۱۵ شعبان ۱۴۱۰قمری – ۲۲ اسفند ۱۳۶۸شمسی – معرفت امام زمان (علیه السلام)

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَي اَشْرَفِ‌ الْاَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِينَ‌ سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا اَبِي الْقَاسِمِ‌ مُحَمَّدٍ وَ عَلَي‌ آلِهِ‌ الطَّيبِينَ‌ الطَّاهِرِينَ‌ لَا سِيَّمَا عَلَي سَيِّدَنَا وَ مَوْلانَا حُجَّةِ‌ ابْنِ‌ الْحَسَنِ‌ رُوحِي وَاَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.

 

«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنتُمْ مُؤْمِنِينَ»([1])

 

يك‌ چند دقيقه‌اي‌ كه‌ فرصت‌ هست‌ تا اذان‌ ظهر من‌ از آقايان‌ تقاضا دارم‌ ان‌شاءالله‌ خيلي‌ مجلس‌ را اهميت‌ بدهند‌ و از خانم‌ها هم‌ تقاضامان‌ اين است‌ كه‌ بچه‌هايشان‌ را ساكت‌ كنند، چون‌ شايد امروز از آقا دعوت‌ كنيم‌ تشريف‌ بياورند‌. خانم‌ها خيلي‌ ادب‌ مجلس‌ را حفظ‌ كنند، با هم‌ حرف‌ نزنند ان‌شاءالله‌ اين‌ مجلس‌ ما مجلس‌ جشن‌ معمولي‌ نباشد.

خدا مي‌داند من‌ از ديروز و ديشب‌ كه‌ دوستانمان‌ يا براي‌ اين‌ مجلس‌ يا براي‌ مجلسي‌ كه‌ امشب در كانون‌ بحث‌ و انتقاد خواهيم‌ داشت‌ و جداً از همه تقاضا مي‌كنم‌ براي‌ افتتاح‌ تقريباً حدود هشت‌ سال‌ تعطيلي‌ آن‌جا يعني‌ جلساتش‌ و الا برنامه‌هايش‌ بوده‌، همه‌ مقيد باشند به‌ دوستانشان‌ هم‌ خبر بدهند‌ و تشريف‌ بياورند‌؛ چون‌ از ديروز قرار شد كه‌ اين‌ مجلس‌ باشد‌ و به‌ نام‌ حجةبن‌الحسن‌ يك گوشه‌أي از اين‌ مجالس‌ رسمي‌ به‌ نام‌ آقا باشد. جايي‌ بوده‌ است‌ كه‌ جمعيت‌هايي‌ از بهايي‌ها در آن‌ها در آن‌جا سكونت‌ داشتند. و ان‌شاءالله‌ آقايان امشب تشريف‌ بياورند از ساعت‌ هفت‌ تا نُه‌ اعلام‌ كردند، من‌ خودم‌ دعوت‌ مي‌كنم‌ و اين‌ را هم‌ بدانيد مجلس‌ جشن‌ ما چه‌ اين‌جا چه‌ آن‌جا دعوتي‌ از كسي‌، شخصي‌ نشده‌، نه‌ شخصيت‌ها و نه‌ شخص‌.  هر كس‌ مجلس‌ را مي‌پسندد و معتقد است‌ كه‌ اين‌جا همان جايي‌ است‌ كه‌ نام‌ حضرت‌ بقية‌الله‌ برده‌ مي‌شود، ان‌شاءالله‌ تشريف‌ بياورد و شما آقايان‌ اين‌ مجلسمان‌ يقيناً جزء آن‌هايي‌ هستيد كه‌ به‌ هر حال‌ هر چه‌ بوده‌ آمديد و امشب‌ هم‌ ان‌شاءالله‌ تشريف‌ بياوريد ما يك‌ مقدار از عيدي‌ها را كه‌ بيشتر جنبه‌ي‌ معنوي‌ دارد‌ براي‌ آن‌جا گذاشتيم‌. اين‌جا فقط‌ كتاب‌ ملاقات‌ با امام‌ زمان‌ را دوستان‌ مي‌دهند. و از ديروز و ديشب‌ كه‌ اين‌ مجلس‌ را مخصوصاً كانون‌ را دوستان‌ آماده‌ مي‌كردند خدا مي‌داند‌، خدا را شاهد مي‌گيرم‌ كه‌ يك‌ اخلاصي‌ اين‌ جوان‌ها داشتند، يك‌ حالي‌ داشتند، همه‌شان براي‌ مقدم‌ آقا كار مي‌كنند، همه‌شان براي‌ اين‌ كه‌ ان‌شاءالله‌ يعني‌ خودشان‌ را نشان‌ مي‌دهند. مي‌گويند‌: آقا! ما براي‌ نام‌ تو، براي‌ ميلاد تو، براي‌ سالگرد هزار و صد و پنجاه‌ و پنج‌ سالمين‌ تولد تو. بعضي‌ دوستان‌ هستند من‌ هر وقت‌ از آن‌ها سؤال‌ كردم‌ سال‌ چندم‌ تولد امام‌ زمان است، اين‌ها مثل‌ اين‌ كه‌ ساعت‌ شماري‌ چون‌ مي‌كنند مي‌دانند. همين‌ ديروز از يك‌ نفر سؤال‌ كردم‌ امسال‌ چندمين‌ سال‌ تولد حضرت است؟‌ ديدم‌ فوراً، بدون‌ اين‌ كه‌ به‌ تقويم‌ نگاه‌ كند، سال‌ هزار و صد و پنجاه‌ و پنج‌ سالمين‌ تولد آقا است‌ و ان‌شاءالله‌ در زمان‌ غيبت‌ آن حضرت‌ همين‌ امسال‌ را جشن‌ مي‌گيريم‌ و بقيه‌ را ان‌شاءالله‌ در زمان‌ ظهورش‌ جشن‌ خواهيم‌ گرفت‌.

ان‌شاءالله‌ اميدواريم‌ كه‌ سال‌ آينده‌، نه‌ اين‌ كه‌ تا سال‌ آينده حال‌ صبر كردن‌ داشته‌ باشيم‌ «وَ ضَاقَتِ‌ الْاَرْضُ‌»، «عَظُمَ‌ الْبَلاء»([2]) يك‌ آدمي‌ كه‌ در فراغ‌ دارد‌ مي‌سوزد، اين‌ را يك‌ دقيقه‌ هم‌ نمي‌توانند‌ به او بگويند‌ كه‌ صبر كن‌ «وَ ضَاقَتِ‌ الْاَرْضُ‌».ماها غافليم‌. شايد هم‌ غفلتمان‌ يك‌ مقدار برايمان‌ نعمت‌ باشد‌ ولي‌ خدا مي‌داند اين كساني‌ كه‌ مي‌شناسند‌ حضرت‌ را، يك‌ نفر از دوستان‌ مي‌گفت‌ كه‌ چرا من‌ آقا را نمي‌بينم‌؟ گفتم‌ كه‌ همان‌ بهتر كه‌ نبيني‌. اگر يك‌ دفعه‌ امام‌ زمان‌ را ببيني‌ و خدا دل‌ تو را محكم‌ نگه‌ ندارد‌ و غفلت‌ به تو‌ ندهد‌ به‌ خدا قسم‌! نمي‌تواني‌ يك‌ لحظه‌ زنده‌ باشي‌. حضرت‌ امير المؤمنين‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ ايستاده‌ است‌ يك‌ نفر به‌ نام‌ “همّام‌” آمده‌ عرض‌ مي‌كند كه‌ آقا! «صِفْ لِيَ الْمُتَّقِينَ» براي‌ من‌ اهل‌ تقوا را توصيف‌ كن‌. حضرت‌ مي‌فرمايد: «اتَّقِ اللَّهَ وَ أَحْسِنْ» تقوا داشته‌ باشد‌، نيكوكار باش‌، همين‌ برايت‌ كافي‌ است‌. اصرار مي‌كند. حضرت‌ اوصاف‌ متقين‌ را در خطبه‌ي‌ همّام‌ بيان‌ مي‌كند. «فَصَعِقَ هَمَّامٌ صَعْقَةً»([3]) يك‌ وقت‌ يك‌ دادي‌ كشيد اوصاف‌ متقين‌ را شنيد. اوصاف‌ متقيني‌ كه‌ امام‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ آن عباد الرحماني‌ كه‌ در قرآن‌ فرموده‌ است‌: «الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا»([4]) تا جايي‌ كه‌ مي‌فرمايد: «وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا»([5]). امام‌ زمان‌ رهبر متقين است‌. متقين‌ درجه‌ي‌ اعلاء خاك‌ پاي‌ حجةبن‌ الحسن اند. توصيف‌ اين‌ها را كه‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ براي‌ همّام‌‌ مي‌فرمايد، همّام‌‌ نمي‌تواند‌ طاقت‌ بيارود‌، «فَصَعِقَ هَمَّامٌ صَعْقَةً» يك‌ دادي‌ مي‌كشد‌ و جانش‌ بيرون‌ مي‌آيد و روي‌ زمين‌ مي‌افتد‌. شما مي‌توانيد امام‌ متقين‌ را ببينيد. امام‌ ديدن‌ و نشناختن‌، امام‌ ديدن‌ و معرفت‌ به‌ كمالات‌ او و مقامات‌ عظيم‌ او و اطلاع به‌ اين‌ كه‌ تمام‌ ماسوي‌الله‌ تحت‌ فرمانش‌ هست‌؛ اين‌ امام‌ را ديدن‌ و زنده‌ ماندن‌ محال است‌. يا بايد انسان‌ معرفت‌ پيدا نكند، او را يك‌ فرد عادي‌ بداند‌ يا بايد خيلي‌ مستعدش‌ كنند، خيلي‌ بسازندش‌ يا اين‌ كه‌ جانش‌ را تقديم‌ مقدم حضرت‌ بقية‌الله‌ بكند كه‌

جان‌ چه‌ باشد‌ كه‌ نثار قدم‌ دوست‌ كنم‌

اين‌ متاعي‌ است‌ كه‌ هر بي‌ سر و پايي‌ دارد

آقاجان،‌ يا صاحب‌ الامر! «اِلَي مَتَي اَحَارُ فِيْكَ يَا مَوْلايَ!»([6]). من‌ امشب‌، امروز نيامدم‌ منبر بروم‌ برايتان‌، نمي‌توانم‌ هم‌ حرف‌ بزنم‌. البته‌ مجلس‌ ما لايق‌ اين‌ كه‌ آقا قدم‌ بگذارند نيست‌. نه‌ آن دل‌ پاك‌ را داريم‌ و نه‌ آن مجلس‌ پاك‌ را.

من‌ بچه‌ بودم‌، شايد شانزده‌ سال‌ اين‌ طورها بيشتر سنم‌ نبود، وقتي‌ به‌ استادم‌ گفتم‌ كه‌ من‌ چرا خدمت‌ آقايم نمي‌رسم‌؟ ايشان‌ فرمود كه‌ تو هنوز بچه‌أي‌. گفتم‌: اگر به‌ لطف‌ آقا باشد به‌ سنگي‌ هم‌ لياقت‌ مي‌دهند، اگر به‌ لياقت‌ ما باشد، سلمان‌ هم‌ لياقت‌ ندارد به‌ خدا قسم‌! سلمان‌، تمام‌ اولياء و انبياء. اين‌ها كجا لياقت‌ دارند، «خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ حَتَّى مَنَّ عَلَيْنَا بِكُمْ»([7]). كجا لياقت‌ داريم‌؟ بلند شد پيشاني‌ من‌ را بوسيد گفت‌: “بارك‌ الله‌”! اين‌ حرف‌ از تو نبود، اين‌ جلمه‌ي‌ خوبي‌ بود گفتي‌، تكاني‌ خورد، گريه‌ي‌ زيادي‌ كرد گفت‌: تو “ان‌شاءالله‌” شايد لايق‌ بشوي‌. يا بقية‌الله‌!. امروز از قول‌ همه‌ي‌ اين‌ جمعيت‌ زن‌ و مرد عرض‌ مي‌كنيم‌ ما لايق‌ نيستيم‌ نه‌ ما اگر يكصد و بيست‌ و چهار هزار پيغمبر، همه‌ معنوياتشان‌ را خلاصه‌ كنند و يك‌ فرد قرار بدهند‌ به‌ خدا قسم‌! ايني كه‌ مي‌گويم‌ روي‌ معرفت‌، روي‌ شناخت‌ و من‌ يك‌ منبري‌ نيستم‌ و من‌ غير از اين‌جا منبر نمي‌روم‌؛ درباره‌ي‌ اين‌ موضوع‌ تحقيقات‌ زيادي‌ كردم‌، ايني كه‌ مي‌گويم‌ روي‌ عقيده‌ مي‌گويم‌، روي‌ تحقيق‌ مي‌گويم‌ كه‌ اگر تمام‌ انبياء و اولياء، تمامشان‌ غير از چهارده‌ معصوم‌، اين‌ها تمامشان‌ را يك‌ جا جمع‌ كنند، يك‌ شخص‌ قرار بدهند‌، اين‌ شخص‌ آيا لايق‌ خدمتگزاري امام‌ زمان‌ باشد‌ نه‌ به‌ خدا!! لياقت‌ ذاتي‌ ندارد‌. تا امروز حضرت‌ عيسي‌ نزديك‌ دو هزار سال است‌ در آسمان‌ خدا منتظرش‌ گذاشته‌ به‌ اين‌ اميد زنده‌ است‌ كه‌ دو ركعت‌ نماز پشت‌ سر امام‌ زمان‌ شما بخواند و اين‌ بزرگترين‌ وعده‌أي‌ است‌ كه‌ به‌ او دادند.

امام‌ صادق‌ شما كه‌ پدر بزرگوار اين‌ آقا است‌ اين‌ دعاي‌ ندبه‌ در كتاب‌ “زاد المعاد” مرحوم‌ مجلسي‌ نقل‌ مي‌كند به‌ سند معتبر از امام‌ صادق‌ نقل‌ شده‌، آن زانوهايش‌ را روز جمعه‌، روز عيد، شايد هم‌ روز نيمه‌ي‌ شعبان‌، شايد هم‌ هر روز توي‌ بغلش‌ مي‌گرفت‌ صدا مي‌زد: اي‌ پسر پيغمبر، اي‌ آقاي‌ همه‌، اي‌ عزيز همه‌! «عَزِيزٌ عَلَيَّ‌ اَنْ اَرَي الْخَلْقَ‌ وَ لاتُرَي‌»([8]) بر من‌ سخت‌ است‌ كه‌ همه‌ را ببينم‌ و تو را نبينم‌.چند نفر از اصحاب‌ رفتند خدمت‌ امام‌ صادق‌ ديدند حضرت‌ نشسته‌ زانوهايش‌ را در بغل‌ گرفته‌ آنچنان‌ گريه‌ مي‌كند كه‌ همه‌ مُتوحّش‌ شدند، چه‌ خبر است‌؟ عرض‌ كردند‌: آقا! خداي‌ نكرده‌ مسأله‌أي‌ پيش‌ آمده‌؟! حضرت‌ فرمود: “در كتاب‌ بزرگي‌ كه‌ از پيغمبر به‌ ما ارث‌ رسيده‌ در آن نگاه‌ مي‌كردم‌، مربوط‌ به‌ زمان‌ غيبت‌ بود، شيعيان‌ ما در زمان‌ غيبت‌ چه‌ مي‌كشند! چقدر دلشان‌ آب‌ مي‌شود در فراق امام‌ زمان‌شان‌! بعد مطالبي‌ فرمود و تمام‌ اصحاب‌ گريه‌ كردند. رو كرد به‌ روح‌ مقدس‌ حجة‌بن‌الحسن خطاب‌ كرد كه‌ أي‌ كاش‌! من‌ زمان‌ ظهور تو را درك‌ مي‌كردم‌ و در تمام‌ عمرم‌ خدمتگزارت‌ بودم‌([9]).

يا بقية‌الله‌! يك شخصي‌ مثل‌ امام‌ صادق‌، مثل‌ ائمه‌ي‌ اطهار، همين‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا كه‌ امروز يقيناً به‌ زيارتش‌ رفتيد و تبريك‌ گفتيد و همين‌ آقا وقتي‌ اسم‌ مقدس‌ حضرت‌ بقية‌الله‌ را مي‌شنيد، دستش‌ را مي‌گذاشت‌ روي‌ سرش‌ بلند مي‌شود مي‌گفت‌: «صَلّي اللهُ عَلَيْكَ‌، صَلّي اللهُ عَلَيْكَ‌، صَلّي اللهُ عَلَيْكَ‌» و بعد اصحاب‌ مي‌پرسيدند: «أَ أَنْتَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ؟». چون نمي‌دانستند آن وقت‌هاكه‌ آيا صاحب‌ اين‌ امر، صاحب‌ قيام‌ حقيقي‌ كيست‌؟ حضرت‌ مي‌فرمود: من‌؟! من‌ با اين‌ جثه‌، با اين‌ وزن‌ مي‌توانم‌ دنيا را پر از عدل‌ و داد كنم‌. البته‌ منظور حضرت‌ اين‌ بوده‌ كه‌ يعني‌ زمان‌ من‌ ايجاب‌ نمي‌كرد، نمي‌كند([10]).

به‌ هر حال‌، پيغمبر اكرم‌ هر كجا كه‌ مي‌ايستاد، من‌ دو سه‌ شب‌ قبل‌ يك‌ مطلبي‌ را در يك‌ مجلسي‌ كه‌ دوستان‌ بودند، همين‌ طور كه‌ نشسته‌ دور هم‌ برايشان‌ مي‌گفتم‌، اين‌هايي‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ مورد اتفاق‌ سني‌ و شيعه‌ است‌، برويد خدا را شكر كنيد كه‌ دستتان‌ به‌ دامن‌ علي‌ و فرزندانش‌ هست‌. اهل‌ سنت‌ با اين‌ كه‌ از ضروريات‌ مذهب‌شان‌ اين‌ است‌ كه‌ حضرت‌ مهدي‌ عليه‌ الصلاة‌ والسلام‌ و روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء حقيقت‌ دارد‌، اكثراً عوام‌شان‌ اطلاعي‌ ندارند. ولي‌ با اين‌ سلسله‌ مطلبي‌ كه‌ عرض‌ مي‌كنم‌ تمام‌ علماي‌ اهل‌ سنت‌ و تمام‌ شيعه‌ متفق‌اند؛ يعني‌ يك‌ مسلمان‌ نمي‌تواند‌ غير از اين‌ كه‌ من‌ عرض‌ مي‌كنم‌ معتقد باشد‌. ايني‌ كه‌ پيغمبر اكرم‌ در پانصد روايت‌، بيشتر، فرمود: «خُلَفَائِي مِنْ بَعْدِي اِثْنَا عَشَرَ». خلفاي‌ من‌ بعد از من‌ دوازده‌ نفرند. «كُلُّهُمْ مِنْ‌ قُرَيْشَ‌، كُلُّهُمْ‌ مِنْ‌ بَنِي‌ هَاشِمِ‌»، دوازده‌ نفرند همه‌شان از قريش‌اند، همه‌شان از بني‌‌هاشم‌اند همان‌ طور نشاني‌ مي‌دهد‌. اول‌ آن‌ها علي‌ بن‌ ابيطالب است‌، «ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ، ثُمَّ  جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ، ثُمَّ الْحُجَّةُ الْمَهْدِيُّ‌ الْاَمْرُ». و بعد فرمود: اين‌ پسر آخري‌ اين‌ غيبتش‌ به‌ قدري‌ طولاني‌ مي‌شود كه‌ دوستانش‌ هم‌ فراموشش‌ مي‌كنند. ([11])

ماها هر چه‌ امروز گريه‌ بكنيم‌، همه‌ روز هم‌ كه‌ گريه‌ بكنيم‌ باز هم‌ فراموشش‌ كرديم‌. به‌ خدا قسم‌! باز هم‌ فراموشش‌ كرديم‌. مي‌شود مگر؟! مي‌شود مگر يك‌ همچين‌ گوهر گرانبهاي‌ پر ارزشي‌، تازه‌ آن‌هايي‌ كه‌ مي‌خواهند‌ امام‌ زمان‌ صلوات‌ الله‌ عليه‌ را ياد‌ كنند، يادم است‌ يك‌ وقتي‌ توي‌ ماشين‌ اتوبوس‌ داشتيم‌ با مرحوم‌ استادمان‌ حاج‌ ملا آقاجان‌ مي‌رفتيم‌ تهران‌ با اين‌ كه‌ خيلي‌ مرد خليلي‌ بود، خيلي‌ مهربان‌، خليل؛ يك‌ نفر گفت‌: “براي‌ سلامتي‌ امام‌ زمان‌ صلوات‌ ختم‌ كنيد”. شما هم‌ صلوات‌ بفرستيد، ايشان‌ خيلي‌ خوشحال‌ شد، الحمد الله‌ تو اين‌ ماشين‌، بعد گفت‌: “براي‌ سلامتي‌ خودتان‌ هم‌”، ايشان‌ ديدم‌ يك‌ خرده‌ اخم‌هاش‌ رفت‌ توي‌ هم‌، “براي‌ سلامتي‌ راننده‌” ناراحت‌ شد. اين‌ بنده‌ي‌ خدا مي‌خواست‌ رشوه‌ بدهد‌ به‌ كمك‌ راننده‌، گفت‌: “براي‌ شاگرد شوفر هم‌ صلوات‌ بفرستيد، براي‌ سلامتي‌ ماشين‌” و ايشان‌ بلند شد! – خدا مي‌داند‌ – نزديك‌ بود اين‌ را بكشتش‌. تو اسم‌ آقاي‌ من‌ را با اسم‌ راننده‌ و با اسم‌ ماشين‌ و شاگرد شوفر رديف‌ كردي‌؟ تو چه‌ مي‌گويي‌؟ گفت‌: من‌ آقا نفهميدم‌، نمي‌دانستم‌.

خاك‌ بر سر ماها، من‌ آخوند! همه‌ را دعا مي‌كنيم‌ وقتي‌ مي‌خواهيم‌ بلند شويم‌، مردم‌ بلند شويد برويم‌ مي‌گوييم‌: «وَ عَجِّلْ‌ فِي‌ فَرَجِ‌ مَوْلَانَا»، آن وقت‌ تو مجلسمان‌ هم‌ مي‌خواهد بيايد! بعضي‌ها هم‌ كه‌ اصلاً يادشان‌ مي‌رود‌ از امام‌ زمان‌. آن وقت‌ مي‌گويند:‌ ما منتظريم آقا تشريف‌ بياورد‌ اين‌جا، جا هم معلوم نيست به او بدهيم، بله‌.

من‌ به‌ يك‌ منبري‌ گفتم‌: آقا! شما اسم‌ امام‌ زمان‌ صلوات‌ الله‌ عليه‌ را نبرديد. گفت‌: “فراموش‌ كردم”. گفتم‌: “عذر بدتر از گناه‌ همين است”، فراموش‌ كردم‌! ماها خيلي‌ فراموش‌ كرديم‌ امام‌ زمان‌ را. نانش‌ را مي‌خوريم‌، نه‌ اين‌ كه‌ فكر كنيد ماها نانش‌ را مي‌خوريم‌، همه‌مان‌ «نَزِيْلُكَ حَيْثُ مَا اتَّجَهَتْ رِكابي»([12]) ما بر تو وارد مي‌شويم‌ يابن‌ الحسن‌؛ يا حجةالله‌. از اين‌ كلمه‌، يابن‌ الحسن‌ هم‌ حالا زبانم‌ آمد من‌ خيلي‌ كيف‌ نمي‌كنم‌. اين‌ آقا بزرگتر از اين‌ها است‌. ياحجةالله‌! يا بقية‌الله‌! آقاجان‌! روح‌ من‌ فدايت‌. ما در هر لحظه‌ بايد به‌ ياد شما باشيم‌. فراموشت‌ مي‌كنيم‌!

آن‌قدر آقا غريب‌ باشد كه‌ بفرمايد به‌ آن شخص‌ كه‌ اگر به‌ قدري‌ كه‌ مالتان را گم مي‌كنيد، دنبالش‌ مي‌گرديم‌، زبانم‌ لال‌ آقاجان‌! چه‌ كنيم‌ آقا معرفت‌ نداريم‌. نمي‌فهميم مگر امام‌ زمان‌ رديف‌ كسي‌ واقع‌ مي‌شود؟ شوفر و شاگرد شوفرر و ماشين و …، غيرت‌ انسان‌ بايد داشته‌ باشد‌.

“نيست‌ در لوح‌ دلم‌ جز الف‌ قامت‌ دوست‌

اين‌ جور بايد بگويد،

چه‌ كنم‌ حرف‌ ديگر ياد نداد‌ استادم‌.”

عاشق‌ حضرت‌ مي‌دانيد كيست‌؟ سيدبن‌طاووس‌. آن‌ها هم‌ لياقت‌ نداشتند ولي‌ خوب‌ يك‌ خرده‌اي‌ زمينه‌اش‌ را آماده‌ كردند‌ حضرت‌ اظهار لطف‌ كردند‌. سيد بحر العلوم‌ سلام‌ الله‌ عليه‌. وقتي وارد حرم‌ عسكريين‌ مي‌شود، مي‌بيند‌ آقا آن‌جا هستند. وارد حرم‌ حضرت‌ امير مي‌شود مي‌بيند‌ آقا نشسته‌اند‌ بالا سر دارند‌ قرآن‌ مي‌خوانند، مي‌گويد:‌

“چه‌ خوش‌ است صوت‌ قرآن‌ ز تو‌ دلربا شنيدن‌

به‌ رخت‌ نظاره‌ كردن‌ سخن‌ خدا شنيدن”

در بين‌ نماز، نمازش‌، امام‌ عصر است؛ در بين‌ نماز جمعيت‌ دارند‌ پشت‌ سرش‌ نماز مي‌خوانند‌ ديدند‌ آقا در موقعي‌ كه‌ مي‌خواهد بلند شود‌ بايستد‌ همين‌جور متوقف‌، مات‌ و حيران‌ به‌ دم‌ در نگاه‌ مي‌كند. جمعيت‌ هم‌ همين‌‌جور ماندند‌ چرا ايشان‌ اين‌طور، بعد از نماز يكي‌ از خصيصين‌ سؤال‌ كرد: آقا! چي‌ شد؟! گفت‌: ديدم‌ آقا از در حرم‌ وارد شدند، من‌ مبهوت‌ جمالش‌ شدم‌. در آن دسته‌ي‌ تويرج‌ ديدم‌ يك‌ مرجع‌ تقليد، خوب‌ شما مراجع‌ تقليد را ديديد، با اصحابشان‌ با علماء دارند‌ حركت‌ مي‌كنند، يك‌ مرجع‌ تقليد دارد‌ مي‌آيد به‌ طرف‌ كربلا. يك‌ دفعه‌ ديدند‌ عبا را انداخت‌، قبا را كند، عمامه‌ را گذاشت‌ كنار و لخت‌ شد، رفت‌ به‌ تو هيأت‌ سينه‌ زني‌، يك‌ مشت‌ مردم‌ دهاتي‌ دارند‌ سينه‌ مي‌زنند،‌ همين‌جا هم‌ شروع‌ كرد. خيلي‌ تعجب‌ كردند! بعد عرض‌ كردند:‌ آقا! شما چرا اين‌طور؟ فرمود: ديدم‌ حجة‌بن‌الحسن دارد‌ با اين‌ها سينه‌ مي‌زند‌، من‌ هم‌ رفتم‌. ما اين‌ جوري‌ بايد باشيم‌. مبهوت‌ جمال‌ آقا بود. اين‌ها لياقت‌ دارند‌. آن‌وقت‌ به‌ آن‌جا مي‌رسد‌ سيد بحر العلوم‌ مي‌گويد‌، نشسته‌ بود سرش‌ پايين‌ بود، من‌ هم‌ پهلويش‌ نشسته‌ بودم‌ – يكي‌ از شاگردان‌ نزديكش‌ – يك‌ نفر از آن دور سؤال‌ كرد كه‌ در زمان‌ غيبت‌ كبري‌ مي‌شود خدمت‌ امام‌ زمان‌ رسيد. به او جواب‌ نداد. چون‌ آدم‌ اين‌قدر نادان‌ و احمق‌ باشد‌ كه‌ حالا تازه‌ سؤال‌ مي‌كند كه‌ مي‌شود رسيد، يا نمي‌شود رسيد؟! كه‌ اين‌ نمودارِ به‌ اصطلاح‌ شك‌ و ترديد در اصل‌ وجود حضرت است‌ به‌ نظر من‌. آيا مي‌شود خدمت‌ امام‌ زمان‌ رسيد؟!

سيد بحرالعلوم‌ به‌ او جواب‌ نفرمود. ايشان‌ مي‌گويد:‌ آهسته‌ گفت‌ كه‌ چطور نمي‌شود خدمتش‌ رسيد كه‌ مكرر من‌ را در بغل‌ گرفته‌ و به خود فشرده،

“چو‌ شو گيرم خيالت‌ را در آغوش‌”

اين‌ شعري‌ را كه‌ يكي از دوستان‌ خواندند‌.

خدا رحمت‌ كند – استاد ما، من‌ گوش‌ مي‌دادم‌ ببينم‌، چون‌ دقيق‌ بودم‌ با او كار كنم‌ همراهش‌ باشم‌ ياد بگيرم‌ هر چه‌ را كه‌ عمل‌ مي‌كند. دعاي‌ معمولي‌ را مي‌خواندند. آقا جان‌ بعد مي‌ديدم‌ يك‌ طوري‌ كه‌ دست‌ آقا را گرفته‌ و همين‌ طور مي‌بوسد‌ و اظهار علاقه‌ مي‌كند و واقعاً اين‌ طور بود. سحر من‌ را بيدار مي‌كرد مي‌گفت‌: فلاني‌ پاشو براي نماز شبي‌ مثلاً نماز صبحي‌. آن اطاق‌ را يك‌ بوي‌ عجيبي‌ پر كرده‌ بود كه‌ به‌ خدا قسم‌! عطر معمولي‌ نبود. ماها كجاايم‌. وقتي‌ شب‌ مي‌خوابيد اين‌ دستش‌ را – رو به‌ قلبه‌ مي‌خوابيد – اين‌ دستش‌ را اين‌ جوري‌ مي‌گذاشت‌. مي‌گفتم‌: آقا! چرا اين‌جوري‌ كردي‌؟ مي‌گفت‌ كه‌ من‌ مثل‌ اين‌ گداهايي‌ كه‌ كنار كوچه‌ افتاد‌ه‌اند تمام‌ بدنشان‌ فلج است‌ سر راه‌ مردم‌ دستش‌ را كشيده‌ كه‌ شايد يك‌ چيزي‌ بياندازند‌ كف‌ دستش‌. اين‌جور مردم‌ ارتباط‌ برقرار مي‌كردند. در هندوستان‌ من‌ كساني‌ را ديدم‌ كه‌ پايشان‌ را طرف‌ مشهد دراز نمي‌كردند مي‌گفتند: طرف‌ حضرت‌ رضا صلوات‌ الله‌ عليه‌ مي‌شود.

خدايا! امروز مي‌دانيد چي‌ عيدي‌ بخواهيد؟ نمي‌گويم‌: فرج‌ آقا را، بايد آن را بخواهيم‌ عيدي‌، ولي‌ خيلي‌ زياد است‌. همه‌مان‌ ممكن است آمادگي‌ نداشته‌ باشيم‌. ملاقات‌ آقا را؟ نه‌ معلوم‌ نيست‌ همه‌مان‌ آمادگي‌، با اين‌ حرف‌هايي‌ كه‌ زدم‌ شايد لياقتش‌، من‌ كه‌ خودم‌ لياقتش‌ را هم‌ ندارم‌ اصلاً يك‌ سر سوزن‌ هم‌. من‌ يك‌ وقتي‌ براي‌ يك‌ كسي‌ مثال‌ زدم‌، گفتم‌ اگر شما به‌ يك‌ شخصيت‌ بزرگ‌ بگوييد كه‌، به‌ يك شخصيت‌ بزرگ‌ بگوييد كه‌ آقا! بيا تو سوراخ‌ ما، در آن لانه‌ي‌ من‌ آن‌جا با من يك‌ چند دقيقه‌ بنشين‌، اين‌ توقع‌ ما از امام‌ زمان‌ كه‌ بيايد تو اين‌ اطاق‌ ما اين‌ اندازه است‌، اين است‌. چون شما فكر مي‌كنيد كه‌ ما در مقابل‌ امام‌ عصر ارواحنافداه اهميت‌مان‌ بيشتر از يك‌ مورچه‌ است‌ در مقابل‌ سليمان‌، به‌ خدا قسم‌! نه‌.

اين‌ها را ما نمي‌خواهيم‌؛ يعني‌ نه‌ اين‌ كه‌ نمي‌خواهيم‌. لطف‌ آقا همه‌ چيز را التضاء كرده‌. توي اين‌ سلول‌، زندان‌، آن هم‌ نه‌ توي‌ اجتماع‌. حضرت‌ عسگري‌ فرمود: در بيابان‌ها پسرم‌ زندگي‌ بكن‌، در توي‌ مردم‌ زياد پيدا نشو، پيدات‌ نشود‌. يازده‌ نفرمان‌ -به‌ تعبير من‌ – يازده‌ نفرمان‌ را كشتند، بعضي‌هايشان‌ را به‌ سن‌ جواني‌، بيست‌ و پنج‌ ساله‌، كشتند؛ شما آخرين‌ فردي‌ هستيد كه‌ بايد باشيد توي‌ مردم‌، زياد ظاهر نشو. مردم‌ تا لياقت‌ پيدا نكردند‌ در بين‌ اين‌ها نباش‌. ما اين‌ لياقت‌ را نداريم‌. ولي‌ يك‌ خواهش‌ دارم‌ از آقايان. از امروز اين‌ عيديتان‌ باشد‌، لااقل‌ روزي‌ يك‌ نيم‌ ساعتي‌ با امام زمان‌تان حرف‌ بزنيد. به‌ خدا قسم‌! همه‌ جا هست‌. رو به‌ قبله‌ بنشينيد زيارت‌ آل‌ ياسين‌ را ـ شايد ده‌ دقيقه‌ طول‌ مي‌كشد‌ ـ‌ بخوانيد بعد هم‌ بگوييد: آقاجان‌! پايم‌ درد مي‌كند، آقاجان‌! كم‌ پولم‌، خانه‌ ندارم‌ هر چه‌ بيشتر با حضرت‌ روابطتان‌ را برقرار كنيد ارتباطتان‌ بيشتر مي‌شود. يك‌ روز هم‌ مي‌شود آقا تشريف‌ مي‌آورند‌ مي‌گويند‌ كه‌ عزيزم‌! “من هم شما را دوست دارم”. اين‌ كه‌ مي‌گويم‌ اتفاق‌ افتاده‌. يكي‌ از دوستان‌ مي‌گفت‌: يك‌ سال‌ من‌ هر روز صبح‌ گفتم‌ آقاجان‌! قربانت‌ بروم‌، فقط‌ همين‌ يك‌ جمله‌ را مي‌گفتم‌ هر روز مي‌گفتم، يك روز ديدم در اطاقم‌ تنها نشستم‌ يك‌ كسي‌ دست‌ به‌ سر مي‌كشيد. گفتند: “من‌ هم‌ تو را دوست‌ دارم‌”. من‌ به‌ او گفتم‌: آقا روز اول‌ اين‌ حرف‌ را به‌ تو زده‌ بلكه‌ دوستت‌ داشته‌ كه‌ آمدي‌ و نشستي و رو به‌ قبله‌ اظهار ارادت‌ كردي‌ ولي‌ خوب‌ انسان است‌ طاقت‌ ندارد‌. مي‌گويد:‌ همان‌ جا كه‌ برگشتم‌ ديدم‌ آقا بالا سرم‌ ايستاده‌ نزديك‌ بود قالب‌ تهي‌ كنم‌. بله اين‌جور است.

خدا رحمت‌ كند – مرحوم‌ يكي‌ از علماي‌ بزرگ‌ قم‌ به‌ نام‌ ميرزا تقي‌ زرگري‌ كه‌ من‌ در اين كتاب‌ پرواز روح‌ اسمش‌ را نوشتم‌ ايشان‌ مي‌فرمودند‌ ـ به‌ خود من‌ اين‌ قضيه‌ را نقل‌ مي‌كردند ـ ما تو جريانش‌ بوديم‌ منتهي‌ قضيه‌ را بعد پرسيدم‌. سابق‌ بر اين‌، راه‌ مسجد جمكران‌ تا قم‌ خيلي‌ فاصله‌ بود؛ يعني‌ شهر كوچك‌ بود، يك‌ آسيايي‌ بود در آن‌جا. رفقا صبح‌ جمعه‌ آن‌جا جمع‌ مي‌شدند كه‌ دسته‌ جمعي‌ بروند‌ جمكران‌ پياده‌. صبحانه‌ را در همان‌ كنار آن آسياب‌ يك‌ آبي‌ بود و چند تا درختي‌ بود و آن‌جا صبحانه‌ را مي‌خوردند و بعد مي‌رفتند براي‌ مسجد جمكران‌. خوب‌ تو راه‌ هم‌ با هم‌ صحبت‌ مي‌كردند همه‌ اهل‌ معنا بودند صحبت‌هايشان‌ غيبت‌ و اين‌ها نبود، چون‌ اگر غيبت‌ مي‌كردند‌ حضرت‌ بقية‌الله‌ آن‌ها راهشان‌ نمي‌داد به‌ مسجد جمكران‌. اگر دروغ‌ مي‌گفتند، امام‌ زمان‌ آن‌ها را راه‌ نمي‌داد. چرا پايشان‌ را روي‌ خاك‌ و گل‌ مي‌گذاشتند توي‌ آن مسجد هم‌ مي‌رفتند ولي‌ راهشان‌ نمي‌داد. مي‌فهميد چه‌ مي‌گويم‌. اگر معصيت‌هاي‌ ديگر را مي‌كردند حضرت‌ راهشان‌ نمي‌داد. آن‌جا فقط‌ قلب‌ پاك‌ پذيرفته‌ است‌. در عين‌ حال‌ مرحوم‌ آميرزا تقي‌ مي‌گفت‌ كه‌ من‌ زودتر آن روز رفته‌ بودم‌ سر آسياب‌ تا جمع‌ بشويم‌ يك‌ قدري‌ ماندم‌ ديدم‌ حالم‌ خيلي‌ خوش است. يك‌ وقت‌هايي‌ حال‌ خوشي‌ داريد، توجهتان‌ زياد است‌ قدر بدانيد ممكن است‌ كه‌ ايشان‌ بودند باشيد. خيلي‌ حال‌ خوشي‌ دارند رفقا درست است‌ رفقاي‌ خوبي‌ هستند، نخبه‌ هستند، امام‌ زماني‌ هستند ولي‌ ممكن است‌ من‌ را از اين‌ حال‌ بياندازند. گفتم‌: خودم‌ مي‌روم‌. شروع‌ كردم‌ به‌ رفتن‌، آنچنان‌ حال‌ توجه‌ عجيبي‌ داشتم‌ كه‌ نتوانستم‌ در راه‌ متوجه‌ ديگران بشوم‌. گاهي‌ هم‌ از دور مي‌ديدم‌ بعضي‌ها كه‌ شب‌ جمعه‌ آن‌جا بودند‌ يا دارند‌ به‌ طرف‌ قم‌ برمي‌گردند‌ من‌ خودم‌ را يك‌ خرده‌ كنار مي‌كشيدم‌ كه‌ اين‌ها با‌ من‌ برخورد نكنند ما را معطل‌ به‌ حرف‌ زدن‌ نكنند. آمدم‌، آمد، آمدم‌ وارد مسجد جمكران‌ شدم‌، ديدم‌ كسي‌ هم‌ نيست‌ توي‌ مسجد، خلوت‌، ايستادم‌ در مقابل‌ محراب‌. يك‌ محرابي‌ حالا نمي‌دانم‌ خراب‌ كردند‌، نكردند‌، آن‌جا هست‌ كه‌ جايي‌ بوده‌ كه‌ حضرت‌، “حسن‌ مثله‌” گفت‌ كه‌ من‌ ديدم‌ حضرت‌ در اين‌جا نشسته‌، حضرت‌ در همان‌جا است‌، جايي‌ بوده‌ كه‌ خودشان‌ در آن‌جا نشسته‌ بودند‌ روي‌ تخت‌. مي‌گويد:‌ آن‌جا ايستادم‌ اشعاري‌ را براي‌ حضرت‌ مي‌خواندم‌:

با خداجويان‌ بي‌حاصل‌ مها تا كي‌ نشينم‌

باش‌ يك‌ ساعت‌ خدا را تا خدا را با تو بينم‌

گاه‌ گاهي‌ با نگاهي‌ گر نوازي‌ جور نبود

مستحقّم‌ زآنكه‌ صاحب‌ خرمني‌ من‌ خوشه‌چينم‌

اين‌ اشعار را مي‌خواندم‌ و اشك‌ مي‌ريختم. رسيدم‌ به‌ يك‌ مطلبي كه‌ عنوان‌ سؤال‌ داشت‌، گفتم‌: آقا! آيا اين‌طور است‌. ديدم‌ صدايي‌ از طرف‌ محراب‌ آمد كه‌ “بله‌ اين‌طور است‌”، مي‌افتد‌ غش‌ مي‌كند، با شنيدن‌ صدا. گاهي‌ انسان‌ آمادگي‌ ندارد. افتادم‌ غش‌ كردم‌ ديگر‌ نفهميدم‌ چه‌ شد. رفقايش‌ مي‌رسند‌ سر آسياب‌ بعد كه‌ مي‌آيند‌ يكي‌ دو نفر از طلابي‌ كه‌ از طرف‌ مسجد مي‌آمدند طرف‌ شهر وقتي‌ مي‌رسند آن‌ها مي‌رسند به‌ آن‌ افراد، از آن‌ها سؤال‌ مي‌كنند شما ميرزا تقي‌ را نديد؟ چون‌ خيلي‌ دير شده‌ و ايشان‌ هنوز نيامده‌. گفتند: چرا، با يك‌ آقايي‌ داشت‌ مي‌رفت‌. آنچنان‌ هم‌ گرم‌ صحبت‌ با اين‌ آقا بود كه‌ با ما اصلاً احوال‌ پرسي‌ نكرد. يكي‌شان‌ گفته‌ بود: حتي‌ من‌ سلامش‌ كردم‌ آن آقا جواب‌ داد‌ ولي‌ خود ميرزا تقي‌ رويش‌ به‌ آن آقا بود و جواب‌ من‌ را نداد. اين‌ها فهميدند كه‌ رفته‌، آميرزا تقي‌ رفته‌، آمدن‌ به‌ نفر دوم‌، نفر سوم‌، نفر چهارم‌ به‌ هر كي‌ رسيدند‌ همين‌ برنامه‌ بود، آميرزا تقي‌ داشت‌ مي‌رفت‌ با يك‌ آقايي‌ داشت‌ مي‌رفت‌ منتهي‌ به‌ كسي‌ توجه‌ نمي‌كرد، با آن‌ آقا گرم‌ صحبت‌ بود. همين‌جور آمدند، آمدند تا ظاهراً آقا همراهش‌ بودند‌ ولي‌ نمي‌شود كه‌ اين‌ جمعيت‌ در اين‌ راه‌ هيچ‌ كدام‌، البته‌ نشناخته‌ بودند اين‌ها، همه‌ دروغ‌ بگويند، بگويند:آميرزا تقي‌ تنها باشد‌ و اين‌ها بگويند‌: با يك‌ كسي‌ بود. وقتي‌ كه‌ مي‌رسد‌ در مسجد آن‌جا فقط‌ آقا يك‌ جمله‌ را مي‌فرمايند كه‌ بله‌ اين‌طور است‌، مي‌افتد‌ غش‌ مي‌كند. وقتي‌ به‌ هوشش‌ مي‌آورند‌، آقا اين‌ آقايي‌ كه‌ همراهت‌ بود پس‌ چه‌ شد؟ پس‌ چرا اين‌ آقا به‌ تو رسيدگي‌ نكرد؟ چرا تو اين‌ جا تنها هستي‌ آن آقا چه‌ شد؟ وقتي‌ يك‌ قدري‌ برايش‌ گفتند: خصوصيات‌ اين‌ها را ايشان‌ باز دو مرتبه‌ داد زد عجب! در طول‌ راه‌ يك‌ ساعت‌ آقا با من‌ بوده‌ و من‌ متوجه‌ نبودم‌.

يك‌ وقتي‌ حال‌ خوشي‌ داريد، حال‌ توجهي‌ داريد بدانيد روي يك‌ ملاحظات است‌ كه‌ آقا خودشان‌ را به‌ شما نشان‌ نمي‌دهند والا هستند و قدر بدانيد.

يا بقية‌الله‌! نزديك‌ اذان‌ ظهر است‌ ما يكي‌ از كارهايي‌ كه‌ بايد حتماً اين‌ است‌ كه‌ مقيد باشيم‌ به‌ دستوراتشان‌ عمل‌ كنيم‌. مطيعشان‌ باشيم‌. حتي‌ نمازمان‌ را گفتند‌ اول‌ وقت‌ بخوانيم‌، بخوانيم‌.

همه‌ي‌ كارهاي‌مان‌ طبق‌ دستور حضرت‌ بقية‌اللهارواحنافداه باشد. امام‌ نمي‌شود مشغول‌ كاري‌ باشد و مأمونش‌ مشغول‌ كار ديگر‌ي‌ باشد. شما توي‌ يك‌ مسجدي‌ وارد مي‌شويد ببينيد كه‌ يك‌ امام‌ جماعت‌ آن‌جا دارد نماز مي‌خواند‌، ايستاده‌ مثلاً يك‌ نفر هم‌ اين‌جا در سجده‌ است‌. شما احتمال‌ مي‌دهيد كه‌ اين‌ها به‌ هم‌ اقتداء كرده‌ باشند.

اگر ماها اعمالمان‌ با اين‌ صراط‌ مستقيم‌ تطبيق‌ نكند، صد در صد، صد در صد بايد تطبيق بكند. صد در صد. امام زمان‌مان بود همين‌طور بود كه‌ من‌ هستم‌. البته‌ توجهي‌ كه‌ امام‌ زمان‌ در نماز دارد‌ ما نمي‌توانيم‌ داشته‌ باشيم‌. ولي‌ مي‌توانيم‌ نمازهاي‌مان‌ را اول‌ وقت‌ بخوانيم‌. مي‌توانيم‌ مقيد باشيم‌ كه‌ گناه‌ نكنيم‌. گناهان‌ درشت‌ را. امام‌ زمان‌ ترك‌ اولي هم انجام‌ نمي‌دهد‌ ما اقلاً گناه‌ نكنيم‌. اين‌ها را كه‌ مي‌توانيم‌. خيلي‌ بايد “ان‌شاءالله‌” از امروز مواظب‌ باشيد.

يك‌ نفر نقل‌ مي‌كرد، مي‌گفت‌ كه‌ من‌ سواد نداشتم‌. واقعاً خوشا به‌ حال‌ آن‌هايي‌ كه‌ سواد قلب‌ ندارند! يعني‌ دلشان‌ را سياهي‌ نگرفته‌. ما به‌ اين‌ يك‌ شخصي‌ برخورد كردم‌ گفتم‌: شما اهل‌ كجاييد؟ گفت‌ من‌؟! گفتم‌: مال‌ كجاييد؟ و به‌ لهجه مشهدي‌ بود. من‌ مال‌ نيستم‌. گفتم‌: اهل‌ كجاييد؟ گفت‌: من‌ اگر اهل‌ بودم‌ اين‌جوري‌ نبودم‌، بهتر از اين‌ بودم‌. بعد از او‌ پرسيدم‌ كه‌ شما سواد داريد؟ گفت‌ كه‌ من‌ سال‌ها زحمت‌ كشيدم‌ كه‌ سواد نداشته‌ باشم‌. اين‌ حرف‌ خيلي‌ عجيب‌ بود براي‌ من‌. بعد ديد من‌ – آن وقت‌ها بچه‌ بودم‌ – يك‌ بچه‌ي‌ خوبي‌ هستم‌ به‌ قول‌ او؛ يعني‌ همچين مات ماندم كه اين چه دارد مي‌گويد؟! نشاند من‌ را. از يكي‌ يكي از اين‌ حرف‌هايش‌ را براي‌ من‌ توضيح‌ داد و من‌ را مريد خودش‌ كرد. و ما در خدمتش‌ يكي‌ دو سال‌ بوديم‌. يك‌ مرد بزرگواري‌ بود ولي‌ خيلي‌ لباس‌ ژوليده‌اي‌ داشت‌ و از همين‌ جا شروع‌ شد مطلب‌. آقا تو مال‌ كجايي‌؟ گفت‌: من‌ مال‌ نيستم‌، اين‌ را خودم‌ فهميدم‌ كه‌ بد حرفي است‌. خوب‌ مال‌ بد است‌. گفتم‌: اهل‌ كجايي‌؟ گفت‌: اهل‌ نيستم‌، اگر اهل‌ بودم‌ كه‌ به‌ اين‌ بدي‌ نبودم‌. آدم‌ خوبي بودم‌. مي‌گويند‌: بچه‌ها اهل‌ نيستند‌. بعد راجع‌ به‌ اين‌ مطلب‌ كه‌ من‌ سواد ندارم‌. زحمت‌ها كشيده‌ام‌ كه‌ سواد نداشته‌ باشم‌. اين‌ علم‌ و دانش‌ و اين‌ها اگر كبر و غرور بياورد‌ خداي‌ نكرده‌ براي‌ ما. اگر عنوان‌ آيت‌ الله‌ و دكتر و مهندس‌ و نمي‌دانم‌ ليسانس‌ و هر چه‌ كه‌ امروزها هست‌ – ديگر‌ امروزها همه‌ چيز هست‌ – اين‌ها سياهي‌ قلب‌ بياورد، ما را از امام‌ زمان‌ دور بكند؛ زحمت‌ها بايد “ان‌شاءالله‌” بكشيم‌ تا تزكيه‌ي‌ نفس‌ كنيم‌ و اين‌ سياهي‌ها را پاك‌ كنيم‌. همه‌ي‌ ماها بايد خاك‌ پاي‌ امام‌ عصر ارواحنافداه باشيم‌.

يك‌ وقت‌هايي‌ انسان‌ دلش‌ مي‌خواهد كه‌ اين‌ خاكي‌ مي‌بود اين‌ كف‌ پاي‌ حضرت‌ روي‌ آن خاك‌ گذاشته‌ مي‌شد و انسان‌ از همان‌ كف‌ پا «يَا لَيْتَنِي كُنْتُ تُرَابًا»([13])خيلي‌ خوب است‌ انسان‌ بگويد:‌ اي‌ كاش!‌ من‌ خاك‌ بودم‌. انسان‌ خيلي‌ دوست‌ داشت‌ كه‌ از اين‌ ظواهر يك‌ خرده‌اي‌ بيرون‌ مي‌آمد، به‌ يك‌ حقايقي‌ مي‌رسيد، مقام‌ انسانيت‌ را درك‌ مي‌كرد. مي‌فهميد كه‌

“اگر آدمي‌ به‌ چشم‌ است‌ و زبان‌ و حلق‌ و بيني‌

چه‌ ميان‌ نقش‌ ديوار و ميان‌ آدميت‌”

اين‌ همه‌ نقش‌ ديوار است‌. آدم‌ مي‌خواهند، اخلاق‌ مي‌خواهند، انسانيت‌ مي‌خواهند‌، گذشت‌ مي‌خواهند.‌ به‌ من‌ گفته‌: فلان،‌ تا من‌ زنده‌ هستم‌ از او‌ دست‌ نمي‌كشم. الاغ‌ها هم‌ همين‌طورند، حيوانات‌ هم‌ همين‌ طورند. عفو كن‌، گذشت‌ كن‌. صداقت‌ داشته‌ باش‌، نفاق‌ نداشته‌ باش‌، با همه‌ي‌ بندگان‌ خدا مثل‌ برادر باش‌.

وقتي‌ كه‌ اصحاب‌ حجة‌بن‌الحسن ارواحنافداه را توصيف‌ مي‌كنند در آيات‌ قرآن‌، خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد: «صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنيَانٌ مَرْصُوصٌ»([14]). اين‌ها آنچنان‌ به‌ هم‌ چسبيده‌اند از نظر روحي‌، از نظر معنوي‌ كه‌ مثل‌ يك‌ ديوار. ديوار را ديديد؟ مي‌شود گفت: “يك‌ ديوار مثلاً دو تا است‌”. «كَأَنَّهُمْ بُنيَانٌ مَرْصُوصٌ» محكم‌ در مقابل‌ دشمنان‌. من‌ چون‌ گفتم‌ كه‌ نماز را بايد اول‌ وقت‌ بخوانيم‌ الان‌ هم‌ شايد سه‌ چهار دقيقه‌أي‌ بيشتر تا اذان‌ نباشد و حاج‌ آقاي يوسفيان و آقايان هستند و نمي‌شود از آقايان گذشت‌ لذا من‌ براي‌ اين‌ كه‌ ان‌شاءالله‌ به‌ نماز اول‌ وقتمان‌ برسيم‌

ديگر‌ همين‌ جا چند تا دعا مي‌كنم‌ و عرايضم‌ را خاتمه‌ مي‌دهم‌. اين‌ چند تا دعا خيلي‌ مختصر است‌ ولي‌ دلم‌ مي‌خواهد آقايان نتيجه‌ي‌ تمام‌ عرايض است‌. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»([15]).

خدايا! به‌ آبروي‌ حجة‌بن‌الحسن، به‌ جان‌ امام‌ زمان‌، به‌ جان‌ مادرش‌ زهرا، به‌ جان‌ اجدادش‌ و به‌ جان‌ مادر عزيزش‌ كه‌ امروز چشمش‌ به‌ جمال‌ فرزندش‌ روشن‌ شد، قَسَمت‌ مي‌دهيم‌! ما را از ياران‌ خوب‌ امام‌ زمان‌ قرار بده‌

ما را از خدمتگزاران‌ آن حضرت‌ قرار بده‌

پروردگارا! به‌ آبروي‌ امام‌ زمان‌مان‌ قَسَمت‌ مي‌دهيم‌ فرج‌ آقاي‌مان‌ را برسان‌

چشم‌هاي‌مان‌ را به‌ جمالش‌ روشن‌ بفرما

 



[1] هود/86

[2] مصباح كفعمي: 176

[3] «رُوِيَ أَنَّ صَاحِباً لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام يُقَالُ لَهُ هَمَّامٌ كَانَ رَجُلًا عَابِداً فَقَالَ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ صِفْ لِيَ الْمُتَّقِينَ حَتَّى كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِمْ فَتَثَاقَلَ عليه السلام  عَنْ جَوَابِهِ ثُمَّ قَالَ يَا هَمَّامُ اتَّقِ اللَّهَ وَ أَحْسِنْ فَ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ الَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ فَلَمْ يَقْنَعْ هَمَّامٌ بِهَذَا الْقَوْل …» نهج‏البلاغه، خطبه:193/303

[4] «وَعِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمْ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا»فرقان/63

[5] «وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا» فرقان/74

[6] بحار:99/108، اقبال الاعمال:298

[7] فقيه: 2/613 زيارة جامعة لجميع الائمة عليهم السلام، تهذيب‏: 6/97، بحار: 99/129

[8] بحار: 99/108، اقبال الاعمال: 298

[9] «لَوْ اَدْرَكْتُهُ‌ لَخَدَمْتُهُ‌ اُيَّامَ‌ حَيَاتِي‌» بحار: 51/148؛ غيبت نعماني: 245

[10] «قُلْتُ لِلرِّضَا عليه السلام أَنْتَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ أَنَا صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ وَ لَكِنِّي لَسْتُ بِالَّذِي أَمْلَأَهَا عَدْلاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْرًا وَ كَيْفَ أَكُونُ ذَاكَ عَلَى مَا تَرَى مِنْ ضَعْفِ بَدَنِي وَ إِنَّ الْقَائِمَ هُوَ الَّذِي إِذَا خَرَجَ كَانَ فِي سِنِّ الشُّيُوخِ وَ مَنْظَرِ الشَّبَابِ قَوِيًّا فِي بَدَنِهِ حَتَّى لَوْ مَدَّ يَدَهُ إلِىَ أَعْظَمِ شَجَرَةٍ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ لَقَلْعَهَا وَ لَوْ صَاحَ بَيْنَ الْجِبَالِ لَتَدَكْدَكَتْ صُخُورُهَا يَكُونُ مَعَهُ عَصَا مُوسَى وَ خَاتَمُ سُلَيْمَانَ ذَاكَ الرَّابِعُ مِنْ وُلْدِي يَغِيبُهُ الله فِي سِتْرِهِ مَا شَاءَ الله ثُمَّ يُظْهِرَهُ فَيَمْلَأُ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطًا وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْرًا وَ ظُلْمًا» بحار:52/322

[11] «قُلْتُ يَا رَسُولَ اللهِ عَرَفَنَا اللهَ وَ رَسُولَهُ فَمَنْ أُولِي الأَمْرِ الَّذِينَ قَرَنَ اللهُ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِكَ فَقَالَ عليه و آله السلام هُمْ خُلَفَائِي مِنْ بَعْدِي يَا جَابِرُ وَ أَئِمَّةُ الْهُدَى بَعْدِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَعْرُوفُ فِي التَّورَاةِ بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِكَهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِيتُهُ فَأقْرَئْهُ مِنِّي السَّلامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ سَمِيُّي وَ كُنِيُّي حُجَّةُ اللهِ فِي أَرْضِهِ وَ بَقِيَّتُه فِي عِبَادِهِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ذَلِكَ الَّذِي يَفتَحُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى يَدَيْهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا وَ ذَلِكَ الَّذِي يَغِيبُ عَنْ شِيعَتِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ غَيْبَةً لا يَثْبِتُ فِيهَا عَلَى الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ إِلَّا مَنْ امْتَحَنَ اللهُ قَلْبَهَ لِلْإِيمَانِ» كشف‏الغمه: 2/509

[12] «نَزِيْلُكَ حَيْثُ مَا اتَّجَهَتْ رِكابي، وَ ضَيْفُكَ حَيْثُ كُنْتُ مِنَ البِلادِي» جمال الاسبوع:39،مفاتيح الجنان:108

[13] نبا/40

[14] صف/4

[15] كافي: 2/583، مستدرك‏: 5/96، بحار: 83/77

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *