شب ۲ محرم ۱۴۲۰ – ۱۳۷۸/۰۱/۲۹
أَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطَانِ الرَّجِيمِ
بِسْمِاللّهِالرَّحمَنِالرَّحِيمِ
أَلحَمدُلِلّه وَ الصَّلوةُ وَ السَّلامُ عَلي رَسُولِ اللّهِ وَ عَلي آلِه ِآلِ ِاللّهِ لاسِيُّمَا عَلَي بَقيِةِ اللّهِ رُوحِي وَ أَرْوَاحُ العَالَمِينَ لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ اللَّعنَةُ الدّائِمَةُ عَلَي أَعدَائِهِم أَجْمَعينَ مِنَ الآنِ إلَي قِيَامِِ يَومِِ الدّينِ.
أَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطَانِ الرَّجِيمِ
«وَ لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ إِنَّ ذلِکَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»(و كسي كه بردباري كند و گذشت نمايد، قطعاً آن از ارادهی قوي در كارها است.سوره شورى(42)، آیه43)
کسب صبر و گذشت از مکتب ابی عبدالله الحسین علیهالسلام
آیات متعددی که [تلاوت شد] همهاش قابلِ برای بحث و گفتگو در این شبهای عزیز ماه محرمالحرام، ماه پُراحترام، ماهی که تشیع و اسلام به خاطر این ماه زنده است، ماهی که به خاطر شهادت حضرت ابیعبدالله الحسین و فدا کردن جان و اهل و عیالش، بشریت را از ظلمت و ظلم نجات داد. این آیاتی که تلاوت شد خیلی مناسب با این شبهاست.
یکی از آن آیات این آیهای بود که تلاوت کردم: «وَ لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ إِنَّ ذلِکَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»؛ کسی که صبر کند و گذشت کند، این دو حالت و دو صفت، از استقامت و از عزم امور است.
امیدواریم در این ماه محرم خدای تعالی به ما توفیق عزاداری عنایت بفرماید که هر چه داریم از عزاداری ابی عبدالله الحسین و استقامت اصحاب و یاران آن بزرگوار است.
شب اوّل این مجلس است از خدا خواستهام که مطالبی به زبانم جاری کند تا شما انشاءالله همانطوری که اصحاب ابی عبدالله الحسین «کَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ» (سوره صف(61)، آیه4) [بودند] که فرمود: آنقدر اصحاب من خوب هستند که مانند و مثلشان پیدا نمیشود (فَإِنِّي لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَيْراً مِنْ أَصْحَابِي وَ لَا أَهْلَ بَيْتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي.بحارالانوار، ج44، ص392-393 و الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص91) البته در روایات دارد جز اصحاب حضرت بقیة الله (عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: أَتَيْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ علیهالسلام فَوَجَدْتُهُ مُتَفَكِّراً يَنْكُتُ فِي الْأَرْضِ فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا لِي أَرَاكَ مُتَفَكِّراً تَنْكُتُ فِي الْأَرْضِ أَ رَغِبْتَ فِيهَا فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا رَغِبْتُ فِيهَا وَ لَا فِي الدُّنْيَا يَوْماً قَطُّ وَ لَكِنْ فَكَّرْتُ فِي مَوْلُودٍ يَكُونُ مِنْ ظَهْرِي الْحَادِيَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِي هُوَ الْمَهْدِيُّ يَمْلَؤُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً تَكُونُ لَهُ حَيْرَةٌ وَ غَيْبَةٌ يَضِلُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَهْتَدِي فِيهَا آخَرُونَ فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِنَّ هَذَا لَكَائِنٌ فَقَالَ نَعَمْ كَمَا أَنَّهُ مَخْلُوقٌ وَ أَنَّى لَكَ بِالْعِلْمِ بِهَذَا الْأَمْرِ يَا أَصْبَغُ أُولَئِكَ خِيَارُ هَذِهِ الْأُمَّةِ مَعَ أَبْرَارِ هَذِهِ الْعِتْرَةِ [در روایت دیگر «خِيَارِ أَبْرَارِ هَذِهِ الْعِتْرَةِ» دارد] قُلْتُ وَ مَا يَكُونُ بَعْدَ ذَلِكَ قَالَ ثُمَ يَفْعَلُ اللَّهُ ما يَشاءُ فَإِنَّ لَهُ إِرَادَاتٍ وَ غَايَاتٍ وَ نِهَايَاتٍ.الامامة و التبصرة من الحیرة، ص121 و كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص289 و بحارالانوار، ج51، ص118 که در این روایت اصبغ بن نباته که راوی این روایت است از امیرالمؤمنین علیهالسلام سؤال میکند: من به آن روزگار (حضرت مهدی علیهالسلام) ميرسم؟ حضرت میفرمایند: اى اصبغ كجا تو را به اين كار دسترسى هست؟! آنان (یاران امام مهدی علیهالسلام) برگزيدگان اين امّتند). امیدوارم انشاءالله از این مکتب، از این کلاس، از این تدریسی که انشاءالله این شبها وجود دارد با جدّیت کامل، با همّت عالی کوشش کنید که تا روز عاشورا آنچنان خودتان را بسازید که اگر کربلا بودید و اگر کربلائی تشکیل شد و اگر انشاءالله ظهور امامتان را مشاهده کردید بتوانید مانند اصحاب ابی عبدالله الحسین با استقامت باشید.
امیدوارم انشاءالله این درسی که حضرت ابی عبدالله ارواحنا له الفداء در این ایام به اصحابش داد و اصحابش به ما میدهند تعلیم بگیریم و خود را بسازیم و آنچنان استقامتی داشته باشیم که هم صبر کنیم، هم ببخشیم، تا عزم امور را داشته باشیم.
عقیده و جهاد علامت حیات و زندگی است
از صفات حمیده ی انسان که حتماً در راه رسیدن به کمالات لازم است همین جمله است که در این آیه ی شریفه مشاهده میشود؛ صبر به معنای بردبار بودن در راه رسیدن به هدف [است]، صبر به معنای این است که اگر انسان خواست یک هدفی را تعقیب بکند، از مشکلاتش، از ناراحتیهایش رنجیده نشود. یک جملهای از حضرت ابی عبدالله الحسین معروف است که فرموده: «إنّ الحَیاة عقیدةٌ و جِهَاد»، اگر چه سندی برای این کلام دیده نشده ولی بسیار کلام بزرگ و عمیق و صحیحی است که از لحن کلام پیداست از امام است. میفرماید: حیات و زندگی [عقیده و جهاد است] که مفهوم مخالفش این است که کسی که این دو چیز را ندارد حیات ندارد، زندگی ندارد. دو چیز حیات است، کلّ حیات، کلّ زندگی است؛ با کلمه ی «الحیاة» گفته (ال در اینجا به معنای کل است)؛ یعنی تمام حیات، تمام زندگی، به دو مطلب خلاصه میشود و آن دو مطلب یکی جهاد است؛ جهاد به معنای کوشش، به معنای فعالیت، و یکی عقیده است؛ دلبستگی، پابندبودن، معتقدبودن. شما در زندگی دنیاییتان، در زندگی اخرویتان، در زندگی مادی و معنویتان، اگر این دو چیز را داشته باشید بالاخره موفق خواهید شد.
در هر عملی که میخواهید انجام بدهید اوّلین کاری که باید بکنید [این است که] معتقد به آن کار باشید. خیلی افراد هستند کار را شروع میکنند میگویند: تا ببینیم چه میشود! طبعاً اعتقاد به صحت کار ندارند، اعتقاد به اینکه این کار ممکن است آن شخص را به سعادت برساند ندارند؛ مثلاً راه تزکیه ی نفس را روی یک هوسی پیش میگیرد، یک چند روزی هم در این راه قدم برمیدارد ولی اعتقاد به این مسئله [ندارد]؛ حالا یا در اثر وسوسههای دیگران است که میگویند: تزکیه ی نفس [لازم نیست]، حتّی دیدم که بعضی برای من نوشته بودند که تزکیه ی نفس حرام است! یا بعضی گفته بودند: تزکیهی نفس برای انسان میسّر نیست و حتّی علی بن ابی طالب هم موفق به تزکیه ی نفس نشد!! [که در اثر عدم درک حقیقت تزکیهی نفس است]. خوب با این وسوسهها، با این مطالب انحرافی، انسانی که عقیده ندارد، درست حقیقت را درک نکرده، متوجه به اینکه پروردگار متعال یازده قسم خورده و با یازده قسم و تأکید (وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها، وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها، وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها، وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها، وَ السَّماءِ وَ ما بَناها، وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها، وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها، فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها، قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها.سوره شمس(91)، آیات1-9)، رستگاری انسان را منوط به تزکیهی نفس فرموده که اگر حرام بود، اگر موفقیتآمیز نبود، خدا هیچگاه یک چنین دستوری نمیداد و فلاح و رستگاری را منحصر به این مطلب نمیکرد که فکر میکنم کسانی که این وسوسهها را القاء میکنند حالا در هر وضعی که باشند، در هر قیافه و لباسی که باشند، این تنها وسوسه ی شیطانی است و مخالف آیات صریح قرآنی و مخالف صدها روایت در کتب اسلامی است و الّا تزکیه ی نفس اگر آسان هم حتّی نبود خدا با این فشار، با این اصرار، با این مطالبی که در قرآن هست، کسی را وادار به تزکیه ی نفس نمیفرمود: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا» (سوره شمس(91)، آیه9). بنابراین این وسوسهها فقط ضررش این است که یک چند روزی یک جوانی -که واقعاً بعضیها مرا دچار حیرت میکنند؛ جوانهایی در سنین فشار هوای نفس- آنچنان اظهار قدرت میکنند در مقابل شیطان و نفس امّاره در این دنیای پر از شهوت و پر از انحرافات، آنچنان اظهار قدرت در مقابل شیطان میکنند که انسان واقعاً دچار حیرت میشود! میشود یک انسان این چنین باشهامت باشد که پشت پا به شهوتها، پشت پا به تمام مثلاً لذتها و تمام خودخواهیها بزند و بگوید: خدایا من بنده ی تو هستم و تحت فرمان تو هستم و تحت اوامر تو هستم! مگر میشود؟! ما نمونههای زیادی داریم. استقامت، یک چنین حالتی به انسان عطا میکند که همین آیه ی شریفه و اعمال اصحاب ابی عبدالله الحسین علیهالسّلام در این ماه [بیانگر این مطلب است].
استفادهی انسان بیدار از ماه محرم
من امشب این مطالب را عرض میکنم که انشاءالله در این ماه شما کوشش کنید تنها به گریه کردن و عزاداریهای ظاهری و قشری اکتفا نکنید ولو همان قشریاش هم، همان ظاهریاش هم، خیلی ارزش دارد حتی تباکی بر حضرت ابیعبدالله الحسین آنقدر قدرت دارد که انسان را وارد بهشت میکند بلکه بهشت بر او واجب میشود (وَ رُوِيَ أَيْضاً عَنْ آلِ الرَّسُولِ صلیاللهعلیهوآله أَنَّهُمْ قَالُوا مَنْ بَكَى أَوْ أَبْكَى فِينَا مِائَةً ضَمِنَّا لَهُ عَلَى اللَّهِ الْجَنَّةَ وَ مَنْ بَكَى أَوْ أَبْكَى خَمْسِينَ فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ بَكَى أَوْ أَبْكَى ثَلَاثِينَ فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ بَكَى أَوْ أَبْكَى عَشَرَةً فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ بَكَى أَوْ أَبْكَى وَاحِداً فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ تَبَاكَى فَلَهُ الْجَنَّة.اللهوف على قتلى الطفوف، ترجمه فهرى، ص10-11) اما در عین حال یک مرد آگاه، یک انسان بیدار، یک انسانی که از خواب غفلت بیدار شده، یقظه را خوب گذرانده، به این اندازه از استفاده از ماه مبارک محرم اکتفاء نمیکند؛ لحظه به لحظه باید بنشینید از درسهایی که مکتب سیّد الشهداء و مکتب عاشورا برای شما گفته و تعلیم داده استفاده کنید. لذا یکی از مسائل بسیار مهم عاشورا همین آیه ی شریفه است، یکی صبر است که درباره ی سیّد الشّهداء علیه الصلاة و السلام فرمودهاند که «قُتِلَ صَبراً» (أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي فَأَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ- الْمَذْبُوحِ بِشَطِّ الْفُرَاتِ مِنْ غَيْرِ ذَحْلٍ وَ لَا تِرَاتٍ أَنَا ابْنُ مَنِ انْتُهِكَ حَرِيمُهُ وَ سُلِبَ نَعِيمُهُ وَ انْتُهِبَ مَالُهُ وَ سُبِيَ عِيَالُهُ أَنَا ابْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً.الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج2، ص305 و اللهوف علی قتلی الطفوف، ترجمه فهری، ص157)؛ حضرت ابیعبدالله الحسین کشته شد، صبراً کشته شد. بعضی از علما این کلمه را میخواهند مثلاً توجیه کنند، معنا کنند، گفتهاند که حضرت سیّد الشّهداء را با تأمّل کشتند یعنی کمکم! اینطوری معنا کردهاند که من این اعتقاد را ندارم.
حضرت سیّد الشهداء بر اساس صبر کشته شد
بعضی گفتهاند که حضرت سیّد الشهداء بر اساس صبر کشته شد؛ یعنی بر اساس تحمل مشقات برای رسیدن به هدف، برای تحمل ناراحتیها، چه ناراحتی از این بالاتر که زن و فرزندش اسیر شوند؟! طفل شیرخوارش در مقابل چشمش هدف تیر قرار بگیرد؟! و آن همه ناراحتی برایش به وجود بیاید؟! در عین حال دیدند روز عاشورا «کلّ ما اشتدّت البلاء»؛ هر چه بلا شدیدتر میشد، هر چه فشار بیشتر میشد، حضرت ابی عبدالله الحسین خوشحالتر، برافروختهتر، سرحالتر دیده میشد (قَالَ بَعْضُ الرُّوَاةِ فَوَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُ مَكْثُوراً قَطُّ قَدْ قُتِلَ وُلْدُهُ وَ أَهْلُ بَيْتِهِ وَ أَصْحَابُهُ أَرْبَطَ جَأْشاً مِنْهُ وَ إِنْ كَانَتِ الرِّجَالُ لَتَشُدُّ عَلَيْهِ فَيَشُدُّ عَلَيْهَا بِسَيْفِهِ فَيَنْكَشِفُ عَنْهُ انْكِشَافَ الْمِعْزَى إِذَا شَدَّ فِيهِ الذِّئْبُ وَ لَقَدْ كَانَ يَحْمِلُ فِيهِمْ وَ لَقَدْ تَكَمَّلُوا ثَلَاثِينَ أَلْفاً فَيُهْزَمُونَ بَيْنَ يَدَيْهِ كَأَنَّهُمُ الْجَرَادُ الْمُنْتَشِرُ ثُمَّ يَرْجِعُ إِلَى مَرْكَزِهِ وَ هُوَ يَقُولُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ.اللهوف على قتلى الطفوف، ترجمه فهرى، ص119 و الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص111)! چرا؟ برای اینکه «قُتِلَ صَبراً»، برای اینکه موفقیت را میدید، امر الهی را داشت انجام میداد، با صبر و با تحمل که از عزم امور است، از تصمیم قطعی و قاطعیت زیاد سرچشمه میگیرد، از ارزشهای انسانی سرچشمه میگیرد، از صبر آن حضرت سرچشمه میگیرد، با اینکه میدانست کشته میشود، با اینکه میدانست اهل و عیالش اسیر میشوند، با اینکه میدانست در مقابل چشمش، اصحابش، فرزندانش قطعه قطعه میشوند، در عین حال بردبار بود، متحمل بود، با عزم راسخی این هدف را تعقیب کرد. چرا؟ برای اینکه امام است. امام یعنی چه؟ یعنی مقتدای مردم. مقتدای مردم یعنی چه؟ یعنی بشریت اگر میخواهند به مقصدهای مختلفی که دارند -هر مقصدی که باشد- برسند دو چیز را باید رعایت کنند: یکی تحمل مشقات که «إنّ الحَیاة عَقِیدةٌ و جهاد»، یکی هم گذشت و عفو و شرح صدر.
افرادی که گذشت ندارند شرح صدر ندارند
افرادی که گذشت ندارند -حالا یک چند جملهای درباره ی این صفت حمیده که در این آیه ی شریفه هست مطالبی عرض کنم- افرادی که گذشت ندارند، شرح صدر ندارند؛ اگر کسی شما را عصبانی کرد، شما عصبانی شدید، بدتان آمد، عکسالعمل نشان دادید، این معنایش چیست؟ معنایش این است که ظرف شما زود پر شد و سرریز کرد! معنایش این است که شما را با یک کلمه حرف، با یک فحش، با یک مسئله ی جزئی، از کوره درتان کرد! میگوئید: دیگر از کوره در رفتم یا مثلاً من نتوانستم تحمل کنم عصبانی شدم! باید گذشت داشته باشید.
آزمایش میزان استقامت باطن
میتوانید میزان باطن خودتان را در استقامت اینطوری که من میگویم آزمایش کنید: اگر در نهایت درجه ی عصبانیت هستید، در مقابل یک کاری قرار گرفتید که خیلی شما را آن کار عصبانی کرده ولی یکی از دوستتان آمد در مقابلتان، اگر توانستید فوراً اظهار محبّت به آن دوستتان بکنید که طبعاً او شما را عصبانی نکرده، و کنترل عصبانی شدنتان در دست خودتان بود [دارای استقامت هستید] که من دیدهام بعضی از اولیاء خدا اینطور بودند؛ برای خاطر خدا عصبانی بودند، برای خاطر خدا غضب کرده بودند، در نهایت درجه ی غضب، یک دفعه یک یتیمی، یک ضعیفی، یک مظلومی در مقابلشان آمد، عصبانیّت را ادامه به آن طرف ندادند، تمام محبت و مهربانیشان را متوجّه او کردند در همان حال! این طرف نگاه میکند عصبانی است، آن طرف نگاه میکند مهربانی است!
محبت با دوستان و غضب با دشمنان از صفات یاران امام زمان علیهالسلام
یک روز علی بن ابی طالب به مالک اشتر فرمود: در میان جنگ من در نهایت درجه ی غضب -غضب خداست علی علیه الصلاة و السلام، غضب پروردگار و مظهر قهّاریّت خداست- غضب کرده میکشم جلو میروم میرسم به یک نفر که فرزندش ممکن است یک صالحی باشد از کنار او رد میشوم! یا [وقتی علی بن ابی طالب] به یک مظلومی که برخورد میکند [با کمال مهربانی با او برخورد میکند]. درباره ی علی بن ابی طالب یکی از نویسندههای خارجی است میگوید که علی را وقتی انسان در خانه ی یتیمها و بیوه زنها میبیند احتمال نمیدهد که در وجود این شخص یک سر سوزن غضب باشد و وقتی در جبهههای جنگ علی را میبیند انسان احتمال نمیدهد که در وجود این شخص یک سر سوزن مهربانی باشد! اینطور بودند. شما هم اگر میخواهید [از یاران امام عصر ارواحنا فداه باشید]، یکی از شرائط اینکه از یاران حضرت چه در زمان غیبت و چه در زمان ظهور باشید باید اینگونه باشید که بخشش داشته باشید، مهربان باشید، بامحبت باشید و در مقابل کفار و آنهایی که نسبت به دین شما، به مسلک شما، به هدف شما بدبین هستند و میخواهند شما را از بین ببرند باید غضب داشته باشید: «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ»(سوره فتح(48)، آیه29)؛ اصحاب رسول اکرم که مظهر اتمّش علی بن ابی طالب بود در مقابل کفار با شدّت عمل میکردند و در مقابل خودشان -خودشان که میگویم نه فکر کنید تنها با سلمان و ابیذر، نه، هر کس اسمش مسلمان بود ولو باطناً خبیث باشد- و در بین خودشان با اصحاب پیغمبر، رحماء؛ یعنی مهربان، بامحبت برخورد میکردند.
صبر و گذشت مربوط به استقامت است
این آیه میفرماید: کسی که صبر کند و کسی که ببخشد، -صبر بکند؛ یعنی تحمل مشقات را بکند، ببخشد؛ یعنی ظرفیت داشته باشد، شرح صدر داشته باشد، در مقابل هر ناملایمی عصبانی نشود، گذشت داشته باشد- «إِنَّ ذلِکَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»؛ این از استقامت [است]؛ چون عزم امور را بخواهم برایتان توضیح بدهم یک قدری طول میکشد خلاصهاش استقامت است، مربوط به استقامت شماست، صبر و گذشت؛ این دو چیز را فراموش نکنید. اصحاب ابی عبدالله الحسین اینچنین بودند. شما اگر حالات اصحاب سیّد الشهداء را در روز عاشورا دقت کنید میبینید این دو مسئله در وجود اینها آنچنان ظهور و بروز دارد که واقعاً انسان تعجب میکند؛ غفران و گذشت خیلی شدید، و صبر و تحمل هم خیلی شدید!
یک نمونه: من یک وقتی با یکی از مراجع خیلی صمیمی بودم، به من محبّت داشتند، من هم جوان بودم. یک مبلّغی رفته بود در یک مجلس پرجمعیتی به اسم، علیه ایشان حرف زده بود! ما هم چون ارادت به ایشان داشتیم و از ایشان طبعاً تقلید میکردیم و به ایشان خیلی عشق داشتیم، خیلی از این ناراحت بودیم. او پیام فرستاد که من میخواهم بیایم عذرخواهی کنم. ما حاضر نبودیم، دوستان ایشان حاضر نبودیم که ایشان را آن آقا عفو کند. آخر تو در آن مجلس با آن جمعیت این بد و بیراهها را گفتهای حالا میخواهی بیایی خصوصی خدمت ایشان، ایشان را مثلاً وادار کنی که عفوت کنند؟!
برخورد حر با حضرت سید الشهداء علیهالسلام و عفو آن حضرت
یک کسی که اذیت زیادی به انسان وارد کرده، حرّ بن یزید ریاحی میدانید با سیّدالشهداء و اصحابش چه کرد؟ چون ما با نظر خوب به حرّ نگاه میکنیم، قبرش هم میرویم زیارت میخوانیم و اظهار ارادت هم به او میکنیم باید هم اینکار را بکنیم اگر میخواهیم پیرو ابی عبدالله الحسین باشیم و کار زشت او را و عمل بد او را ذکر نمیکنیم [ولی] رسیده در مقابل سید الشهداء با هزار نفر سر راه حضرت ابیعبدالله را گرفته(و جاء القوم و هم ألف فارس مع الحرّ بن يزيد التميمي اليربوعي.وقعة الطف، ص168 و الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج2، ص78 و بحارالانوار، ج44، ص375)! من خیلی هم معتقد نیستم روزهای اول خیلی به حضرت احترام میکرد؛ این مقداری که اگر مادر تو، زهرا نبود من به تو چه میگفتم (… فَقَالَ لَهُ الْحُرُّ إِنَّا لَسْنَا مِنْ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ كَتَبُوا إِلَيْكَ وَ قَدْ أُمِرْنَا إِذَا نَحْنُ لَقِينَاكَ أَلَّا نُفَارِقَكَ حَتَّى نُقْدِمَكَ الْكُوفَةَ عَلَى عُبَيْدِ اللَّهِ فَقَالَ لَهُ الْحُسَيْنُ علیهالسلام الْمَوْتُ أَدْنَى إِلَيْكَ مِنْ ذَلِكَ ثُمَّ قَالَ لِأَصْحَابِهِ قُومُوا فَارْكَبُوا فَرَكِبُوا وَ انْتَظَرَ حَتَّى رَكِبَ نِسَاؤُهُمْ فَقَالَ لِأَصْحَابِهِ انْصَرِفُوا فَلَمَّا ذَهَبُوا لِيَنْصَرِفُوا حَالَ الْقَوْمُ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الِانْصِرَافِ فَقَالَ الْحُسَيْنُ علیهالسلام لِلْحُرِّ ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ مَا تُرِيدُ فَقَالَ لَهُ الْحُرُّ أَمَا لَوْ غَيْرُكَ مِنَ الْعَرَبِ يَقُولُهَا لِي وَ هُوَ عَلَى مِثْلِ الْحَالِ الَّتِي أَنْتَ عَلَيْهَا مَا تَرَكْتُ ذِكْرَ أُمِّهِ بِالثُّكْلِ كَائِناً مَنْ كَانَ وَ لَكِنْ وَ اللَّهِ مَا لِي إِلَى ذِكْرِ أُمِّكَ مِنْ سَبِيلٍ إِلَّا بِأَحْسَنِ مَا يُقْدَرُ عَلَيْه.…الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص80)! این برای حضرت ابیعبدالله احترام نیست، این مقدار توهین هم هست! یا مثلاً فرض کنید ادب مختصری که داشت حالا خیلی عجیب است آمده سر راه حضرت سیّد الشّهداء را گرفته و اجازه نمیدهد که حضرت برگردد. [حضرت میفرمایند:] خوب ما را دعوت کردید حالا نمیخواهید برمیگردیم، [میگوید:] نه، نمیشود (وَ أَخَذَهُمُ الْحُرُّ بِالنُّزُولِ فِي ذَلِكَ الْمَكَانِ عَلَى غَيْرِ مَاءٍ وَ لَا قَرْيَةٍ فَقَالَ لَهُ الْحُسَيْنُ علیهالسلام دَعْنَا وَيْحَكَ نَنْزِلْ فِي هَذِهِ الْقَرْيَةِ أَوْ هَذِهِ يَعْنِي نَيْنَوَى وَ الْغَاضِرِيَّةَ أَوْ هَذِهِ يَعْنِي شِفْنَةَ قَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا أَسْتَطِيعُ ذَلِكَ هَذَا رَجُلٌ قَدْ بُعِثَ إِلَيَّ عَيْناً عَلَيَّ.الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص84. حر بن يزيد پس از ملاحظه نامه، براى آنكه مأموريتش را بىكم و كاست انجام داده باشد حسين علیهالسلام را در بيابانى خالى از آب و گياه و دور از آبادى فرود آورد، حسين ع فرمود واى بر تو بگذار تا در اين قريهاى كه نزديك باين محل است يا در نينوا و يا در غاضريه و يا در شفيه نزول نمائيم. پاسخ داد به خدا قسم نميتوانم چنين اجازه بشما بدهم زيرا چنانچه مىبينيد اين مرد را پسر زياد، جاسوس براى كارهاى من قرار داده و نمىتوانم دست از پا خطا كنم.الإرشاد للمفيد، ترجمه ساعدى، ص433)! به طرف کوفه هم حضرت دیگر نمیخواهد برود. حالا یک راه وسطی را در پیش بگیریم با هم حرکت کنیم به یک جایی برسیم که لااقل بشود در آنجا خیمه زد. آورد حضرت را در وسط بلا انداخت! در کربلا انداخت! تا روز عاشورا هم در جبهه ی مخالف بود و لااقل جزء سیاهی لشکر بود با هزار نفر از لشکریانش. میخواهم عفو سیّدالشّهداء را برایتان بگویم و عفو سیّدالشّهداء باید اینطوری باشد، [ولی] عفو اصحابش! شما اگر یک وقتی در رکاب حضرت بقیةالله ارواحنا فداه بودید، حضرت خواست یک شخص خبیثی را ببخشد اظهار نظر نباید بکنید. یک اظهار نظر از طرف این اصحاب پر ارزش حضرت ابی عبدالله وجود ندارد که به حضرت بگویند: آقا حرّ را شما چرا میخواهید ببخشید؟! یک چنین صفتی در اصحاب مهمتر است تا خود حضرت سیّد الشّهداء؛ چون حضرت سیّد الشهداء مظهر عفو پروردگار است و باید اینطور باشد.
روز عاشورا آمده خودش هم خجالت میکشد و خیلی هم برایش سخت بود و از باطن هم تکان خورده بود؛ چون هیچ دلیل ظاهری نداشت که حرّ در روز عاشورا بیاید به طرف سیّدالشّهداء؛ یعنی اگر جاهطلب بود نمیآمد، اگر ریاست طلب بود نمیآمد، اگر به فکر دنیایش بود نمیآمد، اگر محبّ دنیا و زن و بچه و امثال اینها بود نمیآمد. معلوم است [واقعا تکان خورده بود]، من نمیخواهم بگویم [حضرت با علم امامت به آن علم داشت]؛ چون علم امامت معلوم میکند و از باطن شخص خبر دارد که این توبهاش واقعی است این را نمیخواهم عرض کنم، ولی از ظواهر هم خوب پیداست که توبهاش واقعی است. طبعاً باید وقتی میآید یک خردهای سرزنشش کنند؛ ماها باشیم میگوئیم: یک خردهای به او بگوئیم آخر ما هم چیزی فهمیدیم نگوید اینها نفهمیدند من چه کردهام! وقتی که دارد می آید حضرت سیّدالشهداء به اصحابشان میفرمایند که یک میهمان دارد برای ما میآید! برخیزید به استقبالش برویم! این شخص کیست؟ حرّ بن یزید ریاحی. یک نفر نگفت: آقا! ایشان را شما میپذیرید؟! این مهم است!
هماهنگی یاران سید الشهداء علیهالسلام با آن حضرت در عفو و گذشت
شما باید اینطور باشید، گذشتتان باید در این حدّ باشد که «لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ إِنَّ ذلِکَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ». ببینید صبرشان آن بود که انجام دادند، غفرانشان این بود که این یک نمونه بود. نمونههای زیادی در کربلا هست. اگر میخواهید هم بخشیده بشوید، هم قوی بشوید بیائید در دامن حضرت ابی عبدالله الحسین قرار بگیرید. فرقی هم نمیکند «کُلٌّهٌمْ نُورٌ وَاحِدٌ» (قال رَسُولَ اللَّه صلياللهعليهوآله: خَلَقَنِيَ اللَّه تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ أَهلَ بَيْتِي مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ آدَمَ بِسَبْعَةِ آلَافِ عَامٍ ثُمَّ نَقَلَنَا مِنْ صُلْبِه إِلَى أَصْلَابِ الطَّاهرِينَ وَ إِلَى أَرْحَامِ الْمُطَهرَات.بحارالانوار، ج36، ص302 و قال رَسُولَ اللَّه صلياللهعليهوآله: إِنَّ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ أَوْحَى إِلَيَّ لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي يَا مُحَمَّدُ مَنْ خَلَّفْتَ فِي الْأَرْضِ عَلَى أُمَّتِكَ وَ هوَ أَعْلَمُ بِذَلِكَ قُلْتُ يَا رَبِّ أَخِي قَالَ يَا مُحَمَّدُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ قُلْتُ نَعَمْ يَا رَبِّ قَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنِّي اطَّلَعْتُ إِلَى الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً فَاخْتَرْتُكَ مِنْها فَلَا أُذْكَرُ حَتَّى تُذْكَرَ مَعِي أَنَا الْمَحْمُودُ وَ أَنْتَ مُحَمَّدٌ ثُمَّ اطَّلَعْتُ إِلَى الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً أُخْرَى فَاخْتَرْتُ مِنْها عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ فَجَعَلْتُه وَصِيَّكَ فَأَنْتَ سَيِّدُ الْأَنْبِيَاءِ وَ عَلِيٌّ سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ ثُمَّ اشْتَقَقْتُ لَه اسْماً مِنْ أَسْمَائِي فَأَنَا الْأَعْلَى وَ هوَ عَلِيٌّ يَا مُحَمَّدُ إِنِّي خَلَقْتُ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ ثُمَّ عَرَضْتُ وَلَايَتَهمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَمَنْ قَبِلَها كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ وَ مَنْ جَحَدَها كَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ يَا مُحَمَّدُ لَوْ أَنَّ عَبْداً مِنْ عِبَادِي عَبَدَنِي حَتَّى يَنْقَطِعَ ثُمَّ لَقِيَنِي جَاحِداً لِوَلَايَتِهمْ أَدْخَلْتُه نَارِي ثُمَّ قَالَ يَا مُحَمَّدُ أَ تُحِبُّ أَنْ تَرَاهمْ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ تَقَدَّمْ أَمَامَكَ فَتَقَدَّمْتُ أَمَامِي وَ إِذَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ وَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ وَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ وَ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ كَأَنَّه كَوْكَبٌ دُرِّيٌ فِي وَسَطِهمْ فَقُلْتُ يَا رَبِّ مَنْ هؤُلَاءِ فَقَالَ هؤُلَاءِ الْأَئِمَّةُ وَ هذَا الْقَائِمُ يُحِلُّ حَلَالِي وَ يُحَرِّمُ حَرَامِي وَ يَنْتَقِمُ مِنْ أَعْدَائِي يَا مُحَمَّدُ أَحْبِبْه فَإِنِّي أُحِبُّه وَ أُحِبُّ مَنْ يُحِبُّه.بحارالانوار، ج36، ص222-223)، در دامن امام زمانتان قرار بگیرید، با امام زمانتان باشید، در مقابل او حرفی نداشته باشید. همه حرکت کردند آمدند درِ خیمه دیدند حرّ سرش را پایین انداخته و خجالت میکشد، یک کلمه امام نفرمود که تو دیدی با ما چه کردی؟ ما را در چه مهلکهای انداختی؟ ابدا. شما میگوئید: مهم نیست! نه، مهم است. اگر شما بعد از اینکه مظلوم واقع شدید و آن ظلم هم ادامه داشته باشد، اگر ظالمتان را بخشیدید و حتی به رویش هم نیاوردید و حتی وقتی که در صحرای کربلا کشته شد بروید سرش را روی دامن بگیرید و برایش شعر بخوانید، مدیحه سرایی کنید، عزاداری کنید، اشک بریزید برایش، و بگوئید «أنتَ حرٌّ کما سمّتک أمّک حرّ» (اللهوف علی قتلی الطفوف، ص 104)! میتوانید بگوئید که مهم نیست. این خیلی مهم است! و من نمیخواهم بگویم شما امام باشید مثل مثلاً حضرت سیّدالشّهداء که باید اقتداء به آن حضرت بکنیم؛ مثل اصحابش باید بود. حبیب بن مظاهر نگفت: آقا چرا حرّ را پذیرفتی؟! خیلی هم نزدیک بود. علی اکبر عزیزترین مردم، عزیزترین اصحاب و فرزندان حضرت ابی عبدالله است، نیامد بگوید: آقا جان! این حرّ خیلی اذیتمان کرده او را نبخشید. زینب کبری نیامد این حرف را بزند؛ چون همهشان با سیّدالشّهداء از نظر روحی و از نظر استقامت هماهنگ بودند، از نظر عفو هماهنگ بودند. اصحاب حضرت ابیعبدالله یا اصحاب حضرت بقیة الله باید با امامشان هماهنگ باشند. من مکرر این را گفتهام که اگر در یک مسجدی شما ببینید یک نفر آن کنار دارد برای خودش نماز میخواند، یک روحانی هم مثلاً جلو دارد نماز میخواند، هیچوقت نمیگوئید او به این اقتداء کرده؛ [زیرا] او در رکوع است این در سجود، او در قیام است این در قعود. هیچوقت اصلاً در ذهنتان هم نمیآید. امّا اگر دیدید نزدیک به هم هستند، هر کاری او میکند این هم میکند، میگوئید: این به او اقتداء کرده. ما چه موقع به اماممان اقتداء کرده ایم؟ وقتی که روحمان با روح او و اعمالمان با اعمال او و گفتارمان با گفتار او تطبیق بکند امام ماست. و الّا امام ما امام زمان نیست! امام ما سیّدالشهداء نیست اگر اعمالمان یا گفتارمان یا اعتقاداتمان، با اعمال و گفتار و اعتقادات حضرت ابی عبدالله الحسین تطبیق نکند. آنهایی که تطبیق نمیکرد فکرشان و عقائدشان، همان شب عاشورا رفتند.
شب عاشورا محبین دنیا رفتند و صابرین ماندند
یک عدهای از اطراف جمع شده بودند -چون علی بن ابی طالب در هر جنگی فاتح بود- فکر میکردند حضرت سیّدالشهداء هم در این جنگ فاتح است؛ فردا کوفه را میگیرد و معاویه را عقب میزند و استاندار زیادی میخواهد، مثلا رئیس شهربانی زیادی میخواهد، بالاخره نوبتی هم باشد به ماها میرسد! آمدند، جمعیت هم زیاد بود، هزار و چند نفر نوشتهاند ولی وقتی که اعلام کشته شدن، آن هم از زبان صادقی که مثل حضرت سیّدالشهدا است داده شد، اینها رفتند، همهشان بلند شدند رفتند! اینکه میگویم همهشان؛ چون هفتاد و دو نفر در مقابل هزار و مثلاً چهار صد نفر خیلی ناچیز است، همه رفتند! طوری هم شبانه باعجله میرفتند که دشمن متوجه نشود و دشمن نیاید جلوی آنها را بگیرد، رفتند! تنها ماندند هفتاد و دو نفر! اینها غربال شدند، اینها، هم صابر بودند هم گذشت داشتند، هم صفات سیّدالشّهداء را داشتند هم عمل سیّدالشّهداء را داشتند. و از همین جهت است که امروز نامشان به عظمت برده میشود و در بین ما مهم نیست حالا به عظمت برده بشود یا بدون عظمت، در مقابل خدای بزرگ!
ذکر اهل تزکیه ی نفس در کتاب حضرت بقیةالله ارواحنا فداه
آن خدایی که اینقدر مهربان است که به پیغمبر میگوید: «وَ اذْکُرْ فِي الْکِتَابِ مَرْيَمَ»(سوره مريم(19)، آیه16). یک خانمی یک مدتی در مسجد مشغول عبادت بوده، بالاخره چه میخواسته بکند؟ چقدر مگر کار کرده؟ چقدر عبادت کرده؟ عبادت هم که میکرده عبادت معمولی بوده [ولی] یک خلوصی داشته، یک اخلاصی داشته. یک خانم است بالاخره یک نفر بوده دیگر حالا، نه، یاد کن مریم را. مریم این کار را کرد، این کار را کرد، فلان کار را کرد. این خدای به این مهربانی میشود اگر شما یک عمر در راه تزکیه ی نفس قدم برداشتید، اخلاص داشتید، در راه خدا کار کردید، نام شما را در آن کتابی که در نزد حضرت بقیةالله است -لوح محفوظ، در آن کتاب مکنون- نبرد؟ شما نگوئید: این چند نفری که خدا در قرآن اسم برده، همینها فقط هستند و باقی دیگر همهی اعمالشان ضایع میشود، نه، تمام اعمال شما را که «لاَ يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَ لاَ کَبِيرَةً إِلاَّ أَحْصَاهَا»(سوره كهف(18)، آیه49) صغیره، یک کار کوچک. امروز آقا چه کار کردی؟ گفتم: «یَا ألله». دیگر از این کموقتتر و کوچکتر میشود؟ [خدای تعالی میفرماید:] ای ملائکه ی من این بنده ی من، کارهایش تمام شده بود فرصتی پیدا کرد گفت: «یَا ألله» این را یادداشت کنید، این یک روزی به دردش میخورد! یک کلمه ی «یَا ألله»؟! بله، روی اخلاص گفته. یک کلمه ی «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» که کسی که صد مرتبه بگوید بهترین خلق خدا روی زمین است البته بعد از آنهایی که بیشتر از این بگویند (امام صادق علیهالسلام فرمودند: مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مِائَةَ مَرَّةٍ كَانَ أَفْضَلَ النَّاسِ ذَلِكَ الْيَوْمَ عَمَلًا إِلَّا مَنْ زَادَ.التوحيد للصدوق، ص30). صد دفعه آقا بگو: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» چقدر طول میکشد؟ یک دقیقه، دو دقیقه. اینگونه است.
زمینه ی پیشرفت زیاد است ولی موانع هم زیاد است
چند روز قبل یکی از دوستان از من تقریباً سؤالی شبیه به این میکرد که نماز معراج مؤمن است یعنی چه؟ گفتم: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» و «مُحَمَّد رَسُولِ اللَّه صلیاللهعلیهوآلهوسلّم» یک کافر را که اگر دست به بدنش بزنی نجس میشوی، کافری که اگر بمیرد حتماً به جهنم میرود، اگر بگوید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» [و « مُحَمَّد رَسُولِ اللَّه»]، این کلمتین را بگوید چه تأثیری در او میگذارد؟ همین آدم پاک میشود! همین آدم اهل بهشت میشود! با همین دو تا کلمه. آنوقت در نماز تو این دو تا کلمه را میگوئی، میگوئی: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَه» هیچ تأثیری در تو نمیگذارد؟! شما نمیفهمی ولی تأثیرش هست. شما متوجه نمیشوید به خاطر این است که آنقدر تو دیوار در مقابل خودت گذاشتهای که هر چه هم از آن پشتها خراب بکنند تا آن دیوار آخری [خراب نشود] باز هم در تاریکی هستی تو نمیفهمی. یک کسی را در یک اتاقی قرار بدهند، دور این اتاق صدها دیوار بگذارند حالا که میخواهند خراب کنند تا آن دیوار آخری را خراب نکنند نمیفهمد. شما هم تا آن دیوار آخریتان، آن مشکل آخریتان، رفع نشود متوجه فضای باز نمیشوید. قدم به قدم باید حرکت کنید، مخصوصا اگر کسی با اخلاص این دو تا کلمه را بگوید، یکی لااله الاالله و یکی هم نام پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله را با شهادت هم بگوید، «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»، چون کلمه ی «أَشْهَدُ» معنایش این است که من مشاهده میکنم که جز خدا خدای دیگری نیست، من میبینم که همه ی کارها در دست خداست. اگر اینگونه بگوئی که خودت هم در همان لحظه احساس میکنی به آسمان رفتی، آنقدر رفتی به خدا نزدیک شدی که داری برای پیغمبر و آل پیغمبر از خدا تقاضای رحمت میکنی! و میگوئی: «أللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمُّدٍ». در تشهد اینگونه است. و باز از این هم بالاتر در کنار خودت پیغمبر را میبینی و میگوئی: «السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه»، از این بالاتر آنقدر بالا میروی که خودت را با معصومین و بندگان صالح خدا قاطی میکنی و بلکه اسم خودت را اول میگوئی و میگویی: «السَّلَامُ عَلَيْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِين»! ما چه کارمان است؟! آنقدر برای ما زمینه ی پیشرفت، موفقیت، کمالات هست که حساب ندارد.
در روز الست بلی گفتی امروز به بستر لاخفتی
قدر عاشورا را بدانید و عبرت بگیرید
اصحاب ابی عبدالله الحسین، آنهایی که ماندند و آنهایی که مسئله ی عاشورا را به دنیا معرفی کردند اینچنین بودند. و به خدا قسم تا ما عاشورا داریم هیچ دشمنی نمیتواند بر ما غلبه بکند، تا عاشورا داریم دین داریم، تا عاشورا داریم مذهب شیعه را داریم. قدر بدانید و کوشش بکنید که از این ایام پربرکت و از این ایام عزاداری انشاءالله کمال استفاده را بکنید.
یک دانشگاهی حضرت ابی عبدالله الحسین به روی بشریت باز کرد، فقاهتی به همه ی افراد بشر و بالاخص شیعه مرحمت کرد، فهمی برای انسان به وجود آورد که انشاءالله امیدوارم این شبها از این تذکرات استفاده کنیم. همهتان هم میدانید امام حسین چرا آمد، چرا در کربلا کشته شد، دیگر اینقدر برایتان گفتهاند که فکر نمیکنم کسی باشد که این مسائل را نداند. درس بگیرید، عبرت بگیرید: «وَ جَعَلَكَ وَ جَدَّكَ وَ أَبَاكَ وَ أُمَّكَ وَ أَخَاكَ وَ أَبْنَاءَكَ عِبْرَةً لِأُولِي الْأَلْبَابِ»(بحارالانوار، ج98، ص224)؛ یا اباعبدالله! خدا تو را و جدت را و پدرت را و برادرت را و مادرت را و فرزندانت را عبرت قرار داد. عبرت یعنی چه؟ یعنی مایه ی پند. شما پند بگیرید؛ یعنی یاد بگیرید، از کارهایشان استفاده بکنید. برای چه کسی؟ خودت را میتوانی تجربه بکنی؛ «عِبْرَةً لِأُولِي الْأَلْبَابِ»؛ آنهایی که صاحب مغز هستند، صاحب فکر هستند، صاحب عقل هستند. یک عده هستند عاقل هستند یعنی اصطلاحاً عاقلند اما از کنار همه چیز سرسری عبور میکنند! قبل از محرم و بعد از عاشورا فرقی برایشان نمیکند! همان آدم قبلی هستند! حتی روز عاشورا وقتی سینه هم میزند دارد آن طرف نگاه میکند و میخندد و با رفیقش اشاره میکند! آقا حواست را جمع کن؛ در همه ی کارها حواستان را جمع کنید که «إِنَّ ذلِکَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ».
نام حرّ بن یزید ریاحی امشب به زبانم جاری شد و مناسب بود که درباره ی توبه صحبت کنم ولی من آن طرف قضیه را عرض کردم؛ استقامت و گذشت اصحاب ابی عبدالله در مقابل حرّ و امیدوارم همه ی شما در روزی که مولایمان، آقایمان، اماممان [ظهور میفرماید، اینگونه باشیم] که یقین بدانید از چیزهای مسلّم اسلام -نه شیعه ی تنها- این است که امام زمان علیه الصلاة و السلام خواهد آمد؛ یعنی فکر نمیکنم یک نفر مسلمان باشد [که آن را قبول نداشته باشد] حتی شش امامیها هم معتقدند، هر کدامشان به یک نحوی اعتقاد دارند به اینکه یک امامی در آخرالزمان خواهد آمد، این قطعی است و احتمال دارد در زمان ما باشد. پس ما خودمان را بسازیم که اگر در زمان ما بود ما از صف عقب نباشیم و راهش هم از همین مجالس و از همین برنامههای عاشورا و محرّم و مانند این به دست میآید.
علت توفیق پیدا کردن حر به توبه و روضه ی حر
ألسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُرَّ بْنِ یَزیدِ رِیَاحِی وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه.
خوشا به حالت! به خدا قسم آقایان، اگر ابن زیاد هم میآمد روز عاشورا توبه میکرد آقا ابی عبدالله قبولش میکرد، عمرسعد هم میآمد قبولش میکرد، ولی یک مشکل اینها داشتند که حرّ این مشکل را نداشت یا ضعیف بود و آن هوای نفس بود! هوای نفسی که ابن زیاد و عمر سعد و اینها داشتند در حرّ ضعیف بود، نمیخواهم بگویم هوای نفس نداشت، اگر هوای نفس نمیداشت بین بهشت و جهنم خودش را متزلزل نمیدید که کدام را انتخاب کنم(… فَقَالَ لَهُ الْحُرُّ إِنِّي وَ اللَّهِ أُخَيِّرُ نَفْسِي بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَوَ اللَّهِ لَا أَخْتَارُ عَلَى الْجَنَّةِ شَيْئاً وَ لَوْ قُطِّعْتُ وَ حُرِّقْتُ.الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص99)؟ همانطوری که حبیب بن مظاهر یک طرف را انتخاب کرد. ولی [حر بالاخره] توانست، تمامِ بارکالله به حرّ بن یزید ریاحی برای این است که توانست پا روی هوای نفسش بگذارد، توانست صبر کند، توانست استقامت کند، و صراط مستقیم را انتخاب کند در مقابل راه انحرافی امامت بنیامیّه که ائمهای بودند که «يَدْعُونَ إِلَى النَّار»(سوره قصص(28)، آیه41)؛ به سوی جهنم مردم را دعوت میکردند!
حرّ بن یزید ریاحی آمد خدمت ابیعبدالله الحسین. در یک جا من دیدم البته در همه جا نوشته نشده ولی این مطلب بعید نیست چون حرّ در فکرش احتمال هم شاید نمیداد که سیّدالشهداء قبولش کند لذا کارهایی که علامت تواضع باشد از دور میخواست به عرض اصحاب سیّدالشهداء برساند؛ از اسب پیاده شده، چکمههایش را درآورده پابرهنه، بعضی میگویند اینها را به گردن خودش انداخته، مهار اسبش را گرفته آرامآرام دارد میآید به طرف خیمههای ابیعبدالله الحسین، حالا بیاید چه بکند؟ در فکر این است چطور به حسین بن علی و اهل بیتش بفهماند که من آمدهام و میخواهم توبه بکنم؟! ولی آقا سیّدالشهداء، امام رئوف، امام مهربان است، راوی میگوید: دیدم حضرت سیّدالشهداء از خیمه بیرون آمد آغوش را باز کرده حرّ را در بغل گرفت، اصلاً به او اجازه نداد که صحبتی بکند عذرخواهی بکند توبهاش قبول بود، همینکه در دامن امامش قرار گرفت توبهاش قبول بود. [عرض کرد:] آقا من دیگر نمیتوانم در میان خیمهها بیایم، خجالت میکشم، خیلی بد کردم، معذرت میخواهم، اجازه بدهید من به میدان بروم! رفت جمعی را به قتل رساند، همه ی اصحاب عمر سعد تعجب میکردند که این مرد چرا این کار را میکند؟! تا وقتی که افتاد روی زمین! ابیعبدالله الحسین آمد سرش را از روی زمین بلند کرد یک دستمالی بست به سرش خون زیاد نیاید و روی دامن نگهش داشت، فرمود: «یا حرّ أنت الحرٌّ کما سمّتک أمّک حرّ»(الهوف علي قتلي الطفوف، ترجمهي فهري، ص104 و بحارالانوار، ج45، ص14 و الارشاد، شیخ مفيد، ترجمهي ساعدي، ص457)؛ همانطوری که مادرت اسم تو را حرّ گذاشت تو آزادی از عذاب جهنم، تو از این ساعت آزادی، شهیدی!
خوشا به حال یک چنین کسی که در دم مرگ سرش را در دامن امام زمانش ببیند و بشارت بهشت به او بدهند.
«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إلَّا بِاللهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ».
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
نسئلک اللهم و ندعوک باعظم اسمائک و بمحمد و علی و فاطمه و الحسن و الحسین و الائمه المعصومین من ولد الحسین و بامام زماننا یا الله ….
یا رحمان یا رحیم یا مقلب القلوب یا قاضی الحاجات اقض حاجاتنا
اللهم عجل لولیک الفرج
عجل لمولانا العزیز الفرج
خدایا به آبروی آقایمان حجة بن الحسن ما را از یاران پر استقامت امام زمان قرار بده
خدایا به آبروی آقایمان حجة بن الحسن عافیت کامل به همه مان مرحمت بفرما
خدایا توفیق عزاداری و استفاده از این ماه محترم و پرعظمت به ما مرحمت بفرما
خدایا به آبروی ولی عصر گرفتاری های شیعه را برطرف بفرما
دشمنان شیعه را ذلیل بفرما
دشمنان این مملکت ذلیل بفرما
خدمتگزاران به این مملکت زیر سایه امام زمان حفظ بفرما
شهدایمان با شهدای کربلا محشور بفرما
امواتمان غریق رحمت بفرما
عاقبتمان ختم بخیر بفرما
و عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.