۲۹ ذی الحجه ۱۴۲۵ قمری

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله و الصلاة و السلام علی رسولالله و علی آله آل الله لا سیما علی بقیةالله روحی و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء»

سؤال: محدوده حجاب برای یک زن تزکیه‌شده چطور است؟

جواب: زن تزکیه‌شده با زن تزکیه‌نشده در اسلام و کسی‌که می‌خواهد به احکام اسلام عمل کند زیاد فرق ندارد، إلّا این‌که خانم‌های تزکیه‌شده برای این‌که معنویات آن‌ها و روحیات آن‌ها صدمه‌ای نبیند نباید کاری بکنند که مردها به گناه بیفتند، به خاطر کار آن‌ها، مثلاً طبیعی است که حجم بدن زن یا صدای نازک زن، با غمزه صحبت کردن، بعضی از مردهای مریضِ روحی را به گناه می‌اندازد و چون او گناه می‌کند و سبب گناه او این شده است بعید نیست واکنشی برای روحیات این خانم تزکیه‌شده داشته باشد و لذا این کارها را نباید بکند. خود را در معرض دید مردها بگذارد یا فرض کنید تلفنچی یک شرکتی باشد، مخصوصاً مدیر شرکت بگوید یک طوری بامحبت با مردم صحبت کن و امثال این‌ها، ممکن هم هست بعضی از این‌ها گناه برای خود انسان نداشته باشد اما برای آن کسی‌که صدای این را می‌شنود و ممکن است به گناه بیفتد، این واکنش دارد و برای این هم ترقیات روحی او را کند می‌کند و این در قرآن هم آمده است که به زن‌های پیغمبر که خدای‌تعالی آن‌ها را بهترین زن‌ها از نظر موقعیت می‌داند، از نظر موقعیت شرایط… زن پیغمبر بودن خیلی موقعیت فوق‌العاده‌ای است، می‌فرماید: صدای خود را طوری نکنید که «فَیَطْمَعَ الَّذی فی‏ قَلْبِهِ مَرَضٌ»(احزاب/32)، طمع پیدا کند آن کسی‌که در قلب او یک مرضی است. برای حفظ خود این اندازه با زن‌های تزکیه‌نشده فرق کند ولو این‌که آن‌ها هم نباید این‌ کارها را بکنند.

سؤال: در آیات هفتگی در آیه پانزده سوره طه خدای‌تعالی می‌فرماید: «إِنَّ السَّاعَةَ آتِیةٌ أَکادُ أُخْفیها لِتُجْزى‏ کلُّ نَفْسٍ بِما تَسْعى‏» منظور از مخفی کردن قیامت چیست؟

جواب: خدا منظور خود را از مخفی کردن قیامت بعد فرموده است «لِتُجْزى‏ کلُّ نَفْسٍ بِما تَسْعى‏» چون اگر قیامت معلوم باشد که چه وقت هست انسان زمینه‌سازی می‌کند، حداقل تا دو روز سه روز قبل آن ممکن است گناه بکند، معصیت بکند، دو سه روز هم توبه بکند، اما اگر یک‌دفعه‌ای شد، یک‌دفعه‌ای مُچ او را گرفتند، معلوم می‌شود که این چه کاره است. شما اگر با یاالله و در زدن و سروصدا کردن وارد اتاق بشوید و بچه شما در اتاق باشد، هر کاری می‌کند یک طوری خود را نشان دهد که شما دوست داشته باشید اما اگر آهسته وارد اتاق شدید، یک‌دفعه وارد اتاق شدید او مشغول هر کاری هست دیگر نمی‌تواند خود را جمع و جور بکند می‌فهمید که وقتی شما نیستید ایشان چه کار می‌کند. در مسئله قیامت هم دو تا قیامت داریم: یکی قیامت صغری است، یکی قیامت کبری. قیامت کبری قیامتی است که همه باید محشور بشوند و بیایند و قیامت صغری هم ظهور حضرت بقیة‌الله، آن ظهور آخری، آن لحظه آخر، آن مخفی است، البته قیامت کبری هم مخفی است. در قیامت صغری یک عده هستند که وقتی بفهمند حضرت ولیعصر مثلاً یک سال دیگر می‌آید باز هم همین‌طور، کارهای خود را می‌کنند تا مثلاً یک ماه مانده به ظهور، البته اگر تعیین شده باشد و وقت تعیین شود، آن‌موقع شروع به کارهایی می‌کنند که حضرت ولیعصر (صلوات الله علیه) نتواند او را جزو کفاری قرار بدهد که او را بکشد. در قیامت کبری هم شاید این در ذهن بعضی بیاید که در قیامت کبری مردم از بین رفتند «إِذَا الشَّمْسُ کوِّرَتْ * وَ إِذَا النُّجُومُ انْکدَرَتْ»(تکویر/1-2)، طبعاً وقتی‌که خورشید نور نداشته باشد، آب زمین خشک شده باشد، کوه‌های در هم پاشیده شده باشد، این‌جا انسانی نیست که دفعتاً مُچ او را بخواهند بگیرند. این را بدانید قیامت یک فاصله‌ای میان از بین رفتن مردم و قیام مردم که اسم آن قیامت است هست، یعنی شاید هزاران سال هم باشد. از آن وقتی‌که حیات از روی کره زمین برچیده می‌شود، حالا لااقل حیات انسان، تا آن وقتی‌که باز دومرتبه زنده می‌شوند یک فاصله چند هزار ساله باید باشد، به خاطر این‌که نور خورشید تدریجی از بین می‌رود. کوه‌ها تدریجی خُرد می‌شوند،‌ آب دریاها تدریجی خشک می‌شود، وقتی‌که خدا می‌خواهد دیگر حیات را کم‌کم بردارد مردم را به زحمت نمی‌اندازد، آن هم مردمی که بعد از ظهور زندگی می‌کنند و عدل و داد برقرار است، که مثلاً کم‌آبی بکشند، حرارت فوق‌العاده‌ای باشد که مثلاً نتوانند در تابستان زندگی کنند، نه، یک مدتی هنوز وضع جوّی درست است، روبه راه هست، وضع حیات کاملاً روبه راه هست، آن هم به بهترین وجه، یک‌دفعه صور إسرافیل…، صور إسرافیل هم یک صدایی است که ایجادکننده آن به وسیله حضرت إسرافیل است، یک‌دفعه یک صدایی می‌آید که همه با آن صدا می‌میرند، بعدها، مدت‌ها، خدای‌تعالی می‌گوید «لِمَنِ الْمُلْک الْیوْمَ»(غافر/16)، شماها کجا هستید که می‌گفتید من پادشاه فلان مملکت هستم و من صاحب فلان خانه هستم و شخصیت من این‌طور است «لِمَنِ الْمُلْک الْیوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ». آن را همیشه ساعت می‌گویند، قیامت ساعت نیست، ساعت به أجل انسان می‌گویند، یعنی آن صور إسرافیل اولی را ساعت می‌گویند و این‌جا هم «إِنَّ السَّاعَةَ آتِیةٌ» ساعت را «أَکادُ أُخْفیها» نه قیامت، چون سؤال‌کننده محترمه تفسیر کرده است به قیامت، منظور از مخفی کردن قیامت چیست؟ قیامت مخفی نیست، خدا خیلی نشانه‌های قیامت را بیان کرده است. وقتی‌که خورشید مُکدر می‌شود، یعنی تاریک می‌شود، وقتی‌که کوه‌ها… همه این‌ها آدرس قیامت است، وقت آن را تعیین می‌کند، آن چیزی که وقت آن تعیین نیست «أَکادُ أُخْفیها» بنا دارد که مخفی کند آن ساعت است، یعنی ساعت مُردن بشر که هنوز حیات و موجبات حیات در کره زمین هست ولی یک‌دفعه با صور إسرافیل با آن صدای مهیب همه می‌میرند، همه می‌میرند که بعدها… من حداقل می‌گویم هزاران سال ولی شاید میلیون‌ها سال، همین بشری که در زمان ظهور بوده است اگر انسان‌های خوبی یا اولیاءخدا هستند که آن‌ها را می‌برند آسمان چهارم و بهشت برزخی و اگر که انسان‌های خوبی هم نیستند به هر حال باز همان برنامه‌هایی که الآن ما داریم برای آن‌ها هم هست. بالأخره «أَکادُ أُخْفیها لِتُجْزى‏ کلُّ نَفْسٍ بِما تَسْعى‏». اگر سؤالی در این ارتباط دارید، چون مطلب خیلی علمی و جدید بود می‌توانید بپرسید.

سؤال: حد و مرز معاشرت و رفت‌وآمد بین خانم‌های سالک‌إلی‌الله تا کجا است؟ و روابط آن‌ها با یکدیگر باید بر چه اساس و پایه‌ای باشد تا موجب پیشرفت روحی آنان گردد، زیرا بعضی‌ها به دلیل این‌که اهل مطالعه و تحقیق هستند و کسب علم می‌کنند بیشتر مایل هستند در خانه بمانند و کمتر وقت دارند که به دیدار دوستان بروند و اگر هم به دیدن کسی می‌روند سعی در تعلیم و تعلّم دارند و یا از تجربیات دوستان آن‌ها بهره می‌گیرند، افراد دیگر شاید فرصت بیشتری داشته باشند و بتوانند رفت‌وآمد کنند و لذا از گروه اول گِله‌مند هستند که شما چرا اهل معاشرت نیستید و رفت‌وآمد نمی‌کنید، لطفاً در این باره ما را راهنمایی بفرمایید.

جواب: دوستان اهل تزکیه‌نفس اگر رفت‌وآمدهای آن‌ها به بطالت باشد اصلاً اهل تزکیه‌نفس نیستند، خیال شما را راحت کنم، یعنی بلند شویم برویم خانه فلانی که یک مقداری بنشینیم و ولو حرف لغو هم نزنید، اگر خدایی نکرده حرف لغو بزنید که اکثراً در جلسه خانم‌ها، من خیلی دقت کردم در بین خانم‌هایی که جزو محارم هم هستند، این عادت در آن‌ها وجود ندارد یکی که حرف می‌زند بقیه گوش بدهند، مثل الآن که این‌جا نشستید، همه حرف می‌زنند، این را که می‌گویم خدای من شاهد است عن بصیرة  است. اهل تزکیه‌نفس وقتی‌که می‌بیند یک نفری شروع به حرف زدن کرد، از دو حال خارج نیست: یا لغو می‌گوید که گوش ندهید و بلند شوید و بروید، دارد غیبت می‌کند، حرف‌های بیهوده می‌زند. اگر حرف مفیدی می‌زند، حالا چه فرقی می‌کند… البته فرقی هم نمی‌کند که این حرف مفید او یک چیزی باشد که شما را از بدحالی که دارید بیرون بیاورد، یک چیزی بگوید بخندید شما، اشکالی ندارد حتی این خوب است ولی اگر حرف مفیدی می‌زند گوش بدهید، چرا تو وسط حرف او حرف می‌زنید؟ چرا همه شما حرف می‌زنید و این را بدانید من ممکن است به طرف اظهار نکنم، نگویم که تو وسط حرف او حرف زدی، نگویم که چرا همه شما حرف می‌زنید ولی من این‌ها را اهل تزکیه‌نفس نمی‌دانم، چون قدم اول تزکیه‌نفس را برنداشتند. دور هم می‌نشینید یکی صحبت کند و بقیه هم گوش بدهید یا اگر یک مجلسی طوری هست که می‌توانید نزدیک به هم، به طوری‌که نجوا نشود «إِنَّمَا النَّجْوى‏ مِنَ الشَّیطانِ»(مجادله/10)، نجوا نشود، آهسته با هم دو نفر، دو نفر دارید صحبت می‌کنید،‌ حرف‌های خود را می‌زنید، این هم مهم نیست، عرض کردم نجوا نشود، نجوا این‌طوری است که من الآن بنشینم درِ گوشی با یک نفری صحبت کنم و چشم هم به یک کسی دوخته باشم که او مثلاً یک خصوصیتی داشته باشد، حالا او فکر می‌کند… در آیه شریفه قرآن می‌فرماید: «لِیحْزُنَ الَّذینَ آمَنُوا» شیطان می‌آید نجوا را به وجود می‌آورد به خاطر این‌که آن‌هایی که ایمان دارند محزون بشوند، این چه می گوید؟ دارد ما را می‌گوید؟ لابد درباره ما حرف می‌زند، این‌ها نباشد، دو نفر دو نفر آهسته صحبت کنید. صدا به اندازه‌ای بلند شد که به گوش سومی و چهارمی رسید باید سومی و چهارمی هم گوش بدهد. چرا تو به حرف‌های ما گوش می‌دهی؟ می‌خواستی بلند صحبت نکنی. این‌جا جمع شدیم یکی حرف بزند بقیه هم استفاده کنند. زنی که حرف لغو می‌زند، زنی که با یک خانم دیگری دارد حرف می‌زند او هم حرف می‌زند، زنی که وسط حرف کسی می‌دَود و حرف دیگری می‌زند و حرف را باطل می‌کند، نمی‌شود گفت هیچ کدام از این‌ها اهل تزکیه‌نفس هستند. خانم‌هایی که اهل تزکیه‌نفس هستند باید با هم رفت‌وآمد کنند، بروند و بیایند و تمام صحبت‌های آن‌ها هم صحبت‌هایی باشد مربوط به مراحل آن‌ها، مربوط به اخلاقیات،‌ مربوط به انسانیت. یک نفر در خانم‌ها می‌بینید که حجاب او بد است او را نصیحت کنید، همین حرف‌هایی که من می‌زنم برای آن‌ها بزنید، همین مطالبی که من… حالا گفتن آن شاید برای شما زیاد چیز نباشد،‌ خیال کنید من می‌خواهم مثلاً منت بگذارم، ما شب و روز مشغول هستیم که یک حرف جدیدی، یک حرف تازه‌ای، یک حرف خوبی برای شما از قرآن، از روایات به دست بیاوریم و برای شما بگوییم. شما این همه ثروت و سرمایه دارید که زن‌های اهل تزکیه‌نفس روز قیامت مؤاخذه می‌شوند که همه چیز از نظر مطالب، صحبت در اختیار شما گذاشته شد و شما هیچ توجه نکردید، باز هم نشستید حرف‌های لغو خود را مدام تکرار کردید و شاید خدای‌تعالی به خاطر همین مسئله همان عذابی که برای کفار دارد برای شماها هم داشته باشد، خیلی حواس شما جمع باشد. رفت‌وآمد بکنید، حرف لغو نزنید، هرچقدر هم بیشتر این‌طوری رفت‌وآمد بکنید برای شما مفیدتر است و خانم‌ها از خانم‌ها استفاده کنند. آن یکی که یک مسئله بلد است برای آن کسی‌که بلد نیست بگوید، همیشه آینه همدیگر باشید، شما وقتی جلوی آینه می‌ایستید نگاه می‌کنید اگر در صورت شما یک لکه‌ای باشد به آن اعتنا می‌کنید، توجه می‌کنید و برای همدیگر باید آینه باشید.

سؤال: خواهشمند هستم بفرمایید خضاب نمودن و رنگ کردن مو برای زنان چه حکمی دارد؟

جواب:‌ خضاب که مستحب است، به طور کلی مستحب است. رنگ کردن مو اگر شوهر مایل باشد و زینت باشد…، گاهی خود زن دوست دارد و شوهر دوست ندارد، آن را نمی‌گویم، هم برای شوهر زینت باشد و هم شوهر دوست داشته باشد، اگر دوست نداشته باشد حتی جایز نیست. پس مستحب است اگر زینت باشد و شوهر هم تمایل داشته باشد، استحباب هم دارد، حالا هر رنگی که خواست بکند البته از ذی یک خانم اهل تزکیه‌نفس خارج نشود، بعضی از خانم‌ها یک طوری سر و کله خود را رنگ می‌کنند که اگر چادر خود را بردارند می‌شوند جزو آن زن‌های تزکیه‌نفس نشده، آن‌طوری نباشد.

سؤال: لطفاً بفرمایید آیا برای غیر سادات هم می‌شود صلوات فرستاد، آیا بر پدر و مادری که در قید حیات هستند می‌شود صلوات فرستاد؟‌

جواب: صلوات را اگر به یاد داشته باشید و اگر به یاد هم ندارید دو مرتبه مراجعه کنید، صلوات رحمت خاصه خدا است، مخصوص یک عده خاص است، بلکه رحمت خاص‌الخاص است. ببینید وارد یک مجلسی می‌شوید، یک غذایی درست کردند، مشهدی‌ها می‌گویند شُله، این‌جا می‌گویند حلیم، یک چیزی درست کردند که عموم بخورند، یک عده هم مهمان خاص دارید، چند تا هم مهمان خاص‌الخاص دارید. برای مهمان‌های خاص‌الخاص یک اتاقی آن طرف درست کردید، همه وسایل و خیلی پذیرایی… خود صاحب‌خانه هم رفته است آن‌جا ایستاده است. مهمان‌های خاص هم یک عده انسان‌های محترم هستند در آن اتاق و بقیه هم در حیاط هم شده…، نمی‌دانم دیدید روز‌های عزاداری و این‌ها، در حیاط هم شده یک ظرف حلیم در دست می‌گیرند، همان‌طور آن‌ها هم ایستاده و با کفش می‌خورند، نه صاحب‌خانه را می‌شناسند، نه هیچ‌چیز، فقط شکم خود را می‌شناسند، حالا این مثال را توجه کنید، با این مثال آن‌هایی که در حیاط می‌ایستند و می‌خورند و می‌روند و صاحب‌خانه را نمی‌شناسند و کاری هم به صاحب‌خانه ندارند این‌ها مشمول رحمانیت خدا هستند. از آن هم غذا به یک عده خاص داده می‌شود که مشمول رحیمیت خدا هستند، آن‌ها کسانی هستند که با صاحب‌خانه آشنایی دارند، سلام و علیک دارند، احوالپرسی دارند، رفت‌وآمد دارند، این‌ها را هم می‌برند در آن اتاق خاص، یک قدری خوش‌آمدگویی می‌کنند، مثلاً سر سفره آبی هست، نوشابه‌ای هست، ماستی هست، ممکن است غذای آن‌ها خیلی فرق نکند ولی بالأخره یک تشریفاتی برای آن‌ها قائل هستند. یک اتاق را… حالا بنا است در همین مهمانی مثلاً یک مرجع تقلیدی هم بیاید، چند تا از شخصیت‌های اول مملکت هم بیایند، برای آن‌ها دیگر یک اتاق خاص‌الخاصی درست می‌کنید و آن‌جا خیلی با تشریفاتی که مقتضی آن شخصیت و شئونات او باشد درست می‌کنید. رحمت پروردگار هم همین‌طور است، از شمر گرفته تا ائمه‌اطهار مشمول رحمانیت خدا هستند، این غذا را به آن‌ها می‌دهد، حتی شمر همان وقتی‌که داشت حضرت سیدالشهداء صلواةالله‌علیه را شهید می‌کرد، خدا به او جان داده است، قدرت داده است، نَفَس داده است، سلامتی بدنی داده است، او هیچ هم خدا را نمی‌شناسد، صاحب‌خانه را هم نمی‌شناسد. نوبت بعدی می‌بینیم که یک عده‌ای هستند مشمول رحیمیت خدا هستند، یک مؤمن هستند، با خدا رفت‌و‌آمدی دارند، سلام و علیکی دارند، این‌ها را هم خدای‌تعالی… «وَ سَلامٌ عَلى‏ عِبادِهِ الَّذینَ اصْطَفى‏»(نمل/59)، که خدای‌تعالی می‌فرماید: سلام بر آن‌هایی که انتخاب شدند، خدا این‌ها را می‌برد و یک تشریفات خاصی برای آن‌ها قائل است. صلوات خاص‌الخاص است، یعنی اگر ما بشماریم در قرآن، اول به پیغمبراکرم، دوم به آل پیغمبر، سوم به کسانی که این‌ها مراحل تزکیه‌نفس را گذراندند، آن‌قدر با خدا در ارتباط هستند که حتی هرچه مصیبت هم به آن‌ها برسد می‌گویند «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ * أُولئِک عَلَیهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ»(بقره/156-157)، و افرادی که تزکیه‌نفس کاملی کردند، از طرف پروردگار می‌شود به این‌ها هم صلوات فرستاد، چون ما در صلوات می‌گوییم «اللهم صل علی محمد و آل محمد» مثلاً و خدا باید آن رحمت خاص‌الخاص را بفرستد. اگر پدر و مادر که در قید حیات هستند یا از دنیا رفتند، فرقی نمی‌کند، اگر جزو آن دسته خاص‌الخاص هستند می‌شود بر آن‌ها صلوات فرستاد، هیچ فرقی نمی‌کند بگویید که «اللهم صل علی أبیی» مثلاً، خدایا بر پدر من صلوات بفرست، اما این یک وقت تقاضای زیادی نباشد، واقعاً از اولیای درجه یک خدا باشد، وإلّا نمی‌شود ولی بگویید «اللهم أرْحَم» خدایا رَحم کن، مهربانی بکن بر پدر من و آن‌جا اشکالی ندارد که هم رحمانیت خدا… البته چون مسلمان و شیعه بوده است رحیمیت خدا هم شامل او می‌شود.

سؤال: من تا همین چند روز پیش یک روحیه‌ای داشتم که از کسی ناراحت نمی‌شدم ولی از چند روز قبل حساسیت زیادی در روح من ایجاد شده است و خیلی زود ناراحت و رنجیده می‌شوم، روحیه من بسیار حساس شده است. لطفاً اگر می‌شود بفرمایید که من چرا این حالت را پیدا کردم؟

جواب: این حالت حساسیت از دو حال خارج نیست یا در راه سیر و سلوک هستید یا نیستید، اگر در راه سیر و سلوک نیستید تنزل کردید، عقب افتادید، تا آن وقتی‌که از هیچ کس ناراحت نمی‌شدید بهتر بودید، اگر در راه سیر و سلوک هستید ممکن است شما یک پیشرفتی کردید ولی هم‌سفران شما عقب افتادند، ناراحت هستید که چرا آن‌ها عقب افتادند، از آن‌ها از این جهت ناراحت هستید… مثل یک مسافرتی که انسان حرکت می‌کند، خطر در پیش است، شما تند می‌روید، جلو می‌روید، حواس آن‌ها نیست و عقب افتادند و می‌ترسید به آن‌ها خطری متوجه بشود، از آن‌ها ناراحت می‌شوید، تا چندی قبل خود شما خطر را درست احساس نمی‌کردید، خود شما هم جلو نرفته بودید و حالا خطر را احساس کردید و خود شما سبقت گرفتید و از این جهت ناراحت هستید، این دیگر با وضع افراد تفاوت می‌کند. ضمناً یک مطلبی را بگویم که دوست دارم حاضرین به غایبین برسانند که استاد شدن در این مسائل روحی خیلی کار مشکلی است، این را بدانید، خیلی مشکل است. استاد باید از دو کار یک کار را حتماً بکند وإلّا نباید دخالت در امور روحی مردم داشته باشد، یا آن‌قدر احتیاط بکند که هر طوری باشد این ضرر نکند، این کسی‌که سیر و سلوک دارد ضرر نکند، یا آن‌که شناخت او آن‌قدر از شاگرد زیاد باشد که بتواند دقیق کار خود را برای او بیان بکند. الآن در همین سؤال واقعاً اگر انسان طرف را نشناسد نمی‌داند که چه جواب بدهد، یعنی سابقه او را نداند، اهل سیر و سلوک هست یا نیست، اهل سیر و سلوک نباشد یک جواب دارد، اهل سیر و سلوک باشد یک جواب دارد. اهل سیر و سلوک نباشد یک دوا دارد، اهل سیر و سلوک باشد یک دوای دیگر دارد. در مسائل از این حساس‌تر هم هست، بعضی‌ها هستند در ظرف یک روز توبه آن‌ها قبول می‌شود و توبه آن‌ها قبول است، حالا توبه را می‌گویم به خاطر این‌که تمرین زیاد نمی‌خواهد و بعضی‌ها هستند که حداکثر باید چهل روز توبه داشته باشند، البته این را ما الآن احتیاط می‌کنیم و همه را چهل روز می‌گوییم ولی می‌شود اگر شناختی برای استاد باشد می‌شود که در ظرف یک روز، دو روز… الآن خود من چند نفر حتی از خانم‌ها را می‌شناسم که توبه آن‌ها ده روز بوده است، اگر می‌بینید به افرادی می‌گوییم چهل روز، این به خاطر احتیاط است، حداکثر است، چون خوب روحیات طرف… یا خود او نخواسته است دست من باشد مثلاً یا این‌که من نخواستم از روحیات او اطلاع داشته باشم،‌ لذا حداکثر آن چهل روز است چون به بعضی از افرادی که گناهان بسیار بزرگتری کرده بودند خدای‌تعالی به وسیله پیغمبر و پیغمبر به خاطر دستور خدا چهل روز را دستور دادند. لذا توصیه می‌کنم که… بعضی‌ها خیال می‌کنند همین‌طور مثل… یک چیز استانداردشده‌ای، فلانی این ذکر را گفته است، در ذکر دادن، در گفتار، در حرکات، هنوز هیچ اطلاعی از مسائل ندارند، دو مرحله خود آن‌ها با هم رفتند، خود آن‌ها قیاس می‌کنند… تو یک موقعیت دیگری داری، او یک موقعیت دیگری دارد، فرق می‌کند، یا باید مثل آینه تمام خصوصیات طرف را انسان ببیند و بشناسد تا بتواند انسان درباره او حرف بزند. این‌که می‌گوییم دفتر بزرگتر بگیرید و حالات خود را بنویسید، این کمکی است به کسی‌که می‌خواهد به شما برنامه بعدی را بدهد. بعضی‌ها فقط دفتر 200 برگی گرفتند و فقط برنامه‌هایی که خود من مثلاً‌ نوشتم همان‌ها در آن هست. این را شما بدانید هر کس این‌طوری باشد ما هم همان‌طور با او رفتار می‌کنیم، برای این‌که دل او نشکند یک چیزی باز برای او می‌نویسیم، وإلّا این‌ها راه پیشرفت در سیر و سلوک نیست. تمام خصوصیات و روحیات خود را باید بنویسید تا حتی احتیاج به سؤال کردن نداشته باشد. حالا خود استاد می‌خواهد نگاه بکند، نگاه نکند، آن را شما کار نداشته باشید، خود او متوجه می‌شود، شما وظیفه خود را انجام بدهید.

سؤال: اگر همسر انسان هنگام آمدن مهمان به خانه رضایت نداشته باشد به خصوص این‌که سرزده هم رسیده باشد تکلیف زن خانه چیست؟

جواب: البته معلوم نیست منظور از سرزده این است که مهمان سرزده رسیده باشد یا شوهر سرزده بیاید ببیند خانم مهمان دارد، خدمت شما عرض شود که خانه برای او است و زندگی برای او است و جایز نیست که اصلاً شما مهمان را بپذیرید، می‌آیید دمِ در و می‌گویید شوهر من راضی نیست که شما تشریف بیاورید، التماس دعا. انسان باید این‌قدر صریح باشد و مطلب را بگوید، اگر صاحب‌خانه شوهر است و خانه برای شما نیست و زندگی برای شما نیست، مهمان باشد، هرچه باشد، و مهمان پای خود را در خانه بگذارد مثل این است که پای خود را در یک زمین غصبی گذاشته است، این‌جا «أَکرِمِ الضَّیفَ وَ لَوْ کانَ کافِراً»(جامع‌الاخبار/84)، در صورتی است که خود شما صاحب‌خانه باشید. اگر خانه برای خود شما است و وسایل برای شما است که بعضی‌ وقت‌ها این‌طوری اتفاق می‌افتد، این‌جا اشکالی ندارد، منتها باید یک طوری به او بفهمانید که شوهر من راضی نیست که شما تشریف بیاورید. سرزده حالا شوهر آمده باشد یا مهمان آمده باشد هم فرقی نمی‌کند.

سؤال: مفهوم این جمله چیست؟ اگر خواهی آری به کف دامن او برو دامن از هرچه جز اوست برچین

جواب: انسان باید محبت خود را… به اصطلاح انسان دوست دارد در همه چیز مردم هم شریک باشند، مثلاً شما غذا درست کردی همه بیایند بخورند، اما در محبت یک حالت انحصارطلبی هست، انسان کسی را دوست دارد دوست ندارد کسی دیگر او را دوست داشته باشد. اگر محبت، محبت مجازی باشد، محبت غیر خدایی باشد اصلاً خود آن محبت او و این انحصارطلبی او، هر دو غلط است. اگر خدایی باشد خدا دوست دارد که فقط محبت به او داشته باشید و اگر خواهی آری به کف دامن او، شرک و بت‌پرستی و نمی‌دانم همه چیز را دوست داری و خدا را هم دوست داشته باشی و این‌ها، درست نیست و باید از بین ببری و اگر می‌خواهی دامن او را به دست بیاوری باید بروی از هر چه غیر او است دست بکشی. این معنای این جمله است.

سؤال: من روحیه‌ای داشتم که هر وقت از دست کسی ناراحت می‌شدم به او می‌گفتم و دیگر هیچ ناراحتی و کینه‌ای از او در دل من باقی نمی‌ماند ولی از وقتی‌که ازدواج کرده‌ام از دست یک نفر خیلی ناراحت می‌شدم ولی می‌دانستم که اگر به او بگویم مشکلات خیلی بیشتر می‌شود و حالا کینه‌ای از آن شخص در وجود من پیدا شده است که نمی‌دانم چگونه از بین ببرم، نمی‌دانم چه کار کنم، لطفاً به من کمک کنید.

جواب: نباید کینه در دل سالک‌إلی‌الله اصلاً باشد، مخصوصاً کینه افراد مؤمن، یعنی این مسئله یک سد بسیار بزرگی است. مخصوصاً افرادی که باید آن‌ها را دوست داشته باشیم،‌ حالا هرچه می‌خواهد پیش آمده باشد، یک وقت هست تو خودخواه هستی و او آن احترامی که باید برای تو و در فکر تو هست قائل باشد قائل نشده است، این خودخواهی بسیار بد است، یک یهودی بود، روی سر پیغمبراکرم هر روز خاکستر می‌ریخت، یکی دو روز حضرت از آن کوچه، کوچه منحصری هم بود، مجبور بود پیغمبر از همان‌جا عبور کند، یکی دو روز دید خاکستر نریخت، سؤال کردند این رفیق ما چه شد؟ امروز نیامد، دیروز هم نیامده بود، گفتند: آقا مریض است، حضرت فرمود: برویم به عیادت او. تشریف بردند به عیادت آن مریض، آن مریض مسلمان شد، ببینید این معنای کینه نداشتن است. یک وقتی یک منبری بود، این می‌رفت روی منبر علیه ما حرف می‌زد، یک روز در رواق حرم حضرت رضا علیه‌الصلاةوالسلام او را دیدم، یک قیافه‌ای بر من گرفت که من دیدم با این حالی که الآن من دارم،‌ این ناراحتی که من پیدا کردم از کارهای قبل او و از این کار او، در حرم حضرت رضا بروم یا من یک صدمه‌ای می‌بینم یا او. من ممکن است صدمه ببینم که چرا تو در قلب خود کینه یک مؤمنی را داری؟ حالا او اشتباه کرده است، حرف‌های بیخودی زده است، چرا هست؟ ممکن است او صدمه ببیند چون خدا طرفدار مظلوم است، او هم به من ظلم کرده است، ممکن است که صدمه ببیند، به هرحال صدمه دیدن چه برای من باشد و چه برای او صلاح نیست. در رواق نشستم و مدام این آیه را تکرار کردم «لا تَجْعَلْ فی‏ قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذینَ آمَنُوا»(حشر/10)، تا دیگر احساس کردم که دیگر نه، الحمدلله از او بیزار نیستم و کینه‌ای ندارم. این آیه خیلی مؤثر است «رَبَنا لا تَجْعَلْ فی‏ قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذینَ آمَنُوا» طبعاً این خانم محترمه این غِل که از مثلاً شمر و یزید و این‌ها که در دل ایشان نیست، یعنی هست، این بوده است، قبل از ازدواج هم بوده است، بعد از ازدواج هم بوده است، وإلّا مسلمان نیست. ایشان حتماً از یک نفری که ایمان دارد، چنین غِلی پیدا کرده است، چنین کینه‌ای پیدا کرده است، به ایشان توصیه می‌کنیم که با خواندن همین آیه و محبت کردن به آن شخص و احترام کردن آن شخص و توقع نداشتن از او إن‌شاءالله رفع کند تا بتواند در سیر و سلوک موفق بشود. اگر هم نمی‌تواند، یک وقتی می‌بیند دل او آرام نمی‌شود –که می‌شود، إن‌شاءالله در آینده خواهد شد- ولی اگر دید که نمی‌شود کوشش بکند که این آیه را زیاد بخواند، از پروردگار تقاضا بکند و خدای‌تعالی به او کمک خواهد کرد.

سؤال: در قنوت نماز شب که باید برای چهل مؤمن دعا کرد آیا می‌شود اقوام و بستگان را دعا کرد که مرتکب گناهانی هم می‌شوند؟

جواب: البته انسان باید بیشتر برای افراد گنهکار دعا بکند، چون می‌گوید «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِفلانی» هیچ‌وقت برای مثلاً نستجیرُ بالله امام‌زمان انسان این‌طور دعا نمی‌کند و «اللَّهُمَّ اغْفِرْ» نمی‌گوید و اگر بگوید غلط است. افراد معصیت‌کار چون بیشتر نیاز دارند آن‌ها را بیشتر دعا کنید، مخصوصاً اقوام باشند و شاید که خداوند آنان را مورد مغفرت خود قرار دهد. بله، بسیار کار خوبی هم هست، اقوام در مرحله اول اقوام و بعد هم معصیت‌کارهای آن‌ها و بعد نوبت به مؤمنین می‌رسد، این که روایت دارد که چهل مؤمن را دعا کنید، مؤمن منظور کسی است که شیعه باشد، معتقد به خاندان عصمت باشد ولی معصیت‌کار باشد. بفرمایید.

جواب: نه عیبی هم ندارد، فارسی… اگر عربی می‌توانید عربی بگویید وإلّا فارسی هم اشکال ندارد.

سؤال: اگر سبب وجوب نماز آیات تکرار شود باید به تعداد همه آن‌ها نماز آیات خوانده شود یا نه؟ و زنانی که دارای عذر شرعی هستند در زمان وقوع زلزله یا کسوف و خسوف باید نماز آیات را بعداً‌ قضا کنند یا نه؟

جواب: بله، مثال هم زدند ولی مثال لازم نیست. هر یک ربع یک زلزله می‌شود، در جاهایی که زلزله‌های شدید می‌شود پس‌لرزه زیاد دارد، خود من در طبس مشهد بودم، وقتی‌که پس‌لرزه‌ها می‌آمد هر نیم ساعت یک نماز آیات می‌خواندم. نماز آیات برای خانم‌هایی که همان زمان حائض هستند قضا ندارد، نماز واجب یومیه آن‌ها هم قضا ندارد.

سؤال: چه عواملی سبب می‌شود که انسان دین را سبک شمرده و به خواب غفلت فرو برود؟

جواب: آن‌چه که همه مردم می‌دانند، عقل انسان هم می‌گوید، قرآن هم مکرر بیان کرده است، محبت دنیا خیلی غفلت‌آور است، شما اگر به یک چیزی خیره بشوید به قول معروف، بهت‌زده بشوید، نگاه کنید، از همه چیز غافل می‌شوید، همان حالت را بیاورید در زندگی، که اگر مثلاً شما به زندگی خود خیلی دلبستگی پیدا کردید طبعاً به همان مقدار غفلت از خدا پیدا می‌کنید و اگر صد درصد شد صد درصد غافل هستید. اگر نود درصد شد، نود درصد غافل هستید. باید کوشش بکنید یک درصد هم به آن‌چه که از ثروت، از زینت، از هر چیزی که مایه جلب توجه شما می‌شود و جنبه خدایی ندارد خود را منصرف کنید و غافل نشوید. خیلی چیزها هست که سبب غفلت می‌شود.

سؤال: در خصوص امتیاز خانم‌ها شما چندین ویژگی بیان فرمودید اما سؤالی که برای این جانب پیش آمده است این است که لطفاً در خصوص علت نیمه بودن دیه زنان نسبت به مردان و همین‌طور شاهد یا شهادت دو تا زن را بر شاهد یا شهادت مرد توضیح دهید؟

جواب: در خصوص زن‌ها، چون دو تا از صفات بسیار مهم خدای‌تعالی در خانم‌ها وجود دارد، با این مقدمه همه این مسائل حل می‌شود، حتی در قضاوت، در همه آن شانزده چیزی که گفتیم، بعضی از آن‌ها خوب فهمیده می‌شود و بعضی از آن‌ها کم فهمیده می‌شود. در خصوص این‌که دیه یک زن نیمی از دیه مرد است البته این‌ها هم مربوط به حکم قاضی است، یک وقتی فکر نکنید، گاهی می‌شود که واقعاً کسی‌که یک زنی را کشته است، این را باید کشت و بلکه باید به أشد عذاب هم او را کشت ولی به طور کلی، یک قاعده کلی عرض کنم، مردها به همان دستور که اسلام داده است که باید هم زن خود را و هم فرزندان خود را خانه و مَسکن و غذا و لباس و همه این‌ها را برای آن‌ها تأمین بکند غالباً در دستورات کشتن یک مرد را بیشتر اهمیّت می‌دهند، یعنی دیرتر انجام می‌دهند. به خاطر این‌که یک خانواده‌ای در هم می‌پاشد، گاهی می‌شود که یک مرد چندتا بچه دارد، زن دارد، زندگی دارد، همه این‌ها بیچاره می‌شوند،‌ یک مقداری از این جهت گفتند مردها را کمتر هدر بدهید و بکشید و این‌ها، شاید علت آن این باشد، اگر یک وقتی قاضی این‌طور قضاوت کند. در خصوص شاهد بودن یا شهادت، چون خانم‌ها دل‌رحم هستند و دل آن‌ها زود به رحم می‌آید، یک کسی پیش آن‌ها آمده است گریه می‌کند، زار می‌زند که بیا شهادت بده که من چنین کاری نکردم. من دیدم مرد هیچ‌وقت تحت تأثیر گریه مرد دیگری یا زنی واقع نمی‌شود، کم واقع می‌شوند، ولی زن‌ها زود واقع می‌شوند،‌ نه این‌که فکر کنید به خاطر ضعف آن‌ها است، به خاطر آن مهربانی است که خدا در صفت رحمانیت و رحیمیت به این‌ها داده است، اگر این مهربانی در وجود آن‌ها نباشد بچه هم هرقدر گریه کند به او اعتنا نمی‌کنند. شهادت هم زود ممکن است تحت تأثیر واقع بشوند و شهادت بدهند، اگر دوتا شدند، دو تا زن شهادت دادند، کار شهادت یک مرد را می‌کند. بله، همین دو مسئله بود که فکر می‌کنم جواب آن‌ها همین‌ها باشد. در جواب سؤال دومی که قطعاً همین است ولی در جواب سؤال اولی عرض کردم یک قدری هم قاضی باید این جهات را توجه داشته باشد.

سؤال: نماز ظهر جمعه را چند دقیقه بعد از اذان می‌توان خواند؟ احتیاط دیر خواندن نماز ظهر جمعه احتیاط واجب است یا مستحب؟

جواب: نماز ظهر جمعه هم عین نماز روزهای دیگر است، هیچ فرقی نمی‌کند. اصلاً تأخیر انداختن لازم نیست. چرا، بعضی از علما می‌گویند شاید نماز جمعه واجب باشد و الآن هم دارند نماز جمعه می‌خوانند در این شهر، و ما یک کاری بکنیم که به نماز جمعه نرسیم، نماز ظهر خود را بخوانیم. البته این خیلی نادر هم هست، این علمایی که این‌طوری فتوا می‌دهند، این‌جا تأخیر انداختن آن و نرفتن به نماز جمعه –اگر نماز جمعه را واجب بدانند- حرام است، حالا این کار حرام را کسی کرد، یک قدری دیرتر نماز ظهر خود را می‌خواند، چون اگر هم‌زمان بخواند، در کنار نماز جمعه نماز ظهر بخواند، چون نماز جمعه را واجب می‌داند، نماز او باطل می‌شود، یک مقدار تأخیر بیندازد که بگوید به نماز جمعه نرسیدم، نماز ظهر را خواندم.

سؤال: با توجه به این‌که اسباب‌بازی اسلحه تأثیر خوبی در پسربچه‌ها ندارد، اگر والدین برای فرزند خود این‌ وسیله بازی را تهیه نکنند و فرزند اسلحه و نحوه استفاده آن را در اجتماع ببیند و هر وسیله‌ای که به آن شباهت داشته باشد را در دست گرفته و حالت جنگجویی به خود بگیرد و والدین فقط به او تذکر بدهند که چیز خوبی نیست و تبلیغات منفی کنند، آیا در مقابل چنین روحیه فرزند همین عکس‌العمل والدین کفایت می‌کند یا نه؟

جواب: شما باید بچه‌های خود را طوری تربیت کنید که انسان بشوند، این‌طوری بگویم بهتر است، چون انسان کامل، انسان درست و تزکیه‌شده اگر تمام انبار مهمات را هم به دست او بسپارند هیچ‌وقت از آن سوءاستفاده نمی‌کند و اگر هم هیچ اسلحه‌ای نداشته باشد وقتی خدا دوست داشته باشد که غضب بکند غضب خود را می‌کند و تمام اسلحه‌ها به کمک او می‌آیند. نمونه‌هایی که خود ما دیدیم، مثلاً رهبر انقلاب رحمةالله‌علیه هیچ‌وقت نه بلد بود هفت‌‌تیر دست بگیرد، نه هفت‌تیری دست گرفت و نه توپ و تانک و مسلسل و این‌ها که به طریق أولی ولی وقتی‌که روی جنبه‌های انسانی خود غضب کرد اصلاً بدهای یک مملکتی را از بین برد و خوب‌های آن‌ها را نگه داشت. شما باید بچه خود را این‌طوری تربیت کنید، اسلحه در دست انسان نافهم بودن بدآموزی دارد، شما این پاسبان‌ها را ببینید همیشه یک هفت‌تیر کنار پهلوی آن‌ها هست ولی شاید بعضی از آن‌ها یک تیر هم شلیک نکرده باشند. چرا؟ به جهتی که بنده هستند، حالا بنده فرمانده خود باشند… شما بچه خود را بنده خدا تربیت کنید، مکرر گفتم که به او بفهمانید چیزی که برای تو نیست دست نزن، پدر و مادر هم وقتی نخریدند دیگر او دست نمی‌زند، ‌ولی مهم روحیه بچه است، روحیه او را مهربان… چون مهربانی را باید به او فهماند،‌ اگر اهل رشد و کمالات شد که غضب را هم می‌داند کجا مصرف کند. باید مهربانی را به او فهماند. ببینید این لوله گاز در این اتاق آمده است، شما هیچ‌وقت از لوله گاز دائماً استفاده نمی‌کنید که شیر آن باز باشد و همین‌طور داخل اتاق بیاید، بلکه موارد استفاده آن را می‌فهمید، موارد استفاده آن چه موقع است؟ وقتی‌که اتاق سرد باشد، موارد استفاده آن در آشپزخانه چه موقع است؟ وقتی‌که غذا روی بار باشد، اما اگر غذایی نباشد، اتاق سرد نباشد مورد استفاده ندارد. همین‌طور باید به بچه این را فهماند که هر چیزی را در موارد استفاده آن مصرف بکن. این‌ها را از همان دوران شیرخوارگی باید پدر و مادر عملاً، قولاً به این بچه بفهمانند تا وقتی‌که بزرگ می‌شود. تربیت فرزند خیلی شرایط دارد که متأسفانه موقعیت گفتن همه آن‌ها نیست. همین‌طور که گفتند اسباب‌بازی خیلی تأثیر در آن حالت بچه دارد که اگر تربیت‌های بعدی نشود و اگر اهل تزکیه‌نفس نشود آن تربیت‌های خردسالی و آن اسباب‌بازی‌ها در روحیه او تأثیرات بدی را خواهد گذاشت، هر چه هم می‌خواهند باشد، حتی وقتی عروسک برای دختربچه خود می‌گیرید و یک شلوار کوتاهی پای او هست این در او تأثیر می‌کند و وقتی بزرگ می‌شود همان شلوار کوتاه را می‌پوشد.

سؤال: در خانواده‌ها مشاهده می‌شود که بچه‌های همسن و سال بیشتر اوقات از نظر جسمی با یکدیگر درگیری پیدا کرده و یکدیگر را می‌زنند، عکس‌العمل والدین خصوصاً مادرها در چنین موقعی باید چگونه باشد؟ آیا این رفتار فرزندان طبیعی است، یعنی همه باید این دوران را بگذرانند؟

جواب: البته مهم نیست، حضرت امیر صلواةالله‌علیه می‌فرماید: من چند چیز بچه را دوست دارم یکی این‌که وقتی دعوا می‌کنند زود آشتی می‌کنند. خود این‌ها هم زود آشتی می‌کنند، شما هم به روی خود نیاورید. چرا،‌ اگر که دیدید دایره دعوا دارد خیلی وسیع می‌شود، فردا باز دو مرتبه می‌آید کتک می‌زند، شما قاضی بشوید، در چنین وقتی قاضی بشوید و قاعده قاضی این است که بچه خود او با بچه بیگانه وقتی روبه‌روی شما نشستند آن چیزی که عدل است، عدالت ایجاب می‌کند، همان را بگویید، حتی اگر بچه شما ظلم کرده است، نگویید بچه من حق داشته است،‌ نه، هیچ حقی نداشته است و او را تنبیه هم بکنید که دیگر ظلم نکند و اگر بچه همسایه ظلم کرده است آن‌جا بگویید که بچه من مثلاً… غالباً این‌طوری هستیم که خود ما طرفدار بچه خود هستیم و ضرر این برای روحیه او از هر چیزی بیشتر است.

سؤال: آیا این مطلب صحیح است که فرزندی که در دوران کودکی جنب‌وجوش نداشته باشد در دوران جوانی جوان شلوغی می‌شود؟

جواب: کلیت ندارد، بلکه من عکس آن را فکر می‌کنم. روح وقتی‌که بزرگ است جنب‌وجوش دارد و حرکت دارد، چرا، بس که به این بچه می‌گویند بنشین…. چون بچه‌ای که خیلی فضول است و متحرک است بیشتر این را دعوا می‌کنند تا آن بچه‌ای که ساکت است. بس که او را دعوا می‌کنند و می‌گویند بنشین و فلان و این‌ها، این کم‌کم ممکن است از جنب‌وجوش معمولی هم بیفتد، بعید نیست، اگر روی این اصل باشد هست.

سؤال: رعایت ادب در محضر استاد در چه چیزهایی است؟

جواب: هر چیزی که عُرفاً به آن بگویند ادب، مثلاً فرض کنید پُرحرفی کردن که «لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ»(انبیاء/27)،خیلی اتفاق می‌افتد، حالا در خانم‌ها که ما کمتر بودیم، ولی در بین آقایان مثلاً زیاد اتفاق می‌افتد، سؤالی از استاد می‌کنند ولی آن یکی جواب می‌دهد، هنوز این دارد فکر می‌کند که چه چیزی جواب بدهد می‌بیند او جواب داد، حالا خوب یا بد. این سبقت در قول است، این خلاف ادب در محضر استاد است. طرز نشستن، مثلاً همان‌طور که در سخن گفتن نباید سبقت بگیرید در غذا خوردن هم نباید… حالا یک جایی سر یک سفره‌ای همه دعوت هستند، نشستید، یکی را شما به عنوان استاد قبول دارید، حالا یا باتقواتر یا بافضل‌تر یا با علم‌تر او را قبول دارید، شما برمی‌دارید زودتر غذا را شروع می‌کنید، او مثلاً با لباس، حالا در بین مردها، چون خانم‌ها را نمی‌دانم، در بین مردها می‌بینید که مثلاً با عبا و عمامه و این‌ها نشسته است، شما فوراً می‌روید لباس خود را درمی‌آورید و یک گوشه می‌گذارید و با تَه‌پیراهن می‌نشینید، هر چیزی از این قبیل، البته خود انسان هم می‌فهمد، این‌ها خلاف ادب است. رعایت ادب هم استاد نباید توقع داشته باشد، یعنی چه؟ چرا او توقع داشته باشد؟ که اگر نکرد شاگرد را طرد بکند و این‌ها نه، باید او را تربیت بکند، البته یک چیزی را به شما عرض کنم که هرچه شاگرد بیشتر رعایت آداب حضور استاد را داشته باشد این کم‌کم تمرینی می‌شود برای این‌که اگر إن‌شاءالله به این زودی حضرت بقیةالله أرواحنافداه ظهور کردند انسان دیگر بلد است، أقلاً کوچک آن را انجام داده است، بزرگ آن را هم بلد است، اما گاهی می‌شود که… من دیدم که بعضی‌ها در مقابل همه بی‌ادب بودند، در مقابل آن شخص بزرگ هم نمی‌توانند ادب را رعایت کنند و بی‌ادب هستند. تمرین ادب و احترام بزرگتر خیلی کمک می‌کند برای سیر و سلوک و موفق شدن به لقاء پروردگار.

سؤال: لطفاً صفت وفاداری را توضیح بدهید؟ و این‌که حضرت ابراهیم با عموی کافر خود به نرمی و دلسوزی نهی از منکر می‌کند، آیا این برمی‌گردد به صفت وفاداری ایشان؟

جواب: نه، به صفت وفاداری ایشان برنمی‌گردد، پیغمبرها باید با همه با گرمی و نرمی صحبت کنند‌ «رَحْمَةً لِلْعالَمینَ»(انبیاء/107)، باشند، مبلغین هم همین‌طور، هر کس که تبلیغ می‌کند همین‌طور. هر کس که می‌خواهد مردم را به سوی خدای رحمان و رحیم دعوت کند باید نشان بدهد رحمانیت یعنی چه، رحیمیت یعنی چه. مفضل‌بن‌عُمر یکی از اصحاب امام‌صادق است، رفت وارد مسجد پیغمبر شد، آن موقع مسجد پیغمبر کفار هم بودند و یک عده می‌آمدند که از این کمونیست‌ها بودند، به خدا اعتقاد نداشتند. نشسته بودند کنار قبر پیغمبر و به پیغمبر جسارت می‌کردند، مفضل برخورد کرد، تند شد، عصبانی شد، دعوا کرد، این‌ها پرسیدند: تو چه کسی هستی؟ گفت: من مفضل هستم. شاگرد چه کسی هستی؟ شاگرد امام‌صادق. این‌ها گفتند ما با خود امام‌صادق، با پیغمبر از این تندتر صحبت کردیم این‌طور عصبانی نشده است، خلاصه آن‌قدر او را سرزنش کردند که ناراحت شد، رفت خدمت امام‌صادق، حضرت صادق فرمودند: بیا بنشین برای تو حرف بزنم. نشست و این توحید مفضل که الآن معروف است حضرت صادق صلواةالله‌علیه برای او بیان کردند که اگر انسان خدا را بشناسد، خدای مهربان را بشناسد، اگر با خدا باشد، مهربانی خدا را ظاهر می‌کند، اگر کسی مثلاً فرض کنید انسان باشد در مرحله اول انسانیت انسان به مهربانی است، به محبت و نرمی است. حضرت موسی را وقتی خدا می‌خواهد بفرستد به طرف فرعون می‌فرماید: «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیناً»(طه/44)، با نرمی، با لینَت و با محبت با او صحبت کنید. چون اگر امر به معروف و نهی از منکر فایده‌ای داشته باشد با محبت فایده آن بیشتر است و با تندی هیچ‌وقت هیچ‌چیز تأثیر آن‌طوری که با ملایمت دارد ندارد. انسان وفادار باشد، اگر وفادار به خدا منظور ایشان باشد، صفت وفاداری، بله، لازمه وفاداری به خدا همین است که انسان مهربان باشد، همان‌طوری که خدا مهربان است. غضب در موارد خیلی استنثائی پیش می‌آید، فکر نکنید که غضب… در تمام عمر حضرت زهرا یک‌دفعه حضرت زهرا غضب کرد و آن هم به آن کسانی بود که خدا هم به آن‌ها غضب کرد، کفاری بودند که فاطمه‌زهرا را نه به خاطر این‌که او را اذیت کردند بلکه به خاطر این‌که پا روی حقیقت گذاشتند، از این نظر غضب کرد، ولی همه جا مهربانی بوده است، از خدا و پیغمبر و ائمه‌اطهار آن‌قدری که ما مهربانی سراغ داریم هیچ‌وقت غضب سراغ نداریم، یک صَدم آن را هم سراغ نداریم. حضرت موسی‌بن‌جعفر صلواةالله‌علیه در مقابل هارون‌الرشید که می‌رسید، هارون‌الرشید غضب کرده است، مظهر کفر و غضب است و حضرت موسی‌بن‌جعفر به او می‌فرمایند: من از جدّ خود شنیدم که فرمود اگر دو تا قوم و خویش با هم دست بدهند و گرمی دست آن‌ها به هم برسد محبت‌ آن‌ها به هم زیاد می‌شود، بیا با هم مسافحه بکنیم که هارون‌الرشید به آن بدی را حضرت موسی‌بن‌جعفر با یک مسافحه که با او کردند به گریه انداخت و تحت تأثیر واقع شد.

اگر خانم‌ها سؤالی دارند در ارتباط این جواب‌هایی که دادیم بفرمایند.

جواب: طبعاً انسان می‌گوید، مثلاً رفته است از بالای آن طاقچه اتاق می‌پرد که احتمال دارد دست و پای او بشکند به او می‌گویید بنشین، یا شاید یکی هم بر سر او بزنید که این کار را نکن، یا مثلاً شما بیرون رفتید، او رفته است داخل آشپزخانه و پیچ گاز را باز کرده است و این‌ طرف آمده است. آن‌هایی که پُر جنب‌وجوش هستند غالباً یک کارهای بیخودی هم می‌کنند، بالأخره تحرک کار دست انسان می‌دهد و چون پُرجنب‌وجوش هستند باید بگوید منتها کنترل این‌که حالت غم‌زدگی به این دست بدهد، حالت بی‌حسی… بس که به او گفتند نکن، نکن، این حالا هیچ‌کاری نمی‌کند، این‌طوری نباشد، کنترل بشود، خلاصه باید بچه را تربیت کرد. بفرمایید.

جواب: برای خدا است دیگر

معروف است که می‌گویند

این محبت از محبت‌ها جدا است                                                           حبّ محبوب خدا حبّ خداست

درست است که شما به همسر خود محبت دارید برای این‌که اهل‌سیر و سلوک است، انسان خوبی است، اهل‌تقوا است ولو این‌که اگر همین انسان شوهر شما نبود شاید این‌قدر به او محبت نداشته باشید، این اشکال ندارد، بسیار خوب است. انسان هم از خدا غافل نمی‌کند.

«نسئلک اللهم و ندعوک بأعظم أسمائک و بمولانا صاحب الزمان یاالله یاالله یاالله یاالله یاالله یاالله یاالله یاالله» خدایا فرج امام‌زمان ما را برسان. ما را از یاران خوب آن حضرت قرار بده. قلب مقدس ایشان را از ما راضی بفرما. ما را در سیر و سلوک و کمالات روحی موفق بفرما. مرض‌های روحی ما شفاء عنایت بفرما. پروردگارا مریض‌های اسلام را شفاء مرحمت بفرما. مریض منظور الساعه لباس عافیت بپوشان. اموات ما غریق رحمت بفرما. عاقبت ما ختم به خیر بفرما.

«و صلی الله علی سیدنا محمد و آله أجمعین»

 

جهت دانلود صوت اینجا کلیک کنید

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *