۳ جمادی الاول ۱۴۲۶ قمری – ۲۰ خرداد ۱۳۸۴ شمسی – توضیح آیات هفتگی

اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم

بسم اللّه الرحمن الرحيم

الحمدللّه والصلوة و السلام علي رسول‌اللّه و علي آله آل اللّه لاسيما علي بقيةاللّه روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم كَذَّبَتْ عَادٌ الْمُرْسَلِينَ ٭ إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌأَ لَا تَتَّقُونَ ٭ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ ٭ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ ٭ وَ مَا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍإِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَي رَبِّ الْعَالَمِينَ (شعراء / 123 – 127)

 در هفته هاي گذشته درباره ي تقوا و شرح صدر و ايمان به قدر گنجايش وقت مجلس و استعدادها عرايضي عرض شد. البته درباره ي ايمان بيشتر از اينها مي خواهد صحبت كنيم ولي كلّياتش را عرض كردم. مطلبي كه در اين جزوه اي که هفته ي گذشته قرائت فرموده ايد زياد به چشم مي خورد بحثي است كه افراد نادان با انبياء عظام در طول زمان داشته ‌اند. خداي تعالي براي اينكه حجّت را بر همه تمام كند انبياء را مبعوث فرموده كه اينها سه دليل داشتند كه هر يك از اين دلايل ايجاب مي كند كه مردم از آنها اطاعت كنند دليل اوّل اين بود كه آنها مي گفتند ما از شما مزدي نمي خواهيم. اگر كسي آمد سخن نيكي به شما گفت و شما يقين كرديد كه طمعي به شما و مال شما ندارد طبعاً بايد از او تشكّر كنيد و ممنونش باشيد و اطاعت دستوراتش را بنمائيد. اگر غير از اين عمل را انجام داديد غرور است، دور از انسانيّت است، شما در مقابل يك جماد گاهي اين كار را مي كنيد مثلاً آينه اي را در مقابل صورتتان نگه مي داريد اگر ديديد آينه به شما مي گويد صورتت لكّه اي دارد اين آينه نه توقّعي از شما دارد و نه با شما دشمني دارد اگر شما با او دشمني كرديد سخن او را گوش نداديد حمل بر هيچ چيز جز غرور شما، جز جهل شما، جز ناداني شما ندارد. حالا اين آينه اگر تبديل شد به يك نبيّ معصومي كه در بين مردم بوده با مردم دوستي كرده، نامش امين بوده و هميشه خيرخواه مردم باشد اگر آمد گفت من براي شما رسول اميني هستم، من امانتدارم و فرستاده ي خدايم، من چه مي گويم؟ مي گويم: فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ، تقوا داشته باشيد، ملاحظه خدا را بكنيد خدا را در كنار خودتان مشاهده كنيد. وقتي كه خدا را در كنار خودتان مشاهده كرديد و ديديد حواستان نسبت به او جمع باشد. فَاتَّقُوا اللَّهَ؛از او – باصطلاح – بپرهيزد، او را به حساب بياوريد، او را در زندگي خودتان جاي دهيد اين همه معني فَاتَّقُوا اللَّهَاست فقط يك كلمه كه در ترجمه ها گفته مي شود از خدا بپرهيزيد و پرهيز هم در فارسي به معناي اين است كه دور بشويد، جدا بشويد و نزديك خدا نشويد، اين بسيار اشتباه است. فَاتَّقُوا اللَّهَ يعني خدا كه از شما جدا نمي شود، در كنار شماست، بلکه احاطه ي علمي بر تمام سلولهاي بدن شما دارد پس مواظبش باشيد، احترامش را حفظ كنيد، كاري نكنيد كه او را به غضب بياوريد، گناه نكنيد و لازمه ي تقوا الهي اين است كه أَطِيعُونِ، يعني من كه فرستاده ي او هستم شما از من اطاعت كنيد. خوب! تو از كجا معلوم كه از جانب پروردگار آمده باشي؟ فوراً خودش جواب اين معنا را مي دهد وَ مَا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ، من از شما كه مزدي نخواستم، شخصيّتي كه پيدا نمي كنم، اگر مي بينيد يك نفر براي اينكه مثلاً رئيس جمهور بشود اين همه تبليغ مي كند، اين همه فعاليّت مي كند خوب ! ممكن است بگوييم اجرش اين است كه شخصيّت والايي، شخصيت دوّمي در مملكت پيدا مي كند. امّا يك نبيّ، سنگ و جسارت و تهمت و اذيّت چيز ديگري ندارد حالا اگر يك عدّه قليلي او را به عنوان پيغمبر قبول كردند كه والاترينشان و بهترينشان حضرت رسول اكرم صلي اللّه عليه وآله وسلم است ايشان يك عدّه اي دور و برشان بودند كه همانها بيشتر اذيّت مي كردند. تا آنجا اذيّت كردند كه پيغمبراكرم فرمود: ما اوذي نبيّ مثل ما اوذيت، آنقدري كه من اذيّت شدم هيچ پيغمبري اذيّت نشد اين نتيجه ي كار است. مزدي در كار نيست كه بماند اذيّت و آزار هم هست. هيچ كس احترام كه نمي كند بماند سنگ و چوب و فحش هم به او مي دهند. در وقتي كه رسول اكرم رفتند براي طائف، در آنجا آنقدر سنگ به طرف حضرتش پرتاب كردند كه حضرت مجبور شدند از طائف بيرون بيايند. كجا شده كه در طول زندگي پيغمبراكرم يك جا، يك احترام فوق العاده اي، يك محبّت فوق العاده اي، يك چيزي كه بيارزد انسان بيست و سه سال زحمت بكشد تا به آن نتيجه برسد غير از مسائل اخروي كه مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ مَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ (نحل / 96) هر چه كه در نزد خداست باقي مي ماند هر چه در نزد مردم است -پول هم مي دادند- يَنْفَدُ از بين مي رفت. پس كسي كه از شما اجر و مزدی  سؤال نمي كند علاوه بر اينكه سؤال نمي كند كمكتان هم مي كند، هميشه به فكر آتيه ي شماست، هميشه به فكر اينست كه شما سعادتمند بشويد اين شخص را اطاعت كنيد، فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ. اين يك مسأله. مسأله دوم درباره ي انبياء اين بوده كه در طول عمرشان كه در بين مردم زندگي كرده اند حتّي كوچكترين گناه نكرده اند. خداي تعالي درباره ي پيغمبراكرم مي فرمايد كه: مَا لَكُمْ (نساء / 75) شما را چه شده؟ أَيْنَ تَذْهَبُونَ (تكوير / 25) كجا مي رويد؟ اين پيغمبري كه در كنار شماست مَا بِصَاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ (اعراف / 184) اين همراه شما بوده، چهل سال .از مادر متولد نشده مثل حضرت عيسي كه خوب همه چيز بلد باشد البته پيغمبر اكرم همه چيز را بلد بود ولي از نظر مردم مكّه اين طور نبود. چهل سال در بين مردم بوده، خودش را نشان داده، با مردم تماس داشته، تا بحال هيچ علامت جنون و ديوانگي در او نبوده، حرف گتره نزده، دروغگو نبوده، تمامِ وجودش علم و دانش و فضل و فضيلت بوده شما همه تان منحرف بوديد، لب گودي آتش بوديد وَ كُنْتُمْ عَلَي شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ (آل عمران / 103) يك چنين پيغمبري حالا با اينكه امين اسمش هست، پيغمبر امين است در عين حال آمده به شما مي گويد كه مردم! اگر من بگويم پشت اين كوهها يك دشمني منتظر شماست، شما باور مي كنيد؟ همه شان گفتند ما از تو جز صداقت و راستي چيزي نديديم، فرمود من به شما مي گويم – نزديكتر از آن – اگر تا پشت كوه بخواهيد برويد شايد ساعت ها طول بكشد امّا نزديكتر وَ مَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ (قمر / 50) مثل يك چشم بهم زدن مرگ به سراغتان مي آيد من مي گويم كه عذاب داريد، خدايي هست، مواخذه مي كند، حواستان را جمع كنيد. پيغمبرِ امين، من آمده ام مي گويم بگوييد لا اله الاّ اللّه تا رستگار بشويد من آمده ام به شما مي گويم دروغ نگوييد، بد حرفي است؟ همديگر را اذيّت نكنيد، بد حرفي است؟ به يكديگر تهمت نزديد، اين حرف بدي است؟ اينها را من به شما مي گويم اگر به شما گفتم كه بياييد تقلّب كنيد، دروغ بگوييد، مردم آزاري كنيد شما گوش ندهيد. مَا بِصَاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ، چهل سال آن هم دريك دهي كه همه با هم مأنوسند، شهر تهران نبوده مكّه كه بگوييم همسايه همسايه را نمي شناسد. يك دهي بوده كه نهايت حالا دهاتش كوچكتر. ده مكه امّ القري است . خدا هم در قرآن فرموده أُمَّ الْقُرَي (انعام / 92) يعني مركز بخش، تازه مربوط به آن زمانها كه شهرش شايد بيشتر از هزار نفر، دو هزار نفر جمعيت نداشته آنجا كه ده است. و همه ي مردم مبتلا بودند به اينكه از يك چاه آب بردارند هم براي شستشو هم براي خوردن و آشاميدن. اين طور با هم مأنوسند. اينها همه اش دلايل است كه من در كتاب دو مقاله و يا مقدمه ي توضيح آيات قرآن توضيح داده ام. اينكه يك چاه مركز آبشان باشد كه هنوز هم هست، اينكه در يك محيط بسته اي كه اطرافش هيچ آبادي نباشد كه الان هم هست. اينكه مردم قريش همه فاميل بودند كه در دهات ما هنوز هم هست. دهات كوچك اينطور است، اينها همه نشانه اينست كه اين پيغمبر هر چه دارد از خدا دارد، از كسي ياد نگرفته. نمي شود انسان در يك محيطي زندگي كند همه ي فضائل و همه علوم را ياد بگيرد و داشته باشد و مردم هيچ يك از اينها را نفهمند. نمي شود. مورد دومي نداشته. علاوه بر اينها از نظر همان مردم اين امين بوده، تا آن روزي كه پيغمبراكرم را متهم به دروغ كردند يك دروغ از او نشنيده بودند، تا وقتي كه او را متهم به مسائل مختلف كردند، مجنون به او گفتند يك كار غيرعاقلانه نكرده. اگر كرده بود همان را به رخ پيغمبر مي كشيدند اگر يك دقيقه نزد استادي درس خوانده بود يا لااقل به يك نفر گفته بود من اين مطلب را نمي فهمم شما توضيح بدهيد براي من، اگر يك چنين كاري كرده بود به رُخش مي كشيدند. دشمن بودند، دشمن دنبال سوژه است چيزي كه نبوده به رخش كشيدند چيزي كه باشد همينطور به طريق اولي، پس بنابراين ببينيد دومين چيز اين است كه مي شناسيدش. يك كسي از خارج نيامده كه بگويد من پيغمبرم و من چه هستم و… شما بگوييد شايد اينطور باشد، درباره ي حسين علي بها كه در بغداد زندگي مي كرد او هم گفت من درس نخوانده ام! امّا چه کسی مي داند راست مي گويد، چه کسی مي داند دروغ مي گويد. به ضميمه دروغهاي ديگرش دروغ مي گويد. خوب الان هم اگر يك كسي از بغداد يا از تهران، فرقي نمي كند هر دو شهر بزرگي است بيايد يك چيز بگويد ما از اين قبيل نمي توانيم بگوييم راست مي گويد يا دروغ مي گويد اگر دروغهاي ديگري هم بگويد به ضميمه آنها مي فهميم كه دروغ مي گويد چون آن به دروغ نزديكتر است تا راست، امّا در شهر مكّه كه همه سر يك چاه جمع مي شوند و همه چيزشان آب است، مي خواهند گوسفنددار باشند آب مي خواهند. مي خواهند كشاورزي داشته باشند كه نداشت آب مي خواهند. مي خواهند زنده باشند آب مي خواهند. يك چاه هم بيشتر نيست. اينها هر روز همديگر را مي ديدند. مخصوصاً اينکه قوم و خويش بودند. شما بين يك قوم و خويشي، فاميلي يك نفر رفته باشد اروپا درس خوانده باشد يا آمده باشد همه فهميده اند. هنوز نرفته مي فهمند تا چه برسد برود و برگردد. پيغمبر درس نخوانده، ولي هفتاد زبان را – اين هفتاد هم به معناي كثرت است – يعني هر چه زبان در گذشته، در آينده، در آن زمان بوده پيغمبراكرم بلد بوده و با هفتاد زبان مي نوشته. اين را امام باقر و امام صادق مي فرمايند  كلمه هفتاد هم در عربي به معني اين است كه زياد، يعني ممكن است صدها، هزارها زبان بلد باشد. اينها را مي ديدند مردم، اينها را مشاهده مي كردند. شما الان اين قرآني  كه آن زمان در آن محيط پيغمبراكرم آمده زماني بوده كه نه دانشمنداني بودند، نه اطبّاي بالايي بودند، يك زماني بوده خيلي وحشيانه! آنقدر آن زمان بد بوده كه اسمش را زمان جاهليت به لفظ مطلق مي گفتند! يعني چه لفظ مطلق؟ يعني اصلاً هيچ چيزي را نمي دانستند. هيچ چيز را! جاهليت يعني هيچ چيز نمي دانستند. حتّي زندگي عاديشان را هم بلد نبودند. اگر يك وقت مي بينيد فيلم پيغمبراكرم را درست كرده اند اينها باز هم يك گردي، يك غباري از زمان تمدن خودشان قاطيش كرده اند والاّ يك مشت حيوان آنجا جمع مي شدند. اي كاش حيوان! چون حيوان هيچ وقت فرزند خودش را به دست خودش زير خاك نمي كند! هيچ وقت حيوان اينطوري نيست! هيچ حيواني اينطوري نيست كه خودش خودش را يعني همديگر را بكشند. چند تا گرگ اگر گرسنه هم باشند خيلي كم نقل مي كنند كه مثلاً به همديگر حمله مي كنند، و الّا به هم حمله نمي كنند اين انسان است كه هر روز يك جمعي جمع مي شدند مي آمدند به پيغمبراكرم حمله مي كردند و همه شان هم مي ترسيدند از پيغمبر. چون يك انسان عاقل حسابگرِ صحيح كاري بود. غزوات پيغمبر چند تا به جنگ منتهي شد بقيّه اش تا پيغمبر حركت مي كرد اينها فرار مي كردند و جنگ اتفاق نمي افتاد. شايد صد غزوه بوده، بيشتر از صد غزوه بوده. فرار مي كردند. چرا فرار مي كنيد؟ ابوسفيان مي گفت كه اين آدم باهوشي  است. حساب كرده از آنجا بيايد تا اينجا، تازه ما برسيم آنجا حمله مي كنند، من رفتم! در جنگ ظاهراً بدر بود ابوسفيان فرار كرد، بقيّه ماندند كه كشته شدند. آنطوري بود. چرا؟ به جهت اينكه باهوش بود حالا صرفنظر از مقام پرعظمت رسالتش كه اول شخصِ عالم امكان بوده و بعد از خدا از همه دانشمندتر و عالمتر بوده امّا اينها می گفتند اين مرد باهوشي است. مَا بِصَاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ، اين كه همراه شما بوده جنوني كه نيست هيچ، يك عقل كلّ است كه همان موقع عقل كلّ اسمش را گذاشتند. شما الان فكر مي كنيد چرا مردمِ مسلمان شيعه اينطور پيغمبراكرم كه نيست، ائمه اطهار هم كه نبودند و نيستند حضرت بقيةاللّه چرا ظاهر نمي شود ما را نجات بدهد؟ آنها با خدا در ارتباطند. عقل كلّند، شما نمي فهميد. اگر كه الان بيايد ، بيايد در مجلس ما، شايد اوائلش يك قدري احترامش كنيد بعد ظهر مي شود آقا! حاج خانم منتظر است من بايد بروم خانه! كم كم دور و برش را خالي مي كنيد. حالا در دلتان ممكن است بعضي تان بگوييد نه! ما اينطوري نيستيم ولي بالاخره اينطور خواهد شد. حضرت مسلم بن عقيل آمد در كوفه، آن همه جمعيت تمام مردم كوفه با او بيعت كردند. يك قدري فشار آمد رويشان كه يك چند نفري براي نماز عشاء ماندند بعد از نماز عشاء حضرت برگشت نگاه كرد ديد همانها هم رفته اند. خيلي بايد خودتان را محكم بسازيد، اين استدلالات را خوب متوجّه باشيد. ما همين طور بِِِِِی جهت اسم مان را گذاشتيم مسلمان، اسم مان را گذاشتيم شيعه، اسم مان را گذاشتيم اهل تزكيه نفس، كافي نيست. مي گوييد نه، يك شبانه روز،  يك شبانه روز فقط ، دقيق روي كارهايتان حساب كنيد چند تايش روي هواي نفس است چند تايش براي خداست. خيلي ساده، اگر تمامش براي خدا بود بارك اللّه موفق خواهي شد. يك روز انسان فقط براي خدا كار بكند خدا محال است دستش را نگيرد. يك روز، زبانت تحت كنترل خدا باشد. گوشت تحت كنترل خدا باشد. تمام اعضاي وجودت تحت كنترل خدا باشد. فكرت تحت كنترل او باشد. يك شبانه روز، يك شبانه روزي كه امام زمان بپسندد نه خودت بپسندي. اينطوري. بقيّه اش را خدا دستت را مي گيرد آن يك قدمي كه تو برداشتي و صدها و هزارها كيلومتر راه دوستت بايد به طرفت بيايد و مي آيد. يكي از دلايلي كه آمده همين است. خداي با آن عظمت كه كره ي زمين ما كه باصطلاح خيال مي كنيم جز اين كره ي زمين خدا موجودي ندارد تازه يك ربعش، بعد يك مملكت ايرانش، بعد يك شهرش، يك خانه اش آنقدر براي ما اهميت دارد اينها همه اش در مقابل خلقت پروردگار همين خلقت محدودِ پروردگار به اندازه ي سر سوزني، سر سوزن! مي گوييد نه، آنچه كه كشف شده شايد ميليونها از آنچه كشف شده اضافه باشد و كشف نشده. شما در همين هايي كه كشف شده برداريد نگاه كنيد ببينيد كره زمين چقدر    اندازه دارد، چقدر وزن دارد، چقدر ارزش دارد. اين خدا، اين خدا با همه ي عظمت و قدرت و علمش آمده با شما صحبت مي كند. برايتان قصّه مي گويد. قصص قرآن را نگاه كنيد كدام دوست است كه خيلي عظمت داشته باشد يك رئيس جمهور، يك مرجع تقليد بيايد بنشيند براي شما شب، روز، دائماً قصّه بگويد تا شما هدايت بشويد. بيايد براي شما همه اش حرف بزند در گوشت و اعتنايش نكني، آواز خدا هميشه در گوش دل است. من ثابت مي كنم كه خدا هميشه با شما صحبت مي كند و شما چون اعتنا نمي كنيد متوجّه نمي شويد. هميشه. اين كار را بكن، آن كار را نكن، اين طور حركت كن، خدا در قرآن مي فرمايد: وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا ٭ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا (شمس / 7 – 8) الهام همان صحبت كردن خداست. هم فجورش را، بدي ها را مي گويد آقا! اين كار بد است. اين كار را نكن، مردم ببينند من دارم مي بينم مي بخشم تو را، ولي مردم ببينند نمي بخشندت. مردم گذشت ندارند نكن! فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا اين كار خوب است، تو را نگه مي دارد تو را با خدا در ارتباط قرار مي دهد، اين كار را بكن. اين صريح قرآن است، روايات هم كه فراوان دارد. دائماً خدا با ما صحبت مي كند. پس چرا ما نمي فهميم؟ پس چرا ما صدايش را نمي شنويم. تو دلت مي خواهد همانطوري كه صداي تق تق چكش را به ديوار مي شنوي صدای خدا را هم بشنوي! اين قدر توهين به پروردگارت مي كني. همانطوري كه صداي گنجشك را مي شنوي صداي خدا را هم بشنوي! خدا از اين طريق با هيچ كس صحبت نكرده، فقط يك مورد آن هم از ناحيه ي درخت كه نخواسته به خودش مستقيماً نسبت بدهد. مِنْ شَاطِئِ الْوَادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ (قصص / 30) از درخت داشت صدا در مي آمد. عظمت خدا اين طور است. پس چطور با ما صحبت مي كند؟ در قلبت الهام مي كند يعني نشستي يكدفعه چيزي در دلت افتاد. اينقدر اعتنا نكردي مي گويي هيچ! اوليا ء خدا اينطور نيستند هان! حساب دارد. يك وقت هست تخيّل است. تخيل بدون مقدمه نمي شود يك وقت هست وسوسه است، وسوسه هم به كارهاي بد شيطان مي آيد وسوسه مي كند. مي خواهم برايتان ميزان را به دستتان بدهم كه فرق بين الهام و وسوسه و تخيّل را بدانيد. يك وقت هم هست الهام است. بدون مقدمه نشسته ايد يكدفعه به فكر اين مي افتيد -مي گوييد نه تجربه كنيد. من صدها مرتبه اين را تجربه كردم- به دلتان مي افتد كه فلان كس وضع ماليش خوب نيست من بايد در اولين فرصت بروم كمكش كنم. مي رويد مي بينيد همان ساعتي كه تو در دلت اين حرف افتاده همان ساعت اين داشته دعا مي كرده كه خدايا وضع مالي من را بهتر كن. منتها مي دانيد فرقش چه هست؟ ما الان كه برايمان يك همچنين چيزهايي كه القا مي شود اول كه مي گوييم كه شايد وسوسه باشد. خوب اين كنار، شايد شيطان باشد، شايد خيالات باشد، اين هم كنار، اصل الهامش را هم اهميّت نمي دهيم و توجّه نمي كنيم. والاّ هست. چطور شد به حيوانات خداي تعالي اين همه الهام مي كند؟ وحي مي كند، حيوانات! از زنبور عسل شايد بين حشرات كوچكتر ، كمتر موجودي است، حشرات زيادند ولي حشراتي كه ما برخورد با آنها داريم از حشرات كوچكند. خداي تعالي در قرآن مي فرمايد كه: وَ أَوْحَي رَبُّكَ إِلَي النَّحْلِ (نحل / 68) وحي كرديم به نحل، نحل همان زنبور عسل است. تو چطور، چكار مي كني؟ اگر زنبورهاي عسل تنها كار مي كردند يكي از دستوراتي كه خدا به آنها داده اينست كه شما بايد رهبر داشته باشيد، رئيس داشته باشيد، ملكه داشته باشيد يكي از دستورات خدا به او اين است. اگر تنها خواست كار كند يك زنبور عسل مي رفت به يك درختي يك جای خوش آب و هوايي اين چقدر عسل مي داد؟ چه فايده داشت وجودش؟ به اندازه اي كه شما حتّي به چشمت نمي ديدي آن عسلي كه او به ديوار ماليده. ولي همين كه خودشان را دور يك نفر جمع كردند و كار دسته جمعي مي كنند، همين! همين سبب شده كه وجودشان اين همه مفيد واقع بشود كه خداي تعالي در قرآن مي فرمايد كه: شِفَاءٌ لِلنَّاسِ (نحل / 69) تو انسانِ اشرف مخلوقات بايد دنبال عسل خوب بگردي تا از مرضت شفا پيدا بكني و همين انسانِ اشرف مخلوقات در عسل آن بيچاره غش قاطي كند تا شفايش را كم كند! اين هم مال ما! وحي كرده خدا نه به زنبور عسل – يك موردش را گفته – زنبور عسل مقتضیاتی ندارد. و همه ي حيوانات به آنها صحبت مي كند من مجلسم خيلي يكپارچه نيست كه بعضي چيزها را جدّاً بگويم چطور خدا به همه ي حيوانات وحي مي كند كه بكن يا نكن! ولي اين كار را مي كند، امّا ما، يك زنبور عسل وقتي ملكه اش بدون هيچ  دليل عُقلايي از داخل كندو مي آيد بيرون مي رود روي درخت پرخطري كه خطرِ باد و خطرِ حيوانات و خطرِ همه چيز است مي رود آنجا مي نشيند همه مي ريزند دورش، همانجا مي نشيند. اسلام فرموده: لابدّ للناس من امير؛ مجبورند مردم كه امير داشته باشند، چون اجتماعي زندگي مي كنند. زنبور عسل فقط براي يك عسل دادن – حالا يا براي غذاي خودش يا براي غذاي شما – اين اجتماع را دارد ما همه چيزمان وابسته به همه است. شما الان همين جا كه نشسته ايد لباستان، پنبه ي لباستان، حتّي احتياج به يك سلماني داريد، اگر بخواهيد بشماريد شايد  حدود اقلاً -در همين مجلس مي گويم-  ده پانزده تا نيازمندي داريد كه بايد باشند تا شما اين بشويد كه هستيد. در عين حال ما مي گوييم كه نه! ما خودمان، خودمان بايد خودمان را اداره كنيم. نمي خواهم بعضي از كلمات كه اين روزها شايع است و در تلويزيون گفته مي شود اينها را بگويم كه چقدر اشتباه است بعضي هايش. ما تمام توجّه مان بايد به خدا باشد، خدا بايد به دلت بيندازد كه اين كانديدا اين به درد چهار سال زير سايه اش زندگي كردن مي خورد يا نمي خورد. شرايطي هست خود شما بايد عمل كنيد كه من در هفته هاي گذشته هم عرض كردم كه اول شرطش عدالت و كارداني و فهم و شعور است. هر كه آمد كه نمي شود. مي خواهد رئيس هفتاد ميليون جمعيت بشود. خوب؛ اگر يك چنين فردي را پيدا كرديد -كه انشاءالله پيدا مي شود- صد درصد بايد همانطوري كه زنبور عسل عقب ملكه مي افتد شما هم بايد بياييد. البته اين مطلب را درباره ي رئيس جمهور نمي گوييم درباره ي وليّ فقيه بايد بگوييم ديگر     هم نداشته باشد. بايد اين كار بشود اگر سعادت مي خواهيد. شما مي دانيد چقدر دشمن در داخل و خارج مملكت همين شما مردم شيعه داريد و بايد از شما دفاع بشود؟ امام زمانتان مي دانيد چقدر دشمن دارد؟ من معتقدم به رئيس جمهوري كه طرفدار امام زمان نباشد و فكرش حضرت بقيةاللّه نباشد و كمك ايشان نباشد نبايد توجّه كرد. بگويم رأي ندهيد مي ترسيم هيچكدامشان اينطوري نباشند آن وقت شما بي رأي مي مانيد. فكر كنيد. امام زمان ما تا حالا اين مملكت را اينطوري نگه داشته، خداي من شاهد است من اين را مشاهده مي كنم شما هم حواستان را جمع كنيد مشاهده مي كنيد. چقدر خطر دور و بر ما هست! چقدر ما را مي خواهند اذيّت كنند، به خونمان تشنه هستند مملكت را مي خواهند فاسد كنند، به هم بريزند، ما هم كه الحمدللّه اينقدر بي عقليم و بي شعور، واقعاً بس كه ناراحتم عرض مي كنم. پريشب من رفته بودم با يكي از دوستان به امامزاده داوود موقع اذان مغرب بود، در مسجد، در امامزاده داوود كسي نبود براي نماز كه بعد با زحمت جمع شان كردند ولي يك تلويزيون آنجا گذاشته بودند جمع شده بودند همه – حالا او دارد آنجا فوتبال را مي زند درون دروازه يك چيزي گيرش مي آيد تو چه گيرت مي آيد؟! – نمازت را رها كرده اي! حيّ علي الصلوة را با بلندگو در گوش آن چنان فرو مي كردند همان موقع كه واقعاً انسان مي ديد اعصابش خورد مي شود خيلي بلند است امّا صداي آن ناقل فوتبال را بهتر اين طرف مي شنويد. اصلاً حواسش نبود من گفتم حالا موقع نماز است!در خدمت -جناب آقاي كاشاني بوديم- غفلت. شما يك مقدار فكر كنيد اين چه فايده اي دارد؟ اگر مي گوييد مملكتمان سرافراز مي شود تو که سرافرازش نمي كني! تو در امامزاده داوود چطوري سرافرازش مي كني؟! گفت: من آنم كه رستم بود پهلوان! من آني هستم كه رستم پهلوان است. تو برو سر نمازت، تو با خدا ارتباط داشته باش. برو همان جا دعا كن خدايا اين فوتباليستها را موفق كن مملكت ما سرافراز بشود.اين خوب است باز يك چيزي است. نه اينكه تو هم بنشيني بگویی بزن! واقعاً عجيب است ! من نمي توانستم نگاه كنم. بعد هم حالا اگر موفق شدند يك طور مردم آزاري مي كنند در كوچه و بازار و طرقّه و اينها، اگر هم موفّق نشدند باز يك طور ديگر مردم آزاري مي كنند. خيلي عجيب است! ما كجاييم؟! أَيْنَ تَذْهَبُونَ (تكوير  / 26) كجا مي رويد؟! پيغمبر از شما مزدي نمي خواهد، وَ مَا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍإِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَي رَبِّ الْعالَمِينَ (شعراء / 127) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (شعراء / 131) تقوا داشته باشيد و اطاعت كنيد، وَ اتَّقُوا الَّذِي أَمَدَّكُمْ بِمَا تَعْلَمُونَ (شعراء / 132) آن خدايي كه شما را به آنچه كه تا حالا دانستيد – مي دانيد – كمكتان كرده. خوب ممالكي در اطراف ما هست اگر امام زمان كمك نمي كرد، خدا كمك نمي كرد ما هم مثل آنها بوديم، خوب اين افغانستان است، آن عراق است الان هفت تا از ائمه آنجا قبر مطهرشان هست، حضرت اباالفضل كه تمامِ ممالك را ممكن است به يك اراده از بين ببرد، آنجا قبر مطّهرش است. چرا؟ چون آن نعمتي كه خدا به شما داده و آن آرامشي كه خدا به شما داده، آن امنيّتی كه خدا به شما داده به آنها نداده؟ علتش اين است كه آنها فرق بين ولايتِ خاندان عصمت و طهارت را صد درصد نمي گذارند شما مي گذاريد. شما امام زماني هستيد. به جان خود حضرت بقيةاللّه ارواحنافداه – اين اعتقادم است دارم عرض مي كنم – كه يك يكِ سلامتي هاي شما، آرامش شما، امنيّت شما را حضرت ولي عصر منظور كرده حالا چه رهبران، مسئولين بفهمند اين را يا نفهمند. بگويند ما كرديم. امام زمان منيّت ندارد، مي كند ولي حالا شما بگوييد كه من كردم! خوب بكنيد والاّ هم خودشان – ببينيد اينجا مي فرمايد كه وَ اتَّقُوا الَّذِي أَمَدَّكُمْ بِمَا تَعْلَمُونَ به آنچه كه شما عمل می کنيد مددتان كرده، اين را مي فهميد؟ مدددتان كرده، كمك تان كرده. أَمَدَّكُمْ بِأَنْعَامٍ وَ بَنِينَ (شعراء / 133) كمكتان كرده به داشتن حيوانات آنچه كه مايع بركت است، فرزندان؛ وَ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ (شعراء / 134) اينجا جنّات به معني بهشتِ عالم آخرت نيست، باغ به شما داده، چشمه هايي به شما عنايت كرده، يكي دو سال قبل بود همه تان دلواپس بوديد كه اين خشكسالي چه خواهد كرد؟ خوب امسال الحمدللّه جبران كرد. إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ (شعراء / 135) من مي ترسم. پيغمبر فرموده – پيغمبر ما نه البته – پيغمبر ما هست فرقي نمي كند يكصد و بيست و چهار هزار پيغمبر همه پيغمبر ما هستند ولي اينجا سخن از حضرت هود عليه السلام است، إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ روز بسيار باعظمت و بزرگي در پيش داريد من مي ترسم آن روز شما به عذاب مبتلا بشويد. مي دانيد جواب چه گفتند؟ شما اين جواب را ندهيد! زباناً اگر نمي گوييد باطناً هم نگوييد. اين جواب خيلي بد جوابي است يعني براي بشر بدتر از اين نمي شود كه انسان معتقد باشد و جواب بدهد. قَالُوا سَوَاءٌ عَلَيْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُنْ مِنَ الْوَاعِظِينَ (شعراء / 136) تو ما را موعظه بكني و موعظه نكني ما فرقي نمي دهيم تکانی نمی خوريم. يعني چه؟ يعني مرده ايم. چون فقط مرده هيچ تكاني نمي خورد هر چه داد بزنند سرش، راهنمايي اش بكنند. يعني ما انسان نيستيم. شما در گوش الاغ هر چه قرآن، روايت بخوانيد باز سرش را مي كند پايين علفها را مي خورد. بگذار به كارمان برسيم. در مغازه اش بروي بگويي آقا! غش در كارت نكن، چه نكن چه نكن، صحبتهایی که معمولاً بايد بگويند، رشوه نگير، آقا تو نماينده ي جمهوري اسلامي هستي، ولو جزئي، ولو مثلاً دفترداري، ولي رشوه نگير، الراشي و المرتشي کليهما في النارهم رشوه دهنده و هم رشوه گيرنده هر دويشان در آتشند. ربا را خداي تعالي مي گويد: فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ (بقره / 279) كسي كه ربا مي گيرد يا مي دهد اعلام جنگ بكند به خدا، مي گويد كه آخر بهره ي آن دو سه روزي كه ديرتر پول را دادي چه مي شود؟ هيچ. آن بهره اش چه مي شود؟ كلاه شرعي اش هم مثل – يك مقداري حواستان جمع باشد  خودتان را گول نزنيد، خدا را مي خواهيد گول بزنيد- مردم بني اسرائيل، بني اسرائيل گفتند شنبه آقا تعطيل، ماهي نگيريد، ماهيگير بودند همه شان. اينها روز شنبه گفتند ما ماهي نمي گيريم، رفتند يك گودالي كندند ماهي ها هم از كنار اين گودال رَد مي شدند مي افتادند در آن. روز يكشنبه راحت مي رفتند مي گرفتند. كلاه شرعي است ديگر. ما ماهي نگرفتيم، گودال كنديم گودال را كه نگفتند نكنيد، ما گودال كنديم. خداي تعالي اينها را مسخ شان كرد! بوزينه شان كرد! كلاه شرعي و… يك سير نباتي كه هيچ نمي ارزد تو مي گويي كه يك ميليون ما اين نبات را به تو فروختيم! واقعاً عجيب است ! ولو من نمي خواهم اينجا حكمي عرض كنم، من نمي خواهم فتوايي بگويم ولي ما نظيرش را در قرآن داريم نظير اين كارهاست. باغ به شما داده، خانه به شما داده اين همه درخت به شما داده، قَالُواسَوَاءٌ عَلَيْنَاأَ وَعَظْتَ موعظه مان بكني، خودت را زحمت نده، أَمْ لَمْ تَكُنْ مِنَ الْوَاعِظِينَ اين حالاتي كه در ما مي بيني خُلُقُ الْأَوَّلِينَ (شعراء / 137)  هميشه اخلاقمان همين بوده ما نمي توانيم تغيير بدهيم، ما نمي توانيم خودمان را عوض كنيم، ما نمي توانيم انسان بشويم، ما نمي توانيم دست از رشوه گرفتن و ربا گرفتن… اصلاً اگر ربا نگيريم پس چه بخوريم؟ خُلُقُ الْأَوَّلِينَ ما عذاب هم نمي شويم، خدا كريم است. بعضي ها اينطوري مي گويندوَ مَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ(شعراء / 138) ولي خدا مي گويد ما هلاكشان كرديموَ مَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (شعراء / 139) اكثر اينها ايمان نياوردند. خدايا ما را در پناه خودت از همه ي انحرافات حفظ بفرما. خدايا ما را به اندازه ي يك مورچه، زنبور عسل، به اندازه ي يك موريانه خدايا ما را راهنمايي بفرما. دست ما را بگير. اميدواريم خداي تعالي همانطوري كه در تمام طول عمر بشريّت به بشر مهربان بوده و با رحمانيّتش با ما برخورد كرده انشاءالله در باقيمانده ي از عمرمان با رحيميت و رحمانيتش با ما رفتار بفرمايد. ماه جمادي الاول است احتمال زيادي دارد كه وفات فاطمه ي زهرا سلام اللّه عليها در اين ماه باشد و احتمالي هم هست كه در ماه جمادي الثاني باشد. اي كاش اين مردمي كه دور و بر پيغمبراكرم بودند – البته يك عدّه شان- اينها همانطوري كه اينها به حضرت هود گفتند تو موعظه مان بكني و موعظه مان نكني فرقي نمي كند آنها هم همانطور مي گفتند. نه اينكه سالها منتظر بودند پيغمبر از دنيا برود و جاي او بنشينند و خاندانش را كنار بزنند. طبيعي است ديگر، كسي كه مي خواهد يك كسي را كنار بزند حق هم با آن كس باشد خواهي نخواهي رياست طلب هم باشد خواهي نخواهي بايد مزاحمين را از سر راه بردارد. آنها علي بن ابيطالب را مزاحم خودشان مي دانستند عليّ مع الحق و الحق مع عليّ يدور حيث دار علي با حق بود، نمي توانست ببيند يك باطلي همانطوري كه فاطمه ي زهرا آمد در مسجد صدا زد: هذا السّامري و عجله اين سامري است و اين هم گوساله اش است. گوساله را گذاشته اند مردم بپرستند و از هاروني كه پيغمبراكرم تعيين كرده مردم دوري كردند. امّا آمدند مي خواستند علي بن ابيطالب را خوار كنند، از نظر مردم بيندازند. چون چيزي كه مردم زياد ديده بودند و از علي بن ابيطالب عليه السلام بخاطر همان مي ترسيدند شجاعت حضرت بود، اراده مي كرد همه ي مردم از بين مي رفتند. اين را مي خواستند از بين ببرند لذا آمدند ريسمان به گردن حضرت اميرالمؤمنين انداختند. مخصوصاً وقتي فهميدند كه علي عليه السلام مأمور به صبر است. فاصله اي بين خانه ي علي عليه السلام و مسجد نبود ولي اين كار را بخاطر اينكه او را تحقير كنند انجام دادند. حضرت زهرا سلام اللّه عليها پشت دَر ايستاده، مانع مي خواهد بشود. از مقام امامت و ولايت دفاع كند.

 صدا زد براي من هيزم يا چيزهاي آتش زا بياوريد مي خواهم دَر اين خانه را آتش بزنم. مطالبي كه عرض مي كنم در كُتب اهل سنت هم هست گفتند: فيها فاطمة در اين خانه فاطمه است، گفت باشد. دَرهاي خانه هاي قديمي آن هم مخصوصاً در مسجد باشد -چون در مسجد بود اين دَر- روي يك چوبه اي مي چرخيد همان را كه آتش زدند سوخت و احساس مي كرد فاطمه ي زهرا دو دستي دستش را پشت دَر گذاشته كه دَر را باز نكنند، لگدي به دَر زد كه صداي فاطمه ي زهرا بين دَر و ديوار بلند شد. صدا زد: يا فضّه خذيني.

نسئلك اللهم و ندعوك باعظم اسمائك و بمولانا صاحب الزمان يا اللّه يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه يا ربّاه يا سيّداه عجل لوليك الفرج، عجل لمولانا العظيم الفرج. خدايا فرج مولاي ما امام زمانمان را برسان. ما را از ياران خوب آن حضرت قرار بده. قلب مقدسش را از ما راضي بفرما. پروردگارا به آبروي حجة ابن الحسن قَسمت مي دهيم گرفتاري هاي مردم مسلمان را در سراسر كره ي زمين برطرف بفرما. خدايا مرضهاي روحي مان شفا مرحمت بفرما. مرض هاي بدني مان شفا مرحمت بفرما. مريض منظور الساعه لباس عافيت بپوشان. امواتمان غريق رحمت بفرما. عاقبتمان ختم بخير بفرما. و عجّل في فرج مولانا.

 

 

لینک ویدیو در آپارات: کلیک کنید

 
 
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *