شب ۱۱ محرم ۱۴۲۰

 أَعُوذُ ‌بِاللّهِ‌ مِنَ الشَّيطَانِ الرَّجِيم

بِسمِ‌اللّهِ‌الرَّحمَنِ‌الرَّحِيم

 أَلحَمدُلِلّه وَالصَّلوةُ وَ السَّلام ُعَلي رَسُولِ ‌اللّه  وَ عَلي آلِه ِآل ِاللّه لاسِيُّمَا عَلي بَقيِةَ اللّه روحي وَ أَرواحُ العَالَمِينَ لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفَداء وَاللَّعنَةُ الدّائِمَةُ عَلي أَعدَائِهِم أَجمَعين مِنَ الأنِ إلي قِيامِ يَومِ الدّين.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا فلا یسرف فی القتل انه کان منصورا (اسراء/33)

  شب یازدهم محرم شب مصیبت  حضرت‌زینب سلام‌الله‌علیها 

  شب یازدهم محرم، شب مصیبت و عزا، شبی که اگر خسته نبودید امشب بیشتر از هر شب باید عزاداری می‌کردید، چون تمام مصیبت از غروب امشب شروع می‌شود. أبدان مطهرات در میان صحرای کربلا افتاده. هشتاد نفر زن و بچه در تاریکی شب با خیمه‌های سوخته و نیم‌سوخته در صحرای پر از دشمن قرار دارند. امروز عصری که حضرت‌زینب سلام‌الله‌علیها وقتی مشاهده فرمود که خیمه‌ها را آتش زدند، هجوم کردند به خیمه‌ها، گوشواره از گوش بچه‌ها می‌کشیدند، بی‌دریغ همه‌جا را آتش می‌زدند، آمد خدمت امام سجاد، پسر برادر! تو امام زمان ما هستی، ما بمانیم و بسوزیم یا فرار کنیم؟ فرمود: «علیکنّ بالفرار» همه‌تان از خیمه‌ها فرار کنید، در خیمه‌ها نمانید. این هشتاد نفر زن و بچه در خیام حرم همه بیرون دویدند، در بیابان پراکنده شدند، آنقدر برای زینب‌کبری مشکل بود، از یک طرف پسر برادر، امام‌زمانش در خیمه است نمی‌تواند بیرون بیاید، از یک طرف اطفال خردسال دوساله، سه ساله، چهار ساله اینها در بیابان پر از خار مغیلان فرار کرده‌ا‌ند، چه‌ کند؟ راوی می‌گوید دیدم یک خانمی وارد یک خیمه ی نیم‌سوخته می‌شود برمی‌گردد، گفتم فرار کنید، گفت در این خیمه من بیماری دارم، می‌ترسم آتش دامن او را بگیرد.

خدا برای ولی کسی که مظلوم کشته شود ،سلطه ای برای انتقام قرار می دهد

 این آیه‌ای که تلاوت کردم یک نویدی به ما می‌دهد، به ما می‌گوید کسی که مظلوم کشته بشود… ظاهراً در دنیا مظلومتر از ابی‌عبدالله‌الحسین نبوده، لذا این آیه و هر آیه‌ای که درباره ی یک کلّی، یک جمعی نازل می‌شود، در مرحله ی اول به آن کسی که در آن صفت از همه بیشتر متصف است او را شامل می‌شود، لذا مظلوم در این آیه در مرحله ی اول، حضرت ابی‌عبدالله‌الحسین است و در مرحله ی بعد هر کسی که در عالم مظلوم کشته بشود. در تحقیقاتی که از نظر دینی شده است هر کس مظلوم کشته بشود اگر چه اهل تزکیه ی نفس یا اهل ایمان و بلکه حتی مسلمان نباشد، خدای تعالی به آن شخصی که کشته شده یا به ولیّ آن شخص یا به خودش اجازه می‌دهد که انتقام از قاتلش بگیرد. حتی این نکته را به عرضتان برسانم که وقتی یک نفر مظلوم کشته می‌شود اگر ولیّی نداشته باشد اگر مثلاً کسی به فکر تعقیب قاتلش نباشد، به روح مقتول… ولو اینکه اگر معمولی یا طبیعی می‌مُرد ممکن بود حتّی در عذاب باشد، ممکن بود جزء آنهایی باشد که بیهوش افتاده و روز قیامت بلند می‌شود، ولی چون مظلوم کشته شده به او اجازه می‌دهند که از قاتلش انتقام بگیرد. شما زیاد دیدید قاتلین افراد، ولو در لحظه ی اوّل خود را مخفی کرده‌اند و شاید دستگاههای امنیتی هم نتوانسته باشند آنها را در روزهای اوّل پیدا کنند اما به طور ناخودآگاه، گاهی غیرمعمول می‌بینید که قاتل معرفی شد، قاتل دستگیر شد. این کمک خود مقتول است، روحش اجازه دارد فعالیت کند و قاتل خودش را به دام بیندازد و مجازات کند.

درباره ی تمام مظلومین عالم این آیه هست «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً» ﴿الإسراء، 33﴾ نمی‌گوید مثلاً من کان مؤمناً و مظلوماً هر کس در عالم مظلوم کشته بشود یعنی جرمش آنقدر نباشد که باید کشته شود، باید مثلاً از بین برود، این را اگر کشتند -حالا به هر نحوی و هرطوری که باشد- به شخص مقتول اجازه داده می‌شود که قاتلش را تعقیب کند. می‌بینید قاتلی که به قدری قسی‌القلب است که آمده در خانه، یک نفر را کشته، از فردا شب یک حالت تشنجی پیدا می‌کند، یک حالتی که دوست دارد، البته بعضیها می‌گویند وجدانش تحریک می‌شود، ولی همان وجدان را گاهی ممکن است همان مقتول تحریک کند، بالاخره آنچنان ناراحت می‌شود یا به هر وسیله‌ای خلاصه به دام می‌افتد و کم‌کم خود را معرفی می‌کند و یا او را می‌گیرند. به هر حال این مسئله مسلّم است. اگر قاتل شناخته بشود و مقتول هم مظلوم باشد خدا اینچنین قرار داده که ولیّ او، ولیّ دم، یعنی اگر پسر بزرگی دارد پسر بزرگش، اگر پدری دارد پدرش، اگر یکی از فامیل نزدیکش هست یا حتی ذریّه‌اش در آینده، آنها می‌توانند برای این کشته شده یعنی در ازای این مقتولِ مظلوم قیام کنند و طلب خون او را بکنند.

شهادت سید الشهداء برای بر انداختن ظلم و جور و ولی دم آن حضرت

اینکه می‌بینید همه ی روایات و حتی گویندگان اسلامی و سخنگویان اسلامی می‌گویند: ولیّ دم در این آیه برای سیّدالشُّهداء حضرت بقیةالله است، این علتش این است که حضرت امام‌سجّاد در مرحله ی اول، ولیّ دم بود ولی زمانش ایجاب نمی‌کرد که بتواند طلب خون ابی‌عبدالله‌الحُسین را بکند. البته طلب خون ابی‌عبدالله‌الحُسین علیه‌السّلام تنها کشتن شمر و یزید و ابن‌زیاد نیست، چون حسین علیه‌الصلاةوالسلام برای اینکه مثلاً یک نفر یا دو نفر با هم جنگ کنند، با هم درگیر شوند و یکی دیگری را بکشد پس در یک چنین صورتی طبعاً باید قاتل را در مقابل مقتول کشت، اما حسین‌بن‌علی برای یک مسئله ی خیلی بالاتری کشته شده. سیّدالشهداء می‌توانست حتی همین امروز، روز عاشورا، اعلام کند که من در مقابل یزید تسلیمم! کشته نمی‌شد. می‌توانست ولو تقیّةً اعلام صلح کند کشته نمی‌شد. امّا می‌فرماید که من نمی‌توانم تحمل کنم و حال آنکه والی ای مثل یزید بر مسلمانها حکومت کند. پس شهادت حضرت سیّدالشُّهداء برای برانداختن ظلم و جور است در سراسر عالم. روی این اصل آن کسی که می‌تواند طلب خون کند، آن کسی که می‌تواند این مظلومیت و این شهادت را جبران کند امام‌‌سجّاد نیست. چرا؟ به خاطر اینکه امام‌سجّاد زمینه نداشت، مردم آمادگی پذیرش امام‌سجّاد را در رأس قدرت جهانی نداشتند. امام‌باقر هم همینطور، امام‌صادق هم همینطور، خلاصه تا امام‌عسکری که به وسیله ی بنی‌العباس،

بنی‌العباس ظلمشان به اهلبیت پیغمبر و اسلام شدیدتر از بنی‌امیّه بود

که متأسفانه بنی‌العباس ظلمشان به اهل بیت پیغمبر و به اسلام شدیدتر از بنی‌امیّه بود. همانطوری که بین کافر و منافق فرق است، کافر ضررش به اسلام کمتر از منافق است، بنی‌العباس از بنی‌هاشم هستند، از اقوام پیغمبرند، حتی هارون‌الرشید به موسی‌بن‌جعفر استدلال می‌خواهد بکند که من برخلافت مقدم بر شما هستم که حضرت موسی‌بن‌جعفر در آن روایت جوابش را می‌دهد و او را ساکت می‌کند. بنی‌العباس آنچنان با صورت دین و با لباس دین و با اسم دین روی خاندان عصمت علیهم‌الصلاةوالسّلام فشار آوردند که در زمان امام‌هادی و امام‌عسکری آنقدر خفقان زیاد شد که امام‌هادی و امام‌عسکری حتّی شرح حالاتشان برای شیعیانشان خیلی روشن نیست. شما اینکه می‌بینید عزای ابی‌عبدالله‌الحسین روز عاشورا اینطور مردم شیعه اظهار ارادت می‌کنند، اینکه می‌بینید در عزای امام‌سجّاد که احتمالاً فردا شب و احتمالاً روز بیست‌وپنجم ماه محرم است اینطور اظهار علاقه می‌کنند، اینکه می‌بینید نسبت به شهادت علی‌بن‌ابیطالب، امام مجتبی مردم اینطور اظهار ارادت می‌کنند به خاطر این است که در مقابل بنی‌امیّه واقع شده بودند، همه می‌دانستند که بنی‌امیّه جزء شجره ی خبیثه‌اند و باید از آنها متنفر بود و باید در مقابل آنها نسبت به مظلومینی که به وسیله ی آنها مظلوم واقع شده‌اند اظهار ارادت کرد.

امّا بنی‌العباس! اینها فرزندان عباس هستند که عباس عموی پیغمبر است. اینها فرزندان عبدالله یا عبیداللهِ عباس هستند که اینها قاریان قرآن بودند. عبدالله‌ بن عباس مفسر قرآن است. اینها می‌خواهند بگویند ما جزء شجره ی خبیثه نیستیم که در قرآن خدا ما را مذمت کرده باشد! به عنوان دین آمدند و بیشتر ائمه را اینها شهید کردند که خدا آنها را لعنت کند. یک روز حضرت رسول‌اکرم خوابی دید که عباس از بدنش زنبورهایی خارج می‌شوند به بدن رسول‌اکرم می‌چسبند و او را زهر می‌زنند. تعبیرش هم همین بود که فرزندان عباس که همین بنی‌العباس باشند فرزندان پیغمبر را کشتند، آزار رساندند. آنچنان به وسیله ی متوکل عباسی لعنةالله‌علیه آنچنان فشار روی فرزندان پیغمبر آمد که امام‌عسکری و امام‌هادی اینها سالهای عمرشان را در معسکر، – معسکر یعنی پادگان، لشگرگاه، در معسکر- گذراندند و حتی نام امام عسکری، عسکری شد به همین دلیل. در سامراء بودند.

امام زمان ارواحنا فداه طلب خون سید الشهداءعلیه السلام را می کند

پس هیچ یک از ائمه علیهم‌السّلام نتوانستند طلب خون حضرت سیّدالشهداء را بکنند. یعنی آن خون عزیز با آن عظمت را با این حرفها نمی‌شود طلب کرد، باید هدف سیّدالشّهداء علیه‌الصلاةوالسّلام را پیاده کرد، وقتی که هدفش پیاده شد آن وقت طلب خون حضرت ابی‌عبدالله‌الحسین شده. لذا در زیارت عاشورا، همین زیارتی که امروز اکثرتان إن‌شاءالله خوانده‌اید، می‌گوئید: «و أَن یَرزُقَنَا» خدا روزی کند ما را که طلب خون شما را زیر سایه ی امام‌زمان بکنیم. این زیارت عاشورا در زمان ائمه هم بوده. در زمان امام صادق و امام هشتم و امام هادی و اینها این زیارت عاشورا بوده و می‌خواندند امّا نگفتند و أن یرزقنی طلب ثارکم مع امام‌الصادق مثلاً، مع علیّ‌بن‌موسی‌الرّضا، حتی می‌آمدند خدمت علیّ‌بن‌موسی‌الرّضا علیه‌الصلاة‌والسلام از حضرت سؤال می‌کردند: أ أنت صاحب هذا الأمر؟ آیا توئی که باید دنیا را پر از عدل و داد کنی؟ می‌فرمود: نه! احترامی از نام مقدس حضرت بقیةالله به خاطر موفقیتی که نصیب آن حضرت می‌شود علیّ‌بن‌موسی‌الرّضا می‌فرمود، به خاطر موفقیت حضرت حجّةبن‌الحسن، امام صادق می‌فرمود: «لَو أدرَکتُهُ لخدمتُه أیّام حَیاتی» اگر من درکش می‌کردم تمام ایام عمرم خدمتگذارش بودم، حضرت علیّ‌بن‌موسی‌الرّضا علیه‌الصّلاةوالسّلام به خاطر این موفقیتی که إن‌شاءالله با حضور شما دوستان امام‌زمان برای آن حضرت خواهد بود، حضرت‌رضا وقتی که نام مقدّس آقا حجةبن‌الحسن در مقابلش برده می‌شد دستهایش را می‌گذاشت روی سرش، بلند می‌شد، می‌گفت: «صلّی‌الله‌علیه صلّی‌الله‌علیه صلّی‌الله‌علیه» صلوات خدا بر او باد. و لذا ولیّ دم، آن فرزندی که می‌تواند طلب خون جدّ بزرگوارش حضرت سیّدالشهداء را بکند، امام زمان است. برای موقعیتهای مختلفی که در زمان ظهورش برایش پیش می‌آید، یعنی هدف سیّدالشهداء یک یزید کشتن و یک یزید از بین رفتن و یک حکومت امویها نبود. هدف سیّدالشهداء همان بود که خدا در قرآن فرموده که باید دین اسلام بر تمام ادیان سیطره پیدا کند، «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ‌» ﴿التوبة، 33﴾ ﴿الصف‏، 9﴾ برای اینکه مسلّط بشود دین اسلام و دین مقدس اسلام تمام ادیان را مضمحل کند و لو اینکه مردم مشرک کراهت داشته باشند. لذا تنها این عمل بوسیله ی امام‌عصر أرواحنا‌فداه انجام خواهد شد و به همین دلیل است که در زیارت عاشورا دو مرتبه از خدا می‌خواهید که شما را خدا با امام‌زمان، طالب خون ابی‌عبدالله‌الحسین قرار دهد. امیدواریم خدای تعالی این لطف و این رحمت را نسبت به ما انجام بدهد و ما را از یاران حجة‌بن‌الحسن قرار بدهد.

من بیشتر از این نمی‌خواهم درباره ی این مسأله صحبت کنم، «و من قتل مظلوماً» این وعده ی الهیست، تخلّف ندارد، إِنَّ اللَّهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ ﴿آل‏عمران‏، 9﴾﴿الرعد، 31﴾، وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَاناً فَلاَ يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ ﴿الإسراء، 33﴾. امام‌زمانتان مهربان است، برنامه‌اش تنها کشتن و از بین بردن نیست، تبلیغات دشمنان امام‌زمان در شما تأثیر نکند. مهربانتر از هر فردی است که شما دیده‌اید و تصور می‌کنید. إن‌شاءالله بیاید می‌بینید که چقدر مهربان است. افرادی که با حضرتش درگیر باشند حتی ذات مقدّس پروردگار که أرحم‌الراحمین است او هم وقتی که کسی سد راه خدا باشد، مردم مظلوم را نگذارد به اهداف عالیه‌شان و به کمالاتشان برسند، سد راه خدا مردمی که قرار گرفتند و يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ ﴿الأعراف‏، 45﴾﴿الأنفال‏، 47﴾﴿التوبة، 34﴾﴿هود، 19﴾﴿إبراهيم‏، 3﴾﴿الحج‏، 25﴾ اینها را از بین باید برد، وظیفه ی شما هم از بین بردن اینهاست، حسین‌بن‌علی هم به همین دلیل قیام فرمود و در کربلا کشته شد که مظلومیتش تا حدی بنی‌امیه را سرنگون کرد، و اگر این شهادت نبود، امروز این دین به این سادگی و آسانی در دست ما قرار نمی‌گرفت.

روضه مصیبتهای اهل بیت امام حسین علیه السلام در شب یازدهم محرم 

من هم خسته‌ام، شما هم امروز عزاداری کردید اشک ریختید، خدا إن‌شاءالله اجر شما را زیاد کند. یک مقداری دلمان را به کربلا ببریم. چراغها را خاموش کنید، ببینیم کربلا الان چه خبر است. اطفال ابی‌عبدالله‌الحسین اینها در این صحرا قرار گرفتند، یک درختهایی در صحراهای گرمسیر هست که اینها درخت مغیلان است، اینها میوه‌اش یک خارهای شش پهلوست که روی زمین می‌ریزد، هر وقت شما زیر این درختها بروید مسلّماً از این خارها فراوان ریخته، شما تصور کنید… می‌دانم هر چه توانسته‌اید امروز گریه کردید، من هم توقع گریه از شما ندارم، ولی محب، عاشق، کسی که علاقه به کسی دارد، هر چه به او می‌گویند گریه نکن! می‌گوید: نمی‌توانم طاقت بیاورم، عزیزم را از دست داده‌ام. شما عزیزترین و محبوبترین خلق خدا را امروز از دست دادید، گریه زیادی کرده‌اید، به سر و سینه زده‌اید، خدا اجرتان بدهد، امّا امشب دیگر را هم عزاداری کنید، شب آخر این مجلس است، معمولاً در شب آخر، انسان توقعاتی از صاحب مجلس دارد، صاحب مجلس شما هم امام‌زمان است، شما امشب باید بگوئید: آقا! ده شب است که برای جدّت در این مجلس عزاداری می‌کنیم، آقاجان! سر شما سلامت باشد، باقی عمر شما باشد، جدّ غریبت ابی‌عبدالله‌الحسین را امروز در کربلا شهید کردند، امشب فرزندانش در میان این بیابان با خار مغیلان زیر سایه ی این درختان چه می‌کنند؟

دشمن از یکطرف اینها را می‌خواهد جمع‌آوری کند که به عنوان اسیر فردا صبح نزد ابن‌زیاد ببرد. زینب‌کبری هم بخاطر اینکه برادرش این زن و فرزند را به او سپرده است می‌خواهد اینها را جمع‌آوری بکند. آنها با ضربات شلاق، فرزندان ابی‌عبدالله را جمع‌آوری می‌کنند، زینب‌کبری هم زیر این خار مغیلان، آن خار مغیلان، در پی فرزندان ابی‌عبدالله‌الحسین است. طبیعی است چهل تا بچّه ی خردسال وقتی که در یک بیابان نیمه‌تاریک پخش شده‌اند، چند تا از آنها طبعاً ناپدید می‌شوند. لذا زینب‌کبری دستها را روی سر گذاشت دنبال فرزندان سیّد‌الشُّهداست. به هر حال هر طوری بود شما امشب ببینید این بچه‌ها در کوچه و بازار راه می‌روند می‌گویند طفل صغیری زحسین گم شده. به زینب‌کبری کمک می‌دهند. وقتی که این اطفال را پیدا کرد دید پاها خار رفته بدن مجروح شده همه‌شان از ترس این طرف و آن طرف دویدند. من اگر شب یازدهم محرم نبود دوست نداشتم و دوست ندارم مصائب تند را بخوانم. ولی یک قضیه‌ای که مسلّم است می‌گوید ما سه نفر بودیم برای غارت وارد یکی از این خیمه‌ها شدیم. دیدیم یک خردسالی، یک دختر حدوداً چهار ساله‌ای دستش را به عمود خیمه گرفته بدنش می‌لرزد که گوشواره در گوشش تکان می‌خورد. می‌گوید علاوه بر آنکه ما به او رحم نکردیم یکی از ما سه نفر خم شد با شمشیر این طفل را هدف قرار داد.    

 

جهت دانلود صوت کلیک کنید

 
 

شب ۴ محرم ۱۴۲۰

أَعُوذُ ‌بِاللّهِ‌ مِنَ الشَّيطَانِ الرَّجِيم

بِسمِ‌اللّهِ‌الرَّحمَنِ‌الرَّحِيم

 

 أَلحَمدُلِلّه وَالصَّلوةُ وَ السَّلام ُعَلي رَسُولِ ‌اللّه  وَ عَلي آلِه ِآل ِاللّه لاسِيُّمَا عَلي بَقيِةَ اللّه روحي وَ أَرواحُ العَالَمِينَ لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفَداء وَاللَّعنَةُ الدّائِمَةُ عَلي أَعدَائِهِم أَجمَعين مِنَ الأنِ إلي قِيامِ يَومِ الدّين.

أَعُوذُ ‌بِاللّهِ‌ مِنَ الشَّيطَانِ الرَّجِيم

وَ کَمْ أَرْسَلْنَا مِنْ نَبِيٍّ فِي الْأَوَّلِينَ‌ ﴿الزخرف‏، 6﴾

علت عمده ناسپاسی واستهزاء رسولان الهی

    آیاتی تلاوت شد که بسیار حکمت آمیز و ای کاش ما با زبان قرآن آشنا بودیم و این مطالب را درک می‌کردیم و احساس می‌نمودیم. در این آیات و در سوره یاسین خدای تعالی با یک حالت گله‌مندی از بندگان ناسپاسش اشاره به یک مطلبی می‌فرماید و آن مطلب این است که يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ کَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ‌ ﴿يس‏، 30﴾. خدای تعالی حسرت بر بندگانش می‌خورد. چرا باید بندگان اینطور باشند که خدا می‌فرماید که هر رسولی را ما برای اینها فرستادیم اینها مسخره‌اش کردند، استهزائش کردند. در همین آیات هم این معنا بود. علّت عمده این ناسپاسی و استهزاء همان مطلبی است که دیشب به آن اشاره کردم و تقریباً ناقص ماند و آن مطلب نداشتن تحقیق و عمق در خلقت عالم و اعتقاد به خدا و ایمان است. ماها غالباً اینطور هستیم وقتی مخصوصاً افرادی که غفلتشان بیشتر است هیچوقت به فکر اینکه چرا ما در این دنیا زندگی می‌کنیم؟ عیناً مانند حیواناتی که صبح برای کار برمی‌خیزند و تهیه غذا و در فطرتشان خدای تعالی حفظ بقا را قرار داده که زنده بمانند و غذائی تهیه می‌کنند و می‌خورند و شب به لانه یا آخورشان برمی‌گردند. انسان اساساً در اوّلین برنامه خلقتش برای این جهت خلق نشده، حتّی برای این جهت که اهمّ همّش این باشد که زندگی مرتبی داشته باشد خلق نشده.

خوشبختی در چیست؟

 گاه گاهی بعضی از برنامه‌های همین تلویزیون یا تحقیقات و گزارشهائی که رسانه‌های خبری یا اطلاعاتی و امثال اینها دارند انسان یک مطلبی به دستش می‌آید. گاهی میکروفن را برمی‌دارند در مقابل مردم کوچه و بازار می‌برند، خوشبختی در چیست؟ من خیلی دیدم. یکی می‌گوید در این است که انسان خانه داشته باشد یکی می‌گوید در این است که سلامتی داشته باشد یکی دیگر می‌گوید در این است که پول داشته باشد و امثال اینها، یک نفر گاهی انسان می‌گوید يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ گاهی یک نفر پیدا نمی‌شود در اینها بگوید خوشبختی در چه هست الان؟ خوشبختی در چه هست؟ بگوید خوشبختی در این است که انسان آخرتش تأمین شده باشد. خوشبختی در این است که روح سالمی داشته باشد. خوشبختی در این است که خدا از او راضی باشد. خُب اینها چیزهای متعددی است باید لااقل اگر ماها در صراط مستقیم باشیم ایمانی داشته باشیم باید لااقل یکی از اینها را بگوئیم. خوشبختی در این است که ولایت داشته باشد. خوشبختی در این است که تحت فرمان امام معصومی باشد. ببینید چیزهای زیادی است. یکی از اینها گفته نمی‌شود. می‌گوئید نه؟ یک ضبط صوت بردارید فردا سر کوچه‌تان بروید از هر کسی که عبور می‌کند یک سؤال بکنید آقا خوشبختی در چیست؟

       خدای تعالی با اینکه در قرآن خوشبختی‌ها را بیان کرده، ما چون اهل قرآن نیستیم یاد نگرفتیم. با یازده قسم می‌گوید قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا ﴿الشمس‏، 9﴾ خوشبختی در تزکیه نفس و روح سالم است. خوشبختی در ایمان است. وَ الْعَصْرِ (1) إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ (2) إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ (3) ﴿العصر﴾. شما اگر قرآن را ورق بزنید و اهل قرآن باشید می‌بینید که شاید دهها چیز در قرآن پیدا می‌کنید که خوشبختی‌ها را بیان می‌کند و یکی از اینها را ماها درک نکردیم، نفهمیدیم، نخواهیم هم فهمید. آقا بالاترین آرزوی تو جوان بیست ساله چه هست؟ بالاترین آرزوهای من این است که زن صالحی داشته باشم خانه خوبی داشته باشم شغل خوبی داشته باشم این نهایت درجه، تازه برای آدمهای حسابی است. تو که سی سال داری بزرگترین آرزویت چه هست؟ این است که زنم بداخلاق بوده این خوش‌اخلاق باشد. باز می‌بینیم همان مسائل است. خدای تعالی در این سوره مبارکه که دیشب هم مطرح کردم می‌فرماید قسم به عصر. خدا قسم می‌خورد، جدی هم فرموده و واقعاً باید بگوید يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ. چون رسل و انبیاء و یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبری که آمده‌اند و حتّی پیغمبر‌اکرم و حتّی ائمه‌اطهار علیهم‌الصّلاةوالسّلام اینها آمده‌اند که ایمان شما را تقویت کنند، آمده‌اند که روح شما را بسازند. آن چیزی که سبب حیات ابدی شماست و حیات طیّبه شماست آن را در شما ایجاد کنند. تمام انبیاء برای این جهت آمدند ولی شما نمی‌خواهید، شما در فکر چیز دیگری هستید. در فکر دنیایتان هستید.

چون روح شما ابدی است آن را بسازید

       شما هر چقدر قدرتمندتر، ثروتمندتر، سلامت تر باشید در این دنیا نهایت چند سال اینطوری هستید؟ فرض می‌کنیم شما یکصد و بیست سال در دنیا زندگی کردید بالاخره تمام می‌شود. من خودم همین چند روز قبل فکر می‌کردم یک عده از دوستان اینها به هر عللی، خیلی هم با ما رفیق بودند، به هر عللی، گاهی انسان فکر می‌کند اینها چطور شد مُردند؟ به هر عللی مُردند. شما یک آدمی که مال پانصد سال قبل باشد در این مردم معمولی اگر پیدا کردید! مال سیصد سال قبل، دویست سال قبل، صدو پنجاه سال قبل! مثلاً، کم پیدا می‌شود. یک نفر در فلان جا پیدا شده صد و چهل سال، صدو پنجاه سال عمر کرده. اینها هر جوری بودند مُردند، هر چه بودند مُردند، هر قدرتی را داشتند مُردند. مردن یعنی چه؟ یعنی روح از بدن جدا شدن. ما یک بدن داریم یک روح. بدن آخرین کارش همین است که یک مدتی از سنین جوانی حالا بگوئیم از پانزده سالگی تا…، خیلی قوی باشد تا هشتاد نود سالگی خُب از بدنش استفاده می‌کند هم قبلش ضعیف است و هم بعدش ضعیف است. قبلش دوران کودکی و شیر خوارگی و اینهاست بعدش هم دوران کهولت و پیرمردی و افتادگی است. این وسط این مقدار از زمان انسان خُب از بدنش استفاده می‌کند اما انسان از روح چقدر باید استفاده بکند و چقدر استفاده می‌کند. روح انسان -حالا گذشته را چون نمی‌توانیم درباره‌اش زیاد بحث بکنیم در کتاب محضر استاد من بحث کرده‌ام -که تقریباً دوازده هزار سال روح ما بوده، حالا آن را اگر یادمان نیست نمی‌توانیم در این مجلس بحثش را بکنیم از این به بعد اگر شما معتقد باشید که روح شما پس از یک میلیون سال دیگر، دو میلیون سال دیگر، ده میلیون سال دیگر، یک میلیارد سال دیگر از بین می‌رود خط باطلی روی قرآن کشیده‌اید. چون روز قیامت تازه اوّل زندگی شماست و همین روح هم باقی است. چون اگر روح انسان فانی بشود و از بین برود روز قیامت خدای تعالی روح شما را دیگر نیاورده، خلق دیگری است اگر خلق بکند! همین روح باقی است تا ابد. أولئِکَ اَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ‌ ﴿البقرة، 82﴾﴿الأعراف‏، 42﴾﴿يونس‏، 26﴾﴿هود، 23﴾. حالا این روح را انسان باید بسازد، سعادتش را تأمین کند. غذای روح شما در شبانه روز، -من صحبت‌هایم با دوستان همین مجلس است با مردم کوچه و بازار نیست-

به غذای روحتان برسید

  غذای روح شما در شبانه روز چه هست؟ شما چقدر برای سلامتی روحتان کار می‌کنید؟ صبح از خواب برمی‌خیزید تشریف می‌برید برای…، حالا یک کسی خیلی هم مواظب باشد و خوب هم هست یک استحمامی می‌کند بعد شستشوئی می‌کند از کسالت خودش را بیرون می‌آورد، یک ورزشی می‌کند، -اینها عرض می‌کنم خوب است به عنوان انتقاد نمی‌گویم- یک ورزش چند دقیقه‌ای می‌کند بعد می‌آید سر سفره صبحانه می‌نشیند صبحانه می‌خورد با اخلاق خوب، مثل انسانهای انسان، با زن و بچه‌اش برخورد می‌کند خداحافظی می‌کند و سر کارش می‌رود. امّا برای روحتان چکار می‌کنید؟ نه! راستی چکار می‌کنید؟ ما این مجلسمان مجلس روضه خوانی، البته اگر لایق باشیم و مجلسمان لایق باشد جزء مجالس عزاداری ابی‌عبدالله‌الحسین هم باید باشد امّا در عین حال هر مجلسی که این مطالب گفته بشود و یک مقدار انسان به خودش برسد و از خواب غفلت بیدار بشود و به روحش رسیدگی بکند حضرت ابی‌عبدالله‌الحسین ارواحنا فداه آن مجلس را بیشتر دوست دارد، عقلی است جای بحث هم نیست، تا اینکه فقط به گریه کردن و عزاداری ظاهری و اینها اکتفا بشود. برای روحمان در این مسائل چه کردیم؟ صبح که برمی‌خیزید نماز صبحتان را می‌خوانید بسیار خوب، -عرض کردم من با دوستان این مجلس صحبت می‌کنم- نماز صبح را خواندید، حالا چقدر در نماز توجه به خدا دارید مربوط به مراحل و کمالاتتان است، مجموعاً شاید دو سه دقیقه، پنج دقیقه نماز صبح طول می‌کشد، بعد هم تعقیبات را می‌خوانید اذان صبح را گفته‌اند اوّل اذان نماز صبح را خواندید تعقیباتتان را می‌خوانید یک مقدار قرآن می‌خوانید یک مقدار توسّل می‌کنید تا طلوع آفتاب، جداً وقتی که از خواب بیدار می‌شوید روحتان چه نحوه است؟ و وقتی که این برنامه‌ها را انجام می‌دهید روحتان چه نحوه است؟ صبحانه که انسان می‌خورد یا مثلاً استحمام می‌کند به بدنش که می‌رسد خیلی فرق می‌کند، یک نشاطی پیدا می‌کند، گرسنه بوده سیر می‌شود، یک حالت تمیزی پیدا می‌کند، اما روح شما هم همینطوری می‌شود؟ یا وسط تعقیبات نماز صبح چرت می‌زنید، یا هیچ احساسی نمی‌کنید، یا یک مقداری که از این برنامه‌ها چند روزی انجام دادید خسته می‌شوید؟ من نمی‌خواهم اظهار نظر کنم چون در مجلسمان همه جور افراد هستند ولی با اکثریت صحبت می‌کنم. یک مقداری یک ساعت و نیم وقت است دیگه، شب با اینکه خوب خوابیدید، نشاطی دارید که دارید با خدای عظیم صحبت می‌کنید روحتان وصل به پروردگار می‌شود و از قدرت حی لایموت برداشت قدرت می‌کنید، وصل به آن منبع پرفیض می‌شوید و روزیتان را دریافت می‌کنید، روزی معنویتان را دریافت می‌کنید؟ اگر اینجوری هستید خوشا به حالتان، خیلی خوب. ظهر هم همینطور، شب هم همینطور. اگر اینطوری باشید شما إن‌شاء‌الله بزودی به کمالات خواهید رسید و به مقامات عالیه خواهید رسید.

       امّا اگر خدای نکرده اینطور نباشید، روحتان از عبادت لذت  نبرد، کسالت بوجود بیاید، شما در راهتان به هدفتان نزدیک نشوید، اصلاً برایتان روح مطرح نیست. یک دستوراتی به ما داده‌اند که ما انجام بدهیم گفتند بین‌الطلوعین نخوابید که من خیلی اصرار هم به این جهت دارم که اهل تزکیه نفس بین الطلوعین خوابیدنش خیلی برایش ضرر دارد، نخوابید، حالا هی آب به صورتتان بزنید چشمهایتان را باز نگه دارید تا خوابتان نبرد این نشد! نه، بخواب. اگر روحت آمادگی برای صبحانه هر روز ندارد تو صبحانه نخور. دیدید بعضی‌ها صبحانه می‌خورند میل ندارند بعدش ترش می‌کنند دل درد می‌شوند برای تو ضرر دارد ایمانت را تقویت کن.

تبعیت از علی بن ابیطالب  علیه السلام در ایمان

    آقایان مسأله ایمان خیلی اهمیت دارد. ایمان است که انسان را نیمه‌های شب از خواب بیدار می‌کند و با ذات مقدّس پروردگار انسان را مرتبط می‌کند و با خدا مناجات می‌کند. یکی از افتخارات علی‌بن‌ابیطالب علیه‌الصّلاةوالسّلام این است که چون خودش فرموده لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا آنقدر ایمان علی قوی است که اگر حجابهای ملکی از میان برداشته شود و همه جا ملکوت آسمانها باشد ایمان علی‌بن‌ابیطالب، یقین علی‌بن‌ابیطالب فرقی نمی‌کند. شما هم که شیعیان علی‌بن‌ابیطالبید باید همینطور باشید، نگوئید کار نیکان را قیاس از خود مگیر. شما این را بدانید یکی از وسواس شیطان همین است که می‌گوید آقا تو و علی! علی‌بن‌ابیطالب آنچه از مقامات که به ما مربوط نیست و مخصوص خودش است پیش خودش نگه داشته به ما اصلاً نگفته‌اند، چون ارتباطی با ما نداشته. آنچه که به دست ما رسیده، خدا رحمت کند مرحوم علامه امینی صاحب کتاب الغدیر برای خود من نقل می‌کرد می‌گفت من در روایات دیدم که نماز حضرت امیرالمؤمنین بعضی از شبها هزار رکعت نماز خوانده، من می‌خواستم ببینم می‌شود این کار را کرد یا نه، خودم یک شب در حرم علی‌بن‌موسی‌الرضا علیه‌الصّلاةوالسّلام هزار رکعت نماز خواندم دیدم می‌شود. هزار رکعت نماز خواندن علی هم حتی می‌شود. منتهی فرق علی‌بن‌ابیطالب با ما این است که او وقتی می‌گوید الله‌اکبر خدا را می‌بیند، با خدا ارتباط برقرار می‌کند، تمام موجودات عالم را مشاهده می‌کند و خدا را آنچنان بزرگ می‌داند که اگر تمام وصف کنندگان بیایند وصف خدا را بکنند باز خدا از آن بزرگتر است.

راههای کسب و تقویت ایمان به خدا

    مسأله ایمان را من می‌خواستم یک مقدار بیشتر امشب صحبت کنم، ببینید ایمان گاهی از راه کرامات و معجزات و امثال اینها بدست می‌آید. گاهی می‌شود ایمان از راه استدلال بوجود می‌آید و گاهی هم در اثر انس با خدا ایمان انسان تقویت می‌شود. ایمانی که در اثر دیدن معجزات…، یک جوان بسیار بی‌اعتقادی را من یک وقتی دیدم…، یک حافظ القرآنی بود مرحوم کربلائی کاظم چون ده پانزده روزی ما با هم در یک محل در یک منزل بودیم. این فوق‌العاده بود یعنی با هیچ یک از حفّاظ قرآن قابل مقایسه نبود، یک مقداری شرح وضع او را من در کتاب ملاقات با امام‌زمان نوشته‌ام. ایشان در ظرف مثلاً ده دقیقه، نیم ساعت نهایت اگر کسی با او معاشرت می‌کرد و با او صحبت می‌کرد کاملاً احساس می‌کرد که این حفظ قرآن ایشان اعجاز است، معجزه است. یک شخصی، جوانی خیلی بی‌اعتقاد بود و هر چه هم ما برایش استدلال می‌کردیم اعتقادش درست نمی‌شد، به ایشان برخورد کرد، یک نیم ساعتی پیش ایشان نشسته بود، بعد گفت حالا من ایمانم به خدا زیاد شد. یک عده از طریق معجزه و دیدن معجزه ایمانشان به خدا و ماوراء الطبیعه زیاد می‌شود و این را هم ضمناً در پرانتز عرض کنم که کرامت و معجزه از ناحیه هر کسی انجام بشود مربوط به ذات مقدس پروردگار است.

معجزات پیامبران و ائمه اطهار علیهم السلام به اذن خدا و برای اثبات حقانیت آنها

شما فکر نکنید مثلاً ائمه‌اطهار یا پیامبران اینها وقتی که یک معجزه‌‌ای انجام می‌دهند استقلال دارند، یعنی خدا بخواهد یا نخواهد آنها معجزه را انجام می‌دهند! نه، اینها بندگان خدا هستند. معجزه برای اثبات حقانیت یک پیمبر و یا امام است. یعنی بوسیله معجزه افرادی هستند سطحی، اهل استدلالات عقلی نیستند، اهل بحث و گفتگو نیستند، مثل همان عربی که سنگریزه‌ها را در دستش ریخته در مقابل پیغمبر‌اکرم آورد، اگر تو پیغمبری بگو این سنگریزه‌ها با تو حرف بزنند، من استدلال نمی‌فهمم، من مسائل فلسفی و حکمی و امثال اینها را نمی‌فهمم، این سنگریزه‌ها اگر با تو صحبت کردند و شهادت به رسالت تو دادند من قبول می‌کنم. این یک راه ایمان است از طریق معجزه. معجزه برای پیغمبران و ائمه‌اطهار علیهم‌الصّلاةوالسّلام است و معجزه را خدا انجام می‌دهد، منتها بدست پیغمبر‌اکرم و ائمه‌اطهار جاری می کند، این برایتان معلوم باشد. یعنی باز توضیح می‌دهم که وقتی معجزه‌ای…، مثلاً رفته‌اید حرم حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا علیه‌الصّلاةوالسّلام کوری در آنجا شفا پیدا می‌کند این کور را چه کسی شفا داد؟ خدا بوسیله علی‌بن‌موسی‌الرضا، برای اینکه ذات مقدس پروردگار علی‌بن‌موسی‌الرضا را به عنوان امام معرفی کند. اگر شما گفتید علی‌بن‌موسی‌الرضا علیه‌آلاف‌التحیة‌و‌الثناء خودش با اینکه ارتباطش با پروردگار قطع مثلاً نستجیر بالله باشد اینکار را می‌کند این کفر است که در روایتی است من  عبد الإسم دون المعنا فهو کافر. اگر کسی اسم خدا را عبادت کند که اسماءالله ائمه‌اطهار هستند و توجه به اینکه خدای تعالی به آنها این عنایت را کرده و این معجزه از جانب خداست این را معتقد نباشد این کافر است. یعنی خود علی‌بن‌موسی‌الرضا را مستقلاً بدون ارتباط با خدا اگر کسی یک همچین عقیده‌ای داشت که گاه گاهی عوام ما یک همچین عقایدی را گاهی دارند‌ها.

       مثلاً شخصی رفته متوسّل به حضرت اباالفضل‌العباس شده حضرت اباالفضل علیه‌الصلاةوالسلام مثلاً خواستند که این شخص، این جوان زنده بماند ولی خدا راضی نیست، مصلحت نیست، پیغمبر هم مصلحت نمی‌دانسته، فرض بفرمائید علی‌بن‌ابیطالب، امام‌حسین اینها مصلحت نمی‌دانستند ولی حضرت عباس پایش را توی یک کفش کرده نستجیر بالله اینها جسارت به حضرت ابالفضل‌العباس است پایش را در یک کفش کرده که حتماً چون این آمده در حرم من و به من متوسل شده من شکست می‌خورم، باید خوب شود وباید شفا پیدا بکند! اینجوری اگر کسی، هستند در بین ماها که حتی شاید تلقینات و القائات بعضی از سخنگوها هم باشد برای اینکه مردم را بگریانند، مردم را متوجه حضرت اباالفضل کنند، نمی‌فهمند که چقدر به حضرت اباالفضل جسارت می‌کنند. حضرت اباالفضل علیه‌الصّلاةوالسّلام تمام معجزات را ممکن است انجام بدهد یعنی آسمان را به زمین بیاورد با یک اراده و با یک اراده هم زمین را به آسمان ببرد ولی به اذن خدا، اینجوری باید معتقد بود. معجزه این است. معجزه برای اثبات حقی است، حقوق مذهبی، و ایمان به مذهب.  

معنای کرامت

 کرامت هم که شنیدید فلان امامزاده یا حتی افراد معمولی و اولیاء خدا این کرامت هم معنایش این است که خدای تعالی بوسیله یک شخصی که می‌خواهد این در بین مردم محبوب واقع بشود و مردم از او استفاده معنوی بکنند گاهی بدون اینکه خود طرف هم متوجه باشد می‌رود یک دستی به سر یک مریضی می‌کشد مریض شفا پیدا می‌کند، طبعاً یک عده‌ای این مطلب را می‌فهمند، به آن شخصی که این دست را کشیده، این اظهار مثلاً فرض کنید کار غیر عادی را کرده معتقد می‌شوند، او هم باید هوای نفس نداشته باشد که حالا خوب شد! یک عده‌ای دور ما جمع می‌شوند و به ما اظهار ارادت می‌کنند! و او برای خدا حقایق و حکمت و مطالب راهگشای آنها را به کمالات برای آنها بیان کند، این معنای کرامت است. شما وارد حرم حضرت عبدالعظیم‌حسنی می‌شوید مثلاً، یک مریض هم دارید، حضرت عبدالعظیم علیه‌السّلام مریض شما را به اذن پروردگار شفا می‌دهد، شما در فکر این مطلب طبعاً می‌افتید اگر یک مقدار به فکر مسائل مختلف باشید، به فکر این مطلب می‌افتید که چرا حضرت عبدالعظیم یک چنین مقامی دارد که بعد از هزار و چند صد سال، بعد از این هنوز قبرش هنوز روحش یک چنین کرامتی می‌کند؟ وقتی این فکر را پیدا کردید می‌روید در حالات حضرت عبدالعظیم تحقیق می‌کنید می‌بینید حضرت عبدالعظیم عجب در صراط مستقیم بوده، همانطوری که شما هر هفت یا هر روز در مقابل امام‌زمانتان می‌ایستید و بوسیله زیارتی که اوّلش می‌گوئید السّلام علیک یا داعی الله و ربّانی آیاته به جائی می‌رسید که أشهدک یا مولای خیلی عجیب است، من تو را شاهد می‌گیرم، آمده‌ام عقایدم را برایت عرضه کنم.

عرضه اعتقادات به محضر امام زمان ارواحنا فداه با زیارت آل یاسین

     این زیارت خیلی مهم است، همانطوری که حضرت عبدالعظیم خدمت امام‌هادی رفت و عقایدش را عرضه کرد، شما خدمت امام‌زمانتان می‌رسید و عقائدتان را عرضه می‌کنید. من یک بررسی کردم بین آنچه در زیارت آل یاسین از عقاید و عرضه عقاید گفته شده و آنچه که حضرت عبدالعظیم علیه‌السّلام در مقابل امام‌هادی گفته، اگر نگوئیم این کاملتر است کمتر از این نیست. شما زیارت می‌کنید أشهدک یا مولای أنّی أشهد أن لا اله الّا الله وحده لا شریک له من شهادت می‌دهم که خدا یکی است، شریکی ندارد، این عقیده اوّلم، و أنّ محمّد عَبدُهُ وَ رَسُوله و اینکه پیغمبر اسلام بنده خداست، این جمله را متوجه باشید، بنده خداست، گاهی می‌آمدند خدمت رسول‌اکرم که آقا یک معجزه‌ای بکن، مربوط به آینده یک چیزی بگو تا ما ایمان بیاوریم، شاید شما آنجا ایستاده بودید خُب پیغمبر است باید این کار را بکند ولی خدا اجازه نمی‌داد. چون خدا می‌داند آنچه را که مخلوقش نمی‌داند. معجزه نمی‌کرد، می‌گفت من غیب نمی‌دانم. لو کنت أعلم الغیب لأستکثرت من الخیر اگر علم غیب می‌داشتم به رأی خودم مثلاً کارهای خوبی که خودم فکر می‌کنم خوب است می‌کردم. من معجزه نمی‌کنم. خیلی آمدند. یک جاهائی که مصلحت بود انجام داد و لو شقّ القمر باشد. آمدند گفتند اگر راست می‌گوئی ماه را دو نیم کن. حضرت اشاره کرد ماه دو نیم شد. اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ ﴿القمر، 1﴾. ولی بعضی جاها هم یک کارهای جزئی بود تقاضا داشتند نمی‌کرد. رسول‌اکرم ملعبه دست مردم که نیست. آنچه خدا مصلحت بداند همان را انجام می‌دهد. عبده یکی از امتیازات رسول‌اکرم این است که بنده خداست و رسوله. و أشهد أنّ محمداً عبده و رسوله لا حبیب الّا هو و اهله ببینید این جمله مهم است که من حبیبی ندارم، محبوبی ندارم جز او و اهل او. اهل او شاید شامل پیروان هم بشود. هر کس اهلیت دارد که اهل رسول‌اکرم باشد. اهله و اهلبیت عصمت در مرحله اول، یعنی این سیزده معصومی که بعد از پیغمبر‌اکرم هستند اینها در مرحله اوّل و بعد هم هر کسی که تبعیتش از رسول‌اکرم بیشتر باشد محبوبتر باید باشد. لا حبیب الّا هو و اهله. بعد می‌گوید: و أشهدک یا مولای من تو را شاهد باز هم می‌گیرم ای مولای من، أنّ علیاً امیرالمؤمنین حجته یک یک از ائمه را شما می‌گوئید اینها حجت خدا هستند و آخرش هم می‌گوئید و أشهد أنّک حجة‌الله، أنتم الأول و الآخر اول و آخر همین‌هاست. همین چند جمله. رجعتتان هم حق است لا ریب فیه، رجعت شما یعنی برگشت شما به دنیا این حق است، لا ریب فیه چه وقت؟ یوم لا ینفع نفساً ایمانها لم تکن امنت من قبل أو کسبت ایمانها خیرا. اگر امام‌زمان صلوات‌الله‌علیه ظهور کرد مثل اوایل انقلابِ خودمان که یک عده بودند کنار ایستادند ببینند که بالاخره چه می‌شود اگر انقلاب بُرد خُب می‌روند انقلابی می‌شوند، اگر نشد خُب کاری نکردند که آنطرفی‌ها قبولشان نکنند. در حکومت امام‌زمان این مسائل نیست. یک عده هم واقعاً موفق بودند خیلی هم عالی، خصوصی با بعضی‌ها که آشنا بودند آنها می‌فهمیدند که اینها یک آدمهای مرموزی هستند، بعد هم واقعاً خرابکاریهائی کردند، ولی چون ماها غیب نمی‌دانیم، باطن افراد را نمی‌دانیم، اشخاص را خوب نمی‌شناسیم، ظاهری، یک وقت یک نفر آمده بود پیش من می‌گفت که فلانی چطور آدمی است؟ گفتم از من نپرس. گفت چرا؟ گفتم این پیش من وقتی من را می‌بیند همیشه صلوات می‌فرستد و همیشه نماز می‌خواند و دعا می‌خواند چون من اینجوری می‌پسندم جلوی من اینطور آدمی است، حالا این واقعاً هم اینطوری باشد نمی‌دانم، برو از همکارهایش بپرس.

