۱ صفر ۱۴۱۴- ۳۱ تیرماه ۱۳۷۲- تفسیر سوره قریش
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم. الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين. سيدنا و نبينا ابو القاسم محمد. (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم) و علي آله الطيبين الطاهرين لا سیما علي سيدنا و مولانا حجة ابن الحسن روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء. و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
اعوذبالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
لايلاف قريش ايلافهم رحلة الشتاء و الصيف فليعبدوا رب هذا البيت، الذي اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف.
در هفتههاي گذشته دربارة اين سورة مباركه مقداري سخن و عرايضي عرض شد كه در هفتة گذشته به مناسبت شهادت حضرت امام سجاد، نتوانستيم زياد دربارة اين سوره حرف بزنيم ولي امشب، يك معناي گذرايي از اين سوره و جملة آخر اين سوره كه فليعبدوا رب هذاالبيت الذي اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف مطالبي عرض ميكنم.
قريش يك قبيلهاي هستند كه شامل بني اميه و بني هاشم ميشن. قبيلهاي از عرب در جزيرة العرب كه طبعا سادات بني هاشم، بني عبد المطلب، بني اميه، بن العباس، اينها را شامل ميشه. در روايتي آمده كه پيغمبر اكرم فرمود از ميان تمام خلايق خدا قبيلة قريش را انتخاب كرد. و از ميان قريش بني هاشم را انتخاب كرد. در اون جريان اسمئي كه حضرت ميفرمايد خداي تعالي جهنم را خلق كرده براي كسي كه معصيت كند ولو كان سيدا قريشيا، سيد قرشي شامل بني اميه هم ميشه. و خداي تعالي بهشت را خلق كرده براي كسي كه اطاعت را بكند و لو كان عبدا حبشييا يك بندهاي، بردهاي كه اين اهل حبشه باشه.
قريش اسم يك قبيله است بالاخره، كه اينها با يكديگر اعتلاف كردند همبستگي با يكديگر داشتند، نسبت به يكديگر اظهار محبت كردند، رحلة شتاء الصيف داشتند، شتاء به معناي زمستان و صيف به معناي تابستانه. كوچ ميكردند در زمستان در قسمت مكه بودند در تابستان ميرفتند به طرف طائف اونطرفهايي كه خوش آب و هوا بود. همة اينها از اول سورة فيل كه شايد هفتههاي آينده انشاء الله دربارهاش صحبت كنيم، و اوائل سورة قريش همة مطلب براي اينه، براي اين نتيجه است كه همة اين نعمتها را خداي تعالي به شما داده بايد چكار كنيد در مقابل نعمتهاي الهي؟ فاليعبدوا رب هذا البيت، بنده باشيد، پروردگار اين خانه را كه اين خانه را خدا از دست اصحاب فيل نجات داده و اونچنان معجزهاي را به عرصة ظهور رسونده كه ابابيل بيان فيل سواري را، يك ابابيل فيل سواري را، فجعلهم كعصف ماكول، مثل يك غذاي جويده شده، نرم، خرده شده اينجوري قرارش بده. چرا؟ بخاطر اينكه شما عبادت كنيد. خداي تعالي در دنيا يكي از كارهاش اين است كه راه را براي عبادت و بندگي هموار كنه. هميشه اين كار را كرده. ما خودمون سنگ مياندازيم سر راه خودمون. گناهانمون، بي بندو باريهامون، شهوت رانيهامون، هواهاي نفسانيمون، پيروي از شيطانمون اينها سنگهايي است كه ما سر راه خودمون مياندازيم و هر چي خدا اين جاده را مستقيمتر و باصطلاح اسفالتش را دقيق كرده اتوبان، جادة مستقيم، صراط مستقيم، اما خود ما بوسيلة ندانم كاريهامون چكار ميكنيم؟ سنگ مياندازيم سر راه، جاده را خراب ميكنيم. راه را از بين ميبريم. وضعي بوجود ميياريم كه با سر به زمين ميخوريم، هميشه گرفتاري داريم.
اگر من آياتي را كه در قرآن آمده براي اين كه خداي تعالي چگونه جاده را صاف كرده براي اينكه شما با سرعت، چه وسيله هايي خدا در اختيارتون گذاشته. سفينة نجاتي در اختيارتون گذاشته كه به هيچ وجه اين خطر نداره. شما هر كشتيي كه سوار بشيد بالاخره خطر داره. احتمال خطر لااقل داره. اما ان الحسين مصباح الهدي و صفينة النجات، حسين بن علي و متوسل شدن به اين بزرگوار، و معناي توسل هم ضمنا اين نيست كه شما توي يك اطاق بنشينيد بگيد يا وجيه عندالله اشفع لنا عند الله. بعد تمام كارهاتون بر خلاف دستورات حسين ابن علي باشه توسل اساسا معناش اين است كه گفتار اينها را وسيلهاي براي موفقيت، اعمال اونها را وسيلهاي براي موفقيت. يعني پيروي از گفتارشون بكنيد، پيروي از اعمالشون بكنيد، پيروي از سكوتشون حتي بكنيد، و بعد اينها را وسيله قرار بديد براي رسيدن به خدا. اين معناي توسله.
بشينيد يك توسل بكنيد طبق اين عرايض هيچ معنا نداره. آقا ما يك توسلي بكنيم. گاهي براي خود من پيش ميياد يك چند نفر خوبان اهل معنا و اهل توجه ميگن آقا بشينيم يك توسل بكنيم، نشستند نداره، قيام كردن داره توسل. توسل يعني كلمات خاندان عصمت و طهارت را وسيله قرار بديد براي موفقيتتون. اعمال اونها را وسيله قرار بديد براي سعادتتون.
يكي از چيزهايي كه خيلي هم قوي نيست يعني نميخواييم ما را تنبل بار بيارن، كه كمك ميكنه براي اينكه شما موفق بشيد اين است كه شما دست به دامنشون بشيد، همون دعاي توسل بخوانيد. البته اگر، اين را بدونيد همش با دعاي توسل كار انجام ميشد اين شما را تنبل بار ميآوردند چون دعاي توسل بالاخره ده دقيقه بيشتر طول نميكشه، شما با ده دقيقه دعاي توسل، زار زار هم گريه ميكنيدها نه اينكه توسل آهنگي، همه باهم آهنگي را بگيرند و يا وجيه عند الله اشفع، اونش بلند ميگن بقيهاش را، آهنگ اينهها ما اسم اينها را ميگذاريم توسل آهنگي. نه با توجه زار، زار گريه ميكني دستت را الان مثل اينكه به دامن حضرت بقية الله داري اشك ميريزي. در عين حال اين توسل، شما ببينيد كاري انجام ميده يا نه؟ ميده اما به شرط اينكه دنبال كار هم بري. اونوقت اونها كمكت ميكنند والا اگر من نه نماز بخونم، نه روزه بگيرم، نه عبادت ميكنم، نه خودم را اصلاح ميكنم، نه تزكية نفس ميكنم، آقاجون تو بده، گناهانم را از خدا بخواه كه ببخشه. چهل روز، بهول رفته توي بيابون گريه كرده روز چهلم، حالا ديگه متوسل شده آمدن ميگن بله توبه ات قبول شد. چهل روز در خيلي از روايات داره كه توبة نسوه، توبهاي كه انسان بالاخره انسان به يك جايي ميرسه چهل روزه. چهل روز زحمت كشيده بعد هم، حضرت آدم دويست سال گريه كرد بعد به وسيلة توسل توبهاش قبول شد. تو هم تو خونه از پاي گناه بلند شدي از پاي ميز قمار بلند شدي، چي بگم؟ حالا اينها كه الحمد الله تو مجلس ما از اين حرفها نيست.
اما يك چيزي كه احتمالش لااقل هست يك مجلسي نشستي يك عدهاي هم از دوستان بودن همه تهمت ميزنند، غيبت ميكنن، كه غيبت اشد من الزنا، و بدترين گناهانه و حالا اومدي خونه و متنبه شدي ميگي مثلا به كدوم يكي از ائمه متوسل بشم، به يكي از ائمه متوسل ميشي كه تمام غيبتهايي كه ما كرديم شما يك دفعه از خدا بخواهيد كه خدا عوض كنه بجاي غيبت كردن حسنات در جاي اون نوشته بشه. نه خدا اگر اين كار را بكنه تو بد عادت ميشي، تو هر روز ميري غيبت ميكني بعدش هم ميشيني به قول خودت توسل ميكني. و تو هم استغفار و توسلش خوب مثلا دو ساعت، سه ساعت توي يك مجلس عيشي نشستهاي و همه جور راحت بودي ده دقيقه هم توسل ميكني، ميارزه انسان اونقدر، خدمت شما عرض شود گناه بكنه، تا ده دقيقه هم خدمت شما عرض شود كه توسل بكنه بخشيده بشه.
نه كسي كه توبه ميكنه ديگه بر نميگرده به گناه، اين را شما بدونيد. توبوا الي الله توبة النسوها. توبة نسوه. و كسي هم كه توسل ميكنه، توسل صد در صد، ما خيلي داريم از اين اشخاص، ايني كه ميگم شايد مثلا شما بعضيهاتون بگيد اينها چه معنا داره؟ نه زياد داره. و همشون گناه ميكنن بعد هم ميخوان با توسل، توسل هم توسلي كه خودشون ميگن والا كسي كه متوسل به خاندان عصمت و طهارت بشه هيچ وقت گناه نميكنه. چون معنا نداره من هم به دستورات اونها عمل بكنم و گناه بكنم. هم طبق راهنماييهاي اونها عمل بكنم و هم گناه بكنم. معنا نداره، توسل گفتيم اينه معناش. ولي توسل اصطلاحي، ميگن يك مجلسه توسلي داشته باشيم حاجتمون برآورده بشه. اون هم ما حاجت غالبا كه ميخواييم، اين را بجهتي ميگم جواب اون كسي كه يك نامه براي من نوشته، ميگه اگر تو اين مجلس حاجتم برآورده نشه من از همه قهر ميكنم، از امام زمان هم قهر ميكنم، از حرم هم قهر ميكنم.
گفت گر جمله كائنات كافر گردند، بر دامن كبرياش ننشيند گردي. با دعوا كه، گفتن دعا كنيد نه دعوا كنيد. بگيد خدايا اگر صلاح ميدوني حاجت ما را بده. قهر يعني چي؟ مگر با خدا و ائمه و خدمت شما عرض شود كه تمام اولياء خدا دعوا داريم ما؟ دعا با دعوا فرق داره. دعا اين است كه، اولا بنده با مولا فرق داره، ماها دقيقا اين را مكرر گفتم، ماها دقيقا جامون را با خدا عوض كرديم، ما شديم مولا نستجب بالله خدا هم شده بندة ما. هر چه مولا ميگه بايد بندهاش عمل كنه بدون چون و چرا. هر چه هم بنده ميگه مولا خواست عمل ميكنه، نخواست عمل نميكنه. اين فرق بين بنده و مولاست. حالا خدا هر چه گفته ما دلمون خواست عمل ميكنيم، دلمون نخواست عمل نميكنيم. اما هر چه ما ميگيم بايد خدا عمل بكنه. والا قهر ميكنيم. پس تو، ببخشيد ما خيال ميكنيم شما بندهايد و خدا مولاست. شما همين نوكرهاي معمولي را حساب بكنيد، همين حالا ما بردهها را ما نديديم چه ميكردند؟ نوكر يك نوكر گرفتيد، هر چي كه ايشان ميگه شما بايد حتما عمل كنيد اما هر چي شما بگيد او عمل نميكنه گاهي عمل ميكنه گاهي عمل نميكنه. اگر گوش نكرديد به حرف اين نوكره قهر ميكنه، ميره، اوقاتش تلخ ميشه، ميگيد برو. با خدا اينجوري نميشه سر و كله زد. آدم بشيم، نرم بشيم، درسته فشار اومده بالا. فشار هم آمده بخاطر اينكه ببينه بنده هستي يا نيستي. ماها اكثرا اينطوري هستيم. ميريم توي حرم آقا امشب دادي، دادي ندادي ديگه نمييام حرم. ميگه اينقدر هستن كه بيان، اينقدر شلوغ هم شده تو يك نيا، يك عدة ديگه هم نيان كه يك خرده خلوت كنن اطراف را. با كي دعوا ميكني؟ با كسي كه همه چيزمون از اوست. با كسي كه اگر نازي كند در هم فرو ريزد غالبها. ما راه، ما سوراخ دعا را گم كرديم. قرار نيست سوراخ دعا كردن را، والا دعا را درست بكنيمها خدا ميدونه خدا لبيك، لبيك ميگه. اگر حساب بكنيم، آقا ما مصلحت را نميدونيم. شما چقدر عقلتون در مقابل حكمت الهي ميشه اندازه بگيريم ببينيد مثلا يك قطره در مقابل دريا ميشه؟ نه. چون محدود در مقابل نامحدود اصلا صفره. چون هيچي اون وقت تو با اين بي عقليت با اين هيچي بودنت اصلا، هيچ هيچ. در مقابل حكيم مطلق ميگي اين معناش اينه كه خدايا تو نميفهمي من ميفهمم نستجيب بالله.
اگر يك خردهاي دست بياندازيم توي اين حرفها به كفر كشيده ميشه. بنده باشيم بندة خدا باشيم. فاليعبدوا رب هذا البيت، خدايي كه اطعمهم من جوع. شما را خدا از گرسنگي نجات داد. از گرسنگي ظاهري. شكمتون گرسنه بود سير كرد. شما گرسنه معنويات بوديد سيرتون كرد، سفره را پهن كرده حالا تو مزاجت قبول نميكنه به كسي چه؟ خوابي. به كسي چه؟ نميتوني دستت را دراز كني از اين سفره استفاده كني. والا خداي تعالي، ذالك الكتاب فيه هدي للمتقين، تو متقي بشو، يك مزاج سالمي داشته باش ببين اين قرآن تو را هدايت ميكنه يا نميكنه. هدي للمتقين الذين يومنون بالغيب و يوتون الزكات اين كارهاي بهداشت عمومي را به اصطلاح ما، من گاهي ميگم اينها بهداشت عمومي است همه بايد نماز بخونن. همه بايد مريض باشن، همه بايد رعايت هبن الصحه را بكنن. غذا بخورن كه اين نماز و خمس و زكات و حج و اينها مثل بهداشت عمومي است. اما وقتي كه داراي تقوا شدي و داراي اين بهداشت عمومي شدي خودت را با اين اعمال تطبيق دادي، اونوقت تازه قرآن هدايتت ميكنه. هدا للمتقين، شما همة متقين را بريد نگاه كنيد درجة اول تقوا اين است كه انسان اول واجباتش را انجام بده، محرمات را ترك كنه. والا قرآن هدايتش نميكنه. وگر نه نزل القرآن و شفاء و رحمة للمومنين، قرآن و شفا و رحمت است براي مومنين.
همين قرآن رب تال القرآن والقرآن يلعنه، بعضي هستند قرآن ميخونند قرآن لعنتشون ميكنه. خدا ميدونه اگر بخوام توضيح بدم كه چطور اين جريانات اكثر ماها را شامل ميشه. اين بي احتراميهايي كه ما به قرآن داريم. اين بي توجهي هايي كه ما به قرآن داريم. توي مجالس ختم و توي مجالس عزاداريهامون و توي مجالس مختلف وقتي قرآن خونده ميشه با هم حرف ميزنيم صحبت ميكنيم، توجهي به معانيش نداريم، تدبر در قرآن نميكنيم تفكر در آيات قرآن نميكنيم. تازه خيلي مثل مجلس ما مواظب باشيم كه همه گوش بدن به قرآن به آهنگ خواننده بيشتر توجه ميكنند تا به معاني قرآن تازه اون آخرش. عبدالواسط داره ميخونه، نميدونم فلان قاري مصري داره ميخونه، آهنگش اينطوري خوند، تجويدش اينطوري بود.
شما را به خدا قسم اگر يك منبري بره براتون يك ساعت صحبت كنه يك منبري معمولي، شما بعد چيزي كه از اين استفاده كرديد و همتون با هم حرفش را ميزنيد بگيد تن صداش خوب بود يا تن صداش بد بود. اين چقدر به اين بر ميخوره. چقدر بدش مييايد يا مثلا فرض كنيد كه صداش آواز خوبي خوند. حالا چي گفت؟ ما به حرفش گوش نداديم ما به اون آهنگش گوش داديم اين تن صداش خيلي جذاب بود. يا اگر قرآن را خوب نخونند با صداي خوب نخونن ميگيم بابا اين صدايي تو ميخوني؟ خودمون را تجزيه كنيم ببينيم در چه وضعي هستيم؟ ما بندة خدا بايد بشيم، خلاصهاش. بنده بشيم هر كس در هر وضعي هست. بندگي هم البته مراتب داره. يك بنده هست مثل علي بن ابيطالب كه به اعتقاد شيعه و مسلمين و هر عاقلي كه اينها همش استدلال داره، اينكه ميگم، و به اعتقاد عقل اگر اراده بكنه اين اختيار را خدا بهش داده اين قدرت را بهش داده، كه اگر اراده بكنه آسمان را به زمين بياره، زمين را به آسمان ببره صد برابر اونچه كه خدا خلق كرده به يك چشم بهم زدن اون علي مظلوم، السلام علي اول مظلوم، اين علي ميتونه با يك چشم بهم زدن اين كارها را بكنه.
اما چون بندة خداست، چون بندة خداست. خيلي كاره ماها اگر بتونيم يك مشت بزنيم به دشمنمون ميريم ميزنيم. معطلش نميكنيم، ميريم ميزنيم. مخصوصا بياد جسارت به، خدمتتون عرض شود كه به حريم ما بكنه. به ناموس ما بكنه دشمن هم باشه بد هم باشه، خدا بگه بكن يا نكن. خدايا من ديگه اينجا گوش نميدم از حقم دفاع ميكنم. مگر زورم نرسه. ما خودمم ميگيريم ميزنيم. اما علي كه با يك اراده ميتونه ضارت فاطمة زهرا را نيست و نابود كنه و بفرستدش تو قعر جهنم، چون خدا، پيغمبر گفته صبر كن، صبر ميكنه. ماها، اون بنده، بنده است. ماها بنده هستيم، بنده كه ميدونيد همونجوري كه هستيم ديگه هر كاري از دستمون بربياد كه انجام ميديم. اگر پولي باشه كسي نفهمه، خدا باهاش كنار مييايم. يك كسي آمد با خدا ميشه كنار آمد، حالا نميدانم اين را كي به ماگفته؟ كه خدا خودش گفته كه ما ربك برب الكريم، كي مغرورت كرده كه خدا كريمه؟ ولي ماها ميگيم كه بالاخره خدا را ميشه راضيش كرد. حالا نقدا اين رشوه را من بگيرم اين پوله، نميشه گذشت ازش پول حسابيه. اين لذت آني، نميشه گذشت ازش. اين وضع را نميشه گذشت ازش بعد توبه ميكنيم، همين حرفي كه عمر سعد گفت.
گفت ميرم كربلا، فرقي نميكنه او ارزشش از مني كه خدمتتون عرض شود يك كار كوچكي ميكنم و ميگم بعد توبه ميكنم او ارزشش بيشتر بود، بجهت اينكه او براي يك مملكتي تقريبا نه مملكت خيلي زندهاي مثل ايران، براي ملك ري اون زمان يك گناه ميخواست بكنه و گفت بعد توبه ميكنم. اما ما مثل آفتابه دزد ميمونيم. ميگن كه توي زندان يك دزد خيلي گردن كلفتي كه يك بانك را ميزنه و نميدونم چي. اونم بود يك آفتابه دزد ببرن كنارش او هم ناراحت شه كه تو هم دزد و منم دزد. آخه حيثيت و شخصيت ما را حفظ نكردند كه تو آفتابه دزد را آوردند پهلوي ما گذاشتند. حالا ماها وقتي معصيت خدا را ميكنيم، براي يك شاهي صنار دينمون را از دست ميدهيم، ما در مقابل عمر سعد خيلي كوچك هم هستيم. هم بدبختتر و هم كوچكتر، هم بي ارزشتر. به جهت اينكه او خوب بالاخره براي يك رياستي، براي يك مقام بالايي بالاخره گناه كرد و گفت كه ميگند آخرتي هست. اگر آخرتي بود ما توبه ميكنيم و خوب خدا ميبخشه. اگر هم آخرتي نبود كه ما فعلا ميريم استاندار ميشيم در آنجا و شخصيتي پيدا ميكنيم و دو روز دنيا را خوش ميگذرانيم. بعله.
علي بن ابيطالب هم بندة خداست ماهم كه پامون روي پوست خربوزه است بندة خدا هستيم. منتهي الان هولمون كسي نداده كه نميخوريم زمين. و الا پامون روي پوست خربوزه است. تا به ما بگن آقا اين مثلا آدم باش، غيبت نكن. ميگه اصلا ديني كه يك همچين ليز خورده رفته آن پائين، ديني كه، ما زياد داريم، توي متدينين، انسان نميخواد مته به خشخاش بگذاره و اينها را باصطلاح باهاشون سختگيري بكنه. زنش ميبيني چند روزه متدين شده، متدينه شده، شروع ميكنه به خدا و پيغمبر و همه جسارت كردن. و هر زني كه از شوهرش يك چنين جسارتهايي ولو در موقع عصبانيت، چطور وقت عصباني، وقت پول گرفتن عصباني نميشي تو؟ اگر جسارتي به خدا و پيغمبر و قرآن و ضروريات دين بكنه يا بگه اينها را من قبول ندارم، زن بايد در همان لحظه چادرش را بكشه روي صورتش و از خونه بره بيرون، حرامه بر اين مرد. و اگر با هم بمانند زنا كردند، بچه هاشون ولدالزنا هست. اين را توي رسالهها همه فتوا ميدهند. آنوقت مرده براي اينكه گفته زنش، صبحانه را، حالا يك اشتباه نكنند، خانمها هم اشتباه نكنند. با يك همچين مردهاي مريض بدبختي، يك خورده رعايتشون را بكنيد. بجاي تعقيب زودتر سفرة صبحانه را بيندازيد كه زودتر كلة مرگش را از خواب برميداره، بشينه سر سفره غذا بخوره. و جسارت به خدا و پيغمبر و دينتون نكنه. و الا ماها انسان نميشيم. بندة خدا آن كسي است كه كائنات تحت ارادهاش باشه، تحت ارادهاش باشه، كائنات. خدا بگه يا علي، يا حسن، يا حسين، تا حجة ابن الحسن روحي فداه، هرچه من اراده بكنم ارادة من ارادة توست. همه در اختيار تو. اين بگه كه هر چي شما بگيد. هر چه تو بگي. خدايا من پلك نميزنم مگر با ارادة تو. لا حول و لا قوة الا بالله. اين هم يك بنده است، ماها هم بندهايم. اسممون بنده است. بنده بشيم. چرا؟ خدا چه اصراري داره، چه لزومي داره ماها بندهاش بشيم؟ خيلي جاه طلبه، خيلي ما بهش كمك ميكنيم، كارهايش را انجام ميديم. نه. خداي تعالي اگر هم كاري داشته باشه، كه باز كار براي خودش نداره، براي بندگانش داره، ملائكه را خلق كرده كه و المدبرات الامر اينها تمام امور را تدبير ميكنند. حتي تمام دانههاي باران را از آسمان به زمين ميآورند و آنهائي كه چشمشون بازه، متوجهاند، ميفهمند اينها را. اينقدر داره خداي تعالي ملك كه تا فرمان ميده و عباد مكرمون لا يسبقونه بالقول و هم بامره يعملون. هيچ خطا نداره توشون. اگر خدمتگزار بخواد اينها هستند. پس چرا؟ از ما چي ميخواد؟ از ما ميخواد ما آدم بشيم. براي همانكه خلقمون كرده همان بشيم. ما بايد انسان بشيم.
به خدا قسم آقايون، شما اين كلام را برداريد، به مسيحيها بگيد، به يهوديها بگيد، به بي دينها بگيد، بگيد كه خدا ما را خلق كرده كه كار بكنيم و يك روزي به دست بياريم و بعد بياريم توي خونمون بخوريم و بعد بخوابيم و بچه دار بشيم و بميريم. اگر يك عاقلي توي سرتاسر كرة زمين، گفت براي اين خدا ماها را خلق كرده، من حرفهام را پس ميگيرم. اينكه كار حيواناته. عقل را به ما زيادي داده پس. آن فهم را زيادي داده. جز اينكه اين عقل و فهم فايدهاش اينه براي ما كه ما غصه بخوريم. و الا مثل حيوانها اگر بوديم ما راحتتر بوديم. ما الان اگر توي خونهاي باشيم، توي اطاقي باشيم، پنكه باشه، كولر باشه، يكي دو تا پشهاي هم گوشه كنار باشند كه نصفه شب بيان به سراغمون. اينقدر ناراحتيم كه چه عرض كنم. ولي حيوانات ناراحت نيستند. توي طويله ميخوابند خدمتتون عرض شود كه پشه هست، مگس هست، كثافت هست، همه چي هستش. به فكرش هم نيستند و ناراحت نيستند و خودشون را هم عذاب نميدهند و غصه هم نميخورند و چرا ما جامون اينجور بده، حالا اين محل ما ملكي باشه، استيجاري باشه، نميدونم رهني باشه. اينها