۲۰ رجب ۱۴۲۶ قمری – ۴ شهریور ۱۳۸۴ شمسی – شرح حالات مرحوم حاج ملاآقاجان

اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم

بسم اللّه الرحمن الرحيم

الحمدللّه والصلوة و السلام علي رسول‌اللّه و علي آله آل اللّه لاسيما علي بقيةاللّه روحي و ارواحُ العالمين لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم،

بسم اللّه الرحمن الرحيم

يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ اِتَّقِ اللَّهَ وَ لَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَ الْمُنَافِقِينَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيماً حَكِيماً ٭ وَ اتَّبِعْ مَا يُوحَي إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيراً ٭ وَ تَوَكَّلْ عَلَي اللَّهِ وَ كَفَي بِاللَّهِ وَكِيلاً (سوره احزاب / آيات 1 – 3)

همانطوري كه همه تان مطّلع هستيد امروز كه بيستم ماه رجب است. روزِ رحلت مرحومِ آقاي حاج ملاآقاجان زنجاني است كه به گردن مان حقّ دارد و همانطوري كه ميدانيد جمعيّت زيادي ديروز و ديشب در زنجان براي بزرگداشت چهل و نهمين سال رحلت ايشان، اجتماع كردند و اينجا معلوم ميشود كه حضرت بقيةاللّه ارواحنافداه چگونه معزّ الاولياءست.

يك فردي كه در روز رحلتش من در زنجان نبودم، نجف اشرف مشرف بودم از دنيا كه رفته بود شايد عدّه اي محدودي تشييعش كردند و در قبرستان عمومي بسيار غريبانه و مظلومانه او را به خاك سپردند ولي هر سال كه بر سالگردش مي گذرد ميبينيم محبّت مردم، استقبال مردم نسبت به ايشان بيشتر مي شود و من به خصوص هيچ سال از اين همه سال موفق نبودم كه چنين روزي كنار قبر ايشان باشم و بعضي از سالها عمداً نمي رفتم كه بعضي افراد ظاهرِبين پست مي گويند فلاني محرّك اين جمعيّت است و مسجد اعظم يا حسينيه اعظم زنجان به خاطر او، مملوّ از جمعيّت و صدها و بلكه هزارها جمعيّت مثل ديروز و ديشبي اطعام ميشوند و اظهار محبّت ميكنند.

من فكر ميكنم چون از كلمات خود آن مرحوم است كه ظهور اصغر، شروع شده و همين كه مردم ناخودآگاه يا خودآگاه به طرف اظهار محبّت نسبت به حضرت بقيةاللّه هستند و حتّي كاري ميكنند كه روسا، رئيس جمهورشان توجّه به حضرت وليعصر ارواحنا فداه اگر داشته باشد بيشتر مردمي و مورد علاقه مردم واقع ميشود.

گاهي بعضي از افراد كه خدا انشاءالله هدايتشان كند رفتار شما دوستان عزيزمان را بخصوص در اين ماههاي اخير كه امتحاني يا سميناري يا گردهمايي باشكوهي براي شما بوده ديدم يك كسي نوشته كه: تزكيه نفس شكم سير شدن است! تزكيه نفس كار و كوشش كردن است.

تزكيه نفس – اينهايش را من ديگر ميگويم – مثل الاغ كار كردن و هيچ نفهميدن و شب در يك طويله اي استراحت كردن است!

از انسانيّت هيچ خبري نيست كه حتّي مينويسند، حتّي در سايتها تذكّر ميدهند! ولي، خدا را شكر كنيد كه شما با قرآن آشناييد، شما با كلمات خاندان عصمت آشنائيد، شما جزء آنهايي هستيد من در اين امتحانات فهميدم كه خداي تعالي ميفرمايد در اوائل قرآن ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًي لِلْمُتَّقِينَ ٭ اَلَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ (بقره / 3 – 4).

يا، نستجير باللّه اسلام و قرآن در زمان ما كناري برود و يا اينكه اَلَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ شماييد كه بوجود مقدّس حضرت بقيةاللّه ارواحنافداه ايمان داريد، به آن حضرت متوسليّد، اَلَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ… مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ از آنچه كه از خوان احسان مرحوم حاج ملاآقاجان رحمةاللّه عليه – شايد بعضيها خيال كنند به وسيله ي من- من بچّه ي خردسالي هستم كه سفره ي او را براي ضيافت شما پهن ميكنم، ديده ايد در جلسات مهماني بخصوص اگر مهماني خصوصي باشد، يك بچّه مي آيد سفره پهن ميكند غذا را از پشت پرده ميگيرد، در سفره ميگذارد و ميهمانان عزيز از آن استفاده ميكنند، نقش من بيشتر از اين نبوده – او از مواليانش هر چه بوده گرفته كه يك مردي كه از نظر ظاهر شايد او را عالم كه نميدانستند بماند يك مرد معمولي كشاورز تصوّرش ميكردند، پشت پرده بود، غذاهاي معنوي، حكمتهاي الهي را من بچّه بودم، ظرفيّت نداشتم، ظرف من كوچك بود ولي در عين حال هر چه ميتوانست و من قدرت داشتم به دست من ميداد و من در اين سفره ميگذاشتم كه يكي از اين سفره ها كتاب پرواز روح است.

اين كتاب پرواز روح من اگر بخواهم خودم بگويم چون به من ميرسد، كسي ديگري شايد كمتر اطّلاع داشته باشد، كتاب پرواز روح درباره ي مسائل اختلافي بين شيعه و سنّي نوشته نشده، ولي خانواده هايي از سنّي ها را شيعه كرده و معتقد به امام زمان علیه السلام نموده كه همه ي اينها محفوظ است.

افرادي كه اصلاً مذهب پوچِ بدون هيچ ارزشي داشته اند – نميخواهم اسم ببرم چون بحمداللّه نامشان لااقل در ايران محو شده – اينها مسلمان شده اند. دهها يا صدها و يا هزارها بي ايمان بوسيله اين كتابي كه سي و نه مرتبه تجديد طبع شده، به اسلام و معنويت و حقيقت گرايش پيدا كرده اند اين تمامش بخاطر آن وجود مقدس ميزباني است كه از دست مولايش مواد خام را گرفته و پخته و خوشمزه قرارش داده و به دست كودكي مثل من داده تا در ميان سفره تان بگذارم.

لذا زياد نقل كردهاند حتّي در جزوهاي من ديروز ديدم كه به مناسبت سالگرد ايشان نوشته بودند كه مكرّر سر مرقدش او را با بدن معمولي ديده اند و شايد در مجلسمان افراد زياد متعددي باشند و اين مشاهده را كرده باشند و او كراماتي از خود نشان داده، نه سيّد بوده، نه امامزاده بوده، نه يك فرد معروف جهاني بوده نه يك نابغه ي اصطلاحي بوده، نه يك كاشف دنيوي بوده بلكه يك فرد الهي بود. است.

گاهي به ايشان عرض ميكردم كه چرا فلان كار را نميكنيد؟ – يك كاري بود كه الان خودم خجالت ميكشم که بيان كنم – ميگفت: ميترسم اين دماغم – ميزد به دماغ خودش – باد و غروري پيدا كند و من را از خدا دور كند.

ما در هفته ي گذشته روز جمعه دوستان جمع شده بودند در تهران، بسيار عالي سخن گفتند آنهايي كه مقاله شان خوب بود. بعضي هنوز يكي دو سه ماه بيشتر از مدّت ورودشان به مراحل تزكيه نفس نگذشته بود آن چنان مسائل علمي كه گاهي مورد اشكال بعضي از دانشمندان است بيان ميكردند و بازش ميكردند و توضيح ميدادند كه من تعجّب ميكردم تا چه برسد به آنهايي كه مراحل بالايي دارند و بسيار من در اين مدّت خوشحال شدم و به روح پر فتوح مرحوم حاج ملاآقاجان، كه من نه حجةالاسلامش ميگويم در امروز و نه آيت اللّه، چون اينها، اين اسامي اصطلاحي براي اين وليّ خدا كم است بلكه همان جمله اي كه أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ (يونس / 62).

يك سال دقيقاً قبل از رحلت ايشان روز بيستم رجب بود، با هم در كربلا بوديم، صبحي ايشان آمد به من گفت: من اينجا ميمانم. گفتم خوب است، ما هم براي تحصيل ميرويم نجف هفته ایي يك دفعه كه براي زيارت حضرت ابيعبداللّه الحسين علیه السلام مي آيم شما را زيارت ميكنم.

فرمود: نه اينطور! من اينجا امروز از دنيا ميروم! من به ايشان گفتم، چون ايشان … ، بقيّه مطالب را در كتاب بخوانيد نميتوانم بگويم چون حالم عوض ميشود، عقده گلويم را گرفته است.

سال بعد ما در نجف بوديم صبح جمعه اي بود چند روز بعد از بيستم رجب، يكي از علماي مشهد بسيار مرد بزرگواري بود آمد به من گفت كه ديشب من در صحن مطّهر ابيعبداللّه الحسين علیه السلام حاج ملاآقاجان را ديدم مدّتي هم با هم صحبت كرديم. ميشناختش. ايشان (حاج ملا آقا جان) به من فرمودند: خانه عوض كرده ام، آمدم يك زيارت دوره اي بكنم بروم. من گفتم دوستان – چون من را چون فرزندش ميدانستند – تلگرافهاي تسليتي به من زده اند، ايشان از دنيا رفته است. گفت بي خود ميگويند از اين شايعات زياد است.

چيزي نگذشت شايد چند دقيقه ایي، نيم ساعتي، يك شخصي بود از ارادتمندان ايشان، آمد وارد منزل ما شد رو كرد به من و گفت تسليت عرض ميكنم. گفتم: براي چه؟ گفت: براي وفات مرحوم استادتان. گفتم: ايشان ميگويند ديشب در حرم، در صحن ابيعبداللّه الحسين او را ديده اند. اين آقاي حاج آقا مصطفي گفت من هم ديدم. من از دَر قبله وارد صحن شدم ايشان داشت خارج مي شد مثل نسيمي به من خورد و از من عبور كرد. ولي من در تهران فاتحه ايشان رفتم، مسلّم است كه ايشان از دنيا رفته اند و اين روح مطّهر اين بزرگوار بوده است. خيلي عجيب است كه در صحن براي زيارت حضرت سيدالشهداء آمده است.

من خودم چند شب بعد در عالم رؤيا ديدمش گفتم: كجاي بهشت هستي؟ فرمود: من دربان حضرت سيّدالشهدايم.

آقايان، همه آنچه كه در دنيا داريد ميبينيد دروغ است و همه ي آنچه در قرآن نوشته راست است. آنهايي ارزش دارند كه اَلَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ، مرگ شما دروغ است! عجب! و انّ الموت الحق، ولي اينطوري كه تو فكر ميكني مرگ را، اين دروغ است. آخرين منزل هستي قبر نيست كه مينويسيد آخرين منزل هستي اين است. رفت ديگر بين ما نيست، دروغ است. رفت و بين ما هست، در ميان ما هست.

ايشان از خودش ميگفت به من، اوّلِ آزادي انسان وقتي است كه ميميرد. اوّلِ حيات انسان وقتي است كه امتحانش را داده، نمره ي بيست گرفته، سرافراز بين جمعيّت خوبان آمده است.

ما فكر ميكنيم كه مُرديم و رفتيم زير خاك و آن زير قبر داخل آن تاريكي ها مار و عقرب ها هم ريختند به جانمان و مسأله تمام شد. اينها دروغ است، هر چه كه در قرآن هست چون كلام حقّ است راست است.

خوب شما دربان حضرت سيدالشهداء هستيد. بله، دربان دارد حضرت سيدالشهداء، افتخار ميدهد به بعضيها كه دربانش باشند. شما چرا تزكيه نفس ميكنيد؟ چرا نام امام عصر را ميبريد؟ چرا مسلمانيد؟ چرا انسان و عاقليد؟ جواب اين چراها همه اش اين است كه حيات ابدي داريد، زندگي هميشگي داريد.

شما را به خدا اين را براي خودتان امتحان فكري قرار بدهيد كه اگر الان به شما از جانب پروردگار وحي برسد و يقين كنيد هزار سال زنده ايد بيشتر خوشحال ميشويد يا آنچه در قرآن آمده كه هميشه خواهيد بود؟ فكر ميكنم آن هزار سال را بيشتر خوشحال بشويد. چرا؟ بخاطر اينكه اين را زياد شنيده ايد، از اين حرفها زياد شنيده ايد! خيلي بد است!

درست كنيد خودتان را، خداي تعالي ميفرمايد بعد از اين دنيا مرگي نخواهد بود، چه در جهنّم چه در بهشت، خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً (نساء / 122).

من وقتي به زلزله برخورد كردم در بم گفتم خوشا بحالشان، عجب! اينها اهل عذابند! اينها همهشان بد بودند! بدتر از بمي ها كسي نبود؟! به خدا قسم اگر آنچه حقيقت است ما بفهميم، همين ما بفهميم خوشحال ميشويم اين سقف روي سرمان يك دفعه فرود بيايد و همه مان بدون دردسر از دنيا برويم و اهل بهشت باشيم.

من دربان حضرت سيدالشهداء هستم! يكي از اطبّاي بسيار خوبمان -كه من خيلي دوستش دارم- ميگويد از وقتي كه پاي صحبتهاي شما در ارتباط با آخرت و قيامت نشسته ام اصلاً از مرگ نه اينكه ميترسم مرگ برايم مطرح نيست.

مرگ جز يك لباس عوض كردن و از جايي به جايي منتقل شدن يا از سلولي با اعمال شاقّه به باغ بزرگي كه مُتَّكِئِينَ عَلَيْهَا (واقعه / 16) يا مثلاً جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ (حديد / 12) مگر غير از اين است؟ اگر بگوييد غير از اين است ممكن است خدا و دين و نه تنها دين اسلام بلكه دين مسيحيت و يهوديت و… همه شان اين است، و اگر بگويي درست است حاج ملا آقاجان جاي رفيعي دارد خودش انتخاب كرده كه دربان حضرت سيدالشهداء باشد.

خضر عليه السلام در تمام مدّت عمرش يكي از خوشحالي هايش، امتيازاتش – استاد حضرت موسي! – بخاطر اينكه دربان حضرت وليعصر است.

 اَلَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ…وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ، دوستان تنها به آنچه كه معتقديد خودتان اكتفا نكنيد. مومن به غيب باشید اين روزي است كه خدا به شما عنايت كرده و از اين انفاق كنيد.

امام عصرتان را معرّفي كنيد. مثل ساير شيعيان كه در اعتقاداتشان تنها وجود مقدس امام عصر هست نباشيد. حضرتش را بياوريد به مردم معرفي كنيد. در صحنه قرارش بدهيد او خودش بالاخره يك روزي خواهد آمد و امام عصر موردِ عنايات پروردگار است و اگر ميخواهي عزيز بشوي وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ، از آنچه خدا به تو روزي كرده حالا از هر كجايي اين روزي به تو رسيده اين روزي حلال را به مردم انفاق كن. براي مردم بيان كن.

نكند يك وقتي فكر كني اگر زياد اسم امام زمان را بردي ممكن است تو را متحجّر فكر كنند. متحجّر آن كسي است كه به آنچه زمان جاهليّت مردم اكتفا ميكرده اند به آنها اكتفا بكند. متحجّر آن كسي است كه فقط خانه و ماشين و مسائل مختلف دنيوي را ببيند اين تحجّر دارد، تحجّر يعني مثل سنگ يك جا افتادن نه اينكه جَولاني در روايات و آيات و حكمت الهي داشته باشد و در هر زماني خودش را با قرآن تطبيق بدهد. حالا مردم هر كاري ميخواهند بكنند بكنند.

قرآن شما كم نيست. هم در امور دنيايتان مسائل بسياري فرموده و هم در امور آخرتتان، وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ(بقره / 4)اينها كساني هستند كه به آنچه كه بر تو نازل شده و به آنچه كه قبل از تو نازل شده به همه ي اينها ايمان دارند.

ميگويند خدا گفته، ميگويد: چشم. خداي تعالي ميفرمايد: وَ مَا كَانَ لِبَشَرٍأَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ (آلعمران / 80) براي بشري نيست كه خدا با او صحبت كند. خدا! بشر! بشري كه مِنْ مَنِيٍّ يُمْنَي (قيامت / 37) بشري كه من علقة مضغة اگر به بُعد بدني ميخواهيد نگاه كنيد، اگر ميخواهيد با حركت جوهري خودتان را بسازيد اين بشر خيلي بي ارزش است! إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ يك نطفه نجسي كه يك بخشش از پدر، يك بخشش از مادر اينها با هم مخلوط ميشود أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ (دهر / 2) بيچاره، ضعيف، در بيمارستان اگر متولّد نشود بايد تقريباً منتظر از بين رفتنش بود، از حيوانات هم پست تر.

فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعاً بَصِيراً حالا به تو بصيرت داده، به تو شنوايي داده پس بشنو، پس ببين، سَمِيعاً بَصِيراً؛ اگر نشنوي و نبيني و اگر أَنْشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ (مومنون / 14) وجود نداشته باشد، يك خلقت ديگري به تو نداده باشد از هر حيواني پست تر هستی.

ولي وقتي آن روح را در تو ميدمد، روحي كه گاهي به خودش نسبت ميدهد كه وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي (ص / 72) گاهي به قدري باعظمت قرارش ميدهد كه ميفرمايد: إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ تا آنجا كه تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَ الرُّوحُ اين روح نازل ميشود، كوچك شده. از امام پرسيدند كه آقا اين ارواح ما قبل از ابدان ما كجا بودند؟ و چرا اينطوري وارد دنيايش كردند؟ لااقل ما را هم مثل حيوانات وارد دنيا ميكردند، در طويله شب گاو آبستن است، صبح ميآيند ميبينند بچّه اش سر پا ايستاده! نه قابله ميخواهد! نه دكتر ميخواهد، نه آمپول ميخواهد! نه تَر و خشك كردن ميخواهد.

چرا خدا ما را اينطوري در دنيا فرستاد؟ امام صادق فرمود: اگر يك طور ديگري ميفرستاد، اينها ادّعاي خدايي ميكردند!

اينطوري فرستاده باز هم فرعون ميگويد: أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَي (نازعات / 24)، تكبّر! برگرد به اوّلت ببين چه بودي؟ من يك آدم قدرتمندي هستم، تو؟! اگر قدرتمند بودي، آدم قدرتمندي بودي وقتي كه از مادرت متولد ميشدي بلند ميشدي اقلاً مثل جوجه راه مي افتادي! ميدانستي چه بخوري! سنگ و گندم را جلويت مي ريختند سنگها را نمي خوردي، گندم ها را مي خوردي.

أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَييعني چه؟! حضرت لقمان همين آياتي كه امروز خوانديد، خداي تعالي ميفرمايد: وَ إِذْ قَالَ لُقْمَانُ لَاِبْنِهِ وقتي كه لقمان به پسرش گفت يَا بُنَيَّ اوّل سفارشش چه بود؟ لَاتُشْرِكْ بِاللَّهِ هيچ چيز را شريك خدا قرار نده.

آقا مگر ميشود قابله نباشد من متولّد بشوم؟ مگر ميشود دكترها نباشند من سالم باشم؟ مگر ميشود بيمارستان نباشد من چطور بشوم؟ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ اينها وسيله هستند، نمی گويند نبَريد دكتر و بيمارستان، ولي شرك پيدا نكنيد.

چرا ما شرك نداشته باشيم؟ مشرك نباشيم؟ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ (لقمان / 13) روي اين كلمه، مخصوصاً دانشمندان تان فكر كنيد كه چرا ظلم بزرگي است؟ خيلي ظلم است. خيلي ظلم است. يك شخصيتي الان وارد اين مجلس بشود به او بي اعتنايي كنند، هيچ احترامي برايش قائل نشوند، هيچ! ميگويند ظلم است به او. اين مردِ عالم باتقوايي است، اين ظلم است.

همانطور برويد بالا، برويد بالا امام زمانتان وارد مجلس بشود به او بي اعتنايي كنيد. ظلم است. اين ظلم بزرگي است. الان ما بي اعتناي به امام زمانمان هستيم شما الحمدللّه همين اندازه هم باز ظاهر را حفظ مي كنيد خوب است.

موقعي كه دعاي ندبه مي خوانيد خوب وقتي كه به نام مقدّس آقا مي رسيد بلند مي شويد مي ايستيد. در تهران من ميديدم اينجا خوب، از روحيه حضرت معلّم، احساس مي كنم هست نديدم!

چه حال خضوعي مثل اينكه آقا جلويش ايستاده بابي انت و امّي لك الوقاء و الحمي، جانم به قربانت، پدر و مادرم به قربانت، اگر اين كارها را نكنيد مثل ديگران كه تشريفاتي دعاي ندبه ميخوانند گاهي پايشان دراز است. من يك وقتي ميديدم سيگار هم در ضمن دعا خواندن ميكشند و بقيّه مسائل، اين ظلم است.

حالا اگر خدا بگوييد كه خدايا تو هم هستي، اين گاو را هم من قبول دارم به مؤثر بودن! ما در يكي از سؤالات امتحان صراط مستقيم مان كه داشتيم همين مطلب بود. كه اگر چيزي را مؤثر بدانيد در مقابل خدا، چيزي را مؤثر بدانيد در مقابل خدا و مستقل مؤثر بدانيد در مقابل خدا، ظلم است.

إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ؛ بعد مسائل ديگر را حضرت لقمان به پسرش ميگويد. آنها هم خيلي مهم است. ولي إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ شرك بسيار ظلم بزرگي است. به خدا بي اعتنايي؟! خدا را در نظر نگرفتن؟! پس وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ اين آيه را من نميخوانم خطاب به شما مي كنم منتها زير سايه آيه، مما رزقناكم انشاءالله تنفقون.

اسم امام زمان را ياد گرفتي به بچّه ات ياد بده. اسم حضرت بقيةاللّه ارواحنا فداه را در خانه ات بزن بچّه ات باسواد شد بگو اين را بخوان، هر روز بخوان تا ياد بگيرد.

وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ اينجا ديگر تقريباً دايره جمع ميشود مي آيد روي يك وجود مقدّس، در كتابهاي قديم مثل تورات و انجيل و زبور و كتابهايي كه به عنوان كتاب مقدس مسيحي ها جمعش كرده اند كه حدود سي و چند كتاب است در همه ي اينها و بعلاوه در كتابهاي زردتشتيها، بعلاوه در كتاب هندوها عجيب است! هندويي كه بُت ميپرستد، همه نوشته اند كه در آخرالزمان يك شخصي خواهد آمد كه همه ي دنيا را زير عدل و داد مي كشاند به اين ايمان بياوريد.

وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ در قرآن كه فراوان، صد و سي و سه آيه يك وقتي من ديدم كه تقريباً صريح به وجود مقدس حضرت بقيةاللّه است. وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ نازل شده قبل از تو، حتّي كلمه ي احمد، كلمه ي ايستاده، من فارسي اش را ميگويم.

كه يكي از خيانت هايي كه مسيحيت به وجود مقدس حضرت بقيةاللّه كرده، اين بوده كه اسم خاصّ را ترجمه كرده اند. اسم خاص را نبايد ترجمه كرد. يعني مثلاً اسم من اگر حسن است در فارسي زبانها بگويند نيكو، عربها بگويند حسن، انگليسيها حالا من نميدانم چه ميگويند به يك چيزي كه نيكو است. هر جايي اين اسمها را ترجمه بكنند اين خيانت است. چون يك كاري را، يك حَسن نامي كرده است، اگر رفتيد گفتيد آقاي نيكو اين كار را كرده مي روند دنبال آن نيكو مي گردند كه او را ببينند اين كار را كرده يا نكرده است. در فارسي روح راستي، در عربي احمد، كه هر دو يكي هستند، اوّلنا محمّد، آخرنا محمّد، اوسطنا محمّد و كلنّا محمّد، احمد، خدا در قرآن ميفرمايد: وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اِسْمُهُ أَحْمَدُ (صف / 6) اين در كتابها هست.

“بسيار ستوده”، فارسي اش كرده اند. در عبري پارقُليطا گفته اند، در زبان يوناني پرکلتوس گفته اند، از اين حرفها! اسم را ترجمه كردند كه حواس مردم را پرت كنند، و الاّ ایشان يك اسم كه بيشتر ندارد.

اين شخص خواهد آمد و دنيا را پر از عدل و داد ميكند. بعضيها ميگويند پيغمبر منظور است بعضيها ميگويند حضرت مهدي صلوات اللّه عليه منظور است. هر دويشان منظور است. اسمهُ اسمي خود پيغمبراكرم ميفرمايد: اسمش اسم من است، لقبش لقب من است، كُنيه اش كنيه من است. او هم ابوالقاسم است اين هم ابوالقاسم است كه جانمان به قربانش.

در كتابهاي گذشتگان همه جا برخورد ميكنيم، جمع كردند بعضي از آنها را من هم در كتاب “مصلح آخرالزمان” يك چند تا نوشته ام ولي خوب همانطوري كه ميدانيد من نسبت به علماي بزرگ و متتابعين خيلي كم بضاعتم.

خوب ببينيد آيه قرآن ميفرمايد: وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ چه نازل شده بر پيغمبر؟ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ؛ به آخرت هم اينها يقين دارند نه مثل يقين ما، يقيني كه چه عرض كنم؟ اقلّ اقلش شما يك چكي براي فردا مينويسيد، امروز بايد پول را جمع كني بريزي در حسابت، چقدر يقين داري كه فردا ميرسد و اين آقا ميخواهد چك را بگيرد و اگر نداشته باشي آبرويت ميرود و از اين حرفها، و حال اينكه صد تا امّا، در آن مي خورد.

می گویی رئيس جمهور با ما رفيق است، خب خوشحالي الحمدللّه اين رئيس جمهوري كه آمد روي كار با ما خيلي رفيق است و هر روز مي آمده در مغازه ي ما و اينجا مينشسته است، ديگر من نانم در روغن است! خب تا فردا معلوم نيست رئيس جمهور اصلاً به تو اعتناء بكند، معلوم نيست اصلاً ديگر تحويل بگيرد، معلوم نيست كارهايش يك طوري ميشود كه به نفع تو باشد. اينقدر خوشحالي كه چه بگويم ولي به قيامت ما اينقدر دلبستگي نداريم، نداريم! به امام زمانمان دلبستگي نداريم.

آقا يك كاري بكن كه آن كسي كه همه چيز در دستش است، أين السبب المتصل بين الارض و السماء، در اينجا ارض ما هستيم، سماء خداست معناي ظاهريش هم همين است. اين واسطه قدرتمندِ هميشگي در دنيا هم واسطه ي توست، در برزخ هم واسطه ي توست، در بهشت هم واسطه ي توست چرا به اين دل نبستي؟ آخر جوابمان را نميدهند !

من خودم از طرف شما حرف ميزنم – جواب ما را نميدهند! اينقدر بچّه نباش كه تا گفتي آقا، بگويد: بله، عملاً ميگويد بله. پدر بزرگواري بچّهاي دارد، بچّه اش هي تكرار، بابا پول بده، بابا پول بده، ميدهد امّا اينطور كه هي تندتند يك قِران قِران دست بكند در جيبش، به تو بدهد نه، يك كاري ميكند كه تو هميشه پولدار باشي. خفيّ الالطاف است خدا.

خدا رحمت كند مرحوم حاج ملاآقاجان را، من گفتم ما هر چه ميخواهيم به ما نمي دهند. گفت: داده اند، گفتند: پارسال اين موقع يادت هست چه مي خواستي؟ گفتم: بله، گفت: تا حالا دادند يا نه، فكر كرديم بله، بله، گفت: حالا اين كار بچّه گانه است كه مثلاً تا تو ميگويي يك چيزي بده فوراً دست كنند در جيبشان بدهند! اين را بچّه فكر مي كند. خب يك قدري شرح صدر داشته باش، تحمّل داشته باش، صبر داشته باش، بهترش را به تو ميدهند. بعضي افراد مُسن كه خانه دارند، زندگي دارند، ماشين دارند جوان كه بودند ميگفتند خدايا يك اتاق به ما بده در آن زندگي كنيم. خدا آنجا نداد ولي بعدها حالا يك خانه اي داري مثلاً چند صد متر، ماشين داري، تشكيلات داري. مي دهد منتها يك قدري مي خواهد تو را درستت كند. خدا ربّ است، ربُّ الارباب است و يك مقدار هم تو خطا كردي. اين هم حواست جمع باشد اگر به تو نداده است خطا كردي. بنشين به فكر خطاهاي خودت باش، به فكر خطاهاي خودت باش.

خدا رحمت كند ايشان را، بله! بعد از مدّتي من ايشان را خواب ديدم. قبرش را ساخته بودم به همين ترتيب كه خود ايشان اشاره داشت و همين طوري كه الان هست و خيلي هم واقعاً خلاف شأن ايشان است. ولي من ميخواستم قبر ايشان را بسازم به من در رؤيا گفت همسايه ها قبرهايشان خراب نشود. ميخواهي يك خانه ي مفصّلي براي ما بسازي خانه هاي همسايه يك كاري بايد بكني. ما هر چه حساب كرديم ديديم قبرها بالاخره يك چند تايش بهم ميخورد. الان هم گير همين مسأله هستند يك عدّه از افراد ثروتمند، افراد خيّر ميخواهند آنجا را بسازند باز هم به يك كسي ديگري اشاره كرده قبرهاي اطراف خراب نشود.

قربان اين آدمهاي حسابي! همسايهِ مُرده بدنش آنجاست شايد قبرهاي اطرافش هم سي سال گذشته كه نبش قبر هم بعد از سي سال اشكال ندارد ما گفتيم: حالا آن وقتها بوده، حالا ديگر گذشته، يكي از بزرگان اهل معنا باز ايشان را ديده گفته قبرهاي اطراف ما خراب نشود.

ما آمديم چهار تا پايه گذاشتيم، چهار تا پايه ديگر قبري را خراب نميكند، يك سقفي و اخيراً احساس مي كنم يك عدّه اي نقل ميكنند شبهاي سرد، زنجان سرد است مي روند آنجا تا صبح مي خوابند، متوسّلند سرما نخورند، ديديم يك طوري مي شد يك حفاظي ميداشت كه گرم ميشد اينجا باز هم ايشان جلو را گرفته. آدم اينقدر مواظب همسايه!

حالا تو، زمينت را به آن تراكم دادند مي سازي ميروي بالا، مثل گلدسته! خانه هاي اطراف تمامش تحت نظر شماست. ميگوييد ما اشراف داريم، آنها كه بر ما اشراف ندارند! خوشا بحالت كه تو اشراف داري! همسايه ها وضعشان بد نشود!

ما اين را درست كرديم و ديديم بعد از ما تشكّر كرد. در يك عالم رؤيا گفت خيلي خوب شد چون مردم، دوستان ميآمدند در قبرستان سرگردان ميشدند قبر من را پيدا نميكردند و من يك قدري در ذهنم آمد كه ايشان خوشحال شده چرا كه ما قبرش را درست كرديم!؟ مي دانيد آدم هاي قشري خيال مي كنند كه هر چه يك نفري معروفتر بشود، به نفعش است! از اين حرفها.

گفت نه! نه؛ اين طور فكر نكن. من فكر كردم. گفت: اينطور فكر نكن. مي آيند فاتحه مي خوانند ثوابش به من مي رسد درجات من بالا ميرود حالا بخاطر همين جهت اگر كه حاجتي داري، من از ارباب، از آقا بخواهم. گفتم از كدام آقا؟ گفت: آن دفعه به تو گفتم كه من دربان حضرت سيدالشهداء هستم. خوب معمولاً سه تا حاجت همه هم ميگويند حالا خواب بود و سه تا حاجت به او گفتيم كه يكي اش مربوط به دنيايمان بود دو تايش هم مربوط به آخرتمان بود. دنيويش درست شده انشاءالله دعا كنيد آخرتي اش هم درست بشود.

بله، اينها اينطوري هستند. بياييد همه مان همينطوري بشويم. يك قدري پشت پا بزنيم به هواهاي نفساني، اين پولها اصلاً براي انسان بدرد نميخورد. اين زندگي بدرد نميخورد. الان اگر مرگ بيايد همه را بايد رها كني بروي. رهايش كن، نميگويم رهايش كن و همين الان ديوانه بشو و برو زن و بچّه ات را در فشار بگذار و خانه ات را بده به فقراء! اين حرفها را نميگويم. نه، تو متولّي آن چيزي هستي كه خدا از راه حلال به تو داده است. اولين ثروتمند دنيا هم كه باشي توليّتش دست تو هست بايد مواظب باشي. مثل يك متولّي اوقاف. مثل يك رئيس جمهور كه يك مملكت را دستش دادند، بايد خيلي مواظب باشد.

خودت هم استفاده بكن نگذار هم هدر برود، اسراف بشود وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ؛ انفاق هم بكن.

اميدواريم كه بحث امروزمان براي دوستان و چون به ياد مرحوم حاج ملاآقاجان بوديم مفيد باشد و ضمناً ما يك دوره ي امتحانات از همه ي مراحل انجام داديم. يك قدري اگر نمرات تان تأخير شده يا مثلاً نتيجه ي امتحانات تان به شما هنوز نرسيده چون كار بسيار مشكلي بوده است، زن و مرد تقريباً نزديك چهار هزار مقاله و مسأله داشتند. اينها يك عدّه اي خيلي محدودي هستند كه ما انتخابشان كرديم براي اينكه داوري درباره ي اين جهت بكنند. من كه خودم آن آخرين لحظه نمرات را ميدهم. نمره معدل ها را مينويسم ولي خيلي زحمت دارد براي دوستاني كه در قم يا تهران هستند و لذا يك قدري تحمّل كنيد انشاءالله كارتهايتان، نتايج امتحاناتتان به شما مي رسد و اميدواريم كه به قلممان، به دست ما اشتباهي صادر نشود و انشاءالله كارها درست باشد و انشاءالله شما همه تان موفق باشيد و اين برنامه را دعا كنيد ما بتوانيم از عهده اش بر بیاییم سالي يكدفعه اقلاً دوستان را در يك جا مجتمع ببينيم.

ماه رجب است؛ بيست و پنجم اين ماه شهادت حضرت موسي بن جعفر است، السلامُ علی الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ ، سلام بر آن آقايي كه مردم به او ظلم كردند، مردم قدرش را ندانستند، عمر شريفش را در زندانها گذراند، يحمل من سجن الي سجن، نتيجه ي دنيادوستي و دنياپرستي همين است كه با امام با عظمتي مثل موسي بن جعفر عليه السلام اينگونه رفتار كنند.

 السلام عليك يا اباالحسن، يا موسي بن جعفر و رحمة اللّه و بركاته. السلام عليك يا ابا ابراهيم يا سيّدي يا جدّاه، السلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته.

نسئلك اللهم و ندعوك باعظم اسمائك و بمولانا صاحب الزمان يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه،

خدايا روز جمعه است المتوقع فيه ظهوره خدايا امروز ما توقّع ظهور امام زمانمان را داريم.

به آبروي آن حضرت فرجش را برسان.

همه ي ما را از بهترين اصحاب و ياورانش قرار بده.

قلب مقدسش را از ما راضي بفرما.

پروردگارا به آبروي حجة ابن الحسن، مرحوم حاج ملاآقاجان را غريق رحمت بفرما.

خدايا او را توفيق سفارش ما را به مولايش ابيعبداللّه الحسين عنايت بفرما.

خدايا به آبروي خاندان عصمت و طهارت قَسمت ميدهيم ما را در راهمان در پيشرفت مان موفق بفرما.

خدايا ما را به كمالات روحي برسان.

مريض هاي اسلام، مريض هاي منظور الساعه لباس عافيت بپوشان.

امواتمان، شهداءمان غريق رحمت بفرما.

عاقبتمان ختم بخير بفرما.

و عجل في فرج مولانا.

لینک ویدیو در آپارات: 

کلیک کنید

 

جهت دانلود صوت و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *