۲۹ ربیع الثانی ۱۴۲۴ قمری – ۹ تیر ۱۳۸۲ شمسی – جلسه بیست و هفتم اعتقادات
@ متن سخنرانی ۲۹ ربیع الثانی ۱۴۲۴ مصادف با ۹ تیر ۱۳۸۲ و ۳۰ ژوئن ۲۰۰۳
۱- خطبه
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاهُ وَالسَّلامُ عَلَی رَسُولِ اللهِ وَ عَلَی آلِهِ آل الله لَا سِیَّمَا عَلَی بَقِیَّهِ اللهِ رُوحِی وَاَرْوَاحُ الْعَالَمِینَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِینَ مِنَ الْآنِ اِلَی قِیَامِ یَوْمِ الدِّینِ.
۲-عبارت قرآنی آغازین(ق/۱۹)
«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ وَجَاءتْ سَکْرَهُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِکَ مَا کُنْتَ مِنْهُ تَحِیدُ»([۱])
۳- در برزخ سیر نزولی برای هیچ گروه از افراد بشر نیست و بلکه سیر روحی صعودی دارند
موضوع بحثِ ما در هفتههای گذشته دربارهی عالَم برزخ و سَکرات مرگ و چیزی که انسان بالاخره دیر یا زود به آن خواهد رسید و باید حتماً انسان بداند که بعد از این عالم چه بر سرش خواهد آمد که مقداری و بلکه تقریباً آنچه گفتنی بود عرض کردم، مسائل بسیاری عالم برزخ دارد که جزئیاتی است که اگر بخواهم همهی آنها را توضیح بدهم مجالسمان و بحثمان به درازا میکشد ولی چند جمله این هفته دربارهی افرادِ مختلفی که در آن عالم مسائلی دارند عرض میکنم. اوّل چون حقیقت اولیای خدا را نمیدانیم و معرفتِ به مقام مقدّس آنها نداریم گاهی سؤال میشود که آیا در بهشت برزخی، بهشتِ آسمان چهارم آیا افراد ممکن است معصیت بکنند یا خیر؟ و یا از آن مقام رفیعی که دارند تنزّل کنند و به مقام دیگری منتقل شوند یا خیر؟
۴- انبیاء دردنیا معصوم بودهاند و در بهشت برزخی بدلیل فزونی معرفتشان بطریق اولی اینچنین هستند
در این باره عرض میکنم انبیاء که یک دسته از اینها هستند در دنیا هم که بودند معصوم بودند و به هیچ وجه گناه نمیکردند تا جایی که ما به آنها اعتماد کردیم؛ یعنی علاوه بر آنچه گناه نمیکردند، سهو و نسیان و اشتباه هم نداشتند و حجّت بودند برای ما، ما به آنها به دیدن، یعنی با چشم اینکه اینها نمایندهی معصوم پروردگارند نگاه میکردیم، اگر گاهی یک اشتباهی یا ترکِاولایی داشتند آنها آن قدر طلب عفو از پروردگارشان میکردند که شاید ما مردم برای گناهانِ کبیره آن قدر طلب عفو نکنیم. طبق دلایل زیادی حضرت آدم یک ترکِ اولی یا نهایتاً یک کار مکروه در بهشت انجام داد، دویست سال طبق احادیث اشک ریخت و توبه کرد و عاقبت با وساطت خمسه طیّبه علیهمالسلامو بالاخص حضرت ابیعبداللّه الحسین توبهاش قبول شد؛ انبیاء عظام که یک دسته از این پنج دسته هستند این طور بودند، در عالَم برزخ و بهشت برزخی در آنجا که معارفشان بالاتر رفته،
Cحفظ معصومیت اولیاء الهی به واسطهی سلب اختیارشان نیست بلکه به سبب معرفتشان به حقایق است
در آنجا که حقایق بهتر برایشان روشن شده، طبعاً اهل گناه نیستند و به هیچ وجه برایشان ممکنِ طبیعی نیست که گناه بکنند، نه اینکه اختیار نداشته باشند، اختیار گناه کردن دارند امّا حقیقت گناه را درک میکنند، گناه مثل زهر مُهلکی است که اگر انسان در مقابلش یک زهرِ مهلکی باشد، یک نجاست متعفّنی باشد به هیچ وجه دست دراز نمیکند که آن را بخورد و یا بیاشامد، برای انبیاء هم گناه همینطور است. لذا مطمئناً، یقیناً، انبیاء عظام گناه نمیکردند و در عالم برزخ به طریق اولی گناه نمیکنند، همینطور صدّیقین و صالحین.
۵- صدیقین یعنی آنان که با خدای تعالی در راستی و صداقت کامل هستند را بهتر بشناسیم
صدّیقین؛ کسانی هستند که با خدای تعالی راست و درست و صداقت کامل دارند، شیطان و دستوراتِ شیطانی را با دستورات خدا و الهاماتِ پروردگار مخلوط نمیکنند، خدا در قرآن مجید دربارهی بندگانش آنهایی که هنوز شاید به مقام صدّیقین و صالحین نرسیدهاند و تنها دورهی تزکیهی نفس را گذراندهاند، دربارهی آنها میفرماید: «إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ»([۲]) ای شیطان! تو بر بندگانِ من تسلّط پیدا نمیکنی؛ یعنی خدای تعالی وقتی که این جمله را میفرماید قطعی است، یقینی است، این دسته همین دستهای هستند که مطیع خدا و رسول خدایند که آنها با صدیقین و صالحیناند و آنها با اینها همراه میشوند،
Cصدیقین کسانی هستند که آنچه خدا میخواهد همان را در دل دارند
خود صدیقین آنهایی که هر چه در دل دارند همانی است که خدا میخواهد، این قلبشان را آنچنان تمیز کردهاند، آن چنان پاکیزه کردهاند که سر و سوزنی صفات رذیله در آنها وجود ندارد، اگر شما بخواهید یک دوستی را، یک شخصیّتی را مهمان کنید، میبرید ظرف غذایی که میخواهید برای او قرار بدهید آن قدر تمیزش میکنید که مبادا یک سر سوزن کثافت در این ظرف باشد؛ انسان دلش ظرفِ معرفت و حکمت پروردگار است، در این ظرف اگر یک سر سوزن صفات رذیله، صفات رذیله هم منحصر به کبر و حسد و این گونه صفات رذیلهی درشت نیست، گاهی میشود شیطان میآید انسان را وسوسه میکند که فلان گناه اشکالی ندارد و خدای تعالی این را از تو گذشته، هر چه انسان با خدای تعالی صمیمیتر میشود، صداقتش با خدا بیشتر میشود، این علامت است که عرض میکنم، به مرحلهی صدّیقین اگر بخواهد برسد باید اطاعتش از خدای تعالی بیشتر باشد.
Cصدیقین باخدای تعالی مکر نمیکنند
یکی از بزرگان از اولیای خدا را از او سؤال کردند که شما از کجا به این مقام رفیع رسیدید؟ فرمود: برای ما “احکام خمسه” نبود، احکام خمسه میدانید چیه؟ احکام خمسه حرام است و واجب است و مکروه است و مستحب و مباح، به پنج قسم احکام اسلام تقسیم میشود، این آقا فرمودند که برای ما احکام خمسه نبود، ما هر چیزی را که میدانستیم خدا دوست دارد مثل واجب با آن روبرو میشدیم، آقایان! این مطلب خیلی مهم است، «وَمَکَرُوا وَمَکَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ»([۳])، با خدا مکر نکنید، با خدای تعالی به یک نحوهای برخورد نکنید که سر خودتان را بخواهید کلاه بگذارید و سر خدا را هم، خدا اگر بخواهد پنهانکاری بکند که معنی مکر پنهانکاری است به ضرر کسی، آنچنان به زمینتان میزند اگر دوستتان داشته باشد، آنچنان برشکستتان میکند اگر دوستتان داشته باشد، آنچنان با خاک یکسانتان میکند در این دنیا، اگر دوستتان داشته باشد، این جمله را تکرار میکنم، افرادی هستند که خدا نمیخواهد تربیتشان کنند، افرادی هستند که خدای تعالی نمیخواهد دیگر اینها روی خوشی را در عالم ببینید و جای آنها جهنّم است، «أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ»([۴])، اینها را خدا به حال خودشان وا میگذارد و اولیائش هم عذابشان در این دنیا نمیکند
Cگناه و لغزش مؤمن، نشانهی عدم صداقت او است و مکر با پروردگار میباشد
ولی اینهایی که گاهی گناه میکنند، خدا میخواهد روز قیامت اینها نسبت به پروردگار مشکلی نداشته باشند حالا در قیامت این بحثها را عرض میکنیم در بحث قیامت. در قیامت انسان مشکلی نداشته باشد، توی همین دنیا عذاب میکنند، توی همین دنیا مشکل ایجاد میکند، اگر دوستتان داشته باشد، چرا؟ برای اینکه او ربّالعالمین است، مربّی است، تربیتتان باید بکند و میخواهد تربیتتان کند؛ لذا اگر دوستتان داشته باشد، حضرت یوسف را دوست داشت خدا، وقتی که به دو صاحب و دو رفیق زندانیش که با آن حضرت همسلولی بودند گفت: «اذْکُرْنِی عِنْدَ رَبِّکَ»([۵])، وقتی رفتی پیش آن عزیز، آن عزیز مصر من را یاد کن، آنها یادشان رفته است از من، هفت سال است توی زندانم، نه محاکمهای، نه دادگاهی، نه زندانی برایم بریدهاند، همین جور ماندم اینجا، «اذْکُرْنِی عِنْدَ رَبِّکَ»، این کار از نظر ماها خیلی بد نیست، شما توی زندان خداینکرده فراموش شده باشید یک نفر هم میخواهد برود میخواهد وزیر بشود، به او میگوید: آقا! یک چیزی آنجا بگو، اسم ما را ببر، امّا خدا از یوسف توقّع ندارد، میخواهد یوسف را پیغمبر بسازد، ماها را نمیخواست پیغمبر بسازد، اگر خواست جزء صدیقین و صالحین که در ردیف انبیاء هستند بشوید شاید، والاّ میخواهد خدا شما را یک شیعه علی بن ابیطالب که وقتی وارد قیامت میشوید با علی باشید، حالا نه از آن خصّیصین، نه از خواصّ، بلکه در آن صفی که علی در جلوی آن صف هست شما هم در آن عقبها در آن راه حرکت کنید، «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ»([۶])، روز قیامت هر کسی را با امامش به طرف حساب دعوت میکنند شما با امامتان باشید والاّ یک عدّه هستند که خدا اینها را واشان گذاشته، نه مریض میشوند، نه بیپول میشوند، اصلاً خدا نمیخواهد تربیتشان کند، باشد که مثل حیوانات بچرنند و بخورنند و بخوابانند،
Cصدیقین دردنیای پست با خدا صداقت نشان دادهاند و لذا در بهشت برزخی بطریق اولی اینچنین خواهند بود
یک عدّه هم جزء صدیقینند، این دلشان را پاک کردند، دلتان را پاک کنید، با خدا مکر نکنیم، با خدای تعالی دوروئی نکنیم، جزء صدیقین باشیم، در کارمان صَدیق و صدّیق باشیم، در عبادتمان، در تمام حرکات و سکناتمان صحیح عمل کنیم، با زن و بچّهمان صحیح عمل کنیم، تا آنها هم یاد بگیرند، مثل شما جزء صالحین و صدیقین باشند. یک عدّه اینطوریند، اینها هم که چون دلشان پاک است، قلبشان پاک است، کارشان پاک است، اعمالشان پاک است، اینها هم محال است که در دنیای پُر از کثافت پاک خودشان را نگه داشتند، در عالم برزخ آن هم در بهشت برزخی آلودگی پیدا کنند پس اینها هم راحت.
۶- معرفت به مقام شهید انسان را متوجه منزلت آنان در عالم برزخ مینماید
شهداء؛ من دربارهی شهید صحبت کردهام باز هم برایتان عرض کنم، شهید آن کسی است که هر چه دارد در راه خدا میدهد، یک جان دارد، جانش، «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنْ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ»([۷])، خدا خریده، او هم فروخته، از توی خانه حرکت کرده میگوید: به امر امامم یا به امر پیغمبرم، یا نهایتاً به امر مرجع تقلیدم میروم در جبهه جنگ کنم تا بتوانم نمیگذارم کشته بشوم، ولی اگر کشته شدم، برای خدا جان ناقابلم را خواهم داد، این شهید، این شهید تا شهادتش شروع شد، اصلاً کلمهی شهید میدانید یعنی چه؟ یعنی ناظر، یعنی کسی که دارد نگاه میکند، کسی که همه چیز را میبیند، کسی که آینده و همهی مسائل عالم برزخ و حقایق و همه چیز برایش روشن است، او چون جانش را در راه خدا داده، حیاتش را؛ یک جوان بیست سالهای را من میشناختم، خدا میداند یک پارچه معنویّت، این حرکت کرد آمد پیش من، گفت غسل هم دارد، غسل شهادت، گفتم: مگر تو میروی شهید بشوی؟ گفت: نه، تو مگر آنجا میروی که کشته بشوی؟ گفت: شاید کشته بشوم، گفتم: غسلی ندارد، حالا برو ببینیم چی میشود و رفت و شهید هم شد و خدا رحمتش کند، این شخص خوب انسان میبیند از توی خانه حرکت کرده با یک صداقتی، با یک پاکی عجیبی، این را خدای تعالی، اینجا کار خدا است، زحمت صالحین و صدیقین و مطیعین خدا و پیغمبر را این شخص ندارد، ممکن است تا همین دیروز فاسق بوده، گناه و معصیت میکرده، صفات رذیله سر تا پایش را گرفته امّا این یک کارش آن قدر ارزش دارد پیش خدا، که خدا یکدفعه مثل اینکه یک نفری که سرتاپا کثیف است بکنند او را توی یک حوض آبی، خوب بشویند او را، آن هم خدا شستشویش بدهد، آن هم ملائکه شستشوش میدهند، حنظله یک شخصی بود این در رکاب پیغمبراکرم شهید شد، جُنب بود، شب زفافش بود، رفت دید اگر برود غسل بکند ممکن است پیغمبراکرم و اصحابش بروند، رفت، همین جور رفت، آدمِ جُنبِ بیوضویِ این طوری را «حنظله غسیل الملائکه» اسم گذاشتهاند، ملائکه فوراً آمدند حتّی بدنش که آلوده نباشد غسلش دادند، او را پاکش کردند، او را جزء بهترین شهداء قرارش دادند و جزء شهدای واقعی شد و روایت دربارهاش هست، دربارهی اصحاب سیّدالشهداء یک همچین چیزهایی داریم؛ حرّ بن زیاد ریاحی تا یک روز قبلش یک آدمِ بسیار، حالا بعضیها میگویند نگویید بد، چون دیگر ما آن قبلش را میگوییم، کاری کرد که شاید همهی گرفتاریهای ابیعبداللّه الحسین مربوط به کار او بود، امّا یک مرحله، قدم برداشت گفت: من خودم را بین بهشت و جهنّم دارم احساس میکنم، دید یک لحظه تصمیم گرفت، آقایان! به خدا قسم رسیدن به خدا و رسیدن به حقایق، یک لحظه، یک نیم قدم بیشتر زحمت ندارد، یک لحظه تصمیم گرفت به خدا قسم من جهنّم را بر بهشت ترجیح نمیدهم، لذا آمد خدمت ابیعبداللّه الحسین، اینها یک نمونههایی است که در دنیا به ما نشان دادند که خدا را بشناسیم، ائمّهی اطهار را بشناسیم، حضرت برویش نیاورد که تو با من چه کردی، بیا عزیزم، بیا توی خیمه پذیراییات کنم، بیا خستگیات را بگیر، نه آقا خجالت میکشم، خودش اظهار کرد، ببینید یک همچین حالتی شهید دارد، آن البته یک مسألهای است که نصیب هر کس نمیشود این توفیق، شاید نصیب یک عدّه خاصی بشود که آنها میآیند خوب یک قدمی برمیدارند، یک موقعیّتی پیش میآید، «انشاءاللّه» همهتان این دعای «اَللَّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِیمِ»([۸])را بخوانید، انشاءاللّه آقا تشریف میآورد، در رکاب امام معصومتان که بهترین وضع شهادت است که اگر این طوری شهادت پیش بیاید همانی است که من عرض میکنم، حرکت میکنید، میروید، «کَأَنَّهُمْ بُنیَانٌ مَرْصُوصٌ»([۹])، اگر موفّق به شهادت شدید، تمام صفاتِ رذیلهتان از بین میرود، مقامتان بالا میرود، دربارهی آنهایی که در عالم برزخ روزی میخورند نزد پروردگارشان، ما از آیهای که مربوطِ به شهداء است استفاده میکنیم، نمیشود یک عدّه باشند، شهداء غذا بخورند، حضرت عیسی غذا بخورد، این عدّه صالحین و صدیقینی که با آنها هستند اینها غذا نخورند، خدا دربارهی اینها میفرماید: «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ»، روح توی بدنشان است، «عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»([۱۰])، اگر میبینید اجسادشان، استخوانشان بعد از چند سال پیدا میشود آنها دیگر به این لباس کهنه و پاره و پوره باصطلاح ما توجّه ندارند، یک لباس فاخری میپوشانند آنها را،
۷- گاهی اولیاء خدا پس از فوت با جسم برزخی به دنیا سری میزنند
که با همان لباس گاهی توی دنیا آمدند بعضیها، من یک عکسی دیدم، جناب آقای رفیعی در مجلس تشریف دارند ایشان هم دیدند، یک شخصی برایش، شهید شده بود، یک شخصی، جوانی بود برایش فاتحه گرفته بودند، توی عکسهایی که گرفته بودند همه جا او هم بود، خود آن کسی که برایش فاتحه گرفتند، عکسها را آوردند پیش من، حالا در مجلس ندیدند یا غافل بودند نمیدانم ولی عکس گرفته بودند، خیلی عجیب است، اینها میآیند توی دنیا یعنی هر پنج دسته، اینها با مردم دنیا، به یک مادر شهیدی گفتم: تو نترس، پسرت میآید، گفتم: نمیترسی؟ گفت: چرا، گفتم: او هم دلیلی ندارد که ننهاش را بترساند، واقعاً اینطور است هیچ دلیلی ندارد، گفت: آخر یک شب خوابش را دیدم، وقتی بیدار شدم بدنم داشت میلرزید، خوب، تو نترس، شهداء میآیند، صدیقین میآیند، گاهی مخفیانه یعنی ناشناس میآیند، کمکهایی میکنند، فکر نکنید اینها یکی از مسائلی است که من از خودم در آوردم، نه، روایاتِ فراوانی در این زمینه هست، آمدند، من اگر بخواهم روایاتش را برایتان نقل کنم شاید چند مجلس باید این مطالب را نقل کنم،
۸- گاهی اولیاء خدا پس از دنیا تخلیه روح میکنند و به دنیا سری میزنند
تخلیه روح میکنند، به دنیا میآیند، در وادی السلام جمع میشوند، علی بن ابیطالب با کمیل ایستاده بودند، میگوید: دیدم آقا دارد همینجور، یکسره احوالپرسی حال شما چطور است، مثلاً دارند صحبت میکند، یک ساعت ما هم وایستادیم، ما، یک کسی رفته بود حرم، یک نفری رفته بود حرم، خوب او حالی داشت، این آقا حال نداشت، میگفت: پدر ما را این آقا در آورد توی حرم، بس که وایستاد روبروی ضریح، اینجوری میشود آقا دارد صحبت میکند، حرف میزند، گرم گرفته حالا چی میگویند من نمیدانم، چون احوالپرسی من از قول خودم گفتم، والاّ احوال همه را حضرت میدانست، میگوید خسته شدم، البته خودش میخواسته بنشیند گفته آقا اول بنشینند تا من هم بنشینم، عبایم را پهن کردم، آقا بفرمایید بنشینید، از این کلام امام پیدا است که او خودش میخواسته بنشیند، فرمود که اگر میفهمیدی من با کی دارم صحبت میکنم، انبیاء، شهداء، صدیقین، صالحین، کسانی که بندهی خدا و مطیع خدا هستند من دارم صحبت میکنم، انسان دوستش را وقتی میبیند سرپا، میگوید حالا ما سرپا هستیم میرویم یک گوشهای بنشینیم، خسته بشویم، این حرفها را نمیفهمد، نه اینکه حضرت امیر نه نمیفهمید این جمله را هم من به شما توی پرانتز به شما عرض کنم، حتّی تیر را وقتی از پای علی بن ابیطالب کشیدند نگویید: حضرت نفهمید، نسبت نافهمی به امام ندهید، تیر را کشیدند خیلی هم فهمید، ولی در مقابل پروردگاری ایستاده بود که به روی خودش نمیآورد، آخر فرق است بین اینکه نفهمیم، خوب هر کس نفهمد که تیر را از پایش میکشند حالا به هر دلیلی، فضیلتی ندارد، امّا یک وقت هستش که نه امام است، از همهی ذرّات عالم وجود مطّلع است، تیر را کشیدند، حضرت آن قدر محو ذات مقدّس پروردگار بود که به روی خودش نیاورد، کمیل میگوید که من فهمیدم که ارواحِ مؤمنیناند، ارواح اولیای خدا هستند که اینجا جمع شدند، حتماً تخلیه روح کردند آمدند، برایشان تخلیه روح، حالا برای ما زحمت دارد، ما نمیخواهیم دنبال این کارها برویم شاید از هدف عقب بمانیم، والاّ آن یک کار عادی و معمولیشان است، با بدن میآیند، با تخلیه روح میآیند، افرادی را من میشناسم، عرض کردم قصّههایش را بخواهم نقل کنم طول میکشد، افرادی را من میشناسم بعد از فوت پدر، مادر، فرزند، مخصوصاً مادر نسبت به فرزندش، همان شب اوّل میگوید: دیدم پسرم وارد شد، کجا بودی؟ میگفت: تا غافل بودم که این فوت شده یا شهید شده، من فکر میکردم که پسرم آمده توی خانه دیگر، یک دفعه متوجّه میشدم که ایشان مثلاً فوت شده، یا شهید شده. آن قدر صالحین و صدیقین و انبیاء و شهداء و حتّی کسانی که به آنجا راه پیدا کردهاند ولو اینکه هنوز به مقام صدیقین و صالحین و شهداء و انبیاء نرسیدهاند فقط مطیع خدا بودند، به مرحلهی عبودیّت و بندگی لااقل خودشان را رساندهاند،
۹- روح اولیاء خدا پس از دنیا آزاد است و میتواند معین باشد لذا از آنها چه در سر قبرشان و یا هر جای دیگر حاجت باید گرفت
اینها در آنجا همه کار میتوانند بکنند، همه کار، لذا، از آنها حاجت بخواهید، لذا اگر سر قبرشان، چون قبر نشانی است از آنها که ره گم نشود، اگر سر قبرشان رفتید حاجت بخواهید، گاهی میشود اینها از ائمّهی علیهم السلامنه اینکه قُربشان به خدا بیشتر باشد، اینها بهتر حاجت انسان را میدهند، گاهی میشود، از اینها حاجت بخواهید، اینها کمکتان بشوند، برای یک بندهی صالح خدا که میخواهد برسد به مقام صالحین و صدیقین، یک ارواحی باید کمکشان بکند، میروید سر مرقد مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی با اینکه سه پشت یا چهار پشت با امام فاصله دارد ولی چون از علماء بوده، در صراط مستقیم بوده، میروید آنجا حاجت میخواهید، طبیعی، فطرتتان میگوید: از آقا حاجت بخواه و حاجت میخواهید اگر حاجتی را برنمیآورد، این قدر حرمش شلوغ نبود. من یک وقتی سر قبر یکی از ائمّهی کفر که خیلیها پیرو او هستند رفته بودم، من به رفیقم گفتم: شب جمعه بود احدی آنجا نبود در هم بسته بود، به رفیق گفتم اگر به حسب تصادف این آقا یک حاجتی به یک نفر داده بود، یعنی امروز بنا است قرض شما ادا بشود، صبح اتفاقاً رفتید از کنار قبر این علیهما علیه رد شدید گفتید: حاجت من را بده، مثلاً روی اعتقادی که آن شخص مثلاً داشته باشد و خوب قرضش هم ادا شده، این میآمد به دیگران میگفت هفت و هشت نفر میآورد، پای آن هفت و هشت نفر، هفت و هشت نفر شلوغ میشد اینجا، نه اینکه شب جمعه دنبال کلیددار حرم، حرم که البتّه چه عرض کنم، کلیددار رفتیم پیدایش کردیم، با زحمت در را باز کنید، این هم خوشحال که یک زائری آمده، ما هم رفتیم آنجا یک جوری حرکاتی کردیم که اصلاً احتمال نمیداد که ما خوشمان آمده از اینجا، فقط آمدیم اینجا، این همه ازدحام، حالا حاجت تو را حضرت صلاح ندانسته بده، حاجت او را ولی خوب داده، در شب یازدهم ذیقعده چند سال قبل ۲۱ نفر مریضی که کنار قبر حضرت رضا صلواتاللّه علیهآورده بودند همه را حضرت شفا داد، حالا بیست و یک نفر نه، بیست نفر، بیست نفر نه، ده نفر، یک نفر، بالاخره یک کاری شده، این همه مردم به هم ریختند و چه میکنند، گفت که: بیهوده سخن به این درازی نمیشود. از اولیای خدا حاجت بخواهید، اینها کمک شما هستند، فکر نکنید مُرد، فلان ولیّ خدا مُرد، من نمیخواهم بعضی از حرفها را بزنم، متأسفانه با کمال تأسف من یک وقتی رفتم کنار قبر مرحوم حاج ملاآقاجان، از او عذرخواهی کردم که من سبب شدم به تو فحش بدهند، تعریف کردیم، یک آقای حسودی به ایشان جسارت کرده، نه بابام این بیخود میگوید فلانی میخواسته من را خراب کند، بیخود میگوید او یک الواتی بوده توی چه، فلان، من از او عذرخواهی کردم گفتم: دیگر هم تعریفت را نمیکنم، ولی بعد از چهل و چند سال میتوانید از دوستانتان سؤال کنید الان دارد حاجت میدهد، میروند آنجا سر قبرش حاجت میگیرند، نه او، ابنبابوبه، یکی از علما بوده سیّد هم نبوده، نه او، مرحوم مجلسی الان شما بروید در اصفهان کنار قبرش ببینید چه خبر است؟ تازه قبر مطهرش را ساختهاند یک شخصی که بعضی از چه عرض کنم، نمیدانم چی بگویم که جسارت میکند به او و او را یک شخصِ درباری میداند، مردم دارند میروند حاجت میگیرند. خدا همهی ما را هدایت کند. علماء، بزرگان، اولیای خدا، حالا من نمیگویم همه، همه اینهایی که مردم فکر میکنند از اولیای خدا هستند از اولیای خدا باشند، ولی هستند، کرامات زیادی اینها دارند، امامزادهها کرامات زیادی دارند،
۱۰- برای انبیاء، صالحین، صدیقین و شهداء ابدًا تنزلی نخواهد بود
صالحین، صدیقین، انبیاء، شهداء، این چهار دسته که اصلاً محال است نه اینکه اختیار نداشته باشند، محال است که در عالم برزخ که به حقیقت بیشتری رسیدهاند گناه بکنند یا تنزّل بکنند، اینهایی هم که مطیع خدا و پیغمبرند، «کُنْ عَالِمًا أَوْ مُتَعَلِّمًا»([۱۱])، در راه راست آقایان! قرار بگیرند، به سوی خدا حرکت کنید، افکار و سلیقهها و آن چه که به ذهنتان میآید اینها را ول کنید، هر چه خدا و پیغمبر فرمودهاند همان راه راست است و صراط مستقیم است، در همان راه حرکت کنید، کسی که آمده، ببینید خدا نمیگوید کسی که من را دوست داشته باشد، چون دوستی برای هر کسی، هر شخصی لیاقت ندارد دوست خدا باشد، نمیفرماید که مثلاً کسی که مثلا فرض کنید جهاد در راه خدا، ریاضتهای شرعی کشیده، لاغر شده، مثل نی قلیان شده این را نمیگوید، نمیگوید کسی که شب تا صبح بیدار مانده، روزهها روزه گرفته و تمام سالها حجّ رفته این را نمیگوید، نه، اینها نه، «وَمَنْ یُطِعْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ»، اطاعت بکنید از خدا و رسولش، اطاعت البتّه با محبّت اطاعت اگر کردید چه بهتر، وگرنه به عنوان مزد هم خدا به شما نگفته اطاعت نکنید، شما خوب باشید، کار خوب بکنید، صالح باشید، بندهی خدا باشید، «وَمَنْ یُطِعْ اللَّهَ وَالرَّسُولَ … فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ»([۱۲]) شما را هم با آنها تطبیق داده، با آنها مرتبطتتان میکند این یک مسأله، به هیچ وجه آنها دیگر راهی را که رفتند از آن کمال تنزّل نمیکنند،
۱۱- افراد معتقد و افراد معذّب نیز درعالم برزخ ممکن است ترقی رتبهای داشته باشند
امّا کسانی که در عالم بیهوشی هستند اینها هم تنزّل ندارند گاهی میشود با خیرات و کارهایی که در چند هفتهی قبل عرض کردم با آنها از آن وضع بیرون میآیند و به صالحین و صدیقین میپیوندند و حتّی کسانی که در عذابند آنها هم ممکن است ترّقی بکنند، یعنی رشد بکنند از عذاب نجات پیدا بکنند،
۱۲- بعد از دنیا تمام افراد بشر سیر صعودی دارند
خدای تعالی این قدر به بندگانش مهربان است که دیگر اگر از این دنیا انسان رفت دیگر تنزّل ندارد، سیر صعودی دارد نزولی ندارد، همین دنیا را هر جوری هست خودتان را بکشانید، ریاضت بکشید، زحمت بکشید، پا روی هوای نفستان بگذارید، از خوشیهایی که به خیالتان میرسد خوشی است که خدا راضی نیست صرفنظر بکنید و انشاءاللّه موفق خواهید شد. مخصوصاً ائمّهی مهربان ما، ائمّهی اطهار علیهم الصلوه و السلام، اینها کمک میکنند، نهایتاً گاهی کمکها طرف لیاقت ندارد کمک به او بشود، گاهی میشود کمک میشود و طرف هم لیاقت دارد، آنی که برای آنها مهم است این است که با خدا صمیمی باشید، صفا داشته باشید، اخلاص داشته باشید، مخُلص باشید، مخلَص باشید، اینها است.
۱۳- فاطمهی زهراء سلام الله علیهاشفیعهی روز جزا است
ایّام تقریباً متعلّق به فاطمهی زهرا سلام الله علیهااست، فاطمهی زهرا سلام اللّه علیهاشفیعه روز جزا است، من در بحث شفاعت یک مطالبی انشاءاللّه شاید در هفتههای آینده عرض کنم که حقیقت شفاعت را درک کنید،
Cشفاعت و شفیع
شفاعت آن چه که توی ذهنهای ما آمده غیر از آنی است که حقیقت دارد، غیر از آن حقیقتی است که باید ما به آن معتقد باشیم، اگر معنی شفاعت را بفهمیم هیچ وهابی بیسوادی هم نمیگوید: من شفاعت را قبول ندارم. من با یکی از علمای اهلسنّت در مکّه صحبت میکردم گفتم: شفاعت را شما شنیدم قبول ندارید، گفت: نه، صریح قرآن است، چطور میشود من شفاعت را قبول نداشته باشم، منتها یک معنایی میکرد که آن معنا باز مطلوب ما نبود، شفاعت معنایش این است در حقیقت جفت کردن چیزی که با این چیز مناسب نیست با یکدیگر، هر چیز که مناسب آن پنجره با این در مناسب ندارد، یا آن نیممتر بزرگتر است، یا این نیممتر کوچکتر است، به هم نمیخورد، شفیع؛ آن کسی است که میآید این پنجره را یا بزرگترش میکند یا این دَرِ را کوچکترش میکند، این را میگویند شفیع، شما با این روحیّات به بهشت نمیخورید، مثلاً، فاطمه زهرا سلام اللّه علیهامیآید، حالا چه کار میکند من نمیدانم، اگر گناه و معصیت باشد که همهاش را میبخشند، اگر یک مسائل مشکل دیگری باشد که بعضیهایش را نمیخواهم بگویم، روایت دارد یکی از علماء میگفت: میخواست نگویند تا ما هم نگوییم، ما که نباید کاسه از آش داغتر باشیم، ائمّه فرمودند، پیغمبر هم فرموده، ما نمیگوییم، این مسألهای است ولی گاهی میشود، گاهی ها! مطمئن نباشید که اگر حقّالناسی هم به گردنتان باشد حضرت امیر میفرماید: از آن «ضَرْبَهُ عَلِیٍّ یَوْمَ الْخَنْدَقِ اَفْضَلُ مِنْ عِبَادَهِ الثَّقَلَیْنِ»([۱۳])، از این بدهید به این شیعهام نجاتش بدهید، نجات بدهید، آقای طلبکار! تو حرف حسابت چی هست؟ میگوید: آقا من ده میلیون از این آقا طلب داشتم این مرد به ما نداد، خوب این ده میلیونت با چی حاضری عوض کنی؟ با یک رکعت نماز شما، خوب یک رکعت نماز مستحبی شبی هزار رکعت خیلی حضرت مال تو. اینها را البتّه هست ولی به این امید نباشید خداینکرده، گناهکار کمکم: «ثُمَّ کَانَ عَاقِبَهَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوَى أَنْ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّه»([۱۴]) عاقبت انسان وادار میشود که بگوید همهی علی بن ابیطالب همه هم دروغ بوده، تکذیب کند، گاهی یک نفر مظلوم واقع شده یک آقایی ظلم به او کرده، حضرت امیر چون این آقا را دوست دارد، آقا! بیا، چون «قَسِیمُ الْجَنَّهِ وَ النَّارِ»([۱۵])است علی بن ابیطالب با فاطمهی زهرا سلام اللّه علیها، حالا موقعیّت فاطمهی اطهر را آن ایّام اتفاقاً خیلی هم بحث ما همچون آمده رسیده به جایی که شفیعه کبرای قیامت مربوط به این ایّام، مربوط به آن بیبی است، انشاءاللّه برایتان خواهم گفت، حضرت امیر صلوات اللّه علیهمیگوید: چهات هست؟ من میخواهم این را بفرستم او را بهشت، مشکلت چیه؟ آقا این شخص من را اذیّت کرده، حالا چه اذیّتی؟ چه ظلمی؟ چی میخواهی در مقابلش که این را ولش کنی، نجاتش بدهی، این زنجیر و غلها را از او بکَنی، آقا! یک «لااِلَهَ اِلَّااللّهُ» گفتن شما را، میارزد ها! خوب دادیم، این جوری است، فاطمهی اطهر، قربانش بشویم،
Cشفاعت کبرای فاطمهی زهراء سلام الله علیهادر روز محشر
خدای تعالی چون قدرت او را میداند، خودش به او داده، چون عظمت فاطمهی زهرا را میشناسد میدانید با او میخواست چه کار کند؟ وارد کرده، به مردم گفته چشمهایتان را ببیندید، «غَضُّوا اَبْصَارَکُمْ حَتَّی تَجُوزَ فَاطِمَهُ»([۱۶])، فاطمه عبور کند، فاطمهی زهرا حواسش جمع است، دم در بهشت میگوید خدایا! من را توی دنیا که نشناختهاند، اینجا هم که چشمهایشان بسته ما رفتیم توی بهشت، پس ما، خدای تعالی میفرماید که برگردد، البته باز هم همین را خدا به او عنایت میکند، برگرد هر کسی را میخواهی شفاعت کنی بکن، تمام اختیار با تو، هر که به تو، به فرزندانت محبّت کرده، من یک وقتی ظاهراً توی مجلس این قضیّه، این مطلب را گفتم یک کسی به ما ایراد گرفته بود که شما چرا این جوری گفتید، که یک نفری زیر دیوارش یک فرزندی از فرزندان فاطمهی زهرا، زیر سایهی دیوار او نشسته، حضرت به خاطر این کار، این مسئله شفاعتش کردند، خیلی ایشان تند شده بود آتشش، توی نامه تند شده بود که پس اگر این جوری باشد شاید عمر هم مثلاً زیر سایهی دیوار و یا امثال اینها، گفتم یعنی البّته آدرس نداده بود، همین جور میخواست ما را، ما هم حالا میگوییم، این جور آدمی شیعه است، این کسی که شیعه از اینهایش را ما نگفتیم در آن صحبت، شیعهی علی بن ابیطالب است، خدمتی به فرزندان پیغمبر، یا در موقعیتی نبوده بیشتر از این بکند یا خدمت شما عرض بشود نکرده، حالا این آمده پای دیوار نشسته زیر سایه، ما نگفتیم که یک ناصبی مثلاً، زیر سایهی دیوار یک ناصبی نشسته، نه، اظهار محبّت، همینی که شما بگویید: فلانی فرزند پیغمبر است، یک سلام به او بکنید، فرزند پیغمبر است مستحب است دستش را ببوسیم، فرزند پیغمبر است، فرزند فاطمهی زهرا است نرنجانیم او را، همین، حضرت رسول اکرم عرض کردم میخواست نگویند تا نگوییم، این روایتی که میخواهم بخوانم سنّی و شیعه نقل کردند، روایتی است تقریباً سندش از آن اعلاییها است که: «اَرْبَعَهٌ أَنَا شَفِیعٌ لَهُمْ یَومَ الْقِیَامَهِ» این «وَ لَوْ جَاؤُوا بِذُنُوبِ أَهْلِ الْاَرْضِ»، را من نمیگویم چون باز ممکن است یک نامهی دیگری بیاید، چهار دسته هستند من شفیعشان هستم، پیغمبر میفرماید، «اَلْمُکْرِمُ لِذُرِّیَتِی وَ الْقَاضِی لَهُمْ حَوَائِجُهُمْ»([۱۷])، میترسم حالا بگویید که فلانی هم برای خودش منبر رفته، نه آقا! من، زمان من زمانی است که سیّد و غیرسید چندان فرقی ندارد. حضرت میفرماید: «أَنَا شَفِیعٌ لَهُمْ»، آن وقت حضرت فاطمهی زهرا برمیگردد توی محشر، محشر میکند، روایت دارد همانطور که حالا چون فرمودند ما هم میگوییم مرغ دانهی خوب را از دانههای بد جدا میکند، فاطمهی زهرا، دوستانش را، دوستان اولادش را، اینها را از بین مردم جمع میکند، در همان اوّل دوستان فاطمهی زهرا، دوستان خاندان عصمت وارد بهشت میشوند، بهبه، از این بهتر دیگر نمیشود، خودتان را به قیامت برسانید، هر چه گناه داشته باشید، اعتقادتتان درست بشود، شفاعت همین است معنایش، آقا! تو با این گناهان نمیتوانی بروی توی بهشت، حضرت زهرا سلام الله علیها، حضرت امیر، ائمّهی دیگر هستند و «انشاءاللّه» همهمان را شفاعت میکنند و امیدواریم خدای تعالی ما را با امامزمانمان، اماممان، حضرت مهدی روحی و ارواحی العالمین لتراب مقدمه الفداء در قیامت محشورمان کند، در دنیا محشورمان کند، دستمان را از دامن آن حضرت کوتاه نفرماید.
۱۴-دعای ختم مجلس
نسئلک اللّهم و ندعوک باعظم اسمائک و بمولانا صاحب الزمان یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه، یا رحمن و یا رحیم یا ارحم الراحمین
عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ
عَجِّلْ لِمَولانَا الْفَرَجَ
خدایا! چشمهایمان به جمالش روشن بفرما
همهی ما را از یاران خوب آن حضرت قرار بده
خدایا! ما را جزء آن صفی که در قرآن تمجید فرمودهای «صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنیَانٌ مَرْصُوصٌ»([۱۸])، خدایا! ما را قرار بده
پروردگارا! توفیق تزکیهی نفس کامل به همهمان مرحمت بفرما
پروردگارا! امراض روحی را از ما دور بفرما
خدایا! به آبروی خاندان عصمت و طهارت قسمت میدهیم مشکلات مسلمین، مشکلات شیعه را، با ظهور امام زمان برطرف بفرما
پروردگارا! مریضهای اسلام شفا مرحمت بفرما
مریض منظور الساعه! لباس عافیت بپوشان
امواتمان غریق رحمت بفرما
شهدامان، امام راحلمان غریق رحمت بفرما
عاقبتمان ختم بخیر بفرما
وَ عَجِّلْ فِی فَرَجِ مَوْلانَا.
[۱]ق/۱۹
[۲]حجر/۴۲
[۳]آل عمران/۵۴
[۴]بقره/۳۹
[۵]یوسف/۴۲
[۶]إسراء/۷۱
[۷]توبه/۱۱۱
[۸]مستدرک: ۷/۳۶۰، بحار: ۵۳/۹۵، اقبال: ۱۱۳، بلد الامین: ۵۹، مصباح کفعمی: ۵۵۰
[۹]صف/۴
[۱۰]آل عمران/۱۶۹
[۱۱]«قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله طُوبَى لِلْعَالِمِ وَ الْمُتَعَلِّمِ وَ الْعَامِلِ بِهِ فَقَالَ رَجُلٌ یَا رَسُولَ اللهِ هَذَا لِلْعَالِمِ فَمَا لِلْمُتَعَلِّمِ فَقَالَ الْعَالِمُ وَ الْمُتَعَلِّمِ فِی الْأَجْرِ سَوَاءٌ وَ قَالَ صلی الله علیه و آله کُنْ عَالِمًا أَوْ مُتَعَلِّمًا أَوْ مُسْتَمِعًا أَوْ مُحِبًّا لَهُمْ وَ لا تَکُنِ الْخَامِسُ فَتُهْلِکْ فَإِنَّ أَهْلَ الْعِلْمِ سَادَهٌ وَ مُصَاحِبَتُهُمْ زِیَادَهٌ وَ مُصَافِحَتُهُمْ زِیَادَهٌ» ارشاد القلوب ۱/۱۶۶
[۱۲]نساء/۶۹
[۱۳]شجره طوبی: ۲/۲۸۷، مجمع الفائده: ۲/۲۱۶، کتاب الاجاره سید الخوئی :۲۴۲، «ضَرْبَهُ عَلِیٍّ یَوْمَ الْخَنْدَقِ اَفْضَلُ مِنْ اَعْمَالِ اُمَّتِی اِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهِ»مسترشد: ۶۴۸، مجمع الفائده: ۲/۲۱۶
[۱۴]روم/۱۰
[۱۵]«قَسِیمُ النَّارِوَ الْجَنَّهِ»بحار: ۷/۳۳۷، کشف الغمه: ۱/۶۵، مناقب: ۲/۱۶۰
[۱۶]بحار: ۸/۵۳
[۱۷]عن النبی صلی الله علیه وآله«اَرْبَعَهٌ أَنَا شَفِیعٌ لَهُمْ یَومَ الْقِیَامَهِ اَلْمُکْرِمُ لِذُرِّیَتِی مِنْ بَعْدِی وَ الْقَاضِی لَهُمْ حَوَائِجُهُمْ وَ السَّاعِی لَهُمْ فِی أُمُورِهِمْ عِنْدَ اضْطِرَارِهِمْ إِلَیْهِ وَ الْمُحِبُّ لَهُمْ بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ وَ فِی رِوَایَهٌ عَنْهُ علیه السلام وَ الدَّافِعُ عَنْهُمْ بِیَدِهِ» کشف الغمه ۲/۲۹۲، کفایه الاثر /۲۹۸، قال رسول الله صلی الله علیه وآله«اَرْبَعَهٌ أَنَا شَفِیعٌ لَهُمْ یَومَ الْقِیَامَهِ وَ لَوْ أَتَوا بِذُنُوبِ أَهْلِ الْاَرْضِ اَلضَّارِبُ بِسَیْفِهِ أَمَامَ ذُرِّیَتِی وَ الْقَاضِی لَهُمْ حَوَائِجُهُمْ وَ السَّاعِی لَهُمْ فِی حَوَائِجِهِمْ عَنْدَ مَا اضْطَرُوا إِلَیْهِ وَ الْمُحِبُّ لَهُمْ بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ» بحار ۱۰/۳۶۸
[۱۸]صف/۴
جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.