شب ۱۲ محرم ۱۴۲۷ – ۲۱ بهمن ۱۳۸۴ – شهادت امام سجاد علیه السلام، اعمال امام سجاد بعد از شهادت امام حسین علیهما السلام

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله و الصلاة و السلام علی رسولالله و علی آله آل الله لا سیما علی بقیةالله روحی و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین.

اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم، بسم اللّه الرحمن الرحیم إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ ٭ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ ٭ إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ (سوره کوثر)

شب شهادت امام سجاد علیه الصلوة والسلام است به نقلی که شده و شب بیست و پنجم این ماه هم گفته شده که شب شهادت حضرت سجاد علیه الصلوة والسلام خواهد بود. بهرحال ایّام عزاداری اهل بیت عصمت و طهارت است و بهترین اعمال در این ایّام بیان فضائل خاندان عصمت علیهم الصلوة والسلام خواهد بود. امام سجّاد در بعد از شهادت حضرت سیدالشهداء سه عمل انجام داده که هر سه عمل برای عالم تشیّع بسیار مفید بوده است. اوّل همانطوری که فرمودند زنده نگه داشتنِ مسأله عاشورا و مسأله شهادت حضرت سیدالشهداء، در آن زمانها ارتباطات خیلی ضعیف بود یک هفتاد و دو نفری با یک جمعی جنگ کردند و ممکن بود همانطوری که مردم کوفه از جریان مطّلع نشده اند مسأله به طور کلّی خاموش بشود و فراموش بشود و هیچ کس از جریان غیر از همان عدّه ای که در آن جا بوده اند مطلع نشوند و اصحاب سیدالشهداء علیه الصلوة والسلام که همه شان شهید شدند مبلّغ این جریان نبودند و آن چه هم باقی مانده بود دشمنان بودند که آنها هم طبعاً به نفع جبهه خودشان تبلیغ می کردند و مسأله تمام می شد. امّا امام سجّاد از همین امروز و فردا و تا مدّتی که در دنیا بوده اند دائماً به هر وسیله ای که بود مسأله شهادت حضرت سیدالشهداء را مطرح می کردند و بسیار مردم را متوجّه به خباثت بنی امیّه که در زیارت عاشورا می خوانید اللهم العن بنی امیه قاطبة، بنی امیّه، شجره ملعونه ای بودند که خدا در قرآن مَثل کلمه خبیثه را به شجره خبیثه بیان می کند. که پیغمبراکرم در زمان حیاتشان در دنیا، خوابی دیدند که در آن خواب حضرت دیدند که بوزینه ها بر منبرشان بالا می روند که خدای تعالی در قرآن این خواب را و تعبیرش را توضیح می دهد و تفسیرش همین بود که هزار ماه بنی امیّه به منبر پیغمبر می نشینند و مردم را گمراه می کنند. و این خودِ این مسأله در قرآن می فرماید که: فِتْنَةً لِلنَّاسِ (اسراء / 60) برای مردم مایه امتحانِ پرمشقتی بود. البته از هزار ماه هشت ماهش باقی مانده یا هشت سال، هشت ماه باقی مانده که یکی از بنی امیّه می آید حکومت می کند و این هشت ماهش تمام می شود در قبل از ظهور حضرت بقیةاللّه ارواحنافداه که می گویند سفیانی است آن فرد که از بنی امیه است و این هزار ماه در سوره قدر بیان شده که لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ (قدر / 3) از هزار ماهی که آنها حکومت کرده‌اند و بسیار هم در ناز و نعمت خودشان را قرار داده‌اند یک شب قدر که ملائکه و روح بر امام عصر نازل می شوند عظمتش بهتر از هزار ماهی است که آنها سلطنت کردند. و این مدّت اینها در دنیا تاخت و تازهای عجیبی داشتند. هر چه که معاویه کرد و هر چه یزید و هر چی خلفایی که بعد از یزید از بنی امیّه بودند. امام سجاد اگر مسأله کربلا را زنده نگه نمی داشت با همان مسائلی که ایشان بیان کردند که به هر بهانه ای که می شد حضرت یادی از پدر بزرگوارشان می کردند. گاهی زنده نگه داشتن یک موضوع با همین مجالس، با همین عزاداری ها، با همین حتّی سینه زدنها و عَلَم کتل برداشتن ها که یکی از علمای شیعه می گوید ما در مسأله غدیر اشتباه کردیم اگر هر سال روز عید غدیر را ما یک شبیه ای، یک تعزیه ای قرار می دادیم، یک نفر را پیغمبر می کردیم علی بن ابیطالب را بعد او را روی دست بلند می کرد هر سال این کار را می کردیم این مسأله به این روشنی را اهل سنت منکر نمی شدند. در مسأله عاشورا الان هیچ کس منکر نیست که بزرگترین ظلم را این بنی امیّه نسبت به خاندان عصمت و طهارت کرده‌اند. یادم است ابن باز که یکی از علمای بزرگ وهابیت بود وقتی از او سؤال شد ما تقول فی هذا الحدیث الائمة من بعدی اثنی عشر، گفت روایة صحیحة یک روایت درستی است، بسیار روایت خوبی است و بعد سمّهم، این خلفای دوازده گانه را اسم ببر، گفت اول ابی بکر بعد عمر بعد عثمان بعد علی بعد معاویه اینجا توقف کرد. گفتیم خوب باقیش؟ یک کسی آنجا بود خیال کرد این فراموش کرده گفت ثم یزید، گفت: نه، یزید شارب الخمر بود، ظالم بود، قاتل بود، ببینید منظورم این تکّه بود که فراموش نشده همین عزاداری‌ها، همین کارها شیعه را زنده نگه داشته. این عزاداری ها را اگر کوچک بشمارید بگویید چه فایده ای دارد ما برویم سینه بزنیم، به سر بزنیم، زنجیر بزنیم، این کارها چیه؟ این کم کم سرد می شود. حتی همه می گویند انقلاب در زیر سایه روز عاشورا و حضرت سیدالشهداء محکم شد، فایده اش همین است که همه مردم متوجّه این معنا هستند و کی این را نگه داشت؟ این مسأله را کی حفظش کرد؟ حضرت سجّاد، چون اوائل کار خیلی عجیب بود، می خواستند هر طوری که هست مسأله مخفی بماند و ابداً اسمی از آن برده نشود، حضرت سجاد صلوات اللّه علیه به هر کِه می رسید سوژه ای پیدا می کرد، عزاداری می کرد. مثلاً فرض کنید همینطوری که گفتند گوسفندی را توی کوچه دارند می کشند آی دست نگه دار، آبش دادی یا نه؟ می گفت که ما آقا رسم مان اینست هر وقت می خواهیم گوسفندی را بکشیم آب می دهیم اوّل، شاید تشنه باشد. حضرت سرش را می گذاشت به دیوار، اشک می ریخت میفرمود پدر من را با لبهای تشنه کشتند. در میان جمع حضرت طلب آب می کرد، آب می آورند، گاهی به آب نگاه می کرد، گاهی سرش را بلند می کرد، یک مدّتی این برنامه را پیاده می کرد که یادِ این جهت که پدر من را با لبهای تشنه شهید کردند. مجلس عروسی تشکیل می شد، شنیدید می فرمود که ما از وقتی که پدرمان را شهید کردند عزادارم، به این مجالس شادی نمی آیم، عرض می کردند آقا ما در آنجا ذکر مصائب ابی عبدالله الحسین را می کنیم. می فرمود حالا اگر اینطور است می آیم. ببینید زنده نگه داشتن معنایش همین هاست. زنده نگه داشت که امروز بعد از هزار و سیصد سال شما دیدید دیروز مردم اصلاً آرامش نداشتند، یعنی محال بود که یک نفر در خانه، صبح تا غروب عاشورا بماند و مشغول شادی باشد و گریه نکند و در یکی از این عزاداری ها شرکت نکند. دوّمین کاری که امام سجاد علیه الصلوة والسلام کرد چون لازم بود در آن زمان، حضرت با پولشان می فرستادند غلام می خریدند. آن موقع هنوز برده گیری و برده فروشی رایج بود. غلام می خریدند، برده می آوردند، اینها غالباً کفّاری بودند که اسیر شده بودند، اینها را امام سجاد می خرید، آنقدر هم زیاد می آورد و تربیت شان می کرد. آقا تربیت افراد خیلی اهمیت دارد، این را بدانید! یکی از بزرگترین کارهایی که باید علماء، دانشمندان، حتّی آنهایی که یک قدرتی دارند، یک تسلّطی بر مملکت دارند باید بکنند اینست که تربیت کنند. مربّی باشند. خدا از صفات بسیار بزرگش یکی اینست که ربّ العالمین است، ربّ است. تربیت هم لازم نیست که حالا حتماً هی نق بزند انسان به یک نفر، بگوید این جور باش، آن جور باش، من همین امشب وسط دو نماز فکر می کردم این جمعیت در اوّل تا به آخر نماز خدا را شکر کنید کوچکترین صدایی از شما بلند نمی شود. همه مرتب، همه منظم، هر چه دستور داده شده انجام می دهید، چه مستحب، چه واجب، ولی جاهای دیگر اینطوری نیست، در مساجد بروید می بینید یکی دارد با همدیگر صحبت می کنند، یکی سیگار می کشد، یکی نمی دانم تعقیب می خواند، یک جایی در مسجدی من بودم در اینکه کی تعقیب را بخواند دعوا شد، او می خواست او بخواند، این می خواست این بخواند. تعقیب باید آهسته خوانده بشود که حواس یکدیگر را انسان پرت نکند. هر کاری که می کنند چون در کنار جمع وایستادم مایه حواس پرتی دیگران را قرار ندهند. شما ببینید اگر رکعت دوم نماز شما رسیدید رکعت سوم امام است و رکعت دوم شما، حمد و سوره مغرب و عشاء را چکار باید بکنید؟ آهسته بخوانید. چرا؟ – در نماز جماعت باید آهسته بخوانید – برای اینکه حواس دیگران پرت نشود. تربیت خیلی مهم است، عملاً انسان گاهی باید تربیت کند، گاهی هم زباناً، خوب ما به دوستان گفتیم تعقیب نمی خواهد، هر کِه هر چی بلد است بخواند. تسبیح حضرت زهرا را که بلدید بهترین تعقیب نماز تسبیح حضرت زهرا سلام اللّه علیهاست. یعنی سی و چهار مرتبه اللّه اکبر، سی و سه مرتبه الحمدلله، سی و سه مرتبه هم سبحان اللّه، خوب این را بخوانید. این دیگر سر و صدا ندارد. از خودشان بعضی وقتها چیزهایی درست می کنند که ان اللّه وملائکته یصلون علی النبی، ما روایت نداریم که بعد از هر نماز خوانده بشود و صلوات هم سه تا فرستاده بشود به هیچ وجه هم روایتی نداریم. فقط یک روایت هست که بعد از نماز مغرب بگویید ان اللّه و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین امنوا صلوا علیه و سلّم تسلیما، اللهم صل علی محمد و ذریة، یا اللهم صل علی النبی محمد و ذریته، همین، این یکی بله، این هم آهسته می شود خواند. خوب وقتی که ما وارد نشده چی از خودمان درست می کنیم؟ عملاً انسان باید ولو یک نفر را بسازد. وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ (توبه / 71) شما ولیّ آن آقا هستید. باید شما امر به معروف و نهی از منکر کنید، یعنی تربیت کنید، مربّی باشید. کلکم راع و کلکم مسئول عن الرعیته، همه شما مسئول آن رعیت – رعیت یعنی کسی که تحت فرمان شماست – راعی را هم به همین جهت می گویند. به هر حال حضرت سجاد اینها را می خرید می آورد در خانه، تربیتشان می کرد. تربیت به حدّی بود، به حدّی بود که اینها از اولیاء خدا می شدند. شما می گویید چطور از اولیاء خدا می شدند؟ یک شخصی می گوید که من منزلم در کنار بیابانی بود، مردم آمدند در آن بیابان نماز باران خواندند. باران نیامده بود، هر چه کردند باران نیامد. فردایش شده یا چند روز بعد بوده دیدم یک غلام سیاهی آمد همان جا دو رکعت نماز خواند، سرش را گذاشت به سجده، گفت خدایا باران رحمتت را نازل کن. هنوز این بلند نشده بود ابرها آمد روی آسمان، و باران عجیبی آمد. من فقط دیدم. پاشدم آمدم پایین از قصرم، رفتم عقب سر این شخص ببینم این کجا می رود، این کیه؟ دیدم وارد خانه امام سجاد شد. فردایش رفتم خدمت امام سجاد، گفتم آقا من یکی از این غلامان شما را می خواهم، پولش را بگویید می دهم. خریدارم، می خواهم، طالبم. حضرت فرمودند اینها همه غلامان هستند بروید بگردید توی شان هر کدام را که مایلید بردار برو. تربیت هایی که امام سجاد می کردند همه اش حساب داشت. در روایت دارد که تقریباً اواخر ماه رمضان اینها همه شان را جمع می کرد، می فرمود یادت هست فلان روز فلان چیز را گفتم گوش نکردی؟ بله آقا، ببخشید. تو فلان کار را گفتم نکردی؟ بله، فلان حرف بیخود را زدی، ببینید تربیت اینهاست ها. بله آقا، تو فلان حرکت نابجا را انجام دادی، بله، خوب حالا چکار کنم؟ هر چه بفرمایید. آقا می فرمود شما یک کار بکنید من هم همه تان را می بخشم. چکار کنیم؟ از خدا بخواهید – اینها همه جنبه تربیتی دارد – از خدا بخواهید خدا امام سجاد را از آتش جهنم نجات بدهد تا من همه شما را ببخشم. اینها هم دعا می کردند، هدف نجات از آتش جهنم است. دعا می کردند حضرت می گفت همه تان را بخشیدم. روزِ عید فطر هم که می شد همه ی اینها را آزاد می کرد، یک سرمایه ای هم به اینها می داد اینها غلام بودند که بروید مشغول کار و کسب بشوید. اینها چه فایده ای داشت این کار؟ اینها می آمدند توی مردمی که تحت تربیت بنی امیّه بودند مگر اینها دست از اهل بیت عصمت و طهارت می کشند؟ تبلیغ می کردند، غلامند، از جان گذشته اند، همه چیزشان از امام سجّاد است. تبلیغ می کردند و مذهب تشیّع که امام سجاد امام چهارمش است برای مردم بیان می کردند. این هم یک کار امام سجّاد، کار سوّمی که برای ما تا حالا هم مانده و بسیار پرارزش است مسأله دعا خواندن امام سجاد بود. این صحیفه ی سجادیه را دیدید؟ ما در میان کتابها، اوّل قرآن، بعد صحیفه سجادیه، بعد توضیح المسائل این سه تا کتاب برای ما معتبر است، حجّت است. نمی گویم توضیح المسائل، رساله مرجع تقلیدش، حجّت است. قرآن که معلوم است، معجزه است، حرفی در آن نیست. صحیفه سجادیه هم به اسناد مختلف از امام سجاد رسیده، متوکل بن هارون یکی از اصحاب امام سجاد است می گوید من رفتم خدمت امام صادق علیه الصلوة والسلام بعد آمدم به خراسان، در مقدمه صحیفه سجادیه این قضیه هست می توانید نگاه کنید ولی خوب عرض می کنم. دیدم یحیی بن زید از سرخس قیام کرده و می خواهد برود علیه خلافت خلفای بنی امیّه قیام کند، جنگ کند. وقتی من را دید گفت کجا بودی؟ گفتم مدینه بودم، خدمت امام صادق، گفت آقا چیزی درباره ی من نفرمود؟ من گفتم شما نظرتان نسبت به امام صادق چیه؟ ایشان گفت خدای تعالی به ما و ایشان علم داده امّا آنچه را که او می داند من نمی دانم ولی هر چه که من می دانم او می داند. دلیل بر اینست که حضرت یحیی امامت حضرت صادق صلوات اللّه علیه را قبول داشت. بعد گفتم که خوب من می بینم امام صادق این کارهایی که شما می کنید بالاخره نمی کند. فرمود که خدا به ما هم علم داده – همان مختصر علمی که داده – و هم شمشیر داده، ولی امام صادق شمشیر را بر نمی دارد. حالا این دلیل بر بی معرفتی اش نیست چون روایاتی داریم که هر کدام از این سادات مثل زید بن علی بن حسین، یحیی بن زید اینها اگر خلافت را می گرفتند تحویل ما می دادند. خودشان نمی خواستند مستقیم وارد این مسائل بشوند بهرحال می گوید بعد گفتم که ولی یک چیزی درباره شما گفت که من رویم نمی شود به شما بگویم. گفت: من را از مرگ می ترسانی؟ معرفت عجیبی داشته حضرت یحیی، من را از مرگ می ترسانی؟ یَمْحُوا اللَّهُ مَا یَشَاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتَابِ (رعد / 39) گفتم که بله، امام صادق فرمودند همان بلایی که بنی امیّه به پدرت – پدرشان زید بن علی بن حسین بود که در کناسه کوفه ایشان را شهید کردند و بعد به دار آویختند و ایشان را آتش زدند و خاکسترش را به باد دادند – گفتم شما را هم به دار می زنند، امام صادق فرموده و در پشت دروازه جوزجان که دعبل هم می گوید و بعض بالارض جزجان محلها، حالا جوزجان کجاست یا همین اطراف مشهد است یا در افغانستان است، بالاخره تردید در این که قبر حضرت یحیی بن زید کجاست. بعد گفت که حالا اینطوری که امام صادق فرمودند من یک گنجینه ی بسیار پرقیمتی در اختیارم هست این را من به تو تحویل می دهم به بنی اعمامم حضرت ابراهیم که از سادات در زمان امام صادق بودند برو به آنها تحویل بده. آورد همین کتاب صحیفه سجادیه را، می گوید من بعد که رفتم به مدینه با صحیفه سجادیه ای که حضرت سجاد به امام باقر داده بود امام باقر به امام صادق داده بود تطبیق کردم یک حرف با هم فرقی نداشت. بهرحال این مسأله صحیفه سجادیه است. صحیفه سجادیه کتابی است که در روایت دارد که یک کتاب از جانب خدا آمد به طرف خلق، یک کتاب هم از خلق رفت به طرف خدا، دعاهای صحیفه سجادیه همه اش معارف و حقایقی است که بسیار قیمت دارد و در زمان ما هست. نه اینکه این صحیفه ی سجادیه ای که راویش این متوکل هارون است این یک صحیفه سجادیه است، یک وقتی ما جمع آوری کردیم هشت صحیفه سجادیه است. ظاهراً چاپ هم شد و حالا نمی دانم در کتابخانه ها باشد یا نباشد. این هم کار سوم امام سجاد، حضرت سجاد صلوات اللّه علیه به وسیله صحیفه سجادیه تمام مردم تا این زمان و تا زمان ظهور و شاید بعد از ظهور، همه را سیراب از معنویّت و ارتباط با ذات مقدّس پروردگار کرد، حالا مثل فردایی شاید باشد، شاید هم بیست و پنجم این ماه باشد چون زمان بنی امیّه زیاد مقیّد نبودند که این تواریخ را خوب ضبط کنند. از دارد دنیا رفت، صار المدینه ضجّة واحده، شهر مدینه یکپارچه ضجّه شد. یک امامی را از دست دادند که در تمام عمر برای حضرت ابی عبدالله الحسین اشک می‌ریخت. همیشه به یاد حضرت ابی عبدالله الحسین بود. السلام علیک یا مولای یا اباالحسن یا علی بن الحسین ایّها السجاد یابن رسول اللّه این ایّام هم که در حال اسارت، مردم کوفه با مردم شام فرق داشتند. مردم کوفه تحت تربیت امیرالمومنین بودند درست است بی وفا بودند، درست است که سست بودند امّا مردم دلرحم و با محبتی بودند. وقتی که اسرای اهل بیت را مثل فردایی شاید بوده وارد کوفه می کنند، برخورد مردم یک جور دیگر است، اوّلاً نمی شناسند. مسلم جساس می گوید من داشتم در دارالعماره گچکاری می کردم از جریانات اطلاعی نداشتم یک کارگری هم کنار دست من کار می کرد، به من گچ می داد گفتم چه خبر است بیرون؟ گفت یک نفر بر امام زمان، امیرالمومنین، یزید بن معاویه خروج کرده اینی هم که می بینید در روایات دارد هذا رأس الخارجی، یعنی خروج کننده، نه اینکه مثلاً خارجی با اصطلاح ما منظور نیست. خروج کرده و او را کشتند دارند زن و بچّه اش را اسیر کردند، سرهایشان را روی نیزه کردند. گفتم اسم این خارجی چیه؟ گفت: حسین بن علی، می گوید یک خورده ای صبر کردم، این کارگر از توی آن جایی که من بودم بیرون رفت، با همان دستهایی که پر از گچ بود آن چنان به صورتم زدم که نزدیک بود چشمانم از حدقه بیرون بیاید. مردم نمی شناختند، خبر به مردم – با اینکه کوفه تا کربلا راهی نبود – خبر به مردم نداده بودند، وقتی که مثل دیشبی سر ابی عبدالله الحسین را خولی می آورد خانه، زنش تعجب می کند. می گوید تو چند روز است کجا بودی؟ این سر کیه تو آوردی؟ می گوید این سر سیدالشهداء ابی عبدالله الحسین است. مردم اطلاعی نداشتند، می آوردند، اشک می ریختند به رسم تصدّق به اسراء نان و خرما می دادند که حضرت زینب یا ام کلثوم اینها را از دست بچّه ها می گرفتند می گفت ما از آل محمدیم، ما فرزندان پیغمبریم، صدقه بر ما حرام است. تا وقتی که حضرت زینب سخنرانی معروفش را کرد، بعضی از علما می گویند که برای یکی دو سه شبانه روز ولایت را خدای تعالی، ولایت تکوینی و تشریعی را به حضرت زینب عنایت کرده. سر و صدا می کردند، نمی خواستند بگذارند که زینب کبری خودش را معرفی بکند به وسیله زنگ شتر، به وسیله هلهله هایی که داشتند نمی گذاشتند. حضرت زینب یک اشاره ای کرد در روایت دارد که حتی زنگهای شتر از صدا افتاد که همین دلیل بر ولایت تکوینی حضرت زینب سلام اللّه علیهاست. بعد خطبه را خواند، می دانید ما کی هستیم؟ اطلاع دارید که ما چه افرادی هستیم؟ امام سجاد در مجلس ابن زیاد وارد می شود، زینب کبری در مجلس ابن زیاد وارد می شود، حضرت زینب سلام اللّه علیها خوب به کافر که نباید سلام کرد، سلام نمی کند. می گوید من هذه المتکبره؟ این زنی که تکبر کرد و به من سلام نکرد کی بود؟ می گویند: هذه زینب بنت علی بن ابیطالب، تا متوجه می شود که این دختر امیرالمومنین است می گوید هل رأیت آیا دیدی که خدا با شما چه کرد؟ هل رأیت صنع اللّه علیک؟ چی باید جوابش را بدهد؟ سرزنش می کند. سر برادرش را از یک طرف وارد کردند، همه را اسیر کردند، در بعضی از مقاتل دارد اگر امشب نبود نمی گفتم. که همه را با یک زنجیر، با غل جامعه وارد مجلس کردند. جایی که زینب را آرزو می کردند زنها که یک لحظه خدمتش بنشینند حضرت سرش را بلند کرد فرمود: ما رأیت الاّ جمیلا، از خدا جز خوبی من هیچی ندیدم. خیلی عجیب است! ای کاش این حالت تسلیم و رضا در ماها هم به وجود بیاید. ما رأیت اللّه الاّ جمیلا، یک عدّه مردم حیوان صفت، حیوان سیرت بر ما هجوم کردند این وضع را به وجود آوردند. حضرت سجاد هم سخنانی دارد و خلاصه این عزاداری را ما مرهون حضرت سجّاد و حضرت زینب سلام اللّه علیها هستیم. امیدوارم خدای تعالی همه ما را از پیروان خوب خاندان عصمت و طهارت قرار بدهد. همه ما را از یاوران خوب امام عصر قرار بدهد. محبتشان و معرفتشان را در دلهای ما زیاد بفرماید.

 

لینک دانلود فیلم جلسه

 

جهت دانلود صوت و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *