۱۸ رمضان ۱۴۲۳ قمری – ۲ آذر ۱۳۸۱ شمسی – حضرت استاد
@ متن سخنراني شب 18 رمضان المبارك 1423 مصادف با 2 آذر 1381 و 23 نوامبر 2002
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَي آآذر رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا عَلَي بَقِيَّةَ اللهِ رُوحِي وَاَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.
«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ، أَلَا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقَاءِ رَبِّهِمْ أَلَا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ»([1])
يكي از اين آياتي كه تلاوت ميشود اين شبها و اين روزها، كه متأسفانه به خاطر مسافرتي كه من كردم و جزوهي اين هفته را تصحيح نكرده بودم، جزوهي اين هفته به تأخير افتاد. ولي بحمدالله ماه رمضان است، شما بيشتر قرآن ميخوانيد و قرآني كه در روزها و يا شبها در اين ماه تلاوت ميكنيد، جبران اين جزوه را در اين هفته خواهد كرد و انشاءالله در هفتهي آينده جزوه به دستتان خواهد رسيد. يكي از آن آياتي كه در هفته گذشته ميخوانديد و در اين هفته هم ميخوانيد، اين آيه است كه بسيار مطالب مهمّي دارد و ديشب دربارهي يك مطلبي كه مربوط به اين آيه هست عرايضي عرض شد، و انشاءالله امشب هم به ياري پروردگار، شبي است كه قبل از شبهاي احياء و شب نوزدهم ماه رمضان و شبي است كه انشاءالله فردا بايد خودتان را مهيّا كنيد كه بتوانيد در شب كاملاً بيدار باشيد، احياء نگه داريد، خودتان را زنده كنيد و شب را احياء كنيد، و حقيقت را براي خودتان روشن نماييد؛ طوري نباشيد كه اگر امام زمانتان به محضرش مشرّف شديد و از آن حضرت سؤال كرديد كه «مَا الْحَقِيقَةُ»، در جوابتان بفرمايد «مَالَكَ وَالْحَقِيقَةُ»([2]): «تو را چه به حقيقت». اگر يك بچّهاي كه در كنار كوچه مشغول بازي است يك سؤال علمي از يك عالم بكند، به او ميگويند: «تو را چه به اين مسائل؟ مشغول بازي باش»، اگر هم برايش پدر و مادر كه از سفر برميگردند چيزي سوغات ميآورند، اسباببازي خواهد بود خودش هم اسباببازي ميطلبد و براي او هم آن كساني كه هديه ميآورند اسباب بازي ميآورند؛ اين حالت در ما اين شبها نباشد، همهي فكرمان كه دنيا كه لعب و لهو است نباشد، همهي تلاشمان و همهي سعادتمان را در دنيايمان مستقر نكنيم، مانند آن طفلي كه مشغول بازي است نباشيم، همهاش به فكر بدن به فكر دنيا به فكر راحتي دنيوييمان نباشيم. در اين شبهايي كه در پيش داريم كه شبهاي بسيار عزيزي است زيرا احتمال شب قدر در اين سه شب هست؛ شب قدر آن شبي است بايد ما نشانهي عظيم پروردگار را، آيت عظمي الهي را، آن نشانهي كامل صفات فعل خدا را بايد ببينيم، وعدهاش در اين آيه كه تلاوت شد داده شده، ولي «گر گدا كاهل بود تقصير صاحبخانه چيست»، خداي تعالي در همين آياتي كه اين هفته ميخوانيد و هفته گذشته خواندهايد به اينجا ميرسد كه «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ » ما نشانههايمان را در آفاق به مردم نشان ميدهيم، به مردم نشان ميدهيم كه «نشانهي اعظم» ما كيست؟ و چيست؟ و حقيقت كدام است؟ «وَفِي أَنْفُسِهِمْ»، در جانشان، در زندگيشان، در خودشان، ما نشانههايمان را به آنها نشان ميدهيم، تا حدّي كه آنها ببينند، نه تنها آن كه فكر كند، احساسش كنند، «حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ»، تا اينكه واضح بشود، تا كي ميخواهيم ما بيصاحب و بدون چوپان در بين كرهي زمين زندگي كنيم؟ بايد ما چوپانمان را بشناسيم، راعيمان را بشناسيم، اماممان را بشناسيم، و آن كسي را كه همه در انتظارش هستند ما ببينيم و بشناسيم و با او باشيم. يكي از آياتي كه دربارهي امام عصر ارواحنافداهنازل شده همين آيه است.
وقتي كه انسان آيات الهي ديد و مشاهده كرد، وقتي كه انسان با آيات الهي ارتباط پيدا كرد، وقتي كه لقاي پروردگار را معتقد شد، در يك چنين وقتي ميفهمد و براي او توضيح داده ميشود كه «أَنَّهُ الْحَقُّ »، حقّ او است، خدا حقّ است، امام عصر حقّ است، تمام آنچه كه انبياء فرمودهاند حقّ است و صراط مستقيم هم همين حقيقت است، به حقايق اشياء آگاه ميشويد، به باطن اشياء اطلاع پيدا ميكنيد، خداي تعالي راهنماييتان ميكند، از بازيهايي كه تا به حال با آن مشغول بوديد دورتان ميكند، شما يك فرد عاقلِ عالمِ دور از شيطان، دور از دنيا، دور از بازيهاي دنيا ميشويد، و در اين موقعيّت، ميبينند كه همه جا «حجةبنالحسن» است، همه جا آن حضرت با شما است، و از شما جدا نيست. اگر انشاءالله اين آيينهي دلتان را تميز كرديد، پاك كرديد، صيقلياش نموديد در مقابل جمال با كمال حضرت بقيةاللهنگه داشتيد، ناگهان ميبيننيد جمال آن حضرت با جميع كمالاتش، جمالش، جلالش، در دل شما ظاهر شده، آينهي تمامنماي آن حضرتيد، آنجا است كه «يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ»، برايشان واضح ميشود كه او حقّ است، او باقي است؛ هر كس در پي امام زمانش باشد در صراط مستقيم است، هر كس با امام زمانش باشد با حق است، يك روز پيغمبر اكرم فرمودند كه «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ»([3])، علي با حق است و حقّ هم با علي است، فرقي هم بين امام زمان و عليبن ابيطالب نيست، علي كه با حقّ باشد و حقّ كه با عليّ باشد، حتماً با امام عصر هم حقّ هست و حقّ با آن حضرت و آن حضرت با حقّ است، وقتي كه به اين حقيقت رسيديد شما به حقيقت همهي اشياء ميرسيد، همه چيز برايتان روشن ميشود، همهي حقايق برايتان مانند آفتاب روشن ميگردد، سيل حكمت در قلبتان وارد ميشود و از زبانتان خارج ميگردد، چون اتصال شما با كوثر فاطمهي زهرا است، اتّصال شما با آن نهر كوثري است كه خير كثير است، حكمت است، «وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا»([4])، كسي كه به او حكمت داده شد خير كثير دارد. تا كي ميخواهيد در اين دنيا حتّي در ماه رمضان هم به فكر نباشيد، در اين دنيا با همين ظواهر زندگي كنيد، بايد اين شبهايي كه در پيش داريد شب احياء است، شب قدر است، شب زندگي با عليبن ابيطالب است، شب حزن بر آن حضرت است، شبي است كه به فكر اين معنا خواهيد افتاد كه فرق حقّ و باطل چقدر است؟
آن يكي به علي ميگويد: «أَ فَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِي النَّارِ»([5]) آيا تو ميخواهي كسي كه در آتش ميسوزد همين الان در آتش ميسوزد؛ ديشب گفتم: آتش جهنم آن قدر اهميّت دارد كه شعلههايش در وجود افراد ظالم، ستمگر، در وجود افرادي كه تزكيهي نفس نكردهاند الان سوزندگي دارد، ابنملجم وقتي كه در مقابل علي عليه السلام و الصلوةايستاد، خودش را احساس كرد كه در آتش است و عليبن ابيطالب ميخواهد او را از آتش بيرون بياورد، در همان حال، وقتي علي عليه الصلوة و السلامبه او فرمود: آيا من بد امامي بودم؟ آيا من به تو مهربان نبودم؟ قبل از اين گفتار مهربانيش اظهار كرده بود؛ يعني آن وقتي كه حضرتش وارد مسجد شدند، ديدند او به رو، به روي زمين خوابيده بيدارش كردند، يا به او اعلام كردند كه اين نحوه نخواب، ببينيد امام چقدر مهربان است، اين نحوه خوابيدن خواب شيطاني است، يا به طرف راست بخواب، يا به طرف چپ بخواب، يا به پشت بخواب و رو به آسمان، اين سه نوع خواب هر كدام يك نحوه خوبي دارد و به او اظهار محبّت كردند.
وقتي كه ضربت را زد و او را گرفتند و خدمت علي بن ابيطالب آوردند حضرت به او فرمود: آيا من بد امامي بودم؟ علي بن ابيطالب –اينها نكاتي است توجّه كنيد، من براي عرض ادب و مصيبت اينها را نميگويم –وقتي كه ضربت به سر مقدّسش خورد صدا زد كه «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»([6])، به خداي كعبه! من رستگارم، رستگار شدم، الان هم رستگارم، ولي ابنملجم ميگويد: «أَ فَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِي النَّارِ»، تو ميخواهي آن كه الان در آتش است، ابنملجم كه در كنار عليبن ابيطالب ايستاده بود خودش را ميديد كه شعله گرفته، انسان هر چه پست باشد، اشقي الاشقياء باشد در عين حال يك وجداني در باطنش است كه بديها را به او تذكّر ميدهد و او را آتش ميزند، ديشب گفتم كه آتش گاهي انسان خودش ميسوزد، گاهي آنچنان در باطنش بديها رسوخ كرده كه آتشگيره است، خدا در قرآن ميفرمايد كه در جهنّم «وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ»([7]) آتشگيره ميدانيد يعني چه؟ يعني يك مشت هيزم داريد، هيزم بايد بسوزد، مردم جهنّم بايد بسوزند، امّا طبيعي و عادي نميسوزند؛ يك مقدار نفت ميآورند رويش مييزند بعد كبريت ميزنند، بعد آتش ميگيرد، بعضي از افراد بشر آن طور هستند كه اينها ديگران را آتش ميزنند.
جبرئيل وقتي كه علي بن ابيطالب عليه الصلوة والسلامضربت خورد، در آسمان ندا داد كه علي بن ابيطالب را كشتند و همهي شيعيان چون شيعيان ميفهميدند ميگويند شيعيان، و الاّ تمام عالم وجود يك دفعه شعله كشيد، همه محزون شدند و همه ناراحت شدند و همه آتش گرفتند، چرا؟ مركز فضيلت، آن قدر ما لياقت نداشته باشيم، ما به خاطر اينكه حضرت ابيعبدالله الحسين، يا حضرت علي بنابيطالب شمشيري به فرق نازنينشان خورده و مقداري دردشان گرفته نبايد گريه كنيم؛ ما به خاطر اينكه اين قدر ما لياقت نداشتيم كه يك امام معصوم چند روزي در بين ما زندگي كند و ما آن را راحت نگه داشته باشيم، بايد گريه كنيم، آن وجودي كه خدا به وجودش افتخار ميكند، آن وجودي كه تمام انبياء و تمام اولياء را راهنمايي كرده، آن كسي كه وقتي جبرئيل در خدمت رسولاكرم نشسته و علي بن ابيطالب وارد ميشود خودش را جمع ميكند، پيغمبر ميفرمايد: چرا در مقابل اين جوان اينطور خضوع ميكني؟ عرض ميكند كه اين استاد من است. يك روز خداي تعالي از من پرسيد تو كه هستي؟ و من كي هستم؟ من گفتم: تو تويي، من منم، فوراً عليبن ابيطالب به من فرمود: بگو: «اَنْتَ رَبُّ الْجَلِيلُ وَ اَنَا عَبْدُكَ جِبْرَائِيلُ»، استاد ملائكه است، «بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ»([8])، به وسيلهي ما خاندان عصمت و طهارت خدا بندگي ميشود.
شما برويد در ميان مردمي كه يا تحقيقاً و جداً پيرو عليبن ابيطالب نيستند و يا معتقد به وجود علي بن ابيطالب نيستند، ببينيد چه رفتاري دارند، چه وضعي دارند از هر حيواني پستترند، شما نگوييد: نه «آنها متمدنترند»، تو تمدّن را نميشناسي؛ تمدّن يعني انسانيّت، تمدّن يعني يك شهري را انسان بسازد و يك جمعي دور يكديگر زندگي كنند، در تمام كتب لغت اين معنا گفته شده كه ميگويم، يك عدّه دور هم زندگي كنند و عدل و داد بر آنها حاكم باشند، فرمانبردار يك امير معصومِ عادلِ پاكي باشد، اين معناي تمدّن است، هر كس يك زوناري به گردن انداخت، يك قيافهي منحوسي به خودش گرفت، اين شخص متمدن است؟! هر متكبري متمدنّ است؟ هر فرد به اصطلاح منحرفي متمدن است؟ تمدّن يعني انسان دور هم بنشيند و با يكديگر با صلح و صفا و گذشت و صميمّت زندگي كند، اين معنا تمدّن است؛ تمدّني را كه علي عليه الصلوة و السلامبا گذشتها، با محبّتها، با آنچه كه خدا به او عنايت كرده و او را صراط مستقيمش قرار داده، آنچه او دارد، آنچه او ميگويد تمدّن است، و آنچه مخالفين ميگويند وحشيگري است، حالا دو تا قلم صنايع ظاهري كه حتّي ما به آن احتياج داريم، حتّي ما از آن استفاده ميكنيم براي ما درست كنند، بله، ما نميخواهيم دانشمنداني كه اينها خدماتي به بشر كردهاند اينها را زير سؤال ببريم و نديده بگيريمشان، اين هم يكي از آثار تمدّني است كه مردم مسلمان دارند و بايد هم داشته باشند، امّا اين را بدانيد از آن حيواني كه زمين را شخم ميكند و از آن انساني كه بدون اعتقاد خدا خدمت به خلق ميكند و از آن دانشمندي كه براي معروفيت و گرفتن امتياز كار ميكند اينها همهشان در يك صفند، حالا ميخواهد يك اختراعي بكند، مثل تلفن همراه و هواپيما و اينها، او به حدّ قدرت خودش كار براي امتياز كرده و آن حيواني كه زمين را شخم ميكند، هر دو براي دنياي مردم كار ميكنند؛ آن شخصي و آن كسي ارزش دارد كه از شب اوّل قبر به درد انسان بخورد، از وقت جدا شدن روح از بدن به درد انسان بخورد، علي عليه و الصلوة السلامبه حارث همداني ميفرمايد: «يَا حَارِ هَمْدَانَ مَنْ يَمُتْ يَرَنِي»([9])، بعد از مردن بايد علي را ديد، از آنجا آن رؤيت اثر دارد چه منافق باشد اثر منفي و چه مؤمن باشد اثر مثبت دارد. ما زندگيمان همين چند روزهي دنيا نيست كه اختراعات زيادي براي اين دنياي ما يك عدّه كرده باشند، از آنها ممنونيم و متشكريم، فوقالعاده به آنها اظهار تشكّر ميكنيم، امّا آن كسي كه ما را از بازيهاي دنيا نجات بدهد، ما را از صفات رذيله دل و قلب نجات بدهد، دست ما را توي دست امام زمانمان بگذارد، شب اوّل قبر به جاي نكير و منكر، بشير و مبشر به استقبالمان بيايند، روزي كه وارد قيامت ميشويم يك عدّه به استقبالمان بيايند و بگويند: «سَلَامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ، وَامْتَازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ»([10])، مجرمها! شما از ميان مردم بيرون برويد اگر اعتقاد به آخرت نداريم بمانيم در توي دنيا، فردا شب شب قدر ممكن است باشد، نباشد شب بيست و يكم، شب بيست و يكم نباشد، شب بيست و سوم. وضعتان امشب بايد روشن كنيد، بمانيد توي دنيا، اينجا مانند حيوانات آنها هم ماندهاند، زندگي كنيد، بخوريد، بخوابيد، خداي رحمان هم به شما سلامتي ميدهد و از دنياتان هر چه ميخواهيد «فَتَمَتَّعُوا»، تمتع كنيد و بهرهبرداري كنيد، ولي «فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ»([11])، به زودي خواهيد فهميد كه اشتباه كرديد، اين دنيا اين قدر ارزش ندارد كه انسان تا اين حدّ حتّي شب قدر، همهي حوائجش مربوط به اين چند روزهي دنيا باشد. كوشش كنيد كه روحتان را بسازيد، سلامتي روح از خدا بخواهيد، كه همهي مردم بدبختند «إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ»([12])،با دل سالم برويم بطرف خدا، در اين يك شبانه روزي كه باقي است تا فردا شب، كوشش كنيد قلبتان را سالم كنيد، ميگوييد: مگر ميشود؟ بله! ميشود، لااقل موقّت، قلب سالم يعني چه؟ يعني كينهاي كسي در اين دل نيست، نسبت به كسي تكبّر نيست، بدخواهي براي احدي نميخواهم و صد درصد دلتان را با دل عليبن ابيطالب كه وقتي شنيد ابنملجم در زندان است، تنها است، غريب است، به امام مجتبي ميفرمايد: با او مدارا كنيد، به امام مجتبي ميفرمايد: اين كاسه شير را براي او ببريد، به امام مجتبي ميفرمايد: اگر من زنده ماندم كه او را آزادش ميكنم و اگر از دنيا رفتم امر او به دست تو باد و تو باشد، اين معني انسانيّت است، اين معني دل سالم است. حضرت ابراهيم «إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ»([13])، وقتي با قلب سالم، هر دلي كه كينهاي از او، از كسي در او باشد اين را بدانيد اين قلب سالم نيست، هر دلي كه كبر داشته باشد سالم نيست، هر دلي كه رياكار باشد سالم نيست، قلب سالم. دل سالم آن دلي است كه مثل دل عليبن ابيطالب مهربان باشد.
اختلاف در بين خودتان ايجاد نكنيد، به خدا قسم آن قدر كه در آيات قرآن و در روايات دربارهي اختلاف بين مردم مسلمان و مذمّت از اختلاف، كلام گفته شده، سخن گفته شده، شايد نسبت به هيچ كار زشتي تا اين حدّ سخن گفته نشده، اختلاف بد است، «الْمُؤْمِنُ مَأْلُوفٌ»، مؤمن اهل ألفت است، من انشاءالله شبهاي احياء براي دوستان تزكيهي نفس به ديگران زياد كاري نداريم آنهايي كه اهلتزكيه نفس هستند و يك قدم هم برداشته باشند در راه تزكيهنفس، يك شرايطي دارم، مطالبي كه دارم، در هر كجاي از مملكت كه هستند و صداي من را ميشنوند بايد حتماً عمل كنند يا نيايند توي جلسه و صحبت من را نشنوند و انشاءالله دربارهي «ائتلاف و وحدت» خيلي با شما حرف دارم، دربارهي «امانتداري» خيلي با شما حرف دارم. من يك منبري هستم كه بيايم اينجا صحبت كنم و مثلاً بعضي از مسائل معمولي انجام بشود، نه، مقدماتي در اين چند شب كه چهار شب است، من برايتان صحبت ميكنم، مقدمتاً بود، از فردا شب جدّي، همان طوري كه به همه شما سفارش كردم جدّي باشيد من خودم هم بايد جدّي باشم و تعهد بدهيد با خدايتان متعهد بشويد كه بايد يك مشت كارها را بكنيد تا موفّق بشويد، پيشرفت كنيد، و انشاءالله اين مطالب را عرض خواهم كرد.
حالا به زبانم آمد كه مسئله ائتلاف خيلي اهميّت دارد، «الْمُؤْمِنُ مَأْلُوفٌ»([14])، مؤمن اهل الفت است، اگر يك نفر را ديديد از همه بدش ميآيد، خيلي دوست ندارد با مردم زندگي كند، ولو اينكه اين انسان اهل معنا است، و ديگران همه اهل ظاهرند، ولي در عين حال نبايد اينطور انسان باشد اين ضعف انسان است، تا ما ميآييم دو سه تا دعا ميخوانيم و چند شبي نماز شب ميخوانيم ميآيند پيش من، ميگويند: آقا ما نميدانيم چرا از مردم بدمان ميآيد.
آمد خدمت امام سجّاد گفت: «آقا! من خيلي از مردم متنفرم»، حضرت فرمود بيخود ميكني – به تعبير من – هر كس در سنّ از تو بزرگتر است مثل پدر بايد احترامش كني، هر كس در سنّ از تو كمتر است مثل فرزند بايد او را دوست داشته باشي، و كسي كه در سنّ با تو مساوي است مثل برادر بايد دوستش داشته باشي، خوب و اگر شيطان آمد به تو گفت كه اينها اهل گناهند، اهل معصيتند، اين فكر را در خودت زنده كن كه آن كسي كه از من بزرگتر است بيشتر در ايمان به خدا، اعتقاد به خدا، و بندگي خدا زندگي كرده، آن كسي كه در سنّ از تو كوچكتر است بگو: من بيشتر از او معصيت كردم، او كمتر از من معصيت كرده و آن كسي كه در سنّ با تو مساوي است، به گناه خودت يقين داري، به گناه او شكّ داري و گناه يقيني نميتواند برتر از گناه مشكوك باشد، اين تربيتهاي ائمّهي ما است؛ با هم صميّمت پيدا كنيد، با هم دوست باشيد، نواقص يكديگر را نديده بگيريد.
«ضَعْ فِعْلَ أَخِيكَ عَلَى أَحْسَنِهِ»، اي خدا! ما كي ميخواهد در اين راه و روشي كه خاندان عصمت در سر راهمان گذاشتهاند قرار بگيريم؟ «ضَعْ فِعْلَ أَخِيكَ عَلَى أَحْسَنِهِ»، يعني يك كاري كرده برادر مؤمنت، اگر ميبيني دو پهلو دارد، ممكن است بد باشد، ممكن است خوب باشد، بگو: «خوب است»، با سوءظن با او برخورد نكن، اين روايت صحيحه عجيب است كه يقيناً احدي از ما نميتوانيم يا نميكنيم به آن عمل. آن روايت ميگويد: اگر يك نفر از دوستانت آمد پيش تو و گفت: من فلان كار را نكردم، پنجاه نفر راستگو آمدند پيش تو قسم خوردند كه او اين كار را كرده، خوب ميفهميد؟ «كَذِّبْهُمْ وَ صَدِّقْهُ»، همهي اين پنجاه نفر را تكذيب كن بگو: اينها دروغ ميگويند و خود او را تصديق كن، خيلي عجيب است! يك فردي كه ميخواهد در راه پيشرفت كمالات روحي بگذارد بايد لااقل اينطوري باشد و الاّ آقا! اين حرف را تو از كجا شنيدي يك نفر به من گفته كه فلاني فلان كار را كرده، نميگويد بگويد كه من از قول او ميگويم، نميآيد «ضَعْ فِعْلَ أَخِيكَ عَلَى أَحْسَنِهِ»([15])، عمل كند، ميآيد به عنوان خودش شنيديد فلاني، فلان كار را كرده، عجب، اين باز چند تا رويش ميگذارد و به ديگري ميگويد، اين چنين شخصي آقايان! با كمال قاطعيّت من به شما عرض ميكنم اگر اين صفتش را درست نكند يك قدم به طرف كمالات نميتواند بردارد، يك قدم، ببينيد عيب كار از كجا است؟
اين چنين فردي كه يك چنين حالتي داشته باشد كه علي عليه الصلوة و السلامفرمود: بين حقّ و باطل چهار انگشت است، هر چه را ديدي حالا خواستي معتقد باشي بشو، امّا اگر شنيدي نبايد معتقد بشوي، معني حقّ و باطل اين است، و اگر ديدي و گفتي غيبت كردي، اگر ديدي و به مردم اظهار كردي، تو بدترين گناه را كردي، فقط در دلت، بله اين شخص اهل اين كار بوده، و هيچ راهي هم ندارد كه من بگويم اين معصيت را نكرده، ديدم، بسيار خوب. يك خرده بياييم توي صراط، محال انسان در پرتگاهي افتاده باشد و بتواند به هدف برسد، به مقصد برسد، اين در صراط مستقيم است.
با مردم ائتلاف داشته باشيد، فرمود: «لَا خَيْرَ فِيمَنْ لَا يَأْلَفُ وَ لَا يُؤْلَفُ»، خير در كسي كه ائتلاف نكند، اهل الفت نباشد، اي بابا مردم من را ول نميكنند، برويد رد كارتان، حالا مخصوصاً دو تاكلمهي عربي هم ياد گرفته باشد مثل من و چند جمله حرف هم بتواند بزند، نميخواهد با مردم حرف بزنند، اهل الفت باشيد. گرم باشيد، من خدا ميدانم براي تنبّه خودم دارم اين را ميگويم.
مرحوم آقا سيدابوالحسن اصفهاني به زور مرجع تقليد شد، حاضر نبود، شيخ محمّد كوفي در كوفه زندگي ميكرد، حضرت وليعصر ارواحنافداهيك نامهاي دادند به شيخ محمّد كوفي، برسان به سيدابوالحسن اصفهاني، خوب، نامه را گرفت نخواند، چون حقّ خواندنش را نداشت، اين نامه را رساند به مرحوم آيتالله اصفهاني، مرجع تقليد مردم كه بعدها مرجعيّتي پيدا كرد كه هنوز هم كه هست نامش به بزرگي برده ميشود، نامه چه نوشته بود؟ «اَرْخِصْ نَفْسَكَ»، خودت را ارزان قرار بده، گران خودت را نفروش، گران در اختيار مردم قرار نگير، مردم به زحمت نيفتند براي يك ملاقات با تو، «اَرْخِصْ نَفْسَكَ وَ اجْعَلْ مَجْلِسَكَ فِي الدِّهْلِيزِ» يك اتاقي دهليزي دم در آنجا بنشين، «وَ اقْضِ حَوَائِجَ النَّاسِ»، اينها را يادداشت كنيد، اينها را در قلبتان بسپاريد براي همهتان هست، حوائج مردم را برآور، اين چهارتا كار را بكن، يكي «اَرْخِصْ نَفْسَكَ وَ اجْعَلْ مَجْلِسَكَ فِي الدِّهْلِيزِ»، من چهار تا زيادي گفتم، سه تا است اين سه تا كار را بكن، «نَحْنُ نَنْصُرُكَ»([16])، تو ميخواهي يار ما بشوي ولي ما يار تو هستيم، خيلي عجيب است، شما همهي حوائجتان آن خوبهايتان حتي، فردا شب اين باشد كه خدا شما را يار امام زمان قرار بدهد، خيلي حاجتي است كه طبعاً همهمان ميگويم، هميشه ميخواهيم، و خوبهاي ما اين حاجت واقعيشان است، امّا حضرت فرمود: «نَحْنُ نَنْصُرُكَ»، ما يار تو هستيم، ما به ياري تو ميآييم و نشان هم داد امام عصر ارواحنافداه، اين را در حالات حضرت آيتالله سيدابوالحسن اصفهاني نوشتهاند كه دستش توي دست امام زمانش بود، در آن اوضاعي كه دشمنان عجيبي داشت، ايشان كه حتّي آمدند كه سر فرزندش را در توي نماز بريدند و بسيار اذيّتش كردند، امّا امام زمان ياريش كرد، اسمش امروز بركت ميدهد، نورانيّت ميدهد، و در مدّت عمرش بهترين فردي بوده كه در راه دينش خدمت كرده.
شما هم همينطور، شما هم هر كسي نسبت به خودش، خدمت به مردم بكنيد تا امام زمان ياريتان كند، محبّت به مردم داشته باشيد تا امام عصر به شما محبّت كند، «ارْحَمْ تُرْحَمْ»([17])، مهرباني كن تا به تو مهرباني به تو بشود، خداي عظيم، خداي به آن عظمت، خدا ميداند خودش، شاهد است كه هر كجا كه انسان خدمت و محبّت به خلقالله كرده ولو به بدها، خداي تعالي او را عزيزش كرده، به او محبّت كرده، مخصوصاً اگر انسان بتواند يار امام زمان باشد، ترويج نام مقدّس امام زمان بكنيد.
من در زمان طاغوت يك نفر بود كه اگر بگويم به ظلمش به ستمش، معروف هم هست، معتقديد، در آن وقت من را يك اذيّت خيلي زيادي كرده بود، گفتم: خدايا! چرا اين شخص زنده است، چرا از سلامتي برخوردار است؟ يك حالي برايم پيش آمد حالا شما بگوييد خواب، آن يكي بگويد مكاشفه، هر چه ميخواهد هر كه بگويد، ولي يك حقيقتي براي من واضح شد و اين آن بود كه گفتند: فلاني يك كتاب نوشته – همان شخص را ميگويم –يك كتاب نوشته، در كتابش نام وليّ ما حجتبن الحسن را ترويج كرده، چون در آخرت هيچ نصيبي نخواهد داشت، ما در دنيا به او محبّت ميكنيم، از رحمانيّتمان برخوردارش ميكنيم، تا از ما طلبي نداشته باشد، بعدها ديدم توي روايت اين است در تفسير آيه شريفه «إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ»([18])، ما به آنها مهلت داديم كه گناهشان زياد بشود، طلبي از ما نداشته باشند، شخصي آمد خدمت امام صادق عرض كرد: آقا! من ميبينم بعضي از دوستانتان گرفتارند و بعضي از دشمنانتان خيلي زندگي خوبي دارند، حضرت همين جواب را به او فرمودند، فرمودند: هر كسي بالاخره يك كارهاي خوبي دارد، يك خدمتي به مردم كرده، و هر كسي هم بالاخره هر چه خوب باشد يك اشتباهاتي كرده، ما اينهايي را كه دوستشان داريم اين اشتباهاتشان را در همين دنيا مؤاخذهشان ميكنيم، پاكشان ميكنيم، گرفتارشان ميكنيم كه پاك بشوند كه از اول شب اول قبر راحت باشند و هيچ مشكلي نداشته باشند و آنهايي كه با ما دشمناند، اينها هم گرفتاري ندارند، بالاخره اينها هم يك كارهايي صواب كردند آنها هم در دنيا مزدشان ميدهيم خيلي جالب است كه وقتي مردند ديگر از ما طلبي نداشته باشند، پس اگر گرفتاري داشتهايد، بدانيد كه در عوض وقتي با ائمهي اطهار روبرو ميشويد، وقتي كه با امام زمانتان روبرو ميشويد، يك من جمله در پرانتز هم عرض كنم ايني كه علي بن ابيطالب فرمود: «مَنْ يَمُتْ يَرَنِي»، هر كسي امام زمانش را در موقع مرگ ميبيند، و اگر حضرت وليعصر ميبود آن هم ميفرمود: «مَنْ يَمُتْ يَرَنِي»، همهمان انشاءالله وقتي كه چشممان به جمال مولايمان در آن لحظاتي كه همه از ما دور ميشوند، همه ما را ترك ميكنند، به جمال آن آقايي كه
اي كه گفتي فَمَنْ يَمُتْ يَرَنِي
جان فداي كلام دلجويت
كاش روزي هزار مرتبه من مردمي
تا بديدمي رويت
او را خواهي ديد و انشاءالله با روي سفيد خواهيد ديد.
و انشاءالله با توجّه كامل اين شبهاي احياء را برگزار كنيد و مطالبي كه به ياري پروردگار عرض خواهم كرد بايد همهاش را عمل كنيد و تعهد كنيد و ما يك تعهداتي شديدي خواهم گرفت هر كه ميخواهد آن تعهدات را نپذيرد يا فراموش كند نيايد توي اين جلسه ما، ما خيلي به جمعيّت زياد توجّه نبايد بكنيم، به جهت اينكه دنياي پُر مشغله و گرفتارند مردم، اين شبها هم اگر روي عادت ديرينهشان ميخواهند بيايند احياء بگيرند، بگيرند، امّا در مجالس ما تعهداتي خواهد بود كه بايد لااقل در آينده به آن تعهدات عمل شود.
«السلام عليك يا اباعبدالله»، كمك بگيريد از حضرت وليعصر و حضرت سيدالشهداء عليه الصلوة و السلام«وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ»([19]) مظهر صبر حضرت سيدالشهداء است، و آن كسي كه ما بايد پيروش باشيم كه صلات به اين تعبير شده حضرت بقيةاللهارواحنافداههست، پس استعانت به صبر و الصلات كنيد، امّا «إِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ»([20])؛ نماز بسيار سخت است، كبير است، بزرگ است، پيروي از حجةبنالحسنعليه الصلوة و السلام، بسيار به صورت ظاهر مشكل است، «إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ»، خشوع كنيد، خضوع كنيد، تا بتوانيد استعانت از صبر و صلات كنيد و به اين وسيله موفّق به همهي حقايق شويد، لذا در شب قدر گفتهاند: زيارت حضرت سيدالشهداء بكنيد و گفتهاند: دعا براي حضرت وليعصر بنمايد.
«اَلصَّلَاةُ وَ السَّلامُ عليك يَا اَبَاعَبْدِاللهِ»، آقاجان! قربانت بشويم، هر چه داريم از شما داريم، شما هر چه داشتهايد در راه خدا داديد،«أُصِبْنَا بِكَ يَا حَبِيبَ قُلُوبِنَا فَمَا اَعْظَمُ الْمُصِيبَةَ بِكَ»([21])،يا ابا عبد الله «لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَ جَلَّتْ الْمُصِيبَةُ بِكَ عَلَيْنَا وَ عَلَي جَمِيعِ اَهْلِ الْاِسْلامِ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصِيبَتُكَ عَلَي جَمِيعِ اَهْلِ السَّمَاوَاتِ، فَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتْكَ، آقاجان! خدا لعنت كند آنهايي را كه تو را كشتند، فَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً ظَلَمَتْكَ، فَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَسَاسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَيْكُمْ اَهْلَ الْبَيْتِ» «لَا حَوْلَ وَ لَاقُوَّةَ اِلَّا بِاللهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ»
نسئلك اللهم و ندعوك (همه با توجّه)، اگر انسان قدر بداند، هر شب، شب قدر است، هر شب، شب استجابت دعا است، هر شب بايد انسان با خدا مأنوس باشد، در ارتباط با خدا باشد، و با خدا حرف بزند.
نسئلك و ندعوك باسمك الاعظم، الاعظم، الاعظم، الحجة بن الحسن يا الله، ياالله، ياالله، ياالله، ياالله، ياالله، ياالله، يا رحمن يا رحيم، يا غياثالمستغثين، يا اله العالمين
عجّل لوليّك الفرج
عجّل لمولانا الفرج
خدايا! فرج مولايمان و امام زمانمان را برسان.
چشممان را به جمالش روشن و منوّر بفرما.
خدايا! همهي ما را از ياران خوب آن حضرت قرار بده.
پروردگارا! به آبرو آن حضرت همهي ما را از ياران نزديك آن حضرت قرار بده.
خدايا! كمكهاي معنوي و غيبي از جانب آن حضرت به ما مرحمت بفرما.
خدايا! به آبروي حضرت وليعصر مرضهاي روحيمان شفاعت عنايت بفرما.
خدايا! لباس تقوا به ما مرحمت بفرما.
پروردگارا! به آبروي آقايمان حجّتبن الحسن به آبروي مولايمان امام زمان، توفيق دعا كردن، توفيق عبادت كردن، توفيق انس با خودت را، در اين شبهاي عزيز به ما مرحمت بفرما.
پروردگارا! دعايهايمان را در شبهاي آينده و امشب مستجاب بفرما.
عاقبت امرمان ختم به خير بفرما.
و عجل لوليك مولانا صاحبالزمان.
[1]فصلت/53-54
[2]«كَمَا وَقَعَ فِي حَدِيثِ كُمِيلِ بْنِ زِيَادٍ لِاَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام، حَيْثُ قَالَ:يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا الْحَقِيقَةُ؟ فَقَالَ: مَالَكَ وَالْحَقِيقَةُ»؟ نور البراهين: 1/221؛ «سَاَلَ كُمِيلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ عَلِىٍّ عليه السلام: مَا الْحَقِيقَةُ؟ فَقَالَ عليه السلام : مَالَكَ وَالْحَقِيقَةُ يَا كُمِيلُ» شرح الأسماء الحسنى: 1/131
[3]بحار: 10/431، احتجاج: 1/75، صوارمالمهرقه: 148
[4]بقره/269
[5]زمر/19؛ «…فَقَتَلَنِي يَا شَقِيَّ الْأَشْقِيَاءِ قَالَ، فَدَمَعَتْ عَيْنَا ابْنِ مُلْجَمِ لَعَنَهُ اللهُ تَعَالَى وَ قَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ: أَ فَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِي النَّارِقَالَ لَهُ صَدَقْتَ ثُمَّ الْتَفَتَ عليه السلام إِلَى وَلَدِهِ الْحَسَنِ عليه السلام وَ قَالَ لَهُ اُرْفُقْ يَا وَلَدِي بِأَسِيرِكَ وَ ارْحَمْهُ وَ أَحْسِنْ إِلَيْهِ وَ أَشْفِقْ عَلَيْهِ…» بحار: 42/287، «…فَقَالَ لَهُ الْمَلْعُونُ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ أَ فَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِي النَّار…»بحار: 42/284
[6]بحار: 20/147، 41/2، 42/239، 70/59؛ طرائف: 2/519؛ مناقب: 3/312
[7]بقره/24، تحريم/6
[8]كافي: 1/145، بحار: 23/102، إرشاد القلوب: 2/414، توحيد: 152
[9]«يَا حَارِ هَمْدَانَ مَنْ يَمُتْ يَرَنِي مِنْ مُؤْمِنٍ أَوْ مُنَافِقٍ قُبُلًا» بحار: 6/180، أمالي طوسي:627، أمالي مفيد: 7، تفسيرالقمي: 2/266، ديوانالإمامعلي عليه السلام
[10]يس/58-59
[11]نحل/55
[12]شعراء/89
[13]صافات/84
[14]«الْمُؤْمِنُ مَأْلُوفٌ وَ لَا خَيْرَ فِيمَنْ لَا يَأْلَفُ وَ لَا يُؤْلَفُ» كافي: 2/102، بحار: 68/381، مجموعه ورام: 2/25
[15]«ضَعْ فِعْلَ أَخِيكَ عَلَى أَحْسَنِهِ» مصباح الفقاهه، «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام فِي كَلَامٍ لَهُ ضَعْ أَمْرَ أَخِيكَ عَلَى أَحْسَنِهِ حَتَّى يَأْتِيَكَ مَا يَغْلِبُكَ مِنْهُ وَ لَا تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِيكَ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِي الْخَيْرِ مَحْمِلًا» كافي: 2/362، وسائل: 12/302، مستدرك: 9/144، بحار: 71/186، بحار: 72/196، أمالي صدوق: 304
«كَذِّبْ سَمْعَكَ وَ بَصَرَكَ عَنْ أَخِيكَ فَإِنْ شَهِدَ عِنْدَكَ خَمْسُونَ قَسَامَةً وَ قَالَ لَكَ قَوْلًا فَصَدِّقْهُ وَ كَذِّبْهُمْ لَا تُذِيعَنَّ عَلَيْهِ شَيْئاً تَشِينُهُ بِهِ وَ تَهْدِمُ بِهِ مُرُوءَتَهُ فَتَكُونَ مِنَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ» كافي: 8/147، وسائل: 12/295، بحار: 72/214 و 72/255، ثوابالأعمال: 247
[16]ملاقات با امام زمان عليه السلام، حضرت استاد آيت الله سيد حسن ابطحي مدظله العالي: 175
[17]«عَنْ نَوْفٍ الْبِكَالِيِّ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام فِي حَدِيثٍ أَنَّهُ قَالَ لَهُ يَا نَوْفُ ارْحَمْ تُرْحَمْ» مستدركالوسائل: 9/ 55، بحار: 71/ 396،
«قال أمير المؤمنين عليه السلام أحسن يحسن إليك ارحم ترحم قل خيرا تذكر بخير صل رحمك يزد الله في عمرك» بحار: 71/ 100
[18]آل عمران/178
[19]بقره/45 و 153
[20]بقره/45
[21]«مَنْ زَارَ النَّبِيَّ صلي الله عليه وآله فَلْيَسْتَرْجِعْ ثَلَاثاً ثُمَّ لْيَقُلْ أُصِبْنَا بِكَ يَا حَبِيبَ قُلُوبِنَا» مستدرك:1 0/190، بحار: 99/211، جعفريات: 76، جمالالأسبوع: 29
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.