۵ جمادی الثانی ۱۴۱۲ قمری – ۲۱ آذر ۱۳۷۰ – اهميت‌ قرابتهای‌ روحی‌، درس اخلاق‌ ۷

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌.

 الحمد لله‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة‌ و السلام‌ علي‌ اشرف‌ الانبياء و المرسلين‌. سيدنا و نبينا ابو القاسم‌ محمد. (اللهم‌ صل‌ علي‌ محمد و آل‌ محمد و عجل‌ فرجهم‌). و علي‌ آله‌ الطيبين‌ الطاهرين‌ لا سیما علي‌ سيدنا و مولانا حجة‌ ابن‌ الحسن‌ روحي‌ و ارواح‌ العالمين‌ لتراب‌ مقدمه‌ الفداء. و اللعنة‌ الدائمة علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ من‌ الآن‌ الي‌ قيام‌ يوم‌ الدين‌.

 اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌. و آت‌ ذي‌ القربي‌ حقه‌.

 كلمه‌اي‌ در قرآن‌ مجيد هست‌ كه‌ چند مورد آمده‌. اينطور كه‌ ذي‌ القربي‌. ذا در اين‌ كلام‌ و در اين‌ آيه‌ به‌ معناي‌ صاحبه‌. قربي‌ از قرب‌ يقرب‌ مي‌آد. يعني‌ به‌ معناي‌ نزديك‌، قريب‌. ميگن‌ فلان‌ چيز قريبه‌. به‌ معناي‌ نزديك‌. كسي‌ كه‌ قرابت‌ داره‌ با انسان‌ يعني‌ از يك‌ جهتي‌ به‌ انسان‌ نزديكه‌. يا از جهت‌ نسب‌، يا از جهت‌ حسب‌، يا از جهت‌ صفات‌ روحي‌. اگر انسان‌ با يك‌ فردي‌ از جهت‌ صفات‌ روحي‌ نزديك‌ باشه‌ اينهم‌ قرابت‌ داره‌. از جهت‌ نسبي‌ هم‌ نزديك‌ باشه‌، پسرعمو، دختر عمو، نميدونم‌ برادر، پسرخاله‌، دختر خاله‌، همينهايي‌ كه‌ قرابتي‌ دارند. ما خودمون‌ هم‌ تعبير مي‌كنيم‌ به‌ قرابت‌. اين‌ يك‌ نحوه‌ نزديكه‌ به‌ انسان‌. از نزديكانمونه‌. خودتون‌ در فارسي‌ گاهي‌ ميگيد فلاني‌ از نزديكان‌ ماست‌. اين‌ تعبير را اگر بكنيد همون‌ ترجمة‌ قربي‌ است‌. منتهي‌ چون‌ مكرر من‌ گفته‌ام‌ كه‌ ما به‌ روح‌ زياد اهميت‌ نميديم‌ بيشتر اين‌ واژه‌ را به‌ قرابتهاي‌ جسمي‌ اطلاق‌ مي‌كنيم‌. مثلا اگر يكنفري‌ دور باشه‌ از انسان‌ از نظر قرابت‌، غريبه‌ باشه‌، ولي‌ از نظر روحي‌ با هم‌ نزديك‌ باشند. مثل‌ شما جمع‌. الان‌ اكثرتون‌ خوب‌ با هم‌ قوم‌ و خويشي‌ نداريد ولي‌ از نظر روحي‌ با هم‌ همفكريد كه‌ ما يك‌ نفر، واقعاها دلم‌ نمي‌خواد يكنفر غريبه‌ وارد اين‌ مجلس‌ بشه‌. و نمي‌گذارم‌، كوششها ميكنم‌، چون‌ اطلاع‌ پيدا ميكنم‌ و كساني‌ كه‌ خوب‌ روحا با شما سازگار نيستند، افراد شيطان‌ سيرتي‌ هستند، خوب‌ شبهاي‌ جمعه‌ مي‌آيند. ولي‌ در نمي‌خوام‌ بگم‌ هر كسي‌ غير از شماست‌ شيطان‌ سيرته‌. نه‌. ولي‌ از اينطرفش‌ اطمينان‌ هست‌ كه‌ الحمد لله‌ شماها اينطور نيستيد، همه‌ در يك‌ خطيد، همه‌ با هم‌ قرابت‌ روحي‌ داريد. اما هيچكدام‌ نميگيد كه‌ ما با فلاني‌ قرابت‌ داريم‌. يكي‌ از شماها نسبت‌ به‌ ديگريتون‌ اين‌ علتش‌ اين‌ است‌ كه‌ هم‌ مردم‌ نمي‌فهمند و هم‌ شما نبايد بگيد. نه‌ اينكه‌ حالا بخواهيد بگيد. مردم‌ هم‌ نمي‌فهمند. خيال‌ مي‌كنند كه‌ واقعا شما با هم‌ يك‌ قوم‌ و خويشي‌ نزديكي‌ داريد. پسر خاله‌، دختر خاله‌، يكي‌ از اينها هستيد. البته‌ دختر خاله‌ نه‌! پسر خاله‌، پسر عمو از اينها. آقاي‌ نعمتي‌ نگاه‌ كرد.

 بهرحال‌ قرابت‌ هر چيزي‌ كه‌ نزديك‌ باشه‌. شما دو نفر باشيد يكيتون‌ حسود باشه‌ يكيتون‌ حسود نباشه‌. شما ميگيد ما با او فاصلة‌ روحي‌ داريم‌. يكيتون‌ بخيل‌ باشه‌ يكيتون‌ سخاوتمند باشه‌. ميگيد من‌ با او مسافرت‌ نميكنم‌ باهم‌ سازگار نيستيم‌. در يك‌ رستوران‌ مي‌رسيد او مي‌خواد نون‌ و پنير بخوره‌، ما مي‌خواهيم‌ ريخت‌ و پاش‌ بكنيم‌، حتي‌ اهل‌ كافه‌ را، اهل‌ رستوران‌ را هم‌ ما اطعام‌ بكنيم‌. ما يك‌ وقتي‌ در يك‌ جا ديدم‌ كه‌ توي‌ يك‌ رستوران‌ جمعي‌ نشسته‌ بودند. هر كي‌ مي‌آمد دم‌ در مي‌گفتند شما حساب‌ شديد. ميگفتند يك‌ نفر آدم‌ سخي‌ كه‌ هيچكدام‌ هم‌ نشناختندش‌، پول‌ تمام‌ آن‌ جمعي‌ كه‌ آنجا بودند پرداخت‌ كرده‌ بود. خوب‌ يك‌ همچين‌ آدمي‌ با يك‌ نفري‌ كه‌ ميگه‌ آقا كباب‌ كوبيده‌ بيار كه‌ آنهم‌ يكدونه‌، براي‌ اينكه‌ كمتر پول‌ بده‌ مثلا. اندازة‌ مجبور باشه‌ خودش‌. خوب‌ اينها با هم‌ فاصلة‌ روحي‌ دارند. فاصلة‌ روحي‌ اينها دارند. گاهي‌ كافري‌ با پيغمبر اكرم‌ قرابت‌ روحي‌ داشت‌. مثل‌ حاتم‌ طائي‌. حاتم‌ طائي‌ از نظر سخاوت‌ با پيغمبر قرابت‌ داشت‌. ميخوام‌ قرابت‌ روحي‌ را براتون‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ ما هم‌ معتقد به‌ اين‌ قرابت‌ هستيم‌.

 گاهي‌ مثلا فرض‌ كنيد كه‌ يك‌ مسلمان‌، مسلمانه‌، ولي‌ با پيغمبر هيچ‌ قرابتي‌ نداره‌. قرابت‌ روحي‌ نداره‌. اگر پيغمبر سخيه‌، اين‌ بخيله‌. اگر پيغمبر رحمة‌ للعالمينه‌، اين‌ حسود و تنگ‌ نظر و بد بينه‌. اگر پيغمبر وسيلة‌ وحدت‌ و اتحاد و عدم‌ تفرقه‌ است‌ بين‌ مردم‌، اين‌ وسيلة‌ تفرقه‌ و نفاق‌ و عدم‌ اتحاده‌. مي‌بينيم‌ كه‌ در صدر اسلام‌ هم‌ بوده‌. با اينكه‌ عمر لعنة‌ الله‌ عليه‌ از نظر حتي‌ شايد قرابت‌، چون‌ او هم‌ از قريشه‌ بالاخره‌ و از نظر زندگي‌ ظاهري‌ به‌ پيغمبر اكرم‌ خيلي‌ نزديكه‌. اما شايد در كرة‌ زمين‌، از حضرت‌ آدم‌ تا خاتم‌ گرفته‌، كسي‌ كه‌ با پيغمبر اكرم‌ فاصله‌اش‌ زيادتره‌ همين‌ عمره‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ از نظر روحي‌ فاصله‌اش‌ زياده‌. قرب‌ جسمي‌ هيچ‌ ارزشي‌ نداره‌. هيچ‌ ارزشي‌ نداره‌. يعني‌ مثلا فرض‌ كنيد كه‌ حضرت‌ صادق‌ صلواة‌ الله‌ عليه‌ با اينكه‌ استثناء شده‌ قرب‌ جسمي‌ با پيغمبر اكرم‌. كل‌ حسب‌ و نسب‌ ينقطع‌ يوم‌ القيامه‌ الا حسبي‌ و نسبي‌. چون‌ مسئلة‌ شجرة‌ طيبه‌ است‌، در هفته‌هاي‌ گذشته‌ عرض‌ كردم‌ و مسئلة‌ شجرة‌ خبيثه‌ است‌. در عين‌ حال‌ مي‌فرمايد كه‌ ولايتي‌ لعلي‌ احب‌ الي‌ من‌ ولادتي‌ منه‌. ولايت‌ من‌ و اينكه‌ من‌ تحت‌ فرمان‌ علي‌ بن‌ ابيطالبم‌ و علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را دوست‌ دارم‌، براي‌ من‌ ارزشش‌ بيشتر از اين‌ است‌ كه‌ از او و فرزند او هستم‌. امام‌ صادق‌ مي‌فرمايد. اينهمه‌ فضائل‌ سادات‌ را كه‌ ما خودمون‌ نوشتيم‌ در كتاب‌ مثلا انوار زهرا، فكر نكنيد كه‌ حالا ميگيم‌ سادات‌ بر همه‌اش‌. نه‌. شيعيان‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، ولي‌ خدا اين‌ ارزشش‌ بيشتر از سيد بي‌ تقواست‌. اين‌ را بدانيد. يعني‌ يك‌ ولي‌ خداي‌ غير سيد نسبت‌ به‌ يك‌ سيدي‌ كه‌ اين‌ فاسقه‌، فاجره‌، كافره‌، مشركه‌، سنيه‌، اين‌ خيلي‌ ارزشش‌ بيشتره‌. شايد روز قيامت‌ هم‌ اگر بنا بشه‌، حالا اگر اجدادش‌ شفاعت‌ نكنند، اين‌ ولي‌ خداي‌ غير سيد شفاعت‌ كنه‌ اون‌ سيد را. و آن‌ سيد به‌ طفيل‌ اين‌ ولي‌ خدا وارد بهشت‌ ميشه‌. اگر ما هرچي‌ دربارة‌ سادات‌ ميگيم‌، اگر دو نفر باشند از نظر ايماني‌ و اعتقادي‌ مساوي‌ هم‌، يكيش‌ سيد يكيش‌ غير سيد، اين‌ سيد افضله‌. و الاّ شما فكر نكنيد كه‌ يك‌ ولي‌ خدا مثل‌ مرحوم‌ حاج‌ ملاآقاجان‌ مثلا، اين‌ مرد فرض‌ كنيد بر يك‌ سيد، حالا خودش‌ يك‌ احتراماتي‌ گاهي‌ ميكرد، اين‌ از نظر اين‌ بودش‌ كه‌ من‌ نوكرم‌، نوكر نبايد كاري‌ داشته‌ باشه‌ كه‌ فرزند آقا نص‌ ميكنه‌، حق‌ حرف‌ زدن‌ نداره‌. من‌ وظيفه‌ام‌ اينه‌ بديهاي‌ شما سادات‌ را در نظر نگيرم‌ و خدمت‌ هم‌ بكنم‌ و در كارهاي‌ شما هم‌ دخالت‌ نكنم‌. اينها روايت‌ هم‌ هست‌. لا تدخلوا بيننا، ما اگر يك‌ وقتي‌ باهم‌ درگير هم‌ شديم‌، امام‌ صادق‌ مي‌فرمايد اگر ما يك‌ وقت‌ با بعضي‌ از سادات‌ بني‌ الحسن‌ بودند زمان‌ امام‌ صادق‌، خيلي‌ با امام‌ صادق‌ درگير بودند سر مسئلة‌ خلافت‌ و اينها. حتي‌ در يك‌ مجلس‌ به‌ امام‌ صادق‌ گفتند كه‌ شما حسادت‌ داريد مي‌كنيد مثلا. از مجلس‌ وقتي‌ فرمود كه‌ منصور دوانيقي‌ خليفه‌ خواهد شد، يكي‌ از بني‌ اعمامش‌ گفت‌، عرض‌ كرد شما حسادت‌ مي‌كنيد، مي‌خواهيد ما نشيم‌. كه‌ ميگي‌ منصور دوانيقي‌ بشه‌. يا مثلا فرض‌ كنيد كه‌ به‌ امام‌ سجاد يكي‌ از سادات‌ با چاقو حمله‌ ميكنه‌ توي‌ كوچه‌، اصحاب‌ هم‌ بودند. حضرت‌ چيزي‌ نميگه‌. ميره‌ منزل‌ برميگرده‌ و يك‌ مقدار پول‌ هم‌ برميداره‌ براش‌ ميبره‌ و قانعش‌ ميكنه‌. حالا اين‌ سيدي‌ كه‌ با چاقو حمله‌ كرده‌ و امام‌ صادق‌ مثلا از جابر جعفي‌ ميشه‌ گفت‌ بهتره‌؟ اين‌ نيست‌. يك‌ وقت‌ اشتباه‌ نشه‌. دو تا انسان‌ مساوي‌، يكي‌ سيد، يكي‌ غير سيد. خوب‌ اين‌ معلومه‌. از نظر نسب‌ قرابت‌ داره‌ با پيغمبر. همين‌. و قرابتهاي‌ جسمي‌ براي‌ مردمي‌ كه‌ از روح‌ فاصله‌ دارند، براي‌ مردمي‌ كه‌ براي‌ امراض‌ بدنيشون‌ بيمارستانها مي‌سازند، دانشگاهها ترتيب‌ مي‌دهند، ولي‌ براي‌ امراض‌ روحيشون‌ هيچ‌ برنامه‌اي‌ ندارند، براي‌ كساني‌ كه‌ عقلشون‌ به‌ چشمشونه‌، اگر يكنفر خوش‌ رنگ‌ و خوش‌ لباس‌ و خوش‌ بو و اينها بود براش‌ ارزش‌ قائلند. اما اگر يك‌ نفر راست‌ و درست‌ و باكمال‌ بود، براش‌ ارزش‌ قائل‌ نيستند، براي‌ اين‌ مردم‌ ظاهر بين‌، مردم‌ بي‌ عقل‌، حيوانات‌ اهلي‌ كه‌ عرض‌ كردم‌ آن‌ هفته‌، شيعيان‌ علي‌ بن‌ ابيطالبي‌ كه‌، يعني‌ محبين‌، يعني‌ اينها كه‌ اسمشون‌ شيعه‌ هستش‌ ولي‌ در جا مي‌زنند و هيچ‌ ترقي‌ نميكنند، اينها حيوانات‌ اهلي‌ هستند. كفار و سني‌ها و اينها حيوانات‌ وحشي‌ هستند. و الا حيوان‌ اگر حيوان‌ نباشه‌ بايد روز به‌ روزش‌ ترقي‌ بكنه‌. يك‌ روزش‌، روز كه‌ ما ميگيم‌ يعني‌ زمان‌ به‌ زمان‌. پارسال‌ تو چطور بودي‌، امسال‌ اگر بهتر از پارسالي‌ ارزش‌ داري‌. اگر امسال‌ بدتر از پارسالي‌ يك‌ پول‌ ارزش‌ نداري‌ و جزو حيوانات‌، حالا اهلي‌ ميگيم‌ ولي‌ حيوان‌ با حيوان‌ فرقي‌ نميكنه‌. اهلي‌ بهت‌ ميگيم‌ براي‌ اينكه‌ خوب‌ آزارت‌ به‌ كسي‌ نميرسه‌، اذيتي‌ نداري‌. گربه‌ آزارش‌ به‌ كسي‌ نميرسه‌، يك‌ وقتي‌ يك‌ گوشتي‌ هم‌ گيرش‌ بياد خوب‌ اين‌ اندازه‌ها ما هم‌ در كسب‌ و كارمون‌ بهرحال‌ دزدي‌ بازيهايي‌ داريم‌ بهرحال‌. ولي‌ در عين‌ حال‌ اهلي‌ هستيم‌ مي‌تونيم‌ با بشر زندگي‌ كنيم‌، با اولياء خدا مي‌تونيم‌ زندگي‌ كنيم‌، اينجوريه‌. اينهايي‌ كه‌ عقلشون‌ به‌ چشمشونه‌، قرابتهاي‌ ظاهري‌ را مي‌بينند. ولي‌ خدا فرزندش‌ اگر از نظر روحي‌ بهش‌ نزديك‌ نباشه‌، دورش‌ ميدونه‌. شما مكرر قصة‌ حضرت‌ نوح‌ را شنيديد. بچه‌اشه‌ ديگه‌، پسرشه‌، پسر بزرگشه‌ و اين‌ از نظر روحي‌ بهش‌ قرابت‌ نداره‌. خدا باهاش‌ دعوا ميكنه‌. تو چرا از نظر جسمي‌ بهش‌ اعتنا ميكني‌، توجه‌ ميكني‌. آخه‌ خدا كه‌ مثل‌ ماها نيستش‌ كه‌ عقلش‌ به‌ چشمش‌ باشه‌. خدا قرابتهاي‌ روحي‌ براش‌ اهميت‌ قائله‌. ميگه‌ انه‌ ليس‌ من‌ اهلك‌. او از اهل‌ تو نيست‌. او با تو قرابت‌ نداره‌. با تو نزديك‌ نيست‌. او عمل‌ غير صالح‌ ميكنه‌. تو چطور ميگي‌ ان‌ ابني‌ من‌ اهلي‌. بعد هم‌ خداي‌ تعالي‌ مي‌فرمايد تو مثل‌ جهال‌ نباش‌. و لا تكونن‌ من‌ الجاهلين‌. تو چرا توي‌ صف‌ جاهلها واقع‌ شدي‌! تو پيغمبر اولوالعزمي‌. تو جاهلي‌ كه‌ جنبة‌ جسمي‌ را توجه‌ ميكني‌ و جنبة‌ روحي‌ را توجه‌ نميكني‌. تو مثل‌ شيطان‌، من‌ اين‌ تعبيرها را به‌ حضرت‌ آدم‌ نميگم‌ها، به‌ كساني‌ كه‌ اينجوري‌ فكر مي‌كنند، به‌ حضرت‌ نوح‌ نميگم‌، تو مثل‌ شيطاني‌ كه‌ حضرت‌ آدم‌ را در بعد بدني‌ فقط‌ ديد و خودش‌ هم‌ در بعد بدني‌. چون‌ جهل‌ مطلق‌ شيطانه‌. و لا، در همين‌ آيه‌اي‌ كه‌ انه‌ ليس‌ من‌ اهلك‌، در آخر ميگه‌ خداي‌ تعالي‌، و لا تكونن‌ من‌ الجاهلين‌. از بي‌ سوادها نباش‌، از بي‌ شعورها نباش‌، از بي‌ دركها نباش‌، از نادانها نباش‌. بچه‌امه‌. بچه‌ يعني‌ چي‌؟!

 اگر يك‌ كسي‌، اما از آنطرف‌. گفتم‌ حضرت‌ يعقوب‌، حضرت‌ يعقوب‌ چهل‌ سال‌ براي‌ پسرش‌ كه‌ گم‌ شده‌ بود گريه‌ ميكنه‌. خدا بهش‌ نميگه‌ و لا تكونن‌ من‌ الجاهلين‌. چهل‌ سال‌ گريه‌ كرده‌ چشمهايش‌ سفيد شده‌. و ابيضت‌ عيناه‌ من‌ الحزن‌. براي‌ چي‌؟ چرا نميگه‌ و لا تكونن‌. او يك‌ كلمه‌ گفت‌ و لا، مگه‌ خدا با افراد حساب‌ خاصي‌ داره‌؟ نه‌. يوسف‌ مثل‌ يعقوب‌ بود، قرابت‌ روحي‌ داشت‌. اون‌ جدائي‌ مشكله‌. قرابت‌ روحي‌ داشت‌. يكنفر خدمت‌ امام‌ صادق‌ مي‌آد، حضرت‌ صادق‌ بهش‌ مي‌فرمايد من‌ ديدم‌ با فلاني‌ داري‌ صحبت‌ ميكني‌. ميدوني‌ او چه‌ اعتقادي‌ داره‌؟ جزء جبريه‌ است‌. باصطلاح‌ ما جزء اين‌ صوفيهاست‌. چرا با او حرف‌ ميزدي‌. عرض‌ كرد كه‌ آقا او دائي‌ منه‌. حضرت‌ فرمود از اين‌ ساعت‌ به‌ بعد يا با او حرف‌ خواهي‌ زد يا با من‌. دائيت‌ باشه‌. قرابت‌ جسمي‌ كه‌ ارزشي‌ نداره‌ اگر قرابت‌ روحي‌ نباشه‌. خيلي‌ از ائمة‌ اطهار عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ بودند كه‌ اينها با برادرشون‌، همين‌ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا با برادرش‌، ميگه‌ من‌ زير يك‌ سقف‌ نمي‌نشينم‌. ميگند آقا قطع‌ رحم‌ نميشه‌. حضرت‌ فرمود صلة‌ رحم‌ من‌ در اينه‌. خيلي‌ از ائمه‌ عليهم‌ السلام‌ بودند كه‌ حتي‌ نسبت‌ به‌ فرزندانشون‌، نسبت‌ به‌ برادرشون‌، نسبت‌ به‌ اقرباي‌ جسميشون‌ بي‌ اعتنا بودند. آقا قطع‌ رحم‌ ميشه‌. بشه‌. مگه‌ هر قطع‌ رحمي‌ واجبه‌. من‌ كه‌ ميرم‌ آنجا خانة‌ فلاني‌ ده‌ تا غيبت‌ مي‌شنوم‌، ده‌ تا گناه‌ متوجه‌ ميشوم‌، تمام‌ كارهايش‌ شيطنته‌ و مي‌خواد مرا از راه‌ خدا دور كنه‌، من‌ پاشم‌ برم‌ آنجا بنشينم‌. اين‌ چه‌ قطع‌ رحمه‌. اين‌ رحم‌ نيست‌. قطع‌ رحم‌ بايد كرد. اين‌ رحم‌ نيست‌. شما از يك‌ جا قطع‌ مجبوري‌ بكني‌ به‌ يك‌ جاي‌ ديگه‌ وصل‌ ميكني‌. شما از خدا و پيغمبر و دين‌ و احكام‌ و آن‌ قرابت‌ روحي‌ قطع‌ بكني‌، آنطرف‌ را، يكطرف‌ كه‌ بيشتر نميشه‌ وصل‌ كرد اينجور جاها. اين‌ ور ميخواي‌ وصلش‌ كني‌. ميگي‌ نه‌ اينور را قطع‌ كن‌ آنور را وصل‌ كن‌. نميشه‌ انسان‌ اگر يك‌ همچين‌ جائي‌ پيش‌ آمد عرض‌ مي‌كنم‌ها. مي‌شيني‌ يك‌ ريز غيبت‌ ميكنه‌. مهلت‌ هم‌ نميده‌ تو مانعش‌ بشي‌. صداي‌ موسيقيشون‌ بلنده‌. تو كه‌ نميتوني‌ گوشت‌ را بگيري‌. زنهايشون‌ بي‌ حجاب‌. حالا اگر گردي‌ صورت‌ مستثنا، بعضي‌ از آقايون‌ گفتند مستثني‌، موهاش‌ ريخته‌، چادر نازك‌، آمده‌، پاي‌ لخت‌، آمده‌ جلوي‌ تو ،تو چشمت‌ مي‌افته‌ به‌ گناه‌ مي‌افتي‌. طبعا با خدا قطع‌ كردي‌ با خواهرت‌، با شوهر خواهرت‌، با كي‌ وصل‌ كردي‌. خوب‌ اگر اينها برات‌ ترجيح‌ دارند نسبت‌ به‌ خدا، بكن‌. اگر جنبه‌هاي‌ حيوانيت‌ مقدم‌ بر جهات‌ روحيته‌، انجام‌ بده‌. و لذا من‌ رسما دارم‌ به‌ شماها ميگم‌. گفتم‌ در هفتة‌ گذشته‌ در اين‌ جلسه‌ ما مي‌خواهيم‌ جديتر حرف‌ بزنيم‌. رسما بهتون‌ ميگم‌، يا در مجالس‌ گناه‌ بريد از اين‌ به‌ بعد و حسابتون‌ را از همة‌ خوبان‌، از اولش‌ پيغمبر اكرم‌، ائمة‌ اطهار، خدمت‌ شما عرض‌ شود، همه‌، بعدش‌ هم‌ خوب‌ طبعا از اين‌ رفقاي‌ اينجا قطع‌ ميكنيد. يا اينكه‌ با اينطرفيها وصل‌ ميكند. يكي‌. خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ حالات‌ آنهائي‌ كه‌ توي‌ آن‌ جلسه‌ ميروند مي‌خندند توي‌ اين‌ جلسه‌ هم‌ مي‌آن‌ وارد ميشن‌، مي‌نشينند. هم‌ آنجا، هم‌ اينجا. ميگه‌ كه‌، دربارة‌ اينها، اينها را اولا اسمشون‌ را منافق‌ گذاشته‌. و في‌ الدرك‌ الاسفل‌ من‌ النار. از كافر بدترند. و اذا خلوا الي‌ شياطينهم‌ قالوا انا معكم‌ وقتي‌ كه‌ با شياطينشون‌ خلوت‌ مي‌كنند، يعني‌ يك‌ جائي‌ هستند همه‌ شياطينند. ايشان‌ هم‌ جزو همون‌ شياطين‌ ميشه‌ ديگه‌. قالوا انا معكم‌. ما با شما هستيم‌. ايني‌ كه‌ خداي‌ تعالي‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد انما نحن‌ مستهزئون‌، اين‌ را ممكنه‌ زبانا نگند اينها، اما عملا اينها مستهزء آن‌ دستة‌ از خوبها هستند كه‌ توي‌ جلساتشون‌ شركت‌ مي‌كنند. اين‌ دلش‌ آنوره‌. قلبش‌ مريضه‌، اگر مريض‌ نيستي‌ توي‌ بيمارستان‌ چيكار ميكني‌؟ اگر حيوان‌ نيستي‌ توي‌ آخور چيكار ميكني‌؟ اگر تو حيوان‌ نيستي‌ سرت‌ را كردي‌ توي‌ آخور، كاه‌ چرا ميخوري‌؟ جو چرا ميخوري‌؟ حيوان‌. خوب‌ پس‌ با انسانها چيكار ميكني‌؟ ريشخندشون‌ كرديم‌. چه‌ مي‌فهمند ما كي‌ هستيم‌. من‌ خودم‌ در جاور يك‌ وقتي‌ داغ‌ يكي‌ از اهل‌ علم‌، حاج‌ آقاي‌ وثوق‌، خدا رحمتش‌ كنه‌، صبحهاي‌ پنجشنبه‌ و جمعه‌ اينجا منبر ميرفت‌، فوت‌ كرد. خدا رحمتش‌ كنه‌. ما آنجا دعوت‌ كرده‌ بود. ما رفته‌ بوديم‌ آنجا، باغ‌ بالا بود. پائين‌ خدمتون‌ عرض‌ شود كه‌ چيز بود. لب‌ رودخانه‌، يك‌ جائي‌، آنجا صداي‌ آهنگي‌ مي‌آد و به‌ حساب‌ خودم‌ گفتم‌ برم‌ نهي‌ از منكر بكنم‌. از آن‌ بالا نگاه‌ كردم‌. اِ. يكي‌ دو تا از آنهايي‌ كه‌ مي‌آيند مسجد ما پشت‌ سر ما نماز مي‌خونند، دارند قماربازي‌ مي‌كنند و آهنگ‌ هم‌ دارند مي‌زنند. اينقدر من‌ خجالت‌ كشيدم‌ كه‌ برم‌ جلو. از مسجديها، من‌ مي‌شناختمشون‌. الان‌ ممكنه‌ به‌ آن‌ رفقاشون‌ نگند كه‌ ما ابطحي‌ را توي‌ مسجد استهزائش‌ مي‌كنيم‌. اما زبان‌ تمام‌ سلولهاي‌ بدنشون‌ داره‌ اين‌ را ميگه‌. البته‌ ما او را طردش‌ كرديم‌، بيرونش‌ كرديم‌ همون‌ وقت‌. يعني‌ يك‌ جوري‌ باهاش‌ رفتار كردم‌ كه‌ ديگه‌ مسجد ما نياد. خودش‌ نفهميد. چون‌ نخواستم‌ بهرحال‌ آن‌ حيثيت‌ چيزش‌ پيش‌ من‌ از بين‌ بره‌. ولي‌ اگر يك‌ دونه‌ گناه‌ در خلوت‌ بكنيد، قرابتتون‌ را با خدا، با پيغمبر، با خوبان‌، با اولياء خدا قرابت‌ روحيتون‌ را قطع‌ كرديد و قرابت‌ ظاهريتون‌ را حفظ‌ كرديد. حالا بگيد كه‌ آقا، ميگه‌ دائيمه‌. از حالا به‌ بعد يا با او يا با من‌. چون‌ از آنور كه‌ كشيدي‌ از اينور قطع‌ ميشه‌. محدوده‌ اين‌ محبت‌.

 ذالقربي‌، صاحب‌ قرابت‌. در قرآن‌ مي‌خواستم‌ دربارة‌ معرفت‌ امام‌ من‌ دارم‌ صحبت‌ مي‌كنم‌. منتهي‌ اينها مقدماتي‌ است‌ براي‌ اصل‌ مطلب‌ كه‌ تذكراتش‌ لازمه‌. ذاالقربي‌ در قرآن‌ چند مورد آمده‌. قل‌ لا اسئلكم‌ عليه‌ اجرا الا المودة‌ ذالقربي‌. اين‌ يك‌ جا. قربا است‌. دوم‌ واعلموا انما غنمتم‌ من‌ شي‌ء فان‌ للله‌ خمسه‌ و لرسول‌ و لذي‌ القربي‌ و اليتامي‌ و المساكين‌ و ابن‌ السبيل‌. سوم‌ و آت‌ ذي‌ القربي‌ حقه‌. حالا ما در اينجا اگر اهل‌ ظاهر باشيم‌ در آن‌ دستة‌ آنوري‌ واقع‌ شديم‌ كه‌ هر چه‌ مي‌بينند به‌ ظاهر مي‌بينند. شما فكر نكنيد. اما گاهي‌ از همان‌ آدمهاي‌ خوبمون‌ هم‌، بيشتر به‌ خاطر اينكه‌ فاطمة‌ زهرا دختر پيغمبره‌، براش‌ گريه‌ مي‌كنند. نه‌ بخاطر اينكه‌ اين‌ حجت‌ خداست‌، اين‌ تالي‌ تلو رسول‌ اللهه‌. اين‌ اذيت‌ او اذيت‌ خداست‌. نميدونم‌، در بعد روحي‌ توجه‌ بهش‌ ندارند. من‌ مي‌خوام‌ اين‌ را امشب‌ براتون‌ اثبات‌ كنم‌. حالا در اينجا هر دوش‌ با هم‌ شده‌. و آت‌ ذي‌ القربي‌ حقه‌. يقين‌ بدونيد اگر فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها اين‌ مقام‌ و عصمت‌ و عظمت‌ و اين‌ مقام‌ روحي‌ را نميداشت‌، يك‌ فرزند معمولي‌ بود. خدا كلمة‌ قربي‌ را بهش‌ اطلاق‌ نميكرد. مثل‌ نستجير بالله‌، مثل‌ پسر نوح‌. آنجا مي‌بينيد ديگه‌، همين‌ خدا گفته‌ انه‌ ليس‌ من‌ اهلك‌. حتي‌ قربي‌ كه‌ نيست‌، حضرت‌ نوح‌ اينقدرها جاهل‌ به‌ قول‌ يك‌ كسي‌، اينقدر چيز نبود كه‌ بگه‌ اين‌ از اقرباي‌ منه‌، نه‌، قرابت‌ را نگفت‌. گفت‌ كه‌ اهل‌ منه‌. اهل‌ خيلي‌ فاصله‌اش‌ بيشتره‌. مثلا فرض‌ كنيد يك‌ كسي‌ ممكنه‌ اهل‌ يك‌ چيزي‌ باشه‌ ولي‌ قرابت‌ نداشته‌ باشه‌. مثلا توي‌ خونة‌ انسان‌، انسان‌ به‌ نوكرش‌، به‌ كلفتش‌ ميگند اهلش‌. گفتم‌ در آيات‌ قرآن‌ هست‌. زن‌ را كه‌ مكرر گفتند اهل‌. حضرت‌ موسي‌ ميگه‌ قال‌ لاهلهم‌ كسوء اني‌ آنست‌ نارا. شايد بيشتر از ده‌ مورد. به‌ ورثه‌ ميگن‌ اهل‌. به‌ خلاصه‌ به‌ خيلي‌ها ميگن‌ اهل‌. اما ذي‌ القربي‌ حتما بايد قرابت‌ معنوي‌ داشته‌ باشه‌. يعني‌ روحش‌ نزديك‌ باشه‌. چون‌ خدا مثل‌ ماها نيست‌ كه‌ به‌ جنبه‌هاي‌ ظاهري‌ اهميت‌ بده‌. مي‌بينيد اين‌ سلاطين‌ وقتي‌ يك‌ سلطاني‌ از يك‌ مملكتي‌ مي‌آد توي‌ يك‌ مملكت‌ ديگه‌، البته‌ طاغوتي‌ها اينجورند. خدا را شكر كه‌ اين‌ رئيس‌ جمهورهاي‌ ما روحاني‌ هستند، لباسشون‌ را نمي‌تونند تغيير بدهند. بايد آن‌ رنگ‌ لباس‌ ميهمان‌ را ميزبان‌ داشته‌ باشه‌. رنگ‌ كراوات‌ او را بايد اين‌ داشته‌ باشه‌. بايد خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ قيافة‌ او را، من‌ مكرر در زمان‌ شاه‌ ديده‌ بودم‌ كه‌ رئيس‌ جمهور آمريكا آمده‌ بود، اينها دوتا لباسهاشون‌ انگار اصلا داده‌ بودند هر دو به‌ يك‌ جا دوخته‌ بودند. بينيد اينها آدمهاي‌ ظاهري‌ هستند. قرابتها را با ظاهر بوجود مي‌آورند. از، اينها لباسيند. يك‌ عده‌ هستند بدنيند. اينها يك‌ پرده‌ جلوترند. يك‌ دسته‌ هستند روحيند. آن‌ قرابت‌ روحي‌، آخه‌ شما اين‌ حتي‌ در پشت‌ جلد كتابي‌ من‌ ديدم‌ نوشته‌، انسان‌ روح‌ است‌ نه‌ جسد. شما روحيد، اين‌ شخصيت‌ شما كه‌ اينجا دور هم‌ نشستيد، شخصيتهاي‌ روحيست‌. الان‌ هم‌ حقش‌ اينه‌ كه‌ ما بگيم‌ يك‌ عده‌ ارواح‌ ما دور هم‌ نشستيم‌. دليلش‌ اينه‌ اگر يك‌ نفر اينجا خوابش‌ ببره‌ ميگن‌ تو توي‌ جلسه‌ نبودي‌. مي‌بينيد. ميگن‌ آقا ما اين‌ حرف‌ را از شما نشنيديم‌. ميگم‌ تو خواب‌ بودي‌ توي‌ جلسه‌ نبودي‌. اصل‌ روحه‌ و قرابت‌ هم‌ بايد قرابت‌ روحي‌ باشه‌. يكي‌ آية‌ و آت‌ ذي‌ القربي‌ حقه‌. مي‌بينيد اينجا بر خلاف‌ آنچه‌ كه‌ در كتب‌ تاريخ‌ نوشتند متأسفانه‌، همه‌ مفسرين‌، حتي‌ سني‌ها نوشتند كه‌ ذي‌ القربي‌ اينجا منظور فاطمة‌ زهراست‌ و حقه‌ هم‌ يعني‌ فدك‌ را بهش‌ بديد. اينجا دو جمله‌ هست‌، دو مطلب‌ هست‌ كه‌ هردوش‌ بر خلاف‌ آن‌ چيزي‌ است‌ كه‌ در، بعضي‌ افراد ظاهر بين‌ نوشته‌اند. البته‌ اصل‌ روايات‌ اشتباه‌ نداره‌. آنها توجيه‌ داره‌. ولي‌ برداشت‌ بعضي‌ها اشتباه‌ بوده‌. فدك‌ را حق‌ زهراست‌، بهش‌ بده‌. يكي‌ حقه‌ ميگه‌. اين‌ يكي‌. حالا بايد ببينيم‌ چرا حق‌ زهرا بوده‌. يكي‌ هم‌ اينكه‌ پيغمبر بهش‌ در زمان‌ حيات‌ بخشيده‌. يعني‌ بهش‌ داده‌ كه‌ ارث‌ نيست‌. و حال‌ اينكه‌ ما ميگيم‌ كه‌ حضرت‌ زهرا آمد براي‌ گرفتن‌ فدك‌ و عبارت‌ ديگه‌ آمد براي‌ گرفتن‌ ارثش‌. و بحث‌ هم‌ توي‌ مسجد دربارة‌ ارث‌ ميكنه‌. كه‌ حالا اين‌ بحثي‌ داره‌ كه‌ چرا حالا حضرت‌ زهرا بحث‌ ارث‌ كرد؟ آنها رفتند يك‌ مثل‌، معروف‌ است‌ كه‌ به‌ مرگ‌ بگير تا به‌ تب‌ راضي‌ بشه‌، آن‌ بي‌ انصافها گفتند اصلا ارث‌، حتي‌ تو بايد اگر فرشي‌ از پيغمبر توي‌ خانه‌ات‌ هست‌، بايد اينهم‌ مصادره‌ بشه‌. رفته‌ بودند از آنجا بحث‌ مي‌كردند. حضرت‌ زهرا هم‌ از نظر بحثي‌ رفته‌ بود همانجا را ميزد. آخه‌ يك‌ چيز، دائرة‌ وسيعتري‌ را اگر در بحث‌ عنوان‌ شد كه‌ اين‌ چيزي‌ را هم‌ كه‌ مشكوكه‌، اين‌ را هم‌ بگيره‌، بايد در همان‌ دائره‌ با طرف‌ مقابل‌ بحث‌ كرد. اگر اونها حرفشون‌ را اثبات‌ مي‌كردند كه‌ پيغمبر ارث‌ نمي‌گذاره‌ حتي‌ مي‌آمدند فرش‌ خانة‌ فاطمة‌ زهرا را هم‌ مي‌بردند. حتي‌ هر چه‌ داشت‌، علي‌ كه‌ چيزي‌ نداشت‌. پيغمبر بهشون‌ داده‌ بود. اينها هم‌ همه‌ ارث‌ رفته‌ بايد برد. و نهايت‌ درجة‌ اذيت‌ را مي‌كردند. فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليه‌ در اون‌ بعد بحث‌ مي‌كنه‌ در هيچ‌ جا نداره‌ كه‌ فدك‌ ارثه‌ منه‌ بايد به‌ من‌ برگردونيد اين‌ را اشتباه‌ نكنيد اگر خواستيد نقل‌ كنيد هيچ‌ جا نگفته‌ كه‌ فدك‌، بگه‌ فدك‌ ارث‌ منه‌. فدك‌ ملك‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليه‌ است‌.چون‌  در جنگ‌ خيبر پيغمبر اين‌ زمين‌ را از يهوديها گرفت‌ يعني‌ يهوديها تصرف‌ كرده‌ بودند مال‌ پيغمبر اكرم‌ بود از اول‌ خدا خلق‌ كرده‌ تمام‌ كرة‌ زمين‌ را براي‌ پيغمبر. يهوديها اين‌ را گرفتند و اين‌ را به‌ وسيلة‌ به‌ اصطلاح‌ كارشون‌ قرار داده‌ بودند. اين‌ را گرفته‌ و حق‌ زهراست‌. چرا حق‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها؟ ميگه‌ حقش‌ را بهش‌ بديد. شما فرض‌ كنيد يك‌ ملك‌ بزرگي‌ داشته‌ باشيد يكي‌ بگه‌ حق‌ او را بهش‌ بديد. حقي‌ نداره‌. حق‌ زهراست‌. چون‌ بعد از، اين‌ را بدونيد، بعد از پيغمبر بقاء دين‌ حق‌ زهرا بود، نگهداري‌ دين‌ بعهدة‌ زهرا بود. فرزند پيغمبره‌ از نظر بعد بدني‌. از نظر روحي‌ هم‌ كه‌ از فرزند فرزندتر. و بايد دستش‌ در مال‌ دنيا باز باشه‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ در بعد دنيايي‌ چون‌ با ما مي‌خواد زندگي‌ بكنه‌ بايد، و ما عقلمون‌ نميرسه‌ اگر فاطمة‌ زهرا خليفة‌ پيغمبر شد عقلمون‌ نميرسه‌، خيال‌ مي‌كنيم‌ مثلا هر زني‌ بايد بياد حكومت‌ را بعهده‌ بگيره‌ از اينجهت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ امامت‌ و حكومت‌ را و خلافت‌ را به‌ او دادند. و الا روح‌ فاطمة‌ زهرا كمتر از روح‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نيست‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ هم‌ روحش‌ زيادتر از فاطمة‌ زهرا نيست‌. اگر فاطمة‌ زهرا زن‌ نبود، يقينا خلافت‌ مال‌ او بود. و اگر، مي‌پرسند زن‌ مگه‌ چيكار كرده‌؟ زن‌ براي‌ اينكه‌ بايد در كارهاي‌ خاصي‌ دخالت‌ بكنه‌ و نبايد در كارهاي‌ اجتماعي‌، حكومت‌ دخالت‌ بكنه‌ حتي‌ فاطمة‌ زهرا. ميگيم‌ فاطمة‌ زهرا را اگر پيغمبر اين‌ برنامه‌ را بهش‌ ميداد، بقيه‌ ميگفت‌ كه‌ اگر ز باغ‌ رعيت‌ ملك‌ خورد سيبي‌، برآورند غلامانش‌ درخت‌ از بيخ‌. ميگه‌ ما يادمونه‌ زمان‌ مرحوم‌ آقاي‌ حائري‌، يعني‌ من‌ يادم‌ نيستش‌، نقل‌ مي‌كردند چون‌ نزديك‌ بوديم‌ به‌ آن‌ زمان‌، زمان‌ رضاشاه‌ واقع‌ شده‌ بود. ايشان‌ گردي‌ صورت‌ و دست‌ را جايز مي‌دونست‌ كه‌ از زن‌ ديده‌ بشه‌. گردي‌ صورت‌. رضاشاه‌ هر كاري‌ كرد كه‌ شما اين‌ را بنويس‌، فتوا بده‌، فتواته‌ كه‌، بنويس‌. گفت‌ نه‌. توي‌ رساله‌اش‌ هم‌ نوشت‌ كه‌ احتياط‌ وجوبي‌ اين‌ است‌ كه‌ صورت‌ پوشيده‌ باشد. از ايشان‌ پرسيدند چرا نمي‌نويسي‌، فتوات‌، حكم‌ خدا اينه‌ بنظر شما. فرمود كه‌ من‌ اگر گفتم‌ گردي‌ صورت‌ اشكالي‌ نداره‌ آنها لخت‌ مي‌آن‌ بيرون‌. اينجوريه‌. يه‌ مرجع‌ تقليد بايد خيلي‌ حواسش‌ جمع‌ باشه‌. يك‌ روحاني‌ بايد خيلي‌ حواسش‌ جمع‌ باشه‌. يك‌ آدم‌ مسلمان‌ خيلي‌ حواسش‌، اگر يك‌ كاري‌ كوچكي‌ بكنه‌ بقيه‌ ديگه‌، حالا آن‌ تعبير خدا رحمتش‌ كنه‌، مرد بزرگواري‌ بود يزدي‌ بود. تعبير خيلي‌ تندي‌ كرده‌ بود، من‌ آن‌ را اينجا نميخوام‌ عرض‌ كنم‌، گفته‌ بوديم‌ اگر صورتش‌ را بگيم‌ اشكال‌ نداره‌ او كجاش‌ را هم‌ باز ميكنه‌! اينجوريه‌. ماها بايد بدانيم‌ كه‌ اگر پيغمبر اكرم‌، شما آنوقت‌ نگيد كه‌ پيغمبر، علي‌ بن‌ ابيطالب‌ مثلا بهتر از فاطمة‌ زهرا بود بخاطر اينكه‌ خليفة‌ پيغمبره‌، جانشين‌ پيغمبر. نه‌. رعايت‌ اين‌ جهت‌ شده‌. چون‌ تمام‌ اعمال‌ پيغمبر براي‌ ديگران‌ سرمشقه‌. خدا گفته‌ كه‌ و لكم‌ في‌ رسول‌ الله‌ اسوة‌ حسنه‌. نمي‌خوام‌ با اين‌ كلامم‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ را خداي‌ نكرده‌ پايين‌، نستجير بالله‌، نه‌، مساوي‌. تمام‌ اين‌ چهارده‌ معصوم‌ عليهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ همه‌ مساويند، يكيند. و از نظر قرابت‌ بدني‌ فاطمة‌ زهرا به‌ پيغمبر نزديكتره‌ تا علي‌ بن‌ ابيطالب‌. اين‌ را كه‌ نمي‌تونيم‌ منكر شيم‌. كلمة‌ و آت‌ ذي‌ القربي‌، من‌ ببينيد مي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ پيغمبر ذي‌ القرباش‌ كيه‌؟ فاطمة‌ زهرا. چرا قرابت‌ داره‌؟ بخاطر جنبه‌هاي‌ روحي‌. حالا اگر فاطمة‌ زهرا نعوذ بالله‌، نعوذ بالله‌ مثل‌ بچه‌هاي‌ ديگه‌ بود. خدا نميگفت‌ ذي‌ القربا. اين‌ يكيش‌.

 محل‌ دومي‌ كه‌ ذي‌ القربا گفتند، خداي‌ تعالي‌ در يك‌ آية‌ ديگه‌ گفته‌ و اعلموا انما غنمتم‌ من‌ شي‌ء و ان‌ لله‌ خمسا. بدانيد هر چيزي‌ را كه‌، هر فايده‌اي‌ كه‌ برديد، سرمايه‌اتون‌ فايدة‌ زندگيتونه‌، منافعتون‌ فايدة‌ زندگيتونه‌، هر كس‌ ما وراء معونه‌، يعني‌ بيشتر از معونه‌اش‌ هر چي‌ داشته‌ باشه‌، غنمتم‌ اين‌ سني‌هاي‌ احمق‌، كلمة‌ غنيمت‌ كه‌ مي‌آد خيال‌ مي‌كنند غنايم‌ جنگيه‌. نه‌. غنيمت‌ در فارسي‌ يعني‌ هر بهره‌اي‌ از هر چيزي‌ برديد، استفاده‌ برديد. بهره‌اي‌ برديد. غنايم‌ جنگي‌ اگر گفتند غنائم‌ دار الحرب‌ يعني‌ غنائم‌ جنگي‌. و احمق‌تر از آن‌ سني‌ها اين‌ شيعه‌هايي‌ هستند كه‌ ميگن‌ كلمة‌ غنمتم‌ يعني‌ اگر توي‌ جنگ‌ غنيمتي‌، توي‌ كتاب‌ نوشتندها، من‌ همانجا نوشتم‌ غنمتم‌ نميگه‌، غنمتم‌ من‌ شي‌ء، هر بهرة‌، آخه‌ غنمه‌ عربيه‌. غنمتم‌ عربيه‌. فارسيش‌ چي‌ ميشه‌؟ بهره‌. استفاده‌ كرديد از هر چيزي‌. نه‌ از جنگ‌. من‌ شي‌ء از هر چيزي‌ استفاده‌اي‌ به‌ دستتون‌ آمد و ان‌ لله‌، مال‌ خداست‌، لله‌ خمسه‌، خمسش‌. يعني‌ پنج‌ قسمتش‌ مي‌كنيد دقيق‌. پنج‌ قرانه‌ يك‌ قرانش‌. پنج‌ تومنه‌ يك‌ تومانش‌. پنج‌ ميليون‌ تومانه‌ يك‌ ميليون‌ تومانش‌. خمسه‌. و للرسول‌، اول‌ مال‌ خداست‌، بعد مال‌ پيغمبر، يعني‌ يك‌ بخشش‌ مال‌ خداست‌، يك‌ بخشش‌ مال‌ رسول‌، همين‌ خمس‌ها، همين‌ پنج‌ يك‌ بايد شش‌ قسمت‌ بشه‌. براي‌ خدا، براي‌ پيغمبر، براي‌ ذي‌ القربي‌، شما ميگيد چيه‌ ذي‌ القربا اينجا؟ و لذي‌ القربا در اينجا ائمة‌ اطهار عليهم‌ السلام‌. حضرت‌ امير المؤمنين‌ اينجاست‌، ذي‌ القرباست‌. علي‌ بن‌ ابيطالب‌ به‌ پيغمبر فاصله‌اش‌ پسرعمويند، زياده‌. عباس‌ عموي‌ پيغمبره‌، جزو ذي‌ القرباي‌ اين‌ آيه‌ نيست‌. خيلي‌ عجيبه‌ها. شما برداريد تفاسير را نگاه‌ كنيد. عموي‌ پيغمبر جزو، چون‌ در وقتي‌ اين‌ آيه‌ نازل‌ شد عباس‌ بود. عموي‌ پيغمبر جزو ذي‌ القربا نيست‌. اينجا مي‌خوام‌ براتون‌ يك‌ مسئلة‌ مهمي‌ را روشن‌ كنم‌. نميدونم‌ حالا چقدر انشاء الله‌ ميگيريد كه‌ همة‌ فرمايشات‌ پروردگار آمده‌ روي‌ قرابت‌ روحي‌. قرابت‌ جسمي‌ خيلي‌ جزئيه‌ در مقابل‌ قرابت‌ روحي‌. عمو ذي‌ القربا نيست‌. پسر عمو هم‌ پيغمبر زياد داشت‌. اينهمه‌ عمو داشت‌، ده‌ تا عمو داشت‌، خدمت‌ شما عرض‌ شود كه‌ پسر عمو هم‌ طبعا زياد داشته‌. اينقدر هم‌ پسرعموهاي‌ ديگه‌ عوضي‌ هستند كه‌ اصلا اسمي‌ ازشون‌ در تاريخ‌ زياد برده‌ نشده‌. حالا خود عباس‌ كي‌ بود؟ اين‌ بني‌ العباس‌ هم‌ جزو، حالا آنها خودشون‌ استدلال‌ مي‌كردند. ببينيد آدمهايي‌ كه‌ ظاهربينند چه‌ جوريند. هميشه‌. خلفاي‌ عباسي‌ ظاهربينند. آمده‌ به‌ موسي‌ بن‌ جعفر ميگه‌ خلافت‌ حق‌ ماست‌. ببينيد موسي‌ بن‌ جعفر چي‌ ميگه‌. ميگه‌ چطور؟ هارون‌ ميگه‌ كه‌ بعد از پيغمبر اگر كسي‌ بخواد ارث‌ پيغمبر را ببره‌، عمو جلوتره‌ يا پسر عمو؟ جواب‌ چيه‌؟ مسلما عمو مقدمه‌ و جد ما كه‌ عموي‌ پيغمبر بود، بعد از پيغمبر زنده‌ بود و جد شما كه‌ عموي‌ پيغمبر بود، ابي‌ طالب‌، زنده‌ نبود و پسرش‌ زنده‌ بود. خلافت‌ به‌ كدوم‌ يكي‌ از اين‌ دو تا ميرسه‌؟ ببينيد هارون‌ الرشيد يك‌ استدلال‌، براي‌ آدمهاي‌ اهل‌ جسمانيت‌ خيلي‌ استدلال‌ قويه‌. خوب‌ عمو هست‌، چرا به‌ پسر عمو خلافت‌ را بدهند. وليه‌ عمو. حضرت‌ وارد ميشه‌ توي‌ يك‌ مسئلة‌ خيلي‌ حساسي‌ كه‌ از آية‌ قرآن‌ استدلال‌ ميكنه‌ كه‌ هم‌ او مي‌لرزه‌. ميگه‌ اين‌ را به‌ مردم‌ ميگي‌ تو؟ مي‌فرمايد نه‌، كسي‌ با ما تماس‌ نميگيره‌ ما حرف‌ باهاش‌ بزنيم‌. ميگه‌ پيغمبر وقتي‌ مهاجرت‌ كرد عباس‌ باهاش‌ مهاجرت‌ نكرد. ميخواد بگه‌ عباس‌ باهاش‌ هماهنگ‌ نبود. اين‌ بعد دومه‌، اول‌ كه‌ ميگه‌ من‌ نزديكترم‌، از نظر بدني‌ هم‌ من‌ نزديكترم‌، چون‌ فرزندش‌ هستم‌. اين‌ را حالا من‌ نوشتم‌ و گفتم‌، اين‌ از نظر بعد بدني‌ كه‌ ميگه‌ من‌ فرزندش‌ هستم‌، بهرحال‌ اگر پيغمبر زنده‌ بشه‌ و اينها، اين‌ بحثها تموم‌ ميشه‌، بعد ميگه‌ كه‌ عموي‌ ما با پيغمبر مهاجرت‌ نكرد. بعد روحي‌ نداشت‌ به‌ تعبير من‌. بعد روحي‌ نداشت‌. دقت‌ فرموديد. و خداي‌ تعالي‌ ميگه‌ كه‌ در كساني‌ كه‌ مهاجرت‌ با پيغمبر نمي‌كنند، اين‌ آية‌ قرآنه‌ حالا اصل‌ آيه‌ يادم‌ بياد خوبه‌ كه‌ كساني‌ كه‌، حالا ترجمه‌ بكنم‌ براتون‌، كساني‌ كه‌ با پيغمبر مهاجرت‌ نميكنند از ولايت‌ پيغمبر چيزي‌ به‌ آنها نميرسه‌. يعني‌ ارتباط‌ روحي‌ عباس‌ با پيغمبر ضعيف‌ بود. مثل‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ نبود كه‌ حضرت‌ رسول‌ اكرم‌ در خارج‌ شهر مدينه‌ بايسته‌، بگه‌ تا علي‌ نياد و فاطميات‌ را نياره‌، من‌ وارد مدينه‌ نمي‌شوم‌. آن‌ ارتباط‌ روحي‌ كه‌ ميره‌ جاي‌ پيغمبر ميخوابه‌، وسيلة‌ حركت‌ رسول‌ الله‌ را فراهم‌ ميكنه‌. بعدش‌ هم‌ خودش‌ را ميرسونه‌ به‌ پيغمبر. اين‌ ارتباط‌ روحي‌ علي‌ بهتر بود از عباس‌. و اين‌ ارتباط‌ ارزش‌ داره‌. دقت‌ كرديد. در اينجا مي‌فرمايد كه‌ قربا. بعله‌ خمسه‌ لله‌ و لرسوله‌ و لذي‌ القربي‌. امامه‌. ميگيد سهم‌ امام‌. كه‌ خدا كه‌ حقش‌ را ميده‌ به‌ پيغمبر، پيغمبر هم‌ از دنيا ميره‌ حقش‌ را ميده‌ به‌ امام‌، در زمان‌ حضرت‌ امير المؤمنين‌ مال‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ بود اين‌ سه‌ سهم‌. در زمان‌ امام‌ حسن‌ مال‌ حضرت‌ مجتبي‌ بود اين‌ سه‌ سهم‌. الان‌ كه‌ اين‌ سه‌ سهم‌ مال‌ حضرت‌ بقية‌ الله‌ ارواحنا فداه‌ است‌. ديگه‌ بعد نميگه‌ ذي‌ القربا. آخه‌ ما سيدها هم‌ ذي‌ القرباي‌ پيغمبريم‌ از نظر ماها. بعد نميگه‌ ذي‌ القربي‌. و اليتامي‌. ذي‌ القربا را تمامش‌ كرد. ذي‌ القرباي‌ روحي‌ اينها كه‌ همه‌اشون‌ نيستند كه‌. بعد ميگه‌ و اليتامي‌. منتهي‌ تفسير آمده‌ ميگه‌ يتاماي‌ از سادات‌. و المساكين‌، مسكينهاي‌ از سادات‌. و ابناء السبيل‌. درماندگان‌ توي‌ مسافرت‌ از سادات‌. ببينيد، اينجا اين‌ آيه‌ خوب‌ روشن‌ ميكنه‌ كه‌ ذي‌ القربا را به‌ بعد جسمي‌ نميگن‌. به‌ بعد روحي‌ بيشتر ميگن‌.

 آية‌ سوم‌ الا المودة‌ ذي‌ القربي‌. بگو اي‌ پيغمبر كه‌ من‌ از تمام‌ اين‌ زحماتم‌ در دنيا اجري‌ نمي‌خوام‌ مگر مودت‌ به‌ قرباي‌ من‌. اينجا قربا با آن‌ دو تا آيه‌ يك‌ فرقكي‌ داره‌. لذا يك‌ خورده‌اي‌ شهودش‌ بيشتره‌. اينجا ذي‌ القربا. آنجا قرباي‌ تنهاست‌. حالا ميگيد ذي‌ القربا با قربا چه‌ فرق‌ ميكنه‌؟ من‌ اينها را بايد براي‌ يك‌ حالا شما ميگيد فلاني‌ دنبال‌ يك‌ عده‌ طلابه‌ كه‌ به‌ حد اجتهاد رسيده‌ باشند اين‌ مسائل‌ را من‌ بگم‌ها. چون‌ خيلي‌ دقيقه‌. ولي‌ خوب‌ شما الحمدلله‌ خيلي‌ جنبه‌هاي‌ روحيتون‌ خوب‌ هست‌ و منهم‌ الحمدلله‌ خداي‌ تعالي‌ لطف‌ كرده‌ همين‌ مسائل‌ علمي‌ را ميتونم‌ ساده‌ بگم‌. و الا خوب‌ فضلايي‌ در مجلس‌ هستند ميدونند اينها حتي‌ مطرح‌ نشده‌ در بعضي‌ از كتابها. خوب‌. چرا اينجا گفت‌ قربا؟ آنجا قربا كه‌ گفت‌ در مرحلة‌ اول‌ قرابت‌ روحي‌ را ميگيره‌. شما با اين‌ كار واجبه‌، دقت‌ كنيد، واجبه‌ كه‌ هر كس‌ قرابت‌ روحي‌ با پيغمبر داره‌ دوستش‌ داشته‌ باشيد. هر كس‌. در درجة‌ اول‌ معصومينند. كه‌ قرابت‌ روحيشون‌ صددرصده‌. متوجه‌ شديد. صددرصد. بعد اولياء خدا هستند. شما نمي‌تونيد پيغمبر را دوست‌ داشته‌ باشيد، مسلمان‌ باشيد، و اولياء خدا را دوست‌ نداشته‌ باشيد. اولياء خدا هستند كه‌ پنجاه‌ درصد، چون‌ آنجا خيلي‌ بلنده‌ من‌ ميگم‌ پنجاه‌ درصد، و الاّ نود درصد. پنجاه‌ درصد. و فرزندان‌ پيغمبر چون‌ ده‌ درصده‌. البته‌ غير از اولياء خداشونها، اين‌ كه‌ دو جانبه‌ است‌. اين‌ ده‌ درصده‌. همه‌ را بايد دوست‌ داشته‌ باشيد. همه‌ را بايد دوست‌ داشته‌ باشيد. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ اينها قرابت‌ دارند، نزديكند. شما بگيد من‌ سلمان‌ را دوست‌ ندارم‌. اجر پيغمبر را از بين‌ برديد. ميگيد نه‌ من‌ الان‌ اثبات‌ ميكنم‌. اجر پيغمبر را از بين‌ برديد. اين‌ حرفهايي‌ كه‌ من‌ ميزنم‌ شما نزنيد به‌ جهت‌ اينكه‌ نمي‌تونيد خوب‌ سر و تهش‌ را جمع‌ كنيد. اين‌ را يادتون‌ باشه‌ها. براي‌ اينكه‌ پيغمبر زحمت‌ كشيده‌ اين‌ سلمان‌ را از بت‌ پرستي‌ آوردتش‌ اينجا، تو دوستش‌ نداري‌. اين‌ زحمات‌ پيغمبر را بي‌ اجر گذاشتي‌. ببينيد اين‌ حسابه‌ها. شما يك‌ شاگرد خوبي‌ داشته‌ باشيد، خوب‌ بهش‌ تعليمات‌ حرفه‌اتون‌ را، برنامه‌اتون‌ را داده‌ باشيد. يكي‌ بياد بگه‌ من‌ از اين‌ خوشم‌ نمي‌آد. اجر شما را از بين‌ برده‌. خوب‌ من‌ اينهمه‌ زحمت‌ كشيدم‌ براي‌ اين‌. براي‌ چي‌ خوشت‌ نمي‌آد؟ يك‌ استاد دانشگاه‌، يكي‌ از اين‌ شاگردان‌ را خوب‌ تربيت‌ كرده‌. يك‌ پزشك‌ خوبي‌ مثلا تحويل‌ داده‌. شما بگيد من‌ از اين‌ بدم‌ مي‌آد. زحمت‌ او را از بين‌ برديد. ببينيد خيلي‌ روشنه‌ها. مي‌خوام‌ بگم‌ اون‌ در جاي‌ خودش‌، ايني‌ كه‌ مي‌بينيد در روايات‌ ميگن‌ منظور اولاد پيغمبر، به‌ جهت‌ اينكه‌ اولاد پيغمبر چسب‌ مي‌خواد كه‌ بچسبونند و الاّ اولياء خدا سر جاي‌ خودشه‌. شاگردان‌ مكتب‌ پيغمبر را بايد انسان‌ دوست‌ داشته‌ باشه‌، واجبه‌. شما به‌ مجرد اينكه‌ گفتيد يكي‌ از ثابت‌ بشه‌ كه‌ اين‌ از اولياء خداست‌ و اقتدا به‌ پيغمبر كرده‌ و شاگرد خوب‌ پيغمبره‌. سلمان‌ ديگه‌. شما تا گفتيد من‌ اين‌ را دوست‌ ندارم‌، زحمت‌ پيغمبر را از بين‌ برديد، اجر پيغمبر را از بين‌ برديد.

 و امّا اگر كه‌، لذا اينجا ميگه‌ قربا. و ائمة‌ اطهار هم‌ در مرحلة‌ اول‌ هستند. چون‌ شامل‌ آنها قطعا ميشه‌. به‌ جهت‌ اينكه‌ فاطمة‌ زهرا، علي‌ بن‌ ابيطالب‌، هم‌ قرابت‌ روحي‌ دارند هم‌ قرابت‌ جسمي‌. و تمام‌ سادات‌ را شامل‌ ميشه‌. و در روايات‌ اشاره‌ به‌ سادات‌ شده‌. براي‌ اينكه‌ ببينيد ماها اولياء خدا عقلمون‌ ميرسه‌ كه‌ بايد دوستشون‌ داشته‌ باشيم‌. يعني‌ اگر هم‌ نفهميم‌ اصلا توي‌ برنامه‌ها نيستيم‌. اولياء خدا را ما عقلمون‌ ميرسه‌ كه‌ بايد دوستشون‌ داشته‌ باشيم‌. بشينيد خودتون‌ ده‌ تا مثال‌ بزنيد. يك‌ شاگردي‌ در يك‌ مغازه‌اي‌ خوب‌ كار استادش‌ را ياد گرفته‌ و اينهم‌ زياد روي‌ اون‌ زحمت‌ كشيده‌. يك‌ نفر بياد بگه‌ من‌ اين‌ را دوستش‌ ندارم‌، بيرونش‌ كن‌، به‌ درد نميخوره‌، ميگه‌ آقا زحمات‌ ما را تو از بين‌ بردي‌. اينجوريه‌ ديگه‌. اين‌ اجر پيغمبر با دوست‌ نداشتن‌ سلمان‌ شما از بين‌ برديد. اين‌ عقليه‌، اين‌ را مي‌فهميد، اين‌ گفتن‌ نداره‌، بحث‌ نداره‌.

 اما بحث‌ در آنجائي‌ است‌ كه‌ يك‌ سيد، خدمتتون‌ عرض‌ شود كه‌ باصطلاح‌ معصيتكار كافري‌ را، اينجا را انسان‌ ميگه‌ دليلي‌ نداره‌ كه‌ من‌ دوستش‌ داشته‌ باشم‌. ميگن‌ نه‌. اين‌ نسب‌ با نسبهاي‌ ديگه‌ فرق‌ ميكنه‌. متوجه‌ شديد. با نسبهاي‌ ديگه‌ فرق‌ ميكنه‌ و در كل‌ حسب‌ و نسب‌ منقطع‌، هر حسبي‌ و نسبي‌ را چيزهايي‌ قطع‌ ميكنه‌. مثلا نافرماني‌ پدر اين‌ را از فرزندي‌ ساقطش‌ ميكنه‌. همانطوري‌ كه‌ پسر نوح‌ را از نوح‌ ساقطش‌ كرد. اينها را قطع‌ ميكنه‌. كل‌ حسب‌ و نسب‌ منقطع‌. يا در دنيا منقطع‌ ميشه‌ يا در قيامت‌. قيامت‌ آخرشه‌ كه‌ منقطع‌ ميشه‌. يك‌ كسي‌ مثلا پدر ده‌ پشت‌ قبلش‌ يكي‌ از علما بوده‌. حالا اين‌ ديگه‌ نميگه‌ من‌ ده‌ پشت‌ قبلم‌، اين‌ ديگه‌ قطع‌ شده‌. اما اگر دو پشت‌ قبلش‌ از علما بوده‌، ميگه‌ من‌ نوة‌ فلاني‌ هستم‌. هنوز قطع‌ نشده‌. بعضي‌ها بيشتر طول‌ ميكشه‌. مثلا بني‌ اسد، اينها چون‌ كار مهمي‌ كردند هنوز هم‌ هست‌. اينها ميگن‌ ما جزء بني‌ اسديم‌. و حال‌ اينكه‌ شايد از آنوقت‌ تا حالا سي‌ پشت‌، سي‌ و چند پشت‌ فاصله‌ پيدا كرده‌. در عين‌ حال‌ چون‌ بدن‌ سيد الشهدا را دفن‌ كردند براشون‌ اهميت‌ داره‌.

 و در قربايي‌ كه‌ هست‌، در خصوص‌ پيغمبر حتي‌ روز قيامت‌ هم‌ قطع‌ نميشه‌. چرا؟ به‌ جهت‌ اينكه‌ خود پيغمبر عظمتش‌ زياده‌. و اين‌ هم‌ محبت‌ ذي‌ القربا هم‌ واجبه‌. حالا ذي‌ القربا عقلمون‌ و درايتمون‌ و فهممون‌ و دركمون‌ ميگه‌ اولياء خدا، آنهائي‌ كه‌ صددرصد اقتدا به‌ پيغمبر كردند. آنهائي‌ كه‌ پنجاه‌ درصد باصطلاح‌ فاعينونني‌ بورع‌ و اجتهاد به‌ من‌ كمك‌ كنيد، شما هم‌ خودتون‌ را شبيه‌ به‌ من‌ كنيد، شما مثل‌ من‌ نمي‌تونيد عبادت‌ كنيد ولي‌ شبيه‌ پيغمبر، شبيه‌ به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ خودشون‌ را كردند و از اولياء خدا شدند. اينها را بايد دوست‌ داشت‌. و فرزندان‌ پيغمبر هم‌ كه‌ عقلمون‌ نميگه‌ چرا بايد دوست‌ داشته‌ باشيم‌، آنها را هم‌ بايد دوست‌ داشت‌. و لذا اجر رسالت‌ پيغمبر محبت‌ به‌ خاندان‌ پيغمبره‌. امروز طول‌ كشيد يك‌ قدري‌ ولو يكساعت‌ بيشتر طول‌ نكشيد. ولي‌ خوب‌ به‌ بقيه‌اشون‌ بخواهيم‌ بپردازيم‌ طولاني‌ ميشه‌.

 آنوقت‌ شما اگر در زير اين‌ آسمان‌ كبود، تحقيق‌ كنيد، قريبتر، قريب‌ با قاف‌، يعني‌ نزديكتر، از فاطمة‌ زهرا به‌ پيغمبر بعد از وفات‌ پيغمبر كسي‌ نبود. چه‌ در بعد روحي‌، چه‌ در بعد جسمي‌. غالبا منبريها، آخوندها، خوب‌ در بعد جسميش‌ حرف‌ مي‌زنند. خوب‌ اين‌ مال‌ آنها. شماها كه‌ يك‌ خورده‌اي‌ حالا متوجه‌ بعضي‌ از مسائل‌ شديد، در بعد روحي‌. خوب‌ به‌ فاطمة‌ زهرا كسي‌، به‌ پيغمبر كسي‌ از فاطمة‌ زهرا نزديكتر نبود. و قطعا اين‌ آيه‌ كه‌ قل‌ لا اسئلكم‌ عليه‌ اجرا، اگر هيچ‌ كسي‌ انسان‌ قبول‌ نداشته‌ باشه‌، بايد فاطمة‌ زهرا را در اين‌ آيه‌ قبول‌ داشته‌ باشه‌ كه‌ اجر بيست‌ و سه‌ سالة‌ پيغمبر، محبت‌ به‌ فاطمة‌ زهراست‌. و بفرمودة‌ حضرت‌ سجاد عليه‌ الصلاة‌ و السلام‌ كه‌ اگر به‌ جاي‌ اينهمه‌ سفارشات‌ كه‌ به‌ فرزندانم‌، به‌ آنهائي‌ كه‌ به‌ من‌ قرابت‌ دارند محبت‌ بكنيد، مي‌فرمود هر چه‌ مي‌تونيد اينها را اذيت‌ كنيد. بيشتر از اين‌ ديگه‌ نمي‌تونستند اذيت‌ كنند. اذيت‌ ديگه‌ من‌ براي‌ يكي‌ از فرزندان‌ زهرا، همين‌ دو سه‌ روز قبل‌ نشسته‌ بوديم‌ صحبت‌ مي‌كرديم‌. وقتي‌ گفتم‌ كه‌ آن‌ روز باصطلاح‌ دوم‌ ماه‌ ربيع‌ بوده‌ ظاهرا يا اول‌ ماه‌ ربيع‌، ريختند و فاطمة‌ زهرا را دسته‌ جمعي‌ كتك‌ زدند. اين‌ گفت‌ كه‌ ديگه‌ نگو، من‌ خودم‌ را ميكشم‌. عاطفه‌ انساني‌ اينه‌. ببينيد در شهر انبار، در زمان‌ حكومت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ لشگريان‌ معاويه‌ مي‌آن‌. حضرت‌ مي‌فرمايد كه‌ اينها ريختند خلخال‌ از پاي‌ يك‌ زن‌ ذميه‌ در آوردند. زن‌ ذميه‌ يعني‌ يك‌ زن‌ يهودي‌ كه‌ تحت‌ حمايت‌ اسلامه‌. حضرت‌ مي‌فرمايد كه‌ براي‌ اين‌، براي‌ اين‌ مصيبت‌ اگر انسان‌ بميره‌ جا داره‌. زن‌ يهودي‌، توي‌ شهر انبار، تحت‌ حكومت‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌. بايد حفاظت‌ بشه‌. اگر يك‌ انسان‌ بميره‌ جا داره‌. و حضرت‌ امير لشگرش‌ را بسيج‌ ميكنه‌ بخاطر اينكه‌ چرا اينها اينقدر ظلم‌ كردند. آنوقت‌ شما حساب‌ بكنيد، شما مي‌دونيد من‌ توي‌ اين‌ جلسه‌ نمي‌خوام‌ زياد روضه‌ بخونم‌. در مقابل‌ چشم‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌، حدودا پنجاه‌ نفر، اين‌ مقدار بودند، عربهاي‌ وحشي‌ كه‌ فرزندان‌ خودشون‌ را، دخترانشون‌ را زير خاك‌ با دست‌ خودشون‌ مي‌كردند، با يك‌ قساوت‌ اينطوري‌، من‌ نمي‌خوام‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ دسته‌ جمعي‌ ريختند بعضي‌ با غلاف‌ شمشير مي‌زدند، بعضي‌ با پشت‌ شمشير مي‌زدند، بعضي‌ با تازيانه‌ مي‌زدند، فاطمة‌ زهرا وقتي‌ كه‌ از دار دنيا رفت‌ فرمود يا علي‌ من‌ را با پيراهن‌ غسل‌ بده‌. چون‌ تمام‌ بدن‌ فاطمة‌ زهرا كبود بود. بازوش‌ شكسته‌ بود اما بقية‌ بدن‌ هم‌ جاي‌ شلاق‌ و جاي‌ چوب‌ و جاي‌ غلاف‌ شمشير. بدن‌ فاطمة‌ زهرا همه‌ جاش‌ كبود شده‌ بود از بس‌ كه‌ به‌ او صدمه‌ زده‌ بودند.

 حالا با توجه‌ رو به‌ قبله‌ بنشينيد. ما را قساوت‌ گرفته‌ و الا ما بايد خود را در مقابل‌ اين‌ جريان‌ تاريخ‌ بكشيم‌. فاطمة‌ زهرا. يادم‌ مي‌آد يك‌ وقتي‌ علامة‌ اميني‌ رحمة‌ الله‌ اميني‌ همين‌ روضه‌ را خوند. از روي‌ منبر نتونست‌ طاقت‌ بياره‌، آمد پائين‌ آنجا نشست‌ آنقدر گريه‌ كرد تا حال‌ ضعف‌ بهش‌ دست‌ داد. آدمهايي‌ كه‌ مي‌فهمند كه‌ چقدر اين‌ مصيبت‌ اهميت‌ داره‌ بخدا قسم‌ اهميت‌ اين‌ مصيبت‌ بيشتر از هر مصيبتي‌ است‌. آنهم‌ در مقابل‌ چشم‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ عليه‌ السلام‌.

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *