۱۱ رمضان ۱۴۱۵ قمری – ۲۱ بهمن ۱۳۷۳ شمسی – شرح دعای افتتاح
معرفت امام زمان )علیه السلام) ۱۱ رمضان ۱۴۱۵ قمری
«بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله و الصلاة و السلام علي رسولالله و علي آله آلِ الله لا سيما علي بقيةالله رُوحي و الأرواح العالمين لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علي أعدائهم أجمعين من الآن إلي قيام يوم الدين»
شب جشن و ۲۲ بهمن شب موفقيت مردم شيعه و مسلمان براي سرنگوني طاغوت را به همه تبريك عرض ميكنم. اميدواريم خداي تعالي هر چه زودتر اين قيام مقدس را به قيام جهاني حضرت بقيةالله متصل بفرمايد. «اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى وَلِيِّ أَمْرِكَ- الْقَائِمِ الْمُؤَمَّلِ وَ الْعَدْلِ الْمُنْتَظَرِ و حُفَّهُ بِمَلَائِكَتِكَ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَيِّدْهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ»[1] جملاتي از دعاي افتتاح است، بعد از آنكه در اين دعا از پيغمبر اكرم تا حجة بن الحسن (روحي فداه) در اين ماه پرعظمت درود و صلوات و تحيات را نثار ميكند، بعد ميفرمايد: «وَ صَلِّ عَلَى وَلِيِّ أَمْرِكَ» خدايا درود خود را بر وليّ امر خود…، وليّ به معناي صاحب اختيار، اگر كسی اختيار كسی را با محبت داشت وليّ ميشود. اگر انسان اختيار كسي را بدون محبت داشته باشد وليّ او نميشود، مثلاً كارگري را آورديد و به او محبتي نداريد و ميخواهد كار شما را انجام بدهد، شما وليّ او نيستيد، اما فرزند شما را كه به او دستوري ميدهيد كه كاري را انجام بدهد و اختيار او را داريد به خاطر محبتي كه به او داريد وليّ او هستيد. وليّ امر خدا، امر چيست؟ فرمان الهي، تمام قدرت پروردگار، تمام خلقت پروردگار، تمام اموري كه مربوط به عالم خلقت است، اينها جملات خيلي سادهاي است كه در دعاها ما ميخوانيم متأسفانه به آن توجه نميكنيم. ديشب گفتم: اين دعاها معارف ما را بالا ميبرد، ما اگر فقط دعا بخوانيم و بفهميم، اعتقادات ما، معارف ما، حتي تمام افكار ما تنظيم ميشود. وليّ امر الهي، يعني صاحب اختيار كل، خداي تعالي اختيار مخلوق خود را دست امام عصر داده است. امام عصر اگر بخواهد طبق آنچه كه در احاديث و روايات و آيات و دعاها و اينها هست، اگر بخواهد و اراده كند كه ماسويالله از بين برود، ميتواند. چيزي كه اين كار را نميكند بندگي او در مقابل خدا است. امام زمان اول بنده خدا بوده است، بعد وليّ امر خدا شده است. پيغمبر اكرم اول «عَبْدُهُ» بوده است، بعد رسول خدا شده است. راه رسيدن به همه خوبيها اول بندگي است، حتي براي شما مثال زدم مكرر گفتهام، اكثر شماها ميدانيد، مگر كساني كه كمتر پاي عرايض من نشسته باشند، گفتم، مثال زدم، اگر يك سربازي، يك پليسي مطيع صددرصد -حتي در فكر خود- دولت باشد به او قدرت ميدهند. هفتتير را وقتي ميدهند به كمر خود ببندد كه يك گلوله بدون اذن دولت خارج نكند، بلكه وقتي او را در انبار مهمّات مملكت ميگذارند و او را محافظ آنجا قرار ميدهند كه بيشتر مورد اعتماد در بندگي و در اطاعت باشد. امام معصوم كه جان همه ما به قربان او، از اول خلقت تا به حال حتي يك چشم بر هم زدن فكر گناه را نكرده است، فكر نافرماني را نكرده است. گاهي انسان هيچ گناه نميكند اما فكر گناه را ميكند. ميگويند يكي از علماي بزرگ اهل معنا كه به جهتي الآن نميخواهم اسم ايشان را ببرم، ايشان سوار الاغ بودند، در آن وقتها كه مَركب بيشتر اسب و الاغ بود، يك دفعه پاي الاغ به زمين گير كرد و ايشان زمين خوردند، بعد خود ايشان فرموده بودند: يك فكر گناهي در مغز من آمد ولي زود آن را رد كردم، خدا من را اينگونه تنبيه كرد. فكر گناه… شما يكي را دوست داشته باشيد، خيلي هم او را دوست داشته باشيد، فكر اينكه او را يك دست كتك بزنيد در مغز شما ميآيد؟ أبدا. يك مهمان عزيزي داشته باشيد و در خانه شما آمده باشد، فكر اينكه مثلاً يك زهري به او بدهيد، او را اذيت كنيد، آيا در مغز شما ميآيد؟ نه. چرا؟ به خاطر اينكه نسبت به او معصوم هستيد. امام (عليه الصلاة و السلام) خدا را شناخته است، قبح بيادبيها را دانسته است، قبح گناه را متوجه هست، حتي فكر گناه. عمر امام زمان شما چند سال است؟ يك ميليارد، صد ميليارد، از روزي كه خدا روح مقدس او را خلق كرده است بيحساب بر عمر او گذشته است، يك لحظه حتي فكر گناه در مغز او نيامده است، جا دارد كه خداي تعالي او را در محافظت قدرت خود قرار بدهد و او را درِ انبار مهمّات خود حافظ قرار بدهد و او را وليّ امر خود قرار بدهد. خدايا حالا كه چنين مخلوقِ پرعظمتِ باعظمت داري «اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى وَلِيِّ أَمْرِكَ الْقَائِمِ الْمُؤَمَّلِ» آن وليّ امري كه آماده است، آماده است براي اينكه عدل و داد را پياده كند «الْقَائِمِ الْمُؤَمَّلِ وَ الْعَدْلِ الْمُنْتَظَرِ» عدل منتظري است، عدل به اصطلاح مصدر است، در عبارات ادبيات عرب هست كه ميگويند: «زيدٌ عَدلٌ» بس كه يك شخصي عادل ميشود، اصلاً مجسمه عدالت است. عدل است، امام عصر عدل منتظر است، عدلي است كه همه انتظار او را ميكشند ولي او قائم مؤمل است، يعني در هر حال آماده است. منتظر ايستاده است كه مردم درست بشوند، او بيايد بر اينها امامت كند، حكومت كند، مهرباني كند، آقايان بياييم امشب كه شب يازدهم ماه رمضان است، ده شب، ده روز بر ما گذشت، يك سوم ماه رمضان بر ما گذشته است، بياييم اين تصميم را از اين سفره احسان پروردگار بگيريم كه خود را درست كنيم، ديگر بس است گناه نكنيم، معصيت نكنيم، صفات رذيله را از خود دور كنيم، كينه مردم را در دل نداشته باشيم، يك انسان حسابي بشويم، مخصوصاً گناهان علني را نكنيم، كاري نكنيم كه امام زمان ما بگويد تو لياقت پشت سر من آمدن را نداري. او آماده است كه شماها اگر پشت سر او حركت كنيد…، خدا ميداند همين جمع با همه كميِ ما اگر تصميم جدي بگيريم كه پشت سر حضرت بقيةالله حركت كنيم كلي به ظهور حضرت كمك ميكند و ظهور امام زمان را نزديك ميكند. «وَ الْعَدْلِ الْمُنْتَظَرِ احْفُفْهُ بِمَلَائِكَتِكَ» خدايا دور او را به وسيله ملائكه خود پُر كن، ماها كه لياقت نداريم دور او جمع بشويم، ما كه ارزش آن را نداريم كه با او باشيم «مَتَى تَرَانَا وَ نَرَاكَ وَ قَدْ نَشَرْتَ لِوَاءَ النَّصْرِ تُرَى أَ تَرَانَا نَحُفُّ بِكَ»[2] آيا يك روزي ميشود كه ما دور تو «نَحُفُّ بِكَ» يعني دور تو جمع بشويم، ما دور تو باشيم، حالا كه نميشود «احْفُفْهُ بِمَلَائِكَتِكَ» خدايا دور او را از ملائكه خود پُر كن «وَ أَيِّدْهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ» خدايا او را كمك كن با آن روحي كه همه انبياء از او بهره ميبرند، آن صادر اول -به اصطلاح بعضی از فلاسفه- آن مخلوق اول، آن روح پاك، روحالقدس يعني روح پاك، آن روح پاكي كه اول موجودي بوده است كه خدا او را خلق كرده است كه تمام انبياء را تأييد كرده است، خدايا امام زمان ما را هم تأييد كن به اين روح پاك كه همان روح ولايت و روح امامت و روح با عظمت اول خلقت است و در حقيقت روح پيغمبر اكرم است «يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ».
«اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ الدَّاعِيَ إِلَى كِتَابِكَ» حالا شما براي امام زمان خود دعا ميكنيد، خدا كند اين شبها كه اين دعاي شريف افتتاح را ميخوانيد با توجه باشد، با تحرك باشد، جدي باشد، بفهميم چه ميگوييم «اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ الدَّاعِيَ إِلَى كِتَابِكَ» خدايا امام زمان ما را… الآن امام زمان (عليه الصلاة و السلام) نميتواند همه مردم را به سوي قرآن دعوت كند، يك روزي بشود تمام مردم را به اين كتاب الهي دعوت كند «اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ الدَّاعِيَ إِلَى كِتَابِكَ وَ الْقَائِمَ بِدِينِكَ» خدايا امام زمان ما را قيام بده و او قيام كند به قسط تو، به عدل و داد «اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ الدَّاعِيَ إِلَى كِتَابِكَ وَ الْقَائِمَ بِدِينِكَ اسْتَخْلِفْهُ فِي الْأَرْضِ» خدايا او را در روي زمين خليفه كن، جايگزين خود قرار بده. ما خداي تعالي را نميبينيم كه دستورات ذات مقدس پروردگار را عمل كنيم اما اگر خدا يك جانشين مشخصي در دنيا داشته باشد و تمام معارف و احكام و حقايق را در قلب او قرار داده باشد كه انسان هر وقت ميخواهد به او مراجعه بكند و حقايق را درك كند، اين خيلي اهميت دارد «اسْتَخْلِفْهُ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفْتَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِ مَكِّنْ لَهُ دِينَهُ» خدايا به او امكان بده، همه براي او تمكين بشوند «دِينَهُ الَّذِي ارْتَضَيْتَهُ لَهُ» خدايا آن ديني كه تو راضي هستي براي او «أَبْدِلْهُ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِ أَمْناً» الآن امام زمان به آن معنايي كه ما فكر ميكنيم خوف ندارد حجة بن الحسن (أرواحنا الفداء)، ولي صورت خوف را دارد، خوف دارد كه ظاهر بشود مردم او را نپذيرند و دين خدا جايگزين به اصطلاح اين همه بيدينيها و شرك و بتپرستيها و انحرافات نشود، نه اينكه خوف جان خود را داشته باشد، دين خدا پابرجا نشود، قسط و عدل و داد در دنيا جايگزين ظلم و جور و ستم نشود «أَبْدِلْهُ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِ أَمْناً يَعْبُدُكَ لَا يُشْرِكُ بِكَ شَيْئاً» خدايا بندگي تو را بكند از هيچ كس پرهيز نكند، ديگر تقيّه نداشته باشد، نكند كه به خاطر… خيلي به ائمه اطهار (عليهم الصلاة و السلام) ظلم شد. از طرفي خداي تعالي به آنها ميفرمود مراعات حال مردم را بكنيد و از طرفي قدرتمندان روزگار مراعات حال ائمه اطهار را نميكردند. با كمال قدرت ميآمدند، از دو حال خارج نبود يا امام بايد قيام بكند و اين زمامدار خودسر را سرنگون بكند، بعد زير بار خود او كه نميرفتند، يك جمعي كشته ميشد و يك طاغوت ديگر جاي او ميآمد. وقتي كه بنياميه را سرنگون كردند -ديگر لابد شنيديد- همه ادعاي خلافت داشتند، بني هاشم، بنالعباس، اما امام (عليه الصلاة و السلام) ادعا نداشت به جهتي كه ميدانست اين كار انجام نميشود، مردم آمادگي امامت او را ندارند. علي بن ابيطالب (عليه الصلاة و السلام) آن خطبه ميفرمايد: بعد از فوت عثمان دور و بر من جمع شدند «حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ الْحَسَنَانِ»[3] به طوري كه نزديك بود خيلي از چيزها را، خيلي از نيكيها را پايمال كنند، دور من جمع شدند و از من خواستند من خليفه بشوم، وإلّا خلافت بر شما مردم –تعبير عجيبي است- به مقدار آب دماغ بُزي ارزش ندارد، خيلي عجيب است. چرا؟ به جهت اينكه يك عده مردم كه بهترين آنها طلحه و زبير هستند، طلحه و زبير خيلي خوب بودند، اينها جزء عشره مبشّره بودند، پيغمبر از اينها تعريف كرده بود. اينها خدمت علي بن ابيطالب آمدند، حضرت شمعي روشن كرده بود، چراغي روشن كرده بود و داشت حساب بيتالمال را ميكرد، اينها آمدند نشستند ميخواهند حرفهاي متفرقه بزنند، علي بن ابيطالب اين شمع را خاموش كرد، گفتند: آقا چرا شمع را خاموش کردید؟ فرمود: اين را من از بيتالمال مردم روشن كرده بودم، چون براي مردم كار ميكردم ولي حالا ديگر ما و شما هستيم و مردمي در كار نيست، من حق ندارم از اين شمع استفاده كنم، اينها به هم نگاه كردند گفتند: اين امام به درد ما نميخورد. «بَلْ يُريدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ»[4] در يك قرائت هست انسان دوست دارد كه امام او فاجر باشد، او هم برقصد، اينها هم برقصند. او هم بزند، اينها هم بزنند. او هم بخورد، اينها هم بخورند. او هم بدزد، اينها هم بدزدند. او هم رشوه بگيرد، اينها هم رشوه بگيرند، با هم باشند، نميشود كه وصله ناهمسطح… نميشود، لذا اين مردم به درد اين امام نميخورد، معاويه به درد اين مردم ميخورد، لذا دستهدسته از علي بن ابيطالب دور ميشدند، حتي عقيل، عقيل برادر علي بن ابيطالب است، شخصيتهايي… نجاشي يكي از سلاطيني بود كه ظاهراً بازنشسته شده بود و آمده بود در مدينه زندگي ميكرد. روز ماه رمضان مشروب خورد و در خيابانها آمد، البته مسلمان شده بود، علي بن ابيطالب او را گرفت، شلاق زد، چند تا به خاطر مشروب خوردن او، چند تا به خاطر اينكه هتك حرمت ماه رمضان را كرده است، اين هم از زير شلاقها بلند شد و پيش معاويه رفت. معاويه گفت: علي بن ابيطالب بد كاري كرد، چون تو شخصيتي داشتي، شخصيت تو را رعايت نكرد. يك جمله خوبي گفت، گفت: به خاطر اينكه تو به درد من ميخوري نه علي. تو هم مشروب ميخوري، من هم مشروب ميخورم. با هم ميتوانيم زندگي كنيم، سر يك سفره مينشينيم، اما يك كسي كه حاضر نيست…، ميفرمايد: يك قطره شراب اگر در چاه آبي بيفتد از آب آن چاه گوسفندي بخورد من از گوشت آن گوسفند نميخورم، او كجا و يزيد بن معاويهاي كه دائمالخمر است كجا، اينها به هم ميخورند.
آن زن آمد پيش معاويه گفت: اراضي من، زمينهاي من را عُمال تو گرفتند، گفت: تو چه كسي هستي؟ گفت: من فلاني هستم. او را شناخت، گفت: حق آنها بوده است. گفت: صلوات خدا بر علي بن ابيطالب باد. گفت: چطور؟ گفت: عين اين جريان را من داشتم، در مسجد كوفه آمدم، علي بن ابيطالب اذان را گفته بود، ميخواست اقامه بگويد، عُمّال شما به اراضي من تجاوز كردند، حضرت نماز را رها كرد و دست به دعا برداشت، اشك از ديدگان او ريخت، تو ميداني من راضي به اين كار نيستم، برداشت همانجا نوشت كه اگر مسئله حقيقت دارد تحقيق كنيد، يك مأمور فرستاد تحقيق كنيد، اگر اين مسئله حقيقت دارد آن استاندارد را من با همين نامه عزل كردم، بايد بيايد، خيلي عجيب است.
در زمان علي بن موسي الرضا (عليه الصلاة و السلام) يك شخصي از طرف حضرت در قم وكيل بود به نام زكريا بن آدم، كه الآن قبر او در وسط شهر قم است، در همان شيخان، اين شيخاني كه در قم ميگويند يكي مرحوم صاحب قوانين است و يكي هم ايشان، دو تا گنبد كوچك هست، اين در زمان حضرت رضا (عليه الصلاة و السلام) بود، نامهاي به علي بن موسي الرضا نوشت كه مردم اين شهر خيلي ظالم شدند، من ديدم پاهاي يك مرغي را گرفتند، آن را سرازير دارند ميبرند، ممكن است در اين شهر خدا بلايي نازل كند و من هم بگيرد، من نميخواهم بمانم. ببينيد يعني چه، ظلم تا اين حد كه پاهاي مرغي را گرفتند، زنده است، دارند سرازير ميبرند. حضرت براي زكريا بن آدم نوشت كه تو آنجا باش كه اگر خدا بلايي بخواهد نازل كند به خاطر شما آن بلا را از مردم آن شهر رفع بكند. ببينيد اينها چه كساني بودند، معاوية بن أبيسفيان كيست كه حجر بن عدي را آنطور ميكشد. ميثم تمار را آنطور از بين ميبرد و ابداً توجهي به افرادي مثل عمار ياسر و اينها ندارد، مردم معاويه را بهتر ميخواهند، علي را ميآيند ميكشند و معاويه را نگه ميدارند، بعد هم يزيد بن معاويه را قبول ميكنند، بعد هم وليد بن يزيد را قبول ميكنند، وليد بن يزيدي كه يك روز صبح سر نماز آمد، مست بود، نماز جماعت بخواند، گفت: امروز حال خوشي دارم من شش ركعت نماز ميخوانم، شش ركعت نماز خواند، مردم هم نماز صبح را پشت سر او شش ركعت خواندند، بعد هم خيلي سرحال بود رفت در يك حوضي از شراب، ميگفت: ميخواهم آنقدر بخورم تا معلوم بشود كه اين حوض كم شده است. چنين موجوداتي بودند، اين مردم اينها را ميخواهند. آقايان خود شما ميدانيد من انسان متعصبي در بعضي از مسائل نيستم، قدر همين مقدار از اسلامي كه در شما آمده است بدانيد تا خدا آن را بيشتر كند، همينمقدار اين بيحجابيها كه تا حدي حجابي به وجود آمده است، تا حدي خدمت شما عرض شود جلوي بعضي از گناهان گرفته شده است، اين را شكر كنيد، شكر كنيد تا خدا آن را زياد كند، غُر نزنيد «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي لَشَديدٌ»[5] شما در دنيا بگرديد، دوستان من اخلاق من را ميدانند، من اهل به اصطلاح اينطور مسائل زياد نيستم، دنيا را بگرديد يك رئيسجمهوري كه نماز خود را بخواند نداريم، چه در ممالك اسلامي و چه در ممالك غير اسلامي، مثلاً يك فرمانده كل قوايي كه مقيد به قرآن و مسائل دين و احكام باشد، بلكه بشود از آن تقليد كرد نداريم، قدر اين نعمت را بدانيد، از دست ما در نرود. إنشاءالله ما مردم شيعه را خدا دوست دارد، مدام آن را زياد ميكند، زيادتر از اين إنشاءالله وجود مقدس امام زمان (عليه الصلاة و السلام) خواهد بود كه بيايد فرماندهي مارا به عهده بگيرد. «اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ الدَّاعِيَ إِلَى كِتَابِكَ وَ الْقَائِمَ بِدِينِكَ اسْتَخْلِفْهُ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفْتَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِ مَكِّنْ لَهُ دِينَهُ الَّذِي ارْتَضَيْتَهُ لَهُ أَبْدِلْهُ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِ أمناً یعبدک لا یشرک بک شیئا» «اللَّهُمَّ انْصُرْهُ وَ انْتَصِرْ» خدايا او را ياري كن، خدايا هر كس دَم از امام زمان مي زند او را هم ياري كن. هركس به خاطر امام زمان به اين مردم امام زماني خدمت ميكند او را ياري كن «اللَّهُمَّ انْصُرْهُ وَ انْتَصِرْ بِهِ انْصُرْهُ نَصْراً عَزِيزاً» خدايا او را ياري كن يك ياري خوبي، عزيزي «وَ افْتَحْ لَهُ فَتْحاً يَسِيراً» خدايا درها را به روي او باز كن. إنشاءالله درها به روي او… ما اگر يك مقدار خوب شديم، خداي تعالي همين مقدار نعمت را به ما داده است، يك قدري بهتر بشويم، همه ما خوب بشويم، تمام مردم دنيا رو به صلاح باشند، به فكر اصلاح باشند، خداي تعالي امام عصر (أرواحنا فداه) را ميرساند. همان حالتي كه قبل از انقلاب و دمادم انقلاب شما مردم ايران يراي نائب امام زمان داشتيد، اگر براي خودِ امام زمان داشته باشيد به خدا قسم يك روز ميشود… همانطوري كه مثل فردايي -خود من تهران بودم- همه رفتند استقبال، همه نائب امام زمان خود را آوردند، اگر همان حالت را پيدا بكنيد، شماها كه بلد هستيد، تجربه كرديد، همان حالت را پيدا بكنيد. اگر يك منبري روي منبر اسم امام را نميبرد، دعا نميكرد، او را از منبر پايين ميكشيدند. هيچ وقت شده است كه چنين احساسي داشته باشيد كه اگر يك منبري اسم امام زمان را نبرد او را از منبر پايين بكشيد. من نميگويم اين كار را بكنيد ولي نيستيد. تمام ايران مثل امشب و فردايي در پانزده سال و شانزده سال قبل، تمام ايران يكپارچه نام امام بود، همه منتظر بودند، شب ۲۲ بهمن و مثلاً شب دوازدهم بهمن اصلاً مردم خواب نداشتند –من به ياد دارم، بعضي از جوانها به ياد ندارند ولي من و كساني كه همسن من يا كمتر هم باشند به ياد دارند- خواب نداشتيم. به خدا قسم دو شبانهروز، سه شبانهروز، شما چنين حالتي داشته باشيد، چه اشكال داشت روز نيمهشعبان كه روز امام زمان است همه راه ميافتاديم يك راهپيمايي خوبِ باعظمت… ياحجة بن الحسن آقاجان بيا. همه ميگفتيم: ديو چو بيرون رود فرشته درآيد. به خدا ديوهايي در اين دنيا دارند زندگي ميكنند، در رأس هر يك از اين ممالك دنيا، ديوهايي زندگي ميكنند كه خون اسلام و مردم مسلمان را ميخواهند در شيشه كنند. خدا اين وسط شما را حفظ كرده است، اين مملكت را حفظ كرده است وإلّا يك گوسفند در مقابل صد گرگ، آن همه گرگهاي خونخوار، مگر ميشود سالم بماند. بياييم همين حالت را پيدا كنيم، تحميلي هم نميشود، همان عشق و علاقهاي كه شما به امام راحل داشتيد، مردم ايران به امام داشتند، اقلاً همان عشق و علاقه را بايد داشته باشيم. ما ديديم ديگر، خود امام (رضوان الله تعالي عليه) وقتي اسم امام زمان را ميبرد، در سخنرانيهاي ايشان هست، ميفرمود: روحي و أرواح العالمين لتراب مقدمه الفداء، جسم من كم است، روح من، روح من كم است، روح تمام جهانيان فداي خاك پاي امام زمان، هيچ وقت فكر اين را كرديد؟ آن وقت چنين فردي كه به اصطلاح اينطور به او اظهار ارادت ميشود به خود او اظهار محبت نكنيم ولي بتوانيم اظهار ارادت به نائب او بكنيم، اين خيلي عيب است. حالا كه شانزده سال، پانزده سال تمام گذشته است بياييم حالا ديگر به فكر خود آقا باشيم. بنشينيم به ياد خود آقا، امشب همه الله اكبر گفتند، يك شب هم براي امام زمان الله اكبر بگوييد. شايد حضرت به اين مسائل توجه كند. خود او هم دست به دعا بردارد، دعاي او و دعاي ما با هم ضميمه بشود يك كاري انجام بشود. شما مردم شاكري هستيد، شما مردم كفرانكنندهاي نيستيد، صبر شما، تحمل شما، استقامت شما در اين ده، پانزده سالي كه گذشت درباره همين روش و راه و انقلابي كه داشتيد خيلي پرقيمت است، خدا شكور است، حالا اگر شما واقعاً شكر كرديد بايد خدا نعمت خود را افزون كند و امام زمان (عليه الصلاة و السلام) را برساند، چون ديديد ما هرچه كرديم، حتي داخل مملكت هنوز گوشه كنار ميبينيم در ادارات، در خدمت شما عرض شود بعضي از جاهايي كه مسئولين هستند هنوز رشوه گرفته ميشود، هنوز بيعدالتيها هست، هنوز كمكاريها هست، اينها هست، اما امام عصر (أرواحنا فداه) كه بيايد به كسي مهلت نميدهد. «اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ الدَّاعِيَ إِلَى كِتَابِكَ وَ الْقَائِمَ بِدِينِكَ اسْتَخْلِفْهُ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفْتَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِ مَكِّنْ لَهُ دِينَهُ الَّذِي ارْتَضَيْتَهُ لَهُ أَبْدِلْهُ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِ أَمْنا يَعْبُدُكَ لَا يُشْرِكُ بِكَ شَيْئاً» هيچ چيزي جلوي او را نميگيرد، يك رشوه گرفت برو بيرون، تو به درد اين اداره نميخوري. يك كوتاهي در خدمت به مردم كرد، ميزند و او را بيرون ميكند. يك قضاوت بيجا كرد فوراً يقه او را ميگيرد و بيرون مياندازد. «لَا يُشْرِكُ بِكَ شَيْئاً» اميدواريم امام عصر (أرواحنا فداه) همين امشب براي ما مردم دعا كند، همان چيزي را كه در چنين شبي در… خيلي فاصله شد، ما فكر ميكرديم زودتر از اين، اين انقلاب وصل به انقلات حضرت مهدي (عليه الصلاة و السلام) بشود، اين هم براي بيعرضگي خود ما مردم است، كممحبتي ما مردم است كه نتوانستيم درخواست خود را به كمال برسانيم، يعني به مجرّدي كه يك چيزي به ما دادند ديگر قانع شديم. ما تنها نيستيم، شما يك قدم در همين ممالك اسلامي بگذاريد، به خدا قسم آقايان همين سوريه كه انسان وقتي بخواهد سوريه برود به او ميگويند التماس دعا، چه التماس دعايي، زنهاي لخت، براي ديدن آنها التماس دعا دارد، مشروبات الكي را كنار خيابان در مملكت اسلامي فروختن و انسان آن منظره را ببيند و نتواند نهي از منكر كند، التماس دعا دارد. در همه قهوهخانهها دستگاه قمار وجود داشته باشد و مردم مشغول قماربازي كردن باشند، اينطور جاها التماس دعا دارد. من يك وقتي در سوريه اقامت داشتم، رفتم اقامت خود را پس دادم، فكر كردم هيچ جا در سوريه نيست كه گناه نشود، حتي در حرم حضرت زينب (سلام الله عليها)، يعني دائماً گناه ميشود. البته اخيراً آنجا را هم برداشتند زن و مرد را از هم جدا كردند، حالا فعلاً اين سفر من گناهي در خود حرم نديدم، ولي سابق نه. همه جا پر از گناه، همه جا پر از معصيت، انسان كجا برود؟ ما فرض كرديم حالا حتي عدل و داد را هم در اين مملكت خود برقرار كرديم، مگر فقط ما هستيم؟ مردم ديگر بنيآدم نيستند؟ مگر به شما نگفتند
بني آدم اعضاي يكديگرند كه در آفرينش زيك گوهرند
چو عضوي به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
مگر آنها عضو شما نيستند؟ در همين تركيه عالم جليلي كه دو شب قبل اينجا تشريف داشتند ميگفتند، تازه حالا همت كردند هفت، هشت تا مسجد در استانبولي كه اسلام آن را فتح كرد، ابو ايوب انصاري آن را فتح كرد، جايي بود كه اسلامبول بوده است، استانبول بيخود ميگويند، اسلامبول، يعني پر از اسلام بوده است. هزارتا مسجد داشت، در يك شهر هزار مسجد، آنوقت چنين شهري يك دانه زن باحجاب كه يك روسري به سر او باشد ندارد، از طرف دولت ممنوع است داشته باشد. ببينيد اينها آيا ظلم نيست، عصر روزها، هر روز عصرها -من در تركيه بودم مردم آن- مردم آن، مگر همان پيرمردها و پيرزنهايي كه ميروند مسجد كه خيلي كم هستند، همه مست هستند. مشروب خوردند مست هستند. در قهوهخانههاي بين راه، يك قهوهخانه كوچك آن دو سه دست به اصطلاح دستگاه قمار هست و تمام مشروبات الكي از همه نوع آن وجود دارد، همين تركيه، مذهب آنها هم لايك است، يعني بيديني، مذهب مردم است، قانوني كه آنجا حكومت ميكند و بدبختي اين است كه روز جمعه همه سر كسب و كار خود هستند، روز يكشنبه در مملكت اسلامي تعطيل رسمي است. ببينيد، شما برويد دنيا را يك قدمي بزنيد، مخصوصاً جوانها از خارج اطلاع خيلي كم دارند، حالا آن ممالك غير اسلامي كه ديگر چه عرض كنم، و همه جا از نظر فقر و گراني بدتر از ايران است، واقعاً بدتر از ايران است. حالا بياييم شكر كنيم، بهتر ميشود، راه آن را خدا تعيين كرده است «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ» اگر شكر كرديد خدا نعمت خود را بر شما زياد ميكند. من اينها را براي چه ميگويم؟ براي اينكه به شما عرض كنم نعمت را خدا به شما داده است، نعمت سلامتي، نعمت امنيت، آقا نعمت امنيت خيلي اهميت دارد. ما با يكي از دوستان در ايتاليا ميخواستيم منزل ايشان برويم، وقتي پشت درِ منزل ايشان رسيديم، در آپارتمان بود، جاي محفوظي بود، ديديم دو كليد درآورد، يك قفل آن بالا است و يك قفل اين پايين، بعد هم به من گفت: زود بياييد داخل. گفتم: چرا؟ گفت: يك دفعه ميبينيد يك دزدي خود را قبل از ما داخل مياندازد، چنين ناامني بود. در اكثر ممالك دنيا، يعني ما شايد… حالا من اگر بگويم شايد مبالغه كرده باشم، نميدانم چون تحقيق نكردم، ولي آن اندازهاي كه من اطلاع دارم امنتر از ايران هيچ كجا نيست، با اينكه شب ممكن است ماشين شما را دزد ببرد، ممكن است شب دزد بيايد و همه كفشهاي شما را بردارد و ببرد، اما در عين حال امن است، امنيت هست، ممكن است يك زن تنها از اينجا بلند شود تهران برود و هيچ كس به او اعتراضي نميكند. اين را بياييد شكر كنيم، در همين دعاي افتتاح مدام ميگوييد «الْحَمْدُ اللَّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا» الحمدلله، الحمدلله، ديديد مكرر خدا را شكر ميكنيد، شكر كنيد بر نعمتهاي پروردگار تا خدا آن را زياد كند، زيادتر از اين هم، كوچك آن اين است كه در رأس حكومت يك مرجع تقليد نشسته باشد، بزرگتر آن چيست؟ اين است كه امام معصوم نشسته باشد. پس بياييم شكر كنيم، خدا آن را كوچكتر كه نميكند، بزرگتر ميكند و همان امام معصوم را به ما عنايت ميكند و امام زمان (عليه الصلاة و السلام) تشريف ميآورد. بياييم و امشب اين تصميم را به خاطر شب يازدهم ماه رمضان هست باشد، به خاطر شب ۲۲ بهمن هست باشد، به خاطر اينكه شب شنبه است و شب شنبه در فضيلت مانند شب جمعه است، به خاطر اين جهت است باشد، شما هر اسمي ميخواهيد روي آن بگذاريد، تصميم را هر وقت بگيريد خوب است، شكر كنيد. خدايا من از زبان همه ميگويم و شماها اگر واقعاً احساس ميكنيد خدا به شما نعمت داده است بگوييد «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ»[6] «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ»[7]
خدايا تو را شكر ميكنيم، شكراً لله، خدايا از تو ممنون هستيم، خدايا ما نميتوانيم تو را شكر كنيم به خاطر همين توفيق شكر، خود آن يك شكري ميخواهد، يك حمدي ميخواهد كه در زيارتها، در دعاي بعد از زيارت علي بن موسي الرضا «كيف اشكرك و شكري منك نعمة أخري يقتضي شكري» خدايا چطور من تو را شكر كنم و حال اينكه همين شكر من يك نعمتي است كه خود آن ايجاب ميكند من يك شكري بكنم.
از دست و زبان كه برآيد كز عهده شكرش به درآيد
هر نفسي كه فرو ميرود مُمد حيات و چون بيرون آيد مفرح ذات، پس در هر نفسي دو شكر لازم
از دست و زبان كه برآيد كز عهده شكرش به درآيد
«اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُكْراً وَ قَليلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ»[8] آل داود شكر كردند، همانطوري كه آنها شكر كردند شما هم شكر كنيد، حضرت موسي (علي نبينا و آله و عليه السلام) اولين دفعهاي كه ظاهر شد بعد از… چون حضرت يوسف به مردم بني إسرائيل گفته بود: چهارصد سال ديگر شما بايد در فشار باشيد، بعد موسياي ظهور ميكند و شما را نجات ميدهد. بعد از چهارصد سال اولين دفعهاي كه حضرتش ظاهر شد كه ظهور صغري حضرت موسي بود در بيابان بود، يك مهتاب شبي بود، عالِم بني اسرائيل مخفي بني إسرائيل را دعوت كرده بود كه بياييد دور هم بنشينيد، خيلي بر آنها سخت ميگذشت «يُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ يَسْتَحْيي نِساءَهُمْ»[9] بچه پسر تا متولد ميشد جلوي چشم پدر و مادر او را ميكشتند كه موسي متولد نشود. دخترهاي آنها را هم نگه ميداشتند براي كلفتي و كنيزي و اينها ميبردند، صريح قرآن است «وَ في ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظيمٌ»[10] در بيابان اينها را جمع كردند، نشستند، گريه ميكنند در فراق موسي، اشك ميريزند، هيچ وقت شده است كه شما برويد يك عدهاي در يك بياباني بنشينيد، گريه بكنيد…، امام صادق در همين جا فرموده است: هر چه در بني إسرائيل واقع شده است، در امت پيغمبر هم واقع خواهد شد، يعني اگر شماها هم رفتيد در بيابان نشستيد، گريه كرديد، اشك ريختيد يك وقت ميبينيد از گوشه بيابان نور جمال امام زمان ظاهر شد، چرا گريه ميكنيد؟ يك دفعه ديدند حضرت موسي آمد، البته اينها حضرت موسي را نميشناختند، يك جواني كه نور از صورت او ميبارد، آثار بزرگي بر وجود مقدس او ظاهر است، آقا تو چه كسي هستي؟ عالِم آنها پرسيد: تو چه كسي هستي؟ در مهتاب، شب بود، گفت: من موسي هستم. ميشود شما هم بگوييد: آقا تو چه كسي هستي؟ بگويد: من امام زمان شما هستم.
من موسي هستم، يك خصوصياتي سؤال كردند، ديدند نه، خود او است. به پاي او افتادند، دست او را بوسيدند، قربان تو برويم، پس ما تا چه موقع بايد در اين فشار اندوه و ناراحتي باشيم؟ گفت: چهل سال ديگر شماها بايد در اين درد باشيد، من چهل سال ديگر ظاهر ميشوم. آقايان آنقدر علائم نشان ميدهد كه امام زمان ما به همين زوديها ظهور ميكند كه آنهايي كه ميفهمند و خواندند و علائم ظهور را مطالعه كردند، ميگويند دير شده است، دير شده است، خيلي آماده باشيد، گفتند: چهل سال ديگر، اينها نشستند، راه آن چيست كه زودتر بشود؟ حضرت موسي فرمود: دعا كنيد. در بيابان نشستند، ديگر هر شب ميرفتند، مينشستند، اشك ميريختند، گريه ميكردند، دعا ميكردند، حضرت موسي يك شب در اين دعاها آمد گفت: خدا ده سال تخفيف داده است، به اينها بشارت داد. همه آنها ريختند به سجده، شكر كردند، شكر كردند پروردگار را كه ده سال تخفيف داده است و سي سال شده است. حضرت موسي باز يك شب آمد گفت: ده سال ديگر هم تخفيف داده است، به خاطر شكر شما، باز دعا كردند ده سال ديگر هم تخفيف داده شد، در اين بين حضرت موسي رفت به نزد حضرت شعيب و تعلیم دید و آمد اینها را نجات داد. اينجا امام صادق ميفرمايد: همه اين مسائل نسبت به امام زمان شما هم هست. دعا كنيد، شكر كنيد، به خاطر همين خبري كه من امشب به شما ميدهم، من از نه ناحيه امام زمان و مثلاً از اين… نه، همين كه ما تحقيق كرديم ظهور خيلي نزديك است، به خاطر همين خبر شما اين شبها شكر كنيد، الحمدلله رب العالمين، خدايا تو را شكر ميكنيم، اي خداي عالمين، اي خداي جهانيان كه ما را در هزار سال قبل قرار ندادي، تمام ائمه روز نيمه شعبان اگر به ياد داشته باشيد از قول همه ائمه آرزوي ملاقات امام زمان را نقل كرديم، حتي سيدالشهداء و امام صادق اين جمله را داشتند كه اي كاش، اي كاش ما زمان او را درك ميكرديم تا خدمتگزار او باشيم، تمام مدت عمر خود، حالا ما در يك زماني واقع شديم كه اكثر يا همه علائم ظهور ظاهر شده است، پس بياييم شكر كنيم، خدايا تو را شكر ميكنيم كه ما را در اين زمان آوردهاي. قضيه محمد بن عيسي بحريني را شنيديد، به خدا قسم آقايان ماها دنبال امام زمان نميرويم، حالا كه اين مسئله و اين حرفها پيش آمد من عرض كنم بعضي مانع رفتن به طرف امام زمان ميشوند، ما نميرويم.
يك حاكم ناصبي در بحرين بود، وزير ناصبيِ تندي عليه شيعه بود، يك روز يك اناري را پيش اين حاكم آورده بود، روي آن نوشته است: لاإله إلا الله، محمداً رسولالله، ابيبكر و عمر و عثمان و علي أوصياء رسولالله، خيلي خط طبيعي، روي انار، خيلي زيبا نوشته شده است. گفت: اين شيعهها چه ميگويند؟ ديگر مدرك از اين بهتر كه اينها خلفاي پيغمبر هستند، حاكم هم نگاه كرد، ديد راست ميگويد. بزرگان و علماي شيعه را خواست، گفت: شما در مقابل اين چه جوابي داريد؟ نگاه كردند جوابي نداشتند. گفت: سه روز به شما مهلت ميدهم، يا جواب اين را ميآوريد يا همه شما بايد سنّي بشويد يا همه شما را ميكشم. بسيار خوب، همه بيرون آمدند، علماي بحرين در آن وقت خيلي بزرگ بودند. بيرون آمدند گفتند: ما امام زمان داريم، ما بيصاحب نيستيم، ما كه يقين داريم كه دين ما حق است، پس ميرويم حل اين مسئله را از امام زمان خود ميپرسيم، چه كار كنيم. در بين همه آنها گشتند سه نفر را پيدا كردند، شب اول اين برود، شب دوم آن برود، شب سوم محمد بن عيسي برود، تا بالأخره جواب بگيرند. شب اول رفت، تا صبح گريه كرد خبري نشد. شب دوم، نفر دوم رفت گريه كرد خبري نشد. شب سوم در بيابان آمده است تنها، ميگويد: آقا فردا صبح ما دست از ولايت خاندان عصمت و طهارت نميكشيم اما اين ناصبي ملعون همه ما را از دَم شمشير ميگذراند، بيا به ما رحم كن، گريه ميكند، آخرهاي شب ميبيند يك آقايي تشريف آورد، چرا گريه ميكني؟ آقا شما كاري نداشته باش برو عقب كار خود. گفت: من امام زمان تو هستم. تو مگر من را صدا نميزني؟ گفت: اگر امام زمان من باشي ميداني من چه ميخواهم. فرمود: بله. ميدانم چه ميخواهي، اين وزير ناصبيِ ملعون يك قالبي از گِل درست كرده است داخل آن معكوس اين مطالب را نوشته است، بسته به انار، وقتي انار هنوز كوچك بوده است، اين انار بزرگ شده است، داخل اينها جا افتاده است و اينطوري شده است. حالا براي اينكه بتواني اين را اثبات كني فردا صبح به مردم ميگويي در خانه وزير من جواب اين مسئله را ميدهم و نگذار وزير زودتر از تو وارد منزل بشود. وارد ميشوي، در فلان طاقچه اين قالب گذاشته شده است، آن را برميداري ميآوري به مردم نشان ميدهي و علامت اين انار هم اين است كه اگر انار بشكافي داخل آن دانه ندارد، همه آن دود است، اناري كه روي آن اسم اينها نوشته شده باشد دانه نميبندد. دست آقا را بوسيد، پاي آقا را بوسيد، قربانصدقه آقا شد، تشكر رفت، بلند شد رفت. آمد گفت: مردم من جواب آن را آوردم اما در خانه وزير جواب آن را ميدهم، به هيچ كس هم نگفت. آمد و رفت و قالب را برداشت و وزير خيلي عجله كرد كه او زودتر برود ولي اين زودتر رفت. قالب را برداشت و آورد، كه امروز مردم بحرين كه شيعه هستند به بركت آن يك ملاقات است كه محمد بن عيسي بحريني با امام زمان (عليه الصلاة و السلام) كرد، و الآن هم قبر او مزار است براي مردم و قبر مقدس اين مرد را زيارت ميكنند. حالا ما هم اگر درِ خانه امام زمان برويم، در خانه هستيد بگوييد يا صاحبالزمان، در كوچه و بازار راه ميرويد بگوييد يا صاحبالزمان، من نميدانم چطوري بگويم، چطوري شما را متوجه اين وجود مقدس بكنم، والله العظيم آقايان، نميدانم چه كار كنم، چطوري بگويم كه آن اعتقاد را خود من منتقل به قلب همه شما بكنم، به جان خود او قسم، به ذات مقدس پروردگار قسم اگر تو دائماً با ياد امام زمان باشي، امام زمان تمام كارهاي تو را، تمام گرفتاريهاي تو را رفع ميكند، يك گرفتاري كوچك براي تو نميگذارد. يا صاحبالزمان، اين جمعيت امشب به ياد تو اشك ميريزند. «أَ بِرَضْوَى أَمْ غَيْرِهَا أَمْ ذِي طُوًى عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ أَرَى الْخَلْقَ وَ لَا تُرَى»[11] امام زمان خود را كجا پيدا كنيم؟ ولي من معتقد هستم الآن تمام كلمات ما را شنيد، حتي از دل ما اطلاع پيدا كرد كه ما چه ميگوييم، چقدر به او متوجه هستيم. بدن مقدس او الآن كجا است، برويم دست او را ببوسيم، پاي او را ببوسيم، شايد كنار قبر أبيعبداللهالحسين باشد. همه با توجه…
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.