۱۲ جمادی الاول ۱۴۱۵ قمری – ۲۶ مهر ۱۳۷۳شمسی – شرح آیه تطهیر و آیه مباهله

شرح‌ آيه‌ تطهير و آيه‌ مباهله‌ 26/7/73

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌.

بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌، سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌) و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌.

فمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ

در موارد متعدده‌اي‌ پنج‌ نور مقدس‌، رسول‌ اكرم‌ و علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ و فاطمه ‌ زهرا و امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ صلوات‌ اللّه‌ عليهم‌ و علي‌ آلهم‌ جمع‌ شدند:

  • يكي‌ در جريان‌ مباهله‌ بود كه‌ همين‌ آيه‌اي‌ كه‌ تلاوت‌ كردم‌ اشاره‌ به‌ اون‌ دارد،
  • دومي‌ در خانه ‌ ام‌ السلمه‌ بود كه‌ آيه ‌ تطهير هم‌ در آنجا نازل‌ شد
  • سوم‌ در خانه ‌ فاطمه ‌ زهرا سلام‌ اللّه‌ عليها بود كه‌ پيغمبر تشريف‌ آورد كه‌ حديث‌ كساء حاكي‌ از آن‌ جريان‌ است‌.

 در اين‌ موارد پيغمبر اكرم‌ با دلايل‌ كافي‌  و با آيات‌ متعدده‌اي‌ مقام‌ مقدس‌ فاطمه ‌ زهرا را همپايه‌ و هم‌ مقام‌ با خودش‌ و علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ قرار داده‌. كه‌ من‌ جمله‌ در آيه ‌ شريفه‌ است‌ انسان‌ گاهي‌ مي‌شود كه‌ به‌ يك‌ مسئله‌اي‌ عالم است‌، براش‌ يقيني‌ شده‌ و اعتقادي‌ به‌ اون‌ مسئله‌ پيدا كرده‌ اينجا جاي‌ ترديد نيست‌ و ترديدي‌ هم‌ ندارد و از هيچ‌ چيز در مقابل‌ اعتقادش‌ و اعمال‌ اعتقادش‌ نمي‌ترسد.

 انسان‌ گاهي‌ مي‌شه‌ اونچنان‌ اين‌ اعتقاد را قبول‌ دارد كه‌ كوچكترين‌ ضعفي‌ در مقابل‌ اين‌ اعتقاد در خودش‌ راه‌ نمي‌دهد اونهايي‌ كه‌ معتقد به‌ خدا هستند در توكلشون‌ به‌ خدا در اعتمادشون‌ به‌ پروردگار، در كمك‌ خواستن‌ از خدا هيچ‌ ترديدي‌ ندارند اگر تمام‌ دنيا بلا بشود در مقابل‌ تمام‌ بلاها با تكيه‌ به‌ پروردگار ايستادگي‌ مي‌كنند و همه ‌ بلاها را از خودشون‌ دفع‌ مي‌كنند ايمان‌ خيلي‌ پرارزشه‌ خيلي‌ قيمت‌ داره‌ در هر شخصي‌ ايمان‌ وجود داشته‌ باشه‌ خيلي‌ كار انجام‌ مي‌شه‌، در اين‌ آيه‌ مي‌فرمايد

فمن‌ حاجّك‌ فیه من‌ بعد ما جائك‌ من‌ العلم‌ تو اي‌ پيغمبر علم‌ داري‌ ايمان‌ داري‌، آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ خود پيغمبر ايمان‌ دارد به‌ اونچه‌ كه‌ برش‌ نازل‌ شده‌.

 ايمانه‌ به‌ اونچه‌ نازل‌ شده‌ است‌ بر اون‌ حضرت‌ در قرآن‌ يكي‌ از فضايل‌ مهم‌ پيغمبر اكرم‌ است‌، ايمان‌ داره‌. هيچ‌ تزلزلي‌ در خودش‌ راه‌ نمي‌ده‌ آمدند گفتند به‌ ابي‌ طالب‌ كه‌ برو به‌ پسر، پسر برادرت‌ بگو كه‌ اگر هر چه‌ بخواي‌ در اختيارت‌ مي‌زاريم‌ از اين‌ حرفها دست‌ بكش‌، در بين‌ ما اختلاف‌ ايجاد نكن‌ بگذار ما مشغول‌ كارمون‌ باشيم‌ و اين‌ بتها مايه ‌ درآمدي‌ براي‌ ما بوده‌ از شهرهاي‌ مختلف‌ و از ممالك‌ مختلف‌ مي‌آمدند پول‌ مي‌دادند نذر مي‌آوردند،نذوراتمون‌ بهم‌ مي‌خوره‌ هر چي‌ مي‌خواي‌ بهت‌ مي‌ديم‌ دست‌ از اين‌ حرفها بكش‌، فرمود: اگر خورشيد را در دست‌ راستم‌ قرار بديد و ماه‌ را در دست‌ چپم‌، يعني‌ اگر منظومه ‌ شمسي‌ را باصطلاح‌ ما در اختيار من‌ قرار بديد من‌ دست‌ از اين‌ هدفم‌ نمي‌كشم‌، اين‌ معناي‌ ايمانه‌.

 فقل‌ تعالوا، بياييد آخه‌ گاهي‌ مي‌شه‌ انسان‌ استدلال‌ مي‌كنه‌ مطلب‌ را براي‌ طرف‌ بيان‌ مي‌كنه‌، او هم‌ جوابي‌ نداره‌ اما زير بار هم‌ نمي‌ره‌ بعضي‌ها اينطوريند با دلايل‌ قطعي‌ راه‌ حق‌ را انسان‌ به‌ اونها نشان‌ مي‌ده‌ قبول‌ نمي‌كنند، فكر مي‌كنند، علماي‌ نصاري‌ اينطور فكر مي‌كردند و مثل‌ علماي‌ نصاري‌ زياد هستند من‌ به‌ يك‌ عالم‌ سني‌ گفتم‌، يك‌ مشت‌ استدلال‌ كردم‌ گفت‌ همه ‌ دلايل‌ شما درست‌ اما چطور مي‌شه‌ كه‌ ما بتونيم‌ وضعمان‌ را اينجور بهم‌ بزنيم‌، ديدم‌ راست‌ هم‌ مي‌گه‌ شيخ‌ محمد انطاكي‌ در حلب‌ مثل‌ شيخ‌ محمد انطاكي‌ مي‌خواد. در حلب‌ مدرس‌ بود استاد كرسي‌ بود طلاب‌ زيادي‌ پاي‌ درسش‌ حاضر مي‌شدند سني‌ بود، مي‌گه‌ يك‌، بعضي‌ روزها مي‌ديدم‌ يك‌ مردي‌ در لباس‌ اهل‌ علم‌ هم‌ نيست‌ مي‌ياد اون‌ عقب‌ يك‌ عبا مي‌ندازه‌ روي‌ دوشش‌ مي‌نشينه‌ حرفهاي‌ من‌ را هم‌ خوب‌ گوش‌ مي‌ده‌، يك‌ روز يك‌ كتابي‌ را آورد پيش‌ من‌ كه‌ استاد اين‌ كتاب‌ را شما مطالعه‌ كنيد يا اگر مطالعه‌ كرديد به‌ من‌ بگيد اگر خوبه‌ و شما اجازه‌ مي‌ديد من‌ مطالعه‌ كنم‌ مي‌گه‌ من‌ نگاه‌ كردم‌ ديدم‌ كتاب‌ سيد شرف‌ الدين‌ است‌ سيد شرف‌ الدين‌ از علماي‌ بزرگ‌ لبنان‌ بود و كتابش‌ اونچنان‌ تاثير داشت‌ در روحيه ‌ اهل‌ سنت‌ كه‌ حساب‌ نداشت‌.

 كه‌ ما سنيها اسم‌ اون‌ را شيطان‌ كبير گذاشته‌ بوديم‌، تا ديدم‌ كتاب‌ اينه‌ پرت‌ كردم‌ گفتم‌ فلان‌، فلان‌ شده‌ تو اين‌ كتاب‌ را مي‌ياری‌ پيش‌ من‌، كتاب‌ را برداشت‌ گفت‌ آقا ببخشيد من‌ كه‌ بي‌ ادبي‌ نكردم‌ گفتم‌ شما بگيد بده‌ من‌ نخونم‌ بگو خوبه‌ مي‌خونم‌. مي‌گه‌ از اخلاق‌ او و از اخلاق‌ بده‌ خودم‌ كه‌ استاد او هستم‌ خيلي‌ بدم‌ اومد خيلي‌ از اخلاق‌ او خوشم‌ و از اخلاق‌ خودم‌، آخه‌ اين‌ چه‌ برخورديه‌ خوب‌ راست‌ مي‌گه‌ كتاب‌ را بگيرم‌ و فردا صبح‌ بهش‌ بدم‌ بگم‌ كتاب‌ بدي‌ بود نخون‌. كتاب‌ را گرفتم‌، گفتم‌ بده‌ حالا بردم‌ خونه‌ گذاشتم‌ توي‌ طاقچه‌ گفتم‌، فردا كه‌ اومد بهش‌ مي‌دم‌ مي‌گم‌ نه‌ ديشب‌ مطالعه‌ كردم‌ كتاب‌ خوبي‌ نبود نخون‌، نصف هاي‌ شب‌ اتفاقا اون‌ شب‌ خوابم‌ نمي‌برد ديدم‌ آخر من‌ هم‌ آدم‌ متعصب‌ جاهلي‌ هستم‌ حالا بردارم‌ ببينم‌ اين‌ كتاب‌ چيه‌؟

 من‌ كه‌ بيكارم‌ خوابم‌ هم‌ كه‌ نمي‌بره‌ اينجا هم‌ كه‌ كسي‌ نيست‌ كه‌ ببينه‌ من‌ كتاب‌ سيد شرف‌ الدين‌ را مي‌خونم‌ برداشتم‌ صفحه ‌ اولش‌ را خوندم‌ ديدم‌ نه‌ خوندنيه‌، صفحه ‌ دوم‌، صفحه ‌ سوم‌، صفحه ‌ چهارم‌ تا صبح‌، اذان‌ صبح‌ من‌ اين‌ كتاب‌ را خواندم‌ هر چه‌ به‌ دلم‌ مراجعه‌ كردم‌ كه‌ آيا من‌ سنيم‌ يا شيعه‌؟ ديدم‌ نه‌ شيعه‌ هستم‌ يك‌ اضطرابي‌ در من‌ پيدا شد، حالا من‌ چكار كنم‌ خيلي‌ مشكله‌، خدا نياره‌ براي‌ انسان‌ كه‌ راه‌ كجي‌ را رفته‌ باشه‌ و يك‌ عده‌ هم‌ عقب‌ سرش‌ رفته‌ باشن‌ و بخواد برگرده‌، همة‌ اين‌ جهات‌ را بايد برگرده‌ همه‌ هم‌ تف‌ و لعنتش‌ مي‌كنند. مي‌گه‌ هر چه‌ فكر كردم‌ ديدم‌ نه‌ يك‌ اضطراب‌ فوق‌ العاده‌اي‌ دارم‌ تلفن‌ زدم‌ به‌ اخويم‌، برادرش‌ هم‌ از علما بود ما ايشان‌ را ديده‌ بوديم‌ زمان‌ مرحوم‌ آيت‌ اللّه‌ بروجردي‌، ايشان‌ مي‌گه‌ تلفن‌ زدم‌ اخويم‌ آمد گفتم‌ اين‌ كتاب‌ را خواندي‌ گفت‌: بله‌ مگه‌ شيعه‌ شدي‌؟ گفتم‌: چطور؟ گفت‌: من‌ قبلا خوندم‌. گفتم‌: حالا بايد چكار كرد؟ گفت‌: هيچي‌. يا رسما مي‌ريم‌ توي‌ مسجد و مدرسه‌ به‌ تمام‌ طلاب‌ مي‌گيم‌ ما شيعه‌ هستيم‌ هر كاري‌ مي‌خوان‌ بكنن‌، يا بيا با هم‌ مسافرتي‌ بريم‌ نبينند ما را. شيخ‌ محمد مي‌گه‌ من‌ گفتم‌ كه‌ نه‌ من‌ اون‌ قدر برام‌ حقانيت‌ مذهب‌ شيعه‌ برام‌ ثابت‌ شده‌ كه‌ من‌ حاضر نيستم‌ كتمان‌ كنم‌ رفتم‌ صبح‌ سر درس‌ براي‌ طلاب‌ كه‌ مي‌خواستم‌ درس‌ بگم‌، گفتم‌: آقايون‌ يك‌ خبر تازه‌، همه‌ سرها را بلند كردند كه‌ ببينند خبر تاره‌ چيه‌، گفتم‌: كه‌ من‌ ديشب‌ اين‌ كتاب‌ آقاي‌ آيت‌ اللّه‌ العظمي‌ سيد شرف‌ الدين‌ جبل‌ العاملي‌ را مطالعه‌ كردم‌ و مي‌بينم‌ حق‌ با شيعه‌ هست‌، شما هم‌ مي‌خواييد مطالعه‌ كنيد و جريان‌ اينه‌. ببينيد اين‌ جور مي‌شه‌ انسان‌ يقين‌ بدست‌ مي‌ياد فمن‌ حاجّك‌ فيه‌ من‌ بعد جائك‌ من‌ العلم‌، اينجا اگر علم‌ برات‌ حاصل‌ شد تمام‌ مردم‌ دنيا مي‌يان‌ باهات‌ محاجه‌ كنند بحث‌ كنند، يك‌ سر سوزن‌ لغزش‌ پيدا نمي‌كنند. لذا اين‌ را وقتي‌ اعلام‌ كرديم‌ توي‌ كوچه‌ راه‌ مي‌رفتيم‌ مردم‌ سنگمون‌ مي‌زدند اذيتمون‌ مي‌كردند حتي‌ روي‌ ما اب‌ دهن‌ مي‌انداختند.

 نامه‌اي‌ نوشتيم‌ براي‌ آسيد شرف‌ الدين‌ در وقت‌ زنده‌ بود ايشان‌ استقبال‌ كردند از ما، ما را فورا فرستادند به‌ قم‌ البته‌ قبلش‌ رفته‌ بود به‌ نجف‌ مرحوم‌ آيت‌ اللّه‌ حكيم‌ مرحوم‌ ،  مراجع‌ تقليد مثل‌ مرحوم‌ آيت‌ اللّه‌ شاهرودي‌ و امثال‌ اينها ازش‌ استقبال‌ كرده‌ بودند پذيرفته‌ بودندش‌ ، آمده‌ بود در قم‌ آيت‌ اللّه‌ بروجردي‌ بهش‌ خيلي‌ احترام‌ كرد  كه‌ ما اونوقت‌ در قم‌ بوديم‌ مجالسي‌ براش‌ گرفتند بعد هم‌ آمد در مشهد مرحوم‌ آيت‌ اللّه‌ ميلاني‌ ازش‌ استقبال‌ كرد احترامش‌ كرد و يك‌ كتاب‌ نوشت‌ در آن‌ زمان‌. در هر چند وقت‌ يك‌ دفعه‌ علماي‌ اهل‌ سنت‌ كتابي‌ مي‌نويسند كه‌ اخيرا اين‌ فرد الجزايري‌ كه‌ كتابش‌ اسمش‌ چيه‌؟ ثم‌ الهتدیت‌ كه‌ ترجمه‌ به‌ فارسي‌ هم‌ شده‌ ايشان‌ هم‌ يك‌ كتابي‌ نوشته‌ كه‌ ما در مشهد ديديمش‌ كه‌ ايشون‌ هم‌ كتابي‌ نوشت‌ به‌ « لماذا اخترت مذهب الشيعة»، چرا من‌ مذهب‌ شيعه‌ را اختيار كردم‌؟ اگر براي‌ انسان‌ علم‌ پيدا شد بايد اينطور محكم‌ باشه‌. بايد اينطور مستحكم‌ باشه‌ من‌ شرح‌ جريان‌ را مفصّل‌ در اين‌ كتاب‌ شبهاي‌ مكه‌ كه‌ به‌ اصطلاح‌ پيدا نمي‌شه‌ و متاسفانه‌ اين‌ كتابهاي‌ ما ديگه‌ اخيرا بايد بگيم‌ چاپ‌ نمي‌شه‌، در اونجا نوشتم‌ انسان‌ اگر علم‌ پيدا كرد بايد اينجور محكم‌ باشه‌.

 پيغمبر اكرم است‌ علمش‌ يقينش‌، نه‌ علم‌ اليقين‌ و نه‌ عين‌ اليقين‌ بلكه‌ هر دوي‌ اينهاست‌ نه‌ حق‌ اليقين‌، حق‌ اليقين‌ يعني‌ انسان‌ لمس‌ مي‌كنه‌ همة‌ صفات‌ الهي‌ را. احساس‌ مي‌كنه‌ حق‌ اليقين‌ را مثال‌ زدند به‌ آتش‌ وقتي‌ كه‌ انسان‌ دستش‌ توي‌ آتش‌ قرار بگيره‌ بچشه‌ حرارت‌ آتش‌ را اينجا مي‌شه‌ حق‌ اليقين‌. والاّ تا بميره‌ عين‌ اليقين است‌ و تا وصف‌ آتش‌ را شنيده‌ علم‌ اليقين است‌.

 فَقُلْ تَعَالَوْا اينها مقدمة‌ عرايضمه‌. اي‌ پيغمبر بگو كه‌ تعالو، بياييد ندع ابنائنا، ما بچه‌هامون‌ را مي‌خونيم‌ بيان‌ از اينها دعوت‌ مي‌كنيم‌ اينها را مي‌گيم‌ بيان‌، شما هم‌ بچه‌ هاتون‌ را بگيد بيان‌، چون‌ انسان‌ عزيزترين‌ فردي‌ كه‌ در روي‌ زمين‌ داره‌ بچة‌ صالحه‌ فرزند صالح‌، اگر مومن‌ باشه‌ دو برابر فرزندش‌ را دوست‌ داره‌ اگر بچه‌اش‌ مومن‌ نباشه‌ خوب‌ بالاخره‌ به‌ اندازة‌ فرزندي‌ دوستش‌ داره‌ .

 اما اگر مثل‌ حسن‌ و حسين‌ باشه‌ فرزنداني‌ مثل‌ حضرت‌ مجتبي‌ و سيدالشهدا كه‌ هر يك‌ به‌ سهم‌ خود دين‌ پيغمبر را حفظ‌ كردند اينطور شدند اگر فرزندان‌ صالحي‌ بودند كه‌ من‌ گاهي‌ فكر مي‌كنم‌ در اين‌ جريان‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ سر به‌ سجده‌، شما شايد بگيد كه‌ چرا امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ اين‌ كار را كردند؟ چرا رفتند پشت‌ پيغمبر؟ چرا مگر اونها متوجه‌ نبودند كه‌ آقا داره‌ نماز مي‌خونه‌؟ چرا چرا همة‌ اينها چرا، اما مي‌خواد پيغمبر بگه‌ كه‌ اين‌ بچه‌هاي‌ من‌ اينطور محبوبه‌ منند من‌ تا اين‌ حد دوستشون‌ دارم‌. محبوب‌ خدا هستند و اونها هم‌ اونقدر پر ارزشند كه‌ بر عرش‌ الهي‌ سوارند، پيغمبر اكرم‌ گاهي‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ را روي‌ دوشش‌ سوار مي‌كرد، الحسن‌ و الحسين‌ سيدا شباب‌ اهل‌ الجنه‌ اين‌ دو حسن‌ و حسينم‌ آقا و عزيز و بزرگه‌ اهل‌ بهشتند خيلي‌ عجيبه‌ اين‌ وصف‌ از همة‌ اوصف‌ بالاتره‌ به‌ نظر من‌ الحسن‌ و الحسين‌ امام‌ قوم‌ حسن‌ و حسين‌ هر دو امامند چه‌ توي‌ خونه‌ بنشينند و چه‌ قيام‌ كنند نگيد كه‌ چرا امام‌ حسين‌ قيام‌ كرد و چرا امام‌ حسن‌ قيام‌ نكرد؟ بله‌ بايد مثل‌ امام‌ حسن‌ بود نه‌ مثل‌ امام‌ حسين‌. هر كس‌ اينجوري‌ فكر كنه‌ كافره‌. يعني‌ توهين‌ به‌ يكي‌ كرده‌ به‌ دين‌ ديگري‌، امام‌ حسن‌ اگر جاي‌ امام‌ حسين‌ بود قيام‌ مي‌كرد و امام‌ حسين‌ اگر جاي‌ امام‌ حسن‌ بود خانه‌ مي‌نشست‌ صلح‌ مي‌كرد.

 وظيفه‌ را اونها عمل‌ مي‌كنند بندة‌ خدا هستند، ابنائنا اين‌ پسران‌ ما، به‌ همين‌ جمله‌ مي‌رساند كه‌ فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا فرزندان‌ پيغمبرند، و ابنائكم‌ شما هم‌ بچه‌ هاتون‌ را بياريد اينها محبوب‌ شماهستند بياريدشون‌. كجا؟ ميدان‌ باصطلاح‌ مين‌، چي‌ بگم‌؟ در محل‌ نفرين‌ جايي‌ كه‌ تمام‌ غضب‌ الهي‌ ممكنه‌، اگر يك‌ دروغ‌ گفته‌ بشه‌ در اونجا فرود بياد باور كنيد صدها ميليونها برابر از نشستن‌ روي‌ مين‌ سختره‌ بچه‌اش‌ را آدم‌ بياره‌ اينجا بزاره‌.

