۱۶ جمادی الثانی۱۴۱۵ قمری – اهميت ولايت فقيه اخلاق ۸۹
اهميت ولايت فقيه اخلاق 89
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمد لله و الصلاة و السلام علي رسول الله و علي آله آل الله لا سیما علي بقية الله روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء. و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. تلك الجنة التي يورث بالعباد من كان تقيا. و ما تنزل الا بامر ربك له. لهو ما بين ايدينا و ما خلفنا و ما بين ذلك و ما كان ربك نسيا.
آياتي كه تلاوت شد از سورة مريم اين آيه زياد پر اهميته كه به چشم ميخورد كه بهشت يورث من عبادنا، كسي از بندگان ما آن را خواهد برد و مال اوست كه اهل تقوي باشد. ما هدفمون از تشكيل اين مجالس بيشتر جنبة تربیتی داره. مجلس شبهاي دوشنبه يا هر مجلسي كه در اين راستا ترتيب داده ميشه هدفمون اين است كه انشاء الله از روضه آمدن و نشستن و ثواب بردن، يك قدم بالاتر بگذاريم. روضه بيائيم، توي مجلس عزاداري بنشينيم، يك چيزي هم ياد بگيريم. من امشب گفتم كه در را باز بگذارند ديگه. فرهنگ شما بايد حالا ايجاب بكنه كه اگر يكنفر دير ميآد، خودش و اگر دير آمد يك عذر خيلي موجهي داشت، عذرخواهي بكنه و اگر در وسط آمد، آن اطاق بنشينه و اگر، چون اسم نويسي ميشه آنهائي كه تأخير ميكنند، ده نفر در يك شب ديرتر از شبهاي گذشته، يعني از اول وقت بياند، اين مجلس را تعطيل ميكنم، گناهش به گردن آن ده نفر. اين ديگه هر چه عذر داشته باشه، جمعيت ده نفرشون بيشتر عذر ندارند. به جهت اينكه خوب معلومه ما بيخود معطليم. زحمات ما در اين مسئلة جزئي كه سر ساعت بيائيد، اين مسئلة جزئي را نميتونيم عملش كنيم. ديگه ولش. پس قرار ما، در باز تا آخر. هر كي هم ميخواد دير بياد، هر كي هم ميخواد زود بياد. من تكليف خودم را ميدونم. عذر موجه داشته باشيد، خوب طبعا ميگيد، عذرخواهي ميكنيد. و يقينا بيشتر، ده نفر هم بيشتر چون يقينا، شما هم ميتونيد اين را معتقد باشيد كه يقينا اگر در اين جمع ده نفر بيشتر عذر موجه ندارند. بقيهاش ديگه تنبليه، بقيهاش بي نظميه، بقيهاش معلومه كه ما موفق نبوديم. مثل همة مجالس ديگه. ما همة حرفها را به خودمون ميخريم، همة اذيتها را به خودمون ميخريم كه انشاء الله يك تأثيري در نظام اسلامي، در برنامههاي اسلامي انشاء الله پيدا بشه. اين از حالا قرار ما. شما بدونيد يك نفر، شما ميگيد من يك نفرم ديگه، ده نفر كه نيستم. من تأخير ميكنم، اشكال نداره، دو نفر ديگم من يك نفرم تأخير ميكنم اشكال نداره، ولي شما ميبينيد همين يك نفر كه شما تأخير ميكنيد در سست شدن اين جلسة معظم تربیتی و جلسة شب يكشنبه تأثير ميگذاره. ولي عرض كردم من خودم خستهام بشم، آقايون، من الان سرم درد ميكنه، سرما خوردم حالا هر چي هست، ولي من نخواستم ترك كنم جلسه را و شما هم همينطور، مثل من باشيد. اين يك مطلب.
مطلب دوم كه از اين آيات تلاوت شده استفاده شد و شماها هم اين آيات را طبعا خونديد و انشاء الله مرحلة دومي كه از شما امتحان ميشه در هفتههاي آينده دقيقا سؤال ميشه ازتون و معناي اين آيات و از اين سي آيهاي كه تلاوت ميشه، اين مطلب استفاده ميشه كه اهل تقوي در همين دنيا زندگي خوبي دارند و اهل معصيت و كفر هم در همين دنيا حتي زندگي بدي دارند. و در عالم آخرت به طريق اولي. يعني انسان در عالم آخرت آنجا ديگه تنها اعمالشه كه سرنوشتش را تعيين ميكنه. اما آنچه كه در همين دنيا تقوي موجب ميشود كه انسان راحت باشه، يكي همين آيه است كه تلك الجنة التي يورث من عبادنا من كان تقيا. و يقول، اين آيه را دقت كنيد، و يقول الانسان أاِذا ما مت سوف اخرج حيا. انسان ميگه اگر من بميرم آيا خارج ميشم زنده؟! اولا يذكر الانسان، آيا متوجه نيست انسان، انا خلقنا من قبل، ما اين را قبلا خلقش كرديم، و لم يكن شيئا. فوربك، خدا قسم ميخوره كه پروردگار به پيغمبر قسم، لنحشرنهم و الشياطين هم مردم را ما روز قيامت ميآوريمشون هم شياطين را، ثم ليحضرنهم حول جهنم جسيا. بعد اينها را اطراف جهنم اينها را در هم فشرده قرارشون ميديم. ثم للنجع من كل شيء ان اشد الرحمان عطيا. اينها همهاش تهديداتي است كه خداي تعالي ميكنه. من نميخوام حالا همه را براتون ترجمه كنم، اين تهديدات براي چيه؟ براي اين است كه انسان بداند كه بايد در اين دنيا درست حركت كنه. تهديدات ميره جلو تا ميرسه به كم اهلكنا قبل ان قرن منهم احسن اثاثا وضعيا. ثم الكان الضلالة فليندد رحمان ندا. و يزيد الله الذين اهتدوا هدي و الباقيات الصالحات خير عند ربك ثوابا و خيرا مودا. هدايت در دست ذات مقدس پروردگاره. كسي كه هدايتهاي اوليه را قبول كرد خدا زياد ميكنه هدايتش را. يعني اگر…
اين مطلب را من توضيح بدم. آيات را خونديد و معناش را هم ميدونيد. زندگي دنيا ما بايد در دنيا يك زندگي داشته باشيم كه راحت باشيم. يعني چونكه ديگه انسان در دنيا هميشه ميخواد داشته باشه. يكي آزادي. از همة چيزها آزادي اهميتش بيشتره. يعني حيوانات، اينها آزادي ميخوان. انسان آزادي ميخواد. شما يك گنجشك را بگيريد بكنيدش توي قفس، بگيد كه بهترين دانهها را برات ميريزيم، آب تميز خدمت شما عرض شود ضدعفوني كردة كاملي هم برات ميگذاريم. قفسش هم ميلهها از طلا باشه. وقتي اين گنجشك كرديد توي اون، دلش ميخواد در يك لحظه بياد بيرون، بيرون گرسنگي بكشه. اين آزاديست. همة موجودات، حيوانات، بل من گفتم نباتات، اينها طالب آزادي هستند. آزاد باشند. يعني حتي نباتاتها. يعني گياه. گياه را اگر بكنيدش توي يك شيشهاي مثلا، هوا نداشته باشه، اين سرش را ميآره از شيشه بيرون. ميخواد آزاد، توي فضا آزاد باشه. يكي از چيزهاي مهم زندگي انسان در دنيا آزاديه. همة دعواهايي كه توي عالم هست ميبينيد منتهي ميشه به اينكه بايد ما آزادي داشته باشيم. يكي از نعمتهاي مهم الهي است آزادي كه خداي تعالي هم در آيات قرآن و روايات فرموده است كه اگر آزادي ميخواهيد اهل تقوي باشيد. چون ازش ميآد.
دوم چيزي كه انسان خيلي طالبشه، امنيته. يعني امنيت انسان داشته باشه. امنيت يعني چي؟ يعني كسي به انسان تعرض نتونه بكنه. انسان را در فشار قرار نده. به مال انسان، به جان انسان، به ناموس انسان، كسي خيانت نكنه. به شخصيت انسان كسي خيانت نكنه. اين يكي از چيزهايي است كه در زندگي براي انسان لازمه. و در جامعة اسلامي بايد اين امنيت باشه. هم از جهت مال انسان، جان انسان، آبروي انسان، شخصيت انسان، هر چيز انسان بايد امنيت داشته باشه. كاملا امن. اين دو.
سوم چيزي كه از نعمتهاي الهي است و انسان بايد داشته باشه، سلامتيه. يعني بدنش سالم باشه، روحش هم سالم. بدن سالم باشه بخاطر اينكه خوب درد نداشته باشه، مرض نداشته باشه، در فشار امراض مختلف نباشه. اينهم يكي از نعمتهاي الهيست. و سلامتي روحي. يعني روحش سالم باشه. كه بنظر من توي اين چهار چيز، پر اهميتترش سلامت روحه. يعني اگر اين نبود هر سه نعمت ديگر اگر وجود داشت، اين سه نعمت ارزش نداره در مقابل اين يك نعمت. و اگر اين يك نعمت بود، آن سه نعمت را خودش بوجود ميآره و اگر يك وقت نبود، قابل تحمل ميشه براش. ببينيد اصل بحث. ما در يك جامعهاي زندگي ميكنيم كه اين مسئله را من امسال ميخواستم وقتي كه من خودم همين آيات را ميخوندم، توي ذهنم آمد از بعضي آيات و روايات كه اين مسئله را امشب دربارهاش بحث كنيم. ببينيد ما گفتيم چهار چيز نعمته. يكي آزادي، يكي امنيت، يكي سلامتي، ديگه چي؟ يكي هم سلامتي روح. سلامتي بدن يكي هم سلامتي روح. اينها تمامش زير ساية يك حكومت اسلامي صحيح انجام ميشه. اين را بدونيد. زير ساية يك حكومت صحيح ديني واقعي انجام ميشه. اگر يك مملكتي در رأسش يك نفر مريض روحي بود، يك نفر بود كه اين خودش مريض بود. جبار بود، معصيتكار بود، نميدونم جاه طلب بود، خودخواه بود، يا امراض روحي ديگه. اگر مريض بود هيچوقت خوب نميتونه سلامتي روحي كه اهم اين نعمه، براي مردم آن مملكت بوجود بياره. طبعا امنيت هم نميتونه بوجود بياره، طبعا وقتي كه امنيت نتونست بوجود بيارد، آزادي هم نيست. پس همة اينها برميگرده به چي؟ به سلامتي روحي و درستي يك رهبر در يك مملكت. شماها بعضيهاتون جوانيد، بعضيهاتون هم در زمان آن رژيم شاهي، چون شاه خودش يك آدم مريضي بود. جدا مريض بود. يك كبر و غروري داشت كه حساب نداشت. معصيتكار بود به تمام معنا. بعضيها معتقد بودند اين اصلا دين نداره. و از همه جهت مريض روحي بود. واقعا مملكت نه امنيت داشت، نه آزادي داشت، نه خدمت شما عرض شود نه سلامتي روحي، البته جنبههاي بهداشتي در يك حدي رعايت ميكردند. ولي سلامتي روحي نبود. در آن زمان چون مسئول كانون بحث و انتقاد من بودم. هر چند روز يك دفعه ما را براي ساواك ميخواستند. و با ما دعواها و نزاعها داشتند. مسئول همه هم من بودم. اگر مثلا يكنفر ميآمد آنجا راجع به سياست حرف ميزد، ما بايد جوابش را ميداديم. و اگر يك وقتي هم امنيتي بود روي ترس و وحشت بود. امنيت واقعي نبود. امنيت صحيحي نبود. اگر يك وقتي گوشه و كنار ما، بنده خودم با اينكه من در سن شانزده سالگي شروع به پيمودن مراحل تزكية نفس كردن تا يك مدتي و طبعا در زمان شاه، اين اواخر، لااقل اين ده سال آخر، تازه يك دفعه كه بهم وحي نشده بهم الهام نشده، بلد بودم. خودم با خودم تا جائي كه برام ميسور بوده پياده ميكردم. نميتونستم يك همچين افرادي را بسازم. به جهت اينكه از در منزل كه ميرفتم بيرون، خراب ميشد. نعمتي پروردگار بهمون عنايت كرد و آن اينه كه ما اگر مراجعه بكنيم به قانون اساسي و قانون مملكتي، ميبينيم كه شاه را برداشتند، يك آدم مريض را برداشتند، يك آدم مغرور، يك آدم پست را برداشتند. جاش يك مرجع تقليدي كه صائن لنفسه، حافظا لدينه، مخالفا لهواه، مطيعا لامر مولاه گذاشتند. يعني سالم سالم. كوچكترين مرض در وجودش نبايد باشه. اسم اين را گذاشتند ولايت فقيه. من واقعا گاهي از خودم خجالت ميكشم كه بيان بگند يك روحاني، اين ضد ولايت فقيهه. اصلا معناي ولايت فقيه را نفهميدند كه ميگن اين ضد ولايت فقيهه. يا حتي به خود من نسبت بدهند. من اين جلسة امشب را حجت بين شما، شما رفيقهاي خصوصي من هستيد، شب جمعهاي نيست كه بگم افراد مختلفي هستند. بين خودم و ذات مقدس پروردگار حجت قرار ميدم كه اگر ولايت فقيه، اگر ولايت امام، اگر ولايت پيغمبر، نباشه هيچكدام از اين نعمتهاي الهي را ما نداريم، نميتونيم داشته باشيم. اگر اسلامي باشد و حكومت اسلامي باشد به هيچ وجه نميتونه ولايت فقيه نباشه. ما بدبختيمون اينه كه وقتي ما مثلا موافق ولايت فقيه هستيم كه بريم توي صحن جار بزنيم و بگيم مرگ بر ضد ولايت فقيه. ولي آنها خيليها هستند كه دروغ ميگن. اصلا نميدونند ولايت فقيه يعني چه؟ من بيايد با دلايل محكم براتون ثابت كنم كه اگر اسلام بناست باقي باشه، حتما بايد يك فقيه عادل مخالفا لهواه، مطيعا لامر مولا، در رأس كار باشه. اين معناي ولايت فقيهه. و خدا لعنت كنه، من از اين لحظه به بعد دارم ميگم، خدا لعنت كنه آن كسي را كه به من نسبت بده ولايت فقيه را من قبول ندارم و شماها را هم خدا انصاف بده اگر در اين جهت از من دفاع نكنيد. خوب بگيد ديگه. من تعجبه، يكي رفته توي شهركي، شنيدم آنجا صحبت كرده، آمدند گفتند اينها ضد ولايت فقيهند نبايد صحبت بكنند. شما را به خدا ببينيد اين وضعه! من الان براي اين جهت نميگم. از اول انقلاب تا حالا به ما همه چي گفتند. بگن. من از اين جهت چيزي ندارم. از باب نمونه. شما اين را بدونيد، يقين بدونيد من الان براي شماها نميخوام بيام خدمتتون عرض شود كه باصطلاح جانماز آب بكشم، ديگه شماها مرا شناختيد، منهم شما را شناختم. چند سالي است كه داريم باهم كار ميكنيم. بعضيهاتون تازه هستيد ولي خوب بازهم تا نشناسيد، وارد نميشوند توي اين جلسه. من اين اعتقادمه كه اگر ولايت فقيه نباشه، يعني يك مجتهد جامع الشرايط در رأس كار نباشه، تمام بدبختيها متوجه مسلمانها خواهد بود. الان گرفتاريهايي كه افغانستان داره براي همينه. گرفتاريهايي كه لبنان داره براي همين جهته. گرفتاريهايي كه عراق داره براي همين جهته كه يك ولي فقيهي در رأس كار نيست. يك آدم مريض بدبختي مثل صدام در كاره. ولايت فقيه يعني يك مجتهد ولي امر مسلمين باشه. ولي امر مسلمين يعني چه؟ يعني هر چه او ميگه همه گوش به حرف بدهند. شما را به خدا شماها ميتوانيد بپذيريد كه تحت فرمان يك فاسق فاجر مريض بي بند و باري باشيد؟! محاله ما همچين چيزي را بتونيم بپذيريم. و اين نعمت را خداي تعالي با ريختن خون يك عدة زيادي از شخصيتهاي علمي، من بعضي از اين علمايي كه شهيد شدند در باصطلاح، حالا شهيد محراب باشند يا شهيد غير محراب، اينهايي كه از دار دنيا رفتند و كشته شدند، با اكثرشون، فكر نميكنم با فردي از اينها نباشه كه آشنا نباشم از نزديك. اينها بعضيهاشون واقعا اهل تزكية نفس بودند. يعني ما كم آنجور عالمي مثل مثلا مرحوم صدوقي، چون من از نزديك با ايشان آشنا بودم. ايشان تا وقتي كه حيات داشت اين كانون بحث و انتقاد را از افراد ما ماهانه براي ادارهاش ميگرفتيم، ايشان عضو آنجا بود، ماهانه ميداد و من در نيمة شعبان همان سالي كه ماه رمضانش ايشان شهيد شد، من در گيلانغرب كه رفته بوديم براي جبهه، من ايشان را آنجا ديدم و مفصل حرف زديم و براي مسائل مختلف ولايت. با اكثر اينها، ديگه حالا من بخوام يكي يكي اسم ببرم مشكله، با اينها آشنا بوديم. اينها كشته شدند. شهداي جبهه كه ديگه بي حساب. اينهمه شهيد شدند. ترورهايي كه انجام شد كه يكي از اينها عزيزترين فردي براي من بود. شما. حتي به من گفتند، خوب هم بچههاي من هستند، هم بچههاي مرحوم شهيد هاشمي نژاد ميدانند كه اين حرفها نبوده. تا حتي روز آخري كه ايشان شهيد شد، ايشان منزل ما بود ميگن با فلاني مخالف بودند. بگن. مسئلهاي نيستش. ولي عزيزترين، من آنقدر متأثر شده بودم و گريه ميكردم كه در تشييع جنازة ايشان آمد يكنفر به من گفت كه گريه زياد نكنيد. دشمن خدمت شما عرض شود كه احساس مثلا خوشحالي ميكنه. عزيزترين فرد، الان كه من دارم اين حرفها را ميزنم، خواهر ايشان توي خونه، چون تنها كسي كه ميآد اين شب توي جلسة شبهاي دوشنبه را حاج خانم ماست، ايشان داره ميشنوه. تنها كسي كه براي من خيلي عزيز بود و ايشان هم در بعد معنوي هم در بعد سياسي، شهيد شد. جلوي چشمم چون من خودم تمام كارهاي ايشان را متصدي بودم كه وقتي كه در غسالخانه گفتند كه ايشان را بيائيد شما ببينيد ميشه غسلش داد. من رفتم ديدم نميشه غسلش داد. چون از گردن اين قطعه قطعه بود ايشان. من آن شب گفتم كه تيمم بدهند و در يك پلاستيكي جمع كردند ايشان را كه در اينجا دفنش كردند. خوب چطور ميشه انسان با اين زحمت، با اين فشار، اگر انسان به اينجا رسيده، حالا ميآد مثل مني، من ميآم با اين مسائل مبارزه بكنم! من شما فكر نكنيد من يك آدم قوي، همانطور كه نوشتههام ميتونه اثر بگذاره، حرفهام هم ميتونه اثر بگذاره. خودتون هم ميدونيد. حرفهام تأثير داره. تا بحال خدا، باز من ميخوام تند حرف نزنم چون يك احساساتي هست، نشه. شما تابحال شنيديد كه من يك كلمه در تضعيف حكومت حرف بزنم، چه در كانون، چه در جلسات خصوصيمون. بگم اي بابا اينها هم كه خراب كردند. همچين حرفي من اصلا نزدم. ديگران گفتندها من نگفتم. خوب اين عداوت و دشمني كه گوشه و كنار متوجه ماست چيه؟ نميدونم. شايد مال اين است كه ما ميگيم امام زمان. شايد مال اين است كه ما درست داريم حركت ميكنيم. شما ميگيد كه چرا توي صحن نميريد اين حرفها را بزنيد. من اهل اين حرفها نيستم. اينجا يك برنامة خصوصي شخصي دارم. شما ديگه با ما آشنا هستيد. همه چيزهاي من را ميدونيد، همه را. آقايان توي اين جلسه، جلسة خصوصي صبح يكشنبه هم هستند. جلسة عمومي شب يكشنبه هم هستند، شب دوشنبه هم همهاتون هستيد. اينها را نميگم بخاطر اينكه فكر كنيد من ناراحت شدم. نه. پوست من اينقدر كلفته كه از عصباني كه نشدم ناراحت هم نشدم. هيچي. ولي ميخوام عرض كنم كه مسئلة ولايت فقيه چيز مسلمي است. من در اين خلاصة توضيح المسائل باز فكر نكنيد كه من آرزوي مرجع شدن دارم. اين را همة آقايون ميدونند. من خوشم آمد يكي از دوستان، يكي از علما ميخواسته ازشون ياد بگيره بهرحال. پرسيده كه شما از كي تقليد ميكنيد. گفت كه من باقي به فتواي آية الله گلپايگاني. گفته به فتواي كي؟ گفته فلاني گفته. تا همينجا انحراف پيدا كردي. كه چرا فلاني. ايشون هم جواب خوبي داده گفته ايشان گفتند كه همة علما متفقند كه بقاء بر ميت جايزه. خوب. گفته خوب حالا درست شد. ما تمام آنچه كه نوشتيم، الا چند مسئلة تقليد، اين را بدونيد، در مسئلة تقليد بايد همهاتون مجتهد باشيد. اينهم يك اينم از مسائلي است كه بايد مطلع باشيد. چون اگر در تقليد تقليد بكنيد جور در نميآد. يعني ما هم تقليد، از كي تقليد بكنيد كه از كي تقليد بكنيد مسئلة علمي است. در مسئلة تقليد بايد انسان خودش فكر بكنه. عمل هم ميكنيد و فكر هم ميكنيد. يعني هر كسي كه يك چيزي را نميدونه، خودش ميدونه كه از آن كسي كه ميدونه بايد بپرسه. اينه معناي تقليد. در مسائل تقليد آن هم آني كه من گفتم در مسئلة