۱۷ جمادی الثانی ۱۴۱۵ قمری- تذكرات اخلاقی و تربیتی اخلاق ۸۷
تذكرات اخلاقی و تربیتی اخلاق 87
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمد لله و الصلاة و السلام علي رسول الله و علي آله آل الله لا سیما علي بقية الله روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء. و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
كهيعيص. و ذو رحمة سبحه ربك عبده ذكريا. اذ نادا ربه ندائا خفيا.
شايد براي بعضي از دوستان ماهيت برنامة ما روشن نباشه و لذا نتيجة كمتري از اين مجلس ببرند. و ما متذكر برنامة اين مجلس شدهام. برنامة اين مجلس، آن برنامهاي است كه خدا و پيغمبر و ائمة اطهار صددرصد راضي و بلكه دستور دادهاند. در خيلي از مجالس اداش را در ميآورند. اما متوجه حقيقت و واقعيت برنامه نيستند. يعني در اكثر مجالس اينطوره، قرآن ميخونند، بعد هم موعظه ميكنند، بعد هم دعا ميكنند. ولي قالبا اينطوره، قرآن را ميخونند تا مردم جمع بشوند، حواسها جمع بشه، فداي اين بشود قرآن كه منبري بتواند با يك راحتي بيشتري صحبت بكند. با جمعيت زيادتري. فداي اين بشود كه مردم تا وقته چايي بخورند. و توجهي به قرآن نشه. اين يك. بعد هم منبري هيچ مطلبش مربوط به آنچه كه در اين آياتي كه تلاوت شده نباشه. دعاها هم كه ملاحظه فرمودهايد! در اين ختم مجلس هم آن يا الله گفتنها و هم دعا كردنها و دعاهاي مخصوص براي اهداف مخصوص و اينهاست. هدف اين مجلس ميخواهيم يك مقداري اين واقعيتي كه اسلام خواسته و پيغمبر اكرم انجام داده و ائمة اطهار به آن توجه داشتهاند؛ باشد. بهمين جهت من گفتم سي آيه قرآن را خوب بشينيد در مدت هفته، اقلا معناهاي تحت اللفظيش را ياد بگيريد. اين وقت زيادي نميخواد. شما اگر اين دستور من را عمل كرده باشيد، الان معناي سورة كهف را بلديد. براي اينكه جدي نميگيرم و سؤال ازتون نميكنم، ميخوام انشاء الله كمكم برسيد. اين برنامة ما فشار زيادي نداره. اما شماها يك مقداري همت كنيد. به خدا قسم يك روزي پشيمان ميشويد. يك وقتي بياد براتون كه اينقدر حسرت بخوريد، يك همچين جلسهاي داشتيم كه قرآن خونده ميشد، با آن توجه گوش ميداديم، اما معناش را نميفهميديم. فرصت يك هفته داشتيم، جزء برنامهاتون بايد باشه. يك هفته فرصت داشتيم كه روزي مثلا سي آيه را اگر تقسيم بكنيد به همين روزي پنج آيه، يك هفته ميتونيد اين كار را انجام بديد. پنج آيه! روزي پنج آيه را شما، پنج آيه از قرآن را شما نميتونيد معناش را بفهميد، شما چطور ميخوايد زندگي بكنيد؟! چطور ميخواهيد مسلماني كه خدا دوست داره باشيد؟! چطور ميخواهيد خودتون را به امام زمان برسونيد؟! چطور ميخواهيد از اصحاب خوب امام زمان باشيد؟! آدم اينقدر بي همت! من اينكه سؤال نميكنم بخاطر اينكه تقريبا مطمئنم كه اين كار را انجام نداديد. و منتظرم آنقدر بگم تا موفق بشيد همهاتون انجام بديد. نگيد اين حرفها، اين بي حرمت، فلان و اينها را به ما گفتي. بعله. كسي كه اينقدر براي خودش ارزش قائل نباشه كه روزي پنج آيه، پنج سخن از ذات مقدس پروردگار، اين را بفهمه، شما اسم اين آدم راميگذاريد آدم؟! اسم اين انسان را ميتونيد بگذاريد اصحاب امام زمان؟! و انشاء الله بايد اين كار را انجام بديد. كمكم شروع ميشه. نگاه ميكنم به صورتهايتون. آني كه ميفهمم اين نخونده و عمل نكرده، از او ميپرسم. و اگر باز گوش نكرد، اين را بدونيد، خوب توي مجلس چرا ميآد. خوب تصفيهاش ميكنيم.
اولا آيات قرآن را خوب گوش بديد. خوب گوش ميديد. عرض ميكنم اداش را خوب در ميآريد. اگر يك كسي اداي اصحاب پيغمبر كه وقتي پيغمبر قرآن ميخوند، ما در ميآريم. دو زانو مينشينيم، سرمون پائين، شما فكر نكنيد بهبه عجب مجلس خوبي. مجلس خوبيه نسبت به مجالس ديگر نه نسبت به اصحاب پيغمبر اكرم كه وقتي آيهاي نازل ميشد چند آيه كه نازل ميشد، اينها بدنشون ميلرزيد و اشك ميريختند معانيش را درك ميكردند و فورا هم عمل ميكردند. فورا هم حفظ ميكردند. لذا اكثر اصحاب پيغمبر تمام قرآن را حفظ بودند. بعد كه من صحبت ميكنم ميخوام باز يك مقداري در بعضي از برداشتهايي كه توي اين آيات هست براتون حرف بزنم. بعد هم كه دعا ميكنيم بايد جواب پروردگار را، اينقدر با ما حرف زده، بي ادبي نباشه، يك چيزي در مقابل خدا ما هم بگيم. در اين بين ايني كه ميبينيد نماز استغاثه ميخونيم بخاطر اين است كه مغز همة اينها ولايته و مغز همة اينها كمك حضرت بقية اللهه. كمك بكنند امام عصر ارواحنا فداه ما در همان زيارت، اين زيارت سلام الله كامل التام الشامل العام، اينها بايد معناش را بفهميد. معناش اينه كه اول ميگيم سلام خدا بر كي؟ بر آن كسي كه اين خصوصيات را داره. هنوز بهش خطاب نميكنيم. علي حجة الله و وليه في ارضه تا ميرسيم به آن آخرش، آخر زيارت نهها. يك دفعه ميگيم السلام عليك، سلام بر تو. آنجا تا آنجا ما هر چي ميگيم داريم وصف ميكنيم يك محبوبي، يك آقايي، يك كسي كه اين خصوصيات را داره، و از آنجا به آن كسي كه اين خصوصيات را داره خطاب ميكنيم و سلام عرض ميكنيم. و بعد هم حاجتي ما داريم. حاجتمون چيه؟ اينه كه، هيچ حاجتي ما اظهار نميكنيم. ميبينيد كه ميگيم حاجت ما تو هستي يا صاحب الزمان. حاجات ما بودن با شماست. حاجات ما اين است كه از اصحابت باشيم. خوب يك خورده هم همت كنيد، قدم برداريد. خداي من شاهده به روح مقدس پيغمبر اكرم و ائمة اطهار و فاطمة زهرا، هيچ هدفي از اين جلسات نداريم جز درست شدن. همون درست بشيم. تمام همتم خدا ميدونه اينه كه شماها كوچكترين لغزشي نداشته باشيد و انشاء الله برسيد به مقامي كه حضرت دست شماها را بگيره، من اين را دلم ميخواد. ميخوام اينجوري باشه كه اگر حضرت آمد، ظهور كرد، فرمود در مشهد چند نفر، يك نفر شما را استثناء نكنه. حاضرم حتي، يعني اين را كه حاضر نيستم، اما اگر بنا بشه شما نباشيد و من ميگم آقا اينها را شما ببريد براي سربازي خودتون. و انشاء الله از رحمتشون، از لطفشون اين توقع را نداريم. ما هكذا الظن به. انشاء الله ما را هم به عنوان خدمتگزار شما ميبرند و در محضرشون انشاء الله خواهيم بود. ولي بيائيد يك كاري بكنيم كه شل نباشيم توي اين كار. بعضيها روح مسئله را هنوز به دست نياوردند. نميدونند چيكار دارند ميكنند. مثل هيئتهاي سينهزني، آقا اون اهل هيئت نميدونم علي اكبره، او اهل هيئت حسيني، هيئت چي. شما اين حرفها نيست. شما فقط و فقط، اين را توي گوشتون بكنيد، كوتاه هم نيائيد و الاّ من دم در بگم آقا نيا تو، اين فوقش بيائيد يا نيائيد. تا يك گناه كرديد، يك مهر مردودي به پيشانيتون ميزنند. تا يك خورده كج رفتيد يك مهر مردودي به پيشونيتون ميزنند. و نشه اينطور. خيال نكنيد اين مهر را ما نميبينيم. حتي به من گاهي نشون ميدهند. و حالا شما كه توي اين مجلس بيائيد، نيائيد، باشيد، نباشيد. مسئله مهم نيست. ميخواهيد در را باز بگذاريم همه بيايند. خيلي انشاء الله دقت كنيد، ماهيت جلسه را احساس كنيد، درك كنيد. ايني كه من مجبورتون نكنم كه شما سر وقت براي قرآن هم بيائيد. اگر در باز بود و آزاد هم بوديد صددرصد براي قرآن همانجوري كه توجهتون بيشتره، ادبتون در مقابل قرآن بيشتره، همينطور براي قرآن خودتون را زودتر برسونيد. در بازه.
يك مدتي در تهران يك منطقهاي بعنوان اينكه طرح ترافيك هست، لابد شنيديد آنهايي كه تهراني هستند ميدونند، طرح ترافيك هست همة گذرگاههاي طرح ترافيك را پليس گذاشته بودند كه ماشين رد نشه. يك مدتي اين كار را كردند. خيلي كمتر از اين مدتي كه ما داريم مواظب شما هستيم. بعدش گفتند بگذاريم ديگه حالا به اختيار فرهنگ مردم.خودشون نروند. يعني ديگه پليس سر گذرگاهها نيست. خودت بايد اينقدر فرهنگ داشته باشي، عقل داشته باشي كه اگر ماشينت از آن ماشينهايي نيستش كه ميتونه بره توي ترافيك، طرح ترافيك؛ نري. يعني ما مردم را اينقدر خوب ساختيم كه ديگه نميرن. آنهائي كه بي فرهنگند… ما هم ميخواهيم انشاء الله اين كار را بكنيم. ميخواهيم كاري بكنيم كه سر دقيقه همه بيايند و فرهنگتون انشاء الله آنچنان رشد كنه كه نظم داشته باشيد و هيچكس هم نگه آقا چرا دير آمدي، چرا زود آمدي. منتها هنوز اطمينان من ندارم. قرآن وقتي خونده ميشه معناش را متوجه باشيد. حيفه آدم اينجور حدود تقريبا يك ربع روي زانو بنشينه، روي پا بنشينه، پاش درد بگيره و در آخر هيچي نفهمه از قرآن. خدا ميدونه آقايون، من اين را بهتون بگم، يكنفر كه يك گناهي از شماها ميكنهها، حالا يا من خودم مطلع ميشم يا بهم ميگن اينها، يا قطعي ميشه، باور كنيد اقلا دو هفته وقتي نگاش ميكنم ناراحت ميشم. اين دربارة شماهاست. ما اينقدر گنهكار توي خيابانها ميبينيم، هيچ اصلا واقعا نميتونم ولي حتي آن شخص اگر توبه هم كرده باشه باز ناراحتي من، هر وقت يادم ميآد از آن گناه بدنم ميلرزه. چرا اين كار ميشه؟ چرا اينطور؟ براي اينكه آخه ما داريم با هم داريم يك راهي را ميريم. تو چرا اينجور لا مياندازي؟! تو چرا اينطور خودت را خراب ميكني؟ چرا داري عقب ميافتي؟ چرا داري خودت را بيچاره ميكني؟ پيغمبر اكرم ميفرمايد كه شيبته سورة هود في مكان هذه الآيه فرق اين آيه با آية سورة شوري ميدونيد چيه؟ فرقش اينه كه اينجا پيغمبر بايد استقامت كنه، بقيه هم، مردمي كه همراهش هستند، آن اصحاب خاصش هم بايد استقامت كنند. ولي در سورة هود فقط خودش استقامت كنه. آنجا هم ميگه، خوب استقامت براي پيغمبر كار آسونيه. اما براي افراد تابه و من تابع معك، كسي كه با تو تاب، حركت كرده بسوي خدا، توبه كرده، حركت به سوي خدا كرده، آنها هم بايد استقامت كنند. اين سخته. خدا ميدونه من شايد دهها مرتبه سر درد شدم براي اينكه، خود طرف هيچ ككش هم نميگزهها، يك گناهي كرده ميگه حاج آقا ببخشيد، ما هم ميگيم خيلي خوب. اگر خدا ببخشه ما هم ميبخشيم. اما باور كنيد گاهي شده سردرد شدم تا صبح. اي بابا اين چرا، اين توي مرحلة توبه بنا بود ببره، حالا رسيده به اين مراحل بالا، هنوز هم عوضي كار ميكنه. انشاء الله كوشش بكنيد هيچ يك از، نگيد فلاني نفهمه. من، من، فهميدم نفهميدنم اثري نداره. خداي تعالي، يك كاري بكنيد كه از شما ناراضي نباشه. نه در سستيهاتون، نه در گناه، گناه كه اصلا. عجيبه، شماها بايد همهاتون اعتصام به حبل الله، به الله، پيدا كرده باشيد. اين اعتصام هم يعني طلب عصمت كرده باشيد، يعني معصوم شده باشيد. و اعتصموا بالله، و اعتصموا بحبل الله، اصلا عصمت داشته باشيد. گيرهاي كارتون را رفع كنيد. چيزهايي كه سبب گناهتون ميشه برداريد، از بين ببريد. نگذاريد آزاد باشيد. همينطور هر كاري كه نفس امارة بالسوء، حالا هرچند تا مرحلة جهاد با نفس نرفتيد، ولي اينجور هم نگذاريد نفس امارة بالسوئتون هر كاري كه دستور ميده شماها بكنيد.
در اين آياتي كه تلاوت شد، چند تا تذكر ديگه هم لازمه، اينها را من بگم براتون. يكي ما يادمون رفت شب دوشنبة گذشته يك مطلبي را تذكر بديم و شايد هم به نفع شماها واقع شد شايد هم به ضررتون. به نظر من به ضررتون واقع شد. و آن تذكر اين بودش كه ما در جلسة خانمها گفتيم كه نماز و روزة خانم عطائيان را اگر شما بخوانيد، حدود ششصد و خوردهاي هزار تومان به نفع مسجد، ما ميتونيم اين پولش را بدهيم به اونها. به مسجد. فايدهاش هم اينه كه هم شما يك عبادتي كرديد، هم خدمتتون عرض شود كه كمكي به مسجد شماها كرديد، هم هم اينكه اين تعاون كه، تعاونوا علي البر و التقوي، به يكديگر تعاون كرديد. امشب به من صورت دادند باريك الله همت زنها، واقعا از بيست و دو سال نماز، فقط پنجاه و نه ماهش مانده. كه منهم تازه به آنها گفتم كه نبايد زياد برداريد و الا اينها نميماند. گوش ميديد. اين پنجاه و نه ماه را پنجاه و نه نفر، هر كدوم يك ماه، بعله، پنجاه و نه نفر، حالا شصت نفر، هر كدام يك ماه اين نماز را بايد بخونيد انشاء الله. هر كدام كه بردارند، ثواب بيشتري را در، براي مرحلهاشون هم خيلي كمكه، تجربه شده. الان بعضي از خانمها يك مقدارش را خوندند، براي مرحلهاشون مفيد بوده. روزه را به خانمها نداديم، به خاطر اينكه، كم داديم، در عين حال آنها سي و هشت روز روزه را به زور گرفتند. از سيصد روز روزه. گفتيم مردها بهتر ميتونند روزه بگيرند. صبح پا ميشن ميرن سر كارشون، نهار هم نميآيند و راحتتره. زنها مشكلتره، موانع هم زيادتر دارند. از، باصطلاح سيصد روز روزه، سي و هشت روزش را كم بكنيد، بقيهاش را بدهيد به آقايون مردها، انشاء الله روزه و نمازش را بگيرند. حالا اين صورت اينجا هست، چند روزي كه در آن يك جلسة كوچكي كه داشتيم، روز يكشنبه بود ديگه؟ اينجا بعله، آقايون يك مقداري را تقبل كردند، صورتش هست. بالاخره اين بقيه را تقسيم كنيد و خيلي سرتون كلاه رفت كه هفتة گذشته اين هم يك مقدارش تقصير آقاي جاويد بود كه ما را به سور خوردن دعوت كرد، حواس ما را پرت كرد. بعله. اين سرتون كلاه رفت بهرحال كه از خدمتتون عرض شود كه بيست و دو سال نماز، اين اندازهاش به شماها رسيد. خيلي كمه، خيلي كمه. و اگر هم همه بخواهيد بگيريد، شما الان شايد، نميدونم چند نفريد، شايد صد نفر بيشتر باشيد. ميتونيد، به همه ميخوان، صد و بيست نفر هم اگر باشيد، بالاخره يكي پانزده روز بگيريد و به همه برسه. اگر هم بعضيها هستند اهل نماز نيستند، حمد و سورهاشون بايد درست بشه، عادل باشند، خوب بخونند، صحيح بخونند. نه اينكه، من كه بعيد ميدونم. ميگن حمدهاشون را گوش ميديم، آخه، كسي كه در راه سير و سلوكه، هنوز نمازش را خوب نخونه و درست نخونه، خيلي، علي الاسلام و السلام. ولي فكر، ما هكذا الظن بكم كه شماها حمد و سورهاتون خداي نكرده، خداي نكرده غلط باشه. واي به حال آن كسي كه حمد و سورهاش هنوز شك داشته باشه كه درسته يا درست نيست. يعني نرفته باشه دنبال اين كار. بايد همچين باشيد كه اعتماد كامل داشته باشيد كه حمد و سورهاتون درسته. اين را دارم ميگم آقايون. اگر يك نفر شما يك همچين اعتمادي نداره، ول معطله. به درد باز اين برنامهها نميخوره. مگر اينكه قبلا درست شده باشه. ما روي اعتماد به شماها ميگيم قبلا درست كرديد آمديد توي راه كمالات و سير و سلوك واقع شديد. احكامتون را بايد بدونيد، خودتون بايد فهميده باشيد كه انسان كه حمد و سورهاش درست نيست، نمازش باطله. اگر نمازش باطل بود مثل اينه كه نخونده. كسي كه نماز نميخونه تارك الصلاته، تارك الصلات ميشه ديگه، كه يك ركعت ترك نماز عمدا، اين شخص را كافر ميكنه. تو كافري كه نمازت درست نيست، يا نماز نميخوني، چطور ميخواي برسي به امام زمان؟! اينها حرفهاي جديه آقايون. شما را به جان حضرت زهرا، به جان حضرت وليعصر، خصم باشه وليعصر اگر اين حرفها را نميخواهيد بپذيريد و بيائيد توي اين مجلس و توي اين برنامهها بخواهيد ما را معطل بكنيد. من نميگذارم بيائيد تو. جدي بگيريد حرفها را. جدي بايد باشيد در، آخه حمد و سوره چيزي نيست كه، الان عرض ميكنم بعيد ميدونم كسي باشه كه حمد و سورهاش درست نباشه. اگر اعتماد نداريد خصمتون امام زمان بشه تا اعتماد به حمد و سورهاتون پيدا نكنيد، بيائيد توي اين جلسه و بيائيد دنبال اين برنامهها. يعني چه؟ آدم تارك الصلاة بياد سير و سلوكي داشته باشه و برسه به مقام عبوديت و به مقامات اينهمه بالا! و منن جدي دارم عرض ميكنم يكنفر شماها نبايد خداي نكرده، خداي نكرده نمازش، حمد و سورهاش، حتي احكامش را بايد بلد باشه، اقلا احكام ضروري. و از مراحل باصطلاح سوم، تمام احكام را بايد بلد باشه. اينجا مكتب تربیتی است، مكتب خدمت شما عرض شود كه هيئت كه نيست، چه هيئتي، چي؟ نه سينه زدني داره، نه تشكيلاتي داره، نه چي؟ خوشتون بياد كه ما توي آن جلسه ميريم. خوب بياييد. سنگينيتون روي زمينه. فقط يك خسارت بزرگي ميكشيد. و آن اينه كه روز قيامت خدا شماها را ده برابر ديگران عذاب ميكنه. كه بهتون گفتند، قاطعانه هم گفتند، شب يكشنبه جمعتون كردند گفتند. خدا ميدونه شب جمعه و روز جمعه فكرم بيشتر شماها هستيد. شب جمعه بهتون گفتند، روز جمعه بهتون گفتند، شب دوشنبه بهتون گفتند، و حالا بيا جواب پس بده. ديگه تو را نميبخشند، تو را عفوت نميكنند.
و انشاء الله اميدواريم كه، ضمنا اين تنديهاي ما را هم شما ببخشيد. ولي به خود خدا قسم، هر چه من الان دارم ميگم اينها كلام خود خداست و الهام امام زمانه و وظيفه هم هست و براي اينكه شماها خوشتون بياد يا بدتون بياد نيستش. كهيعص. ذكر رحمت ربك عبده ذكريا. دو تا قضيه اينجا خداي تعالي شبيه به هم، در اين مقداري كه از آيات خوندند، نقل كرده. يكي قضية حضرت يحيي، يكي قضية حضرت مريم و حضرت عيسي. خيلي هم شبيه به همه. هردوش اظهار قدرت كردن پروردگاره و يك كار غير عادي انجام دادنه. در قضية حضرت يحيي طبق آنچه كه در اين آيات هست، حضرت زكريا نادا ربه ندائا خفيا. خيلي به آهستگي، بدون داد و فرياد، بدون الهي آمين محلي را پر كردن، بدون داد، خدا را ندا كرد. يك چيزي اينها بهتون بگم. اگر شما يك كسي دم گوش شما خيلي بلند حرف بزنه. شما ميگيد آقا چه خبره؟ آهسته. دم گوشتون. خدا از رگ گردن به ما نزديكتره. هر چه آهسته هم صحبت كنيد مثل همون داد زدنه. و بهترين، بهترين سخن گفتن با خدا اين است كه انسان حتي توي دلش با خدا حرف بزنه. همچين، البته در نمازها و عبادتها نهها. آنها دستوره، زبان انسان بايد كار بكنه، بعضي هاش بلند بخونه، بعضي هاش آهسته بخونه. ولي اگر خواستي حاجتي بخواي، توي دلت بگو. خدايا اين حاجت مرا بده. همچين نداي خفي. ندا را براي صداي بلند، براي كسي كه دوره ندا ميگن. هر چي خفي باشه باز نداست. براي خدا نداست. يعني داد زدنه. ندائا خفيا. قال. چي گفت؟ آن دعاش چي بود؟ رب اني وهن الارض مني. خدايا اين استخوانهاي من ديگه سست شده. انسان وقتي پير ميشه استخوانهايش سست ميشه. و اشتعل رأسا شيبا. سرم هم همة موهاش سفيد شده. و لم اكب بدعائك رب شقيا. من بدبخت نيستم وقتي كه با تو ارتباط دارم. انسان وقتي با خدا ارتباط داره هيچ بدبختي نداره، هيچ شقاوتي نداره. من اين كاري كه باز يك چيزي كه ميخواستم تذكر بدم، يادمم رفت ولي آيات الان به من داره ميگه اينه كه اين جلسه را ما تشكيل كه ميديم براي اينه كه كمكم شما طرز انس با خدا را ياد بگيريد. چون آخرين مرحله بعد از تزكية نفس، انس با خداست. و ماها نميدونيم چه جوري با خدا انس بگيريم. اول بگذاريم خدا فرمايشاتش را بگه. بعد خوب روي حرفها دقت بكنيم. بعد هم ما حرف بزنيم. بي ادبيه. لا يستبقون بالقول، جلوي انسان اول ما صحبت كنيم بعد خدا صحبت كنه! توي نماز هم همينطورهها. اول حمد و سوره است بعد صحبتهاي ما. اينجوري باشيد. طرز انس با خدا، الان توي شماها كساني هستند كه به مرحلة انس با خدا رسيدند، آنها اصلا اين برنامهاشونه، شب و روز برنامهاشون اينه كه اول با خدا حرف ميزنند، خدا با آنها حرف ميزنه، بعد اينها روي حرفهاي خدا دقت ميكنند، بعد به محضر امام زمان مشرف ميشوند، از حضرت ميخوان كه آقا كمك كن ما بتونيم خوب با خدا حرف بزنيم. و وقتي هم كه با خدا ميخوان حرف بزنن از زبان اولياء خدا كه اگر ما خوب حرف نزنيم، نزده باشيم، آنها كه خوب حرف زدند، حرفمون تأثير، يعني خوب باشه، بي ادبي نباشه. چون امام سجاد ديگه، بهرحال ادب را كاملا رعايت كرده. اين دعا خوندنهايي كه توي حرم و بعضي از مجالس، من ديدم دعاي ندبه ميخوند يك نفر، اين سيگاريها من نميدونم، من الحمدلله يك دفعه هم سيگار را در لبم نگذاشتهام. ولي سيگاريها اينطوره. آنهايي كه خيلي سيگاريهاي درجة اعلا هستند، بايد يك قدري سيگار بكشند، يك قدري چايي بخورند، سيگار و چايي، سيگار و چايي، اينجوري تا كيفي بكنند. اين كار را يك نفر داشت دعاي ندبه ميخوند! توي مجلس! مردم داشتند دعاي ندبه ميخوندند، اين كار را ميكردند. يك پك سيگار ميكشيد، يك ذره از چايي ميخورد، باز همينطور. اين دعا خوندن اينجوري هم… اما امام سجاد. ميگه پردة خانة كعبه را گرفته بود داشت دعا ميخوند. خوند خوند خوند. افتاد غش كرد. حالا غش به معنايي كه ما ميگيم نيست. اقلا ضعف كرد، حضرت بيحال شد. ايني كه ما الان اين جلسه را تشكيل، جلسه براي مرحلهاتون، شبهاي يكشنبه. آن مراحل بالا هم باشه روزهاي يكشنبه صبحها. براي همهاتون چون آخرش همهاتون بايد به انس با خدا و امام زمان برسيد، ما داريم برنامه براتون پياده ميكنيم. كمكم ميخوايم يادتون بديم. كمكم تمرين ميكنيد. و لذا دقت بكنيد. اگر ميخواهيد به آن مرحلة كامل برسيد به اين جلسه خيلي توجه بكنيد، خيلي اهميت بديد.
خوب چي گفت؟ قال رب اني وهن الارض مني و اشتعل رأس شيبا و لم اكن بدعائك رب شقيا. و اني خفت موالي من ورائي. من يك نگراني دارم بعد از خودم. كه اينهايي كه دور و بر من هستند، اينها هيچكدام نميتونند كارهاي مرا عهدهدار بشوند. من پيغمبرم، بايد اين برنامة نبوت را يك كسي باشه ادامه بده، اينهايي، بچهها كه دور و بر من هستند نه. كسي به درد اين كار نميخوره. خفت موالي ورائه و كانت. خوب چيكار بكنه خدا؟ يك بچة خوبي خدايا به ما بده كه ما بتونيم خوب تربيتش كنيم. چون انسان بچهاش را بهتر ميتونه تربيت كنه، اگر تربيت بردار باشه البته. بهتر ميتونه تربيت كنه. چون شب و روز با هم هستند. هم از عمل انسان پند ميگيرند، هم از كلام انسان پند ميگيرند، هم ميتونه پدر دعواشون بكنه، هم ميتونه قاطعيتي بخرج بده. پسر انسان بهتر ميتونه تربيتش كنه تا يك كسي كه شب و روز يك دفعه ميآد با انسان برخورد ميكنه. لذا معناش اينه كه خدايا من چيكار كنم؟ من كه پير شدم، و امرأتي عاقر. زن من از اول نازا بود. يك زني داشت نازا. و امرأتي عاقر فهبني من لدنك وليا. خدايا از دعاي خودت، من پيرمرد، زن نازا، كه اين يكي از معجزات طبيعته، يكي از چيزهايي است كه در طبيعت نميشه. اگر حالا يكسال، دو سال اول ازدواج زن حامله نشه، بالاخره عقب ممكنه باندازه. اما وقتي كه دوتاشون پير شدند. حتي بعضيها ميگن زن حضرت ذكريا يائسه بوده ديگه، از دوران چيزش گذشته بوده. از دوران مثلا بچه داريش گذشته بوده. ولي در عين حال، چون خداي، فهبني من لدنك وليا. يك كسي كه ولي من باشه، چون فرزند، پسر ولي انسانه. آني كه ميگن در آية قرآن و من قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا و ولي كه براي حضرت سيد الشهدا هست، امام زمان عليه الصلاة و السلامه؛ اين بخاطر اينكه فرزنده. يرثني و يرث من آل يعقوب هم از من ارث ببره امامت و نبوت را، هم از آل يعقوب. و اجعله رب رضيا. يك بچة خوبي باشه، ديگه ما زحمت حالا آيا بشه، آيا نشه. آدم ميبينيد چند تا بچه داره، هيچكدومش هم به درد كار انسان نميخورند. خوب. اين دعا را كرد. فورا دعاش مستجاب شد. يا زكريا انا نبشرك بغلام. اي زكريا ما بشارت ميديم تو را به يك پسر. اسمش چيه؟ يحيي. اسمه يحيي. قبلا اسم يحيي نبوده. اين اولين اسمه براش ميگذاريم. با اينكه خودش دعا كرده، با اينكه قدرت پروردگار را ميدونه، ميگه انا يكون لي غلام. باز دو مرتبه همون حرف را ميزنه. چه جوري ممكنه من بچه داشته باشم؟ زنم عاقره، يعني زنم نازاست. و قد بلغت من الكبر، من در بزرگي به حد بالا رسيدم. خدا فرمود بهش همينطوره. قال كذلك. ولي قال ربك، البته واسطه بوده، ميگه علي هينا. براي خدا اين كار آسونه. و قد خلقتك من قبل و لم تكن شيئا. تو را هم خودت را چه جوري خدا خلق كرد؟ تو هيچي نبودي. و لم تكن شيئا. خوب.
ببينيد اينجا خداي تعالي حضرت يحيي را به حضرت زكريا عنايت ميكنه و از همان طفوليت، حضرت يحيي پيغمبر بود. كه ميفرمايد و آتيناه الحكم صبيا. ما بهش حكمت داديم. حكمت كه اگر خداي تعالي مطلقا به يك كسي بده، يعني همة حقايق را بهش داده. شناخت همة حقايق. و اين بچه بود، صبيا. و آتيناه حكمة صبيا.
دربارة حضرت عيسي هم همينطور خداي تعالي ميفرمايد كه وقتي حضرت عيسي متولد شد، اينجا اين مادر و پدر باصطلاح در سنين بالا بودند و مادر عاقر بود. معجزة خدا در اين جهت بود. در آنجا پدر نداشت حضرت عيسي. حضرت عيسي پدر نداشت. يك دختر باصطلاح بدون شوهر توي مسجد مشغول عبادت، آمده بيرون خودش را شستشو بكنه و باز برگرده توي مسجد. ديد يك مردي جلوش ايستاده. گفت من پناه ميبرم به خدا اگر تو كه با تقوا هستي چرا اينجا آمدي. گفت كه من فرستادة خدا هست. لاهب لك غلاما زكيا. يك پسر پاك، پاك نه اينكه مثلا ختنهكرده و خدمتتون عرض شود كه جفتش جدا شده و نميدونم روده، نافش بريده. ما آخه اين بچه را ميگيم پاك بود، تميز بود. نه. زكي، يعني تزكيه شده، يعني مراحل كمال را طي كرده، يعني به مرحلة بندگي رسيده. لاهب لك غلاما زكيا. و چون به مرحلة بندگي رسيده بود، خداي تعالي ميفرمايد كه، در همين آيات، ميگه وقتي كه حضرت عيسي متولد شد به مردم داشت صحبت ميكرد، قضيهاش را شنيديد، به مردم ميگه كه اني عبد الله. من بندة خدا هستم. ببينيد از اين دو جمله استفاده ميشه كه انسان وقتي به مرحلة عبوديت ميرسه، تزكية نفس شده. متوجهيد؟ آخرين مرحلة تزكية نفس عبوديته. يعني ديگه وقتي انسان به مقام، به مرحلة عبوديت رسيد ديگه زكيه. ببينيد آنجا ميگه لاهب لك غلاما زكيا. اينجا ميگه اني عبد الله آتاني الكتاب و جعلني نبيا. منتهي بالاتر از مرحلة بندگي خدا، خدمتتون عرض شود اين است كه مبعوث به رسالت هم بشه و مردم را هم دستگيري بكنه و هدايت مردم را هم بعهده بگيره. بعدش گفت و جعلني نبيا. و جعلني مباركا، من را خدا پر بركت قرار داد. پام را هر جا بگذارم بركته. بركتهاي ظاهري نهها. ظاهري يها اينها همهاش، آنچه در عالم ملكه يك پول ارزش نداره. در آيات قرآن هست كه انما الدنيا لعب و لهو. و جعلني مباركا اينما كنت و اوصعني بالصلاة و الزكاة ما دمت حيا. دربارة حضرت يحيي هم اين حرفها هستها. منتها آنجا ميگه مادمت حيا و برا بوالده. اينجا ميگه برا بوالدته، اينجا ميگه برا بوالديه. يعني به پدر و مادرم نيكي بكنم. اينجا فقط به مادرش. و لم اخرج جبارا شقيا. اين يكي از رموز زكي بودنه. يعني وقتي انسان تزكية نفس كرد، نه جبار ميشه. هيچ كسي را به هيچ كاري مجبور نميكنه، به رو نميگيره. من اگر رسيدم به شما گفتم بعله شما كم لطفيد، براي ما كاري نكرديد. حالا… اصلا. كه شما مجبور بشيد. بعضي از رفقا ميآن ميگن چرا شما به ما نميگي فلان كار را بكن. گفتم شايد توي دل راضي نباشيد. براي اينكه واقعا ميدونم شايد در اين جهت بعضيها بگن يك مثلا يك كمكي بخواهيد بكنيد، نتونستيد، نخواستيد، من به رو نگرفته باشم شما را. شما اگر كسي را به رو گرفتيد، اگر يك زمينهسازي كرديد كه او مجبور شد كه بدون رضايت قبلي، مجبور شد كه يك كاري بكنه. شما شديد جبار. نه جبار يعني حجاج ابن يوسف ثقفي. نه. اون رئيس الجبارينه. كوشش بكنيد كوچكترين كاري كه طرف رضايت نداره براي شما، براي خدا بايد شلاق هم توي سر افراد زد كه بكنند. اين همچين نيست. براي شما، فقط خودتون، نكنند. كاملا رضايت. كاملا محبت. جبارا شقيا. من خدا ميدونه، گاهي، حالا گفتنش شايد تا يك حدي به ما برخورد كرده باشه، ديده باشيد. گاهي ميدونم فلاني يك شغلي داره، ازش خواهش ميكنم كه آزاد باشه، همانطور كه با ديگران عمل ميكني با منهم عمل كن كه من بتونم راحت با تو، و الا بعدش ديگه مراجعه نميكنم. چون اگر بخاطر اينكه اين استاد ماست و اين مثلا فرض كنيد خوب حقي داره، چه داره و چه داره. اومد يك كاري كرد و در دل راضي نبود يا با گفتة من براي من يك كاري كرد، من ميشم جبار. و وقتي جبار شدم شقي هم هستم. يعني عكس العملش بدبختي خودمه. ميگه و لم اك جبارا و شقيا. حضرت يحيي هم اينطوري بوده. و السلام عليك، اين خيلي اهميت داره. شما هم انشاء الله همينطور باشيد. حالا يوم ولدت، اين را كه داشتيد و الا شيعه نبوديد. سلامتي بر من روزي كه متولد شدم، يوم ولدت، و يوم اموت، اينش را بايد خيلي روش كار كنيد. اذ جاء بقلبه رب سليم. دل سالم، يك سر سوزن نقص نداره، داراي كمال. سالم. الا من اتي الله بقلب سليم. دل سالم داشته باشيد. و يوم يبعث حيا. روزي كه روز قيامت هم كه من مبعوث ميشم سالم باشم. آدم سالم هيچ كاري بهش ندارند. هيچ كاري. نه حساب داره، نه معطلي داره، نه خدمتتون عرض شود كه مؤاخذه ميشه، از خاك بلند شدي برو توي بهشت، تو آنجا يك راه برات باز كردند، تو از آن پشت برو. معطل نشو. و السلام علي يوم ولدت و يوم ولدت و يوم يعبث حيا. آنوقت خدا ميگه ذلك عيسي بن مريم. عيسي بن مريم اينه نه آني كه شماها ميگيد كه حضرت مريم توي يك جمعي از مردها، اينها صريح انجيلهها، توي يك جمعي از مردها بود و زندگيش بد جائي بود و بالاخره حالا چه جوري حامله شد. خود آنها مرددند، ميگن يا پدرش يوسف نجاره، يا همينجوري، چه جوري شد، حامله شد، اين معلوم نيست. و وقتي هم ميخواست وضع حمل بكنه رفت توي آخور. خيلي هم افتخار ميكنند، عكس يك الاغي را كشيدند مشغول كاه و جو خوردنه و حضرت عيسي هم آنجا متولد شده روي پهنها افتاده. جدا اينها را نميخوام مسخرهاشون كنم. نه. عين همين. من خيلي در سخن دلم ميخواد ادب سخن را رعايت كنم. عين همين. دلم ميخواد كتاب انجيل هست، شرح انجيل هم هست كه نوشتهاند. عكس، منتهي آن عكس كشيدند، در آخور حضرت عيسي متولد شد، هيچ معجزهاي هم بهش نسبت نميدهند. ولي وقتي كه حضرت عيسي در اينجا متولد ميشه، از نظر قرآن، وقتي متولد ميشه، خيلي هم سختهها. امتحان حواستون جمع باشه، براي استقامتتون خيلي امتحانهاي شديدي ممكنه داشته باشيد. امتحان خيلي مشكل. اگر امتحان نشيد يا از امتحان بد دربيائيد، بدونيد كار خرابه. امتحان تندي ممكنه خداي تعالي بكنه. حضرت مريم را امتحان كرد. آخه اين ميخواد مادر عيسي بشه. ميدونيد حضرت مريم چقدر عظمت داره؟! الان شايد اقلا سه ميليارد جمعيت بهش احترام ميگذارند. مسلمانها، مسيحيها، اينها خودشون سه ميليارد جمعيتند، اينها بهش احترام ميگذارند. مسلمانها بايد احترام، حضرت مريم بعد از حضرت زهرا و حضرت زينب و اهل بيت، خانمهاي اهل بيت عصمت و طهارت، اولهها. خيلي مهمه. اين در اثر چي بود؟ در اثر استقامت. همه جا صبر كرد. اما مثل حضرت زهرا نتونست بشه. وقتي كه بچه آمد توي بغلش، خدايا من چيكار كنم؟! خيلي مشكله. شما نميتونيد تصورش را بكنيد. كه گفت فياليتني مت قبل هذا. كاشكي من مرده بودم و من اصلا، مريمي توي دنيا نبود. كنت نسيا منسيا. وقتي كه ديد بايد وضع حمل بكنه، ولي خدا آمد به كمكش، بچه آمد به كمكش، بچه تا متولد شد گفت كه مادر غصه نخور. آيه اينه. ميفرمايد كه، آيه را پيدا بكنم خوبه. فناداها من تحتها، ميدونم، ميخوام ترجمه كنم. همون اولش را بگيد بقيهاش را ميگم. فناداها من تحتها، صداش زد از زير پاش، تازه متولد شده. لا تحزن، حزن نداشته باش، غصه نداشته باش، تموم شد ديگه. و لا تحزني و جعل ربك تحتك سريا. زيرت يك سري افتاده، يك مثلا فرض كن يك فرش خيلي قيمتي. و هن اليك بجذع نخله. يك تكان بده اين درخت خرما را، و ساق علي رطبا جليا. از درخت برات خرماي تازه ميافته. و كلي و اشربي از اين چشمة آبي هم كه زير پات ظاهر شده، از اينهم بخور. فاكلي و اشربي و قر عينا، يك چشمي روشن كن. حالا خوب، بقيهاش را چيكار كنم؟ اين بچه را توي بغلم گرفتم، آمدي توي بغل من، من چيكار كنم؟ گفت اگر كسي تو را ديد، بهش بگو كه اني نظرت للرحمان صوما لا نكلم يوما نسيا. من روزة صمت دارم و امروز با كسي حرف نميزنم. و به من وابگذار. حضرت مريم هم اين كار را كرد. چون هر چي حضرت مريم ميگفت به ضررش بود. پذيرفته نميشد يعني. انسان گاهي بهتره، توي دادگاه انسان حرف نزنه. چون نميتونه از خودش دفاع بكنه. به هيچ وجه راه دفاع نداره. راهش همين بود كه خداي تعالي قرار داد. اشارت فاشارت بطفل. اشاره كرد به حضرت عيسي بچه كه همين الان متولد شده گفت اني عبد الله آتاني الكتاب و جعلني نبيا و جعلني مباركا… تا آخر.
پس دو تا جريان نقل شده كه هردوش شبيه به همه و نكاتي داشت كه نكاتش را اگر يادتون باشه، يكي اينكه انسان وقتي كه به مقام عبوديت رسيد، تزكيه هم كرده، و معجزاتي كه در اين ارتباط بود و خيلي مسائل ديگه كه حالا توي اين مجلس نكات باصطلاح عرفاني، عرفاني نه بمعناي عرفان متصوفه، نكات دقيقي هست كه اينها را انشاء الله بعد از اينكه، چون الان ديگه چرت ممكنه كمكم براي بعضيها بياد و بسه.
خوب. ايام تعلق دارد به فاطمة زهرا سلام الله عليها. اين روزها اگر هفتاد و پنج روز صحيح باشه، روزهايي است كه تازه فاطمة زهرا از دار دنيا رفته. اگر نود و پنج روز صحيح باشه كه بيشتر احتمالش هست، فاطمة اطهر در ميان بستر افتاده. امروز در جلسه گفتم خيلي ماها بايد مواظب باشيم كه وقتي يك نسبتهايي به ائمة اطهار و فاطمة زهرا ميديم معقول باشه، درست باشه، صحيح باشه، اقلا عقل خودمون اول پذيرفته باشه بعد بگيم. ابابكر و عمر آمدند خدمت علي بن ابيطالب عليه الصلاة و السلام. يا علي شنيديم فاطمة زهرا مريضه است. ما ميخواهيم به عيادتش بريم. مكرر از عمر نقل شده كه پيغمبر اكرم نقل ميكنه كه گفت عيادت بني هاشم واجبه. اگر يكي از سادات مريض شد عيادتش واجبه. و زيارتشون مستحبه. عيادت فاطمة زهرا واجبه بر ما. بريم عيادتش كنيم. حالا ظاهر مطلب اين بود. و الا ميخواستند اين لكة ننگ را از خودشون بردارند شايد. و شايد اگر مثلا فرض كنيد فاطمة زهرا سلام الله عليها جريان آينده را اطلاع نميداشت نستجير بالله، و از امروز ما اطلاع نميداشت، با آن اصراري كه آنها كردند، شايد حضرت زهرا ميگفت خوب عفتون كردم، اگر مربوط به منه عفتون كردم. ولي نه. آمدند آنجا چون مربوط به فاطمة زهرا نبود، اين را بدونيد، براي اينكه سيلي به صورتش زده بودند، پهلويش را شكسته بودند، براي اين مسائل فاطمة زهرا از آنها اينطور نبود كه نگذره، براي اسلام بود، براي دين بود. مردم اينها را بايد بشناسند. اگر عفشون ميكرد بعد هم حرفي از اين مسائل زده نميشد و ممكن بود ديگه ما آنها را نشناسيم. لذا حضرت زهرا سلام الله عليها فرمود كه شما از پيغمبر اكرم شنيديد كه فرمود فاطمه پارة تن منه. كسي كه او را اذيت كنه مرا اذيت كرده. كسي كه مرا اذيت كنه خدا را اذيت كرده. اينها گفتند خدا را شاهد ميگيريم بعله ما اينها را شنيديم. ولي از تو طلب عفو ميكنيم، ببخش. حضرت فرمود بعد از هر نماز نفرينتون ميكنم، خدايا تو شاهد باش كه اينها مرا اذيت كردند. اين بايد گفته بشه، فكر نكنيد اي كاش حضرت زهرا مثلا عفشون ميكرد. عفو ميكرد اگر شخصي بود مسئله ولي. شماها هم همينطور. اگر ديدي يك مسئلهاي مربوط به شخصتونه. يك بابايي رفته توي يك مجلسي گناه كرده و آمده به شما ميگه مرا ببخش. خوب شما اگر به شما ظلم كرده، ببخش. ولي اگر يك عدهاي را به گناه كشونده، شما حق نداريد. يعني چي ببخش؟! بايد خدا ببخشه. خدا اگر يك عدهاي يك كسي منحرف كرده، چطور ميتونه ببخشه. يكي از مراجع تقليد يك كسي در يك مجلسي عليهش صحبت كرده بود آبرويش را برده بود. من بودم آمده بود عذرخواهي ميكرد. ايشان فرمودند كه من از تو گذشتم. اما بايد آنهايي كه آبروي مرا پيش آنها بردي و بعنوان يك روحاني، بعنوان يك مرجع، بدبين شدند به كل مراجع، بايد بري آنها را هدايتشون بكني. و الاّ من راضيم. اين را بدونيد حضرت زهرا سلام الله عليها روي احساسات، چون دشمنها كوشيدهاند كه حضرت زهرا سلام الله عليها را يك زن احساساتي معرفي بكنند. كه به علي بن ابيطالب دعوا ميكرد. اينها آمدند ازشون عذرخواهي ميكنند قبولشون نكرد.يك همچين خانم تندخويي معرفيش كنند. نه. او عين پيغمبر اكرم، نه مثل پيغمبر اكرم، رحمة للعالمين. مهربان، با محبت، به خودش قسم اگر ابابكر و عمر، اينها فقط او را اذيت كرده بودند، به اسلام صدمه نزده بودند، حضرت زهرا آنها را ميبخشيد و عفشون ميكرد. من قسم ميخورم. اين بخاطر اسلام بود، بخاطر دين بود كه فرمود خدايا شاهد باش اينها مرا اذيت كردند، يعني اينها ملعونند. مردم دنيا بدونيد اينها كساني هستند كه خدا توي قرآن لعنتشون كرده. ان الذين يؤذون الله و رسوله لعنهم الله في الدنيا و الآخره. عمر يك تنهاي به ابوبكر زد كه پاشو بريم. يك زن هم توي دنيا از ما راضي نباشه. اينها همچين آدمهايي بودند، خدا لعنتشان كنه. اينها كساني، يك سني به من يك وقت ميگفت آخه چطور ميشه يك دختر از پيغمبر مانده باشه، اينها بيان اينجور اذيتش كنند، بزنندش. بهش گفتم فكر نكن من و تو اين كارها را ميكرديم. نه. حتي تو كه سني هستي منهم كه شيعه هستم، ماها اصلا فكرش هم شايد سختمون باشه كه بكنيم. اما اينها ميدوني چه آدمهايي بودند؟ آدمهايي بودند كه مدتها بچههاي خودشون را، دخترهاي خودشون را زير خاك ميكردند. يك قساوتي گرفته بودند كه. عايشه را عمر آمد زد كه چرا براي بابات كه مرده گريه ميكني؟ همين خودش ميگه كه من بچهام را، دخترم را زير خاك ميخواستم بكنم، بزرگ شده بود. وقتي من داشتم زمين را ميكندم، خاك به ريشم ريخت. اين آمد با دست كوچكش ريش من را پاك ميكرد. من گرفتم خواباندمش زير خاكش كردم. اينها همچين آدمهاي فض غليظ القلبي بودند كه آمدند در خانة فاطمة زهرا سلام الله عليها و او را اينطور اذيت كردند. و نه اون تنها، همهاشون همانطور بودند، همهاشون. وقتي كه عمر به قنفذ ميگه دست زهرا را كوتاه كن، به بقيه نگفته بود. جمعي، براي خودشيريني ريختند سر فاطمة زهرا و فاطمة اطهر را كتك زدند كه امام مجتبي به مغيره ميگه كه و انت يا مغيره، قد ضربت امي فاطمه. مادرم فاطمه را كتك زدي. بدن او را كبود كردي، سيلي به صورتش زدند، اينهمه اذيتش كردند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.