       گاهی می‌شود واقعاً ما نمی‌دانیم، اطّلاع نداریم امّا حضرت‌بقیة‌الله از اعماق دل افراد…، چون این مرتبه غیر از مرتبه‌های سابق است، این برنامه غیر از برنامه‌های گذشته است، از اعماق دلها خبر دارد. آن کسی که کنار ایستاده حالا ببینیم چه می‌شود؟ حضرت‌ولیعصر هم فعلاً با او کاری ندارد. اگر در این مدتی که هشت سال شاید طول بکشد و حضرت‌ولیعصر دنیا را پر از عدل و داد می‌کند و حکومت را برقرار می‌کند اگر بعد آمدند گفتند آقا ما هم هستیم لا ینفع نفساً ایمانها چون می‌گوید و إنّ رجعتکم حق، اوایل قبول می‌کنند، در ظرف این هشت سال هم قبول می‌کند، اما وقتی که حکومت مستقر شد حالا آقا ما هستیم خدمت شما! استانداری یک محلی را به ما بدهید، شهرداری یک شهری را به ما بدهید، ما هم هستیم، لا ینفع نفساً ایمانها لم تکن امنت من قبل. قبل می‌خواستی ایمان بیاوری. آن وقتی که ما جنگ می‌کردیم، آن وقتی که ما ظاهراً ضعیف بودیم، آن وقتی که می‌خواستیم دنیا را فتح کنیم آن موقع می‌خواستی بیائی کمک بکنی. آن روزی که می‌گفتیم هل من ناصر ینصرنی می‌خواستی بیائی یاریم کنی، آن روزی که حتّی قبل از ظهور، آن روزی که در غربت من بودم و تنها در وسط بیابانها و گوشه کنارها زندگی می‌کردم و دوستانم نمی‌توانستند اسم من را ببرند، آنجا می‌خواستی بیائی از من تبلیغ کنی و یاری من را بکنی. لم تکن امنت من قبل أو کسبت فی ایمانها خیرا. اقلاً یک کار خوبی می‌خواستی بکنی، یک خدمتی به دینت بکنی، نکردی. خُب ببینید چقدر اینجا مطلب هست. چه بیدار باشی به ما که اسماً منتظر حضرت بقیة‌الله هستیم به ما می‌دهد. یوم لا ینفع نفساً ایمانها لم تکن امنت من قبل أو کسبت فی ایمانها خیرا. بعد می‌گوید و أنّ الموت حق و أنّ ناکراً و نکیراً حق و أشهد أنّ نشر حق و البعث حق همه اینها را باید شما معتقد باشید، حالا استدلالاً یا تعبداً چون در قرآن آمده باید اینها را حق بدانیم. تا آخر این زیارت، این زیارت را اینکه تاکید شده که زیاد بخوانید برای اینکه هر چه خودتان را در مقابل امام‌عصرتان، در مقابل امام‌زمانتان عقائدتان را عرضه بکنید به شما بیشتر کمک می‌شود و به مقام حضرت عبدالعظیم ممکن است برسید، چون حضرت عبدالعظیم شما در شرح حالات آن بزرگوار نگاه کنید، البته ایشان فرزند امام‌حسن‌‌مجتبی است، سه پشت با امام‌حسن‌مجتبی بیشتر فاصله ندارد، اما امامزاده بودن و فرزند پیغمبر و علی‌بن‌ابیطالب بودن اینقدر مقام به انسان نمی‌‌دهد، امامزاده‌های زیادی هست در همین تهران، زیاد هستند، همه جا هستند، بعضی از آنها فاصله‌ای هم با امام ندارند حضرت…، حالا اسم نبرم چون ممکن است آنها  مقاماتشان خیلی عالی باشد و عالیتر هم باشد ولی از جهت سیادت نیست، از جهت امامزاده بودن نیست، از جهت علم و دانش و اعتقادات صحیح و صراط مستقیم است که حضرت عبدالعظیم خدای تعالی یک چنین کرامتی بوسیله ایشان عنایت می‌کند. این جمعیتی که برای زیارت می‌روند این را بدانید اگر کرامتی ندیده بودند، اگر محبتی پیدا نکرده بودند اینجور اظهار ارادت مردم نمی‌کردند.

توسل به اصحاب ابی‌عبدالله‌الحسین علیه‌الصّلاةوالسّلام

  پس ایمان و اعتقاد خیلی اهمیت دارد. اصحاب ابی‌عبدالله‌الحسین علیه‌الصّلاةوالسّلام اینها به نظر من اگر کسی مشکلاتی داشته باشد می‌تواند به اینها هم متوسل بشود تا، همانطوری که در ایام محرم نام اینها یکی یکی برده می‌شود در اذهان مردم هم باید این نامها ثبت بشود. شما هیچوقت نشده به حر‌ بن‌ یزید‌ ریاحی متوسّل بشوید و حاجتی بخواهید، این اشتباه است. حر از آن ساعتی که سرش در دامن سیّدالشّهداء علیه‌الصّلاةوالسّلام آمد از آنجا به بعد دارای کرامت شد. یعنی خدا بوسیله این توسل به شما چیزها می‌دهد. حر را عرض می‌کنم چون ظاهراً در میان اصحاب ابی‌عبدالله علیه‌السّلام از همه شاید معمولی‌تر باشد… و الا حبیب بن مظاهر اشرف اصحاب سیدالشهداست، بعد از بنی هاشم حبیب بن مظاهر است، چرا به حبیب‌بن‌مظاهر متوسّل نمی‌شوید؟ چرا به مسلم‌بن‌عوسجه متوسّل نمی‌شوید؟ چرا به قاسم‌بن‌الحسن متوسّل نمی‌شوید؟ یکی از بزرگان اعتقاد داشت توسّل به اینها سریعتر…، چون خدا می‌خواهد نام اینها باقی بماند سریعتر خدای تعالی حاجت شما را عنایت می‌کند.

توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها

 چرا به حضرت معصومه‌ای که عجیب است که واقعاً مقام بالائی این بی‌بی دارد. یک کسی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها را خواب دیده بود گفته بود بی‌بی‌ من می‌خواهم قبر شما را زیارت کنم شما قبرتان را به من نشان بدهید. حضرت فرموده بودند شما قبر حضرت فاطمه‌معصومه را در قم زیارت کنید مثل این است که قبر من را زیارت کردید. من زارها وجبت له الجنّة خیلی عجیب است! این کرامت از جانب خداست. چه کسی بهشت را بر زائرین قبر مطهر فاطمه‌معصومه سلام‌الله‌علیها واجب می‌کند؟ در زیارتی که از ناحیه معصوم رسیده، می‌گوئیم یا فاطمة اشفعی لی فی الجنّة فإنّ لک عندالله شأناً من الشأن. چرا اینجور توسّلات نمی‌کنید؟ هر کدامش هم برای یک مسأله‌ای مفید است. قضایای زیادی در ذهنم می‌آید که فرصت نیست و الّا عرض می‌کردم که چقدر این توسّل به امامزاده‌ها… و هر چه کم‌نامتر باشد و محبوب خدا باشد بیشتر باید به آن توسل کرد. اولیاء خدا هم همینطورند. توسّل به مرحوم مجلسی می‌کنند و حاجت می‌گیرند. اینها اولیاء خدا هستند.

توسل به اولیاء خدای گمنام

     خدا رحمت کند مرحوم آیت‌الله‌مرعشی را، ایشان نقل می‌کردند، می‌گفتند خواب دیدم صحرای محشر است و پیغمبر‌اکرم نشسته مراجع تقلید و علمای بزرگ هم در صفند و یک صفی است من هم در آن صف ایستادم. پیغمبر‌اکرم برنامه‌های اینها را نگاه می‌کند بعضی‌هایشان یک مشکلاتی دارند، یک شیخی پهلوی ایشان نشسته، او واسطه می‌شود شفاعت می‌کند این آقا رد می‌شود و در بهشت می‌رود. گفت من با خودم فکر کردم که من شاید مشکلی داشته باشم، ما که اینقدر بی‌اعتنا به اعمالمان در ارتباط با پروردگار در دنیا هستیم که همه را فراموش می‌کنیم، کلی گناه کردیم می‌گوئیم ما الحمدالله خیلی آدم خوبی هم هستیم! می‌گوید پرسیدم از آن جلوئی که این شیخ که هست؟ اسمش را لااقل بلد باشم! گفتند این علامه مجلسی است کنار پیغمبر نشسته آنهائی که پیرو اهلبیت عصمتند اینها را می‌شناسد و شفاعت می‌کند. آمدیم نزدیک، حالا یادم نیست این شاید این تردید از من باشد که خود ایشان هم مشکلی داشتند یا نداشتند، به هر حال یک همچین مقامی مرحوم مجلسی دارد. علامه حلّی همینطور، مقدّس اردبیلی همینطور، علمای بزرگ و اولیاء خدا. بعضی افراد گمنام، گمنام. من نمی‌خواهم اسم ببرم، بعضی از همین گمنامها که خُب یک عده دوستان امام‌زمان به آنها توجه پیدا کردند چه کراماتی از اینها نقل می‌شود. توجه به این اولیاء خدا داشته باشید. حالا البته اهمیت هم ندارد شما توجه داشته باشید یا نداشته باشید آنها پیش خدا محبوبند.

عظمت حضرت ابالفضل‌العباس علیه السلام

    اصحاب ابی‌عبدالله‌الحسین علیه‌السلام بنی هاشم هستند، افراد معمولی هم هستند. بنی هاشم عبارتند از اوّلشان مسلم‌بن‌عقیل و فرزندان ابی‌عبدالله‌الحسین، فرزندان علی‌بن‌ابیطالب، فرزندان عقیل که بعد از مسلم‌بن‌عقیل باز بودند و جمعی از وابستگان به پیغمبر‌اکرم، اینها در کربلا کشته شدند و بهترینشان و بالاترینشان حضرت ابالفضل‌العباس است. حضرت‌ابالفضل‌العباس چرا بهترین و بالاترین است؟ بعضی سؤال می‌کنند که آیا علی‌اکبر علیه‌السلام بالاتر است یا ابالفضل‌العباس؟ من یک وقتی بچه بودم از یکی از بزرگان پرسیدم، ایشان گفت فضولی به تو نمانده. ما از همانجا دیگر حرفش را نزدیم. امّا امام‌سجّاد علیه‌الصّلاةوالسّلام، -باز هم فضولی نمی‌کنیم- این نقل کلام امام‌سجّاد است، می‌فرماید خدا به عمویم عباس یک مقامی در بهشت خواهد داد که تمام شهدا به این مقام غبطه می‌برند. یغبطه جمیع الشّهداء حالا افضلتر بودن باز منافات با اینکه در بین فرزندان ابی‌عبدالله‌الحسین کسی افضل باشد ندارد ولی اباالفضل اینطور است. جانمان به قربانش، خدا قسمتتان کند بروید در حرم مطهّرش زیارت آن حضرت را وقتی می‌خوانید… من متوجه هستم که امشب شب روضه حضرت اباالفضل نیست ولی ما که هیچ یک از کارهایمان به مجالس معمولی نمی‌خورد حالا این آمد، شاید یک عده‌ای حاجتمند باشند و بدانید آقایان آنقدر سریع خدای تعالی حوائج بندگانش را بوسیله توسّل به اباالفضل علیه‌السّلام عنایت می‌کند که حساب ندارد. حالا آمد… زیارت وقتی می‌روید زیارتی است مربوط به حضرت‌اباالفضل، السّلام علیک یا ابالفضل العباس ابن امیرالمؤمنین أشهد أنّک من شهادت می‌دهم.

       در اوّل زیارت می‌گوئیم که السلام علیک یا ایّها العبد الصالح ببینید! عبد صالح، عبدی که سر تا پایش صالح است، یعنی یک سر سوزن صفات رذیله در او وجود ندارد، ریاست طلب نبوده، جاه طلب نبوده، وقتی که در یک چنین بحبوحه‌ای که همه رفتند و وضع عجیب است سی هزار لشکر یک طرف، شمر‌بن‌ذی‌الجوشن می‌آید امان‌نامه برای حضرت اباالفضل و برادرهایش می‌آورد، صدا می‌زند أین بنو أختنا خیلی خجالت دارد، حضرت‌اباالفضل خجالت کشید، یک آدم خبیث دارد او را به خودش نسبت می‌دهد، من انتسابم به ابی‌عبدالله‌الحسین است، من کسی هستم که فاطمه‌زهرا من را فرزند خودش می‌داند، من فرزند علی‌بن‌ابیطالبم، این چه حرفهایی است که می‌گوید؟ سرش را پائین انداخته بود. حضرت سیّدالشّهداء به او فرمود جوابش را بده ولو کان فاسقا. فاسق است، یعنی با تو جداست، ولی خُب جوابش را بده. وقتی هم که امان نامه را داد حضرت‌اباالفضل گفت: خدا تو را و آن کسی که این را نوشته و آن کسی که این را آورده همه را لعنت کند. این کار تو بدتر از آن حرفت بود. اباالفضل این است. المطیع لله و لرسوله و لأمیرالمؤمنین و للحسن و للحسین یک همچین فردی است. درس وفاداری را، اگر دانشگاه کربلا را خواستید ورق بزنید به نام اباالفضل‌العباس که رسیدید بدانید که آن حضرت درس وفاداری می‌دهد. روز عاشورا وارد شریعه شده لبهایش تشنه است، من معتقدم خدا راضی بود، سیدالشهداء راضی بود که او آب بخورد، اما وفاداری اباالفضل‌العباس به او اجازه نمی‌دهد که او سیراب باشد و برادرش… این را هم بدانید فذکر عطش الحسین، اوّل به یاد امام‌زمانش بود، اول به یاد ناراحتی امام‌زمانش بود و بعد به یاد ناراحتی فرزندانش، فذکر عطش الحسین به یاد لبهای تشنه امام‌زمانش افتاد، آب را روی آب ریخت، آب نخورد، به نفسش خطاب می‌کند: یا نفس هونی و الحسین معطشوا ای نفس من خوار شو! حسین تشنه است، تو می‌خواهی آب بخوری؟ مشک را پر از آب کرد، از شریعه بیرون آمد. خدایا به آبروی اباالفضل‌العباس و بخاطر اباالفضل‌العباس مرضهای روحی و مرضهای جسمی منظورین الساعه شفا مرحمت بفرما. خدایا به خاطر اباالفضل به ما مردم شیعه هر چه زودتر امام‌زمانمان را برسان.           

أللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمُّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ.

نسئلک و ندعوک باعظم اسمائک و بمولانا صاحب الزمان یا الله ….

یا رحمان یا رحیم یا مقلب القلوب یا قاضی الحاجات یا کافی المهمات

عجل لولیک الفرج

عجل لمولانا الفرج

خدایا به آبروی امام زمان قسم ات می دهیم ما را از یاران خوب آن حضرت قرار بده

قلب نازنینش را از ما راضی بفرما

خدایا ما را از دوستان خاندان عصمت قرار بده

از شیعیان علی بن ابیطالب قرارمان بده

خدایا گرفتاری هایمان برطرف بفرما

مرضهای روحی مان شفا عنایت بفرما

مریضهای اسلام مریضهای منظور الساعه لباس عافیت بپوشان

خدایا خدمتگزاران به دین، خدمتگزاران به این مملکت شیعه نشین، رهبر عزیز در پناه امام زمان حفظ بفرما

امواتمان شهدایمان امام راحلمان غریق رحمت بفرما

عاقبتمان ختم بخیر بفرما

و عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

جهت دانلود صوت کلیک کنید

 

۱۸ ذی الحجه ۱۴۲۰ – ۱۳۷۹/۰۱/۰۶

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۱۷ ذی الحجه ۱۴۲۰ – ۱۳۷۹/۰۱/۰۵

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۱۶ ذی الحجه ۱۴۲۰ – ۱۳۷۹/۰۱/۰۴

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۱۵ شعبان ۱۴۲۰ – ۱۳۷۸/۰۹/۰۳

 

جهت دانلود صوت و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 

جهت دانلود صوت  و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 

 

جهت دانلود فیلم جلسه کلیک کنید

 
 

۱۴ شعبان ۱۴۲۰ – ۱۳۷۸/۰۹/۰۲

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

شب ۱۰ محرم ۱۴۲۰ – ۱۳۷۸/۰۲/۰۷

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

شب ۲ محرم ۱۴۲۰ – ۱۳۷۸/۰۱/۲۹

أَعُوذُ ‌بِاللّهِ‌ مِنَ الشَّيطَانِ الرَّجِيمِ

بِسْمِ‌اللّهِ‌الرَّحمَنِ‌الرَّحِيمِ

أَلحَمدُلِلّه وَ الصَّلوةُ وَ السَّلامُ عَلي رَسُولِ ‌اللّهِ وَ عَلي آلِه ِآلِ ِاللّهِ لاسِيُّمَا عَلَي بَقيِةِ اللّهِ رُوحِي وَ أَرْوَاحُ العَالَمِينَ لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ اللَّعنَةُ الدّائِمَةُ عَلَي أَعدَائِهِم أَجْمَعينَ مِنَ الآنِ إلَي قِيَامِِ يَومِِ الدّينِ.

أَعُوذُ ‌بِاللّهِ‌ مِنَ الشَّيطَانِ الرَّجِيمِ

«وَ لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ إِنَّ ذلِکَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»(و كسي كه بردباري كند و گذشت نمايد، قطعاً آن از اراده‌ی قوي در كارها است.سوره شورى(42)، آیه43)

کسب صبر و گذشت از مکتب ابی ‌عبدالله‌ الحسین علیه‌السلام

آیات متعددی که [تلاوت شد] همه‌اش قابلِ برای بحث و گفتگو در این شب­های عزیز ماه محرم‌الحرام، ماه پُراحترام، ماهی که تشیع و اسلام به خاطر این ماه زنده است، ماهی که به خاطر شهادت حضرت ابی‌عبدالله‌ الحسین و فدا کردن جان و اهل و عیالش، بشریت را از ظلمت و ظلم نجات داد. این آیاتی که تلاوت شد خیلی مناسب با این شب­هاست.

یکی از آن آیات این آیه‌ای بود که تلاوت کردم: «وَ لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ إِنَّ ذلِکَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»؛ کسی که صبر کند و گذشت کند، این دو حالت و دو صفت، از استقامت و از عزم امور است.

امیدواریم در این ماه محرم خدای تعالی به ما توفیق عزاداری عنایت بفرماید که هر چه داریم از عزاداری ابی ‌عبدالله‌ الحسین و استقامت اصحاب و یاران آن بزرگوار است.

شب اوّل این مجلس است از خدا خواسته‌ام که مطالبی به زبانم جاری کند تا شما ان‌شاءالله همان­طوری که اصحاب ابی ‌عبدالله ‌الحسین «کَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ‌» (سوره صف(61)، آیه4) [بودند] که فرمود: آن­قدر اصحاب من خوب هستند که مانند و مثل­شان پیدا نمی‌شود (فَإِنِّي لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى‏ وَ لَا خَيْراً مِنْ أَصْحَابِي‏ وَ لَا أَهْلَ بَيْتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي.بحارالانوار، ج‏44، ص392-393 و الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص91) البته در روایات دارد جز اصحاب حضرت بقیة الله (عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: أَتَيْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ علیه‌السلام فَوَجَدْتُهُ مُتَفَكِّراً يَنْكُتُ فِي الْأَرْضِ فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا لِي أَرَاكَ مُتَفَكِّراً تَنْكُتُ فِي الْأَرْضِ أَ رَغِبْتَ فِيهَا فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا رَغِبْتُ فِيهَا وَ لَا فِي الدُّنْيَا يَوْماً قَطُّ وَ لَكِنْ فَكَّرْتُ فِي مَوْلُودٍ يَكُونُ مِنْ ظَهْرِي الْحَادِيَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِي هُوَ الْمَهْدِيُّ يَمْلَؤُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً تَكُونُ لَهُ حَيْرَةٌ وَ غَيْبَةٌ يَضِلُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَهْتَدِي فِيهَا آخَرُونَ فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِنَّ هَذَا لَكَائِنٌ فَقَالَ نَعَمْ كَمَا أَنَّهُ مَخْلُوقٌ وَ أَنَّى لَكَ بِالْعِلْمِ بِهَذَا الْأَمْرِ يَا أَصْبَغُ أُولَئِكَ خِيَارُ هَذِهِ‏ الْأُمَّةِ مَعَ أَبْرَارِ هَذِهِ الْعِتْرَةِ [در روایت دیگر «خِيَارِ أَبْرَارِ هَذِهِ الْعِتْرَةِ» دارد] قُلْتُ وَ مَا يَكُونُ بَعْدَ ذَلِكَ قَالَ ثُمَ‏ يَفْعَلُ اللَّهُ ما يَشاءُ فَإِنَّ لَهُ إِرَادَاتٍ وَ غَايَاتٍ وَ نِهَايَاتٍ.الامامة و التبصرة من الحیرة، ص121 و كمال الدين و تمام النعمة، ج‏1، ص289 و بحارالانوار، ج51، ص118 که در این روایت اصبغ بن نباته که راوی این روایت است از امیرالمؤمنین علیه‌السلام سؤال می‌کند: من به آن روزگار (حضرت مهدی علیه‌السلام) مي‌رسم؟ حضرت می‌فرمایند: اى اصبغ كجا تو را به اين كار دسترسى هست؟! آنان (یاران امام مهدی علیه‌السلام) برگزيدگان اين امّتند). امیدوارم ان‌شاءالله از این مکتب، از این کلاس، از این تدریسی که ان‌شاءالله این شب­ها وجود دارد با جدّیت کامل، با همّت عالی کوشش کنید که تا روز عاشورا آن­چنان خودتان را بسازید که اگر کربلا بودید و اگر کربلائی تشکیل شد و اگر ان‌شاءالله ظهور امامتان را مشاهده کردید بتوانید مانند اصحاب ابی ‌عبدالله ‌الحسین با استقامت باشید.

امیدوارم ان‌شاءالله این درسی که حضرت ابی ­عبدالله ارواحنا له ‌الفداء در این ایام به اصحابش داد و اصحابش به ما می‌دهند تعلیم بگیریم و خود را بسازیم و آن­چنان استقامتی داشته باشیم که هم صبر کنیم، هم ببخشیم، تا عزم امور را داشته باشیم.

عقیده و جهاد علامت حیات و زندگی است

از صفات حمیده ­ی انسان که حتماً در راه رسیدن به کمالات لازم است همین جمله است که در این آیه­ ی شریفه مشاهده می‌شود؛ صبر به معنای بردبار بودن در راه رسیدن به هدف [است]، صبر به معنای این است که اگر انسان خواست یک هدفی را تعقیب بکند، از مشکلاتش، از ناراحتی­هایش رنجیده نشود. یک جمله‌ای از حضرت ابی ‌عبدالله ‌الحسین معروف است که فرموده: «إنّ الحَیاة عقیدةٌ و جِهَاد»، اگر چه سندی برای این کلام دیده نشده ولی بسیار کلام بزرگ و عمیق و صحیحی است که از لحن کلام پیداست از امام است. می‌فرماید: حیات و زندگی [عقیده و جهاد است] که مفهوم مخالفش این است که کسی که این دو چیز را ندارد حیات ندارد، زندگی ندارد. دو چیز حیات است، کلّ حیات، کلّ زندگی است؛ با کلمه­ ی «الحیاة» گفته (ال در اینجا به معنای کل است)؛ یعنی تمام حیات، تمام زندگی، به دو مطلب خلاصه می‌شود و آن دو مطلب یکی جهاد است؛ جهاد به معنای کوشش، به معنای فعالیت، و یکی عقیده است؛ دل­بستگی، پابندبودن، معتقدبودن. شما در زندگی دنیایی­تان، در زندگی اخروی­تان، در زندگی مادی و معنوی­تان، اگر این دو چیز را داشته باشید بالاخره موفق خواهید شد.

در هر عملی که می‌خواهید انجام بدهید اوّلین کاری که باید بکنید [این است که] معتقد به آن کار باشید. خیلی افراد هستند کار را شروع می‌کنند می‌گویند: تا ببینیم چه می‌شود! طبعاً اعتقاد به صحت کار ندارند، اعتقاد به این­که این کار ممکن است آن شخص را به سعادت برساند ندارند؛ مثلاً راه تزکیه ­ی نفس را روی یک هوسی پیش می‌گیرد، یک چند روزی هم در این راه قدم برمی‌دارد ولی اعتقاد به این مسئله [ندارد]؛ حالا یا در اثر وسوسه‌های دیگران است که می‌گویند: تزکیه­ ی نفس [لازم نیست]، حتّی دیدم که بعضی برای من نوشته بودند که تزکیه ­ی نفس حرام است! یا بعضی گفته بودند: تزکیه‌ی نفس برای انسان میسّر نیست و حتّی علی‌ بن ‌ابی ­طالب هم موفق به تزکیه­ ی نفس نشد!! [که در اثر عدم درک حقیقت تزکیه‌ی نفس است]. خوب با این وسوسه‌ها، با این مطالب انحرافی، انسانی که عقیده ندارد، درست حقیقت را درک نکرده، متوجه به این­که پروردگار متعال یازده قسم خورده و با یازده قسم و تأکید (وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها، وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها، وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها، وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها، وَ السَّماءِ وَ ما بَناها، وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها، وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها، فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها، قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها.سوره شمس(91)، آیات1-9)، رستگاری انسان را منوط به تزکیه‌ی نفس فرموده که اگر حرام بود، اگر موفقیت‌آمیز نبود، خدا هیچ­گاه یک چنین دستوری نمی‌داد و فلاح و رستگاری را منحصر به این مطلب نمی‌کرد که فکر می‌کنم کسانی که این وسوسه‌ها را القاء می‌کنند حالا در هر وضعی که باشند، در هر قیافه و لباسی که باشند، این تنها وسوسه­ ی شیطانی است و مخالف آیات صریح قرآنی و مخالف صدها روایت در کتب اسلامی است و الّا تزکیه­ ی نفس اگر آسان هم حتّی نبود خدا با این فشار، با این اصرار، با این مطالبی که در قرآن هست، کسی را وادار به تزکیه ­ی نفس نمی‌فرمود: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا» (سوره شمس(91)، آیه9). بنابراین این وسوسه‌ها فقط ضررش این است که یک چند روزی یک جوانی -که واقعاً بعضی­ها مرا دچار حیرت می‌کنند؛ جوان­هایی در سنین فشار هوای نفس- آن­چنان اظهار قدرت می‌کنند در مقابل شیطان و نفس امّاره در این دنیای پر از شهوت و پر از انحرافات، آن­چنان اظهار قدرت در مقابل شیطان می‌کنند که انسان واقعاً دچار حیرت می‌شود! می‌شود یک انسان این چنین باشهامت باشد که پشت پا به شهوت‌ها، پشت پا به تمام مثلاً لذت­ها و تمام خودخواهی­ها بزند و بگوید: خدایا من بنده­ ی تو هستم و تحت فرمان تو هستم و تحت اوامر تو هستم! مگر می‌شود؟! ما نمونه‌های زیادی داریم. استقامت، یک چنین حالتی به انسان عطا می‌کند که همین آیه­ ی شریفه و اعمال اصحاب ابی ‌عبدالله‌ الحسین علیه‌‌السّلام در این ماه [بیانگر این مطلب است].

استفاده‌ی انسان بیدار از ماه محرم

من امشب این مطالب را عرض می‌کنم که ان‌شاءالله در این ماه شما کوشش کنید تنها به گریه کردن و عزاداری­های ظاهری و قشری اکتفا نکنید ولو همان قشری‌اش هم، همان ظاهری‌اش هم، خیلی ارزش دارد حتی تباکی بر حضرت ابی‌عبدالله ‌الحسین آن­قدر قدرت دارد که انسان را وارد بهشت می‌کند بلکه بهشت بر او واجب می‌شود (وَ رُوِيَ أَيْضاً عَنْ آلِ الرَّسُولِ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله أَنَّهُمْ قَالُوا مَنْ‏ بَكَى‏ أَوْ أَبْكَى‏ فِينَا مِائَةً ضَمِنَّا لَهُ عَلَى اللَّهِ الْجَنَّةَ وَ مَنْ‏ بَكَى‏ أَوْ أَبْكَى‏ خَمْسِينَ فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ‏ بَكَى‏ أَوْ أَبْكَى‏ ثَلَاثِينَ فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ بَكَى أَوْ أَبْكَى عَشَرَةً فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ بَكَى أَوْ أَبْكَى وَاحِداً فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ تَبَاكَى فَلَهُ الْجَنَّة.اللهوف على قتلى الطفوف، ترجمه فهرى، ص10-11) اما در عین حال یک مرد آگاه، یک انسان بیدار، یک انسانی که از خواب غفلت بیدار شده، یقظه را خوب گذرانده، به این اندازه از استفاده از ماه مبارک محرم اکتفاء نمی‌کند؛ لحظه به لحظه باید بنشینید از درس­هایی که مکتب سیّد الشهداء و مکتب عاشورا برای شما گفته و تعلیم داده استفاده کنید. لذا یکی از مسائل بسیار مهم عاشورا همین آیه­ ی شریفه است، یکی صبر است که درباره ­ی سیّد الشّهداء علیه الصلاة و السلام فرموده‌اند که «قُتِلَ صَبراً» (أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي فَأَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ- الْمَذْبُوحِ بِشَطِّ الْفُرَاتِ مِنْ غَيْرِ ذَحْلٍ وَ لَا تِرَاتٍ أَنَا ابْنُ مَنِ انْتُهِكَ حَرِيمُهُ وَ سُلِبَ نَعِيمُهُ وَ انْتُهِبَ مَالُهُ وَ سُبِيَ عِيَالُهُ أَنَا ابْنُ مَنْ قُتِلَ‏ صَبْراً.الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج‏2، ص305 و اللهوف علی قتلی الطفوف، ترجمه فهری، ص157)؛ حضرت ابی‌عبدالله ‌الحسین کشته شد، صبراً کشته شد. بعضی از علما این کلمه را می‌خواهند مثلاً توجیه کنند، معنا کنند، گفته‌اند که حضرت سیّد الشّهداء را با تأمّل کشتند یعنی کم‌کم! این­طوری معنا کرده‌اند که من این اعتقاد را ندارم.

حضرت سیّد الشهداء بر اساس صبر کشته شد

بعضی گفته‌اند که حضرت سیّد الشهداء بر اساس صبر کشته شد؛ یعنی بر اساس تحمل مشقات برای رسیدن به هدف، برای تحمل ناراحتی­ها، چه ناراحتی از این بالاتر که زن و فرزندش اسیر شوند؟! طفل شیرخوارش در مقابل چشمش هدف تیر قرار بگیرد؟! و آن همه ناراحتی برایش به وجود بیاید؟! در عین حال دیدند روز عاشورا «کلّ ما اشتدّت البلاء»؛ هر چه بلا شدیدتر می‌شد، هر چه فشار بیشتر می‌شد، حضرت ابی ‌عبدالله ‌الحسین خوش­حال‌تر، برافروخته‌تر، سرحال‌تر دیده می‌شد (قَالَ بَعْضُ الرُّوَاةِ فَوَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُ مَكْثُوراً قَطُّ قَدْ قُتِلَ‏ وُلْدُهُ وَ أَهْلُ بَيْتِهِ وَ أَصْحَابُهُ أَرْبَطَ جَأْشاً مِنْهُ وَ إِنْ كَانَتِ الرِّجَالُ لَتَشُدُّ عَلَيْهِ فَيَشُدُّ عَلَيْهَا بِسَيْفِهِ فَيَنْكَشِفُ عَنْهُ انْكِشَافَ الْمِعْزَى إِذَا شَدَّ فِيهِ الذِّئْبُ وَ لَقَدْ كَانَ يَحْمِلُ فِيهِمْ وَ لَقَدْ تَكَمَّلُوا ثَلَاثِينَ أَلْفاً فَيُهْزَمُونَ بَيْنَ يَدَيْهِ كَأَنَّهُمُ الْجَرَادُ الْمُنْتَشِرُ ثُمَّ يَرْجِعُ إِلَى مَرْكَزِهِ وَ هُوَ يَقُولُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ.اللهوف على قتلى الطفوف، ترجمه فهرى، ص119 و الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص111)! چرا؟ برای این­که «قُتِلَ صَبراً»، برای این­که موفقیت را می‌دید، امر الهی را داشت انجام می‌داد، با صبر و با تحمل که از عزم امور است، از تصمیم قطعی و قاطعیت زیاد سرچشمه می‌گیرد، از ارزش­های انسانی سرچشمه می‌گیرد، از صبر آن حضرت سرچشمه می‌گیرد، با این­که می‌دانست کشته می‌شود، با این­که می‌دانست اهل و عیالش اسیر می‌شوند، با این­که می‌دانست در مقابل چشمش، اصحابش، فرزندانش قطعه ‌قطعه می‌شوند، در عین حال بردبار بود، متحمل بود، با عزم راسخی این هدف را تعقیب کرد. چرا؟ برای این­که امام است. امام یعنی چه؟ یعنی مقتدای مردم. مقتدای مردم یعنی چه؟ یعنی بشریت اگر می‌خواهند به مقصدهای مختلفی که دارند -هر مقصدی که باشد- برسند دو چیز را باید رعایت کنند: یکی تحمل مشقات که «إنّ الحَیاة عَقِیدةٌ و جهاد»، یکی هم گذشت و عفو و شرح صدر.

افرادی که گذشت ندارند شرح صدر ندارند

افرادی که گذشت ندارند -حالا یک چند جمله‌ای درباره­ ی این صفت حمیده که در این آیه­ ی شریفه هست مطالبی عرض کنم- افرادی که گذشت ندارند، شرح صدر ندارند؛ اگر کسی شما را عصبانی کرد، شما عصبانی شدید، بدتان آمد، عکس‌العمل نشان دادید، این معنایش چیست؟ معنایش این است که ظرف شما زود پر شد و سرریز کرد! معنایش این است که شما را با یک کلمه حرف، با یک فحش، با یک مسئله­ ی جزئی، از کوره درتان کرد! می‌گوئید: دیگر از کوره در رفتم یا مثلاً من نتوانستم تحمل کنم عصبانی شدم! باید گذشت داشته باشید.

آزمایش میزان استقامت باطن

می‌توانید میزان باطن خودتان را در استقامت این­طوری که من می‌گویم آزمایش کنید: اگر در نهایت درجه ­ی عصبانیت هستید، در مقابل یک کاری قرار گرفتید که خیلی شما را آن کار عصبانی کرده ولی یکی از دوست­تان آمد در مقابل­تان، اگر توانستید فوراً اظهار محبّت به آن دوست­تان بکنید که طبعاً او شما را عصبانی نکرده، و کنترل عصبانی شدن­تان در دست خودتان بود [دارای استقامت هستید] که من دیده‌‌ام بعضی از اولیاء خدا این­طور بودند؛ برای خاطر خدا عصبانی بودند، برای خاطر خدا غضب کرده‌ بودند، در نهایت درجه­ ی غضب، یک دفعه یک یتیمی، یک ضعیفی، یک مظلومی در مقابل­شان آمد، عصبانیّت را ادامه به آن طرف ندادند، تمام محبت و مهربانی­شان را متوجّه او کردند در همان حال! این طرف نگاه می‌کند عصبانی است، آن طرف نگاه می‌کند مهربانی است!

محبت با دوستان و غضب با دشمنان از صفات یاران امام زمان علیه‌السلام

یک روز علی ‌بن ‌ابی ­طالب به مالک ‌اشتر فرمود: در میان جنگ من در نهایت درجه­ ی غضب -غضب خداست علی علیه ‌الصلاة و السلام، غضب پروردگار و مظهر قهّاریّت خداست- غضب کرده می‌کشم جلو می‌روم می‌رسم به یک نفر که فرزندش ممکن است یک صالحی باشد از کنار او رد می‌شوم! یا [وقتی علی بن ابی طالب] به یک مظلومی که برخورد می‌کند [با کمال مهربانی با او برخورد می‌کند]. درباره­ ی علی‌ بن ‌ابی ­طالب یکی از نویسنده‌های خارجی است می‌گوید که علی را وقتی انسان در خانه­ ی یتیم­ها و بیوه ­زن­ها می‌بیند احتمال نمی‌دهد که در وجود این شخص یک سر سوزن غضب باشد و وقتی در جبهه‌های جنگ علی را می‌بیند انسان احتمال نمی‌دهد که در وجود این شخص یک سر سوزن مهربانی باشد! این­طور بودند. شما هم اگر می‌خواهید [از یاران امام عصر ارواحنا فداه باشید]، یکی از شرائط این­که از یاران حضرت چه در زمان غیبت و چه در زمان ظهور باشید باید این‌گونه باشید که بخشش داشته باشید، مهربان باشید، بامحبت باشید و در مقابل کفار و آن­هایی که نسبت به دین شما، به مسلک شما، به هدف شما بدبین هستند و می‌خواهند شما را از بین ببرند باید غضب داشته باشید: «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ»(سوره فتح(48)، آیه29)؛ اصحاب رسول‌ اکرم که مظهر اتمّش علی ‌بن‌ ابی طالب بود در مقابل کفار با شدّت عمل می‌کردند و در مقابل خودشان -خودشان که می‌گویم نه فکر کنید تنها با سلمان و ابی‌ذر، نه، هر کس اسمش مسلمان بود ولو باطناً خبیث باشد- و در بین خودشان با اصحاب پیغمبر، رحماء؛ یعنی مهربان، بامحبت برخورد می‌کردند.

صبر و گذشت مربوط به استقامت است

این آیه می‌فرماید: کسی که صبر کند و کسی که ببخشد، -صبر بکند؛ یعنی تحمل مشقات را بکند، ببخشد؛ یعنی ظرفیت داشته باشد، شرح صدر داشته باشد، در مقابل هر ناملایمی عصبانی نشود، گذشت داشته باشد- «إِنَّ ذلِکَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»؛ این از استقامت [است]؛ چون عزم امور را بخواهم برای­تان توضیح بدهم یک قدری طول می‌کشد خلاصه‌اش استقامت است، مربوط به استقامت شماست، صبر و گذشت؛ این دو چیز را فراموش نکنید. اصحاب ابی ‌عبدالله ‌الحسین این­چنین بودند. شما اگر حالات اصحاب سیّد الشهداء را در روز عاشورا دقت کنید می‌بینید این دو مسئله در وجود این­ها آن­چنان ظهور و بروز دارد که واقعاً انسان تعجب می‌کند؛ غفران و گذشت خیلی شدید، و صبر و تحمل هم خیلی شدید!

یک نمونه: من یک وقتی با یکی از مراجع خیلی صمیمی بودم، به من محبّت داشتند، من هم جوان بودم. یک مبلّغی رفته بود در یک مجلس پرجمعیتی به اسم، علیه ایشان حرف زده بود! ما هم چون ارادت به ایشان داشتیم و از ایشان طبعاً تقلید می‌کردیم و به ایشان خیلی عشق داشتیم، خیلی از این ناراحت بودیم. او پیام فرستاد که من می‌خواهم بیایم عذرخواهی کنم. ما حاضر نبودیم، دوستان ایشان حاضر نبودیم که ایشان را آن آقا عفو کند. آخر تو در آن مجلس با آن جمعیت این بد و بیراه‌ها را گفته‌ای حالا می‌خواهی بیایی خصوصی خدمت ایشان، ایشان را مثلاً وادار کنی که عفوت کنند؟!

برخورد حر با حضرت سید الشهداء علیه‌السلام و عفو آن حضرت

یک کسی که اذیت زیادی به انسان وارد کرده، حرّ بن ‌یزید ریاحی می‌دانید با سیّدالشهداء و اصحابش چه کرد؟ چون ما با نظر خوب به حرّ نگاه می‌کنیم، قبرش هم می‌رویم زیارت می‌خوانیم و اظهار ارادت هم به او می‌کنیم باید هم این­کار را بکنیم اگر می‌خواهیم پیرو ابی ‌عبدالله‌ الحسین باشیم و کار زشت او را و عمل بد او را ذکر نمی‌کنیم [ولی] رسیده در مقابل سید الشهداء با هزار نفر سر راه حضرت ابی‌عبدالله را گرفته(و جاء القوم و هم ألف فارس مع‏ الحرّ بن‏ يزيد التميمي اليربوعي‏.وقعة الطف، ص168 و الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج2، ص78 و بحارالانوار، ج44، ص375)! من خیلی هم معتقد نیستم روزهای اول خیلی به حضرت احترام می‌کرد؛ این مقداری که اگر مادر تو، زهرا نبود من به تو چه می‌گفتم (… فَقَالَ لَهُ الْحُرُّ إِنَّا لَسْنَا مِنْ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ كَتَبُوا إِلَيْكَ وَ قَدْ أُمِرْنَا إِذَا نَحْنُ لَقِينَاكَ أَلَّا نُفَارِقَكَ حَتَّى نُقْدِمَكَ الْكُوفَةَ عَلَى عُبَيْدِ اللَّهِ فَقَالَ لَهُ الْحُسَيْنُ علیه‌السلام الْمَوْتُ أَدْنَى إِلَيْكَ مِنْ ذَلِكَ ثُمَّ قَالَ لِأَصْحَابِهِ قُومُوا فَارْكَبُوا فَرَكِبُوا وَ انْتَظَرَ حَتَّى رَكِبَ نِسَاؤُهُمْ فَقَالَ لِأَصْحَابِهِ انْصَرِفُوا فَلَمَّا ذَهَبُوا لِيَنْصَرِفُوا حَالَ الْقَوْمُ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الِانْصِرَافِ فَقَالَ الْحُسَيْنُ علیه‌السلام لِلْحُرِّ ثَكِلَتْكَ‏ أُمُّكَ مَا تُرِيدُ فَقَالَ لَهُ الْحُرُّ أَمَا لَوْ غَيْرُكَ مِنَ الْعَرَبِ يَقُولُهَا لِي وَ هُوَ عَلَى مِثْلِ الْحَالِ الَّتِي أَنْتَ عَلَيْهَا مَا تَرَكْتُ ذِكْرَ أُمِّهِ بِالثُّكْلِ كَائِناً مَنْ كَانَ وَ لَكِنْ وَ اللَّهِ مَا لِي إِلَى ذِكْرِ أُمِّكَ مِنْ سَبِيلٍ إِلَّا بِأَحْسَنِ مَا يُقْدَرُ عَلَيْه‏.الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص80)! این برای حضرت ابی‌عبدالله احترام نیست، این مقدار توهین هم هست! یا مثلاً فرض کنید ادب مختصری که داشت حالا خیلی عجیب است آمده سر راه حضرت سیّد الشّهداء را گرفته و اجازه نمی‌دهد که حضرت برگردد. [حضرت می‌فرمایند:] خوب ما را دعوت کردید حالا نمی‌خواهید برمی‌گردیم، [می‌گوید:] نه، نمی‌شود (وَ أَخَذَهُمُ الْحُرُّ بِالنُّزُولِ فِي ذَلِكَ الْمَكَانِ عَلَى غَيْرِ مَاءٍ وَ لَا قَرْيَةٍ فَقَالَ لَهُ الْحُسَيْنُ علیه‌السلام دَعْنَا وَيْحَكَ نَنْزِلْ فِي هَذِهِ الْقَرْيَةِ أَوْ هَذِهِ يَعْنِي نَيْنَوَى وَ الْغَاضِرِيَّةَ أَوْ هَذِهِ يَعْنِي شِفْنَةَ قَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا أَسْتَطِيعُ ذَلِكَ هَذَا رَجُلٌ قَدْ بُعِثَ إِلَيَّ عَيْناً عَلَيَّ.الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص84. حر بن يزيد پس از ملاحظه نامه، براى آنكه مأموريتش را بى‏كم و كاست انجام داده باشد حسين علیه‌السلام را در بيابانى خالى از آب و گياه و دور از آبادى فرود آورد، حسين ع فرمود واى بر تو بگذار تا در اين قريه‏اى كه نزديك باين محل است يا در نينوا و يا در غاضريه و يا در شفيه نزول نمائيم. پاسخ داد به خدا قسم نمي‌توانم چنين اجازه بشما بدهم زيرا چنانچه مى‏بينيد اين مرد را پسر زياد، جاسوس براى كارهاى من قرار داده و نمى‏توانم دست از پا خطا كنم.الإرشاد للمفيد، ترجمه ساعدى، ص433)! به طرف کوفه هم حضرت دیگر نمی‌خواهد برود. حالا یک راه وسطی را در پیش بگیریم با هم حرکت کنیم به یک جایی برسیم که لااقل بشود در آن­جا خیمه زد. آورد حضرت را در وسط بلا انداخت! در کربلا انداخت! تا روز عاشورا هم در جبهه ­ی مخالف بود و لااقل جزء سیاهی لشکر بود با هزار نفر از لشکریانش. می‌خواهم عفو سیّدالشّهداء را برای­تان بگویم و عفو سیّدالشّهداء باید این­طوری باشد، [ولی] عفو اصحابش! شما اگر یک وقتی در رکاب حضرت بقیةالله ارواحنا فداه بودید، حضرت خواست یک شخص خبیثی را ببخشد اظهار نظر نباید بکنید. یک اظهار نظر از طرف این اصحاب پر ارزش حضرت ابی ‌عبدالله وجود ندارد که به حضرت بگویند: آقا حرّ را شما چرا می‌خواهید ببخشید؟! یک ­چنین صفتی در اصحاب مهمتر است تا خود حضرت سیّد الشّهداء؛ چون حضرت سیّد الشهداء مظهر عفو پروردگار است و باید این­طور باشد.

روز عاشورا آمده خودش هم خجالت می‌کشد و خیلی هم برایش سخت بود و از باطن هم تکان خورده بود؛ چون هیچ دلیل ظاهری نداشت که حرّ در روز عاشورا بیاید به طرف سیّدالشّهداء؛ یعنی اگر جاه‌طلب بود نمی‌آمد، اگر ریاست طلب بود نمی‌آمد، اگر به فکر دنیایش بود نمی‌آمد، اگر محبّ دنیا و زن و بچه و امثال این­ها بود نمی‌آمد. معلوم است [واقعا تکان خورده بود]، من نمی‌خواهم بگویم [حضرت با علم امامت به آن علم داشت]؛ چون علم امامت معلوم می‌کند و از باطن شخص خبر دارد که این توبه‌اش واقعی است این را نمی‌خواهم عرض کنم، ولی از ظواهر هم خوب پیداست که توبه‌اش واقعی است. طبعاً باید وقتی می‌آید یک خرده‌ای سرزنشش کنند؛ ماها باشیم می‌گوئیم: یک خرده‌ای به او بگوئیم آخر ما هم چیزی فهمیدیم نگوید این­ها نفهمیدند من چه کرده‌ام! وقتی که دارد می ­آید حضرت سیّدالشهداء به اصحاب­شان می‌فرمایند که یک میهمان دارد برای ما می‌آید! برخیزید به استقبالش برویم! این شخص کیست؟ حرّ بن‌ یزید ریاحی. یک نفر نگفت: آقا! ایشان را شما می‌پذیرید؟! این مهم است!

هماهنگی یاران سید الشهداء علیه‌السلام با آن حضرت در عفو و گذشت

شما باید این­طور باشید، گذشت­تان باید در این حدّ باشد که «لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ إِنَّ ذلِکَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ». ببینید صبرشان آن­ بود که انجام دادند، غفران­شان این بود که این یک نمونه بود. نمونه‌های زیادی در کربلا هست. اگر می‌خواهید هم بخشیده بشوید، هم قوی بشوید بیائید در دامن حضرت ابی‌ عبدالله ‌الحسین قرار بگیرید. فرقی هم نمی‌کند «کُلٌّهٌمْ نُورٌ وَاحِدٌ» (قال رَسُولَ اللَّه صلي‌الله‌عليه‌و‌آله: خَلَقَنِيَ اللَّه تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ أَهلَ بَيْتِي مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ آدَمَ بِسَبْعَةِ آلَافِ عَامٍ ثُمَّ نَقَلَنَا مِنْ صُلْبِه إِلَى أَصْلَابِ الطَّاهرِينَ وَ إِلَى أَرْحَامِ الْمُطَهرَات.بحارالانوار، ج36، ص302 و قال رَسُولَ اللَّه صلي‌الله‌عليه‌و‌آله: إِنَّ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ أَوْحَى إِلَيَّ لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي يَا مُحَمَّدُ مَنْ خَلَّفْتَ فِي الْأَرْضِ عَلَى أُمَّتِكَ وَ هوَ أَعْلَمُ بِذَلِكَ قُلْتُ يَا رَبِّ أَخِي قَالَ يَا مُحَمَّدُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ قُلْتُ نَعَمْ يَا رَبِّ قَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنِّي اطَّلَعْتُ إِلَى الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً فَاخْتَرْتُكَ مِنْها فَلَا أُذْكَرُ حَتَّى تُذْكَرَ مَعِي أَنَا الْمَحْمُودُ وَ أَنْتَ مُحَمَّدٌ ثُمَّ اطَّلَعْتُ إِلَى الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً أُخْرَى فَاخْتَرْتُ مِنْها عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ فَجَعَلْتُه وَصِيَّكَ فَأَنْتَ سَيِّدُ الْأَنْبِيَاءِ وَ عَلِيٌّ سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ ثُمَّ اشْتَقَقْتُ لَه اسْماً مِنْ أَسْمَائِي فَأَنَا الْأَعْلَى وَ هوَ عَلِيٌّ يَا مُحَمَّدُ إِنِّي خَلَقْتُ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ ثُمَّ عَرَضْتُ وَلَايَتَهمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَمَنْ قَبِلَها كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ وَ مَنْ جَحَدَها كَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ يَا مُحَمَّدُ لَوْ أَنَّ عَبْداً مِنْ عِبَادِي عَبَدَنِي حَتَّى يَنْقَطِعَ ثُمَّ لَقِيَنِي جَاحِداً لِوَلَايَتِهمْ أَدْخَلْتُه نَارِي ثُمَّ قَالَ يَا مُحَمَّدُ أَ تُحِبُّ أَنْ تَرَاهمْ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ تَقَدَّمْ أَمَامَكَ فَتَقَدَّمْتُ أَمَامِي وَ إِذَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ وَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ وَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ وَ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ كَأَنَّه كَوْكَبٌ دُرِّيٌ فِي وَسَطِهمْ فَقُلْتُ يَا رَبِّ مَنْ هؤُلَاءِ فَقَالَ هؤُلَاءِ الْأَئِمَّةُ وَ هذَا الْقَائِمُ يُحِلُّ حَلَالِي وَ يُحَرِّمُ حَرَامِي وَ يَنْتَقِمُ مِنْ أَعْدَائِي يَا مُحَمَّدُ أَحْبِبْه فَإِنِّي أُحِبُّه وَ أُحِبُّ مَنْ يُحِبُّه.بحارالانوار، ج36، ص222-223)، در دامن امام زمان­تان قرار بگیرید، با امام زمان­تان باشید، در مقابل او حرفی نداشته باشید. همه حرکت کردند آمدند درِ خیمه دیدند حرّ سرش را پایین انداخته و خجالت می‌کشد، یک کلمه امام نفرمود که تو دیدی با ما چه کردی؟ ما را در چه مهلکه‌ای انداختی؟ ابدا. شما می‌گوئید: مهم نیست! نه، مهم است. اگر شما بعد از این­که مظلوم واقع شدید و آن ظلم هم ادامه داشته باشد، اگر ظالم­تان را بخشیدید و حتی به رویش هم نیاوردید و حتی وقتی که در صحرای کربلا کشته شد بروید سرش را روی دامن بگیرید و برایش شعر بخوانید، مدیحه­ سرایی کنید، عزاداری کنید، اشک بریزید برایش، و بگوئید «أنتَ حرٌّ کما سمّتک أمّک حرّ» (اللهوف علی قتلی الطفوف، ص 104)! می‌توانید بگوئید که مهم نیست. این خیلی مهم است! و من نمی‌خواهم بگویم شما امام باشید مثل مثلاً حضرت سیّدالشّهداء که باید اقتداء به آن حضرت بکنیم؛ مثل اصحابش باید بود. حبیب‌ بن‌ مظاهر نگفت: آقا چرا حرّ را پذیرفتی؟! خیلی هم نزدیک بود. علی ‌اکبر عزیزترین مردم، عزیزترین اصحاب و فرزندان حضرت ابی ‌عبدالله است، نیامد بگوید: آقا جان! این حرّ خیلی اذیت­مان کرده او را نبخشید. زینب ‌کبری نیامد این حرف را بزند؛ چون همه‌شان با سیّدالشّهداء از نظر روحی و از نظر استقامت هماهنگ بودند، از نظر عفو هماهنگ بودند. اصحاب حضرت ابی‌عبدالله یا اصحاب حضرت بقیة الله باید با امام­شان هماهنگ باشند. من مکرر این را گفته‌ام که اگر در یک مسجدی شما ببینید یک نفر آن کنار دارد برای خودش نماز می‌خواند، یک روحانی هم مثلاً جلو دارد نماز می‌خواند، هیچ‌وقت نمی‌گوئید او به این اقتداء کرده؛ [زیرا] او در رکوع است این در سجود، او در قیام است این در قعود. هیچ‌وقت اصلاً در ذهن­تان هم نمی‌آید. امّا اگر دیدید نزدیک به هم هستند، هر کاری او می‌کند این هم می‌کند، می‌گوئید: این به او اقتداء کرده. ما چه موقع به امام­مان اقتداء کرده ­ایم؟ وقتی که روح­مان با روح او و اعمال­مان با اعمال او و گفتارمان با گفتار او تطبیق بکند امام ماست. و الّا امام ما امام زمان نیست! امام ما سیّدالشهداء نیست اگر اعمال­مان یا گفتارمان یا اعتقادات­مان، با اعمال و گفتار و اعتقادات حضرت ابی ‌عبدالله‌ الحسین تطبیق نکند. آن­هایی که تطبیق نمی‌کرد فکرشان و عقائدشان، همان شب عاشورا رفتند.

شب عاشورا محبین دنیا رفتند و صابرین ماندند

یک عده‌ای از اطراف جمع شده بودند -چون علی ‌بن‌ ابی ­طالب در هر جنگی فاتح بود- فکر می‌کردند حضرت سیّدالشهداء هم در این جنگ فاتح است؛ فردا کوفه را می‌گیرد و معاویه را عقب می‌زند و استاندار زیادی می‌خواهد، مثلا رئیس شهربانی زیادی می‌خواهد، بالاخره نوبتی هم باشد به ماها می‌رسد! آمدند، جمعیت هم زیاد بود، هزار و چند نفر نوشته‌اند ولی وقتی که اعلام کشته شدن، آن هم از زبان صادقی که مثل حضرت سیّدالشهدا است داده شد، این­ها رفتند، همه‌شان بلند شدند رفتند! این­که می‌گویم همه‌شان؛ چون هفتاد و دو نفر در مقابل هزار و مثلاً چهار صد نفر خیلی ناچیز است، همه رفتند! طوری هم شبانه باعجله می‌رفتند که دشمن متوجه نشود و دشمن نیاید جلوی آن‌ها را بگیرد، رفتند! تنها ماندند هفتاد و دو نفر! این­ها غربال شدند، این­ها، هم صابر بودند هم گذشت داشتند، هم صفات سیّدالشّهداء را داشتند هم عمل سیّدالشّهداء را داشتند. و از همین جهت است که امروز نام­شان به عظمت برده می‌شود و در بین ما مهم نیست حالا به عظمت برده بشود یا بدون عظمت، در مقابل خدای بزرگ!

ذکر اهل تزکیه­ ی نفس در کتاب حضرت بقیةالله ارواحنا فداه

آن خدایی که این­قدر مهربان است که به پیغمبر می‌گوید: «وَ اذْکُرْ فِي الْکِتَابِ مَرْيَمَ»(سوره مريم(19)، آیه16). یک خانمی یک مدتی در مسجد مشغول عبادت بوده، بالاخره چه می‌خواسته بکند؟ چقدر مگر کار کرده؟ چقدر عبادت کرده؟ عبادت هم که می‌کرده عبادت معمولی بوده [ولی] یک خلوصی داشته، یک اخلاصی داشته. یک خانم است بالاخره یک نفر بوده دیگر حالا، نه، یاد کن مریم را. مریم این کار را کرد، این کار را کرد، فلان کار را کرد. این خدای به این مهربانی می‌شود اگر شما یک عمر در راه تزکیه­ ی نفس قدم برداشتید، اخلاص داشتید، در راه خدا کار کردید، نام شما را در آن کتابی که در نزد حضرت بقیةالله است -لوح محفوظ، در آن کتاب مکنون- نبرد؟ شما نگوئید: این چند نفری که خدا در قرآن اسم برده، همین­ها فقط هستند و باقی دیگر همه‌ی اعمال­شان ضایع می‌شود، نه، تمام اعمال شما را که «لاَ يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَ لاَ کَبِيرَةً إِلاَّ أَحْصَاهَا»(سوره كهف(18)، آیه49) صغیره، یک کار کوچک. امروز آقا چه ­کار کردی؟ گفتم: «یَا ألله». دیگر از این کم‌وقت‌تر و کوچک­تر می‌شود؟ [خدای تعالی می‌فرماید:] ای ملائکه ­ی من این بنده­ ی من، کارهایش تمام شده بود فرصتی پیدا کرد گفت: «یَا ألله» این را یادداشت کنید، این یک روزی به دردش می‌خورد! یک کلمه ­ی «یَا ألله»؟! بله، روی اخلاص گفته. یک کلمه ­ی «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» که کسی که صد مرتبه بگوید بهترین خلق خدا روی زمین است البته بعد از آن­هایی که بیشتر از این بگویند (امام صادق علیه‌السلام فرمودند:‏ مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مِائَةَ مَرَّةٍ كَانَ أَفْضَلَ النَّاسِ ذَلِكَ الْيَوْمَ عَمَلًا إِلَّا مَنْ زَادَ.التوحيد للصدوق، ص30). صد دفعه آقا بگو: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» چقدر طول می‌کشد؟ یک دقیقه، دو دقیقه. این­گونه است.

زمینه­ ی پیشرفت زیاد است ولی موانع هم زیاد است

چند روز قبل یکی از دوستان از من تقریباً سؤالی شبیه به این می‌کرد که نماز معراج مؤمن است یعنی چه؟ گفتم: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» و «مُحَمَّد رَسُولِ‏ اللَّه‏ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم» یک کافر را که اگر دست به بدنش بزنی نجس می‌شوی، کافری که اگر بمیرد حتماً به جهنم می‌رود، اگر بگوید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» [و « مُحَمَّد رَسُولِ‏ اللَّه»]، این کلمتین را بگوید چه تأثیری در او می‌گذارد؟ همین آدم پاک می‌شود! همین آدم اهل بهشت می‌شود! با همین دو تا کلمه. آن­وقت در نماز تو این دو تا کلمه را می‌گوئی، می‌گوئی: «أَشْهَدُ أَنْ‏ لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ‏ وَحْدَهُ‏ لَا شَرِيكَ لَه‏» هیچ تأثیری در تو نمی‌گذارد؟! شما نمی‌فهمی ولی تأثیرش هست. شما متوجه نمی‌شوید به خاطر این­ است که آن­قدر تو دیوار در مقابل خودت گذاشته‌ای که هر چه هم از آن پشت­ها خراب بکنند تا آن دیوار آخری [خراب نشود] باز هم در تاریکی هستی تو نمی‌فهمی. یک کسی را در یک اتاقی قرار بدهند، دور این اتاق صدها دیوار بگذارند حالا که می‌خواهند خراب کنند تا آن دیوار آخری را خراب نکنند نمی‌فهمد. شما هم تا آن دیوار آخری­تان، آن مشکل آخری­تان، رفع نشود متوجه فضای باز نمی‌شوید. قدم به قدم باید حرکت کنید، مخصوصا اگر کسی با اخلاص این دو تا کلمه را بگوید، یکی لااله الاالله و یکی هم نام پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله را با شهادت هم بگوید،  «أَشْهَدُ أَنْ‏ لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ‏»، چون کلمه­ ی «أَشْهَدُ» معنایش این است که من مشاهده می‌کنم که جز خدا خدای دیگری نیست، من می‌بینم که همه­ ی کارها در دست خداست. اگر این‌گونه بگوئی که خودت هم در همان لحظه احساس می‌کنی به آسمان رفتی، آن­قدر رفتی به خدا نزدیک شدی که داری برای پیغمبر و آل پیغمبر از خدا تقاضای رحمت می‌کنی! و می‌‌گوئی: «أللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمُّدٍ». در تشهد این‌گونه است. و باز از این هم بالاتر در کنار خودت پیغمبر را می‌بینی و می‌گوئی: «السَّلَامُ‏ عَلَيْكَ‏ أَيُّهَا النَّبِيُ‏ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه‏»، از این بالاتر آن­قدر بالا می‌روی که خودت را با معصومین و بندگان صالح خدا قاطی می‌کنی و بلکه اسم خودت را اول می‌گوئی و می‌گویی: «السَّلَامُ‏ عَلَيْنَا وَ عَلَى‏ عِبَادِ اللَّهِ‏ الصَّالِحِين‏»! ما چه­ کارمان است؟! آن­قدر برای ما زمینه­ ی پیشرفت، موفقیت، کمالات هست که حساب ندارد.

  در روز الست بلی گفتی                   امروز به بستر لاخفتی

قدر عاشورا را بدانید و عبرت بگیرید

اصحاب ابی ‌عبدالله‌ الحسین، آن­هایی که ماندند و آن­هایی که مسئله­ ی عاشورا را به دنیا معرفی کردند این­چنین بودند. و به خدا قسم تا ما عاشورا داریم هیچ دشمنی نمی‌تواند بر ما غلبه بکند، تا عاشورا داریم دین داریم، تا عاشورا داریم مذهب شیعه را داریم. قدر بدانید و کوشش بکنید که از این ایام پربرکت و از این ایام عزاداری ان‌شاءالله کمال استفاده را بکنید.

یک دانشگاهی حضرت ابی ‌عبدالله ‌الحسین به روی بشریت باز کرد، فقاهتی به همه­ ی افراد بشر و بالاخص شیعه مرحمت کرد، فهمی برای انسان به وجود آورد که ان‌شاءالله امیدوارم این شب­ها از این تذکرات استفاده کنیم. همه‌تان هم می‌دانید امام حسین چرا آمد، چرا در کربلا کشته شد، دیگر این­قدر برای­تان گفته‌اند که فکر نمی‌کنم کسی باشد که این مسائل را نداند. درس بگیرید، عبرت بگیرید: «وَ جَعَلَكَ وَ جَدَّكَ وَ أَبَاكَ وَ أُمَّكَ وَ أَخَاكَ وَ أَبْنَاءَكَ عِبْرَةً لِأُولِي الْأَلْبَابِ»(بحارالانوار، ج98، ص224)؛ یا اباعبدالله! خدا تو را و جدت را و پدرت را و برادرت را و مادرت را و فرزندانت را عبرت قرار داد. عبرت یعنی چه؟ یعنی مایه ­ی پند. شما پند بگیرید؛ یعنی یاد بگیرید، از کارهای­شان استفاده بکنید. برای چه کسی؟ خودت را می‌توانی تجربه بکنی؛ «عِبْرَةً لِأُولِي الْأَلْبَابِ»؛ آن­هایی که صاحب مغز هستند، صاحب فکر هستند، صاحب عقل هستند. یک عده هستند عاقل هستند یعنی اصطلاحاً عاقلند اما از کنار همه چیز سرسری عبور می‌کنند! قبل از محرم و بعد از عاشورا فرقی برای­شان نمی‌کند! همان آدم قبلی هستند! حتی روز عاشورا وقتی سینه هم می‌زند دارد آن طرف نگاه می‌کند و می‌خندد و با رفیقش اشاره می­کند! آقا حواست را جمع کن؛ در همه­ ی کارها حواس­تان را جمع کنید که «إِنَّ ذلِکَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ».

نام حرّ بن ‌یزید ریاحی امشب به زبانم جاری شد و مناسب بود که درباره ­ی توبه صحبت کنم ولی من آن طرف قضیه را عرض کردم؛ استقامت و گذشت اصحاب ابی ‌عبدالله در مقابل حرّ و امیدوارم همه­ ی شما در روزی که مولای­مان، آقای­مان، امام­مان [ظهور می‌فرماید، این‌گونه باشیم] که یقین بدانید از چیزهای مسلّم اسلام -نه شیعه­ ی تنها- این­ است که امام زمان علیه ‌الصلاة و السلام خواهد آمد؛ یعنی فکر نمی‌کنم یک نفر مسلمان باشد [که آن را قبول نداشته باشد] حتی شش امامی­ها هم معتقدند، هر کدام­شان به یک نحوی اعتقاد دارند به این­که یک امامی در آخرالزمان خواهد آمد، این قطعی است و احتمال دارد در زمان ما باشد. پس ما خودمان را بسازیم که اگر در زمان ما بود ما از صف عقب نباشیم و راهش هم از همین مجالس و از همین برنامه‌های عاشورا و محرّم و مانند این به دست می‌آید.

علت توفیق پیدا کردن حر به توبه و روضه­ ی حر

ألسَّلَامُ‏ عَلَيْكَ‏ يَا حُرَّ بْنِ ‌یَزیدِ رِیَاحِی وَ رَحْمَةُ اللَّهِ‏ وَ بَرَكَاتُه.

خوشا به حالت! به خدا قسم آقایان، اگر ابن ‌زیاد هم می‌آمد روز عاشورا توبه می‌کرد آقا ابی ‌عبدالله قبولش می‌کرد، عمرسعد هم می‌آمد قبولش می‌کرد، ولی یک مشکل این­ها داشتند که حرّ این مشکل را نداشت یا ضعیف بود و آن هوای نفس بود! هوای نفسی که ابن‌ زیاد و عمر سعد و این­ها داشتند در حرّ ضعیف بود، نمی‌خواهم بگویم هوای نفس نداشت، اگر هوای نفس نمی‌داشت بین بهشت و جهنم خودش را متزلزل نمی‌دید که کدام را انتخاب کنم(… فَقَالَ لَهُ الْحُرُّ إِنِّي وَ اللَّهِ أُخَيِّرُ نَفْسِي بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَوَ اللَّهِ لَا أَخْتَارُ عَلَى الْجَنَّةِ شَيْئاً وَ لَوْ قُطِّعْتُ وَ حُرِّقْتُ.الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص99)؟ همان­طوری که حبیب‌ بن‌ مظاهر یک طرف را انتخاب کرد. ولی [حر بالاخره] توانست، تمامِ بارک‌الله به حرّ بن‌ یزید ریاحی برای این است که توانست پا روی هوای نفسش بگذارد، توانست صبر کند، توانست استقامت کند، و صراط مستقیم را انتخاب کند در مقابل راه انحرافی امامت بنی‌امیّه که ائمه‌ای بودند که «يَدْعُونَ إِلَى النَّار»(سوره قصص(28)، آیه41)؛ به سوی جهنم مردم را دعوت می‌کردند!

حرّ بن ‌یزید ریاحی آمد خدمت ابی‌عبدالله ‌الحسین. در یک جا من دیدم البته در همه جا نوشته نشده ولی این مطلب بعید نیست چون حرّ در فکرش احتمال هم شاید نمی‌داد که سیّدالشهداء قبولش کند لذا کارهایی که علامت تواضع باشد از دور می‌خواست به عرض اصحاب سیّدالشهداء برساند؛ از اسب پیاده شده، چکمه‌هایش را درآورده پابرهنه، بعضی می‌گویند این­ها را به گردن خودش انداخته، مهار اسبش را گرفته آرام‌آرام دارد می‌آید به طرف خیمه‌های ابی‌عبدالله ‌الحسین، حالا بیاید چه بکند؟ در فکر این است چطور به حسین ‌بن ‌علی و اهل بیتش بفهماند که من آمده‌ام و می‌خواهم توبه بکنم؟! ولی آقا سیّدالشهداء، امام رئوف، امام مهربان است، راوی می‌گوید: دیدم حضرت سیّدالشهداء از خیمه بیرون آمد آغوش را باز کرده حرّ را در بغل گرفت، اصلاً به او اجازه نداد که صحبتی بکند عذرخواهی بکند توبه‌اش قبول بود، همین‌که در دامن امامش قرار گرفت توبه‌اش قبول بود. [عرض کرد:] آقا من دیگر نمی‌توانم در میان خیمه‌ها بیایم، خجالت می‌کشم، خیلی بد کردم، معذرت می‌خواهم، اجازه بدهید من به میدان بروم! رفت جمعی را به قتل رساند، همه­ ی اصحاب عمر سعد تعجب می‌کردند که این مرد چرا این کار را می‌کند؟! تا وقتی که افتاد روی زمین! ابی‌عبدالله‌ الحسین آمد سرش را از روی زمین بلند کرد یک دستمالی بست به سرش خون زیاد نیاید و روی دامن نگهش داشت، فرمود: «یا حرّ أنت الحرٌّ کما سمّتک أمّک حرّ»(الهوف علي قتلي الطفوف، ترجمه‌ي فهري، ص104 و بحارالانوار، ج45، ص14 و الارشاد، شیخ مفيد، ترجمه‌ي ساعدي، ص457)؛ همان­طوری که مادرت اسم تو را حرّ گذاشت تو آزادی از عذاب جهنم، تو از این ساعت آزادی، شهیدی!

خوشا به حال یک چنین کسی که در دم مرگ سرش را در دامن امام زمانش ببیند و بشارت بهشت به او بدهند.

«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إلَّا بِاللهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ».

اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم

نسئلک اللهم و ندعوک باعظم اسمائک و بمحمد و علی و فاطمه و الحسن و الحسین و الائمه المعصومین من ولد الحسین و بامام زماننا یا الله ….

یا رحمان یا رحیم یا مقلب القلوب یا قاضی الحاجات اقض حاجاتنا

اللهم عجل لولیک الفرج

عجل لمولانا العزیز الفرج

خدایا به آبروی آقایمان حجة بن الحسن ما را از یاران پر استقامت امام زمان قرار بده

خدایا به آبروی آقایمان حجة بن الحسن عافیت کامل به همه مان مرحمت بفرما

خدایا توفیق عزاداری و استفاده از این ماه محترم و پرعظمت به ما مرحمت بفرما

خدایا به آبروی ولی عصر گرفتاری های شیعه را برطرف بفرما

دشمنان شیعه را ذلیل بفرما

دشمنان این مملکت ذلیل بفرما

خدمتگزاران به این مملکت زیر سایه امام زمان حفظ بفرما

شهدایمان با شهدای کربلا محشور بفرما

امواتمان غریق رحمت بفرما

عاقبتمان ختم بخیر بفرما

و عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

جهت دانلود صوت کلیک کنید

 

شب ۲۲ محرم ۱۴۲۱ – ۱۳۷۹/۰۲/۰۷

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 

۲۵ رمضان ۱۴۲۱ – ۱۳۷۹/۱۰/۰۲

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۲۲ جمادی الثانی ۱۴۲۱ – ۱۳۷۹/۰۶/۱۱

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۱۹ جمادی الثانی ۱۴۲۱ – ۱۳۷۹/۰۶/۲۸

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۱ جمادی الثانی ۱۴۲۱ – ۱۳۷۹/۰۶/۱۰

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 
 
 

۱۴ جمادی الاول ۱۴۲۱ – ۱۳۷۹/۰۵/۲۵

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۶ جمادی الاول ۱۴۲۱ – ۱۳۷۹/۰۵/۱۷

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

شب ۲۸ صفر ۱۴۲۱ – ۱۳۷۹/۰۳/۱۳

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 

شب ۲۷ صفر ۱۴۲۱ – ۱۳۷۹/۰۳/۱۲

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 

۲۲ محرم ۱۴۲۱ – ۱۳۷۹/۰۲/۰۷

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۱۱ محرم ۱۴۲۱ – ۱۳۷۹/۰۱/۲۷

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۸ محرم ۱۴۲۱ – ۱۳۷۹/۰۱/۲۵

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۱۵ شعبان ۱۴۲۱ – ۱۳۷۹/۰۸/۲۲

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 
 
 

۱۴ شعبان ۱۴۲۱ – ۱۳۷۹/۰۸/۲۱

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۱۲ شعبان ۱۴۲۱ – ۱۳۷۹/۰۸/۱۹

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۵ شعبان ۱۴۲۱ – ۱۳۷۹/۰۸/۱۲

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۳ شعبان ۱۴۲۱ – ۱۳۷۹/۰۸/۱۰

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

۱۴ رجب ۱۴۲۱ – ۱۳۷۹/۰۷/۲۱

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۱۳ رجب ۱۴۲۱ – ۱۳۷۹/۰۷/۲۰

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۲۰ ذی الحجه ۱۴۲۱ – ۱۳۷۹/۱۲/۲۶

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۱۸ ذی الحجه ۱۴۲۱ – ۱۳۷۹/۱۲/۲۴

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۳۰ ذی القعده ۱۴۲۱ – ۱۳۷۹/۱۲/۰۶

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۲۵ ذی القعده ۱۴۲۱ – ۱۳۷۹/۱۲/۰۱

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

شب ۲۱ رمضان ۱۴۲۱ – ۱۳۷۹/۰۹/۲۸

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 

شب ۱۹ رمضان ۱۴۲۱ – ۱۳۷۹/۰۹/۲۶

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 

۲۹ ذی القعده ۱۴۲۱ – ۱۳۷۹/۱۲/۰۵

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۸ ذی القعده ۱۴۲۱ – ۱۳۷۹/۱۱/۱۴

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۲۵ شوال ۱۴۲۱ – ۱۳۷۹/۱۱/۰۱

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۲۴ شوال ۱۴۲۱ – ۱۳۷۹/۱۰/۳۰

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۱۷ شوال ۱۴۲۱ – ۱۳۷۹/۱۰/۲۳

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۱۰ شوال ۱۴۲۱ – ۱۳۷۹/۱۰/۱۶

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۳ شوال ۱۴۲۱ – ۱۳۷۹/۱۰/۹

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۱۷ ربیع الثانی ۱۴۲۲ – ۱۳۸۰/۰۴/۱۸

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۲۰ ذی الحجه ۱۴۲۲ – شناخت روح

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۲۱ جمادی الثانی ۱۴۲۲

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۶ صفر ۱۴۲۲ – ۱۳۸۰/۰۲/۱۰

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۱۶ جمادی الاول ۱۴۲۲

جهت دانلود صوت و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 
 
 

۱۴ جمادی الثانی ۱۴۲۲ – ۱۳۸۰/۰۶/۱۲

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۱۰ جمادی الثانی ۱۴۲۲

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۲ جمادی الاول ۱۴۲۲ – ۱۳۸۰/۰۵/۰۱

جهت دانلود صوت و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 
 
 
 

۱۹ ذی الحجه ۱۴۲۲ – ۱۳۸۰/۱۲/۱۳

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 
 
 

۲۸ محرم ۱۴۲۲ – ۱۳۸۰/۰۲/۰۳

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۱۸ ذی الحجه ۱۴۲۲ – ۱۳۸۰/۱۲/۱۲ – عید غدیر خم – جمکران مقدس

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 
 
 
 
 
 

۱۶ ذی الحجه ۱۴۲۲ – ۱۳۸۰/۱۲/۱۰

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۱۸ ذی القعده ۱۴۲۲ – ۱۳۸۰/۱۱/۱۲

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۱۱ ذی القعده ۱۴۲۲ – ۱۳۸۰/۱۱/۰۵

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۲۰ شوال ۱۴۲۲ – ۱۳۸۰/۱۰/۱۵

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۶ شوال ۱۴۲۲ – ۱۳۸۰/۰۹/۳۰

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۳ شوال ۱۴۲۲ – ۱۳۸۰/۰۹/۲۷

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۱ شوال ۱۴۲۲ – ۱۳۸۰/۰۹/۲۵

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۲۸ رمضان ۱۴۲۲ – ۱۳۸۰/۰۹/۲۳

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۲۳ رمضان ۱۴۲۲ – ۱۳۸۰/۰۹/۱۷

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۲۲ رمضان ۱۴۲۲ – ۱۳۸۰/۰۹/۱۶

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۲۱ رمضان ۱۴۲۲ – ۱۳۸۰/۰۹/۱۵

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۲۰ رمضان ۱۴۲۲ – ۱۳۸۰/۰۹/۱۴

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۱۹ رمضان ۱۴۲۲ – ۱۳۸۰/۰۹/۱۳

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۱۷ رمضان ۱۴۲۲ – ۱۳۸۰/۰۹/۱۲

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 

۱۶ رمضان ۱۴۲۲ – ۱۳۸۰/۰۹/۱۰

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید