۱۴۲۶/۶/۱۰ قمری – ۱۳۸۴/۴/۲۶ شمسی – درباره زندگی خودم (محمدرضا و محمدحسن محبتی و معجزه امام صادق علیه السلام)

درباره زندگی خودم

 

"جوان معمم آقای محمدرضا محبتی و ديگری که الان معمم است و در عکس غير معمم ديده می شود محمدحسن محبتی است"

 

بسمه تعالي……..يكي از خاطرات پر اهميتي كه در زندگي برايم اتفاق افتاده اين است: در زماني كه كانون بحث و انتقاد ديني در مشهد به اوج فعاليت رسيده بود و دسته دسته غير مسلمانها با بحث و مناظره در آن محل مسلمان مي‏شدند ائمه اطهار علیهم السلام هم به ما كمك مي‏كردند. يك نمونه‏ اش كه برايم خاطره پر ارزشي بود اين است:

يك روز در كانون بحث و انتقاد ديني در مشهد مقدّس نشسته بودم جواني كه لهجه كردي داشت وارد كانون شد و نامه ‏اي را بدستم داد و گفت اين نامه را « آيه اللّه حكمت نيا» براي شما نوشته‏ اند. و گفت: من مي‏خواهم نماز بخوانم و قرآن ياد بگيرم. مرحوم آيه اللّه حكمت نيا كه آن وقت در اسلام آباد غرب (شاه آباد سابق) زندگي مي‏كردند در نامه سفارش آن جوان را به من كرده بودند. آن جوان به من گفت من اهل حق (يعني علي اللهي) هستم مبتلا به دل درد كهنه ‏اي بودم سه سال بود كه اين دل درد امانم را بريده بود؛ با قرص هاي مسكن خود را تسكين مي‏دادم تا آن كه يك روز قرص هايم تمام شد به دارو فروشي مراجعه كردم دارو فروش وقتي قرص‏ها را به من داد چون مرا نمي‏شناخت گفت با توسل به امام صادق علیه السلام اين قرص‏ها را بخور. من آن حضرت را نمي‏شناختم و حتي در قريه ‏اي كه بودم اسم امام صادق علیه السلام هم گفته نمي‏شد همه علي اللهي بودند. من قرص‏ها را گرفتم و به منزل آمدم. شب در عالم رؤيا ديدم در بياباني هستم و عطش زيادي دارم سيّد بزرگواري كه نامش امام صادق علیه السلام بود ظرف آبي به من داد و فرمود برو مشهد نماز بخوان و قرآن را تعليم بگير. من به «اسلام آباد غرب» رفتم مسجدي را پيدا كردم كه در آن « آيه اللّه حكمت نيا» نماز مي‏خواند جريانم را به ايشان گفتم. ايشان اين نامه را براي شما نوشتند و حالا من آماده‏ ام كه هر چه بفرمائيد انجام دهم. من او را وادار به نماز و ياد گرفتن قرآن و عقائد و معارف و احكام اسلام نمودم. چند ماهي كه گذشت برادر اين جوان براي برگرداندن او به مذهب قبليش به مشهد آمد. روز اول و دوم سرسازگاري با ما نداشت. «تخم كاجي» را كه نزد آنها مقدّس است آورده بود و برادرش را به آن قسم مي‏داد كه به مذهب قبليش برگردد. ولي پس از دو روز با گفتگوي ما و برادرش او هم مستبصر شد و او هم در مشهد ماند و هر دوي آنها با جديت كامل مشغول تحصيل علوم دينيه و اعتقادات و تزكيه نفس و احكام اسلام شدند. پس از چند ماهي پدرشان با عصبانيت كامل به سراغ آنها آمد ابتداء من نگذاشتم با پسرانش روبرو شود يك روزي از او پذيرائي كردم وقتي كه كاملا نرم شد پسرانش را دعوت نمودم تا پدرشان را ببينند بالأخره چند روزي من با پدرشان گفتگو كردم و پسرانش با او حرف زدند و او هم بحمد اللّه مستبصر شد. بعد از يكي دو سال كه انقلاب اسلامي ايران پيروز گرديد آقاي شيخ محمد رضا محبتي براي تبليغ به آن سامان يعني وطنش رفت و حدود ۲۰۰ خانوار را بحمد اللّه مستبصر نمود و از اين راه توفيقاتي نصيبش گرديد و الان هر دو برادر از علماء و دانشمندان و مورد توجّه مردم ‏اند. يكي از آنها يعني برادر بزرگتر كه آن معجزه درباره‏ اش اتفاق افتاد نامش «محمدرضا محبتي» است و دومي كه قبلاً نامش يارمراد بود بنام «محمد حسن محبتي» معروف گرديده است. خدا آنها را زير سايه امام عصر علیه السلام از خطرات حفظ كند.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *