جزء ۱۲

«رزق همه در نزد خدا است»

وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ ﴿۶﴾

و هیچ جاندارى در روى زمین نیست، مگر آنکه روزیش بر عهده خدا است. او قرارگاه دائمى و قرارگاه موقّت آنها را مى داند. همه اینها در کتاب آشکارى ثبت شده است. ﴿۶﴾

«آفرینش آسمان و زمین برای امتحان است»

وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَلَئِنْ قُلْتَ إِنَّكُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ ﴿۷﴾

و او خدائى است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید و عرش او بر آب قرار داشت تا شما را امتحان کند که کدام یک از شما در عمل بهترید و اگر به آنها بگوئى که شما بعد از مرگ زنده خواهید شد، مسلّما آنهائى که کافر شده اند خواهند گفت: این نیست مگر آنکه سحر آشکارى است. ﴿۷﴾

«عذاب الهی»

وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَيَقُولُنَّ مَا يَحْبِسُهُ أَلَا يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ ﴿۸﴾

و اگر ما عذاب را از آنها تا مدّت معلومى به تأخیر بیندازیم، مى گویند: چه چیزى از آمدن عذاب مانع شده است. آگاه باشید! روزى که عذاب به سراغشان بیاید، از آنها بازگردانده نخواهد شد و آنچه را که مسخره مى کردند، آنها را سخت گرفتار خواهد کرد. ﴿۸﴾

وَلَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَئُوسٌ كَفُورٌ ﴿۹﴾

و اگر ما نعمت و رحمتى را از نزد خود به انسان بچشانیم، سپس آن را از او بگیریم، قطعا او بسیار ناامید و ناسپاس خواهد بود. ﴿۹﴾

وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّئَاتُ عَنِّي إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ ﴿۱۰﴾

و اگر پس از سختیهائى که به او رسیده نعمتهائى به او بچشانیم، حتما خواهد گفت که بدیها و مشکلات از من برطرف شده. قطعا او در حالى که فخر مى کند، شادمان مى گردد. ﴿۱۰﴾

«برای صابرین اجر و آمرزش است»

إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ ﴿۱۱﴾

مگر آنهائى که صبر و استقامت کردند و کارهاى شایسته انجام دادند که براى آنها آمرزش و پاداش بزرگى خواهد بود. ﴿۱۱﴾

برداشت از آیات ۱۱ ـ ۹

قدردانی از الطاف الهی

سالک الی اللّه باید در فقر، ثروت و در هر حال شکرگزار نعمت های پروردگارش باشد. هیچ گاه از رحمت پروردگارش مأیوس نباشد، نعمت های خدا را کفران نکند و اگر خدای تعالی به او نعمتی عنایت کرد و او را از ناراحتی نجات داد، از یاد خدا غفلت نکند، به دیگران فخر نفروشد، در مصائب بردبار و صبور باشد و به اعمال پسندیده مداومت نماید تا مغفرت الهی و اجر بزرگی شاملش گردد.

«گفته های بی ربط کفّار»

فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّمَا أَنْتَ نَذِيرٌ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ ﴿۱۲﴾‏

شاید (تبلیغ) بعضى از آیاتى را که به تو وحى مى شود ترک کننده باشى و از اینکه مى گویند: چرا گنجى بر او نازل نشده و یا چرا فرشته اى همراه او نیامده، سینه ات تنگ و ناراحت شود. تو فقط بیم دهنده هستى و خدا بر همه چیز وکیل و صاحب اختیار است. ﴿۱۲﴾

«تحدّی قرآن»

أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿۱۳﴾

یا اینکه مى گویند: او به دروغ این قرآن را به خدا نسبت داده (و ساخته خود او است). بگو: اگر راست مى گوئید، ده سوره ساختگى مثل آن را بیاورید و تمام کسانى را که مى توانید غیر از خدا، به یارى بطلبید. ﴿۱۳﴾

فَإِلَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ وَأَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ﴿۱۴﴾

و اگر آنها نتوانستند جواب شما را بدهند، بدانید جز این نیست که قرآن تنها با علم الهى نازل شده و هیچ معبودى جز او نیست. پس با این حال آیا شما مسلمانید؟ ﴿۱۴﴾

«کسانی که خواهان زندگی دنیایند»

مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِيهَا وَهُمْ فِيهَا لَا يُبْخَسُونَ ﴿۱۵﴾

آنهائى که خواهان زندگى دنیا و تجمّلات آن مى باشند، نتیجه اعمالشان را در همین دنیا به طور کامل به آنها مى دهیم و آنها در این دنیا کمبودى پیدا نمى کنند. ﴿۱۵﴾

أُولَئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ إِلَّا النَّارُ وَحَبِطَ مَا صَنَعُوا فِيهَا وَبَاطِلٌ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۱۶﴾

آنها کسانى هستند که در آخرت نصیبى جز آتش ندارند و تمام آنچه را که در دنیا انجام داده اند، (در آنجا) از بین مى رود و اعمالشان باطل مى گردد. ﴿۱۶﴾

برداشت از آیات ۱۶ ـ ۱۵

زندگی دنیا

سالک الی اللّه نباید فقط هدفش زندگی دنیا و زینت های آن باشد که اگر این چنین بود، خدا فقط در دنیا به او هر چه بخواهد می دهد، ولی در آخرت برای او جز آتش وجود ندارد و همه اعمال نیکش از بین رفته و باطل می شود.

«کتاب موسی علیه السلام امام و رحمت بود»

أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً أُولَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَنْ يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿۱۷﴾

آیا کسى که دلیل روشنى از پروردگار خود دارد و به دنبال آن شاهدى نیز از او دارد و پیش از آن کتاب موسى که خود پیشوا و رحمتى (براى او) بوده است و آنها به او ایمان مى آورند و هر کس از این گروههاى مختلف به او کافر شود، پس آتش وعده گاه او است. پس تو در آن شک نداشته باش که قطعا آن حقّ است، از طرف پروردگارت حقّ است ولى بیشتر مردم ایمان نمى آورند. ﴿۱۷﴾

«ظالمترین افراد کیست؟»

وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أُولَئِكَ يُعْرَضُونَ عَلَى رَبِّهِمْ وَيَقُولُ الْأَشْهَادُ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى رَبِّهِمْ أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ ﴿۱۸﴾

و چه کسى ستمکارتر از آن کسى است که به خدا نسبت دروغ مى دهد؟ آنها بر پروردگارشان عرضه مى شوند و شاهدان مى گویند: اینها بودند که به پروردگارشان دروغ بستند، آگاه باشید که لعنت خدا بر ستمکاران است. ﴿۱۸﴾

«آنهائی که مردم را از راه خدا باز می دارند»

الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ ﴿۱۹﴾‏

کسانى که راه خدا را مى بندند و (با تبلیغات سوء خود) مى خواهند آن را نادرست نشان دهند و آنها منکر آخرت و کافرند. ﴿۱۹﴾

أُولَئِكَ لَمْ يَكُونُوا مُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَمَا كَانَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ يُضَاعَفُ لَهُمُ الْعَذَابُ مَا كَانُوا يَسْتَطِيعُونَ السَّمْعَ وَمَا كَانُوا يُبْصِرُونَ ﴿۲۰﴾

آنها قادر به جلوگیرى از عذاب خدا در روى زمین نیستند و در حقیقت جز خدا یاورانى ندارند. براى آنها عذاب مضاعف مى شود، آنها هرگز توانائى شنیدن (حقّ) را نداشتند و (حقیقت) را نمى دیدند. ﴿۲۰﴾

أُولَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ ﴿۲۱﴾

آنها کسانى هستند که به خودشان ضرر وارد کرده اند و آن خدایان دروغین از نظرشان ناپدید شد. ﴿۲۱﴾

لَا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ ﴿۲۲﴾

طبیعتا آنها در آخرت از همه زیانکارتر خواهند بود. ﴿۲۲﴾

برداشت از آیات ۲۲ ـ ۱۹

زیانکارترین

سالک الی اللّه نباید راه خدا را به روی بندگان خدا ببندد و یا آن را منحرف نشان دهد. زیرا اگر این چنین بود، از قهر پروردگار در امان نیست و خدا نمی گذارد بینش واقعی پیدا کند، بلکه عذابش را مضاعف خواهد فرمود و ضرر زیادی بر نفس خود کرده و در آخرت زیانکارترین مردم است.

«مقام اخبات»

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُوا إِلَى رَبِّهِمْ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿۲۳﴾

قطعا آنهائى که ایمان آورده و عمل شایسته انجام داده اند و در برابر پروردگارشان خاضع و فروتن بوده اند، آنها اهل بهشتند و آنها براى همیشه در آن بهشت خواهند بود. ﴿۲۳﴾

«مَثل دو دسته کافر و مؤمن»

مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالْأَعْمَى وَالْأَصَمِّ وَالْبَصِيرِ وَالسَّمِيعِ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا أَفَلَا تَذَكَّرُونَ ﴿۲۴﴾

مَثل آن دو گروه مَثل کور و کر و بینا و شنوا است. آیا این دو گروه با هم مساوى هستند؟ پس چرا متوجّه نیستید؟ ﴿۲۴﴾

برداشت از آیات ۲۴ ـ ۲۳

مقام اِخبات

سالک الی اللّه باید در مقابل پروردگارش تسلیم محض باشد و آنچه خدای تعالی فرموده عمل کند تا آنکه اعمالش صالح و در بهشت دائمی در قیامت زندگی نماید؛ چشم بینا و گوش شنوایی نسبت به حقایق داشته باشد.

«رسالت حضرت نوح علیه السلام»

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ ﴿۲۵﴾

و ما قطعا نوح را به سوى قومش فرستادیم. (نوح گفت:) قطعا من براى شما بیم دهنده آشکارى هستم. ﴿۲۵﴾

أَنْ لَا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ أَلِيمٍ ﴿۲۶﴾

اینکه جز خدا را نپرستید. قطعا من براى شما از عذاب روز سختِ دردناک مى ترسم. ﴿۲۶﴾

فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلَّا بَشَرًا مِثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ ﴿۲۷﴾

پس بزرگان قومش که کافر بودند، گفتند: ما تو را جز بشرى مثل خودمان نمى بینیم و ما نمى بینیم که تو را جز افراد پست و فرومایه اى از میان ما که رأى نپخته اى دارند پیروى کنند و براى شما فضیلتى در مقابل خود نمى بینیم، بلکه شما را گمان مى کنیم که دروغگو باشید. ﴿۲۷﴾

«جواب حضرت نوح علیه السلام»

قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَآتَانِي رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَأَنْتُمْ لَهَا كَارِهُونَ ﴿۲۸﴾

نوح گفت: اى قومِ من، نظر شما چیست؟ اگر من با دلیل روشنى از طرف پروردگارم باشم و او از طرف خودش رحمتى به من عطا کرده باشد که بر شما پوشیده و پنهان مانده باشد، آیا ما مى توانیم شما را به آن دلیل روشن مجبور کنیم و حال آنکه شما از پذیرش آن کراهت داشته باشید؟ ﴿۲۸﴾

«نصایح حضرت نوح علیه السلام»

‏وَيَا قَوْمِ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مَالًا إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ وَلَكِنِّي أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ ﴿۲۹﴾

و اى قومِ من، من که براى هدایت شما از شما مالى را سؤال نمى کنم. مزد من تنها بر عهده خدا است و من این چنین نیستم آنهائى را که ایمان آورده اند از خود دور کنم. قطعا آنها پروردگارشان را ملاقات خواهند کرد ولى من شما را یک جمعیت تجاهل کننده و نادانى مى بینم. ﴿۲۹﴾

وَيَا قَوْمِ مَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ طَرَدْتُهُمْ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ ﴿۳۰﴾

و اى قومِ من، اگر آنها را از خود برانم، چه کسى مرا در برابر (مجازات) خدا یارى مى کند؟ آیا متذکر نمى شوید؟ ﴿۳۰﴾

«گفتگوی حضرت نوح علیه السلام با قومش»

وَلَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلَا أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَنْ يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنْفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ ﴿۳۱﴾

و من به شما نمى گویم که گنجینه هاى خدا پیش من است و من غیب نمى دانم و نمى گویم که من فرشته اى هستم و نمى گویم کسانى را که در نظر شما خوار مى آیند، خدا به آنها هرگز خیرى عطا نخواهد کرد. خدا از قلب و نیت آنها آگاهتر است. قطعا (اگر چنین ادّعائى بکنم،) از ستمکاران خواهم بود. ﴿۳۱﴾

برداشت از آیات ۳۱ ـ ۲۹

شرایط مربّی

کسی که می خواهد در راه تزکیه نفس و کمالات مربّی مردم باشد، باید اول خودش را بی نیاز از مردم معرفی کند و به مال، قدرت و شخصیّت آنها چشمی نداشته باشد و خودش را بیشتر از آنچه که هست معرّفی و مدح نکند و الاّ از ظالمین خواهد بود.

قَالُوا يَا نُوحُ قَدْ جَادَلْتَنَا فَأَكْثَرْتَ جِدَالَنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ﴿۳۲﴾

گفتند: اى نوح، تو با ما بحث و جدال کردى و بسیار هم با ما جدال کردى. پس اگر از راستگویان هستى، آن عذابى را که به ما وعده مى دهى بیاور. ﴿۳۲﴾

قَالَ إِنَّمَا يَأْتِيكُمْ بِهِ اللَّهُ إِنْ شَاءَ وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ ﴿۳۳﴾

نوح گفت: جز این نیست که اگر خدا بخواهد، عذاب را براى شما خواهد آورد و شما نمى توانید خدا را عاجز کنید. ﴿۳۳﴾

وَلَا يَنْفَعُكُمْ نُصْحِي إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَكُمْ إِنْ كَانَ اللَّهُ يُرِيدُ أَنْ يُغْوِيَكُمْ هُوَ رَبُّكُمْ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿۳۴﴾

و اگر بخواهم شما را نصیحت کنم و خدا بخواهد شما را گمراه کند، نصیحت من براى شما سودى نخواهد داشت. او پروردگار شما است و به سوى او برگردانده مى شوید. ﴿۳۴﴾

«قرآن دروغ نیست»

أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَعَلَيَّ إِجْرَامِي وَأَنَا بَرِيءٌ مِمَّا تُجْرِمُونَ ﴿۳۵﴾

یا اینکه مى گویند: این سخنان را به خدا نسبت داده است. بگو: اگر آن را به دروغ به خدا نسبت داده باشم، قطعا جرمم بر ضرر خود من است و من از جرمهایى که شما انجام مى دهید، بیزارم. ﴿۳۵﴾

«دیگر نوح علیه السلام باید کشتی را بسازد»

وَأُوحِيَ إِلَى نُوحٍ أَنَّهُ لَنْ يُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِكَ إِلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ فَلَا تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ ﴿۳۶﴾

و به نوح وحى شد: قطعا غیر از آنهائى که تا بحال ایمان آورده اند، دیگر هیچ کس از قوم تو ایمان نخواهند آورد. پس از آنچه انجام مى دادند، غمگین مباش. ﴿۳۶﴾

وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ ﴿۳۷﴾

و زیر نظر ما و به وحى ما، کشتى را بساز و درباره آنهائى که ستم کردند، مرا مخاطب قرار مده که آنها قطعا غرق شدنى هستند. ﴿۳۷﴾‏

«حضرت نوح علیه السلام کشتی را می سازد»

وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قَالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ ﴿۳۸﴾

و نوح مشغول ساختن کشتى شد و هر وقت گروهى از بزرگان قومش از کنار او عبور مى کردند، او را مسخره مى کردند. نوح گفت: اگر شما ما را مسخره مى کنید، ما هم شما را مسخره مى کنیم، همان گونه که شما مسخره مى کنید. ﴿۳۸﴾

فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُقِيمٌ ﴿۳۹﴾

پس به زودى خواهید دانست که عذاب خوارکننده براى چه کسى خواهد بود و عذاب همیشگى بر چه کسى وارد خواهد شد. ﴿۳۹﴾

«از تنور آب می جوشید»

حَتَّى إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ ﴿۴۰﴾

تا اینکه فرمان ما صادر شد و از تنور آب جوشید. به نوح گفتیم: از هر جفتى از حیوانات دوتا و (همچنین) اهل بیت خود را غیر از آنهائى که قبلاً وعده هلاکت به آنها داده شده و (همچنین) آنهائى را که ایمان آورده اند در کشتى سوار کن. ولى با او جز عدّه کمى ایمان نیاورده بودند. ﴿۴۰﴾

«نوح علیه السلام سوار کشتی می شود»

وَقَالَ ارْكَبُوا فِيهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۴۱﴾

و نوح گفت: سوار کشتى شوید، به نام خدائى که رفتن و (لنگر انداختن) ایستادنش از او است. قطعا پروردگار من آمرزنده مهربانى است. ﴿۴۱﴾

وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنَا وَلَا تَكُنْ مَعَ الْكَافِرِينَ ﴿۴۲﴾

و آن کشتى آنها را در میان امواجى همچون کوهها حرکت مى داد و نوح پسرش را که در آن حوالى به مشکل افتاده بود، صدا مى زد: اى پسرم، همراه ما سوار شو و با کافران مباش. ﴿۴۲﴾

«پسر نوح علیه السلام غرق می شود»

قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ ﴿۴۳﴾

پسر نوح گفت: به زودى به کوهى پناه مى برم که مرا از آب نگه دارد. نوح گفت: امروز هیچ نگه دارنده اى در برابر فرمان خدا نیست، مگر کسى را که خدا به او رحم کند و (بالأخره) موج میان آن دو جدائى انداخت و او از غرق شدگان گردید. ﴿۴۳﴾

وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ وَيَا سَمَاءُ أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاءُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَقِيلَ بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ﴿۴۴﴾

و گفته شد: اى زمین، آب خود را فرو ببر و اى آسمان، باران را قطع کن و آب فرو نشست و حکم انجام شد و کشتى بر روى کوه جودى قرار گرفت و گفته شد: (رحمت خدا) از گروه ستمکاران دور باد. ﴿۴۴﴾

«پسر نااهل»

وَنَادَى نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ ﴿۴۵﴾

و نوح پروردگارش را ندا داد و عرض کرد: اى پروردگارِ من، پسرم از اهل بیت من است و قطعا وعده تو حقّ است و تو بهترین حکم کنندگانى. ﴿۴۵﴾

‏قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ ﴿۴۶﴾

خدا فرمود: اى نوح، او از اهل تو نیست. قطعا او (را) کار ناشایسته اى است و از من چیزى را که از آن آگاهى ندارى تقاضا نکن. قطعا من تو را موعظه مى کنم که مبادا از جاهلان باشى. ﴿۴۶﴾

«نوح علیه السلام توبه می کند»

قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿۴۷﴾

نوح گفت: اى پروردگار من، قطعا من به تو پناه مى برم اینکه از تو چیزى بخواهم که از آن آگاهى ندارم و اگر مرا نیامرزى و به من رحم نکنى، از زیانکاران خواهم بود. ﴿۴۷﴾

«نوح علیه السلام با سلامتی از کشتی پیاده می شود»

قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلَامٍ مِنَّا وَبَرَكَاتٍ عَلَيْكَ وَعَلَى أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَكَ وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُمْ مِنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿۴۸﴾

گفته شد: اى نوح، از کشتى با سلام و سلامتى از طرف ما و برکاتى از ناحیه ما بر تو و بر تمام امّتهائى که با تو هستند پیاده شو. و (در مقابل) امّتهائى هستند که ما آنها را به زودى بهره مند مى کنیم، سپس (به خاطر کفران نعمت) عذاب دردناکى از سوى ما به آنها مى رسد. ﴿۴۸﴾

تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ ﴿۴۹﴾

اینها از اخبار غیبى است که آن را به تو وحى مى کنیم. قبل از این نه تو آن را مى دانستى و نه قومت. پس (تو) صبر کن که قطعا عاقبت خوب براى پرهیزگاران است. ﴿۴۹﴾

«قضیه قوم عاد و حضرت هود علیه السلام»

وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُفْتَرُونَ ﴿۵۰﴾

و به سوى قوم عاد برادرشان هود را فرستادیم. هود گفت: اى قومِ من، خدا را پرستش کنید که معبودى جز او براى شما نیست و شما دروغ سازانى بیش نیستید. ﴿۵۰﴾

يَا قَوْمِ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿۵۱﴾

اى قومِ من، من براى تبلیغ رسالتم از شما مزدى درخواست نمى کنم، مزد من تنها بر عهده کسى است که مرا آفریده است. پس چرا تعقّل نمى کنید؟ ﴿۵۱﴾

«استغفار»

وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ وَلَا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ ﴿۵۲﴾

و اى قومِ من، از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، سپس به سوى او بازگردید، تا باران رحمتش را بر شما (پى در پى) بباراند و نیروئى بر نیرویتان بیفزاید و در حال (کفر و) نافرمانى از حقّ رو بر نگردانید. ﴿۵۲﴾

برداشت از آیات ۵۲ ـ ۵۱

شرایط مربّی

مربّی سالکین الی اللّه باید با استغنای طبع و اعتماد کامل به پروردگار دستور توبه را صادر کند و به آنها بفهماند که اگر استغفار و توبه کردید، آسمان نعمتهایش را بر شما فراوان نازل می کند و قوت شما را در مقابل تمام ناملایمات زیاد می کند؛ به شرط آنکه توبه شما، توبه نصوح باشد و به گناه دوباره برنگردید.

«جواب قوم هود علیه السلام»

قَالُوا يَا هُودُ مَا جِئْتَنَا بِبَيِّنَةٍ وَمَا نَحْنُ بِتَارِكِي آلِهَتِنَا عَنْ قَوْلِكَ وَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ ﴿۵۳﴾

گفتند: اى هود، تو براى ما دلیل روشنى نیاوردى و ما به خاطر حرف تو از خدایان خود دست بر نمى داریم و ما به تو ایمان نمى آوریم. ﴿۵۳﴾

إِنْ نَقُولُ إِلَّا اعْتَرَاكَ بَعْضُ آلِهَتِنَا بِسُوءٍ قَالَ إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ وَاشْهَدُوا أَنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ ﴿۵۴﴾

چیزى جز این درباره تو نمى گوئیم که بعضى از خدایان ما به تو زیان بدى رسانده اند. هود گفت: من خدا را شاهد مى گیرم و شما نیز شاهد باشید که قطعا من از آنچه شریک قرار مى دهید (شما غیر از خدا را مى پرستید)، بیزارم. ﴿۵۴﴾

«هر کاری می خواهید بکنید»

مِنْ دُونِهِ فَكِيدُونِي جَمِيعًا ثُمَّ لَا تُنْظِرُونِ ﴿۵۵﴾

غیر از خدا همگى شما هر نقشه و تدبیرى براى من دارید انجام دهید. سپس مرا مهلت ندهید. ﴿۵۵﴾

«من بر خدا توکل می کنم»

إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ ﴿۵۶﴾

قطعا من بر خدائى که پروردگار من و شما است توکل کرده ام. هیچ جنبنده اى نیست، مگر اینکه خدا بر آن تسلّط دارد. قطعا پروردگار من بر صراط مستقیم است. ﴿۵۶﴾

برداشت از آیه ۵۶

صراط مستقیم

سالک الی اللّه باید بداند که صراط مستقیم همان دستورات پروردگار است و باید به خدا توکل کند تا به مقصد برسد.

فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ مَا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَيْكُمْ وَيَسْتَخْلِفُ رَبِّي قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَلَا تَضُرُّونَهُ شَيْئًا إِنَّ رَبِّي عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ ﴿۵۷﴾

پس اگر از حقّ روى بگردانید، من آنچه را که براى آن به سوى شما فرستاده شده بودم به شما رساندم و پروردگارم قومى غیر از شما را جانشین شما خواهد کرد و به او هیچ زیانى نمى توانید برسانید. قطعا پروردگار من نگهبان و حافظ هر چیزى است. ﴿۵۷﴾

«نجات حضرت هود علیه السلام و قومش»

وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا هُودًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَنَجَّيْنَاهُمْ مِنْ عَذَابٍ غَلِيظٍ ﴿۵۸﴾

و هنگامى که فرمان ما صادر شد، هود و آن افرادى را که با او ایمان آورده بودند، با مهربانى خود نجاتشان دادیم و آنها را از عذاب سختى رهائى بخشیدیم. ﴿۵۸﴾

«بدبختی قوم عاد»

وَتِلْكَ عَادٌ جَحَدُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَعَصَوْا رُسُلَهُ وَاتَّبَعُوا أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ ﴿۵۹﴾

و این قوم عاد بودند که آیات پروردگارشان را انکار کردند و فرستادگانش را نافرمانى کردند و از فرمان هر جبار سرکشى پیروى نمودند. ﴿۵۹﴾

وَأُتْبِعُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلَا إِنَّ عَادًا كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلَا بُعْدًا لِعَادٍ قَوْمِ هُودٍ ﴿۶۰﴾

و در این دنیا و در روز قیامت با لعنت بدرقه شدند. آگاه باشید که قطعا قوم عاد به پروردگارشان کافر شدند، آگاه باشید که عاد (و) قوم هود (از رحمت خدا) دور هستند. ﴿۶۰﴾

«قضیه حضرت صالح علیه السلام»

وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ ﴿۶۱﴾

و به سوى قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم، صالح گفت: اى قومِ من، خدا را پرستش کنید که خدائى جز او براى شما نیست. او است که شما را از زمین آفرید و طلب آبادى در آن را از شما مى کند. از او آمرزش بخواهید، سپس به سوى او باز گردید. قطعا پروردگار من به شما نزدیک است و دعاى شما را اجابت مى کند. ﴿۶۱﴾

برداشت از آیه ۶۱

آبادانی زمین

سالک الی اللّه باید بداند که خدای تعالی در دنیا از او سه چیز را می خواهد:

اول: بندگی خدا

دوم: آباد کردن زمین

سوم: استغفار و توبه

که خدای تعالی به این وسیله به او اجر کاملی عنایت خواهد فرمود.

قَالُوا يَا صَالِحُ قَدْ كُنْتَ فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَذَا أَتَنْهَانَا أَنْ نَعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ ﴿۶۲﴾‏

گفتند: اى صالح، تو قبل از این در میان ما مایه امید بودى. آیا ما را از پرستش آنچه پدرانمان مى پرستیدند، جلوگیرى مى کنى؟ و ما از آنچه تو ما را به آن دعوت مى کنى، در شک و تردید هستیم. ﴿۶۲﴾

قَالَ یَا قَوْمِ أَرَأَیْتُمْ إِن کُنتُ عَلَى بَیِّنَهً مِّن رَّبِّی وَآتَانِی مِنْهُ رَحْمَةً فَمَن یَنصُرُنِی مِنَ اللّهِ إِنْ عَصَیْتُهُ فَمَا تَزِیدُونَنِی غَیْرَ تَخْسِیرٍ ﴿۶۳﴾

صالح گفت: اى قومِ من، اگر شما ببینید من از طرف پروردگارم دلیل آشکارى داشته باشم و خدا رحمتى از جانب خود به من داده باشد، اگر او را نافرمانى کنم، چه کسى مرا در مقابل خدا یارى مى کند؟ پس شما چیزى جز زیانکارى بر من نمى افزائید. ﴿۶۳﴾

برداشت از آیات ۶۳ ـ ۶۲

تعصّب بیجا

سالک الی اللّه نباید به فکر سنت های گذشتگان که روی تعصّب به آن عمل کرده اند باشد. او نباید به دلایل عقلی و گفتار پیامبران بی توجّه باشد. او باید بداند اگر از حقایق سرپیچی کند، کسی به فریاد او نمی رسد و خدای تعالی او را مورد مؤخذه قرار می دهد.

«قضیه ناقه صالح علیه السلام»

وَيَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ ﴿۶۴﴾

و اى قومِ من، این ناقه (ماده شتر) خداوند است که آیتى براى شما مى باشد. پس بگذارید او در زمین خدا به چرا مشغول شود و زیانى به او نرسانید که عذابى نزدیک و زودرس شما را خواهد گرفت. ﴿۶۴﴾

فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِي دَارِكُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ ﴿۶۵﴾

پس آن ناقه را پى کردند و کشتند. پس صالح به آنها گفت: تا سه روز دیگر مى توانید از زندگى در خانه تان بهره مند شوید. آن وعده عذاب دروغ نیست. ﴿۶۵﴾

«عذاب الهی»

فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا صَالِحًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَمِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ ﴿۶۶﴾

پس هنگامى که فرمان مجازات ما صادر شد، صالح و افرادى که با او ایمان آورده بودند، با رحمت خود، آنها را از آن عذاب و از رسوائى آن روز نجاتشان دادیم. قطعا پروردگار تو نیرومند عزیز است. ﴿۶۶﴾

وَأَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ ﴿۶۷﴾

و کسانى را که ستم کرده بودند، صیحه آسمانى آنها را گرفت و آنها در خانه هایشان به رو افتادند (و مُردند). ﴿۶۷﴾

كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلَا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلَا بُعْدًا لِثَمُودَ ﴿۶۸﴾

گوئى هرگز در آن دیار ساکن نبوده اند. آگاه باشید که قطعا قوم ثمود به پروردگارشان کافر شدند. آگاه باشید که قطعا قوم ثمود (از رحمت خدا) دورند. ﴿۶۸﴾

«ملائکه در خدمت حضرت ابراهیم علیه السلام»

وَلَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا سَلَامًا قَالَ سَلَامٌ فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ ﴿۶۹﴾

و قطعا فرستادگان ما با بشارت نزد ابراهیم آمدند. گفتند: سلام. ابراهیم گفت: سلام. پس طولى نکشید که ابراهیم گوساله بریانى براى آنها آورد. ﴿۶۹﴾

فَلَمَّا رَأَى أَيْدِيَهُمْ لَا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُوا لَا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمِ لُوطٍ ﴿۷۰﴾

و چون دید دستهایشان به غذا دراز نمى شود و از آن نمى خورند، آنان را ناشناس یافت و در دل از آنها احساس ترس نمود. به او گفتند: نترس ما به سوى قوم لوط فرستاده شده ایم. ﴿۷۰﴾

«پیرزنی بچّه دار می شود»

وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ ﴿۷۱﴾

و همسرش که ایستاده بود، خندید. پس او را به اسحاق و بعد از اسحاق به یعقوب بشارت دادیم. ﴿۷۱﴾

قَالَتْ يَا وَيْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِي شَيْخًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ ﴿۷۲﴾

گفت: اى واى! آیا ممکن است من فرزندى بیاورم؟ در حالى که من پیرزنى هستم و این شوهرم پیر سالخورده اى است. قطعا این چیز عجیبى است. ۷۲﴾

قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ ﴿۷۳﴾

گفتند: آیا از امر خدا تعجّب مى کنى؟ با اینکه رحمت و برکات خدا شامل حال خانواده شما مى باشد. قطعا او ستوده بزرگوارى است. ﴿۷۳﴾

«ابراهیم علیه السلام درباره قوم لوط شفاعت می کرد»

فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الرَّوْعُ وَجَاءَتْهُ الْبُشْرَى يُجَادِلُنَا فِي قَوْمِ لُوطٍ ﴿۷۴﴾

پس هنگامى که ترس از ابراهیم برطرف شد و مژده (فرزنددار شدنش) به او رسید، درباره قوم لوط با ما بحث و مجادله مى کرد. ﴿۷۴﴾

إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ ﴿۷۵﴾

قطعا ابراهیم مرد بردبار و دلسوزى بود و به سوى خدا حرکت مى کرد. ﴿۷۵﴾

يَا إِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَإِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ ﴿۷۶﴾

اى ابراهیم، از این درخواست بگذر که قطعا فرمان پروردگارت صادر شده و به طور قطع عذاب الهى به سراغ آنها خواهد آمد و برگشت ندارد. ﴿۷۶﴾

«ملائکه نزد حضرت لوط علیه السلام می روند»

وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالَ هَذَا يَوْمٌ عَصِيبٌ ﴿۷۷﴾

و هنگامى که فرستادگان ما نزد لوط آمدند، از آمدنشان دلتنگ و پریشان خاطر شد و گفت: امروز روز سختى خواهد بود. ﴿۷۷﴾

وَجَاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَمِنْ قَبْلُ كَانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ قَالَ يَا قَوْمِ هَؤُلَاءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَلَا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَلَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ ﴿۷۸﴾

و قوم لوط به سرعت به سراغ او آمدند و آن قوم قبلاً مرتکب کارهاى زشت مى شدند. لوط گفت: اى قومِ من، اینها دختران منند. آنها براى شما پاکیزه ترند. پس از خدا بترسید و مرا در مورد میهمانانم رسوا نکنید. آیا در میان شما یک مرد فهمیده و عاقل وجود ندارد؟ ﴿۷۸﴾

قَالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فِي بَنَاتِكَ مِنْ حَقٍّ وَإِنَّكَ لَتَعْلَمُ مَا نُرِيدُ ﴿۷۹﴾

گفتند: قطعا تو خوب مى دانى که ما تمایلى به دختران تو نداریم و قطعا تو خوب مى دانى که ما چه مى خواهیم. ﴿۷۹﴾

«آرزوی حضرت لوط علیه السلام»

قَالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلَى رُكْنٍ شَدِيدٍ ﴿۸۰﴾

لوط گفت: اى کاش براى مقابله با شما قدرتى داشتم یا اینکه به تکیه گاه محکمى پناهنده مى شدم. ﴿۸۰﴾

برداشت از آیات ۸۰ ـ ۷۷

اهمیّت تزکیه نفس

سالک الی اللّه باید بداند که اگر به تزکیه نفس اهمیّت نداد و آن را جدّی نگرفت، آنچنان دچار بدبختی می شود که فطرت خود را از دست می دهد و به کارهای حرام و بلکه دور از فطرت دست می زند، از آنچه لذّت بخش و حلال است روی می گرداند و در نتیجه مانند قوم لوط به عذاب های دنیا و آخرت دچار می شود.

قَالُوا يَا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَلَا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ إِلَّا امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مُصِيبُهَا مَا أَصَابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ ﴿۸۱﴾‏

فرشتگان گفتند: اى لوط، قطعا ما فرستادگان پروردگار تو هستیم. آنها هرگز به تو دسترسى پیدا نمى کنند. پس از گذشتن پاسى از شب خانواده ات را بیرون ببر و هیچ یک از شما پشت سرش را نگاه نکند، مگر همسرت که او هم به بلاى آنها گرفتار خواهد شد. قطعا وعده عذاب آنها صبح است. آیا صبح نزدیک نیست؟ ﴿۸۱﴾

«عذاب الهی آمد»

فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةً مِنْ سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ ﴿۸۲﴾

پس وقتى فرمان ما صادر شد، آن شهر را زیر و رو کردیم و ما بارانى از سنگهاى جهنمى و پى در پى بر آن نازل نمودیم. ﴿۸۲﴾

مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ وَمَا هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ ﴿۸۳﴾

سنگهائى که نزد پروردگارت نشان دار بود و چنین عذابى از براى ستمکاران دور نیست. ﴿۸۳﴾

«قضیه حضرت شعیب علیه السلام»

وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ وَلَا تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّي أَرَاكُمْ بِخَيْرٍ وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ ﴿۸۴﴾

و به سوى اهل مدین، برادرشان شعیب را فرستادیم. گفت: اى قومِ من، خدا را پرستش کنید که براى شما خدایى جز او نیست و در پیمانه و ترازو کم نکنید. قطعا من شما را در خوبى مى بینم و من از عذاب آن روزى که شما را احاطه خواهد کرد، مى ترسم. ﴿۸۴﴾

وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ ﴿۸۵﴾

و اى قومِ من، پیمانه و ترازو را به عدالت کامل ادا کنید و حقوق مردم را کم ندهید و کوشش نکنید که در روى زمین فسادکننده باشید. ﴿۸۵﴾

بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ ﴿۸۶﴾

باقیمانده خدا [۱] برای شما بهتر است اگر ایمان داشته باشید و من محافظ و مراقب اعمال شما نیستم. ﴿۸۶﴾

[۱] ــ در تفسیر اهل بیت علیهم‏ السلام منظور از بقیّة اللّه باقى مانده خدا حضرت صاحب الزّمان ﴿عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف﴾ است.

برداشت از آیات ۸۶ ـ ۸۴

عدالت

سالک الی اللّه باید نسبت به مردم با عدالت رفتار کند، کم فروشی نکند، در قیمت گذاری بی انصاف نباشد، در زمین فساد نکند، بکوشد که حضرت بقیّه اللّه ارواحنافداه را در ایجاد عدل و داد الگو قرار دهد و آنچه خدای تعالی به او عنایت فرموده بهتر از هر چیز بداند.

«جواب به حضرت شعیب علیه السلام»

قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ ﴿۸۷﴾

گفتند: اى شعیب، آیا نمازت به تو دستور مى دهد که ما آنچه را پدرانمان مى پرستیده اند ترک کنیم یا در اموالمان به میل خودمان تصرّف نکنیم؟ تو که مرد بردبار و فهمیده اى هستى. ﴿۸۷﴾

«نصایح حضرت شعیب علیه السلام»

قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ ﴿۸۸﴾‏

گفت: اى قومِ من، چه مى بینید که اگر من دلیل آشکارى از طرف پروردگارم داشته باشم و به من از آن، روزى خوبى داده باشد، (آیا مى توانم بر خلاف آن رفتار کنم؟) و من نمى خواهم که خودم مرتکب آن چیزى شوم که شما را از آن نهى مى کنم. تا آنجا که بتوانم قصدى جز اصلاح (جامعه شما را) ندارم و توفیق من جز بوسیله خدا نمى باشد. من به خدا توکل نمودم و به سوى او بر مى گردم. ﴿۸۸﴾

برداشت از آیه ۸۸

اصلاح طلبی

سالک الی اللّه باید تا می تواند اصلاح طلب باشد و موفقیتش را از خدا بخواهد، به خدای تعالی توکل کند و به او پناه ببرد.

وَيَا قَوْمِ لَا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقَاقِي أَنْ يُصِيبَكُمْ مِثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعِيدٍ ﴿۸۹﴾

و اى قومِ من، مبادا دشمنى شما با من سبب شود که شما هم به مصیبتى مثل آنچه به قوم نوح یا قوم هود و یا قوم صالح رسید، گرفتار شوید و قوم لوط از شما چندان دور نیست. ﴿۸۹﴾

«استغفار و طلب توبه»

وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ ﴿۹۰﴾

و از پروردگار خود طلب آمرزش کنید، سپس به سوى او برگردید، قطعا پروردگارم مهربان و دوستدار بندگانش مى باشد. ﴿۹۰﴾

برداشت از آیات ۹۰ ـ ۸۹

لجبازی

سالک الی اللّه نباید صفت لجبازی را به حدی برساند که سبب ناراحتی خود بخصوص در مسایل معنوی بشود و مانند گذشتگان که به عذاب های الهی مبتلا شدند، مبتلا گردد. بلکه باید از این صفات بلکه ضعیفش دست بکشد، استغفار و توبه کند تا مهربانی خاص خدا و محبّت او نسبت به این سالک الی اللّه ابراز گردد.

قَالُوا يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلَا رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ ﴿۹۱﴾

گفتند: اى شعیب، بسیارى از آنچه را که مى گوئى، ما نمى فهمیم و تو را در میان خودمان ضعیف و ناتوان مى بینیم و اگر به خاطر قبیله ات نبود، تو را سنگسار مى کردیم و تو در برابر ما عزّت و احترامى ندارى. ﴿۹۱﴾

قَالَ يَا قَوْمِ أَرَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَاتَّخَذْتُمُوهُ وَرَاءَكُمْ ظِهْرِيًّا إِنَّ رَبِّي بِمَا تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ ﴿۹۲﴾

گفت: اى قوم من، آیا قبیله من نزد شما عزیزتر از خدا است؟ در حالى که فرمان او را پشت سر انداخته اید. قطعا پروردگارم به آنچه انجام مى دهید، احاطه دارد. ﴿۹۲﴾

وَيَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَمَنْ هُوَ كَاذِبٌ وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ ﴿۹۳﴾

و اى قومِ من، هر کارى که از دستتان بر مى آید انجام دهید، من هم قطعا کار خود را خواهم کرد. به زودى مى فهمید که عذاب خوارکننده به سراغ چه کسى خواهد آمد و دروغگو چه کسى است و شما منتظر و مراقب باشید که قطعا من هم با شما انتظار مى کشم. ﴿۹۳﴾

«عذاب برای قوم شعیب علیه السلام»

وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ ﴿۹۴﴾

و هنگامى که فرمان ما صادر شد، شعیب و آنهائى را که با او ایمان آورده بودند به رحمت خود نجات دادیم و صیحه آسمانى، آنهائى را که ستم کرده بودند، گرفت و در دیار خود به رو افتادند (و مُردند). ﴿۹۴﴾

كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلَا بُعْدًا لِمَدْيَنَ كَمَا بَعِدَتْ ثَمُودُ ﴿۹۵﴾

آنچنان که گوئى هرگز در آنجا ساکن نبودند. آگاه باشید، اهل مدین از رحمت خدا دور بوده، همان طورى که قوم ثمود دور شدند. ﴿۹۵﴾

«قضیه حضرت موسی علیه السلام»

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِينٍ ﴿۹۶﴾

و دقیقا ما موسى را با آیات خود و دلیل آشکارى فرستادیم. ﴿۹۶﴾

إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ ﴿۹۷﴾

به سوى فرعون و بزرگان قومش، پس (مردم) پیرو فرمان فرعون بودند، در حالى که دستورات فرعون رشدى نمى داد. ﴿۹۷﴾

«فرعون در قیامت»

يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ ﴿۹۸﴾

فرعون در روز قیامت پیشاپیش قومش خواهد بود و آنها را وارد آتش جهنّم مى کند و مکان بدى است که وارد مى شوند. ﴿۹۸﴾

وَأُتْبِعُوا فِي هَذِهِ لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ ﴿۹۹﴾

و در این دنیا و روز قیامت، لعنتى بدرقه آنها خواهد بود. چه بد چیزى است که نصیب آنها مى شود. ﴿۹۹﴾

«خبرهای قرآن حقایقی است»

ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْقُرَى نَقُصُّهُ عَلَيْكَ مِنْهَا قَائِمٌ وَحَصِيدٌ ﴿۱۰۰﴾

این حقایق از اخبار آن شهرها است که براى تو مى گوئیم که بعضى از آنها بر پا هستند و بعضى از آنها از بین رفته اند. ﴿۱۰۰﴾

وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَكِنْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَمَا أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِي يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ لَمَّا جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَمَا زَادُوهُمْ غَيْرَ تَتْبِيبٍ ﴿۱۰۱﴾

و ما به آنها ستم نکردیم ولى آنها خودشان به خود ستم کردند. پس هنگامى که فرمان عذاب پروردگارت صادر شد، آن خدایانشان را که غیر از خداى یکتا مى خوانند، آنها را هیچ یارى به چیزى نکردند و جز بر نابودى آنها نیفزودند. ﴿۱۰۱﴾

وَكَذَلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذَا أَخَذَ الْقُرَى وَهِيَ ظَالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شَدِيدٌ ﴿۱۰۲﴾

و این چنین است مجازات پروردگار تو هنگامى که بخواهد (افراد) شهر و دیار ستمکار را مجازات کند. قطعا مجازات او دردناک و سخت است. ﴿۱۰۲﴾

«حکایات قرآن نشانه خدا است»

إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِمَنْ خَافَ عَذَابَ الْآخِرَةِ ذَلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَذَلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ ﴿۱۰۳﴾

قطعا در آن (حکایات) نشانه اى است براى کسى که از عذاب آخرت مى ترسد. همان روزى که مردم در آن جمع آورى مى شوند و روزى که همه آن را مشاهده مى کنند. ﴿۱۰۳﴾

«خصوصیات روز قیامت»

وَمَا نُؤَخِّرُهُ إِلَّا لِأَجَلٍ مَعْدُودٍ ﴿۱۰۴﴾

و ما آن روز را جز تا زمان محدودى به تأخیر نخواهیم انداخت. ﴿۱۰۴﴾

يَوْمَ يَأْتِ لَا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَسَعِيدٌ ﴿۱۰۵﴾

روزى خواهد آمد که هیچ کس جز به اجازه او سخن نمى گوید و از آنها گروهى بدبختند و گروهى خوشبخت اند. ﴿۱۰۵﴾

فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَشَهِيقٌ ﴿۱۰۶﴾

امّا آنهائى که بدبخت شدند، پس در آتش دوزخ هستند. براى آنها در دوزخ ناله و فریاد طولانى خواهد بود. ﴿۱۰۶﴾

خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِمَا يُرِيدُ ﴿۱۰۷﴾

تا آسمانها و زمین بر پا است، در آنجا خواهند ماند، مگر آنچه پروردگارت بخواهد. قطعا پروردگارت هر چه را بخواهد انجام مى دهد. ﴿۱۰۷﴾

وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ عَطَاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ ﴿۱۰۸﴾‏

و امّا آنهائى که خوشبخت و سعادتمند شدند، تا آسمانها و زمین برپا باشد براى همیشه در بهشت خواهند بود، مگر آنچه پروردگارت بخواهد و این بخششى است که قطع نخواهد شد. ﴿۱۰۸﴾

فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِمَّا يَعْبُدُ هَؤُلَاءِ مَا يَعْبُدُونَ إِلَّا كَمَا يَعْبُدُ آبَاؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ وَإِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبَهُمْ غَيْرَ مَنْقُوصٍ ﴿۱۰۹﴾

پس از آنچه آنان مى پرستند، در شک و تردید مباش. آنها همان طورى این معبودها را مى پرستند که پدرانشان در قبل (آنها را) مى پرستیدند و ما قطعا نصیب آنها را بى کم و کاست خواهیم داد. ﴿۱۰۹﴾

«نزول تورات»

وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ ﴿۱۱۰﴾

و ما به موسى کتاب دادیم. سپس در آن کتاب اختلاف شد و اگر گفتار قبلى پروردگارت نبود، حتما میان آنها داورى مى شد و قطعا آنها هنوز در شکى از آن همراه با بدبینى هستند. ﴿۱۱۰﴾

وَإِنَّ كُلًّا لَمَّا لَيُوَفِّيَنَّهُمْ رَبُّكَ أَعْمَالَهُمْ إِنَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ﴿۱۱۱﴾

و قطعا پروردگارِ تو جزاى اعمال هر یک از آنها را بى کم و کاست خواهد داد. او به آنچه انجام مى دهند، آگاه است. ﴿۱۱۱﴾

«دستور استقامت»

فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿۱۱۲﴾

پس همان گونه که به تو امر شده، استقامت کن و همچنین آنهائى که با تو، به سوى خدا آمده اند، (باید استقامت کنند) و طغیان نکنید که خدا آنچه را انجام مى دهید مى بیند. ﴿۱۱۲﴾

«کمک به ستمکاران»

وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ ﴿۱۱۳﴾

و به آنهائى که ستم کرده اند، متمایل نشوید که موجب مى شود آتش شما را بگیرد و در آن حال جز خدا هیچ سرپرستى نخواهید داشت، سپس شما یارى نمى شوید. ﴿۱۱۳﴾

«تعیین وقت نماز»

وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ ﴿۱۱۴﴾

و در دو طرف روز و پاسى از شب نماز را بر پا دار، چون قطعا نیکیها، بدیها را از بین مى برند. این تذکر و پندى است براى یادکنندگان. ﴿۱۱۴﴾

وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ ﴿۱۱۵﴾

و صبر و استقامت داشته باش که قطعا خدا پاداش نیکوکاران را ضایع نمى کند. ﴿۱۱۵﴾

برداشت از آیات ۱۱۵ ـ ۱۱۲

استقامت

سالک الی اللّه باید به آنچه در زیر گفته می شود، مقید باشد:

اوّل: در انجام اوامر الهی دارای ثبات و پابرجایی باشد.

دوّم: دوستان با استقامتی داشته باشد.

سوّم: زیر بار ظالمین و ستمگران نرود.

چهارم: نمازش را در روز و شب برپا دارد.

پنجم: نماز شب را بخواند که سیّئاتش از بین برود و بالاخره صبر و بردباری داشته باشد، زیرا خدای تعالی اجر نیکوکاران را ضایع نمی کند.

«علماء باید مردم را از فساد باز دارند»

فَلَوْلَا كَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِكُمْ أُولُو بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِي الْأَرْضِ إِلَّا قَلِيلًا مِمَّنْ أَنْجَيْنَا مِنْهُمْ وَاتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مَا أُتْرِفُوا فِيهِ وَكَانُوا مُجْرِمِينَ ﴿۱۱۶﴾

پس چرا نبود از میان قرون قبل از شما علمائى که مردم را از فساد و تباهى در زمین جلوگیرى کنند؟ مگر اندکى از آنها که نجاتشان دادیم و آنهائى که ستم کردند، پیرو لذّتهاى خود شدند و آنها گناهکار بودند. ﴿۱۱۶﴾

وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ ﴿۱۱۷﴾

و پروردگارت چنین نبود که آبادیها را به ظلم و ستم نابود کند، در حالى که اهلش مصلح و نیکوکار باشند. ﴿۱۱۷﴾

«اگر خدا بخواهد مردم یکی می شوند»

‏وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَا يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ ﴿۱۱۸﴾

و اگر پروردگارت مى خواست، همه مردم را یک امّت واحد قرار مى داد و(لى) آنها همیشه با هم در اختلاف بودند. ﴿۱۱۸﴾

إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَلِذَلِكَ خَلَقَهُمْ وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ ﴿۱۱۹﴾

مگر آن افرادى که پروردگارت به آنها مهربانى کرد. و براى همین پذیرش مهربانى است که آنها را آفریده است و فرمان پروردگارت بر این امر مقرّر شد که حتما جهنّم را از همه جنّ و انس پر خواهم کرد. ﴿۱۱۹﴾

برداشت از آیات ۱۱۹ ـ ۱۱۷

خدای تعالی ظالم نیست

سالک الی اللّه باید بداند که خدای تعالی به هیچ وجه به کسی ظلم نمی کند ولی این مردمند که به خاطر هواهای نفسانی دائماً اختلاف دارند و از وحدت دوری می کنند و مورد رحمت و لطف پروردگار واقع نمی شوند و حال آنکه برای همین خلق شده اند.

«علّت نقل سرگذشت پیامبران علیهم السلام»

وَكُلًّا نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءَكَ فِي هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۲۰﴾

و ما هر یک از سرگذشتهاى پیامبران را که براى تو نقل مى کنیم، به این جهت است که قلبت را بوسیله آن آرام و استوار گردانیم و در این سرگذشتها براى تو حقّ و حقیقت و براى مؤمنان موعظه و تذکر آمده است. ﴿۱۲۰﴾

وَقُلْ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنَّا عَامِلُونَ ﴿۱۲۱﴾

و به آنهائى که ایمان نمى آورند، بگو: هر چه در توان دارید انجام دهید که ما هم انجام مى دهیم. ﴿۱۲۱﴾

وَانْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ ﴿۱۲۲﴾

و شما منتظر باشید که ما هم منتظریم. ﴿۱۲۲﴾

«علم غیب مخصوص خدا است»

وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَتَوَكَّلْ عَلَيْهِ وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿۱۲۳﴾

و علم غیب و اسرار آسمانها و زمین مخصوص خدا است و همه کارها به سوى او برگردانده مى شود. پس او را پرستش کن و بر او توکل کن و پروردگارت از آنچه انجام مى دهید غافل نیست. ﴿۱۲۳﴾

سوره مبارکه یوسف

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

«به نام خداوند بخشنده مهربان»

الر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ ﴿۱﴾

«الر» این آیات کتاب آشکارا و واضح است. ﴿۱﴾

إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ﴿۲﴾

قطعا ما آن کتاب را قرآنی عربی نازل کردیم. شاید شما عقلتان را بکار بیندازید. ﴿۲﴾

«بهترین قصّه ها»

نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ ﴿۳﴾

ما داستانى براى تو که نیکوترین داستانها است، در ضمنِ آنچه به تو از این قرآن وحى کرده ایم نقل مى کنیم، اگر چه، تو قبل از این از غافلین بودى. ﴿۳﴾

«مقدمه ای بر قصّه حضرت یوسف علیه السلام»

إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ ﴿۴﴾

زمانى که یوسف به پدرش گفت: اى پدر من، قطعا من در خواب دیدم یازده ستاره و خورشید و ماه براى من سجده کردند. ﴿۴﴾

قَالَ يَا بُنَيَّ لَا تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ ﴿۵﴾

پدرش گفت: اى پسرم، رؤیاى خود را به برادرانت نگوئى که آنها براى تو نقشه بدى مى کشند. قطعا شیطان براى انسان دشمن آشکارى است. ﴿۵﴾

وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِنْ قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ﴿۶﴾

و اینگونه پروردگارت تو را انتخاب مى کند و به تو تعبیر خوابها را تعلیم مى دهد و نعمتش را بر تو و بر آل یعقوب تمام مى کند، آنچنان که نعمتش را قبلاً بر پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام کرد. قطعا پروردگارت داناى حکیمى است. ﴿۶﴾

لَقَدْ كَانَ فِي يُوسُفَ وَإِخْوَتِهِ آيَاتٌ لِلسَّائِلِينَ ﴿۷﴾

محقّقا در قصّه یوسف و برادرانش  نشانه هائى براى سائلین (و محقّقین) است. ﴿۷﴾

«شروع به قصّه حضرت یوسف علیه السلام»

إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ ﴿۸﴾

آن وقتى که پسران یعقوب گفتند: یوسف و برادرش محبوبتر از ما نزد پدرمان هستند و حال آنکه ما نیرومندیم. قطعا پدرمان در گمراهى آشکارى است. ﴿۸﴾

اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَتَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِينَ ﴿۹﴾

بکشید یوسف را یا آنکه او را در مکان (زمینى) دور بیندازید تا پدرتان توجّهش فقط به شما باشد و بعد از آن هم شما افراد صالحى خواهید شد. ﴿۹﴾

قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ لَا تَقْتُلُوا يُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ ﴿۱۰﴾

گوینده اى از آنها گفت: یوسف را نکشید، او را در قعر چاه بیندازید (تا بتوانند) بعضى از کاروانها او را پیدا کنند، اگر مى خواهید کارى بکنید. ﴿۱۰﴾

«پسران یعقوب علیه السلام نزد پدر می روند»

قَالُوا يَا أَبَانَا مَا لَكَ لَا تَأْمَنَّا عَلَى يُوسُفَ وَإِنَّا لَهُ لَنَاصِحُونَ ﴿۱۱﴾

به پدر گفتند: اى پدر، شما را چه شده که در خصوص یوسف به ما اطمینان ندارى و حال آنکه ما قطعا خیرخواه اوییم؟ ﴿۱۱﴾

أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ﴿۱۲﴾

او را فردا با ما بفرست تا غذاى خوب بخورد و بازى کند و ما حتما او را محافظت مى کنیم. ﴿۱۲﴾

قَالَ إِنِّي لَيَحْزُنُنِي أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَأَخَافُ أَنْ يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنْتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ ﴿۱۳﴾

پدرشان گفت: من قطعا از اینکه او را ببرید، محزون مى شوم و مى ترسم شما از او غافل شوید و او را گرگ بخورد. ﴿۱۳﴾

«یوسف علیه السلام را گرگ نخورد»

قَالُوا لَئِنْ أَكَلَهُ الذِّئْبُ وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذًا لَخَاسِرُونَ ﴿۱۴﴾

گفتند: اگر او را گرگ بخورد، در حالى که ما قدرتمندیم، آن وقت حتما ما خیلى زیانکاریم. ﴿۱۴﴾

«یوسف علیه السلام در چاه می افتد»

فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَأَجْمَعُوا أَنْ يَجْعَلُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هَذَا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿۱۵﴾

پس وقتى که او را بردند و با هم متّحد شدند که او را در قعر چاه بیندازند و ما به او وحى کردیم که تو حتما آنها را به این کارشان با خبر خواهى نمود. ولى آنها شعور نداشتند. ﴿۱۵﴾

وَجَاءُوا أَبَاهُمْ عِشَاءً يَبْكُونَ ﴿۱۶﴾

و شب نزد پدرشان آمدند، در حالى که گریه مى کردند. ﴿۱۶﴾

قَالُوا يَا أَبَانَا إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَتَرَكْنَا يُوسُفَ عِنْدَ مَتَاعِنَا فَأَكَلَهُ الذِّئْبُ وَمَا أَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنَا وَلَوْ كُنَّا صَادِقِينَ ﴿۱۷﴾

گفتند: اى پدرمان، ما وقتى رفتیم با هم مسابقه اى انجام دهیم و یوسف را در کنار اثاثیه خود گذاشته بودیم، او را گرگ خورد و تو حرف ما را باور ندارى، اگر چه راستگو باشیم. ﴿۱۷﴾

وَجَاءُوا عَلَى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ ﴿۱۸﴾

و پیراهن او را با خون دروغینى (که به آن مالیده بودند) آوردند. یعقوب گفت: بلکه هواهاى نفسانى شما کارى را براى شما آراسته است. پس صبر خوبى باید کرد و در مقابل آنچه توصیف مى کنید، از خدا یارى گرفته خواهد شد. ﴿۱۸﴾

«حضرت یوسف علیه السلام از چاه بیرون می آید»

وَجَاءَتْ سَيَّارَةٌ فَأَرْسَلُوا وَارِدَهُمْ فَأَدْلَى دَلْوَهُ قَالَ يَا بُشْرَى هَذَا غُلَامٌ وَأَسَرُّوهُ بِضَاعَةً وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَعْمَلُونَ ﴿۱۹﴾

و کاروانى (در کنار چاه) آمد. پس آنها سقّاى خود را فرستادند (تا آب بیاورد) پس وقتى سطل خود را (در چاه) انداخت (و بالا کشید) گفت: بشارت! این پسرى است. و او را به خاطر تجارت و فروختن پنهان کردند. و خدا دانا است به آنچه مى کنند. ﴿۱۹﴾

«یوسف علیه السلام به قیمت کمی فروخته می شود»

وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَكَانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ ﴿۲۰﴾

و او را به قیمت کمى، چند درهمى فروختند و آنها درباره فروختن او بى رغبت بودند. ﴿۲۰﴾

وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِنْ مِصْرَ لِامْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَى أَنْ يَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۲۱﴾

و کسى که او را از مصر خریده بود، به زنش گفت: از او خوب نگهدارى کن. امید است فایده اى براى ما داشته باشد یا او را به فرزندى برداریم و این چنین یوسف را در زمین داراى امکانات قرار دادیم و براى اینکه به او علم تعبیر خوابها را بیاموزیم. و خدا بر کار خود مسلّط است، ولى اکثر مردم نمى دانند. ﴿۲۱﴾

«یوسف علیه السلام به حدّ بلوغ می رسد»

وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿۲۲﴾‏

و وقتى به حدّ بلوغ و قدرتش رسید، به او حکمتى و علمى عطا کردیم. و این چنین ما به نیکوکاران جزا مى دهیم. ﴿۲۲﴾

برداشت از آیات ۲۲ ـ ۳

قصه حضرت یوسف علیه السلام

از این آیات برای سالک الی اللّه هفت پند وجود دارد که باید به آنها دقت کند:

اوّل: سالک الی اللّه باید مسائل معنوی خود را حتّی به برادرانش اگر اهل تزکیه نفس نیستند نگوید، زیرا ممکن است آنها حسادت کنند، او را تکذیب نمایند و موجبات ناراحتی او را فراهم بیاورند.

دوّم: اگر کسی را دوست دارید و در چهره او نور معنویت مشاهده می کنید، در مقابل کسانی که اهل تزکیه نفس نیستند به او اظهار محبّت شدید نکنید. زیرا ممکن است حسادت آنها حتّی سبب کشتن محبوب شما شود و او را از شما بگیرد.

سوّم: به هیچ وجه به کسانی که اهل تزکیه نفس نیستند اعتماد نکنید و امانتی به دست آنها نسپارید که پشیمان خواهید شد.

چهارم: گریه کسانی که دروغگو هستند و تزکیه نفس نکرده به هیچ وجه اعتبار ندارد و گفتارشان ولو با دلایل ظاهری معتبری باشد، ارزشی نخواهد داشت.

پنجم: در تمام مصائب تنها چیزی که ممکن است انسان را آرامش بدهد و به مقصد برساند، خوب صبر کردن و از خدای تعالی کمک گرفتن است.

ششم: افرادی که تزکیه نفس نمی کنند روز بروز بر قساوتشان افزوده می شود تا جایی که مثل یوسفی را به قیمت بسیار ناچیزی می فروشند و او را دزد و دروغگو معرفی می کنند.

هفتم: ظالمین و آنهایی که تزکیه نفس نکرده اند، فکر می کنند که با اظهار دشمنی به اولیاء خدا به آنها صدمه وارد کرده و آنها را از بین می برند ولی غافل از آن که خدای تعالی به آنها کمک می کند، علم و حکمت بیشتری به آنها عنایت می فرماید و به نیکوکاران جزای وافری می دهد.

«زلیخا می خواهد با یوسف علیه السلام رابطه داشته باشد»

وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ ﴿۲۳﴾

و زنی که یوسف در خانه او بود، از او درخواست رابطه کرد و درها را بست و گفت: برای تو مهیا است. یوسف گفت: پناه بر خدا، قطعا عزیز مصر ﴿شوهرت﴾ پرورش دهنده من است،[۱] جای خوبی به من داده است. قطعا ستمکاران رستگار نمی گردند. ﴿۲۳﴾

[۱] ــ بعضی از مفسّرین گفته‏ اند منظور از کلمه «انّه ربّی» خدای تعالی است ولی با قرینه «اکرمی مثواه» که در آیه ۲۱ آمده است معنائی که در ترجمه گفته شده تقویت می‏ شود.

وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ ﴿۲۴﴾

ولى او قصد یوسف را نمود و یوسف هم اگر دلیل پروردگارش را نمى دید، قصد او را مى نمود. این گونه بود، براى اینکه ما بدى و فحشاء را از او بگردانیم، زیرا قطعا او از بندگان خالص ما بود. ﴿۲۴﴾

«پیراهن یوسف علیه السلام پاره می شود»

وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَى الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوءًا إِلَّا أَنْ يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿۲۵﴾

و هر دو به طرف در مى دویدند و پیراهن یوسف را از پشت پاره کرد و آن دو، آقاى آن خانم را در کنار در (ناگهان) یافتند. آن زن (زلیخا) گفت: جزاى کسى که به همسر تو قصد بدى داشته باشد، جز آنکه زندانى شود و یا عذاب دردناکى داشته باشد، چیزى نخواهد بود. ﴿۲۵﴾

قَالَ هِيَ رَاوَدَتْنِي عَنْ نَفْسِي وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِنْ أَهْلِهَا إِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنَ الْكَاذِبِينَ ﴿۲۶﴾

یوسف گفت: او از من مى خواست که با او ارتباط داشته باشم و شاهدى از اهل خانه او (آن زن) شهادت داد که اگر پیراهن یوسف از جلو پاره شده، او (آن زن) راست مى گوید و یوسف از دروغگویان است. ﴿۲۶﴾

وَإِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَهُوَ مِنَ الصَّادِقِينَ ﴿۲۷﴾

و اگر پیراهن یوسف از پشت پاره شده، او (آن زن) دروغ مى گوید و یوسف از راستگویان است. ﴿۲۷﴾

«یوسف علیه السلام تبرئه می شود»

فَلَمَّا رَأَى قَمِيصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ ﴿۲۸﴾

وقتى که (آن آقا) دید که پیراهن یوسف از پشت پاره شده، گفت: این از حیله شما زنها است و قطعا مکر شما بسیار بزرگ است. ﴿۲۸﴾

يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَاسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ ﴿۲۹﴾

یوسف! تو از این جریان بگذر. (زلیخا!) تو هم براى گناهت طلب بخشش کن، زیرا تو قطعا از خطاکاران بوده اى. ﴿۲۹﴾

وَقَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ ﴿۳۰﴾‏

و زنهائى که در شهر بودند، گفتند: زن عزیز از جوانى که در اختیارش بوده، درخواست رابطه کرده. قطعا دلش از محبّت او پر شده. ما که او را در گمراهى آشکارى مى بینیم. ﴿۳۰﴾

«زنها با دیدن یوسف علیه السلام دست خود را بریدند»

فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً وَآتَتْ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِكِّينًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ ﴿۳۱﴾

پس وقتى (زلیخا) مکر آنها را شنید، دعوتى براى آنها فرستاد و براى آنها پشتى (دور اتاق که تکیه کنند) آماده کرد و براى هر یک از آنها چاقوئى آورد و (به یوسف) گفت که بر آنها وارد شو، وقتى زنها او را دیدند، او را خیلى بزرگ دانستند و دستهاى خود را با چاقو بریدند و گفتند: حاش للّه، اینکه بشر نیست. این جز یک فرشته اى بزرگوار چیز دیگرى نیست. ﴿۳۱﴾

قَالَتْ فَذَلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَلَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَلَئِنْ لَمْ يَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُونًا مِنَ الصَّاغِرِينَ ﴿۳۲﴾

(زلیخا) گفت: این است کسى که مرا درباره او ملامت مى کردید و قطعا من بودم که مى خواستم با او رابطه برقرار کنم و او خود را نگه داشت و اگر او آنچه را که من به او دستور مى دهم عمل نکند، قطعا به زندان مى افتد و قطعا خوار و ذلیل خواهد شد. ﴿۳۲﴾

«دعای یوسف علیه السلام»

قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ ﴿۳۳﴾

یوسف گفت: پروردگار من، زندان براى من محبوبتر از آن چیزى است که اینها مرا به سوى آن دعوت مى کنند و اگر حیله آنها را از من نگردانى، من به طرف آنها تمایل پیدا مى کنم و از جاهلان خواهم شد. ﴿۳۳﴾

«یوسف علیه السلام به زندان می رود»

فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَيْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿۳۴﴾

پروردگارِ او دعایش را پس مستجاب کرد و حیله زنها را از او برگرداند. قطعا خدا همان شنواى دانا است. ﴿۳۴﴾

ثُمَّ بَدَا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا رَأَوُا الْآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ ﴿۳۵﴾

سپس با آنکه براى آنها (در یوسف) نشانه ها (ى خوبى و پاکى) ظاهر شد، در عین حال تصمیم گرفتند که او را تا مدّتى زندانى کنند. ﴿۳۵﴾

وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانِ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا وَقَالَ الْآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزًا تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ ﴿۳۶﴾

و با او دو جوان نیز به زندان وارد شدند. یکى از آنها گفت: من خود را در خواب مى دیدم که (انگور را) مى فشارم تا خمر شود و دیگرى گفت: من در خواب خود را مى دیدم که بالاى سرم نانى گذاشته ام و پرندگان از آن مى خورند. تعبیر خوابمان را به ما بگو، چون ما تو را از نیکوکاران مى بینیم. ﴿۳۶﴾

قَالَ لَا يَأْتِيكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلَّا نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَنْ يَأْتِيَكُمَا ذَلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ ﴿۳۷﴾

یوسف گفت: غذائى برایتان نمى آورند که آن را بخورید، مگر قبل از آنکه براى شما بیاورند، تعبیر خواب شما را برایتان خواهم گفت. این از علمى است که پروردگارم به من آموخته است. قطعا من دین و ملّت قومى را که به خدا ایمان ندارند و آنها به آخرت کافرند، ترک کردم. ﴿۳۷﴾

‏وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَائِي إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ مَا كَانَ لَنَا أَنْ نُشْرِكَ بِاللَّهِ مِنْ شَيْءٍ ذَلِكَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَيْنَا وَعَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ ﴿۳۸﴾

و پیروى نمودم دین و ملّت پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب را. براى ما این اجازه داده نشده که چیزى را براى خدا شریک قرار دهیم. این از فضل الهى است براى ما و براى مردم، ولى اکثر مردم شکرگذار نیستند. ﴿۳۸﴾

يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ ﴿۳۹﴾

اى دو رفیق زندانى من، آیا خدایان متفرّق بهتر است یا خداى یکتاى قهّار؟ ﴿۳۹﴾

مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۴۰﴾

آنچه عبادت مى کنید غیر خدا، چیزى جز اسمهایى (نشانه هائى) که شما و پدرانتان آنها را نامگذارى کرده اید نمى باشد، خدا براى آنها سلطه اى نازل نکرده، حکم تنها مال خدا است، امر فرموده که عبادت نکنید مگر او را، این دین محکم و پابرجائى است ولى اکثر مردم نمى دانند. ﴿۴۰﴾

«اوّلین تعبیر خواب از طرف یوسف»

يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُكُمَا فَيَسْقِي رَبَّهُ خَمْرًا وَأَمَّا الْآخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْ رَأْسِهِ قُضِيَ الْأَمْرُ الَّذِي فِيهِ تَسْتَفْتِيَانِ ﴿۴۱﴾

اى دو رفیق زندانى من، امّا یکى از شما پس ساقى شراب براى اربابش خواهد شد. امّا دیگرى به دار آویخته مى شود و از سرش پرندگان مى خورند. موضوعى را که درباره آن از من نظرخواهى مى کردید قطعى است و انجام مى شود. ﴿۴۱﴾

وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ ﴿۴۲﴾

و یوسف به کسى از آن دو نفر که گمان مى کرد نجات پیدا مى کند، گفت: مرا نزد اربابت یاد کن. ولى شیطان این یادآورى به اربابش را از یاد او برد. پس باز هم در زندان سالهائى باقى ماند. ﴿۴۲﴾

برداشت از آیات ۴۲ ـ ۲۳

سالک الی اللّه باید به مسائل زیر که از این آیات استفاده می شود توجّه داشته باشد:

اوّل: در مرحله صراط مستقیم آنچنان خود را بسازد که اگر لذّت بخش ترین گناهان برای او آماده گردد، اعتنا نکند و بلکه از آن فرار کند. چنان که حضرت یوسف علیه السلام انجام داد.

دوّم: سالک الی اللّه باید در مرحله صراط مستقیم حرکت کند، هوای نفسش را زیر پا بگذارد، خدا را منظور نماید، حق نمک مربّی خود را ادا کند و بداند که ظالم به هیچ وجه موفّق نمی شود.

سوّم: ارزش سالک الی اللّه در این است که تمایل جنسی در او باشد ولی آن را برای خدا و پاکی نفس خود کنترل نماید.

چهارم: سالک الی اللّه باید بکوشد تا می تواند خود را در معرض تهمت قرار ندهد و اگر تصادفاً متهم شد، بداند که خدای تعالی به هر وسیله ای که باشد او را از اتهام دیگران نجات می دهد. چنان که حضرت یوسف علیه السلام را نجات داد.

پنجم: سالک الی اللّه باید از مردمان تهمت زننده و مکار ولو به زندان بیفتد، دوری کند و با آنها زندگی نکند.

ششم: سالک الی اللّه باید به هر وسیله ای که هست و در هر کجا که میسر باشد، دیگران را به راه راست هدایت کند و از شرک و بت پرستی دوری نماید.

هفتم: سالک الی اللّه باید کوشش کند که در تمام امور از خدا کمک بخواهد و متوسل به دیگران نشود.

«خواب عزیز مصر»

وَقَالَ الْمَلِكُ إِنِّي أَرَى سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعَ سُنْبُلَاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي رُؤْيَايَ إِنْ كُنْتُمْ لِلرُّؤْيَا تَعْبُرُونَ ﴿۴۳﴾‏

و شاه گفت: من در خواب مى دیدم هفت گاو فربه را هفت گاو لاغر مى خورند و هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشک را دیدم. اى بزرگان، نظرتان را درباره خواب من بگوئید، اگر مى توانید خواب را تعبیر کنید. ﴿۴۳﴾

قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ وَمَا نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الْأَحْلَامِ بِعَالِمِينَ ﴿۴۴﴾

گفتند: این خوابها باطل و بیهوده است و ما تعبیر خوابهاى باطل و بیهوده را نمى دانیم. ﴿۴۴﴾

وَقَالَ الَّذِي نَجَا مِنْهُمَا وَادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَا أُنَبِّئُكُمْ بِتَأْوِيلِهِ فَأَرْسِلُونِ ﴿۴۵﴾

و آن کسى که از آن دو زندانى، نجات یافته بود، بعد از مدّت زمانى به یاد آورد. گفت: من به شما تعبیر این خواب را خبر مى دهم، پس مرا بفرستید. ﴿۴۵﴾

يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنَا فِي سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعِ سُنْبُلَاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ لَعَلِّي أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ ﴿۴۶﴾

یوسف، اى راستگو، نظر بده به ما درباره هفت گاو چاقى که هفت گاو لاغر آنها را بخورند و هفت خوشه سبز و (هفت خوشه) خشک دیگر. من شاید به طرف مردم برگردم، شاید آنها بدانند (که چه باید بکنند). ﴿۴۶﴾

«تعبیر خواب شاه»

قَالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَبًا فَمَا حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ فِي سُنْبُلِهِ إِلَّا قَلِيلًا مِمَّا تَأْكُلُونَ ﴿۴۷﴾

یوسف گفت: هفت سال پشت سر هم گندم مى کارید و هر چه را درو مى کنید، آن را در خوشه اش بگذارید، مگر کمى که مى خواهید بخورید. ﴿۴۷﴾

ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ سَبْعٌ شِدَادٌ يَأْكُلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلَّا قَلِيلًا مِمَّا تُحْصِنُونَ ﴿۴۸﴾

سپس بعد از آن، هفت سال سخت مى رسد که آنچه را که (در قبل) ذخیره کرده اید، مى خورند مگر مقدار کمى که براى بذر نگه مى دارید. ﴿۴۸﴾

ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ عَامٌ فِيهِ يُغَاثُ النَّاسُ وَفِيهِ يَعْصِرُونَ ﴿۴۹﴾

سپس بعد از آن، سال خوبى که در آن باران رحمت بر مردم مى بارد و (میوه زیاد مى شود) و آب میوه مى گیرید. ﴿۴۹﴾

«یوسف علیه السلام از زندان آزاد می شود»

وَقَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ فَلَمَّا جَاءَهُ الرَّسُولُ قَالَ ارْجِعْ إِلَى رَبِّكَ فَاسْأَلْهُ مَا بَالُ النِّسْوَةِ اللَّاتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ ﴿۵۰﴾

و پادشاه گفت: یوسف را نزد من بیاورید. وقتى فرستاده نزد یوسف رفت، یوسف گفت: برگرد نزد اربابت. از او سؤال کن که جریان زنانى که دستهاى خود را بریدند چه بود؟ زیرا قطعا پروردگارِ من به حیله آنها دانا است. ﴿۵۰﴾

قَالَ مَا خَطْبُكُنَّ إِذْ رَاوَدْتُنَّ يُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ قُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا عَلِمْنَا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ قَالَتِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ ﴿۵۱﴾

پادشاه به زنان گفت: آن وقتى که یوسف را براى رابطه با او دعوت کردید، جریان شما چه بود؟ زنها گفتند: حاشا للّه، ما هیچگونه بدى از او اطّلاع نداریم.

«اعتراف زلیخا به گناهش»

زن عزیز مصر گفت: الان حقّ آشکار شد. من او را به خود دعوت کردم و مى خواستم با او ارتباط داشته باشم و قطعا او از راستگویان است. ﴿۵۱﴾

ذَلِكَ لِيَعْلَمَ أَنِّي لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي كَيْدَ الْخَائِنِينَ ﴿۵۲﴾‏

این گفتار به خاطر این است که بداند من در پشت سر او به او خیانت نکردم و قطعا خدا حیله خیانت کنندگان را راهنمائى نمى کند. ﴿۵۲﴾