اصلا توي اين حرفها نيستند. يك جوري بخورند، بخوابند، و همين. از ما خيلي بهتره. شما ميخوايد يك وقتي من رفته بودم دار المجانين، ديوانه خانه. با خودم فكر ميكردم اينها چقدر راحت زندگي ميكنند. هيچ غصه ندارند. اين عقلي راكه خدا به ما داده اگر بنا بشه كه ما حيواني زندگي بكنيم آقايون، اين زياديه. جز ماية غصه و ناراحتي هيچ چيز ديگهاي نيست. بچه تا جوان، تا يك مقداري كه كارش روبراه ميشه به فكر اينه كه خوب من بايد خونه تشكيل بدم. غصة بيست سال بعدش را ميخوره. بعد كه كارمند ميشه غصة بازنشستگيش را ميخوره. چند سال زيادتر كار كنم بيشتر پول بگيرم، بازنشستگيم بهتر. بابا تو حالا بعله. تمام به فكر اينها هستيم. اما وقتي مردند مرا گذاشتند توي قبر… خدا كريمه. و حال آن خداي كريم، توي همين دنيا هم كريمه. آنجا وعده هم كرده. اينجا را وعده نكرده. تو اگر خدا را قبول داري آنجا را وعده نكرده، گفته كه لمثل هذا فليعمل العاملون. براي اول قبرت اينطوري عمل ميكنه. اما دنيا را فرموده است كه و ما من دابة الا لله رزقا. وعده كرده. نحن قسمنا بينهم معيشتهم. چطور اينجا را كه خدا وعده كرده، تقسيم كرده، همه را عاقلانه بهشون روزيشون را ميرسونه، حتي آن كرم لب جوي آب، آن را خدمتتون عرض شود كه روزيش را ميده و اينجا ما همهاش حواسمون پرته، غصه ميخوريم. ولي از اول قبر به بعد، خدا گفته و ما تجزون الا ما كنتم تعملون. جزاتون در مقابل عملتونه. كل نفس بما كسبت رهينه. هر نفسي گرو عملشه. كل امرء بما كسبت رهينه. اينقدر آيات داريم كه چه عرض بكنم. اينجا را ميگيم خدا كريمه، خدا ميرسونه، خدا علي بن ابيطالب را به فرياد، مگه علي غير از خداست، علي بن ابيطالب را به فريادمون ميرسونه. همينيم ما. من نميخوام شما را از اميدي كه داريد دورتون كنم ولي يك مقداري هم به فكر كار باشيد. من خودم گاهي ميشه بعضيها، مرحلة توبهاشون ميگذره، توبه ميكنند، ميگم مبادا سوء ظن به خدا داشته باشيد، توبة واقعي كرديد، بدان كه خداي تعالي تو را ديگه بخشيده. و سوء ظني به خدا نداشته باشد. چون بايد تعادل داشته باشه انسان. نه آنطرف بيفته نه اينطرف. اما تو اقلا براي اينهمه گناهي كه كردي، چهل روز زحمت بكش. نگو من رفتم دعاي كميل ديگه خدا تمام گناهانم را بخشيده. اشك ريختم، ديگه تموم شد. باز از فردا شروع ميكنم تا شب جمعه، باز برنامه همين تكرار. اين را نگو. اين را نه خدا گفته نه پيغمبر گفته نه ائمة اطهار فرمودند. هيچكس نگفته. توبه هم يك دفعه است در عمر. و توبوا الي الله توبة نصوحا. شايد شما، من يك دفعه نگاه ميكردم در تفسير اين آيه در تفسير برهان يادم ميآد حداقل هفت هشت تا روايت به اين مضمون بود كه توبة نصوح را از امام سؤال ميكنند كه چيه؟ ميگه ان لا تعود فيه ابدا. ابدا ديگه به گناه برنگرده. اين توبة نصوحه. اگر قطعه قطعه ات بكنند بگن بيا يك گناه بكن بگي نه. من با خدا قرارداد بستم كه ديگه گناه نكنم. يك دفعه هم بيشتر در عمر اين توبه نبايد انجام بشه. اگر ان لا تعود فيه ابدا، اگر برگردي كه توبة نصوح نكردي. اگر هم برنگردي كه يك بار ميشه. ايني كه ميگن صدبار اگر توبه شكستي باز آي، اين شعره. اين روايت نيستش. اولا توبه را نميشه شكست. توبه به معناي حركت به سوي خداست. آن استغفاره كه ميگيم هرچه انسان گناه ميكنه باز ميگه استغفر الله ربي، استغفر الله، استغفر الله. حتي رواياتي داره كه پيغمبر اكرم هفتاد مرتبه استغفر الله ميفرمود. اين طلب بخششه. خدايا مرا ببخش. بعله انسان بايد هميشه خودش را مذنب بدونه، هميشه خودش را باصطلاح گناهكار در مقابل عظمت پروردگار بدونه. اين يك حرفه. توبه، حركت به سوي خدا اين يك حرف ديگه است. لذا ما ميگم استغفر الله ربي و اتوب اليه.
حالا بندگي خدا يك كار بسيار مهميه. شما در همين سيرتون به سوي خدا كه حركت ميكنيد، هرچه داراي كمالات بيشتر ميشيد، بندگيتون بيشتر ميشه، خدا قدرت بيشتري در اختيارتون ميگذاره. عين يك كارمند اداره. توي يك اداره رفته هر چه بيشتر كار ميكنه و بيشتر مورد اعتماد ميشه، بيشتر دستش باز ميشه توي اداره. ميبرندش بالاتر. كارمند جزء بوده كم كم شده رئيس دفتر مثلا فرض كنيد مدير، كم كم هم شده معاون، كم كم هم شده رئيس. حالا همهاش در اختيارشه. چرا اين همه را ميگذارند در اختيارت؟ وقتي بهت اعتماد كنند. وقتي تو درست عمل كني، درست كار كني. و الا ماها كه من فكر ميكنم بعنوان بندة و بعنوان كارمند خدا هنوز قبول نشديم. خدا خيلي گذشت داره كه همينطوري قبولمون داره. يك وقتي گفتم. گفتم كه ما گاهگاهي هم كه گوش به حرف شيطان بديم، در واقع مثالمون اينه كه رفتيم جبهه براي ايران جنگ كنيم. گاهي هم ميريم آنطرف، با صدام هم، از دستورات ايشان هم گاهي عمل ميكنيم. اين دولت با ما چيكار ميكنه؟ شيطان دشمن خداست. يقينا شيطان از صدام دشمنتره نسبت به خداست تا صدام نسبت به ايران. صدام يك چند روزي ميخواد رياست بكنه. شما سرباز ايران باشيد بري آنطرف گاهي. من خيلي گوش به حرف او نميدم. روزي چند تايي. چند تا دستورش را عمل ميكنم. شما چطور ميبينيد اين شخص را؟ اين يك دفعه بره آنور گوش به حرف آنها بده، ميآورندش اعدامش ميكنن و حقش هم هست. حالا ببينيد خدا از ما چقدر ميگذره. ميفرمايد و يعفو عن كثير از خيلي از كارهات ميگذره خدا، لا تعبدو الشيطان انه لكم عدو مبين. دشمن شماست و بر فرض ما حالا بشيم بندة خدا، بيائيم توي خط. تا اينكه كارمند رسمي خدا باشيم و از مزايا استفاده كنيم خيلي كار داره. يك كارمند موقتي هستيم و خدا يك حقوقي به ما ميده، نه از حق بيمه، نه از حق مزايا، هيچي هيچي استفاده نميكنيم، نه از حق عيدي، هيچي بهمون نميده. براي چي؟ براي اينكه ما هنوز معلوم نيست، كارمند رسمي اينجا نشديم. واقعاها. كي كارمند رسمي انسان ميشه؟ وقتي كه هيچ جائي را جز آنجا نشناسه. هيچ جائي، ما كارمندي هستيم امروز، يكي دو روزي، يك كتابي خونديم، يك خوردهاي از خواب پريديم.
يكي از دوستان، امروز عصري بهش ميگفتم كه من گاهي وضعم خوبه گاهي چه، گفتم خوابت سبكه بد نيست. آخه ماها، الناس نيام. ماها همهامون خوابيم. و الا چه عرض كنم، نميتونم بعضي مطالب را همچين صريح بگم. ميترسم كه مأيوس بشيد. و الا آقايون كارمند رسمي يك ادارهاي كه داراي مزاياست و بازنشستگي هم بهش ميدهند، اين ديگه صبح كه از خونه در ميآد اشتباه نميره به يك ادارة ديگه. شما كارمند شهرداري هستيد، بريد تو، امروز اشتباها رفتيد توي فرمانداري. فردا رفتيد مثلا…، با اينكه همة اين ادارات مال يك دولته. واي بر آنكه مال دو تا دولت باشه. يكي دشمن ديگري. ماها رسمي نشديم. بندة رسمي خدا، كارمند رسمي خدا آن بندهاي است كه يك چشم بهم زدن برخلاف اوامر پروردگار عمل نكنه. ائمة اطهار عليهم السلام. عالم وجودند. هيچ. آنها، اما شماها ميتونيد نزديك بشيد به آنها. ميتونيد معاونشون بشيد. بعله. شما ميتونيد معاون امام زمان بشيد، همة شماها كه اينجا هستيد. اللهم انصر من نصره. ناصر كيه يعني معاون، كمك. معاون يعني كمك. كمك طرف. شما ميتونيد معاون، شما امام زمان نميشويد، خدا آنها را يك موجودات ديگهاي خلق كرده، خيلي هم بالا. هيچ با ما طرف نسبت نيستند. لا يقاس بنا احد. خيلي خوب هيچي. لذا انسان اگر ميليونها سال توي دنيا خدا عمرش بده و انسان زحمت بكشه، مثل حضرت خضر كه هزار سال چند هزار ساله داره زندگي ميكنه و لحظه به لحظه، چون او متوقف نميشه، داره به طرف كمال حركت ميكنه، بازهم نوكر امام زمانه. امام زمان نميشه. نه خضرش ميشه نه حضرت عيساش ميشه. حضرت عيسي هم هست داره كار ميكنه ديگه. و ولي ميتونه انسان معاون بشه، ميتونه رئيس دفتر بشه، ميتونه كارمند عاليرتبه بشه، ميتونه كارمند جزء بشه. بالاخره يك كاري به دستش ميدهند. اما شرطش چيه؟ شرطش اينه با دشمن نسازي. بندة كامل بشي. بندة كامل هم، حتي در مكروهات، در مستحبات رعايت ميكنه. يكي از بزرگان ازش پرسيدند كه شما از كجا به اين مقام رسيديد؟ فرمود كه ما برامون احكام خمسه نبود. يا حلال بود يا حرام. يعني مستحبات ملحق به واجبات ميشد، مكروهات هم ملحق به باصطلاح محرمات ميشد. ما همه را اينجوري رفتار ميكرديم. واجب دوست داره يا غير واجب. فرقي برامون نميكرد. بايد يك همچين حالتي داشته باشيم.
و واقعا بيائيم امشب كه شب جمعة اول ماه صفره و ما نزديك به تولد حضرت موسي بن جعفر، شب سه شنبه، ميلاد مسعود حضرت موسي بن جعفر ارواحنا فداه هست، بيائيم تصميم بگيريم، همين تصميمش هم خوبه، بياييم بندة خوب خدا بشيم. بگيم خدايا دست ما را بگير. ما ميخوايم، واقعا اين را من از طرف همه اتون ميگم، كوچك و بزرگ، همه دوست داريد بندة خدا بشيد. همه ميخوايد از اين خواب غفلت نجات پيدا كنيد. بيائيم واقعا از خدا بخوايم امشب بيائيم بندة واقعي خدا بشيم. هواي نفسمون را بگذاريم كنار. شيطان را از خودمون دور كنيم. ببينيم گوش به فرمايشات خاندان عصمت بديم ببينيم چي از ما ميخوان فورا بگيم چشم. يك شخصي بود در كوفه اين اسمش كليب بود. هر كس يك روايتي، همينقدر ميفهميد سند درسته، امام صادق فرموده، ميگفت سلمنا، قبول كرديم، تسليم. اسمش كم كم شده بود كليب تسليم. تسليم بود در تمام حرفها. ابن ابي يعفور ميآد خدمت امام صادق عرض ميكنه آقا اين انار را شما نصف بكنيد. انار صحيح و سالم، هر دو طرفش هم سالم، بفرمائيد نصفش حلاله نصفش حرامه. منهم ميگم نصفش حلاله نصفش حرامه. هيچ فلسفهاش را هم نميخوام. بگم چرا اين نصفه حرامه اين نصفه چرا حلاله. در مقابل شما اينجوري هستيم.
يك زني بنام ام خالد محمديه آمده خدمت حضرت صادق عليه الصلاة و السلام ميگه آقا اطباي عراق كه آنوقت زمان، زماني بود كه بغداد مركز اطباي حاذق بود، اطباي عراق به من گفتند كه شراب كهنه بخورم، اين درد دل من خوب بشه. يك درد دلي داشت، حالا چي بود. حضرت فرمود چرا آمدي مسئلهات را از من ميپرسي؟ گفت اقلدك ديني. من در دين از شما پيروي ميكنم. روز قيامت ميخوام به خداي تعالي عرض كنم كه اگر شما گفتيد بخور و من خوردم، بگم امام صادق فرمود و روز قيامت اگر گفتيد نخور و نخوردم و مردم، بگم امام صادق فرمود. من اقلدك ديني. حضرت رو ميكنند به ابي بصير بهش ميفرمايند ببين چه زن باكمالي. اي كاش همهامون ياد ميگرفتيم از اين زن. بعد حضرت فرمود يك قطره شراب را بهت تجويز نميكنم، ولو جانت به حلقومت برسه. چون خداي تعالي در حرام شفا قرار نداده. حالا ماها اصلا ميگيم اگر چيزي حرام نباشه اصلا بركت نداره. خدا نكنه اينجور باشيم، نيستيم الحمد لله.
بيائيم بندة واقعي خدا بشيم، تسليم باشيم. به خدا قسم، به خود خدا قسم، من قسم ميخورم حالا اينجا جاي قسم هم نيست، كه خدا از ما بهتر مصالح ما را جلوي پامون ميگذاره تا عقل خودمون. ما از اين بچة دو ساله هم در مقابل پدر، ما در مقابل خدا عقلمون خيلي كمتره، خيلي كمتر. خدا حكيمه، خدا ميدونه ما چي ميخوايم، چي نميخوايم. عسي ان تحبوا شيئا و هو شر لكم. خيلي چيزها را ما دوست داريم. نه آقا من حساب كردم كجاي اين مطلب اشتباه ميگه داره كه من يك همچين چيزي از خدا خواستم خدا چرا نميده. تو كجا اهل حسابي؟ مگه حساب سرت ميشه. كجا مصالح دنيا را، مصالح، مگر درك ميكني؟ و چه بسا خيلي چيزها را ما دوست نداريم و هو خير لكم. اين بهتره براي شما. اگر به خدا قسم امشب تصميم بگيريم بندة خدا باشيم، خدا بهمون بيشتر محبت ميكنه. بيشتر راه مياندازه. بيشتر به سوي خدا حركت ميكنيم، خدا بهتر دست ما را ميگيره. حتي بعضيها كه در راه كمالات قدم برميدارند و بعضيها، چرا آقا ما پيشرفت نداريم؟ عجله نكن. ميرسيد همهاتون به كمالات انشاء الله اگر مقيد باشيد، طبق دستورات خدا و پيغمبر و ائمة اطهار اگر عمل بكنيد، انشاء الله به كمالات ميرسيد. روزتون بهتر از روز قبل باشه. همين اندازه، توقف نكرده باشيد. يك روز و دو روز هم شايد معلوم نشه، امروز از يك ماه قبل بهتريد. خوب باريك الله. اما اگر مساوي باشه انسان، من ساوا يوماه. اين يوما كه ميگم چون دو روز درست تشخيص داده نميشه در مسائل روحي. يعني دو زمانش، پارسال با امسال من چندان فرقي نكردم. هيچ فرقي نكردم. اين فهو مغبون. يعني ضرر كرده. چون سرمايه را از دست داده و چيزي هم عايدش نشده. اين ضرر كرده ديگه. و كسي كه روز بعدش بدتر از روز قبلش باشه، فهو ملعون. خيليه. من جوانيها خيلي اهل عبادت بودم، دروغ هيچوقت نميگفتم، ولي حالا ديگه، من جوانيها اينطوري بودم حالا ديگه. اين ملعونه. بدونيد روز به روز از رحمت خدا دورتر ميشه و به بدبختي منتهي ميشه. روايت داره كسي كه چهل سال از عمرش بگذره و مشغول گناه بازم باشه شيطان ميآد دستي به صورتش ميكشه وجه لا يفلح ابدا. ديگه اين صورت رستگار نميشه. البته شيطان ميگه ولي نااميد هم نبايد بشه انسان.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.