۱۲ جمادی الثانی ۱۴۱۵ قمری – شرح آياتي از سورة مريم اخلاق خ ۶۷
شرح آياتي از سورة مريم اخلاق خ 67
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمدلله و الصلاة و السلام علي رسول الله و علي آله آل الله لا سیما علي بقية الله روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداه و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.
سورة مريم كه يك سوره را خداي تعالي به نام يك خانم مجللة با عظمت بخاطر صبر و استقامتش در قرآن شريف آورده و او را بعنوان الگو براي صبر و استقامت خانمها در عالم معرفي فرموده است. اين سورة مباركه بخاطر اينكه چند قضيه در اون هست و مهمترش قصة حضرت مريم واقع شده، اسمش را سورة مريم گذاشتهاند. ولو آنكه در ابتداي سوره از حضرت زكريا نام برده ميشود. خداي تعالي ميفرمايد كهيعص. ذكر رحمة ربك عبده زكريا. ياد، بياد حضرت زكريا، بياد رحمتي كه خداي تو اي پيغمبر به زكريا، پيغمبر ديگرش، فرمود. خدا با پيغمبر در اين سوره به ياد گذشتگان و به ياد گذشته، دو قضيه شبيه به هم نقل ميكند. يكي قضية حضرت يحيي است يكي قضية حضرت عيسي است. قضية حضرت زكريا آنچه كه در قرآن آمده اين است كه حضرت زكريا گفت خدايا من پير شدهام. من سنم زياد شده، سر و صورتم موهايش سفيد شده. كساني كه بعد از من ميخواهند بمانند اينهايي كه هستند نميتوانند كارهاي مرا انجام بدهند. خدايا يك فرزندي براي من قرار بده كه او بدرد بخوره. او ارزش داشته باشه. او ولايت امور را بتواند در دست بگيرد. گفت رب اني وهن الارض مني. اين استخوانهايم سست شده و اشتعل رأس شيبا. و من خودم را براي دعا كردن خدايا به زحمت نمياندازم. گاهي ميشه دعا كردن زحمت داره. كسي را دعوت كردن، با او حرف زدن مشكله. ولي بايد انسان وقت بگيره اون هم اگر نوبتش شد، چهار روز معطل بشه بخاطر اين كه انسان مثل خدا نيست كه لا يشغله شأن عن شأن. حالا در يك لحظه ميتونه با چند نفر صحبت كنه. ولي خدا اينطوري نيست. خدا ميتواند در يك لحظه با تمام مردم كرة زمين حرف بزند. و حرفهاي ما را هم بشنود. لذا زحمتي نداره با خدا مناجات كردن. شما ميگيد نوبتم نيست و وقتش نرسيده. اين نميدونم صداي من را ميشنوه يا نميشنوه؟ اونها هيچ كدام نيست دربارة ذات مقدس پروردگار. خداي تعالي هميشه حاضره. مثل اينه كه هميشه كنار شما ايستاده. و فقط حرفهاي شما را گوش ميده. از اون طرف حضرت زكريا گفت اين زن من هم نازاست. حالا كه پير شد از اول فرزند دار نشد. ما الان مدتي است كه ميگه بالاخره الان نازاست. وامرتي آقر و حبني من لدنك ولي يرثه من آل يعقوب. حضرت زكريا فرزندي را نميخواد كه عصاي كوريش را بگيره. در موقع كوري كمكش كنه. بفرستدش دانشگاه دكتر بشه، زندگي پدر و مادرش را اداره كنه. اگر فرزند تزكية نفس نكرده باشه، اهل تزكية نفس نباشه، هر چي پولدارتر بشه به مادر و پدر با چشم تحقير بيشتري نگاه ميكنه. مكرر ديديم كه پدر و مادر هر چي داشتن فروختن. مخارج تحصيل فرزندشون را تهيه كردن ولي چون به فكر دين فرزندشون نبودند فرزندشون دكتر شده، مهندس شده اما اونها را نهايت، پسر خوبي يا دختر خوبي باشه به عنوان كلفت، نوكر محترمانه تو خونش ميپذيره.
براي اين كه تزكية نفس نكرده. ما زياد ديديم اينها را. به زنش ميگه كه خوب تو يك نوكري ميخواي تو خونه. خوب پدرمون بياد اينجا هم به تو محرمه همم اين كه كارهامون را ميكنه. و ما يك كلفتي كه تو خونه ميخواييم مادرم بياد هم كارهاي شما را بكنه هم، خوب به ما محرمه مثلا اينها متدينهاشن كه مادر و پدر را جمع ميكنند. البته اهل تزكية نفس هم نيستند چون كسي كه اهل تزكية نفس هست مادر و پدر را بعد از خدا احترام ميكنه. يعني در آية قرآن هست كه اول شرك به خدا نبريد و بالوالدين احسانا. به مادر و پدر نيكي كنيد. حضرت زكريا فرزند دكتر نميخواد. فرزند مهندسي نميخواد. فرزند مجتهد و بي تقوايي نميخواد. فرزند فيزكدان و عالم و بي تقوا نميخواد. و حبني من لدنك ولي. وليي هم ولي خدا باشد هم ولي او باشد. كه هم از من ارث ببرد. يعني صفات خوب من را به ارث ببرد و هم وارث آل يعقوب باشد. يعني وارث حضرت ابراهيم باشد. يرثني و يرث من آل يعقوب. و جعله رب، اينجاش حساسه خوب دقت كنيد. كه اگر غير از اين جملهاي كه ميخوام بگم باشيد يك قدم تو را تزكية نفس برنداشتيد. و جعله من لدنك زكيا. زكي به معناي تزكيه شده است. خوب يك فرزند تزكيه شده ميخواد. من نميدونم آيه را درست خوندم. وجعله رب رضيا. زكيه داره بعدش حالا ميخونيم. خدايا يرثني و يرث آل يعقوب و جعله رب رضيا بالاتر از زكيا. يك فرزند خوب، كسي كه مورد عنايت تو باشد. خداي تعالي هم فورا ملكي را فرستاد يا زكريا اني لبشرك انالبشرك بغلام اسمه يحيي. يك بشارت بهت ميدم كه خداي تعالي يك پسري بهت ميكده اسمش يحيي است. با اين كه خودش دعا كرده بود. آخه بعضيها هستند كه باورشون نميياد. خودشون هم دعا كردن در عين حال باورشون نميياد كه همچين مطلبي باشه. قال رب انا لكونوا غلام. از كجا ميخواد من بچه دار بشم، من پسر داشته باشم؟
و قالت امرئتي عاقر. زن من نازاست و من هم از نظر سني خيلي بالا هستم. پيرمردي هست. ملك گفت، كذالك. همينطوره. ولي قال ربك، خداي تو ميگه، هو علي رب. اين براي من آسونه. حضرت آدم نه پدر داشت نه مادر خدا خلقش كرد. يحيي تو كه هم پدر داره و هم مادر. هو علي هي و قد خلقت من قبر ما خودت را كه خلق كرديم چيزي نبودي، اين الهام بهش كه شد يك نشوني خواست از خدا. گفت خدايا يك نشوني به من بده كه اين كار ميشه يا نه؟ قال آياتك تكلم الناس سلاس ليال سلييا. سه شبانه روز نميتوني با مردم حرف بزني. زبانت بسته ميشه. حضرت يحيي متولد شد، خداي تعالي به يحيي فرمود خذوا بالكتاب بقوه. ببينيد كتاب را با قوت بگير دستت. آدم گاهي توي راه تزكية نفس واقع ميشه و همة جلسات هم شركت ميكنه، كتاب سير الي الله را هم ميخونه اما شله. كه اكثر شماها اينطوريد. متأسفانه. يعني اونچه من ميخوام نيستيد. خذوا كتاب بقوه. با قدرت بگير در دستت، ايمان داشته باش، اعتقاد داشته باش تا يك نفر بهت يك كلمه حرف ميزنه، سست نشو. متزلزل نشو. يك روز بيام و يك روز نيام نباش. خانمها اگر روز جمعه نميخوان تشريف بيارن ما بقيه را هم زحمت نديم. بايد همتون بياييد كسي كه من تعيين ميكنم. در شهرها هم همينطوره كسي را كه من تعيين ميكنم ميگم ايشان صحبت كنه بايد حتما حرف او را حرف من بدونيد و حضور در جلسة او حضور در اين جلسه بدونيد. اين شل بازيها را بگذاريد كنار، ما را معطل نكنيد، خودتون را هم معطل نكنيد. از يك خانمي سؤال ميكنم شما چند هفته است نميياييد؟ دانشگامون مثلا درسهامون زياده، درسهات وقتي زياد نيست ميگذاري كنار اين را انجام ميدي خيلي خوب پس معلومه كه تو برنامة تزكية نفست را در حاشيه گذاشتي. ارزشي براش قائل نيستي. روز اول خداي تعالي باهات قرار گذاشت باهات طي كردي خدا، تعهد بستي با خدا. اگر نكرديديد ميتونيد الان متعهد بشيد والا نميتونيد يك قدم توي اين راه برداريد. تعهد با ذات مقدس پروردگار كرديد كه جان و مالتون را در اين راه بديد. خداي تعالي ميفرمايد كه و جاهدوا و اموالكم في سبيل الله. اين را براتون گفتم. فكر نميكنم براي، مگر يك كسي باشه ما با مسامحه باهاش روبرو شده باشيم والا ما بهشون گفتيم. بعضي به من اصرار كه ما تو جلسه شما بياييم. خوب بياييد. جلسه، جلسة سري خدمت شما عرض شود مخفي نيست ولي يك مدتي آمدي كه ديدي به درد نميخوري اون وقت خيال ميكني كه راه تزكية نفس هم راهي نيست. ديگه براي ابد تو را از، يعني ما ميشيم كمك شيطان. انسان هم اخلاقش اينه كه هيچ وقت فكر نميكنه كه تقصير من بوده. ميگه تقصير برنامه بوده. تقصير برنامه نيست . برنامه دقيقا با گفتههاي پروردگار تطبيق ميكنه. جدي باشيد. خذوا كتاب بقوه. شما با قدرت و با قوت و با استقامت در اين راه قدم برداريد خداي تعالي كه با حضرت يعقوب كه قوم و خويشي نداشت. به شما همين محبت را ميكنه. كه به آتيناه الحكمه صبيا. بچه هم بود حضرت يحيي خدا حكمت را بهش عنايت كرد. و آتيناه الحكمه صبيا.
در سن بچگي خداي تعالي بهش حكمت عنايت كرد. حالا شماها تزكية نفس بكنيد وقتي كه تزكية نفس كرديد در دلتون كم كم چشمة حكمت باز ميشه و وقتي كه چشمة حكمت در دلتون باز شد كم كم زبانتون جاري ميشه و وقتي كه زبانتون جاري شد اون وقت ميتونيد براي ديگران صحبت كنيد. خوشا به حال كسي كه خداي تعالي او را به عنوان با تقوا توي قرآن ياد كنه. و برا به والديه. اينها چيزي است كه خداي تعالي وصيت كرده. بعد از اين كه تعريفش را ميكنه و ميگه كتاب بهش داديم گفتيم كه بايد نيكي به پدر و مادرت بكني. و يك فرد جبار و اسير نباشي. جبار كيه؟ كسي كه بي دليل به هر صورتي مجبور يك كاري بكنه. كه او راضي نباشه. خيلي كوشش بكنيد كه به كاري كسي را مجبور نكنيد ميشيد جبار. به زور نگيريد. اون مادر شوهري كه عروسش را با دخترش كوچكترين فرق بگذاره تو راه كمالات نميتونه قدم بگذاره. من مادر شوهر تو هستم بايد اين كار را بكني. همان طور كه به دخترت ميگي كه دختر جان بگذار من برم او خودش روي رضايت، همانطوري اظهار محبت به عروست بكن. اين وارد بر توست. چه زن جباري باشد كه يك دختري از خانه و پدر و مادر و زندگيش دست كشيده پناهنده به تو شده، تو براش بي محبتي بكني. كمتر از فرزند خودت نبايد بهش محبت داشته باشي. بلكه بيشتر. اون خواهر شوهري كه عروس را با خواهر خودش فرق ميگذاره حرامه كه قدم در راه توبه بگذاره. يعني نميتونه بگذاره. كوشش بكنيد اينها را من نيازي به گفتن نباشه. چون شما اگر جبار عصي شديد يك معصيت كار شديد. آدم معصيت كار كه نميتونه پاشو تو مرحلة توبه بگذاره. بد ميكنه خدمت به پسرت تو ميكنه، همه جور پسرت را رسيدگي ميكنه. من از اول يك چيزي ديدش ازش بدم اومد. تو غلط كردي بدت اومد. تو شيطان اومده توي وجودت كه بدت اومده چرا بدت اومده؟ دختر خوبيه اما بدم ميياد ازش. شما را به خدا غير از شيطان كس ديگهاي يك همچين حرفي را ميزنه. خداي تعالي اين جور آدمها را لعنت كرده. اگر خداي نكرده كسي اينجور در بين ما هست در بين شما جمع هست همين الان تصميم بگيره. من يك روز در همين جلسة روز چهارشنبه ديدم اصلا نميتونم صحبت كنم در عين حال از خدا خواستم كه خداي تعالي لطف كنه من بتونم يك مقداري صحبت كنم. صحبت من خوب نشد. بعد معلوم شد يك مادر شوهري اينجا نشسته توي مجلس ما داره نسبت به عروسش، با اين كه من براي خانمهاي خارج از اين جلسه كاري ندارم. براي اين كه اونها تزكية نفس نكردن و دارن راه ميرن. حيوان دو پا. ولي شماها الحمد الله سيرت انساني به خودتون گرفتيد شماها در اين، اون هم توي اين مجلس كه اون خانم اومد شكايت كرد از مادر شوهرش، گفت اين. تو همين مجلس هم من را اذيت كرده. البته اونها الان اينجا نيستند. و من از خدا خواستم كه توفيق به جبار عصي كه بخواد يك حلمي ولو كوچك بكنه خدا توفيقش تو اين جلسه بياد كه من بتونم حرفهام را بزنم. مادر شوهر عين مادره. بايد عين مادر رفتار كنه. همانطوري كه در هفتة گذشته دربارة عروس شماها گفتم خوب هر دو طرفه وقتي كه او مثل فرزند بياد دستت را ميبوسه، خيال نكن كه تو آدمي هستي كه بياد تو را دستت را ببوسند. تو وقتي آدمي كه لااقل او را هم تو سرش را ببوسي. لااقل خدمتون عرض شود مخصوصا اگر علويه هست دستش را ببوسي.
يكي از علماي بزرگ از اساتيد ماست، ميديدم كه دست بچة سيدي با را ميبوسيد چه اشكالي داره. ما اينجا برنامة مرده نداريم، برنامة خود سازي داريم. برنامة ديگر سازي داريم. كوشش بكنيد انشاء الله جبار عصي نشيد. هر وقتي كه ديديد داريد يك ظلمي ميكنيد بگيد من جبارم، من عصيم يعني معصيت كارم، خيلي نفهمم، خيلي بي دركم. يك چند تا از اين حرفها به خودتون بزنيد. علماي عظام اينگار خودشون را كتك ميزندند كه چرا تو اين جور بي توجهي به قوانين اسلام كردي. و سلام عليه خدا ميفرمايد حضرت يحيي سلام بر او. روزي كه متولد شد، سلامت، نه يك ذره اذيت ميكرد، نه كسي را آزار ميكرد نه كسي را به كاري مجبور ميكرد. روزي كه متولد شد تا روزي كه بميرد تا روز مردن سلامت. و روزي هم كه دو مرتبه زنده ميشه در قيامت باز هم سلامت. ببينيد اينجورند پيغمبران الهي. خدا وقتي به كسي فرزند ميده اينطوري فرزند بده. والا فرزند نده بهتره، فرزند معصيت كار به انسان خدا بده بدتره. راحت زندگي كنيد بچه ميخواييد چكار كنيد. اون هم توي اين دوره و زمانه. يك كسي آمده بود يكي از خانمها. ما چند ساله ازدواج كرديم بچه دار نشديم. گفتم خوب به شما چه ارتباطي داره؟ گفت چي به من چه ارتباطي داره. گفتم خدا يك تعداد مخلوق روي كرة زمين ميخواد حالا ديگه بيشتر نميخواد خوب نداده به شما. نه فرزند چراغ زندگيه. تو زندگي معلوم نيست كه بكني، زنده باشي كه چراغ داشته باشي. آخه من دوست دارم خوب بگير گنجشك را بيار تو خونت نگه دار، يا گربه را نگه دار. تو فرقي برات نداره كه يك بچة ننر و لوس بي تربيت و بي ديني كه تو ميخواي تربيت كني خوب گربه نگه دار توي خونت. گربه كه بهتره. تو كه براي خدا بچه نميخواي.
نميخواي بچه ات به اصطلاح يك روحشناسي بشي كه مردم را به كمال دعوت بكنه، گربه داشته باش تو خونت. هر وقت هم بدت اومد مياندازيش دور راحت. حالا بچه كه ديگه وبال گردنت ميشه. هي ميشيني نفرينش ميكني، نفرينت هم نميگيره. دورش هم نميتوني بندازي. اگر انسان بچة حيوان ميخواد يك گوسفند بگيره تو خونه نگه بداره. ثواب هم داره. بچهاي داشته باش كه هم نسبت به پدر و مادر احترام بگذاره هم نسبت به خدا احترام بگذاره. هم همه از دست زبانش راحت و سالم باشند هم وقتي مرده همه بگن چه مرد خوبي بود. هم روز قيامت يك سر گردن از بقية مردم بالاتر باشه. اين جور بچه داشته باش خوب اين جور بد نيست دعا كني. هر وقت بچه خواستيد، براي بچه خواستيد دعا كنيد بگيد خدايا بچة پاك و پاكيزة خدمتون عرض شود كه به فرمودة آية شريفة قرآن رضي باشه. دربارة حضرت زكريا، دربارة حضرت مريمه كه لعهد لك غلام زكيا. غلام پسر تزكيه شده بدن به شما. پاك، تزكيه شده. خوب ميدونيد كه اينجا حضرت زكريا را خدا يحيي بهش داده. در چه سني؟ در سن بالا و زنش هم نازا. بعد ميفرمايد واذكر في الكتاب مريم. مريم را ياد كن. اي كاش زنها، فاطمة زهرا نميشن، مريم بشن. خدا ميگهاي پيغمبر بيا بنشين تو كتاب هم بنويس عيبي نداره. ياد از مريم بكنيم. به به. در زمان خودش بهترين افراد بوده. مريم يك دختري است، يك دختر بسيار پاك كه همين زكريا متكفر او نميشه، استادشه. يك استاد خوبي داره به نام زكريا همين زكريايي كه خدا بهش يحيي داده. مادر حضرت مريم گفت خدايا من نذر ميكنم ناف بطني، اونچه كه من در شكم دارم اون را من خدمتگزار مسجدش كنم. نگفت اگر پسر باشهها. حالا هر جور بود اينطوري گفت. دختر مثل پسر كه نيست. نميتونه راحت باشه. با حفظ حجاب همة كارها را ميتونه انسان بكنه. خداي تعالي فرمود نه من قبولش كردم. همان را قبول دارم. فتقبلها ربها هذا بقبول حسن خودم خدا قبولش كرد. انسان با صداقت جلو بياد خدا بهش توجه ميكنه. حالا آمده توي مسجد، خادم مسجد شده، حضرت مريم يك مدتي هست، حضرت زكريا هم استاد همه چيزش بود ديگه. دختر بايد مواظبش باشه. كلما دخل عليها زكريا المحراب و عندها رزقا. وقتي كه ميآمد ميديد كه اِ غذا هم براش آورده،نون و پنيري مثلا حضرت زكريا داشت ميآورد. ميديد كه حضرت مريم پهلوش يك مجموعة طعامي هست. از كجا اين غذا را برات آوردن؟ گفت كه من عند الله از جانب خدا ميياد. تنها تو سرپرست من نيستي، خدا سرپرست منه. انسان با قلب پاك كه باشه همه جا خدا بهش كمك ميكنه. رفته خودش را شست و شو بكنه در يك گوشهاي. يك دفعه ميبينه يك مردي جلوش ايستاده. دختر به اون پاكي، قالت اني اعوذ بالرحمن ان كنت تقيا. تو اهل تقوا اگر هستي من پناه به خدا ميبرم، تو خداشناسي چرا اينجا آمدي. گفت من فرستادة خداي تو هستم. من جبرئيلم من ملكم، الاحد لك غلام زكيا. براي اين كه يك پسر پاك و پاكيزه از جميل صفات زشت بهت بدم. غلام زكي. پسر تزكيه شده. قال ان لا يكون لغلام. من چطور ميتونم بچه دار بشم، بشري من را با من تماس نگرفته و من هم يك زن بدكارهاي كه نيستم. ملك گفت كهذالك، همين طوره ولي قال ربك هو حي. پروردگار ميگه اين كار بر من آسانه. من ميخوام اين پسر را نشونهاي براي مردم قرار بدم. شماها انشاء الله بايد همتون الگو باشيد براي ديگران.
