۲۸ رمضان ۱۴۱۲ قمری – ۱۳ فروردین ماه ۱۳۷۱ – صراط مستقیم/ عبودیت
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمد لله و الصلاة و السلام علي رسول الله و علي آله آل الله لا سیما علي بقية الله روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداه و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. و ان اعبدوني هذا صراط مستقيم.
انسان در دنيا اگر ميخواهد به كمال برسد و مقصد پروردگار كه او را براي بندگي خلق كرده عملي شود، بايد از صراط مستقيم انحراف پيدا نكند. در قرآن مجيد پروردگار متعال صراط مستقيم را اينطور معنا كرده كه و ان اعبدوني هذا صراط مستقيم. عبادت مرا بكنيد كه راه راست اين است. ولذا تمام فكر انسان بايد در دنيا بندگي و اطاعت پروردگار باشد. البته يكي روحية بندگيست كه در انسان بوجود ميآيد و يكي هم كه طبعا يك حالت موقتي خواهد داشت، بندگي ظاهريست. يعني روحية بندهاي انسان نداره. ملكة بندگي در انسان بوجود نيامده. اما كارهاي بندگي را، يعني دستورات الهي را دقيقا عمل ميكنه. همانطوري كه در ادارات هست. يك عده كارمندهاي موقت هستند. اينها از مزايا بهرهاي ندارند. يك كارمند روزمزد، يك كارمند موقت حالا. اينها را به حساب هم نميآورند. در يك ادارهاي اگر يك چند تا كارمند موقت مخصوصا با پيشنهاد كارگر اگر خود اون اداره كارمند موقت احتياج نداره، اما با خواهش و تمناي همان كارمند دائمي و كارمند واقعي، او خودش را كارمند موقت كرده. اين از نظر اون اداره ارزشي ندارد. يك كارمندي باشد گاهي يك ساعت ميآيد توي اين داره كار ميكنه، گاهي نصف روز، گاهي هفتهاي يك روز. و حسابي توي كارش نيست. اگر آمد در يك ادارهاي اينطور كار كرد و بقيهاش را رفت جاي ديگه كار كرد، خيلي بهش لطف كنند راهش ميدهند كه توي اين اداره هر وقت ميخواد بياد كار كنه، كار كنه. و الاّ او را به هيچ وجه به حساب كارمندان اين اداره قرارش نميدهند. آنهايي كه بعضي وقتها بندة خدا هستند و بعضي از اوقات بندة خدا نيستند هم خدا اينها را بعنوان بندة رسمي خودش كه از مزايا برخوردار باشند، قرارشون نميده. افرادي هستند كه گاهي بندگي شيطان را ميكنند، گاهي بندگي خدا را ميكنند. حقيقت عبوديت در آنها بوجود نيامده. روحية بندگي در آنها رسوخ نكرده. اين افراد خدا قبولشون نميكنه به بندگي. اينها همان مثل يك كارمند موقت، اگر هم خيلي بي نظم باشه بالاخره بيرونش ميكنند. آخه اينجا كه باصطلاح چه نيست كه تو هر وقت دلت ميخواد وارد بشي. هر وقت دلت ميخواهد خارج بشي. تازه همان كارمند موقت هم بايد حساب كارش در دست رئيس اداره باشه. و الاّ اگر خودش هر وقت دوست داره بياد كار بكنه، هر وقت دوست داره نياد، اين را ادارات بشري و دنيايي قبولش نميكنند، اصلا قبولش نميكنند. ولي خدا در عين حال قبول ميكنه. خدا چون مهربانه. خدا رحمان است و رحيم است. بلكه همه را دعوت كرده كه كارمند رسمي خدا باشند. دائمي خدا باشند. بندة واقعي خدا باشند. ولي شيطان و نفس اماره برشون مسلط شده، اينها رسما به بندگي خدا و زير بار عبوديت وارد نشدهاند. خوب. روي اين اصل يك بنده و باصطلاح خودمون، كارمند موقت بي ارزش داريم كه شامل اكثر ماها ميشه و يك بندة واقعي رسمي حسابي كه هم بيمه است، هم از همة مزايا برخورداره، هم بن كارمندي بهش ميدهند. چون همة اينها، همة اين مثالها در بندة موقت خدا و در بندة دائمي خدا هست. همه چي بهش ميدهند.
فطلب في نفسك اولا حقيقة العبوديه. حضرت صادق عليه الصلاة و السلام به عنوان بصري فرمود اگر ميخواهي خدا قبولت كنه، اگر ميخواهي خداي تعالي تو را به بندگي بپذيره، اسمت در ميان بندگان رسمي خدا درج بشه. حقيقت عبوديت را در خودت طلب كن، بندة واقعي خدا بشو. ببينيد يك كارمند يك اداره هيچوقت اشتباه نميكنه كه آيا من كارمند اين اداره هستم يا آن اداره؟ هر روز صبح كه از خواب پا ميشه، سر ساعت، بدون تأخير، بدون اينكه حتي فكرش را بكنه، مستقيم ميره به ادارة خودش. يك كارمند مثلا فرمانداري، يك روز بره فرمانداري كار كنه، يك روز بره شهرداري كار كنه، يك روز بره مثلا دارايي كار كنه، اصلا اين آدم ميگويند ديوانه است. ملكهاش شده اداره. عبوديت و عبادت ملكهاش شده. يعني هيچ اشتباه نميكنه. هيچ جاي ديگه نميره. اي دستش هم در نميره. يك روزي از دستش در بره مثلا فرض كنيد اشتباهي بره توي شهرداري، كارمند فرمانداري بره توي شهرداري آنجا تحت فرمان شهردار كار بكنه. نه. با اينكه همه هم يك واحدند، زير نظر يك دولتند. اما يك همچين اشتباهي شما نميكنيد.
ماها اگر بندة واقعي خدا باشيم و اگر باصطلاح سر سپرده باشيم به درگاه پروردگار و اگر مطيع خدا باشيم واقعا خدا را شناخته باشيم، هيچوقت حتي براي يك ساعت، بندگي شيطان را نميكنيم. لذا خداي تعالي فرموده است در قرآن مجيد كه ان عبادي ليس لك عليهم السلطان. اي شيطان، بر بندگان من تو تسلط نخواهي داشت. ماها همه بندة خدا هستيم و شيطان هم خوب مسلط بر ماست. ميخواستيد شيطان را خوب بشناسيد، پايتون را از شهر ميگذاشتيد بيرون ببينيد شيطان چقدر مريد داره! جدا عجيبه. آدم فكر ميكنه هيچ تظاهراتي، هيچ اعتصابي، هيچ برنامة سياسي يا ديني به اين اندازه اهميت داده نميشه كه همه متفقا مغازهها را ببندند، خيابانها خلوت، ما چون سيزده را بدر نكرديم، يك نگاهي انسان توي خيابان ميكنه ميبينه خلوت. خارج شهر زن و مرد توي يكديگر ميلولند و آنجا شلوغ. چرا اين كار را كرديد؟ كي گفته؟ تازه چه برنامهاي. به خدا كه نميشه نسبت داده كه خدا گفته. كجا گفته؟ يا بايد در قرآن گفته باشه، فتواي مجتهدي باشه يا امامي فرموده باشه مثلا ولو بعنوان استحباب. چون ما از حد استحباب هم بالاتر عمل كرديم. بعنوان استحباب روز سيزدة نوروز، فروردين، مستحب است كه مردم از شهر خارج بشوند. شما اگر يك جائي ديديد من نديدم. اگر شما جائي ديديد. بخدا قسم اگر واجب كرده بود پروردگار، ماها اينطور اهميت نميداديم. ببينيد من ميخواهم شيطان را به شما معرفي بكنم. هيچ كاري ندارم به اينكه سيزده بدر خوبه يا خوب نيست. كار كار خدايي، يعني همان كسي كه ميگه اگر امروز كه روز سيزده است من از شهر بيرون نرفتم، تمام بلاهاي دنيا ميخوره توي سر من، همون آدم اگر ازش بپرسيد كه خدا گفته؟ ميگه نه. پيغمبر خدا گفته؟ ميگه نه. امامزادهاي گفته؟ نه. مجتهدي گفته؟ ميگه نه. ميگي كي گفته؟ كي تو را اينقدر فشار ميدهد كه برو. اگر يك مرد ضعيفي باشه ميگه زن و بچهام. چون گاهي، و زن و بچهاش تازه تابع شيطانند. شيطان تازه از آن طريق، حضرت آدم را از طريق زنش گولش زد شيطان. از آن طريق. اگر كه نه. خودش باصطلاح بندة شيطان باشه، شيطان ميآيد به سراغ خودش. اين يك نمونه از مظهر فعاليت شيطان كه ما ازش غافليم.
