۱۶ محرم ۱۴۱۴-عبودیت ۳،راه بنده شدن

 عبوديت‌ 3 راه‌ بنده‌ شدن‌ اخلاق‌ 51

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 وذنوا بالقستاسي‌ المستقيم‌.يكي‌ از كارهايي‌ كه‌ سالك‌ الي‌ الله‌، بايد خيلي‌ رعايت‌ كنه‌ نظم‌ در كارها و امورو زندگي‌ خودش‌ مي‌باشد. هفتة‌ گذشتة‌ دربارة‌ بندگي‌ خدا و عبوديت‌ ارايضي‌ عرض‌ كرديم‌. يك‌ مقدار مطالبي‌ در اين‌ خصوص‌ باقي‌ ماند. اين‌ مطالب‌ عبارت‌ است‌ از اينكه‌ اگر كسي‌ واقعا بندة‌ خدا شد مثل‌ همة‌ موجوداتي‌ كه‌ در عالم‌ هستند. چون‌ بعضي‌ نبودند اشاره‌ مي‌كنم‌ كه‌ تمام‌ موجودات‌ ائم‌ از تكوينايات‌، حيوانات‌، هر چه‌ در عالم‌ هست‌ اينها بندة‌ كامل‌ پروردگار هستند.

 نمي‌دونم‌ مطالب‌ هفتة‌ قبل‌ به‌ خاطرتون‌ هست‌ يا نه‌. چون‌ هر چه‌ فكر مي‌كنم‌ بهم‌ پيوندش‌ بدم‌ يك‌ خرده‌اي‌ مشكله‌ بدون‌ اينكه‌ حرفهاي‌ هفتة‌ قبل‌ فراموشتون‌ نشده‌ باشه‌. همة‌ موجودات‌ را هفتة‌ گذشته‌ ثابت‌ كرديم‌ كه‌ بندة‌ خدا هستند. موجودات‌ تكويني‌، بنده‌هاي‌ تكويني‌ خدا هستند يعني‌ خدا هر چه‌ اراده‌ كرده‌ اينها هم‌ هستند. مثلا اراده‌ كرده‌ كه‌ توت‌ برگهاش‌ سبز بشه‌. برگش‌ سبزه‌. خورشيد نور بده‌، نور مي‌ده‌. در يك‌ گردش‌ خاصي‌ حركت‌ كنه‌، مي‌كنه‌. حيوانات‌ هر كدام‌ غذاي‌ خاص‌، اينها را مشروحا هفتة‌ گذشته‌ گفتم‌. داروي‌ خاص‌، زندگي‌ خاصي‌ دارند  به‌ الهام‌ پروردگار همشون‌ بندگي‌ مي‌كنند. هيچ‌ حيواني‌ سرپيچي‌ از بندگي‌ خدا نداره‌. اگر يك‌ حيوان‌ گوشت‌ خوار را هر كارش‌ بكنن‌ كه‌ بشه‌ گياه‌ خوار نمي‌شه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ خدا او را اينطوري‌ خلق‌ كرده‌ كه‌ گوشت‌ خوار باشه‌. يك‌ حيوان‌ گياه‌ خوار را هر چه‌ بكنند كه‌ بشه‌ گوشت‌ خوار نمي‌شه‌. براي‌ اينكه‌ خدا او را گياه‌ خوار خلقش‌ كرده‌. هر چه‌ خدا خواسته‌ حالا حتي‌ در زندگي‌ها. چطور زندگي‌ كند؟ چطور فرزند دار بشد؟ چطور مرغ‌ روي‌ تخم‌ بيست‌ روز بخوابه‌ تا جوجه‌ از ميان‌ تخم‌ بيرون‌ بياد. اينها همش‌ امر الهي‌ است‌ و الهام‌ پروردگاره‌. منتهي‌ خوب‌ اونهايي‌ كه‌ مسلكند اينها مي‌گن‌ كه‌ غريضه‌شون‌ اينطوره‌. حالا غريضه‌ را تشريح‌ كردم‌ هفتة‌ گذشته‌. اينها اصل‌ و حقيقتش‌ اين‌ است‌ كه‌ خلقت‌ پروردگار، و لا تبديل‌ الله‌ هيچ‌ تبديلي‌ خلقت‌ پروردگار نداره‌ و تمام‌ تحت‌ فرمان‌ و ارادة‌ الهي‌ است‌. در اين‌ ميان‌ بشر، انسان‌ از نظر تكويني‌ بندة‌ خداست‌. يعني‌ خدا خواسته‌ كه‌ فلاني‌ مرد بشه‌، مرد شده‌، فلاني‌ زن‌ بشه‌، زن‌ شده‌. فلاني‌ سياه‌ پوست‌ بشه‌، سياه‌ پوست‌ شده‌، فلاني‌ سفيد پوست‌ بشه‌، سفيد پوست‌ شده‌. اين‌ از نظر تكوين‌ فرمانبرداري‌ كرديم‌ با اونچه‌ كه‌ خواست‌ خدا بود. خواسته‌هاي‌ الهي‌ است‌ همش‌. روي‌ ما پياده‌ شده‌. يكي‌ زشت‌ باشه‌، يكي‌ زيبا باشه‌، يكي‌ قد بلند باشه‌، يكي‌ قد كوتاه‌ باشه‌. و امثال‌ اينها چيزهايي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ تكوينيات‌ است‌.

 در تشريعيات‌ يعني‌ خدا خواسته‌ و قضا ربك‌ ان‌ تعبدوا الا اياه‌. خدا خواسته‌ كه‌ ما بندة‌ او باشيم‌ در اعمال‌ عبادي‌ و اطاعت‌. اينجا يك‌ خرده‌اي‌ حرف‌ داره‌ كه‌ بعضي‌ از ماها بندگي‌ مي‌كنيم‌. بعضي‌ از ماها بندگي‌ نمي‌كنيم‌. بعضي‌ از ماها بندگي‌، يعني‌ در تمام‌ عالم‌ خلقت‌ همه‌ جا بندگي‌ هست‌، سند. حتي‌ در ملائكه‌. انبياء هم‌ هماهنگيشون‌ را با خلقت‌ رعايت‌ كردن‌. معصومند، هيچ‌ تخطي‌ از اوامر الهي‌ در تشريعيات‌ هم‌ نمي‌كنند. فقط‌ در اين‌ ميان‌ يك‌ جايي‌ از خلقت‌ هست‌ كه‌ اين‌ به‌ اصطلاح‌ لنگ‌ مي‌زنه‌. خيلي‌ خوب‌ عمل‌ نمي‌كنه‌. واون‌ ماها هستيم‌. البته‌ اجنه‌ هم‌ هستند كه‌ اون‌ يك‌ بحث‌ جدايي‌ داره‌. و خدا خواسته‌ كه‌ در اين‌ همين‌ جا هم‌ ما هماهنگيمون‌ را رعايت‌ كنيم‌. عينا يك‌ كارخانه‌اي‌ را حساب‌ كنيد، يك‌ كارخانه‌. كارخانة‌ قند، كارخانة‌ پارچه‌ بافي‌ تمام‌ اين‌ كارخانه‌ تحت‌ فرمان‌ مدير اين‌ كارخانه‌ داره‌ كار مي‌كنه‌. همه‌ جاش‌. اون‌ چرخي‌ كه‌ بايد تند بچرخه‌ و اون‌ مي‌خواد روي‌ مصلحتي‌ تند بچرخه‌ مي‌چرخه‌، اين‌ چرخي‌ كه‌ بايد كند بچرخه‌، كند مي‌چرخه‌. اون‌ چرخي‌ كه‌ بايد خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ نچرخه‌ گاهي‌ نمي‌چرخه‌. و همين‌ طور سر تا سر اين‌ كارخانه‌ همه‌ طبق‌ اين‌ برنامه‌اي‌ كه‌ مدير اين‌ كارخانه‌ و يا سازندة‌ كارخانه‌ در نظر گرفته‌ همه‌ دارن‌ كار مي‌كنند همه‌. نظم‌ برقرار همه‌ جا مرتب‌ تحت‌ فرمان‌. حالا اگر در اين‌ بين‌ يك‌ چرخي‌ كار نكنه‌. لنگ‌ بزنه‌. يك‌ جايي‌ از كارخونه‌ خوب‌ كار نكنه‌. ناهماهنگ‌ باشه‌. مي‌دونيد چكارش‌ كرد؟ گاهي‌ ممكنه‌ تمام‌ كارخانه‌ را بهم‌ بريزه‌ مخصوصا اگر از جاهاي‌ مهم‌ كارخونه‌ باشه‌. مثلا فرض‌ كنيد كه‌ اون‌ مركز برقش‌ باشه‌ تمام‌ كارخانه‌ را از كار مي‌اندازه‌. بشر براي‌ چي‌ خلق‌ شده‌؟ بشر اين‌ گل‌ سر سبد اين‌ دنياي‌ پر از نظمه‌. اين‌ گل‌ سرسبدشه‌.

 ببينيد يك‌ معصيت‌ كار چقدر بده‌، يك‌ معصيت‌ كاره‌. ببينيد يك‌ كارخانه‌ تمامش‌ تحت‌ فرمان‌ مدير يا سازندة‌ كارخانه‌ داره‌ كار مي‌كنه‌ روي‌ مصالح‌ خودش‌. همش‌. يك‌ جاهايي‌ از كارخانه‌ خيلي‌ حساسه‌ اونجا خراب‌ شده‌، بد كار مي‌كنه‌. تمام‌ اين‌ كارخونه‌ وضعش‌ بهم‌ مي‌خوره‌. بشر گل‌ سر سبد اين‌ عالم‌ خلقته‌. چون‌ اون‌ آية‌ شريفه‌ كه‌ نه‌ فانزل‌ بني‌ آدم‌ و لقد كرمنا بني‌ آدم‌، و حلناهم‌ في‌ البر و البحر. خداي‌ تعالي‌ بني‌ آدم‌ را اكرم‌ كرده‌، اشرف‌ مخلوقاته‌. حالا اگر ما مخلوقات‌ كرات‌ بالا را ندونيم‌ كه‌ شايد بعضيهاشون‌ اشرف‌ از ما باشند ولي‌ به‌ اين‌ خاطر كه‌ چهار ده‌ معصوم‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ در نوع‌ بشر واقع‌ شده‌ بشر اشرف‌ مخلوقاته‌. حتي‌ از همة‌ موجودات‌ شريفتره‌. اين‌ گل‌ سر سبد، اگر، اگر برنامه‌اش‌ نامنظم‌ شد همة‌ عالم‌ خلقت‌ را نامنظم‌ مي‌كنه‌، همه‌ راها. مثل‌ همان‌ توربين‌ كارخانه‌ است‌ كه‌ اگر او خراب‌ شد بقيه‌ را خراب‌ مي‌كنه‌. دقت‌ كرديد. ما يك‌ معصيت‌ كار، يك‌ گنه‌ كار يك‌ كسي‌ كه‌ از صراط‌ مستقيم‌ خارجه‌ اين‌ چقدر ضرر داره‌، يعين‌ همه‌ جا، شما الان‌ هر جايي‌ از عالم‌ را نگاه‌ كنيد مي‌بينيد كه‌ همه‌ دارن‌ بندگي‌ خدا را مي‌كنند حتي‌ از نظر تكويني‌ هم‌ داريد بندگي‌ خدا، بدنتون‌ هم‌ داره‌ بندگي‌ خدا را كرده‌. جنسييتون‌ بندگي‌ خدا را كرده‌. فقط‌ در عمل‌ با اينكه‌ خدا خواسته‌ و قضا ان‌ لا تعبدوا الا اياه‌ در عمل‌ شما بندگي‌ خدا را اگر نكنيد مي‌بينيد چقدر بده‌. انگشت‌ نما مي‌شيد در تمام‌ مخلوقات‌ الهي‌. مثل‌ همان‌ كارخانه‌اي‌ كه‌ عرض‌ كردم‌. اين‌ كارخانة‌ با اين‌ عظمت‌ داره‌ مي‌چرخه‌، يك‌ چرخ‌ اونجا تالاق‌ و تولوق‌ راه‌ انداخته‌. خوب‌ نمي‌چرخه‌. تحت‌ برنامه‌ و فرمان‌ مدير نيست‌. اين‌ چقدر بده‌. اگر يك‌ مدير سخت‌گيري‌ باشد اين‌ چرخ‌ را بايد بكند باندازد دور. و جاش‌ يك‌ چرخ‌ بهتري‌ بگذاره‌.

 خداي‌ تعالي‌ گاهي‌ فرموده‌، كه‌ و سوف‌ يعطي‌ الله‌ بقوم‌ اگر كه‌ شماها معصيت‌ بكنيد برنامة‌ عالم‌ خلقت‌ را بهم‌ بزنيد خدا يك‌ قومي‌ را به‌ جاي‌ شما مي‌ياره‌. يك‌ جمعيتي‌ را خواهد آورد، كه‌ هم‌ خدا اونها را دوست‌ داشته‌ باشه‌ هم‌ اونها خدا را دوست‌ داشته‌ باشند. دقت‌ كرديد. شماها بدرد نمي‌خوريد و اين‌ كار را خواهد كرد خدا. شماها اين‌ را بدونيد يعني‌ حالا منتهي‌ اين‌ عالم‌ خلقت‌ اين‌ عالم‌ هستي‌ اين‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ اين‌ همان‌ طوري‌ كه‌ بي‌ نهايت‌ باقي‌ خواهد ماند يك‌ مدت‌ زماني‌ كه‌ قبل‌ از ظهور حجت‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداء هست‌، اين‌ يك‌ زمان‌ كوتاهي‌ است‌ حالا يك‌ چرخ‌ از اين‌ اطراف‌ و از اين‌ عالم‌ خلقت‌ حالا لنگ‌ بزنه‌ از نظر خدا مهم‌ نيست‌. خداي‌ تعالي‌ اين‌ چرخ‌ را عوضش‌ مي‌كنه‌. نمي‌شه‌، نمي‌شه‌ كه‌ يك‌ عده‌، تمام‌ عالم‌ هستي‌. حتي‌ رفتي‌ يك‌ علف‌ توي‌ باغچه‌، يك‌ كرم‌ به‌ اصطلاح‌ لب‌ جوب‌ اينها همه‌ دارن‌ بندگي‌ خدا را مي‌كنند، تو يكي‌ مي‌خواي‌ بندگي‌ خدا را نكني‌! مگر تو كي‌ هستي‌؟ تو مي‌خواي‌ نظام‌ را بهم‌ بريزي‌؟ اگر مي‌خواي‌ در اين‌ عالم‌ خلقت‌ زندگي‌ بكني‌ بايد تو هم‌ بندة‌ خدا باشي‌. هماهنگيت‌ را با همة‌ موجودات‌ عالم‌ حفظ‌ كني‌. والا بايد برد دارن‌ بياندازنت‌ دور. و مي‌كنه‌ خدا اين‌ كار را. همين‌ در تفسير همين‌ آية‌ شريفه‌ و سوف‌ يعطي‌ الله‌ قوم‌ كه‌ هست‌. اين‌ دربارة‌ ظهور حضرت‌ ولي‌ عصر صلوات‌ الله‌ عليهه‌. كه‌ شماها اگر به‌ اصطلاح‌ خوب‌ نباشيد، خداي‌ تعالي‌ يك‌ قومي‌ را مي‌ياره‌، ليس‌ ماء كه‌ همشون‌ هم‌ از نظر تكوين‌ هم‌ از نظر تشريع‌ بندة‌ خدا باشند و هماهنگي‌ عالم‌ خلقت‌ را بهم‌ نريزند. اين‌ را در اين‌ آيه‌ خداي‌ تعالي‌ حتي‌ دربارة‌ ظهور حجت‌ ابن‌ الحسن‌ ارواحنا فداء اين‌ را مي‌فرمايد.

 و خداي‌ تعالي‌ اين‌ كار را خواهد كرد. حالا اگر بنده‌ شديد، اون‌ مطلبي‌ كه‌ امروز مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ و بايد انشاء الله‌ خوب‌ دقت‌ كنيد تا اين‌ مطلب‌ را خوب‌ بفهميد و ارزش‌ سير و سلوكتون‌ و سير الي‌ اللهتون‌ و رسيدن‌ به‌ مقام‌ عبوديت‌ و بندگيتون‌ را ارزشش‌ را درك‌ كنيد، مربوط‌ به‌ اين‌ مطلبي‌ است‌ كه‌ مي‌خوام‌ امروز عرض‌ كنم‌.

 شما اگر هماهنگ‌ نبوديد كه‌ معلومه‌، اولا خراب‌ كرديد كارخانه‌ را. خدمتون‌ عرض‌ شود عالم‌ هستي‌ و خلقت‌ را خراب‌ كرديد و عالم‌ به‌ اصطلاح‌ ماسوي‌ الله‌ را يك‌ گوشه‌اش‌ را خراب‌ كرديد. حالا علاوه‌ بر اين‌ شما به‌ درد اين‌ عالم‌ خلقت‌ نمي‌خوريد و بايد باندازنتون‌ دور. ايني‌ كه‌ يك‌ عده‌ را مي‌اندازند توي‌ جهنم‌ براي‌ همينه‌. و لقد ضرعنا جهنم‌ كثيرا من‌ الجنه‌ و الانس‌. يك‌ عده‌اي‌ را خداي‌ تعالي‌ اصلا براي‌ جهنم‌. آخه‌ اين‌ چرخ‌ شكسته‌، اين‌ بلبرينگ‌ شكسته‌ تو اين‌ كارخانه‌ اين‌ جز تلق‌ و تولوق‌ راه‌ انداختن‌ و جز اسباب‌ زحمت‌ انداختن‌ و تمام‌ كارخانه‌ را از كار انداختن‌ ديگه‌ نيست‌. اين‌ را برش‌ دارن‌ بياندازنش‌ بيرون‌. بياندازنش‌ توي‌ كارخانة‌ ذوب‌ آهن‌ بعد شايد آهنش‌ به‌ درد بخوره‌. اينجور. و لذا فريق‌ الجنه‌ و فريق‌ في‌ السعير. حتي‌ در همين‌ دنيا هم‌ غربال‌ ميشه‌. اما اگر آمد و انسان‌ هماهنگ‌ شد. فايده‌اش‌ چيه‌؟ اگر هماهنگ‌ شد تمام‌ اين‌ قدرتهايي‌ كه‌ در عالم‌ هست‌، چون‌ شما يك‌ قطره‌ايد. اين‌ قطره‌ وصل‌ به‌ دريا ميشه‌ و شما ميشيد دريا. تمام‌ عالم‌ هستي‌ با شماست‌ و شما با همة‌ عالم‌ هستي‌ هستيد. شما جزئي‌ از اين‌ عالم‌ پر معنويت‌ هستيد. اين‌ عالمي‌ كه‌ همه‌ جاش‌ عبوديته‌. همه‌ جاش‌ فرمانبرداريست‌. شما ببينيد اگر توي‌ يك‌ ارتشي‌، يك‌ ارتش‌، سربازها همه‌ تحت‌ فرماندهي‌ يك‌ فرمانده‌، همه‌ مطيع‌ دارند كار مي‌كنند. ميگن‌ قدم‌ بردار برميداره‌. بگن‌ درجا بزن‌، درجا ميزنه‌. هر كاري‌ بگن‌ ميكنه‌. فرمانده‌ فرماندة‌ لشگر هر چي‌ مي‌خواد باشه‌. يك‌ سرباز اين‌ وسط‌ پيدا بشه‌ خرابكاري‌ بكنه‌. هر كاري‌ ميگن‌ گوش‌ نكنه‌ كار خودش‌ را بكنه‌. اين‌ را چيكارش‌ مي‌كنند؟ اين‌ را ميگن‌ آقا تو خراب‌ كردي‌. توي‌ اين‌ سينه‌زدنها، يكي‌ لق‌ ميزنه‌. ديديد ديگه‌ لق‌ ميزنه‌. همه‌ بايد با هم‌ دستهايشون‌ برسه‌ به‌ سينه‌. يك‌ دستي‌ سينه‌ مي‌زدند، يك‌ بچه‌اي‌ بود اين‌ وسط‌ تقي‌ مي‌زد. يك‌ انداختنش‌ بيرون‌. آدم‌ معصيتكار توي‌ عالم‌ خلقت‌ هماني‌ است‌ كه‌ لق‌ ميزنه‌. هماني‌ است‌ كه‌ تحت‌ برنامه‌ نيومده‌. هموني‌ است‌ كه‌ منظم‌ با نظم‌ اين‌ جمعيت‌ نيست‌. اين‌ بدرد نميخوره‌. اين‌ ظاهره‌. گناهكار مزاحمه‌ توي‌ اين‌ دنيا. خدا حق‌ داره‌، شما نگيد كه‌ خدا مهربانه‌، عفو ميكنه‌. چي‌ را عفو ميكنه‌؟ چي‌ را عفو ميكنه‌؟ تو اگر خودت‌ را درست‌ كني‌ عفو ميكنه‌. و الاّ اينجوري‌ تو ميگي‌ عفو ميكنه‌. از آخر عفو ميكنه‌. نه‌. عفو نميكنه‌. خدا خودش‌ فرموده‌ من‌ عفو نميكنم‌. ما غرك‌ برب‌ الكريم‌. چي‌ تو را مغرور كرده‌ كه‌ خدا كريمه‌. خدا كريم‌ هست‌ ولي‌ نه‌ اينكه‌ اوضاع‌ را تو بهم‌ بريزي‌. نه‌ اينكه‌ بي‌ نظمي‌ كني‌. دست‌ شمايي‌ را كه‌ توي‌ سينه‌زني‌ لق‌ مي‌زني‌ مي‌گيرند مي‌اندازند بيرون‌ برو آن‌ كنار بزن‌. برو بيرون‌. لج‌ بكني‌، يك‌ دست‌ كتك‌ هم‌ مي‌خوري‌. نميشه‌ كه‌ مهربان‌ هست‌، مهربان‌ هستند. اما اين‌ يك‌ مسئله‌اي‌ است‌ كه‌ همة‌ عالم‌ روش‌ حساب‌ ميكنه‌. شما فكر نكنيد، يك‌ گناه‌ شما كرديد تمام‌ عالم‌ هستي‌ تكوينا و تشريعا، اين‌ عليه‌ شما قيام‌ مي‌كنند. يعني‌ تو خراب‌ كردي‌ همه‌ را. يك‌ گناه‌ تو همه‌ را خراب‌ كرده‌. و همه‌ از تو دوري‌ مي‌كنند. بدبختيهايي‌ كه‌ ماها گاهي‌ دچارمون‌ ميشه‌ شما فكر نكنيد. يك‌ نفر به‌ من‌ ميگفت‌ كه‌ من‌ نميدونم‌ هر چه‌ كار ميكنم‌، زندگي‌ ميكنم‌، باز مي‌بينم‌ گرفتارم‌. گفتم‌ از سه‌ چيز، يكي‌ در تو هست‌: من‌ مكرر هم‌ گفتم‌ همه‌اتون‌ هم‌ مي‌دونيد. يا مال‌ حرام‌ وارد اموالتون‌ شده‌. اين‌ خودش‌ يك‌ چيزيه‌. حالا ولو اينكه‌ خمست‌ را نداده‌ باشي‌، ولو اينكه‌ زكاتت‌ را نداده‌ باشي‌. يا اينكه‌ يك‌ مظلومي‌ از ظلم‌ تو ناراحته‌. و يا يك‌ عمل‌ گناهي‌ را دائما انجام‌ ميدي‌. چون‌ يك‌ تك‌ گناه‌ مهم‌ نيست‌. بعله‌. يك‌ وقت‌ توي‌ اين‌ كاربرات‌ ماشين‌ يك‌ آشغالي‌ آمده‌، يك‌ تكاني‌ خورده‌ باشه‌، خوب‌ رد ميكنه‌ مسئله‌اي‌ نيستش‌. اما اگه‌ بنا باشه‌ هميشه‌ خراب‌ باشه‌ كه‌ بايد درستش‌ كرد. بايد اين‌ را برداشت‌ انداخت‌ دور يكي‌ ديگه‌، يك‌ سالم‌ را گذاشت‌ جاش‌. دقت‌ فرموديد. اگر تو بنا بود دائما يك‌ گناهي‌ را، ولو ريشت‌ را مي‌تراشي‌ دائما. ولو اينكه‌ دائما غيبت‌ ميكني‌، ولو اينكه‌ دائما دروغ‌ ميگي‌. يك‌ گناهي‌ را دائما ميكني‌. اين‌ تو را بدونيد، تو را بيرون‌ انداختند. منتهي‌ خدا ميگه‌ اين‌ را بگذار گوشة‌ موتور ماشين‌، همونجا باشه‌. يك‌ چيز ديگه‌اي‌ بگذار جاش‌. و الا بدرد نميخوري‌ تو. تويي‌ كه‌ دائما گناه‌ ميكني‌، ولو يك‌ دونه‌ گناه‌ صغيره‌ هم‌ كه‌ باشه‌. مداومت‌ به‌ گناه‌ صغيره‌ انسان‌ را بدبخت‌ ميكنه‌. ميگذارندش‌ كنار. مال‌ حرام‌ وارد اموالش‌ انسان‌ بشه‌، اين‌ را مي‌گذارندش‌ كنار. همة‌ عالم‌ هستي‌ از اين‌ آدم‌ رنج‌ مي‌برند. خداي‌ تعالي‌ كمكت‌ ميكنه‌. و يعفوا عن‌ كثير. و الاّ تا آمدي‌ تو معصيت‌ كردي‌ و برخلاف‌ فرمان‌ پروردگار، و بر خلاف‌ فرمان‌ و نظم‌ عالم‌ هستي‌ تو قيام‌ كردي‌ و معصيتكار شدي‌، بايد تمام‌ اين‌ در و ديوار، همه‌ تو را اذيتت‌ كنند. لذا مي‌بينيد در همين‌ دعاي‌ بعد از زيارت‌ حضرت‌ رضا صلواة‌ الله‌ عليه‌ هست‌. الهي‌ لو علمت‌ الارض‌ باذنوب‌ لساخطي‌. اگر زمين‌ بدونه‌ كه‌ من‌ معصيت‌ تو را ميكنم‌، من‌ را توي‌ خودش‌ فرو ميبره‌. ميگه‌ من‌ منظم‌، او منظم‌، درخت‌ منظم‌، حيوان‌ منظم‌، حشره‌ منظم‌، همه‌ تحت‌ فرمان‌ پروردگار، تو كي‌ آمدي‌ اين‌ وسط‌ خرابكاري‌ كردي‌. لو علمت‌ الارض‌ لذنوبي‌ لساخطي‌ او الجبال‌ لودتي‌. او السماوات‌ لاستفتني‌. اگر كوهها بدونند، به‌ سر من‌ فرود مي‌آيند. اگر آسمانها بدونند، من‌ را خفه‌ مي‌كنند از بين‌ مي‌برند. اينجوريه‌. واقعيت‌ داره‌. شما خودتون‌ هم‌ باشيد اينطوري‌. شما فرض‌ كنيد يك‌ ماشين‌ كوچيكي‌ داريد. اين‌ يك‌ چيزيش‌، يك‌ پستونكي‌ توي‌ اين‌، يك‌ چيزيش‌ خرابه‌. خوب‌ اين‌ را برميداريد مي‌اندازيد دور ديگه‌. خود موتور ماشين‌ ميگه‌ من‌ به‌ اين‌ خوبي‌، به‌ اين‌ سالمي‌ كار ميكنم‌، تو اين‌ وسط‌ ما را خراب‌ كردي‌. اين‌ عالم‌ خلقت‌ همه‌ به‌ انسان‌ ميگن‌ كه‌ آخه‌ ما همه‌امون‌ از هم‌، كرة‌ به‌ اين‌ بزرگي‌ مثل‌ خورشيد، و الشمس‌ يجري‌ لمستقر لها ذلك‌ التقدير العزيز العظيم‌. اين‌ خورشيد با اين‌ عظمت‌ داره‌ روي‌ برنامة‌ منظمش‌ حركت‌ ميكنه‌. اين‌ زمين‌ داره‌ دور خورشيد روي‌ يك‌ برنامه‌اي‌ سير ميكنه‌. تو اين‌ وسط‌ آمدي‌ با خدا داري‌ مخالفت‌ ميكني‌. با فرماندة‌ كل‌ داري‌ مبارزه‌ ميكني‌. آخه‌ تو كي‌ هستي‌؟ خورشيد مي‌زنه‌ توي‌ سرت‌. زمين‌ ميزنه‌ توي‌ سرت‌. جن‌ ميزنه‌ توي‌ سرت‌. ملك‌ ميزنه‌ توي‌ سرت‌. خداي‌ عظيم‌ ميزنه‌ توي‌ سرت‌. براي‌ يك‌ دونه‌ گناه‌. فرقي‌ نميكنه‌. يك‌ دونه‌ گناه‌. عرض‌ كردم‌. يك‌ وقت‌ يك‌ دونه‌ گناهه‌، مي‌آد و ميره‌. اينجا نه‌. اينجا خدا مهربانه‌، خدا رحيمه‌. تا هشت‌ ساعت‌ هم‌ مهلت‌ ميدهند كه‌ تو بري‌ اين‌ آشغالي‌ كه‌ توي‌ كاربرات‌ ماشينت‌ گير كرده‌، اين‌ را بالاخره‌ درش‌ بياري‌ بيندازيش‌ كنار، تميزش‌ كني‌. اما اگه‌ بنا باشه‌ هميشه‌ نامرتب‌ كار كنه‌، اين‌ ديگه‌ زندگي‌ نشد.

 اگر آمد و انسان‌، اين‌ را ميخوام‌ بگم‌ كه‌ اين‌ قسمت‌ دوم‌ خيلي‌ مهمه‌ و اين‌ علامت‌ سلامت‌ حركت‌ شماست‌. و بدانيد كه‌ اگر خداي‌ نكرده‌ باز هم‌ در كارهايتون‌ يك‌ اشكالي‌ هست‌، اين‌ ديگه‌ معلومه‌ نامنظم‌ حركت‌ كرديد. خداي‌ تعالي‌ دستور داده‌ ان‌ لا تعبدوا الا اياه‌. جز خدا را بندگي‌ نكنيد. بندگي‌ شيطان‌ را نبايد بكنيد. بندگي‌ نفس‌ اماره‌ اتون‌ را نبايد بكنيد. ان‌ لا تعبدوا الا اياه‌. قضي‌ ربك‌. يعني‌ خدا گذرونده‌، قطعيش‌ كرده‌. ان‌ لا تعبدوا الا اياه‌. بندگي‌ نكنيد جز او را. خوب‌. شما اگر اين‌ كار را كرديد، تمام‌، همانطوري‌ كه‌ اگر خلاف‌ انجام‌ مي‌داديد همة‌ عالم‌ خلقت‌ عليه‌تون‌ حركت‌ مي‌كرد و خدا مانع‌ ميشه‌ كه‌ اون‌ جور ما را نمي‌كوبند. چون‌ لو علمت‌ الارض‌، خدا ممكنه‌ به‌ زمين‌ بفهمونه‌ كه‌ اين‌ از معصيتكاران‌ منه‌. همانطوري‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ حفظت‌ ميكرد، از اينطرف‌، لو من‌ اظهر الجميل‌، اگر تو بندة‌ خوب‌ خدا شدي‌، اگر تو هماهنگيت‌ را با عالم‌ خلقت‌ برقرار كردي‌. خدا مخلوقاتي‌ داره‌، انبياء هستند. اينها تكوينا و تشريعا هماهنگ‌ با عالم‌ خلقت‌ هستند و خدا. ملائكه‌ تكوينا و تشريعا هماهنگ‌ هستند. انسان‌، خوب‌ از آن‌ ور حيوانات‌ هماهنگند. هفتة‌ قبل‌ ثابت‌ كردم‌. مثل‌ آفتاب‌ روشنه‌ كه‌ حيوانات‌ هماهنگند. گياهها هماهنگند. جمادات‌ هماهنگند. تمام‌ اينها هماهنگند. توي‌ بشر اگر هماهنگ‌ شدي‌ با آنها يكي‌ ميشي‌. تمام‌ نيروها مي‌آيند به‌ كمكت‌. اول‌ خود خدا. يوم‌ اظهر الجميل‌. خوبيهاي‌ تو را اظهار ميكنه‌. به‌ عالم‌ تكوين‌ خداي‌ تعالي‌ اعلام‌ ميكنه‌، آي‌ ببينيد اين‌ بندة‌ منهم‌ با شما هماهنگ‌ شده‌. عينا همون‌، عرض‌ كردم‌، توربين‌ برق‌ يك‌ كارخونه‌ وقتي‌ كه‌ سالم‌ ميشه‌، همه‌ خوشحال‌ ميشن‌، همه‌ راحت‌ ميشن‌. خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد ببينيد اين‌ بندة‌ منهم‌ هماهنگ‌ شد با شما. و خداي‌ تعالي‌ هم‌ اين‌ كار را ميكنه‌. شما فكر نكنيد كه‌ مثلا از زمان‌ حضرت‌ آدم‌ تا زمان‌ ظهور خيلي‌ زياد نيست‌ نسبت‌ به‌ بقية‌ عمر دنيا. اين‌ چند روز را هم‌ هر جوري‌ هست‌، خداي‌ تعالي‌ صبرش‌ زياده‌، تحمل‌ ميكنه‌. صبر ميكنه‌. اما بالاخره‌ بايد هماهنگ‌ بشيد و آنهايي‌ كه‌ قبل‌ از ظهور، يعني‌ در همين‌ زمان‌ ما، خودشون‌ را هماهنگ‌ بكنند. هماهنگ‌ بكنند با خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌، عالم‌ خلقت‌. آدمي‌ كه‌ بندة‌ خداست‌، برسونه‌ خودش‌ را به‌ مقام‌ عبوديت‌ كه‌ همة‌ زحمات‌ شما براي‌ اين‌ است‌ كه‌ خودتون‌ را به‌ مرحلة‌ عبوديت‌ برسونيد، به‌ مقام‌ عبوديت‌ برسونيد. وقتي‌ رسديد به‌ مقام‌ عبوديت‌ كه‌ حضرت‌ صادق‌ صلوات‌ الله‌ عليه‌ به‌ عنوان‌ بصري‌ فرمودند كه‌ فخلق‌ في‌ نفسك‌ حقيقة‌ العبوديه‌. انسان‌ حقيقت‌ عبوديت‌ را در خودش‌ بوجود بياره‌. اگر خودش‌ را به‌ آنجا رسوند، به‌ آن‌ مرحله‌ رسوند؛ اين‌ تمام‌ عالم‌ خلقت‌ اول‌ خدا به‌ او كمك‌ ميكنه‌. ميگيد نه‌؟ بيائيد تجربه‌ بكنيد. شما بندة‌ خدا بشيد، به‌ مقام‌ عبوديت‌ خودتون‌ را برسونيد، هماهنگ‌ بشيد با عالم‌ خلقت‌. ما بعضي‌ها خيال‌ ميكنيم‌، خوب‌ خيال‌ مي‌كنيد كه‌ اگر به‌ زن‌ نامحرم‌ نگاه‌ نكرديم‌ و دروغ‌ نگفتيم‌ و غيبت‌ نكرديم‌ ديگه‌ ما هماهنگ‌ شديم‌. نه‌. حالا تا صراط‌ مستقيم‌ را بپيمائيد و تا جهاد با نفس‌ بكنيد و تا به‌ مقام‌ عبوديت‌ خودتون‌ را وارد كنيد خيلي‌ كار داره‌. اينها مقدماته‌. شما خودتون‌ را به‌ مرحلة‌ عبوديت‌ برسونيد مي‌بينيد اول‌ خدا به‌ كمكتون‌ مي‌آد. يك‌ آبرويي‌ خداي‌ تعالي‌ بهتون‌ ميده‌ كه‌ هر جا مي‌ريد مي‌بينيد آبرومنديد، محترميد. و بر فرض‌ توي‌ معصيتكارها باز شما محترم‌ نباشيد، در ملكوت‌ عالم‌ محترميد. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ توي‌ مردم‌ جاهل‌ ناهماهنگ‌ با عالم‌ خلقت‌، محبوبيت‌ شايد يك‌ مدتي‌ نداشت‌. يا امام‌ حسين‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ را شهيد كردند. يا ائمة‌ اطهار را كشتند. اين‌ نه‌ بخاطر اينكه‌ ايشان‌ هماهنگ‌ با، اين‌ مردم‌ هماهنگ‌ نبودند با عالم‌ خلقت‌. ولي‌، حالا اينها هي‌ نكاتي‌ است‌ كه‌ بايد توجه‌ پيدا بكنيد. وقتي‌ ميگن‌ در روز عاشورا سيد الشهدا وقتي‌ شهيد شد، بكت‌ عليه‌ در زيارته‌ها، آسمان‌ گريه‌ كرد. واقعا گريه‌ ميكنه‌. حالا هر موجودي‌ گريه‌اش‌ مطابق‌ خودش‌. زمين‌ گريه‌ كرد. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ اين‌ محبوبيت‌ داره‌ در خلقت‌. اين‌ هماهنگه‌ با خلقته‌. اين‌ آن‌ عضو رئيسة‌ خلقته‌. اين‌ چون‌ خوبه‌ خلقت‌ خوبه‌. اين‌ چون‌ منظم‌ كار ميكنه‌ عالم‌ منظمه‌. حسين‌ بن‌ علي‌ و ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ عضو رئيسة‌ عالم‌ خلقتند. ماها اين‌ را ايشان‌ مثلا همينجور تعارفي‌ قبول‌ كنيم‌. آن‌ جمله‌، ارادة‌ الربه‌. آخه‌ ببينيد اين‌ ارادة‌ الرب‌، ما خيال‌ مي‌كنيم‌ تعارف‌ ميكنه‌. نه‌. شما همين‌ مثال‌ كارخانه‌اي‌ كه‌ گفتم‌. انگشتش‌ را مي‌زنه‌ روي‌ شاسي‌، روي‌ يك‌ كليد، ببينيد اين‌ ارادة‌ مدير كارخونه‌ آمده‌ وارد اين‌ كليد شده‌، اين‌ كليد تمام‌ كارخانه‌ را راه‌ انداخته‌. ارادة‌، ببينيد اين‌ معناي‌ ارادة‌ الربه‌. خدا مدير عالم‌ خلقته‌. امام‌ حسين‌ را، هر كدام‌ از ائمه‌ را، اينها ارادة‌ او مي‌آد وارد اين‌ كليد كارها ميشه‌. تا اشاره‌اي‌ ميكنه‌ اين‌ كليد تمام‌ عالم‌ خلقت‌ را روشن‌ ميكنه‌، تمام‌ را به‌ كار مي‌اندازه‌. ارادة‌ الرب‌ في‌ مقاديره‌ تحبط‌ اليكم‌ و تصدر من‌ بيوتكم‌. از خانة‌ شما صادر ميشه‌. آقا چطور شد برقها يك‌ دفعه‌ روشن‌ شد؟ كليدش‌ را زديم‌. شما نرفتيد آن‌ بالا كاري‌ بكنيد. چطور شد كه‌ برقهاي‌ شهر همه‌ خاموش‌ بود. يكدفعه‌ روشن‌ شد؟! به‌ جهت‌ اينكه‌ توي‌ كارخونه‌ كليد را زدند. اينه‌.

 اگر كسي‌، اگر يك‌ شخصي‌ بندة‌ خدا شد و تحت‌ فرمان‌ پروردگار، اما اگر كليد خراب‌ باشه‌، كليد خراب‌. خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ خوب‌، هيچ‌ جا روشن‌ نميشه‌. بايد پيچ‌ گوشتي‌ برداريد و بايد كليد را بازش‌ كنيد و خدمت‌ شما عرض‌ شود كلي‌ روش‌ كار بكنيد. لذا آنها را خداي‌ تعالي‌، معصومند. آنها تحت‌ فرمانند، چون‌ حساسند، چون‌ قلب‌ عالم‌ امكانند. چون‌ حقيقت‌ عالم‌ امكان‌ هستند. آنها نه‌. پس‌ خدا شما را عظمت‌ ميده‌. ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ شماها را عظمت‌ مي‌دهند. اگرچه‌ در بين‌ مردم‌ عزيز نباشيد، ولي‌ در ملكوت‌ عالم‌ عزيزيد. همانطور كه‌ خود سيد الشهدا در عالم‌ ملكوت‌ عزيز بود. همة‌ موجودات‌ متأثر شدند. همة‌ موجودات‌ بخاطر اين‌ شهادت‌ حسين‌ بن‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، همه‌ تحت‌ حزن‌ قرار گرفتند. و شما هم‌ اگر بندة‌ واقعي‌ خدا شديد، همة‌ ملكوت‌ عالم‌ به‌ حزن‌ شما محزونند، به‌ خوشحالي‌ شما خوشحالند و همه‌ به‌ كمكتون‌ مي‌آيند. به‌ خدا قسم‌، ايني‌ كه‌ ميگم‌، قسم‌ دارم‌ ميخورم‌، ديگه‌ دليلي‌ محكمتر از قسم‌ به‌ قول‌ يكي‌ نباشه‌. اگر شما آن‌ روح‌ واقعي‌ كه‌ خدا مي‌خواد، آن‌ بندة‌ واقعي‌ خدا، كه‌ مي‌خواد؛ اگر اون‌ را پيدا بكنيد مريض‌ نميشيد. هيچوقت‌ مريض‌ نميشيد. هيچوقت‌ نمي‌ميريد. شما ميگيد اِ. پس‌ اينهمه‌ اولياء خدا مريض‌ ميشن‌، مي‌ميرند، چيه‌؟ حالا بعد ميگم‌. الان‌ اين‌ را با توجه‌ به‌ اينكه‌ اولياء خدا مي‌ميرند و مريض‌ ميشن‌ من‌ دارم‌ ميگم‌. نه‌ مريض‌ شما ميشيد و نه‌ مي‌ميريد، نه‌ محتاج‌ ميشيد، نه‌ ناراحت‌ ميشيد، نه‌ حزني‌ خواهيد داشت‌، نه‌ خوفي‌ خواهيد داشت‌. ميگيد نه‌ تجربه‌ كنيد. تجربه‌ كنيد. اما مردن‌. من‌ از اينجا شروع‌ كنم‌. شما روايت‌ را نگاه‌ كنيد و اين‌ را مكرر من‌ از اولياء خدا يا ديدم‌ يا شنيدم‌. كه‌ موقع‌ مرگ‌ يك‌ ملك‌ مي‌آيد بهش‌ ميگه‌ كه‌ خدا به‌ من‌ گفته‌ كه‌ به‌ تو بگم‌ كه‌ تا آخر دنيا مي‌توني‌ بموني‌، اگر مي‌خواي‌ بموني‌ بمون‌. اين‌ دلت‌ با توست‌. البته‌ يك‌ عده‌ از اولياء خدا كه‌ تمناي‌ مرگ‌ مي‌كنند، دنيا را زندان‌ مي‌دونند. اگر بهشون‌ خبر بدهند كه‌ سال‌ ديگه‌ شما آزاد ميشيد، ساعت‌ شماري‌ مي‌كنند. آنها هيچ‌. آنها اولياء خدا كه‌ آنطوريند. اما همين‌ اولياء خدائي‌ كه‌ دلشون‌ به‌ خدا بسته‌ است‌. به‌ اينجور آدمها ميگن‌. ميگن‌ كه‌ اگر مي‌خواي‌ بمون‌ اگر مي‌خواي‌ برو. دو دل‌ ميشه‌. بهش‌ باغهاي‌ بهشت‌ را نشونش‌ مي‌دهند. آن‌ نعمتهاي‌ عجيب‌ را بهش‌ نشون‌ مي‌دهند. پرده‌ را عقب‌ مي‌زنند چهارده‌ معصوم‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ آنجا نشسته‌اند، آنها را نشونش‌ ميدن‌. اي‌ كه‌ گفتي‌ فمن‌ يمت‌ يرني‌ جان‌ فداي‌ كلام‌ دلجويت‌. اينها را دروغ‌ نميگيم‌ها، بعضي‌ از اولياء خدا اينجوريند. كاش‌ روزي‌ هزار مرتبه‌ من‌ مردمي‌ تا بديدمي‌ رويت‌. تا مي‌بينه‌ هيچي‌ ميگه‌ ببر. عجله‌ هم‌ داره‌. من‌ چند تا ديدم‌ اينجوري‌، در موقع‌ احتضار اينجوري‌ بودند. و روايات‌ و آيات‌ قرآن‌ هم‌ هست‌. آيات‌ قرآن‌ مكرر هست‌ كه‌ يهود، خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد يا ايها الذين‌ هادوا ان‌ ضعمتم‌ انكم‌ اولياء لله‌ من‌ دون‌ الناس‌ فتمنوا الموت‌. اين‌ علامت‌ اولياي‌ خداست‌ كه‌ تمناي‌ مرگ‌ مي‌كنند. از اين‌ زندان‌، من‌ خدا ميدونه‌ بالاي‌ سر يك‌ نفر مريضي‌ رفتم‌. ايشان‌ ميگفت‌ كه‌ مرگ‌ اگر مرد است‌ گو نزد من‌ آي‌. هي‌ داشت‌ اين‌ حرف‌ را مي‌زد. بچه‌هايش‌ گريه‌ مي‌كردند كه‌ اين‌ چيه‌ اين‌ حرف‌ را ميزنه‌؟! گفتم‌ اينها نمي‌فهمند. يك‌ كم‌ رو به‌ من‌ كرد كه‌ ما اگر انشاء الله‌ مرديم‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ شما كاري‌ چيزي‌ با آنها. گفتم‌ سلام‌ ما را برسون‌! عينا خدا ميدونه‌ مثل‌ اينكه‌ يك‌ مسافرتي‌ مي‌خواد بره‌. خيلي‌ راحت‌. خوب‌ اين‌ مرگشون‌.

 مرضش‌. مرض‌ گاهي‌ يك‌ جريانات‌ طبيعي‌ هست‌ و مي‌آيد و ميره‌، آن‌ دردي‌ كه‌ تو ميكشي‌ او نميكشه‌. خدا ميدونه‌ استادمون‌، خدا رحمتش‌ كنه‌، يك‌ ناراحتي‌ يك‌ دردي‌ داشت‌. ميگفت‌ فلاني‌ اين‌ درد من‌ ميدوني‌ مثل‌ چي‌ ميمونه‌؟ انسان‌ يك‌ معشوقي‌ داشته‌، اين‌ حالا رسيده‌، انسان‌ را گرفته‌ توي‌ بغلش‌، حالا داره‌ فشار ميده‌. يك‌ درد مختصري‌ مي‌آد. آنجا از آن‌ درد انسان‌ ناراحت‌ نميشه‌ كه‌. خوشش‌ مي‌آد، لذت‌ ميبره‌. اينهم‌ مال‌ مرض‌ و دردش‌. لذت‌ ميبرند از دردها و مرضها، اولياء خدا. شما خيال‌ مي‌كنيد امام‌ حسين‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ توي‌ گودي‌ قتلگاه‌ براي‌ بدن‌ پاره‌پاره‌اش‌ ناراحت‌ بود؟! اين‌ حرفها اين‌ منبريها ميگند بخاطر اينكه‌ ماها چون‌ بيشتر از اين‌ نمي‌فهميم‌. راجع‌ به‌، گريه‌ ميكنيم‌ براش‌. و الاّ داره‌ ميگه‌ رضا برضائك‌. خدايا من‌ خوشنودم‌. آخه‌ ما ميگيم‌ خوب‌ خدا، من‌ راضيم‌، نه‌. آنجوري‌ نع‌، حضرت‌ سيد الشهداء، رضا يعني‌ خوشحال‌. خشنودم‌ كه‌ تو خشنودي‌. حضرت‌ سيد الشهدا خشنود بود كه‌ وظيفه‌اش‌ را انجام‌ داده‌. ميگيم‌ خوب‌ پس‌ چرا ما گريه‌ بكنيم‌ براي‌ امام‌ حسين‌؟ براي‌ اين‌ ظلمهايي‌ كه‌ مردم‌ كردند بر حضرت‌ سيد الشهدا كه‌ نميدونم‌ كي‌ بود گفتم‌؟ شب‌ جمعه‌ بود يك‌ وقتي‌ همين‌ تازگي‌ گفتم‌ بهرحال‌. روز جمعه‌ توي‌ كانون‌ بود. شما هيچوقت‌، تو اراده‌ بكن‌ مريض‌ نميشي‌. گاهي‌ انسان‌ ميگه‌ كه‌ نه‌، مريض‌ بشم‌. شما ميگيد مگه‌ مرض‌ خوبه‌؟ ديگه‌ حالا آنجا برسيد مي‌فهميد چي‌ خوبه‌ چي‌ بده‌. حالا ماها كه‌ نمي‌فهميم‌. ماها مثل‌ يك‌ كورهايي‌ هستيم‌ كه‌ رنگهاي‌ مختلف‌ را وقتي‌ مي‌خوان‌ بهمون‌ نشون‌ بدهند، آدم‌ كور نمي‌فهمه‌ قرمز با آبي‌ چه‌ فرقي‌ داره‌. هنوز ما انشاء الله‌ چشممون‌ معالجه‌ بشه‌، انشاء الله‌ مي‌فهميم‌. اگر مي‌فهميد خوشا به‌ حالتون‌. خوشا به‌ حالتون‌ كه‌ مي‌فهميد يعني‌ چه‌؟ درد يعني‌ چه‌؟ كه‌ يكي‌ از اولياء خدا تمام‌ بدنش‌ فلج‌ شده‌ بود خدا ميدونه‌. رفتيم‌ پيشش‌ گفتيم‌ حالت‌ چطوره‌؟ گفت‌ خداي‌ عزيزم‌، محبوبم‌ گفته‌ كه‌ تو خودت‌ را تكون‌ نده‌، من‌ دوستانم‌ را مي‌فرستم‌ لقمه‌ بگذارند توي‌ دهند. نمي‌تونست‌ خودش‌ را تكون‌ بده‌. تو حركت‌ نكن‌ ما همه‌ را مي‌فرستيم‌ خدمتتون‌. به‌ من‌ اينجوري‌ گفت‌ گفت‌ آقا ممنونتم‌. اينجور برخورد ميكنند با مسائل‌.

 هيچوقت‌ فقير نميشي‌، فقير نميشي‌. كسي‌ كه‌ با عالم‌ هستي‌ ارتباط‌ داره‌ كجا فقيره‌؟ اين‌ پولها، پول‌ توي‌ بانك‌ صد ميليون‌ پول‌ توي‌ بانك‌ داشته‌ باشي‌. جز اينكه‌ فكرت‌ همه‌اش‌ اين‌ باشه‌ يك‌ وقتي‌ بانك‌ آتيش‌ نگيره‌، چكهاي‌ تو چي‌ بشه‌، حسابت‌ بهم‌ مي‌خوره‌، جز زحمت‌ هيچي‌ نيست‌. جز زحمت‌ هيچي‌ نيست‌. شما در ماه‌، در سال‌، در عمر، چند دفعه‌ ميتوني‌ حج‌ بري‌؟ در سال‌ يك‌ دفعه‌ بيشتر حج‌ نميشه‌ رفت‌. چقدر خرجشه‌؟ امسال‌ سيصد و پنجاه‌ هزار تومان‌. بيا حرم‌ حضرت‌ رضا. پول‌ نمي‌خواد از بانك‌ منتقل‌ كني‌ به‌ بانك‌ ديگه‌ و نميدونم‌ گذرنامه‌ بگيري‌ و هزار حج‌، هزار تا سيصد و پنجاه‌ هزار تومان‌، گوش‌ ميديد؟ هزار عمره‌. هزار تا صد هزار تومان‌. مؤمنين‌ به‌ اينها ايمان‌ دارندها. ماها اگر يك‌ وقت‌ خداي‌ نكرده‌ بلنگه‌ ايمانمون‌، ضعيفيم‌. مؤمنين‌ واقعي‌ ايمان‌ دارند. پول‌ را به‌ دست‌ تو نمي‌دهند كه‌ اسباب‌ زحمت‌ (قطع‌ صداي‌ نوار)

 خورشيد، ماه‌، حشرات‌، همة‌ موجودات‌، اينها دارند ميگن‌ بعله‌ قربان‌. تو يك‌ نفر ميگي‌ نع‌. به‌ شيطون‌ ميگي‌ بعله‌ قربان‌. اينجا تو را مي‌اندازنت‌ بيرون‌. ببينيد ما اينطوريه‌ كه‌ جهنمي‌ ميشيم‌. براي‌ يك‌ دونه‌ از كار حرام‌ كه‌ دائما انجام‌ مي‌ديم‌. ايني‌ كه‌ من‌ ميگم‌ دائما، چون‌ گاهي‌ ميشه‌ يك‌ دونه‌ گناه‌، البته‌ كسي‌ كه‌ در راه‌ سير و سلوك‌ است‌، نيم‌ دونه‌ گناه‌ هم‌ نبايد بكنه‌. اين‌ را بدونيد. ولي‌ حالا همين‌ مردم‌ توي‌ كوچه‌ و بازار هستند، يك‌ دونه‌ گناه‌ كردند و بعد هم‌ پشيمون‌ شدند، اين‌ خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ زياد اوضاع‌ را بهم‌ نمي‌ريزه‌. اما اگر گناه‌ دائمي‌ بود. يك‌ دونة‌ گناه‌ كوچك‌ هم‌ باشه‌. اين‌ جهنميه‌. لذا ميگند اصرار به‌ گناه‌ نداشته‌ باشيد. اصرار يعني‌ يك‌ گناه‌ را هميشگي‌ بكنيد. من‌ نميدونم‌ هيچ‌ احساس‌ كرديد، شما احساس‌ كرديد. يك‌ نفري‌ كه‌ دائما ريشش‌ را ميتراشه‌. حالا داماد ميخواسته‌ بشه‌، مثلا فرض‌ كنيد شب‌ دامادي‌ است‌ و، ولو اينكه‌ انسان‌ ولو براي‌ يك‌ لحظه‌ هم‌ گناه‌ نميكنه‌. حالا ريشش‌ را تراشيده‌. ميگيد حالا ببينيم‌ بعد از دامادي‌ چي‌ ميشه‌؟ بعد هم‌ بعضي‌ها ميگن‌ زن‌ ما گفته‌ تو بايد ريشت‌ را بتراشي‌. خاك‌ توي‌ سرت‌. واقعا خاك‌ توي‌ سرت‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ تو حرف‌ خدا را گذاشتي‌ زمين‌، حرف‌ زنت‌! آخه‌ تو مردي‌ خداي‌ نكرده‌. تو مردي‌. به‌ منهم‌ گفته‌ حالا خدا ميدونه‌ زنم‌ گفته‌… بقدري‌ انسان‌ از اين‌ نامردها، از اين‌ بدبختها به‌ قدري‌ متأثر ميشم‌ كه‌ حدي‌ نداره‌. آخه‌ تو همه‌ را ول‌ كردي‌، خدا را ول‌ كردي‌، عقب‌ سر زنت‌، اگه‌ بگي‌ شيطون‌ گفته‌، شيطون‌ خيلي‌ شخصيتش‌ بيشتر از آن‌ زن‌ فرمانده‌ توست‌ كه‌ ميگه‌ گناه‌ بكن‌. اون‌ كسيه‌، با انبياء درگير بوده‌، با اولياء درگير بوده‌. بگو شيطون‌ گفته‌ باز ما ديگه‌ به‌ آدم‌ حسابي‌ هستي‌. زنم‌ گفته‌! بچه‌ام‌ گفته‌ اينجور بكن‌! ببينيد آدم‌ چقدر وقتي‌ مي‌شكافه‌ مطالب‌ را، ببينيد آدم‌ چقدر خودش‌ را پست‌ احساس‌ ميكنه‌ وقتي‌ كه‌ باصطلاح‌ گناه‌ ميكنه‌. چقدر انسان‌ پست‌ بايد باشه‌، زنم‌ گفته‌، بچه‌ام‌ گفته‌، بچه‌ام‌ اينجوري‌ مي‌خواد. مجسمه‌اي‌ كه‌ حرام‌ است‌ و نبايد توي‌ خونه‌ نگهش‌ داشت‌، بچه‌ام‌ دلش‌ دوست‌ داره‌ مجسمه‌، عروسكهاي‌ بزرگ‌، اينها بعضي‌ از آقايون‌ حرام‌ مي‌دونند. بعضي‌ هم‌ مكروه‌ لااقل‌ مي‌دونند. مكروه‌ يعني‌ خدا دوست‌ نداره‌ مجسمه‌ توي‌ خونه‌ات‌ باشه‌. اشكال‌ باز مي‌بينيم‌ مجسمه‌هاي‌ بزرگ‌، مال‌ بچه‌امه‌. تو بايد تحت‌ تأثير بچه‌ات‌ باشي‌.

 لذا در پايان‌ عرايضم‌ اين‌ را ميخواستم‌ بگم‌، خلاصه‌اش‌. كه‌ اگر انسان‌ معصيت‌ كرد و گناهكار بود و در صراط‌ مستقيم‌ نبود، هماهنگيش‌ را با عالم‌ خلقت‌ حفظ‌ نكرد، بدونيد كه‌ همة‌ اين‌ موجودات‌ دشمنشند. همين‌ در و ديوار دشمنشد. منتهي‌ خدا جلوشون‌ را ميگيره‌. خدا لو علمت‌ الارض‌، اينها بدونند پدرت‌ را در مي‌آورند. لو علمت‌ الارض‌ لذنوبي‌ لساخطي‌ او الجبال‌ لهدتني‌ او السماوات‌… درشتهايش‌ را گفته‌، كوچيكهايش‌ را هم‌ بدونيد همينطوره‌. ولي‌ اگر كه‌ انسان‌ آمد و تابع‌ نظم‌ عالم‌ شد، توي‌ فرماندهي‌ كل‌ واقع‌ شد، خودش‌ را در بين‌ فرمانبردارن‌ قرار داد، باز همه‌ باهاش‌ دوست‌ مي‌شوند. همه‌ بهش‌ كمك‌ مي‌كنند. اين‌ نتيجه‌ و خلاصة‌ عرض‌ امروزمون‌. و انشاء الله‌ كوشش‌ بكنيد كه‌ حتي‌ در بعضي‌ از چيزها، چيزهايي‌ خيلي‌ جزئي‌، مكروهات‌، به‌ قول‌ يكي‌ از بزرگان‌ ميگفت‌ ما مكروهات‌ ديگه‌ نداشتيم‌، يا حرام‌ بود يا واجب‌. مستحب‌ و مكروه‌ و مباح‌ ديگه‌ نداشتيم‌. مكروه‌ هم‌ انجام‌ نديد. عرض‌ كردم‌. اينها همه‌اش‌ مداوم‌، اگر شما تصميم‌ داشته‌ باشيد يك‌ مكروهي‌ دائما انجام‌ بديد. اين‌ معصيتكاره‌. گناهكاريد. ولو مكروهه‌ ولي‌ گناهه‌. يك‌ مستحبي‌ را تصميم‌ داشته‌ باشيد تا آخر عمرتون‌ ترك‌ بكنيد. مثلا بگيد من‌ هيچوقت‌ نماز شب‌ ديگه‌ نخواهم‌ خوند. اين‌ معصيت‌ كرديد. نبايد يك‌ همچين‌ قراري‌ با خودتون‌ بگذاريد. حالا تنبلي‌ مي‌كنيد هيچوقت‌ هم‌ نماز شب‌ نخونديد. ولي‌ اين‌ مهمه‌. هماهنگيتون‌ را با عالم‌ خلقت‌، با بندگان‌ خدا، با خدا، با پيغمبر، با ائمة‌ اطهار حفظ‌ كنيد و در صراط‌ مستقيم‌ باشيد تا انشاء الله‌ بتونيد با حسين‌ بن‌ علي‌، با ائمة‌ اطهار محشور بشيد.

 اين‌ معناي‌ حشر با خاندان‌ عصمته‌. چون‌ آنها فرمانبرداران‌ خدا هستند. شما هم‌ وقتي‌ فرمانبردار خدا شديد با آنها محشوريد. حالا محشور بودن‌ را خيال‌ مي‌كنيم‌ حتما ما بايد بريم‌ كنار اينها بنشينيم‌. خوب‌ شما خيال‌ مي‌كنيد عمر كنار پيغمبر نمي‌نشست‌؟ هان‌؟ ابوسفيان‌ كنار پيغمبر نمي‌نشست‌. او پس‌ محشور با پيغمبر بود. نع‌. اينها محشور نبودند. محشور آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ با آنها هماهنگ‌ باشه‌، با آنها در يك‌ راه‌ حركت‌ بكنه‌. در يك‌ مسير قرار بگيره‌. در يك‌ وضع‌ باشه‌. اين‌ را ميگن‌ محشور. ايني‌ كه‌ ما ميگيم‌ خدايا ما را در دنيا و آخرت‌ با خاندان‌ عصمت‌ محشور بفرما، اين‌ معناش‌ اينه‌. نه‌ اينكه‌ بعضي‌ها خيلي‌ ظاهر بينند. خيال‌ مي‌كنند بايد بروند در خونة‌ حضرت‌ وليعصر صلواة‌ الله‌ عليه‌ زندگي‌ بكنند و حضرت‌ را هم‌ اذيتش‌ بكنند و مزاحمت‌ هم‌ براش‌ ايجاد بكنند و خدمتتون‌ عرض‌ شود تا با حضرت‌ محشور باشند. نه‌. اون‌ محشور بودن‌، عمر هم‌ با پيغمبر محشور بود، عايشه‌ هم‌ محشورتر از آنها بود با پيغمبر و هيچ‌ از اين‌ حشر استفاده‌اي‌ نكرد. حشر اينه‌ كه‌ شما با، الان‌ شما با سلمان‌ محشوريد اگر شما هم‌ مثل‌ سلمان‌ پايتون‌ را بگذاريد جاي‌ پاي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. شيعة‌ واقعي‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ باشيد.

 خوب‌. اين‌ عرايض‌ امروزمون‌. السلام‌ عليك‌ يا ابا عبد الله‌. السلام‌ عليك‌ يابن‌ رسول‌ الله‌. السلام‌ عليك‌ يا ثار الله‌ و ابن‌ ثاره‌ و الوتر الموتور. اشهد انك‌ قد اقمت‌ الصلاة‌ و آتيت‌ الزكاة‌ و امرت‌ بالمعروف‌ و نهيت‌ عن‌ المنكر. يا ابا عبد الله‌. لقد عظمت‌ الرضيه‌ و جلت‌ المصيبه‌. بك‌ علينا و علي‌ جميع‌ اهل‌ السماوات‌ و الارض‌. و لعن‌ الله‌ امة‌ قتلتك‌ و لعن‌ الله‌ امة‌ ظلمتك‌ و لعن‌ الله‌ امة‌ سمعت‌ بذلك‌ و رضيت‌ به‌. الان‌ اگر قلبمون‌ را متوجه‌ كربلا كنيم‌، يك‌ جمعيت‌ مختصري‌ يك‌ طرف‌، مشغول‌ عبادت‌ و بندگي‌ و هماهنگ‌ با عالم‌ خلقت‌ و تحت‌ فرمان‌ پروردگار. يك‌ جمعيتي‌ هم‌ آنطرف‌ قرار گرفته‌اند تابع‌ شيطان‌ و مخالف‌ امر الهي‌، اگر چه‌ آن‌ روز به‌ صورت‌ ظاهر و مردم‌ اهل‌ ظاهر، يزيد غلبه‌ كرد. اما خداي‌ تعالي‌ در قلوب‌ مؤمنين‌ يك‌ محبتي‌ از سيد الشهدا قرار داده‌. ان‌ للحسين‌ في‌ قلوب‌ المؤمنين‌، براي‌ حسين‌ بن‌ علي‌ در دلهاي‌ مردم‌ با ايمان‌ يك‌ محبت‌ مكنونه‌اي‌، تكوين‌ شده‌. تا اسم‌ سيد الشهدا برده‌ ميشه‌، اشك‌ از گوشة‌ چشمها جاري‌ ميشود. يا حسين‌ همه‌ ميگن‌. قتلوك‌ و ما عرفوك‌. آقاجان‌ تو را كشتند و تو را نشناختند. شب‌ عاشورا، قاسم‌ بن‌ الحسن‌ نشسته‌ بود. سيد الشهدا مي‌فرمود هر كس‌ در اين‌ خيمه‌ها از مردها باشد كشته‌ ميشود. قاسم‌ برخاست‌ عرض‌ كرد عموجان‌ منهم‌ كشته‌ ميشم‌؟ فرمود تو هم‌ كشته‌ ميشي‌. طفل‌ شيرخوارم‌ هم‌ كشته‌ ميشود. روز عاشورا شد، اصحاب‌ شهيد شدند، جمعي‌ از بني‌ هاشم‌ شهيد شدند. قاسم‌ بن‌ الحسن‌ آمد خدمت‌ ابي‌ عبد الله‌ الحسين‌. به‌ منهم‌ اجازة‌ ميدان‌ محبت‌ كنيد. ولي‌ اجازة‌ ميدان‌ ندادند. جوانيست‌ اهل‌ معرفت‌. با خودش‌ فكر كرد شايد ديشب‌ تا حالا خداي‌ يمح‌ الله‌ ما يشاء و يثبت‌، شايد بداء حاصل‌ شده‌. آنقدر محزون‌ شد. چون‌ شب‌ قبل‌ گفته‌ بود كه‌ مرگ‌ در ذائقه‌ام‌ از عسل‌ شيرينتره‌. حالا او جزء شهدا نباشد. رفت‌ يك‌ گوشه‌اي‌ نشست‌، زانوهاي‌ غم‌ در بغل‌ گرفت‌. يادش‌ آمد كه‌ پدرش‌ يك‌ وصيتنامه‌اي‌ به‌ او داده‌ و فرموده‌ بازش‌ نكن‌. هر وقت‌ حزن‌ زيادي‌ بهت‌ رو كرد، آنوقت‌ باز كن‌. تابحال‌ قاسم‌ در دامن‌

 
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *