۲۹ ذی القعده ۱۴۲۱ قمری – شب جمعه

1-خطبه:

بسم الله الرحمن الرحيم  الحمد لله و الصّلوة و السّلام علي رسول الله و علي آله آل الله لاسيّما علي بقيّة الله روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداءو اللعنة‌ الدّائمة‌ علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدّين

 

2-عبارت قرآني آغازين(هود-87):

اعوذ بالله من الشّيطان الرّجيم قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ (87)

 

3-شقاوت و سعادت انسان:

امشب شب جمعه است فردا شب شب شهادت امام جواد (عليه الصّلوة‌ و السّلام)است ان شاءالله امشب و فردا شب در اينجا مطالبي مي خواهم خدمت دوستان عزيزم عرض كنم كه بسيار لازم است كه متذكّر باشند.

شقاوت و سعادت كه در اين آيات هم تلاوت شد و دوست بسيار عزيزمان جناب آقاي مسعودي هم اشاره اي داشتند دو مفهوم بسيار پر اهمّيّتي است كه انسان بايد تكليفش را در دنيا در ارتباط با اين دو مفهوم تعيين كند . شقاوت در ترجمة‌ فارسي يعني يك فرد بدبخت ،‌ يك فردي كه با زحمت زندگي مي كند ،‌ يك فردي كه زندگي اش توأم با نا راحتي است ،‌ وضع زندگي اش چه در دنيا يا در آخرت مورد ميلش نيست ،‌ هميشه يك ناراحتي اي يا تمام ناراحتي براي او هست . اينچنين كسي در آتش جهنّم قرار خواهد گرفت «لَهَا شَهيقٌ وَ زَفيرٌ

براي جهنّم صداي ناهنجار ،‌ شعله هاي سوزنده هست . گاهي انسان فكر مي كند كه در اين دنيا براي بعضي از افراد اينچنين حالاتي هست

 

– شقاوت و سعادت در رحم مادر:

لذا شقاوت از چيزهايي است كه از همين دنيا بلكه از رحم مادر طبق بعضي از روايات شروع مي شود و در عالم برزخ هم هست و درآخرت هم خواهد بود . افراد شقي كه در روايتي آمده كه»الشّقي شَقِيٌ في بَطْنِ اُمِّهِ وَ السَّعيدُ سَعيدٌ في بَطْنِ اُمِّهِ«شقي شقي است وقتي كه در رحم مادر است و سعيد سعيد است وقتي كه در رحم مادر است . از علي بن موسي الرّضا( عليه الصّلوة‌ و السّلام) اين روايت را مرحوم سيّد مرتضي در « تنزيه الانبياء» نقل مي كند ، سؤال كردند كه اين معناي اين روايت چيست؟ در كتاب « معاني الاخبار» هم اين روايت هست كه از امام سؤال كردند كه معني اين روايت چيست ؟ اگر شقي از توي شكم مادرش شقاوت دارد خوب پس خدا براي او شقاوت خواسته و خدا طبعاً به اين فرد ظلم كرده و شخص سعيد هم خدا به او محبّتي كرده . علي بن موسي الرّضا (عليه الصّلوة‌ و السّلام)مي فرمايد كه شقي آن كسي است كه خدا مي داند كه اين وقتي به دنيا بيايد شقي خواهد بود . وسعيد هم آن كسي است كه وقتي به دنيا مي آيد سعيد خواهد بود . حالا يك معنايي است والّا از نظر معرفتي و دقّت عقلي و دقّت اجتماعي شخص شقي در رحم مادر وقتي هست بعضي ها  اينطورند كه در يك رحمي قرار گرفته اند كه به مجرّد اينكه وارد دنيا شدند بدبختي برايشان شروع مي شود و همين الان هم كه توي رحم مادرند بدبختند و لو اينكه آثار بدبختي الان برايشان ظاهر نيست و براي آنها نيست ولي طبعاً بدبختي از همين الان شروع شده مثلاً فرض كنيد يك فرزندي در رحم مادري كه اين مادر كافر است ،‌ بي بند و بار است يا فقير است يا امراض مختلفي كه در حال حاملگي نبايد مادر داشته باشد كه اگر داشت به فرزند منتقل مي شود الان همة‌ اينها هست ما مي توانيم تصوّر يك چنين چيزي را بكنيم و زياد هم شايد در جامعة‌ما افراد اينطوري باشند كه وقتي در رحم مادرند يك مقدار از امراض ،‌ ويروسها ، ميكروبها ، مرضهاي مختلف كه قابل انتقال به فرزند است الان مادرش داشت يك مسايلي مثلاً وراثتي خواهد داشت . چيزهايي كه مثلاً انسان را بيچاره مي كند ، بعضي از بچه ها هستند كه وقتي كه متولّد مي شوند نابينا هستند ، كر هستند ، لال هستند ، يك همچين مسايلي . همة‌اينها در تحت عنوان شقاوت و بدبختي و بيچارگي عنوان شده و اينچنين فردي در رحم مادر شقي است ،‌ بيچاره است ، بدبخت است ،‌

 

– شقاوت و سعادت انسان در زندگي دنيا:

تا متولّد شد به دنيا بدبختي اش شروع مي شود و همين الان هم طبعاً بدبخت است . اينجا ما يك بحث اساسي و علمي داريم كه بايد شما ان شاء‌الله اگر مي خواهيد اعتقاداتتان صحيح باشد ،‌ بايد يك تحليلي بكنيد ،‌ تحقيقي بكنيد و اين مطلب را براي خودتان حل كنيد . اين فرزندي كه در رحم است و پا به دنيا مي گذارد در خانة كفّار ،‌ در خانه هاي مردم بدبخت ،‌ فسّاق ،‌ فجّار ،‌ يا ذاتاً داراي يك امراضي هستند كه غير قابل علاج اينها چرا ؟‌ سؤال مي شود براي چه اينطور است ؟‌ خدا دست در كار بوده كه اين بچّه اينطور شده ؟ اگر معتقد به عالم قبل از اين عالم نباشيم اگر معتقد نباشيم كه روح انسان را خدا قبل از اين عالم خلق كرده دقيقاً و جدّاً بايد بگوييم خدا ظلم كرده ـنستجير بالله ـ

به اين چنين فرزندي كه از اين راه بدون اختيار او واردش كرده به دنيا . اگر شما توجيه ديگري داريد بگوييد . اين بچه چه تقصيري دارد؟ اين فرزندي كه اولش نطفه بوده بعد علقه و مضغه شده بعد بدنش ساخته شده همة‌اينها در اختيار خودش نبوده پدر و مادر هم يك معصيتهايي كرده اند كه آن معصيتها روي فرزند اثر گذاشته و يا مثلاً فرض كنيد كه آنها هم معصيت نكرده اند آنها هم كاري انجام نداده اند بچّه اينطوري شده و آمده توي اين دنيا الان ما زياد داريم فرزنداني كه وراثتاً مريضند ، فرزنداني كه پدر و مادرها هم حتّي نمي دانند چنين مرضي دارند ولي اينها در آنها اين امراض هست اگر خداي تعالي اگر گفتيم كه اينها اول خلقتشان نطفه بوده بعد هم علقه و مضغه شده بعد هم انسان شده و روح او از همين بدن باصطلاح نشأت گرفته طبعاً روحي كه از بدن مريض نشأت بگيرد مريض است و طبعاً رشدي ندارد . اينجا كي اين عمل را انجام داده سؤال ؟ چرا بايد اينطوري باشد ؟‌ چرا بايد يك فرزند مثلاً فرض كنيد در اعلا درجه وقتي متولّد مي شود باشد هم از نظر اصل و نسب هم از نظر ثروت هم از نظر معنويّت و روحانيّت هم از نظر جهات مختلف يك فرزند كاملاً سعيد و خوشبخت و يك فرزند كاملاً بدبخت و بيچاره ،‌چرا ؟

اينجا است آقايان كه اگر عرض مي كنيم يا فرموده اند يا قرآن مجيد بيان كرده و يا هزارها اگر مبالغه باشد لااقل دوهزار روايت فرموده كه عالمي قبل از اين عالم هست كه همة‌اختيارات را ما داشتيم در آن عالم همة‌اختيارات مثل الان و ما مي توانستيم در آن عالم زندگي اين عالممان را تأمين كنيم همانطوري كه در اين عالم زندگي عالم بعدمان را مي توانيم بسازيم اگر غير از اين است بايد بگوييم خداي تعالي كه گفته اند هم متأسّفانه خداي تعالي ظالم است نستجير بالله يك كسي به من مي گفت كه ظلم وقتي است كه انسان در ملك غير تصرّف كند و چون انسان مخلوق و مملوك خدا است در ملك خودش تصرّف كرده و دوست داشته بي جهت يكي بدبخت باشد يكي خوشبخت يك همچين استدلالي كه طبعاً و يقيناً حتّي بي سوادترين افرادي كه الان در مجلس ما اگر باشند نمي پسندنداين حرف را كه ما بگوييم كه حتّي انسان مثلاً ده تا مرغ دارد توي خانه اش يكي را مي خواهد مثلاً جبركشش بكند سوزن به بدنش آنقدر فرو كند كه اين خون بدنش بريزد تا بميرد مثلاً ،‌ همسايه مي آيد مي گويد : « آقا چرا اينجوري مي كني ؟!» جواب چه مي دهد ؟ مي گويد :« مالكم ، رفته ام پول داده خريده ام مي خواهم ، اين كار را بكنم .» ساكت مي مانيد ؟ مي گوييد :« بله تو صاحبش هستي حق داري ،‌ نه حق نداري . » اين مرغ مي گويد : « من جان دارم اذيّت مي شوم خدا من را براي تو خلق كرده من مملوك تو هستم ،‌بكش بخور . امّا اذيّت براي چه ؟ بي جهت . » اينجا است كه ائمّة اطهار (عليهم الصّلوة ‌و السّلام)اصرار دارند كه ما معتقد به عالم قبل از اين عالم باشيم

 

-اشاره به زندگي انسان در قبل از دنيا:

خداي تعالي طبق احاديث و روايات همانطوريكه من در كتاب عالم عجيب ارواح توضيح داده ام ، خداي تعالي تمام افراد بشر را خلق كرده مساوي ، سلمان و شمر در نزد پروردگار در روزي كه ارواح را خدا خلق كرد فرقي نداشت به اينها تعليماتي داده شد استعدادها آنچنان بود كه تعليماتي در عقايد ، در مسايل مختلف تزكيه نفس به اينها داده شد خدا به اينها گفت :اَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ آيا مي بينيد من را ؟ الان آن طور خدا را نمي بينيم ولي آن روز كه سنخيّت داشتيم تا حدّي ، آن روزي كه مشغول زخارف دنيايي نبوديم، آن روزي كه فكرمان متوجّه خيلي از چيزهاي دنيايي و مادّي نبود ،‌ آن روز خدا را مي ديديم

 

-اعتقادات رمز موفقيت:

و اگر الان هم انقطاعي برايتان حاصل بشود كه گاهي سؤال مي شود كه اين مريضهايي كه مي آيند كنار ضريح علي بن موسي الرّضا (عليه الصّلوة‌ و السّلام)مثلاً متوسّل مي شوند و خوب مي شوند ، كور نابيناي باصطلاح غير قابل معالجه يكدفعه چشم دار مي شود ،‌همين ديروز بود در مشهد (‌پريروز ) يك پسر بچه اي جلوي من نشسته بود به بعضيها گفتم مثل اينكه جناب آقاي مسعودي تشريف داشتند من اين بچه را كه مي بينيد پريشب جلوي من نشسته اين اسمش محمّد است و اين ،‌چشمهايش را نگاه كنيد آقايان مشهدي ها حتماً يادشان هست (‌آقاي مقدم سر تكان مي دهند مي گويند :« من هم يادم است.») ، همه ديدند . بچه چشم نداشت يعني نداشت كه يك عينك ته استكاني به چشمش مي زدند آن هم بچه بود كوچك بود شايد آن موقع سه ساله بيشتر نبود اين را بر مي داشت مي انداخت كلّي مشكل درست كرده بود

 

-كرامات الحسينيه (قضيّه شفاي چشم مرحوم آيت الله بروجردي و آ ميرزا محمود بروجردي قدس سرهما):

در منزل مشهد ، من يك شب راجع به توسّلات صحبت كردم و گفتم كه مرحوم آيت الله بروجردي رضوان الله تعالي عليه در سن نود سالگي ايشان قرآنهاي ريز را مي گرفتند مي خواندند در مسجد بالا سر حضرت معصومه سلام الله عليها آن موقع  مسجد بالاسر يك جاي تاريكي بود كه حتّي روز هم چراغ روشن مي كردند اين وضع فعلي نبود ايشان آيات قرآن را مي خواندند يك وقتي از يك آقايي به نام آقاي بروجردي كه مقسِّم مرحوم آيت الله حائري بود آميرزا محمود بروجردي ظاهراً يك مقداري كه يادم مي آيد حالا اسمش را ممكن است فراموش كرده باشم وقتي كه مرحوم آقاي بروجردي از دنيا رفته بودند خوب دقّت كنيد – ايشان پهلوي من در فاتحة‌آقاي بروجردي نشسته بودند يعني من خدمت ايشان نشسته بودم ايشان آن موقع نودو پنج سال مي گفت من سن دارم كه من خدمتشان نشسته بودم از ايشان من سؤال كردم كه جريان چشم آقاي بروجردي چه بود ؟ از ايشان من سؤال كرده كه جريان چشم آقاي بروجردي چه بود ؟ ايشان فرمودند كه در روز عاشورا در بروجرد رسم است كه مردم به بدنشان به عنوان عزاداري گِل مي مالند و آقاي بروجردي خدا رحمت كند اين علماي بزرگ معتقد ما را آقاي بروجردي مرجع تقليد مي گويد : « من چشمم ديدم به قدري ضعيف شده كه همين مردم معمولي را هم نمي بينم يك قدري از گِل بدن اين عزادارهاي سيّد الشّهدا گرفتم به چشمم ماليدم تا به حال تا آخر عمر ديگر كه ما تا آخر عمر مرحوم آيت‌الله بروجردي را مي ديديم چشمشان نوراني ، عرض مي كنم از هر جواني هم نوراني تر . ايشان به من گفت در فاتحة‌ آقاي بروجردي كه من كار مهمتري كردم به من گفت -توي مسجد اعظم نشسته بوديم – آن كتيبة‌ دور آن خطهاي ريزش را مي تواني بخواني ؟ من آن وقت سال 1341 بود آن موقع جوان بودم هر چه نگاه كردم نتوانستم بخوانم ايشان خواندند اين مرد نود و پنج ساله كه بزرگتر از مرحوم آقاي بروجردي به نظرم بود ايشان مي خواند . گفت :مي داني چه طور شد كه چشم من اينقدر پر نور شد ؟ گفتم :نه براي من جالب است . گفت :من براي كسي نگفتن ولي براي شما مي گويم . فرمودند كه ما رفته بوديم عراق براي زيارت ، در كاظمين بودم . يك مَوكبي از عزادارهاي ابي عبدالله الحسين اينها سوار قطار شدند ، قطارهاي آن وقت صندلي نداشت . مي گفت :‌« همه نشستند توي كوپة ‌قطار روي زمين روي همان زمينِ كوپة قطار و من هم نشسته بودم چشمم خيلي وضعش بد بود به من گفته بودند: توعينك بايد بزني آن موقع مي گفت كه عينك بد بود كه يك روحاني به چشمش بزند خيلي سختم بود چشمم ضعيف . ديدم يك عزاداري كنار من نشسته چون پا برهنه آمده لاي انگشت پايش يك قدري گِل است . آنطرف ما يك مردي نشسته بود كه ايشان مي شناخت كه ايشان دكتر است به او رو كرد حالا او هم داشت گوش مي داد به او رو كرد گفت :‌همان گلي كه از نظر تو يكپارچه ميكروب است – ‌به او گفت – ‌از لاي پاي او از لاي انگشت او من برداشتم ماليدم به چشمم ، چشمم تا حالا كه مي بيني پر نور است . ممكن است يكي بگويد حالا چطور ؟ ما يك وقتي گفتيم كه اين ضريح حضرت معصومه يا ضريح حضرت رضا آنقدري كه از نظر علم باصطلاح عقلي و پزشكي ممكن است داراي ميكروب باشد چونهمة‌ مريضها مي آيند دست مي مالند و همه هم ماچ مي كنند و بعضي ها هم مي مكند ، خوب بايد همه را مريض كند ديگر ، امّا همه را شفا مي دهد . اينجور نيست . شما الان بخواهيد مريض بشويد خدايي نكرده مي رويد از همان ضريح انگشت مي ماليد بعد مي ماليد به چشمتان اينها را ما در آن شب حالا همين مطالب نبود همينجور . مطالب يادم نيست چه گفتم در همين ارتباط مطالبي گفتم خدا حفظ كند يكي از دوستان كه دايي اين محمّد آقا است آقاي جواهري ـ‌ ايشان برمي دارد همين بچه را ،‌ بچة سه ساله را مثلاً مي برند توي حرم از خاك حرم به چشمش مي مالد مي گويد :‌« محمّد ،‌تا چشمت خوب نشده چشمت را باز نكني . » اين بچه مي گويد كه دايي جان چشمهايم خوب شد . چشمهايش را باز مي كند بعد آوردند پيش ما . هم ما قبلش را ديده بوديم هم بعدش را ديديم اكثر دوستان مشهدي مان ديده بودند و الان هم بچه حدود شايد ده پانزده سال عمرش است چشمهايش مثل چشم بهترين ماها از نظر چشم فرق مي كند . خوب ،‌ چه مي خواستم بگويم ؟ چون فاصله زياد شد .انقطاع – احسنت كه بود گفت ) بله ! بارك الله –

 

-با انقطاع خدا را مي توان ديد:

انقطاع . اين بچه را منقطعش كرده بودند خودش هم منقطع شده بود مي گفت  چشمش را باز كرد يك چيزهايي هم ديده بود اين انقطاع را اگر پيدا كنيد خدا را مي بينيد همان را ادامه بدهيد بهترين آدمها هستيد . وقتي كه انسان مريض مي شود بهترين آدمها است ديگر هيچ تزكيه نفس هم نمي خواهد . شما ارتباط با خدا ،‌ همة‌اين تزكية‌نفسها و اين مسايل و اين كارها براي اين است كه آن حالت در شما به وجود بيايد با خدا مرتبط بشويد با خدا باشيد حتّي خدا مي داند اگر اين انقطاع از خلق و اين ارتباط با خدا در شما به وجود بيايد از نظر مردم شقي ترين مردم باشيد سعيد ترين مردميد . چرا ؟‌مي گوييد چطور مي شود ؟ بي پولي را براي خدا صبر مي كنيد . مرض را براي خدا صبر مي كنيد . يك وقتي حضرت موسي گفت :‌خدايا از من بنده اي بهتر هم داري ؟خداي تعالي فرمود :‌يك بنده اي دارم در فلان خرابه افتاده برو او را ببين .رفت حضرت موسي خيلي دنبال تحقيقات اين مسايل بود رفت توي خرابه ديد يك كورِ فلجِ مريضي اينجا افتاده هي مي گويد :‌«‌خدايا شكرت .»دارد با خدا گرم صحبت است و حرف مي زند . از نظر من و شما بدبخت ترين مردم است از نظر خدا و حضرت موسي خوشبخت ترين مردم است . آمد به او گفت كه تو به چه شكر مي كني ؟‌ آخر ماها كه اهل دنيا هستيم البته اينها را نقل كرده اند براي ما نه اينكه حضرت موسي نمي فهميد مي خواهد بيان كند براي ما به چه شكر مي كني ؟ گفت : « خداي تعالي زباني شاكر به من داده . در هر نفسي دو شكر لازم .

از دست و زبان كه بر آيد       كز عهدة شكرش بدر آيد

اِلَهي كَيْفَ اَشْكُرُكَ وَ شُكْري مِنْكَ نِعْمَةٌ الْاُخْرَي يَقْتَضِي شُكْراً 

خدايا من چگونه تو را شكر كنم و حال اينكه همين شكر من يك نعمتي است كه تو دادي كه همين را هم باز بايد برايش شكر كرد . اين كلام امام است .

 

4-كسب علوم و حقايق در عالم قبل بوده است:

بنا بر اين شقي آن كسي است كه اين حالت را هم نداشته باشد . حالا چرا خدا اين را دورش كرده ؟ در عالم قبل از اين عالم كه عرض كردم روح ر اخدا خلق كرد به او همة‌مسايل را به وسيلة‌رابطه اي كه با مردم خداي تعالي رابطي كه خداي تعالي براي مردم داشت همة‌علوم را به آنها تعليم داد به همة‌مردم همه را تعليم داد ، گفت :‌« اَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَي» اعراف (172 )

 بعد تمام حقايق را به انسان در همان عالم تعليم فرمود .

 

-فرق ياد آمدن و ياد گرفتن:

يك مطلبي را ولو علمي است شايد يك مقداري ،‌ البته من با توضيح و واضح مي خواهم عرض كنم .فرق بين ياد آمدن و يادگرقتن ،‌ فرق است . شما يك درسي را خوانديد الان درسهاي كلاسي تان را كه در بچگي خوانده ايد ،‌ هيچي اش شايد يادتان نباشد امّا تا نگاه مي كنيد ،‌ يادتان مي آيد . درست است ؟‌ يك چيزي را هم الان مي خواهيد ياد بگيريد ،‌ دفعة‌اول است . ما غالب حقايق را يادمان مي آيد خوب دقّت كنيد ـ معلوم است يك دفعة‌ديگر اينها را به ما ياد داده اند ، دفعة‌اول نيست . ببينيد براي شما مي نشينند راجع به اثبات وجود خدا صحبت مي كنند ، دليل مي آورند راهنمايي تان مي كنند ، تذكّر مي دهند ،‌ شما يادتان مي آيد ، مي گوييد : « بله خدايي هست » ، بله ،‌ چه بله اي ؟ دفعة‌اولت است كه خوب دقّت كنيد دقيق است اين مطلب ـ كه بهترين دليل بر اينكه ما يك دفعة‌ ديگر اينها را ياد گرفته ايم . آقا مي گويند : « ظلم بد است » ، بله ،‌ظلم بد است . از كجا مي گويي ظلم بد است ؟ كه به تو گفت ؟ سوء خلق بد است ،‌ خيانت بد است ،‌ حضرت امير المؤمنين دوست داشتني است هر كسي كه آن علم و آن عصمت را داشته باشد انسان بايد دوستش داشته باشد . اينها همه در ذات انسان قرار دارد . اينها را كجا به انسان ياد داده اند ،‌ چرا تو مي گويي بله ؟‌ بگو :‌«‌خيلي خوب » حالا دارند يادت مي دهند مي گويند :‌«ظلم بد است » بگو :‌« خيلي خوب حالا ما شنيديم ظلم بد است بعداً مي گوييم ظلم است .» ولي بلدي كه ظلم بد است . به آن بچة‌دو ساله يك ساله مي گويي :اذيّت نكن بچه رفيقت را، مي فهمد كه كار بدي كرده اينها كجا بوده ؟‌خوب چرا ما ؟ به خد اقسم گاهي بعضي از مطالب بزرگان از دانشمندان و فلاسفه را انسان مي بيند ،‌ مي بيند آنها خيلي مشكلتر و غير قابل هضم تر است تا اين حرف سادة‌اينطوري كه ما بگوييم

 

5-دنيا جزاخانه عالم ذر است:

يك عالم ذري بوده خدا هم همة‌شما را مختار خلق كرده آنجا تكاليفي داشتيد بعضي ها به تكليفشان عمل نكرده اند بعضي ها كرده اند آنهايي كه عمل نكردند توي اين دنيا جزايشان اين است كه بدبخت باشند ولي بايد خودشان را از بدبختي بكشانند به خوشبختي . اين زحمتي كه اينها بيشتر بايد بكشند عذابي است كه از آنجا آورده اند و آن راحتي و خوبي اي هم كه براي ان شاءالله شماها هست ، شيعة‌ علي بن ابي طالب هستيد ،‌ در شهر قم زندگي مي كنيد ،‌ نمي دانم تزكيه نفس مي كنيد و خوب خيالتان دارد راحت مي شود كه خداي تعالي شما را دوست دارد اين هم خدمت شما عرض شود كه مال اين است كه آنجا يعني زمينه اي كه توفيقي كه خدا فراهم كرده كه شما بتوانيد چون همين جا هم مي توانيد كار بر خلاف بكنيد مي توانيد همين سعادتي كه نصيب شما شده همين را از دست بدهيد مثل پسر نوح ، مثل بعضي از سادات فرزندان ائمّه عليهم السّلام مي توانيد از دست بدهيد خيلي ساده ، هيچ خدا هم ظلم نكرده . خداي تعالي تو را نگاه كرده به تو ديده كه تو معصيت كاري .

 

6-معناي روايت «شيعتنا خلقوا من فاضل طينتنا»:

لذا در روايات طينت اگر وارد بشويد مجلسمان خيلي مقتضي نيست كه اين مسايل را من مطرح كنم رواياتي داريم كه اسمش روايات طينت است خيلي هم زياد اين روايات طينت ،‌طينت يعني از طين مي آيد يعني گِل ، روايات گِل انسان ، اينها مي گويد كه گل آن كسي كه باصطلاح مؤمن است ،‌ از فاضل طينت ائمّه برداشته اند ،‌ يعني چه ؟ طينت ائمّه از حلال بودن و پاكي و پاكيزگي خلق شده ،‌ اين هم پدر حلال خوري داشته در خانوادة‌پاكي مثلاً اين طينت يعني آن آن خاكي كه آن گلي كه اين غذا خورده و بدن اين را ساخته ، اين منظور است ،‌ از يك خانوادة‌سعادتمندي برداشته اند . پس معلوم است اين بدن را برداشته اند ،‌ اين روح را واردش كرده اند والّا خوب چرا يك عدّه اي را از سجيل بردارند يك عدّه اي را از علّيين بردارند ؟ در آن روايت مي فرمايد :شيعَتُنَا معلوم است يك شيعه اي بايد باشد تا بگويند شيعَتُنَا اينها را عرض كردم يك خرده اي سنگين است ولي در عين حال متوجّه مي شويد شيعَتُنَا خُلِقُوا مِنْ فَاضِلِ طينَا.شيعيان ما بدنشان ، طينتشان از زيادي گِل ما و از سنخ گل ما خلق شده سنخ گل ائمّه چه بوده ؟ پدري پاك ، مادري پاك .اَشْهَدُ اَنّكَ كُنْتَ نُورًا فِي الْاَصْلَابِ الشَّامِخَة وَ الْاَرْحامِ الْمُطَهَّرَةاز آنجا برداشته . اين شيعه شده در عالم ذر در عالم ارواح و متديّن بوده همين شما هستيد كه بدنتان از آنجا برداشته شده ، روايات طينت والّا هيچ جور ديگر روايات طينت را نمي توانيم معنا كنيم . و دشمنان ما از سجّيل از خاك پست از خاك دشمنان ما از زيادي طينت دشمنان ما برداشته شده ، معلوم است يك دشمني بوده كفّاري بودند كه اين خاك بدنشان را از اينجا برداشته اند . اگر ما مي گوييم ارواح قبل از ابدان خلق نشده اين رواياتي كه مربوط به خلقت روح پيغمبر اكرم و ائمّة اطهار است اينها را شما چه مي گوييد ؟‌چون ديگر قول به فصل نداريم بگوييم يك عدّه را روحشان را خدا قبلاً خلق كرده يك عدّه را بعد خلق كرده اينها چه است ايني كه من مي گويم دو سه هزار روايت داريم همينها را من عرض مي كنم . خوب ما در مقابل اين روايات بياييم چه كار كنيم ؟ تعبيرات و توضيحاتي ، يك مسايلي را مطرح مي كنند و متأسّفانه يا خوشبختانه ما هيچكدامش را نمي فهميم .

 

7-خوشبختي شيعيان در گرو تزكيه تفس است:

سعيد آن كسي است كه از روز اولي كه خدا خلقش كرده تا به امروز از امروز تا به بعد ، اين مطيع پروردگار ، گوش به فرمان پروردگار ، مرتبط با خدا و ارتباط عميق و انس عميق با پروردگار دارد و بندگي مي كند . يك چند روزي البته در دوران طفوليّت و سنين پايين كه هنوز مكلّف نشده بود يك مقداري آلودگي صفات رذيله پيدا كرده كه بر همه واجب است كه تزكيه نفس بكنند و آن صفات رذيله را از خودشان پاك كنند . در دوران طفوليّت كه من مكرّر اين را توضيح داده ام ، والّا هميشه سعيد است ، هميشه با خدا است .فَشَرَطْتَ عَلَيْهِمُ الزُّهْدَ فِي دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْيَا الدَّنِيَّة اين كجا بوده؟ كدام پيغمبران را خدا خواسته و با اينها شرط كرده كه توي دنيا زهد داشته باشد و اينها هم به شرطشان عمل كردند يعني خدا هم فَعَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ تو دانستي كه اينها وفا مي كنندفَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ وَقَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّكْرَ الْعَلِي  

خدا مي داند گاهي انسان دچار حيرت مي شود كه با اين واضحي مطلب را بيان كرده اند و ما مي نشينيم يك مسايل ديگري را مطرح مي كنيم . سعيد آن كسي است كه دائماً سعيد است البته توي دنيا مي تواند انسان سعادت را براي خودش به وجود بياورد شب قدر چه مي گوييد ؟ مي گوييد :

« اِنْ كُنْتُ مِنَ الْاَشْقِيَاءِ فَمْحُ» خدايا اگر من از اشقيا هستم محو كن يعني من را درست كن  من را بساز ، من را جزو خوشبختها قرار بده ، خوشبختي هم به اينكه انسان پول زيادي داشته باشد يا سلامتي حتّي زيادي داشته باشد نيست ، اينها زود گذر است ، خوشبختي اين است كه ارتباط با خدا داشته باشيم . اگر من از اشقيا هستم محو كن اسم من را . خود من را حتّي آن شقاوت من را محو كن و من را از سعدا بنويس . كه كسي كه سعيد شد اين شخص در بهشت خواهد بود . مادام في السَّمَوات و الْارضهميشه تا بالايي و پاييني هست .الّا مَا شَاءَ رَبُّكَ.

اين را هم ضمناً شما بدانيد . ديگر خدا دستش بسته نيست . فكر نكنيد كه شما در عالم قبل از اين عالم سعيد بوديد حالا تو دنيا هم پس سعيديد و آخرت هم سعيديد و همه جا سعيديد . اگر كار بد بكني خدا باز هم نمي خواهد كه تو سعيد باشي .عَطَاءً غَيْرَ مَجْذُوذكه برايتان توضيح دادند .

 

8-سعادت تنها در «اياك نستعين» است:

وَ اَمَّا الَّذينَ شَقُواكسي هم كه شقاوت داشته باشد به فكر بدبختي اش نباشد آقايان خدا مي داند در يك بعد همه مان بدبختيم . چرا ؟ به خاطر اينكه ارتباط با خدا نداريم . آقا يك جا كارت گير مي كند ،‌ خودت نمي تواني انجام بدهي ، به چه بيشتر فكر مي كني ؟ همينجا خودت را مي تواني امتحان كني . رييس فلان اداره رفيقت است ،‌ رشوه گير هم الحمدلله هست با پول مي شود خريدش ، ديگر از اين بهتر نمي شود و همة كارها هم دست او است ، پول هم شما زياد داري كارت هم گير كرده آنجا چه كار مي كني ؟ به چه بيشتر فكر مي كني ؟ به خدا ،‌ يا به او ؟ اگر به او فكر كردي بدبختي . اگر به خدا فكر كردي نهايتاً البته آدم رشوه گير كه يد الله نمي شود نهايتاً يك آدم قدرتمندي دست خدا مي شود ، اينجور فكر مي كنيد . آقا فلاني رفيقمان است در فلان جا كار گير كرد ،‌ من الان مي روم درستش مي كنم ، مي رود آنجا . آقا پشت ميزش با توي كوچه اش فرق مي كرد تو اطّلاع نداشتي رفته مي بيند نه آقا اعتنايي نمي كند . اصلاً ،‌نمي شناسدت ،‌كاري هم برايت انجام نمي دهد . امّا خدا خودش مي گويد بگو :‌«اِيَّاكَ نَسْتَعينَ»«ايّاك نستعين» اين را زياد بگوييد ، زياد به آن توجّه كنيد . « ايّاك نعبد» اش را يك قدري بيشتر مي گوييد ولي « ايّاك نستعين» يعني تنها كمك از ناحية تو است . اينجوري باشد تا سعيد بشويد . اين راه سعادت است ، راه ديگري هم ندارد . « ايّاك نستعين» . يك وقتي يكي از دوستان شما مناجاتي مي كرد مي گفت كه من عرض كردم خدايا توي دنيا خيلي به من نعمت دادي و چه چه چه شب اول قبر خيلي مي گفت يكدفعه ديدم مثل كسي كه با من دارند حرف مي زنند كه توي اين دنيا كه همه كمكت بودند ما تو را كمكت كرديم در آنجا كه تنها مي ماني آنجا كمكت نمي كنيم . به خدا قسم همينطور است خدا خيلي مهربان است بگو :‌ « ايّاك نستعين»يعني تنها از تو كمك مي خواهم . آن شخص مي گويد كه ظاهراً حجاج بن يوسف بوده آمده روي كار ، يكي از شيعيان چون با ايشان رفيق بوده لباس نو مي پوشد ،‌ خوب مناسب دربار ايشان و عطري مي زند شايد خودش را مرتّب مي كند ،‌ سرش را شانه مي كند كه يك جوري كه معلوم بوده كه اين دارد جايي مي رود اين فرزند امام سجّاد مي رسد به او مي گويد :

–         « كجا مي روي ؟ »   

–   با اين آقا ما رفيقيم اين والي اخير اين شخصيّت اخيري كه تازه آمده روي كار با ما رفيق است مي روم خدمتش يك مشكلي هم دارم به او مي گويم .

ايشان فرمود :‌ « از پدرم امام سجّاد شنيدم او از پدرش ،‌ او از پيغمبر ، پيغمبر از جبرييل ،‌جبرئيل از خدا ،‌ كه خدا فرموده :« وَ عِزَّتي وَ جَلالِيبه عزّت و جلال خودم قسم « لَاُقَطِّعَنَّ اَمَلَ كُلِّ مُؤَمَّلِ غَيْري بِالْيَأْسِ»

 

-محبت خدا به محبوبينش:

اگر دوستش داشته باشد اين را اگر دوستش داشته باشد خدا ،‌من اضافه مي كنم مال روايت نيست . اگر كسي را خدا دوست نداشته باشد مي گويد :‌برو از همان آخوري كه منظور كردي از همانجا بخور .

لَاُقَطِّعَنَّلام لام تأكيد نون تأكيد ثقيله ، گوش مي دهيد حتماً و حتماً قطع مي كنم آرزوي كُلِّ مُؤَمَّلِ غَيْرِيهر آرزومندي كه به غير من توجّه داشته باشد به چه ؟ به يأس از آن . برو آنجا به تو اعتنا نمي كند اگر دوستت داشته باشد خدا . اگر خدا دوستت داشته باشد اگر دوستت نداشته باشد اتّفاقاً خوب هم به تو مي رسند كه هميشه بيايي همينجا يك كسي را مي خواهيد عادتش بدهيد به يك جايي يك آخوري آنجا كاه و جو اش را خوب مرتّب كنيد مي آيد مرتب مي آيد اما اگر نخواسته باشيد آنجا برود كاه و جو آنجا نريزيد اين الاغه ديگر آنجا نمي آيد «بالياس» «و لاكسونهم ثوب المذلة في الخلق» لباس ذلت را در مردم به تن او مي كنم. اگر رفتيد ديديد يك جايي بدون توجه به خدا مساله اين است يعني شما منحصرًا گفتيد همين موجود من را نجات خواهد داد اگر اينجوري شديد و خدا را منظور نكرديد خدا را فوق او منظور نكرديد اگر اول در خانه خدا نرفتيد و او را وسيله قرار نداديد و تنها او را مي بينيد من كسي هستم كه مثلًا دوستم اينطور ، فرزندم اينطور ، پسرم اينطور ، پدرم اينطور ، همه اينها همه كساني هستند من ديگر چه مشكلي داريم ، خدا توي مردم هم ذليلت مي كند تو برو آنجا ببين چه مي بيني . تو مراجعه بكن ببين چه بدبختي مي كشي ؟ خدايا به آبروي امام جواد ما از اين مذلات حفظ بفرما . اميدواريم اين كلمه «اياك نستعين» را حالا توي نماز زياد مي گوييد آنهايي كه نماز امام عصر را زياد مي خوانند و آنها هم زياد مي گويند زياد هم بفهميم كه چه مي گوييم . بگوييم «اياك نستعين» اياك نستعين حصر مي كند استعانت را به خدا . البته همه موجوداتي را كه خدا خلق كرده اگر با اين توجه اياك نستعين برويد جلو همه چيزها وسيله مي شوند وسيله شما هستند حتي و استعينوا بالصبر و الصلاة نماز و روزه هم براي شما كمك مي شوند خود خدا مي گويد وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ همه اينها كمك مي شوند استعينوا امراضكم مثلًا به دكتري كه شما را شفا بدهد ، معالجه تان بكند ، منتها خدا اصل و اينها همه يد الله ، اينها همه دست خدا ، اينها همه وسيله خدا ، اگر ان شاء الله اينجور شديم خيلي كارمان درست است و سعيديم، من اين را دارم قطعًا يقينًا ، نه از خودم از قرآن و روايات مي گويم . سعيد آن كسي است كه همه چيز ها را وسيله بداند فقط و فقط خدا را همه كاره بداند. وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ ، اين استعانت از صبر و صلاة ، حتي خيلي كبيره است ، سخت است، مردم نمي فهمند، درك نمي كنند ، دربارة بوعلي فقط من ديدم كه هر وقت مشكلي داشت فقط من ديدم كه هر وقت مشكلي داشت ، مشكل علمي داشت مي رفت توي مسجد و دو ركعت نماز مي خواند و بعد آن مشكل را مي نشست فكر مي كرد حل مي شد.

 

9-معرفت امام جواد (عليه السلام):

حالا در خانه امام جواد امشب هم مي رويم شب جمعه است در خانه شان هم كه مي رويم معنايش اين نيست كه با يك وضع ذلت باري روضه ايشان را من مي خواهم بخوانم نه فقط ياد ايشان را مي كنيم سلامي عرض مي كنيم، به ياد ايشان باشيم . عجيب است اين آقا اين امام عزيز اين بزرگوار در جود و سخاوت .حضرت رضا به او پيغام فرستاد وقتي كه در خراسان بود كه شنيده ام خدمه شما را از در كوچه مي برند بيرون كه فقرا شما را نبينند از فردا از در بزرگ برويد بيرون و هر كس هر چه خواست به او بده . امام جواد است بقدري جود و سخاوت دارد زمان دوران زندگيشان خيلي زماني نبوده و خيلي هم زمينه نبوده براي اينكه اظهار جودشان را بكنند ولي الان زمانش هست . الان هم زمانش مناسب است هم معرفت شما مردم بيشتر است به امام جواد (عليه الصلاة و السلام). امام جواد خدا مي داند چه بگويم من يك مسائلي را در عين اينكه خودم نمي گويم در عين حال مي بينم كه بعضي ها سوء استفاده مي كنند. يكي از دوستان را من ديدم ، خود من هم برايم تجربه شده كه تا حاجتي را مخصوصًا در امور همين جنبه بخشش و جود قبل از اينكه زبانمان را باز كنيم آقا بده قبلًا عنايت كرده ، قبلًا داده يا وعده اش را داده يك همچين آقايي است. در بغداد است معلوم است كسي كه در زمان خلافت بني العباس زندگي مي كند در پايتخت خلافت آنها چطور زندگي مي كند «بارضٍ عراق عنكم جوادكم» اي خاندان عصمت در سرزمين عراق شما جوادتان را از دست داديد چه نحوه بود ، شنييديد من ديگر نمي خواهم تكرار كنم ، خيلي شباهت به شهادت حضرت ابي عبد الله الحسين داشت . لبهاي ابي عبد الله الحسين تشنه بود سه روز بي غسل و بي كفن در مقابل آفتاب افتاده بود .

السلام عليك يا جواد الائمة السلام عليك و رحمة الله و بركاته .

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *