۱۹ جمادی الثانی ۱۴۲۶ قمری – سمینار صراط و محبت

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی بقیة الله روحی و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین

مجدداً از تشریف‌فرمایی دوستان به این مجلس تشکر می‌کنم از اینکه زحمت کشیدید و شما را زحمت دادیم، الآن حدوداً سه ساعت و نیم است که در مجلس مشغول هستید یا به استماع یا به امتحان و امشب بسیار شب پُرارزش و پُر اهمیتی است. دوستانی که از راه‌های دور تشریف آوردند إن‌شاءالله خدای تعالی به هر قدم آن‌ها اجر جزیلی عنایت خواهد فرمود. مطلبی که عصر اشاره کردم بسیار مطلب مهمی است که باز امشب فرصت نیست بتوانم مشروعاً مطلب را توضیح بدهم ولی اجمالاً عرض می‌کنم که دنیا دار امتحان است و این از نظر آیات شریفۀ قرآن مسلّم است «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ»[1]‏َ و امتحان انسان به این وسیله‌ای که عرض می‌کنم و اجمالاً عرض خواهم کرد این است که در وصف فاطمۀ زهرا به وسیلۀ پیغمبر اکرم خیلی روایات و احادیث و حتی آیات قرآن وارد شده است که مِن‌جمله سورۀ کوثر است، مِن‌جمله گفتن اینکه «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ»[2] اطلاق ذی القربی کردن به فاطمۀ زهرا است و روایات زیادی که در حقیقت پیغمبر اکرم هرچه فرموده است «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‏»[3] از روی هوای نفس چیزی نگفته است، اگر فرموده است «فِدَاهَا أَبُوهَا» اگر فرموده است که مثلاً… مطالب زیادی که حالا اگر بخواهم همه را بگویم مشکل می‌شود «فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ»[4] از این مطالب زیاد دربارۀ فضائل فاطمۀ زهرا فرموده است و از طرفی در آیات قرآن این معنا به چشم می‌‌خورد که «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏»[5] یا «قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ»[6] یا «قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى‏ رَبِّهِ سَبيلاً»[7] که اجر رسالت به طور کلی با اینکه آن اجر به نفع خود ما است و آن اجر راهی به سوی پروردگار است برای ذی القربی پیغمبر… البته من در کتاب انوار زهرا (سلام الله علیها) نوشتم که ذی القربی همۀ فرزندان فاطمۀ زهرا را شامل می‌شود و علی بن ابیطالب را هم شامل می‌شود و ذی القربی کسی است که قرابتی با پیغمبر اکرم داشته باشد «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏» بگو ای پیغمبر من از شما اجری سؤال نمی‌کنم مگر محبت به قرابت خود را، آن کسی که به من نزدیک است، از نظر بدنی باشد، از نظر روحی باشد، طبق آنچه که دربارۀ فاطمۀ زهرا (سلام الله علیها) نقل شده است ذی القربی قدر مسلّم و قُربا قدر مسلّم فاطمۀ زهرا (سلام الله علیها) است. ببینید خیلی روشن است اجر رسالت را محبت و مودت فاطمۀ زهرا قدر مسلّم قرار داده است و بعد از رحلت رسول اکرم می‌بینیم فاطمۀ زهرا حداکثر 95 و حداقل 45 روز در بین مردم مانده است، خیلی امتحان کوتاهی، در بین مردم مانده است و امتحان مردم مسلمان آن زمان این بوده است که اظهار محبت به فاطمۀ زهرا بکنند و کسانی از مسلمان‌ها که اظهار محبت به فاطمۀ زهرا نکردند امتحان این‌ها صفر است، به خاطر اینکه قدر مسلّم از ذی القربی فاطمۀ زهرا است و اجر رسالت پیغمبر محبت به ذی القربی است. پس اگر محبت به فاطمۀ زهرا و لااقل اظهار محبت نکردند خوب امتحان ندادند، خیلی روشن است. من عصر که این ورقه‌های امتحانی را دست شما می‌دادم، به یاد آوردم که امشب هم به این مناسبت این ورقۀ امتحانی است، وجود مقدس فاطمۀ زهرا برای مسلمان‌ها و به همین دلیل… این دلیلی که عرض کردم این دلیل قرآنی است، یعنی مسلمان نمی‌تواند باشد و این دلیل را قبول نکند، حالا برمی‌گردیم به اینکه چه کسی اظهار محبت به فاطمۀ زهرا می‌کند و هر کس اظهار محبت به فاطمۀ زهرا (سلام الله علیها) کرد اجر رسالت پیغمبر را داده است و اجر رسالت پیغمبر را که دستور آن از جانب خدا آمده است هر کسی داد در این دنیا خوب امتحان داده است و هر کس هم نداده است بد امتحان داده است.

در زمان پیغمبر اکرم، در زمان خود رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تا زمان حیاتی که حضرت داشتند، یعنی در دنیا بودند زیاد مسئله واضح نبود که کسی اظهار محبت می‌کند روی اجر رسالت یا نه، به جهتی که آن کسانی هم که اظهار محبت می‌کردند به خاطر پیغمبر شاید اظهار محبت می‌کردند ولی بعد از وفات پیغمبر اکرم همین مسلمان‌ها آن‌قدر بی‌محبتی کردند که قبر فاطمۀ زهرا برای آن‌ها مشخص نبود که کجا است. ببینید یک نفر که از دار دنیا می‌رود یا در دنیا است اظهار محبت به او این است که وقتی از دار دنیا رفت او را تشییع جنازه کنند، طبعاً بدانند قبر او کجا است، از همان زمان تا امروز قبر مطهر حضرت زهرا معلوم نیست که کجا بوده است. ما این‌جا می‌گوییم اگر در مرحلۀ اول ابابکر و عُمر و عثمان تشییع جنازه کرده بودند و اظهار محبت کرده بودند به فاطمۀ زهرا که ذی القربی پیغمبر است و اجر رسالت پیغمبر اظهار محبت به فاطمۀ زهرا است، اگر این‌ها اظهار محبت کرده بودند طبعاً تشییع جنازه می‌کردند، طبعاً قبر ایشان برای آن‌ها روشن بود که کجا است و هر روز به خاطر همین اظهار محبت خود سر مرقد مطهر حضرت زهرا می‌رفتند و آن‌جا اشک می‌ریختند یا لااقل فاتحه‌ای می‌خواندند. از اینکه قبر حضرت زهرا پیدا نیست معلوم است که نرفتند، اظهار محبت نکردند و همین‌طور بعد از آن. الآن اگر شما در ممالک مختلف جهان که مسلمان‌ها هستند، اگر خوب دقت کنید می‌بینید تنها شیعه است که امشب را جشن می‌گیرد، تنها شیعه است که اظهار محبت به فاطمۀ زهرا می‌کند. شما در مرکز اسلام که مکه و مدینه است الآن بروید هیچ خبری از اظهار محبت به فاطمۀ زهرا (سلام الله علیها) نیست، قبر مطهر ایشان هم معلوم نیست، به هیچ وجه یک جشنی، چراغانی، یک برنامه‌ای که محبت این‌ها را به حضرت زهرا (سلام الله علیها) نشان بدهد وجود ندارد. پس همه در مقابل این امتحان طبعاً مردود هستند، فقط فرقۀ ناجیه است… ما نمی‌خواهیم اسم خود را به زور فرقۀ ناجیه بگذاریم، همین جا مطلب را روشن می‌کند، همین امشب تکلیف روشن می‌شود، چه کسی اظهار محبت به ذی القربی پیغمبر می‌کند و چه کسی اجر رسالت پیغمبر را می‌دهد، جز شیعه کس دیگری این کار را می‌کند؟ پس شیعه آن کسی است که خدا و پیغمبر او را قبول دارد و در امتحان قبول شده است، ما حق داریم این‌جا بگوییم ورقۀ امتحانی مردم مسلمان چه در زمانی که پیغمبر وفات کرد و چه در این زمان وجود مقدس فاطمۀ زهرا است، به بقیۀ مسائل کاری نداریم و همۀ شما خوشحال باشید که خدای تعالی این لطف را به شما کرده است که فاطمۀ زهرا (سلام الله علیها) را دوست دارید و اظهار محبت هم به او می‌کنید، همین اظهار محبت است که این‌جا جمع شدید و جشن گرفتید، شاد هستید، همین اظهار محبت است، آن‌ها از شما چیزی بیشتر از این نمی‌خواهند، چون همان اظهار محبتی که به فاطمۀ زهرا می‌کنید سَبیلی به سوی خدا است «قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ» بگو ای پیغمبر آنچه که من از اجر از شما سؤال کردم به نفع خود شما است «قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى‏ رَبِّهِ سَبيلاً» بگو ای پیغمبر من از شما اجری سؤال نمی‌کنم مگر کسی که بخواهد راهی به سوی خدا پیدا بکند، پس اجر رسالت که محبت به فاطمۀ زهرا است راهی به سوی خدا است و به نفع خود ما است و علامت آن فرقۀ ناجیه است، آن کسانی که نجات پیدا می‌کنند، چون راه خدا را پیدا کردند، روی این اصل امشب با این اجتماع شما، این اظهار محبت شما، این خوشحالی شما اجر رسالت رسول اکرم را دادید، ورقۀ امتحانی خود را نوشتید و إن‌شاءالله ورقه‌های امتحانی امشب شما هم همانطوری که در مسئلۀ ولایت إن‌شاءالله بیست هستید این‌جا هم نمرۀ شما بیست باشد. حالا چون نوشتید و امتحان خود را هم دادید و دیگر به ورقه‌های خود دسترسی ندارید و نمره‌های شما را إن‌شاءالله بعد با کارت شما برای شما می‌فرستیم یک توضیحی من دربارۀ آنچه که در مرحلۀ صراط مستقیم گفتیم بدهم تا اذهان شما روشن باشد.

س: اول نوشتیم که اثر وضعی حرامی که انسان از حرمت آن اطلاع ندارد صحیح است یا خیر؟ توضیح بدهید. چه کسی را انتخاب کنم ببینم جواب آن چیست؟

ج: بعضی از متصوفه معتقد هستند اگر شما یک غذایی را که نمی‌دانی حرام است خوردی، چه بخواهی و چه نخواهی، چه خدا دوست داشته باشد و چه نداشته باشد تو را از خدا دور می‌کند، این حرف درست است یا نه؟ چه کسی است که می‌گوید درست است؟ کسی نیست؟ این که معلوم است. ببینید اگر گفتیم که اثر وضعی دارد این شرک است، به جهتی که یک قدرت در مقابل قدرت خدا برای این غذا منظور کردید. بله، حرام اثر دارد، چون خدا آن اثر را می‌گذارد، اما خود خدای تعالی فرموده است این غذا را بخور، اشکال ندارد بخورد، اصالة البرائة به قول روحانیون می‌گوید این غذا برای تو حلال است، آن‌وقت حلال باشد و من را از خدا دور کند؟ اگر در کتاب محضر استاد دیده باشید زهر حرام‌ترین غذاهایی است که انسان می‌خورد، اگر اثر وضعی داشته باشد حالا چه نداند و بخورد و چه او را مجبور کنند بخورد، این باید انسان را از خدا دور کند، بنابراین ائمۀ اطهار (علیهم الصلاة و السلام) که به زور زهر به آن‌ها می‌دادند بخورند اگر اثر وضعی می‌داشت می‌خواست بعد از خوردن زهر آن‌ها را از خدا دور کرده باشد.

مسئلۀ دوم در صراط

س: راه انحرافی که مورد تأیید شرع است در صراط مستقیم چیست؟

ج: متضاد است دیگر، مگر می‌شود هم صراط مستقیم باشد و هم راه انحرافی داشته باشد؟ من گفتم مثل این جاده‌های اتوبانی که دشمن آمده است یک جای آن را بریده است، برای یک مدتی گفتند از این کنارگذر عبور کنید، این راه انحرافی است دیگر، از کنارگذر عبور کنید و باز در صراط بیفتید، تا زمان ظهور حضرت ولیعصر این اتوبان به طرف خدا را هر کسی آمده است یک کلنگی وسط آن زده است، یک راه انحرافی، حالا در بعضی از بخش‌های آن اسم آن را تقیه گذاشتند، یک راه انحرافی از آن طرف کشیدند که شما از آن طرف بروید. پس راه انحرافی که مورد تأیید شرع است در صراط مستقیم وجود دارد.

اعتقاد به اینکه حرزها، عقیق، انگشتر عقیق که در نماز دست خود می‌کنید یا مثلاً فیروزه، حتی تربت حضرت سیدالشهداء شفا می‌دهد «وَ الشِّفَاءَ فِي تُرْبَتِهِ»[8] که در روایت است، این‌ها را اگر ما بگوییم که چه خدا بخواهد و چه نخواهد این‌ها مفید است، خود این‌ها مستقلاً، بدون اینکه خدا این فایده را روی آن بگذارد، خدا فایده را روی تربت حضرت سیدالشهداء می‌گذارد به خاطر حضرت سیدالشهداء، بگوییم نه، ما به خدا کار نداریم، حالا اگر این‌طور تربت سیدالشهداء (صلوات الله علیه) را یک کافر معاند با خدا و کسی که اصلاً خدا را قبول ندارد خورد باز هم شفا است؟ می‌گوییم نه، درست است یا نه؟

سؤال چهارم ما در صراط مستقیم این بود که آیا شناخت پروردگار و یا کسب عقاید به وسیلۀ افکار بشری مستقل از وحی امکان دارد یا خیر؟

ج: ببینید گاهی می‌شود انسان دربارۀ اصل وجود خدا بله، اصل وجود خدا که آیا خدایی هست یا نیست، چرا «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ»[9] در اصل وجود خدا است، اما شناخت صفات خدا تنها و تنها راه آن این است که ما از زبان قرآن و ائمه یاد بگیریم، به جهت اینکه همۀ این‌هایی که در دنیا هستند می‌گویند خداشناس، خداپرست، گاوپرست‌ها، بت‌پرست‌ها، این‌ها هم خدا را قبول دارند، حتی فرعون به عنوان اینکه یک خدایی است، حتی «لا إله إلّا فرعون» من از یک علی‌اللهی شنیدم گفت «لا إله إلّا علی» حتی او را به وحدانیت هم قبول دارند، اما چون از طریق ائمۀ اطهار نیست و با افکار خود آن‌ها است این خدا خدای واقعی نیست «كل ما صورتموه بأوهامكم في أدق المعاني فهو مخلوق لكم مردود اليكم24:46»[10]هرچه را که شما فکر کردید که او خدا است، از نظر صفات، آن مردود به شما است و مخلوق شما است.

عادت‌ها و اعتیادهای غیر حرام آیا انسان را از صراط مستقیم باز می‌دارد یا خیر؟

ببینید در عادت انسان گیر می‌کند، شما فرض کنید خدایی نکرده یک اعتیادی داشته باشید مسافرت خود را طوری تنظیم می‌کنید که به آن اعتیاد شما صدمه‌ای نخورد یا به همراه خود یک بسته هروئین برمی‌دارید یا یک بسته سیگار برمی‌دارید یا کتری و قوری و چایی و این‌ها را برمی‌دارید، بالأخره اگر نشد یا مشکل دارید اگر اعتیاد قوی باشد اصلاً مانع راه شما است، اگر ضعیف باشد مشکل پیدا می‌کنید، پس بنابراین اعتیاد تا حدی انسان را از صراط مستقیم بازمی‌دارد.

این سؤالات صراط مستقیم بود، إن‌شاءالله همه همین‌طور جواب داده باشید، اگر هم غیر از این جواب دادید و پشیمان هستید دیگر پشیمانی سودی ندارد. باید مثل قیامت با شما عمل بشود تا حواس خود را جمع کنید که روز قیامت شخصی که در دنیا بد امتحان داده است می‌گوید خدایا «رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً»[11] خدایا من را برگردان شاید دومرتبه خوب امتحان بدهم، حالا می‌فهمم این مسائل خیلی ساده هم بوده است و خیلی آسان بوده است و من بد نوشته بودم. خدا چه می‌فرماید؟ «كَلاَّ» این یک جلسه است، شب تولد حضرت زهرا تمام شد.

سؤالات مربوط به مرحلۀ محبت، البته در مورد این سؤالات من بودم، مثل مقالات شما نیست، چون أهم مسئلۀ ما این امتحان کتبی شما است، مقالات را حالا در پرونده‌های شما می‌گذاریم.

س: آیا در مرحلۀ محبت مراحل گذشته را باید حفظ و منظور کرد یا خیر؟

ج: افرادی بودند در مرحلۀ عشق نسبت به هر چیزی، حتی خدا، اما صراط مستقیم نبودند، به قول مُلای رومی می‌گوید سنگ‌تراشی بود اندر کوه طور، یک سنگ‌تراشی در کوه طور بود می‌گفت

تو کجایی تا شوم من چاکرت                    چارُقت دوزم کنم شانه سرت

انسان این‌طوری می‌شود دیگر، برای خود می‌نشیند یک خدایی درست می‌کند که چارقی دارد و موهای سر او هم بلند است، کسی هم نیست که خدا را حمام ببرد، پس بنابراین باید سر او را شانه بکنیم، تمیز کنیم، این‌طوری از کار درمی‌آید. پس بنابراین باید حتماً قبل از محبت صراط مستقیم باشد، شما فکر نکنید که این برنامه همین‌طوری روی هوای نفس تنظیم شده است، حساب شده است، حساب کافی و کاملی هم شده است. اگر انسان محبت هم داشته باشد به خدا استقامت نداشته باشد، حتی اگر شما بدانید یکی در محبت خود استقامت ندارد، حالا الآن قربون‌صدقۀ شما می‌رود ولی فردا پدر شما را درمی‌آورد، این محبت به درد نمی‌خورد، در محبت باید استقامت داشته باشید. یک جمله‌ای است برای علی بن ابیطالب، این شعر آن را من الآن به یاد دارم ولی اصل جمله را فراموش کردم، می‌گوید: مَطَلب تو وفا ز مرد ملول، از مردی که ملالت پیدا می‌کند، زود بیزار می‌شود، آقا چرا این این‌طوری کرد؟ مَطَلب تو وفا ز مردم ملول، چون در فارسی خیال می‌کنیم ملول یعنی آن کسی که مثلاً ملول است ولی نه، ملول یعنی ملالت، ملالت‌گیر، ملالت‌پذیر، کسی که زود بیزار می‌شود، از این شخص هیچ وقت وفا نطلب. نشود مجتمع ملال و وفا، این‌ها با هم جمع نمی‌شود. پس بنابراین خیلی افراد هستند که محبت آن‌ها موقت است، حالا چه نسبت به خدا و چه نسبت به خلق، چه در محبت مجازی و چه در محبت حقیقی، یک مدتی خوش هستند، حالا در بین مردم با محبت واقع شدند و اهل محبت شدند، بنابراین هم استقامت لازم است و هم صراط مستقیم. یک وقتی در یک جا یک مثلی زدم که مثلاً انسان یک معشوقی دارد که داخل حیاط ایستاده است، این آقا هم رو پشت‌بام است، اگر عقل یا صراط مستقیم حاکم بر این عاشق نباشد از همان پشت‌بام برای اینکه راه را نزدیک کند پایین می‌پرد و قبل از اینکه به معشوق خود برسد می‌میرد، اما اگر عقل و صراط مستقیم حاکم بود می‌رود از پله‌ها پایین می‌آید و در دامن محبوب خود قرار می‌گیرد، از راهی که خود معشوق می‌گوید {از آن طرف می‌آید} می‌گوید من می‌گویم از آن طرف بیا، از این طرف می‌افتی، خدا هم همین‌طور است، به ما می‌گوید از این راه بیا تا به من برسی، از آن راه نرو، پرت می‌شوی، ما می‌گوییم نه، هرچه دل ما بخواهد. پس بنابراین مراحل گذشته کاملاً باید در مرحلۀ محبت منظور بشود.

س: معنای تنظیم محبت چطوری است؟ چطوری آن را تنظیم کنیم؟

ج: خود محبت تنظیم می‌شود، محبت شما حقیقی باشد تنظیم می‌شود. ببینید مثالی که من مکرر زدم این است که شما مثلاً حضرت رضا را دوست دارید، وارد صحن حضرت رضا می‌شوید، اول درِ صحن را می‌بوسید، بعد درِ حرم را می‌بوسید، بعد ضریح را می‌بوسید، اگر شما را راه بدهند قبر مطهر را می‌بوسید، اگر خود حضرت رضا باشند دست حضرت را می‌بوسید ولی در عین حال آن‌قدری که علاقه دارید دست حضرت را ببوسید قبر را علاقه ندارید، آن‌قدری که قبر را علاقه دارید ببوسید ضریح را علاقه ندارید، آن‌قدری که ضریح را علاقه دارید ببوسید درِ حرم را علاقه ندارید، ببینید تنظیم شده است، مثلاً فرض کنید قبر مطرح را بخواهید ببوسید با ضریح منافات داشته باشد، یعنی بگویند یا ضریح را ببوس و یا قبر را، تنظیم شده است شما قبر را می‌بوسید. بنابراین معنا و روش تنظیم محبت را باید توضیح بدهید، یعنی اگر انسان محبت واقعی به خدا داشته باشد هر کس و هر چیزی به خدا نزدیک‌تر باشد او را بیشتر دوست دارد، این خلاصۀ حرف است.

س: اختلاف و منشأ محبت حقیقی و مجازی چیست؟ چرا ما محبت را به دو بخش تقسیم کردیم: محبت مجازی و محبت حقیقی؟

ج: هر محبتی که مستقل از ذات مقدس پروردگار باشد، هرچه می‌خواهد باشد، یعنی انسان را در محبت از خدا جدا کند، مثلاً شما طلا دوست دارید، صد کیلو طلا به شما می‌دهند، دوست هم دارید و خیلی هم مواظب آن هستید ولی در آخر این طلا انسان را به خدا نمی‌رساند، مگر از آن استفادۀ الهی بکند وإلّا طلا، طلا است، اما طلای ضریح حضرت رضا (صلوات الله علیه) انسان آن ضریح را دوست دارد طلای آن را می‌رود می‌بوسد اما بعد آن چه؟ بعد آن ضریح است، بعد آن حضرت رضا است، بعد از حضرت رضا (صلوات الله علیه) خدا است، می‌گوییم حالا چه می‌شود ما آن‌جا هم ترتیبی داریم، می‌گوییم آخر آن‌جا هیچ ولی آخر این‌جا همه چیز هست. خوب متوجه شدید؟ من نمی‌توانم همه را بگویم، همۀ این‌ها کلی شرح دارد، هر محبتی که آخر آن به یک بن‌بستی گیر می‌کند و پایان پیدا می‌کند این مجازی است، هرچه می‌خواهد باشد. هر چیزی که به خدا می‌رسید، چون خدا همیشه هست این محبت هم همیشه هست، پایان‌پذیر نیست و همه چیز هم در این‌جا است، این حقیقی می‌شود.

س: چگونه پیروی از پیغمبر اکرم که در قرآن هست که «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني‏ يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ»[12]…35:22

ج: پیروی از پیغمبر اکرم انسان را به محبت خدا می‌رساند، چون اگر انسان پیروی از پیغمبر اکرم کرد از توابین خواهد بود، از متطهرین خواهد بود، از محسنین خواهد بود، از مستغفرین خواهد بود که همۀ این‌ها را خدا می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ»[13] یا «يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ‏»[14]‏َ‏ٌ و امثال این‌ها. پس طبق دستور پیغمبر اگر ما توبه کردیم، استغفار کردیم، تزکیۀ نفس کردیم، خدای تعالی ما را دوست خواهد داشت و می‌فرماید: که «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني‏ يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ»

س: ولایت اهل بیت عصمت (علهیم الصلاة و السلام) و محبت پروردگار چه ارتباطی با هم دارد؟

ج: این را دیگر خوب بلد هستید، چون اگر انسان خدا را دوست داشته باشد ولایت آن‌ها را می‌پذیرد، اگر ولایت آن‌ها را قبول کند آن‌ها دستور می‌دهند که چه کار بکن و چگونه حرکت بکن تا خدا را دوست داشته باشی.

إن‌شاءالله امیدوار هستیم همۀ آقایان…، چون ممکن است بعضی همین امشب بخواهند تشریف ببرند، از همۀ آقایان متشکر هستیم، ممنون هستیم، إن‌شاءالله دو چیز را من از همۀ شما می‌خواهم: حالا اگر همه مثل جناب آقای موسوی باشند که دو چیز را می‌پذیرند و اگر هم که نباشند دیگر به ما چه. دو چیز را از شما می‌خواهم: یکی جدیت و یکی دقت. جدیت در اینکه کوشش کنید إن‌شاءالله خود را به کمالات برسانید، دقت هم اینکه بدانید چه کار دارید می‌کنید، روی آن کار کنید، فکر کنید. در چه مرحله‌ای هستید، تمام تمرکز شما باید در آن مرحله باشد. این دو چیز را هم إن‌شاءالله اگر عمل بکنید به من عیدی خوبی دادید، اگرچه ما نتوانستیم به شماها یک اظهار ارادتی بکنیم و خدمتی به شما بکنیم. إن‌شاءالله ما را دعا می‌فرمایید و امیدوار هستیم همۀ شما زیر سایۀ حضرت بقیة‌الله (ارواحنا فداه) جدی و دقیق باشید و آماده بشوید إن‌شاءالله وقتی حضرت تشریف آوردند… چون گفتم دو چیز یقینی هست و یک چیز احتمالی، یقیناً امام زمان هست و یقیناً حضرت می‌آید، احتمال هم دارد که در زمان ما باشد، ما باید خود را مهیا کنیم و إن‌شاءالله به محضر ایشان مشرف بشویم. از همۀ شما التماس دعا داریم، حالا من چندتا دعا می‌کنم و همۀ شما با توجه آمین بگویید.

«نسئلک اللهم و ندعوک بأعظم اسمائک و باسمک الأعظم الأعظم الأعظم، فاطمة الزهرا، یا الله یا الله یا الله یا الله» پروردگارا به آبروی فاطمۀ زهرا فرج امام زمان ما را برسان. همۀ ما را از یاران خوب امام زمان قرار بده. خدایا این قدم‌هایی که این دوستان در راه رسیدن به تو برمی‌دارند قدم‌های آن‌ها را قبول بفرما. زحمات آن‌ها را قبول بفرما. پروردگارا این جمع و تمام دوستان که حالا نوبت آن‌ها یا گذشته است یا شده است یا نشده است و جزو برنامه هستند و در راه تزکیۀ نفس هستند خدایا همۀ این‌ها را در دنیا سلامت، در آخرت سلامت، با قلب سلیم در محضر خود قرار بده. پروردگارا به آبروی ولیعصر ما را در این راهی که انتخاب کرده‌ایم ثابت قدم بدار. پروردگارا مریض‌های اسلام شفا عنایت بفرما. مریض منظور، مریضۀ منظوره الساعه لباس عافیت بپوشان. اموات ما غریق رحمت بفرما. عاقبت امر ما ختم به خیر بفرما «و عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان»

 

 

[1]. عنکبوت، آیه 2.

[2]. إسراء، آیه 26.

[3]. نجم، آیات 3 و 4.

[4]. بحار الأنوار، ج ‏43، ص 65.

[5]. شوری، آیه 23.

[6]. سبأ، آیه 47.

[7]. فرقان، آیه 57.

[8]. بحار الأنوار، ج ‏36، ص 286.

[9]. لقمان، آیه 25.

[10]. التوحيد (للصدوق)، ص 59.

[11]. مؤمنون، آیات 99 و 100.

[12]. آل عمران، آیه 31.

[13]. بقره، آیه 222.

[14]. بقره، آیه 195.

 

فایل صوتی جلسه