسجد بشين. گاهي من توي مسجد ميآم بعد از اذان، من اولتر يا با بعد از آقاي رضا من هستم وارد شدم. اذان هم معمولا من زودتر نميرم. چون ببينيد مشغله دارم. بريد قبلا بشينيد. توي صفوف جماعت بيائيد جلوتر، صف اول، كراهت داره صف دوم انسان بشينه با اينكه صف اول جا هست. كوشش بكنيد كه، چطور سر سفره ميرويد جاي خوب ميشينيد. اينجا كه ثوابش بيشتره، ميگيد كجاي سفره ثوابش بيشتره. آنجايي كه خورشتهاي بيشتري گذاشتهاند. آنجايي كه قاب پلو بهش نزديكتره. چطور آنجا همچين ميري آن جلو ميشيني. آنجا نميگي كه ما لايق نيستيم. ميگيم بيا صف اول وايستا. ما لايق نيستيم. خوب بيا لايق ميشي. بيا بشين تا لايق بشي. اينجا چون ما ملموسمون نيست ثواب خدا. چون يا قبول نداريم خداي نكرده. اول وقت بريد سر نمازتون، بنشينيد منتظر نماز باشيد، منتظر اذان باشيد، منتظر اعلام پروردگار باشيد كه بندة من بيا. شما را الان اگر بهتون اجازه بدهند با رئيس جمهور ملاقات كنيد. ميگيد كه من ساعت ده بنا بوده بيام ملاقات. من ساعت ده و پنج دقيقه ميرم. از ساعت نه و نيم اقلا، هر چي هم بي اعتنا باشيد ميريد از نه ونيم آنجا مينشينيد. خدا را، خداست. يك چند دقيقه زودتر برو. يك كلمة نماز اگر از دستت، نماز جماعت از دستت بره اينقدر ثواب از دستت رفته، اينقدر ثروت از دستت رفته كه حساب نداره. جائي وايستا كه زودتر بتوني اقتدا كني. كه حتي آن بسم الله الرحمن الرحيم امام را هم درك بكني. اينطوري بايد ما باشيم. كي اين حرفها را گوش بده؟ باور بكنيد من ميدونم شماها حرفهاي مرا گوش ميديد و همة اين زحمات و اين جلسات و اين ناراحتيها كه براي شما درست ميكنم براي همينه كه حرف مرا گوش ميديد. و اگر بدونم كه گوش نميديد كه راحت ميشيد. و الحمد لله ازتون متشكرم، ممنونم. خيلي چيزي كه رفع خستگي مرا ميكنه همين الحمدلله، خدا را شكر. گاهي دلم ميخواد بعضي از اينهايي كه مزخرف حرف ميزنند بيان ببينند. اگر بگن نكن ما نميكنيم. كجا پيدا ميشه يك همچين جمعي كه يك دونهاشون مقيد باشند گناه نكنند. يك دونه ريش تراشيده نداشته باشيد. يك دونه آدم دروغگو نداشته باشيم. يك دونه آدم غيبت كن نداشته باشيم. بعضيها دارند. شما بريد بگرديد اگر پيدا كرديد بيائيد به من بگيد. ما تجديد نظر بكنيم. توي اين جمع، يك جمعي از همة مجموعه هست. روزهاي چهارشنبه، جا براي خانمها نيست، توي اين اطاقها مينشينند. خوب الحمدلله. همين براي من كافيه. خدا ميدونه الان اگر حضرت ملك الموت تشريف بياورد، خوشحالم ميگم كه اين وظيفهام را من انجام دادم. مخلص، محبت به خدا داشته باشيد. خدا را دوست داشته باشيد. دوستيتون هم خالص باشه. خالص. يعني فقط خدا را دوست داشته باشيد. فقط هر چه كه متعلق به خداست و ميتونيد بهش نسبت بدهيد كه خدايا اينها را براي تو دوست داشتم، آنها را دوست داشته باشيد تا امام زمان، خدا امر ميكنه كه فاذكر في الكتاب آقاي نميدونم كدوم يكيتون را بگم؟ همهاتون، انه كان، اون ديگه خدا به ثروت شما كار نداره. خدا به شخصيت شما كار نداره. خدا به علم شما كار نداره. ببينيد ميگه انه كان مخلصا. او فقط مرا دوست داشت و كان رسولا نبيا.
اين آياتي كه خوندند همين اندازه بسه براي ما كه قضية بعد، چند تا ديگه از انبياء را نام ميبره كه شرح حال آنها باز مفصله. حضرت موسي علي نبينا و آله و عليه السلام، خداي تعالي ميخواد يك خورده از اخلاصش براي شما بيان كنه و محبت. ميگه و ناديناهم من جانب الطور. صداش زديم از طرف طور ايمن. و نزديكش كرديم. اختيارش كرديم. غرتناه ميدونيد يعني چي؟ يعني توي آغوش گرفتيمش. محبت دو طرفيهها. به حضرت موسي چي داد خدا در ازاي اين محبتي كه داشت؟ چون خيلي اهميت داره انسان يك يار و كمكي داشته باشه. و وهبنا له من رحمتنا اخاه هارون نبيا. برادرش هارون را بهش داديم. انسان يك برادري داشته باشه هم كيش، هم آهنگ، همفكر. اخاه هارون. وقتي كه حضرت موسي، خدا به حضرت موسي فرمود اذهب الي فرعون انه طغي. برو طرف فرعون. گفت كه خدايا رب اشرح لي صدري. يك شرح صدري به من بده. من تو را خيلي دوست دارم. چشم. ميرم. دليلش هم اينه كه زن و بچهام را آنجا گذاشتم هيچ به يادش هم نيستم. فقط تو. ولي شرح صدر به من بده. رب اشرح لي صدري و يسرلي امري. كار خيلي مشكل بود. اما خودت كار را آسونش كن. و احلل عقدة من لساني. زبانم لكنت نخوره، صريح بتونم صحبت بكنم با فرعون. و اجعل لي وزيرا من اهلي هارون اخي. اشدد بهي عظمي. خدايا برادرم هارون را، اين براي من وزير قرار بده. پشتيبان قرار بده. وزيرا من اهلي هارون اخي اشدد بهي عظمي. يعني كمك من باشه، بازوم را محكم كن بوسيلة برادرم. پشتم را محكم كن. انسان دو تا، يك برادري داشته باشه كه كمكش باشه و پشتيبانش باشه كه اگر يك وقتي نتونست توي مردم باشه، او به جاي او باشه. لذا وقتي كه به كوه طور دعوتش كرد خداي تعالي، و واعدنا موسي ثلاثين ليله. سي شب خدا مهماني دعوت كرده حضرت موسي را. و واعدنا موسي ثلاثين ليله و اتممناه بعشر. ده روز هم اضافه. چه خوبه انسان بره مهماني پيش يك محبوبي، او لنجه بكنه، معشوقي داشته باشهها، او لنجه بكنه و اصرار بكنه ده شب بيشتر باش. خيلي فرقشه با آن مهماني كه بره خونة كسي. هي بگن اين چرا بيشتر موند. از سه روز نبايد بيشتر بموني تو. فكر كاري، چيزي، زندگي بكن. حضرت موسي سي شب دعوت كردند. خداي تعالي چهل شبش كرد. و اتممناها بعشر. و تم ميقات ربه اربعين ليله. اما چهل شب، اين ده شب اضافي كار به دست حضرت موسي داد. سامري آمد گفت حضرت موسي رفت ديگه. اگر ميخواست بياد خوب سر وعدهاش ميآمد. سي روز بنا بود بره. حالا سي و دو شبه، سي و سه شبه. چرا اضافه كرد. بعد برداشت گوساله را درست كرد، مردم هم پرستيدند. مردم طلا پرست پرستيدند. چون از طلا ساخته بود و يك قبضهاي هم از رسول، يعني از جاي پاي اسب جبرئيل يا جبرئيل برداشت در اين گوساله ريخت. يك حركتي درش پيدا شد. خوب. مردم عبادت كردند. حضرت موسي آمد ديد كه، و قال موسي لاخيه هارون اخلفني في قومي و اصلح. تو در بين مردم باش، خليفة من باش، همان اول فرمود. و اصلح و لا تتبع سبيل المفسدين. پشت سر مفسدين حركت نكن. اما وقتي برگشت ديد همه گوسالهپرست شدهاند. حضرت هارون را هم طرد كردند. تنها. حرف بزني ميزنيمت. برادرت ديگه نيست كه خودت را به اصطلاح فراموش كني. كتك ميخوري حضرت موسي آمد خيلي عصباني شد. اول انسان اين را بدانيد ما اگر بعضي وقتها به بعضي از دوستان جسارت ميكنيم شايد دليل بر محبتمون باشه. انسان هر كي را بيشتر دوست داره بيشتر نسبت به او روش بازه بيشتر ميتونه بهش تنبيه بكنه، بيشتر ميتونه به باهاش صريح حرف بزنه. حضرت موسي خوب نميتونست سامري را بگيره. او حالا رفته كنار او حالا نميتونست. اول رفته به سراغ برادرش، خوب تو، تو را من اينجا گذاشتم براي چي؟ حضرت موسي دويد طرف حضرت هارون و موهاي سرش را گرفت و يجروا عليه كشيد طرف خودش. خيلي حق داره. ببينيد در راه خدا اون عشق حضرت موسي، عشق حضرت موسي ايجاب ميكرد نسبت به پروردگار ايجاب ميكرد كه همة مردم را متوجه خدا بكنه. حالا همة مردم از دين خدا برگشتهاند. لذا از كوره در رفت اصلا نتونست خودش را كنترل بكنه. كشيد به طرف، يجروا عليه. حضرت هارون گفت كه يابن ام، اي اسم مادر را برد. چرا اسم مادر را برد؟ بخاطر اينكه اناسن از طريق مادر مهرباني را بهتر ميفهمه. اين پسر مادر. لا تأخذ اينجور نكن با من در مقابل مردم. مردم شماتت ميكنند. به من اظهار محبت بكن. ان القوم فضعفوني. مردم را وقتي تنها موندم ضعيف شمردن. و كاد يقتلونني نزديك بود من را بكشند. خوب شما اينجا نبودي كه ببيني چه بلايي به سر من آوردند.
بعد حضرت موسي خوب متوجه شد و اخذ الواح. الواح يعني همان كتابي كه آورده بود اين توراتي كه آورده بود دوباره برگشت و خلاصه ببينيد محبت ايجاد ميكنه كه يك پارچه محبت به خدا نميتونه ببينه كه مردم برگشتهاند از خدا، نميتونه ببينه كه مردم اينجور با خداي تعالي عمل ميكنند. خداي تعالي ميفرمايد كه و اذكر في الكتاب اسماعيل بعد از اين ميفرمايد ياد كن در كتاب اسماعيل را. انه كان صادقا وعي كان رسولا امتيازات حضرت اسماعيل اين بوده كه صادقا وعي به وعدهاش وفا ميكرده. حتي داره در روايات كه حضرت اسماعيل توي دهي با يك شخصي قرار گذاشت گفت من ميرم شهر برميگردم، شما اينجا تشريف داشته باشيد من ميرم برمي گردم. من ميرم برمي گردم. حضرت اسماعيل هم گفت خيلي خوب من اينجا هستم تا تو بيايي. رفت و بابا يادش رفت. يادتون نره وقتي وعده با كسي ميگذاريد. يادش و رفت و سر زندگيش و اينها حضرت اسماعيل هم اونجا موند همانجا مشغول تبليغ شد و مشغول برنامههاي خودش شد. يك روز، دو روز، يك ماه، دو ماه يك سال طول كشيد. اين مرده بعد از يك سال آخه اين رفيق ما حضرت اسماعيل چي شد. من توي اون ده يادم رفت اونجا گذاشتمش. آمد ديد بله ايشان از توي ده تكان نخورده. و كان رسولا نبيا. و كان يعمروا اين را گوش بديد يعمروا اهلهوا بصلاة و الزكات. اهل بيتش را امر به نماز كرد. نماز همه چيز توش هست. نمازي باشه بخون يك لگد به بچه تون، بچه را بزنيد پاشو نماز بخون اون هم پاشه يك نماز چرتي بخونه و بخوابه. خوب به هر رفع تكليفي شده ولي بفهمونيدش كه نماز يعني چي! نماز انسان را به مقام عبوديتي ميرسونه كه ميگه اياك نعبد و اياك نستعين. زكات حق مردم را پايمال نكن، حق مستحقها را پايمال نكن. و كان عند ربه مرضيه در نزد خدا اين حضرت اسماعيل مرضي بود. ابليس را هم نام ببرد واذكر في الكتاب ابليس. انه كانه صديقا نبيا. اونوقت خداي تعالي در اين آخر ميفرمايد اولئك الذين انعم الله النعمه. چه نعمتي از اين بالاتر كه خداي تعالي به اينها عنايت كرده كه اسم اينها را توي اين كتاب برده بعد از چند هزار سال. بعضي از اينها شايد پنج هزار سال قبل بودهاند. بعد از چند هزار سال ما امشب نشستيم دور يكديگر ياد اينها را به عظمت ياد ميكنيم اون هم از زبان خدا.
چقدر به انسان عظمت ميده. اولئك الله انعم الله من النبيين. من زرية آدم. و يعني من از زرية آدم و از زرية كسي كه حمل الله مع نور و من زرية ابراهيم و اسماعيل و من هدينا و جتمعنا اذا تتلي عليهم آيات الرحمن وقتي كه آيات پروردگا به اينها خونده ميشه اينها ميافتند و سجده ميكنند و اشكروا. البته اين سجده اينجا مستحبه، سجدة واجب نيست. من ديدم يكي از دوستاني كه دوستش دارم سجده كرد. جا داشت خوب سجده كرد نميتونيد همتون سجده كنيد. گفتم باريك الله معلومه كه اين از كساني است كه آيات را هر روز خونده. البته همتون نميتونستيد سجده كنيد والا شايد همه سجده ميكرديد. من خودم ديدم نميتونم سجده كنم و خلف من بعده بعد از اينها انشاء الله ما از اينها نباشيم. خلفا. يك افرادي بعد از اينها آمدند اضاع الصلاة نماز را ضايع كردند. انشاء الله نماز را ضايع نكنيمها. والطبع الشهوات، دنبال هواي نفس رفت و صوف ينقون غيرا چه بدبختي بالاتر از اينكه از امام زمانمون دور بشيم. مگر اين كه انسان از خواب بيدار بشه و آمن و عمل صالحا فاولئك يدخلون الجنت و لا يضلمون الشيئا. خوب يك مقداري هم از آياتي كه تلاوت شد انشاء الله، اگر شما هر روز هم جزء دستور كارتون دستور برنامه تون قرار بديد كه آيات را تكرار كنيد بهترهها خوبه و معناش هم انشاء الله در ذهنتون بسپاريد. ايام انشاء الله تعلق دارد كم كم به تولد حضرت زهرا صلوات الله عليه. بالاخره اين ايام تعلق دارد به حضرت زهرا سلام الله عليها. فاطمة اطهر، كوثر. نميدونم اين شبها متوجه شديد من بيشتر هدف و منظورم اين بود كه شماها اين مطالب را بشنويد. دربارة كوثر و اونچه كه گفتم. متأسفانه هفتة گذشته شب دوشنبه آقاي نعمتي گفتم، كه آقاي نعمتي ببينيد رفقايي كه سر وقت نمييان كيا هستند امشب آزاده. چند نفر شدند؟ اسمهاشون را حالا نميگيم. فقط تعداديشون. خيلي شدنها از سي نفر بيشتر شدن.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.