۱۴۲۶/۸/۲۳ قمری – ۱۳۸۴/۷/۶ شمسی – سر الفتوح ناظر بر كتاب پرواز روح

«سر الفتوح ناظر بر كتاب پرواز روح»

 

 

بسمه تعالي……..در سايت (www.maarefislam.net) مشاهده شد كه در سال ۱۴۰۳ دقيقا در ۲۳ سال قبل مرحوم حجه الاسلام و المسلمين آقاي حاج سيّد محمد حسين حسيني تهراني صاحب كتاب «روح مجرد» قدس سره كتابي بنام «سرالفتوح ناظر بر كتاب پرواز روح» نوشته ‏اند و در آن اظهار لطف و محبت نسبت به مؤلّف كتاب پرواز روح نموده ‏اند و مقدمه مطالب خود را كه با خط خود در آن رساله نوشته و اينگونه شروع كرده ‏اند: «بسم اللّه الرحمن الرحيم و صلي اللّه علي محمد و آله الطاهرين و لعنة اللّه علي اعدائهم اجمعين»:

«و بعد آن كه كتاب شريف پرواز روح را مطالعه كردم و چون از مدتي قبل درباره محتويات آن كرارا سوالاتي مي‏شد و از اين حقير درباره آن نظريه مي‏خواستند و واسطه عدم اطلاع بر آن مضامين قادر بر پاسخ آنها نبوده ‏ام و فقط به ذكر صدق و امانت مؤلّف محترم آن كه از سابق الايام روابط و آشنايي برقرار بود اكتفا مي‏نمودم اينك يكي از برادران ايماني و اخلاء روحاني يك جلد براي من هديه آورد و تقاضاي مطالعه و نظريه نمود لذا براي اجابت التماس دعوت مؤمن يك دوره از آن را مرور و نظريات خود را در موارد لازم در هامش همان كتاب ثبت كردم تا موجب تذكره حقير و تبصره براي دوستان عزيز و طالبان ارجمند بوده باشد و اينك خلاصه نظريه را كه در آن هوامش مضبوط شده است براي افرادي كه بدون مطالعه كتاب مي‏خواهند از آن مطلع گردند در اينجا مي‏ نگارم بحول اللّه و قوته و لاحول و لا قوة الا بالله العلي العظيم…. اين كتاب «پرواز روح» كه مشهود است از روي صدق و اخلاص نگارش يافته است. براي بيدار كردن حس‏هاي خاموش و افكار جامده بسيار مفيد و در آن كه عملا و مشهودا روابط اين عالم طبيعت را با عالم صورت و مثال ولايت اعظم حضرت حجة ابن الحسن ارواحنا فداه روشن مي‏سازد، جالب و حاوي سبكي بديع مي‏باشد…. آخر تا كي مردم اين جهان و عالم طبع و خيال را مرده پندارند و براي آن روحي و مباني نبينند….

روحي و جاني كه همچون روح و جان ما بر جسم ما بر تمام اين جهان حاكم و هر موجودي را تحت حيطه عينيه و علميه خود قرار داده است و وقتي چون از منظر ادله فلسفيه و از نظر معقولات محكمه شرعيه ثابت شد كه ولايت كليه الهيه بر اين عالم حكومت دارد چرا آن را ننويسند و بازگو نكنند و شهود واثر را براي اطلاع پژوهندگان حقيقت در دسترس آنها قرار ندهند و بالأخره مردم با امامشان پيوند و رابطه پيدا نكنند و در سراء و ضراء همان طور كه براي اداره امور بدن و عالم طبيعت خود از افكار دائره و نيروي علم خود نيرو مي‏گيرند از آن منبع علم و حيات و قدرت براي اداره امور جهان تشريع و سير تكاملي امتها به مراحل كمالي خود نيرو نگيرند و استمداد ننمايند؟ زيرا ما معتقديم كه ارتباط با ولايت كه روح كلي اين عالم است براي تكامل بشر از نان شب ضروري‏ تر است و روايت شريفه وارده از پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية» از روايات مسلمه و داراي اسناد عديده از طريق شيعه و عامه است «فلله تعالي درّ مولفه و جزاه عن العلم و العمل احسن الجزاء و شكر سعيه و اجزل ثوابه» اما نظريات حقير درباره بحث‏ها و نظرياتي كه در آن (كتاب پرواز روح) بكار رفته است در سه مورد شايان توجّه است

اول: درباره عدم نياز به استاد و مربي كامل در سير و سلوك براي تكميل نفوس بشريت.

دوم درباره انتقاد از خواندن فلسفه.

سوم: درباره نهايت سير كه به شناخت ولي مطلق حضرت حجت علیه السلام منتهي مي‏گردد.

(ما مي‏گوئيم) اين بود مقدمه كتاب «سر الفتوح ناظر بر پرواز روح» كه مرحوم حجه الاسلام و المسلمين آقاي حسيني تهراني در ۲۳ سال قبل با خط زيباي خود نوشته و سپس درباره سه موضوع فوق توضيحات مفصلي مرقوم فرموده بودند و چون مطالب معظم له با بي‏ اطلاعي از مبناي حقير با كمال صميميتي كه بين من و ايشان بود مطرح فرموده بودند نبايد زياد مورد بحث واقع شود. زيرا اگر كسي كتاب‏هاي اينجانب را خوانده باشد متوجه مي‏گردد كه من در راه سير و سلوك معتقدم كه انسان نياز ضروري به استاد دارد كه در كتاب سير الي اللّه و كتاب در محصر استاد و عملا خود اينجانب در تمام برنامه زندگيم به اين مطلب تصريح كرده ‏ام لذا مطلب اول ايشان كه صفحاتي از آن كتاب را گرفته و فرموده ‏اند كه از كتاب پرواز روح استفاده مي‏شود كه مؤلّف و استادش از داشتن استاد سخت در وحشت ‏اند… پاسخ داده مي‏شود. اما در صفحه ۱۰ كتاب پرواز روح كه برخورد اوليه اينجانب را با مرحوم حاج ملا آقا جان معظم له متذكر شده ‏اند حقيقت دارد. زيرا قبل از آن جريان شخصي از علماء به من گفته بود كه من در خواب يكي از اقطاب صوفيه را ديدم و مرا به طرف خود دعوت كرد و براي من با اين كه بيشتر از شانزده سال از عمرم نمي‏گذشت ثابت بود كه آن قطب و آن راه باطل است. لذا من از آن خوابي كه ديده بودم و از برخورد با مرحوم حاج ملا آقا جان وحشت داشتم كه مبادي من هم دچار همان سرنوشتي كه آن عالم داشت شده باشم وقتي كه با مرحوم حاج ملا آقا جان صحبت كرديم ايشان به من فرمودند بيا با هم رفيق باشيم و بعدها من او را به عنوان استاد پذيرفتم و لذا پنجاه و چند سال است كه در همه جا او را بعنوان استاد خودم معرفي مي‏كنم….

اما جواب مسئله دوم كه فرموده بودند من از خواندن علم فلسفه انتقاد كرده ‏ام جوابش اين است كه من معتقدم حكمت با فلسفه فرق دارد حكمت شناختن حقايق اشياء است از طريق وحي و تفكر و عقل و اساس حكمت ناشي از وحي مي‏باشد ولي فلسفه شناختن حقايق اشياء است از طريق افكار بشري لذا حكمت تغييرناپذير است ولي فلسفه دائما تغيير مي‏كند چنان كه در بخش طبيعيات و فلكيات فلسفه قديم صد در صد با فلسفه جديد تفاوت دارد بنابراين هر چه از كتاب اسفار و منظومه حاجي سبزواري و ساير كتب فلسفه با حكمت (كه منظور قرآن و احاديث است) تطبيق كند نامش حكمت است و هر چه با آنها تطبيق نكند ما آنها را قبول نداريم ولو از شخصيت‏هاي بزرگ علمي باشد. زيرا پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله  فرمودند: «اني تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه و عترتي»

اما جواب مسئله سوم: كه مهمترين اختلافي بود كه بين ما و آنها و اساتيدمان و اساتيد آنها مطرح مي‏شد ما مي‏گفتيم كه خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام هميشه واسطه فيض از طرف پروردگار براي ساير مخلوقات الهي در جميع شئون در عالم قبل از اين عالم و در اين عالم و در عوالم بعد از اين عالم بوده و هستند ولي آنها مي‏گفتند: وقتي انسان به كمال روحي مي‏رسد مستقلا از جلال و جمال الهي استفاده مي‏كند و نيازي به وساطت خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام  ندارد حتي خودم از يكي از اساتيد آنها پرسيدم كه مي‏بينم همانطوري كه ما عبادت مي‏كنيم شما هم عبادت مي‏كنيد؟ جواب دادند كه ما اعمال خود را به وسيله ارتباطمان با خداي تعالي تاييد گرفته‏ ايم و اين مطلب همه اختلاف ما با متصوفه و عرفاء و پيروان محي الدين عربي و شيخ شبستري و جلال الدين رومي و ساير فرق عرفاء بوده است و باز هم مي‏گوئيم كه در سير و سلوك و رفتن بسوي لقاء پروردگار و رسيدن به مقام خليفه اللهي استاد لازم است و فلسفه چون متكي به افكار بشري است كاري از پيش نمي‏برد بلكه استاد بايد از حكمت الهي استفاده كند تا مورد اعتماد واقع شود و هميشه در دنيا و آخرت اهل‏بيت عصمت و طهارت علیهم السلام  واسطه فيض و سبب متصل بين خدا و خلقند و اين سه مطلب از صدها آيه قرآن و روايات معصومين علیهم السلام استفاده مي‏شود.

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *