اعتقادات خصوصی – جلسه ششم – ۳۰ ذیقعده ۱۴۲۷

 

اعوذ بالله من الشّیطانالرّجیم

بسم اللهالرّحمنالرّحیم

الحمدللّه و الصلوة و السلام علی رسولالله و علی آله آلالله لاسیّما علی بقیّةاللّه روحی و ارواح‌‌العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنةالدائمة علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یومالدّین.

 

در مسئله‌ی اعتقادات که باید انسان اعتقاداتش درست باشد، درباره‌ی چند موضوع درباره‌ی ائمه‌ علیهم السلام امشب صحبت کنیم و بعد ان‌شاءاللّه برویم در مورد مسائل دیگر اعتقادات.

 

امام علیه السلام اگر بخواهد، می‌تواند الیالابد در دنیا بماند

البته همانطوری که دیشب گفتم، اگر خدا بخواهد و امام خودش بخواهد – که خواست خدا و امام هم یکی است- امام الی‌الابد می‌تواند در دنیا یا هر جائی از جاهائی که خدا خلق کرده است بماند، فرقی نمی‌کند، دنیا، آخرت، این‌ها اسم‌هائی است که ما روی برنامه‌های زندگی‌مان گذاشتیم، و الّا با یک نظر عمیق، دنیا و آخرت و قیامت و بهشت و جهنم و این‌ها همه‌اش چیزهائی است که مربوط به زندگی انسان است، انسان وقتی که زندگی می‌‌‌‌‌کند همه‌ی این‌ها را دارد، یعنی از نظر مکان فرقش چیست؟ همه‌اش مکان‌هائی است که خدا خلق کرده است؛ نهایتا این‌که ما می‌گوئیم اگر ائمه‌ی اطهار علیهم‌الصّلاة‌ و‌السّلام را نمی‌کشتند همیشه در دنیا می‌ماندند، اینطور نیست که بگوئیم مثلا اختیار نداشتند دیگر در بدن بمانند، با اراده ممکن بود از بدن خارج بشوند، همانطوری که بعضی از اولیاء خدا در تخلیه‌ی روح، روح‌شان را تخلیه می‌کنند، تخلیه‌ هم فرقی نمی‌‌کند، چه انسان خودش خودش را تخلیه‌ی روح بکند، – یک مقدار فرقش این است که اختیارش دست خودش است- چه این‌که خوابش ببرد و روحش از بدنش خارج بشود، هیچ فرقی نمی‌کند، لذا در روایات دارد که «کما تنامون تموتون» (إرشاد القلوب/ حدیث 81506)، همانطوری که می‌خوابید می‌میرید.

 

بدن، روح نباتی، روح درّاکه

شما اگر یک بررسی بکنید و بدن را تشریحش بکنید می‌بینید که یک گوشت و پوست و استخوان و خونی است که اصلا مثل سنگ‌هاست، مثل جمادات است، یک روح نباتی است که آن هم روح نیست، همین بدن وقتی سالم باشد خودبخود مشغول فعالیت‌های بدنی می‌شود، خون در جریان می‌افتد، مثل درخت، مثل چیزهای دیگری که در عالم، حیات مادی دارند، مثل ساعت وقتی که سالم باشد کار می‌کند، در حقیقت نمی‌شود گفت این روح نباتی چیزی هست، چیز مستقلی نیست، اسمش را از نظر علمی روح نباتی می‌گذارند، و الّا به‌مجرد این‌که یک خللی در اعضاء رئیسه‌ی بدن به‌وجود آمد او از بین می‌رود، مثلا مغزش یا قلبش مشکلی پیدا کرد، یا خون در بدنش وجود نداشت، آن روح نباتی، – حالا اسمش را روح نباتی بگذاریم و الّا هیچ‌چیز نیست- او از بین می‌رود. یک روح درّاکِ حسّاسی هست که این در عالم ارواح بوده، در عالم ذر بوده، در این دنیا هست، در قیامت هست، در بهشت هست، در جهنّم هست، آن مهم است که آن روح – البته بیکارها نشستند چیزهائی درست کردند و گفتند و ما حرف‌های آن‌ها را تکرار نکنیم- فقط یک روح درّاکی هست که خیلی درک می‌کند، این روح در حیوانات هم هست، این روح در ملائکه هم هست، در اجنّه هم هست، منتهی در حیوانات چون روح، درّاک نیست بقاء هم ندارد و بقائش هم خیلی ضعیف است، و در ملائکه هم هست و خیلی خوب کار می‌کند، منتهی در یک حد خاصی واقع شده، و این روح در اجنّه و انسان‌ها قابل رشد و ترقی و تکامل است، همینطوری که در خودمان احساس می‌کنیم که هست؛ این روح است که الی‌الابد است، و الّا بدن، ابدی نیست، اگر گفتیم بدن ابدی است ازلی هم باید باشد و اگر ازلی هم بود که قدیم می‌شود و مخصوصا برای ما محسوس هم هست که ابدی نیست، به این دلیل که از پوست و گوشت و استخوان به خاک تبدیل می‌شود، از خاک به گیاهان و نباتات تبدیل می‌شود و همیشه در تغییر و عوض شدن است و بدن دائما هم در حال از بین رفتن است، هر چند سال یک‌مرتبه، تمام بدن از بین می‌رود و غذاها جزء بدن می‌شود، یعنی وقتی ما غذا می‌خوریم به‌جز یک بخش خیلی جزئی‌اش که فضولات است بقیه‌اش جزء بدن می‌شود، اگر بدن ضایعات نداشته باشد و از آن چیزی حذف نشود باید خیلی بزرگ بشود، به‌اندازه‌ی یک کوهی بشود، مثلا فرض کنید ما هر روزی یک کیلو، یک کیلو و نیم، غذا می‌خوریم، فضولاتش نهایت نیم کیلو باشد، و نیم کیلو باقی می‌ماند، پس اقلا باید روزی نیم کیلو به وزن‌مان اضافه شود، و اگر اینطوری باشد در سال که تقریبا سیصد و شصت روز باشد باید انسان صد و هشتاد کیلو اضافه وزن پیدا کند اگر که ضایع نشود، پس معلوم است که از یک طرف می‌آید و از یک طرف می‌رود و این بدن هیچ‌وقت دوام ندارد، تنها ما هم اینطوری نیستیم، خود ائمه‌ی اطهار هم همینطوری هستند، یعنی آن‌ها هم غذا می‌خورند، آن‌ها هم بزرگ‌تر از این نمی‌شوند، من الان حساب می‌کنم که بیست سال است که حدوداً هشتاد کیلو هستم، حالا یک مقدار بالا و پائین می‌شود، امام صادق صلوات‌اللّه‌علیه هم از نظر بدنی همینطور بودند و امام زمان صلوات‌اللّه‌علیه که هزار و صد و هفتاد سال از عمرشان می‌گذرد هم همین وزن هستند، همین وزن متوسط، و اگر امام زمان صوات‌اللّه‌علیه صد و پنجاه کیلو وزنش باشد ما اصلا می‌گوئیم مریض است امام نیست. پس این بدن مثل یک جُوی است، از یک طرف وارد می‌شود و از یک طرف خارج می‌شود، اگر بگوئیم همان غذائی که خوردیم همان از بین می‌رود – که نمی‌رود و همان ضایع نمی‌شود و یک مقدارش در بدن می‌ماند- غذا فایده‌ای برای انسان ندارد! معلوم است که این دارد استفاده می‌شود. یک وقتی با یک دکتری بودیم می‌گفت: سلول‌های مغزی عوض نمی‌شود، – یک عده از مادیین این را می‌گویند- من به او گفتم: سلول مغزی تغذیه می‌کند یا نه؟ گفت: بله، چون نمی‌تواند بگوید تغذیه نمی‌کند، گفتم: اگر تغذیه می‌کند حتما عوض می‌شود، به جهت این‌که معنا ندارد تغذیه بکند و در یک حد معینی هم سال‌ها بماند و آن‌هائی که قبلا داشته از بین نرود و جایگزین نکند، پس از بین می‌رود، حالا سلول‌های مغزی بحث مفصلی دارد، در واقع روح آن‌جا دارد کار می‌کند، حالا بحث روح را برای بعد می‌گذاریم. پس بنابراین بدن انسان از اوّل بچّه‌گی تا به آخر، هر چند وقت یک‌دفعه می‌میرد، منتهی در این‌جا مردنش تدریجی است، یعنی انسان احساس نمی‌کند، مثل جوی آبی که پارسال آمدیم سر جوی آب، همینطور آب داشته و امسال هم آمدیم آب دارد، ولی آن آبی که پارسال در این‌جا دیدی معلوم نیست کجا باشد، این یک آب جدیدی است، این بدنی هم که ما الان داریم همدیگر را می‌بینیم این بدن جدیدی است که داریم، آن بدنی که پارسال از همدیگر می‌دیدیم آن بدن نیست، روح انسان است که همان است، و الّا اگر بگوئیم که این بدن همان بدن قبلی است همه به‌ ما می‍‍خندند، اصلا دو دو تا چهارتاست، هر بچه‌ای هم می‌فهمد که بدن انسان عوض می‌شود؛ در مُردن، بدن یک‌دفعه گرفته می‌شود و یک بدن دیگر به شخص می‌دهند، بدن در دوران زندگی انسان در دنیا تدریجا عوض می‌شود، ائمه هم در دنیا همینطور هستند، آن چیزی که همیشه هست، چه در امام و چه در ما، آن روح‌شان است، روح‌شان را هم که گفتیم همه‌ی علومی که خدای تعالی برای مخلوق منظور کرده که لازم است که آن علوم بر مخلوق اعمال بشود به این چهارده معصوم داده است، هم از آیات قرآن استدلال می‌شود و هم از عقل و منطق.     

 

روح ائمه‌ی اطهار علیهمالسلام همان ظرفیتی را دارد که روح پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله داشت     

درباره‌ی پیغمبر گفتیم که خدای تعالی می‌خواسته است همه‌ی قدرتش – آن اندازه‌ای که بشر می‌توانسته کسب بکند- همه‌اش را به بشر نشان بدهد، و راهی برای نشان دادن نیست جز این‌که مخلوقی درست کند که همه‌ی علم و قدرتش را از طریق آن به بشر نشان بدهد، لذا در قرآن یک‌جا تحت عنوان «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» (نساء/59) این را بیان کرده است، چون معنا ندارد که ما در ردیف خدا و پیغمبر، یک غیر معصومی را، آن هم غیرمعصوم از جهل را اطاعت کنیم، «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»‌ (مائدة/55)، ولیّ شما، – خطاب به تمام بشریت بلکه به تمام عالم خلقت است، چون قرآن بر تمام خلقت نازل شده که ولیّ شما- فرمانده شما خدا است و پیغمبر است و اولی‌‌الامر؛ قدر مسلّم اولی‌الامر هم ائمه‌ی اطهار هستند، چون سنی‌ها می‌گویند: شاه‌ها هم اولی‌الامرند! که حرف بسیار غلطی است، چون در ردیف خدا و پیغمبر است، یا مثلا «وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ»‌ (يس/12)، آیات زیادی داریم ولی مختصر می‌خواهم صحبت کنم، این‌ها همه‌اش دلیل بر این است که روح آن‌ها همان ظرفیتی را دارد که روح پیغمبر اکرم داشت.

 

