۱۰ ذی الحجه ۱۴۲۶ قمری – ۲۱ دی ۱۳۸۴ شمسی – عید قربان

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله آل الله لا سيما علی مولانا بقية الله روحی و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علی أعدائهم اجمعين من الان الی قيام يوم الدين

وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ (حج / 26).

روزي كه حضرت ابراهيم خانه كعبه را درست كرد خداي تعالي به او فرمود مردم را صدا بزن براي حج. مردم مي آيند از راههاي دور مي آيند مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ (حج / 26) اين يكي از معجزات الهي است. چون حضرت ابراهيم در ميان انبياء خيلي تنها بود و در مكّه به خصوص تنهاتر. در مكّه در آن تنهايي چطور ممكن است خداي تعالي بفرمايد وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ (حج / 26) اعلام كن مردم به حجّ بيايند. نه تلويزيوني بوده، نه بلندگويي بوده، نه راديويي بوده نه تلفن. اين چه معنايی دارد؟ آنهايي كه معتقد به عالم ذر نيستند اينجا بايد جواب بگويند. يا اين آيه و اين خطاب و اين دستور عبث است و يا كارآمد دارد. أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ؛ خود حضرت ابراهيم هم بايد اين كار را بكند. من مي خواهم كوشش كنم مثل آقاي كاشاني صحبت كنم چون گاهي خيلي تند صحبت مي كنم هم خودم خسته مي شوم هم ديگران. خيلي خوشم آمد از طرز صحبت ايشان، دعا كنيد موفق بشوم. اين طوري آدم مي تواند چند ساعت صحبت كند براي اينكه من مخصوصاً روي احساسات كه صحبت مي كنم خودم خسته مي كنم حالا شما را نمي دانم.

اين اعلام به حجّ، اگر مردمي كه در عالم ذر نبودند بگويند مردم در عالم ذر نبودند يا عالم قبل از اين عالم ما نمي داشتيم يا بايد بگوييم دستور پروردگار بيجا بوده و عبث بوده كه محال است يا بگوييم اعلام حضرت ابراهيم بيجا بوده چون شنونده اي نداشته اين هم صحيح نيست. پس ناگزير بايد بگوييم كه همه ما تا روز قيامت نسل مان، گذشتگان ما همه بوده اند حضرت ابراهيم هم به همه اعلام رفتن به حجّ داده. يك استدلال بسيار عالي است از قرآن، يَأْتُوكَ رِجَالاً (حج / 26) يك مرداني – چون رفتن به حجّ دو چيز لازم دارد، حتماً بايد اين دو چيز باشد يكي ايمان و اعتقاد به دين و دستور پروردگار و يكي هم استطاعت، هم استطاعت بدني بايد انسان داشته باشد هم استطاعت مالي، با همين كلمه استطاعت كه مستطيع واجب است به حج برود، نخبه ها را خواهي نخواهي خداي تعالي انتخاب كرده، نخبه در اين حدّ كه ايمان به خدا دارد و ايمان به حجّ و اعمال حج دارد و ديگر اينكه آدمي است پولدار مخصوصاً در گذشته ها كه شش ماه در راه باشد، زن و بچّه اش را خرجي داده باشد، وقتي بر مي گردد زندگيش به هم نريخته باشد و استطاعت مخارج راه خودش را داشته باشد و استطاعت بدني هم داشته باشد تقريباً يك آدمي است كه هم از نظر مالي و هم از نظر بدني و هم از نظر اعتقادي و روحي تا حدّي سالم است. اينها را دعوت كند، لذا اسم اينها را رجال گذاشته اند، منظور اين نيست كه مردها فقط دعوت شده اند به مكه. نه اينجا همين طوري كه روز جمعه بود عرض كردم رجال گفته مي شود يعني مردانه، كار مردانه است، كار قدرتمندان است، زني هم اگر در مورد خطاب واقع شد او مردصفت است، با شخصيت است، پس اين يك استفاده كه عالم ذر به صريح قرآن، حالا آيات ديگري هم هست ولي اين هم يكي از آياتي است كه وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ؛ مردمي كه در عالم ذر بودند كه ما هم بوده ايم آنها بعضي هايشان يك مرتبه جواب دادند بعضي ها خيلي شائق بودند ديده ايد مثلاً يك فردي شما صدايش مي زنيد اين چند دفعه مي گويد بله. فلاني؟ بله بله، دو دفعه مي گويد. بعضي ها هستند بيشتر. مي گويند شايد نشنيده باشد اين محبوب ما، ما را صدا زده چند دفعه مي گويند. در روايت هست كه در عالم ذر هر كس هر چند دفعه گفته باشد بله به حجّ، همان تعداد خواهد رفت. البته زمان ما زماني شده كه به نظر من اگر يك مجتهد باصطلاح قوي و يا به طور قطع شايد بشود گفت زمان ظهور اگر كسي حجّ واجبش را رفته باشد بايد دستور بدهند كه ديگر دفعه دوم يا سوم نرود. به خاطر اينكه يك جاي محدود افرادي كه حجّ واجب به گردنشان است اينها نروند، آنهايي كه چند دفعه مشرف شده اند بروند؟ اين از نظر وجداني صحيح نيست.

طبق حسابي كه كرده اند پنجاه درصد اين جمعيتي كه به حجّ مي آيند مكررات است يعني دفعه چندمين شان است. اين پنجاه درصد نروند. آنهايي كه در صف چند سال است پول داده اند و در گذشته كه اين طوري بوده كه بعضي هايشان از استطاعت مي افتند يا مرده اند و به حجّ واجبشان عمل نكرده اند آنها بروند. به هرحال عمره خيلي خوب است. عمره انسان مي رود همان ثواب ها را ممكن است ببرد، همان معنويت را ممكن است داشته باشد و بسيار هم خلوت، خوب، راحت پس آنهايي كه يكدفعه مشرّف شده اند تا مي توانند كوشش بكنند كه وقتشان را و پولشان را خرج عمره بكنند و به حجّ ايام حج نروند و جا را خالي بكنند براي آنهايي كه عقب افتاده اند. وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ؛ حضرت ابراهيم صدا زد عجيب اين بود كه شما فكر نكنيد قرآن و پيغمبراكرم حج را آورد همانطوري كه فرمودند مسأله حج از زمان حضرت ابراهيم كه اين چهارديواري كعبه درست شد رسميت پيدا كرد والاّ در روايت دارد كه حضرت آدم هم حج كرد. حتي يك نفر از اين مخالفين ادعا كرد كه سلوني قبل أن تفقدوني، از من سؤال كنيد قبل از اينكه من را نبينيد. يك نفر بلند شد از او پرسيد – غير علي بن ابيطالب- چون تنها كسي كه تمام جوابهای سؤالات مردم را مي داد و داد علي بن ابيطالب بود، اين شخص هم مي خواست يك چنين حرفي بزند – يك نفر بلند شد گفت كه حضرت آدم وقتي كه حج كرد چه کسی سرش را تراشيد؟ اين هم ماند که جواب بدهد!  گاهي مي شود كه به زبان يك عده افراد يك سوالاتي مي آيد كه طرف را مفتضح مي كنند. ادّعاي كمتري بكن. حالا شما بگوييد چه کسی تراشيد؟ مثلاً آقاي رفيعي مي گويد حضرت جبرئيل را خدا فرستاد، ساده است. هر جا مي مانيم مي گوييم جبرئيل خوب بوده. به هرحال اينها مطالبي است كه او نتوانست جواب بدهد، همين را هم نتوانست بگويد . پس حضرت آدم هم حج كرده، اول قطعه زميني كه از زير آب بيرون آمد سرزمين مكه بود و بقيه زمين روز دحو الارض شروع كرد به اينكه از زير كعبه و از زير آب خارج بشود. همين دحوالارضي كه تازه هم گذشت و اين سالگردش بود. پس بنابراين حضرت ابراهيم وقتي كه صدا زد به حج، حج از همان جا شروع شد و لذا در زمان جاهليت چون فاصله زيادي بين انبياي اولو العزم تا زمان جاهليت شده بود خيلي وضع حج عوض شده بود. ما مثلاً الان مي گوييم كه بايد مردها لباس شان را بكنند و مُحرم بشوند و لباس دوخته نپوشند قبل از زمان رسول اكرم اينطوري برنامه بود كه زن و مرد لخت مي شدند و دور خانه خدا طواف مي كردند. و طبعاً فحشاء و فجايع زيادي هم بوجود مي آوردند. پيغمبراكرم مطالب را در بيست و سه سال كه از عمر شريفشان گذشت مطالبِ دين را كم كم به مردم زمان جاهليت فهماندند. حتي خداي تعالي كنترل مي كرد چون به هرحال بشر محدود است. حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ (توبه / 127) پيغمبراكرم خيلي اصرار داشت كه زود مردم هدايت بشوند. خداي تعالي به پيغمبراكرم مي فرمود: وَ لَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضَي إِلَيْكَ وَحْيُهُ (طه / 114) مي خواهد كنترل كند. كجا بگو، كجا نگو، كم كم بگو. مردم مشروب مي خورند مردم مسلمان، جلسات شُرب خمر و بدمستي در مكه انجام مي دادند پيغمبراكرم مأمور بود كه چيزي نگويد تا وقتي كه خدا بفرمايد كه: إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنصَابُ وَ الْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ (مائده / 90) تا وقتي كه اين آيه نازل بشود. اين طور نيست كه همان روز اولي كه پيغمبراكرم از غار حرا پايين آمد تمام قرآن را براي مردم بخواند. مردم در اين صورت يك كلمه اش را ياد نمي گرفتند. پس بايد چكار كند؟ كم كم، وَ لَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ آرام آرام مطالب را براي مردم بفرمايد. آرام آرام اعمال حج را به مردم بگويد. چون حجّ در وجود مردم جزيرةالعرب بود بخصوص. قبلاً مي آيند هم عياشي هايشان را دور خانه كعبه مي كردند هم برنامه هاي مختلفي كه مي خواستند خوش بگذرانند. تبديل شده بود مكّه به يك پارك پر از فحشاء، بُت ها هم كه اجازه مي دادند! سيصد و شصت تا بُت، اينها همه ساكت بودند در مقابل اين فحشايي كه اطراف خانه كعبه بود. همه ساكت. نه درباره اين جهت، درباره همه چيز ساكت  بودند اينها هم كه همه چيزشان را بُت ها مي دانستند. اينجا بود كه پيغمبراكرم تا سال آخر عمرش برنامه كامل حجّ را براي مردم نفرمود. سپس اعلام كردند هر چه مسلماني است كه مستطيع است مي تواند بيايد امسال پيغمبراكرم مي خواهد برود مكّه و اعمال مكّه را، اعمال حجّ را براي مردم بيان كند. همه آمدند، يعني همه ي كساني كه استطاعت داشتند قدر مسلمش آنهايي كه اطراف مكه بودند و بعد هم از مدينه، از طائف، از تمام جاها جمعيت آمدند، پيغمبراكرم هم اعلام فرمود كه هر كاري من مي كنم جايز است در حجّ شما انجام بدهيد و بعضي هايش را هم كه مي گويند واجب است و همين برنامه اي كه انشاءالله موفق باشيد برويد و خواهيد ديد  كه انسان يعني پيغمبراكرم اين كار را كرد. از مسجد شجره، مسجد شجره باغاتي بود مال علي بن ابيطالب عليه الصلوة والسلام، وسطش -چون اصحاب پيغمبر هر كدامشان كه يك مقداري ملك و املاك داشتند مثل سلمان، مثل خود علي بن ابيطالب كه در تاريخ ثبت است در  آن املاكشان- يك مسجد مي ساختند. چون آن وقتها وسيله و ماشين  نبود كه از مثلاً باغاتي كه در مسجد شجره است ده كيلومتر با شهر مدينه فاصله دارد بتوانند صبح و ظهر و شب، صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشاء هر دفعه حرکت کنند بيايند براي نماز خواندن در مسجد پيغمبر. همان جا در باغ خودشان، الان هم مستحب است اگر خانه خوبي داريد يك اتاقش را مسجد قرار بدهيد. ثواب مسجد را هم مي بريد. محل عبادتان قرار بدهيد بودند بعضي ها كه اينها در خانه شان يك اتاق را اختصاص مي دادند. ديگر آنجا عكس هاي  اقوام و – شما كه اهل اين حرفها نيستيد- هنرپيشه ها و عكس هاي جواني شان اينها را بگذارند نبوده. يك اتاق ساده اي كه يك سجاده اي هم وسطش افتاده باشد كه هر وقت شما وارد مي شويد ميل به خواندن نماز پيدا كنيد. گاهي انسان در يك اتاقي وارد مي شود ميل به يك چيزي پيدا مي كند بخاطر آنچه كه در آن اتاق است. مثلاً وارد كتابخانه مي شويد خوب يكي از اين كتابها را برداريم ببينيم چيه. وارد يك اتاقي شديد ديديد يك سجاده آنجا افتاده خوب مي گوييد حالا كه اين سجاده اينجا هست، اين هم كه مسجد است نماز تحيت هم كه مستحب است هر جا كه انسان وارد مسجد شد ولو براي تماشا، براي به مسجد اياصوفيا تركيه رفتيد كه خدا لعنت كند دشمنان اسلامي كه اسمشان هم ممكن است مسلمان باشد. ما در مسجد اياصوفي تركيه مي خواستيم نماز بخوانيم گفتند نماز خواندن اينجا ممنوع است! كه يكي از رفقا رفته بود مخفي نماز خوانده بود اين معروف شده بود كه ايشان در مسجد اياصوفي نماز خوانده است. نماز خواندن در مسجد وقتي كه انسان وارد مي شود، هر وقت  وارد شديد قبل از ظهر باشد، هر موقعي كه باشد نماز واجب تان را هم خوانده باشيد مستحب است يعني احترام مسجد به اين است، اگر نخوانديد بي احترامي كرديد به مسجد. وارد شديد اين مسجد را ببينم چطوري ساخته اند يك دو ركعت نماز به عنوان تحيت مسجد، مثل اينست كه انسان به يك كسي وارد بشود سلام نكند. مثل سلام كردن به مسجد است، به صاحب مسجد است. انسان يك دو ركعت نماز تحيت مي خواند وقتي كه يك اتاقي باشد در گوشه خانه شما، يك سجاده هم وسطش افتاده باشد شما هم اين حال را داشته باشيد كه اينجا را به نام مسجدش كنيد. البته انشاءالله اداره اوقاف نمي آيد به عنوان مسجد همه خانه ي شما را بگيرد. پيش خودتان مسجد قرار بدهيد. و من يك راهي به شما مي گويم كه اگر اين كار را بكنيد مي توانيد هم يك وقتي نخواستيد به هم بزنيد و آن اينست كه همين موزائيكي كه كف اين اتاق مي كنيد اين را به عنوان مسجد قرارش بدهيد. يك كاري كردم كه اين مسجد تمام شده، به هم زده، خيلي راحت تا وقتي هم كه باشد مسجد است. مساجدی که طبقه دوم مي سازند همين است. الان چند تا مسجد من يادم است كه اينها در طبقه دوم ساختمان، زيرش مغازه است بالايش مسجد، مربوط به نيت شماست. يك گوشه خانه را، يك اتاق درست مي كنيد حالا ولو اينكه يك اتاق كوچكي هم باشد به اندازه نماز. حضرت رسول اكرم در غار حرا انشاءالله اگر رفتيد برويد غار حراء مي بينيد به اندازه يك نفر نماز بخواند بيشتر غار حرا جا ندارد. يعني اگر شما داريد نماز مي خوانيد يك نفر ديگر نمي تواند بيايد پهلويتان بايستد نماز بخواند. مسجد كوچك باشد. يك متر در دو متر هم –قدش- بس است. يك مطالبي هم به در و ديوارش اگر خواستيد بزنيد كه همه اش مذكّر باشد شما را به معنويات، به حقايق، يادآور خيلي مسائل باشد كه هميشه غافليد. اينها خيلي لازم است. شما فكر نكنيد در مسيرتان براي رفتن و رسيدن به مقام شامخ انسانيت و ارتباط با خدا و انس با پروردگار همين طوري! نه، انسان وقتي در آن اتاق مي رود دَرش را هم مي بندد مي نشيند او هست و خدا هست، خدا هست و او و چهارده معصوم تشريف دارند و شاهدند بر قضيه، آنجا مي تواني با خدا خوب صحبت كني و لذا اگر وضع مادي انسان تا اين حد باشد كه بتواند يك خانه اي دست و پا كند و هر روز اجاره نشين نباشد و باصطلاح خانه هاي مردم كه نمي شود مسجدش كرد انشاءالله از خدا بخواهيد با اين نيت كه اگر خانه ي ملكي به شما داد يك مقداريش را مسجد قرار مي دهيد به همين ترتيبي هم كه من عرض كردم راه حل هست. لازم هم نيست به مردم بگوييد. آقا اين قسمت را ما در محله بهائي هاي مشهد مي خواستيم مسجد بسازيم. زمين مال مسجد گوهرشاد بود. يعني وقف مسجد گوهرشاد بود. همه زمين هايي كه آنجا هست حالا ممكن است يكي بگويد آن طرف تر مسجد بساز كه زمين ملكي بشود. از تقريباً خيلي جلوتر از دروازه قوچان مشهد تا وكيل آباد تمام اين زمينها مال مسجد گوهرشاد بود و ما نمي توانستيم جاي ديگري برويم چون اين محل برايمان مطرح بود. ما اين خيابان صاحب الزمان را كه قبل از انقلاب اسم گذاري كرديم به نام صاحب الزمان صلوات اللّه عليه، اين تا پارك ملت طولش بود.  خيلي خيابان است. يعني الان بعد از انقلاب آن خيابان چند تكه شده. اين كه الان اولش است خيابان صاحب الزمان است بعد شده خيابان آبكوه، بعد شده خيابان آيت اللّه دستغيب، بعد بلوار سجاد، بعد اين چهارتا پنج تا اسم روي اين قسمت از خيابان گذاشتند. يكي آمد به من گفت كه شما كه ثبت داديد و چه كرديد و اينها، يك اقدام بكنيد. گفتم حالا تمام كره زمين را به نام صاحب الزمان بگذارند ارزش ندارد. آن هدفي بود، صد و پنجاه خانوار بهائي را ما مي خواستيم از اينجا متفرقشان بكنيم. اينها با هم اينجا جمع شده بودند نمي گذاشتند شيعيان اينجا در نيمه شعبان جشن بگيرند. اين را خود من ناظر بودم، هدف اين نبود كه ما يك افتخاري به حضرت ولي عصر داده باشيم كه اسم شما را اينجا پياده كرديم. حالا ديگر تمام كره زمين كه چيزي نيست ماسوي اللّه به نام حجةبن الحسن عليه الصلوة والسلام است. اين هم كه مي بينيد اين تكه را ما اسمش را خودمان بر نمي داريم به خاطر اينكه توهيني از اين طرف نشود. باز مردم نگويند كه چرا اين نام را از بين برديد والا حالا ديگر اين مسائل نيست. مسجدي در خانه تان انشاءالله بسازيد. خيلي هم ساده، يك تكه از زمين يا اتاق، يك متر در دو متر از زمين، يك اتاقي كه مهمان خانه تان هم هست، مي شود اين را موزائيكش را، گچش، سيمانش، همان تكه اي كه هست اين را به عنوان مسجد بريزيد ثواب خواندن نماز در مسجد را به شما خواهند داد. در زمان علي بن ابيطالب عليه الصلوة والسلام و زمان ائمه عليهم السلام الان همين مسجد پيغمبر از همين قبيل است كه خانه پيغمبر كنار همين مسجد بوده يعني فاصله حتي به هيچ وجه نبوده خانه علي بن ابيطالب هم همين كنار مسجد بوده هيچ فاصله نداشته. اما اگر املاكي داشتند من مسجد سلمان را در اطراف مدينه كه در باغات حضرت سلمان بود ديده بودم در اوائلي كه مشرف شده بوديم به مكه، بعد وهابي ها خرابش كردند و حتي يك چند درخت را مي گفتند از زمان سلمان مانده كه من بعيد مي دانستم. ممكن است مثلاً آن درخت از بين رفته باشد بعد از دانه خرمای آن درخت مثلاً باز كاشته باشند حالا به هرحال چند تا درخت هم بود كه اينها را من يادم است همان سالي كه مسجد را خراب كردند اين هفت  هشت تا درختي هم كه مربوط به اين بود كه مي گفتند سلمان كاشته، اينها را هم آتش زده بودند و مدتي هم اين سوخته هاي درخت بود. بعد هم ديگر صافش كردند. آن دامنه بيابان مسجد شجره برويد مي بينيد كه يك جاي بسيار وسيعي است، حدود ده كيلومتري هم شايد با شهر مدينه فاصله داشته باشد اين مسجد شجره، اين محل اسمش بئار علي است. بئار جمع بئر است. بئر يعني چاه، آن وقتها آب رودخانه كه نبود آن زمان اينجا، چاههايي حضرت امير مي كَندند و از كلمه بئار هم استفاده مي شود كه چاههايي و وسط آن زمينها حضرت امير صلوات اللّه عليه مسجدي ساخته بود. وسط درختها، مال خود علي بن ابيطالب هم بود و لذا اسمش را گذاشته اند مسجد شجره، خود سعودي ها مي گويند بئار علي، به ما نمي گويند براي اينكه نرويم تصاحب كنيم بگوييم ما شيعه هستيم و بالاخره مال علي به ما مي رسد يا شما همه تان نه، لااقل سادات همانطوري كه فدك را غصب كردند اين درختهاي علي بن ابيطالب و چاهها را همه را  گرفتند، پر كردند، حالا لوله كشي كرده اند، مسجد شجره بسيار جاي مفصلي شده. مثل امروزي در آن اوائل حضرت ابراهيم وقتي كه خانه را تمام كرد وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ؛ حالا اعمالش را خودت انجام بده و روز آخر، روز اعمال حجّ، روز دهه ذيحجه، روز عرفه پيغمبراكرم دستور داد همه تان بياييد من مي خواهم اعمال مكّه را به شما تعليم بدهم. همه آمدند.لذا اختلافي هم بين شيعه و سني در مكه نيست تشريف بردند از ظهر عرفه رفتند به عرفات تا مغرب ماندند،  ماندن تنها در آنجا، دعا خوانديد چه بهتر، خوب طبعاً آدم در يك بياباني بيكار نمي نشيند، دعا مي خواند، توسلاتي دارد، خيلي هم بيابان نوراني عجيبي است. چون اكثرتان جوانيد ممكن است نرفته باشيد، يك نورانيت خاصي دارد حتي در غير موسم يعني اگر در فرض كنيد ماه ربيع الثاني هم كه برويد وقتي آدم مي رود در بيابان عرفات، مي فهمد كه يك نورانيت خاصي دارد مخصوصاً جبل الرحمه، يك كوهي است در وسط عرفات كه اسمش جبل الرحمه است. مردم معمولاً مي روند روي كوه آن هم خيلي بلند نيست كه هر كسي نتواند برود. نه، همه مي توانند بروند. پله هم زده اند و مي روند آن بالا، يك دو ركعتي هم -آنجا يك مسجدي است- نماز مي خوانند اين جبل الرحمه است. پيغمبراكرم از ظهر عرفه – يعني واجبش اينست – از ظهر عرفه تا مغرب آنجا وقوف اول است. ميقات اول است، انسان بايد آنجا بماند، مغرب كه شد ديدند پيغمبراكرم حركت كردند آمدند به اذان صبح، تا اذان صبح انسان وقت دارد. در راه مي خواهد معطل بشود راه زيادي نيست ولي تا اذان صبح وقت دارد كه خودش را برساند به مزدلفه، مزدلفه و مشعر اسم يك محل است. اينجا خودشان را رساندند از اذان صبح تا اول آفتاب اينجا وقوف كردند، توقف كردند. طبعاً انسان نماز صبحش را آنجا مي خواند برنامه هايش را انجام مي دهد و مشعر به عنوان سنگ جمع كردن نيست. حالا ديگر هر چيزي را ما رويش اسم گذاشته ايم. سنگ را انسان مي تواند از قبل از حرم، چون يك دايره اي است اطراف مكه تحت عنوان حرم، كه آنجا مشركين نبايد وارد بشوند، در آنجا احترام خاصي دارد و اگر خواستيد سنگي جمع هم بكنيد بايد از بيرون حرم بياوريد در داخل، چون مُني در داخل حرم است ولي مشعر در خارج حرم است. اينها را مي گويم كه انشاءالله رفتيد يادتان باشد خلاصه اي است كه اينها را پيغمبراكرم انجام داده. سنگ از آنجا جمع مي كنند به خاطر اينكه خارج حرم است حالا اگر شما آن طرف، طرف مثلاً غرب است شما از طرف شرق قبل از حرم شما سنگ برداشتيد اشكالي ندارد. ما يكي دو دفعه هم دوستاني كه همراه مان بودند اين دستور را دادم و عمل هم شده. دقت كرديد؟ از آنجا سنگ جمع كنيد. حالا اين چون سر راه حجاج واقع شده عجيب هم هست هر سال سنگ جمع مي كنند باز هم هست. سنگ هاي حساب شده ي تراشيده شده نه تراش مثل نگين انگشتر ولي همه يك اندازه، زياد هم هست. و سنگي هم که مصرف شد هم سني مي گويند هم شيعه، نبايد دو مرتبه مصرف بشود، مي آيند جمع مي كنند. از اطراف مكه هم هر كجا خارج از حرم بود مي توانيد سنگ جمع كنيد خيلي مسأله اي نيست، پيغمبراكرم از همين مشعر سنگ برداشت تشريف آورد براي مُني، مُني يك صحرايي است كه يك قدري گرفته است به عكس عرفات، حتي در بعضي روايات دارد كه اگر فلان خطا را حاجي كرد بايد يك قدري بيشتر در مُني بماند. سجن الحجاج مي گويند به آن. آدم به او فشار مي آيد هم از نظر جوش، هم از نظر كارش، اصلاً انسان فراموش مي كند كه عيد قربان است امروز! اينقدر گرفتاري انسان دارد. حالا بگويم چند تا گرفتاريش را، اول اينكه بايد با آن شلوغي به جمرات سنگ پرتاب كند كه گاهي پنجاه تا سنگ مي زديم هفت تايش مي ديديم مي خورده. آخر بايد ببيني سنگ تو به آن جمره خورد در هر لحظه هم هزاران سنگ مي آيد خيلي كار مشكلي است. دوم اينكه بايد گوسفند بكشي برگرد برو در آن مسلخ، يك جايي هست كه گوسفندها، حالا آن وقتهايي كه ما رفتيم آن گوسفندها را ريخته بودند  تا زانو پا را مي گذاشتيم توي خون گوسفندها، مي خواست برويم كه يك گوسفندي انتخاب كنيم آن وقت هم خود آدم بايد بكشد ما هم كه تا حالا قصابي نكرده بوديم قصاب مي كُشت ما دستمان را مي گذاشتيم با دست او حركت كند البته نائب گرفتن هم اشكال ندارد ولي خوب، قصابي اش بهتر است. گوسفند را بكشيم يك مقداري از گوشت اين گوسفند را بايد خودت بخوري كه كاروانچي ها نمي گذارند ولي در صريح قرآن است فَكُلُوا مِنْهَا (حج / 28)بخوريد از اين؛ ما هم مي خواستيم به اين عمل كنيم، يك ران گوسفند از آنجا برداشتيم تمام زندگي مان خوني و احراممان؛ همه اينها را بايد تطهير بكنيم بعد هم يك سلماني ناشي سرمان را از بيخ بتراشد! يك تكّه اينجا مو بگذارد، يك ذره آنجا، بد بتراشد و يك ذره خوني، اينقدر گرفتاري كه انسان واقعاً يادش مي رود كه عيد بوده. هر چه عرفات خوش گذاشته اينجا اينطوري است، روز عيد و تا شب هم بايد آنجا باشيد. ميقات اينست كه از اوّل مغرب تا نيمه شب حضرت رسول اكرم ماندند اينجا تا نيمه شب، بقيه اش آزادي مي تواني بروي مكه، اين طرف آن طرف مي تواني بروي ولي در مُني از اوّل شب يازدهم تا نيمه شب يازدهم و از اوّل شب دوازدهم تا نيمه شب دوازدهم يا از نيمه شب يازدهم تا اذان صبح، نصف از شب را بايد آنجا باشي، شب هم بايد باشد و باز هم روز دوم همين برنامه حالا گوسفند نمي خواهي بكُشي، سرت را  هم كه يك دفعه تراشيدي منتها رمي جمرات هست، رمي جمرات عقبه را خدا آن چنان مشكلش كرده كه ديگر گفت آه حاجي بالا مي آيد! من يكي از مراجع تقليد را كه در ايران مشكل بود ببينيمش ديدم اين خودش را جمع كرده و رفته جلو  ايستاده با دقت دارد به اين جمره عقبه سنگ مي اندازد ملت هم از اين طرف و به آن طرف، مي اندازندش . آخرش ما يك قدري كمكش كرديم چون آن موقع من جوان بودم او پيرمردي بود. خيلي مشكل است. واقعاً انسان را خدا با خاك يكسان مي كند، خيالتان راحت باشد. كاري كه در اتاق خانه تان نمي كنيد آنجا بايد انجام بدهيد. روي زمين ها بخوابيد همه اين كارها را پيغمبراكرم انجام داد. اينها را من همه را براي اين جهت مي گويم، جمره عقبه چون نيمي از پايه از هر طرف مي شود آن دو تا را زد ولي اين يكي را بايد از يك طرفش بزني يعني پشتش نبايد بزني. تمام اين جمعيت مي آيند اين جلو طبعاً، وقتي اين جمعيت آمدند جلو، يك ازدحام فوق العاده اي مي شود كه اكثراً آنجا يا مجروح زيادي داريم يا كشته شده هم داشتيم، زياد، چهارصد نفر آن سالي كه من بودم همان نزديك البته علت ديگري هم داشت كشته شدند. بعد پيغمبراكرم تشريف آوردند با تمام اصحابشان، با تمام مردم براي اعمال حج، اعمال حج چه هست؟ انسان وارد مسجدالحرام مي شود، مُحرم است هنوز ولو اينكه وقتي گوسفند كُشت ديگر از احرام تا يك حدي مي آيد بيرون، ولي صد درصد از احرام نيامده بيرون. مي آيد مسجدالحرام، آنجا طواف مي كند، جمعيت خيلي زياد، مخصوصاً الان .طواف كردند پيغمبراكرم، طواف هم با شتر طواف كردند، سواره طواف كردند به خاطر اينكه حالا اگر يك كسي نتوانست پياده طواف كند برود سوار بشود، لذا  گاهي يك چيزهايي هست روي سر مي گذاشتند آن وقتها، حالا نمي دانم چكار مي كنند من خيلي وقت است مشرف نشده ام به حجّ و افراد را مي نشانند خيال مي كرديم مريض ها را آنجا مي نشانند. نه! هر كسي دلش هم بخواهد مانعي ندارد. اگر خالي باشد با ماشين هم مي شود، با دوچرخه هم مي شود طواف كرد. حضرت رسول اكرم مخصوصاً سواره طواف كردند براي اينكه اين را به مردم بفهمانند مي شود طواف اينطوري كرد. طواف مطرح است، حالا دور خانه كعبه كه من پيشنهادي آن وقتها با بعضي از علماء آنجا آشنا بوديم گفتيم تله كابين بكشيد همه بيايند در تله كابين، دور بزنند اينكه اشكالي ندارد،  منتها گفتند نمي شود . يا مثلاً كف مسجدالحرام را يك طوري كنند كه خودش بچرخد. مثل اين  پله برقي ها، حالا پله نه، صاف بچرخد خودش. اينها هم بيايند بايستند، خسته نشوند، اينقدر تزاحم پيدا نشود و مي شود. اينها مي شود ولي از نظر اسلام خود سني ها و شيعه ها همه جايز مي دانند و بهترينش به نظر من تله كابين است كه دور بزند. حالا به هرحال پيشنهادهايي است كه به دردِكسي نمي خورد و آنها هم كه قبول نمي كنند و ما هم كه اينجا نشسته ايم حرفمان جايي نمي رسد.

بعد پيغمبراكرم تشريف بردند براي سعي بين صفا و مروه، البته بعدش دو ركعت نماز، وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ (بقره / 125) باز هم اسم حضرت ابراهيم مطرح است. بگيريد از مقام ابراهيم، مُصَلًّي،يك جايي نماز بخوانيد. اگر انشاءالله مشرف شديد نزديك مقام ابراهيم برويد ببينيد جاي دو تا پاي حضرت ابراهيم هست. اينهايي كه مي گويند قدمگاه حضرت رضا خرافات است آنجا را بروند ببينند. اين دو تا پا آنچنان هم فرو رفته در سنگ، شايد پنج سانتيمتر گودي اين جاي پا هست و آمده در قرآن، وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّي، همان حدود بايد نماز بخوانيد كه در مناسك هست. بعد مي رويد براي سعي صفا و مروه، سعي صفا و مروه از صفا شروع مي كنيد مي رويد به مروه، از مروه باز مي گرديد به صفا اين دو تا سعي است يعني هفت مرتبه بايد اين كار را بكنيد. هفت مرتبه يك رفتن، يك برگشتن، يك رفتن، يك برگشتن، يعني مثلاً مي رويد برمي گرديد، مي رويد بر مي گرديد، مي رويد بر مي گرديد، مي رويد تمام مي شود. نه اينكه هفت دفعه برويد و برگرديد اينطوري نيست. از صفا شروع مي شود به مروه تمام مي شود. در مروه هم تقسيم كنيد. اينها كارهايي بوده كه پيغمبراكرم انجام داده، بعد باز بر مي گرديد باز طواف نساء انجام مي دهيد. طواف نساء چه هست؟ با اين كار احرام انسان ديگر تمام مي شود، يعني با اين طواف نساء. اگر طواف نساء را نكنيد همين طور بياييد ديگر حق نداري به زن خودت و غير زن خودت، هر زني حلالي حق نزديكي نداري. محرم است ولي حق نزديكي نداري، زن، زنِ توست ولي كار زناشويي نمي تواني بكني. اگر كسي خراب كرده باشد طواف نساء را، خيلي بودند مخصوصاً گذشته ها كه مشكل هم بود رفتن، من يك مردي را مي شناختم، پيرمردي شده بود اين زن نگرفته بود من هم پرسيدم – معروف هم بود – گفتم چرا شما زن نگرفتيد؟ گفت من طواف نساءام خراب شده و امكانات براي رفتن دو مرتبه هم ندارم لذا نمي توانم زن بگيرم. اين كه مي بينيد حاجي ها آنجا به ياد نمازشان مي افتند نه بخاطر خداست بخاطر زنشان است! نماز طواف را آقا يك نائب پيدا كنيم، اينقدر آنجا يك معمم مي بينند آقا نماز طواف قبلي ات را  چكار كردي؟ آن را هر طور بود خوانديم! اين يكي مهم است! براي خدا نيست، طواف مي كنيد بعد دو ركعت نماز طواف نساء مي خوانيد تمام مي شود. يعني شما صد درصد ديگر از احرام بيرون آمديد. تا اينجا صد درصد نبود، وقتي قرباني كرديد تا حدّي آمده بوديد از احرام بيرون ولي صد درصد نبود. بعضي ازكارهايي كه در احرام نبايد انجام بدهيد اگر انجام داديد گاهي واجب است شتري بكُشيد حالا اين مسائلش  ديگر در مناسك ها نوشته شده. پيغمبراكرم اين كار را كردند و مردم را جمع كردند امّا اينها بهانه بود. چون هم پيغمبر نويسنده بود هم علي بن ابيطالب نويسنده بود ممکن بود اينها را در يك جزوه اي بنويسند بدهند دست مردم و بالاخره به مردم همانطوري كه نماز را رساندند، بقيه اعمال را رساندند اين هم مي رسانند. چرا خودشان تشريف بياورند، مردم را جمع كنند، يك جا ببينند حالا چرا حضرت رسول اكرم در مكّه علي بن ابيطالب را معرفي نكردند؟ آخر يكي از سني ها اين سؤال را از من كرد. گفت خوب در همان مكّه علي بن ابيطالب را معرفي مي كردند. چرا بردند سر چند فرسخي، آنجا معرفي كردند؟ اصلاً در اعمال حج، الان هم كه شما مشرف مي شويد مي بينيد فكرتان تمام اينست كه حجّ تان را درست انجام بدهيد. مسائل ديگر، هر چه هم تبليغ مي كنند كسي در سفر حج، آدم نمي شود مگر قبلاً خودش را آدم كرده باشد. چون آدم تمام فكرش، هر كسي هم اينطور است كه اين اعمال را صحيح  انجام بدهد و خيلي هم گرفتاري دارد. يعني اصلاً به شما بگويند بئسه مقام رهبري اينجا مجلس روضه است. كسي مگر مي رود؟ يك عدّه اي، هر كاري كه در آنجا اتفاق مي افتد خيلي مشكل است كه انسان به آن توجه داشته باشد.خود من را در معتمر عالم اسلام كه از همه ي ممالك دنيا آنجا علماءشان جمع شده بود دعوت كرده بودند البته يك مناسبتي من داشتم، واقعاً برايم مشكل بود تا آنجا من بروم و يك ساعت بنشينم در آن معتمر و سخنان آقايان را گوش بدهم.

رسول اكرم اينها را آوردشان بيرون، از آن محيط پرگرفتاري آورد بيرون و راه هم يكي است. فقط يك عدّه تندرو هستند، وسائلشان مثلاً، اسبي، استري كه دارند تند مي رود.  جلو رفته اند، منتها نه جلويي كه به خانه هايشان رسيده باشند، نه، مثلاً يكي دو كيلومتر جلوترند. يك عده هم يكي دو كيلومتر عقب ترند. اين با توقف و اعلام به آنها مخصوصاً اگر جمع با هم باشند همه را مي شود جمع شان كرد و توجّه داد همه را به يك مسأله خاص، ديگر اينجا طواف نساء در كار نيست، سعي صفا و مروه دركار نيست،  با شما يك كار داريم. ببينيد اين خيلي حسّاس است. ما يك كاري داريم، قاطي هم ندارد. پيغمبراكرم چه كار دارد كه اينقدر مهم است؟ گفته رفته ها برگردند آنهايي كه عقب ماندند صبر مي كنيم تا برسند. اين چه كاري است؟ مسأله خلافت علي بن ابيطالب را آنجا مطرح فرمود در غدير خم، حدود بيست جلد كتاب كه يازده جلدش را ما داريم چاپ شده ولي بيست جلد كتاب مي شود مرحوم علامه اميني درباره غدير، شما فكر نكنيد هر چه درباره ي غدير گفته اند ايشان نوشته، نه، شعرائي كه در لسان عربي يا ندرتاً فارسي درباره ي غدير شعر گفته اند فقط اينها را جمع كرده. شعراء قديم، خيلي هست. الان به شما بگويند هر شعري كه درباره ي حضرت معصومه سلام اللّه عليها گفته اند شما جمع كنيد، چقدر مي شود؟ يك كتاب. درباره ي حضرت رضا گفته اند حالا دو تا كتاب، اين همه كتاب آن هم از يك دسته، نه از شيعه ها؛ از اهل سنت، اولي آنها حَسّان بود كه پيغمبر به او دستور داد كه شعر بگو و شعر گفت. همين طور آمده تا وقتي كه ائمه اطهار بودند. همه شان، اينها در زمان آنها شعرهايي درباره ي غدير گفتند. البته ايشان توضيح داده اين روايتي كه مي بينيد مي گويند در كتاب الغدير بود اين شعر شاعر را مثلاً اشعار سيدحميري را، اينها را رواياتش را از كتب اهل سنت آورده كه جمله به جمله اينها در كُتب اهل سنت هست. حضرت يك خطبه اي خواندند، آخر بعضي ها خيال مي كنند فقط حضرت امير را   اين همه معطلي بلند كرد روي دست و فرمود: من كنت مولاه فهذا علي مولاه، انشاءالله روز غدير اگر يكي از دوستان، از دوستان اهل علم مان كه الحمدلله خيلي جدي هستند اين خطبه روز غدير را كه باز هم خيلي كمش كرده اند اين را پيدا كنند، انشاءالله يك قدري براي ديگران بخوانند تا استفاده كنند. خطبه غدير، حضرت علي بن ابيطالب را اينجا گرفته، كمربند علي بن ابيطالب را گرفته روي دست بلند كرده كه آن شخص مي گفت من ديدم پاهاي حضرت امير بلند شده از روي زمين، من كنت مولاه فهذا علي مولاه، اين يك كلمه كه يقيني است ديگر. همه نوشتند، يك كتابي هست كه مرحوم آيت اللّه نجفي مرعشي اين كتاب را تكميلش كردند، علامه حلي نوشته درباره ي خداشناسي و بعد پيغمبرشناسي، بعد امام شناسي، آنچه كه درباره ي علي بن ابيطالب است، اين كتاب به نام احقاق الحق، مرحوم علامه نوشته يك سني برداشته ردّ كرده به نام قاضي روزبهان، بعد قاضي نورالله شوشتري برداشته باز ردّ او را ردّ نوشته از كتب خودشان، ايشان _خدا رحمتش کند_بيست جلد است، قطور است مثل مفاتيح درباره ي حضرت علي بن ابيطالب، من نمي دانم واقعاً گفت كور، كور هم اقلاً با سر انگشت ها دست مي كشد يك حقي را مي فهمد. لَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا (اعراف / 179) كلمات علي، آقا ما امام را براي چهمي خواهيم؟ براي چه؟ نه خوشگل بودند اين سه تا كه ما بگوييم از اين جهت امامند! نه هيكل خوبي داشتند، عكس شان را آقا ديده! علم كه اصلاً، بقول معروف بله، از بيخ عرب بودند. اينقدر عرب بودند كه عربي را نمي فهميدند. خيلي عجيب است، كتب اهل سنت نوشته اند. يكي از علماي اهل سنت مي گويد كه احتياج الكلّ اليه و استغنائه عن الكلّ دليل علي انّه امام الكل، بي نيازي علي بن ابيطالب از همه و احتياج همه به او، -آخر امام براي چيست؟- براي اينكه همه به آن احتياج داشته باشند، دليل است بر اينكه او امام همه است. حالا من نمي خواهم مسأله غدير را برايتان شرح بدهم ولي در حجةالوداعرسول اكرم اين كار را كرد، هر عاقلي مي فهمد كه تمام اينها مقدمه اعلان غدير بود . اعلان ولايت علي بن ابيطالب بود. خدا هم سخت گرفته، يعني يك مسأله اي بود هم خدا با قاطعيت با آن برخورد كرد، پيغمبراكرم با قاطعيت، خدا جبرئيل را فرستاد مهار ناقه پيغمبر را گرفت: يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ – تهديد مي كند هان! – فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ (مائده / 67) خيلي عجيب است! معلوم هم هست يك خطر فوق العاده بوده چون يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ ديگر لازم نبود و معلوم هم هست كه قاطعيت دارد. همين جا بايد اين كار انجام بشود. رسول اكرم هم اينكار را كرد، هيچ كس هم منكر نشد، هر كس منكر اين قضيه غدير بشود در علماي اهل سنت مفتضح مي شود يعني مثل اينكه انكار روز را يك آدم ديوانه اي بكند و همه شان معترفند به اين مسأله، يكي از علماي اهل سنت به من خود من –به قول معروف مباشرتاً-گفت که اصحاب پيغمبر اينها جمع شدند و براي پيغمبر وصيّ تعيين كردند. ما ديگر چرا حرف بزنيم؟ خود علي بن ابيطالب هم حرف نزد. گفتم كجا جمع شدند؟ گفت در سقيفه.  گفتم سقيفه يعني چه؟ گفت: يك جاي سقف دار، در آن زمان هم سقف ها با تيرآهن  نبوده كه بگوييم يك سالن بسيار بزرگي بوده، يك جايي بوده با ضربي خاك و گل گفتم چقدر در اين سقيفه ها آدم جمع مي شد؟ گفت:  من داخلش نرفتم، نمي دانم. گفتم: حداكثر، يك جاي بزرگي كه سقف داشته باشد، مخصوصاً سقيفه مي گويند. آخر مي دانيد جايي كه چهار طرفش ديوار باشد مي شود يك هكتار زمين اطرافش را ديوار كشيد امّا نمي شود سقف زد. اسمش را سقيفه گذاشته اند براي همين كه ما بفهميم كه چطور جايي بوده. گفتم: چقدر مثلاً، حدسي، هر چه تو بگويي ما قبول داريم. گفت يك جايي كه هزار نفر جمعيت دارد. گفتم: مي تواني تصورش را بكني؟ هزار نفر خيلي جمعيت است؟ خلاصه خودش هم تنزل كرد گفت صد نفر، حالا اسامي آنهايي كه در سقيفه بودند تعيين شده، من مي خواستم محسوس باشد براي اين. گفتم: پانصد نفر من مي گويم. حالا مثلاً پانصد نفر جمعيت يك طرف جريان است، هفتاد هزار نفر جمعيت يك طرف،  آخراينهااصحاب پيغمبر بودند ديگر و پيغمبر هم در آنها بوده. يك معصوم هم در آن جمع بوده، در اين جمع نبوده، كدام اولي است؟     به شما مي گويند واقعاً من گاهي احساس مي كردم بزرگترين عالم اهل سنت در مقابل اين حرفهای ما مثل يك بچه مي شد كه همينطور مي ماند. آن موقعي كه آن بحث ها را من در مكّه كردم خيلي جوان بودم، اين حسين آقاي ما كه الان اينجا نشسته دو ساله بود آن موقع.حالا ماشاءالله يك مرد است. آن موقع واقعاً مثل شير واقعاً نه اينكه من اينطوري باشم در مقابل علماي شيعه من خيلي كوچكي بايد بكنم. به من گفتند علمای مدينه را من جمع كنم، علماء مدينه خيلي مساكم اللّه شان بخير است! حالا اينطوري بگويم، گفتم چرا اهل مدينه اينطوريند شما علماي مكه اينطوريد؟ گفت آنها چون هر كاري كه شما مي كنيد خلاف نظر آنهاست، مي بينند شما را چه كار مي كنيد. قبور را مي بوسيد،  چه مي كنيد چه مي كنيد ولي مكه هماهنگ است. گفت علماي مدينه را من جمع كنم شما مي آييد؟ گفتم بله مي آيم. حالا من چند تا مشكل داشتم. يكي اينكه من مسلط بر زبان نبودم، آنها تندتند صحبت مي كردند من نمي توانستم صحبت كنم. خوب من فارسي زبانم، حالا يك قدري عربي شكسته  همينطور مي گفتم. دوم اينكه من غريب بودم آنها همه اهلي بودند. بعد هم من يك نفر بودم بعضي وقتها آنها دهها نفر بودند. آنها مسلط بر مطالب خودشان بودند منکمتر بر مطالب آنها مسلط بودم.  من پيش ابن باز معروف كه از علماي بسيار معروف است كه يكي دو سال قبل فوت كرد، رفتم گفتم كه – او كور بود من را نمي ديد والاّ همان اول متوجه مي شد شيعه ام هستم – در مجلسش كه نشستم گفتم كه درباره  روايت خلفائي من بعدي اثني عشرنظرتان چيست؟ پيغمبر فرمود خلفاي من بعد از من دوازده نفرند. گفت: رواية صحيحه، با همان لهجه پيرمردي و عربيش، متفق عليه، روايت صحيحي است كه همه به آن اتفاق دارند. ما گفتيم به ايشان كه: سمّهم، اسم هايشان را ببر، مي خواستم ببينم چه كار مي كند. گفت: اولهم ابي بكر ثم عمر ثم عثمان ثم علي ثم الحسن ثم معاويه اينها را ديگر شل مي گفت! بعد ديگر ايستاد. گفتم اين دوازده نفر نشد! پنج نفر شد. يك نفر آنجا خيال كرد اين پيرمرد يادش رفته، گفت ثم يزيد، گفت لا! يزيد نه، شارب الخمر بود و چه بود و چه بود، خيلي فحش داد به يزيد، من گفتم پس چه کسی؟ گفت: برو از خلفاي اموي و عباسي – ببينيد بدجنسي چه مي شود – خلفاي اموي و عباسي خوب هايشان را جمع كن تا دوازده نفر بشود! همان ها منظور مي شود. گفتم: در همين روايات اسم هايشان را برده شما زحمت بيخود مي كشيد. اولهم علي بن ابيطالب ثم الحسن ثم الحسين ثم علي بن الحسين ثم محمد بن علي و أنت يا جابر – خطاب به جابر است كه تو او را خواهي ديد و سلام من را به او برسان – گفت: أنت جعفري؟ اينجا فهميد ، گفت تو شيعه هستي؟ يكي آنجا بود گفت بله، او هم شروع کرد به فحش دادن به شيعه و من و همه، يكي به من اشاره كرد گفت شما برو و الاّ حكم اعدامت را مي دهد. اين طور گرفتاري ها هست. خدای من شاهد است همه اين مطالبي كه امروز به شما گفتم همه اينها را حاضرم در بزرگترين سمينارهاي اهل سنت بگويم و گفته ام. در هند رفته بوديم كه باصطلاح بين شيعه و سني ما آشتي بدهيم با چند نفر از علما يعني يك نفر ديگر از علماء، در دارالندوه يك جايي است كه هشتصد هزار مبلغ دارند كه خرجش را سعودي مي دهد. آن وقت  هشتصد هزار نفر بود و شيعه صد نفر بيشتر روحاني براي چهل ميليون جمعيت شيعه نداشت. همه اينها مشكلات ماست. در آن دارالندوه كه بازديد علماي اهل سنت رفته بوديم ما صحبت از وحدت مي كرديم. يك عالم سني بلند شد گفت شما صحبت از وحدت مي كنيد چون روز هفده ماه ربيع الاول بود ولي اين شيعه ها چند روز قبل، نهم ربيع يك عمر در چهارراه آتش زدند و پايش ايستادند و دست زدند!

خوب، بايد گفت قربان دستشان! ولي تا اين حرف را زد آن آقاي عبقاتی -انشاءالله خدا حفظش كند نوه صاحب عبقات- كتاب عبقات معروف است از كتاب هاي بسيار  مهم است. اين ديد من نمي توانم از عهده اينها بر بيايم، اين سنگ را انداخت. آقا ايشان بلند شد عليه خلفاي اهل سنت آن قدر مطالب گفت چون يك كتابي دارد مرحوم صاحب عبقات بنام المطاعن، تشديد المطاعن، مطاعن يعني بدگويي، اين را تشديدش كرده، خيلي شديدش كرده و روايات اهل سنت را جمع كرده عليه اينها، كتاب تشديد المطاعن اين در تمام ممالك دنيا ممنوع است چاپش، در دوران انقلاب در ايران چون كسي به كسي نبود اين را چاپ كردند و من هم اين كتاب را خريدم و به خانه تمام علما و مراجع هديه دادم كه اين كتاب بماند و در كتابخانه ها، الان هم هست در كتابخانه، اين مرد اين كتاب را نوشته، مي گويم حتي در ايران ممنوع است. ايران حق دارد ممنوع بكند به جهت اينكه اين واقعاً انقلاب مي كند، واقعاً تفرقه ايجاد مي كند تفرقه اي كه شايد خيلي اش ضرر داشته باشد ولي خوب اين كتابيست كتاب هم خيلي زياد است. ده جلد يا بيست جلد مرحوم آيت اللّه صدوقي داده بود در ايران چاپ كرده بودند و اين آقاي جزايري هم خيلي ريز كه آن را هم من دارم در سه جلد چاپ شده، حالا فردا نياييد كتابهاي ما را برداريد ببريد! اينجا هست بالاخره. اين صاحب عبقات اين دو تا كتاب را نوشته، يكي عبقات الانوار در تأييد فضائل خاندان عصمت يكي هم تشديد المطاعن در مذمّت آنها، همين مرد در مجلس بود يعني جزء همراهان ما بود كه ما از ايران رفته بوديم بلند شد. او زبان اردو خوب بلد بود، آنها هم اردو زبان، ما مي خواست يك چيزي بگوييم و يك مترجمي ترجمه بكند مسأله نمي رسيد درست. واقعاً اقدام عجيبي كرد، اينها گفته شده، هست. در كتابها هست، ما نمي دانيم كه چقدر شيطان دستش قوي است، خدا كند هر چه زودتر حضرت بقيةاللّه ارواحنافداه تشريف بياورد تا به اينها بفهماند كه – به قول يكي از دوستان مي گويد بايد اينها تنبيه فيزيكي بشوند – من يك مدت نمي فهميدم چه مي گويد بعد گفت فلاني رفتند تنبيه فيزيكي كردند رفته بود كتك حسابي زده بود، آنجا فهميدم كه اين واقعاً تنبيه فيزيكي بشوند به قول ايشان، خوب اين يعني چه؟ با دروغ و كلك خدا حفظ كند اين آقاي تيجاني، يك نوارهايي دارد بحث مي كند با اينها، من يك چند تايش را گوش دادم عجب اين مردي كه تازه وارد تشيع شده چرا اينها نمي توانند جواب بدهند؟ به دروغ متوسل مي شوند شما اين ‌CDها را مي توانيد بگيريد ببينيد به دروغ متوسل مي شوند تا بتوانند او را بكوبندش. يك مردي كه تازه وارد تشيع شده، خدا به ما امروز و روز عيد غدير عيدي بدهد اماممان را به ما، عيدي بدهد، ما همه ي عيدي مان را جمع كنيم آقا اين را به ما بده. ما چيز ديگري هم نمي خواهيم، اگر آن را به ما دادي همه چيز دادي اگر او را به ما ندادي كه داده نه اينكه نداده، همين نام مقدس امام زمان مي توانيد روز عيد قربان در اينجا ببريد و در فراقش بنشينيد اشك بريزيد خودش همه چيز هست. همين كه جمكران را به ما داده همه چيز است، همين كه بدمان نمي آيد از ترويج نام ايشان و بلكه خوشمان مي آيد و هميشه دلمان مي خواهد مرّوج ايشان باشيم همين همه چيز است. اميد است خداي تعالي اين همه چيز را از ما نگيرد و ما را به اين همه چيز انشاءاللّه قدردان قرار بدهد. هر كاري مي كنيد به شما بگويم دست تان از دامن امام زمانتان كوتاه نشود. خدا را شاهد مي گيرم – اين كلمه آخر من است – خدا را شاهد مي گيرم كه دروغ نمي گويم، توريه هم نمي كنم، خلاف هم نمي گويم بلكه بيشتر از اين حقيقت كه مي خواهم بگويم هست. هر كس، هر كس من يك كسي را مي شناختم اين براي ريا اسم امام زمان را زياد مي برد، مي شناختمش، رفيقم بود براي اينكه خودش را جا بزند خدا او را هم بزرگش كرد. يك كافري را من مي شناختم كه اين به خاطر اينكه خودش را به شيعه نزديك بكند خيلي هم ظالم بود، يك كتابي نوشته بود در آن اسم امام زمان را ترويج كرده بود من در يكي از مناجاتهايم گفتم خدايا اين خبيث را كلكش را بكَن، – حالا چطوري به من الهام شد، گفتند، خواب ديدم اينهايش باشد- كه اين كتاب نوشته بود نمي دانستم اسم امام زمان را برده، اين يك حقي به امام زمان دارد اين در دنيا ما بايد به او بدهيم و اين يك مدت ديگري هست. بعد هم به فلاكت مُرد ولي خوب تا اين حدّ، نام مقدس امام زمان، اظهار محبت به امام زمان، خوب الحمدلله مردم دارند راهشان را پيدا مي كنند خيلي با ده پانزده سال قبل فرق كرده. هر كاري مي كنيد اين دامن از دستتان در نرود، اين نام مقدس از قلبتان زائل نشود، روزي يكدفعه پنج دقيقه بنشينيد بگوييد يا صاحب الزمان قربانت بروم، همين، خيلي فارسي، همين درست تان مي كند.

نسئلك اللهم و ندعوك باعظم اسمائك و بمولانا صاحب الزمان يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه خدايا عيدي ما را فرج امام زمانمان قرار بده. قلب مقدسش را از ما راضي بفرما. دين و دنيا و آخرتمان را در زير سايه حجة بن الحسنحفظ بفرما. لحظه اي دستمان را از دامنش كوتاه نفرما. خدايا به آبروي آقايمان حجة بن الحسنما را از ظلمات به نور وارد بفرما. صلوات و سلامت را بر ما نثار كن. خدايا به آبروي ولي‌عصر قسمت مي دهيم همين طوري كه امروز را براي پيغمبر و آل پيغمبر مايه شرافت و مايه كرامت قرار دادي ما را هم از آل محمّد قرار بده. پروردگارا به آبروي خاندان عصمت و طهارت ما و تمام وابستگانمان و تمام خويشاوندانمان را در پناه امام مان حفظ بفرما. ما را به راه راست هدايت بفرما. پروردگارا دوستاني كه در بيمارستان هستند، تصادف كرده اند الساعه شفای عاجل به آنها عنايت بفرما. خدايا آقاي ايماني كه از دوستان اهل تزكيه نفس بود و از دنيا رفت و امروز يا ديروز ايشان را دفن كردند به آبروي حجة بن الحسنلحظه اي در قبر تنها او را نگذار. هر چه زودتر – يقيناً انجام شده ولي خوب ما خواستمان را داريم مي گوييم  – او را در بهشت خودت پروردگارا مستقر بفرما، مرحله جهاد بودند ايشان، كه يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ٭ اِرْجِعِي إِلَي رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً ٭  فَادْخُلِي فِي عِبَادِي ٭ وَ ادْخُلِي جَنَّتِي اين وعده الهي است. خدايا به آبروي ولي عصر به اين وعده، به اين لطف و كرمت برسان. مريض هاي اسلام، مريض هاي منظور، مريضه منظوره لباس عافيت بپوشان، امواتمان غريق رحمت بفرما، عاقبتمان ختم بخير بفرما. و عجل في فرج مولانا.

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *