۳ شعبان ۱۴۱۰ قمری – ۱۰ اسفند ۱۳۶۸ شمسی- معرفت امام، نيكي به والدين
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم. الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين. سيدنا و نبينا ابو القاسم محمد. (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم). و علي آله الطيبين الطاهرين لا سيما علي سيدنا و مولانا حجة ابن الحسن روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء. و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. «و وصينا الانسان بالوالديه احسانا. حملته امه كرها و وضع كرها. و حمله و فصاله ثلاثون شهرا. حتي اذا بلغ شدهوا و اذا بلغ اربعين سنه، قال رب اوزعني ان اشكر نعمتك التي انعمت عليّ و علي والديه. و ان اعمل صالحا ترضاها».
اين آية شريفه كه حالا تصادفا تلاوت شد يا توجهي بود كه اين آيه را تلاوت كردند، در احاديث دارد كه دربارة حضرت سيد الشهدا عليه الصلاة و السلام نازل شده. ترجمة تحت اللفظي آية شريفه اين است كه ميفرمايد: «ما به انسان وصيت كرديم. كه به والدينش احسان كند. حملته امه كرها و وضعته كرها». در مدت حمل با ناراحتي و فشار و زحمت مادر فرزند را حمل ميكند و وقتي هم كه وضع حمل ميكند با زحمت و ناراحتي و حداقل حمل و فصال، يعني از روزي كه حامله ميشود زن تا وقتي كه از شير فرزندش را ميگيرد، سي ماه طول ميكشد حداقل و الاّ حداكثر حداكثر سي و دو ماه. چون دو سال كه بيست و چهار ماه باشد، دوران شيرخوارگي طول ميكشد و نه ماه هم كه دوران حاملگي كه مجموعا ميشود سي و سه ماه. ولي بعضي از بچهها هستند كه در شش ماهگي متولد ميشوند كه در سن شش ماهگي فرزند ميماند و حداقل دوران حمل و شيرخوارگي، سي ماه است. در اين آية شريفه پروردگار متعال ميفرمايد. «و حمله و فصاله ثلاثون شهرا. حتي اذا بلغ اشدّه». تا اينكه به حد به اصطلاح استخوان بندي محكمي ميرسد. بچة انسان وقتي متولد ميشود خيلي ضعيف است. شايد در بين حيوانات فرزندي ضعيفتر از فرزند انسان نباشد. خود انسان هم همينطور است. هر حيواني را شما تصور كنيد وقتي كه وضع حمل ميكند احتياج و نياز زيادي به باصطلاح قابله و طبيب و بيمارستان و و بعد هم به دارو و درمان و اين حرفها ندارد. حيوانات چهار پا كه شايد همان روز اول سرپا ميايستند و شير ميخورند و حيوانات غير چهارپا هم كه از تخم يا بيرون ميآيند يا بهرحال زائيده ميشوند، اينها هم همان روزهاي اول ميفهمند كه چه كار بايد بكنند و چطور بايد اداره بشوند. اين انسان است كه خيلي ضعيف است. اگر جائي كه يك گاو وضع حمل ميكند، يك انسان وضع حمل بكند، بچهاش درجا ميميرد. با همين خصوصيات با همين برنامهها.
دقت كرديد؟ «حتي اذا بلغ اشدّه.» حالا جان گرفته بچه. متأسفانه همين انسان ضعيف بيچاره فاذا هي خصيم مبين. يك روز سر بلند ميكند با پروردگار در ميافتد. با خداي به اين مهرباني نافرماني ميكند. «و بلغ اربعين سنه». به سن چهل سالگي رسيده، ديگر عقلش كامل است، چون انسان يك سربالايي در دوران عمر دارد، يك سرازيري. معمولا اينطور است. حالا شايد در زمانهاي ما قبل از چهل سالگي، انسان سرازير ميشود. اما در گذشتهها، در سن چهل سالگي سرازير ميشد. «من نعمره ننكسه في الخلق». كسي كه عمرش را زياد به او ميدهيم عمري ميدهيم باصطلاح، اين را در خلقت ميشكنيمش. كمكم عصا بايد دستش بگيرد. «من بلغ اربعين». كسي كه به چاله برسد، البته اين مال سابقها بود. آنوقتها توي كوچهها سگ بود، تاريكي بود، چاه بود، چاله بود، چراغ نبود. يك وقت نگوييد تو چهل ساله هستي چرا عصا هيچوقت دستت نگرفتي. اين مال آنوقتها بود. كسي كه به چهل سالگي برسد و عصا در دست نگيرد اين عصيان كرده. «حتي اذا بلغ اربعين سنه». به چهل سالگي انسان رسيده عقلش باصطلاح كامل شده، هنوز سرازير نشده، الان در اوج است، در اوج عقل، در اوج قدرت، در اوج زندگي، تجربيات فراوان. همه چيزش درست. اينجا از اينجاي آيه معلوم است كه اين انساني كه خدا در اين آية شريفه ميفرمايد، يك انسان خاصي است كه كمكم ميرود به سراغ كسي كه اين آيه براي او نازل شده. «حتي اذا اربعين سنه قال رب اوزعني اشكر نعمتك». خدايا به تعبير ما توفيق بده كه من نعمتهايت را شكر كنم. انسان وقتي كه به سن چهل سالگي رسيد و عاقل شد، ديگر گناه نبايد بكند. در حديث داريم كه شيطان دست به صورت مرد و زن چهل ساله ميكشد كه در حال گناهند. كه گنهكارند، ميگويد وجه لا يفلح ابدا صورتي كه ديگر رستگار نميشود. بدبختي كه ديگر قابل جبران كردن اين بدبختيهايش نيست. آخر تو چهل سال از عمرت گذشته، عاقل شدي، عقلت ديگر بيشتر از اين نخواهد شد، كي ميخواهي دست از گناه بكشي و عقب سر شيطان حركت نكني و بيايي به طرف خدا؟
هفتة گذشته عرض كردم كه خدا روي نوبت، روي نوبت هم كه شده، آخر نوبت خدا رسيده ديگر، در سن چهل سالگي هنوز نوبت خدا نشده؟ خدا بايد داد بزند كه هنوز نوبت ما نشده. «الم يان الذين آمنوا ان تخشوا قلوبهم لذكر الله». اينجا اين آيه معلوم است كه يك انسان خاصي را دارد ميگويد ماها را نميگويد. «رب اوزعني اشكر نعمتك و التي انعمت علي و علي والديه». نعمتهايي كه بر من و بر پدر و مادرم عنايت كردي. «و ان اعمل صالحا ترضاها.» خدايا به من توفيق بده كه من عمل صالحي بكنم كه تو راضي باشي. تو را راضي كند. «و اصلح لي» خدايا كارهاي مرا اصلاح كن. خودت به عهده بگير. خيلي خوب است كه انسان كارهايش را به خدا وابگذارد. و همچنين ذرية مرا. «قو انفسكم و اهليكم نارا.» هم خودتان را هم اهل بيتتان را از آتش جهنم. من را توي قبر زنم نميگذارند. يك هم بايد خودش را از آتش جهنم نجات بدهد هم اهلش را. البته اهل نسبت به هر فردي تفاوت ميكند. يكي فقط صاحب يك خانه است. يك زن دارد، چهار تا بچه، اينها را بايد نجات بدهد ديگران از فاميل هم هيچ گوش به حرفش نميدهند هيچ شخصيتي براش قائل نيستند كه به او اعتنا بكنند. بعضي از افراد توي فاميلشان اين است. يك نفر هست بزرگ يك فاميل است، همه گوش به حرفش ميدهند. اين واجب است برايش كه به تمام فاميلش، زنهايشان را، غيبت نكنيد، حجابتان را رعايت كنيد، دروغ نگوييد، نمازهايتان را اول وقت بخوانيد، مستحب و واجب و مكروه و حرام، همه را تذكر بده. تمام فاميل. به اندازهاي كه وسعت شخصيتش در آن فاميل، چطور وقتي كه اين آقا از دنيا ميرود، در اعلاميههايي كه ميدهند، ده تا فاميل ميبنيد كه امضا كردند، بزرگ خانوادة كي از دنيا رفته. اين چه بزرگي بود كه هيچكدامتان گوش به حرفش نميداديد و او هم هيچي به شماها نميگفت. بزرگي اينجاها است.
يكي اهلش فاميلش است، يكي بزرگتر است، يك شهر اهل او هستند. يكي يك مملكت اهل او هستند. يكي هم مثل حضرت بقية الله روحي و ارواحا لعالمين لتراب مقدمه الفداء اللهم صل علي محمد و آل محمد تمام اين پنج ميليارد جمعيت كرة زمين، در اين كره اهل او هستند و بايد همه را از آتش جهنم نجات بدهد. اگر ما گوش به حرفش بدهيم،« و ما ارسلناك الا رحمة للعالمين». پس بنابراين حالا ما دربارة خودمان صحبت ميكنيم. «قو انفسكم و اهليكم نار»ا. شما مرد خانه، زنت را، بچههايت را، هر كس از فاميلت كه حرف تو را گوش ميدهد بايد از آتش جهنم نجات بدهي. تو زن خانه، بچههات را بايد از آتش جهنم نجات بدهي و شوهرت را هم بايد همت كني كه از آتش جهنم نجاتش بدهي. «رب اوزعني ان اشكر نعمتك. التي انعمت عليّ و علي والديه و ان اعمل صالحا ترضاها. و اصلح لي و لذريتي» هم خودم، هم ذريهام را حضرت سيد الشهدا صلواة الله عليه اينجا اگر آن آيه، اگر ندارد، روايت فرمودهاند، براي ذريهاش تا روز قيامت از خدا خواسته كه اينها را خدا اصلاحشان كند.
آية شريفه اين ترجمة تحت اللفظيش بود كه عرض كردم و تذكراتي كه در ضمن عرض شد، مربوط به تحت اللفظي آيه است. يعني وقتي شما اين آيه را توي قرآن ميخوانيد و ترجمة زير سطر آيات را نگاه ميكنيد، همين معنا به دستتان ميآيد. اما در تفسير دارد مراد از انسان در اينجا حضرت سيد الشهداء عليه الصلاة و السلام است و انسان كامل هم آن حضرت است. به قول ما طلبهها اطلاق المطلق ينصرف علي فرد الاكمل. الانسان كه ميگويند آن انسان كامل منظور است. انسان كامل، آن انساني كه چشمش چشم خدا است، گوشش گوش خدا است، زبانش زبان خدا است، ارادهاش ارادة خدا است، قلبش ظرف مشيت پروردگار است. خدا وقتي ميخواهد اراده كند، طبق اينهايي كه عرض ميكنم همه مضامين روايات است، خدا وقتي كه ميخواهد اراده بكند، اول در قلب حسين بن علي، در زمان ما در زمان حضرت بقية الله ارواحناه فداه، اول اراده را جا ميدهد و آماده ميكند تا يك چيزي خلق ميشود. اينها مضامين روايات زيادي است كه هست. آن انسان كاملي كه آنچه خدا ميبيند، او هم ميبيند، آنچه خدا ميشنود، او هم ميشنود. آنچه خدا بايد در مخلوقش انجام بدهد، با دست او و با ارادة او انجام ميشود. ايني كه ما ميگوييم عين الله، اذن الله، لسان الله، يد الله، جنب الله به ائمة اطهار منظور همين است. شما هر چه را ميخواهيد ببينيد با چشمتان ميبينيد. خدا هم هر چه را كه ميخواهد ببيند بوسيلة روح مقدس خاندان عصمت و معصومين عليهم الصلاة و السلام ميبيند. يعني اينجور اراده كرده. اين اراده را خدا از آن وقتي كه ارواح مقدسة خاندان عصمت و اين معصومين عليهم الصلاة و السلام را خلق فرمود: «خلقكم الله انوارا فجعلكم بعرشه محدقين حتي منّ علينا بكم.» شما را در عرش خداي تعالي ارواحتان را خلق فرمود. بعد براي اينكه ماها را خداي تعالي يك محبتي كرده باشد، يك اكرامي كرده باشد، ما اگر آدم بشويم و بفهميم كه خدا چه محبتي كرد، چه منتي به سر ما گذاشته، «لقد منّ الله علي المؤمنين اذ بعث رسولا من انفسهم». منت گذاشته خدا. «حتي منّ علينا بكم». تا اينكه خدا منت گذاشت بر ما كه اينها را فرستاده توي ماها. ما قدرش را ندانستيم. قدرشان را ندانستيم. الان هم معلوم نيست اگر امام عصر ارواحناه فداه تشريف بياورند، يك عده، شماها انشاء الله آنهم بخاطر اينكه در مجلس نشستيد و شرم حضور دارم همچين صراحتا بگويم همهمان، نه انشاء الله ما جزء آنها نيستيم، ولي اگر يك خردهاي مزاحمت بكند حضرت، ما حضرت را ميخوايم تشريف بياورد حضرت، صلوات بفرستيم، برويم نان بخواهيم به ما بي پول بدهند، خلاصه خورد و خوراكمان روبراه بشود، و زحمتمان كم بشودو درآمدمان بيشتر بشود، خلاصه در مجموع وقتي كه جمع بندي ميكنيم ميبنيم كه هدف استراحت خودمان است، خودمان را دوست داريم نه امام زمان.
يك شب جمعهاي يك خانمي يك پيرزني بود نقل ميكرد ميگفت مسجد جمكران خيلي شلوغ بود. آن سابقها شماها شايد يادتون نباشد يا نرفته باشيد. ولي ما وقتي طلبه بوديم ميرفتيم مسجد جمكران، يك مسجد نيمه مندرسي بود، مرحوم آقاي بروجردي پول داده بودند، يك تعميراتي كرده بودند، اين تعميرات اخيرش مال دستور آقاي بروجردي بود. ولي وسط بيابان يك مسجد كوچك كه آنهم مكرر ميشد شبهاي جمعه تا صبح مثلا من يا بعضي از رفقا تنها بوديم تا صبح. كسي نبود. حالا ماشاءالله اينقدر جمعيت زياد شده، شايد شبهاي جمعه يكي دو هزار جمعيت آنجا ميروند. اين پيرزن در خواب حضرت بقية الله را ديده بود. عرض كرده بود آقا خيلي الحمد لله اينجا وضعش روبراه شده. خيلي جمعيت ميآيد. حضرت فرموده بود اينها براي خودشان ميآيند. براي من همان يكي دو نفر سابق، همانها هستند. حالا ميخواهي برويم سؤال كنيم؟ از يك آقائي سؤال كرد. آقا شما براي چه اينجا آمديد؟ من مدتي است ازدواج كردم بچهدار نشدم، آمدم اينجا امشب بچه دار بشوم. خوب ايشان كه براي بچه دار شدن خودش بوده. شما براي چي آمديد؟ ما مستأجريم خانه نداريم، اذيتمان ميكنند. حضرت خانهاي به ما بده. ايشان هم كه براي خانه. همينطور گشتم توي اين هزار نفر جمعيت، يكيك حضرت از همهشون سؤال كرد، همه هر يكي يك چيزي. غير از اين است؟ نه انصافا غير از اين است؟ بهشت هم كه حتي بخواهيم، باز خودمان را خواستيم. يعني اگر بگوييم كه ما ميرويم مسجد جمكران خدا اينقدر ثواب به ما بده كه همچين مرديم برويم توي بهشت. خوب. پس تو باز هم خودت را دوست داري. ميخواهي خودت راحت باشي توي جهنم نيفتي.
بعد حضرت راه رفتند تا رسيدند به يك نفري. به يك نفري گفتند چرا؟ اين زانوها را در بغل گرفته بود. صبحهاي چمعه دعاي ندبه را خوانديد كه «بنفسي انت من مغيب لم يخل منا. عزيز علي علي الخلق و من لاتري». بر من سخت است كه همه را ببينم و تو را نبينم. «الهي عظم البلاء». خدايا اين بلاي فراق حجة ابن الحسن بر من عظيم شده. «و ضاقت الارض». اين بر من تنگ شده. اينجور چند تا داريم توي مسجد جمكران، توي حرم امام رضا صلواة الله عليه؟ چند نفر در مجالس، محافل مختلف، كه زيبا دوست باشند، زيبا پرست باصطلاح و جمال باطني حجة ابن الحسن عليه الصلاة و السلام را ببينند و عاشق او باشند و محبت به او داشته باشند و بگويند يكي وصل و يكي هجران پسندد، يكي درد و يكي درمان پسندد. من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد. چند تا اينجوري سراغ داريد؟ وقتي كه ميگوييم خدايا مريضهاي اسلام را شفا بده همه ميگويند بلند خيلي هم با حرارت الهي آمين. چون يا خودشان مريضند يا يك مريضي سراغ دارند. اما وقتي ميگوييم خدايا مرضهاي روحيمان را شفا بده. ميگويند الهي آمين. چطور شد اينطور با حال اينكه همة ماها كه همينجا نشستيمها، بالاخره يك مرض روحي داريم. چون به مقام انسان كامل نرسيديم. انسان كامل آن انساني است كه چشمش چشم خدا باشد. گوشش، گوش خدا. «عبدي اطعني حتي اجعلك مثلي». اي بندة من اطاعت من را بكن تا مثل من بشوي. بعضي گفتند مثلي. مثل من باشي. از توضيح بعدش شايد همين معنا بدست بيايد كه من چشم تو ميشوم. من گوش تو ميشوم. من زبان تو ميشوم. زبانت زبان خدا ميشود. گوشت گوش خدا ميشود. چشمت چشم خدا ميشود. من وقتي به چيزي ميگويم باش، هست. تو هم وقتي به چيزي بگويي باش هست. به اين مرحله از كمال خواهي رسيد.
« و وصينا الانسان» انسان كامل يك همچين فردي است. البته در مرحلة اعلي حضرت سيد الشهدا عليه الصلاة و السلام است كه امروز تولد آن وجود مبارك بوده و فردا هم تولد حضرت ابو الفضل عليه الصلاة و السلامه و روز شنبه هم تولد امام سجاده. سه تا عيد پشت سر هم. انشاء الله كوشش بكنيد كه در اين سه عيد يك رشد و روح و كمالاتي در خودتان ايجاد بكنيد. حوائجتان را هم بگيريد. فكر نكنيد من عرض ميكنم حوائجتان را خدا نخواسته باشيد. حوائج دنياييتان. فرمودند نمك آشتان را هم از ما بخواهيد. انسان هر چه از خدا بيشتر چيز بخواهد، وابستگيش به خدا بيشتر نشان داده ميشود. ببينيد يك نفري هر چه ميخواهدميرود پيش آقا. اين معلوم است كه خيلي وابسته است. خيلي بنده است. او خيلي آقا است. هر چه ميخواهيد از خدا بخواهيد. هر چه ميخواهيد از ذات مقدس پروردگار طلب كنيد. حوائجتان را بخواهيد. منافات ندارد كه انسان بلند شود، يعني نصفههاي شب بلند شده، بگويد خدايا روزي من را زياد كن. منتهي گاهي ميشود كه روزي را كه ميخواهد بگويد زياد كن، خيلي با اشك و آه ميگويده اما وقتي كه ميخواهد بگويد خدايا من را به مقام انسانيت برسان، آدمم كن، اينها را زياد اهميت، خوب نشد نشد. فردا هم اگر رفت در مغازه يا در هر كاري كه هست، پول زيادي گيرش نيايد، ميگويد چرا ديشب من دعا كردم چيزي خبري نشد. خيلي عجله داريم ماها. ولي اگر فردا اخلاقم فرقي نكرده بود. ديروز هم رفتم در مغازه يك مشت خيانت كردم، توهين به مؤمنين كردم، عصباني بودم، اوقاتم تلخ بوده، بداخلاقی كردم، امروز هم همان كار را كردم نميگويم چرا من ديشب دعا كردم، دعام مستجاب نشد.
« و وصينا الانسان» منظور حسين بن علي عليه الصلاة و السلام است« بوالديه احسانا». اين پدر و مادري كه حسين دارد. علي بن ابيطالب فاطمة زهرا. ما وصيت كرديم اين انسان كه به اين پدر و مادر، شما ببينيد سيد الشهدا احتياج به وصيت داشت. بچة نستجير بالله نا آرامي بود و چه بود. ما وصيت كرديم كه تو نسبت به پدر و مادرت احسان كن. نه. هر كسي در يك مقامي هست و احسانش هم در همان مرحله است. «و وصينا الانسان بوالديه احسانا. حملت امه كرها». اينجا روايت خيلي آمده باصطلاح تنگاتنگ جريان حضرت(قطع صداي نوار)
حسين عليه الصلاة و السلام براي او روضه ميخواند. در روايت هست. ميفرمود «انا الغريب. انا المظلوم. انا الشهيد. انا العطشان». وقتي علي بن ابيطالب تشريف ميآورد، فاطمة زهرا به علي عليه الصلاة و السلام عرض ميكرد آقا اين فرزند من اين حرفها را ميزند. ائمه همه در رحم مادر حرف ميزدند اما اينطور حرفها را نميزدند. «انا المظلوم من مظلومم. من عطشان خواهم بود. انا الشهيد». بعد مينشستند، علي بن ابيطالب و فاطمة زهرا سلام الله عليها با هم مصائب حسينشان را مذاكره ميكردند. مصائب سيد الشهدا عليه الصلاة و السلام از اول خلقت مطرح بوده تا روزي كه حجة ابن الحسن ارواحنا لتراب مقدمه الفدا ظهور كند. آن روزي كه حضرت آدم علي نبينا و آله و عليه السلام توبهاش ميخواست قبول بشود، جبرئيل آمد گفت يا آدم بگو يا حميد بحق محمد. اي خدائي كه حميد هستي تو را قسم ميدهم به حق محمد، پيغمبرت اللهم صل علي محمد و آل محمد. يا عالي بحق علي. اي خدائي كه عالي هستي و علو داري، تو را قسم ميدهم به حق علي بن ابيطالب. يا فاطر بحق فاطمه. اي خدائي كه خلقت كردي تمام موجودات را و ابتدا كردي به خلقت، به حق فاطمة زهرا قسمت ميدهم. يا محسن بحق الحسن. اي خدائي كه محسني، نيكوكاري، تو را به حق حسن قسمت ميدهم. خوب اينها را حضرت آدم گفت. تا گفت يا قديم الاحسان بحق الحسين، اين يكدفعه اشك حضرت آدم جاري شد. اين را تجربه كنيد. و زياد هم تجربه كردند بعضي از اولياء خدا كه وقتي كه نام حسين را، البته نه هر كسيها. اگر لااقل چهل پنجاه روز شما زيارت عاشورا بخوانيد. چهل روز زيارت عاشورا بخوانيد و توجه به حضرت سيد الشهدا عليه الصلاة و السلام بكنيد، بعد ميبينيد هر وقت يا حسين ميگيد اشكتان ميريزد. خدا ميداند نسبت به اسامي ساير ائمه اينطور نيستها. يك حالت انكساري در شما پيدا ميشود. حتي نقل ميكنند كه بعضي از دشمنان مثلا اسلام، اينهائي كه دين ندارند، اينها وقتي يا حسين ميگويند، حالشان منقلب ميشود.
ما يك جرياني الان يادم آمد كه شاهد صدقي در مجلس داريم، حضرت حجة الاسلام جناب آقاي فومني از تهران تشريف آوردند. شايد هيچوقت خانة ما، شايد اين سفر اولي باشد كه آمدند. يك دفعه الان يادم آمد. روز اربعين بود. روز اربعين سيد الشهدا بود با ايشان در بمبئي در هند بوديم. با ايشان حركت كرديم رفتيم ببنيم اين هنديها چطور عزاداري ميكنند؟ خدا ميداند ايشان ميديدند من هم ميديدم حدود هزار نفر اينها زنجير ميزدند. سر زنجيرها را يك تيغهايي نصب كرده بودند كه اينطور گوشت را از پشت ميكند. تمام اين پشت خوني بود. حدود شايد يك كيلومتر راه هم اين زنجير زنها ميرفتند. ظهر همان روز اربعين از توي مسجد كه با ايشان بيرون آمديم، ديدم كه اين تيغهايشان را دادند به اين چاقوتيزكنها و تيغها را تيز ميكنن، كه ما سؤال كرديم چيست؟ گفتند اينها را ميخواهند، چون بهرحال يك سال مانده بهرحال اينها را ميخواهند سر زنجير نصب كنند و عصري ميخواهند زنجير بزنند. اين زنجيرها يك تيغهاي دو لب عجيبي داشت كه يك دفعه كه ميزدند خون، در هند افرادي هستند كه نه معتقد به خداي ما، نه معتقد به پيغمبر ما، نه معتقد به قرآن ما هستند، ولي معتقد به حسين ما هستند خدا ميداند عجيب است.
من يك سال در باز هند در جاموي هند بودم، يوم الحسين تشكيل داده بودند. سه روز اينها در مدح سيد الشهدا يا در قدح سيد الشهدا، آزاد بود، چون فقط سه نفر مسلمان ظاهرا آنجا صحبت كرد، سه نفر شيعه در آنجا صحبت كرد، بقيه اهل سنت بودند، مذاهب مختلف ديگري كه در هند فراوانه است، داشتند. اينها همه اجازه داشتند دربارة سيد الشهدا صلواة الله عليه صحبت كنند. در اين سه روز كه روزي هشت ساعت برنامة سخنراني بود و هر فردي هم نيم ساعت بيشتر حق صحبت كردن نداشت، همة مذاهب آمدند گفتند حسين مال شما مسلمانها تنها نيست، مال همه است.
وقتي حضرت آدم گفت يا قديم الاحسان بحق الحسين. اشكش جاري شد. گفت جبرئيل چرا من اينطور شدم؟ جبرئيل آنجا نشست، براي حضرت آدم روضة سيد الشهداء، روضة كربلا را خواند. «حملته امه كرها». همهاش گريه ميكرد فاطمة زهرا. شما حساب بكنيد. يك فرزندي به اين عزيزي در رحم مادر دارد با مادر حرف ميزند. ميگويد: « انا الشهيد. انا المظلوم انا العطشان». اين مادر مهربان، آن همه مادر معصومهاي چون فاطمة زهرا سلام الله عليها اشك ميريزد. «حملت كرها و وضعت كرها». شما نگوييد امشب چطور شما مصيبت ميخوانيد. تولد حضرت سيد الشهدا و روز عيد حضرت سيد الشهدا غير از اعياد ديگر است. همين امروز وقتي كه قنداقة حسين بن علي را به دست پيغمبر دادند، پيغمبر يك نگاهي به صورت حسينش كرد. گاهي نگاه به دستهايش ميكند. فاطمة زهرا زير گلوش را ميبوسد. يك مجلس عزائي بود امروز اطراف پيغمبر و علي بن ابيطالب و فاطمة زهرا سلام الله عليه.
« وضعت كرها». وقتي كه متولد شد، همه ناراحت بودند. نه ناراحت از مقدم مبارك اين فرزندي كه دنيا را نجات ميدهد از بدبختي، بلكه بخاطر آن مصيبتهايي كه بر اين فرزند ميخواهد وارد بشود. «و حمله و فصاله ثلاثون شهرا». حضرت سيد الشهدا شش ماه بيشتر در رحم مادر نبوده و دو سال كه بيست و چهار ماه هم باشد، شير خورده و «حمله و فصاله ثلاثون شهرا». سي ماه تمام مدت حمل و شيرخوارگي حضرت بوده. وقتي كه امام حسين عليه الصلاة و السلام بزرگ شد، «و بلغ اربعين سنه» به سن چهل سالگي رسيد مشغول دعا شد. «رب اوزعني ان اشكر نعمتك». اين دعاي روز عرفة حسين بن علي را اگر، اي كاش همهامان ميفهميديم و درك ميكرديم و معانيش را احساس ميكرديم. آن مطالب عرفاني كه توي اين دعا گنجانده شده، اينها را درك ميكرديم. تا آن قدر ميگويد ميگويد تا ميرسد به جائي كه كور باد چشمي كه خدايا تو را نبيند. «رب اوزعني ان اشكر نعمتك. التي انعمت عليّ و علي والدي». اين نعمت ولايتي كه به من دادي. اين كمالاتي كه به من دادي. ببينيد همه را از خدا ميداند. و بر پدر و مادرم عنايت كردي. خدايا به من توفيق اين شكر را بده. انسان نميتواند شكر پروردگار را بكند.«الهي كيف اشكرك» چطور من شكرت را بكنم و شكري منك نعمة الاخري همين شكر من يك نعمتي است كه تو دادي، توفيقي است كه تو عنايت كردي همين خودش باز شكر ميخواهد. بزبان ديگر سعدي ميگويد هر نفسي كه فرو ميرود ممد حيات تا آخر كه همهتان توي دبستانها و دبيرستانها بالاخره يك وقتي خوانديد. پس در هر نفسي دو شكر لازم. از دست و زبان كه برآيد كز عهدة شكرت بدرآيد. ميتوانيم شكر كنيم؟ ميتوانيم نعمتهاي پروردگار را شكر كنيم؟ خدا توفيق بده، حضرت موسي خطاب رسيد به او كه حق شكر من را ادا كن. گفت چطور من ميتوانم شكر تو را حقش را ادا كنم؟ من عاجزم. خداي تعالي فرمود همين اظهار عجزت، همين كه اظهار عجز كردي حق شكر مرا ادا كردي. خدايا ما عاجزيم. سر را شبها بگذاريد به سجده بگيد خدايا شكرت.
يكي از اولياء خدا به من ميگفت يك وقتي كه در شبانهروز يك ساعتي در شب، شب باشد وقت خلوتي باشد، با خودت فكر كن خدا چه به تو داده. دو تا چشم به تو داده كه اگر اينها كم نور باشد، كور باشد چقدر اسباب زحمت است. يك الحمد لله ميارزد. يك الحمد لله بگو برايش. زبان گويا به تو داده يك الحمد لله. همينجور نعمتها را يكي يكي حساب بكن، يك الحمد لله بگو. اينكه خيلي زحمت ندارد. و اگر ديدي خيلي زياد است، آدم وقتي فكر بكند ماها فكر نميكنيم، وقتي فكر بكند ميبينه خيلي زياد است. طول ميكشد، براي همهاش يك الحمد لله بگو. بگو خدايا من عاجزم از اينكه بتوانم تو را شكر كنم. بخدا قسم اگر ما يك همچين برنامهاي در شبانهروز داشته باشيم، همة نعمتها را خدا به ما ميدهد. «و ان شكرتم لازيدنكم. و لان شكرتم لازيدنكم. و لان كفرتم ان عذابي لشديد». شكر نعمت نعمتت افزون كند كفر نعمت از كفت بيرون كند. خيلي حواسمان جمع باشد كه انشاء الله نعمتهاي خدا را شكر كنيم. حالانعمتهاي معنوي كه زياد است. خدايا چطور شكر تو را بكنيم كه ما را مثلا ولايت حسين بن علي را به ما عنايت كردي. امروز كه روز تولد سيد الشهداء بوده، از صبح كه بلند شديم امروز تولد است خوشحاليم. بهبه آقا حسين بن علي امروز متولد شده، روز عاشورا هم از صبح كه بلند ميشويم همينطور گريه ميكنيم براي سيد الشهدا تا شب. اينها نعمته است. همينكه به ما نعمت ولايت عنايت كردي. ما را شيعه در خانوادة شيعي، متولد شديم. اينها نعمتهاي خداست. حالا نعمتهاي ظاهري، نعمتهاي باطني، اگر انسان بخواهد «و ان تعدوا نعمة الله لا تحصوها». اگر بخواهيد نعمتهاي خدا را بشماريد، نميتوانيد بشماريد. براي هر كدام يك الحمد لله بگوييد.
خوب امشب شب جمعه هم هست. شب تولد حضرت ابوالفضل العباس كه جان همهمان به قربانش. به خدا قسم ما يك هزارم از كمالات حضرت ابو الفضل را علماي بزرگ نميتوانند بشناسند. تا چه برسد به ائمة اطهار عليهم الصلاة و السلام. تولد حضرت ابو الفضل فردا، امروز تولد حضرت سيد الشهدا هم بوده. شب جمعه كنار قبر حضرت رضا صلواة الله عليه. چه نعمتي بالاتر از اين ممكن است باشد؟ گر گدا كاهل بود تقصير صاحبخانه چيست؟ انشاء الله امشب ما ديگر چراغها را امشب خاموش نميكنيم. اين اندازه فرقي با روز عاشورا و ايام عزا باشد و انشاء الله از حاج آقاي يونسيان هم استفاده ميكنيم و از ساير دوستان در مدح سيد الشهدا انشاء الله استفاده ميكنيم.
خدايا به آبروي حسين و به آبروي ابو الفضل العباس فرج آقا امام زمان ما را برسان. الهي آمين. خدايا ماها را از ياران خوب آن حضرت قرار بده. الهي آمين. پروردگارا به آبروي حجة ابن الحسن قسمت ميدهيم، به آبروي حجة ابن الحسن قسمت ميدهيم گرفتاريهاي شيعه را برطرف بفرما. الهي آمين. اسراي شيعه را به اوطانشان برگردان. الهي آمين. خدايا مجروحين، معلولين، مريضهاي اسلام، هر كس هر مرض روحي و جسمي دارد، مخصوصا جمع ما خدايا به آبروي حجة ابن الحسن، همة آنها را شفا مرحمت كن.الهي آمين. اميدواريم خداي تعالي عيدي كامل به همهتان مرحمت فرمايد. صلوات ختم كنيد. اللهم صل علي محمد و آل محمد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.