من يك وقتي يك نوشتهاي دارم كه يك مقداريش نوشته شده، يك مقداريش هنوز چاپ نشده. يك شرحي از حالات شيطان آنجا نوشتم. واقعا ما اين شيطان را دست كم نگيريم. شيطان يك موجوديست جدي. از آثارش پيداست. شما هوا را نميبينيد. ولي يك جائي كه هوا نباشه بريد ببينيد چه حالي پيدا ميكنيد. اثر هوا اين است كه ما تنفس ميتونيم بكنيم. شيطان هم از آثارش پيداست. شيطان يك موجوديست، يك عده او را بعنوان خدائي ميپرستند. من كتاب دارم كه شيطان را بعنوان خدائي و حتي زرتشتيها يزدان و اهريمن كه ميگويند، اهريمن همان شيطانه. اين را بعنوان سنديت و دو خدا ميپرستند. در دين مسيحيت و اسلام شيطان به عنوان يك موجود مطرود پروردگار كه داراي قدرتيست كه ميتواند راههاي ضلالت را در مقابل انسان مانند علي بن ابيطالب كه راههاي هدايت را در مقابل انسان ميگذاره، بگذارد. اين در روايتهها. همان مقدار كه علي و من عنده علم الكتاب، راههاي هدايت را ميدونه، شيطان راههاي ضلالت را ميدونه و مريد شيطان بيشتر از مريد علي بن ابيطالبه. چرا؟ به جهت اينكه نفس انسان بهتر كارهاي شيطاني را دوست داره. اين نفسي كه تزكيه نشده و در همه يك نفس امارة بالسوء در اول كار هست و تا تزكيه نكرده نفسش را، او جنبة رحماني پيدا نميكنه. اين طبعا تابع شيطانه. چون امارة بالسوئه. نفس هم كه جز خود انسان چيز ديگري نيست. و لذا من به يكي از مسئوليني كه در راديو تلويزيون بود گفتم مردم خودشون سيزده بدر ميروند. به امروز را اهميت ميدهند، مثل ماشيني كه توي سرازيري هست، ديگه شما هولش نديد. ماشيني كه توي سرازيري هست و بايد با ترمز بره پائين، حالا يك عدهاي هم هولش بدهند به طرف پائين. اين با سر فرود ميآيد توي دره و ميخوره و از بين ميره. هل دادن ديگه صحيح نيست. من بزرگترين باصطلاح چه عرض كنم، يك تعبيري ميخوام عرض كنم كه به بعضي كه ممكنه ذهنهايتون متوجه بشه، جسارت نشه. شايد بدترين كار اين باشه كه مردمي كه خودشون به اين مراسم خيلي پابندند، ديگه تبليغات را بگذاريد كنار. نه خدا گفته عيد نوروز عيد بودنش رسميت داره. نه پيغمبر، نه ائمه. روايتي هم كه نقل شده قطعا جعليه و مخالف يك جنبههاي علمي اسلاميست. شما در علم سياست شايد بعضيهايتون وارد نباشيد. ميگويند قانونگذار، اين را دقت كنيد، قانونگذار نبايد دو تا قانون كه ولو براي يك مرتبه در تمام عمر با هم تضاد داشته باشه، جعل كنه. ولو تضاد جزئي باشه. مثلا در آن روايتي كه هست در آنجا گفته شده كه روز عيد نوروز عيده. اين يك. و بعد روزهاش مستحبه. و بعد هم حالا عيد طبعا، حالا اين دو تا بر فرض باشه. من در جواب ميگم كهاي قانونگذاري كه اين روز را عيد كردي و روزهاش را مستحب كردي. آيا احتمال داره كه اين روز با يك روز عزاي اسلامي تطبيق بكنه يا نه. در دوران فرض كنيد عمر دنيا. يا آيا با يك روز عيد فطر آيا ممكنه روز عيد نوروز تطبيق كنه يا نه. طبعا كسي نميتونه بگه نه. چون ماه شمسي با ماه قمري هر روزش با هم تطبيق احتمال داره بكنه و در چندين سال يك دفعه هم تطبيق ميكنه. خوب. آن روز گفتند، يك قانونگذار، هم شاد باش هم محزون باش. هم روزه بگير هم روزه نگير. و اينچنين چيزي در قانونگذاران بشري وجود نداره تا چه برسه در، يعني وقتي ميخواهند قانوني را جعل كنند حساب ميكنند كه تضادي در قانون پيدا نشه. اين از نظر علمي خيلي مهمه و اين را بدونيد. به همين دليل يا بايد بگيم كه اعياد دورة سال، عزاداريهاي دورة سال كه با ماههاي قمري تطبيق ميكنه، اينها درست نيست. يا بايد بگيم عيد نوروز درست نيست. و اين بروبرگرد ندارهها. هر كس به شما گفت كه نه امروز هم يك عيد اسلاميست. بدونيد اين يا نميفهمه، يعني حقيقتا هم نميفهمه. يا روزهاش مستحبه. بايد بگيم نميفهمه. به جهت اينكه هيچوقت ذات مقدس پروردگار اينچنين برنامهاي را تنظيم نميكنه. حالا اگر بي ممانعتي بود، بي مانع بود، خود عيد نوروز بد نيست. مردم ديد و بازديدي ميكنند. جلوي آنها را نگيريم بهتره. ولي سيزدة عيد همينجور، آدم نميفهمه.
يك وقتي رفته بوديم تركيه. ميگفتند من قبلا شنيده بودم. ولي تا حدي من آنجا فهميدم كه درسته. اولا قبر ملانصرالدين زيارتگاه بعضي از اين آقايونه. يك قبر و گنبد و تشكيلاتي داره. حالا بمانه. يك روزي در دورة سال اين مردم ماست ميبرند كنار دريا و ميريزند توي دريا به اميد اينكه اين دريا يك روز دوغ بشه. و هر وقت دوغ شد دنيا به پايان ميرسه. من به رفقا ميگفتم كه بازهم اينها. به جهت اينكه خلاصه يك هدفي از اين ماست ريختن توي دريا دارند و آن دوغ كردن درياست. ماها چه هدفي داريم كه اينهمه ميريم بيابانها، اينهمه فحشاء، اينهمه گرفتاري براي خودمون درست ميكنيم. چه هدفي داريم؟ آنها بالاخره به اميد اينكه يك روزي اين درياي با اين عظمت دوغ بشه، خيلي خوب، بالاخره يا كار درستي است يا كار نادرست. ولي ما هدف نداريم. از همين آقايوني كه صبح، من امروز صبح، بعد از نماز صبح داشتم قرآن ميخوندم. ديدم صداي بوق ماشينه. من تعجب كردم. هيچوقت هيچ روز ماه رمضان اينقدر ماشين از اين خيابان عبور نميكنه. نگاه كردم ديدم ماشينهاي وانت، پر از جمعيت دارند ميروند خارج شهر. شبهاي احياء شما را به خدا اينجور مردم اصرار داشتند كه از شب قدر استفاده ببرند؟
بندگي خدا ببينيد در ما نفوذ نكرده. ما در صراط مستقيم نيستيم. صراط مستقيم آني است كه دقيقا هر چه فرمودهاند بكن بگيم چشم. هر چي گفتهاند نكن بگيم چشم. حتي بعضي از بزرگان از علماء و اهل كمال ميگند يك كلمه در دعاها در عبادات كم نكن و يك كلمه هم زياد نكن. يك وقت هست انسان، من مثل زدم براي دوستانم، كه يك وقت هست انسان ماشيني داره كنار جاده پارك كرده. همينطور بيكاره فرمون را به طرف راست، طرف چپ هي ميپيچانه. مسئلهاي نيست. نميخواد راهي بره. نميخواد به كمالي برسه. اما آنهايي كه اهل كمالاتند، اهل سير و سلوكند، و حركت كردهاند در جادة الهي و در صراط مستقيم، اينها اگر نيم ميليمتر فرمان را به طرف راست يا طرف چپ بپيچانند، توي دره ميافتند. فرقي نميكنه.
لذا بندة خدا آني كه ميخواد به لقاء پروردگار برسه، آني كه ميخواد به
خدا برسه، آني كه راه الهي را ميخواد بپيمايه، بايد دقيق باشه. الگو بهش دادند كه و لكم في رسول الله اسوة حسنه، شما اقتدا كنيد به پيغمبر. و او الگوي شما باشه. هر كاري را كه آنها كردند شما هم بكنيد. هر كاري را كه آنها ترك كردند شما هم ترك كنيد. يكي از دوستان ميگفت من هيچ جا مهماني نميروم و غذاي كسي را نميخورم. رفتم گندم از كجا تهيه كردم، آب از كجا آوردم، فرشم چه، فلان و اينها. گفتم تو از صراط مستقيم خارجي. به جهت اينكه هيچكدام از ائمه اين كارها را نميكردند. من يكي دو تا نمونه از آنهايي كه خيلي مقدسند ميخوام عرض كنم. يعني از انحراف مقدسين. و آنهايي كه از جاده، حالا چه فرق ميكنه به طرف راست آدم بيفته توي دره يا به طرف چپ بيفته. به طرف راست افتادند توي دره عرض ميكنيم. همينهايي كه وسواسي هستند. پيغمبر اكرم ده سال توي مكه بودند. به اتفاق تاريخ، همين الانش هم همينطوره. يك چاه آب بيشتر توي مكه نبود. آنوقتها موتور هم نبوده كه آب را با موتور بريزند بيرون بگيم كره. با سطل آب ميكشيدند. كافر بوده آنجا، سگ بوده، بچة خردسال بوده، در عين حال در تمام اين مدت ده سال، پيغمبر اكرم شكايت از نجاست و طهارت نميكرد. روي اين اصل همة ماها وسواسي هستيمها. چون ماها نميتونيم توي يك دهي كه باصطلاح كافر هست، سگ هست، بچه هست، يك چاه آب هم بيشتر نداره، زندگي كنيم. همين بنده خودم، خيلي مشكلمه. خوب پس ماها هر چي بيشتر از پيغمبر اكرم وسوسه داشته باشيم مال شيطانه و از صراط مستقيم خارجيم. و يك مطلب ديگه از مال حلال غذا براي تو تهيه كرده. تو چرا با سوء ظن را برادران مؤمنت برخورد ميكني. پيغمبر اكرم اونچه معروف است از ايشان كه شهادت ايشان مربوط به اونه، يك زنه يك يهوديه حضرت را دعوت كرد به خانهاش و گوشت به اصلاح آب گوشت مسموم داد به پيغمبر را مسوم كرد. زن يهودي پيغمبر را دعوت ميكنه، پيغمبر ميره. تو برادر مسلمانت دعوتت ميكنه، زحمت كشيده حضرت فرمود لو دعيت الي زراع شافين لاجبت. اگر من دعوت بشم به پاچة گوسفند، زراع شاف به تعبير ما يعني پاچة گوسفند، اجابت ميكنم. خوب پاچة گوسفند نه گوشتي داره نه مزة خيلي قابل توجهي داره. بهرحال كله پاچه هم نه، فقط پاچه. ميگه من اجابت ميكنم. آنوقت تو كي هستي كه ميگي كه نميدونم آردش را بايد از كجا براي من بياورند، نونش را از كجا، گوشتش را از كجا و اتفاقا همين آدم در انحراف بيشتريست. حمل بر صحت داشته باش.
ما يك وقتي با يكي از اين آقايون، از آقايون از اين تيپ از مقدسين رفته بوديم خارج شهر. كنار رودخانه يك راههايي هست كه گاهي بخاطر آبگيري رودخانه ديگه بايد حتما انسان توي باغ مردم راه بره و از آنطرف وارد كنار رودخانه بشه. اينجا زياده در ييلاقات مشهد. ما ميرفتيم. اين آقا دم اين جاده، خوب چون بن بست ميشد براي ايشان، چون ميگفت من از كجا معلومه صاحبش راضي باشه ما پايمون را بگذاريم. خوب ما هم طبعا رفيق نيمه راه نميتونيم باشيم و بايد همانجا ما هم توقف ميكرديم. من براي اينكه به اين بفهمونم كه اين كارت اشتباهه، يكي از اين اهالي ده كه همانجا باغ داشت، صدايش زد. گفتم بيا. ما هم با همين لباس بوديم و همهامون هم آن سه چهار نفر سيد هم بوديم و. گفتيم آقا اينجا ايشان ميگه شايد صاحبش راضي نباشه كه ما عبور كنيم. آيا شما نظرتون چيه؟ گفت مگر ما كافريم. خيلي تند شد به ما، شما بيائيد اينجا هر چي ميخواهيد بخوريد. اين سوء ظن، حالا البته تعبير سوء ظن را نداشت. ولي شبيه به اين. اين سوء ظن چيه كه شماها به ما داريد؟ بيائيد برويد. اين راهه باز كردند. همين،(قطع صداي نوار)
گفتيم چرا؟ گفت اين هواپيما از روي خانههاي مردم عبور ميكنه. هر كسي خانهاش تا آسمان مال اونه. ما بايد از يك يك از اينها اجازه بگيريم كه از آنجا بتونيم عبور بكنيم. حالا شما ميخنديد ولي او را عوض ميكرد. ببينيد آدم وقتي سليقهاش را بكار بيندازه، در انحراف به طرف چپ، چقدر انحراف. فرقي نميكنه، افتادي توي آن دره. منتهي با زحمت. اقلا ايني كه اينطرفه، آخه اين درة اينطرفي آدم را هلاك ميكنه. اما دار و درختي هم داره، آب و هوايي هم داره. اما آنطرفي جهنم دره است. بچهاش را ميگيره لخت، توي زمستان فرو ميكنه توي يخ. آخه اين بچه بيچاره. خودش هم دلش ميسوزه، گريه ميكنه برايش كه آقا وسواس داره. شماها نميدونيد وسواسيها چه جهنمي در دوران عمرشون ميگذرونند و شيطان هم مسلط برشون هست. شما خيال ميكنيد الان شما تصميم بگيريد ده روز، ده روز غذاي حلال واقعي كه آنها ميگويند، چون همة غذاها حلال واقعيه، حلال واقعي كه آنها ميگويند شما بخوريد. هيچي ديگه هم نخوريد. ببينم ميتونيد. اين يك انحراف. از آنطرف. از آنطرف هم يك انحرافهاي ديگهاي، چون ميدونيد آنطرف را ما انحراف نميدونيم. آني كه رفته توي آن درة بي آب و علف و شيطان هم بردتش آن ته، عجب آدم خوبيه. به قدري خدمت امام صادق آمدند گفتند. گفتند اين مرد به قدري خوبه كه حساب نداره. عاقل، چه چه چه. اما وسواس داره. حضرت فرمود كيف يكون عاقلا و هو يطيع الشيطان. چطور اين عاقلي است كه اطاعت شيطان را بكنه. فرقي نميكنه. شيطان ميآيد شما را بررسي ميكنه. دقيقا بررسي ميكنه. خيلي هم بهتر از خودتون شما را ميشناسه. شما از اينور بهتر ميافتيد توي دره يا از آنور. كدوم يكي؟ نه از اينوري نميافتيد. از آنوري هولتون ميده. فرقي براي او نميكنه. شما بايد از توي جادة مستقيم، از توي صراط مستقيم خارج بشيد. چه از آنطرف پرت بشيد چه از اينطرف. براي او فرقي نميكنه، ميخواد پرتتون كنه. خيلي بايد انسان مواظب باشه. يك دست فرمون خيلي قويي داشته باشه كه كوچكترين انحرافي برايش پيدا نشه.
و ان اعبدوني. خداي تعالي در سورة ياسين ميفرمايد عبادت كنيد مرا. هذا صراط مستقيم. يعني فرمان الهي را دقيقا عمل كنيد. هر چي خدا خواست. روايتي است از امام صادق عليه الصلاد و السلام فرمود ان الله يحب ان يؤخذ بعظائمه يحب ان يؤخذ برخصه. همانطوري كه خدا دوست دارد كه واجباتش، محرماتش اينها دقيقا انجام بشه، در بقيه آزادتون گذاشته، مرخصتون كرده. در آنجاها مرخص باشيد، آزاد باشيد. در آنجاها خودتون را سخت نگيريد. خداي تعالي به پيغمبر اكرم ميفرمايد قل من حرم زينة الله التي اخرج لعباده و الطيبات من الرزق. بگو اي پيغمبر به اين پيغمبر كي حرام كرده زينت دنيا را براي شما و غذاهاي خوب را، غذاهاي خوب و تميز و پاكيزه را. انسان فقط بايد كنترل داشته باشه كه حرامي وارد غذايش نشه. حرام بيّن. حقوق واجبش را بپردازه، كارهايش را خوب، صحيح، مرتب انجام بده. بقيهاش ديگه بايد به زندگي خودش هم توسعه بده. روايات زيادي هست. يك كتابي هست از مرحوم مجلسي بنام حلية المتقين. فصل اولش دربارة استحباب لباس فاخره. يعني لباس خوب پوشيدن. اين مستحبه. اگر كسي لباس كثيفي داشت، پاره بود و هر كي ديدش خيال كرد خدا رحمت كنه يكي از زهاد كه من بهش ايمان نداشتم، ولي اينقدر بهش ايمان داشتند كه واقعا ميپرستيدندش و ميرفتند ازش التماس دعا ميگفتند. اگر كسي او را نميشناخت كه اين كيه توي بازار كه راه ميرفت يعني زياد بهش برميخورد، يك پولي داشتند بهش ميدادند. يك لنگ جوراب داشت، يك لنگ جوراب نداشت. يك لباس پارة كثيفي برش ميكرد. با اينكه عمامهاي به سرش ميپيچيد، به قدري اين عمامه كثيف بود. در همين قسمتهاي بالا خيابان بود كه همانوقتها خيلي بهش ايمان داشتند، خيليها بهش اعتقاد داشتند و خيلي مسائل. ولي من نه. چون النظافة من الايمان. نظافت آقا، ايمانه. ما ميگيم آقا نداره. خوب يك لنگه جورابي هم كه يك لنگ داشته باشه، يك لنگ نداشته باشه نميشه. آن يك لنگ را هم درآر بگذار توي جيبت. با جوراب انسان راه نره.
از آنور هم نيفتيد. بي بند و باري. برنامههايي كه برخلاف دستور اسلامه، ديگه اينطرفش را ما بلديم. غيبت، خيلي بده. آقا غيبت كردن آنقدر اهميت داره كه همين امشب نميدونم كي بود از رفقا، ميگفت روزه، وضو را باطل ميكنه چون يك روايتي هست تقريبا كه اگر كسي غيبت كرد وضويش باطله. منتهي بخاطر تعارضش با روايات ديگه علما و مراجع فتوي نميدهند و بطلانش هم بطلان باصطلاح ظاهري نيست. حالا رفته وضو گرفته آمده و داره غيبت هم ميكنه. اين وضويش هم، اين عبادت، اين بندة خدا، همون حرفي كه اول زد. اين بندة خدا نيست. اين عبادت نميكنه. اين بنده نيست. شما توي يك ادارهاي كار كنيد در عين حال به دشمن اين اداره كمك كنيد. توي ارتش مملكت اسلامي ايران باشيد. به صدام هم محبتي داشته باشيد. گاهي هم بريد آنجا به او هم كمك كنيد. با شما چه رفتاري ميكنند. خداي تعالي در قرآن ميفرمايد كه بندگي مرا بكنيد. هذا صراط مستقيم. و ان لا تعبد الشيطان و عبادت شيطان را نكنيد. انه لكم عدو مبين. او دشمن توئه. ديگه دشمني او از دشمني صدام كه بيشتر نيست براي مردم ايران. جبهه گرفته در مقابل پروردگار. داره با خدا جنگ ميكنه. ما، نه. ميگيم كه نه گاهي ايشان، گاهي ايشان. بره انسان وسط مرز وايسته. گاهي اينور جنگ كنه گاهي آنور. گاهي با آنها باشه گاهي با اينها. نه آنها قبولش دارند نه اينها. روز قيامت كه ميشه خداي تعالي مردم را ميخواد كه چرا شما بدي كرديد. ميگند كه شيطان ما را گول زد. شيطان ميآيد ميگه خدايا، اينها مبلغين تو را كه يكصد و بيست و چهار هزار پيغمبر را ديدند، تو كتاب برايشون فرستادي، روي همة منبرها از طرف تو تبليغ كردند، طرفدار تو بودند. اينها گوش به حرف تو ندادند. من را كه نه مبلغ داشتم، نه كتاب داشتم، نه پيغمبري فرستادم براي اينها، اينها چطور مرا بندگي كردند؟ معلومه خودشون، به قول يك كسي ميگفت خودشون، ذات خودشون خورده شيشه داره. خودشون خرابند. و الاّ منكه راستي هم كتاب شيطان كو؟ پيغمبران شيطان كجا هستند؟ مبلغين، كي جرأت داره بگه طرفداري از شيطان بكنيد. چرا، يك عده از متصوفه هستند كه اينها شيطان را خيلي دوست دارند و خيلي برايش احترام قائلند و ميگند شيطان از افسران درگاه پروردگاره. شيخ محمود شبستري در كتاب درس دين، در همينجا توي كتابهاي من هست، در اونجا رسما ميگه كه شيطان از حضرت موسي مقامش بالاتره و موحدتر و شخصيتش بالاتر.
بهرحال ما كه جزء آنها نيستيم. يك روز واقعا بندگي شيطان را كنار بگذاريم و بندة خدا باشيم. امشب احتمالا شب آخر ماه مبارك رمضان باشه و يقينا شب جمعة آخر ماه رمضانه. در شب جمعة آخر ماه رمضان، خداي تعالي اگر زمينه، يعني اگر كسي بخواد، يك سفرهاي پهن كرده كه اگر جن و انس سر اين سفره بنشينند ازش استفاده ميكنند. همه را خدا ميبخشه، همه را ميآمرزه. اما شرطش اينه كه شما يك ذائقة غذا خوردن، آخه انسان ميره سر سفره مينشينه اگر نتونه چيزي بخوره، ذائقهاش را نداشته باشه، آمادگيش را نداشته باشه، خواب باشه، مرده باشه، اين ديگه نميتونه از اين سفره استفاده بكنه. امشب يك چنين شبي است. و لذا بياييم و امشب از خدا فقط يك چيز را بخواييم كه خدا ما را بندة واقعي و رسمي با تمام مزايا و تمام اضافه كارها و تمام، اضافه كار هم بايد داشته باشيم. اونهايي كه نماز شب پا ميشن ميخونن اينها اضافه كار دارند. واجبات و محرمات اينها برنامة معمولي يك بندة خداست بقيهاش را خداي تعالي به عنوان اضافه كار بهش عنايت ميكنه و بيمتون ميكنه. اونچنان بيمه ميشيد كه، بيمههاي ادارات دولتي خوب اگه ميگيم مريض شديد، مرضهاي روحيتون را بيمه نكنه ادارات دولتي، مرضهاي جسمي اون هم تا يك حدي، اون هم با چه درد سري، ولي خداي تعالي هم مرضهاي جسميتون را بيمه ميكنه. اگر بندة واقعي خدا باشيد هم امراض روحيتون را بيمه ميكنه. هم جنبههاي ماديتون را بيمه ميكنه، تمام خدمات را در اختيارتون ميگذاره، و مزاياي زيادي هم ميده. اونقدر مزايا زيادهها كه اصلا قابل مقايسه با اصل حقوق نيست. يعني شما يك زيارت حضرت رضا ميكنيد در تمام عمر واجبه حج يك دفعه است چقدر هم ثواب داره خيلي. اما هر چي باشه يك زيارت حضرت رضاي مستحب مساوي است با هزار حج. هزار عمره و در قيامت خداي تعالي خاندان عصمت را به شفاعت انسان ميرسونه، و تمام گناهان شما را ميبخشه. خوب از اين بيشتر مزايا اصلا محاله كه انسان بتونه دريافت كنه. يك عيد ميياد ميبينيد كه جيب انسان را پر از پول ميكنند، به خدا قسم اگر ما عقل داشته باشيم، درك داشته باشيم، فهم داشته باشيم توي اين اداره اسم نويسي ميكنيم و خودمون را رسمي ميكنيم و بندة واقعي خدا ميشيم. براي اين كه اين همه به ما محبت كرده و ميكنه و ما هيچ حواسمون نيست. هيچ. امشب بياييم از خدا اين را بخواييم كه بندة واقعي خدا باشيم. در صراط مستقيم باشيم. نه به طرف راست، نه به طرف چپ. بلكه در همان راه مستقيم كه اين در روايات داره كه اين راه مستقيم و اين صراط مستقيم مثل ريلي است كه يك قطاري روش ميافته چطور سر ايستگاه كه ميرسه اونجا سوزن مياندازند، باز ميافته توي همان راه خودش و از مرز هم عبور ميكنه و ميره و ميره تا به مقصد ميرسه. همين طور ما از مرز عالم دنيا رد ميشيم با اين صراط مستقيم. وارد برزخ ميشيم با اين صراط مستقيم. ميياد اين ريل روي جهنم از جهنم هم عبور ميكنه از در بهشت وارد ميكنه مقصد ما هم همينجاست.
خوب متوسل به حضرت اباالفضل العباس، باب الحوائج شدند. امشب شب آخر جمعة آخر ماه مبارك رمضانه، و خدا كنه چه فردا شب چه پس فردا شب، ماه آنجور ديده بشه كه نه شك و شبههاي در عيد فطر داشته باشيم نه در روز عيد فطر. چون يكي از چيزهايي كه در اثر گناه مردم آخر الزمان از منافعي كه آنها به خسارت ميافتند و به ضرر ميافتند، اين است كه عيد فطر را از دست ميدهند. ميدونيد چطور ميشه عيد فطر را انسان از دست بده؟ مثلا روز شنبه از صبح بگويند خوب هنوز ماه رمضانه. همچين عصري كه ميشه بگند حالا ماه ثابت شده. نه شب عيد فطر داشتيد نه روز عيد فطر، نه نماز عيد فطر. نه خدمت شما عرض شود اعمال آن شب عيد فطر كه كم از شب قدر نيست. نمازي داره هزار قل هو الله انسان بايد بخونه. بقدري انسان را اوج ميده، ميبره به آسمان كه حساب نداره. هيچي. بخاطر اينكه امشب شب آخر ماه رمضانه، انسان اين را نميخوانه. فرداش هم كه نماز عيد فطر را نميخوانه. بعدازظهر معلوم ميشه نخير امروز روز اول شوال بوده. ديگه شب دوم ماه شوال كه ديگه اين حرفها نيست. اينجوري ميشه. و اميدواريم كه انشاء الله خداي تعالي اين تفضل را به ما بكنه كه ما را به عيد فطر از غروب روز آخر ماه رمضان آشنا بكنه و ما اون را يقين بكنيم و انشاء الله اختلافي نباشه.
حضرت ابو الفضل العباس بعد از معصومين عليهم الصلاة و السلام از بزرگترين اولياء خداست و از بزرگترين علماست، دانشمندها، هيچوقت از علم حضرت ابوالفضل عليه السلام كه هم در دامن علي بن ابيطالب بزرگ شده و تحصيل كرده، هم در محضر حضرت مجتبي و هم در محضر سيد الشهداء و سه استاد به اين بزرگي داشته، ياد نميشه. حضرت ابوالفضل از سرچشمة علم و معرفت اقتباس ميكرده و از بزرگان از علما و دانشمندان بوده. كلمات حضرت ابو الفضل در بعضي از روايات همدوش كلمات سيد الشهداء و امام مجتبي و ائمة اطهار عليهم الصلاة و السلام بوده. شاعري گفت كه يوم ابوالفضل استجار به الهدي. روز عاشورا را داشت وصف ميكرد كه روز عاشورا آن روزي بود كه حسين بن علي پناهندة به ابوالفضل شد. بعد با خودش فكر كرد كه شايد اين شعر را من مبالغه كردم دربارة ابوالفضل. آخه امام حسين! شب در عالم رؤيا ميبينه كه امام حسين خودشون ميفرمايند يوم ابوالفضل استجار به الهدي. همين شعر را تأييد ميكنند.
روز عاشورا تا وقتي كه حضرت ابوالفضل زنده بود، هيچ آثار شكستگي در امام حسين نديدند. با اينكه در روايت داره كه كل مشتد البلاء اهمرت وجه الحسين. هر چه بلا شديدتر ميشد صورت حسين بن علي برافروختهتر و خوشحالتر كه وظيفة خودش را داره انجام ميده. اما وقتي كه حضرت ابو الفضل شهيد شد ذان الانكسار وجه الحسين. حالا ميخواهيد چراغها را خاموش كنيد حالي پيدا كنيم امشب. انشاء الله اميدواريم كه خداي تعالي به ما نظر لطف خاصي امشب بفرمايد. بان الانكسار علي وجه الحسين. ديدند حضرت سيد الشهداء صورتش در هم كشيده شد. آثار شكستگي در سيماي ابي عبد الله الحسين ديده شد. بالاخص وقتي كه آمد به بالين ابوالفضل. نگاهي به صورت برادر كرد. فرق شكافته شده، دستها از بدن جدا شده، رمق از ابوالفضل رفته. وقتي كه حسين بن علي از كنار بدن ابوالفضل برخاست، ديدند دست به كمر گرفته. صدا ميزند الان انكسرت ظهري و قلت حيلتي. الان كمرم شكست. اميدم نا اميد شد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.