۹ ذی القعده ۱۴۲۴ قمری – ۱۲ دی ۱۳۸۲ شمسی – جدی بودن، زلزله بم و امتحانات مربوط به آن
@ متن سخنرانی ۹ ذی القعده ۱۴۲۴ مصادف با ۱۲ دی ۱۳۸۲ و ۲جون ۲۰۰۴
۱- خطبه
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاهُ وَ السَّلامُ عَلَی رَسُولِ اللهِ وَ عَلَی آلِهِ آل الله لَاسِیَّمَا عَلَی بَقِیَّهِاللهِ رُوحِی وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِینَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِینَ مِنَ الْآنِ اِلَی قِیَامِ یَوْمِ الدِّینِ.
۲- عبارت قرآنی آغازین (طارق/۱۳-۱۴)
«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ، إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ، وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ»([1])
۳- دستور قرآن و اهل بیت علیهم السلامبر جدیت در امور و عدم شوخی و هزل است
هفتهی گذشته دربارهی جدّی بودن جلساتمان و اینکه بحمداللّه شما جدّی بودید و ما هم باید جدّی باشیم مطالبی عرض شد. این آیهی شریفه که دستورِ قرائت هفتهی گذشته است خیلی صریحاً عرایضِ هفتهی گذشتهی ما را تأیید و بلکه آنچه ما عرض کردهایم از همین آیهی مبارکه است. قرآن و آنچه از معصومین صلوات اللّه علیهم اجمعینبه ما رسیده قول فصل است، قطعی است، جداکنندهی از باطل است، حق را از باطل جدا میکند و علی بن ابیطالب علیه الصلوه و السلامکه «عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ یَدُورُ حَیْثُمَا دَارَ»([2])، به همهی ائمهی علیهم الصلوه و السلامبالاخص امام زمانمان که روحی، ارواحنا العالمین لتراب مقدمه الفداءهستند همه این طورند که کلامشان قطعی است، حق را از باطل جدا میکند، در بازو راست حضرت ولیعصر موقع تولّد مکتوب بود: «جَاءَ الْحَقُّ»([3]).
«وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ»([4])،نه خدا و نه پیغمبر و نه قرآن و نه ائمهی اطهار بالاخص حضرت بقیة اللهارواحنافداهاینها هیچکدام شوخی نیستند. هزل به معنای مزاح و شوخی و سخنی است که انسان از واقعیّت حرف نمیزند،
«وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ»،
Cایمان در قلب وارد نمیشود مگر اینکه کذب به طور مطلق ترک شود
در آن روایت هم دارد که «لَا یَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الْإِیمَانِ حَتَّى یَتْرُکَ الْکَذِبَ هَزْلَهُ وَ جِدَّهُ»([5])، ایمان در دلِ انسان وارد نمیشود تا آن که دروغ را ترک کند چه جدیاش را و چه شوخیاش را،
Cآنهایی که نمیخواهند در امر تزکیه نفس جدی باشند، رها کنند
بنابراین انشاءالله شوخی نیست، جدّی است، خود آنهایی که خوب امتحان ندادند و یا اهمیّت ندادند و یا نتوانستند خودشان را در این مدّت طولانی مهیّای برای تزکیهی نفس کنند من از آنها تقاضا دارم که در جلسات ما شرکت نکنند و یا از این به بعد جدّی بگیرند.
۴- زلزله «بم» از آیات الهی بود
مسألهای که در روز جمعهی گذشته انجام شد و ما اطلاع نداشتیم و بعداً مطلّع شدیم مسألهی زلزلهی بم بود. زلزلهای بسیار مهیب که در ایران ظاهراً سابقه نداشته که حدود سی و پنج هزار جمعیّت را تا دیروز گفتند که دفن کردند، شهر به آن بزرگی با خاک یکسان شده و مصیبت عظمایی برای مردم دنیا – نه مردم مسلمان و شیعه تنها – برای مردم دنیا بوجود آمده، ما این مصیبت بزرگ را به عموم مسلمانان، صاحبدردان، بنیآدم اعضاء یکدیگرند، و تمام مردمی که حسّ و وجدان دارند و بالاخص به پیشگاه حضرت بقیة الله ارواحنافداهتسلیت عرض میکنیم. امیدواریم این مسائل برای ما آیت باشد، آیات الهی طبعش این طور است مثل قرآن است که قرآن از خصوصیّاتش این است که «شِفَاءٌ وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ»، شفای روحِ مؤمن، «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ»([6])،
C«زلزله بم» از الطاف الهی بود
و جمعی هم تقدیر، و جمعی هم ممکن است بگویند: کار طبیعت است و ضمناً معتقد باشند که طبیعت خودش فعّال است و به خدا کاری ندارد، هر سه کلام غلط است. آنچه که مایهی توجیه صحیح است که من در سؤالات اینترنتی هم مکرّر جواب دادهام این است که ما دنیا را از اوّل تولّدمان تا وقت وفاتمان میدانیم. یعنی خیال میکنیم دنیا همین چند روزی است که ما توی آن زندگی میکنیم، غافل از آنکه حدوداً دوازده هزار سال ما بودهایم و بینهایت هم خواهیم بود. چند روزی که در دنیا هستیم یک دنیایی است ما در آن زندگی میکنیم و آمدهایم برای امتحان، این جمعی که در زلزله یا در تصادفات یا بطور ناگهانی میمیرند به نظر من، از دیدِ ما زشت است، از دیدِ ما فاجعه است، والاّ این جمع تا صد سال دیگر بهرحال میمُردند و از این دنیا میرفتند. اگر جمعی پشت یک دَری ایستاده باشند یا در جلسهی امتحانی نشسته باشند و منتظرِ امتحان باشند معلّم بیاید دم دَر بگوید همهتان قبول شدید پاشوید بروید بیرون، این چقدر خوب است؟ این لطف است، عنایت است، محبّت فرمودهاند، همه خوشحال از دَر میروند بیرون همه نمرهی بیست گرفتند و رفتند منزلشان. اگر دنیا را ما دار امتحان بدانیم و دنیا را جای گذر بدانیم و دنیا تنها زندگی ما نباشد؛
cخوشا به حال «شهدای» بم!
خوشا به حال بمیهای که مُردند. به سی و پنج هزار جمعیّت خدایتعالی فرمود: بدون زحمت، بدون مرضهای سِل و سرطان و مدّتها توی بستر افتادن و درد کشیدن و صبرکردن شما، همهتان نمرهتان بیست و بروید، حتّی آن معصیتکار، در اینجا روایت دارد که معصیتکارها اینها به منزلهی «شهید» از دنیا میروند، یعنی تزکیهی نشده آنی که زیر آوار مانده، معصیتکاری که زیر آوار مانده، مؤمنی که زیر آوار مانده و کشته شده، اینها همهشان به منزلهی «شهید» و از همان جا به مقرّ خود، که در عالَم برزخ آسمان چهارم است و در قیامت هم بهشت خُلد است میروند، این بیعدالتی است؟ برای تویی که دل به این اتاقِ امتحان خوش کردی، برای تویی که از روز اوّل خیال کردی همین اتاقِ امتحان اوّل زندگی تو است و آن بیرون رفتن آخر زندگی تو است، چرا. برای تو مسأله فرق میکند. خوب؛ اگر کسی غیر از این حرف را میزند یا معتقد به قیامت نیست، یا معتقد به روایات نیست، یا آن قدر نافهم است که میگوید: این شخص بماند توی دنیا، این جوان حتّی توی دنیا بماند، یک مدّتی با رنج و زحمت زندگی کند و بعد هم با درد و مرض بمیرد، این خیلی نادانانی است، پس عدل الهی و لطف الهی توأم است. اگر همین الان کرهی زمین که یک وقت خواهد شد، منتها آن وقت ما نیستیم، «إِذَا زُلْزِلَتْ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا، وَأَخْرَجَتْ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا»،([۷])، تمام مردم را خدا یکدفعه بکُشد و ببرد به بهشت، آیا مشکلی دارد؟
ما که میرویم آنجا نگاه میکنیم برای ما منظره بد است، آن هم باز روی همین حساب. من چندی قبل توی راه قم به تهران یا از تهران به قم میآمدم یک ماشینی تصادف کرده بود چند تا جنازه وسط جاده افتاده بود خونی هم رفته بود گفتم: خوشا به حالشان! این چندتایی که مُردند الان رفتند به عالم بالا و دیگر درد و مرض و رنج و امثال اینها را توی بیمارستان و اینها نداشتند، بالاخره اینها مُردنی هستند، این یک بحث دربارهی مُردگان.
c«زلزله بم» امتحان بازماندگان حادثه است
دو دسته باقی میمانند، یک دسته کسانی هستند که بازماندگان همان زلزله هستند یا مجروحین آن زلزله هستند اینها هم خانهی امتحان است، اینها هم دارند امتحانشان را میدهند، «وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنْ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنْ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرْ الصَّابِرِینَ»، ای کسی که در بم پدرت، مادرت، فرزندت، زنت، همه زیر آوار ماندهاند و مُردند اگر صبر کردی، تحمّل کردی، جزء خاسرین نبودی خدا به تو بشارت داده،«وَبَشِّرْ الصَّابِرِینَ، الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»، ما هم باید برویم، ما هم به سوی آنها خواهیم رسید منتها ما را خدا آن قدر لیاقت نداد که باصطلاح مثل آنها بدون درد و مرض برویم ولی به آنها لیاقت داد، حالا تو صبر کن اگر صابر باشی، «الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»، ما مال خدا هستیم، مال این دنیا نیستیم، ما مال پروردگاری هستیم که یک سر سوزن ظلم در ذاتِ مقدّسش وجود ندارد، رحمان است، رحیم است، رئوف است، مهربان است، ما مال او هستیم، إِلَیْهِ رَاجِعُونَ،چقدر خوب انسان خدا را بشناسد همانطوری که شما بحمداللّه در این امتحانات نشان دادید که خدا را شناختهاید و بسوی او هر چه زودتر برگردید،«إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ، أُوْلَئِکَ»،این قسمتش مهم است، عجیب است! یکی خدا به پیغمبراکرم آن رحمتِ خاصّهای که برایتان عرض کردم نازل میکند، یکی بر مؤمنین بسیار فوقالعاده و بر ائمّهی اطهار و آل پیغمبر و یکی هم بر این صابر، ای آقایی که در بم همه کسات را از دست دادی، خودت هم مجروح توی بیمارستان افتادی، صلوات خدا در کنار پیغمبر و آل پیغمبر بر تو باد، «أُوْلَئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَهٌ»([8])، مهربانی خدا هم پشت سرش هست، «وَأُوْلَئِکَ هُمْ الْمُفْلِحُونَ»([9])، آن «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»([10])، «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا»([11])، همهی اینها مال تو است، اینجا هم که بیعدالتی نشده، یک جلسهی امتحانی خدا قرار داده نهایت یک ماه، دو ماه اینها مجروحند، مریضند، ناراحتند، صبر کردند، صلوات خدا بر آنها باد، رحمت خدا بر آنها باد، رستگاری مال آنها است. اینجا هم که مسألهای نیست،
#آنانکه در محدوده زلزله واقع نشدهاند نیز مشمول امتحان هستند
باقی میماند ما که خارج از صحنه هستیم، در قم، در تهران، در مشهد زندگی میکنیم برای ما چقدر خوب است و برای ما چقدر امتحان است. اوّلاً ببینید کی رقّت قلب دارد و کِه به این بیچارگانی که در بیمارستانها افتادهاند مهربانی میکند و چه افرادی بیاعتنا هستند، کیها را از خواب غفلت بیدار میکند، کیها متوجّه عالم آخرت میشوند و چه اشخاصی ممکن است در این دنیا به هیچ وجه نه از مالشان در راه اینها بگذرند نه از جانشان، نه از کمکشان این هم برای ما امتحان است، برای ما مردم، یک عدّه توانستند به عنوان پزشک بروند، یک عدّه در بیمارستانها آنها را پذیرایی کردند، یک عدّه پول دادند، یک عدّه هم غصّهشان را خوردند، یک عدّه هم دعا کردند.
$اگر برادر مؤمنی مشکلی داشت، یکی از این سه کار را باید دیگران در حق او انجام دهند
چون روایت دارد که اگر برادر مؤمنت مشکلی داشت، مشکلی داشت از سه تا کار یک کار را حتماً بکن، خوب دقّت کنید حواستان پرت نشود، اگر میتوانی مشکلش را خودت حلّ کن، مثلاً یک بدهکاری دارد آمدند میخواهند بگیرند او را، ببرند او را، شما پول داری به او بده، مشکلش را حل کن و بیا این طرف و یک وقت هست که نه این مشکل را تو نمیتوانی حل کنی یعنی پول نداری، رفیقی داری پولدار، او میتواند برو آبرویت را بگذار، از او تقاضا کن بیاید مشکل این برادر مؤمنت را حل کند، رفیق پولداری هم نداری و آبرویی هم پیش آنها نداری نصف شب بلند شو، دست به دعا بردار بگو خدایا مشکل این دوستم را حلّ کن. اگر از این سه موضوع خارج شدی تو انسان نیستی، امتحانت را بد دادی، رفوزهای باصطلاح ما، خوب برای ما هم همینطور است، شماها یقیناً یکی از این سه موضوع خارج نبودید. یا دلتان سوخته دعایشان کردید، یا اینکه پولی داشتید فرستادید برای آنها و گرفتاریهایشان را رفع کردید و یا اینکه دعایشان کردید، هر کس از این سه موضوع خارج بشود من فکر میکنم از اعضاء بنیآدم، حالا سعدی میگوید:
بنی آدم اعضاء یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
ولی امام صادق کاملتر از این گفته، صحیحتر از این فرموده، فرموده: مؤمنین، همکیشان، اعضای یکدیگرند، چون هیچ وقت مثل شمر و یزید عضوِ بدن ما نبودهاند، اگر هم باشند مثل غدّهی سرطانی هستند باید بُریدشان و انداختشان دور، ولی مؤمنین اعضاء یکدیگرند، چو عضوی بدرد آورد روزگار،
$زلزله بم را خدای تعالی بر اساس مهربانی و برای امتحان ماها رساند
روزگار هم خدا است و برای امتحان، «لا تسبّوا الدهر»،روایت است به دهر هیچ وقت فحش ندهید، طبیعتِ خشمگینِ نمیدانم بیرحم همهی اینها غلط است بنشینید فکر کنید، «لَاتَسُبُّوا الدَّهْرَ فَاِنَّ الدَّهْرَ هُوَ اللّهُ»([12])، این دهر که کاری نمیکند، دهر همان خدا است، نه اینکه باصطلاح این جسم فیزیکیش خدا باشد نه کار دهر که شما فکر میکنید مال دهر است این همان خدا است.
من با صراحت عرض میکنم خدا زلزله بم را رساند و مهربانی کرد و امتحانِ خوبی برای همه بود و انشاءالله امیدواریم که همهی ماها متوجّهی این معنا باشیم و امیدوارم ذات مقدّس پروردگار این آیاتش را، چون زلزله یکی از آیات الهی است، از نشانههای الهی است، لذا نماز آیاتش واجب است، این آیاتش را پروردگار متعال برای ما شفا و رحمت قرار بدهد و دلهای ما شفا پیدا کند و جزء ظالمینی نباشیم که «وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا»([13])، خسارت برداریم.
$هر چه میتوانید به زلزلهزگان بم کمک کنید
این هفته میخواستم دربارهی استقامت صحبت کنم و انشاءالله کامل و تمامش را از هفتهی آینده شروع میکنیم، دوستانی که مایل به کمکهای مالی هستند اینها یا خودشان به یک وسیلهی صحیحی به زلزلهزدگان که شاید یک سال و یا سالها طول بکشد تا اینها به وضع اوّلشان برگردند برسانند و کمک کنند و فکر نکنند که به ما زلزله وارد نشده، فرض کنند زلزلهای آمده و خانه و هر چه داشتند خراب کرده و دیگر چیزی ندارند، هر چه میتواند، هر کس در هر موقعیتی کمک کنند و اگر نمیتوانند انشاءالله در نیمههای شب برای شفای مجروحین، برای غفران گذشتگان و برای آنهایی که بیسرپرست شدهاند دعا کنند.
۵- نتیجه امتحان عقاید دوستان
مسألهی پاسخ امتحانات، امتحانات همانطوری که قبلاً عرض کردم به شماها پاسخ داده نمیشود. امتحان برای این است که دو کار انجام بشود؛ یعنی توی مدرسهها هم که امتحان میکنند یا برای این است که معلّم بفهمد که این شخص درس خوانده یا نه و یا برای این است که به طرف بفهمانند که تو درس خواندی یا نه، امتحانات پروردگار از این قبیل است به طرف میخواهند بفهمانند که تو خوب درس خواندی یا نه ولی امتحان ما برای این است که ما بفهمیم به شما کاری نداریم، خودتان میدانید یک روزی میرسد که آنهایی که نخواندند و ننوشتند و نفهمیدند آنها پشیمان میشوند، آن قدر هم پشیمانیاش سخت است که از نمرهی صفر که هیچ، پنجاه درجه زیر صفر هم که الان من به شما بدهم به شما سختتر بگذرد، پس چرا من شما را محزون کنم؟ یک عدّه هستند ننوشتند یا مثلاً توجهی نکردند یا از سرباز کردند اینها را خوب ما میشناسیم، یک عدّه هم هستند که نه، خوب زحمت کشیدند و اکثر دوستان بحمداللّه، این را به شما بشارت بدهم و به خودم و به دوستانی که اینها زحماتی کشیدند در امتحانات، شما حساب کنید حدوداً، حدوداً، حدساً سه هزار جمعیّت، چهل، سه هزار باید بررسی بشود نوشتههایشان، حتّی یکی از دوستان یک خردهای حالش هم بهم خورد بس که زحمت کشید، دوستان زحمت میکشند، این دوستان را شما انشاءاللّه خوشحال کردید و اکثر دوستان بحمداللّه خوب نوشتند، فهمیدند مطالب را، بعضیها نفهمیدند، دیروز یک نفر را به من معرّفی میکردند که این آقا یک مسائلی را از دیگران یاد گرفته و آنها را به خوردِ ما میخواهد بده که من خیلی متأسفم شدم گفتم: بگذارید آن را کنار، این خودخواهی نیست که فکر کنید میگویم هر چه من گفتم همانها را باید شما جواب بدهید، این یک رسم و روشی است که در تمام دانشگاهها، در مدارس، در همه جا هست که آنچه من از شما امتحان میگیرم شما باید جواب بدهید و لذا بعضیها هم از بعضی شنیدههاشان استفاده کردند، از بعضی گفتههای دیگران استفاده کردند، بعضیها رونویس کردند که آنها را گفتم قبول کنید به خاطر اینکه ما میخواهیم چیز بفهمد، حالا نوشته لابد فهمیده، از دیگری رونویسی کردند، بعضیها سواد نداشتند ولی فهمیدند، بهرحال این هم مربوط به امتحانات و لذا به شماها ما جوابی نمیگوییم، تلفن هم نکنید اگر نمرهتان بیست باشد با آن کسی که نمرهاش صفر است برای خود امتحاندهنده هیچ مفید نیست که بپرسد یا نپرسد، بعضیها هم حالا میخواهند شکستهنفسی کنند میگویند ما حتماً نمرهمان صفر است آن هم باز بیخود است و انشاءالله همه خوب، آنهایی هم که حتّی ننوشتند، آنهایی هم که خوب ننوشتند باز به آنها ما امیدواریم در آینده توی همین جلسات انشاءالله درست میشوند، منتها مشکل است، اگر ممکنشان هست این نوارهای سال گذشته را گوش بدهند و اشتباهاتشان را رفع کند، اشکالاتشان را برطرف کنند و انشاءالله جدّی بگیرند اگر میخواهید انشاءالله با ما در دنیا باشید، در آخرت هم با خاندان عصمت و طهارت باشید چون در آخرت ممکن است بین ما و شما خدا جدایی بیندازد چون روایت دارد که خیلی افراد هستند که مردم را نصحیت میکنند، به راه راست هدایت میکنند خودشان در جهنّم میافتند، یک وقت اگر اینطوری شد شماها با خاندان عصمت و طهارت باشید و امیدواریم ما هم به صدقهی سر شماها انشاءالله ما را عفو کنند، بپذیرند، قبولمان کنند و در کنار شما در قیامت و عالم برزخ و بهشت باشیم.
۶- وجود مقدس حضرت سیدالشهداء علیه السلامو صحنه کربلاء بزرگترین الگو و امتحان بشریت است
امروز روز هفتم درگذشتِ مردمِ بم است، ما هم چون تا وسط راه تهران از قبل از آفتاب رفتیم که برویم تهران متأسفانه از جهتی، خوشبختانه از جهتی راه برف بود و با کُندی حرکت انجام میشد و ممکن بود به آن جلسه نرسیم از ایشان تقاضا کردیم که برگردند و اقلاً به این جلسه برسیم و لذا یک خردهای احساس خستگی بیشتری میکنم و امیدوارم که همین اندازه از عرایض چون مسألهی زلزله و توجیهِ، نه توجیهی تحمیلی، واقعی زلزله برای اکثر دوستان مشکل بود، خواستم این مطلب را عرض کرده باشم و حتی اگر کسی ایرادی، اعتراضی به این عرایض دارد میتواند به من بگوید و غیر از آنچه عرض شد من فکر میکنم برای عقلِ سلیم محال است که چیز دیگری پیش بیاید، خدا این جمع را رحمت کند بهعلاوه در رأس زندگی ما، جریان حضرت ابیعبداللّه الحسین را گذاشتهاند، حضرت سیّدالشهداء علیه الصلوه و السلامچون امام است باید مرگ و زندگیاش قولاً و عملاً امامت داشته باشد، حضرت سیّدالشهداء علیه الصلوه و السلاماگر مثلاً نستجیرباللّه در بستر مرضی میافتاد و مدّتها در بیمارستان و امثال اینها بود و بعد فوت میشد امامت نداشت یعنی مرگش امامت نداشت. ولی وقتی آمد به کربلا، برای مبارزه با ظلم و در آنجا کشته شد، شهادتش، امامت دارد برای تمام مردم دنیا؛ یعنی تا آخرین قطرهی خونتان در راه رسیدن به کمالاتِ خودتان و دیگران کوشا باشید، حضرت سیّدالشهداء و اصحاب محترمش همه در یک نصف روز شهید شدند. در شب عاشورا آن صحابی با آن صحابی دیگر از اصحاب حضرت سیدالشهداء هستند شوخی میکند، ایشان میگوید: مگر امشب شب شوخی است؟ میگوید: من در عمرم اهل شوخی نبودم ولی امشب که میدانم فرداشب در آغوش حورالعینم، فردا شب در کنار پیغمبرم، اینها را از خودم توضیح میدهم، فرداشب که با همهی رحمت پروردگار روبرو هستم خوشم. انسان بداند که فردا میخواهند ببرند او را به یک جایی که بسیار به او خوش میگذرد، از شبش خوشحال است. اصحاب سیّدالشهداء شهید شدند، همهشان کشته شدند، گریه ما برای این است که چرا باید امّت یک چنین توهین به مقام مقدّس یک چنین کسانی بکند؟ این مصیبت ما است و حضرت زینب و اُسرایی که در آن محیط باقی ماندند و جزء آنها بودند برای آنها هم آن «صبر و تحمل» امتحان بزرگی بود که آنها را به مقامی رسانده است که امام سجّاد دربارهی زینب کبری یا دربارهی همهی شهداء، حالا دربارهی زینب کبری هر چه بفرماید ممکن است مسألهی دیگری هم دخالت داشته باشد، امّا شهدایی بودند که شب عاشورا مسلمان شدند، امام میآید میگوید: «بِاَبِی اَنْتُمْ وَ اُمِّی»، پدر و مادرم به قربانتان، تا روز قیامت باید همهی مردم بروند، «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا اَوْلِیَاءَ اللّهِ وَ اَحِبَّاءَهُ»([14])، این لقب را امام به اینها داده، در مقابل حرّ بن یزیدی معصیتکاری که آمده توبه کرده بروید بگویید: «السلام علیک یا ولیّ اللّه»، اینها شهدایی بودند که همهی شهداء آرزو دارند که با شهدای کربلا محشور شوند. آنهایی هم که باقی ماندند مثل حضرت زینب، سایر اُسرا، اینها صبرشان، تحملشان آنچنان جالب بود که حضرت زینب سلام اللّه علیها، به ابنزیاد وقتی که ابنزیاد سرزنش میکند دیدی خدا با شما چه کرد؟ حضرت فرمود: «مَا رَأَیْتُ مِنَ اللّهِ اِلاَّ جَمِیلاً»([15])، من جزء خوبی از خدا چیزی ندیدم، ببینید معرفت در چه حدّی است؟ و برای مردم دنیا، تا روز قیامت، تا زمانی که حضرت بقیة اللهارواحنافداهظهور کند، تا روز قیامت، قیامت صغری لااقل برای مردم دنیا امتحان است که کی در مقابل این مصیبت اشک میریزد و کی عبرت میگیرد و چه اشخاصی بیاعتنا هستند به این مصیبت و عبرت نمیگیرند، «وَ جَعَلَکَ وَ أَبَاکَ وَ جَدَّکَ وَ أَخَاکَ وَ بَنیکَ عِبْرَهً لِأُولِی الْأَلبْاَبِ»([16])،کی مغز دارد؟ کی عقل دارد که از این جریان کربلا عبرت بگیرد؟
Cزلزله بم، شباهت به قضیه کربلاء دارد
نمیشود تشبیه دقیقی کرد والاّ تمام جریان کربلا را اگر کسی دقّت کند و قبول داشته باشد عیناً جریان همین زلزله است و کشته شدهها به منزلهی شهداء - چون روایت دارد من هی کلمهی شهداء را میگویم –
Cزلزله بم با معصیت مردم آنجا ارتباطی ندارد بلکه این یک آیت و امتحان الهی بود
نگویید: در اثر گناه زیاد، گناهکار زیاد است توی دنیا، هیچ وقت این شهداء را به عنوان اینکه معصیت کردند و خدا برایشان بلا نازل کرد این حرف را نزنید، اینها حرفهای درستی نیست، در این ایران خودمان، شهرهایی است که صد برابر آنها گناه میکنند، گناهکار در بم به منزلهی شهید اگر کشته شده باشد زیر آوار، قرار میگیرد این توهین را نکنید.
ما یک وقتی در زلزله طبس و فردوس و گناباد که رفته بودیم همین حرف را میزدند، «آخر اینها چه گناهی کردند؟» تو چه گناهی کردی که توی این دنیا هنوز باید بمانی امتحان بدهی؟ آنها که گناهی ندارد، گناه هم داشته باشند با همین کار درست شد، به منزله شهیدند و آنهایی هم که در بیمارستان هستند، زخمی هستند، بازماندگانشان دیگر نهایت مانند زینب کبری و امالکلثوم و سایر بازماندگان حضرت ابیعبداللّه الحسین بلاتشبیه هستند چون آنها خیلی مقامشان بالاتر بود و ماها هم ببینیم حالا در مقابل این مصیبت چه میکنیم؟ کفّار و مشرکین و غیرمسلمان از خارج برای اینها کمک میفرستد فقط به خاطر اینکه اینها انسانند. ما، هم انسانیم، هم مسلمانیم، هم شیعه هستیم، هم در مملکت ما این جریان واقع شده، اگر آنها یک برابر میفرستند ما باید چهاربرابر بفرستیم و امیدوارم انشاءالله همهمان موفق به کمکهای واقعی و امتحانمان انشاءالله در این امتحانی که پیش آمد در امتحانِ الهی که به اسم زلزله پیش آمد انشاءالله موفق باشیم و مصیبت ابیعبداللّه الحسین را بالاترین مصیبتها بدانیم،
۷- ذکر مصیبت امام حسین علیه السلامو علت گریه بر آن حضرت
فرمود: «یَا ابْنَ شَبِیبٍ اِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ»([17])، چرا؟ نه به خاطر اینکه حضرت سیّدالشهداء مجروح زیاد شده بود، بودند کسانی که بیشتر از آن مجروح بودند به خاطر اینکه این بشر، این بشر برای او خدای تعالی مَثَل خودش را فرستاده، مسیحیها میگویند: فرزندش را فرستاده ما نمیگوییم: فرزند، مَثَل اعلای خودش را فرستاده، چون فرزند گاهی ناخلف است، گاهی درست است، این توهین به پروردگار است که بگوییم فرزند، لذا خدایتعالی میفرماید نگویید این حرف را، امّا مَثَل اعلای الهی، آنی که همهی صفات الهی در وجود مقدسش هست این را فرستاده که ماها را هدایت کند، ما علاوه بر آن که به حرفهایش گوش نمیدهیم، علاوه بر آن که راه و روشش را انتخاب نمیکنیم، علاوه بر این آن را با آن وضع بکُشیم و بین دو نهر آب با لبهای تشنه شهیدش کنیم و حتّی به طفل شیرخوارش هم رحم نکنیم و زن و فرزندش را اسیر کنیم باید برای این گریه کرد.
۸- دعای ختم مجلس
نسئلک اللّهم و ندعوک باعظم اسمائک و بمولانا صاحب الزمان یا اللّه و یااللّه یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه یا اللّه، یا رحمن یا رحیم، یا غیاث المستغیثین، یا حبیب القلوب العارفین، یا ربّا، یا سیّدا
عجل لولیک الفرج
و العافیه والنصر
و مد فی عمره الشریف
و زین الارض بطول بقائه
خدایا همهی ما را از یاران خوب امام زمان قرار بده،
خدایا شهدای بم را با شهدای کربلا محشور بفرما،
بازماندگانشان را صبر و اجر جزیل مرحمت بفرما،
خدایا ما را هم در این امتحان به آبروی امام زمانمان سرفراز قرار بده،
خدایا به آبروی آقایمان حجهابن الحسنگرفتاریهای مسلمین برطرف بفرما،
امواتمان غریق رحمت بفرما،
مریضهای روحیمان شفا مرحمت بفرما،
مریضهای منظور شفای کامل مرحمت بفرما،
امواتمان، شهدائمان، امام راحلمان غریق رحمت بفرما،
عاقبتمان ختم بخیر بفرما،
و عجل فی فرج مولانا.
[۱]طارق/۱۳-۱۴
[۲]بحار: ۱۰ / ۴۳۱، إعلامالورى: ۱۵۹
[۳]إسراء/۸۱
[۴]طارق/۱۴
[۵]«قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام لَا یَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الْإِیمَانِ حَتَّى یَتْرُکَ الْکَذِبَ هَزْلَهُ وَ جِدَّهُ» کافی: ۲ / ۳۴۰، وسائلالشیعه: ۱۲ / ۲۵۰، بحار: ۶۹ / ۲۴۹، إرشادالقلوب: ۱/۱۷۸
[۶]اسراء / ۸۲
[۷]زلزله/۱-۲
[۸]بقره/۱۵۵-۱۵۷
[۹]«… اَلْحَیْتَانِ فِی الْبِحَارِ یَا لَهُ مِنْ عَبْدٍ مَا أَکْرَمَهُ عَلَى اللهِ طُوبَى لِمَنْ أَطَاعَهُ وَ وَیْلٌ لِمَنْ عَصَاهُ طُوبَى لِمَنْ قَاتَل بَیْنَ یَدَیْهِ فَقَتَلَ أَوْ قُتِلَ أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَهٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ و أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ و أُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ» بحار: ۳۶ / ۲۱۹،صراط مستقیم: ۲ / ۱۴۶
[۱۰]مؤمنون/۱
[۱۱]شمس/۹
[۱۲]جامع الاخبار: ۱۶۰، بحار: ۵۷ / ۹
[۱۳]اسراء/۸۲
[۱۴]«قل السلام علیکم یا أولیاء الله و أحباءه السلام علیکم یا أصفیاء الله و أوداءه السلام علیکم یا أنصار دین الله السلام علیکم یا أنصار رسول الله السلام علیکم یا أنصار أمیر المؤمنین السلام علیکم یا أنصار فاطمه سیده نساء العالمین السلام علیکم یا أنصار أبی محمد الحسن بن علی الزکی الناصح السلام علیکم یا أنصار أبی عبد الله بأبی أنتم و أمی طبتم و طابت الأرض التی فیها دفنتم و فزتم فوزا عظیما فیا لیتنی کنت معکم فأفوز معکم» بحار: ۹۸ / ۲۰۰، مصباح المتهجد: ۷۲۲
[۱۵]«الحمد لله الذی فضحکم و أکذب أحدوثتکم فقالت إنما یفتضح الفاسق و یکذب الفاجر و هو غیرنا فقال ابن زیاد کیف رأیت صنع الله بأخیک و أهل بیتک فقالت ما رأیت إلا جمیلا هؤلاء قوم کتب الله علیهم القتل فبرزوا إلى مضاجعهم و سیجمع الله بینک و بینهم فتحاج و تخاصم فانظر لمن الفلج یومئذ ثکلتک أمک یا ابن مرجانه» بحار: ۴۵ / ۱۱۵، لهوف: ۱۶۰، مثیر الاحزان: ۹۰
[۱۶]«السلام علیک یا أبا عبد الله السلام علیک یا ابن رسول الله السلام علیک یا ابن أمیر المؤمنین السلام علیک یا ابن فاطمه الزهراء سیده نساء العالمین السلام علیک یا أبا الأئمه الهادین المهدیین السلام علیک یا صریع الدمعه الساکبه السلام علیک یا صاحب المصیبه الراتبه السلام علیک و على جدک و أبیک السلام علیک و على أمک و أخیک السلام علیک و على الأئمه من ذریتک و بنیک أشهد لقد طیب الله بک التراب و أوضح بک الکتاب و جعلک و أباک و جدک و أخاک و بنیک عبره لأولی الألباب» بحار: ۹۷ / ۲۸۷
[۱۷]عیون: 1 / 299، امالى صدوق: ۱۲۹، بحار: ۹۸ / ۱۰۲
جهت دانلود صوت و یا پخش آنلاین کلیک کنید