 و نسائنا زنهاي‌ ما اينجا چرا نسائنا گفت‌؟ پيغمبر اكرم‌ همة‌ زنهاي‌ عالم‌ را در فاطمة‌ زهرا خلاصه‌ مي‌كنه‌ زنهاي‌ خوب‌ عالم‌ را. چون‌ وقتي‌ آمدند فاطمة‌ زهرا تنها بود، حتي‌ ام‌ السلمه‌ در اون‌ جرياني‌ كه‌ در خانة‌ خودش‌ واقع‌ مي‌شه‌ مي‌گه‌ من‌ هم‌ بيام‌؟ مي‌گن‌ نه‌، انت‌ علي‌ خير تو در جاي‌ خودت‌ باش‌ تو خوب‌ زني‌ هستي‌ ولي‌ تو جات‌ زير كساء نيست‌. و نسائنا و نسائكم‌ شما هم‌ زنهاتون‌ را بياريد ما هم‌ زنهامون‌ را مي‌ياريم‌، پيغمبر زني‌ جز فاطمة‌ زهرا نمي‌شناسيد علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ زني‌ جز فاطمة‌ زهرا نمي‌شناسيد، خيلي‌ اين‌ آيه‌ اگر بخوام‌ شرح‌ بدم‌ در فضيلت‌ فاطمه‌ زهرا پر ارزش‌ و پر اهميته‌، و انفسنا و انفسكم‌ ما هم‌ اون‌ كسي‌ كه‌ جان‌ خودمونه‌، انفسنا يعني‌ جانمون‌ بعضي‌ از علماي‌ سنت‌ گفتند كه‌ منظور خود پيغمبر بوده‌ خيلي‌ بي‌ سوادي‌ مي‌خواد كه‌ كسي‌ اين‌ حرف‌ را بزنه‌ بجهت‌ اينكه‌ كسي‌ خودش‌ را دعوت‌ نمي‌كنه‌ شما يك‌ وقت‌ شده‌ مجلسي‌ داشته‌ باشيد بگيد بريم‌ دعوت‌ كنيم‌ خودمون‌ هم‌ دعوت‌ كنيم‌ يك‌ كارت‌ دعوت‌ جناب‌ آقاي‌ صاحب‌ خانه‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ شما هم‌ تشريف‌ بياريد اون‌ هم‌ خدا هم‌ تاييد مي‌كنه‌ خيلي‌ بي‌ سوادي‌ مي‌خواد كه‌ كسي‌ بگه‌ كه‌ ميظور انفسنا كه‌ مي‌گه‌ ندع دعوت‌ كنيم‌ و خودمون‌ را هم‌ دعوت‌ كنيم‌ و مثلا فرض‌ كنيد يك‌ كارت‌ دعوتي‌ هم‌ براي‌ خودمون‌ بنوسيم‌ اين‌ غلطه‌ همه‌ هم‌ نوشتند كسي‌ هم‌ ترديد نداره‌ در اسلام‌ مگر يك‌ مشت‌ معاند حسوده‌ نفهمه‌، كم‌ درك‌ خيلي‌ كم‌ بايد دركش‌ باشه‌ تا اينجوري‌ فكر بكنه‌ كسي‌ كه‌ به‌ منزلة‌ جان‌، اصلا جان‌ خودمون‌ اصلا خود ماست‌ كه‌ بزرگترين‌ آيه‌ بر فضيلت‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ همين‌ آيه‌ است‌. بايد بياريم‌ اينها را ثم‌ نبتهل‌، نبتهل‌ يعني‌ چي‌؟ يعين‌ مباهله‌ كنيم‌، نبتهل‌ يعين‌ حالا كه‌ حرف‌ حساب‌ سرت‌ نمي‌شه‌ حالا كه‌ حرف‌ حساب‌ به‌ گوشت‌ فرو نمي‌ره‌ پس‌ من‌ هم‌ نفرين‌ مي‌كنم‌ تو هم‌ نفرين‌ بكن‌. هر كدوم‌ نفرينمون‌ گرفت‌ همون‌ بر حقه‌ .

 وقتي‌ كه‌ علماي‌ يهود، علماي‌ نسارا ديدند كه‌ چهره‌هاي‌ نوراني‌، اي‌ كاش‌ اون‌ چشم‌ را خدا به‌ ما هم‌ بده‌ همان‌ چشمه‌ علماي‌ نسارا را اقلا به‌ ما بده‌، اين‌ چهره‌هاي‌ نوراني‌ آمدند براي‌ مباهله‌ اين‌ عالم‌ بزرگشون‌ مي‌گفت‌ كه‌ آي‌ علماي‌ نسارا اگر اين‌ دين‌ بر حق‌ نبود ممكنه‌ پيغمبر بره‌ هر چه‌ دشمن‌ داره‌ جمع‌ كنه‌ بياره‌ اينجا يا همة‌ اصحابش‌ را بياره‌ و عزيزانش‌ را نياره‌ دست‌ از اين‌ كار بكشيد شما اگر روي‌ يك‌ جاي‌ پر خطري‌ احتمال‌ خطر بديد هر چه‌ هم‌ احتمال‌ خطرتون‌ ضعيف‌ باشه‌ احتياطا زنتون‌ را بچه‌اتون‌ را محبوبتون‌ را برنمي‌ داريد بريد اونجا. نه‌ اين‌ چهره‌ها چهره‌هاي‌ محبوب‌ پيغمبره‌ حاضر نشدند به‌ مباهله‌ گفتند: تسليم‌ مي‌شيم‌، جزيه‌ مي‌ديدم‌ نمي‌تونيم‌ هم‌ دست‌ بكشيم‌ چون‌ مشكله‌ دست‌ كشيدن‌ از اين‌ رياستهايي‌ كه‌ اينها داشتند ما حاضريم‌ جزيه‌ بديم‌، ماليات‌ مي‌ديدم‌ ماليات‌ دين‌ كجه‌ كه‌ ما داريم‌ مالياتش‌ را مي‌ديم‌ تو پيغمبر اكرم‌ را هم‌ قبول‌ كرديم‌ يك‌ وقت‌ فكر نكنيد جزيه‌ يك‌ چيزه‌ اضافه‌اي‌ است‌ نه‌ مسلمانها سهم‌ امام‌ مي‌دند سهم‌ سادات‌ مي‌دند زكات‌ مي‌دند اهل‌ كتاب‌ بايد بالاخره‌ توي‌ مملكت‌ يك‌ چيزي‌ بايد بدن‌ در اوائل‌ انقلاب‌ صحبتي‌ بود بين‌ شخصيتهاي‌ مملكتي‌ كه‌ چطوره‌ جزيه‌ بگيريم‌ از اقليتهاي‌ مذهبي‌. در يك‌ جلسه‌اي‌ من‌ هم‌ تصادفا بودم‌ گفتم‌، يك‌ عده‌اي‌ مي‌گفتند خوب‌ نيست‌ جزيه‌، انعكاسش‌ در دنيا زشته‌.

 گفتيم‌ آقا جزيه‌، معناش‌ كنيم‌ براي‌ مردم‌ كه‌ مسلمانها هم‌ خمس‌ مي‌دن‌، هم‌ زكات‌ مي‌دن‌ و ماليات‌ هم‌ مي‌دن‌ براي‌ ادارة‌ مملكت‌. اينها بخاطر اينكه‌ يهودي‌ هستند و نسراني‌ هم‌ شراب‌ بخورند هم‌ بي‌ بند و باري‌ بكنند و خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ هيچي‌ در راه‌ خدمات‌ مملكتي‌ ندند زكات‌ هم‌ ندن‌ اين‌ كه‌ نمي‌شه‌ كه‌ شما اسمش‌ را جزيه‌ نگذاريد به‌ عناوين‌ ديگه‌ يك‌ اسم‌ ديگه‌ چون‌ سر اسم‌ ما دعوا نداريم‌ يك‌ اسم‌ ديگه‌اي‌ گذاشته‌ بشه‌، و واقعا بايد اين‌ طور باشه‌ جزيه‌ چيزه‌ فوق‌ العاده‌اي‌ نيست‌ كه‌ بعضي‌ از آخه‌ در ضمن‌ سوالاتشون‌ مي‌پرسند كه‌ چرا پيغمبر از يهود و نسارا جزيه‌ مي‌گرفت‌؟ جزيه‌ خوب‌ چيه‌؟ آخه‌ اين‌ يك‌ بحثي‌ است‌ در فقه‌، كه‌ آيا كفّار همانطوري‌ كه‌ مكلف‌  به‌ اصول‌ هستند مكلف‌ به‌ فروع‌ هم‌ هستند؟ يعني‌ چه‌؟ يعني‌ اگر اينها يك‌ روزي‌ مسلمان‌ شدند و گفتند لا اله‌ الا للّه‌ و گفتند بقية‌ كلماته‌ تشرف‌ به‌ اسلام‌ را گفتند آيا نمازهايي‌ را كه‌ از اول‌ تكليف‌ نخوندند بايد بخونند يا نه‌؟ روزه‌ها را بايد بگيرند يا نه‌؟ نه‌ از حالا مسلمونند از حالا هم‌ تكليف‌ آمده‌ روي‌ سرشون‌. اونها تكليف‌ نداره‌ عده‌اي‌ از علما اين‌ را اعتقاد دارند و اين‌ هم‌ حقه‌ و ديگه‌ قضاي‌ نمازها و روزه‌هاي‌ گذشته‌ ولو صد سال‌ هم‌ عمرش‌ باشه‌، دقت‌ كرديد پس‌ بنابر اين‌ اينها تكليف‌ به‌ زكات‌ دادن‌ و خمس‌ دادن‌ ندارند پس‌ چكار كنند؟ جزيه‌. يك‌ مالياتيه‌ شرعي‌ دولت‌ در نظر مي‌گيره‌ براشون‌ اون‌ را بدن‌. اينها جزيه‌ دادن‌ و همة‌ هدف‌ از تمام‌ اين‌ جريانات‌ اين‌ بود كه‌ خداي‌ تعالي‌ به‌ مردم‌ راهنماهاشون‌ را نشونشون‌ بده‌.

 پيغمبره‌، علي‌ است‌ فاطمة‌ زهراست‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ بقيه‌ شون‌ نبودند اون‌ وقت‌ والاّ اون‌ها را هم‌ مي‌آورد حضرت‌ علي‌ بن‌ الحسين‌ حضرت‌ باقر و تا آخر تو يك‌ جا. محل‌ دومي‌ كه‌ اين‌ پنج‌ نور مقدس‌ جمع‌ شدند و خدا حتي‌ در عرش‌ براي‌ ملائكه‌ مي‌باله‌ در خانة‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ اللّه‌ عليها است‌ همين‌ حديث‌ كساء حديث‌ بسيار خوب‌ و معتبر، ان‌ فاطمة‌ الزهرا سلام‌ اللّه‌ عليها قال‌ دخل‌ ابي‌ رسول‌ اللّه‌ في‌ بعض‌ الايام‌ فقال‌ لي‌ يا فاطمه‌ اني‌ لاجد في‌ بدني‌ ضعفا كه‌ اينجا خانة‌ فاطمه‌ است‌، آمده‌ وارد بر پيغمبر اكرم‌ وارد بر فاطمة‌ زهرا سلام‌ اللّه‌ عليها شده‌ ضعفي‌ در خودش‌ احساس‌ مي‌كنه‌ در اثر خستگي‌ اذيتي‌ كه‌ مردم‌ كردند ناراحتيهايي‌ كه‌ براش‌ بوجود آوردند و مي‌گه‌ من‌ در خودم‌ ضعفي‌ احساس‌  مي‌كنم‌ يا فاطمه‌.

 فَقُلْتُ لَهُ اُعیذُک بِاللَّهِ یا اَبَتاهُ مِنَ الضُّعْفِ، من‌ تو را پناه‌ مي‌دم‌ دربارة‌ اين‌ من‌ مكرر صحبت‌ كردم‌ من‌ تو را اي‌ پدر پناه‌ مي‌دم‌ به‌ خدا از ضعف‌. تو بايد در پناه‌ خدا من‌ اني‌ اعدك‌ باللّه‌ من‌ تو را پناه‌ مي‌دم‌ كه‌ مكرر عرض‌ كردم‌ هر وقت‌ در هر جهتي‌ ضعف‌ پيدا كرديد بريد در خانة‌ فاطمة‌ زهرا. بگيد يا فاطمه‌ اني‌ لاجد في‌ بدني‌ في‌ روحي‌ في‌ شغلي‌، في‌ هر چيزي‌ كه‌ هست‌ ديگه‌ حالا هر چيزي‌ كه‌ هست‌، يادمون‌ دادند من‌ خودم‌ گاهي‌ در حرم‌ حضرت‌ رضا صلواة‌ اللّه‌ عليه‌ مي‌رم‌ مي‌گم‌ السلام‌ عليكم‌ يا اهل‌ بيت‌ النبوه‌ انا مسكين‌ من‌ مساكين‌ المدينه‌

یطعمون الطعام‌ علي‌ حبه‌ مسكينا و يتيما و اسيرا، گاهي‌ عرض‌ مي‌كنم‌ انا يتيم‌ من‌ ايتامكم‌ ماها همه‌ يتيم‌ هستيم‌ وقتي‌ پدر بالا سر انسان‌ نباشه‌ انسان‌ بيچاره‌ باشه‌ امام‌ عصر عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ كه‌ پدر ماست‌ ايشان‌ نباشند ما يتيميم‌ نحن‌ ايتام‌ آل‌ محمد، انا يتيم‌ من‌ ايتام‌ المدينه‌، و يطعمون‌ الطعام‌ شما هم‌ كه‌، همان‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالبيد، همان‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسينيد، همان‌ فاطمة‌ زهرا هستند خودتون‌ فرموديد كلنا واحد هممون‌ يكي‌ هستيم‌.

 خوب‌ بديد ديگه‌، چي‌ مي‌خواي‌؟ دنيا مي‌خواي‌ برو در خانة‌ فاطمة‌ زهرا علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا مخصوصا حضرت‌ بقية‌ اللّه‌، ضعف‌ بدني‌ داري‌ برو اونجا، ضعف‌ مالي‌ داري‌ برو اونجا ضعف‌ ريالي‌ به‌ قول‌ شماها داريد بريد اونجا هر چي‌ مي‌خواييد اونجا. پيغمبر اكرم‌ نشون‌ داده‌ راه‌ را، اني‌ لاجد فی بدني‌ ضعفا در يكي‌ از مسائل‌ دينيتون‌ احساس‌ مي‌كنيد ضعف‌ داريد استقامت‌ نكنيد گاهي‌ كج‌ روي‌ هايي‌ داريد بريد بگيد كه‌ حالا كدامشون‌؟ اينها همشون‌ يكي‌ هستند حالا فاطمة‌ زهرا يا فاطمه‌ اني‌ لاجد مثلا مسائل‌ حالا فارسي‌ هم‌ بگه‌ يا فاطمه‌ زهرا من‌ يك‌ احساس‌ ضعفي‌ مي‌كنم‌ در استقامتم‌ كمك‌ كني‌ تمام‌ مي‌شه‌. فورا حضرت‌ مي‌گه‌ اعیذك‌ باللّه‌ يا فلاني‌ من‌ الضعف‌ اعیذک‌ باللّه‌،

 من‌ بعضي‌ها خيال‌ مي‌كنند، حالا لطفي‌ به‌ من‌ دارند گاهي‌ مريضن‌ مي‌يان‌ مي‌گن‌ يك‌ دعايي‌ بخون‌ من‌ هم‌ آهسته‌ مي‌خونيم‌ كه‌ او فكر نكنه‌ كه‌ ما مثلا از اين‌ دعاهاي‌ معمولي‌، چون‌ اينها مي‌گن‌ اثرش‌ كم‌ مي‌شه‌ آهسته‌ مي‌خونيم‌ نفهمه‌ چي‌ خونديم‌ خيال‌ مي‌كنه‌ ما اسم‌ اعظم‌ را خوانديم‌، بله‌ اسم‌ اعظم‌ را خواندم‌ ولي‌ مي‌گم‌ كه‌ از طرف‌ او يا مولاتي‌ يا فاطمة‌ اغيثيني‌، اي‌ مولاي‌ من‌ اي‌ فاطمه‌ از نيابت‌ از او به‌ ما پناه‌ بده‌، يا اسم‌ يكي‌ از علما مي‌گفت‌ كه‌ من‌ سكته‌ كرده‌ بودم‌ پامو نمي‌تونستم‌ حركت‌ بدم‌ دوازده‌ مرتبه‌ گفتم‌ يا مهدي‌ بلند شدم‌ وايستادم‌ اسم‌ اعظم‌ خداست‌ يا مهدي‌، اسم‌ اعظمه‌ ما كه‌ بايد ايمان‌ داشته‌ باشيم‌، اعیذک‌ باللّه‌ يا بنی‌ من‌ الضعف‌ پيغمبر با اون‌ عظمت‌ او را پناه‌ مي‌ده‌ بعد مي‌فرمايد كه‌ ساعتي‌ نگذشت‌ وَاِذا بِوَلَدِی الْحَسَنِ اول‌ امام‌ حسن‌ ظاهرا مي‌ياد بعد امام‌ حسين‌ بعد حضرت‌ امير المومنين‌ اينها بوي‌ جدشون‌ و بوي‌ پيغمبر اكرم‌ را استشمام‌ مي‌كردند.

اِنّی اَشَمُّ عِنْدَک راَّئِحَةً طَیبَة، خوشا به‌ حال‌ اونهايي‌ كه‌ شامه‌ اشان‌ باز شده‌ و داريم‌ توي‌ دوستان‌ كه‌ ائمه‌ را با بوشون‌ تشخيص‌ مي‌دن‌، يك‌ وقت‌ يك‌ جايي‌ نشسته‌ بودم‌ يك‌ كسي‌ پهلوي‌ من‌ نشسته‌ بود گفت‌ الان‌ حضرت‌ سيدالشهدا آمده‌ گفتم‌ از كجا مي‌فهمي‌؟ گفت‌: بوي‌ امام‌ حسين‌ داره‌ مي‌ياد. اينها را مي‌گيد لابد بي‌ خوده‌ نه‌، اگر اينها بي‌ خود باشه‌ قرآن‌ هم‌ نستجيب‌ باللّه‌ در قرآن‌ شريف‌، حضرت‌ يعقوب‌ مي‌گه‌ كه‌ من‌ بوي‌ يوسف‌ را دارم‌ استشمام‌ مي‌كنم‌ بعد جايي‌ گفتند ما از اين‌ حرفها زديم‌ بله‌  جَاءَ الْبَشِيرُ پيرهن‌ يوسف‌ را آوردند ديد گفت‌ كه‌ نگفتم‌؟

شما عشق‌ الهي‌ به‌ امام‌ زمان‌ داشته‌ باشيد ببين‌ دائما شامه‌ات‌ پره‌ از عطر امام‌ عصر ارواحنا فداء است‌ عشقش‌ را ما نداريم‌ اني‌ اشم‌ عندك‌ رايحة‌ طبيه‌ همشون‌ گفتند اين‌ را. هم‌ امام‌ حسن‌ گفته‌ هم‌ امام‌ حسين‌ هم‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌. قلت‌ نعم‌ ان جدك‌ تحت‌ الكساء، قلت‌ نعم‌، ان‌ جدك‌ و اخاك‌ تحت‌ الكساء، قلت‌ نعم‌ ان‌ پيغمبرنا به‌ هر حال‌ فارسيش‌ اينه‌ پيغمبر اكرم‌ و دو فرزندانش‌ تحت‌ كساء هستند، اونوقت‌ وقتي‌ اينها جمع‌ شدند زير كساء اين‌ حديث‌ كساء خيلي‌ حديث‌ با عظمتي‌ است‌. متاسفانه‌ هر چيزي‌ را كه‌ ما زياد مي‌خونيم‌ و زياد بحثش‌ را مي‌كنيم‌ تنزّل‌ مي‌كنه‌ پيش‌ ما اگر همين‌ الان‌ مجلس‌ كساء خوانده‌ بشه‌ مي‌گيد كه‌ بله‌ مجلس‌ حديث‌ كساء بود، مجلسه‌ دعاي‌ ندبه‌ بود مجلسه‌، آقا اين‌ دعاها اين‌ احاديث‌ اينها خيلي‌ عظمت‌ داره‌. خيلي‌، مي‌فرمايد كه‌ وقتي‌ كه‌ اينها جمع‌ شدند زير كساء تمام‌ اينها جمع‌ شدند خداي‌ تعالي‌ اِنَّ اللَّهَ قَدْ اَوْحی اِلَیکمْ

یا مَلاَّئِکتی يا ملائكتي‌ اي‌ ملائكة‌ من‌ وَعِزَّتی وَجَلالی خدا قسم‌ مي‌خوره‌ به‌ عظت‌ و جلال‌ خودش‌ ا ما خَلَقْتُ سَماَّءً مَبْنِیةً وَلا اَرْضاً مَدْحِیةً وَلا قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضَّیئَةً … اِلاّ لاَجْلِکمْ  مگر بخاطر اينها.

 ماها اينقدر لياقت‌ نداريم‌ كه‌ خدا اين‌ همه‌ تشكيلات‌ را براي‌ ما خلق‌ كنه‌ مگر تو راه‌ اونها بيافتيم‌ اين‌ را بدونيد ماايكه‌ سر يك‌ مسائل‌ جزيي‌ اصلا نمي‌تونيم‌ خودمون‌ را كنترل‌ كنيم‌ بعضي‌ وقتها بعضي‌ مسائل‌ پيش‌ مي‌ياد كه‌ انسان‌ تاسف‌ مي‌خوره‌ انسان‌ مي‌گن‌ آقا تو چرا فحش‌ به‌ خدا و پيغمبر دادي‌؟ تو كافري‌ مي‌گه‌ عصبانيم‌ كرده‌ بود زنيكه‌اي‌ بابا اين‌ قدر اينها براي‌ تو بي‌ ارزش‌ بودند كه‌ تو عصباني‌ كه‌ شدي‌ تو هر چي‌ به‌ زبانت‌ اومد به‌ اينها گفتي‌ اينقدر انسان‌ پست‌ خدا پيغمبر امام‌ اين‌ آسمانها و اونچه‌ در اون‌ هست‌ و زمينها و اونچه‌ در اونها هست‌ همه‌ را الاجزكم‌ بخاطر شما اي‌ پنج‌ نفر علتش‌ هم‌ خيلي‌ واضحه‌ اگر اين‌ راهنماها نباشند ماها ارزشي‌ نداريم‌ براي‌ جمادات‌ كه‌ خدا اين‌ همه‌ كار نمي‌كنه‌ براي‌ حيوانات‌ كه‌ اين‌ كارها را نمي‌كنه‌ براي‌ انسانهايي‌ هم‌ كه‌ مثل‌ حيوانند خدا ارزشي‌ قائل‌ نيست‌ براي‌ اون‌ نمونه‌هاي‌ عالم‌ خلقت‌ اونهايي‌ كه‌ مظهر پروردگارند بدونيد اون‌ هدف‌ غائي‌ خداي‌ تعالي‌ اينها هستند. خليفة‌ اللّه‌ هستند براي‌ اونها چرا؟ براي‌ اونهايي‌ هم‌ كه‌ در راه‌ اونها پشت‌ سر اونها در حركتند تا برسند به‌ مقامات‌ عاليه‌ براي‌  اونها هم‌ هست‌. اونها هم‌ طفيل‌ اونها.

بعد اين‌ آيه‌ نازل‌ شد انما يريد اللّه‌ ليذهب‌ عنكم‌ الرجس‌ اهل‌ البيت‌ و يطهركم‌ تطهيرا حضرت‌ مي‌فرمايد فَلَمَّا اكْتَمَلْنا وقتي‌ كه‌ ما خوب‌ جمع‌ شديم‌ و كامل‌ شديم‌ و هممون‌ زير اين‌ عبا جا شديم‌ چقدر محبت‌، چقدر گرمي‌ اي‌ كاش‌ اين‌ درس‌ را واقعا بگيريم‌ در چند شب‌ قبل‌ گفتم‌ چقدر خوبه‌ كه‌ انسان‌ داراي‌ يك‌ صفايي‌ يك‌ صميميتي‌ باشه‌ همش‌ دشمني‌، همش‌ بغض‌، همش‌ كينه‌، پدر زن‌ با داماد خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ پدر داماد مثلا با عروس‌ همه‌ با هم‌ دعوا منتظره‌ كه‌ يك‌ وقتي‌ همين‌ امروز براي‌ يك‌ كسي‌ نقل‌ مي‌كردم‌ يك‌ جواني‌ آمد ده‌ بيست‌ ساله‌ قبل‌ خدا رحمت‌ كنه‌ پدرم‌ فوت‌ كرد آمد و گفت‌ پدر ما ديوانه‌ شده‌. گفتم‌ چطور؟ گفت‌ اين‌ آقا هرچه‌ داره‌ مي‌فروشه‌ و ميده‌ به‌ مردم‌ اينطرف‌ آنطرف‌. من‌ هم‌ آنطوري‌ كه‌ او نقل‌ مي‌كرد بعيد ندانستم‌. آمد. گفتم‌ كه‌ پدرت‌. گفتم‌ چرا اينكارها را مي‌كني‌. گفت‌ آقا من‌ مريض‌ شده‌ بودم‌ از هوش‌ هم‌ رفته‌ بودم‌. براي‌ يك‌ لحظه‌ بهوش‌ آمدم‌ ديدم‌ اينها يقين‌ كردند كه‌ من‌ دارم‌ مي‌ريم‌. سر پولهاي‌ صندوق‌ دعواشون‌ بود سر تقسيم‌ املاك‌ دعواشون‌ بود فحشهاي‌ بدي‌ هم‌ مي‌دادند به‌ هم‌ ديگر من‌ همينجا گفتم‌ خدايا اگر من‌ خوب‌ بشم‌ من‌ نمي‌گذارم‌ يك‌ قرون‌ از اين‌ اموالم‌ نصيب‌ اين‌ بچه‌ها باشه‌ حالا كه‌ مي‌خوان‌ فحش‌ بدن‌ حالا اقلا چيزي‌ نخورند و فحش‌ بدهند. ولذا تصميم‌ دارم‌ تا آخرين‌ قطرة‌ مالم‌ بفروشم‌ در راه‌ خدا بدم‌. ما يك‌ قدري‌ نصيحتش‌ كرديم‌. خلاصه‌ بچه‌هاي‌ اينجور ناراحتشون‌ نكن‌. نصيحت‌ نبودها. اينجوريه‌.

 اختلافات‌، اختلافات‌ را بگذاريد كنار. همه‌ بايد مثل‌ علي‌ و فاطمه‌ و امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ و پيغمبر اكرم‌ باشيم‌. همديگر را گرفتند توي‌ بغل‌. پنج‌ نفر آدم‌ زير يك‌ عبا ببينيد چه‌ جور بايد همديگر را توي‌ بغل‌ بگيرند. ما اگر اين‌ كارهار، يا اصلا حرفش‌ هم‌ نميشه‌ زد. چقدر محبت‌، چقدر صميميت‌، و اين‌ را هم‌ مكرر عمل‌ كردند براي‌ اينكه‌ درسي‌ براي‌ ماها باشه‌. ماها صفا داشته‌ باشيم‌، صميميت‌ داشته‌ باشيم‌، محبت‌ داشته‌ باشيم‌. و لذا اين‌ آيه‌ نازل‌ شد انما يريد الله‌ ليذهب‌ عنكم‌ الرجس‌ اهل‌ البيت‌ و يطهركم‌ تطهيرا. خدا اراده‌ كرده‌ كه‌ نگذاره‌ رجسي‌ به‌ شما برسه‌. خيلي‌ مهمه‌ها. انسان‌ بياد توي‌ منبع‌ ميكروب‌ يك‌ دونه‌ ميكروب‌ بهش‌ وارد نشده‌. خدا جلوي‌ اينها را بگيره‌. شماها هم‌ اگر متكي‌ به‌ خدا باشيد همينطوريدها. نه‌ اينكه‌ مخصوص‌ اونها باشه‌. هركس‌ به‌ خدا تكيه‌ كنه‌ هيچ‌ ميكروب‌ فساد انگيزي‌ واردش‌ نميشه‌. و معتصم‌ بالله‌ ميشه‌. اينجا اگر من‌ بخوام‌ شرح‌ بدم‌ طول‌ ميكشه‌. انما يريد الله‌، خدا اراده‌ كرده‌ ليذهب‌ يعني‌ دفع‌ كند از شما پليديها را. نگذاره‌ پليدي‌ متوجه‌اتون‌ بشه‌. در عين‌ اينكه‌ در توي‌ اين‌ دنياي‌ پر از پليدي‌ وارد ميشيد، نگذاره‌ پليدي‌ واردتون‌ بشه‌. عالم‌ قبل‌ از اين‌ عالم‌ به‌ پيغمبر اكرم‌، آخه‌ خيلي‌ مشكله‌ انسان‌ توي‌ گلخن‌ حموم‌ بره‌ سياه‌ نشه‌. گلخن‌ حموم‌ شماها نمي‌دونيد، جوانيد نمي‌دونيد. يك‌ جاي‌ عجيب‌، من‌ ديده‌ بودم‌. يك‌ كسي‌ بود آن‌ زير مي‌رفت‌ هر چي‌ آشغال‌، ماشغال‌، كهنه‌، توي‌ زباله‌ها پيدا مي‌كرد چون‌ مي‌خواستند كه‌ حموم‌ را داغش‌ كنند و خرجي‌ هم‌ نكرده‌ باشند. اينها را مي‌آورد مي‌ريخت‌ آن‌ زير. يك‌ نفر. يك‌ آدم‌ سياه‌ سوخته‌، اصلا در و ديوار سياه‌ بود، دود پر بود. انسان‌ وارد آنجا مي‌خواست‌ بشه‌ حتما سياه‌ ميشد. گلخن‌ حموم‌ مي‌گفتند. خوب‌. يك‌ كسي‌ بخواد اينجا وارد بشه‌. يك‌ كسي‌ بگه‌، خدا بگه‌ من‌ نمي‌گذارم‌ سياه‌ بشي‌، كثيف‌ بشي‌. اين‌ معناي‌ ليذهب‌ عنكم‌ الرجس‌ اهل‌ البيت‌ و يطهركم‌ تطهيرا. پاك‌ نگرتون‌ مي‌دارم‌. پاك‌ و پاكيزه‌ نگرتون‌ مي‌دارم‌. اين‌ معناي‌ آية‌ تطهيره‌. خوب‌ اينجا هم‌ جمع‌ شدند در خانة‌ فاطمه‌ زهرا سلام‌ اله‌ عليها و سومين‌ جا در خانة‌ ام‌ السلمه‌ بود كه‌ باز اين‌ آية‌ تطهير دو مرتبه‌ باز آنجا هم‌ نازل‌ شد كه‌ وقتي‌ اينها در كنار يكديگر قرار گرفتند، ام‌ سلمه‌ زن‌ خوبي‌ است‌. خدا انشاء الله‌ رحمت‌ كنه‌. توي‌ زنهاي‌ پيغمبر، اكثرشون‌ زنهاي‌ خوبي‌ هستندها. فكر نكنيد زنهاي‌ پيغمبر همه‌اشون‌، يكي‌ دوتاشون‌ بخاطر آن‌ جنبه‌هاي‌ ژنتيكي‌ به‌ اصطلاح‌ به‌ پدرشون‌ اقتدا كرده‌ بودند.

خدا رحمت‌ كنه‌ مرحوم‌ علامة‌ اميني‌ بدليل‌ اينكه‌ عايشه‌ با حفصه‌ فرق‌ داره‌ مي‌فرمود كه‌ ما يك‌ بحث‌، من‌ طلبه‌ بودم‌ آنموقع‌، يك‌ بحثي‌ يك‌ طلبه‌ در مقابل‌ يك‌ عالم‌ بزرگ‌ نشسته‌، اينجوري‌ كرديم‌ با ايشان‌. ايشان‌ مي‌گفت‌ كه‌ اولي‌ بدتر از دومي‌ بود. بجهت‌ اينكه‌ دختراشون‌ هم‌، آن‌ يكي‌ بدتر از آن‌ يكي‌ بود. من‌ گفتم‌ آخه‌ كلامي‌ از فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها هست‌ كه‌ نشون‌ ميده‌ دومي‌ بدتر بوده‌ و آن‌ كلام‌ اينه‌ كه‌ وقتي‌ كه‌ شكايت‌ ميكنه‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ ميگه‌ هَذَا السَّامِرِيُّ و عِجْلُهُ، يا ابتا، اين‌ سامري‌ است‌، سامري‌ بدتر بوده‌ يا گوسالة‌ سامري‌؟ سامري‌ بدتر بوده‌. اين‌ تشبيه‌ ميرسونه‌ كه‌ سامري‌ امت‌ بدتر از آن‌ گوساله‌اي‌ بوده‌ كه‌ جلوش‌ انداخته‌ و علتش‌ هم‌ اين‌ بود كه‌، اين‌ را شما بدونيد، سياستمدارهاي‌ خيلي‌ بالا بالا يك‌ كار بدي‌ كه‌ مي‌خوان‌ بكن‌، خودشون‌ جلو نمي‌افتند. يك‌ ظلمي‌ مي‌خوان‌ بكنند مثلا زمان‌ شاه‌ ساواك‌ را مي‌انداختند جلو. رئيس‌ ساواك‌ مثلا اين‌ كار را كرده‌. اون‌ رؤسا را جلو مي‌انداختند، مي‌اندازند. آدمهاي‌ عقده‌اي‌ رياست‌ طلب‌ جاه‌ طلب‌. اين‌ را شما بدونيد اينها را انتخاب‌ مي‌كنند كه‌ هر چي‌ فحششون‌ بدهند مهم‌ نباشه‌ براشون‌. فقط‌ آن‌ رياست‌ را بكنند. اولي‌ را جلو انداخت‌. چون‌ مي‌دونست‌ اين‌ كار به‌ اين‌ عجيبي‌ كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ عقب‌ زده‌ بشه‌ و ديگري‌ جاي‌ علي‌ بنشينه‌، بالاخره‌ مسلمانها توي‌ دلشون‌ هم‌ كه‌ شده‌، فحش‌ مي‌دهند. پس‌ بگذار فحشها را بدهند عادي‌ بشه‌، بعد نوبت‌ ما ميشه‌. اينجوري‌ بود.

هذا السامري‌ و عجله‌. و الا كارها را همه‌ را خودش‌ مي‌كرد. او فقط‌ مجسمه‌اي‌ بود آن‌ بالا نشسته‌ بود. چرا. آنهم‌ آدم‌ پست‌ عقده‌اي‌ نفهم‌ كم‌ درك‌ بخاطر چند روز رياست‌ اين‌ كار را مي‌كرد. بعد هم‌ خودش‌ كلكش‌ را كند و خودش‌ نشست‌ جاي‌ او. ديگه‌ راحت‌. هيچ‌ گرفتاري‌ نداشت‌. چون‌ فحشها را مردم‌ داده‌ بودند، مسئله‌ برايشون‌ عادي‌ شده‌ بود، بعد زير بار اين‌ فرد رفتند. و الاّ اگر خليفه‌ اونه‌ تو چرا آمدي‌ در خانه فاطمه‌ زهرا را آتش‌ مي‌زني‌؟ چرا اظهار وجود مي‌كني‌؟ چرا وقتي‌ نامة‌ فدك‌ را اولي‌ مي‌نويسه‌، تو مي‌گيري‌ پاره‌ مي‌كني‌؟ همه‌ كاره‌ خودشه‌. منتهي‌ اين‌ را نشونده‌ اون‌ بالا كه‌ فحشها را به‌ او بدهند. فقط‌ همين‌. و الا اگر همانطوري‌ كه‌ متعهد بودند مسلمانها در مقابل‌ خليفة‌ پيغمبر، خود اين‌ متعهد بود در مقابل‌ خليفه‌ باصطلاح‌، خوب‌ مي‌خواست‌ حالا گفته‌ ايشان‌ فدك‌ را پس‌ داده‌. خوب‌ حالا چيكار ميشه‌ كرد. خيلي‌ عجيبه‌. توي‌ كوچه‌ كه‌ مصيبتي‌ شد براي‌ شيعيان‌.

 امشب‌ شب‌ شهادت‌ فاطمة‌ زهرا مادر همه‌ است‌. شما فكر نكنيد ايشان‌ فقط‌ مادر ساداته‌. البته‌ قربانش‌ بريم‌، چه‌ مادر مهرباني‌. وصيتنامه‌اش‌ نوشته‌ و أَقْرَأُ عَلَى وُلْدِيَ السَّلَامَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ. به‌ بچه‌هام‌ تا روز قيامت‌، فرزندانم‌ سلام‌ مرا برسان‌.

 بخدا قسم‌ بخاطر همين‌ اظهار محبتي‌ كه‌ فاطمة‌ زهرا به‌ سادات‌ كرده‌، سادات‌ نبايد كوچكترين‌ گناهي‌ كه‌ قلب‌ مقدسش‌ را برنجونه‌ انجام‌ بدن‌. اينقدر پر محبت‌، اينقدر با عظمت‌. و به‌ شماها هم‌ سلام‌ رسونده‌.

(آقا خاموش‌ كن‌ چراغها را)، اما همه‌اتون‌ فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا هستيد. مصائب‌ فاطمه‌ و اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ بس كه‌ براي‌ ما گفته‌ شده‌، عادي‌ شده‌. و الا كجا يك‌ فرزند پر غيرت‌ ميتونه‌ ببينه‌ كه‌ به‌ صورت‌ مادرش‌ سيلي‌ بزنند. شمت‌ يمينه‌. تبت‌ يداك‌. تو به‌ مادر ما سيلي‌ مي‌زدي‌. انشاء الله‌ روز قيامت‌ سيلي‌ها بهت‌ خواهيم‌ زد. دستور ميدهد فاطمه‌ را بزنند. كه‌ حدود چهل‌ نفر به‌ سر فاطمة‌ زهرا، اي‌ فرزندان‌ پر غيرت‌ فاطمه‌، اي‌ شيعيان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. شما مي‌تونيد بشنويد كه‌ چهل‌ نفر به‌ سر فاطمة‌ زهرا بريزند، هر كس‌ با هر چه‌ در دست‌ دارد فاطمه‌ را بزند تا جائي‌ كه‌ بازويش‌ را بشكنند. توي‌ خانه‌ بيندازند و راحت‌ بشوند. شما مي‌توانيد فرزندان‌ فاطمة‌ زهرا بشنويد كه‌ در نيم‌ سوخته‌ را به‌ پهلوي‌ مادرتون‌ فاطمة‌ زهرا زدند و صداي‌ نالة‌ فاطمه‌ را شنيدند و اعتنا نكردند و وارد خانة‌ او شدند. حال‌ خوشي‌ داريد. بايد هم‌ اينطور باشه‌.

فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌. فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌. فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌. فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌. فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌. فاطمه‌ يا فاطمه‌ يا فاطمه‌.

 

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *