۱۸ رمضان ۱۴۲۴ قمری – ۲۱ آبان ۱۳۸۲ شمسی – ۱۲ نوامبر ۲۰۰۳ میلادی

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاهُ وَ السَّلامُ عَلَی رَسُولِ اللهِ وَ عَلَی آلِهِ آل الله لَاسِیَّمَا عَلَی بَقِیَّهِاللهِ رُوحِی وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِینَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِینَ مِنَ الْآنِ اِلَی قِیَامِ یَوْمِ الدِّینِ.

 

«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَهً نَصُوحًا»([1])

بحث ما در شب‌های گذشته درباره‌ی توبه نصوح بود که دیشب عرض کردم؛ توبه یک وقت هست برگشتن از تمام اشتباهات و تمام گناهان به سوی تمام خوبی‌ها و ذات مقدّس پروردگار، یک وقت هم هست که توبه توبه‌ای است باید که ادامه راهی است که برگشتیم از به راه داده شود و لحظه به لحظه آن راه را ادامه دهیم. در مناجات تائبین عرض می‌کنیم:«اِلَهِی اَلْبَسَتْنِی الْخَطَایَا ثَوْبَ مَذِلَّتِی وَ جَلَّلَنِی التَّبَاعُدَ مِنْکَ لِبَاسَ مَسْکَنَتِی وَ اَمَاتَ قَلْبِی وَ عَظِیمَ جِنَایَتِی وَ فَاَحْیِهِ بِتَوْبَهٍ مِنْکَ یَا اَمَلِی وَ بُغْیَتِی»([2]). توبه یک وقت هست از جانب پروردگار است یک وقت از طرف بنده هست، ما تائبیم و خدای تعالی توّاب، ما به سوی خدا بر می‌گردیم خدا هم به سوی ما برمی‌گردد. مگر خدا به ما پشت کرده بود که وقتی ما توبه کردیم خدا به طرف ما بر می‌گردد؟

همان‌طوری که مکرّر عرض کرده‌ام در دوران خردسالی و طفولیت چون دنیا، دنیای امتحان، دار امتحان است و ایمانِ کودک ضعیف است که بعضی‌ها با همان ضعف ایمان بزرگ می‌شوند ولی در دوران کودکی طبیعی ایمانِ انسان کم است و هجوم صفات رذیله زیاد، صفاتی از قبیل حسد، محبّت دنیا، کبر و نخوت و جاه‌طلبی و امثال این‌ها در دوران کودکی برای کودک خیلی زیاد، از آن طرف ایمانش به خدا خیلی ضعیف یا به طور کلّی ایمان ندارد؛ بنابراین تا وقتی که به حدّ تکلیف می‌رسد و ارزشی پیدا می‌کند که خدای تعالی با او هم‌سخن گردد و لیاقتِ ملاقات با پروردگار را پیدا می‌کند که زن‌ها چون لطیف‌ترند و قلبشان پاکتر و دو صفت بسیار مهم پروردگار به آن‌ها از عالم ذر عنایت شده؛ یکی صفت رحم و رحمانیّت و دیگری صفت ربّ و ربوبیّت، آن‌ها را خدای تعالی به خاطر این دو صفت و پاکی روحشان به ملاقاتش زودتر پذیرفته و مردها را دیرتر پذیرفته که بحث مفصلی در این‌جا من دارم که حتّی یک کتابی مشغول نوشتن شدم اسم کتاب را گذشته بودم «محبوبه‌ی خدا»، در آن‌جا دوازده امتیاز خدای تعالی برای خانم‌ها اگر قدر خودشان را بدانند نسبت به مردها عنایت کرده که حالا نمی‌خواهم وارد آن مطلب بشوم، نمی‌خواهم عرض کنم که چطور زن‌ها ممکن است قدر خودشان را ندانند. بسیار کم شرح صدر تقریباً با تبلغیات دیگران و استعماگرانِ شخصی به اصطلاح، زن‌ها خیلی طمع دارند کار مردها را بکنند، دانشگاهی بروند و مدرکی بگیرند و پشت میزی بنشینند و خیال می‌کنند این کار خیلی پُر ارزش است و حال آن‌که آن عملی که خدا برای آن‌ها قرار داده که باز متأسفانه آن را، آن‌ها بی‌ارزش می‌دانند همان «ربوبیت و رحمانیت» نسبت به فرزندشان است، اگر یک خانمی در خانه نشست بدون هیچ گونه‌ مدرکی و یک فرزند، خوب تربیت کرد آن قدر ارزش پیدا می‌کند که شاید در ردیف زنان خوب عالم قرار بگیرد، نمونه‌اش آسیه زن فرعون است، در خانه فرعون، با آن همه ظلم و ستم فرعون یک بچه نه از خودش بلکه از آب گرفته و به تربیتش، نه تربیت باطنی‌اش، تربیت بدنی‌اش پرداخت، آن‌جا قرار گرفت و به آن‌جا رسید که گفت: «رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّهِ»([3])، خدایا! یک خانه برای من بساز که من دارم می‌آیم در بهشت و دعایش مستجاب شد.

زن‌ها را خدای تعالی ولو آن که شاید همه‌تان در دلتان یک مسائلی پیش بیاید ولی من این مطلب را جدّی عرض می‌کنم خدای تعالی زن‌ها را زودتر به حضور پذیرفته و مردها را دیرتر و وقتی که به حضور پذیرفت تکالیف را به گردن خودش انداخته، خودت روزه بگیر و این ثواب را ببر، خودت نماز بخوان و این اجر را ببر، به سوی ما حرکت کن تا ما به سوی تو بیاییم، توبه کن تا ما توّاب باشیم، در این دعا عرض می‌کنیم: قلب‌مان را خدایا زنده کن، «فَاَحْیِهِ بِتَوْبَهٍ مِنْکَ »، توبه‌ای از جانب تو باشد.

مثال زدم اگر یک فردی، یک دوستی، یک محبّی در یک محلّی باشد که نه پای رفتن دارد، نه وسیله‌ی رفتن دارد، نه قدرتِ رفتن دارد ولی یک حرکتی به خودش می‌دهد رویش به طرف دشمن بوده برگردانده است به طرف دوست، آن دوست متوجه می‌شود که این شخص از راه دور می‌خواهد به طرف او بیاید و آن دوست؛ هم قدرت دارد، هم وسیله دارد، هم همه چیز دارد، می‌بینید تا شما صورتت را از دشمن برگرداندی و رو به دوست کردی، دوست از فرسنگ‌ها راه دور خودش را به تو رساند. خدای پُرقدرت، کلمه‌ی پُرقدرت درست نیست، «قادر مطلق»، خدایی که همه چیز در اختیارش هست، مایی که هیچ قدرتی نداریم و هیچ کاری نمی‌توانیم بکنیم با صمیم دل به شرطی که باشد، با صمیم قلب می‌گوییم: خدایا! به سوی تو آمده‌ایم، می‌خواهیم به سوی تو بیاییم، «اَتُوبُوا اِلَیْکِ»،توبه می‌کنیم، اگر خدا واقعیّت را در دل ما ببیند، ببیند که روی دل ما از دشمنش، شیطان، برگشته به سوی او، گاهی زباناً می‌گوییم: «اَتُوبُوا اِلَی اللّهِ»، گاهی ما لقلقه‌ی لسان است استغفارمان، امّا اگر خدا که از قلوب مطلّع است، خدایی که از همه‌ی دل‌ها حتی از آن چه که هنوز شما فکر نکرده‌اید و بعداً می‌خواهید فکر کنید اطلاع دارد اگر مطلع شود که شما واقعاً از شیطان روگردانیده‌اید و به سوی او رو کرده‌اید، می‌بینید توّابیتش آنچنان با سرعت خودش را به تو می‌رساند که دلت را زنده می‌کند، «فَاَحْیِهِ بِتَوْبَهٍ مِنْکَ »،دلت زنده می‌شود با توبه، با بازگشت خدا به سوی تو، با یک حرکتی که تو مختصر کردی ولی او توّاب است. این شب‌ها ان‌شاءاللّه کوشش کنید که خدای توّاب را از صمیم دل دوستش داشته باشید و توبه کنید، توبه معنایش این است که من از این لحظه دیگر با شیطان نمی‌خواهم ارتباط داشته باشم، از این لحظه دیگر با شیطان‌سیرتان نمی‌خواهم ارتباط داشته باشم.

شیطان و شیطان سیرت کیست و چه می‌کند؟ شیطان همیشه عامل چیزهایی است که مختص خودش، چیزهای است که نفس انسان نمی‌خواهد، با نفس کمک می‌کند امّا بعضی چیزها را خودش مستقلاً به انسان دستور می‌دهد، خودش متکبّر بوده، تکبّر را به انسان دستور می‌دهد، جاه‌طلبی و خودخواهی را به انسان دستور می‌دهد و لذا آخرین چیزهایی که از قلوب صدیقین پاک می‌شود حبّ جاه، حبّ مقام، ریاست‌طلبی، جاه طلبی و گاهی غضب و بالاخره صفاتی که انسان نه از آن لذّتی می‌برد بلکه به زحمت هم می‌افتد ولی شیطان به انسان دستور می‌دهد، اگر یک وقت رفیقی را دیدید به شما گفت: آقا تو خودت آقایی، تو خودت کسی هستی، تو تزکیه‌ شده‌ای، تو پاکی، خدا در قرآن می‌فرماید:«فَلَا تُزَکُّوا أَنفُسَکُمْ»([4])، خودتان را پاک خیال نکنید، خدا است که شما را پاک می‌کند، پروردگار است که شما را پاک می‌کند، تو یک قدم، یک نیمه قدم، بلکه حتی قدم نمی‌خواهد یک رویت را از شیطان برگردان به طرف ما، از هزارها سال نوری اگر راه باشد بین تو و پروردگارت، پروردگارت خودش را به تو می‌رساند.

من گاه گاهی در حالات بعضی از اشقیاء که فکر می‌کنم، می‌بینم که خدا چقدر مهربان است، فرعون یک فردی است آن وقتی که به حضرت موسی خدا حرف می‌زد در کوه طور، وقتی بود که فرعون صدها یا هزارها طفل شیرخوار را در مقابل چشم پدر و مادر کشته بود، یک انسان خبیثی در این حد از نظر کمیت، حالا شمر ممکن است از نظر کیفیت بدتر از فرعون باشد ولی از نظر کمیّت کشتار اطفال بی‌گناه بدتر از شمر بوده، یک همچین فردی را خدا وقتی به حضرت موسی صحبت می‌کند و او را پیغمبر خودش قرارش می‌دهد می‌فرماید: «اذْهَبْ یا اذهبا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى»([5])، او طغیان کرده، از حدّ خودش گذشته،«فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَیِّنًا»، با مهربانی با او صحبت کنید، چه خدای خوبی داریم! با ملایمت با او صحبت کنید، چرا؟ «لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَى»([6])، شاید او هم بیدار بشود از خواب غفلت، متذکّر بشود، خشیت پیدا کند، به ما محبت پیدا کند و آن وقتی که در میان دریا دارد غرق می‌شود به حضرت موسی التماس کرد، حضرت موسی اعتنا نکرد، در روایت دارد که اگر، که خدای تعالی فرمود اگر این التماسی که کرد به حضرت موسی به من می‌کرد من از غرق شدن نجاتش می‌دادم.

امام سجّاد بعضی‌ این روایت را قبول ندارند ولی من قبول دارم، امام سجّاد علیه الصلوه و السلامدر دربار یزید، یزید به صورت ظاهر متوجه شد که اشتباه کرده به امام سجّاد عرض می‌کند: آقا می‌شود من نزد خدا توبه کنم و بخشیده بشوم؟ حضرت فرمود: نماز غفلیه بخوان، حضرت زینبسلام الله علیهابه امام سجّاد عرض کردند که ایشان را راهنمایی برای توبه از چی؟ حضرت فرمود: موفق نمی‌شود، چون ، آدم گنه‌کاری که از دل از گناهش توبه نمی‌کند، توفیق توبه‌ کردن واقعی را پیدا نمی‌کند، ببیند راه برای هیچ کس بسته نیست.

آن شخص می‌گوید: بر حمید بن قحطبه وارد شدم روز ماه مبارک رمضان دیدم دارد روزه می‌خورد، گفتم: حتماً امیر کسالتی دارند چون مسافر که نبود، گفت: نه، کسالتی ندارم، گفتم: چطور پس شما روزه‌تان را می‌خورید؟ گفت: من یک کاری کرده‌ام که آن کار یقیناً من را به جهنم می‌برد، چه روزه بگیرم، چه روزه نگیرم فرقی نمی‌کند من از رحمت پروردگار مأیوسم، و آن کارش این بود که شصت نفر فرزندان پیغمبر را در یک شب به امر هارون‌الرشید که جریانش مفصل است کشت و در چاه ریخت و آن شخص آخری که پیرمردی بود به او گفت که روز قیامت جواب مادر ما زهرا را چه خواهی داد؟ من بدنم لرزید ولی کشتم او را هم و در چاه انداختم و لذا دیگر می‌دانم خدا روز قیامت من را نمی‌گذرد، عفوم نمی‌کند، مطلبی که می‌خواهم عرض کنم این است که وقتی این مطلب را به علی بن موسی الرضا عرض کردم حضرت فرمود آن یأسش از رحمت خدا گناهش بیشتر از آن شصت نفر سیّدی است که او در یک شب کشته، یأس از رحمت پروردگار پیدا نکنید، کاری هم ندارد، تا حالا من رویم به شیطان بود از این ساعت بر می‌گردم به طرف خدا، «فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ»([7])، رویت را برگردان به مسجدالحرام به خانه‌ی خدا، به خدا، به آن حقیقتی که فرمودند در کعبه هست، آن روزی که علی بن ابیطالب در آن جا متولد شد خدای تعالی یک روح ولایت و امامتی در همین سنگ‌های معمولی قرار داد و این ادامه دارد امامی بعد از امامی تا الان در زمان ما که آن روح هست و همه باید رو به آن کعبه، رو به ولایت که «مَنْ أَتَاکُمْ نَجَا وَ مَنْ لَمْ یَأْتِکُمْ هَلَکَ»([8])ای اهل‌بیت پیغمبر! کسی که به طرف شما آمد نجات پیدا کرد و هر کس که به شما پشت کرد، هلاک شد. در دعای ندبه عرض می‌کنیم:«اَیْنَ وَجْهُ اللهِ الَّذِی یَتَوَّجَهُ إِلَیْهِ الْأَوْلِیَاءَ»([9])،اولیاء خدا به امام زمان متوجه می‌شوند، پس توجّه به امام، توجه به پیغمبر همان توجه به خدا است که: «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُوْلِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»([10])،فرقی نمی‌کند اطاعت خدا ، اطاعت پیغمبر ، اطاعت اولی الامر پس ان‌شاءاللّه امشب و فرداشب باید مسأله‌ی توبه را جدّی بگیرید، توبه هم یک کلمه است، امام سجّاد می‌فرماید: «إِنْ کَانَ النَّدْمُ عَلَى الذَّنْبِ تَوْبَهً فَإِنِّی مِنَ النَّادِمِینَ»([11])،فقط پشیمانی، پشیمانی قلبی، واقعی.

رویت را برگردان به طرف خدا، خدا را ببین، با خدا باش، طرفدار خدا باش، کاری نکن که خدا یا کراهت داشته باشد و یا حرامش بداند، هر کاری که می‌کنید؛ آن کسی که می‌خواهد قدم در مرحله‌ی توبه بگذارد باید این‌طور باشد که همه‌ی کارهایش برای خدا باشد یا مستحب و یا واجب، مستحب یعنی محبوب خدا است، خدا دوست دارد این کار را بکنی، بکن، خدا دوست ندارد این کار را بکنی، نکن، خیلی افراد هستند که بعضی‌ از عبادت‌ها را نباید بکنند، خدا همان را دوست دارد، بعضی از عبادت‌ها را باید بکنند، بکنند و خدا همان را دوست دارد. خیلی افراد هستند که مستطیع نیستند، با زحمت؛ گفته‌اند به مکّه نروید و اگر رفتید هم قبول نیست، کاری که می‌گویند بکن، اگر مریضی یا در سفری، «فَعِدَّهٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ»([12])،روزه‌ات را بگذار یک وقتِ دیگر بگیر، تو بگویی: نه من دوست دارم در هر حال بندگی خدا را بکنم، حتی روز عید فطر را هم روزه می‌گیرم مثلاً ، این افراد پشت به خدا کرده‌اند و رو به شیطان، حالا می‌خواهد عبادت بی‌جا بکنند یا این‌که مخالفت با پروردگار بکنند، فرقی نمی‌کند.

خیلی از بندگان خدا بوده‌اند مثل «بلعم باعورا» و امثال این‌ها، که این‌ها یک مقداری خودرأیی کردند و هوای نفسشان را خدای خودشان قرار داده‌اند و طرفدار شیطان بودند در مقاماتِ عالیه هم بوده‌اند که در روایت دارد: «وَ الْمُخْلِصُونَ فِی خَطَرٍ عَظِیمٍ»([13])، همان‌هایی که به مقام اخلاص رسیده‌اند، در خطر بزرگی هستند هر چه پیشرفت بکنند شیطان بیشتر به سراغشان می‌آید.

در مرحله‌ی بندگی و عبودیت شیطان حسابی می‌آید توی میدان و با آن‌ها کشتی می‌گیرد ولی اگر ما بنده‌ی واقعی خدا شدیم، توبه‌ی واقعی کردیم خدای تعالی می‌فرماید: «وَ إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ»([14])، تو بر بندگانِ من شیطان سلطنت و سلطه و تسلط پیدا نمی‌کنی.

بنابراین ان‌شاءاللّه یک لحظه هم که شده این شب‌ها، امشب و فرداشب، فرداشب شب نوزدهم ماه مبارک رمضان است، احتمال شب قدر دارد، من همین امشب از یک نفر می‌شنیدم می‌گفت که ممکن است خدا شب قدر را عوض کند، یا شب نوزدهم قرارش بدهد، یک سال شب بیست و یکم، یک سال هم شب بیست و سوم، توجّه به این‌که «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ»([15])را نداشتند ظاهراً، چون بقیّه‌اش حالا ممکن است بشود تفسیر به رأی این‌طوری کرد ولی این که نمی‌شود که در هر شب قدر مثلاً فرداشب، شب بیست و یکم قرآن هی مرتب نازل بشود؛ یک شب قدر اوّل آن وقتی که خدای تعالی آسمان و زمین را خلق فرمود و بنا شد که این افلاک با عظمت، این مخلوقِ با عظمت این‌ها تحت نفوذ حکم‌اللّه باشند،حکمه‌اللّهباشند و تحت نظام الهی باشند آن‌جا قرآن بر تمام عالم تکوین نازل شد و شب قدر اوّلی که کرات بوجود آمده، یعنی بعد از آن شش شبانه روز که خدا آسمان و زمین را خلق کرد بعد شب اوّلی که این‌ها را تنظیمشان فرمود و نظامی به آن‌ها داد هر کدام در جای خودش به حکم الهی قرار گرفت، آن‌جا آن احکامی که نازل شده، از قلب پیغمبراکرم تراوش کرده که «کُنْتُ نَبِیًّا وَ آدَمُ بَیْنَ الْمَاءِ وَ الطِّیْنِ»([16])، من پیغمبر بودم، البته به اندازه فهم ما آدم را حضرت رسول‌ اکرم می‌فرماید والاّ: «کان نبیاً ولم یکن شیئاً، کان نبیاً و خلق اللّه کل شیء»، پیغمبر بود، قلبش مملوّ از نور قرآن بود، قرآن در مرتبه‌ی اوّل بر دل پیغمبر نازل شد که: «وَ وَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَى»([17])، آن وقتی که پیغمبراکرم در عالم ارواح بود و هیچ چیز خلق نشده بود و در عرش بودند، آن موقع پیغمبر گمراه بود که بعد قرآن بر دلش نازل شد؟ نه در همان اول، آنجا هنوز لیله‌ی قدری نبود، وقتی شب و روزی به وجود آمد، شبی بوجود آمد، روزی بوجود آمد در ظرف شش شبانه روز، خدا بقیّه موجودات عالم را خلق کرد، این‌ها نظامی می‌خواهند، با هم تصادف نکنند، با هم یک جوری حرکت کنند یک نظمی داشته باشد؛ شما الان می‌بینید می‌گویند: ماه در اردیبهشت سال آینده در فلان شب، در فلان دقیقه باز می‌گیرد این معنایش این است که آن قدر حساب دقیق است که منجمینی که «المنجم کذّاب»([18])، در عین حال این اندازه می‌فهمند که فلان شب و فلان سال، ماه مثلاً در فلان دقیقه و فلان ثانیه می‌گیرد، یک نظمِ عجیبی پروردگار در عالم قرار داده و هر چه هم هست از جانب خدا برای مخلوق ارسال شده در قرآن هست و قرآن بر همه چیز نازل شده از قلب پیغمبر، یعنی مرحله‌ی دوّم، بنابراین شب قدر نمی‌شود که یک شب نوزدهم باشد، یک شب بیست و یکم، یک شب بیست و سوّم، بلکه شب قدری که قرآن نازل شده همان شب قدر اول بوده، این شب‌های قدر برای تقدیرات ما است، مال آن بخش آخر سوره است که: «تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَهُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ»چون «مِنْ کُلِّ أَمْرٍ» گفته و «سَلَامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْر».

خوب شب هجدهم ماه مبارک رمضان است و ان‌شاءاللّه فرداشب یک خرده آقایان دیرتر، یک خرده استراحت بیشتر بکنند، من هر سال مقیّدم که خودمان را بکشانیم ولو دعاهای‌مان را به نیمه‌ی شب، لذا ساعت ان‌شاءاللّه ده تشریف می‌آورند یا زودتر و یکی دو ساعت از محضر این اساتید عزیزمان استفاده می‌کنیم؛ جناب آقای کاشانی هم که قول دادند که ان‌شاءاللّه فردا شب منبر بروند و بعد هم من، ان‌شاءاللّه یک مقداری باز درباره‌ی توبه صحبت کنم و ان‌شاءاللّه مسلّحانه بیایید، مسلحانه یعنی چه؟ یعنی «الوضوء سلاح المؤمن»، وضو اسلحه مؤمن است، وضو که دارید هیچ، وضوی واقعی که «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ»([19])، یک غسلی دارد موقعِ غروب آفتاب، آن غسل را ان‌شاءاللّه بکنید، نماز مغرب وعشاء را با وضویی که قبل از غسل می‌گیرید، بخوانید و بعد دعاهای شب نوزدهم را از مفاتیح بخوانید و بعد هم بیایید به افضل اعمال شب قدر که «تحصیل علم» است، چیز فهمیدن است ان‌شاءاللّه از وجود دوستان استفاده کنیم و بعد هم دعا کنید. دعا کنید، با خواهش، اسلحه‌ی ما می‌دانید چی هست؟ «اِرْحَمْ مَنْ رَاْسُ مَالِهِ الرَّجَاءُ وَ سِلاحُهُ الْبُکَاءُ»،در دعای کمیل خواندید خدایا! به کسی که همه‌ی سرمایه‌اش امید است، همه‌ی سرمایه‌اش و اسلحه‌اش گریه است، یک بچّه‌ای می‌بینید که تا به او یک چیزی می‌خواهد نمی‌دهید گریه می‌کند، دلتان می‌سوزد به او می‌دهید، امیدوار بوده، «وَ عَلَی وُجُوهٍ خَرَّتْ لِعَظَمَتِکَ سَاجِدَهً وَ عَلَی اَلْسُنِ نَطَقَتْ بِتَوْحِیدِکَ [صَادِقَهً وَ بِشُکْرِکَ]مَادِحَهً»«اَ تُسَلِّطُ النَّارُ عَلَیَّ هَیْهَاتَ»«مَا ذَلِکَ الظَّنُّ بِکَ»،خدایا! هرگز ما به او همچین فکری نمی‌کنیم، برای این‌که امید داشتیم، همان وقتی هم که گناه می‌کردیم، رو به شیطان کرده بودیم می‌گفتیم: خدا مهربان است هر وقت به او برگردیم قبولمان می‌کند، «اِرْحَمْ مَنْ رَاْسُ مَالِهِ الرَّجَاءُ وَ سِلاحُهُ الْبُکَاءُ»([20])، این دو تا اسلحه. یکی وضو، یکی با اشک چشم. بکاء منظور اشک ریختن نیست، دلی که آن دل باکیه باشد، اگر دل متوجّه خدا شد، چشم هم اشکش می‌ریزد و اگر هم نریخت مهم نیست اصلِ مهم، دل انسان است.

ان‌شاءاللّه مسلحانه می‌آیید، ان‌شاءاللّه از خدا با همین دو اسلحه من قول به شما می‌دهم که این دو اسلحه را داشته باشید شیطان را منکوبش می‌کنید و خدای تعالی را به خودتان متوجّه خواهید کرد و ان‌شاءاللّه گناهانمان بخشیده می‌شود، حرکتی به سوی خدا می‌کنیم. همان‌طوری که حرّ بن یزید ریاحی ، خیلی عجیب است! نشان می‌دهند، عملاً نشان می‌دهند، نمی‌خواهند بعضی از اهل منبر حرّ را معرفی کنند یک قدری هم تعریفش می‌کنند ولی نه، حرّ تا روز تاسوعا جز‌ء اشقیاء بود قطعاً، سر راه سیدالشهداء را گرفته، حسین و اهل‌بیتش و اصحابش را تحویل به ابن‌زیاد داده، اگر نگوییم سبب قتل آن‌ها و شهادت آن‌ها شده لااقل آن‌ها را به دام دشمن انداخته در عین حال، ابی‌عبداللّه الحسین وقتی توی خیمه‌ها نشسته بود فرمود: یک مهمانی دارد برایمان می‌آید، به رویش نیاوردند، به او نگفتند: تو حتّی ما را اذیّت کردی، به ما توهین کردی، آمدند به استقبال حر، عرض کرد: آقا! من رویم نمی‌شود بیایم توی خیمه‌های شما، اجازه میدان گرفت رفت و برگشت و بالاخره جمعی را به هلاکت رساند و بعد وقتی افتاد روی زمین ابی‌عبداللّه الحسین آمده، بالین سر او نشسته، سر او را به دامن گرفته، دستمالی به سرش بسته که خون سرش زیاد نریزد، برایش مرثیه می‌خواند، شعر می‌خواند، بشارت به او می‌دهد: «اَنْتَ الْحُرُّ کَمَا سَمَّتْکَ أُمُّکَ حُرًّا»([21])، تو آزادی همان‌طوری که مادرت نامت را آزاد گذاشته، تو آزاد از جهنمی، خدایا! به حق محمّد و آل محمد همه ما را از تائبین خودت قرارمان بده.

نسئلک و ندعوک باعظم اسمائک و بمولانا صاحب‌الزمان یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یاالله و یا اللّه، یا رحمن و رحیم، یا غیاث المستغیثین، یا ربّاه، یا سیّداه

عجل لولیک الفرج.

عجل لمولانا الفرج.

عجل لسیدنا العزیز الفرج.

خدایا! امام زمان ما را به ما برسان.

ما را از بهترین اصحاب و یارانش قرارمان بده.

قلب مقدسش را از ما راضی بفرما.

گرفتاری‌های مسلمین برطرف بفرما.

خدایا! به آبروی حضرت ولی‌عصر قسمت می‌دهیم راه‌های تزکیه‌ی نفس را برای ما آسان بفرما.

توبه‌ی ما را قبول بفرما.

مرض‌های روحی‌مان شفا مرحمت بفرما.

مریضه منظوره الساعه! لباس عافیت بپوشان.

امواتمان غریق رحمت بفرما.

عاقبتمان ختم بخیر بفرما.

وعجل فی فرج مولانا.

 


[۱]تحریم/۸

[۲]بحار: ۹۱/ ۱۴۲

[۳]تحریم/۱۱

[۴]نجم/۳۲

[۵]طه/۴۳

[۶]طه/۴۴

[۷]بقره/۱۴۴

[۸]فقیه: ۲/ ۶۱۳، تهذیب: ۶/ ۹۷، مستدرک الوسائل: ۱۰/ ۴۱۹، عیون: ۲/ ۲۷۴

[۹]بحار: ۹۹/ ۱۰۶، اقبال: ۲۹۷

[۱۰]نساء/۵۹

[۱۱]«اِلَهِی إِنْ کَانَ النَّدْمُ عَلَى الذَّنْبِ تَوْبَهً فَإِنِّی وَ عِزَّتِکَ مِنَ النَّادِمِینَ» بحار: ۹۱/ ۱۴۲

[۱۲]بقره/۱۸۵

[۱۳]«عن رسول الله ص العلماء کلهم هلکى إلا العاملون و العاملون کلهم هلکى إلا المخلصون و المخلصون على خطر» مجموعه ورام: ۲/ ۱۱۸؛ «هَلَکَ الْعَامِلُونَ إِلَّا الْعَابِدُونَ وَ هَلَکَ الْعَابِدُونَ إِلَّا الْعَالِمُونَ وَ هَلَکَ الْعَالِمُونَ إِلَّا الصَّادِقُونَ وَ هَلَکَ الصَّادِقُونَ إِلَّا الْمُخْلِصُونَ وَ هَلَکَ الْمُخْلِصُونَ إِلَّا الْمُتَّقُونَ وَ هَلَکَ الْمُتَّقُونَ إِلَّا الْمُوقِنُونَ وَ إِنَّ الْمُوقِنِینَ لَعَلَى خَطَرٍ عَظِیمٍ» مستدرک‏الوسائل: ۱/ ۹۹، بحار: ۶۷/ ۲۴۵؛ «هلک العاملون إلا العابدون و هلک العابدون إلا العالمون و هلک العالمون إلا الصادقون و هلک الصادقون إلا المخلصون و هلک المخلصون إلا المتقون و هلک المتقون إلا الموقنون و إن الموقنین لعلى خلق عظیم» مصباح‏الشریعه: ۳۶

[۱۴]حجر/۴۲

[۱۵]قدر/۱

[۱۶]بحار: ۶۵/ ۲۷، عوالی‏اللآلی: ۴/ ۱۲۱؛ مناقب: ۱/ ۲۱۴ «کنت نبیا و آدم منخول فی طینته»؛ بحار: ۱۸/ ۲۷۸ «کنت نبیا و آدم بین الماء و الطین أو بین الروح و الجسد»

[۱۷]ضحى/۷

[۱۸]«لَمْ یَسْتَدْرِکِ الْمُنَجِّمُونَ الدَّقِیقَهَ فِیهَا فَشَابُوا الْحَقَّ بِالْکَذِبِ» مستدرک‏الوسائل: ۱۳/ ۱۰۰

[۱۹]بقره/۲۲۲

[۲۰]اقبال: ۷۰۸، مصباح کفعمی: ۵۵۷

[۲۱]لهوف: ۱۰۲

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *