۲۳ رمضان ۱۴۱۳ قمری – غربت امام زمان (ارواحنافداه)
«بسم الله الرحمن الرحیم الحمد الله رب العالمین و الصلاة و السلام علی اشرف الانبیاء و المرسلین سیدنا و نبینا اباالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین لا سیما علی سیدنا و مولانا الحجة بن الحسن رُوحی و الأرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ حم * وَ الْکِتابِ الْمُبینِ * إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرینَ * فیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ»[1]
شب قدر است، شب سرنوشت است، شب تعیین سعادتها و شقاوتها است، شبی است که خدای تعالی اسم امشب را لیله مبارکه، شب پُربرکت، شب پُرنعمت، شب پُررحمت گذاشته است. در فضیلت آنقدر امشب را بالا برده است که ارزش آن از هزار ماه بیشتر است و ظرف امشب را برای نزول قرآن تعیین فرموده است. قرآنی که تنها اثری از وجود پروردگار است، او در این شب نازل شده است «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ»[2] اسم امشب قدر است، قدر به معنای اندازه و اندازهگیری است. تعیین مقدرات انسان امشب میشود. در دعاهای امشب خواندیم که خدایا اگر نام ما در زمره اشقیا است محو کن و در زمره سعدا بنویس، چون خود تو در قرآن فرمودهای: «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ »[3] خدایا تو محو میکنی، تو اثبات میکنی، همه کارها در دست تو است، مولای ما، عزیز ما، آقای ما، آن که جان همه ما به قربان او، حکومت امشب در دست او است که بهتر از هزار ماه حکومت دنیایی با زرق و برق ریاست و دنیاداری و حکومت ظالمانه بنیامیه است. آقای ما امشب از سر شب مینشیند در جایی که تمام عالم هستی زیر پای او است مقدرات مردم را تعیین میکند، امشب را به کره زمین اختصاص داده است. إنشاءالله در آن طومار نام من و شما جزء یاران او باشد، جزء دوستان او باشد. چند سال قبل در چنین شبی بود، یک نفر دیده بود طوماری دست آقا است، اسامی شما مردمی که در این مجلس هستید نوشتهاند و در سرلوحه این طومار نوشته شده است این دسته از دوستان ما هستند. ای خدا ما هیچ امیدی نه به اعمال خود، نه به محبت خود…، خود من همین امشب فکر میکردم من چه دارم، هیچ. نماز من لایق پروردگار است؟ نه. روزه من؟ اعمالی که انجام دادهام؟ هیچ، فقط یک چیز داریم و آن محبت آقا حجةبنالحسن که جان همه ما به قربان او، آن هم محبت کامل نیست. یک محبتی است که…، این اندازه را من از طرف همه به پیشگاه مولای خود حجةبنالحسن عرض میکنم که آقا هر یک از ما اگر همین امشب شما را حتی در خواب ببینیم تا چند روز خوشحال هستیم، هیچ چیز نداریم، هیچ، دست به دامن امام زمان خود امشب بیندازید، عرض کنید آقا «إِرَادَةُ الرَّبِّ فِی مَقَادِیرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَیْکُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُیُوتِکُمْ»[4] همین امشب تقدیرات وارد به محضر شما میشود و از کنار خانه شما صادر میشود، آیا میشود «أَ تُسَلِّطُ النَّارَ عَلَى وُجُوهٍ خَرَّتْ لِعَظَمَتِکَ سَاجِدَةً وَ عَلَى أَلْسُنٍ نَطَقَتْ بِتَوْحِیدِکَ صَادِقَةً وَ بِشُکْرِکَ مَادِحَةً وَ عَلَى قُلُوبٍ اعْتَرَفَتْ [بِمُحِبَتِکَ صاحِبَالزَمان، بِأُلُوهیَتِکَ یا أَلله]»[5] اعتراف کردیم به محبت شما، آیا آتش دنیا و آخرت، آیا شقاوت دنیا و آخرت، آیا بدبختی در دنیا و آخرت متوجه این دلها میشود؟ «مَا هَکَذَا الظَّنُّ بِکَ» ما به تو چنین گمانی نداریم «وَ لَا الْمَعْرُوفُ مِنْ فَضْلِکَ» آقا حجةبنالحسن معروف است از فضل تو و کرم تو اینچنین برنمیآید. خود او فرمود: وقتی که جعفر تائب که آنوقتها به او جعفر کذاب میگفتند، وقتی حضرت او را بخشیدند و کسی سؤال میکند نظر شما درباره عموی خود جعفر چیست؟ فرمود: «وَرِثْنَا الْعَفْوَ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ»[6] چطور یوسف برادرهای خود را ببخشد بگوید: «لا تَثْریبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ»[7] ما عموی خود را نبخشیم. من عرض میکنم آقا جان یوسف شاگرد ابجدخوان مکتب عفو شما است، شما خیلی بالاتر، شما خیلی باعظمتتر اظهار لطف و محبت میکنید. امشب شب دعا است، من زیاد نمیخواهم برای شما حرف بزنم، اول خواهش ما از آقای خود…، آقایان این را بدانید ما در هر کجا که باشیم در محضر آقا امام زمان هستیم. الآن شما فرض کنید یک تختی برای آقا گذاشتهاند، ما هم یک مُشت معصیتکار، یک مُشت گنهکار دور این تخت جمع شدیم، آقا اول خواهش ما این است که شما از ما راضی بشوید، شما ما را عفو کنید، ما در حق شما خیلی کوتاهی کردیم، آقا جان شما فرمودهاید: «إِنَّا غَیْرُ مُهْمَلِینَ»[8] ما اهمال درباره مراعات شما نمیکنیم، شما را رعایت میکنیم، ولی یا بقیةالله ما خیلی به شما ظلم کردهایم. هر هفته لااقل دو مرتبه قلب شما را رنجانده و محزون کردیم ولی در عین حال ناقص هستیم چه کنیم، ضعیف هستیم، امشب که شب حکومت شما است، شب عظمت شما است، شبی است که خدا امشب را به خاطر حکومت شما مبارک قرار داده است. در قرآن خود فرموده است: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ» ما قرآن را در شب پربرکت نازل کردیم. شب بابرکت، برکت امشب به خاطر لطف آقا حجةبنالحسن است. «فیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ » این جمله آقا جان یا بقیةالله ما را زیاد میترساند، در امشب اموری که جدا از هم میشوند، افرادی که از هم جدا میشوند، آنهایی که شقی هستند و آنهایی که سعید هستند، از یکدیگر جدا میشوند، امر امشب محکم است، یعنی اگر امشب خدایی نکرده ما نتوانستیم تا «مَطْلَعِ الْفَجْرِ»[9]…، از امام زمان خود بخواهیم که نام ما را در زمره سعدا قرار بدهد، دیگر بعد از امشب نمیشود، امشب محکم شده است، حُکم شده است، قاضی بزرگ، نماینده خدا، لسانالله، نفسالله، عینالله، امشب را قضاوت کرده است که این شخص خیلی به ما ظلم کرده است، این شخص آنقدر ضعیف بوده است که یک جا به او گفتند تو از فلان دسته هستی، دیگر حرف ما را در آن اداره نزد، اسم ما را از روی سر خود برداشت که به او نگویند این امام زمانی هست. برای این شخص ننگ بود که به او بگویند تو طرفدار حجةبنالحسن هستی. خاک بر سر چنین افرادی، اینها توقع نداشته باشند که جزء خوشبختها باشند، رفتهرفته همین اعتقادات آنها هم از دست آنها گرفته خواهد شد. ما در حق امام زمان خود کوتاهی کردیم. هر کس امشب صدای من را میشنود، من این مطلب را دارم میگویم و میدانم آقا حجةبنالحسن میشنوند و یک روزی خدمت ایشان میگویم آقا من به اینها گفتم، از این به بعد همه جا باید اسم امام زمان را ببرید. پای سخنرانی و منبری که نام امام زمان برده نمیشود ننشینید، اعتراض کنید، امام زمان شما را حفظ خواهد کرد. اینقدر انسان بیانصاف، هر چه ما داریم از امام زمان هست. فرمودند: بگو به این مردم که من غریب هستم. بگو به این مردم که من مظلوم هستم. بگو کسی به یاد من نیست. امشب شما در دعاهایی که در شب قدر دستور داده شده است که بخوانید…، هر دعایی را گفتند یک دفعه بخوانید اما این دعای شریف که الآن همه شما با من میخوانید، این را گفتند مکرر بخوانید، به یاد امام زمان خود باشید، کلید سعادت امشب در یاد امام زمان و اظهار محبت به امام زمان است.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِه فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلًا» یعنی خدایا ما لیاقت نداریم یاور امام زمان باشیم؟ خدایا تو باش «کُنْ لِوَلِیِّکَ» تو بوده باش برای ولیّ خود، دوست خود، بنده خود، آقا حجةبنالحسن (رُوحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) ولیّ او باش، حافظ او باش، ناصر او باش، راهنمای او باش، حتی چشم او باش، تا اینکه تو او را در روی زمین ساکن کنی، به او سکونت بدهی، به او آرامش بدهی «حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً» همه مطیع او باشند، همه به او اظهار ارادت بکنند «وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلًا» آقا از نگاه به مردم لذت ببرد، از تشکیلات عدل و داد آقا لذت ببرد «وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلًا» از همه چیز لذت ببرد، حالا که جز حزن و اندوه و ناراحتی آقا حجةبنالحسن چیز دیگری عائد ایشان نمیشود. شنیدید از جناب حاج آقای ذبیحی، این مرد بزرگوار که خدا إنشاءالله ایشان را حفظ کند، ایشان در سن شش سالگی و هفت سالگی نابینا شدند ولی تمام قرآن را حفظ هستند، که پیش خود من خواندند و خود من شاهد هستم در افغانستان با شیعیان چه میکنند. شما میشنوید، آن هم خیلی ناقص میشنوید در لبنان و جنوب لبنان با شیعیان چه میکنند، ناقص میشنوید، در هندوستان و پاکستان که خدا لعنت کند این حزب صحابه را، وهابیهای کثیف را، که اینها به هیچ چیز شیعه رحم نمیکنند. ماها میشنویم، خیلی هم ناقص میشنویم، اما آقای مظلوم ما اینها را نگاه میکند، میبیند. همانطوری که علیبن ابیطالب (علیه السلام) نگاه میکرد، دید پهلوی فاطمه زهرا شکسته است، به روی زمین افتاده است. آقا حجةبنالحسن هم دارد نگاه میکند. همانطوری که علی بن ابیطالب اجازه نداشت که عکسالعملی نشان بدهد، آقای مظلوم ما، آقای غریب ما هم فعلاً از طرف خدا اجازه ندارد که عکسالعمل نشان بدهد. چرا؟ برای اینکه هنوز سر من و شما به بازیهای بچگانه خود مشغول است و به دنیای خود پرداختهایم و هنوز حاضر نیستیم آنطوری که یک روز از نایب ایشان استقبال کردیم…، به خدا قسم این حجت است بر شما مردم، آن روزی که امام (رضوان الله علیه) از پاریس به ایران میآمد دیدید چطور استقبال کردید، اگر همانطور از خود آقا استقبال کنید، یک روز نیمه شعبان که میشود همه شما در خیابانها راه بیفتید، ما دیگر امام زمان خود را میخواهیم، ما امروز همه برای حجةبنالحسن راهپیمایی میکنیم، اگر شما روز جمعه آخر ماه رمضان زبانِ روزه برای آزادی قدس راهپیمایی میکنید…، این یک سرسوزن از ظلمهایی است که در این دنیا انجام میشود، اگر برای امام زمان خود هم روز عید فطر یک راهپیمایی کنید…، خاک بر سر آن پیشنماز و پسنمازی که روز عید فطر که روزی است که خدای تعالی برای مسلمانها عید قرار داده است و برای محمد و آل محمد زُخرُ و شرف و عزت قرار داده است، برای آنها شرف و زُخرُ و عزت قرار داده است که در دعای روز نماز عید فطر میخوانید، در آن روز اقلاً نام امام زمان را هم در نماز خود ببرید، دستور است، ولی متأسفانه به همین مقدار بسنده میکنند که «اللهم صل و سلم» یکی یکی ائمه را نام میبرند تا به امام زمان میرسند. از مستحبات و مؤکده نماز جمعه و نماز عیدین این است که انسان برای امام زمان خود دعا کند و از آن حضرت اسم ببرد و مردم را متوجه مقام مقدس امام زمان خود بکند. اگر روز عید فطر، روز عید قربان شما در ضمنِ همان تکبیرات گاهی هم بگویید یا صاحبالزمان چه میشود؟ چه میشود؟ چرا ماها غافل هستیم؟ چرا شیطان اینطور ما را از امام خود دور کرده است؟ یا بقیةالله، آقایان من خیلی امشب از شما عذر میخواهم، نمیتوانم درست حرف بزنم، به خدا قسم اگر چشم دل خود را باز کنید میبینید تقدیرات شما تمام به دست امام زمان شما به صریح قرآن…، ملائکه الآن دارند پَر میزنند به خدمت امام زمان میرسند و میگویند آقا ما با این مرد چه کنیم؟ یک سال از شب ۲۳ ماه رمضان گذشته تا به حال این کم به یاد شما بوده است، پیروی از شما نکرده است؟ هرچه دل او خواسته است انجام داده است، شب چهارشنبه ۲۳ ماه رمضان را بیشتر از توجه به شب عظمت شما، شب قدر، به آتشسوزی و کارهای برخلاف اسلام و اعمالی که زرتشتیها انجام میدادند گذرانده است. همین امشب سر شب میآمدیم بچههای آنها، همین بچههای شیعهِ مسلمان اطراف آتش جمع شدند و امشب را خنده میکنند، همه مصائب مردم دنیا را که فراموش کردند هیچ، مصیبت علی بن ابیطالب را هم فراموش کردند و خدا نیامرزد آن کسانی را که اینطور ما را از امام زمان خود دور کردهاند. چند روز دیگر هم عید نوروز است دیگر تمام مسائل فراموش میشود. همین امشب خود شما فکر کنید ببینید خوب است نام شما را در اشقیاء بنویسند یا در سُعدا؟ شمایی که در صراط مستقیم نیستید، چه با شما بکنند؟ لطف آقا است «وَ یَعْفُ عَنْ کَثیرٍ»[10] خدای تعالی در قرآن میفرماید: که خدای تعالی از خیلی از کارهای ما، ما را عفو میکند، از ما میگذرد، وگرنه به خاطر این اعمال ما بخواهد ما را بگیرد، ما باید بدتر از شیعیان افغانستان و شیعیان سایر بلاد باشیم، باید بدبخت باشیم، باید بیچاره باشیم، لطف آقا است چه کنیم. بنده بد را هم بالأخره نگه میدارد.
«اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِه ٍ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلًا» یا بقیةالله، آقا جان دست ما به دامن تو است، یا صاحبالزمان، آقا جان ما یک خواهش داریم، یک جمعیت کمی امشب در خانه ما آمدهاند، در این منزل چقدر جمعیت میگیرد؟ از این همه جمعیتی که در مشهد هستند و امشب قرآن به سر میگیرند، این دسته را به خاطر مادر خود زهرا، به خاطر بزرگواری خود، عنایت بفرمایید فرداً فرد این جمع را، زن و مرد را، نام اینها را جزء خوشبختها و سعادتمندها امشب بنویسید. آقاجان متشکر میشویم، قربان خاک پای شما میشویم، خواهش میکنیم آقا، آقا جان تمنا میکنیم، آقا جان خواهش میکنیم، عزیز زهرا خواهش میکنیم، همه شما خواهش کنید از آقای خود حجةبنالحسن که امشب نام شما را در زمره سعدا بنویسد. قربان آن دست شما، قربان آن قلم شما، بنویسید ما سعید باشیم، ما خوشبخت باشیم، دنیا و آخرت ما اصلاح بشود، ما در مقابل آن یک قول به شما میدهیم و آن اینکه کوشش کنیم تا زمان ظهور شما در محضر شما سرباز خوب شما باشیم و در رکاب شما شمشیر بکشیم و جان خود را فدای مقدم مبارک شما بکنیم.
جان چه باشد که نثار قدم دوست کنم این متاعی است که هر بیسروپایی دارد
آقا جان خواهش میکنیم، هر کس امشب این خواهش را نداشته باشد باید برود روی یقین و ایمان خود کار کند، خواهش کنید، تقاضا کنید، آقایان خیلی بار ما سنگین است، خیلی دوش ما از گناه به زیر آمده است، صورت سیاه، قلبها سیاه، اما حالا شما تصادفاً در این مجلس آمدهاید و من هم تصادفاً خدا میداند وقتی منبر میآمدم فکر این مسائل نبودم که اینطور حرف بزنم، حالا آمد، اینطوری شد، إنشاءالله آقای ما حجةبنالحسن به ما نظر لطفی خواهند کرد، دامن ایشان را در دست بگیرید، آقا جان خواهش میکنم. یکی از آقایان وقتی که دعای ندبه میخواند میگوید: در حال مکاشفه دربهدر دنبال آقا گشتم تا رسیدم در مسجد الحرام، دیدم دست را به در خانه کعبه زده است، دامن او را گرفتم گفتم «بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی لَکَ الْوِقَاءُ وَ الْحِمَى»[11] آقا جان چقدر دنبال شما بگردم، همه جا رفتیم، خود شما میدانید مسجد جمکران رفتیم، مسجد سهله رفتیم، مساجد مختلفی که به نام شما بود رفتیم شاید چشم ما به جمال شما بیفتد. یکی از دوستان به عشق مولا هفتصد کیلومتر راه را هر شب جمعه به مسجد جمکران میآمد که خدمت امام زمان خود برسد. علی بن مهزیار اهوازی سی سفر از اهواز به مکه پیاده رفت تا خدمت امام زمان خود برسد. مرحوم آسید محسن جبلعاملی هفت سال در مکه ماند با آن وضع مکه، شاید خدمت امام زمان خود برسد. شما فکر نکنید که این عزیزِ عزیزان، این محبوب همه، این کسی که امام صادق قلب عالم امکان میفرماید: «لَوْ أَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَیَّامَ حَیَاتِی»[12] اگر من او را درک میکردم، تمام دوران عمر خود خدمتگزار او بودم. این عزیزِ عزیزان میشود امام ما باشد و زیر سایه او باشیم و میشود امشب یک نظر لطفی به ما بفرماید.
از بعضی از قضایا استفاده میشود که آقا دوست دارد روضه عموی ایشان ابوالفضل خوانده بشود، ما به امید اینکه آقا این روضه را دوست دارند، چراغها را خاموش کنید، امشب این روضه را بخوانیم «السلام علیک یا ابوالفضل العباس ابن امیرالمؤمنین یا بابالحوائج» من به آقایان عرض میکنم تجلیات حضرت بقیةالله مختلف است، یکی حال خوبی پیدا میکند، یکی استشمام عطر وجود مقدس ایشان را میکند، یکی چشم او به جمال ایشان روشن میشود، یکی هم صدای نازنین ایشان را میشنود، هر کدام از شما در هر مرحلهای از تجلیات قرار گرفتید، سلام این سگ ناقابل ایشان را به آن آقا برسانید. «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّةَ اللَّهِ» حالا که حال توجهی به آقا پیدا کردید همه با صدای بلند یا صاحبالزمان.
آرام آرام، شماها فکر میکنید که این عطر عجیبی که در مجلس آمده است، این توجهی که شما به حجةبنالحسن پیدا کردید از خود شما است؟ نه به خدا قسم، این عنایاتی است که آقا فرمودند، تشکر میکنیم آقا جان، مولا جان، سلام همه دوستان خود را در تمام جاها که هستند به شما عرض میکنیم .
ابوالفضل (علیه السلام) وارد شریعه شد. لبهای او تشنه بود، دستها را زیر آب برد «فَذَکَرَ عَطَشَ الْحُسَیْنِ»[13] ناگهان به یاد لبهای تشنه سیدالشهداء افتاد، آب را روی آب ریخت، از شریعه خارج شد، تمام همت ابوالفضل این است که این مشک آب را به خیمهها برساند، لذا میبینید وقتی دست راست او قطع میشود بند مشک را به طرف چپ میاندازد، وقتی دست چپ او قطع میشود بند مشک را به دندان میگیرد، اما یک وقت هم دیدند ابوالفضل در جای خود متوقف شد! همان وقتی که تیر آمد به مشک وارد شد و آبها به روی زمین ریخت، ظالمی هم آمد با عمود آهنین بر فَرق نازنین ابوالفضل زد، از روی اسب به روی زمین افتاد، صدا زد: برادر، برادر خود را دریاب.
[1]. دخان، آیات 1 تا 4.
[2]. قدر، آیه 1.
[3]. رعد، آیه 39.
[4]. الکافی، ج 4، ص 577.
[5]. المصباح للکفعمی، ص 557.
[6]. الکافی، ج 8، ص 308.
[7]. یوسف، آیه 92.
[8]. بحار الأنوار، ج 53، ص 175.
[9]. قدر، آیه 5.
[10]. شوری، آیه 34.
[11]. بحار الأنوار، ج 99، ص 107.
[12]. همان، ج 4، ص 258.
[13]. شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار علیهم السلام، ج 3، ص 192.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.