۲۱ ربیع الثانی ۱۴۲۷ – ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۵ – اهمیت آیات قرآن در مقابل سخنان دانشمندان بشری – جمعه ۱۳۹

أَعُوذُ ‌بِاللّهِ‌ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیم

بِسمِ‌اللّهِ‌الرَّحمَنِ‌الرَّحِیم

 أَلحَمدُلِلّه وَالصَّلوهُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ ‌اللّه وَ عَلی آلِهِ آلِ اللّه لاسِیمَا عَلی بَقیهَ اللّه روحی وَ أَرواحُ العَالَمِینَ لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفَداء وَاللَّعنَةُ الدّائِمَةُ عَلی أَعدَائِهِم أَجمَعین مِنَ الآنِ إلی قِیامِ یومِ الدّین.

 اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم، أَلَمْ یأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکرِ اللَّهِ وَ مَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لَا یکونُوا کالَّذِینَ أُوتُوا الْکتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَیهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کثِیرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ (حدید/۱۶)
یکی از مسائل بسیار مهمّی که باید اهل تزکیه‌نفس رعایت آن را بکنند تدبّر در قرآن شریف است. من همین الان که نشسته بودم و درباره‌ی این بیست و دو برداشتی که در آخرین قسمت جزوه مطرح می شد فکر می کردم که من در وقتی که اوائل جوانی بود کتاب اتحاد و دوستی را می نوشتم شاید متجاوز از پنجاه جلد از کتب غربی ها را درباره ی اخلاق و مسائل اخلاقی می دیدم. امروز فکر می کردم که چقدر کتاب خدا و سخنان پروردگار با مطالبی که آنها به وسیله‌ی فلسفه آن هم فلسفه‌ی غرب{گفته اند}، تفاوت دارد. آنها با این‌که ما به افکار نوینی درباره شان معتقدیم و بسیار جنس‌شان را گران می فروشند! که حتّی یک کتابی به نام آیین دوست یابی چند میلیون از این کتاب به چاپ رسیده بود. من وقتی نگاه می کردم به آیات قرآن ـ صرف نظر از روایات ـ می دیدم مثل هِل پوچی است که در مقابل صدها میلیون مروارید قرار گرفته باشد، سخنان الهی این‌طور است. مردم مسلمان مثل گدایی هستند که روی گنجینه های بسیار پرمحتوا خوابیده باشند و دست گدایی به طرف مردم بی چیز، فقیر، بی پول دراز کرده باشند. ما هر چه را که از خارج وارد بشود یا یک دانشمند آمریکایی با همه‌ی فریادهایی که می زنیم و می گوییم: مرگ بر آمریکا، اگر بیاید بسیار برایش ارزش قائلیم امّا در همین جا، در همین جزوه مختصر، در همین بیست آیه حدوداً شاید بیست‌وهشت یا بیشتر پند، اندرز، کلمات بسیار عالی گفته می شود. بعضی ممکن است کسل بشوند، بعضی یاد نگرفته باشند، به خدا قسم اگر روز قیامت همین قرآن از شما سالکین‌الی‌اللّه گله کند، که بیست‌ودو چیز در چند آیه تمامش با آخرین نظرات فلاسفه که سهل است، با آخرین نظرات حکمت و اهل حکمت تطبیق می کند و بلکه بالاتر، و در آیات دیگر چرا شماها گوش ندادید، چرا عمل نکردید، یک هفته این کلمات در اختیارتان بود حفظ نکردید، عمل نکردید! این کارها یک خدمتی است که ان شاءاللّه ما وظیفه مان را انجام داده‌ایم. روزها نشسته‌ام اینها را از داخل آیات خلاصه کرده ام و در اختیارتان گذاشته ام، بعضی را می بینم که گاهی مقید نیستند که هر روز بخوانند و گاهی اگر می خوانند سر سری می خوانند والاّ در هر هفته اگر انسان بیست‌ودو ـ لااقل ـ کلمه ی حکمت آمیز آن هم از قرآن و تدبّر در قرآن، آن هم به زبان فارسی، آن هم با سهولت یاد نگیرد من می گویم به خودش بگوید: من انسان نیستم! حالا یک نفر ممکن است کارهایی در دستش نباشد، یا مثلاً گرفتاری های دنیوی داشته باشد، یا کسی کمکش نکند و در خواب‌غفلت باشد، ممکن است حالا با او با مسامحه برخورد شود امّا برای شما دوستان اهل تزکیه‌نفس که می دانید قرآن باید در آن تدبّر شود، “أَفَلَا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ” (نساء / ۸۲) قرآن را چرا تدبّر نمی کنید؟ خدا در قرآن مجید این جمله را فرموده: آیا قفل باز کردن را یا کلید باز کردن این قفل را ندارید؟ باید متوجّه این حقایق باشید، اوّل خوب یاد بگیرید. قرآن برایتان ترجمه شد، سالها ترجمه‌ی قرآن را خواندید و بعد برداشتی که لازمه‌ی کار خود شماست ما انجام دادیم و تدبّری که شما باید بکنید برایتان تدبّر کردیم و در اختیارتان گذاشتیم، ولی هیچ فرقی انسان نکند، نه تعهّد داشته باشد، نه پایبند به احکام دین باشد، نه اخلاق انسانی داشته باشد، نه برای بزرگتر احترامی قائل باشد و نه برای قرآن ارزش قائل باشد و مشمول این آیه‌ی شریفه گردد که چرا آیات خدا را به ثمین قلیلی می فروشید؟! من نمی دانم بعضی دوستان چه موقع می خواهند از خواب‌غفلت بیدار شوند! چه موقع به این وظایف عمل کنند!؟ من نمی خواهم بگویم همه این طورند، ولی زیاد از دوستان هستند که اینها به این مسائل توجّه ندارند، ارزشی برای قرآن قائل نیستند! و قرآن روز قیامت ـ نه فکر کنید احترام قرآن ـ شما احترام قرآن را طوعاً و کرهاً انجام می دهید در لااقل جلسه، همه دو زانو می نشینید، ساکت می شوید، حرف با هم نمی زنید ولی در غیر این مجلس هم این کار را می کنید؟ اگر نکنید فرقی با آن افرادی که در غیر این مجالس هستند ندارید، این احترام ظاهری را من از شما بیشتر از این تقاضا ندارم. ولی احترام واقعی که این همه کلماتِ حکمت آمیز، از آیات قرآن، همین آیه ای که تلاوت کردم: “أَلَمْ یأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکرِ اللَّهِ”، شما دقّت کنید. این جمله خیلی جمله‌ی تکان دهنده ی عجیبی است! خدای غریب، خدای مظلوم به بندگانش می گوید آیا وقت آن نرسیده که دلهایتان با یاد خدا خاشع بشود؟! چه موقع می خواهید؟ سنّی از شما گذاشته، تا چه موقع می خواهید تا در غفلت باشید؟ تا چه موقع مایلید همه چیز را بر ذکر خدا، بر یاد خدا، بر کلام خدا، بر کلمات حکمت آمیز خدا ترجیح بدهید؟! قرآن است، سخن خداست. حتّی خدای‌تعالی نخواسته که به دست بشر بیفتد که او را ترجمه کند و ترجمه اش مطلب را نرساند، همان‌طوری که نمی رساند و آن‌چه پروردگار فرموده تنظیم حروفش با خود خداست برای این‌که دست نخورد. “إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ “(حِجر / ۹) خودش حفظش کرده برای این‌که انسان نگوید که بد ترجمه کرده اند. همه باید زبان‌عربی را بلد باشند تا لطایف و حقایقی را که انسان درک می کند با نوشته انجام نمی شود، با گفتار بیان نمی شود، آنها را بداند. “أَلَمْ یأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکرِ اللَّهِ”، در مقابل قرآن که ذکر خداست، در مقابل یاد خدا وقتش نرسیده که دل انسان خاشع شود؟! ما از آن دزدی که نیمه‌شب حرکت کرده و برای دزدی می رود این آیه را یک بنده‌ی خدا در نماز شبش می خواند که: “أَلَمْ یأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکرِ اللَّهِ”، این دزد در حال دزدی اشکش جاری می شود، صدا می زند: چرا خدا وقتش شده، وقت آن شده که دلم خاشع شود. این دزد خواب بود، بیدار شد، نکند که ما بیدار نشویم و نکند که مرده ای باشیم که هر چه روی سرمان فریاد می زنند تکان نخوریم، همان برنامه های دوران قبل از توبه‌ی نصوح و بلکه قبل از یقظه را داشته باشیم، این مطالب بسیار اهمیّت دارد باید انسان تکان بخورد، خداست، کلام خداست، سخن خداست، تو هم مخلوق خدایی باید یک تکانی بخوری، این آیات را وقتی که شنید از دزدی دست کشید، خودش را به مولایش امام صادق علیه السلام رساند و توبه کرد. هر چه از مردم در دستش بود برد به آنها برگرداند. چند روز قبل یکی از دوستان از اصفهان به من تلفن می کرد می گفت: می شود قرض الحسنه به کسی امروز داد؟ قرض الحسنه می دهم، با تقاضای خود طرف پول به او می دهم، پول را می خورد، اصلاً مثل این‌که هیچ کاری انجام نداده، طوری شده امروز با کمال تأسّف یک افراد چه عرض کنم؟ نمی خواهم تند صحبت کنم زیاد، یک افراد دور از خدا، دور از قیامت، افرادی که می خواهند تمام دوستان ما را با این زحماتی که کشیده‌اند ضایع کنند، می دانند نمی توانند ادای دینشان را بکنند، با چک و سفته و همه‌ی چیزها که می دهند پول مردم را می خورند و در بین ما هم وارد می شوند، به خدا قسم! اگر از این به بعد کسی را ببینم که این کارها را می کند من در بین مردم معرفی اش می کنم چون وظیفه است و وظیفه ام این است که دیگران به آن {شخص}اعتماد نکنند. در مجلس که افراد می آیند مردم فکر می کنند اینها علاوه بر این‌که گناه نمی کنند، علاوه بر این‌که هیچ مکروهی نمی خواهند انجام بدهند، به آنها اعتماد می کنند ولی قرض الحسنه که به آنها می دهند یا برای هر فکری، به این اعتماد کرده پولی به دستش داده گفته من کار می کنم، مُضاربه انجام می دهم، خود من تا به حال مکرّر به این افراد برخورد کرده ام و خوشبختانه آنهایی که با من مستقیماً این برنامه را انجام دادند به هر حیله ای بوده از مجلس خارجشان کرده‌ام و این کار را نسبت به دیگران را هم اگر یقینی برایم بشود انجام می دهم. می گفت: قرض الحسنه من بدهم یا قرض السیئه؟ قرض الحسنه‌ای که خدای‌تعالی در قرآن می بینید در این آیات می فرماید: “مَنْ ذَا الَّذِی یقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً” (حدید /۱۱) این قرض الحسنه را نسبت به خودش می دهد، که به من می دهد. من به دوستانی که در مراحل بالا هستند گفتم اصلاً نباید چک بی محل بکشید ولو به عنوان این‌که سند باشد. ولی متأسفانه دارد این کارها در بین دوستان انجام می شود، یکی از دوستان ما که من مثل نور چشمم دوستش دارم تقریباً هشتاد میلیون یکی دو نفر به عنوان قرض از او گرفته‌اند، او هم مال مردم را داده به او، الان وضع مالی اش خراب شده، بیچاره شده، بیچاره می کنند یکدیگر را، وقتی که خدای‌تعالی در قرآن می فرماید: هر که می خواهد ربا بگیرد، ربا چیست؟ ربا این‌است که پول سر جای خودش، استفاده ی این پول را چه تو کار رویش بکنی چه نکنی باید به من بدهی، که متأسفانه حالا در همه جا باب شده، کسی که ربا بگیرد ـ پول سر جای خودش است! ـ ربا بگیرد یا بدهد:” فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ” (بقره / ۲۷۹) خیلی عجیب است! نمی دانم چه کسی جرأت می کند اعلان جنگ به خدا بدهد. اعلان جنگ بدهید به خدا، “فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ”، وقتی که ربا که فرع پول است این‌طور باشد خوردن اصل و فرع و همه اش یک آب هم بالایش خوردن، این چه حالتی دارد؟ خدا با اینها چکار می کند؟ من اگر قاطعیت می داشتم ـ بعضی از دوستان معتقدند من قاطعیت ندارم ـ قاطعیت ندارم به خاطر این‌که می بینم بعضی از دوستان تازه وارد شده‌اند، تازه حرکتی به طرف کمالات می کنند، می گویم شاید از پا در بیایند و مقصّر من باشم امّا در مقابل گناه این‌گونه نیستم، نباید باشم، قاطعیت اگر بخواهیم داشته باشیم یک گناه ازیک نفر از این دوستان اگر دیدید، این شخص خلاف تعهّدی که امضاء کرده و روز اول در دفترش نوشته شده انجام داده و آدم غیر متعهد مبارز با خداست و جنگ با خدا کرده، معنا ندارد در جلسه‌ی ما پیدایش بشود. یک دانه گناه، اگر بنشینم برای شما نقل کنم که دهها نفر به خاطر یک گناه شاید صغیره من دیگر در جلسات خصوصی به آنها گفتم دیگر تشریف نیاورید، و ردّشان کردم و یا عملاً کاری کردم که دیگر نیایند در جلسات ما، حالا شخصیت هایی بودند، از تجّار محترم بودند، از مسئولین محترم بودند ما به اینها کاری نداریم. نه پولش به درد ما می خورد نه عنوانش و نه قدرتش و نه ارزش اجتماعی اش، ما یک چند روزی می خواهیم در این دنیا همان‌طوری که در این آیات تلاوت کردید: “أَنَّمَا اَلْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ” (حدید / ۲۰) دنیا بازی است، بازی بیهوده، اگر شما به خاطر این‌که یک بچّه ای کنار کوچه گِل بازی می کند. من یک وقتی فکر می کردم، مکاشفاتی بود که آنهایی که کاخ می سازند برای این‌که راحت باشند، از حلال و حرام جمع می کنند و ساختمان های مفصّل می سازند و زندگی شان را زندگی الهی قرار نمی دهند و خودشان را همان‌طوری که دوست عزیزمان دیشب فرمودند خودشان را متوّلی کار نمی دانند بلکه مالک می دانند اینها لعب است. مثل همان بچّه ای است که کنار کوچه -این مکاشفه ای بود من شاید نقل هم کرده باشم-، خاکی جمع کرده بود و آب گیرش نیامده بود بول کرده بود، که این آبها گِل بشود و با این گِل یک لانه‌ی کوچکی ساخته بود، ما به خاطر این‌که این آقا این خانه را ساخته برایش یک احترام خاصّی قائل باشیم، مرد ثروتمندی است نمی شود برای یک ریش تراشیدن، برای یک سیگار کشیدن به این آسانی ترکش کرد آخر احترامی دارد، ولی از نظر من و شما نباید احترام داشته باشد، آن بولی که کرده آن بول همان پول حرامی است که وارد این ساختمان کرده و همان دلبستگی به این ساختمان همان عمل بچّه گانه ای است که او انجام داده. پس اگر یک چنین فردی را دیدید هیچ وقت در مقابلش تعظیم نکنید، پول دارد برای خودش دارد، ثروت دارد برای خودش دارد، ثروتی که از راه حرام به دست آمده باشد، مالی که محبّتش در دلش جا گرفته باشد این چه ارزشی دارد؟ به تو چه فایده ای دارد؟ “أَنَّمَا اَلْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ”… “وَ تَفَاخُرٌ” من یک چنین ساختمانی دارم، من یک چنین خانه ای دارم، من یک چنین باغی دارم، من یک چنین ثروتی دارم این تفاخر است، مردم را پست کردن، من آقا باشم! چرا؟ برای این‌که پول دارم. چقدر باید انسان پست بشود که خودش شخصیتی نداشته باشد پولش به او شخصیت بدهد، شما ده مَن طلا را به گردن یک الاغ بیندازید و الاغ را احترام کنید الاغی که هیچی نمی فهمد “کالحمار”، مثل الاغ که “یَحْمِلُ أَسْفاراً” (جمعه / ۵) این حتّی کتاب هم بارش بشود طلا که ارزشی ندارد، این شخص را احترام کنید، ابدا! سالک‌الی‌اللّه باید با معروف از کسی احترام کند و با منکر همه را فسخ کند، صاحب منکر و فاسق و فاجر پیش خدا محبوب نیستند، قارون را خدا توصیف می کند در قرآن که قارون به قدری پولدار بود که گنجه هایش را،- آن وقتها بانک نبود- اینها را در خانه هایی طلاها را می ریختند و قفلش می کردند، کلید این خانه های پُرطلا را یک عدّه بار می بردند که صاحب زور و بازو بودند، حالا یک همچنین شخص پولداری، تا آمد با دین یک خورده ای سر ناسازگاری بگذارد ـ شما سالک‌الی‌اللّه هستید همین‌طور باید باشید ـ به نفرین حضرت موسی زمین او را گرفت و در دل زمین از همان زمان زنده معذّب است تا روز قیامت، اینها آیات قرآن است، می آیید در مقابل قدرتمندان، قدرت دارد ما در همین دوران انقلاب، آن‌قدر افراد قدرتمندی که حتی رئیس‌جمهور بودند هم با یک اشاره یک مرد روحانی آن‌قدر ذلیل شدند که الان بیست‌وشش سال در ذلّت زندگی می کنند، تقوا و معنویت این‌طوری است، افراد دارای زور و بازو، چه کار می توانید بکنید؟ هر چه تو زور و بازویت زیاد باشد پنج برابر وزن خودت بیشتر نمی توانی بلند کنی امّا این مورچه را ببینید، اینها عبرت است، یک مورچه با دندان آن هم که تازه وزنه بر می دارد با دستش، متدینین شان با یا ابوالفضل، غیر متدینین شان با مسائل دیگر، تازه با دست بلند کرده اند، زور زده اند، اذیت شده اند ولی مورچه با دندانش، با دندانش وزنه ها را بر می دارد که گاهی بیست برابر وزن خودش است. بر می دارد، تو که ای؟ اگر اینها مایه مزیت می بود که به حیوانات خدا نمی داد، مورچه آن‌قدر در شش ماه تابستان آذوقه تأمین می کند که در زمستان نمی تواند همه اش را استفاده کند، می بینید اوّل بهار که می شود یک مشت چیزهایی را می آورد می ریزد بیرون، آفتاب می دهد که باز اگر اینها به درد می خورد که وارد خانه اش کند. چه خبرتان است؟! دنیا لعب است، لهو است، همه‌ی متعلّقاتش، لعب و لهو، بزرگترین دانشمندان دنیا اگر بیایند ـ دانشمندان غیر دینی ـ پرفسورهایی که هر روز متأسفانه یک شخص متجاهر به فسق در پشت تلویزیون می آید {می گوید} ما درباره ی فیزیک این کار را کردیم، درباره ی شیمی آن کار را کردیم، حالا مردمی که اصلاً فیزیک و شیمی نمی شناختند مگر نبودند در دنیا و زندگی نکردند؟ ما نمی گوییم این علوم بد است ولی این‌قدر ارزش ندارد که تو تقوایت را جلوی پای او بریزی، آن‌قدر ارزش ندارد که خدایت را فدای او بکنی، آن‌قدر ارزش ندارد که اسم امام‌زمان به خاطر این‌که او نمی پسندد نبری! آن‌قدر ارزش ندارد که همه چیزت را فدای خاک پای او بکنی، ارزش ندارد. پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله در مسجد دیدند یک نفر را دورش را مثل ماها که دور اینها را می گیریم، دورش را گرفته‌اند. خیلی دانشمند بزرگی بود، فکر نکنید یک شخص کوچکی بود. از نظر زمان ما، ما هر روز یا هر روز چند دفعه به عنوان فرزانگان در تلویزیون می بینم، این آقا چه کاره است؟ اشعار فردوسی را همه اش را حفظ است. بارک اللّه، اشعار سعدی و حافظ را همه اش را حفظ است، استاد دانشکده‌ی ادبیات است، خوب بسیار خوب، حالا چکارش کنیم! یک همچنین آدمی پیدا شد، اشعار عرب را بلد بود، حفظ بود، می خواند، انساب را بلد بود، می خواند، می گفت، -حالا آن‌چه که در حدیث داریم همان را من عرض می کنم، همین دوتا بس است.- یعنی شما اگر می گفتید پدرم که است، او دیگر تا حضرت آدم برایت می شمرد! خیلی عجیب است! یک چنین دانشمندی آمده در مسجد، حضرت می فرماید: چه خبر است؟ مردم گفتند: علامه! علاّمه صفت مبالغه‌ی علم است، یعنی کسی که خیلی علم دارد این را می گویند علاّمه، حضرت فرمود: “و ما العلامه”؟ ـ این “ما” به معنای این‌است که هر کس که از عقلاء نباشد به آن “ما” می گویند، والاّ “مَن”باید بگویند، ـ علامه چیست؟ چیست نه کیست، این خودش فرق می کند، فرمود: علامه چیست؟ گفتند: آقا انساب عرب را می داند، اشعار زمان جاهلیت را همه را می داند، خیلی دانشمند است. حضرت فرمود: “انّما العلم الثلاثه” (بحار الأنوار/ ج ۱ ،ص۲۱۱ ) ، “انّما” می گوید! علم سه تاست. حالا من علّت این مطلب را می گویم، یکی علم خداشناسی و اعتقادات، علم تزکیه‌نفس و علم احکام، حالا چرا حضرت {اینطور فرمود}؟ روی تعصب این حرف را زد؟ روی احساسات این حرف را زد؟ همین‌طور که ما گاهی می بینیم یک نفری را خیلی تعریفش می کنند می خواهیم خرابش کنیم یک چیزی می گوییم، این جوری بود؟! نه! ما برای این دنیا خلق شدیم یا برای ابد؟ شما بنشینید فکر کنید برای ابدیت چه چیزهایی لازم است، چه علمی لازم است، شما دانشمندترین مردم دنیا باشید در علم دنیایی وقتی که مُردید تمام است، تمام می شود، نه دیگر برای خودتان فایده دارد نه برای مردم، حتّی اگر برای مردم هم فایده داشته باشد تو برای خدا که انجام ندادی برای مردم بود، مزدت هم از مردم گرفتی، معنا ندارد من برای شما کار کرده باشم بروم مزدم را از این آقا بگیرم. برای مردم کار کردی مزدت را یا داده‌اند یا نداده‌اند، {اگر}داده‌اند امتیازاتی به تو دادند، پولهایی به تو دادند، کامل، اگر هم نداده‌اند آنها مقصّرند که نداده‌اند از خدا چه طلبی داری؟ اگر برای خدا البته اگر انجام داده باشد آنجا خدا مزد مناسبی به او خواهد داد. این حرفی نیست، دو دو تا چهارتا، خیلی هم بحثی نداریم. لذا آن علمی که آن عملی که برای همیشه‌ی ما به درد می خورد آن ارزش دارد، آن صحیح است، اینها که فضل است. حالا فضل را بعضی از دانشمندان گفتند یعنی فضیلت است بعضی ها هم می گویند یعنی زیادی است، حالا ما همان حرفی که خیلی به دانشمندان فلاسفه‌ی بشری توهین نشود چون هر چه که در دنیا از علوم هست اینها همه اش به اصطلاح فلسفه است. به فلاسفه توهین نشود می گوییم فضل است یعنی فضیلت است، این سه تا کار را انجام بده بعد برو دنبال این زیادی ها، مثل نماز صبح و نماز شب، خیلی مقام اینها را بخواهیم بالا ببریم و اگر برای خدا باشد نماز صبح را نخوان نماز شب بخوان، فایده اش چیست؟ نماز صبحت را بخوان، واجب است. در روایات که همه سنّی و شیعه من یک وقتی تحقیق می کردم سنی و شیعه نقل کردند که پیغمبراکرم صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم فرمود که: “طلب العلم فریضة کلّ مسلم و مسلمه”( الکافي/ جلد۱،صفحه۳۰ )، یک تحلیلی بکنید، آن علمی که واجب است بر هر مسلمان، زن باشد یا مرد، واجب است! فریضه یعنی واجب، اغلب چیست؟ همه‌ی علوم مادی است؟!؟ که هیچ کس تا به حال به این واجب عمل نکرده، آن علمی که واجب است چون “العلم” دارد، “طلب العلم”، العلم الف و لامش، الف و لام عهد است یعنی طلب آن علمی که ما گفتیم علم است و فضل نیست و به درد دنیا و آخرتتان می خورد این واجب است بر هر مرد مسلمان و بر هر زن مسلمان، بنابراین در این آیات خیلی تأمّل کنید، این آیات را سرمشق زندگی تان قرار بدهید، من نمی توانم همه‌ی این آیات را برایتان بیان کنم ولی کوشش کنید که تابع قدرت نباشید، در مقابل قدرت تعظیم نکنید، در مقابل ثروت تعظیم نکنید، در مقابل هر چیزی مربوط به دنیاست و تقوای شما را بالا نمی برد تعظیم نکنید آن کسی را معظّم بشمارید که حقیقتاً و واقعاً ـ نه تظاهر به این کار کرده باشد ـ که اهل تقوا باشد، خدای‌تعالی می فرماید:” إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکمْ” (حجرات / ۱۳) ما چه موقع می خواهیم خدایی بشویم؟ چه موقع می خواهیم آن‌چه خدا گفته ما هم همان را بگوییم؟ “اکرمکم”، گرامی ترین شما ثروتمندترین شماست؟! دزدترین شماست؟! چه عرض کنم عجیب است بعضی ها خیال می کنند زرنگی در این است که مال مردم را بخورند، من گاهی نفرین می کنم و واقعاً هم شما هم نفرین کنید کسانی که در این رشته می آیند، در این برنامه می آیند و چه قصد کرده باشند و چه قصد نکرده باشند یک کارهایی می کنند که آبروی اهل تزکیه‌نفس را می برند، ما شده اموال زیادی به دست افرادی از اهل تزکیه‌نفس سپردیم با فقر کاملی که داشتند یا با نیازمندی کاملی که داشتند حتّی برنداشتند مثلاً یک استفاده ی جزئی از آن بکنند که هیچ، موقّتاً هم برنداشتند استفاده کنند، نقل می کنند در زمان پیغمبر صلی الله علیه و آله یکی از نزدیکان پیغمبراکرم رفته بود از صاحب بیت المال یک چیزی را امانت گرفته بود، پیغمبر به قدری با او برخورد تندی کرد، موقّت {گرفته بود}! یک طلایی آنجا مانده در صندوق، من برداشتم دادم به خانمم که استفاده ی چند روزی بکند، در مجلس عروسی برود و دارای طلا باشد! اصلاً مال تو نیست، حقّ تصرّف نداری، حق نداری که کوچکترین اظهار علاقه ای به این چیز بکنی و فکر نکنید که این تنها مال امانت است، نه! هر چه که شما دارید حتّی، هر چه که در زندگی در اختیار شماست، مِلک شما که نیست، این را بدانید، خودتان هم، حتی بدنتان هم مِلک شما نیست، مِلک خداست. اگر به قصد استفاده ی نامشروع حتّی از بدنتان، حتّی از لباستان، حتّی از فکرتان بکنید خیانت کردید و اهل تزکیه‌نفس اهل خیانت نیستند. این آیات شریفه ی قرآن است، تفاخر نکنید، حتّی با لباستان، من به خانمها گفتم که اگر لباسی که در عروسی ها می پوشید اگر یک نفر نداشته باشد در این عروسی این لباس را بپوشد، غصّه بخورد، آن واکنش غصّه ی این شخص متوجّه شما می شود. سرگردان می شوید که چرا من در جا دارم می زنم، خیلی خانمها از من می پرسند چرا ما در جا می زنیم؟ پارسال تا امسالمان هیچ فرقی از نظر روحیات نکردیم، من یک خورده ای تحقیق می کنم می بینم از همین کارها کردند، اینها همه اش تأثیر دارد، این که من می گویم که در بین مردم نروید به خانم‌ها می گویم نروند و لباس تنگ نپوشند چون بالاخره لباس تنگ، نتیجه اش این است که بعضی از جوانها به شهوت می افتند، گناه می کنند، ممکن است گناه متوجّه او نشود ولی واکنشش متوجّه ی شخص سالک‌الی‌اللّه می شود و خواهی نخواهی عقب می افتد. اینها مسائل روحی است که خیلی مهمّ است و شاید هر کسی هم متوجّه نباشد و عمده‌ی عقب افتادن ها مربوط به این جهت باشد.
آیات بسیار عالی و فوق العاده تکان دهنده بود، همه ی آیات قرآن همین‌طور است منتهی بعضی هایش برای بعضی بیشتر مفید است، چرا؟ به خاطر این‌که در معرضند. من امروز این را اعلام کردم و ان‌شاءاللّه خواهید دید عمل خواهم کرد که اگر کسی از کسی پولی بگیرد و به وقت ندهد یا خدای نکرده ندهد این از بین ما مطرود است و ما دیگر با او کاری نداریم. اگر هم حالا اخلاقاً -چون گفتند با کفّار و دشمنان دین برخوردتان مهربانانه باشد- ما اگر مهربانانه با آنها برخورد کردیم این دلیل بر این‌که او در راه هست و با ما هست نخواهد بود. این مطلب مربوط به امروز بود که قرض الحسنه به کلّی دارد از بین می رود، ثواب‌هایی که برای قرض الحسنه گفته اند از بین رفته، انفاق از بین رفته و هیچ کس به هیچ کس اعتمادی ندارد و ما اگر ان‌شاءاللّه موفق به این مسأله شدیم و این افراد را از بین خودمان بیرونشان کردیم ان‌شاءاللّه من به شما اطمینان می دهم که هر کس پول زیادی دارد به دیگری که پول ندارد قرض بدهد و سر ساعت هم، سر دقیقه، یک نفر دیدم یک جا ایستاده، گفتم: چرا اینجا ایستادی؟ گفت: من {به شخصی}گفتم این ساعت می آیم پولت را می دهم و این شخص خانه نیست ، من اینجا ایستادم تا بیاید. چقدر این ارزش دارد تا آن کسی که ده دفعه می روی در خانه اش {می گویی}آقا پول من را بده، من خودم نیاز دارم.
عنان مال خودت را به دست غیر مده که مال خود طلبیدن کم از گدایی نیست
این جوری نباشد ان‌شاءاللّه و آن‌طوری که آن شخص را من دیدم از همان جا یک احترام خاصّی پیش من دارد و من فوق العاده دوستش دارم. دوستی این است و ان‌شاءاللّه امیدواریم اینها عملی بشود و این مطلب که امروز گفته شد همه تان در گوش تان باشد ـ نمی گویم برای خودتان ـ الحمدللّه اکثرتان یا همه تان الاّ چند نفری بحمداللّه مقید به این مسأله هستید و مورد اعتماد ولی این چند نفر کافی است که همه تان را خراب کنند و شماها هم باید به من کمک کنید ان‌شاءاللّه هر کس که پولی به او دادید سر ساعتی که قرار بوده به شما برگرداند اگر نداد من واجب می دانم که به من بگویید، این نمّامی نیست، غیبت نیست، به من بگویید تا ما ان‌شاءاللّه یک جمع مورد اعتمادی در نزد ذات مقدّس پروردگار ارائه بدهیم و داشته باشیم. امیدواریم موفق باشید، همه تان با خدا، با امام‌زمان در این خصوص به خصوص بیعت کنید و مقید به این مسأله باشید.
نسئلک اللّهم و ندعوک باعظم اسمائک و بمولانا صاحب الزمان یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه، پروردگارا به آبروی ولی‌عصر فرج آن حضرت را برسان، همه‌ی ما را از بهترین یاران و اصحابش قرار بده، قلب مقدسش را از ما راضی بفرما، خدایا ما را افراد متعهّد، مسئول، مقید به وظایف دینی قرارمان بده، خدایا ما را از هر گونه ناامنی، بی تعهدی، نجات مرحمت بفرما، پروردگارا به آبروی ولی عصر ما را اهل قرآن قرار بده، اهل عمل به قرآن قرارمان بده، ما را از بهترین اصحاب و یاوران دین قرارمان بده، خدایا چشمان را به جمال امام‌زمانمان روشن بفرما، مریض های اسلام، مریض منظور الساعه لباس عافیت بپوشان، امواتمان غریق رحمت بفرما، عاقبت مان ختم بخیر بفرما، و عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان.

 

 

لینک ویدیو در آپارات: کلیک کنید

 

جهت دانلود صوت و یا پخش آنلاین کلیک کنید

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *