۱۴۲۶/۷/۱۹قمری – ۱۳۸۴/۶/۳ شمسی – درباره زندگی خودم (خصوصیات مرحله استقامت)

درباره زندگی خودم

 

 

"آقای سيدرضا ابطحی در حضور رئيس جلسه و جمعيت اهل تزکيه نفس مقاله خود را قرائت می کند"

 

بسمه تعالي…….. يكي از جواناني كه توانست در امتحان استقامت رتبه عالي را دريافت كند آقاي سيّد رضا ابطحي بود. ايشان با اين كه هنوز دو ماه بيشتر از مرحله استقامتش نگذشته بود مقاله زير را در جلسه مطرح كرد و ما چون همه مطالب مقاله ‏اش براي دوستان مفيد بود متن مقاله را به تمامه در اينجا مي‏ آوريم:

بسم اللّه الرحمن الرحيم

مقدمه: با سپاس خداوندي را كه از گمراهي ما را نجات داد و ما را در راهي كه سعادت دنيا و آخرت در آن است راهنمائيمان نمود.

«تزكيه نفس»

 تزكيه نفس تنها راهي است كه انسان بوسيله آن مي‏تواند روح خود را بسازد و تمام صفات رذيله را از روح خود پاك كند و به سعادت و حقيقت دنيا و آخرت برسد.

«يقظه»

اينجانب مختصرا از حالات روحي خود در اولين مرحله تزكيه نفس يعني مرحله يقظه به عرض شما مي‏رسانم. من در اوائل راه تزكيه نفس خيلي در فكر بودم و با خودم فكر مي‏كردم كه اصلاً براي چه و به چه علت ما بوجود آمده‏ ايم. بعضي اوقات با خودم خيلي فكر مي‏كردم كه اصلاً ما از كجا آمده ‏ايم و به كجا مي‏رويم آيا فقط در اين دنيا آمده ‏ايم كه بخوريم و بخوابيم. كار كنيم، درس دانشگاهي و يا دروس ديگر بخوانيم و ثروت جمع آوري كنيم بعد هم ما را در زير خاك كنند و تمام. آيا اين است هدف از خلقت ما يعني ما براي اين گونه كارهاي عبس خلق شده‏ ايم؟ بعد از فكرهاي زياد و صحبت ‏هاي استادم واقعا متوجه شدم كه حقيقت غير از آن است و در مرحله يقظه اين حقايق را قلبا احساس كردم و به اين مسئله پي بردم كه اسلام، قرآن، مذهب شيعه كاملترين دين و پرحكمت ‏ترين كتاب آسماني است كه با عقل يك انسان فهيم مطابقت مي‏كند. بالعكس دين‏ هاي ديگر مانند يهودي ها كه كتابشان از بس تحريف شده با عقل يك جاهل حتي مطابقت نمي‏نمايد و ديگر اين كه تمام دستورات اسلام و قرآن به اين است كه انساني كه در اين دنيا آمده بايد تزكيه نفس كند و تمام صفات رذيله را از روح خود بيرون نمايد و معرفتش را بالا ببرد و با قلبي سليم از اين دنيا بيرون آيد كه خدا در قرآن فرموده:«قد افلح من زكيها» و من از اين مطالب نتيجه زياد و مهمي گرفتم كه يك انسان روحش هميشه مي‏ماند و بدنش و اين دنيا با تمام چيزهايي كه در آن هست از بين مي‏رود و پوسيده مي‏شود. پس انسان بايد به فكر روحش باشد و آن را ترقي دهد و به دستور اسلام و قرآن آن را تزكيه كند و از صفات بد و شيطاني آن را پاك نمايد چون روح الي الابد مي‏ماند و انسان براي چيزي كه هميشه مي‏ماند بايد زحمت بكشد و آن را رشد دهد تا به سعادت دنيا و آخرت برسد.

«استقامت»

 من در مرحله استقامت با اين كه دو ماه بيشتر نيست موفق به اين مرحله شده ‏ام اما حقايقي را از اين مرحله يافته‏ ام كه بايد در اين مرحله آنها را در روح خود پياده نمايم و بصورت عملي آنها را اجرا كنم مرحله استقامت اساسا چهار ركن داد: صبر، اعتماد به خدا، نترسيدن از غير خدا، قاطعيت.

«صبر»

اولين ركن استقامت يعني صبر بسيار مهم است و از اهميت بالائي برخوردار مي‏باشد و صبر يعني تحمل و بردباري بر مشقات براي رسيدن به هدف و همانطور كه بيان شد بايد در روحيه خود صبور بودن بر مشكلات اين راه عظيم كه از مو نازكتر و از شمشير تيزتر است را بوجود آوريم و من بشدت مشغولم كه اين روحيه را در روح خود بوجود آورم و بحمد اللّه تا حدودي با كمك مادرم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اين روحيه را بوجود آورده ‏ام. و كلا صبر بر سه قسم تقسيم مي‏شود: صبر در اطاعت، صبر در معصيت و صبر در مصيبت.

«صبر در اطاعت»

صبر در اطاعت يعني طبق فرمان عمل كردن و گوش كردن به دستوران خدا و پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام و استاد اخلاق كه همه اينها مي‏خواهند ما راكاملا به رشد روحي برسانند پس ما بايد با صبر و استقامت مطابق با فرمان آنها عمل كنيم و تحمل بر مشقات اطاعت پروردگار را داشته باشيم هر چند براي ما سخت باشد همانطور كه در قرآن آمده است: «و اصبر نفسك مع الذين يدعون ربهم بالغدوة و العشي يريدون وجهه و لاتعد عيناك عنهم تريد زينة الحيوة الدنيا و لاتطع من اغفلنا قلبه عن ذكرنا و اتبع هوهه و كان امره فرطا» ترجمه: «و خود را با كساني كه پروردگارشان را صبح و شام مي‏خوانند و رضاي پروردگارشان را مي‏طلبند و با صبر و استقامت نگهدار و از آنها بخاطر اين كه زنيت زندگي دنيا را بخواهي چشم پوشي نكن و از كسي كه قلب او را ما از ياد خود غافل كرده‏ ايم و پيرو خواسته خود شده است و كارهايش افراطي است اطاعت نكن. پس طبق فرموده خداي تعالي ما بايد در اين دنيا اگر خواستيم رشدي به روح خود بدهيم بايد طبق دستور و هماهنگ با استاد اخلاقمان كه مي‏خواهد ما را به مقام خليفه اللهي برساند عمل كنيم و كوچكترين كم صبري در مقابل دستورات آنها نداشته باشيم ولي اگر اين مسئله را در روح خود پياده نكرديم و بعضي اوقات و يا هيچ وقت طبق دستور عمل ننموديم الي الابد به حقيقت نخواهيم رسيد. و من در طول اين دو ماه خيلي سعي كرده‏ام تا مطابق دستورات استادم عمل كنم و بعضي اوقات كه دستورات استادم مخالف با خواسته نفسم بود اين آيه شريفه را بايد مي‏آوردم و سعي مي‏كردم كه مخالف با نفسم و طبق دستور استاد اخلاقم عمل كنم البتّه نواقصي در اين مسئله داشته‏ ام و ان‏شاءاللّه آن نواقص را در اين مرحله با جديت كامل از بين مي‏برم.

«صبر در معصيت»

دومين قسم از اقسام سه گانه صبر، صبر در معصيت مي‏باشد و به طور واضح‏تر يعني صبر در مقابل خواسته‏ هاي نفساني كه منجر به گناه مي‏شود و اگر كسي بعد از مرحله توبه در اين قسمت از استقامت خوب كار كرد و كاملا اين مسئله را در روح خود پياده نمود قطعا توبه ‏اش نصوح خواهد گرديد و من بحمد اللّه چون زير نظر پدر و مادر با تقوي تربيت شدم در اين مسئله تا حدود خيلي زيادي كاملم و تقوايم را ان‏شاءاللّه بحدي مي‏رسانم كه معتصم به حبل الله و معتصم به خدا بشوم يعني آن قدر معرفتم نسبت به حقايق بالا رود كه خود به خود نخواسته باشم معصيتي بكنم.

«صبر در مصيبت»

من معتقدم كه اگر كسي حقيقت خلقت را فهميد و دانست كه اصلاً بخاطر چه چيزي به وجود آمده و زندگي دنيا بخاطر چيست و بعد از مرگ به كجا خواهد رفت ديگر براي او مردن كاملا بي‏ ارزش مي‏شود و مرگ مانند لباس عوض كردن براي او خواهد بود مخصوصاً اگر بداند كه جزء صالحين يا صديقين و غير است بنابراين در مصيبت‏ هايي كه بر انسان وارد مي‏شود مانند از دست دادن اقوام و نزديكان انسان كاملا صبور خواهد بود چون اين معني را درك كرده كه همه ما بسوي خدا خواهيم رفت همانطور كه در قرآن آمده است:«الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انا لله و انا اليه راجعون» ترجمه: « آنهايي كه وقتي به آنها مصيبتي مي‏رسد مي‏گويند: ما ملك خدائيم و ما بسوي او برمي گرديم فقط مسئله جدائي و فراق براي او مطرح خواهد شد كه آن هم بعد از سالها كه خودش از اين دنيا رفت اين مسئله براي او نيز برطرف خواهد گرديد.

«اعتماد به خدا»

ركن دوم استقامت يعني اعتماد بخدا از اهميت بسزائي برخوردار مي‏باشد و بدين معني است كه ما كاملا توكل و تكيه‏ مان فقط بايد به خداي تعالي باشد همچون در مشكلات و سختي‏ هاي متعددي كه براي يك سالك الي الله در مسائل معنوي و در مسائل دنيوي برايش وجود دارد و ما نيز بايد از تمام اسبابي كه خداي تعالي بخاطر توكل و تكيه‏ مان به او براي ما در دنيا قرار داده استفاده كنيم و همه چيزها را متكيا به خدا بدانيم ولي اگر آمديم و در خانه نشستيم و گفتيم كه ما توكل و تكيه‏ مان بخداست و خدا براي ما روزي مي‏رساند و ما نبايد به كسي يا وسيله‏ اي تكيه كنيم اين عمل كاملا غلط و بيهوده مي‏باشد چون خدا به ما روزي مي‏دهد و كارهايمان را در دنيا درست مي‏كند اگر مصلحت باشد ولي از طريق اسبابي كه در دنيا براي ما قرار داده است. مثلاً شغل و يا كار در مسائل دنيوي و در مسائل معنوي همچون استاد تزكيه نفس كه خدا براي ما قرار داده است و ما مي‏توانيم به وسيله اين سبب الهي خود را از تمام صفات رذيله پاك نمائيم و به مقام خليفه اللهي برسيم. و من در زماني كه واقعا مشكلاتي برايم بوجود مي‏آمد از خدا كمك مي‏خواستم و سعي مي‏كردم كه در تمام امور زندگيم به خدا توكل داشته باشم ولي در اين جهت بايد خيلي كار كنم مخصوصاً در ايمانم چون در اين ركن از استقامت ايمان به كسي كه يك سالك الي اللّه مي‏خواهد به آن توكل كند بسيار مهم است چون بايد بداند كه به چه كسي تكيه كرده و از چه كسي كمك خواسته است. و ان‏شاءاللّه من در طول عمرم غير از خداي تعالي و چهارده معصوم علیهم السلام و اوليايش كه همه اينها متصل به خدا هستند از كس ديگري كمك نمي‏خواهم چون حقيقت همه چيز خداي تعالي مي‏باشد.

«نترسيدن از غير خدا»

اين ركن از استقامت يعني نترسيدن از غير خدا براي روح من خيلي لازم بود و احساس مي‏كردم كه حتماً در اين خصوص بايد خيلي كار كنم و در همين دو ماه كه در مرحله استقامت بودم به وضوح احساس كردم كه اين ركن از استقامت بخوبي در روح من پيشرفت كرده است و ترس هاي وهمي از من كم‏ كم دور مي‏شود حتي قصد داشتم بعنوان تمرين در مكانهايي كه خيلي ترسناك است واقع شوم تا روح خود را براي سربازي آقا امام زمان علیه السلام آماده سازم و واقعا ترس مانند ترس ‏هاي وهمي يك چيز و يا بهتر بگويم يك صفت مسخره‏ اي است كه در روح انسان از زمان بچگي بوجود آمده است و انسان بايد آن را از خود كاملا دور كند و فقط از خداي تعالي بخاطر عظمتش بترسد.

«قاطعيت»

قاطعيت يعني كاري كه اول انسان بر آن فكر كند و اگر منتهي به عملي شد كه در صراط مستقيم بود آن را با كمال جديت انجام دهد و اساسا قاطعيت يك صفتي است كه انسان را كاملا جدي و مصمم در كارهايش مي‏نمايد و براي روح يك سالك الي اللّه اگر بخواهد استاد اخلاق بشود و براي متقين امام گردد خيلي مفيد است. پس نتيجه مي‏گيريم كه براي هر كار صحيحي قاطعيت واقعا لازم و حائز اهميت مي‏باشد و الا يك سالك الي الله بدون داشتن قاطعيت در كارهايش مثلاً قاطعيت در تزكيه نفس نمي‏تواند موفق به تزكيه نفس شود و به مقصود كه خداي تعالي باشد برسد و من در طول اين دو ماه البتّه در قبل هم اين صفت را در كارهاي مادي و دنيوي مقداري تجربه كرده بودم و مي‏ديدم كه وقتي تصميم به كاري مي‏گيرم و مي خواهم آن را با كمال قاطعيت انجام دهم كاملا موفق مي‏شوم ولي قبل از آن خيلي كم شايد هم اصلاً فكر نمي‏كردم كه آيا آن كار صحيح است يا خير ولي از وقتي كه در مرحله استقامت واقع شدم كاملا با خودم تصميم گرفتم كه اول در تمام مسائل معنوي و دنيوي كه مي‏خواهم انجام دهم اول فكر كنم واگر ديدم كه مورد رضاي خداي مهربان بود آن را با كمال قاطعيت انجام دهم و از خداي تعالي و چهارده معصوم علیهم السلام مي‏خواهم كه مرا كمك كنند تا در مرحله استقامت تمام اركاني كه از حضرت استاد كه جانم به قربانش فرا گرفته بودم با كمال قاطعيت و جديت و دقت در روح خود بوجود آورم. پايان.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *