شب ۳ محرم‌ ۱۴۲۰ قمری – ۳۱ فروردین ۱۳۷۸ شمسی- ايمان‌ و مراتب‌ آن‌

أَعُوذُ ‌بِاللّهِ‌ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ

بِسْمِ‌اللّهِ‌الرَّحمَنِ‌الرَّحِیمِ

أَلحَمدُلِلّه وَ الصَّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ ‌اللّهِ وَ عَلی آلِه ِآلِ ِاللّهِ لاسِیُّمَا عَلَی بَقیِةِ اللّهِ رُوحِی وَ أَرْوَاحُ العَالَمِینَ لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ اللَّعنَةُ الدّائِمَةُ عَلَی أَعدَائِهِم أَجْمَعینَ مِنَ الأنِ إلَی قِیَامِ یَومِ الدّینِ.

أَعُوذُ ‌بِاللّهِ‌ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ

«وَ إِنَّهُ فی‏ أُمِّ الْكِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَكیمٌ»(و قطعاً آن در امّ الكتاب كه در نزد ما است، بلند مرتبه‌ی حكیمی است.سوره زخرف(43)، آیه4)‌

رمز بقای دین اسلام بعد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

آیاتی تلاوت‌ شد كه‌ یكی از آن‌ آیات‌ این‌ آیه‌ی شریفه‌ بود كه‌ پروردگار متعال‌ میفرماید: «وَ إِنَّهُ فی‏ أُمِّ الْكِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَكیمٌ»، «إِنَّهُ» ظاهرِ ضمیر به‌ كتاب‌ برمیگردد؛ چون‌ اول‌ سوره‌ میفرماید: «وَ الْكِتابِ الْمُبین‏» و بعد میفرماید: در اُم‌ كتاب‌؛ یعنی آن‌ اساس‌ كتاب،‌ آن‌ ریشه‌ی كتاب،‌ در نزد ما علی حكیم‌ است‌. ترجمه‌ی‌ تحت‌ اللفظی خیلی ساده‌ است ولی با ضمیمه‌ی تفاسیری كه‌ من‌ در گذشته‌ دیده‌ بودم‌ و از ائمه‌ی اطهار علیهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ تأویل این‌ آیه‌ی‌ شریفه‌ ذكر شده،‌ ضمیر در این‌ آیه‌ به‌ وصی رسول‌ اكرم‌ كه‌ مناسب‌ با كلمه‌ی‌ «لَعَلِیٌّ حَكیمٌ»‌ هم‌ هست‌ تأویل‌ شده‌ است (امام باقر علیه‌السلام فرمودند: یَا مَعْشَرَ الشِّیعَةِ خَاصِمُوا بِ«حم وَ الْكِتابِ الْمُبِینِ‏» فَإِنَّهَا لِوُلَاةِ الْأَمْرِ خَاصَّةً بَعْدَ رَسُولِ اللَّه.بحارالانوار، ج‏25، ص72. و امام صادق علیه‌السلام درباره‌ی آیه‌ی‏ «الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ‏» فرمودند: هُوَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه‌السلام وَ مَعْرِفَتُهُ وَ الدَّلِیلُ عَلَى أَنَّهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ‏ علیه‌السلام قَوْلُهُ‏ «وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْكِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَكِیمٌ‏» وَ هُوَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه‌السلام فِی أُمِّ الْكِتَاب‏.تفسیر القمی، ج‏1، ص28-29))‌. معنا این­طور میشود: آن‌ كسی كه‌ محور و حقیقت‌ كتاب‌ در نزد اوست‌، در نزد ما علی حكیم‌ است‌.

اجمالاً درباره‌ی‌ علی بن‌ ابی طالب‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ و ائمه‌ی اطهار علیهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ در قرآن‌ مجید آیات‌ زیادی نازل‌ شده‌ و فضائل‌ زیادی درباره‌ی اهل‌ بیت‌ و عصمت‌ و طهارت‌ به خصوص درباره‌ی علی بن‌ ابی ­طالب‌ نقل‌ و بیان‌ شده‌. اهل‌ سنت‌ سیصد آیه‌ درباره‌ی‌ علی ابن‌ ابی ­طالب‌ تفسیر و تأویل‌ كرده‌اند. اجمالاً از این‌ آیات‌ و این‌ فضائل‌ یک مطلب‌ استفاده‌ میشود و آن‌ این‌ است‌ كه‌ بشر را خدای تعالی میخواسته‌ بعد از پیغمبر اكرم‌ به‌ در خانه‌ی‌ علی ابن‌ ابی طالب‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ بفرستد؛ زیرا پیغمبر اكرم‌ كه‌ آورنده‌ی‌ اسلام‌ است‌، آورنده‌ی قرآن‌ است‌ مشخص‌ است، [ولی] بعد از رسول‌ اكرم‌ طبعاً باید این‌ دین‌ مقدس‌ باقی بماند تا زمینه‌ی‌ ظهور امام‌ عصر ارواحنا فداه به‌ وجود بیاید. البته‌ روی برنامه‌های اسلام‌ و قرآن،‌ دین‌ مقدس‌ اسلام‌ كه‌ آورنده‌ی‌ عدل‌ و داد در سراسر جهان‌ و برای بشریت‌ بوده‌ است‌ به‌ وسیله‌ی پیغمبر اكرم‌ نازل‌ شده‌، هیچ‌ مشكلی از طرف‌ پروردگار برای پیاده‌ كردن‌ عدل‌ و داد و دین‌ واقعی برای همه‌ی مردم‌ نبوده‌ است‌.

موانع پذیرش اسلام واقعی از صدر اسلام تاکنون

مسئله‌ای كه‌ این­جا از صدر اسلام‌ تا به‌ امروز -و ان‌شاءالله‌ این‌ روزها پایان‌ آن‌ روزها باشد،- بوده،‌ این‌ است‌ كه‌ مردم‌ رشد و كمالی برای پذیرفتن‌ احكام‌، معارف‌ اسلام‌ و اخلاقیات‌ اسلام‌ نداشته‌اند. از روزی كه‌ پیغمبر اكرم‌ مبعوث‌ شد و اعلام‌ اسلام‌ را برای مردم‌ كرد، مردم‌ هواهای نفسانی­شان‌ به آن‌ها‌ اجازه‌ نمیداد، حتی رسومات­شان‌ به‌ آن‌ها اجازه‌ نمیداد، ذهنیت­های­شان‌ به‌ آن‌ها اجازه‌ نمیداد كه‌ تابع‌ پیغمبر اكرم‌ بشوند! اگر هوای نفس‌ نمیداشتند، اگر رسوماتی نمیداشتند و یا لااقل‌ پابندش‌ نبودند و اگر مردم‌ اختلافاتی در خصوص‌ پذیرفتن‌ مذهب‌ پیدا نمیكردند و بالاخره‌ اگر از خواب‌ غفلت‌ بیدار میبودند، در یقظه‌ی‌ كامل‌ میبودند، عقل­شان‌ را قاضی قرار میدادند، در همان‌ روز اول‌ بعثت‌ پیغمبر اكرم‌ كه‌ فرمود: قُولُوا لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا (طَارِقٌ الْمُحَارِبِیُ‏ رَأَیْتُ النَّبِیَّ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فِی سُوَیْقَةِ ذِی الْمَجَازِ عَلَیْهِ حُلَّةٌ حَمْرَاءُ وَ هُوَ یَقُولُ یَا أَیُّهَا النَّاسُ قُولُوا لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا وَ أَبُو لَهَبٍ یَتْبَعُهُ وَ یَرْمِیهِ بِالْحِجَارَةِ وَ قَدْ أَدْمَى كَعْبَهُ وَ عُرْقُوبَیْهِ وَ هُوَ یَقُولُ یَا أَیُّهَا النَّاسُ لَا تُطِیعُوهُ فَإِنَّهُ كَذَّابٌ.بحارالانوار، ج18، ص202)، همه‌ی‌ مردم‌ رستگار بودند و دین‌ حق‌ بر همه‌ حكومت‌ میكرد ولی متأسفانه‌ از همان‌ روزهای اول‌ چند چیز مانع‌ پذیرفتن‌ اسلام‌ شد و متأسفانه‌ هنوز هم‌ بعد از هزار و چهار صد سال‌ همان‌ها مانع‌ موفقیت‌ اسلام‌ و گسترش‌ آن در سراسر عالم‌ و به‌ وجود آمدن‌ عدل‌ و داد گردیده‌ و این‌ مسائل‌ در مرحله‌ی اول‌ و مسئله‌ی‌ اول‌، داشتن‌ هوای نفس است‌! هوای نفس‌! خواسته‌های دل­های مریض‌! خواسته‌های افراد مختلف‌! كه‌ این‌ هوای نفس‌ گاهی هم‌ اسباب‌ زحمت‌ برای افراد و شخص‌ دارنده‌ی هوای نفس‌ میشود‌.

هوای نفس چیست؟ نفس اماره‌ی به خوبی و اماره‌ی بالسوء چیست؟

هوای نفس‌ چیست‌؟ ترجمه‌اش‌ كنیم‌، لااقل‌ یک گوشه‌ای از این‌ جهان‌ پهناور، یک عده‌ای از این‌ جمعیت‌ زیاد كره‌ی‌ زمین‌ بفهمند كه‌ هوای نفس‌ چیست‌ و چرا باید مانع‌ اراده‌ی‌ الهی، مشیت‌ الهی و خواست‌ پروردگار بشود؟! هوا به‌ معنای خواسته است‌، خواسته‌ی نفس‌. نفس‌ انسان‌ یک وقت‌ هست‌ نفسی است‌ كه‌ آن قدر تصفیه‌ شده‌، تزكیه‌ شده‌، پاک شده‌ كه‌ جز آنچه‌ خدا میخواهد او نمیخواهد؛ یعنی خواست‌ او خواست‌ خداست:‌ «وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّه‏» (سوره انسان(76)، آیه30)؛ هر چه‌ خدا میخواهد این‌ بنده‌ی خدا هم‌ همان‌ را میخواهد. نه‌ این‌ كه‌ فكر كنید خودش‌ را مجبور میكند كه‌ هر چه‌ خدا میخواهد او هم‌ بخواهد، نه‌، این‌ بنده‌ی‌ خدای پاكی كه‌ با قلب‌ سلیم‌ آمده‌ در خانه‌ی خدا و با خدا در ارتباط‌ است‌ به‌ آن­جا رسیده‌ كه‌ به‌ وسیله‌ی‌ عقلش‌، به‌ وسیله‌ی صفای باطنش‌، به‌ وسیله‌ی‌ سلامتی روحش‌ خود به‌ خود خواسته‌ی‌ او خواسته‌ی‌ خداست‌، همان­طوری كه‌ الگوهای ما، امام­های ما، پیشوایان‌ ما بودند؛ چیزی جز آنچه‌ كه‌ خدا میخواست‌، نمیخواستند. این‌ هوای نفس‌ بسیار خوب است‌، این‌ نفس‌ اگر خواسته‌ای داشته‌ باشد، خواسته‌اش‌ چون‌ خواسته‌ی خداست‌ هیچ‌ مسئله‌ای ندارد بلكه‌ بهتر است‌ و باید همه‌ی‌ مردم‌ این‌طور باشند؛ خواسته‌اش‌ خواسته‌ی خداست‌. این‌ نفس،‌ اماره‌ هم‌ هست‌؛ یعنی بسیار به‌ انسان‌ امر میكند اما اماره‌ی بالسوء نیست‌؛ چون‌ ذاتاً نفس‌ انسان‌ اماره‌ است‌، امر میكند‌: این‌ كار را بكن‌، آن‌ كار را نكن‌، آنچه‌ بد است اماره‌ی‌ بالسوء است، به‌ بدی امر میكند‌ نه‌ به‌ خوبی. نفس‌ علی بن‌ ابی ­طالب‌ كه‌ عین‌ نفس‌ رسول‌ اكرم‌ است‌ و نفس‌ علی و رسول‌ اكرم‌ همان‌ نفس‌ الله‌ است‌، [کاملا] مطیع‌ پروردگار است‌ و اماره‌ هم‌ هست‌، نفس‌ علی بن‌ ابی­ طالب‌ اماره‌ است‌ -اماره‌ یعنی بسیار امر كننده‌، یک كلمه‌ای است‌ عربی و مبالغه‌ است‌- یعنی بسیار امر كننده‌، اما اماره‌ی به‌ نیكی، اماره‌ی به‌ خوبی‌، اماره‌ی‌ به‌ بندگی پروردگار. آنچه‌ بد است‌ نفسی است‌ كه‌ تحت‌ تأثیر شیطان‌ قرار گرفته‌ و راحت‌طلبی را به‌ اصطلاح‌ پیشه‌ كرده،‌ در این‌صورت نفس،‌ اماره‌ی بالسوء میشود‌ كه‌ خدا در قرآن‌ [از قول زلیخا] میفرماید: «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی‏ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ»(سوره یوسف(12)، آیه53)، اماره‌ی به‌ بدی؛ یعنی بدی­ها را امر میكند‌. نفس یک جوان‌ شهوتران‌ امر به‌ معصیت‌ و شهوت‌ میكند، نفس یک دزد او را ‌امر به‌ دزدی میكند، یک كسی كه‌ دروغ­گویی و غیبت‌ كردن‌ همیشه‌ عادتش‌ شده‌ نفسش‌ او را امر به‌ دروغ‌ و غیبت‌ میكند‌. این‌ نفس است‌ كه‌ اماره‌ است‌ بالسوء، و باید به‌ پروردگار پناه‌ برد. هم‌ مردم‌ را ناراحت‌ میکند، هم‌ زیر بار دستورات‌ قرآن‌ و امام‌ نمیرود و هم‌ فساد میكند. بنابراین‌ مشكل‌ كم‌ كم‌ دارد‌ واضح‌ میشود‌ كه‌ تمام‌ مشكل‌ دنیا، هم‌ امروز و هم‌ صد سال‌ قبل‌ و هم‌ دویست‌ سال‌ قبل‌ و هم‌ هزار و چهارصد سال‌ قبل،‌ روزی كه‌ پیغمبر اكرم‌ مبعوث‌ شد، یک چیز است و آن‌ بد بودن‌ روحیات‌ انسان است‌، سیرت‌ شیطانی داشتن‌ انسان است‌، تزكیه‌ نشدن‌ روح‌ انسان است‌ و انسان‌ چون‌ دارای صفات‌ رذیله‌ است،‌ نفسش‌ امر میكند‌ به‌ كارهای بد و انحرافات‌ و خروج‌ از صراط‌ مستقیم‌ و از كنار امام‌، از پیروی از امام‌ و از پیاده‌ كردن‌ احكام‌ و قوانین‌ اسلام‌ او را جدا میكند‌.

تزکیه‌ی نفس زمینه ­ساز ظهور

مهمترین‌ كاری كه‌ باید بشر انجام‌ بدهد به‌ نحو‌ عموم‌، نه‌ فرد و یا چند فرد -باید همه‌ی‌ مردم‌ این‌ كار را انجام‌ بدهند-‌ تا زمینه‌ساز فرود آن‌ نور مقدس؛‌ یعنی احكام‌ اسلام‌ و مجری با عظمتش‌ حضرت‌ حجة‌ بن‌ الحسن‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداء باشند [و] باید این‌ حالت‌ به‌ وجود بیاید. چه چیزی [است]‌؟ تزكیه‌ی نفس‌، تزکیه‌ی نفس، تهذیب‌ نفس‌، درست‌ شدن‌ نفس‌، سلامتی نفس‌: «إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلیم‏»(سوره شعرا(26)، آیه89)‌.

بزرگ‌ترین بدبختی و ضرر بشر

همه‌ بدبختند كه‌ خدا در قرآن‌ قسم‌ یاد میكند:‌ «وَ الْعَصْر»(سوره عصر(103)، آیه1)؛ قسم‌ به‌ عصر! كه‌ دو عصر است‌ كه هم خیلی ‌ فشار داشته‌ و هم‌ مقدس است -چون‌ به‌ زمانی كه‌ فشار در آن‌ هست عرب‌ «عصر» میگوید. وقتی كه‌ راحتی هست‌ و یک زمانی كه‌ انسان راحت است‌، آن را صبح‌ میگوید‌ ولی عصر یعنی وقت‌ فشار، ناراحتی- یكی عصر بعثت‌ پیغمبر اكرم‌ منظور است،‌ یكی هم‌ عصر ظهور حجة‌ بن‌ الحسن‌ ارواحنا فداه.

«وَ الْعَصْر إِنَّ الْإِنْسانَ»‌ (سوره عصر(103)، آیات1-2) ببینید با كلمه‌ی «الْإِنْسانَ»‌؛ یعنی كل‌ انسان‌ها، تمام‌ افراد بشر، «لَفی‏ خُسْر» (سوره عصر(103)، آیه2)؛ لحظه‌ به‌ لحظه‌ دارند‌ ضرر میكنند، زیان‌ میكنند، دارند‌ منافع­شان‌ را از دست‌ میدهند‌. چه‌ منفعتی بهتر از این‌‌كه‌ یک امام‌ عادلی آن‌ هم‌ مثل‌ علی بن‌ ابی ­طالب‌ و هر یک از یازده‌ فرزندش‌ و حضرت‌ بقیةالله‌ ارواحنا فداه در رأس‌ امور مردم‌ مسلمان‌، مردم‌ دنیا قرار بگیرد؟ نظم‌ در امور مردم‌ برقرار میكند‌، مردم‌ را به‌ منافع­شان‌ میرساند‌، مردم‌ را به‌ حقایق‌ دعوت‌ میكند‌، معرفت‌ مردم‌ را بالا میبرد‌، معارف‌ بشریت‌ را گسترش‌ میدهد و از منبع‌ حكمت،‌ انسان‌ مستقیما فیض‌ میبرد ولی الآن‌ ما نداریم‌. «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی‏ خُسْر».

این‌ ضرری است‌ كه‌ ما در زمان‌ غیبت‌، غیبتی كه‌ به‌ دست‌ خودمان‌ به‌ وجود آورده‌ایم‌، غیبتی كه‌ خدای تعالی از حكمتش‌ دور است‌ كه‌ امامی را خلق‌ بكند‌ و در پرده‌ی غیبت‌ قرارش‌ بدهد و مردم‌ از او‌ استفاده‌ نكنند، امام‌ برای امامت است‌. در دعای ندبه‌ میگوئیم:‌ «خَلَقْتَه لَنَا عِصْمَةً وَ مَلَاذا» (بحارالانوار، ج99، ص109 و مفاتیح الجنان، دعای ندبه)؛ خدایا تو حجة‌ بن‌ الحسن‌ ارواحنا فداه را برای ما خلق‌ كردی كه‌ عصمت‌ ما باشد؛ یعنی ما را از گناه‌ نگه ‌بدارد‌، یعنی ما را از انحراف‌ نگه‌ بدارد‌. اگر شما با امامی،‌ با یک رهبری، با یک پیشوایی، با یک كسی كه‌ حتی آدرس‌ را بلد است‌ داخل یک شهری راه بیفتید هیچ‌ وقت‌ گم‌ نمیشوید. امامی كه‌ همه‌ چیز را میداند و انسان‌ را از گم‌شدن‌ و انحراف‌ و پرت‌ شدن‌ نگه ‌میدارد. یک چنین‌ امامی برای ما خلق‌ كردی: «خَلَقْتَه لَنَا عِصْمَةً وَ مَلَاذا»، نه تنها ما را نگه ‌بدارد، [بلکه] در فشارها، در ناراحتی­ها -كمتر كسی است كه‌ بالاخره‌ در زمان‌ غیبت‌ فشاری ندیده‌ باشد، بر فرض‌ فشارهای ظاهری را ندیده‌ باشد همین‌ برایش‌ بس است‌ كه‌ از حقایق‌ و معارف‌ و احكام‌ صحیح‌ اسلامی اطلاع‌ ندارد- در فشارها این‌ آقا پناهگاه‌ ماست‌: «خَلَقْتَه لَنَا عِصْمَةً وَ مَلَاذا». «وَ الْعَصْر إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی‏ خُسْر»، چه‌ خسرانی بدتر از این‌ نبودن‌ رهبر و امام‌ برای ماست؟! چه‌ خسرانی بدتر از این‌‌كه‌ در دنیا عدل‌ و داد برقرار نیست‌ و فشارهای زیاد روی مردم‌ ضعیف‌ و مظلوم‌ [می‌آید]؟ آن‌هایی كه‌ مسلمانند، مظلومند و آن‌هایی كه‌ كافرند از دو جهت‌ مظلومند: یكی از جهت‌ این‌‌كه‌ به‌ حقایق‌ و معارف‌ نرسیده‌اند‌ و یكی دیگر‌ از جهت‌ این‌كه‌ توی سرشان‌ میخورد‌. شما الآن‌ اخبار را می بینید در دنیا میبینید كه‌ چه‌ وضعی بشریت‌ امروز دارد‌. چرا باید این­طور باشد‌؟! این‌ها خسران است‌! «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی‏ خُسْر»! مگر چه کسی‌؟ «إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا»(سوره عصر(103)، آیه3) در این­جا من‌ ناگریزم‌ یک مطلبی را برای اكثر دوستان‌ توضیح‌ بدهم‌:

معنای ایمان و مراحل ایمان

مراحل‌ ایمان‌ غیر از مراحل‌ تزكیه‌ی‌ نفس است‌. قبل‌ از آن­كه‌ مراحل‌ تزكیه‌ی‌ نفس‌ را بخواهید شروع‌ كنید و بگذرانید باید مراحل‌ ایمان‌ را بگذرانید و این‌كه‌ میبینید اكثراً در وسط‌ راه‌ متأسفانه‌ میمانند، حركت‌ نمیكنند، به جهت‌ این‌ است‌ كه‌ مراحل‌ ایمان­شان‌ درست‌ نیست‌. ایمان‌ طبق‌ روایات‌ ده‌ مرحله‌ دارد كه‌ خدای تعالی میفرماید: «إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا» ببینید ایمان‌ قبل‌ از عمل‌ صالح است‌! ایمان‌ ده‌ مرحله‌ دارد كه‌ در روایات‌ ما تشبیه‌ به‌ نردبان‌ و پله‌های نردبان شده است‌ و امام‌ میفرماید: این‌ پله‌ها را باید بگیرید بروید بالا (عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ الْقَرَاطِیسِیِ‏ قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام یَا عَبْدَ الْعَزِیزِ إِنَ‏ الْإِیمَانَ‏ عَشْرُ دَرَجَاتٍ‏ بِمَنْزِلَةِ السُّلَّمِ یُصْعَدُ مِنْهُ مِرْقَاةً بَعْدَ الْمِرْقَاةِ فَلَا تَقُولَنَّ صَاحِبُ الْوَاحِدِ لِصَاحِبِ الِاثْنَیْنِ لَسْتَ عَلَى شَیْ‏ءٍ حَتَّى یَنْتَهِیَ إِلَى الْعَاشِرَةِ وَ لَا تُسْقِطْ مَنْ هُوَ دُونَكَ فَیُسْقِطَكَ الَّذِی هُوَ فَوْقَكَ فَإِذَا رَأَیْتَ مَنْ هُوَ أَسْفَلُ مِنْكَ فَارْفَعْهُ إِلَیْكَ بِرِفْقٍ وَ لَا تَحْمِلَنَّ عَلَیْهِ مَا لَا یُطِیقُ فَتَكْسِرَهُ فَإِنَّهُ مَنْ كَسَرَ مُؤْمِناً فَعَلَیْهِ جَبْرُهُ‏ وَ كَانَ الْمِقْدَادُ فِی الثَّامِنَةِ وَ أَبُو ذَرٍّ فِی التَّاسِعَةِ وَ سَلْمَانُ فِی الْعَاشِرَةِ.الخصال، ج‏2، ص447-448 عبد العزیز قراطیسى گوید: امام ششم به من فرمود: اى عبد العزیز براستى كه ایمان را ده درجه و پایه است چون نردبان از آن پله پله باید بالا رفت. نباید كسى كه‏ یك درجه دارد به كسى كه دو درجه دارد بگوید تو ایمان ندارى همین طور تا درجه دهم و كسی را كه از خودت پائین‏تر است از ایمان ساقط مدان تا آنكه از تو بالاتر است تو را ساقط كند چون پست‏تر از خودت را دیدى او را به نرمى و رفق بالا بر تا به خودت برسانى و آنچه را تاب نمى‏آورد بر او تحمیل مكن تا او را شكسته بال كنى كسى كه مؤمنى را شكسته كند و براند بر او لازمست كه او را بست و بند كند و مثل اول اصلاح نماید، مقداد در درجه هشتم بود و ابوذر در درجه نهم و سلمان در درجه دهم از ایمان ارتقاء یافته بود.الخصال، ترجمه كمره‏اى، ج‏2، ص213-214)، بعد در آن­جا بنشینید تزكیه‌ی نفس‌ كنید. مراحل‌ ایمان‌‌ یعنی چه‌؟ ایمان‌ یعنی چه‌؟ ایمان‌ یعنی اعتقاد، و آرامش‌ داشتن‌ نسبت‌ به‌ آن‌ اعتقاد؛ مثلاً شما معتقدید‌ الآن ‌شب است‌، تمام‌ برنامه‌های شب‌ را انجام‌ میدهید. یا مثلاً نگاه‌ میكنید میبینید هوا صاف است‌، با آرامشی بدون‌ چتر حركت‌ میكنید از جایی به‌ جایی میروید. این‌ ایمان‌ شماست‌ به‌ این‌كه‌ شب‌ است‌ یا ایمان‌ شماست‌ به‌ این‌‌كه‌ هوا صاف‌ است‌ و كارهایی كه‌ مربوط‌ به‌ صاف‌ بودن‌ هوا یا شب‌ بودن است انجام‌ میدهید. این‌ آرامش‌‌ را میگویند:‌ ایمان‌.

ما امروز به‌ چند چیز باید حتما ایمان‌ داشته‌ باشیم‌ كه‌ اگر ایمان‌ نداشته‌ باشیم‌ زحمات­مان‌ در راه‌ تزكیه‌ی‌ نفس‌ تا حدی مفید است ولی صد در صد مفید نیست‌ و آخرش‌ انسان‌ را خسته‌ میكند‌ و از پا‌ در میآورد‌.

یک: به‌ خدا باید اعتقاد داشته‌ باشیم‌، ایمان‌ داشته‌ باشیم‌ كه‌ خدایی هست‌. خوب‌ همه‌ی مسلمان‌ها معتقد به‌ خدا هستند ولی عملاً، قلباً، ایماناً به‌ خدا اعتقادی نداریم‌.

درجه اول ایمان به خدا

اگر ما به‌ خدا اعتقاد داریم‌، قبل‌ از آن­كه‌ مرض­مان‌ فشار روی ما‌ بیاورد‌، قبل‌ از آن­كه‌ فشار مادی روی ­ما‌ بیاید، قبل‌ از هر چیز باید با خدا رابطه‌ را برقرار كنیم؛ مثلاً یک جای بدنت‌ درد میگیرد‌؛ یک درد پر فشار ناراحت‌ كننده، اگر فوراً گفتی: خدایا این‌ كسالت­ من‌ را رفع‌ كن‌، قبل‌ از همه‌ چیز، نشستی هفت تا‌ حمد خواندی به‌ خودت‌ فوت‌ كردی، [معلوم است به خدا ایمان داری]‌. خوب‌ بشود‌ یا خوب نشود‌ فرقی نمیكند‌؛ اگر شفا یافت‌ چه‌ بهتر، اگر شفا نیافت‌ [باید] همه‌ی‌ آنچه‌ كه‌ بعد میخواهد پیش‌ بیاید از قبیل‌ رفتن‌ نزد طبیب‌ و بیمارستان‌ و عمل،‌ تمام‌ این‌ها را مربوط‌ به‌ خواست‌ الهی بداند‌، بگوید:‌ خدا خواسته‌ از این‌ وسایل‌ من‌ شفا پیدا كنم‌. این‌ یک نحوه انسان است‌. ببینید ایمان‌ ایجاب‌ میكند‌ كه‌ ما این‌گونه‌ باشیم‌. دردی آمده‌، فشار هم‌ دارد، [بگو:] خدایا این‌ كسالت‌ من‌ را رفع‌ كن‌. ما به‌ عیادت‌ یكی از اولیاء خدا در‌ بیمارستان رفته‌ بودیم،‌ خیلی هم‌ در فشار بود -فكر میكنم‌ در همان‌ كسالت‌ هم‌ ایشان‌ فوت‌ كرد- دائما میگفت:‌ خدایا اگر صلاح‌ میدانی این‌ كسالت‌ من‌ را رفع‌ كن‌. بله،‌ میشود‌. لااقل‌ اگر میخواهید ایمان‌ هم‌ در قلب­تان‌ به‌ وجود بیاید از همین‌ راه‌ میشود‌. از همین‌ الآن‌ تصمیم‌ بگیرید اگر مرضی خدای نكرده‌ متوجه­تان‌ شد، اول‌ خدا، بعد مقدسات،‌ بعد آنچه‌ را كه‌ خدا برای شفای عموم‌ فرموده‌.‌ من‌ مریضی را دیدم‌ شش‌ ماه‌ مریض‌ بود، مرض‌ سخت،‌ گفتم‌: شده‌ یک هفت‌ تا حمدی بخوانی به‌ خودت‌ فوت‌ كنی؟ گفت: نه‌! من‌ نخواندم!‌ و منتظر هم‌ نباشید این‌ مسائل‌ شما را صد در صد شفا بدهد‌، نه‌، خداست، دكتر آن­جا میشود‌ وسیله‌، بیمارستان‌ میشود‌ وسیله‌، جراحی میشود‌ وسیله،‌ و حتی اگر انسان‌ بعد از همه‌ی‌ این‌ حرف­ها هم‌ مُرد خدا خواسته‌ است. این‌ در اثر ایمان‌ میشود‌. اما نه‌، اگر گفتید: آقا حالا كه‌ این‌ كسالت‌ پیش‌ آمده‌ فورا دكتر، بیمارستان‌، …، آن‌ آخر كه‌ همه‌ی‌ اطباء شما را جواب‌ كردند‌ كه‌ غالباً هم‌ ما این‌ وقت‌ ما ‌به‌ سراغ‌ خدا و دین‌ میرویم،‌ چون ایمان­مان‌ ضعیف است‌! آن‌ قدری كه‌ به طبیب‌ رفیق­مان‌، به‌ پول‌ جیب­مان‌، به‌ زندگی مرفه­مان‌ ایمان‌ داریم‌ كه‌ ما را نجات‌ میدهد‌ به‌ خدا ایمان‌ نداریم‌! دلیلش‌ هم‌ این است‌ كه‌ اول‌ میرویم‌ به‌ سراغ‌ این‌ها.

اگر شما یک ­چنین‌ حالتی پیدا كردید تازه‌ درجه‌ی‌ اول‌ ایمان‌ را پیموده‌اید؛ یعنی اگر وقتی كه‌ مرضی متوجه شما شد، گفتید: خدایا شفا بده، تازه‌ درجه‌ی اول‌ ایمان است‌. خیلی هم‌ شما توقع‌ نداشته‌ باشید كه‌ مثل‌ سلمان‌ به‌ درجه‌ی دهم‌ ایمان‌ برسید. همان‌ درجه‌ی‌ اول‌ ایمان‌، درجه‌ی‌ دوم‌ ایمان‌. ابی­ ذر در درجه‌ی نهم‌ ایمان است‌ هنوز به‌ مقام‌ سلمان‌ نرسیده‌ در روایات‌ هست‌ كه‌ شنیده ­اید با فشاری او را به‌ ربذه تبعید میكنند، در بیابان‌های ربذه‌ در حال‌ گرسنگی و تشنگی از دار دنیا میرود،‌ در عین‌ حال‌ میگوید:‌ خدا. آرامش‌ دارد، قلبش‌ به‌ خدا بستگی دارد (قَالَ أَبُو عَلِیٍّ الْمَرْوَزِیُّ الْمَحْمُودِیُّ رَفَعَه‏ قَالَ أَبُو ذَرٍّ الَّذِی قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله مَا أَظَلَّتِ الْخَضْرَاءُ وَ لَا أَقَلَّتِ الْغَبْرَاءُ عَلَى‏ ذِی لَهْجَةٍ أَصْدَقَ مِنْ أَبِی ذَرٍّ یَعِیشُ وَحْدَهُ وَ یَمُوتُ وَحْدَهُ وَ یُبْعَثُ وَحْدَهُ وَ یَدْخُلُ الْجَنَّةَ وَحْدَهُ وَ هُوَ الْهَاتِفُ بِفَضَائِلِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَصِیِّ رَسُولِ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله وَ اسْتِخْلَافِهِ إِیَّاهُ فَنَفَوْهُ عَنْ حَرَمِ اللَّهِ وَ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ بَعْدَ حَمْلِهِمْ إِیَّاهُ مِنَ الشَّامِ عَلَى قَتَبٍ بِلَا وِطَاءٍ وَ هُوَ یَصِیحُ فِیهِمْ قَدْ جَازَ الْقِطَارُ تَحْمِلُ النَّارَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله یَقُولُ إِذَا بَلَغَ بَنُو أَبِی الْعَاصِ ثَلَاثِینَ رَجُلًا اتَّخَذُوا دِینَ اللَّهِ دَخَلًا وَ عِبَادَ اللَّهِ خَوَلًا وَ مَالَ اللَّهِ دُوَلًا فَقَتَلُوهُ‏ فَقْراً وَ جُوعاً وَ ضَرّاً وَ صَبْراً. وَ رُوِیَ أَنَّ أَبَا ذَرٍّ مَكَثَ بِالرَّبَذَةِ حَتَّى مَات‏.روضة الواعظین و بصیرة المتعظین(ط-القدیمة)، ج‏2، ص283-284 ابو على مروزى محمودى با ذكر اسناد خود نقل مى‏كند كه ابو ذر همان است كه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در باره‏اش فرموده‏اند: آسمان بر سر كسى راستگوتر و صریح اللهجه‏تر از ابو ذر سایه نیفكنده است و زمین كسى چون او بر پشت خود ندیده است. یگانه زندگى مى‏كند و یگانه مى‏میرد و یگانه برانگیخته مى‏شود و یگانه وارد بهشت مى‏شود و او كسى است كه فضایل امیر المؤمنین و وصى رسول خدا و جانشین به حق او را بیان مى‏كند. و آن قوم پس از اینكه او را بر شتر چموش بدون جهاز از شام احضار كردند و سپس او را از حرم خدا و حرم رسول خدا تبعید كردند و او میان ایشان با صداى بلند مى‏گفت: قطارهاى شتران كه آتش بار آنهاست از حد درگذشت و من خود شنیدم پیامبر مى‏فرمود: هر گاه شمار فرزندان و فرزندزادگان ابو العاص به سى مرد برسد، دین خدا را بازیچه و بندگان خدا را بردگان خویش و مال خدا را وسیله دولت و توانگرى مى‏گیرند. آنان ابوذر را در حال فقر و گرسنگى و درماندگى و به سختى كشتند. و روایت شده است كه ابوذر در ربذه چندان تبعید بود كه همان جا درگذشت‏.روضة الواعظین، ترجمه مهدوى دامغانى، ص459-460). بیشتر از این‌ نمیتوانم‌ برای­تان‌ شرح‌ بدهم.‌ این‌ مثال‌ را زدم‌ تا شما متوجه‌ بشوید كه‌ یک مقدار اقلاً بدانیم‌ كه‌ ما خیلی كارمان‌ خراب است‌، هنوز مراحل‌ ایمان‌ را نگذرانده‌ایم‌.

ایمان‌ به‌ اسلام‌ و آورنده‌ی‌ دین ‌و امام علیه‌السلام

دوم‌: ایمان‌ به‌ اسلام‌ و فرستاده‌ی خدا و آورنده‌ی‌ دین‌. پیغمبر اكرم‌ آمده‌، چون‌ خدا كه‌ ارتباطش‌ را با بندگانش‌ قطع‌ نمیكند‌. شما بدانید با آن‌ مورچه‌ای كه‌ زیر زمین‌ دارد‌ حركت‌ میكند‌ خدا ارتباطش‌ را قطع‌ نمیكند‌. همه،‌ مخلوق‌ خدا هستند «وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها»(سوره هود(11)، آیه6)؛ هیچ‌ جانداری در روی زمین‌ نیست‌ مگر این‌كه‌ خدا به او‌ روزی میدهد‌. اگر ارتباط‌ نداشته‌ باشد‌، چطور میخواهد به او‌ روزی بدهد؟! حتی آنچه‌ در دلش‌ میگذرد‌، خدای تعالی اطلاع‌ دارد: «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ یَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فی‏ ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی‏ كِتابٍ مُبین‏‌«(سوره انعام(6)، آیه59) معنایش‌ را تا حدی میدانید. خدایی كه‌ از قلوب‌ همه‌ اطلاع‌ دارد‌، نه‌ خدا، امیرالمؤمنین‌ علی بن‌ ابی طالب‌ در ساباط با دلف بن‌ مجیر داشتند‌ راه‌ میرفتند‌، به وادی مورچه‌‌ها رسیدند -چون‌ در مناطق‌ گرمسیر‌ گاهی ممكن است‌ مورچه­ ها‌ خیلی فراوان‌ در یک جا جمع‌ بشوند- بیابان سیاه‌ شده‌ بود، بیابانی‌ از مورچه‌ها بود. دلف‌ سؤال‌ كرد كه‌ كسی هست‌ كه‌ تعداد این‌ مورچه‌ها را بداند‌؟ علی بن‌ ابی ­طالب‌ فرمود: كسی هست‌ كه‌ حتی میداند که‌  چند تای‌ این‌ها نر هستند و چند تا ماده‌اند و حتی در دل­شان‌ چه‌ خطور میكند‌! دلف‌ یک مقداری‌ شرح‌ صدر نداشت، امامش‌ را آن‌طور كه‌ باید بشناسد نمیشناخت‌، حضرت‌ از قرآن‌ استدلال‌ كردند و فرمودند كه‌ «وَ كُلَّ شَیْ‏ءٍ أَحْصَیْناهُ فی‏ إِمامٍ مُبین‏» (سوره یس(36)، آیه12)؛ هر چیزی را ما در امام‌ مبین‌ احصاء كرده ­ایم‌، معرفتش‌ را به او‌ داده ­ایم‌، علمش‌ را به او‌ داده ­ایم‌(بحارالانوار، ج40، ص176). صریح‌ قرآن است‌.

پس‌ اعتقاد به‌ پیغمبر، و بعد هم‌ اعتقاد به‌ وصی بلافصل‌ پیغمبر اكرم‌ و برای ما امروز مهمتر از همه،‌ اعتقاد به‌ وجود مقدس‌ حضرت‌ بقیةالله‌ است. آن‌چنان‌ باید وجود حضرتش‌ را در زندگی­مان‌ مؤثر بدانیم،‌ در زندگی­مان‌ وارد بدانیم‌، در كنار خودمان‌ مشاهده‌اش‌ كنیم‌ كه‌ امام‌ ما باشد، و الا امام‌ ما نیست‌. [ایمان‌ باید] تا جایی باشد كه‌ میفرماید: «الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْب‏» (سوره بقره(2)، آیه3)، پیغمبر وصفش کرده باشد، خدای تعالی وصف این افراد را كرده‌ باشد، مؤمن‌ به‌ غیب‌ باشند. شماها ان­شاءالله‌ مؤمن‌ به‌ غیب هستید. این‌ ایمان‌ خیلی اهمیت‌ دارد‌.

[سوم:] و بعد هم‌ ایمان‌ به‌ عالم‌ آخرت‌ و ایمان‌ به‌ معاد كه‌ لازمه‌ی‌ اعتقاد به‌ خدا، اعتقاد به‌ معاد است‌.

اعتماد به خدا به وسیله‌ی ایمان به او

بنابراین‌ ایمان‌ را باید تقویت‌ كرد، اقلاً باید درجه‌ی اول‌ ایمان‌ را ما داشته‌ باشیم؛ آرامش،‌ آن‌ اندازه‌ای كه‌ نسبت‌ به‌ ثروت­مان،‌‌ مكنت­مان‌، حقوق­مان‌، كسب‌ و كارمان و …،‌ آرامش‌ داریم‌. شب‌ می آیی خانه‌ میگوئی:‌ الحمدلله‌ امروز در فلان‌ اداره‌ استخدام‌ شدم‌ ماهی هم‌ چقدر به من پول‌ میدهند‌ دیگر‌ فكرم‌ راحت است! بتوانی به‌ زن‌ و بچه‌ات‌ بگوئی: امشب من‌ فهمیدم‌ خدایی هست‌ و به‌ خدا تكیه‌ كردم‌ فكرم‌ راحت است‌؛ هر وقت‌ كه‌ كم‌ پول‌ شدیم‌ میگوئیم:‌ خدایا بده‌. مگر خدا تو زنبیل‌ میكند‌ برای تو میفرستد؟! نه‌، برای تو نه‌، چون‌ ایمان‌ نداری، باور كنید! برای تو نه!‌ ولی هستند كسانی كه‌ میفهمند هر چه‌ به‌ ما همین الآن‌ كه‌ این­جا خدمت‌ شما هستم‌ یا هستید یا نشستید تو زنبیل‌ میكند‌؛ از كجا این‌ ثروت‌ را آوردی؟ از كجا این‌ زندگی را آوردی؟ یک خرده‌ فكر كن‌! می‌بینی از یک جا خدا شروع‌ كرده‌ است و اگر یک وقتی هم‌ مشكلاتی داری، تو، در خانه‌ی خدا نرفته‌ای! تو از خدا نخواستی! تو همان‌ اندازه‌ای كه‌ به‌ دوستت‌، به‌ رفیقت،‌ متكی هستی اگر به‌ خدا متكی باشی خدا به تو‌ میرسد‌. نمیخواهم‌ بگویم‌ به‌ عظمت‌ پروردگار باید توجه‌ داشته‌ باشید، لااقل به‌ اندازه‌ی‌ رفیقت‌!! یک رفیق‌ پولدار داری به تو‌ هم‌ گفته‌ هر وقت‌ پول‌ خواستی من‌ به تو‌ میدهم‌. چقدر به‌ او متكی هستی؟ چقدر آرامش‌ داری؟ آن اندازه!! پس‌ ایمان‌، اول‌ باید ایمان‌ [داشته باشیم]. «إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا» بعد چه؟ عمل‌ صالح‌.

عمل صالح چیست؟

عمل‌ صالح‌ شامل‌ تزكیه‌ی نفس‌ و كارهای خوب دیگر؛ چه‌ اعمال‌ بدنی چه‌ اعمال‌ قلبی میشود‌. «وَ عَمِلُوا الصَّالِحات‏» (سوره عصر(103)، آیه3) عمل‌ صالح‌. خدا خیلی خلاصه‌ این­جا شرح‌ داده‌ و بیان‌ كرده‌ است. عمل‌ صالح‌ تنها پول‌ دادن‌ به‌ فقرا نیست؛ عمل‌ صالح‌ این است‌ كه‌ تو اخلاق‌ پیدا كنی، عمل‌ صالح‌ این است‌ كه‌ شب‌ كه‌ با خانواده‌ات‌ رو به ‌رو میشوی با خلق‌ خوش‌ رو به رو بشوی، عمل‌ صالح‌ این‌ است‌ كه‌ تو حسود نباشی، عمل‌ صالح‌ این‌ است‌ كه‌ تو بخیل‌ نباشی، عمل‌ صالح‌ این‌ است‌ كه‌ تو بنده‌ی خدا باشی و در صراط‌ مستقیم‌ باشی. این‌ها عمل‌ صالح است كه‌ دوره‌ی تزكیه‌ی نفس‌ و دوره‌ی از بین‌ بردن‌ صفات‌ رذیله‌ و به‌ وجود آوردن‌ اخلاق‌ حسنه‌ را شامل‌ میشود‌ «وَ عَمِلُوا الصَّالِحات‏».

رسالت انسان بعد از ایمان به خدا  و تزکیه‌ی نفس

وقتی كه‌ این‌ دو كار را انسان‌ كرد خدا به او‌ رسالت‌ میدهد‌. نمیگویم‌ رسول‌ و پیغمبر میشود‌ ولی رسالت‌ به او‌ میدهد، مبعوثش‌ میكند‌، به او‌ اجازه‌ میدهد‌ كه‌ «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْر»(همان) [را انجام بدهد]. «تَواصَوْا»؛ یعنی این‌ افراد یكدیگر را به‌ حق‌ وصیت‌ میكنند، سفارش‌ به‌ حق‌ میكنند؛ یعنی تو میشوی زبان‌ خدا! تو میشوی فرستاده‌ی‌ خدا! تو لیاقت‌ پیدا میكنی كه‌ لسان‌ الله‌ باشی و مردم‌ را امر به‌ معروف‌ و نهی از منكر كنی! «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ»؛ وصیتی هم‌ كه‌ یكدیگر را میكنند، به‌ حق‌ وصیت‌ میكنند نه‌ به‌ باطل‌. یكدیگر را به‌ صبر در زمان‌ غیبت‌ حضرت‌ بقیةالله‌ وصیت‌ میكنند. آقا جان صبر کن! ما صاحب داریم، یک کسی هست مه به دادمان برسد، ما مغیث داریم، یکی از اسماء حضرت بقیة الله ارواحنا فداه این است که ما می گوییم: اغثنی. یا در یک روایت دارد شخصی خدمت حضرت رسیده بود حضرت به او فرمودند هر وقت خواستی به امام‌ زمانت‌ متوجه‌ بشوی، متوسل‌ بشوی بگو: «یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ‌ یَا فَاطِمَة‌ُ یَا صَاحِب‌َ الزَّمَانِ‌ أَدْرِكْنِی وَ لَا تُهْلِكْنِی»(دارالسلام در احوالات حضرت مهدی علیه‌السلام، ص488 و العبقری الحسان، ج5، ص369 و صحیفه‌ی مهدیه، ص82) یا در یک جریان‌ دیگر‌ هم‌ میگوید:‌ «أَغِثْنِی»‌؛ آقا به‌ من‌ پناه‌ بده‌(و فی خبر أبی الوفاء الشیرازی انّ رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله قال له: … و امّا صاحب الزمان فاذا بلغ السكین منك هكذا و أومأ بیده إلى حلقه، فقل: یا صاحب الزمان أغثنی‏، یا صاحب الزمان أدركنی. [فانّه غیاث المستغیثین و ملجأ و مأوى لهم‏].منتهى الآمال فی تواریخ النبی و الآل(صلوات الله علیهم)، ج‏2، ص816). دركم‌ كن‌، دركم‌ كن‌ هم‌ همین است‌ به‌ معنای پناه‌ دادن است‌. هلاكم‌ نكن‌، من‌ را طرد نكن‌؛ چون‌ بی اعتنایی امام‌ زمان‌ به‌ هر كس‌ كه‌ باشد‌ هلاک شدن‌ او حتمی است‌. منتها امام‌ عصر ارواحنا فداه به‌ اعمال‌ ما نگاه‌ نمیكند‌ و الا ما باید هلاک بشویم‌.

در شبانه‌ روز چند ساعت‌ به‌ یاد امام‌ زمان­تان‌ هستید؟ چند دقیقه‌ به‌ یاد امام‌ زمان­تان‌ هستید؟ چقدر به‌ او متكی هستید؟ كه‌ آن‌ كسی كه‌ خدمت‌ آقا رسیده‌ بود میگفت:‌ من‌ به‌ حضرت‌ عرض‌ كردم‌ كه‌ شما چهار نفر را اسم‌ بردید بعد میگوئید: «أَدْرِكْنِی وَ لَا تُهْلِكْنِی»، فرد است، یعنی من‌ را درک كن‌ باید بگوئید: من‌ را درک كنید، «أدْرِكُونِی وَ لَا تُهْلِكُونِی»‌ باید گفته‌ بشود‌. از علماء بود -یكی از اشكالات‌ ماها كه‌ عربی بلد هستیم‌ همین است‌ كه‌ پای منبر هم‌ که مینشینیم‌ یک جمله‌ی عربی را اگر منبری غلط بگوید تا آخر در فكر این‌ غلطی هستیم‌ كه‌ گفته،‌ می‌گوییم: بگذار منبرش‌ تمام‌ بشود‌ به او‌ بگویم‌. من‌ خودم‌ برایم‌ پیش‌ آمده‌. دیگر‌ از همه‌ی‌ معنویات‌ جلسه‌ دور میشویم‌- حضرت‌ فرمود: درست است‌ چهار نفر را من‌ خطاب‌ میكنم‌ و صدا میزنم‌ اما آن­كه‌ اساس است‌، آن­كه‌ این‌ها هم‌ باید به‌ او بگویند‌ یا بفرمایند، حضرت‌ حجة‌ بن‌ الحسن است‌؛ چون‌ او امام‌ شماست‌. پناه‌گاه‌ ماست‌. وصیت‌ به‌ حق‌ میكنند. من نمیخواهم بگویم آن‌هایی كه‌ ایمان‌ دارند و تزكیه‌ی نفس‌ كرده­ اند‌ و به‌ كمال‌ رسیده ­اند‌ تنها از امام‌ زمان‌ باید حرف‌ بزنند، وصیت‌ میكنند یكدیگر را به‌ حق‌ و حقی در عالم‌ امروز به‌ عظمت‌ حضرت‌ حجة بن‌ الحسن‌ ارواحنا لتراب‌ مقدمه‌ الفداء وجود ندارد و در دوری اش‌ و  در زمان‌ غیبتش‌ یكدیگر را وصیت‌ به‌ صبر میكنند. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا»(سوره آل عمران(3)، آیه200)؛ ای كسانی كه‌ ایمان‌ دارید صبر كنید، یكدیگر را وادار به‌ صبر كنید و با امام‌ زمان­تان‌ -طبق‌ تفسیر- رابطه‌ داشته‌ باشید(عَنْ بُرَیْدِ بْنِ مُعَاوِیَةَ الْعِجْلِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ علیه‌السلام فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا فَقَالَ‏ اصْبِرُوا عَلَى أَدَاءِ الْفَرَائِضِ‏ وَ صابِرُوا عَدُوَّكُمْ‏ وَ رابِطُوا إِمَامَكُمُ الْمُنْتَظَر.الغیبة(للنعمانی)، ص199) كه‌ بعدش‌ انسان‌ طبعاً از آن سرچشمه‌ی‌ فیض‌، فیض‌ میگیرد‌ و رابطه‌اش‌ با خدا و امام‌ زمان‌، رابطه‌ی‌ روحی اش‌ زیاد میشود‌.

روضه

شب‌ سوم‌ ماه‌ محرم است‌. ببینید ایمان‌ چه‌ میكند؛‌ در راه‌ دارند‌ می ­آ‌یند‌، سیدالشهداء سرش‌ را روی زین‌ اسب ‌گذاشته‌ است که یک قدری استراحت‌ كند‌ -این‌ را بدانید امام‌ خواب‌ و بیداری اش‌ فرقی نمیكند‌، بدنش‌ به‌ خواب‌ میرود‌ اما روحش‌ آن‌قدر قوی است‌ كه‌ فرقی برای او‌ نمیكند‌ كه‌ بدنش‌ خواب‌ رفته‌ باشد‌ یا بیدار باشد- صدایی به‌ گوش‌ حضرت‌ سیدالشهداء رسید كه‌ این‌ قافله‌ دارند‌ میروند‌ ولی مرگ‌ هم‌ به‌ استقبال‌ این‌ها می­ آ‌ید. سرش‌ را بلند كرد فرمود: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون‏»(سوره بقره(2)، آیه156)! -به‌ به‌! اولیاء خدا این­طورند؛ یعنی ما مال‌ خدا هستیم.‌ كسی كه‌ مال‌ خداست‌، ملک خداست‌، این‌ كس‌ از خودش‌ اراده‌ای ندارد‌ و همه‌ به‌ سوی خدا برمیگردیم- در كنار آقا، علی اكبر دارد‌ حركت‌ میكند -خوشا به‌ حال‌ كسانی كه‌ تربیت‌ فرزندشان‌ را به‌ دست‌ جامعه‌ ندهند‌، به‌ دست‌ دیگران‌ ندهند‌، خودشان‌ آن‌طوری كه‌ خدا میخواهد تربیت­شان‌ كنند. علی اكبر را حسین‌ تربیت‌ كرده‌- در كنار آقا سوار اسب‌ دارد‌ حركت‌ میكند؛‌ هم‌ مواظب‌ پدر است‌، هم‌ ادب‌ را رعایت‌ میكند،‌ هم‌ عشق‌ به‌ حضرتش‌ می ورزد‌، دارد می­ آید. تا این‌ جمله‌ را علی اكبر شنید عرض‌ كرد: «لِمَ اسْتَرْجَعْتَ‏»؛ چرا این‌ كلمه‌ی «إِنَّا لِلَّهِ» را فرمودید؟ چرا، به‌ عنوان‌ اعتراض‌ نیست‌، میخواهد فلسفه‌اش‌ را بفهمد یا اگر خودش‌ میدانست‌ میخواهد ما بفهمیم‌ و امروز عظمت‌ حضرت‌ علی اكبر را بفهمیم‌ و بشناسیم‌. حضرت‌ فرمود: این‌ جمله‌ را شنیدم‌. علی اكبر عرض کرد: «أَ وَ لَسْنَا عَلَى الْحَقِّ»؛ حق‌ با ماست‌ (وَ لَمَّا كَانَ فِی آخِرِ اللَّیْلِ أَمَرَ [الحسین علیه‌السلام] فِتْیَانَهُ بِالاسْتِقَاءِ مِنَ الْمَاءِ ثُمَّ أَمَرَ بِالرَّحِیلِ فَارْتَحَلَ مِنْ قَصْرِ بَنِی مُقَاتِلٍ فَقَالَ عُقْبَةُ بْنُ سِمْعَانَ سِرْنَا مَعَهُ سَاعَةً فَخَفَقَ وَ هُوَ عَلَى ظَهْرِ فَرَسِهِ خَفْقَةً ثُمَّ انْتَبَهَ وَ هُوَ یَقُولُ‏ «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‏ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ‏» فَفَعَلَ ذَلِكَ مَرَّتَیْنِ أَوْ ثَلَاثاً فَأَقْبَلَ إِلَیْهِ ابْنُهُ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهما‌السلام عَلَى فَرَسٍ فَقَالَ مِمَّ حَمِدْتَ اللَّهَ وَ اسْتَرْجَعْتَ‏ فَقَالَ: یَا بُنَیَّ إِنِّی خَفَقْتُ خَفْقَةً فَعَنَّ لِی فَارِسٌ عَلَى فَرَسٍ وَ هُوَ یَقُولُ: الْقَوْمُ یَسِیرُونَ وَ الْمَنَایَا تَصِیرُ إِلَیْهِمْ فَعَلِمْتُ أَنَّهَا أَنْفُسُنَا نُعِیَتْ إِلَیْنَا فَقَالَ لَهُ یَا أَبَتِ لَا أَرَاكَ اللَّهُ سُوءاً أَ لَسْنَا عَلَى الْحَقِّ قَالَ بَلَى وَ الَّذِی إِلَیْهِ مَرْجِعُ الْعِبَادِ قَالَ فَإِنَّنَا إِذاً لَا نُبَالِی‏ أَنْ نَمُوتَ مُحِقِّینَ فَقَالَ لَهُ الْحُسَیْنُ علیه‌السلام جَزَاكَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ خَیْرَ مَا جَزَى وَلَداً عَنْ وَالِدِهِ.الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص82. ترجمه: و چون آخر شب شد [امام حسین علیه‌السلام] به جوانان خویش دستور داد آب بردارند، و سپس دستور داد كوچ كنند، و از قصر بنى مقاتل كوچ كرد. عقبة بن سمعان گوید: ساعتى به همراه آن جناب رفتیم و همچنان كه آن حضرت بر روى اسب بود اندك خوابى او را گرفت و پس از این‌كه از خواب بیدار شد میگفت: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‏، وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ‏» و دو بار یا سه بار این كلمات را بر زبان جارى كرد، فرزندش على بن الحسین علیهما‌السلام پیش آمده گفت: از چه حمد خداى را به جاى آوردى و «انا للَّه…» بر زبان راندى؟ فرمود: پسر جان اندكى خواب رفتم، پس (در آن خواب اندك) سوارى را دیدم كه پیش روى من آشكار شد و میگفت: این گروه میروند و مرگ‌ها به سوى ایشان میرود! دانستم كه آن جان‌هاى ما است كه خبر مرگ ما را میدهد! على گفت: پدر جان خداوند بدى براى شما پیش نیاورد، آیا مگر ما بر حق نیستیم؟ فرمود: چرا- سوگند بدان خدائى كه بازگشت بندگان به سوى اوست- (ما برحقیم) گفت: پس ما در چنین حالى باك نداریم از اینكه بر حق بمیریم، حسین علیه‌السلام به او فرمود: خدایت بهترین پاداشى كه فرزندى از پدر خود برد به تو عنایت كند. الإرشاد للمفید ترجمه رسولى محلاتى، ج‏2، ص83-84). بله،‌ همان‌ «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ»، همان‌ حقی كه‌ بالاخره‌ ولو حسین‌ بن‌ علی كشته‌ بشود‌، ولو تمام‌ ائمه‌ كشته‌ بشوند،‌ یک روزی این‌ حق‌ ظهور میكند‌ و دنیا را پر از عدل‌ و داد میكند‌. ما مگر در این‌ مسیر نیستیم‌؟ فرمود: چرا فرزندم،‌ ما بر حقیم‌، ما در راه‌ حقیم‌، به‌ سوی حقیم‌. علی اکبر عرض کرد: «إِذاً لَا نُبَالِی‏ بِالْمَوتِ‌»(همان)! ببینید ایمان‌ چه‌ می­کند؛ در راه‌ حق‌ انسان‌ باكی از مرگ‌ ندارد‌، مرگ‌ چیست‌؟ حسین‌ بن‌ علی هم‌ خودش‌ فرمود: «ان‌ كان‌ دین محمد» اگر دین‌ پیغمبر با شهادت من، با كشته‌ شدن‌ من، باقی می ماند، «فیاسیوف خذینی»(اعیان الشیعه، ج1، ص581)؛ ای شمشیرها بیایید من‌ را بگیرید. این‌ها همه‌ درس است.‌ از این‌ ایام،‌ از این‌ شب­های عزیز، درس‌ ایمان‌ بگیریم‌، درس‌ تزكیه‌ی نفس‌ و كمالات‌ بگیریم‌ ان­شاءالله‌.

روز عاشورا تمام‌ اصحاب‌ ابی عبد الله‌ الحسین‌ همین‌ حالت‌ را داشتند؛ از یكدیگر سبقت‌ میگرفتند، هر یكی زودتر میخواست‌ برود‌ جانش‌ را فدای ابی عبدالله‌ الحسین‌ بكند‌. تا آن‌ ساعتی كه‌ «فَنَظَرَ إلَی یَمِینِه‌ وَ شِمَالِه» (معالی السبطین، ج 2، ص 17-18)؛ یک نگاهی به‌ طرف‌ راست‌ كرد، یک نگاه‌ به‌ طرف‌ چپ، «وَ لَم‌ْ یَرَ أحَداً مِنْ‌ أصْحَابِه»(همان)؛ احدی از اصحابش‌ را ندید، «فنادی یا مُسْلِمَ بْنَ عَقیلٍ وَ یا هانِىَ بْنَ عُرْوَةَ … فَقُومُوا مِنْ نَوْمَتِكمْ أَیُّها الْكرامُ»(همان)؛ ای مسلم‌ بن‌ عقیل،‌ ای كسی كه‌ در راه‌ من‌ اول‌ فرد بودی كه‌ شهید شدی،‌ در راه‌ دینت‌ اول‌ فرد بودی كه‌ شهید شدی، ای هانی بن‌ عروه برخیزید و از امام­تان‌ دفاع‌ كنید! از حرم‌ پیغمبر دفاع‌ كنید(فنادی یا مُسْلِمَ بْنَ عَقیلٍ، وَ یا هانِىَ بْنَ عُرْوَةَ، وَ یا حَبیبَ بْنَ مَظاهرَ، وَ یا زُهیْرَ بْنَ الْقَیْنِ، وَ یا یَزیدَ بْنَ مَظاهرَ، وَ یا یَحْیَى بْنَ كثیرٍ، وَ یا هلالَ بْنَ نافِعٍ، وَ یا إِبْراهیمَ بْنَ الُحصَیْنِ، وَ یا عُمَیْرَ بْنَ الْمُطاعِ، وَ یا أَسَدُ الْكلْبِىُّ، وَ یا عَبْدَاللَّه بْنَ عَقیلٍ، وَ یا مُسْلِمَ بْنَ عَوْسَجَةَ، وَ یا داوُدَ بْنَ الطِّرِمَّاحِ، وَ یا حُرُّ الرِّیاحِىُّ، وَ یا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَیْنِ، وَ یا أَبْطالَ الصَّفا، وَ یا فُرْسانَ الْهیْجاءِ، مالی أُنادیكمْ فَلا تُجیبُونی، وَ أَدْعُوكمْ فَلا تَسْمَعُونی؟! أَنْتُمْ نِیامٌ أَرْجُوكمْ تَنْتَبِهونَ؟ أَمْ حالَتْ مَوَدَّتُكمْ عَنْ إِمامِكمْ فَلا تَنْصُرُونَه؟ فَهذِه نِساءُ الرَّسُولِ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله لِفَقْدِكمْ قَدْ عَلاهنَّ النُّحُولُ، فَقُومُوا مِنْ نَوْمَتِكمْ، أَیُّها الْكرامُ، وَ ادْفَعُوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُولِ الطُّغاةَ اللِّئامَ، وَ لكنْ صَرَعَكمْ وَاللَّه رَیْبُ الْمَنُونِ وَ غَدَرَ بِكمُ الدَّهرُ الخَؤُونُ، وَ إِلّا لَما كنْتُمْ عَنْ دَعْوَتی تَقْصُرُونَ، وَلا عَنْ نُصْرَتی تَحْتَجِبُونَ، فَها نَحْنُ عَلَیْكمْ مُفْتَجِعُونَ، وَ بِكمْ لاحِقُونَ، فَإِنَّا لِلَّه وَإِنَّا إِلَیْه راجِعُونَ.معالی السبطین، ج2، ص17 وموسوعه کلمات امام حسین(لجنة الحدیث فی معهد باقر العلوم)، ص۵۸۲ و کلمات الامام حسین علیه‌السلام، ص482و484.اى مسلم بن عقیل! اى هانى بن عروة! اى حبیب بن مظاهر! اى زهیر بن قین! اى یزید بن مظاهر! اى یحیى بن كثیر! اى هلال بن نافع! اى ابراهیم بن حُصَین! اى عمیر بن مطاع! اى اسد كلبى! اى عبداللَّه بن عقیل! اى مسلم بن عوسجه! اى داود بن طرمّاح! اى حرّ ریاحى! اى على بن الحسین! اى دلاورمردان خالص! و اى سواران میدان نبرد! چه شده است شما را صدا مى‌ زنم ولى پاسخم را نمى‌دهید؟ و شما را مى ‌خوانم ولى دیگر سخنم را نمى‌شنوید؟ آیا به خواب رفته‌اید كه به بیدارى‌تان امیدوار باشم؟ یا از محبّت امامتان دست كشیده‌اید كه او را یارى نمى‌كنید؟ این بانوان از خاندان پیامبرند كه از فقدانتان ناتوان گشته‌اند. از خوابتان برخیزید، اى بزرگواران! و از حرم رسول خدا در برابر طغیانگران پست، دفاع كنید. ولى به خدا سوگند! مرگ، شما را به خاك افكنده، و روزگار خیانت پیشه با شما وفا نكرده، وگرنه هرگز از اجابت دعوتم كوتاهى نمى‌كردید، و از یاریم دست نمى‌‌كشیدید، آگاه باشید، ما در فراق شما سوگواریم و به شما ملحق مى‌شویم، إِنَّا لِلَّه وَ إِنَّا إِلَیْه راجِعُونَ)! به‌ خدا قسم‌! این‌ ندا الآن‌ از طرف‌ امام‌ زمان­مان‌ هم‌ هست‌ كه‌ «أَیُّها الْكرامُ»؛ ای مردمان‌ پاک و با محبت‌ نسبت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ برخیزید از حریم‌ امام‌ زمان­تان‌ دفاع‌ كنید.

أللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمُّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ.

نسئلک اللهم و ندعوک باعظم اسمائک و بمولانا صاحب الزمان یا الله ….

یا رحمان یا رحیم یا مقلب القلوب یا قاضی الحاجات 

عجل لولیک الفرج

خدایا فرج آقای ما را برسان

ما را آماده برای ظهور آن حضرت قرار بده

ایمان کامل به ما مرحمت بفرما

تزکیه نفس کامل به ما مرحمت بفرما

پروردگارا به آبروی مولایمان حجة بن الحسن خیر دنیا و آخرت به ما عنایت بفرما

شر دنیا و آخرت را از ما دور بفرما

مرضهای روحی مان شفا عنایت بفرما

مریضهای اسلام مریضهای منظور الساعه لباس عافیت بپوشان

امواتمان شهدایمان  غریق رحمت بفرما

عاقبتمان ختم بخیر بفرما

و عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

جهت دانلود صوت کلیک کنید

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *