۲۷ رجب ۱۴۲۵ قمری – ۲۳ شهریور ۱۳۸۳ شمسی – مبعث رسول اکرم (صلی الله علیه و آله)

اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم

بسم‌ اللّه الرحمن الرحیم

الحمدللّه و الصلوه و السلام علی رسول اللّه و علی آله آل اللّه لاسیّما علی بقیة الله روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنه الدّائمه علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین.

اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم، هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمْ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ (جمعه / ۲).

بعثت رسول اکرم و نبیّ معظّم، حضرت خاتم‌ انبیاء، صلی اللّه علیه و آله و سلّم را به پیشگاه مقدّس حضرت بقیة الله تبریک عرض می‌کنم و امیدواریم همه‌ی شما دوستان حضرت، زیر سایه‌ی آن وجود مقدّس از همه‌ی آفات و شرّ و هر چیزی که موجب عقب‌افتادگی انسان از حقایق می‌شود محفوظ باشید. این آیه‌ را مطرح کردم که از سوره‌ی مبارکه‌ی جمعه است. سوره جمعه، در روز جمعه، در نماز جمعه تلاوت می‌شود و آیاتش بسیار پراهمیّت است به خاطر اینکه در دوران سال عیدی که بیشتر از همه‌ی اعیاد برای انسان خدای‌تعالی قرار داده، و هر هفته یک روز باید به آن روز اهمیّت بدهند و سعی در یاد خدا بکنند و در نماز جمعه یا جماعت و یا مجالس پراهمیّت اجتماع کنند، که ان‌شاءالله وقتی که حضرت بقیة الله ارواحنافداه ظاهر شدند بر فرد فردِ مردمِ مسلمان واجب عینی است که در نماز جمعه شرکت کنند. و لذا باید در روز جمعه آیاتی که تلاوت می‌شود، بیاناتی که گفته می‌شود اهمیّت بسیار بیشتری داشته باشد. در روز جمعه که روز اجتماع مردم مسلمان در میان مساجد و یا در میان میادین یا مصلّی‌هاست، این آیه‌ای که مربوط به امروز یعنی روز مبعث است، نازل شده، می‌فرماید: هُوَ الَّذِی، آن خدا، آن کسی است که بَعَثَ فِی الْأُمیِّینَ در میان مردم مکّه یا در میان بی‌سوادان -چون هر دو تفسیر گفته شده- رَسُولًا مِنْهُمْ یک فرستاده‌ای از خود آنها، در یک آیه دیگر هست مِنْ أَنْفُسِهِمْ (آل‌عمران / ۱۶۴) بعضی قرائت‌هاست که مِن أنفَسِهم، از نفیس‌ترین خاندان، از بهترین آنها، مبعوث فرموده. که چه کند؟ یعلّمهم الکتاب مردم را باسواد کند. چون هر چه بدبختی ما داریم بخاطر بی‌سوادی است. سواد هم معنایش این نیست که ما خواندن و نوشتنِ تنها را بدانیم. یا تحصیلاتمان در علوم روز، آن چه مربوط به دنیایمان هست، باشد. در بین ما مردم مسلمان واژه‌های اسلامی تحریف شده. می‌گویند: علم و دین؛ علم یعنی آن چیزی که صد درصد یقینی است، تغییرناپذیر است، ظنّ و گمان در آن راه ندارد، فرضیه‌های فلاسفه را به اسم دین در بین مردم معروف کرده‌اند ولی حقایق قرآن و احادیث که با عقل و درک و فهم و با اصرار انبیاء و بالاخص نبیّ گرامی اسلام، وجود دارد آن را دین می‌گویند، دین است، امّا نه در مقابل علم. علم است، عقل است، همه چیز در آنچه که پیغمبراکرم فرموده، آنچه که خدای‌تعالی بیان کرده، آن علم است، آن سواد است، پیغمبراکرم آمده که یُعَلِّمُهُمْ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ. پیغمبراکرم آمده که یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ. آیات خدا را بر مردم تلاوت کند. خدا اشتباه ندارد، خدا حتی یک سر سوزن اگر ما فکر کنیم در کلامش مبالغه یا اشتباه یا نسیان یا جهل است، کافریم. بنابراین در این آیه‌ی شریفه می‌فرماید: هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهمْ، اول تلاوت می‌کند آیات قرآن را. مثل امروزی پیغمبراکرم وقتی که در غار حرا بود جبرئیل آمد و شروع کرد به نزولِ آیاتِ قرآن؛ مرحله‌ی پنجم- از جانب پروردگار. یک عدّه از دانشمندان اسمی جاهل اینها فکر می‌کنند که پیغمبر تا امروز هیچ چیز بلد نبود! خواندن و نوشتن بلد نبود! و معنی نزول قرآن را متأسفانه درک نکرده اند. من برای اکثر شما در شب قدر و حتی در سال قبل  مراتب نزول قرآن را عرض کرده ام، نمی‌خواهم دوباره تکرار بشود، نزول قرآن مراتبی داشت و دارد که مرتبه‌ی پنجمش از امروز شروع می‌شود. مرتبه پنجم این است که این آیاتی را که تو حقایقش را در اوّل خقلت استفاده کردی و بر تو نازل شد که خدای‌تعالی با اشاراتی این مطالب را بیان کرده اوّل: وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَى (ضحی / ۷) اگر پیغمبراکرم حقایق قرآن را در اول خلقت با آن روح مقدّسش متوجّه نمی‌شد خدا بر قلبش نازل نمی‌کرد، گمراه بود به صورت ظاهر به صریح قرآن. ولی به مجرد اینکه روح مقدسش خلق شد، آن ظرفیت بسیار با عظمت به او داده شد فوراً حتی لحظه‌ای فرصت نشد، فاصله نشد که- حقایق قرآن بر قلب مقدسش نازل شد و لذا به یک زبان دیگر إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ (کوثر / ۱) ما به تو ای پیغمبر، کوثر دادیم. شما به لغت مراجعه کنید کوثر یعنی خیر کثیر. خدای با آن  عظمت وقتی می‌فرماید: زیاد به تو دادیم، هر چه یک بشر هر مقدار هم قلبش، دلش، وسیع باشد  هر چه ممکن است در امکان نازل شود باید در قلب مقدس پیغمبراکرم نازل شود که این مطلب، خودش، بحث بسیار مفصلی دارد. آن‌جا همه قرآن بر قلب مقدس پیغمبراکرم نازل شد و اسم این نزول، نزول اوّل است. و بعد نزول‌هایی بوده و آخرین نزول یعنی بعد از آنکه پیغمبراکرم با سواد -آن هم باصطلاح ما- بوده بماند، بعد از آنکه اودعته علم ما کان و ما یکون الی انقضاء خلقک، علم آنچه بوده و هست و آنچه تا انقضاء خلق می‌خواهد باشد، همه در آن لحظه اول، در آن ساعت اول، در آن وقتی که روح مقدس پیغمبراکرم خلق شد بر قلب مقدّسش نازل گردید. اینقدر این مطلب پشتوانه دارد که اگر بخواهم فهرستش را نقل کنم از آیات و روایات، به طول می‌انجامد، پیغمبراکرم هم با سواد بود، هم همه چیز را می‌دانست. امام صادق لعنت می‌کند آن کسانی را که می‌گویند پیغمبر سواد نداشت! پیغمبراکرم با هفتاد زبان می‌گفت و می‌نوشت و نوشتن و خواندن که کار هر فردِ معمولی است، پیغمبر اکرم آنچه که هست امّی است، یعنی پیش کسی درس نخوانده. از اعجاز رسو‌ل‌اکرم این است که استاد ندیده، جز خدا. درس نخوانده جز نزد خدا. چیزی از کسی یاد نگرفته جز از خدا و هر چه دارد از ذات مقدّس پروردگار دارد. بنابراین این حرف بسیار غلط است که وقتی جبرئیل گفت إقرأ، او در جواب بفرماید من سواد ندارم! خواننده نیستم! چه می‌خواهم بخوانم؟! بلکه جبرئیل وقتی از جانب خدا عرض کرد و یا فرمود که إقرأ، –هیچ کس به کسی که نمی‌تواند بخواند نمی‌گوید: بخوان! آن هم خدای باعظمت؛ نمی‌گویند بخوان، تا او بگوید من چه را بخوانم؟ بعد بگوید آنچه را من می‌خوانم بخوان! بچه‌ای را شما می‌فرستید در مدرسه، در مدرسه معلم بیاید اوّلین حرفش این باشد که بخوان! می‌گویید آقا این حرفها چه هست؟!- همین «إقرأ» دلیل بر این است که پیغمبر خواندن را، نه خواندن کتابِ من و شما را، خواندن کلام خدا را می‌دانست و لذا جبرئیل عرض کرد: إقرأ. نهایت این نزول پنجم است. چرا ، در کجا و چه نحوه بخواند این را هم می‌دانست. اجازه‌اش از جانب خدا صادر شد، یعنی منِ جبرئیل از جانب خدا آمده‌ام و به تو اجازه می‌دهم که به اسم پروردگارت بخوان. اگر پیغمبر قرآن را نمی‌دانست چرا خدای تعالی می‌فرماید: وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضَى إِلَیْکَ وَحْیُهُ (طه / ۱۱۴) تا وحی آیات به تو نرسیده، عجله به خواندن قرآن مکن. گاهی چهل روز پیغمبراکرم منتظر می‌شد که اجازه‌ی قرائت آن آیه به او داده شود تا او بخواند و برای مردم بگوید. پیغمبر بی‌سوادی که چهل روز یا چهل سال در بین مردم بوده و هنوز خواندن و نوشتن را یاد نگرفته آن پیغمبر به چه درد مردم می‌خورد؟ توهینی بالاتر از این به پیغمبراکرم نیست، چه از ناحیه نویسنده شیعه باشد یا از ناحیه نویسنده سنّی. و یا از ناحیه نویسندگان مسیحی که این مطلب را بسیار دامن زده اند. پیغمبر ما که سهل است، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه الصلوهو السلام این روایتش صحیح است بعضی‌ تشکیک کرده اند. متأسفانه وقتی که بعضی از افرادِ بی‌سواد عالِم‌ نما، به جایی می‌رسند که نمی‌توانند مطلب را بیان کنند روایت را تضعیف می‌کنند، حدیث کساء را تضعیف می‌کنند، دعای ندبه با آن عظمت را تضعیف می‌کنند، روایات را تضعیف می‌کنند، شما با قرآن چه کار می‌توانید بکنید؟! قرآن را که نمی توانید تضعیف کنید. می‌گویند ظنّی‌الدّلاله است که یک مقداری جای تأسف است. البته ائمه‌اطهار علیهم الصلوهو السلام همه‌ی اینها را جبران کرده اند و بیان کرده اند و گفته اند و ما باید جوهرشناس، کیمیا شناس، باشیم و زبان ائمه علیهم‌السلام را بفهمیم. والاّ هر چه گفتند و هر چه دشمنان گفته اند بعضی از مسلمانها متأسفانه بلندگوی دشمنان اسلامند. دشمنان اسلام یک مطالبی را القاء می‌کنند و- ما آنها را بیان می‌کنیم، حالا به عنوان انتقاد هم من عرض می‌کنم- نباید بیان کنیم، به عنوان اینکه آنها اینطوری گفته اند ما رد می‌کنیم. چون همین خودش تضعیف کردن است و نقل کلام آنها ترویج آنها است. شاید متجاوز از صد حدیث و بلکه از آیات قرآن داریم که پیغمبراکرم اوّل موجودی بوده که خدا خلق کرده و همان لحظه‌ی اوّل اسمش را عقل گذاشته در مقابل جهل. همان لحظه اسمش را نور گذاشته در مقابل ظلمت. هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلَائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنْ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ (احزاب / ۴۳) خدای‌تعالی به وسیله صلوات پیغمبر، بیانات پیغمبر، ما را از ظلمات به نور برمی‌گرداند. همه‌ی نور در اختیار پیغمبر است، اسم پیغمبر و روح پیغمبر نور است. جابر سؤال کرد از حضرت رسول‌اکرم که یا رسول‌ اللّه اول چیزی که خدا خلق کرد چه بود؟ فرمود:  نور نبیک یا جابر، نور اسمش را گذاشته، اول ما خلق اللّه نوری، این روایت در کتب شیعه و سنّی هست اگر مدرک می‌خواهید در کتب اهل ‌سنت ینابیع المودّه در فصل اول کتابش روایاتش را جمع کرده، کتاب ، از شیخ سلیمان بلخی حنفی است و مرحوم مجلسی رضوان‌ اللّه تعالی علیه بل سلام اللّه علیه- در کتاب بحارالانوار صدها حدیث نقل می‌کند. نور پیغمبر، نور بی‌سواد؟! نور بی‌علم؟! نور بی‌دانش که نور نیست، ظلمت است. نور اساساً معنایش این است که همه چیز برای او روشن است. هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ، تلاوت می‌کند، قرآن می‌خواند، آیات خدا را برای مردم می‌گوید. امروز در غار حراء اجازه‌ی خواندن این سوره‌ی مبارکه به او داده شد: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ (۱) خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ (۲) (علق / ۱ و ۲) این مردمی که می‌بینی، این مردم از علق خلق شدند، اگر از آن روحی که خدای‌تعالی در عالم ارواح قرار داده همه خلق می‌شدند که امروز با سنگ با پیغمبراکرم مواجه نمی‌شدند، با دشمنی مواجه نمی‌شدند. اینها از علق خلق شدند، خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ (۲) اقْرَأْ، –باز دو مرتبه- بخوان! باشد اینها از علق خلق شده اند امّا استعدادی دارند که اگر بخواهند به سوی حقیقت حرکت می‌کنند ربّ تو اکرم است. کریم‌تر از اینهاست که  اینها را به اعمال بگیرد. خدا رحمان است، رحمان یعنی به همه بخشنده است، تو کار خودت را بکن. إِنَّمَا أَنْتَ مُنذِرٌ (رعد / ۷) تو ای پیغمبر منذری، لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُسَیْطِرٍ (غاشیه / ۲۲) تو کارت این نباشد که خیلی غصه بخوری که چرا منحرف شدند، طه – مَا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى (طه / ۱ و ۲) خودت را به مشقت نینداز. تومطالب را  بیان  بکن. امّا مگر مردم قبول کردند؟ اگر گوش می‌دادند و عمل نمی‌کردند و عبور می‌کردند، باز مهم نبود امّا همین امروز پیغمبراکرم را آن چنان زدند که پاهای مبارکش پر از خون شد، همان کاری که ما نسبت به امام زمانمان می‌کنیم، او آمد در بین مردم، صدا زد: ای مردم من چیزی به شما جز رستگاری‌تان نمی‌گویم یک کلمه بگویید لا اله الاّ اللّه، تفلحوا، رستگار بشوید، موفق بشوید، گفتند: سیصد و شصت خدا را رها کنیم یک خدایی که تو به ما معرفی می‌کنی که دیده نمی‌شود انتخابش کنیم؟! ای وای بر جهل مردم، خدا در قرآن می‌فرماید: یَا حَسْرَهً عَلَى الْعِبَادِ مَا یَأْتِیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُون (یس / ۳۰) چقدر باید حسرت بر بندگان باشد که پیغمبری بر آنها مبعوث نشد مگر آنکه او را استهزایش کردند، مسخره‌اش کردند. مانند حیوانات، مانند افرادی که اصلاً چیزی درک نمی‌کنند. پیغمبراکرم تشریف آورد. زمان ما، بعد از هزار و چهارصد سال هنوز آن رشدی که ما بگوییم لبیک یا رسول‌اللّه، شاید پیدا نکرده باشیم. اما شما مردم ان‌شاءالله پیدا کرده اید. الان فرض کنید در کنار پیغمبراکرم هستید. اگر می‌خواهید شما مردها با علی و شما زنها با خدیجه‌ی کبری باشید، شما هم الان بگویید لا اله الاّ اللّه. این لا اله الاّ اللّه را رسماً بگویید، جدّی بگویید دوستان من سالهاست به شما می‌گویم جدی باشید، خدا را جدی بگیرید، امام زمان را جدی بگیرید، اینکه ما یک امام زمانی داریم بر منکرش لعنت و تمام ! این جدی گرفتن نیست. ما همیشه در محضر حضرت بقیة الله‌هستیم. همیشه در محضر خدای‌تعالی‌ هستیم.  جدّی بگیرید این لا اله الاّ اللّهِ امروز را بیایید جدی بگیرید. یا رسول اللّه صلی اللّه علیک، صلی اللّه علیک، السلام علیک یا رحمه للعالمین.مثل علی بن ابیطالب، پشت سر علی بن ابیطالب، ما هم به صورت ظاهر والاّ، لا اله الاّ اللّه را در عالم ارواح با علی بن ابیطالب گفته ایم امّا- در بدن ظاهری هم با علی می‌گوییم: لا اله الاّ اللّه محمدٌ رسول‌اللّه علیٌّ ولیّ ‌اللّه، لا اله الا اللّه حقّاً حقّاً، لا اله الاّ اللّه ایماناً و تصدیقا، لا اله الاّ اللّه عبودیتاً و رقّاً، ما، لا اله الا اللّه می‌گوییم. این لا اله الا اللّه می‌دانید چه می‌کند؟ اگر از دو لبتان خارج شد، بدنتان از نجاست پاک می شود. اگر از قلبتان پاک شد، دلتان، روحتان، از نجاسات صفات رذیله پاک می‌شود. پس از دل بگوییم لا اله الا اللّه؛ از دل بگوییم محمد رسول‌اللّه؛ از دل بگوییم علیّ ولی‌اللّه؛ از دل معتقد به قیامت بشویم و واقعاً قیامت را حقّ بدانیم، یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ. دوست عزیزمان درباره‌ی تزکیه‌ی نفس گفتند. از واجبات اوّلیه قبل از نماز و روزه و زکات تزکیه‌ی نفس است که اکثر مردم حواسشان نیست. تزکیه‌ی نفس یعنی چه؟ یعنی حسود نباش، یعنی انسان باش. می‌شود انسان مشرک باشد و نماز بخواند؟! مشرک نباش، تزکیه‌ی نفس یعنی در صراط مستقیم باش. مراحل تزکیه‌ی نفس را گفته ایم برایتان؛ استقامتی که خدا حتی به پیغمبراکرم می‌فرماید: وَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ(شوری / ۱۵)‍ صراط مستقیم است که هر روز در نمازتان می‌گویید: اهدنا الصراط المستقیم، جهاد با نفس است، محبّت به خداست، عبودیت است که اساس کارمان است- در آیات شریفه قرآن هست. بنابراین وَیُزَکِّیهِمْ. من اینجا نشسته بودم، این آیه را که ایشان تلاوت کردند خودم در فکر بودم. چون یکی از کارهایی که ما باید بکنیم این است هر کجا  آیه قرآنی را خواندند، شما در فکر بروید که منظور خدا  چه بوده از این کلام؟ در مجلس فاتحه هستید؛ قرآن خوان دارد قرآن می‌خواند چرا این آیات؟ چه معنا دارد؟ تدبر در قرآن باید بکنید، تدبر در قرآن یعنی فکر بکنم، عقلم را به کار بیاندازم، ببینم چرا این آیه را خدای تعالی بیان کرده؟ من شاید صدها مرتبه این آیه را خوانده ام، حفظ هم شده ام، سوره جمعه را هم حفظ هستم- فکر می‌کردم، وَیُزَکِّیهِمْ، یزکیهم را نسبت می‌دهد به پیغمبر، پیغمبر اینها را تزکیه‌شان می‌کند. خودشان، خودشان را تزکیه نمی‌کنند؛ کمک به تزکیه‌ می‌کنند. شما تزکیه‌ی نفس نمی‌کنید، بَلْ اللَّهُ یُزَکِّی (نساء / ۵۰) خدا تزکیه‌تان می‌کند. شما فقط کمک می‌کنید. زمینه را آماده می‌کنید. من مکرر به پدرانی که فرزندانِ کوچکی دارند و تازه متولد شده اند، به آنها می‌گویم شما محیط پرورش این بچه را سالم نگه بدارید، این خوب می‌شود. محیطش را سالم نگه دارید. زن و شوهر ننشینید کنار بچه‌ی شیرخوار فحش به هم بدهید! دروغ به هم بگویید! حسادت کنید! غیبت کنید! این بچه درست است تو خیال می‌کنی چیزی نمی‌فهمد- ولی یک ضبط صوت قوی دارد که در ظرف دو سال صحبت می‌کند، حرف می‌زند در حالی که شما اصلاً تعلیمش نداده اید! فقط نگاه کرده. دیده آن هم در بیداری- شما یک قندی را گذاشتی اینجا، و اسمش را گذاشتی قند. این دو ساله که می‌شود می‌گوید قند! اگر شما توانستید با تعلیم استاد، در یک مملکتی که زبان دیگری غیر از زبان  شما را داشته باشد در ظرف دو سال آن طور حرف زدن به آن زبان را یاد بگیرید، جایزه دارید. بچه آن قدر قوی دارد کار می‌کند. محیطش را سالم نگه دار. نوار با آن فحشا و فجایعی که در این نوارهای مبتذل که از خارج به عنوان هجوم به فرهنگ اسلامی دشمن شروع کرده این را نگذار، بچه‌ات خوب می‌شود. نمی‌خواهد یادش بدهی دروغ نگو. خودش  دروغ نمی گوید. نمی‌خواهد یادش بدهی که غیبت نکن، غیبت نمی‌کند. نمی‌خواهد یادش بدهی که گناه نکن؛ گناه نمی‌کند. اما وقتی تو گناه می‌کنی خوب او هم می‌کند. ما اگر در محیط سالم می‌بودیم  خودمان سالم می‌بودیم، سالم می‌شدیم، حالا چه می‌شود کرد؟ یک دنیایی پر از دوده و کثافت ما وارد شده ایم، هر چه هم خودمان را بخواهیم تمیز نگه داریم شبها یک ساعت هم بنشینیم استغفراللّه ربی و اتوب الیه بگوییم و خودمان را شستشو بدهیم باز اول صبح که برویم بیرون باز کثیف می‌شویم تا شب! روایت دارد در آخرالزمان صبح انسان از خانه بیرون می‌آید با ایمان کامل، شب برمی‌گردد بی‌ایمان! ما خیال می‌کنیم که مثلاً چطور ممکن است؟ تجربه داریم، می‌دانیم چطور ممکن است. پیغمبراکرم- ببینید ما در تزکیه‌ی نفس هیچ کاری نمی‌توانیم بکنیم، جز اینکه راه را باز کنیم، اجازه بدهیم پیغمبر ما را تزکیه‌ کند، اجازه بدهیم امام زمان ما را تزکیه کند، خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِمْ بِهَا (توبه / ۱۰۳) تُزَکِّیهِمْ بِهَا، زمینه باز کنید، صدقه بدهید، تا پیغمبر ما را تزکیه‌ی کند، تا پیغمبر ما را درست کند، متوسل به خاندان عصمت باشید تا تزکیه‌تان کنند. شما هر روز اگر بلند شدید از خواب، -صبح‌ها که شما ان‌شاءالله بیدار نمی‌شوید، سحرها بیدار می‌شوید برای نماز شب- یک توسلی بکنید به پیغمبراکرم، ائمه‌اطهار و امروز حضرت بقیة الله ارواحنافداه ، بگویید: آقا ما را تزکیه کن. نه اینکه وا بگذارید فقط به تزکیه‌ ایشان. نه؛ وقتی که تو رفتی در حمام، کثیف بودی، در حمام رفتنش را تو برو، دوش را باز کن روی سرت، بعد بیا، کیسه‌ات می‌کنند. حضرت رضا صلوات‌اللّه علیه، وارد حمام شد، -حمام‌های عمومی قبل- یک نفر هم منتظر دلاّک بود، گفت بابا! چرا اینقدر دیر آمدی؟! خیال کرد حضرت رضا دلاک است- چرا اینقدر دیر آمدی؟ حضرت گفت: چطور مگر؟ گفت: من مدتی است گفته ام یکی بیاید ما را کسیه بکند! حضرت کیسه را برداشت تمام بدن این را کیسه کند. بعد وسط کار فهمید که این امام رضا است! به صورت ظاهر ولیعهد مأمون است. گفت: آقا ببخشید! دیگر بس است! گفت: نه من کارم را باید تمام کنم. این، کار حضرت نبود. کار علی بن موسی الرضا می‌روید زیارتشان- اینکه پایت درد می‌کند معالجه‌ات کنند نیست. سرطان داری معالجه‌ات کنند، نیست. پول نداری، پول به تو بدهند نیست. اینها کار مردم است، کار اطبّاء است. پس کار حضرت چه هست؟ کار حضرت: یُزَکِّیهِمْ. این روح تو را سالم کند. با قلب سالم در نزد خدا بروی، إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ (شعراء / ۸۹) کار حضرت رسول‌اکرم یُزَکِّیهِمْ است، نه یعالجهم أمراضهم البدنیه!نه! یُزَکِّیهِمْ. بعد هم یُعَلِّمُهُمْ الْکِتَابَ حقایق کتاب را به شما تعیلم بدهد، حکمت در قلب شما وارد بشود، یک مطالبی می‌بینی یاد گرفته ای، می‌گویی. چه در قالب شعر انسان بیان کند، چه در قالب نثر بیان کند، چه در کتاب بنویسد، که بحمداللّه باز هم از ذات مقدس متعال تشکر می‌کنم همانطوری که در روز تولد حضرت امیرالمؤمنین عرض کردم دوستان ما در هر قالبی می‌بینیم حکمت را بیان می‌کنند. لذت بردم از این مقداری که اینجا نشستم و استفاده کردم. از قلبت به زبانت، حکمت می‌آید. من یک وقتی با یک نفر کار داشتم؛  یک ساعت دیر آمد. گفتم کجا بودی؟ گفت پیش فلانی بودم، ایشان شروع کرد یک مطالبی گفت که من نشنیده بودم. سرَم گرم شد، آن چنان مبهوت او شدم که یک وقت ساعت را نگاه کردم دیدم یک ساعت تأخیر شد. من گفتم: بارک‌اللّه! یک وقتی زمان مرحوم علامه امینی رضوان اللّه تعالی علیه بود . ایشان در مدرسه نوّابِ مشهد منبر می‌رفتند، من چند تا منبر ایشان را گوش کردم. بعد رفتم خدمت مرحوم آیت‌اللّه کوهستانی. برای ایشان جریانات مشهد را می‌گفتم که علامه امینی آنجا آمده بود صحبت می‌کرد. گفت پس چرا آمدی اینجا؟ حالا خودش گفته بود بیا پیش من- گفتم چطور؟ گفت از منبر ایشان می‌خواست استفاده‌ها بکنی! تو حکمت را رها کردی آمدی گوشه‌ی ده! که من البته به ایشان عرض کردم شما هم منبع حکمت هستید- الحکمه ضاله المؤمنآقایان! من همین دیشب بود، پریشب بود که شبِ شام غریبانِ حضرت موسی بن جعفر بود، من نگاه می‌کردم حتی دوستان ما ، حتی شما، توجه به اینکه دنبال حکمت بگردید، ندارید. یا حواستان پرت بچه است من که گفته ام اینجا بچه نیاورند نه به خاطر اینکه  من با بچه‌ها مخالفم، من بچه‌ها را بیشتر دوست دارم چون معصوم‌ترند، پاک‌ترند، نمی‌خواهم حتی رنجیده بشوند ولی هیچ وقت شده سر کلاس دانشگاه یا حوزه بچه‌تان را هم بردارید ببرید؟! آن هم مخصوصاً بچه‌ای که به سر و کله‌تان ور می‌رود! یا رعایت این جهت نشود که اینها در چه حدّی هستند. یکی فاسق است، یکی عالم است، یکی متّقی است. کدام طبیب را دیده اید که یک چنین برنامه‌های عمومی را به همه‌ی مریض‌های مختلف بدهد؟ اینها راه نیست. راهِ واقعی برای تزکیه‌ی نفس این است که انسان مثلِ طبیب بلکه هزارها، هزارها مرتبه بالاتر برای امراض روحیش برود. چرا می‌گویم هزارها بالاتر؟ برای اینکه مرض بدنی انسان را آخرش می‌کشد. در دنیای صد ساله‌ای که می‌خواسته‌اید زندگی کنید، پنجاه سالش کم می‌شود. حالا پنجاه سالش کم بشود! امّا اگر خدای‌نکرده با همین امراض روحی از دنیا بروید و همانطوری که گفتند قطعاً، یقیناً به هر چه می‌خواهید من قسم بخورم که با یک دانه از صفات رذیله شما را در بهشت راه نمی‌دهند. آن وسط می‌مانید. در جهنم هم چون شیعه علی بن ابیطالب هستید نمی‌برند شما را. وسط بمان. آن قدر هم سخت است، پنجاه ‌هزار سال هم وقت داری! بعد از پنجاه هزار سال اگر درست نشدی می‌اندازند تو را در جهنم! اگر درست شدی می‌برند تو را در بهشت. پنجاه هزار سال! مردم قیامت می‌گویند خدایا ما را ببر به جهنم فکرمان را راحت کن اینجا معطل‌مان نکن! یک همچنین وضعی! اینها راست است. خیالمان نیست که ما! نه آقا! حسادت نیست، نباید آن را داشته باشد. این تکبر نیست، من کجا و آن کجا!- یک کلمه، همین جمله را شیطان گفت. گفت: خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ (ص / ۷۶) من را از آتش خلق کردی او را از خاک خلقش کردی! من هیچ وقت بر او سجده نمی‌کنم. همین یک کلمه، همین یک کلمه‌ها و همین یک صفات رذیله‌ها انسان را بدبخت می‌کند. کجا به فکر هستیم؟ ده تا تلفن می‌شود که الحمدللّه ما از تلفن نجات پیدا کردیم- ده تا تلفن می‌شود از زنش گله می‌کند! از همکارش گله می‌کند! از خانه‌ نداشتنش گله می‌کند! از مستأجریش گله می‌‌کند! از مرضش گله می‌کند! یکی از اینکه آقا من یک قدری وضع روحی‌‌ام خراب است گله نمی‌کند. من یک وقتی خودم همین اواخر بود گفتم ده تا تلفن پشت سر هم که می‌آید، یکی‌اش اگر شغل من بود، برنامه‌ی من بود من تلفن را نمی‌گذارم کنار. خدا می‌داند در ده تا، یکی‌اش مربوط به من نبود! اصلاً تلفن مربوط به من نبود. من چه کنم حالا پدر زنت با تو دعوا کرده؟ بیرونت کرده از خانه، من چکار کنم؟! به او می‌گویم بگو بیا من نصیحتش کنم، می‌گوید نمی‌آید! خوب تو هم که کاری نمی‌توانی بکنی. او  نمی‌آید، تو هم که بدرد نمی‌خوری! تو اگر می‌توانستی یک کاری بکنی خودت می‌کردی. شوهرم اینطور من را ناراحت کرده چه کرده، بیا آقا نصحیتش کنیم، می‌گوید: نمی‌آید! اینطوری هستیم ما! یک قدری به خودمان بیاییم، الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا . همه خوابند؛ وقتی که بمیرند بیدار می‌شوند، آدم بیدار می‌شود؛  هَذَا یَوْمُ الْفَصْلِ (مرسلات / ۳۸) هذا یوم الجزاء، خیلی داریم در آیات و روایات، لِمِثْلِ هَذَا فَلْیَعْمَلْ الْعَامِلُونَ (صافات / ۶۱) می گوییم. آن‌جا هم دیگر فایده‌ای ندارد. بگویی خدایا من را برگردان، این دفعه قول می‌دهم به تو که کار بد نکنم. خدای‌تعالی هم می‌فرماید: کلاّ! تو همان آدمی هستی که صد بار مرده جلوی چشمت دیدی، خودت مریض شدی به حدّ مرگ رسیدی، رفتی کنار قبرستان مرده‌ها را دیدی، اصلاً به فکر نیفتادی! حالا این حرفها را می‌زنی؟! کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَهٌ هُوَ قَائِلُهَا (مؤمنون / ۱۰۰) اینطوری هست. بیاییم جواب پیغمبراکرم را امروز بدهیم، امروز مثل روزهای عیدهای دیگر نیست که فقط شیرینی بخوریم و خوش باشیم. نه! امروز روز تصمیم‌گیری است، قولوا لا اله الاّ اللّه، بگویید لا اله الاّ اللّه تا رستگار بشوید، اگر می‌خواهید عیدتان عید باشد، اگر می‌خواهید حقیقت پیدا کند، ان‌شاءالله امیدواریم همه‌مان به حقیقتِ لا اله الا اللّه برسیم. همه‌مان به واقعیّت برسیم. لا اله الا اللّه فکر نکنید جمله‌ی کوچکی است. علی بن موسی الرضا در همین نیشابورِ ما وقتی که نیشابور یک شهر بسیار بزرگی بود در آن وقتی که مردم بی‌سواد بودند بیست هزار قلمدان حاضر شده بود که یک جمله از حضرت علی بن موسی الرضا علیه الصلوه و السلام بشنوند. آن جمعیت نشسته اند، از حضرت دو تا تقاضا داشتند یکی اینکه آقا ما جمال شما را ببینیم. در محمل حضرت داشت عبور می‌کرد، آن وقتها به خاطر اینکه آفتاب خیلی اذیت نکند محملی را درست می‌کردند. یکی این. حضرت فرمود: مانعی ندارد. یا بقیة الله! دوستان امام زمان می‌دانم به چه فکری افتادند، یا بقیة الله می‌شود امروز ما هم جمال مقدس تو را ببینیم؟- وقتی که صورتش بیرون آمد، مردم داد زدند، فریاد زدند، گریه کردند، جمعی افتادند روی زمین بیهوش شدند! تو هم همینطوری. گرش ببینی و دست از ترنج بشناسی؛ گاهی بعضی از دوستان به من می‌گویند: چرا ما خدمت امام زمان نمی‌رسیم؟ به آنها می‌گویم طاقتش را ندارید. واقعاً انسان طاقت ندارد، طاقت دیدن را داشته باشد طاقت فراق را ندارد. ما داشته ایم افرادی که تشرف خدمت حضرت پیدا کرده اند، بعد نتوانسته اند زنده بمانند- مسأله دومی که از حضرت تقاضا  کردند: یک کلمه‌ای بفرمایید که از دو لب پیغمبراکرم صادر شده باشد. حضرت بالاتر رفتند. یک جمله‌ای فرمود که از خدا صادر شده بود، و اسمش حدیث سلسله‌الذهب شد، حدیث سلسله الذهب یعنی تمام سلسله راویانش و گویندگانش طلاست. علی بن موسی الرضاست بعد هم موسی بن جعفر بعد هم حضرت امام صادق، بعد هم حضرت امام باقر و امام سجاد و حضرت امام حسین و حضرت علی بن ابیطالب و  پیغمبر، جبرئیل؛ قال سمعت اللّه یا عن اللّه، –چون روایات زیادی در این باب است- کلمه لا اله الاّ اللّه حصنی، کلمه لا اله الا اللّه، لا اله الا اللّه را بگویید در حصار خدا واقع می شوید. ولایه علی بن ابیطالب حصنی، ولایت علی بن ابیطالب را داشته باشید در حصار خداوند واقع بشوید. فمن دخل فی حصنی امن من عذابی، این جمله را حضرت فرمود همه نوشتند. از روایات مسلمه‌ی عالم اسلام است، چون بیست هزار نفر نوشتند، پخش شد، معروف شد، در کتابها آمد، بعد حضرت رضا فرمودند: بشرطها،  شرطی دارد! لا اله الا اللّه را اتباع  فرعون هم می‌گفتند. می گفتند لا اله الاّ فرعون! فرعون هم حاضر نبود که هیچ کس غیر از خودش پرستیده بشود! اما در صفات خدا همه بحث دارند. همه‌ی خداپرستان دنیا از بُت‌پرست گرفته تا خورشیدپرست همه بحث دارند که خدای‌تعالی چه صفاتی دارد؟ هر کدام برای خودشان یک صفاتی قائلند. صفات خدا را باید از خاندان عصمت که معصومند و معصوم از جهلند و علم ما کان و ما یکون را دارند، و خدا را خودشان شناخته اند و خدا به هیچ کس اجازه نداده که خدا را وصف کنند، که در قرآن شریف هست، می‌فرماید که  هیچ کس نمی‌تواند خدا را وصف کند إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ (صافات / ۱۶۰) بندگان مُخلَص خدا می‌توانند خدا را وصف کنند. بشرطها و أنا من شروطها. یا- بشرطها و شروطها و أنا من شروطها؛ یعنی باید حتماً از دو لب معصوم خدا معرفی بشود. امیدواریم امروز ما زیر سایه‌ی حضرت ولی‌عصر خدای واقعی را، خدایی که خودمان درست نکرده ایم، او را بشناسیم و تزکیه‌ی نفس بشویم و علم کتاب را طبعاً با حکمت یُعَلِّمُهُمْ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ، اگر چه هر که می‌خواهد باشد، یک کسی از اوّل طفولیت مؤمن و متدین و خوب بوده، این هم باید همینطور باشد آن هم که فی ضلال مبین در ضلال و گمراهی آشکارا بوده که بچه‌ی نازدانه‌ی خودش را با دست خودش زیر خاک می‌کند زنده زنده، این هم ان‌شاءالله هدایت بشود. خوب وقتتان را گرفتم. من بنای صحبت نداشتم، از دوستان ماشاءاللّه همه‌ی اینها که اینجا نشسته اند همه‌شان سخنگوهای بسیار پرارزش و قیمتی هستند و الحمدللّه هر کدام از دوستان ما که با دقت بیشتری حرفها را گوش داده اند صحبت‌های خوبی می‌کنند، گاهی برخوردهای خوبی داریم با آنها. امیدواریم که همه‌تان در آنچه که خدای‌تعالی دوست دارد قرار بگیرید، و موفق باشید، بله! من بنای صحبت نداشتم چون هر روز من صحبت بکنم حرفهایم تمام می‌شود، بعد تکراری می‌شود! بعد دوستان می‌گویند این تکرار است و تکرار هم هست، راست است، من چیزی که گاهی خودم را قانع می‌کنم این است که نماز هم تکرار است، چون حرفهای ما همان مطالب قرآن و روایات است. و لذا زیاد خجالت نمی‌کشم ولی ان‌شاءالله تذکّرات در قلب مؤمن اثر می‌گذارد. وَذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِینَ (ذاریات / ۵۵) شاید فرصت اینکه از دوستان خودمان باز استفاده کنیم نباشد، لذا با توجه -روز بعثت رسول‌اکرم است- همه برویم درِ خانه‌ی خدا، مشکل‌گشای حقیقی خداست، در دعای ندبه می‌بینید وقتی می‌رسید به اللّهم انت کشاف الکرب والبلوی، تویی، تو کشّاف کرب‌ها و بلاها هستی، خدایا ما الان عرض می‌کنیم اللّهم انت کشاف الکرب و البلوی و الیک استعدی فعندک العدوی و أنت ربّ الاخره و الدّنیا فاغث یا غیاث‌ المستغیثین! ای پناه بی‌پناهان! ما را پناه بده. چه؟ مثل یک عاشقی که رفته در بیابانها دارد می‌گردد محبوبش را پیدا نمی‌کند عبیدک المبتلی، در این بیابان من چه کنم؟ مسجد جمکران می‌رویم آقایمان را نمی‌بینیم، مسجد سهله می‌رویم آقایمان را نمی‌بینیم، حرم حضرت رضا می‌رویم آقایمان را نمی‌بینیم. أره سیده یا شدید القوی، خدایا! آقایش را به او نشان بده، این بنده‌ی کوچکت مبتلی شده، چه کنیم؟! این محبّت را خودت در دل ما انداختی، اره سیده یا شدید القوی، خدایا امام زمان ما را به ما معرفی بفرما. محبتش را در دل ما زیادتر بفرما. معرفتش را در دل ما قرار بده. خدایا به آبروی آقایمان حجه ابن الحسن ما را از مسلمانهای واقعی قرار بده، از شیعیان واقعی قرار بده. جوابگوی آنچه که پیغمبر ما را به آن دعوت کرده است ما را قرار بده. خدایا گرفتاری‌های مسلمین را برطرف بفرما، این عید سعید را بر همه‌ی ما مبارک قرار بده، خدایا امواتمان، گذشتگانمان، امام راحلمان غریق رحمت بفرما، اساتیدمان، بزرگانی که به گردن ما حق دارند غریق رحمتشان بفرما. خدایا به آبروی آقایمانحجه‌ابن الحسن قَسمَت می‌دهیم راههای تزکیه‌ی نفس را به ما معرفی بفرما. ما را از امراضِ روحی دور بفرما. مرض‌های بدنی‌مان را خدایا شفا مرحمت بفرما. مریض‌های منظور، مریض منظور، مریضه منظوره الساعه  لباس عافیت بپوشان. امواتمان غریق رحمت بفرما، عاقبتمان ختم به خیر بفرما، وعجل اللهم فی فرج مولانا. 

 

 

 

لینک ویدیو در آپارات: کلیک کنید

 

جهت دانلود صوت اینجا کلیک کنید

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *