۲۶ ذی القعده ۱۴۲۳ قمری – ۱۰ بهمن ۱۳۸۱ شمسی – صراط مستقیم افکار
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم
بسم اللّه الرحمن الرحيم
الحمد لله والصلاة و السلام علي رسول الله و علي آله آلاللّه لاسيما علي بقية الله روحي وارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.
دربارهي صراط مستقيم در اعمال ديشب يك مقداري صحبت كردم، و به طور كلي همانطوري كه ديشب مثال زدم در زمان ما با اين فتواهاي مختلفي كه هست و باز هم با عنايات خداي تعالي و ائمّهي اطهار عليهم الصلوة و السلام و معصومين عليهم الصلوة و السلام اين صراط مستقيم اين جاده مرمّت شده و تا حدي از انحرافات و خرابيها حفظ شده ولي در عين حال همين قدر انسان توي يك جادّهاي يك انحرافي داشته باشد بايد همهاش را با احتياط حركت كنيد آنچه كه من ميخواهم به دوستان در اين صحبتها عرض كنم اين است كه جادّه بسيار خطرناك و دشمن هم در كمين و بعضي از جاها كه در جادّه كاملاً شكاف برداشته. من يادم ميآيد يك وقتي توي يك جادّهاي يك پُلي شكسته بود، ماشين با پنج نفر سرنشين افتاده بودند آن تو و همهشان مرده بودند. يك جوري نشود كه توي اين جادّه دين خداي نكرده بيافتيد توي درّهاي كه براي ابد بميريد و از بين برويد. خيلي بايد با احتياط حركت كنيد، به خصوص در ارتباط با مردم، با دوستانتان، يكي از چيزهايي كه خداي تعالي يك دستور داده و ما يك جوري ديگري عمل ميكنيم مسئلهي بدبيني نسبت به افراد است ظن و گمان چون يك امري است خودبخود پيش ميآيد. يعني يك امر قلبي است، امّا مقدماتش در دست خود انسان است. لذا خدا در قرآن، به مسائل قلبي زياد دستور نميدهد حتّي نيّتها را زياد رويش فشار نياورده ولي در خصوص بعضي از گمانها كه فرموده است: اثم است،اثم يعني گناه، إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ الحجرات/12، بعضي از ظنون، ظنها اين گناه هست. در روايتي است كه فرموده است ضع فعل اخيك علي احسنه، كار برادر دينيت را بر نيكوترينش قرار بده، حتّي اگر يك كاري كرده كه نود و نه جهت دارد كه بد است يك جهت فقط باقي مانده است كه آن جهت نيكوست بر همان قرارش بدهد. خيلي مواظبت بايد كرد كه نسبت به دوستان مخصوصاً، شيعيان، انسان سوءظن نداشته باشد. همينطور در مقابل اتقوا من مواضعه التهمه، از موضع تهمت بايد بپرهيزيد. در جاهايي كه متهم ميشويد كارهايي كه ممكن است متهم بشويد چون افراد مريض توي جامعه زيادند، افراد منحرف زيادند، حتّي در زمان پيغمبراكرم بوده است، دارد كه پيغمبراكرم با يكي از محارمشان حرف ميزدند، خيلي نزديك به هم چسبيده بودند، نزديك بودند و آهسته صحبت ميكردند. يكي از اصحاب عبور كرد، حضرت او را صدايش زدند و فرمودند اين فلان نسبت را به من دارد و محرم من است. يك وقت فكر نكني من با يك زن نامحرم اين طور درگوشي صحبت ميكنم. از مواضع تهمت اگر كسي خودش را نرهاند اين هم از صراط مستقيم خارج است. ببينيد چقدر اسلام خواسته كه فرمان حركت شما را كنترل كند، از آن ور ميفرمايد ضع فعل اخيك علي احسنك، از اين بر هم ميفرمايد: اتقوا من مواضعه التهمه، انسان اگر اين دو چيز را رعايت كند هم افراد مريض جامعه را به صدا در نياورده، هم خودش را از مرض نجات داده، ما در جامعهمان افراد مريض زيادند كه با سخنشان، با اعمالشان، شما را ممكن است كه از جاده پرتتان كند، اينها يك افرادي هستند كه در واقع به سه نحوه ميشود تصوّرشان كرد، يكي آنقدر مريض است كه، يك چيزيكي ديده، چيزهايش كرده، كه ميگويند تا نباشد چيزكي مردم نگويند چيزها، ديگر مثلاً فرض كنيد يك شخص مؤمني را، يك كاري جزئي كه چند محمل دارد كه درست باشد و يك محمل ضعيفي دارد كه نادرست باشد آن نادرست را درستش ميكند، يعني مرتبش ميكند، رديفش ميكند و يك كلاغ و چهل كلاغش ميكند و يا حالا در دل نگه ميدارد يا به مردم ميگويد، فرقي نميكند، چون به هر حال دويش شيطان است ميبيني يك جوّي در اطراف يك نفر درست كرد كه اين جو كاملاً آن طرف اگر بخواهد به كمالات برسد مانعش ميشود وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بقره/217، نسبت به همان ميشود كه بدترين گناه در، كه حتّي در روز قيامت هم خدا اين گناه را نميبخشد صد عن سبيلاللّه است، مثلاً يك كاري بكند كه يك شخصي از آن كمالي كه ميخواسته بهش برسد نرسد، به آن تقوايي كه ميخواسته برسد نرسد، به آن حقيقتي كه ميخواسته برسد نرسد، اين يك عده افراد هستند، يك عدّه افراد هم هستند كه اينها لازم نيست چيزي بييند خودشان درست ميكنند، گفت: سابقا ميگفتند تا نباشد چيزكي مردم نگويند چيزها، حالا تا نباشد چيزيكي مردم بگويند چيزها، ميبينيد اصلاً طرف خبر ندارد، موضوعي اصلاً نبوده، اصلاً بهش نميخورد اين حرف، يك مطلبي درست ميكنند، يك نفر نشسته توي خانه اختراع ميكند، ما از اين قبيل چيزها را ديديم كه عرض ميكنيم توي خانهاش روي آن حسادت، روي آن بدجنسي، روي آن مرض قلبي كه دارد و ناراحت است كه فلاني چرا مورد احترام باشد و من چرا مورد احترام نباشم. توي خانه مينشيند ميگويد حالا با يك وسيلهاي، با يك حربهاي او را ميكوبم، يك چيزي درست ميكند و به اين و آن ميگويد، آنها هم كه ديگر شنيدنيهايش را خيلي برايش اهميّت قائلند، پخش ميكنند و يك وقت ميبينيد كه يك فردي از پا افتاد، در پيغمبران اين طور بوده، در اوائل انقلاب قبل از پيروزي انقلاب همان دوران انقلاب بود ميخواستند دولت را نامش كنند، بدنام بود، يك عدّهاي بودند، يك نفري خودش به من گفت، گفت كه من صبح نشستم فكر كردم كه بتوانم به اين و آن بگويم كه آب مشهد مسموم است، ميگفت دو ساعت از آن تصميم من و تلفن زدن من به چند نفر گذشت، ديدم با بلندگو توي كوچهها ميگويند آب نخوريد مسموم است، اينجوري ميشود. حالا آنجا شايد به حق بودم نميدانم؟، ولي گاهي ميشود بر باطل اينكار انجام ميشود يك دو تا تلفن به چند نفر آدمهاي پُر حرف پُر چه عرض كنم، بيكار، بعضيها هستند پُرحرفند و بيكارند، دنبال سوژه ميگردند، شما تلفن بزنيد، فلاني فلان طور است، ميبينيد دو سه ساعت بعدش، يك شبانه روز بعدش، يك ماه بعدش تمام اين محل مخصوصاً مناطق كوچك و محدود تمامش همه معتقد شدند كه فلاني فلان كار را كرده، حالا هر چه او بگويد من نكردم، مگر ميشود؟ مگر ممكن است كه اين مردم همه بيخود ميگويند؟ يك نفر كنار كوچه وايستاده بود كوچه شلوغي بود، همه آمدند نگاه كردند، همان روز هم نگاه كردم، تقريباً صد نفر همه دارند يك جا را نگاه ميكنند، هيچكس هم هيچي نميبيند، برگشتند گفتند آخر ما كجا را داريم نگاه ميكنيم؟ از هم سؤال كردند، اين گفت او نگاه ميكرد آن گفت او نگاه ميكرد رسيد به يك نفر، ديد سرش را بالا گرفته، گفت كه من واقعش اين است كه دماغم خون ميآمد، سرم را بالا گرفتم كه دماغم خون نيايد. به خدا قسم، در گفتارمان، من قسم ميخورم، متوجه هم هستم قسم ميخورم، گاهي در گفتارمان يك چنين كارهايي ميكنيم. ميبينيم همهي حرفها برگشته به يك نفر، آن يك نفر هم نشسته جعل كرده، درست كرده. لذا امام عليه الصلوة و السلام ميفرمايد، خوب دقّت كنيد، من روز قيامت به همهي فرد فرد شما ميگويم كه من به شماها گفتم و شما عمل نكرديد و نميكنيد ولي تصميم بگيريد كه عمل بكنيد، كه اگر پنجاه نفر راستگو، قسم خوردند كه فلاني فلان كار را كرده و خودش ميگويد نكردم، امام ميفرمايد صَدِّقُه و كذبهم، آن پنجاه نفر را تكذيبشان كن، خودش را تصديق كن. خيلي عجيب است، غير از اين را بكني، بدانيد به يك انحرافاتي مبتلا ميشويد، به يك مسائلي مبتلا ميشويد كه به هيچ وجه نميتوانيد سينه از خاك بلند كنيد. همهي عدم موفقيتهايي كه بعضي دارند مال همين است، شما اطلاع داريد فلاني چه جوري است؟ نه. فلاني فلان حرف را زده، فلان چيز را گفته، همهاش هم بيخودها، اين هم ميرود به او ميگويد، او هم ميرود به او ميگويد، يك جوّي درست ميكنند كه اين جوّ او را از بين ميبرد. اين را بدانيد، گاهي اين افراد از اولياء خدا هستند كه روايت ميفرمايد كه خيلي كوشش بكنيد كه نسبت به مردم اهانت نكنيد، چون خداي تعالي همانطوري كه شب قدر را در ميان شبها پنهان كرده، اولياءاش را هم در ميان مردم پنهان كرده، و من اهانَني ولياً، كسي كه به يكي از اولياء من اهانت بكند ميفرمايد اعلام جنگ بكند با من، با من جنگ ميكند، جنگ با خدا است، خوب اين دهان واماندهت را ببند، حرف مردم را نزن، چكار داري به مردم كه چكار، كي چكار كرده، كي كجا رفته، كي فلان عمل را انجام داده، من تو يك مجلسي بودم يك عده از علماء بود، يكي از معمّمين، من نميتوانم به او بگويم حالا، يك قضيّهاي من اوّلش را گوش نكردم، يعني حواسم بهش نبود، يك قضيّهاي داشت ميگفت، من وسطهاش گفتم عجب، گفت اين مربوط به شماست، گفتم به من، من الان دارم از تو ميشنوم يك همچنين قضيهاي، گفت: نه همه براي شما ميگويند، حالا قضيّه درست بود، نادرست بود، اين بماند. اصلاً من واقعاً فكر كردم، كلّي هم يك قضيّهاي جور كردن، قضيّهاي بود كه بد نيست بهتان بگويم، توي يك مجلسي بودم كه واقعاً متأسفم شدم اين آقا امام جماعت هم هست، به من ميگفت كه اوّلش هم متوجّه نشدم اشارهاش به من است، ولي وسطهاش كه داشتم گوش ميكردم چون قضيّه جالب بود و من گوش ميدادم، بهش توجّه ميكردم، ميگفت كه آن وقتهايي كه بوسني و هرزگووين جنگ بوده و مسلمانها را ميكشتند و اينها، آن موقع بود، ميگفت كه حالا وقتي كه ما فهميدم كه ما را ميگويد، شما رفتيد حرم حضرت رضا صلوات اللّه عليه و غُصّه خورديد براي اينكه سنّيها بوسني و هرزگويون را ميكشند، خيلي ناراحت بوديد، خيلي غصه خورديد، حضرت وليعصر آمده دستش روي شانه تو گذاشته كه نه تو غصّه نخور، آنها حقّشان است، گفتم من اصلاً هيچوقت براي جنگ بوسني و هرزگووين هيچ وقت غصّه نخوردم، تا چه رسد بروم توي حرم، و آنقدر هم غصّه خورده باشم كه امام زمان بيايد دستش، واقعاً، باورش نيامد ها، هر چه من ميگويم من اصلاً الان دارم ميشنوم، همچنين جرياني نبوده، اين جور ماها عمداً از صراط مستقيم خارج ميشويم. اين جوري با خودمان بدرفتاري ميكنيم، ظلم به نفسمان ميكنيم، كه من همانجا بهش گفتم گفتم اگر اين حرف را تو معتقد باشي، يا جايي نقل كني روز قيامت جلويت را ميگيرم، من ميگويم من اصلاً اين را نشنيدهام تا چه برسد كه عمل كرده باشم و خيلي از مسائل اينطوري، خداي نكرده از آن طلبههايي نباشيد كه اگر يك مجلس بيكار دور هم نشستيد، همهاش صحبت اين و آن را بكنيد، يك مطلب علمي مطرح كنيد، يك بحث علمي به وسط بياوريد، بيكاري البتّه لذّتبخش است كه انسان حرف حرفي يك كسي را بزند، مخصوصاً هر چه طرف بزرگتر باشد بهتر، بهتر است، زيباتر است بكوبندش، نمّامي مبادا بكنيد، نمامي به هيچ وجه نكنيد، انسان خوشش ميآيد، لذّت ميبرد، ببينيد دو تا خروس را ديديد مياندازند جان هم واميايستند تماشا كردن، من ديدم شما اگر نديديد. اگر دو تا آدم را به جان هم بياندازند، بايستند تماشا، بيشتر خوششان ميآيد، اگر دو تا مرجع تقليد را به جان هم بياندازند و بايستند تماشا باز بيشتر از همه خوششان ميآيد و حال آنكه اسلام اين همه اصرار دارد، اين همه اصرار دارد كه كوچكترين سوءظنّي در دلهايتان نباشد، يقيناً آن كسي كه با سوءظن زندگي ميكند اين شخص، اين شخص يك لحظه خدا در دلش وارد نميشود. اين را بدانيد، يعني اگر هم بنا باشد بشود خدا وارد نميشود، دل را بايد پاك كرد، بايد حواستان را جمع كنيد، من اين حرفها را نميخواهم سخنراني برايتان بكنم و خدمت شما عرض شود الان واقعاً نميتوانستم حرف بزنم، خور سرفه ميكردم، سرما خوردم، ولي واقعهاش اين است كه آدم متأثر ميشود، به گناهان بسيار بزرگي كه غير قابل بخشش است در اثر همين انحراف از صراط مستقيم انسان مبتلا ميشود. صد عنّ سبيلاللّه، جوّ سازي در اطراف يك نفر، تشييعفاحشه، چون اينها همه با يك كار انجام ميشود، تشييع فاحشه، كه اينها همهاش از گناهان كبيره است تا آنچه را كه پخش كردي و گفتي و مانع راه خدا شدي تا آنها را جبران نكني خدا نميبخشدت. تا آن تشييع فاحشهاي كه انجام دادي اگر جبران نكني خدا نميبخشدت. و اين هم گاهي قابل جبران نيست، آنچه كه در عرض و آبروي يك شخص حرف زدي و آبروي او را بردي تا جبران نكني خدا نميبخشد، چون اين حقّالناس است، حقاللّه را زود خداي تعالي ميبخشد، حقّ الناس را نميبخشد، خيلي حواسمان جمع باشد، در اعمالمان بايد صد درصد در صراط مستقيم باشيم، اينها درشتهايش است، يكي چيزهايي هم هست كه خيلي ريز است ولي به درشت منتهي ميشود، اكثر مكروههات اينطور است، كارهاي مكروه انسان ميكند خبو «كل مكروه جائز»، مخصوصاً براي روحانيون و براي آنهايي كه خدمت شما عرض شود يك دست و پايي براي فرار از كارهاي مكروه و حرام پيدا كنند ميكنند. مكروه هم جايز است، ما كار مكروه كرديم جايز است. ولي بدانيد اين كار مكروه انسان را تجري ميكند، محبّتش را به خدا كم ميكند، جرأت بر مخالفت پروردگار به وجود ميآورد، مكروه يعني آن چيزي را كه شما كراهت داريد، مثلاً شما، شخص خودتان، كراهت داريد دوستتان انجام بدهد، اين معناي مكروه است. كراهت داريد، خوشتان نميآيد اين كار را بكنيد، يك مهماني داريد آمده اينجا، مثلاً فرض كنيد غذا كه ميخورد، دهانش را نميبندد، مچ ومچ ميكند، شما هم خوشتان نميآيد، مثلاً ولي خوب چيزي هم نميگويد، دعوايش هم نميكنيد، امّا محبّتتان كم ميشود نسبت به او، اگر انسان كاري بكند كه خدا محبّتش نسبت به او كم بشود، كمكم چي ميشود، كمكم، كم ميشود، كم ميشود كم ميشود و مكروهات انسان را به محرّمات مياندازد، محبّت شما كم ميشود، وقتي محبّت شما كم شد نسبت به يك فردي، بياعتنا ميشويد بهش، وقتي بياعتنا شديد گناه بالاتري ميكنيد، اصلاً او را به حساب نميآوريد، وقتي به حساب نياوريد مخالفت زياد ميكنيد، خدا را وقتي انسان به حساب نياورد، اگر كار مكروه و حرام هم حتّي ميكنيد بعدش بنشيند بگوييد خدايا من نفهميدم، خيلي براي روحتان فشار قائل بشويد كه چرا اين كار را كردي، ميگويند يك معصيتكاري كه همه ميشناختنش معصيتكار است، اين مرد، از دنيا رفت، در خواب ديدنش، ديدن توي يك قصري است، ازش پرسيدند كه اين قصر را تو از كجا آوردي با آن همه گناهانت، گفت من وقتي كه يك گناه ميكردم، از زير، از كنار يك ديوار كه رد ميشدم ميگفتم الان اين ديوار روي من ميريزد، الان اين سقف روي سر من خراب ميشود، الان خدا من را كتك ميزند، فوراً ميرفتم، گناه ميكردم، ولي فوري ميرفتم يك گوشهاي مينشستم، همهي مسايل توبه را فراهم ميكردم تا بتوانم اين گناهم را جبران كنم. اينجوري بودم اگر انسان گناه بكند و عادي بشود و بگويد يعني چه؟ چرا؟ چرا من مظلوم واقع بشوم، چرا چه بكنم، چرا چه بكنم، كمكم ميبينيد گناه عادي ميشود برايش، معصيت عادي ميشود، وقتي كه گناه و معصيت عادي شد ديگر توبه نميكند، ديگر از خدا نميترسد، ديگر از عذاب الهي فرار نميكند، ديگر نميرود يك گوشهاي بنشينيد بگويد خدايا من را ببخش، اينجوري، كوشش بكنيد كه به هيچ وجه، گناهان بزرگ و كبيره را، شما بدانيد صد عن سبيلاللّه، تشييع فاحشه، خدمت شما عرض شود كه آبرو و عرض كسي را از بين بردن، از زناي محصنه بدتر است، اين را بدانيد. دلايل علمي و عقلي دارد، يعني شما هم ميدانيد. چون او قابل جبران است ولي اين قابل جبران نيست، چرا غيبت را از زناي با مادر در مسجدالحرام، در كعبه بدتر ميدانند؟ براي اينكه عرض ديگري برده ميشود، مساوي است عرض يك شخصي با كُشتن آن شخص، كشتنش، صد عن سبيلاللّه از يك شخصي، بدتر از اين است كه شما او را بكشيد، به جهت اينكه روحش را همين جا گذاشتيد لب باغچه، روحش را سر بريديد وقتي كه مانعش ميشويد از اينكه به كمالات برسد، انشاءاللّه اميدواريم كه ولو من در مسألهي صراط مستقيم صحبت ميكنم ولي به خدا قسم اينها خيلي ضرورت دارد و توي ماها، مخصوصاً ما معَمّمين و ما روحانيون بيكار و ما به اصطلاح كساني كه خودمان را توجيه ميكنيم اين را من از شما ميخواهم، خواهش ميكنم براي خدا كه از سوءظن، از حرف ديگران، اين را هم بدانيد ضمناً، يك وقت فكر نكنيد يك بچهاي ممكن است يك گوشهاي فكر كند لابد يك جرياني شده، چون بعضي وقتها به من تلفن ميزنند، ميگويند جريان تازهاي شده است؟ نه! من اينقدر پوستم كلفت است در مقابل اين حرفها كه حساب ندارد، هيچ هم برايم مسألهاي نيست، شخصي نيست اينهايي كه من ميگويم. اينهايي كه عرض ميكنم خداي من شاهد است براي حفظ شماست از انحراف و خدا را شاهد ميگيرم اينها براي اين است كه شماها بتوانيد پيشرفتتان سريعتر بشود، آخر همينطور درجا زدن كه براي انسان مشكل است، يعني براي من مشكل است، شما در جا بزنيد و انشاءاللّه كوشش بكنيد از همين الان تصميم بگيريم كه از هر سوءظنّي، از هر مسألهاي كه منجر به سوءظن ميشود، از هر صد عن سبيلاللّهاي ولو از يك بچّه، يك بچّهي كوچك را يك طوري با او برخورد كرديد كه ديگر به طرف معنويات نميرود، از هر تشييع فاحشهاي انشاءاللّه خودتان را حفظ كنيد، و يك طوري نباشيم كه يكي سر يك فرسخي باشد، يكي همراه باشد، يكي اين ور باشد يكي آن ور باشد نباشد، جمع باشيد، تصميم بگيريد، تعهد بكنيد، حالا هر چه اسمش را ميخواهيد بگذاريد بگذاريد، و از اين به بعد از تمام سوءظنها، از تمام چيزهايي كه سبب ميشود كه انسان نتواند به كمال برسد يا خودش يا ديگران و از همهي تشييع فاحشهها، از تمام بدگوييها، لايكون المؤمن فحاشاً و لا سبّابا، يك مؤمن نه فحاش است، نه سبابّ است، نه سبّ ميكند، نه فحش ميدهد، همهي حرفهايش جالب است، همهي حرفهايش خوب است و هيچ وقت حرفي نميزند كه نتواند جواب خدا را بدهد، به خدا، وقتي كه رو به رو شديم بتوانيم ما بگوييم اين حرف را با اين دليل زديم و هيچ محمل ديگري ندارد و اين وظيفهاي بوده مثلاً انجام شده، اينجوري باشيم انشاءاللّه، خدايا به آبروي خاندان عصمت و طهارت همهي ما را در صراط مستقيم دين قرار بده، خدايا قلبهاي ما را از همهي حقايق آگاه بفرما، خدايا شيطان را به آبروي وليعصر از ما دور بفرما،و صلي اللّه سيدنا محمّد و آله اجمعين.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.