۲۱ جمادی الثانی ۱۴۱۵ قمری – فضائل‌ حضرت‌ زهرا (س‌)

 فضائل‌ حضرت‌ زهرا (س‌) 20 ج‌ 2 1415

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. الحمد لله‌ و السلام‌ و الصلاة‌ علي‌ رسول‌ الله‌ و علي‌ آله‌ آل‌ الله‌. لا سیما علي‌ بقية‌ الله‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفدا. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الان‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌. انا اعطيناك‌ الكوثر. فصل‌ لربك‌ و انحر. ان‌ شانئك‌ هو الابتر.

 پيرو حرفهايي‌ كه‌ امروز قبل‌ از ظهر زدم‌، حضرت‌ آدم‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ خلقش‌ كرد، ملائكه‌ وقتي‌ كه‌ اطلاع‌ از خلقت‌ حضرت‌ آدم‌ پيدا كردند و خداي‌ تعالي‌ به‌ آنها فرمود اني‌ جاعل‌ في‌ الارض‌ خليفه‌ من‌ روي‌ زمين‌ مي‌خوام‌ جانشيني‌، خليفه‌اي‌ خلق‌ كنم‌، ملائكه‌ بصورت‌ سؤال‌ در ضمن‌ اعتراض‌ اتجعل‌ فيها يفسد فيها و يسفك‌ الدماء. او ميگه‌ اني‌ جاعل‌ في‌ الارض‌ خليفه‌، اينها ميگن‌ در روي‌ زمين‌ كساني‌ كه‌ خونريزي‌ كنند و فساد كنند، مي‌خواهي‌ قرار بدي‌. انسان‌ داراي‌ دو بعده‌. يكي‌ بعد خليفة‌ اللهي‌ يكي‌ هم‌ بعد فساد و خونريزي‌. خدا خلقتش‌ و هدفش‌ از خلقت‌ بشر به‌ منظور خليفة‌ الله‌ شدن‌ است‌. ولي‌ وقتي‌ ملائكه‌ بشر را نگاه‌ ميكنه‌ يا خود ما الان‌ نگاه‌ مي‌كنيم‌. نيمة‌ اول‌ زندگي‌ بشر در اين‌ كره‌ همان‌ فساد و خونريزي‌ است‌. خداي‌ تعالي‌ آن‌ نيمة‌ دوم‌ زندگي‌ بشر را لحاظ‌ كرده‌. يعني‌ اگر تقسيم‌ كنيم‌ فرزندان‌ حضرت‌ آدم‌ را تا روز قيامت‌ به‌ دو بخش‌. يك‌ بخش‌ قبل‌ از ظهور، در زمان‌ فساده‌، در زماني‌ است‌ كه‌ يملأ الارض‌ قسطا و عدلا بعد ان‌ ملئت‌ ظلما و جورا. در زماني‌ است‌ كه‌ ملئت‌ ظلما و جورا. ولي‌ هدف‌ پروردگار همان‌ نيمة‌ دوم‌ زندگي‌ بشره‌. در همين‌ نيمة‌ اول‌ هم‌ بايد بشر خليفة‌ الله‌ باشه‌. ولي‌ چه‌ ميشه‌ كرد كه‌ دنيا با نادانيهاي‌ بشر پر از ظلم‌ و جور ميشه‌، فساد و خونريزي‌ ميشه‌.

 لذا تمام‌ انبياء و تمام‌ اولياء، همه‌ منتظر آن‌ بعد، آن‌ بخش‌ دوم‌ خلقت‌ بشرند. حضرت‌ آدم‌ را خدا خلق‌ كرد بعد در معرض‌ ديد ملائكه‌ قرارش‌ داد. ثم‌ اعرضهم‌ علي‌ الملائكه‌. يك‌ اسمائي‌ به‌ حضرت‌ آدم‌ تعليم‌ داده‌. نشانه‌هايي‌، منظور از اسم‌ نه‌ مثلا يك‌ اسم‌ تنها. منظور از اسم‌ نشانه‌هايي‌ از چيزهايي‌، شناختي‌ از يك‌ افرادي‌، از كلمة‌ هؤلاء استفاده‌ ميشه‌ كه‌ يك‌ اشخاصي‌ را خدا اسماء اشخاص‌ و نشانه‌هاي‌ اشخاصي‌ را در اختيار حضرت‌ آدم‌ گذاشته‌. و به‌ حضرت‌ آدم‌ اين‌ علوم‌ را عنايت‌ كرده‌. كه‌ در حقيقت‌ همان‌ حكمت‌ متعاليه‌اي‌ است‌ كه‌ معرفت‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلامه‌.

 و حضرت‌ آدم‌ داراي‌ اين‌ علوم‌ شده‌. بعد در معرض‌ ديد ملائكه‌ قرارش‌ داده‌. ملائكه‌ ببينيد كه‌ حضرت‌ آدم‌ چي‌ ميدونه‌. ثم‌ عرضهم‌ علي‌ الملائكه‌ فقال‌ انبئوني‌ بأسماء هؤلاء. شما بيائيد شناخت‌ و معرفت‌ اين‌ عده‌اي‌ را كه‌ ما به‌ حضرت‌ آدم‌ معرفيشون‌ كرديم‌، اينها را شما بگيد. ملائكه‌ در معرفت‌ اين‌ عده‌ آگاهي‌ كاملي‌ نداشتند. از جبرئيل‌ گرفته‌ تا آخرين‌ و پائين‌ترين‌ ملائكه‌. اينها هيچكدام‌ نمي‌دونستند كه‌ فاطمة‌ زهرا يعني‌ چي‌؟ معرفت‌ كامل‌ فاطمة‌ زهرا را نداشتند. معرفت‌ كامل‌ حجة‌ ابن‌ الحسن‌ را نداشتند. معرفت‌ كامل‌ پيغمبر و اوصيائش‌ را نداشتند. از همين‌ آيه‌ استفاده‌ ميشه‌ كه‌ لا علم‌ لنا الا ما علمتنا. خدايا ما چيزي‌ نمي‌دونيم‌. هر چيزي‌ تو به‌ ما ياد دادي‌، همونها را ميدونيم‌. درسته‌ همه‌ چيز را خدا تعليم‌ داده‌. اما به‌ حضرت‌ آدم‌ يك‌ چيزهايي‌ را تعليم‌ داده‌ كه‌ به‌ ملائكه‌ تعليم‌ نداده‌ بود. فقال‌ انبئوني‌ باسماء هؤلاء ان‌ كنتم‌ صادقين‌. اگر راست‌ ميگيد بيائيد معرفت‌ ائمه‌ را، معرفت‌ اين‌ گروه‌ را، اين‌ جمع‌ را، اين‌ افرادي‌ كه‌ ما به‌ حضرت‌ آدم‌ معرفيش‌ كرديم‌، معرفيشون‌ كرديم‌، شما بيان‌ كنيد. اينها نمي‌تونستند.

 يك‌ روز جبرئيل‌ نشسته‌ بود خدمت‌ رسول‌ اكرم‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ وارد شد جبرئيل‌ خودش‌ را كوچك‌ كرد، تواضع‌ كرد. رسول‌ اكرم‌ فرمود چي‌ شد؟ گفت‌ اين‌ معلم‌ منه‌. اين‌ استاد منه‌. من‌ در مقابل‌ استادم‌ دارم‌ كوچكي‌ مي‌كنم‌. بر علي‌ امير المؤمنين‌ بر معلم‌ جبرئيل‌ صلوات‌. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و اين‌ روايت‌ را مكرر خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ نقل‌ كرده‌اند و فرموده‌اند كه‌ بنا عبد الله‌. سرتاسر عالم‌ هستي‌ چه‌ عبادت‌ تكويني‌ ميشود و چه‌ عبادت‌ تشريعي‌، همه‌اش‌ بوسيلة‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارته‌. يعني‌ اگر خورشيد يا ماه‌ داره‌ روي‌ گردشي‌ حركت‌ ميكنه‌ كه‌ و ان‌ من‌ شي‌ء يسبح‌ بحمده‌، همة‌ اشياء عالم‌ اينها تسبيح‌ و بندگي‌ خدا را مي‌كنند، بوسيلة‌ خاندان‌ عصمت‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلامه‌. بنا عبد الله‌. اگر ذوي‌ العقول‌ عالم‌ كه‌ شامل‌ ملائكه‌ و انسان‌ و جن‌ ميشه‌، اگر خدا را مي‌شناسند، بوسيلة‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ است‌. اينها معلمين‌ واقعي‌ همة‌ ذوي‌ العقول‌ و همة‌ افرادي‌ كه‌ بافهم‌ و شعور در اين‌ جهان‌ هستي‌ زندگي‌ مي‌كنند، هست‌. لذا حضرت‌ آدم‌ به‌ خاطر داشتن‌ شناخت‌ فاطمة‌ زهرا، من‌ چون‌ امشب‌، امروز ميلاد مسعود فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها بوده‌. امروز دسته‌ گلي‌ در آغوش‌ حضرت‌ خديجه‌ و پيغمبر اكرم‌ قرار گرفته‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در اين‌ سورة‌ مباركه‌ كه‌ از نظر آيات‌ خيلي‌ كوچكه‌ ولي‌ از نظر فصاحت‌، بلاغت‌، اعجاز، پيشگوئي‌، يعني‌ تمام‌ مراحل‌ اعجاز قرآن‌ اين‌ سورة‌ به‌ اين‌ كوچكي‌، تمام‌ اينها را داره‌ كه‌ بعضي‌ از مفسرين‌ ديدم‌ نوشته‌اند كه‌ منظور از آية‌ شريفه‌اي‌ كه‌ مي‌فرمايد فأتوا بسورة‌ من‌ مثله‌، يك‌ سوره‌ براي‌ ما بياريد اگر راست‌ ميگيد كه‌ قرآن‌ معجزه‌ نيست‌، از مثل‌ پيغمبر يا مثل‌ اين‌ سوره‌ بياريد ان‌ كنتم‌ صادقين‌. اگر راست‌ ميگيد. منظور سورة‌ كوثره‌. سورة‌ كوثر يك‌ سوره‌ است‌. سورة‌ بقره‌ هم‌ يك‌ سوره‌ است‌. ولي‌ اين‌ سوره‌ در عظمت‌ و ارزش‌ با سورة‌ بقره‌ با آن‌ همه‌ بزرگي‌، مطابقت‌ دارد. هر كس‌ صد مرتبه‌ سورة‌ كوثر را مثل‌ امشبي‌ كه‌ شب‌ جمعه‌ است‌ تلاوت‌ كند، پيغمبر اكرم‌ را در عالم‌ رويا مي‌بينه‌. حالا چه‌ ارتباطي‌ بين‌ اين‌ سوره‌ و پيغمبر اكرمه‌؟ همة‌ ارتباط‌، تمام‌ ارتباط‌، در زندگي‌ پيغمبر هيچوقت‌ محزون‌ نميشد. به‌ جهت‌ اينكه‌ علي‌ ان‌ اولياء الله‌ لا خوف‌ عليهم‌ و لا هم‌ يحزنون‌. اولياء خدا نه‌ خوفي‌ دارند و نه‌ هم‌ محزون‌ ميشن‌. فقط‌ يك‌ جا پيغمبر محزون‌ ميشد. و اون‌ در جايي‌ بود كه‌ احساس‌ مي‌كرد يك‌ وقت‌ ممكنه‌ صدمه‌اي‌ به‌ اين‌ هدف‌، به‌ اين‌ مكتب‌، به‌ اين‌ دين‌ كسي‌ بزنه‌. وقتي‌ كه‌ ملاحظه‌ كرد ديد دشمنان‌ در ميان‌ مسجدش‌ نشستند و در توطئة‌ اينند كه‌ يك‌ روز اين‌ دين‌ را از بين‌ ببرند، مخصوصا آن‌ خوابي‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ ديده‌ بود كه‌ بوزينه‌ها بر منبرش‌ بالا مي‌روند و ما جعلنا الرؤيه‌ اريناك‌ الا فتنة‌ للناس‌ و شجرة‌ الملعونة‌ في‌ القرآن‌. اين‌ خوابي‌ كه‌ تو ديدي‌ اي‌ پيغمبر، اين‌ ماية‌ امتحان‌ مردمه‌، ببييند مردم‌ فرقي‌ بين‌ علي‌ و معاويه‌ مي‌گذارند يا نه‌. اقلا بر خودشون‌ ثابت‌ بشه‌ كه‌ اينقدر بي‌ درك‌ و بي‌ شعور و نافهمند كه‌ فرق‌ بين‌ درخت‌ ملعونه‌ و شجرة‌ طيبه‌ نمي‌گذارند. و شجرة‌ ملعونه‌ كه‌ خاندان‌ بني‌ اميه‌ هستند، فرقي‌ بين‌ اينها، بين‌ يزيد شرابخوار آدمكش‌ ملعون‌ و بين‌ حسين‌ بن‌ علي‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌، فرقي‌ بين‌ زنهاي‌ كثيف‌ حتي‌ زمان‌ پيغمبر اكرم‌ و فاطمة‌ اطهر محدثه‌. كه‌ بزرگترين‌ صفات‌ فاطمة‌ زهرا بعد از نام‌ مقدس‌ كوثر، كلمة‌ محدثه‌ بودن‌ آن‌ حضرته‌. فرقي‌ بين‌ اينها مي‌گذارند يا نه‌. نه‌ فرق‌ كه‌ نمي‌گذارند هيچ‌. بلكه‌ او را هيجده‌ سالگي‌ شهيدش‌ مي‌كنند و آن‌ يكي‌ را سالم‌ با همة‌ خرابكاريهاش‌ بر خلاف‌ گفتة‌ قرآن‌ كه‌ وقرن‌ في‌ بيوتكن‌ و لا تبرجن‌ تبرج‌ الجاهليه‌، حركت‌ ميكنه‌ مي‌آد با علي‌ بن‌ ابيطالب‌ به‌ جنگ‌ و با حضرت‌ جنگ‌ ميكنه‌، هيچ‌ اين‌ مسلمانها بهش‌ آسيب‌ نمي‌زنند تا هشتاد و چند سال‌ عمر ميكنه‌. ببيند چه‌ امتحان‌ سختي‌ بشر داره‌؟ چقدر امتحانش‌ مشكله‌. كه‌ بوسيلة‌ اين‌ خاندان‌، يعني‌ بني‌ اميه‌، شما نگيد آن‌ خانم‌ از بني‌ اميه‌ نبود، بني‌ اميه‌ او را پرورشش‌ مي‌دادند، بني‌ اميه‌ او را تأييدش‌ مي‌كردند. وقتي‌ كه‌ بنا بود علي‌ يا عثمان‌ يكي‌ از اين‌ دو خليفه‌ بشه‌، ببينيد نقش‌ اين‌ زن‌ در مقابل‌ خلافت‌ عثمان‌ چه‌ بود و عثمان‌ چقدر نسبت‌ به‌ اين‌ زن‌ اظهار ارادت‌ ميكرد. ولو آنكه‌ بعد از مدتها گفت‌ اقتلوا نعثلا اين‌ روباه‌ را بكشيد، و مردم‌ را وادار كرد به‌ كشتن‌ عثمان‌. اما در عين‌ حال‌ بني‌ اميه‌ او را پرورش‌ دادند، معاويه‌ به‌ او احترام‌ مي‌گذاشت‌ و همين‌ شجرة‌ ملعونه‌ حتي‌ به‌ عايشه‌ رحم‌ نكرد. يك‌، او را دعوتش‌ كرد به‌ خانة‌ خودش‌، يك‌ چاهي‌ كند و روي‌ چاه‌ را با حصير پوشانيد. عايشه‌ آمد وارد شد، افتاد توي‌ چاه‌ و از دنيا رفت‌. شجرة‌ خبيثه‌ بني‌ اميه‌اند. در زيارت‌ عاشورا مي‌خونيم‌ و العن‌ الجبت‌ و الطاغوت‌، جبت‌ و طاغوت‌ معلوم‌ كيند؟ كيانند؟ جبت‌ اولي‌، طاغوت‌ هم‌ دومي‌. به‌ يك‌ اسم‌ ديگر سامري‌ و گوساله‌اش‌. بعد ميگه‌ و الشياطين‌، و حزبهم‌ و حزبهم‌. شياطين‌، شياطين‌ همين‌ شجرة‌ ملعونه‌ است‌. در زيارت‌ جامعه‌ فرقي‌ نميكنه‌. و حزبهم‌ حزب‌ الشيطان‌. رأس‌ اين‌ حزب‌ شيطان‌ و اين‌ شجرة‌ ملعونه‌، عثمانه‌. كه‌ خود اهل‌ سنت‌ هم‌ نسبت‌ به‌ او بدبينند.

 بحثي‌ مرحوم‌ علامة‌ اميني‌ براي‌ من‌ نقل‌ فرمودند. فرمودند نشسته‌ بوديم‌ با يكي‌ از اساتيد دانشگاه‌ بغداد. صحبت‌ دربارة‌ معاويه‌ شد. سخن‌ دربارة‌ معاويه‌ خيلي‌ راحت‌ ميشه‌ بحث‌ كرد با اهل‌ سنت‌. چون‌ جنگ‌ با علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كرده‌، حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ به‌ عمار فرمود كه‌ يقتلك‌ فئة‌ الباقيه‌ يك‌ جمعيت‌ تجاوزكار، يك‌ جمعيت‌ طاغوتي‌ به‌ تعبير ما، اونها تو را مي‌كشند و عمار را معاويه‌ كشت‌، و ادعاي‌ خلافت‌ در زمان‌ خليفة‌ انتخابي‌ مردم‌. ما به‌ خليفه‌ بودن‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كه‌ از جانب‌ خدا بود كار نداريم‌. انتخابي‌ مردم‌، ادعاي‌ خلافت‌ كرد و مرتب‌ معتاد به‌ شراب‌ بود. اينها را خود اهل‌ سنت‌ نقل‌ مي‌كنند. و عايشه‌ام‌ المؤمنين‌. كه‌ بعضي‌ خود آنها قائلند كه‌ آية‌ تطهير در شأنش‌ نازل‌ شده‌، او را كشت‌. و تقريبا من‌ در اين‌ كتاب‌ شبهاي‌ مكه‌ حالا يادم‌ نمي‌آد، ده‌ دليل‌ بر ملعون‌ بودن‌ معاويه‌ اقامه‌ كردم‌.

 يك‌ وقتي‌ در توي‌ حرم‌ رسول‌ اكرم‌ نشسته‌ بوديم‌. من‌ رو به‌ ضريح‌ نشسته‌ بودم‌ روز جمعه‌اي‌ بود داشتم‌ دعاي‌ ندبه‌ مي‌خوندم‌. طبعا صفهاي‌ جماعت‌ بسته‌ شده‌ بود. همه‌ رو به‌ قبله‌ نشسته‌ بودند. من‌ پشت‌ به‌ قبله‌ و رو به‌ ضريح‌. پيش‌ رو نشسته‌ بودم‌. داشتم‌ دعاي‌ ندبه‌ مي‌خوندم‌ حالي‌ داشتم‌. يك‌ مرد سوداني‌ بود به‌ من‌ گفت‌ كه‌ پاشو بشين‌ سرجات‌ مي‌آيند جات‌ را ميگيرند. راست‌ هم‌ ميگفت‌ چون‌ من‌ كه‌ اونجا نشسته‌ بودم‌، پشت‌ به‌ ديوار نشسته‌ بودم‌ مي‌آمدند جاي‌ مرا مي‌گرفتند و جا هم‌ آنجا خيلي‌ مهمه‌ مخصوصا آنجايي‌ كه‌ ما نشسته‌ بوديم‌. گفتم‌ بياد هر كي‌ مي‌خواد بشينه‌ من‌ اينجا نمي‌شينم‌ براي‌ نماز. گفت‌ چرا؟ گفتم‌ پشتم‌ به‌ قبر پيغمبر اكرم‌ ميشه‌ و من‌ مي‌رم‌ آنطرف‌ نماز مي‌خونم‌. گفت‌ رو به‌ خداست‌ عوضش‌. پشت‌ به‌ قبر پيغمبر، گفتم‌ نه‌ اينما تولوا ثم‌ وجه‌ الله‌. هرجا رو بكنيد رو به‌ خداست‌، رو به‌ كعبه‌ است‌. قبر پيغمبر اهميتش‌ از كعبه‌ بيشتره‌ و بعد هم‌ ما مي‌تونيم‌ جمع‌ كنيم‌ ما مي‌ريم‌ آنجا نماز مي‌خونيم‌، نه‌ پشت‌ به‌ قبر باشه‌ رو به‌ كعبه‌ هم‌ باشه‌. گفت‌ احسنت‌. خيلي‌ خوشش‌ آمد. آنهم‌ آمد آنجا نشست‌ رو به‌ ضريح‌ مطهر. در ضمن‌ كه‌ نشست‌ ما مشغول‌ دعاي‌ ندبة‌ خودمون‌ بوديم‌ اوهم‌ آمد سرش‌ را كرد توي‌ مفاتيح‌ كه‌ ببينه‌ ما داريم‌ چي‌ مي‌خونيم‌. عرب‌ بود. ديد مي‌خونيم‌ كه‌ مثلا همون‌ مطالب‌ دعاي‌ ندبه‌ يادمه‌ جاهاي‌ حساسش‌ رسيده‌ بود كه‌ من‌ غالبا خوب‌ آنجا انسان‌ نميتونه‌ بي‌ گريه‌ علي‌ المرتضي‌ و ابن‌ الخديجة‌ الغري‌ و ابن‌ الفاطمة‌ الزهرا. گفت‌ من‌ هذا. آخه‌ آنجا اسم‌ حضرت‌ نيست‌. گفت‌ اين‌ كيه‌ كه‌ تو اينقدر بهش‌ عشق‌ مي‌ورزي‌؟ اينقدر گريه‌ ميكني‌. اظهار علاقه‌ ميكني‌. گفتم‌ كه‌ اين‌ شخص‌ دوازدهمين‌ فرزند حضرت‌ رسول‌ اكرمه‌ يا دوازدهمين‌ خليفه‌ است‌ و يازدهمين‌ و يا دوازدهمين‌ فرزند رسول‌ اكرمه‌ و دنيا را مي‌آد پر از عدل‌ و داد ميكنه‌ بعد از آنكه‌ پر از ظلم‌ و جور ظلم‌ و جور شده‌ باشه‌. يك‌ قدري‌ دربارة‌ امام‌ زمان‌ باهاش‌ صحبت‌ كرديم‌. اوهم‌ تا آخر دعاي‌ ندبه‌ با ما خوند، اشك‌ مي‌ريخت‌. يك‌ رفيق‌ خيلي‌ خوبي‌ پيدا كرده‌ بوديم‌، آدم‌ پاك‌ و ساده‌اي‌ بود. سني‌ بود ولي‌ باما همراه‌ شد. بعد از دعا از من‌ پرسيد كه‌ مذهب‌ شما چيه‌؟ من‌ چون‌ ميدونستم‌ اين‌ سني‌ها ما را اگر بگيم‌ جعفري‌ هستيم‌، خيال‌ مي‌كنند كه‌ مذاهب‌ اهل‌ سنت‌ پنج‌ تاست‌. حنفي‌ و مالكي‌ و شافعي‌ و حنبلي‌ و جعفري‌. مي‌خواستم‌ بيشتر از اين‌ بهش‌ مطلب‌ بگم‌. گفتم‌ ما شيعه‌ هستيم‌. گفت‌ شيعه‌؟ شيعه‌ يعني‌ چي‌؟ گفتم‌ معتقديم‌ كه‌ بعد از پيغمبر، علي‌ بن‌ ابيطالب‌ جانشين‌ رسول‌ اكرمه‌ من‌ هم‌ همين‌ را مي‌خواستم‌ كه‌ گفتم‌. گفت‌ شما جعفري‌ هستيد. گفتم‌ بعله‌ به‌ يك‌ عنوان‌ ديگه‌ جعفري‌ هستيم‌. گفت‌ كه‌ در سودان‌، در خارطوم‌، يك‌ جمعيتي‌ هستند كه‌ اينها را ميگند جعفري‌. شما همانها هستيد؟ گفتم‌ بله‌. گفت‌ شما چرا سه‌ تا نماز مي‌خونيد. همة‌ مسلمانها پنج‌ تا نماز مي‌خونند، شما سه‌ تا نماز مي‌خونيد. گفتم‌ از كجا مي‌دوني‌ ما سه‌ تا نماز مي‌خونيم‌؟ گفت‌ نماز صبح‌، نماز ظهر، نماز مغرب‌. گفتم‌ از كجا تو اين‌ را اينطوري‌ ميگي‌. گفت‌ سه‌ تا اذان‌ چون‌ شما بيشتر نمي‌گيد. با بلندگو مثلا مي‌شنيد كه‌ شيعه‌ها سه‌ مرتبه‌ اذان‌ ميگن‌. گفتم‌ نه‌ ما مردم‌ زمان‌ ما مردم‌ فعال‌ و كاري‌ و اهل‌ باصطلاح‌ خوب‌ مي‌خوان‌ هر دنيا را طبق‌ دستور قرآن‌ داشته‌ باشند هم‌ آخرت‌ ربنا آتنا في‌ الدنيا حسنه‌ و في‌ الآخرة‌ حسنه‌، به‌ ما اجازه‌ داده‌ است‌ امام‌ صادق‌ كه‌ كه‌ ما نماز صبحمون‌ را بيائيم‌ بخونيم‌. نماز ظهر و عصرمون‌ را هم‌ با هم‌ بخونيم‌، نماز مغرب‌ و عشا را با هم‌. و اين‌ را فكر نكن‌ كه‌ مثلا همينطوري‌ ايشان‌ فتوا داده‌. نه‌. پيغمبر اكرم‌ در كتاب‌ صحيح‌ بخاري‌ در جمع‌ بين‌ دو نماز، رواياتي‌ هست‌ كه‌ فرمود كه‌ انسان‌ ميتونه‌ نماز ظهر و عصرش‌ را و نماز مغرب‌ و عشايش‌ را با هم‌ بخونه‌ و پيغمبر خودش‌ هم‌ اين‌ كار را مي‌كرد. بلا خوف‌، عجيبه‌، در آن‌ روايت‌ صحيح‌ بخاري‌ ميگه‌ بلا خوف‌ و لا عذر و لا سفر. نه‌ توي‌ سفر بود پيغمبر، نه‌ عذري‌ داشت‌ نه‌ هم‌ خوفي‌ داشت‌. نماز را جمع‌ مي‌خوند. و لذا ما اين‌ قسمتش‌ را انتخاب‌ كرديم‌. مي‌تونيم‌ هم‌ آنطور بخونه‌ ولي‌ اين‌ قسمتش‌ را انتخاب‌ كرديم‌. در همين‌ موقع‌ كه‌ ما داشتيم‌ با اين‌ آقا صحبت‌ مي‌كرديم‌، خوب‌ ما دوتا كنار هم‌ نشسته‌ بوديم‌، طبعا يك‌ نفر هم‌ روبرو داشت‌ حرفهاي‌ ما را گوش‌ ميداد. يكي‌ از اين‌ علماي‌ مصري‌ به‌ ما نگاه‌ مي‌كرد و حرفهاي‌ ما را گوش‌ مي‌داد منهم‌ بدم‌ نمي‌آمد اون‌ حرفهاي‌ ما را بشنوه‌. گفت‌ انت‌ مجتهد. تو مجتهدي‌ كه‌ به‌ روايت‌ استدلال‌ ميكني‌. ديدم‌ نه‌ مرد دانشمندي‌ است‌ از راه‌ حسابي‌ وارد شده‌. چون‌ اين‌ را بدونيد در احكام‌ يا انسان‌ بايد مجتهد باشه‌ يا مقلد. مجتهد ميتونه‌ به‌ روايت‌ استدلال‌ كنه‌ ولي‌ غير مجتهد كه‌ نميتونه‌ به‌ روايت‌ استدلال‌ كنه‌. گفتم‌ من‌ فكر كردم‌ اگر بگم‌ من‌ مجتهدم‌، اگر بگم‌ مقلدم‌ ميگه‌ خوب‌ ابو حنيفه‌ و ابو ادريس‌ شافعي‌ و حنبلي‌، اينها همه‌اشون‌ ميگن‌ نماز را نميشه‌ با هم‌ خوند، گفتم‌ نعم‌ انا مجتهد. اين‌ بيشتر ناراحت‌ شد. گفت‌ اتفقت‌ الامه‌ تمام‌ امت‌ پيغمبر جمع‌ شدند بر اينكه‌ چهار تا بيشتر مجتهد نداشتند. ابو حنيفه‌ و محمد بن‌ ادريس‌ شافعي‌ و احمد حنبلي‌ و مالك‌ بن‌ انس‌. چهارتا مجتهد بيشتر ما نداشتيم‌. احسنت‌. ما توي‌ بحث‌ وارديم‌. چون‌ سي‌ و چند ساله‌ توي‌ اين‌ كانون‌ ما داريم‌ با مردم‌ بحث‌ مي‌كنيم‌. گفتم‌ ديگه‌ ما نمي‌تونيم‌ الان‌ رد بشيم‌. بايد يك‌ راه‌ ديگري‌ باز كنيم‌. گفتم‌ تو خيلي‌ مرد دانشمندي‌ هستي‌ و يك‌ خورده‌اي‌ نرمش‌ كرديم‌ و نشستيم‌ و ضمنا من‌ گفتم‌ ما تقول‌ يا شيخ‌ في‌ معاويه‌؟ دربارة‌ معاويه‌ چيه‌ نظرت‌؟ گفت‌ كه‌ و با جنگي‌ كه‌ با علي‌ بن‌ ابيطالب‌ كرد. خوب‌ معاويه‌ را آنها نمي‌تونند بد بگند. ولي‌ يادش‌ رفته‌ بود كه‌ گفته‌ چهار تا مجتهد بيشتر نيست‌. گفتش‌ كه‌ اشتباه‌ كرد. ولي‌ چون‌ مجتهد بود، خداي‌ تعالي‌ به‌ خاطر اين‌ خطا كه‌ در اجتهادش‌ كرد، خدا يك‌ اجر هم‌ بهش‌ ميده‌. ولي‌ خطا كرد. فورا بهش‌ گفتم‌. اينهم‌ يك‌ مجتهد پس‌ پنج‌ تا مجتهد شد تا حالا. چون‌ چهار تا آنها يكي‌ هم‌ اين‌ پنج‌ تا ميشه‌. اين‌ فهميد كه‌ من‌ بقول‌ بعضي‌ها بهش‌ زدم‌ از نظر بحثي‌. گفتش‌ كه‌ داد خلاصه‌ شروع‌ كرد به‌ تندي‌ كردن‌ و افرادي‌ هم‌ خوب‌ در اين‌ بين‌ دورو بر ما جمع‌ شده‌ بودند، بيكار نشسته‌ بودند. هنوز يكساعت‌ به‌ ظهر بود. اينها بيكار نشسته‌ بودند منتظر، بعضي‌ هاشون‌ منتظر چرت‌ مي‌زدند، بعضي‌ها پاشون‌ را دراز كرده‌ بودند. آنهايي‌ كه‌ مكه‌ رفتند مي‌دونند روز جمعه‌ چه‌ انتظاري‌ ميكشن‌ براي‌ نماز. دور او را گرفتند. خوب‌ راست‌ ميگه‌. تو چيه‌ نظرت‌؟ فحش‌ دادن‌ كه‌ استدلال‌ نيست‌. چون‌ شروع‌ كرد به‌ ما بد و بيراه‌ گفتن‌. آنقدر سر او ريختند با او بحث‌ مي‌كردند كه‌ من‌ پاشدم‌ رفتم‌ متوجه‌ نشدم‌.

 حالا اينها، منظورم‌ اين‌ بود كه‌ معاويه‌ را مجتهد مي‌دونند. ميگن‌ مجتهد بود. اجتهاد كرد كه‌ بايد با علي‌ بن‌ ابيطالب‌ جنگ‌ بكنه‌. ولو خطا كرد اما مجتهد اگر خطا هم‌ بكنه‌ يك‌ ثواب‌ داره‌ و اينها اينقدر درك‌ ندارند كه‌ اولا آنها باب‌ اجتهاد را بستند و بعد هم‌ اجتهاد در اصول‌ عقايد اصلا غلطه‌ و مسئلة‌ ولايت‌ و خلافت‌ از اصول‌ اعتقاداته‌.

 بهرحال‌ اين‌ را هم‌ عرض‌ كردم‌ بخاطر اينكه‌ شب‌ تولد حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليهاست‌ و شب‌ جمعه‌ است‌. يك‌ قدري‌ از كسالت‌ و خستگي‌ بيرون‌ بيائيد و اين‌ را بدونيد كه‌ بحمد الله‌ زير ساية‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌، فرد فرد شما كه‌ لااقل‌ يك‌ مدتي‌ پاي‌ منبرها نشسته‌ باشيد، مي‌تونيد با علماي‌ دانشمند اهل‌ سنت‌ بحث‌ كنيد. چون‌ اينها متأسفانه‌ يعني‌ بايد گفت‌ كه‌ اين‌ جمع‌ زيادي‌ كه‌ اهل‌ سنت‌ هستند، چون‌ پيروي‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ نيستند، اينها اطلاعات‌ زيادي‌ ندارند. فاطمة‌ زهراي‌ با اين‌ عظمت‌، كه‌ من‌ فكر مي‌كنم‌ اگر خطبة‌ آن‌ حضرت‌ را، همين‌ خطبه‌اي‌ كه‌ در نهايت‌ درجة‌ اضطراب‌، يك‌ فرد معمولي‌. ببينيد شما فصيح‌ترين‌ زنها، دانشمندترين‌ زنها را پيدا كنيد. اين‌ را بريزند در خانه‌اش‌، در به‌ پهلويش‌ بزنند، شوهرش‌ را دستگير كنند، ببرند و الان‌ جوريه‌ كه‌ شمشير را گرفتند روي‌ شوهرش‌، آنهم‌ نه‌ شوهر معمولي‌، مثل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. اينجا حضرت‌ خطبه‌ بخوانه‌ كه‌ امروز دانشمندان‌ در شرح‌ خطبة‌ فاطمة‌ زهرا كتابها بنويسند و ابواب‌ حكمت‌ از اين‌ مطالبي‌ كه‌ بي‌بي‌ فرموده‌ است‌، استفاده‌ كنند. خيلي‌ عجيبه‌. آن‌ حالت‌ اضطراب‌، شما ببينيد اصلا به‌ حضرت‌ زهرا بايد انسان‌ با يك‌ چشم‌ الهي‌ نگاه‌ كرد. يعني‌ يك‌ ستاره‌اي‌ از انوار پروردگار درخشيده‌ و اسمش‌ شده‌ فاطمة‌ زهرا. و الا محاله‌، اضطراب‌ مردش‌، مردها، دانشمندان‌ از مردها اگر يك‌ حمله‌اي‌ بهشون‌ بشه‌، در آن‌ موقع‌ حمله‌ كه‌ پاي‌ كشته‌ شدن‌ مخصوصا در ميان‌ باشه‌ و مي‌كشتند فاطمة‌ زهرا. اين‌ را بدونيد اگر خواست‌ پروردگار نبود اونها به‌ قصد كشتن‌ فاطمة‌ اطهر را زدند و كشتند فاطمة‌ زهرا را. لذا كسي‌ به‌ فاطمة‌ زهرا نگه‌ شهيده‌، البته‌ گاهي‌ توجه‌ نيست‌ ميگن‌ رحلت‌ فاطمة‌ زهرا. و الا شهادت‌ فاطمة‌ زهرا. فاطمه‌ شهيد شد، فاطمه‌ كشته‌ شد. و الا چرا يك‌ خانم‌ در سن‌ جواني‌ چه‌ كم‌ داشت‌، در سن‌ هيجده‌ سالگي‌ از دار دنيا بره‌؟ و او را مي‌خواستند بكشند و فاطمة‌ زهرا اينها را ميدونست‌. خوب‌ مي‌ديد كه‌ صداي‌ طرف‌ داره‌ مي‌آد از پشت‌ در. يكي‌ آمده‌، خيال‌ كرد اين‌ حواسش‌ نيست‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا توي‌ خونه‌ است‌. فيها فاطمه‌. در اين‌ خانه‌ فاطمه‌ است‌. خوب‌ باشه‌. ما براي‌ همين‌ آمديم‌. و در را وقتي‌ زد خيلي‌ هم‌ خوشنود بود. چون‌ بعدها افتخار ميكنه‌. براي‌ همين‌ معاويه‌ مي‌نويسه‌ كه‌ وقتي‌ فهميدم‌ فاطمة‌ زهرا پشت‌ دره‌، من‌ نمي‌خوام‌ شب‌ تولد شما را محزونتون‌ زياد بكنم‌. وقتي‌ فهميدم‌ فاطمه‌ پشت‌ دره‌، آنچنان‌ در را كوبيدم‌ به‌ پهلوش‌ كه‌ صداش‌ بين‌ در و ديوار بلند شد. اينها قصد كشتن‌ داشتند.

 آنوقت‌ يك‌ همچين‌ وضعي‌ داره‌ فاطمة‌ زهرا بخدا قسم‌ آقايون‌، علي‌ بن‌ ابيطالب‌ در فصاحت‌ و بلاغت‌ در آن‌ وقتي‌ كه‌ با كمال‌ راحتي‌ علي‌ در مسجد كوفه‌ داره‌ خطبه‌ ميخوانه‌، اگر نگيم‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ سخنان‌ فاطمه‌ بالاتر از سخنان‌ علي‌ بن‌ ابيطالبه‌، كمتر نيست‌. خيلي‌ عجيبه‌. اينها را لا يعلم‌ الا العالمون‌. جز دانشمندان‌ كس‌ ديگري‌ نميتونه‌ درك‌ كنه‌. يك‌ كتاب‌ براي‌ من‌ تازگي‌ فرستاده‌ بودند كه‌ بلاغة‌ فاطمة‌ الزهرا. بلاغة‌ فاطمة‌ زهرا. توي‌ خونه‌ ننشسته‌ هي‌ خط‌ بزنه‌ و بنويسه‌. در كجا؟ در آنجائي‌ است‌ كه‌ رو ميكنه‌ به‌ قدرتمند زمانش‌ كه‌ آن‌ بالا نشسته‌. يابن‌ ابي‌ قحافه‌. با كمال‌ اهانت‌ داره‌ باهاش‌ صحبت‌ ميكنه‌. اي‌ پسر ابي‌ قحافه‌. اترث‌ اباك‌ و لا ارث‌ ابي‌. اي‌ كاش‌ مي‌تونستيد خطبة‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها را دقت‌ مي‌كرديد، مو شكافي‌ مي‌كرديد تا مي‌فهميديد كه‌ چه‌ معجزه‌اي‌ فاطمة‌ زهرا كرده‌ و ماية‌ آبروست‌ براي‌ همه‌.

 شب‌ جمعه‌ است‌ و امروز هم‌ تولد حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها بوده‌. وقتي‌ ما در قم‌ بوديم‌، اين‌ قضيه‌ را فكر مي‌كنم‌ خيلي‌ قديم‌ گفتيم‌ ولي‌ در عين‌ حال‌ الان‌ هم‌ ميگم‌ دلتون‌ شاد بشه‌. ما وقتي‌ در قم‌ بوديم‌ يك‌ نفر آنجا معروف‌ بود كه‌ با علماي‌ اهل‌ سنت‌ بحث‌ كرده‌ و پيروز هم‌ شده‌ و هيچ‌ هم‌ سواد نداره‌. من‌ خودم‌ رفتم‌ ديدمش‌. گفت‌ ما در طواف‌ توي‌ مسجد الحرام‌ بعد از اينكه‌ طوافمون‌ تمام‌ شده‌ بود، ديديم‌ عده‌اي‌ نشسته‌اند، يك‌ چند تا شرطه‌ هم‌ اطرافشون‌ را گرفته‌اند به‌ عنوان‌ محافظ‌ من‌ را صدا زدند. قيافه‌، قيافه‌اي‌، خدا رحمتش‌ كنه‌، قيافه‌اي‌ نبود كه‌ به‌ قيافة‌ دانشمندان‌ بخوره‌. معلوم‌ بود كه‌ اين‌ سوادي‌ نداره‌. بعضي‌ها آخه‌ از قيافه‌اشون‌ معلومه‌ كه‌ تحصيلاتي‌ ندارند. اونها اين‌ را انتخاب‌ كرده‌ بودند. يك‌ مترجم‌ فارسي‌ زبان‌ هم‌ داشتند گفتند به‌ من‌ گفت‌ كه‌ بيا اين‌ آقايون‌ يك‌ سؤالاتي‌ دارند جواب‌ بده‌. من‌ آمدم‌ بگم‌ من‌ سواد ندارم‌ ولي‌، بعد كه‌ تلفن‌ را در گوشم‌ گرفتم‌، مثل‌ صداي‌ تلفن‌. بعد برگشتم‌ نگاه‌ كردم‌ ديدم‌ كسي‌ نيست‌ ولي‌ من‌ را مثل‌ اينكه‌ گرفته‌ بودند و ديگه‌ اختيار نداشتم‌. عين‌ اين‌ جريانات‌ چند دفعه‌ توي‌ رفقاي‌ ما هم‌ اتفاق‌ افتاد كه‌ يك‌ همچين‌ سروشي‌، يك‌ همچين‌ صدايي‌ در گوششون‌ آمد. صدايي‌ آمد مثل‌ تلفن‌ كه‌ هر چي‌ مي‌پرسند جواب‌ بده‌ ما كمكت‌ مي‌كنيم‌. رفتم‌ نشستم‌. خيلي‌ هم‌ آرام‌. گفتند شما چرا اولي‌ و دومي‌ را لعن‌ مي‌كنيد؟ صدا آمد كه‌ بگو كتاب‌ صحيح‌ بخاري‌ را بياريد تا اثبات‌ كنم‌. ما حالا نمي‌دونستيم‌ صحيح‌ بخاري‌ چيه‌؟ گفتيم‌ كتاب‌ صحيح‌ بخاري‌ را بياريد تا من‌ اثبات‌ كنم‌. اونها هم‌ توي‌ مسجد الحرام‌ هست‌ و صحيح‌ بخاري‌ حاضر. صحيح‌ بخاري‌ كتابي‌ است‌ كه‌ در ميان‌ كتب‌ اهل‌ سنت‌ صحيحترين‌ كتابها است‌ بعد از قرآن‌ اصح‌ الكتب‌ بعد القرآن‌. شايد ما در كتب‌ احاديثمون‌ يك‌ همچين‌ كتابي‌ كه‌ صددرصد صحيح‌ باشه‌ آنجور كه‌ آنها به‌ آن‌ كتاب‌ اعتماد دارند، ما شايد اينجور كتابي‌ نداشته‌ باشيم‌ اما اين‌ كتاب‌ هست‌. آوردند. ديدم‌ صدا آمد كه‌ بگو ورق‌ فلان‌، صفحه‌، فلان‌ را بياورند. ورق‌ زدند آورند سطر مثلا پنجم‌. بخونند. خودشون‌ خوندند. خوندند كه‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود فاطمة‌ بضعة‌ مني‌. فاطمه‌ پارة‌ تن‌ منه‌. من‌ اغضبها فقد اغضبني‌. كسي‌ كه‌ او را به‌ غضب‌ بياره‌ من‌ را به‌ غضب‌ آورده‌. كسي‌ كه‌ او را اذيت‌ كنه‌ مرا اذيت‌ كرده‌. خوب‌ اشكال‌ نداره‌. اين‌ را قبول‌ كرديم‌. درسته‌. فلان‌ ورق‌ را بيارد. باز صدا همينطور مرتب‌ مي‌آد. من‌ هم‌ همينطور دارم‌ گوش‌ ميدم‌. منم‌ نمي‌دونم‌ چي‌ دارم‌ ميگم‌، همينجور دارم‌ ميگم‌. طوطي‌ صفتم‌ داشتم‌. خودش‌ مي‌گفت‌ خدا رحمتش‌ كنه‌. طوطي‌ صفتم‌ داشتند آنچه‌ استاد ازل‌ گفت‌ بگو مي‌گويم‌. ما هم‌ مي‌گفتيم‌. هيچ‌ هم‌ نمي‌تونستم‌ خودم‌ را كنار بكشم‌. ترس‌ ابدا. يك‌ آرامشي‌. خدا نصيب‌ انسان‌ بكنه‌ از يك‌ سيمي‌ از قلب‌ انسان‌ به‌ آن‌ مركز ولايت‌ متصل‌ بشه‌. ولو اگر يك‌ لحظه‌ هم‌ باشه‌، يك‌ آرامش‌ عجيبي‌ پيدا ميكنه‌. توي‌ دل‌ دشمن‌، توي‌ قلب‌ شير انسان‌ ميره‌ هيچ‌ وحشت‌ نداره‌. نمي‌دونم‌ براي‌ همه‌اتون‌ حتما گاهي‌ اتفاق‌ افتاده‌. براي‌ من‌ زياد اتفاقد افتاده‌. يك‌ جرياني‌ من‌ خودم‌ داشتم‌ در مكه‌. مطمئن‌ بودم‌ برم‌ توي‌ اين‌ جلسه‌ مرا مي‌كشند. ولي‌ يك‌ آرامشي‌ داشتم‌ حتي‌ اين‌ پسر بزرگم‌ كه‌ آنوقت‌ همراه‌ من‌ بود، بهش‌ گفتم‌ بيا او نيامد تنها رفتم‌ توي‌ مجلسي‌ كه‌ پانزده‌ نفر عالم‌ بزرگ‌ سني‌ بودند و باهاشون‌ بحث‌ كردم‌ و حال‌ اينكه‌ احتمال‌ ميدادم‌، خيلي‌ آرام‌. با اينكه‌ من‌ زبان‌ خوب‌ مسلط‌ نيستم‌. ولي‌ البته‌ ده‌ پانزده‌ روزي‌ توي‌ عربها باشم‌ مسلط‌ ميشم‌ ولي‌ در عين‌ حال‌ آنها اهل‌ زبانند، تند ميگند، ولي‌ در عين‌ حال‌ ما آرامش‌ عجيبي‌ آن‌ سيم‌ را آنها وصل‌ مي‌كنند در آنجا. در تمام‌ دوران‌ زندگي‌ ما بايد سيم‌ را وصل‌ كنيم‌ اما در وقتي‌ كه‌ انسان‌ در مقابل‌ خصم‌ واقع‌ ميشه‌ها، آنها سيم‌ را وصل‌ ميكنند، چراغ‌ را وصل‌ مي‌كنند. ميگن‌ بگو. ميگه‌ همينطور صدا مي‌آمد كه‌ ورق‌ فلان‌، صفحة‌ فلان‌ كه‌ من‌ بعد كه‌ مراجعه‌ كردم‌ اين‌ دو سه‌ تا روايت‌ را در صحيح‌ بخاري‌ پيدا كردم‌ كه‌ فاطمه‌ سلام‌ الله‌ عليها در موقع‌ مرضش‌ كه‌ از دنيا رفت‌ با همان‌ مرض‌ خطاب‌ كرد به‌ اولي‌ و دومي‌ كه‌ خدايا شاهد باش‌ اين‌ دو نفر مرا به‌ غضب‌ آوردند و من‌ از اينها راضي‌ نيستم‌. اينهم‌ ديدند. اينجا همچين‌ كم‌كم‌ انسان‌ متوجه‌ ميشه‌ مطلب‌ از چه‌ قراره‌. و يؤذون‌ الله‌ و رسوله‌ لعنهم‌ الله‌ في‌ الدنيا و الآخره‌. خيلي‌ عجيبه‌ اين‌ روايت‌. دو تا روايت‌ يك‌ آيه‌. كساني‌ كه‌ خدا و پيغمبر، آخر اينجا كسي‌ كه‌ فاطمه‌ را اذيت‌ كنه‌، پيغمبر را اذيت‌ كرده‌، كسي‌ هم‌ كه‌ پيغمبر را اذيت‌ كنه‌، خدا را اذيت‌ كرده‌. اين‌ آيه‌ هم‌ ان‌ الذين‌ يؤذون‌ الله‌ و رسوله‌ لعنهم‌ الله‌ في‌ الدنيا و الاخره‌. كسي‌ كه‌ خدا و پيغمبر را اذيت‌ كنه‌، لعنت‌ خدا بر آنها در دنيا و آخرت‌ باد. هم‌ توي‌ دنيا هم‌ توي‌ آخرت‌. دنيا راكه‌ ماها انشاء الله‌ همت‌ مي‌كنيم‌، آن‌ هفته‌ شب‌ جمعه‌، دو هفته‌ قبل‌ يك‌ كسي‌ به‌ كسي‌ گفته‌ بود كه‌ مي‌خوام‌ برم‌ خونة‌ فلاني‌ گفته‌ بود كه‌ خونة‌ او نرو. او گفته‌ كه‌ لعن‌ بر اولي‌ و دومي‌ نكنيد. به‌ من‌ گفت‌ شما چيزي‌ گفتيد. گفتم‌ اين‌ ديگه‌ به‌ ما نمي‌چسبه‌، بچسبه‌، هر چيزي‌ نقل‌ كنند، چون‌ سابقها مي‌گفتند تا نباشد چيزكي‌، مردم‌ نگويند چيزها. اما حالا خدمتتون‌ عرض‌ شود تا نباشد چيزكي‌ مردم‌ بگويند چيزها. ما همة‌ مجلسمون‌ اصلا همه‌اش‌ همين‌ حرفهاست‌. اين‌ ديگه‌ به‌ ما نمي‌چسبه‌. بهرحال‌ لعن‌ خدا در دنيا لعن‌ آنها را به‌ زبان‌ ما قرارش‌ داده‌. لذا بايد بنشينيد لعن‌ كنيد و واقعا بوسيلة‌ لعن‌ انسان‌ بيشتر پيشرفت‌ معنوي‌ ميكنه‌ و در آخرت‌ هم‌ بعهدة‌ خداست‌ لعن‌ بر آنها. في‌ الدنيا و الاخره‌.

 ميگه‌ خوب‌ ما اينها را گفتيم‌ اينها فهميدند چي‌ شد جريان‌. گفت‌ ديدم‌ آن‌ بزرگشون‌ دستور داد به‌ شرطه‌ها كه‌ مرا بگيرند ببرند. من‌ را دستبندي‌ زدند ما را برداشتند بردند زندان‌. وحي‌ هم‌ قطع‌ شد. صدا هم‌ ديگه‌ نمي‌آد. خدايا ما چي‌ گفتيم‌؟ چه‌ حرفي‌ زديم‌، اجمالا فهميدم‌ چي‌ گفتم‌. ولي‌ آخه‌ ما را چرا ول‌ كردند. اينجاست‌ كه‌ انسان‌ بايد بگه‌ كه‌ اگر جانم‌ هم‌ در اين‌ راه‌ بره‌ من‌ ميدم‌. ميگه‌ عصري‌ بود جريان‌ تا شب‌. ما بهرحال‌ توي‌ زندان‌ بوديم‌ كسي‌ هم‌ نيامد به‌ سراغمون‌. سر شب‌ بود يك‌ غذائي‌ برامون‌ آوردند و غذائي‌ خورديم‌. همينجور موندم‌، رفقا هم‌ خبر ندارند ما اينجا گير افتاديم‌. البته‌ آنوقتها گروهي‌ مي‌رفتند. زن‌ و بچه‌ اگر همراهش‌ بودند خلاصه‌ همه‌ بي‌ اطلاعند چي‌ شد. تقريبا يك‌ مقداري‌ از شب‌ كه‌ گذشت‌، ديدم‌ همان‌ بزرگتر آن‌ جمع‌ كه‌ من‌ اسمش‌ را نمي‌دونم‌ ولي‌ معلوم‌ بود يك‌ شخص‌ سياسي‌ مهمي‌ است‌. آمد توي‌ زندان‌ با مترجمش‌. آمد به‌ ما اظهار محبت‌ كرد گفت‌ ببخشيد ما نمي‌دونستيم‌ مشا از علماي‌ شيعه‌ هستيد. مي‌گفت‌ حالا من‌ خوب‌ خودم‌ ميدونم‌ و ايني‌ كه‌ من‌ گفتم‌ شما را بيارن‌ اينجا چون‌ چند تا از قضات‌ ما آنجا بودند و شما اثبات‌ كرديد كه‌ اولي‌ و دومي‌ را خدا لعنتشون‌ كرده‌ و ديگه‌ حرفي‌ باقي‌ نگذاشتيد. اينها ممكن‌ بود مثلا فشار بيشتري‌ را از من‌ تقاضا كنند، لذا من‌ دستور دادم‌ شما را بياورند زندان‌. ولي‌ با مسئوليت‌ خودم‌ شما شبانه‌ بايد بريد تحويل‌ آن‌ زمان‌ مرحوم‌ اسيد ابوالحسن‌ اصفهاني‌ بود، تحويل‌ آسيد ابو الحسن‌ اصفهاني‌ داده‌ بشيد و خدمت‌ شما عرض‌ شود ما خيالمون‌ راحت‌ بشه‌. و الا توي‌ كوچه‌ و بازار راه‌ بريد، شما را ميگرن‌ و از دست‌ من‌ هم‌ كاري‌ ساخته‌ نيست‌. راسته‌ در عربستان‌ سعودي‌ قضات‌ خيلي‌ كاري‌ هستند. حتي‌ بر حكومت‌ حاكمن‌. گفتم‌ كه‌ خوب‌ توصيه‌هامون‌ را كه‌ به‌ ما در فلان‌ جا مثلا، فلان‌ هتل‌، فلان‌ فندق‌، فلان‌ مسافرخانه‌ هستيم‌ و شما بريد به‌ آنها خبر بديد و عيبي‌ نداره‌.

 ما را با ماشين‌ سريعي‌، وسيلة‌ سريعي‌ حالا وسيلة‌ آنوقت‌ هر چي‌ بود، ما را سريع‌ بردند خدمت‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ اصفهاني‌ و آن‌ يكي‌ دو نفري‌ كه‌ همراه‌ ما بودند، رفتند خدمت‌ ايشان‌ كه‌ آقا يك‌ رسيدي‌ به‌ ما بديد كه‌ اين‌ عالم‌ شيعه‌ را ما به‌ شما برگردونديم‌. آقام‌ برداشت‌ نوشت‌ كه‌ ايشان‌ رسيد و رسيد دادند. بعد از من‌ پرسيد كه‌ تو كجا درس‌ خوندي‌، چي‌ كردي‌، چيكار كردي‌؟ قضيه‌ را براي‌ ايشان‌ گفتم‌. ايشان‌ گرية‌ زيادي‌ كرد. خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ آسيد ابو الحسن‌ اصفهاني‌، علماي‌ خوبي‌ ما داشتيم‌، به‌ شيخ‌ محمد كوفي‌ رحمة‌ الله‌ عليه‌ نقل‌ ميكرد ميگفت‌ كه‌ خدمت‌ امام‌ عصر ارواحنا فداه‌ رسيدم‌ حضرت‌ يك‌ نامه‌اي‌ نوشتند براي‌ آسيد ابو الحسن‌، آخه‌ آسيد ابو الحسن‌ زير بار مرجعيت‌ نمي‌خواست‌ بره‌. يك‌ نامه‌اش‌ نوشتند كه‌ تو خودت‌ را در اختيار مردم‌ بگذار، دهليز خانه‌ ات‌ بنشين‌، حوائج‌ مردم‌ را برآورد، نحن‌ ننصرك‌. ما تو را ياري‌ مي‌كنيم‌. يك‌ علماي‌ اينطوري‌ بودند. من‌ جرياناتي‌ از مرحوم‌ سيد رضوان‌ الله‌ تعالي‌ عليه‌، بعضي‌هاش‌ با يك‌ واسطه‌ بعضي‌هاش‌ با دو واسطه‌ شنيدم‌ خيلي‌ عجيبه‌. ميگه‌ نشست‌ ايشون‌ گريه‌ كرد. گفت‌ آن‌ صداي‌ مادرم‌ زهرا بوده‌. بهت‌ كمك‌ كرده‌. او مادرم‌ زهراست‌، او كوثره‌، او كسي‌ است‌ كه‌ در همه‌ جا و به‌ همه‌ چيز احاطه‌ داره‌. خيلي‌ عجيبه‌. من‌ هيچوقت‌ از اين‌ فكر بيرون‌ نميرم‌ كه‌ هر وقت‌ هر كسالتي‌، هر ناراحتي‌ پيدا ميشه‌، شما بعضي‌ وقتها مي‌آئيد اينجا، خيال‌ ميكنيد من‌ دست‌ مي‌گذارم‌ به‌ سرتون‌ اسم‌ اعظم‌ را ميخونم‌، بعله‌ اسم‌ اعظم‌ را مي‌خونم‌. ميگم‌ يا مولاتي‌ يا فاطمة‌ اغيثيني‌. بعضي‌ها ميگن‌ فورا سر ما خوب‌ ميشه‌، فورا مرض‌ ما رفع‌ ميشه‌. شما خودتون‌ هم‌ بخونيد، تجربه‌ كنيد يا مولاتي‌ يا فاطمة‌ اغيثيني‌. يك‌ جمله‌، همين‌ امروز با جناب‌ آقاي‌ رفيعي‌ صحبتمون‌ همين‌ بود كه‌ وقتي‌ كه‌، اين‌ را زياد هم‌ ن‌ گفتم‌، وقتي‌ كه‌ پيغمبر با آن‌ عظمت‌ ميگه‌ اني‌ لاجد في‌ بدني‌ ضعفا، اي‌ فاطمه‌ من‌ در بدنم‌ ضعفي‌ احساس‌ ميكنم‌، اين‌ جمله‌ خيلي‌ مهمه‌. نميگه‌ يا ابتا اعوذ بالله‌ من‌ الضعف‌. ميگه‌ اعيذك‌ بالله‌ تو را من‌ الان‌ تعويذت‌ ميكنم‌، الان‌ يك‌ كاري‌ ميكنم‌ كه‌ تو ضعفت‌ برطرف‌ بشه‌. اعيذك‌ بالله‌. بوسيلة‌ خدا، به‌ اذن‌ پروردگار. اما انا اعيذك‌. اعيذك‌ بالله‌ يا ابتا من‌ الضعف‌. وقتي‌ كه‌ مي‌خوابه‌ حضرت‌ آن‌ كساي‌ يماني‌ را ميكشه‌، چقدر سريع‌، چقدر عجيب‌، خيلي‌ عجيبه‌ها. ميگه‌ فسرت‌ من‌ برگشتم‌ نگاه‌ كردم‌ به‌ پدرم‌ فانظر اليه‌ فاذا وجهه‌ يتلأل‌. كأنه‌ بدر. آدمي‌ كه‌ لاجد في‌ بدني‌ ضعفا آدمي‌ كه‌ احساس‌ ضعف‌ ميكنه‌ آمده‌ استراحت‌ كنه‌. نه‌ اينكه‌ فكر كنيد حالا پيغمبر، از جهت‌ بدني‌ احساس‌ ضعف‌ ميكنه‌، خسته‌ شده‌. لااقل‌ خسته‌ شده‌. ميگه‌ برگشتم‌ بهش‌ نگاه‌ كردم‌ ديدم‌ صورتش‌ مثل‌ ماه‌ ميدرخشه‌. ميخواي‌ صورتت‌ مثل‌ ماه‌ بدرخشه‌ بگو كه‌ يا فاطمه‌ اني‌ لاجد، حالا بگيد كه‌ لاجد من‌ در خودم‌ ضعف‌ مي‌بينم‌، در بدنتون‌ ضعفه‌ بگيد به‌ حضرت‌. شما كه‌ باصطلاح‌ بيشتر نيازمند به‌ فاطمة‌ زهرا هستيد از پيغمبر اكرم‌. اگر كم‌ پول‌ شديد بگيد اني‌ لاجد مثلا در كيسه‌ام‌ ضعفي‌، آدم‌ گاهي‌ كيسه‌اش‌ ضعيفه‌، جيبش‌ ضعيفه‌، اني‌ لاجد في‌ حالا عربيش‌ را، فارسي‌ بگيد، حضرت‌ زهرا هفتاد زبان‌ كه‌ سهله‌، صدها هزار زبان‌ هم‌ اگر توي‌ عالم‌ باشه‌، همه‌ را ميدونه‌. فارسي‌ بگيد. من‌ در خودم‌ يك‌ احساس‌ ضعفي‌ مي‌كنم‌. اين‌ اكسير را، اين‌ اسم‌ اعظم‌ را همين‌ امشب‌ ياد بگيريد نه‌ از من‌، از پيغمبر اكرم‌ و بعد از اين‌ عمل‌ كنيد. اگر نتيجه‌ نگرفتيد هر چي‌ مي‌خوايد بگيد. خدا رحمت‌ كنه‌ علماي‌ سابق‌ وقتي‌ كه‌ يك‌ دعايي‌، يك‌ چيزي‌ را مي‌گفتند، مي‌گفتند اگر نتيجه‌ نگرفتيد ما را لعنت‌ كنيد. اما من‌ اين‌ جرأت‌ را نمي‌كنم‌. شما آدمهاي‌ خوب‌، منهم‌ آدم‌ بد خدا دنبال‌ بهانه‌ ميگرده‌ كه‌ يك‌ جوري‌ ما را شايد از رحمت‌ خودش‌ دور كنه‌. نه‌ مرا لعنت‌ نكنيد، اگر جرأتش‌ را مي‌داشتم‌ ميگفتم‌ مرا لعنت‌ كنيد. بخدا قسم‌، به‌ روح‌ پاك‌ فاطمة‌ زهرا قسم‌ من‌ شخصا معتقدم‌. من‌ گاهي‌ نصف‌ شب‌ بلند ميشم‌ ميگم‌ يا مولاتي‌ يا فاطمة‌ اغيثيني‌ نه‌ من‌ الان‌ شايد چهار پنج‌ ساله‌ قرصي‌ به‌ هيچ‌ عنوان‌ نخوردم‌ حالا چشمم‌ نكنيد كه‌ فردا لازم‌ بشه‌ يك‌ قرصي‌ ما بخوريم‌. نه‌ هيچ‌ نيازي‌ نبوده‌ كه‌ بخوريم‌. قرص‌ و همه‌ چيزما همين‌ يا مولاتي‌ يا فاطمة‌ اغيثيني‌. خيلي‌ بي‌بي‌ مؤثره‌ و انشاء الله‌ اين‌ اسم‌ اعظم‌، اين‌ اكسير، اين‌ هر چيزي‌ را كه‌ مي‌خواهيد اسمش‌ را بگذاريد اين‌ را داشته‌ باشيد يادگار از فاطمة‌ زهرا انشاء الله‌.

 خوب‌ همينطوري‌ كه‌ گفتم‌ ما در ديشب‌ من‌ يا صبحي‌ بود يك‌ حزني‌ در دلم‌ پيدا شده‌ بود. حزن‌ مسائل‌ ظاهري‌ نبود. يك‌ حزني‌ بود شايد بگم‌ شما هم‌ آن‌ حزنها را داشته‌ باشيد. به‌ بي‌بي‌ عرض‌ مي‌كردم‌ بي‌بي‌ ما روز تولدتون‌ هم‌ محزون‌ باشيم‌ روز وفاتتون‌ هم‌ محزون‌ باشيم‌. كه‌ بعدش‌ يك‌ چرتي‌ خوابم‌ برد يك‌ جمله‌اي‌ فرمودند رفع‌ حزنم‌ كردند. من‌ به‌ اين‌ مسئله‌ معتقدم‌.

 يك‌ وقتي‌ رفته‌ بوديم‌ نجف‌ با زن‌ و بچه‌. زن‌ يعني‌ بچه‌ نداشتيم‌ آنوقت‌. رفته‌ بوديم‌ نجف‌ تحصيل‌ كنيم‌. خانه‌ گيرمون‌ نمي‌آمد. غافل‌ هم‌ از اين‌ بوديم‌ كه‌ حالا شب‌ اول‌ ماه‌ جمادي‌ الثانيه‌. رفتم‌ حرم‌ حضرت‌ امير صلواة‌ الله‌ عليه‌ به‌ آقا عرض‌ كردم‌ آقا ما مهمانيم‌، خانه‌ مي‌خوايم‌، اثاثيه‌امون‌ در مسافرخانه‌ ريخته‌. شب‌ حضرت‌ امير را خواب‌ ديدم‌. فرمودند فردا و پس‌ فردا و پستر فردا وفات‌ حضرت‌ زهراست‌. خونه‌ بهتون‌ بديم‌ خوشحال‌ ميشيد. روز چهارم‌ جمادي‌ الثاني‌ خونه‌ درست‌ ميشه‌. خدا ميدونه‌ روز چهارم‌، ما ديگه‌ ول‌ كرديم‌.گفتيم‌ خيلي‌ خوب‌، من‌ حواسم‌ نبود. رفتيم‌ به‌ روضه‌ و عزاداري‌. روز چهارم‌ جمادي‌ الثاني‌، يك‌ دلالي‌ گفت‌ شما مثل‌ اينكه‌ خانه‌ مي‌خواستيد؟ گفتم‌ بعله‌ گفت‌ در شارع‌ شيخ‌ طوسي‌، يك‌ خياباني‌ است‌ به‌ نام‌ شيخ‌ طوسي‌ كه‌ قبر شيخ‌ طوسي‌ هم‌ در همانجاست‌. رفتيم‌ يك‌ خانه‌ به‌ ما دادند. اينطوريه‌. نمي‌خوان‌ ما خوشحال‌ باشيم‌ در وفات‌. اما در روز تولدشون‌ طبعا بايد بخوان‌ كه‌ ما خوشحال‌ باشيم‌. انشاء الله‌ هم‌ خوشحال‌ ميشيم‌. حالا ولو به‌ وعده‌ خوشحالمون‌ بكنند. ولو اينكه‌ بگن‌ خيلي‌ خوب‌ وعده‌ بهت‌ ميديم‌. خوشا به‌ حالتون‌ اگر امروز وعدة‌ فرج‌ امام‌ زمان‌ را گرفته‌ باشيد. وعدة‌ اينكه‌ از اصحابش‌ باشيد گرفته‌ باشيد. وعدة‌ اينكه‌ مشمول‌ شفاعت‌ فاطمة‌ زهرا شده‌ باشيد، گرفته‌ باشيد. هر يك‌ از اينها عيدي‌ بزرگي‌ است‌ كه‌ بهتون‌ داده‌ شده‌. و اگر هم‌ ندادنتون‌، ديگه‌ بچه‌ هم‌ هر چه‌ بچة‌ صبوري‌ باشه‌، صبح‌ عيد مي‌آد سلام‌ مي‌كنه‌ نمي‌دهندش‌. ميگه‌ خوب‌ ميده‌. تا ظهر صبر ميكنه‌. ظهر نه‌. تا شب‌، شب‌ معلومه‌ كه‌ عيدي‌ ما دراه‌ از بين‌ ميره‌. صداش‌ در مي‌آد كه‌ ما عيديمون‌ چي‌ شد؟ حالا شما امشب‌ شب‌ جمعه‌ است‌ مي‌تونيد بگيد، من‌ نظرم‌ اينه‌ كه‌ عيديتون‌ را دادند. حالا اگر عيديتون‌ را نگرفتيد مي‌تونيد بگيد عيديمون‌ چي‌ شد؟ يا رسول‌ الله‌. يا فاطمة‌ الزهرا، يا امير المؤمنين‌، يا اهل‌ بيت‌ النبوه‌ و معدن‌ الرحمه‌، يا سادتي‌ و مواليه‌، ما عيديمون‌ را نمي‌دونيم‌ گرفتيم‌ يا نه‌؟ وعده‌اش‌ هم‌ به‌ ما بديد قبول‌ ميكنيم‌. از شما مي‌خوايم‌ ما هم‌ لياقت‌ ملاقات‌ با امام‌ زمانمون‌ را داشته‌ باشيم‌. ما شبهايي‌ كه‌ جلساتي‌ هست‌، وقتي‌ كه‌ مي‌رسيم‌ به‌ اينجا كه‌ حاجتي‌، ميگيم‌ آقا حاجت‌ ما خود شما هستيد، حاجت‌ ما ديدن‌ شماست‌، معرفت‌ شماست‌، شناخت‌ شماست‌. يا بقية‌ الله‌ حاجت‌ ما شما هستيد. نسئلك‌ الله‌ و ندعوك‌. زيارت‌ مي‌خوايد بخونيد؟ زيارت‌ آل‌ ياسين‌ را بخونيد.

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *