۲۶ ربیع الثانی ۱۴۲۵
أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم. بسم الله الرّحمن الرّحیم. الحمدالله و الصّلوة و السّلام علی رسولالله و علی آله آلالله لاسیما علی بقیّةالله روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه و لعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدّین.
أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم. «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر»(آلعمران/104)
روی سخن ما با افرادی است که جدی می باشند
حالا این جلسه باید جلسهٔ بسیار پراهمیّتی باشد، برای خانمهایی که جدّی هستند و سابقهٔ خوبی در مشهد داشتند و آنهایی که دارای کارت هستند، من روی سخنم با آنهاست ولی کسانیکه امتحان ندادند، مقیّد به مسائل نیستند، همانطوری که آنها جدّی نگرفتهاند ما هم آنها را جدّی نگرفتهایم و حتّی میخواستم بگویم که فقط کسانیکه کارت دارند، تشریف بیاورند، ولی خُب از این به بعد اگر جلسهای بود، روی سخن با همانهاست که امتحان داده باشند، عقایدشان برای ما معلوم باشد، مراحل تزکیهینفسشان را به ترتیب جلو آمده باشند.
امتیاز اول و دوم: خدایمتعال خانمها را مظهر رحیمیت و ربوبیتش قرار داد
مطالبی دربارهٔ زن، من امروز میخواهم خدمت خانمهای محترمه عرض کنم، که شاید اکثرشان را نشنیده باشید و یا اگر شنیده باشید، گاهگاهی از خود من شنیدهاید و از مسلّمیّات مسائلدینی است که باید همه متوجّه آن باشند. خدایتعالی در عالَمذر وقتیکه ارواح به ذرّاتی شبیه به همین بدن تعلّق پیدا کردند و از آنها میثاق گرفت، هر کدام از آنها در دو صفت بارز پروردگار بهتر عمل کردند، به آنها لطف خاصی پروردگار داشت. شما میدانید یکی از صفات خوب پروردگار که در قرآن مکرّر و بلکه در اوّل هر سوره یاد کردهاست رحیمیّت است، مهربانیخاص. من در یک جلسهٔ اعتقادات گفته بودم؛ خدایتعالی رحمان است، رحمتعام دارد، مهربانیعام دارد، رحیم است، مهربانیخاص نسبت به بندگان خاصّش دارد. این صفت در اکثر سورههای قرآن الّا سورهٔ برائت، ذکر شده است، «بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرّحیم». در عالَمذر، هر روحی که مهربانیخاصّش نسبت به دیگران بیشتر بود، خدایتعالی از یک صفت دیگر او را بهرهمند کرد و آن حالت پرورش و ربوبیّت بود. شما میدانید خدایتعالی در سورهٔ حمد دو مرتبه اسم رحیمیّتش را ذکر کرده است و یک مرتبه هم ربُّالعالمین خودش را معرفی کرده است. در میان ارواح هر روحی که رحیمتر، مهربانتر بود در ذات، به او ربوبیّت عنایت کرد و مظهر ربوبیّت خدایتعالی گردید؛ لذا این ارواح را در قالب زنها قرار داد. شما میبینید در عالَمذر، یک امتیاز قابل توجّه به زنها عنایت کرده که از دو صفت بسیار مهمش آنها را برخوردار کرده که در دنیا که آمدند، باید اینها مربّی فرزند باشند، مهربانی خدایتعالی را داشته باشند، نه مهربانیعام بلکه مهربانیخاص، زن مهربان هست، اما نه برای همه، برای فرزندش، برای شوهرش، یک مهربانیخاصّی که به طور جدّی در مرد این مهربانی پیدا نمیشود و آن ربوبیّت یافت نمیشود. همهی شما از من بیشتر میتوانید دربارهٔ این موضوع بحث کنید و حرف بزنید. مهربانی که یک خانم برای فرزندش دارد، با مقایسهٔ با پدر همان فرزند ببینید، قابل مقایسه نیست؛ شبها تا صبح بیدار بماند، به او از شیرهٔ جانش بدهد، همه نوع پذیراییاش کند که یک شب مرد حاضر نیست این اعمال مهربانانهٔ زن را نسبت به فرزند داشته باشد، از آنطرف وقتیکه زن سالکالیاللّه شد و تربیت شدهٔ اسلام گردید، میبینیم که فرزندی که در آن خانه تربیت میشود با فرزندان دیگران فرق میکند. باید خانمها کنترل کنند، مهربانیشان را با ربوبیّتشان؛ مهربان کاملی نسبت به فرزند باشند ولی عمیق فکر کنند که این مربوط به تزکیهینفس است و اعتقادات صحیح؛ آیندهنگر باشند، هر چه فرزند کرد، طوری نباشد که مهربانی او مانع از تربیت او شود؛ وقتیکه این بچه بیستساله شد با این طرز برخورد چه خواهد کرد؟ از امتیازاتی که خدایتعالی به زنها عنایت کرده در مقابل مردها، مسئلهٔ رحیمیّت و ربوبیّت است که من دربارهٔ این چیزهایی که امروز میخواهم عرض کنم؛ فقط جنبهٔ فهرست دارد، جنبهٔ توضیح ندارد. حدود شانزده امتیاز که من نوشتهام که فراموش نکنم، برای خانمها خدایتعالی قرار داده، اگر زن قدر خودش را بداند، که برای مردها قرار نداده است؛ یکی از امتیازات و یا دومین و دومین امتیاز همین دو مسئله بود که عرض کردم، که از عالَمذر شروع شده است. امتیازات دیگر، این است که باید عرض کنم؛
سومین امتیاز خانمها: زودتر از مردها به محضرالهی مشرف می شود
سومین امتیاز، این است که خدایتعالی زن را چون بیشتر به خاطر رحیمیّتش و همصفت بودن با خودش و به خاطر ربوبیّتش حدود چهار الی پنج سال زودتر از مرد به حضور پذیرفته است. ای کاش دنیای بانوان این مسائل را درک میکرد. زن در نهسالگی، که نُه سالش تمام میشود، میتواند بگوید: «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعين»(فاتحه/5) بلکه واجب است بگوید، بلکه واجب است، با خدا ارتباط داشته باشد، شما شاید اکثرتان، ای کاش آنهایی که کارت داشتند، فقط میآمدند، اکثر شما مردم، شما خانمها میدانید که اینکه انسان تکلیف میشود، یعنی خدا او را آدم حساب کرده است، او را با خودش مأنوس قرار داده است؛ تکلیف بار سنگینی نیست که شما بگویید: چرا بر دوش این دختربچه گذاشته و بر دوش آن پسربچه نگذاشته است؟ تکلیف یعنی ارتباط با پروردگار، با خدا مأنوس شدن، آنقدر ارزش پیدا کرده است، یک فرد مکلّف که میتواند با خدا حرف بزند، پروردگار به او دستور داده تا اوامر پروردگار را انجام بدهد، آنقدر ارزش پیدا کرده این دختر، که به خدا بگوید، با خدا حرف بزند، با خدا مناجات کند و خدا را توصیف کند و تکبیر و تسبیح بگوید، اگر شما دو نفر باشید، پشت در اتاق رئیسجمهور ایستاده باشید، باهم هم آمده باشید، یکی را زودتر بطلبند در داخل و به او ملاقات دهند و یکی دیگر را بعد از ساعاتی ملاقات بدهند، شما چه قضاوت میکنید؟ میگویید او محبوبتر بود، میگویید او نزدیکتر بود، او ارزش بیشتری داشت. بنابراین خانمها اگر زودتر مکلّف میشوند برای این نیست که بخواهند تکلیف زیادتری، بار زیادتری، روی دوشش بگذارند. آنهایی که نه قرآن را میفهمند، نه اسلام را، نه دین را، فقط اسماً مسلمانند، اینطور فکر میکنند و الّا چه از این بهتر که با خدا روبرو بشوند؛ این یک مطلب و یک امتیاز، یعنی امتیاز سوم. شما میبینید وقتیکه خانمها در وضع بالایی قرار میگیرند، سنّشان زیاد میشود، خدایتعالی فرموده است، ازدواج باید بکنید.
چهارمین امتیاز خانمها: مسألهٔ پیشنهاد ازدواج است
چهارمین مسألهای که مهم است، ولو شما برایش ارزش قائل ممکن است نباشید، مسألهٔ پیشنهاد ازدواج است، شما در خطبهٔ ازدواج میبینید، فرمودهاند که زن باید بگوید: اَنکحتُ من خودم پیشنهاد میکنم، من انتخاب میکنم، که متأسفانه در زمان ما جریان بالعکس شده است. انتخاب با زن است، اگر زن پسندید، میتواند ازدواج کند و اگر نپسندید، دیگر پیشنهاد ازدواج با زن خواهد بود.
پنجم : مهر با مرد است
مسألهٔ بعدی که از امتیازات زن است نسبت به مرد این است که هر دو با هم ازدواج میکنند، میبینید، هر دو مساوی از زندگی لذت میبرند، اما مرد باید، مهر بدهد، زن باید مهر را بگیرد، مهر به معنای این است که این پول، خُب در زمان هم که خیلی مضاعف شده، این پولی که بسیار زیاد هم ممکن است باشد، این را مرد باید بدهد.
ششم : نفقه خانم با مرد است
امتیاز دیگر است که تمام نفقهٔ زن را باید مرد بدهد، حتی کارهایی که در خانه مرسوم است که زنها روی محبت و لطافت انجام میدهند، باید مرد انجام بدهد. شما میبینید که کارهای خانه را باید همه را مرد انجام دهد، مخارج لباس، غذا، تمام چیزها را باید مرد بدهد؛ خانم است باید در خانه استراحت کند و زندگی معمولیاش را انجام دهد، حتی اگر فرزندش را خواست شیر ندهد، به خاطر اینکه خدایتعالی شیر دادن را برایش ثواب تعیین کرده است میدهد، امتیازاتی که زنها دارند بر مردها، خدایتعالی فرموده است: خرج تو را باید تا وقتی خانهٔ پدر هستی، پدر بدهد، تا وقتیکه خانهٔ شوهر هستی، شوهر بدهد، وقتی هم، اگر هم یک زنی نه شوهر داشت، نه پدری داشت، نه کسیکه مخارج او را بدهد داشت، از بیتالمال مسلمانها باید به او بدهند، همان حقوقی که کارمندان زن بعد از تقریباً هشت ساعت کار آن پول را از بیتالمال میگیرند، بدون کار باید به او بدهند.
هفتم: حجاب
همین حجابی که شما دارید و گفتهاند که باید شما حجاب داشته باشید، دو صورت میشود تفسیرش کرد: یکی آن چرا که شما دنیای غرب میگوید، دنیای غرب میگوید که زن حجاب نداشته باشد، تا از زیبایی او استفاده شود و کالایمان را بوسیلهٔ اینکه یک خانم یک جاروبرقی را در بغلش گرفتهاست، میآیند به آن زن نگاه کنند، آن را هم ببینند و به فروش برسد. شما ببینید دنیای غرب چقدر زن را پست کردهاند، اما اسلام میگوید صورت زن زیباست، وجود زن بسیار پر ارزش است، باید مخفی از مرد نامحرم باشد، از مردان نامحرم خودتان را مخفی کنید، من تعجب میکنم از پدر ومادری که دخترشان گاهی حجاب دارد و اینها دستور میدهند که صورتت را باز بگذار، حوصلهشان سر رفته، دخترشان از سن مثلاً شانزده، هفده سالگی بزرگتر شده، خواستگار برایش نیامده، خُب به یک از آنها گفتم که یک جعبه آینه درست کنید او را بگذارید پشت جعبه آینه، اینقدر انسان مخصوصاً پدری که به دخترش میگوید که با روی باز برو، میبیند آرایش میکند هنوز شوهر نکرده، به او چیزی نمیگوید، اینها پدران بیغیرتی هستند که در جامعهٔ ما پیدا شدهاند. حجاب عفّت زن است، حجاب برای این است که شما اگر چیزی خیلی قیمتی داشتید، آن را در دسترس مردم و دشمن و دزد نمیگذارید؛ شما یک انگشتری دارید خیلی قیمتی، یک انگشتری دارید، بسیار قیمتی، با آن چه کار میکنید؟ آن را مخفی میکنید که دزد نبیند، حتی آن را نشناسند، برای اینکه ممکن است آن را بدزدند. اسلام در چند آیه از قرآن فرموده است: که زن را در حجاب قرار دهید. این حجاب یکی از امتیازاتی است که خدا برای زن قائل شده است، چون محبوبهٔ خداست و خدا او را دوست دارد.
هشتم: مساله ارث
گاهی برخورد به بعضی از احکام اسلام میکنید و خیال میکنید که آن تحقیر زن است اما نه. مثلاً در احکام اسلام این است که اگر پدری فوت کرد، مادری فوت کرد، نیمی از ارث را به دختر بدهید و دو برابر به پسر، من فکر میکنم که یکی از امتیازات زنها این است که نیمی از ارث را به آنها میدهند، چون اسلامی که فرموده است اگر پدر دارد، خرجش با پدر است، اگر شوهر دارد، خرجش با شوهر است، اگر نه شوهر و نه پدر دارد، خرجش با بیتالمال است؛ این فقط پول توجیبی است، و الّا معنا ندارد مثلاً که ارث را بهش حتّی همان نیم را بدهند، کاری ندارد، ما زیاد دیدیم خانمهایی که نیمی از ارث را بردهاند، نمیدانستند که این نیمی از ارث را چکار کنند، گاهی به شوهرشان هدیه میکردند، گاهی کنار میگذاشتند و امثال آنها. این نیمی از ارث مال لطف پروردگار و مهربانی خداست که به زنها داد.
نهم: مساله قضاوت
گاهی میبینیم گفتند آنها قاضی نشوند؛ قضاوت به عهدهٔ زن نباشد، این را بدانید اگر مردها میتوانستند از قضاوت فرار کنند، فرار میکردند، چون دو نفری که پیش قاضی میآیند، قطعاً یکی از آنها ناراحت برمیگردد، ولو به ناحق. خدایتعالی خواسته است، از خانمها کسی ناراحت نشود. دو نفر میآیند، دعوا دارند، پیش قاضی؛ قاضی طبعاً حکم میکند که حق با این است و با آن نیست؛ آن یکی بدش میآید. لذا خانمها مخصوصاً با آن مهربانی که دارند و ممکن است آن مهربانی که در وجودشان است یک وقت کار دستشان بدهد، قضاوت را نتوانند درست انجام دهند، در اثر رحیمیّتی که خدا به آنها عنایت کرده است، بنابراین گفتهاند که قاضی نشوند.
دهم: انجام ندادن کارهای سنگین
اگر میبینید مثلاً کارهای سنگین را به زن وا نگذاشتهاند، نگفتهاند که خانمها در اجتماع همان کارهایی که مردها میکنند، بکنند، بخاطر این است که زنها کارهایی انجام میدهند که مردها نمیتوانند انجام دهند. برای مرد بچّهداری و تربیت فرزند بسیار سنگین است، ولی برای زن بسیار راحت است. کارهای سنگین مثلاً بنّایی، سنگتراشی، اداره رفتن و از ساعت هشت صبح بودن تا چهار بعدازظهر و با این و آن و اربابرجوع سر و کلّهزدن، این کارهای سنگین را گفتهاند که خانمها نکنند، نه از روی دشمنی و پستکردن آنها، بلکه به خاطر محبّتی که به آنها دارند. شما اگر دو تا فرزند داشته باشید و به یکی از آنها کار بگویید و به یکی از آنها کار نگویید؛ به کدام یکی از آنها محبّت بیشتر کردهاید؟ مخصوصاً کارهای پر زحمت و سنگین را.
یازدهم: خدایتعالی به بهانه عادت ماهیانه ثواب فوقالعاده ای به خانمها داده
شما میدانید خدایتعالی یک چیزهایی را شاید برایتان نگفته باشد، خدایتعالی تنها برای شیردادن زن، فرزندش را چقدر ثواب تعیین کرد و عجیبتر اینکه آنقدر ثواب برای حالت عادتماهانه، خدایتعالی تعیین کرده که من مخصوصاً این روایات را نوشتم که بدانید خدا شما را دوست دارد. برای خاطر خدا قدم در راه خدا بردارید. وسائل کتابی است که مراجعتقلید از آن کتاب استفاده میکنند واحکام را فتوا میدهند. از قطبراوندی، قطبراوندی یکی از علمای بسیار بزرگ ماست. در لبّالالباب کتابی است که نوشته به نام لبّالالباب یعنی مغز همهی مغزها، خوب گوش دهید، قال النّبی صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم، پیغمبراکرم فرمود: «حَيْضُ يَوْمٍ لَكُن»(مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل: 2/41) حائض بودن یک روز برای شما زنها. خوب گوش دهید ببینید چه کسی را خدا دوست دارد؟ همان حالتی که شما بدتان میآید و میگویید: من نماز نمیتوانم بخوانم، در مسجد نمیتوانم بروم، این حالت، حضرترسولاکرم فرمود: بهتر است یک روز حالت عادتماهانه بهتر است از عبادت یک سال که شبها قیام داشته باشید و نماز شب بخوانید و روزها روزه بگیرید، بهتر است؛ حضرترسولاکرم فرمود: بهتر است یک روز حالت عادتماهانه، بهتر است از عبادت یک سال که شبها قیام داشته باشید، نماز شب بخوانید و روزها روزه بگیرید. این روایت را میتوانید بروید و از کتاب لبّالالباب پیدا کنید. اگر کتاب لبّالالباب که خیلی کمیاب است و پیدا نشد، مستدرکالوسائل. مکرّر هم این روایت نقل شده، در همینجا هم مکرّر من یادداشت کردم. از این مهمتر که واقعاً گاهی میشود انسان میخواهد باورش نیاید، «من اغتسل من الحيض أو الجنابة أعطاه اللّه بكلّ قطرة عينا في الجنة»(سفینةالبحار: 6/637) به هر قطرهای که از بدنش آب غسل میریزد، خدا یک چشمهای در بهشت به آن عنایت میکند و از هر مویی که از سر او یا جسد او قصری در بهشت به او میدهد، خدا با چه کسی این کار را میکند. همان چیزی که شما شاید بگویید که خیلی این بد است، حالت بدترین حالت را مردها به شما گفتهاند همان حالت عادت است، نه، اینطور نیست. خدا چون شما را دوست داشته و به شما محبّت داشته، میخواهد اجر فوقالعادهای به شما بدهد، به این بهانه به شما اجری عنایت میکند.
دوازدهم: خانمها را خدایتعالی بسیار زیباتر از مرد خلق کرده
زنها را خدایتعالی بسیار به طور کلی خیلی عرض کردم فهرستوار عرض میکنم؛ به طور کلی زیباتر از مرد خلق کرد، ظریفتر از مرد خلق کرده است، سالمتر از مرد خلق کرده است، با اینکه عوارض وجودیشان از نظر زایمان، از نظر عادتماهانه و از جهات مختلف بیشتر از مردان است، اما مرد صدمهٔ بیشتری میخورد.
سیزده: حیاء خانمها بیشتر از آقایان است
حیای زن بیشتر از مرد است، این حیا از جانب خداست، شما بسنجید جوانهای مرد را با جوانهای زن، دیندار و بیدین؛ کدام یکی از آنها با حیاترند؟ کدام یکی از آنها این لطف پروردگار بیشتر به آنها عنایت شده است؟ شما میبینید که از خیابان اگر مخصوصاً بیحجاب یا کمحجاب عبور کنید، صد جوان به شما نگاه میکنند، اما از میان خانمها انسان عبور کند، میبیند چشمهای بدی به انسان دوخته نمیشود، این حیای اوست. این یکی از امتیازات پروردگار است که به زنها مرحمت فرموده است.
چهاردهم: پیشنهاد ازدواج با خانم است
دختری میخواهد عروس شود، درست است پیشنهاد با او باید باشد، مهر باید بگیرد، حتی در روایت دارد؛ که اگر یک شوهری داشت و خواست یک به اصطلاح پوست گاوی را پر از طلا کند و بهعنوان مهر بدهد، نباید از او چیزی پس بگیرد، جایز. اینکه ما میگوییم چهارده سکه بیشتر مهر نکنید، آن وضع مرد را ما منظور میکنیم، یعنی باید داشته باشد، و الّا عقد باطل است، اگر نخواسته باشد مهر را بدهد و در همان اول نیّتش این باشد، عقد باطل است و الّا «وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَكانَ زَوْجٍ وَ آتَيْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئاً»(نساء/20) قنطار یعنی پوست گاوی را پر از طلا کردن، اگر بهعنوان مهر به زن دادید نباید چیزی از او پس بگیرید، بنابراین با همهٔ اینها که مهر اینطور، انتخاب آنطور،
پانزدهم: خدایتعالی پدر مهربانی را بالای سر دختر جوان گذاشته
خدایتعالی پدر مهربان را بالای سر دختر جوان گذاشته که بدون اجازهٔ او، برای اینکه انسان خودش ممکن است تحت تأثیر احساسات واقع شود ولی پدر تحت تأثیر احساسات واقع نمیشود؛ نگویید این آزادی را سلب کردن است، نه؛ این رعایت حال توست، پدر احساساتی نشده، تو احساساتی شدی، ممکن است خدایی ناکرده، همهٔ زندگیات را به باد بدهی، پدر را ناظر بر اعمال تو بخصوص دربارهٔ ازدواج با مرد، آن هم در وقتیکه دختر هستی، بعدش خیر. این هم یکی از امتیازات. ولی پسر حالا هر کاری میخواهد بکند، بکند. دودش هم در چشم خودش میرود؛
شانزدهم: خدا مادر را بیشتر از پدر دوست دارد
بنابراین یک چیزی که باز شاید پایان این مسائل باشد، عرض میکنم؛ از پیغمبراکرم آمد شخصی سؤال کرد که من به چه کسی نیکی کنم؟ فرمود: به مادرت. دو مرتبه پرسید، فرمود: به مادرت. سه مرتبه پرسید، حضرت فرمود: به مادرت. دفعهٔ چهارم به پدر. یعنی سه برابر محبّتی که شما دارید باید نسبت به مادر داشته باشید، چرا؟ چون خدا مادر تو را بیشتر از پدرت دوست دارد. چون خدایتعالی تو را که زن هستی محبوبهیالهی. من یک کتابی میخواستم بنویسم، یک مقدارش را هم نوشتم ترسیدم مردها به من اعتراض کنند و همین عرایضی را که هم الان میکنم، به مردهایتان نگویید، چون اینها ممکن است اعتراض کنند و خدایی ناکرده هر کس به این مطالبی که من میگویم اعتراضی داشته باشد، کافر است؛ آنها کافر میشوند. اسمش را گذاشتهام محبوبهٔ خدا. خدا دوست دارد زن را، محبوبهٔ خداست. شما میبینید حضرتمریم، حضرتمریم، من نمیگویم فاطمهزهرا چون فضائل ایشان را زیاد شنیدید، حضرتمریم را خدا اسم برده است در قرآن، با چه احترامی. معصومه او را یاد کرده، به مجرد اینکه فشار میآید بر او که میگوید: «يا لَيْتَني مِتُّ قَبْلَ هذا وَ كُنْتُ نَسْياً مَنْسِيًّا»(مریم/23) ای کاش مرده بودم و فراموش شده بودم. میبینیم که خدایتعالی بچهی شیرخوارهی روز اول را به زبان میآورد که تو از مادرت دفاع کنی. قضیهاش را شنیدید. خدایتعالی شما را دوست دارد. این امتیازات که من اینجا مختلط و مخلوط گفتم، که یکی از آنها تکلیف شدن زودتر از مرد، نیمی از ارثدادن به آنها، قاضی نشدن، مهر گرفتن از شوهر، نفقهٔ او بر شوهر واجب است، مظهر رحیمیّت و رحمانیّت پروردگار هستند، مظهر ربوبیّت پروردگار هستند، نسبت به مردها زیباتر، بهتر، لطیفترند. کارهای سنگین به آنها داده نشده، حجاب برای آنها قرار داده شده، حیایشان بیشتر است، ثوابهایی که برای شیردادن و محبّت کردن و تربیت فرزند را خدا به آنها میدهد، پیشنهاد ازدواج با زن است، دختر باید با اذن پدر نه اینکه فکر کنید پدر را برای انسان اگر رشیده است که خودت فکر بکن، پدر را بالای سر انسان گذاشتهاند، انسان را محدود کردهاند، نه. و ثوابهایی که در ایّام عادت خدا به آنها میدهد که فوقالعاده زیاد است و اینکه مادر ارزشش نسبت به پدر برای فرزند، باید بیشتر باشد، اینها حدود شانزده تا امتیاز.
وظایف اصلی بانوان
خُب این امتیازات را خدای برای چه به شما داده است؟ چرا به مردها نداده، مردها چه امتیازاتی دارند؟ هر کس بگوید که یکی از این امتیازات را مردها دارند که زنها ندارند، بیاید و به من بگوید، خدا کند مردهایی که تا بحال تبلیغ کردند، که زن باید در سیاهچال چادر باشد، خدا اینها را نیامرزد، زن نمیتواند پیشرفتهای روحی داشته باشد، من حاضرم، لااقل شما میدانید که من تخصص در این مسأله دارم، زن و مردی با هم مساوی حرکت بکنند، زن خیلی پیشتر از مرد موفق خواهد شد، بیشتر خواهد رفت به شرط اینکه به خودتون ضعف نشان ندهید. متأسفانه خیال میکنید هر کاری را که مردان میکنند، اگر شما هم کردید، شما امتیاز دارید، نه امتیاز از دست دادید، روی نافهمی و نادانی امتیازاتتان را از دست دادید. اگر شما رفتید قبل از اینکه علوم اهلبیت را یاد بگیرید، بعضی از خانمها میگویند: شما میگویید دختر دانشگاه نرود، در کارهای دولتی وارد نشود، طبیب نشود، دکتر نشود، مهندس نشود، من این حرفها را نزدم. من میگویم تو محبوبهیخدا هستی، اول خدا را بشناس، عقایدت را درست کن، علوم واجب را انجام بده، علوم واجب چیست؟ پیغمبراکرم وارد شد در مسجدالحرام، در مسجد، یا شاید مسجدالنبی بوده، دید یک نفر را دورش را گرفتهاند، پرسید او کیست؟ گفتند: علامه. داناترین مردم، علامه یعنی داناترین، و مَن علامه؟ این علامه کیست؟ علامهای که ما نمیشناسیم و پیغمبراکرم نمیشناسد کیست؟ گفتند این مرد تمام اشعار عرب را حفظ است، مثل کسی که الان زمان ما پیدا شود، تمام اشعار مثنوی، سعدی، حافظ، همه را بلد باشد، نسبها را همه را بداند، یعنی اگر من الان بگویم که من پسر فلانی هستم، پدرم هم پسر فلانی است، او دیگر همه را تا حضرت آدم میشناسد. راستی هم یک استاد دانشکدهٔ ادبیات، یا معلوم نیست کسی ما داشته باشیم اینگونه باشد. حضرت فرمود:«إنّما العلم ثلاثة»(وسائلالشیعه: 27/43) «إنّما»، اکثرتان درسخواندهاید، إنّما به معنای حصر است، یعنی منحصراً، منحصراً علم سه تاست، این علم را یاد بگیر، بعد برو مهندس شو، برو دکتر شو، بعد برو طبیب شو، «ثلاثه» اول: اعتقادات، شما اگر بزرگترین طبیب روی زمین شوید، تا کجا به دردتان میخورد، تا لب گور، دکتر مرده را که نمیخواهند، کسی هم به آن ارزشی قائل نیست، چرا ممکن است تشییع جنازهاش را مفصّل بکنند ولی وقتی دفنش کردند، تمام میشود؛ اما اگر اعتقاداتت درست نبود، مستقیم تو را به جهنم میبرند و تا ابد باید بسوزی، این زیربنای همهٔ خوبیهاست، لذا من در ظرف یک سال، اعتقادات را برایتان گفتم، باید هم بلد باشید، همینطوری هم که گفتم، خیلی خلاصه هم گفتم، خیلی از مسائل را نگفتم، اینها را باید بلد باشید. دوم: تزکیهینفس، مسائلی دارد، احکامی دارد، کار دارد، زحمت دارد و سوم احکامتان، خانمی که نه احکامش را بلد است، نه معتقد به خداست، نه تزکیهینفس که چه عرض بکنم، شما از این دندانپزشکهای خانم بپرسید مرد میآید، خُب دندانپزشک مرد که زیاد است، چرا تو آمدی پیش این خانم؟ نمیدانم. ببینید همه چیز او از بین رفته است، معصیت میکند، طبعاً گناه میکند. اعتقاد به خدا، که خدا دارد او را میبیند و در قرآن در ضمن آیاتی فرموده است که با زنها تماس نداشته باشید، این مرد، این زن، خودش سبب میشود که مرد با او تماس داشته باشد و تزکیهینفس هم که اصلاً، به فکرش هم نبوده، حتی بعضی از متدیّنین میگویند تزکیهینفس برای صوفیهاست، بنابراین قرآن برای صوفیهاست. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها»(شمس/9) از این صریحتر خدایتعالی حرف میزند، پس اگر من این جمله را بهعنوان قاطعانه، بهعنوان قطعی میگویم، که انشاءالله اگر بنا شد به محضر حضرتبقیّةالله ارواحنافداه برسیم، من بگویم من گفتم، وظیفهی زن این است که اول علوم اهلبیت عصمت وطهارت را یاد بگیرد، اعتقاداتش را درست کند، معارفش را درست کند، وقت اضافی داشت، از علوم دیگر هم میتواند استفاده کند، مربّی باشد، فرزندانش را به هوای دیگران نریزد و برود در مدرسه بخواهد فرزندان مردم را که مهربانی به آنها ندارد، آنها را تربیت کند، فرزندانشان را تربیت کنند، نسبت به فرزندانشان مهربان باشند، حسنالتّبعل داشته باشند، خوب شوهرداری بکنند و تزکیهینفس بکنند.
اهمیّت صمت و سکوت
پرحرفی نکنند، عجیب است، بعضیها. خدایتعالی وقتی میخواهد مقامی به حضرتمریم عنایت بکند، میگوید یک روز حرف نزن؛ حرف نزدن انسان را به کمال میرساند، اینها مشکلات شماست، کاری به کار مردم نداشته باشید «وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضا»(حجرات/12) ببینید پشت سر «وَ لا تَجَسَّسُوا»، «وَ لا يَغْتَبْ»؛ فلانی کیه؟ فلانی کجا رفت؟ فلانی چه کرد؟ اینها را نداشته باشید، به غیبت میافتید، به تهمت میافتید، به سوءظن میافتید، چند صفاترذیله را در خودتان بوجود میآورید. من گاهی دیدم همه باهم نشستهاند، چهار نفر مثلاً دور هم نشستند، هر چهار نفر حرف میزنند، خُب به این دخترمان گفتم که کدام یکیشان میشنوند؟ تا میتوانید سکوت، سنگین باشید، تا از شما سؤال نکردند، نگویید، تا چیزی لازم نشده که بگویید، نگویید، آنقدر درباره «صمت» روایات داریم. حضرتمریم اگر آن وقتیکه وارد مردم یهود شد، آن هم کشیشها و قصّیصین و اینها، هر چه میگفت، اشتباه بود، هر چه میگفت؛ تو این بچه را از کجا آوردی؟ چه بگوید؟ بگوید جبرئیل را دیدم، من داشتم شستشو میکردم، جبرئیل آمد… میگویند برو و این حرفها را برای خودت بزن! سکوت! خیلی از جاها لازم است که حرف نزنید، میگویند اگر سخن گفتنتان نقره باشد، سکوتتان طلاست، ما این را نتوانستیم هنوز، حتی به بزرگان از اهل تزکیهینفس بفهمانیم، سکوت. من یک ساعت تقریباً پیش استادم نشسته بودم، چون من سؤالی نکردم، او هم حرفی نمیزد، او هم سرش پایین بود، داشت به یاد خدا بود و من هم به یاد این بودم که چرا چیزی بلد نیستم سؤال کنم. سکوت کنید. در مقابل استادتان؛ استاد فکر نکنید من هستم، منظور خودم هستم، نه. استاد هر کسی است که یک حرفی بلد باشد، شما بلد باشید، او به شما یاد بدهد. مؤدب باشید، باحیا باشید، کم حرف بزنید و کوشش کنید که انشاءالله سخنرانیهای روز جمعه را خوب یاد بگیرید، بعد از هر مرحله یک امتحانی است و اگر امتحانتان خوب بود و مراحل قبل را گذرانده بودید، به شما مرحلهٔ بعدی را خواهیم داد. امیدواریم خدایتعالی همهٔ شما را زیر سایهٔ حضرتبقیةالله ارواحنافداه از همهٔ آفات و خطرات و افکار نادرست و پرگویی و پرحرفی و غیبت و تهمت حفظتان کن ومن معذرت میخواهم که نمیتوانم برایتان زیاد صحبت کنم ولو صحبت من زیاد شد.
تذکر پایانی: اگر به حرفهایم عمل نکنید به من ظلم کردهاید
الان یک ساعت است که دارم حرف میزنم و اگر عمل نکنید به من ظلم کردید، به همین حرفهایی که امروز زدم اگر عمل نکنید، من با این زحمت بیایم و برایتان صحبت کنم، ظلم کردید و من بفهمم که عمل نمیکنید، طبعاً صحبت کردن ما باز هم کمتر میشود، برای شما. امیدواریم خدایتعالی حفظتان کند، من از شما خانمهای مشهد خیلی راضی هستم؛ دوستانی که داریم خیلی تعریف میکنند از استقامتتان، از پابرجا بودنتان ولذا من شاید حدود یک سال است که دیگر که فقط برای خانمها صحبت کنم، برای خانمها صحبت نکردهام، این اولین دفعه است و انشاءالله ما را تشویق کنید، ما هر وقت مشهد میآییم، یکطوری باشد که بتوانیم مطالب لازمی را خدمتتان عرض کنیم.
نسئلکاللهم و ندعوک، بأعظم أسمائک و بمولانا صاحبالزمان، یا الله، یا الله، یا الله،… خدایا تو را قسم میدهم به محبوبهات فاطمهزهرا واین دوستانت را که تو به آنها تفضلاتی فرمودهای، فهم و درک ما را نسبت به آن محبتهایی که تو فرمودهای زیاد بفرما. همهٔ ما را از یاران حجةابنالحسن قرار بده. چشممان را به جمال آن حضرت روشن بفرما. امواتمان، شهدایمان غریق رحمت بفرما. پروردگارا به آبروی حجةابنالحسن قسمت میدهیم، قلبمقدس آن حضرت را از ما راضی بفرما. توفیق تزکیهینفس به ما مرحمت بفرما. پروردگارا به آبروی حضرتبقیةالله ارواحنافداه این جمع را، همین جمعی که این حال و توجه مناجات با تو را دارند، خدایا امتیازات زیادی به آنها مرحمت بفرما. خدایا اینها را از عالَمذر محبوبهی خودت قرار دادی، خدایا ما را هم به صدقهٔ آنها محبوب خودت قرارمان بده. مرضهای روحیمان را شفا مرحمت بفرما. مریض منظور، مریضهٔ منظوره، السّاعه لباس عافیت بپوشان. امواتمان غریق رحمت بفرما. و صلّیالله علی سیّدنا محمّد و آله اجمعین.
جهت دانلود صوت اینجا کلیک کنید