شرایط لازم برای طول عمر و دلایل طول عمر امام زمان ارواحنا فداه

این را هم بدانید که هر چیزی که کمِ آن انجام شد زیادش هم به همان دلیل انجام می‌شود، مثلا فرض کنید که اگر از این سقف، یک قطره آب چکید، اگر سوراخش را گشادتر کنند ده قطره می‌چکد، یک حوض ممکن است از آن‌جا پائین بریزد، بالاخره امکانش هست، به‌طور کلی هر چیزی که در عالم، قابل زیاد و کم شدن است، – چون عمر انسان زیاد و کم می‌شود- هر چیزی که قابل کم و زیاد شدن باشد قابل زیادتر و زیادتر و زیادتر و زیادتر شدن است، یعنی مثلا شما می‌بینید یک نفر صد سال عمر کرد، ممکن است همین وضع را داشته باشد، هزار سال عمر کند، ده هزار سال عمر کند، دیگر دلیل نمی‌خواهد که یک نفر چرا هزار سال عمر می کند، باید این را بحث کنیم که به چه دلیل عمر نکرد؟ هر کس که می‌میرد می‌گویند: چه شد که مرد؟ نمی‌گویند که چه شد که فلانی زنده است! این «چه شد» دلیل بر این است که فطرت انسان می‌گوید: چه شد که مُرد؟ درباره‌ی امام زمان خیلی مسئله ساده است، یک‌قدری امشب می‌خواستم درباره‌ی حضرت صحبت کنم، عمرشان که برای ما اصلا مسئله‌ای نیست، تا وقتی خدا بخواهد و خودشان دوست داشته باشند در دنیا می‌مانند، برای از دنیا رفتن‌شان هم لازم نیست که مرضی داشته باشند، هر وقت بخواهند می‌روند، اصلِ کار، روح است؛ هر وقت بخواهند روح‌شان بیرون می‌رود و هر وقت بخواهند روح‌شان در بدن‌شان می‌آید، در همین الان هم هر کس بگوید که امام زمان صلوات‌اللّه‌علیه زنده است به این معنا که همان بدنی که از حضرت نرجس خاتون متولّد شده آن بدن تا الان مانده، این حرف بسیار غلطی است، یعنی همینطور که ما در مورد خودمان این حرف را نمی‌زنیم در مورد حضرت هم نمی‌زنیم؛ این دوام عمر علت دارد، فقط دوام پیدا کرده، مثل یک جوی آبی که صد سال است دارد رد می‌شود یا هزار سال، بلکه همین رودخانه را می‌گویند بین این کوه و آن کوه از ابتدا صاف بوده، آب آمده سر کوه‌ها جریان پیدا کرده، جریان پیدا کرده، این پائین آمده، این کار اقلا یک میلیون سال وقت لازم دارد که این راه ایجاد بشود، این جوی آب ادامه داشته باشد تا این اندازه فرو ببرد، بدن انسان هم اگر شرائطش باشد می‌ماند، نباشد از بین می‌رود، این دیگر مسئله‌ای نیست، شرایطی که لازم دارد این است که اول: انسان علم به این که چه چیزهائی برای سلول‌های بدنش نافع است و چه چیزهائی ضرر دارد داشته باشد؛ دوّم هم این‌که انسان گناه نکند؛ ماها همه‌مان گناه‌کاریم، خودمان هم بدن‌مان را از بین می‌بریم، با خوردن غذای اضافی، با سرماخوردگی، شاید تقصیر هم نداشته باشیم، چون علمش را هم نداریم، اگر علمش را داشته باشیم و بدانیم این غذائی که می‌خوریم یک ساعت عمرمان را کم می‌کند نمی‌خوریم، من به یک سیگاری گفتم که تو با دائم سیگار کشیدن یقین نداری که مقداری عمرت کم می‌شود؟ گفت: چرا! گفتم: خب اگر شما دو روز قبل از مردن واقعی‌ات باشد به تو خبر بدهند دو روز دیگر می‌میری، اگر الان خودکشی بکنی حرام نیست؟ گفت: چرا، گفتم: سیگار کشیدن تدریجی همان است فرقی نمی‌کند، پس این هم حرام است، منتهی ما نمی‌دانیم، اطلاع نداریم، آن علمش را نداریم، اگر علمش را داشته باشیم چیزهائی که بدانیم ضرر دارد یا احتمال بدهیم و بخوریم این یقینا خودکشی است، امام این کار را نمی‌کند، امام حتی ترک اولی هم نمی‌کند، الان بداند این پرتقال برای بدنش ضرر دارد، ولو یک سر سوزن ضرر داشته باشد نمی‌خورد، هوای نفس ندارد که هر چه خوشمزه بود بخورد، هوای نفس ندارد، علم هم دارد، هیچ‌وقت هم گناه نمی‌کند، معصوم است، مکروه هم انجام نمی‌دهد، ترک اولی هم انجام نمی‌دهد. اگر یک وقتی دیدیم یک کسی مُرد، مثلا یکی از ائمه را دیدیم از دنیا رفتند، باید تحقیق کنیم ببینیم چه شد که از دنیا رفتند؛ من نمی‌خواهم درِ این جهت را ببندم که بگویم اگر آن‌ها را نکشند می‌مانند، نه! چون اگر اراده بکنند که نباشند، خیلی ضرورت ندارد که خودشان را نگه دارند، تخلیه‌ی روح می‌کنند از بدن بیرون می‌روند، همانطور که ما شب‌ها می‌خوابیم و از بدن بیرون می‌رویم؛ روح نباتی که بنا نبود چیزی باشد، بدن انسان هم که خودش تدریجا دارد عوض می‌شود، الباقی همان روح دراک انسانی می‌ماند؛ گاهی مأموریت دارند مثل امام جواد صلوات‌اللّه‌علیه بیست و پنج سال در دنیا باشند، حالا فرض می‌کنیم هیچ‌کدام‌شان را هم نکشتند و مسموم نکردند، بیست و پنج سال در این دنیا بمانند، یک‌وقت هم دستور دارند که هزار و صد و هفتاد سال بمانند، این مربوط به خواست خداست، منتهی می‌گوئیم ما هم دل‌مان می‌خواهد بمانیم، چرا ما نمی‌مانیم؟ می‌گوئیم: شما به‌خاطر این‌که نه علمش را دارید و نه عصمتش را، اگر علم و عصمت را می‌داشتید اقلا رعایت می‌کردی، این‌ سیگاری که می‌دانی ضرر دارد نکش، مشروبی که می‌دانی ضرر دارد و عمرت را کم می‌کند نخور، واقعا اگر انسان دقت بکند حتی همین ماها هم می‌توانیم این کار را بکنیم، دقت بکند هر چیزی که می‌خورد، هر جائی که هست، هر هوائی که استشمام می‌کند، هر چیزی که می‌خورد طبق هوای نفسش نباشد؛ چطور شد وقتی شما مریض می‌شوید یک‌مقدار خودتان را کنترل می‌کنید، سرخ کردنی نخورید، چه نخورید، چه نخورید، و چه داروهائی بخورید، آدمی که مریض بوده در جایش افتاده باشد بلند می‌شود راه می‌افتد! خب اگر همین رعایت را همیشه بکند، ببیند چه برایش ضرر دارد نخورد، خیلی کم مریض می‌شود، خیلی کم گرفتار اینطور مسائل می‌شود. ماها خب بالاخره هوای نفس داریم و تزکیه‌ی نفس نکردیم، خدا تا چه اندازه ما را مؤاخذه بکند… چون بعضی چیزها را می‌دانیم ضرر دارد و عمل می‌کنیم، آن دیگر با خود خداست و به ما ارتباط ندارد، ولی آن‌چه که عمرمان را کم می‌کند همین ندانم‌کاری‌ها و نداشتن علم و عصمت است. پس اگر حضرت ولی عصر صلوات اللّه علیه صد هزار سال، صدها هزار سال هم عمر بکند همان است که مدام اضافه شده؛ من یک وقتی مکه می‌رفتم، گفتم یک کیلومتر راه را در برف می‌توانم بروم، هزار کیلومتر هم تکرار همان یک کیلومتر است، ده هزار کیلومتر هم تکرار همان یک کیلومتر است، اصلا معنا ندارد که یک چیزی مشکل باشد، هر چیزی همینطور است، لذا ما درباره‌ی طول عمر حضرت ولی عصر اگر توانستیم از طریق عقل و قرآن اثبات بکنیم که حضرت ولی عصر ارواحنا فداه عالِم به جمیع علومِ عالَم تکوین است و معصوم هم هست، مکروه هم انجام نمی‌دهد، ترک اولی هم انجام نمی‌دهد، هضم مساله راحت است. این‌که اگر انسان بداند عمرش کم می‌شود و انجام بدهد که اصلا حرام است! ولی حالا این دو چیز را ما درباره‌ی امام زمان معتقد باشیم که قطعا باید معتقد باشیم، اگر معتقد نباشیم اصلا مسلمان نیستیم، در مورد پیغمبر اگر معتقد نباشیم اصلا مسلمان نیستیم، پیغمبر اکرم تقریبا می‌شود گفت بی‌نهایت ازلی است، شبه ازلی است، که اوّل چیزی که خدا خلق کرد بوده است، الان کشفیاتی می‌کنند می‌گویند متعلق به بیست میلیون سال قبل است، پس معلوم است روح مقدس پیغمبر اکرم قبل از او خلق شده است، بیست میلیون که هیچ، شاید صدها میلیون سال است که روح مقدس پیغمبر اکرم خلق شده و بی‌نهایت هم خلق شده، یعنی هست، خب اگر یک چنین چیزی ما درباره‌ی پیغمبر اکرم معتقد شدیم و علمش بر همه‌ی کائنات بود که قرآن درباره‌ی این مسئله صریح است که «وَ کُلَّ شَيْ‌ءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ»‌ (يس‏/12) در امام مبین هر چیزی احصاء شده، هر چیزی، یعنی چیزی نیست که علمش به او داده نشده باشد، صریح آیات قرآن است، ما یا باید قرآن و دعاها را منکر بشویم «وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ» (توبة/105)، یا باید همه‌ی این‌ها را منکر بشویم که غیر مسلمان می‌شویم، اگر به همه‌ی این‌ها معتقد شدیم پیغمبر اکرم و ائمه‌ی اطهار علیهم الصّلاة ‌والسّلام بر همه‌چیز آگاهند و معصوم هم که هستند، چون اگر معصوم نباشند خدا نمی‌گوید «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْکُمْ» (نساء/59) معصوم هم هستند، بنابراین طول عمر اصلا مسئله‌ای نیست، یعنی اصلا نباید روی آن بحثی کرد.

 

ملاقات با حضرت ولی عصر صلوات‌اللّه علیه در زمان غیبت طبق مصلحت و خواست آن حضرت است

درباره‌ی حضرت ولی عصر صلوات‌اللّه علیه دو سه چیز گفتم؛ این را هم بدانید و جزء اعتقادات‌تان باشد: حضرت بقیة‌اللّه ارواحنا فداه نه اختیار دیدنش دست ماست و نه هم معنا ندارد که به‌کلی دیده نشود، غلط است، نمی‌شود که یک کسی در بدن مادیِ ظاهری باشد و دیده نشود! مگر بگوئیم که حضرت روح است! مثل ارواح ائمه‌ی دیگر، و الّا معنا ندارد که در همین بدن فیزیکی باشد و دیده نشود، پس دیده می‌شود؛ و می‌گوئیم که خب اگر دیده می‌شود پس هر وقت دل من بخواهد دیده می‌شود؟ دلِ من هم مطرح نیست، یعنی غلط است، بی‌ادبی است، حتی برای یک عالمی که شما درِ خانه‌اش می‌روید اختیار دست اوست که دم در بیاید و شما او را ببینید یا نبینید، این معنا ندارد و بی‌ادبی نسبت به حضرت ولی عصر است که بگوئیم: هر وقت دلِ من بخواهد دیده بشود! پس هر وقت دل من بخواهد دیده بشود نیست، به‌طور کلی هم دیده نشود نیست؛ هر دویش غلط است، یکی بی‌ادبی و یکی محال است؛ این صحیح است که اختیارِ دیدن و دیدار با خودِ حضرت باشد، اگر کسی بگوید که حضرت اختیار ندارد! مثل بعضی از این آخوندها می‌گویند که حضرت اصلا محال است دیده شود!! یعنی خود حضرت هم اختیار ندارد، این هم غلط است و صحیح نیست، پس باقی می‌ماند که هر وقت خود حضرت دوست داشته باشد، به هر مناسبتی، به هر مصلحتی، حالا ما کار نداریم که چه‌طوری حضرت مصلحت می‌داند، با چهل شب چهارشنبه به مسجد جمکران رفتن مصلحتش عوض می‌شود؟ نه، این همان مجبور کردن حضرت به این جهت است و چیزی که حقیقت دارد و عقل می‌پسندد و غیر از این غلط است این است که حضرت هر وقت خودشان بخواهند و خدا بخواهد و مصلحت باشد و به هر کسی که باز او بخواهد اجازه ملاقات می‌دهد، چون می‌گویند فقط بعضی اولیاء خدا می‌بینند! یعنی باز اختیار را دست اولیاء خدا می‌دهند، آخر من به یک کسی پیغام دادم که به این آقای وحید بگوئید که این حرف صحیح نیست که فقط اولیاء خدا، کملین از بندگان خدا امام زمان را می‌بینند، مثل سید بن طاووس و امثالهم، اگر خیلی هم بخواهیم چیزی بگوئیم این‌ها فقط مقتضیاتش را فراهم می‌کنند، و الّا اختیار را از حضرت سلب نمی‌کنند که حالا ما باید حضرت را ببینیم! نه با چهل شب چهارشنبه اختیار از دست حضرت خارج می‌شود، نه با صالح شدن، نه با صدیق شدن، نه با شهید شدن، اصلا هیچ چیزی اختیار را از حضرت نمی‌گیرد و غلط هم هست اگر بگوئیم می‌گیرد، چرا! یک مقتضیاتی اگر پیش بیاید… حضرت نیامده که همیشه با صالحین باشد، مگر حضرت احتیاج به صالحین دارد؟ که چون این آقا صالح شده، حضرت بیاید هر روز خدمت ایشان بنشیند و از وجودشان بخواهد استفاده بکند! نه، احتیاج ندارد، فقط مصلحت، این مطلب خوب در ذهن‌تان باشد، در این‌ها اختلافات و حرف‌های زیادی است، و این را بگوئید – مگر احمق باشد که قبول نکند- که هر جائی که صلاح بداند، و لو صلاح بداند که یک ناصبی حضرت را ببیند و بعد هم مسلمان نشود، مساله‌ای نیست، مگر ابوسفیان و عمر و ابابکر بعد مسلمان شدند که پیغمبر اکرم را دیدند؟ هم پیغمبر بالاتر از حضرت ولی عصر بود و هم آن‌ها بدتر از هر کسی بودند، بدتر از هر کافری بودند، هر روز هم خدمت حضرت می‌رسیدند، حضرت را می‌دیدند؛ ببینید دو دو تا چهارتاست، اگر بگوئیم که حضرت به هیچ‌وجه دیده نمی‌شود معنایش این است که خودش هم اختیار ندارد که بتواند خودش را به کسی نشان بدهد، اگر بگوئیم که صالحین می‌بینند این مجبور کردنِ حضرت به ملاقات است، فقط می‌توانیم بگوئیم که هر وقت حضرت صلاح بداند، خدا صلاح بداند دیده می‌شود، اگر بگوئیم: اصلا دیده نمی‌شود که آن اشکال را دارد، اگر بگوئیم: همیشه ما می‌توانیم و اختیار دست ماست و هر وقت بخواهیم می‌توانیم برویم خدمتش این هم نیست، حتی نواب خاص هم اینطوری نبوده که بگوئیم اختیار دست نواب خاص بوده و هر وقت دوست داشتند می‌توانستد خدمت حضرت برسند، گاهی نامه را می‌نوشتند و بعد از مدت‌ها نامه‌شان برمی‌گشت، اختیار دست خداست، دست امام است، حتی همین شب‌ها مسئله‌ی «وَ وَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاَثِينَ لَيْلَةً» (أعراف‏/142)، اختیار دست حضرت موسی نبود، حضرت موسی به مردم گفته بود: سی‌شب من می‌روم و برمی‌گردم، چون وعده بود، آن هم با مصلحت خدا سی‌شب، خدا دوست داشت ده شبِ دیگر هم اضافه کند، خب بکند، هیچ هم ایشان حرفی نزد که من قول دادم و این حرف‌ها، اختیار را ما از خدا و امام نباید سلب بکنیم و این حرف را نباید بزنیم، امام زمان صلوات اللّه علیه اگر نستجیر باللّه صد هزار سال دیگر تشریف نیاورند فرقی نمی‌کند با این‌که مثلا فرض کنید مثل حضرت جواد بیست و پنج ساله یا بیست و هفت ساله از دنیا بروند، یعنی هر چه دوست دارند، هر چه خدا اراده بکند…

 

مهمترین دلیل طول عمر و سایرامتیازات امام علیهالسلام علم و عصمت او است

البته این دلائلی هم که ما می‌آوریم  برای کفار و مشرکین است که حالا چطور شده یک شخصی هزار و صد و هفتاد سال بماند! این چطور شده، ما اگر از اساس شروع بکنیم برای او هم واضح می‌شود که امام ما، یعنی چنین کسی… صدها مورد هم در یازده امام نشان دادند که همه‌کار می‌توانند بکنند، و بعد هم اگر امام علم نداشته باشد چه ارزشی دارد؟ خب مثل ماست، چرا او امام باشد و ما امام نباشیم؟ اگر بنا باشد خدا عالَم خلقت را دست کسی بدهد که عالِم نباشد غلط است، مخصوصا اگر علم دارد می‌خواهد بدن خودش را نگه دارد، حالا سرِ یک سفره‌ای واقع شد و غذای زیادی خورد و شکمش درد گرفت و اسهال گرفت و ضعیف شد و مُرد! خب این با ما چه فرقی می‌کند؟ چرا او امام ما باشد و ما مأموم او باشیم؟ امام یعنی هم عصمت داشته باشد هم علم داشته باشد، و لازمه‌ی عصمت، علمی است که دارد، و ما هم حتی اینطوری هستیم که مثلا اگر جائی هوائی برای‌مان ضرر داشته باشد نباید بمانیم، همین‌هائی که در تهران زندگی می‌کنند، خب هوای تهران برای‌شان ضرر دارد، اگر در عمرشان تأثیر بگذارد و خودشان هم بدانند که در عمرشان تأثیر می‌گذارد حرام است که آن‌جا باشند، مثل همین می‌ماند که می‌گویم: اگر یک کسی در سنّ مثلا فرض کنید صد سالگی یک کاری کرد که این شخص اگر این کار را نمی‌کرد صد و دو سال زندگی می‌کرد، مثل این است که دو سال قبل از مردنش خودکشی کرده، چه فرقی می‌کند؟ پس بنابراین حل مسأله‌ی طول عمر حضرت ولی عصر برای خودمان خیلی ساده است، نه هزار سال، صدها هزار سال هم بماند ساده است، و علاوه‌ی بر این، برای ما هم همین است، شما فکر نکنید همین من و شما که این‌جا نشستیم از این مساله مستثنی هستیم، دو دو تا چهار تاست، عمرمان مثلا اگر یکی چهل ساله باشد، یکی بیست ساله باشد، یکی هفتاد ساله باشد، این‌ها صحیح نیست، چون بدن تدریجی دارد از بین می‌رود، حالا باید بنشینند حساب کنند که این بدنی که قبلا داشتیم چند سال مانده، همان چند سال عمر بدن ماست، و الّا چند سال هم نیست، شاید هر روز یک قسمتش کم می‌شود، اگر بگوئیم این عمر مربوط به روح‌مان است، صریح قرآن است که وقتی حضرت آدم را خدا خلق کرد ما را هم خلق کرده بود، – حالا عالم ارواح و عالم ذر را شرح می‌دهم- پس روح و بدن که نباشد چرا عمر ما این مقدار است؟ بله! تاریخ تولد ما از مادر این‌وقت بوده است! خب شما تولد از مادر را حساب نکن، شما از آن وقتی که در چاه افتادی و بیرونت آوردند از آن‌وقت حساب کن، اگر ملاک محاسبه مکان است از آن‌وقت حساب کن، اگر عمرتان را بخواهید از نظر یک زمانی که یک کاری واقع شده حساب کنید خب خیلی کارها در زندگی واقع شده، مثلا از وقتی که ریش درآوردید حساب کنید، خب این هم یکی از تحولات زندگی انسان است که انسان از عالم ذر در عالم رحم بیاید و از عالم رحم در دنیا بیاید، همین! هیچ چیز دیگری نیست، البته از این دروغ‌های متعارف خیلی زیاد است، مثل شب یلدا، حالا دیشب با امشب که شب یلداست چه فرقی دارد، حالا باز این فرق می‌کند، یک نیم‌دقیقه‌ای با هم فرق دارد، ولی خیلی چیزها هست که هیچ فرقی هم ندارد و ما روی آن‌ها حساس شدیم و دعوا و سر و صدا راه انداختیم، عالم ذر را ما نمی‌دانیم چقدر بوده، یعنی تقریبا می‌دانیم، ولی از نظر تاریخی یک مقدار مشکل دارد، آن‌طوری که مرحوم سپهر در ناسخ‌التواریخ می نویسد: نهایت حدود ده‌هزار سال از هبوط آدم و دو هزار سال هم قبلش که تقریبا دوازده هزار سال می‌شود، دوازده هزار سال عمر روح‌مان است و بی‌نهایت هم باقی می‌ماند و این‌قدر هم ما را در این بدن آورده‌اند کوچک‌مان کرده‌اند که هم دوازده‌هزار سال برای‌مان مهم است هم این همیشه باقی‌ماندنش، همیشه باقی‌ماندنش مهم‌تر است به‌جهت این‌که انسان حوصله‌اش سر می‌آید، چقدر می‌خواهد بماند؟ خیال می‌کنیم پیر می‌شویم، مریض می‌شویم، نه، این یکی که انسان همیشه در عالم باقی می‌ماند را که نمی‌توانیم منکر بشویم، کره‌ی زمین حالا یک از جاهاست، نزدیک به صد آیه و بیشتر در قرآن در مورد این‌که همیشه هستیم وجود دارد، خب گذشته‌اش را هم چند آیه‌ای داریم که ما در گذشته بودیم و خدا با ما تعهداتی داشته است. منظور از همه‌ی این حرف‌ها این است که عمر حضرت ولی عصر، علم حضرت ولی عصر صلوات الله علیه، خیلی روشن و بدیهی است. حالا ما در کتاب مصلح غیبی استدلال به طول عمر و این مسائل کردیم اما نمی‌دانم حضرت نوح در آن زمانی که حتی بهداشت به هیچ‌وجه نبوده، – امروز دکترها می‌گویند ما بشر را نگه می ‌داریم! – در آن اوضاع آن‌وقت و غصه‌اش هم زیاد بوده و جوش هم زیاد می‌خورده، صریح قرآن است که نهصد و پنجاه سال فقط در بین مردم بود و تبلیغ می‌کرد، حالا عمرش چقدر بوده؟ بعضی‌ها می‌گویند بیشتر از هزار سال عمرش بوده است، و حضرت خضر هم در روایات دارد که همینطور از همان زمان‌ها، چهار پنچ هزار سال تا الان بوده، می‌خواهم بگویم این‌ها چیزهائی نیست که هم ما این‌قدر جوش بزنیم، غصه‌اش را بخوریم، اگر معتقد نباشیم که اصلا کافریم! اگر معتقد به این مسائل نباشیم هم بی‌عقلی هستیم و هم کافر، همان بت‌پرست هم نمی‌گوید که بدن من هر چند وقت یک‌دفعه از بین نمی‌رود، همه‌ی بد‌ن‌ها تدریجی از بین می‌رود، جائی از بدن که زخم می‌شود بعد از چند روز می‌بینیم سلول‌ها آمدند آن‌جا را پر کردند و صافش کردند و خون هم دیگر نمی‌آید، یک ردّی ممکن است سال‌ها بماند آن هم به‌خاطر این است که خوب به آن رسیدگی نشده است، لااقل یک رد است دیگر، مثل جوی آبی می‌ماند که آبش رفته و جوی‌اش مانده است، این مطلب درباره‌ی حضرت ولی عصر صلوات الله علیه بود، و از چیزهائی که ما باید ان‌شاءالله بحثش را بکنیم خلقت خودِ ما است که از اوّل به چه نحوه ما خلقت شدیم و این مقدمه را ولو من برای امام عرض کردم، برای خودمان بدانیم، که بدن ما مسئله‌ای ندارد و اصلا مطرح نیست، بدن اصلا مطرح نیست، همانطور که لباس ما مطرح نیست و نباید مطرح باشد، روح نباتی هم به همان دلیلی که گفتم مطرح نیست، و می‌ماند روح درّاک انسانی که این چطوری خلق شد؟ چه چیز به او یاد دادند و چه انجام شد؟ این را ان‌شاءالله شب‌های بعد صحبت می‌کنیم.

و صلی الله علی سیدنا محمد و آله و سلم

 

جهت دانلود صوت و یا پخش آنلاین کلیک کنید