تقليد، باز بايد بگم كه يك عدهاي را مثلا متوجه حرف من، كه آنها شايد راضي نباشند. آنهايي كه ضد باصطلاح اين مقام رهبري هستند و نميخواهند منحصر بشه تمام امور و تمام فرمان به دست مقام رهبري بيفته، شايد آنها ناراضي باشند. نميشه. من گفتم بايد يك نفر بعنوان رهبر، علماي اعلام، آنهايي كه خبره هستند، بشينند تعيين بكنند و همه، حتي مجتهدين تحت فرمان او باشند. حتي مجتهدين بايد تحت فرمان او باشند. كه من حتي اين تعبير را كرده بودم آقاي نعمتي گفتند نه اين تعبير خيلي تنده. گفتم بايد همه از او تقليد بكنند. ديدم راست ميگه. اين ديگه خيلي بهشون برميخوره. ولي واقعش اينه بايد تقليد بكنند. چون وقتي ايشان اين را خوند فهميدم كه اين تنده. گفتم خيلي خوب. همه بايد تبعيت كنند. الان همين ديشب بود يا پريشب بود. بعله پريشب. يك مجلسي بود با يكي از علما من صحبت ميكردم و گفتم كه ما بخواهيم يا نخواهيم، ما داريم از رهبر انقلاب، داريم ما تقليد ميكنيم. حالا شما بخواهيد يا نخواهيد. الان اين در امور سياسي ميگه بايد اينطوري باشه. شما بگيد كه نه صحيح نيست. خوب بگو هر چي ميخواي بگو. اما بايد در عمل بكنه و شما هم بايد تقليد بكنيد. الان اگر بنا باشه سازش با آمريكا، بنده نظرم اين باشه كه شخصا بايد با آمريكا سازش كنيم. باز نريد بگيد كه فلاني گفته بايد با آمريكا سازش كنيم. اگر نظر من اين بود و رهبر ميگه نه نبايد سازش كرد. خوب نظر من به درد خودم هم نميخوره. هيچ فايدهاي نداره. بايد در امور حكومتي و سياسي كه هيچ حرفي نيست. بايد همه پيرو يكنفر باشند. و هستيم اين را هم انجام ميديم. اما يك وقتي هست يك غذايي را ميدهند يك بچه ميخوره با گريه و نق نق ميخوره. يك وقت هست نه. يك بچهاي با راحتي. ميگفت كه توي مدرسه، توي دبستان ما بوديم. آمدند همه را آمپول ضد مثلا حصبه بزنند. ميگفت حدود چهارصد تا بچه بوديم. يك بچه دستش را بالا زده جلو وايستاده. زد و رفت كنار. يك بچه هم رفته توي مستراح قايم شده. بالاخره اين چهارصد تا را كه داشتند آمپول ميزدند، آن بچهاي كه در مستراح بود همهاش بدنش ميلرزيد. آخر هم آوردنش از مستراح بيرون آمپولش زدند. ولي آن بچهاي كه اولين نفر بود كه رفته بود براي آمپول زدن، خدمتتون عرض شود كه رفت، اصلا دردش هم خوب شد و رفع شده بود و مدتي هم بازي كرده بود تا اينها آمپولهايشون تمام بشه. آخه بعضي وقتها انسان بعضي كارها را با نق نق قبول ميكنه. نق ميزنه اعصاب خودش را خرد ميكنه كه چرا بايد فلاني در رأس كار باشه. حالا چه. بايد از ائمهامان ياد بگيريم بايد از خاندان عصمت و طهارت عليهم الصلاة والسلام تعليم بگيريم. بايد ما وحدت و اتحادمون را حفظ كنيم اينها را شما بدونيد كه البته من دو رو برم الحمد لله چيزي نيست، مطلبي نيست، نه فكر كنيد مطلبي هست، نه. ولي بعد، مثلا بعضي از افراد كه نميخوان خدمتون عرض شود كه به عهدشون، حالا تا بكنند يك همچين حرفهايي را مطرح ميكنند و نق ميزنند. ماها بخواييم يا نخواييم از اول عالم گرفته، از مرجع تقليد گرفته تا اون بقال بي سواد يا او دهاتي بي سواد همه بايد چكار كنند؟ همه بايد از فقيهي كه مبصوت اليده، دستش باز است، و در مقام قدرت نشسته، فرماندة كل قواست از او بايد تبعييت كنند بخوان يا نخوان.
منتهي اسلام گفته بخواييد هر جوري هم هست بخواييد، دقت ميكنيد. و ولايت فقيه معناش، خدا حكم و حكومت مال خداست الا حكم انا لالله. پيغمبر اكرم بعد ائمة اطهار عليهم السلام زمان غيبت به ما اجازه دادند با خوصيت و سماجت، علما و دانشمندان، با جميع خصوصياتي كه هست، فقيه باشه، سائل لنفسه باشه، حافظا لدينه باشه، مخالفا لهوي باشه، مطيع الامر مولا باشه اون را تعيين كنند و همه هم تحت فرمان او باشند. اگر ما يك چنين كاري را كرديم كه كرديم الحمد الله، اين را بدونيد كرديم اين كار را. اگر يك چنين كاري را كرديم، موفق شديم كه هم امنييت براي خودمون به وجود بياريم، شما ميگيد آقا فلان روز، فلان شب در خانة باز بود خدمتتون عرض شود پولهامون هم توي اطاق گوشة اطاق گذاشته بود دزد آمده برداشته. به خدا قسم همگي از متحد، همين كار را هم جرأت دزد بكنه. ولي در عين حال، در عين حال شما خودتون را مقايسه بكنيد با يزيد كه الان مدتهاست جنگه.
با، همين افغانستان كنار گوشمونه، ببينيد اين افغانيها همشون مسلمان، مسلمانند هفده حزب تشكيل دادند در رأس هر حزبي يك نفر هست. دو تا مسلمان با هم ميجنگند. باور كنيد در لبنان دو تا در رأس حزب الله، و حزب عمل، دو تا عالم بود هر دوش رفيق من بودند من هم اتفاقا يك وقت رفتم لبنان، هر دو هم شيعه هستند، هر دو هم عالم هستند منتها مرجع نيستند ولي فقيه نيستند. اينها هردوشون رفيق من بودند. اين آقايي كه به اصطلاح در رأس حزب الله بود، از بيروت من را برداشت برد پيش باجناقش كه او در رأس حزب عمل بود. اين هم شايد با بحثهايي كه ما كرديم، صحبتهايي كه ما كرديم اينها را ميخواستيم با هم آشتيشون بديم.با جناقند ديگر. اونچه، چهار، پنج پاسدار و اينها مسلح عقب سر ما حركت كردند چون شخصيتي بود. اونجا دور اون آقا تمام مسلح از حزب عمل. آقا ما كه وارد خانه شديم، از علما بودند استقبال كردند ايشان، بيرون دعوا شد، نزديك بود كشتار بشه چون اين دو دسته، حزب الله و حزب عمل يك وقتي ميگذشت كه بين اونها درگيري بود. كه ما رفتيم رسيديم اونجا بهشون. يعني اومديم بيرون. گفتيم آقا من مهمانيم بالاخره، حالا. شما ولا كان كافرا ببينيد اين نتيجة چيه؟ نتيجة اينكه فرمانده ندارند،نتيجة اين است كه دو تا مجتهد، دو تا عالم سر در رأس كار اينهاست. اينها با هم، يكيشون تحت فرمان يكي ديگر نيست. به خدا قسم مهمترين چيز، اين را من امشب لازم ميدونم بهتون بگم مهمترين چيز در زندگي شما آقايان اين است كه معتقد به اين رژيم باشيد، تو دلتون هم نق نزنيد. معتقد به ولايت فقيه باشيد، معتقد به اينكه بايد يك ولي فقيه بايد در رأس كار باشه و همه از او تبعييت بكنند در امور اجتماعي و در امور سياسي بالاخص باشيد اين را من دارم الان امشب بايد اين را بگم بهتون و بحمد الله اينطوري شديدها. يعني اگر يك وقتي بعضيهاتون ضد انقلاب تندي بوديد حالا آمديد با ما رفيق شديد. اگر يك كسي هم، آخه بعضيها از اون وري افتادند، هيچ كس را قبول ندارند در انقلاب ميگن ما هستيم. به خودشون هم باطنشون غير ظاهرشونه. اينها اگر متوجه شديد افرادي كه ميتونم در بين شما من اين حرفها را بزنم. و يقينا همتون اين حرفها را قبول داريد. البته يك نابسامانيهايي جزئي گوشه كنار ممكنه باشه اون نابسامانيهاي جزئي كه در گوشه كنار هست اون هم در اثر اين است كه ما صد در صد ولايت فقيه نيستيم.
يعني نميريم به رساله مراجعه كنيم، اين همه در جريان گران فروشي، اين همه توي انبارها جنس مييارن بيرون تحويل مردم ميدن يا مثلا فرض كنيد كمبود، ميري مغازهاش ميگي كره داري ميگه نه، اينها همش مال اين است كه ما طابع امر ولايت فقيه نيستيم همة كمبودها مال اين است. والا فتواي همة مراجع است بالخص رهبر ميگه كه شما بايد احتكار كنيد.احتكار را اجازه ميدن، گران فروشي را اجازه ميدن؟ به همين دو موضوع اگر عمل ميكرديم الان هم فراواني بود هم همه چيز بود. و شماها فكر نكنيد، من اينها را براي شما، براي هر كسي تقيه كنم براي شماها من تقيه نميكنم. اين مطلب را متوجه باشيد و انشاء الله عمل كنيد و مقيّد باشيد كه اقلا شماها خدمتي به اين رژيم به اين جمهوري اسلامي به اين حركت پر شكوه و با عظمت كه در دنيا بي سابقه است ولو اينكه بخاطر ندانم كاريهاي ما مردم و ندانم كاريهاي ما مردم و توجه نكردن ما به حقيقت يك مقداري نتونسته خوب پيشرفت بكنه اونجوري كه امام زمان صلوات الله عليه ميخواست. در عين حال از اين بهتر نميشه و انشاء لله كوشش بكنيد خودتون را ملزم بكنيد كه دستورات را عمل بكنيد و توي دلتون هم نق نزنيد، به هيچ عنوان با دستگاه حكومت اسلامي حتي در دل مخالفت نكنيد اين يك خواهشي است كه من از شما دارم و اين را هم بدونيد آقايون كه به من تعهد داريد كه حتي نميفهميد هم از من قبول كنيد اين را كه ميفهميد. اين را واقعا من از شماها ميخوام كه (نامفهوم) اينها اصلا حرامه و هر كه بگه خودش را نميتونه بسازه در خدمت امام زمان عليه الصلاة و السلام بره.
ببينيد باز يك توضيح ديگر، شاه بود، خداي من شاهده كه پروندة من توي ساواك به تصويب اين آقايوني كه الان در رأس كار هستند و ميگفتند ميگفتند به هيچ عنوان حتي اونوقتي كه من را بردن اونجا و با من تندي ميكنن، كوچكترين تمايلي من به اينها نشان نميدم هيچ. و به هيچ عنوان ارتباطي با اينها نداشتم نه با استاندارش، نا با رئيس شهرباني نه، با هيچ كدوم. الان هم شايد بگن تو ارتباطي نداري. من ارتباطم بخاطر گرفتاريهايي است كه با شما به اصطلاح دارم ميبينيد شب و روزم مشغوله توي يك جلسهاي مثلا شركت نميكنم يا خدمت شما عرض شود توي مجالس آقايون توي صفوف مثلا فرض كنيد راهپيماييها يا امثال اينها مثلا اگر ميبينيد من را نميبينيد اين بخاطر گرفتاريهايي است كه با شما دارم. به هر حال. والا اگر همين را هم تضعيف ميكنندها نرفتن من ارزشي داره كه تضعيف ميكنه، ميكنم. و در اين زمان، ببينيد خدا شاه را از بين برد. چرا؟ من در كتاب مصلح غيبي نوشتهام كه اين انقلاب مقدمة ظهور حضرت ولي عصر است. من نميدانم بعضيها شعار ميدن خدايا خدايا تا انقلاب مهدي از نهضت خميني محافظت بفرما، ما شعار نميديم ولي نوشتيم و عمل داريم ميكنيم . اين نهضت، يعني اين قيام اين شاه را برداشت جاش يك مرجع تقليد گذاشت قدم دوم اينه كه مرجع تقليد او بياد كنار و تحت فرمان امام زمان خودش باشه. ببينيد ما يك قدم آمديم جلو خودمون را بسازيم تحت فرمان باشيم. تحت فرمان مرجع تقليد باشيم تا بلد باشيم.
من يك وقتي به بعضي از دوستاني كه يك خرده اهل صفا بودند گفتم، گفتم كه آقايون كوشش بكنيد انشاء الله كه خودتون را بسازيد ادب حضور امام زمان را بلد باشيد شما الان اگر از مرجع تقليدتون، از فرماندهتون گوش به حرف نديد و فرمان او را نبريد عادت نميكنيد كه فرمان امام زمان را ببريد. خودتون را بسازيد. اگر عادت كرديد براي نق زدن در مقابل يك مجتهد در مقابل يك رهبر، اگر عادت كرديد به نق زدن، عادت ميكنيد در مقابل امام زمان هم نق بزنيد. من يادمه يك وقتي در نماز جماعتي شايد هم براتون گفته باشم من مامون بودم توي نماز جماعت ايستاده بودم امام جماعت ركوع بود، همه هم ركوع بود من هم ركوع بودم، يك نفر آمد پهلوي من ايستاد ميخواست بگه الله اكبر امام جماعت سر برداشت، خوب اين دستش همينجور موند و يك فحش بدي به امام جماعت داد بلند هم گفت كه من شنيدم بعد از نماز بهش گفتم اقا اين چه حرفي بود، بعد ركعت بعدي اقتدا كرد، خيلي فحش بد بود من به زبانم نميتوانم بگم، گفت حاجاقا چكار كنم عادت كردم، عادت ميكنه انسان. اگر نق بنا شد بزنه عادت ميكنه. خداي تعالي بخاطر اين ظهور در غيبش يك كسي را آورده در رأس كار. شما در زمان شاه كه توي ميشستي فحش به شاه ميدادي هيچ مشكلي نبود و يك نفر ميگفت عادت كردم بودم به فحش دادن به شاه توي خيابان ميرفت يك پاسباني ما را گرفت، گفت آقا تو چرا فحش ميدي. گفت كه من منظورم شاه بلژيك بود. گفت خيلي خوب برو. وقتي رفت صداش زد گفت بيا، اومد.گفت ولي به شاه خودمون اين حرفهاي تو بهتر ميخورد تا شاه بلژيك. عادت وقتي كه عادت كرد تو يك اطاق تنها بد گفت بعد بيرون هم بد ميگه، خدمت شما عرض شود كه اينجوري ميشه. كوشش بكنيد انشاء لله فكر بكنيد، نمايندة امام زمان كه به دست امام زمان كه من معتقدم حالا در خصوص رهبر، ايشان را از سن جواني ميشناسمشون، شايد هم ايشان هم طبق معمول فكر كنند كه زياد به ايشون ارادت ندارم ولي با هم مسافرت كرديم به اشنويه، كاملي با ايشان دارم، روحيات ايشان را اطلاع دارم و من دارم عرض ميكنم كه بعد از رحلت امام رضوان الله تعالي عليه ايشان را امام زمان اينجا نشوند. اين را حتي خود من هم فكر نميكردم، چند تا از علما كه در مجلس خبرگان بودند من بهشون گفتم چجوري تنظيم شد برنامه اين، ايشان اون چند نفر يكيشون آقاي قريشي بود كه ميگه كه ما را دعوت هم كرده بودند، رفتيم با بعضي از رفقا منزلشون ايشان گفتند كه همه حساب اين مرجعييت را آيت الله مثلا گلپايگاني را، امثال اينها را ميكرديم. يك دفعه يك جرقهاي زد ميگفت در خودم من احساس كردم يك الهامي شد. و همه يك دفعه گفتند آيت لله خامنهاي مثلا باشند به عنوان رهبر. من با ايشان دو نفري نشسته بوديم خدا ميدونه گفتم به حق امام زمان اين اشارة امام زمانه. خوب وقتي كه كسي اينجور خدمتتون عرض شود كه آمده روي كار، فكر كنيد تمرين محضر حضرت حجت ابن الحسن هم كه شده ولي خود سازي هم كه شده بايد تحت فرمان ايشان باشيم و كوچكترين نقي نداشته باشيم. من كه تا به حال اين حرفها را نگفته بودم بخاطر اينكه گفتم اولا شايد ضرورت نداشته باشه بعد هم اينطور الحمد الله يك پارچه نشده بوديد و اين را دارم ميگم، در عين اينكه من ميتونم خيلي از ما اينجا صحبت از سياست كم ميكنيم، خدمتتون عرض شود كه از يك رجل احساساتي هم شايد احساساتيتر خودمون را نشون بديم. نه اينكه خلاف عقيدهام باشد تا اين لحظه روي منبر پيغمبر، اشتباه زياد ميكنم اين را بدونيد ولي يك لحظه حرفي بر خلاف عقيدهام نزدم. حتي در خدمت شما اونوقتهايي هم كه تو هم به انقلابي، بعضي جاها خوب آمادگي هست، زمينه هست، مردم دورند، مردم متوجه نيستند. براي شماها لازم نيست و اينكه الان ميگم ميخوام عرض كنم گوشه و كنار ديگه هيچ يك پارچه باشيد، هيچ براتون مسئلهاي نباشه. يك وقت خداي نكرده اينطوري كه، اي بابا نميذارن ما اسم امام زمان را ببريم.
در عين حال از زمانها قبل بيشتر اسم امام زمان برده ميشه. يعني شاه يك دفعه هم براي به اصطلاح جلوي دهن مردم را بستن اسم امام زمان را نبرد، و بلكه نخست وزيرش هويدا، پدرش بهايي بود كه در اكا الان دفنه خودش هم بي دين، دكتر مخصوصش عيادي اين دكتر مخصوص كه هر روز سر بهش ميزد اين بهايي و مبلغ بهاييها بود. حالا وقتي كه رهبر ميگه كه اسم امام زمان را، روحي ارواحنا العالمين لتراب مقدمه الفدا. حالا ما چقدر اينها را غافليم. در اون زمان يك دونه خيابان، يك دونه خدمتتون عرض شود ميدان به نام امام زمان يا يكي از ائمه نبود، الان مهمترين خيابان تهران به نام ولي عصره. اينها الطافي است خدا به ما كرده. ميدان و خيابان صاحب الزماني كه ما اينجا درست كرديم وقتي كه ما اين را اسمگذاري كرديم و استاندار گفتش، استاندار را عزلش كردن. باز امام زمان حفظش كرد بخاطر اينكه بعد از انقلاب گرفتنش براي كارهاي ديگرش، وقتي كه من نوشتم اين يك هميچين خدمتهايي كرده آزادش كردند و بعدها خودش از دنيا رفت.
پس انشاء الله اين درس امشب را از قرآن استفاده كرده باشيد كه همة نعمتهاي الهي، امنييت، آزادي، خدمتون عرض شود كه سلامتي بدن حتي چون روحه كه سلامتي بدن را بوجود ميياره و سلامتي روحتون متعلق به اعتقادتونه به ولايت فقيه و وحدتون و همتون تحت فرمان ولي فقيه باشيد و انشاء الله كوشش بكنيد توي جلساتتون دو نفر نشستيد حالا رفتيد اونجا يك گدا هم بوده، آمديد خونه نياييد خونه نق بزنيد كه، بابا از زمان چي بدتر شد، من شنيدم اينها را كه ميگم. نبايد بگيد، حرامه، معصيته كه از اون زمان بدتر شد، اينها، اين آخوندها هم كه خراب كردند، اينها هم يك كاري، همين مردم نادان كردند كه فحشهاش را به ما بدن من هم توي پاترول كه ميشينم خيال ميكنند من كسي هستم، خدمت شما عرض شود همين فحشها را به ما بديد. آقا يك شب با آقاي فاني داشتيم ميرفتيم حرم با خانواده. اونشبي كه اونجا شلوغ شد (قطع نوار).
خدمت شما عرض شود كه چماق بدستها ريختند به سر ماشين ما. من حتي تصميم داشتم بيام پايين نصيحتشون كنم ولي نه فشار خيلي زياد بود نصيحت نميرسه. كه شيشههاي ماشين ما را شكستند. اين مال اين است است كه علما، بزرگان، آنها كه ميتوانند به مردم حقايق را بگن، مردم را توجيه نميكنند و آرامشون نميكنند، فهمشون را باز نميكنند. يك عدة قليلي ما در ايران بيشتر دشمن نداريم. آنها هم الحمد لله هيچ كاري، يعني اگر ما كار را بگذاريم به همانها امام زمان توي دهنشون ميزنه. ولي توي دهن توي متدين نميتونه امام زمان بزنه. چون آخه، مثل اين ميمانه كه انسان يك كسي را هم خوب باشه هم بد. نميشه كتكش زد. من يادمه روز اولي كه من از قم آمدم به مشهد، خدمتتون عرض شود كه يك خوابي ديدم. ميخواستم برم يك گوشهاي. آنطرف گرفته آنوقتها طرقبه نزديك به شهر مثل الان نبود. آنجا زندگي بكنم و اينها. يك شب حضرت بقية الله ارواحنا فداه را خواب ديدم. دو نفر را آوردند پيش من. فرمودند اين تكليفش معلومه. يك آدم كافر بديست و ما ميكشيمش. اين يكي را چيكارش كنيم؟ گفتم كه اين يكي را نميدونم چيكار كنيم. چون آدم متدينيه ولي معصيت هم ميكنه، صفات رذيلهاي هم داره. صفات رذيله هم داره. اين را چيكارش كنيم. حضرت به من فرمودند كه، در همان عالم رؤيا، گفتند كه چيكار كنيم؟ گفت شماها اقدام كنيد، اينجور افرادي كه بينابينند، اينها را ببريدشون آنوري كه راه ما را ساده كنيد. واضح كنيد. باهاشون صحبت كنيد بشن متدين جزء اصحاب باشند. يا اينكه خدمت شما عرض شود قبول نميكنند، قبول نميكنند و اينها باشند جزو خدمت شما عرض شود كفار. من آنجا احساس كردم يك تكليفي آمد به گردن من.
خدايا خودت شاهدي كه ما دوست داريم راه راست و صراط مستقيمي كه تو براي ما تعيين كردهاي، انشاء الله در آن راه حركت كنيم و مطالبي كه خدمت آقايون عرض شد، خدايا تو شاهدي كه آنچه كه ميفهميدم براي اينها بيان كردم.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.