۱۸ ذی الحجه ۱۴۲۶ قمری – ۳۰ دی ۱۳۸۴ شمسی – عید غدیر
اعوذ بالله من الشیطانالرجیم
بسم اللهالرحمنالرحیم
الحمدلله و الصلاة و السلام علی رسولالله و علی آله آلالله لاسیما علی بقیةالله روحی و ارواحالعالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنةالدائمة علی أعدائهم اجمعین من الان الی قیام یومالدین .
اعوذ بالله من الشیطانالرجیم، «الْيَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دينَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْکُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ ديناً» (مائده/۳)
مناسبت آیات قرآن با عید غدیر
امروز آنقدر مطلب زیاد است که انسان نمیتواند مطالب را در این ساعات بیان کند؛ امروز وقتی شروعِ سخنگفتن و خطبهخواندن و موعظهکردن از ناحیهی رسول اکرم باشد، «از پشّهی لاغری چه خیزد»! امروز باید خدای تعالی با ما صحبت کند. من آیات هفتگی را که مناسبت عجیبی با روز غدیر دارد خواندم، که یک گوشهی بسیار پراهمیت قدر مربوط به امروز است، سورهی دخان، – همانطوری که قبلا گفتهام- ما این آیات را چندین هفتهی قبل نوشتهایم و برداشت کردهایم و هیچ فکر نمیکردم مثلاً سورهی دخان در هفتهای که عید غدیر در آن است افتاده باشد. دیشب و امروز که این آیات را میخواندند و میخواندیم و مطالعه میکردم، فکر کردم عجب آیاتی و عجب مناسبتی! و این مسأله – تناسب آیات با جریانات هفتگی- مکرر انجام شده است.
فواتح سورهها اشاره به حقایقی دارد
آیاتی که امروز تلاوت شد و همینجا آوردهاند؛ «حم» (دخان/۱)، این حروف مقطّعهی قرآن اشارات عجیبی بر یک حقایقی دارد، مرحوم فیض کاشانی مینویسد: اگر تمام این فَواتِحِ سُوَر را جمع کنید، مکرراتش را کم کنید، این جمله از آن خارج میشود که «صراط علی حق نمسکه» (تفسیر الصافی، ج ۱، ص ۹۱)، راه علی حق است، همه باید به آن تمسک کنند. ببینید سورهی دخان است، این کلمهی اول آیاتی که امروز تلاوت شد، اولین کلمهای که گفته میشود: «حم» است. فواتح سور، رموزاتی است که بین دو دوست انجام شده، خدا میداند که این چه معنا دارد و پیغمبر اکرم؛ پس چرا در قرآن گذاشتند؟ خب خدا برای پیغمبر اکرم خصوصی میفرمود! طبق روایات یک نفر دیگر هم که بتواند اینها را برای ما شرح بدهد میفهمد و میداند و آن حجة بن الحسن ارواحنافداه است، میآید میگوید این «حم» یعنی چه؟ «حم» چه معنایی دارد؟ درست است که از مغز این فواتح سور، «صراط علی حق نمسکه» در میآید، اما بیشتر از اینها معنا دارد، یعنی ما چرا مکرراتش را حذف کنیم؟ البته مکررات را حذف کردن و لُبّش را گرفتن یک کاری است، و الاّ «الف» زیاد داریم، «ح» زیاد داریم، «میم» زیاد داریم، «الم»، «حم»، «الم عسق»، اینها رموزی است که هر یکی از این رموز کلّی مطلب دارد، تنها این نیست که «صراط علی حق نمسکه»، این برای ماست که ما در زمانی واقع شدهایم که راههای دیگری هم سر راه ما و جلوی پای ما گذاشتهاند، راه علی حق است نه راه اصحاب سقیفه، راه علی حق است نه راه خلفای اموی، راه علی حق است نه راه خلفای عباسی، راه علی حق است نه راه متصوفه و آنهایی که بهاصطلاح با افکار بشری میخواهند راه را پیدا کنند، راه علی حق است که باید ما به آن تمسک کنیم، بچسبیم، محکم بگیریم تا به بهشت برسیم.
اشعار سید حمیری
خدا رحمت کند مرحوم سید حمیری را، سید حمیری یک شخصی است که صاحب الغدیر در اشعار غدیر در کتاب الغدیر از او نام برده و اشعارش را ذکر کرده (الغدیر، جلد دوم، ص ۲۲۲) ، – همانطوری که قبلا گفتم یا الان شنیدم- صاحب الغدیر فقط اشعاری که دربارهی غدیرخم گفته شده را جمع کرده و روایاتی هم که آورده – از روایات اهل سنت- برای این بوده که این اشعار را معنا کند، در آنجا اشعار سید حمیری را آورده، سید حمیری که هست؟ – سیدی که اینجا گفته میشود سید فرزند پیغمبر نیست- سیدالشعراء است که حضرت رضا علیه الصلوة والسلام در آن خوابی که خودشان میفرمایند میگویند: من دیدم که یک نردبانی گذاشتهاند صد تا پله دارد، من از این نردبان بالا رفتم، در آنجا دیدم که یک قصری است که ظاهرش از باطنش و باطنش از ظاهرش دیده میشود، به هرحال لابد یک قصر شیشهای بوده یا بهتر از این، به اندازهی عقل ما همان قصر شیشهای میشود، دیدم پیغمبر اکرم نشستهاند، وارد شدم سلام عرض کردم، پیغمبر اکرم فرمودند: به پدرت علی بن ابیطالب هم سلام کن، سلام کردم، فرمودند: به مادرت فاطمهی زهرا هم سلام کن، سلام کردم، فرمودند: به دو پدرت امام حسن و امام حسین سلام کن، من به آنها هم سلام کردم – چون حضرت رضا و سایر ائمه غیر از امام سجاد و حتی سادات، اینها هم فرزندان امام حسین هستند هم امام حسن، چرا؟ به خاطر اینکه همسر حضرت سجاد علیه الصلوة والسلام دختر امام حسن مجتبی بود، سادات حسینی که الان هستند از طرف مادر حسنی هستند و از طرف پدر حسینی- میگوید: به اینها سلام کردم، یک آقای پیرمرد هم آنجا ایستاده بود، حضرت فرمودند: به سیدالشعراء هم سلام کن- بهبه! انشاءالله آقای انوار و آقای بازوند و اینهایی که اینجا شعر خواندند و شعرشان هم از خودشان بود انشاءالله زیر لوای این افراد واقع بشوند، تا میتوانید اگر قریحهی شعری دارید در مدح خاندان عصمت و طهارت شعر بگویید، شعر باقیماندنی است- به این هم سلام کن، من نگاهش کردم، دیدم یک پیرمردی است ایستاده، از اولاد پیغمبر هم نیست ولی حضرت فرمود: سیدالشعراء، آقای شعراء، من به او هم سلام کردم، بعد حضرت فرمودند: شعرهایت را شروع کن، بقیهاش را بخوان – که معلوم است که با ورود حضرت رضا، آن آقا، آن سیدالشعراء اشعارش را متوقف کرده تا ایشان تشریف بیاورند بنشینند باز شروع کند- اشعار زیادی است که چون پیغمبر اکرم در خواب – خواب و بیداری ائمه یکی است- وقتی ایشان اشعار را خواند به حضرت رضا فرمودند: به شیعیانت بگو این اشعار را حفظ کنند، و لذا علماء، بزرگان، فتوا میدهند که مستحب است اشعار سید حمیری را حفظ کنند، شعرهایش زیاد است که الان هم وقت نیست همانطوری که آقای مسعودی نتوانستند خطبهی حضرت رسول اکرم را در امروز بخوانند طولانی است، خیلی حضرت رسول اکرم بیانات دارند، نمیشود هفتاد هزار جمعیت را در بیابان سه روز معطل کنند فقط به مردم بگویند: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» و خداحافظ! بعد هم این آقایان بنشینند «مولا» را به معنای دوست ترجمه کنند! بگویند که چون علی بن ابیطالب دشمن زیاد داشت پیغمبر میخواست بگوید با او دشمنی نکنید! دوستش داشته باشید! همین! این اشعار را هم نمیشود خواند، من خودم یک وقتی تصمیم داشتم حفظش کنم و الان هم شاید خوب حفظ نباشم، اولش این است که «لأم عمرو باللوی مربع» اشعار از اینجا شروع میشود، یک اشعاری گفته، آنهم در زمان بنیامیه، بنیامیهای که به هیچ کس رحم نمیکردند، آن هم در بغداد، که ما الان در مجالسمان از باب اینکه باید تقیه کنیم نمیتوانیم بخوانیم، مضامین اشعارش را عرض میکنم این است: روز قیامت که میشود، هر کسی از این خلفای اسمی یک پرچمی برمیدارد، او صریحاً گفته، حالا نمیدانم ما میتوانیم اینجا بگوییم یا نه؟! یک پرچمی برمیدارد و یکی از آنها ابابکر است، یکی از آنها عمر است، یکی از آنها عثمان است، تعبیراتی از اینها دارد که من الان هم باز به شما شیعهها هم نمیگویم، که یکی از اینها را میگوید: «و رایةٌ» یک پرچمی است که بردارندهاش «نعثل»، یک روباهی است! اینطور تعبیر دارد! و اینها همه راهشان را بلدند، میدانند کجا باید بروند، آخر میگوید: «و رایةٌ یقدمها حیدر»، یک پرچمی هم حیدر برمیدارد، «و وجهه کالشمس اذ تطلع» صورتش مثل خورشید است وقتی که طلوع میکند و دوستانش را طرف بهشت میبرد و بهشت را پُر از اینها میکند، اشعارش دربارهی همین غدیر است که پیغمبر اکرم چطور علی بن ابیطالب علیه الصلوة والسلام را روی دست بلند کرد و چقدر عظمت برای علی بن ابیطالب علیه الصلوة والسلام قائل شد. من فکر میکنم تمام اشعار غدیر، تمام آنچه که شعراء دربارهی غدیر گفتهاند – که شاید دهها جلد کتاب باشد- یک طرف، و این دو سه کلمهی قرآن دربارهی امروز یک طرف،
علی بن ابیطالب مخزن علم الهی است
معنی معجزه بودنِ قرآن همین است، دو سه کلمه، «اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلَامَ دِینًا»، شما چه میخواهید که در این سه جمله نباشد؟ چه هست؟ نعمت خدا تمام شد، یعنی خدا هر چه از این به بعد میخواهید به شما داده است، انسان امام خوبی داشته باشد، رهبر خوبی داشته باشد همهچیز دارد، انسان اگر امام عادل که خب خوب است، امام معصومی داشته باشد که نان جو که میخورد میگوید: مبادا کسی پیدا بشود که نان جو بخورد و من اگر نان گندم خوردم در روحیهی او تأثیر کند و بگوید: ای کاش من جای علی بن ابیطالب بودم و نان گندم میخوردم! در این حدّ از عدالت! امامی که معصوم از جهل است، هیچچیز برایش پوشیده نیست. گاهگاهی یک عدّهای پیدا میشدند ولو اینکه در آن عده، افراد نخالهای بودند، برایشان صحبت میکرد، تأسف میخورد که چرا این مردم توجّه ندارند، گاهی میفرمود: «إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً» (الخصال، ج ۲، ص ۱۸۶)، در این دل من یک مجموعهای از علم الهی است. هر چه در قرآن است و هر چه در کتاب مبین است که همینجا خدا خدای تعالی قسم خورده «حم، وَ الْکتَابِ الْمُبِینِ» (دخان/۱-۲) که حتی «اَرشِ خَدش» (الکافی ۱، ص ۱۸۵) هم در آن کتاب هست، در دل من است، بیایید از من چیزی یاد بگیرید، «سلونی قبل ان تفقدونی» (نهج البلاغة/ خ ۱۸۹)، من همیشه بین شما نیستم، قبل از اینکه از بین شما بروم و من را دیگر نبینید از من بپرسید، نخالههایی که پای منبر حضرت بودند – مثل سعد وقاص- بلند میشود میگوید: اگر تو راست میگویی و همه را میدانی در سر و صورت من چند تا مو هست؟!! حضرت فرمود: اگر بخواهم میگویم، نه تو حسابش را میتوانی یادداشت کنی، چون باید عدد یک بگذاری و مثلاً جلویش چند تا صفر، تو اصلاً سوادش را نداری و نمیتوانی بشماری، خب آدم باید بشمارد تا بداند که این راست میگوید یا دروغ، آن را هم که نمیتوانی! ولی یک چیزی به تو میگویم که این را بعد بفهمی، یک بچّهای تو در خانه داری، این بچّهات بچّهی من حسین بن علی را در کربلا میکشد؛ عمر سعد منظور بود، «بحار الأنوار طبع کمپانی؛ ج ۹؛ ص ۶۳۵» خیلی عجیب است! این آقا معصوم از جهل است، هیچ مطلبی در ماسویاللّه نبود جز اینکه علی بن ابیطالب میدانست، گاهی در خطبهی تطنجیه ایستاده و از آینده خبر میدهد، مثل کسی که آینده را دارد میبیند، مثل کسی که همهچیز جلوی چشمش است و هست؛ اینطوری خواهد شد، اینطوری خواهد شد، زنها چطور خواهند شد، مردها چطور خواهند شد که مفصل است، حتی در این خطبهی تطنجیه یک مطلبی که در زمان ما اتفاق افتاد صریحاً علی بن ابیطالب بیان کرده، اسم برده، «ثم یأتی بعد ذلک البهلول الایدح الانددی الاریح المشئوم یومه» (الزام الناصب/ص ۱۵۴)، خیلی عجیب است! بهلول در مشهد در زمان رضاخان قیام کرد، «ایدح الانددی» را ما تحقیق کردیم بود، حالا معنایش چه هست بماند، دو هزار نفر پای منبرش بهخاطر تبلیغی که ایشان برای حجاب و حفظ حجاب میفرمودند، رضاخان کشت، این را صریحاً میفرماید، صریحاً حضرت در خطبه میفرماید که بر سر کلمهی عدل، شیخ فضلاللّه نوری – حالا به تعبیر من- این قیام میکند، «فیصلب و یقتل» (الزام الناصب/ص ۱۰۰)، به دارش میزنند و کشته میشود! اگر خواستید من نشانتان میدهم، در همین کتابخانه هست، همهی مطالب مثل آینه جلوی چشم علی بن ابیطالب بوده و همه هم اتفاق افتاده، بعضیهایش البته که انشاءالله در زمان ما اتفاق میافتد دربارهی ظهور حضرت بقیةاللّه است که ایشان تشریف میآورند، دنیا را پر از عدل و داد میکنند، اینها همه مقدمات ظهور است، اینها همه علائم ظهور است. گاهی مجلسشان را مناسب میدیدند شروع میکردند به صحبتکردن، یک نفر یک سؤالی میکرد، حضرت میفرمودند: «شِقْشِقَة هَدَرَتْ» (نهج البلاغة/ خطبه ۳)، یک مطالبی بود که دیگر تمام شد، دیگر صحبت نمیکرد، خطبهی شقشقیه معروف است.
امام مبین، علی علیهالسلام است
قرآن دربارهی علی بن ابیطالب فرموده که همهی چیزها را ما در «إِمَامٍ مُبِينٍ» احصاء کردیم (یس/۱۲)، «کتاب مبین» علی است، «امام مبین» علی است؛ مبین یعنی چه؟ یعنی هر کسی یک مختصر عقل داشته باشد – تعصب نداشته باشد، عقل هم داشته باشد، همین دو تا مسأله کافی است – او را به امامت میشناسد، قبول دارد، مبین است، واضح است. به امام حسین میگفتند که ما تو را به خاطر دشمنی که با پدرت داریم میکشیم، این تعصب است، خب پدر یک کاری کرده چرا تو پسر را میکشی؟ تازه چرا با علی بن ابیطالب دشمن بودند؟ به جهت اینکه تحت فرمان پیغمبر بود؛ احقادی، حِقدهایی، کینههایی از علی بن ابیطالب در دل گرفتند، «أَحْقاداً بَدْرِیَّهً وَ خَیْبَرِیَّهً وَ حُنَیْنِیَّهً وَ غَیْرَهُنَّ» (مفاتیح الجنان/ دعای ندبه)، در همهی جنگها علی علیهالسلام بود، خب طبعاً پدران همینها بودند که کشته شدند، اینها کینه در دل گرفتند، این کینهها سبب شد که زیر بار علم علی بن ابیطالب، امامت علی بن ابیطالب و همهی فضائل علی بن ابیطالب نروند، خیلی عجیب است.
تعداد آیات قرآن در فضائل علی بن ابیطالب علیهالسلام
شما در تمام قرآن بگردید، یک آیه دربارهی خلفای قبل از علی بن ابیطالب اسماً نیست، یک آیه! یک آیهای هست که این را دیدم در حرم پیغمبر تابلو کردند: «ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا» (توبه/۴۰)، که این در شأن ابیبکر است، ما هم قبول داریم، ولی من به یک سنی گفتم که این آیه را برای ابیبکر نخوانید، گفت: چرا؟ گفتم: او را ضعیفالایمان معرفی میکنید، خب بالاخره همینطوری مسلمانهای دیگر او را به عنوان یک مسلمان قبولش دارند، اما ضعیفالایمان. یکی از علمای مشهد سه هزار آیه دربارهی علی بن ابیطالب در کتابش جمع کرده بود، حالا آن را ما قبول نمیکنیم، یعنی میگوییم نه! هزار و پانصد علم از علوم علی بن ابیطالب را معرفی کرده بود، باز میگوییم خب شاید هزار و پانصد علم نباشد، اما نوشته است! الان کتاب داریم، کتابش شاید پیش من هم باشد، این هم هیچ، ولی آنچه که تمام اهل سنت نوشتهاند سیصد آیه است – که من در شبهای مکه نوشتهام- سیصد آیه خیلی زیاد است، یکی همین سورهی «هل اتی» است، «هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئًا مَّذْكُورًا» (دهر/۱)، یک عالم سنی برای من میگفت: دوازده دلیل در این سوره بر عصمت علی بن ابیطالب هست! خب ما خلیفه را برای چه میخواهیم؟ برای قیافهاش میخواهیم؟ زمان ما دیگر قیافهی او هم نیست، برای اَخم و تَخماش میخواهیم؟! عایشه را کتک میزد که چرا برای پدرت که مرده گریه میکنی؟! گریه حرام! الان هم بعضیها گریه را حرام میدانند. علی بن ابیطالب وقتی چشمش به بچهی یتیم میافتاد که آن زن و فرزندی که حضرت در منزلشان رفت و برای آنها نان پخت، پدرشان در جنگ با علی کشته شده بود، یعنی جزء خوارج بود، پدر این بچهها و شوهر این زن از دشمنان علی بن ابیطالب بود! حضرت میرود در خانهی این خانم، کمکش میکند، میرود بچههایش را نوازش میکند، حالا پدر جزء خوارج بوده در جنگ نهروان کشته شده، دلیلی ندارد که این بچهها ناراحت باشند، میرود برای آنها نان میپزد و صورتش را حضرت امیر روی آتش میگیرد، این انسان با آن فرد خیلی فرق دارد. خدا رحمت کند مرحوم آقای کوهستانی را، میگفت: «خدا یک علی داشت آن هم نصیب ما شد»، من با ایشان شوخی میکردم، – خدمتشان مشرف میشدم، خیلی مرد بزرگواری بود- میگفتم: خدا چهارتا علی داشت، میگفت: آنها همهشان یکی بودند، «کلّنا واحد؛ اوّلنا محمّد، آخرنا محمّد و أوسطنا محمد و کلّنا محمد» صلی اللّه علیه و آله وسلم (بحار الأنوار: ۲۶/ ۶- ۷ باب نادر في معرفتهم بالنورانية من كتاب الإمامة ح ۱).
شکرگزار و قدردان نعمت ولایت و شیعهبودن باشیم
به خدا قسم قدر بدانید، امروز وقتی که دوستان علی بن ابیطالب به یکدیگر برخورد میکنند، وقتی همدیگر را میبینند،میگویند: «الحمدلله الذی جعلنا من المتمسّکین بولایة علی بن ابیطالب»، این دعا نیست که شما برای ثوابش انجام بدهید، این یک خواستهی قلبی است، یک شعف قلبی است، یک خوشحالی است، دیدید مثلاً یک نفری خیلی مریض سختی است؟ یکدفعه شفا پیدا میکند، دو تا دوستش به هم میرسند میگویند: الحمدلله، حتی قبل از سلام، الحمدلله او خوب شد، یک چنین حالتی است، واقعاً باید شکر کرد، «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَٰذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ» (اعراف/۴۳)، ما خودمان ممکن بود به اینجا نرسیم، خدا رحمت کند پدرانمان را، باز مرحوم آقای کوهستانی – خدا رحمتش کند امروز اسمشان به زبانم جاری شد- میفرمود: من برای آن پدر اولی که تشیع را پذیرفت همیشه فاتحه میخوانم، بالاخره «ارْتَدَّ النَّاسُ بَعْدَ النَّبِی إِلَّا ثَلَاثَةَ» (الإختصاص، ص۶)، در این آباء و اجدادمان یک کسی اقدام به کار کرده، زحمت ما را کم کرده، خودمان میخواست بیاییم تا برسیم به ولایت علی بن ابیطالب خیلی کار داشت.
کامل شدن نعمت خدا در عید غدیر
این سه جملهی این آیه: «اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ»، ببینید حتی اگر شما یک مغازه دارید، اگر میخواهید جنسش جور باشد، یک نفر آدمِ متفکرِ خوشذوقِ با استعداد که اجناس را بلد است که چطوری جور کند پیدا میکنید، وقتی او را آنجا میگذارید و میروید میگویید: دیگر امروز من مغازه را کاملش کردم، هنوز هیچچیز نیاورده! میگویید: میدانم، درست میکند. «أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ»، خدا میگوید، «وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی»، شما هر چه میخواهید فکر کنید، نعمت خدا بر شما تمام شد، یعنی هر چه میخواستید خدا به شما نعمت داده، چرا؟ به جهت اینکه یک مسئولی، مدیری، امامی بر کار گذاشته که همهی کارها را انجام میدهد! حالا خوشحالم که دین اسلام دین شما باشد، خوشنودم، حالا جملهی دیگر هم هست: «اَلْیوْمَ یئِسَ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْ دِینِکمْ» (مائده/۳)، امروز آنهایی که کافرند از اینکه دستبردی به دینتان بزنند مأیوس شدند؛ این سه جمله خیلی مهم است، از همه مهمتر است. قسم به کتاب مبین که ما آن کتاب مبین را، احکامش را، دستوراتش را، «فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ فِيهَا يُفْرَقُ» (دخان/۳-۴) در قلب علی بن ابیطالب قرار دادیم؛ حضرت به خودش، به روح مقدسش اشاره میکرد و میفرمود: «اِنْدَمَجْتُ عَلَى مَكْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لاَضْطَرَبْتُمْ اِضْطِرَابَ اَلْأَرْشِيَةِ فِي اَلطَّوِيِّ اَلْبَعِيدَةِ» (شرح نهج البلاغة ابن ابي الحديد، جلد۱، صفحه ۲۱۳)
کتاب علی علیهالسلام
و میفرمود که من «کتاب مبین» هستم؛ در «ذلِکَ الْکِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُديً لِلْمُتَّقينَ» (بقره/۲)، آن کتابی که پیغمبر در تفسیر قرآن فرمود و علی بن ابیطالب نوشت که اسمش هم بین اهلبیت کتاب علی است، در روایات ما زیاد است (بحارالانوار/ ج۲، ص۲۱، روایت ۵۹)، که اگر آن میبود تمام روایات ذیل آیات خودش درج شده بود، البته هست، خدمت ائمهی اطهار علیهم الصلوة والسلام بوده و اگر بعضی از اصحاب میآمدند یک جملهای از امامشان سؤال میکردند، حضرت یک جوابی میداد، از امام میپرسیدند: این کلمهای که شما فرمودید، این جوابی که شما گفتید از خودتان گفتید یا از پیغمبر؟ حضرت میفرمود: از خودم هیچچیز نمیگویم، میرفت این کتاب را میآورد، باز میکرد، که طبعاً همان جلدی که این مطلب در آن نوشته بوده میآوردند، به قطر ران شتر بوده، بعضی از اصحاب اینطوری گفتهاند، حضرت باز میکرد میگفت: ببین! خط، خطِ علی بن ابیطالب، گفته هم گفتهی پیغمبر اکرم، پیغمبر اکرم میفرموده، علی بن ابیطالب مینوشته و اینجاست! خیلی از اصحاب دیدند، در روایات ما زیاد است، منتها مردم به عنوان کتاب رسمی کلاسی خودشان قبول نکردند، چون در آن مطالبی داشت که مسائل را خیلی واضح میکرد و از مواریث امامت است و الان هم دست حضرت بقیةاللّه ارواحنافداه است و آنهایی که خدمتش مشرف شدهاند و یک مقداری خودشان را نباختهاند و توانستهاند با حضرت یک مقداری صحبت کنند – مثل علی بن مهزیار- شاید این کتاب را دیده باشند، و انشاءالله تشریف میآورد، این کتاب دیگر خیلی احتیاج به توضیح و تبیین علماء، بزرگان و فلاسفه ندارد، خودش همهچیز را ظاهر نوشته، «وَ لَقَدْ یسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکرِ» (قمر/۱۷)، ما قرآن را آسان قرار دادیم برای اینکه همهتان متوجه بشوید، قرآن اینطوری است، منتها این قرآنی که ما داریم اصلِ قرآن است، حقیقتِ قرآن است، اجمالِ قرآن است، و آن تفسیر قرآن است، تفسیری که پیغمبر فرموده است. متأسفانه برای شما نمیگویند، شما خیال میکنید این مندرآوردی است، نه! درکتابها پر است از اسم کتاب علی، همین «کتاب مبین» که در قرآن آمده همان کتاب است «وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ» (انعام/۵۹) یا لوح محفوظ که در قرآن آمده «فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ» (بروج/۲۲) اینها همان کتاب است، چون «و لَا رَطْبٍ وَ لَا یابِسٍ إِلَّا فِی کتَابٍ مُبِینٍ»، اگر منظور این قرآن باشد که هر تَر و خشکی در قرآن است، که نیست! مفسرین هم نمیگویند این کتاب مبین، منظور قرآن است، یک کتابی است! بعضی از مفسرین عامه گفتهاند یک کتابی است! نخواستهاند بگویند کتاب علی است؛ شیعه میگوید کتاب علی است، اسمش کتاب علی است، چرا اسمش کتاب علی شده؟ چون به خط علی بن ابیطالب نوشته شده و علی بن ابیطالب در زمان خودشان خیلی خوشخط هم بوده، الان قرآن علی بن ابیطالب به خط کوفی در بعضی از کتابخانهها هست، نه آن قرآن، نه آن کتاب، آن را خود علی بن ابیطالب در مسجد برد و به دست مردم داد، یک قدری نگاه کردند، گفتند: نه، ما خودمان جمعآوری میکنیم؛ طلحه و زبیر رفتند خیلی اصرار کردند که آقا این کتاب را اقلاً به ما بدهید، حضرت فرمود: دیگر به شما نمیدهم؛ چون به دست دو سه نفر غیر معصوم داده بشود این کتاب را بر میدارند اول و آخرش را میزنند و شلوغش میکنند.
بعضی از صفات علی بن ابیطالب علیهالسلام در دعای ندبه
«وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ، إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ» (دخان/۲-۳)، ما دربارهی نزول قرآن بحثهایی داشتهایم که این کتاب را خدای تعالی در لیلهی مبارکه، در شب قدر نازل کرد. یک بخشِ مهمِ سعادت بشر که در شب قدر خدای تعالی تنزیل کرده، «فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ» (دخان/۴) که در اینجا هست، مربوط به غدیر خم است، یعنی امروز وقتی که پیغمبر اکرم علی بن ابیطالب را روی دست بلند کرد، میبینید: «یفْرَقُ کلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ»؛ «لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ» (انفال/۳۷)، در دعای ندبه که امروز و روز جمعه و آن دو عید دیگر میخوانید میگویید: «وَ لَوْلا أَنْتَ یا عَلِىُّ»، اگر تو ای علی نبودی «لَمْ یُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى»، بعد از من مؤمنین شناخته نمیشدند؛ ببینید خیلی «یفْرَقُ کلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ» است! اینطوری است، «لِیمِیزَ اللَّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیبِ» است، «وَ لَوْلا أَنْتَ یا عَلِىُّ لَمْ یُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى»، بعد میفرماید: «وَ کَانَ بَعْدَهُ هُدًی مِنَ الضَّلالِ وَ نُورا مِنَ الْعَمَی»، علی بن ابیطالب بعد از پیغمبر، هدایت بود از گمراهی، جدا میکرد، «وَ نُورا مِنَ الْعَمَی»، از کوری نوری بود که به چشم مؤمنینی که باید وارد بشود وارد میشد، «وَ حَبْلَ اللهِ الْمَتِینَ»، و ریسمان محکم خدا بود که خدا برای رفع تفرقهی بین مردم مسلمان به مردم داده بود، «وَ صِرَاطَهُ الْمُسْتَقِیمَ»، راه راست، راه علی بن ابیطالب است. امیدواریم که امروز عیدی ما را خدای تعالی رساندن دستمان به دامن آن کسی که «حَبْلَ اللهِ الْمَتِینَ» است، «صِرَاطَهُ الْمُسْتَقِیمَ» است، آن کسی که اگر نمیبود مؤمنین شناخته نمیشدند که امام زمان هم همین صفات و خصوصیات را دارد، دستمان را به دامنش برساند و کوشش کنیم که جزء دشمنان اسلام و آنهایی که حقایق را درک نمیکنند، گوششان کر است نباشیم، «لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ» (اعراف/۱۷۹) اینها مثل حیواناند، الان شما یک گوسفندی را گوشهی مجلس بسته باشید از حرفهای ما هیچچیز نمیفهمد، از اینجا هم بیرون ببرید باز هم آدم نشده، «کالْأَنْعَامِ»، آن حیوان آخر تقصیری ندارد، فهمش را خدا به او نداده، ولی به تو که فهم داده، «بَلْ هُمْ أَضَلُّ».
انتخاب امام معصوم فقط از طرف خداست
یک عید غدیر میآید تغییر کنیم، عید از عود است، یعنی انسان وقتی که عید میآید به خوشیهایش، به آنچه که مایهی سعادتش است برمیگردد، از عود میآید. عید غدیر بزرگترین عیدی است که در جهان و در شب قدر خدای تعالی تقدیرش را کرده، شما فکر نکنید حالا ائمه را مردم درست کردند و مردم رفتند رای دادند! این حرفها اصلاً نیست، «مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ» (قصص/۶۸) به مردم این اختیارات داده نشده، امام علیه الصلوة والسلام میفرماید: حضرت موسی بنیاسرائیل را از دست فرعون که نجات داد خب طبعاً همه مریدش بودند، معجزاتی هم دیده بودند، یکی از معجزات همین بود که اینها را وارد آب کرد، دیوار آبی -صریح قرآن است- درست شد، اینها که رفتند فرعون که آمد وارد شد آبها به هم ریخت همه را غرق کرد، خب این خیلی مهم است، این عده دیده بودند، بعد معجزات زیادی، عصایش اژدها شد، ید بیضاء داشت، خیلی کارها، در عین حال در میان اینها هفتاد نفر را حضرت موسای پیغمبر انتخاب کرد، انتخابات ایشان چون روی جنبههای انتخابی بود، در کوه طور در آن میقات وقتی رفتند گفتند: یا موسی! از خدا بخواه که ما او را ببینیم! اینقدر معرفت نداشتند که خدا با چشم سر دیده نمیشود، حضرت موسی دید این خیلی حرف بدی است، آخر گاهی میشود انسان یک حرف تند بدی را یک عدهای اصرار میکنند که بگو، از قول خودش میگوید، با خودش میگوید: حالا من را خدا کتک نمیزند ولی اگر بگویم اینها اینطوری میگویند پدرشان را در میآورد؛ گفت: «رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ»، در عین حال حضرت موسی تنبیه شد، حضرت باریتعالی فرمود: «لَنْ تَرَانِي»، این «لَنْ تَرَانِي» را به آنها گفت، حضرت موسی که اگر نمیدانست که خدا با چشم سر دیده نمیشود که حضرت موسی نبود! «وَلَٰكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ» به این کوه نگاه کن، «فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي» من یک اعمال قدرتی به آن میکنم – به تعبیر من- اگر جایش ایستاد، اگر این کوه ثابت ماند خب حالا میگوییم یک کاری برای تو هم میکنیم، موسی وقتی نگاه کرد دید این کوه «دَكًّا»، یعنی خُرد شد، «وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا» (اعراف/۱۴۳) حضرت موسی هم غش کرد و افتاد! حالا این با ظرفیت بود که غش کرد، اگر مثل بقیه بود آنها مردند، آنها اصلا روح از بدنشان بیرون آمد، که حضرت موسی دست به دامن خدا شد، گفت: خدایا بنیاسرائیل که نمیدانند چه شد که اینها مُردند، بنیاسرائیل میگویند این خوبها را جمع کردی آنجا بردی، خدا را نمیتوانستی به آنها نشان بدهی آنها را کشتی و برگشتی! یک سمّی چیزی لابد به آنها دادهای! حالا اینها را زندهشان کن لااقل! و خدای تعالی اینها را زنده کرد، اینطوری است،
محبت به فرزندان حضرت زهراء سلام الله علیها راه رفتن به بهشت
انشاءالله امیدواریم که خدای تعالی دست ما را به دامن علی بن ابیطالب برساند، همهی کارها درست میشود، به دامن امام زمانمان برساند، دستمان را به ریشههای چادر حضرت زهرا برساند، یک روایتی یادم آمد خدمتتان عرض کنم دیگر انشاءالله مجلس خاتمه پیدا کند، آن روایت این است که روز قیامت که میشود، مردم دستشان را به ریشههای چادر حضرت زهرا بند میکنند و وارد بهشت میشوند (تفسیر الإمام العسكری، ح ۴۳۲)، امام میفرماید: منظور از ریشههای چادر حضرت زهرا فرزندان حضرت زهرا هستند (بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۸، صفحه ۶۸)، محبت فرزندان حضرت زهراست، و الاّ ریشهی چادر یعنی چه؟ و بعد هم چطوری این همه جمعیت آویزان شوند؟ امیدواریم دستمان به ریشههای چادر حضرت زهرا و ولایت خاندان عصمت و محبت فرزندان فاطمهی زهرا همیشه وصل باشد.
دعای ختم مجلس
نسئلک اللهم و ندعوک باعظم اسمائک و بمولانا صاحب الزمان یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه، خدایا عید ما را عید واقعی قرار بده، خدایا در این عید تا اول محرم که دوازده روز طبعاً برای ما عید قرار دادند، خدایا دل ما را با ظهور امام زمان شاد بفرما، پروردگارا همهی خوبیهایی که به پیغمبر و آل پیغمبر عنایت کردی به ما هم مرحمت بفرما، از همهی شروری که آنها را دور نگهداشتی ما را هم دور نگهدار، پروردگارا در دنیا و آخرت ما را با خاندان عصمت محشور بفرما، ما را از یاران خوب امام زمان قرار بده، قلب مقدسش را از ما راضی بفرما، پروردگارا حوائج این جمع الساعة برآور، خدایا چشم بصیرت، گوش شنوا، زبان گویا، دلی با فهم به ما مرحمت بفرما، خدایا همهی اعضای وجود ما و تمام حرکات ما و کارهای ما را برای رضای خودت قرار بده، در راه خودت قرار بده، در راه بندگی خودت قرار بده، خدایا آنهایی که از دار دنیا رفتند از دوستان، مخصوصاً چند نفر، پدر آقای رشیدی و پدرخانم آقای عابدینی، آقای ایمانی عزیزمان که در تصادف شهید شدند، خدایا همه را غریق رحمت بفرما، شهداءمان با شهدای کربلا محشور بفرما، امام راحلمان مقامش را عالی بفرما، خدایا به آبروی ولیعصر آنهایی که به این مملکت خدمت میکنند، در این مملکت برای امام عصر، برای دین مقدس اسلام، برای مذهب تشیع خدمت میکنند، بالاخص رهبر عزیزمان اجر جزیل مرحمت بفرما، خدایا همهی ما را مشتِ واحد و محکمی در سر دشمنان مملکت و دشمنان دین قرار بده، امواتمان، شهداءمان غریق رحمت بفرما، خدایا مریضهای اسلام شفا عنایت بفرما، مریضهای منظور شفای کامل مرحمت بفرما، عاقبت امرمان ختم به خیر بفرما، و عجل فی فرج مولانا.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.