رحمت باشيد از طرف خدا. ببينيد حضرت عيسي را خدا ميخواد نشونهاي براي مردم، نشونة خودش براي مردم باشه. و رحمت براي مردم از جانب خدا باشه. و اين كار انجام ميشه ديگه شما حق حرف زدن نداريد. او هم اعتراضي نداشت فقط حضرت مريم ميخواست اين از چه راهي، آخه اين چطور ميشه، جوابش را داد. بچه دار شد. ولي خودش را تو جمعيت نميتونست راه بره، چون بچه در رحم هست ميشه مخفيش كرد. ولي وقتي كه درد زايمانش گرفت الي ارجع نخله. رفت به طرف يك درخت خشك خرما، اينجا صبرش تمام شد. چون تهمت خيلي سخته. ببينيد استقامت تا كجا پيشرفته. تا اينجا هيچي نگفته. اينجا گفت كه يا ليطني مط قبل هذا، اي كاش من قبلا مرده بودم ديگه خيلي سخته. جواب كي بده، آخه بچه را كه نميتونم بياندازم دور. كنار راه هم كه نميتونم بگذارمش. بچه تو بغل من، من را همه ميشناسن. و كنت منسا منسيا كاشكي من فراموش شده بودم اصلا مريمي توي عالم نبود. در همين ناراحتي و داشت خودش را ميخورد و ديگه كنترلش را از دست داده بود. فكر نكنيد كه پس استقامتش كم بود، نه. يك هزارم اين امتحان براي شماها پيش بياد معلوم نيست شما بتونيد استقامت كنيد. من ديدم نمونههاش را. ميگه من ميرم مجلس شما، شوهرم ميگه تو كجا ميري؟ آخه ما نبايد ما بدونيم، هنوز چيزي نگفته، اينجا ديگه آقا سر و صداش بلند شده. شايد به من تهمت بزنه. تا فشار به حد نهايي رسيد و يك خردهاي حضرت مريم اومد اعصابش را از دست بده يك وقت ديد صداي بچه بلند شد كه ان لا تحزني. داره قشنگ باهاش صحبت ميكنه. ناراحت نباش، خداي تعالي زيرت يك صريري انداخته. خودت را به اين درخت خرما بانداز. بزن، ميبيني خرماي تازه برات ميافته. خداي به اين مهرباني چشمة آب زير پات راه افتاده. فأكلي، از اين خرما بخور از اين آب بياشام. چشمت را روشن كن. حالا اگر كسي بهت حرفي زد بگو كه من با كسي حرف نميزنم. چون حضرت مريم هر چي ميگفت نميتونست خودش را از تهمت نجات بده. من امروز روزه گرفتم، روزة سمت و حرف نميزنم. با احدي حرف نميزنم. بچه را بغل كرد اومد. وقتي كه اومد فحملته. قومها تحملوه. همه اطرافش را گرفتند، قالوا يا مريم لقد جيت سريعا يك چيز تازهاي تو آوردي چه كاري است. اي خواهر هارون. يك زن بد كارهاي بود بين زنان، اسمش اخت هارون بود. اين را به اون تشبيه كردند. پدرت كه مرد بدي نبود، مادرت كه زن بدكارهاي نبود، همة اينها را شنيد با دستش اشاره ميكرد به بچه كه من حرف نميزنم با اين صحبت كنيد. گفتند بچهاي كه تازه امروز متولد شده، بايد تو گهواره بخوابه اين كه حرف نميتونه بزنه. ديگه اينجا حضرت عيسي گفت: اني عبد الله. من بندة خدا هستم. مراحل تزكية نفس را، همه را گذرونده بود. آتاني الكتاب خدا به من كتاب داده و جعلني نبيا. و جعلني مباركا. شما هم انشاء الله اگر چنين صبري، اگر چنين استقامتي، اگر چنين وضعي داشته باشيد شما را هم خداي تعالي كمكتون ميكنه. در هر وضعي كه باشيد، در هر موقعيتي كه باشيد. معجزه براي افراد ميكنه.
خدا ميدونه گاهي ميشه معجزه آسان خداي تعالي به افراد ولي خودش كه اينها دوستان خدا هستند كمك ميكنه. حضرت مريم را ميبينيد ديگه الگويي. خداي تعالي ميفرمايد، ان الله الستقاك و طهرك و ستفاك علي نساء العالمين. خداي تعالي تو را انتخابت كرده، و پاكت كرده، شما ميشه انشاء الله يك روزي اين خطاب بهتون بشه كه خدا شما را، شما فكر نكنيد با تزكية نفس كرديم نه خدا شما را توفيقش را بهتون داده. و طهرك، تو را پاكت كرده اي مريم. شما انشاء الله همتون بايد پاك باشيد و پاك هستنيد الحمد الله. من از همتون متشكرم گاهي توي خيابان برخورد ميكنم از دور ميبينم يك خانمي داره ميياد مجلله پاك، يقين ميكنم ايشان اين قدر روحانيت شماها، معويت شما الحمد الله اين قدر برملأ شده كه هر كدامتون مثل ستارهاي در ميان فاميلتون هستيد و نور افشاني ميكنيد. همين كه دسته، دسته اقوام و فاميل و حتي بچههاي كم سن ميبينم كه اينها اشتياق به رسيدن به كمالات پيدا ميكنند در ميان فاميل همين دليل بر كمالات شماست. و خوبي و پاكي شماست. پس چرا كوتاهي ميكنيد، سستي ميكنيد. كوشش بكنيد انشاءالله كوچكترين سستي در راهتون نداشته باشيد. انشاء الله روزي كه امام عصر ارواحنا فدا بياد اونجا ارزش شما معلوم ميشه. الان ارزش شما معلوم نميشه، فقط خودتون ميدونيد كه چه ارزشي داريد. چه اهميتي داريد، چقدر پاكي اهميت داره. چقدر زندگي راحتي داريد. چه صبر و تحملي داريد. خدا حفظ كنه بعضي از خانمها را واقعا خوب قدم برمي دارند، خيلي عالي. گاهي ميبينه انسان مصيبتي برشون وارد ميشه مثل كوه داراي استقامتند. مثل كالجبل الراسخ مثل كوه، فرق كوه با پشة توي چقدره. در مقاومت همان مقدار فرق اينهاست با ساير زنها. ديشب خانم سيدي خدا حفظشون كنه نقل ميكردند و من تنها بودم توي خون دست پدرم توي دستم بود فوت كرد، خدا رحمتشان كنه. اصلا تكان نخوردم اصلا، نه اين كه عاطفه نداشته باشند، فرق بين عاطفه داشتن و محبت داشتن و استقامت نداشتن. اون كسي كه استقامت نداره، ديديد ديگه حالا من نميتونم شرح بدم براتون. خودش را از دست ميده، اعصابش را از دست ميده. يك نفري فوت كرده بود يك شوهري فوت كرده بود، اين قدر رفت دكتر، بي جهتها ما ميگفتيم تو خيالاتي شدي، اين قدر رفت دكتر تا خودش را مريض كرد و اون هم پشت سرش رفت. ترسيدن استقامت نداشتن، اين غير از اين است كه انسان بنشينه دلش محزون بشه، گريه بكنه. عاطفه نشون بده. حضرت رسول اكرم كنار جنازة فرزندش ابراهميم بچه بود حضرت ابراهيم، خيلي هم دوستش داشت. اشكش ميريخت گريه ميكرد. يكي از اين نافهمها آمد گفت آقا شما خودتون ميگيد صبر كن، خودتون صبر نميكنيد! فرمود كه تو معني صبر را به تعبير من، معني صبر را نفهميدي. من عاطفه دارم، انسانم. مثل حيوان به تعبير من نيستم. دلم ميسوزه، اشكم ميريزه، فراق دوستان براي انسان سخته. حضرت امير ميفرمايد كه در كنار قبر فاطمة زهرا سلام الله عليها نفسي علي محبوست اين جان من تو بدن من، بخاطر اين كه خداي تعالي خواسته حبسهاي كاش اشك من ميآمد بيرون، جان من هم ميآمد بيرون. تا اين اندازه اظهار محبت ميكنه. اما ماها بعكسيم. گاهي دلمون نميسوزه ولي تظاهر به ناراحتي ميكنيم. تزكيه نشده ديگه حالا شما ديديد افراد تزكيه شده و تزكيه نشده. صبور، با شهامت، از كنار همة مسائل عبور ميكنند. خيلي بايد انسان قوي باشه. الحمد الله شماها ولو در ميان همة شما پنجاه نفر، صد نفر هم خوب، خوب باشند كه بيشتر الحمد الله داريم ارزشش براي من. چون پيغمبر اكرم فرمود به علي ابن بيطالب. لو احدا بك رجل خير لك من الدنيا و ما فيها ذهب و الفضه. يك نفر يا علي به دست تو هدايت بشه، راهنمايي بشه، آدرس خدا را ازت بگيره و حركت بكنه. هدايت معناش اين نيست كه شما ما هدايتون، نه راهنمايي هايي كه من عرض ميكنم. اين براي تو يا علي بهتر از دنيا، تمام دنيا يك سلطان داشته باشه اون هم علي عليه السلام باشه. و تمام دنيا خاك و آب و اين حرفها نباشه، همش طلا و نقره باشه اين يك نفر را تو هدايت كني برات ارزشش بيشتره تا همة دنيا و اين جور. حالا يك خرده شماها هم كوشش بكنيد شماها هم هادي باشيد. من دلم ميخواد انشاء الله يك روزي برسه، انشاء الله زير ساية حضرت ولي عصر ارواحنا فداء. همة شما مبلغه باشيد. همة شما مردم را به سوي خدا دعوت كنيد. همة شما هدايت كننده باشيد. شما نگيد اونا بميرن ما راحت بشيم .نه امام زمان تشريف بيارن اول كارتونه. اين تنبلي را، چون آدمهاي تنبل ميگن، اول كارتونه الان خودتون را بسازيد براي اون وقت. اگر چون ما كه نميدونيم آقا تشريف مييارن يا نمييارن. اگر تشريف آورد كه اونجا بيشتر به وجود افراد پاك و تزكيه شده و مبلغ احتياج هست. اگر هم خداي نكرده، خدايي نكرده ظهوري نشد، تأخير افتاد اونجا هم باز در غيبت شما بايد تبليغات بكنيد ولي زودتر خودتون را بسازيد. اول خودسازي بعد ديگر سازي، ديگران سازي. انشاء الله. خوب اميدواريم با همين مقدار در حالات انبياء صحبت كردن اين هفتمون در شما هم تأثير مفيدي داشته باشه و شماها همتون انشاء الله الگويي مثل حضرت مريم داشته باشيد كه دائما خداي تعالي حتي به فكر غذاي او، به فكر مائدة آسماني براي او بوده است. و بهتر از مريم فاطمة زهراست كه به عقيدة من سيزده معصوم در ميان مردها خدا قرار داده ولي يك معصوم، يك معصومه در بين خانمها كه اون يك معصومه اگر نبود اين معصومين مردها نبودند. يك عده فرزندان او هستند عينا كوثر حوض كوثر. يك اگر پيغمبر اكرم و علي بن ابيطالب بودند ولي فاطمة زهرا نبود اين آب كوثري كه از ناحية خدا كه از نهر پيغمبر و علي جاري شده اين ميخواست كجا وارد بشه، كجا جمع بشه، چه جوري تقسيم بشه و اگر فرزندان فاطمة زهرا نبودند چطور ميخواست اين آب كوثر به مردم برسه. قدر خودتون را خانمها بدونيد. گاهي بعضي از خانمها كتابهاي من را خوندن، خوب ما در كتابها مسئلة زن و مرد را مطرح نكرديم. ميپرسند آقا زنها ميتونن موفق بشن. ميتونند به كمالات برسند. باور كنيد ما در بين خانمها اگر خانمها رشدشون، ترقياتشون بيشتر از آقايون نباشه كمتر نيست.
بلكه از نظر تعداد بيشتره. حتي از نظر مراحل بعضي اوقات احساس ميشه كه پيشرفتشون بهتره. شماها الحمد الله راحتيد. گرفتاريهاي مردها را نداريد. حرام و حلال كردنهاي مردها را نداريد. كوشش بكنيد يك قدري هم توكل به خدا پيدا بكنيد. چه خودتون، چه دخترانتون اين قدر بي توكل تربيت نكنيد. اگر يك نفر را انسان يك طبيبي تقويتش كنه، سالمش كنه ولي يك نفر پيدا بشه يك آمپول زهر بهش بزنه. خوب اين ميميره. بعضي از مادرها متأسفانه دخترهاشون را دائما آمپول زهر ميزنند. دختر برو يك چيزي بشي، شوهرت تو را حالا از خارج آمپولهاي زهر ميزنند تو كه مادر مهرباني نزن. فردا بتوني زير بار منت شوهر نباشي. از اين حرفها. همينهايي كه من الان دارم ميگم ميترسم الان آمپول زهر باشه. خداي تعالي اينطوري تعيين كرده. مرد بايد مخارج زن را بده به هر قيمتي كه هست. و زن هم اگر رفت كاري كرد چون مازاد و زيادي و بر زندگيشه بايد تمامش را خمسش را بده. لااقل بقيهاش هم دو دستي تقديم كنه به شوهرش. تا شوهرش را به نفع تربيت كنه. شوهرهايي كه زنشون كار ميكنند، خودشون هم كار ميكنند دوتايي يك زندگي را ميچرخونند خوب دو نفري مثل اين كه يك باري كه بردارند نصفش مال اين، نصف ديگه مال اون. مثل مردي مال اين، نصف مردي مال اون. نصف خانواده مال اين، نصف خانواده مال اون. اين ميشه، اين مردش ميشه نيم مرد، و بي عرضه كم كم تنبل يك خرده هم دير بجنبيد پول نرسونيد ميخواي به پدر و مادرت، يك خانمي ميگفت من ميخوام به پدر و مادر بگم يك خرده كمك بكنن شوهرم ميگه از مال خودم هست. ميگه نه. كثر ميياريد يكيتون. اينجوري. خدا هم كه اصلا تو كار نيست. ميگيم مگه به خدا تو توكل نداري. فلان جوان اول سؤالي كه ازش ميشه آقا شغل اين جوان داماد چيه؟ به تو چه. اِ بله. سربازي رفته يا نه باز هم به تو چه. آخه وبال گردن او ميشه، نخير تو كارش نداشته باش. ميگيد عجب حرفهايي فلاني ميزنه. بياييد تو قرآن ببينيد من حرف من نيست، خدا ميدونه حرف من نيست. من اين را به شما عرض كنم. حرفهاي كلماتم را اگر عالمي رد كرد اين عالم بيخرده. چرا؟ ميگيد چقدر خودخواهه، نخير خودخواهي ندارم چون من چند آية شريفة قرآن را حاضرم اثبات كنم. تمامش. مگر اين كه يك جا غلط بخونم كه خودم فورا و ميدونيد من، مال حضرت عيسي بود مال حضرت يحيي خوندم بعد گفتم كه من مثل اين كه اشتباه خوندم و اشتباهم را گفتم. من منيتي انشاء الله ندارم. من در يك بعد بي سوادترين افرادم در يك بعد هم سي ساله دارم تو كانون ميگم كه هر كي سؤالي داره بياد از من بپرسه. ميگيد چطوري ميشه، خودم باشم و شخص خودم هيچي بلد نيستم. اما به اتكاي روايات و آيات قرآن و استفاده كردن از لطف خاندان (قطع نوار). من ارزشي تو جامعه ندارم. شما واقعا از هر آدم پستي پستر باشم اما از نظر ارتباطم با روايات و آيات كه من متعبد در مقابل آيات و رواياتم اگر بگم حرفهام ارزشي نداري، خوب نيست توهين به اونها شده، چون تمام عرايضم طبق روايات و قرآن و رواياته. ادعا هم نيست شما هر جايي از حرفم بعضي از خانمها نوشتن مييان كه شك داشتن از توي آيات و رواياته از توي قرآن و روايات بهشون نشون ميدم. ما مجلس مخفي و نميدونم كارهاي مخفي و بعضيها خيال ميكنند اينجا نميدونم سر است و اين هم كه ميگيم در را ببنديد و اين هم كه ميگيم براي اين كه يك عدة خاصي خوب حرفهاي قلبمون را از اول عقايد تا به حال شنيدن اون كه تازه ميياد بايد ما از اول شرح بديم براش تا اينجا يا اين كه خدمتون عرض شود حرفها را نفهمه يا بد برداشت كنه، اين جوري از اين جهت. كم كم به فرهنگ خودتون، در را باز ميگزاريم وقتي فرهنگتون انشاء الله فرهنگ تزكية نفسي شد در را باز ميگذاريم يك نفر هم ديرتر از سر ساعت نميياد. بعضي از خانمها متأسفانه براي قرآن احترام قائل نيستند. چون ده دقيقهاي كه قرآن خوانده ميشه، اون ده دقيقه را زودتر بيان. خوب ديگه فرصتي براي، انشاء الله تولد فاطمة زهرا سلام الله عليها هفتة ديگه روز چهار شنبه شب تولد حضرت زهراست، پنج شنبه هم تولد شما روز چهارشنبهاي كه ميياييد انشاء الله اينجا، نميدونم بگم چكار كنيد. انشاء الله دربارة حضرت زهرا باز صحبت ميكنيم. و شما تا هفتة ديگه خودتون را تا جايي كه براتون ميسره حضرت زهرا بكنيد تا حضرت زهرا را خوشحالش بكنيد و جشن بگيريد.
الهم صل علي محمد و آل محمد و آل محمد و عجل فرجهم. همه با من اين دعا را با توجه بخوانيد. الهم صل علي محمد و آل محمد، الهم كل وليك الحجة ابن الحسن، صلواتك عليه و علي آباء في هذه الساعه و في كل ساعه ولي و حافظا و قائدا و ناصرا و دليلا و عينا. حتي تسكنه عرضك توعا و تمتعه فيها طويلا. خدايا، خدايا براي امام زمان ما تو حافظش باش. ناصرش باش، يارش باش، كمكش باش. تا اين كه بتواند دنيا را پر از عدل و داد كند. تا اين كه بتواند در اين دنيا زياد زندگي كند، تا اين كه بتواند در اين دنيا هر چه ميخواهد خودت بهش عنايت كني. خدايا امام زمان ما را تحت حمايت خودت حفظش كن. من بين يده و من خلفه و عن خدايا از پيش رو مواظبش باش، از پشت سر مواظبش باش. از طرف راست مواظبش باش، از طرف چپ مواظبش باش. از زير پاو بدن و سر مواظبش باش. خدايا اگر ميتونستيم بگيم اعمال ما را بهش نشون نده، تا ناراحت نشه. ولي خودش ميدونه ما قول ميديم ديگه كاري نكنيم كه او ناراحت بهش. خديا كمكمون كن. خدايا ما را ياري كن نكنيم كاري كه مولامون ناراحت بشه. كاري نكنيم كه آقامون اذيت بشه. خدايا او را از ما راضي كن. مهربانش كن. عنوان بصري رفت در خانة امام صادق، حضرت صادق راهش نداد، خيلي ناراحت شد. چون استادش مالك ابن انس بود. ناراحت شد رفت تو مسجد نشست دو ركعت نماز خوند بعد يا الله، يالله رافت علي قلبك، (قطع نوار)
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.