۲۳ رمضان ۱۴۲۶ قمری – شب احیاء

اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم

بسم اللّه الرحمن الرحيم

الحمدللّه والصلوة و السلام علي رسول‌اللّه و علي آله آل اللّه لاسيما علي بقيةاللّه روحي و الارواح لتراب مقدمه الفداء و العنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، بسم اللّه الرحمن الرحيم، إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ ٭ وَ مَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ ٭ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ٭ تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ ٭ سَلَامٌ هِيَ حَتَّي مَطْلَعِ الْفَجْرِ. (قدر/۱-۵)

آنچه كه در گذشته بيان شد قرآن پاره اي از علم پروردگار است. نه اينكه علم خدا را تجزيه كنيم آنچه كه مربوط به مخلوق است از جانب پروردگار مثل آئينه كه در آن صورت اشخاص منعكس مي شود علم پروردگار آنچه مربوط به مخلوق است خداي تعالي در قلب مقدّس رسول اكرم نازل فرمود و طبعاً معلوماتي شد براي آن حضرت و از همان لحظه اي كه خداي تعالي او را خلق كرد كه طبق روايات سنّي و شيعه اوّل موجودي از روحانيون بود كه خلقش فرمود، طبعاً بدون اين علم ضال است، وَ وَجَدَكَ ضَالًّا؛ ولي وقتي اين علم بر او نازل شد كه نه فكر كنيد يك مدّتهايي رسول اكرم بدون علم بود، همانطوري كه شب بيست و يكم عرض كردم رسول اكرم روحش مساوي با نور بود. لذا در بعضي از روايات مي فرمايد: أول ما خلق اللّه روحي، و در بعضي ديگر مي فرمايد: أول ما خلق اللّه نور نبيّك يا جابر، نور و روح هم زمان با هم در حقيقت مي شود گفت خلق شده اند ولي رتبةً ظرف بايد مقدّم بر مظروف باشد از اين جهت مي گوييم كه وَ وَجَدَكَ خدا يعني فرموده: وَ وَجَدَكَ؛ اگر آن نور بر اين روح نازل نمي شد ضَالًّا؛ چون مخلوق لازمه اش اگر هدايت پروردگار نباشد گمراهي است. ضَالًّا فَهَدَي (ضحي / ۷) آن علم از جانب پروردگار نازل شد، آن چه علمي بود؟ همان قرآن بود. به جهت اينكه قرآن تِبْيَاناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ (نحل / ۸۹) ديگر چيزي باقي نمي ماند كه بر پيغمبر نازل بشود.

 اگر علم پروردگار نازل شده باشد و آنچه كه مخلوق به آن نيازمند است به او داده شده باشد. اين نزول اوّل قرآن است. لذا به قلب پيغمبر نازل شده، آيات زيادي هم صراحت بر اين معنا دارد كه بعضي از آنها كلمه ي علي قلبك در آن هست. نزول دوّم قرآن كه طبعاً از قلب پيغمبراكرم صادر مي شود و نازل مي شود  ولذا در سوره ي قدر أنّا گفته يعني هم خدا و هم ملائكه و هم پيغمبراكرم، إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ اين قرآن، اين احكام، اين نظامي كه خداي تعالي براي همه ي موجودات، موجودات عالم خلقت نازل فرموده در قرآن مجيد، در بطون قرآن مجيد است و لذا در شب قدر، شب قدر يعني شب اندازه گيري، هر چيزي را به جاي خود گذاشتن، در اينجا قدري كه گفته مي شود در ابتداي سوره قدر منظور كره ي زمين تنها نيست. تمام عالم خلقت، تمام موجوداتي كه پروردگار خلق فرموده و شش شبانه روز به طول انجاميد تا همه را خلق كرد نه بخاطر ضعفي كه در قدرت پروردگار نستجيرباللّه باشد بلكه به خاطر اينكه بايد همه ي كارهاي روي نظم و حساب باشد.

 خداي تعالي در شش شبانه روز به صريح قرآن بالا و پايين، سماوات يعني بالايي ها، ارض يعني پايين، اينها را خلق كرد و ثُمَّ اسْتَوَي عَلَي الْعَرْشِ (اعراف / ۵۴) بعد به طرف عرش برگشت و عرش و كرسي را خلق فرمود اينجا شب قدر بود طبعاً بايد شب و روزي باشد، خلقتي باشد، نظمي بر اين خلقت بايد حاكم بشود، إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ اين ضمير هُ چون در سوره ي قدر اسم قرآن برده نشده ولي ما از قرائن مي فهميم كه ضمير به قرآن بر مي گردد بخصوص وقتي كه روايات اهلبيت عصمت و طهارت كه عديل قرآنند، شارح قرآنند، مفسر قرآنند در تفاسير روايي مشاهده مي كنيم، إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ، اين نزول دوم كه بر تمام عالم هستي، قرآن، احكام قرآن، معارف قرآن، حقايق قرآن نازل شد تا اين همه كهكشانها كه شايد هنوز سالها بعد، بعضي از كهكشانها را كشف كنند و تمام عالم هستي تحت اين برنامه هست همه ي اينها بايد نظم داشته باشد، اگر نظم نداشته باشد، احكامي نداشته باشد احكام تكويني نداشته باشند اينقدر دقيق حركت نمي كنند كه خورشيد سيصد سال ديگر مي خواهد بگيرد امروز منجمين دقيقاً لحظه ي خورشيد گرفتگي يا ماه گرفتگي را مي دانند. اين از روي نظم است، يعني آن چنان ماه و خورشيد حساب دارد حركتشان كه بِحُسْبَانٍ (رحمن / ۵) با حساب است، آن چنان اين احكام تكويني بر تمام موجودات سيطره انداخته و اندازه گيري شده و حساب شده كه لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ از هزار ماه اين لحظه ي شب قدر مهم تر است. شب قدر اوّل كه قرآن نازل شد فِيهَايُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ (دخان / ۴) در سوره ي دخّان مي فرمايد: إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُبَارَكَةٍإِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ (دخان / ۳) فرصت نيست والاّ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ با لَيْلَةٍ مُبَارَكَةٍ با شب قدر چه ارتباط هايي دارد مفصل است، إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ ٭ فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ اين كلّ امر ما چون كوچكيم و كره زمين بينيم و دنيا را از اول تولدمان تا موقع مرگمان مي بينيم خيال مي كنيم كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ درباره ي كره ي زمين و درباره ي من و شما، نه! كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ خدا مي گويد، همه ي امر محكم، دقيق، جدّي، همه ي اينها تكوينياً تنظيم مي شود ولي در هر سال يك چنين شبي است. نه اينكه فكر كنيد شب قدر امسال مثلاً قرآن نازل شده، نه قرآن همان شب اوّلي كه خدا آسمانها و زمين را خلق كرد و حالا شب بيست و سوم رمضان بود يعني از نظر وقت در اين ساعات بود يا شب بيست و يكم يا شب نوزدهم آنجا قرآن نازل شد احكامش در عالم تكوين، اين نزول دوم قرآن است. نزول سوم قرآن من اصرار دارم كه گفتم اوّل عرايضم كه سالهاي قبل هم اين را گفتم ولي ممكن است ناقص بوده و يا شما فراموش كرده باشيد، متأسفانه همين امشب چند مورد را ديدم در مسأله اينكه آيا قرآن شب قدر بعد از نبوّت نازل شده يا قبل از رسالت پيغمبراكرم نازل شده؟ و يا اينكه قرآن چطور مي شود هم يك دفعه نازل شده باشد هم تدريجاً؟ خود قرآن قبل از تولّد پيغمبراكرم و علي بن ابيطالب حالا چه زماني بوده مسلّم آن وقتي بوده كه زبان عربي در دنيا سر گرفته. يعني كلام عرب به وجود آمده بوده، اين ديگر مربوط به همين دنياي ماست كه بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ (مؤمنون / ۱۹۵) همان علوم، همان آنچه را كه در شب قدر بر تمام عالم هستي خداي تعالي نازل كرده يك نزول سوّم در آن قرار داده كه اين نزول سوم عيناً مثل يك فرض كنيد – چه مثل بزنم برايتان- يك چايي داغي گذاشتند جلويتان، شما هم مي خواهيد زود از آن استفاده كنيد. از توي استكان مي ريزيد توي نعلبكي، از توي نعلبكي مي ريزيد توي استكان، تا سرد بشود قابل استفاده و قابل هضم بشود براي شما، اين كار را پروردگار متعال كرده، آن قرآني كه بر قلب پيغمبر نازل شد اگر مي خواست همان بر دلهاي ما نازل بشود ما قابليّت نداشتيم، گنجايش نداشتيم، علي بن ابيطالب مي فرمايد: اندمجت علي مكنون علم لو بحت به لاضطربتم اضطراب الارشيه في الطوي البعيدة، اگر آنچه را كه من مي دانم اگر براي شما بخواهم بيان كنم ديديد كه درباره ي متّقين تنها در حضور همام مقداري وصف آنها را بيان كرد فصعق همام دادي زد همّام، اين شخص متّقي كه جانش در همان دادش بيرون آمد. ما طاقت نداريم، اين ظرفيت پيغمبراكرم است كه همه ي حقايق قرآن را در دل جا داده، آن ظرفيت علي بن ابيطالب است كه همه ي علوم قرآن را در دل جا داده، در زماني كه عربي بود و خداي تعالي اين الفاظ قرآن را به لسان عربي مبين در آورد، چون كلمات قرآن از جناب خداست. مثل تورات و انجيل نيست كه معنايش را به حضرت موسي و عيسي داده باشند و آنها بتوانند هر طوري مي خواهند ترجمه كنند بكنند. نه، ما حقّ نداريم ترجمه ي قرآن در حقيقت قرآن نيست. يك برگرداندن الفاظ ظاهري قرآن است به زبان ديگر، والاّ شما دست بي وضو مي تواني روي ترجمه قرآن بزني امّا خود قرآن لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ (رحمان / ۷۹) بنابراين آن وقت نزول سوم انجام شد كه مي بينيد پيغمبراكرم مي فرمايد كه كنت نبياً و الادم بين الماء و الطين، اين روايت را سنّي و شيعه نقل كردند كه من نبي بودم، خبرداده شده بودم مخبر عن اللّه تعالي بودم و آدم هنوز بين گِل و خاك بود هنوز خلقش نكرده بود خداي تعالي، بعد از آن به زبان عربي نازل شد. قرآن نازل شده به زبان عربي كه در مكرر از آيات اين كلمه هست و لذا مي بينيم علي بن ابيطالب در روز تولدش سوره ي قد افلح المؤمنون را به همين الفاظ ميخواند. هنوز پيغمبر مبعوث نشده، قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ٭ اَلَّذِينَهُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ (مؤمنون / ۱-۲) اين نزول سوم بود، نزول چهارم قرآن آن وقتي است كه بعد از چهل سال پيغمبراكرم صلي اللّه عليه وآله وسلم مبعوث مي شوند. اينجا به پيغمبراكرم گفته مي شود: وَ لَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضَي إِلَيْكَ وَحْيُهُ (مريم / ۱۱۴) روي كنترل بايد تو آنچه را از قرآن مي داني براي مردم بيان كني، به اذن اللّه بايد باشد، با اذن پروردگار بايد باشد چون لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ؛خدمتگزاران خاندان عصمت عليهم الصلوة و السلام اين صفت را دارند كه ملائكه باشند كه بر قول بر خداي تعالي سبقت نمي گيرند. مي دانيد سبقت يعني پيش دهني، خيلي ساده است. من هم يك چيزهايي مي دانم شما هم يك چيزهايي مي دانيد هر دويمان هم فكر مي كنيم الان وقتش هست كه بگوييم من چون كوچكترم نبايد پيش دهني بكنم. اين لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ بي ادبي است تقريباً اگر انجام بشود. ائمه اطهار و پيغمبراكرم بالاخص اينها در نهايت درجه ي ادب در محضر پروردگارند، لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ (انبياء / ۲۷) اينها به امر پروردگارشان عمل مي كنند. لذا يا رسول اللّه صبر مي كني جبرئيل بيايد آن آيه مخصوص شماره ي فلان در سوره ي فلان را به تو اجازه مي دهند كه بخواني. خيلي عجيب است! لَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ به قول بعضي از مفسرين اگر پيغمبراكرم قرآن قبلاً به او نازل نشده بود كه معنا نداشت كه خداي تعالي بفرمايد عجله نكن در بيان آيات قرآن، چيزي بلد نبود. مثل بعضي از افراد سنّي مسلك يا سنّي،

صريحاً عرض مي كنم متأسفانه توي شيعه بعضي از مفسرين هستند كه خيال مي كنند پيغمبراكرم در غار حراء تازه آنجا جبرئيل آمد گفت اِقْرَأْ، آن هم آمدگفت لست انا بقاري، من قاري نيستم، من چيزي بلد نيستم آن وقت توضيح هم مي دهند كه بايد گفت خاك بر سر اينها، من حرف نمي زنم ولي امام باقر مي فرمايد: خدا لعنت كند اينها را، پيغمبراكرم با هفتاد زبان مي گفت و با هفتاد زبان مي نوشت. بعد امام عليه الصلوة و السلام مي فرمايد كه چطور پيغمبر نمي توانست چيزي بنويسد و حال آنكه يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ (بقره / ۱۲۹) او را خدا مبعوث كرده كه تعليم نوشتن بكند، مردم را به خواندن كتاب، نوشتن تعليم بدهد استادي كه خودش نه مي تواند بنويسد نه مي تواند بخواند. اينكه در آيات قرآن مي بينيم كه وَ لَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ (عنكبوت / ۴۸) تو با دستت چيزي ننوشتي يعني مكتب نرفتي، استاد نديدي، استادي غير از خدا نداشته و معنا هم ندارد كه داشته باشد. به جهت اينكه اگر استادش داناتر از خودش نباشد كه استاد نيست. اگر داناتر باشد كه او بايد پيغمبر اين باشد نه اين پيغمبر او. اين معنايش اينست كه تو را همه مي شناسند.

در مقدمه ي كتاب توضيح آيات من نوشتم كه اين از معجزات پيغمبر است كه همه متّفقند كه او درس نخوانده ولي بهترين سواد را داشته، بهترين نوشتن را مي دانسته، بهترين خواندن را مي دانست و لذا اين نزول سوم و بعد چهارم، اين چهارتا نزول يعني قرآن را حفظ بوده همه اش را، حقايقش، معارفش، تمام علوم آنچه كه مربوط است مثلاً به موقعيّت ستاره مريخ است اينها را از قرآن پيغمبراكرم مي دانسته والاّ خيلي آيات را بايد ما حذف كنيم. تِبْيَاناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ، وَ لَا رَطْبٍ وَ لَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ (انعام / ۵۹) كه من در بعضي از مطالبم نوشتم كه كتاب مبين را بعضي ها فكر مي كنند يك چيز ديگري است غير از قرآن، من در آنجا توضيح دادم كه نمي شود غير از قرآن باشد. اگر يك كتاب ديگري هم باشد باز در زير سايه ي قرآن است. خوب اين هم نزول چهارم كه مثلاً روز آخر وفات رسول اكرم آياتي درباره ي ذوي القربي پيغمبر نازل شده، در اول سوره ي أقرا، منتها قرآن، اين را هم به شما عرض كنم قرآن به همين صورتي كه الان هست در آن نزول اول، نزول دوم و نزول سوم بر پيغمبراكرم نازل شده. ايني كه مي بينيد سوره ي أقرا وسطهاي قرآن افتاده و بعضي از آيات قرآن كه در آخر عمر پيغمبر نازل شده در وسطهاي قرآن افتاده و سوره ي حمد كه مكّيه است در اول و سوره ي كوثر كه مكّيه است در آخر واقع شده اين مربوط به نزول چهارم است كه جبرئيل اين جوري گفته بگو، اينجا جايش است كه تو اين سوره را بخواني. مثلاً وارد مسجد مي شود پيغمبراكرم، كفار قريش نشستند مي گويند جاء ابتر، كسي كه اين ابتر است، اين آمد. ابتر يعني كسي كه نسلي ندارد. چند روزي پايش صبر مي كنيم از دنيا مي رود يا مي كُشيمش، يا خودش از دنيا مي رود بعد رياست به دست ما مي افتد ابتر است. خداي تعالي فرمود: إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ (كوثر / ۳) اينجا اين سوره را بخوان. اين سوره توي آخرهاي قرآن است، اين را بخوانم؟ در اوّلي كه مبعوث شدم؟ تازه مبعوث شدم، توي مكّه هستم هنوز، بله اينجا بخوان. إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً (احزاب / ۳۳) كجا بخوانم؟ آن وقتي كه فاطمه ي زهرا، علي بن ابيطالب، امام حسن، امام حسين آمدند زير عبايت، توي بغل شما، آنجا بخوان. ببينيد فرق بين اين قرآن فعلي كه بعضي معتقدند كه همينطوري هست و نازل شده و بعضي مي گويند خوب با اين عقب و جلو بودن سوره ها و بي نظمي سوره ها و حتّي بعضي از آيات كه بعضي از مفسرين معتقدند كه مثلا آيه تطهير جزء سوره ي هل اتي بوده و سنخيّتش هم مي خورد به سوره ي هل اتي هَلْ أَتَي عَلَي الْإِنْسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِلَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً (دهر / ۱) در آيه تطهير هم مي بينيم كه إِنَّمَايُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً معمولاً اين سياق آيات از نظر لفظي با هم سنخيت دارد، حالا به اين مسائل ما كاري نداريم.

آنچه كه مي خواستم امشب برايتان عرض كنم اين نزول پنجم قرآن است. نزول پنجم قرآن كه دشمنان به كلّي از بين بردنش و ائمه اطهار عليهم الصلوة و السلام بسيار به آن توجه داشتند اين بوده كه بعد از اينكه قرآن نازل شد و پيغمبراكرم وحي را از جانب خدا مي گرفت به علي بن ابيطالب فرمود من مي گويم تو بنويس. من مي گويم تو بنويس، چي را بنويسم؟ خوب دقت كنيد، هر چي من مي گويم. براي تحكيم اين مسأله كه هر چه من مي گويم چي هست خداي تعالي در قرآن فرموده: وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَي ٭ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَي (نجم / ۳-۴) هر چه نطق مي كند، هر چه درباره ي قرآن و دين بيان مي كند روي هواي نفس نيست، روي خواسته ي دلش نيست، وحي است. عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَي (نجم / ۵) خدا به او تعليم داده. حضرت اميرالمومنين حالا كيفيت نوشتن آن كتاب بزرگي كه در روايات نقل مي كنند به نام كتاب علي يا لوح محفوظ يا آن كتاب مبيني كه شايد در سوره ي دخان اشاره به آن باشد و شايد هم سوره ي قدر هم يك اشاره اي به آن باشد اين كتاب را حالا چطوري نوشتند؟ چون عمر شصت و سه ساله علي بن ابيطالب از نظر ظاهري كفايت نمي كند براي آن كتاب. هفتاد ذراع كتاب است، به قطر ران شتر كتاب است. اينها همه روايات دارد. رسول اكرم فرمود، علي بن ابيطالب نوشت، بعد از رسول اكرم علي عليه الصلوة و السلام آورد آن را در مسجد، نگاهي كردند اصحاب پيغمبر ديدند اگر اين كتاب را قبول بكنند تمام افكار شيطاني شان از بين مي رود. صريحاً آنجا نوشته خليفه بلافصل مثلاً پيغمبر علي بن ابيطالب است. خطّ هم خط علي، گفتار هم گفتار رسول اكرم، پايش امضاء دارد، اين كتاب علي را قبول نكردند از علي بن ابيطالب، همه شان نگاه كردند. اينها را بخوانيد. توي روايات زياد اين مطلب تأكيد شده، خدا رحمت كند مرحوم آيت اللّه بروجردي را ايشان فرمودند، من خودم شنيدم از ايشان كه وسائل كافي براي فقيه نيست. بايد كتاب مهمتري نوشته بشود. اين كتاب جامع احاديث شيعه را نوشتند. يك عدّه ي زيادي از علماء كمك كردند و روايات را جمع كردند و زمان حيات ايشان كافي نبود براي اينكه اين كتاب همه اش چاپ بشود. بعد به همّت مرحوم آيت اللّه خوئي اين كتاب چاپ شد و الان هم هست. در جلد اوّل اين كتاب اين احاديث زياد هست كتاب علي چقدر وزنش بوده، چقدر قدش بوده، چقدر قطرش بوده و تمام آنچه كه خداي تعالي به پيغمبر فرموده و پيغمبر بايد تا بعد از ظهور اين را به مردم بگويد توي آن نوشته شده. قبول نكردند. حضرت هم فرمود پيش خودم باشد. برد منزل، بعد هم داد به امام حسن مجتبي، بعد هم همينطور دست ائمه هست و الان هم در دست مقدس و باكفايت حضرت بقيةاللّه است. نه اينكه فكر كنيد اين كتاب جزء كتابهاي غايب است، نه. بعضي از اصحاب مي رفتند خدمت مثلاً امام صادق، رواياتش هست. حضرت صادق عليه الصلوة والسلام يك مطلبي بيان مي كردند چون نمي خواستند دست مخالفين بيافتد، مخالفين و خلفاي اموي و عباسي اينها گاهي هجوم مي كردند توي خانه هاي ائمه اطهار، نمي خواستند خوب معرفي بشود. ولي بعضي از اصحاب كه مي رفتند. يك خورده اي بعضي از افراد هستند رويشان زياد است مخصوصاً در محضر امام، امام يك مطلبي را مي فرمود. عرض مي كردند كه آقا اين را از خودتان مي گوييد يا از پيغمبر مي گوييد؟ خوب اين خيلي توهين است چون ما يك اصلي داريم در مذهب، همه ي شيعيان بايد اين اصل را بدانند كه همه ي معارف و حقايق و احكام دين بر پيغمبر نازل شده، چيزي باقي نمانده. اگر گفتيم يك چيزهايي از جانب خدا باقي مانده و به پيغمبر گفته نشده و به علي بن ابيطالب عليه الصلوة والسلام گفته شده اين معنايش اينست كه نبي آخري حضرت اميرالمومنين است. لا نبي بعدي درست نيست. لذا علي بن ابيطالب عليه الصلوة والسلام وقتي مورد خطاب پيغمبراكرم واقع مي شود مي فرمايد: يا علي انت مني بمنزلة هارون و موسي، هارون و موسي دو تا برادر بودند، اين جانشين او بود، همه چيزش مرتب است. الاّ انّه لا نبي بعدي، قطعاً بعد از من كسي كه از جانب خدا در معارف نه در مطلق وحي وحي كه به همه مي شود ولي در معارف، در دين، در احكام دين، تو مخبر عن اللّه تعالي نيستي ديگر. يعني اگر شد خاتم النبيين غلط است. متوجّه ايد؟

اگر به علي بن ابيطالب يا امام صادق وحي شد از جانب خدا درباره ي يكي از احكام يا معارف اسلام كه قبلاً ناقص بوده و حالا ايشان بخواهد تكميلش بكند خاتم النبيين، لا نبي بعدي ديگر غلط است. دقت كرديد؟ همه را نوشت و همه را نوشتند، گاهي بعضي از اصحاب مي رفتند خدمت امام صادق مثلاً آقا اين را از خودت مي گويي يا از پيغمبر؟ يا مردم نيشابور اگر يادتان باشد قضيه ي حديث سلسلة الذهب، سلسلة الذهب معروف است كه مردم نيشابور تقاضا كردند كه يك روايت بخوان كه از جدّت رسول اللّه باشد و حال اينكه از نظر ما فرق نمي كند. خدا بگويد، پيغمبر بگويد، امام معصوم بگويد هيچ فرقي نمي كند. ولي بعضي ها آنقدر معرفت ندارند، از جدّت پيغمبر. حضرت رضا صلوات اللّه عليه بالاتر رفت. جبرئيل و خدا را، از آنها نقل كرد لذا اسمش را گذاشتند سلسلة الذهب كه كلمة لا اله الاّ اللّه حصني فمن دخل في حصني امن من عذابي، اينها مي آمدند. حضرت مي رفت توي پستویي، يك جايي كه باصطلاح مخفيگاه بود كتاب را بر مي داشت مي آورد، عجب كتابي. ورق مي زد، ببين عين كلامي كه من گفتم اينجا به خط علي بن ابيطالب و انشاء رسول اكرم گفته شده، اسمش هم كتاب علي، بيشترين معروفيت اين كتاب به نام كتاب علي است. و اي كاش مردم زمان ائمه عليهم السلام من گاهي گفتم كه دنيا تا حالا، مثل يك كلاس بهم ريخته اي، فرض كنيد يك كلاسي توي يك مدرسه اين بچه هاي نافهم ريختند به سر هم، اين ميز مال من است، اون مي گويد اون صندلي مال من است. سر اين ريختند سه و چهار نفري همديگر را مي زنند شما برگرديد توي اين كره ي زمين ببينيد يك همچين چيزي هست يا نيست؟ يك قدم اون نيايد توي خاك من، خاك را از خانه ي بابايتان آورده ايد؟ همه اش مال خداست، أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ از كجا آورده ايد كه آقا تو چرا پايت را گذاشتي اينجا؟ چرا يك قدم آمدي توي خاك من؟ چرا من را عقب زديد؟ اين حرفها چيه، مال بندگان صالح خداست و همه ي كره ي زمين هم مال بندگان صالح خداست. چون صالح بايد بر مردم صالح با صلاحيّت حكومت كند. اينست معناي أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ نگذاشتند، اين كلاس بهم ريخته اگر خود معلم هم ديديم ديگر يازده تا معلّم وارد شدند اينها را زندان كردند، كُشتند، سمّ دادند كتاب را اگر وارد كلاس مي كردند اين را پاره پاره مي كردند از بين مي بردند. خدا رحمت كند اگر زنده است خدا انشاءالله كه سلامتش بدارد مرحوم آقا موسي صدر رفته بود در يك كنفرانس سران ممالك اسلامي، من بعدش در مكه ايشان را ديدم گفتم وضع آنجا چطور بود؟ گفت: بچّه هاي زمامدار خيلي خوشم آمد از اين تعبير  بچّه هاي زمامدار با هم دعوايشان شده بود ما رفتيم اصلاحشان كنيم. واقعاً بچّه اند. خيلي قدر بدانيد شما جوانها نبوديد زمان قبل از انقلاب كه همه با هم بچّه بودند حالا الحمدللّه يك خورده اي انقلاب شده و يك افراد برجسته اي روي كار آمده اند و مسأله تا حدّي بهتر شده.

دنيا دار بازي است، گروه هشت سران ممالك هشت، گروه هشت معروف بود كه يكي اش آمريكا بود، يكي اش انگلستان بود اينها يك جلسه تشكيل داده بودند دو ساعت طول كشيده بود براي رسيدگي به ممالك. توي روزنامه نوشته بود كه يك ربع ساعت راجع به ممالكشان صحبت كردند ولي يك ساعت و چهل و پنج دقيقه درباره ي فوتبال حرف مي زدند. او مي گفت بچّه هاي ما بهتر كار مي كنند اين مي گفت بچّه هاي ما بهتر كار مي كنند و خودشان هم بچّه تر از آنها بودند. خوب فوتبال هم حالا بسيار خوب، تحميلي قبول مي كنيم كه بازي بكنند بچّه ها ولي خوب ديگر حالا تو آقاي فلان، شخصيت ها، اينها مي شوند رهبران دنيا، اينها مي شوند معلّمين دنيا، اينجا جايش نيست كه بگوييم خدايا امام زمان ما را برسان. اينجا جايش نيست هر لحظه همانطوري كه فرمودند هر لحظه به ياد فرج باشيم؟ خوب اينها كي اند؟ خدا مي داند گاهي آدم مي نشيند فكر مي كند مي بيند يك بچّه اينجور فكر نمي كند كه بعضي از اين زمامدارهاي دنيا حتّي در مسأله ي سياسي شان فكر مي كنند، يعني چي؟ بنشينيد ملاحظه بكنيد، مطالعه بكنيد، ببينيد چكار دارند مي كنند. هر چه مي توانند دروغ مي گويند، هر چه مي توانند تهمت مي زنند، هر چه برايشان ممكن است مردم را ناآرام مي خواهند نگه بدارند، چرا؟ بخاطر اينكه بچّه اند.

توي كلاس ريختند، دنيا جلسه امتحان است توي جلسه ي امتحان كلاس، ريختند دارند به سر و كلّه ي هم مي زنند. حضرت بقيةاللّه ارواحنافداه هم خوب فرض كنيد مثل يك معلم كتاب هم زير بغلش منتظر است اينها دعوايشان تمام بشود. آخه با اين وضع كه نمي شود وارد شد. دعواها تمام بشود همه بخواهندش تا بيايد براي مردم صحبت كند. مكرر در ملاقاتها حضرت فرمودند كه آرامش باشد، بخواهند من را، اين كتاب را مگر مي تواند بياورد؟ آن زمان نپذيرفتند، چرا علي به زور به اينها نداد؟ خوب اين كتاب خداست. براي اينكه آن وقت نوبت تحريف مي شد، معناي إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَوَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ (حجر / ۹) همين است.

ما قائل نيستيم به تحريف قرآن، چون تحريف نشده قرآن، با دلايلي هم اثبات كردم در بعضي از كتابهايم، ولي تحريف نشده چطور تحريف نشده؟ جوري خداي تعالي در اين خلاصه قرآن بيان كرده مطالب را كه نتوانند دستي به آن بزنند. يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ (مائده / ۶۷) توي پرانتز يك پرانتز بگذاريد يا يك پاورقي، في علي، توي روايات هم دارد، إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ اين في علي جزء قرآن نيست ها، جزء قرآنِ كه در اول نازل شد، در دوم نازل شد، در نزول سوم نازل شد، در نزول چهارم نازل شد اين في علي جزء قرآن نيست. امّا در نزول پنجم كه با تفسير و تأويل و شأن نزول اين قرآن نازل شده آنجا في علي دارد. آنجا همه چيز دارد، تمام شرحي كه بايد داده بشود حتي امام مي فرمايد: فيه ارش الخدش، خيلي عجيب است ها! يعني يك خدشي فرض كنيد با سر سوزن پشت دست شما يك نفر مي كشد يك ذره قرمز مي شود، اين ديه اش چقدر است؟ اين را اينجا نوشته شده. حتي الارش الخدش، 

همه ي اهل علم مي دانند اين روايات هست و يك مطلبي هم كه من وعده كردم كه در اين دو شب قبل كه امشب بيان كنم مربوط به بداء است. اينكه من اينطور حرف ميزنم ممكن است براي بعضي سنگين باشد مطلب ولي خوب شب تحصيل علم است و افضل اعمال امشب مذاكره علم است. انشاءالله اين را ياد بگيريد و متوجّه مي شويد كه پنج نزول دارد قرآن كه همه ي اين پنج نزول قرآن از جانب خداست، يكی دو نزول هم هست كه اين را اجازه دادند، به ماها اجازه دادند يكي ترجمه قرآن است اين هم خوب يك نحوه نزول است يكي هم تفسيرهايي كه با اجتهاد مجتهدين تفسير مي شود. اين هفت نزول، دو تايش با اجازه است و پنج تايش مستقيماً از جانب پروردگار.

امّا مسأله بداء در اين مسأله هم خيلي حرف است و اكثراً هم انسان مطالعه مي كند مي بيند دچار مشكل مي شود بهتر هم اينست كه حرفش را نزند. آخه يكي از علماء به من مي گفت كه تو حرف عالم ذر، عالم ارواح، حرف همين مسأله باصطلاح چي ميگفتم؟ بداء، مي خواهم ببينم حواستان جمع است من به اين زودي فراموش نمي كنم، ولي خوب شما هم حواستان جمع باشد. اينها را مي گفت نگو، بالاخره اينها مشكل دارد. ما الحمدلله خدا را شكر مي كنيم كه دوستاني كه پاي صحبتهاي من امشب هستند يا هر وقتي يك عدّه ي خاصي هستند اوّلاً، ثانياً حرفها را من اينقدر تكرار كرده ام كه چكش هاي آخر است. ديشب گفتم يك ميخ به ديوار كه ميزني پنج شش تا كه بزني نمي شود چيزي به آن آويز كرد ولي اگر خوب كوبيديد محكمش كرديد كه خودتان هم آويز مي شويد مي بينيد نه، وايستاده آن وقت خيالتان راحت مي شود. ما تكرارهايمان را به اين حساب ميخواهيم بگذاريم. شايد هم عذري باشد كه ما محدود است سوادمان، اين را يك كارش بكنيم باصطلاح شما نگوييد اين همه اش حرفها را تكرار ميكند. ولي من معتقدم كه اين مسأله را خوب دقّت بكنيد. مسأله بداء هم همينطور است.

بداء يعني يك چيزي ظاهر شد، بداء يعني ظاهر شد. مخفي بود ظاهر شد. خوب دقت كنيد، كلمه ي فارسي اش ظاهر شد. بداء لللّه، براي خدا ظاهر شد. اين معناي ظاهري اش است. آخه ما گفتيم كه خدا هيچي برايش مخفي نيست تا ظاهر بشود. در اين باب فلاسفه و بعضي از متصوفه و اينها حرفهايي زدند ولي من عرض مي كنم يك علم غيبي داريم يك شهودي، شهود آن چيزي است كه ديده مي شود. غيب آن چيزي است كه ديده نمي شود يا نيست، خدا عَالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ (انعام / ۷۳) خدا هر چه را كه خلق كرده خوب اين كه شهادة است معلوم است، هر چيزي را كه خلق نكرده ايني كه ميگويم طبق روايات است و معناي واقعي اش هم همين است هر چيزي را خلق نكرده نيست كه مشهود باشد، غيب است و خدا مي داند. دقت كرديد؟ آنچه كه خلق نكرده هنوز ائمه اطهار عليه الصلوة و السلام مي دانند باز، لذا در دعاي ندبه عرض ميكنيم كه: و اودعته علم ماكان و ما يكون الي انقضاء خلقك اينها را پيغمبر مي داند. خوب امّا چون هنوز خدا خلق نكرده و دست خدا هم باز است يهود گفتند كه يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَ لُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ (مائده / ۶۴) و دست خدا باز است ممكن است تغييرش بدهد و اين تغيير را هيچ مخلوقي نمي تواند بفهمد مگر از دو راه يا از يك راه، از راه وعده چون إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ (رعد /۳۱) مي توانيم ما بفهميم، متقين: إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ (قمر / ۵۴) متقين به بهشت مي روند، كفار به جهنم مي روند. خوب اين مال آينده است خلق هم حالا شده يا نشده براي ما فرقي نمي كند از نظر ما مثل خلق شده است اگر هم خلق نشده باشد. ولي ما مي گوييم حتماً هست. نمي شود يك متقي، با تقوا بميرد و هيچ مشكلي نداشته باشد و توي بهشت هم نرود. نه، مي رود. وعده كرده خدا إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ، اين را ما مي دانيم و مو هم لاي درزش نمي رود امّا آنچه مربوط به تكوينيات است، آنچه مربوط به وعيد است، وعيد يعني وعده ي عذاب، وعيد است، اينها، وعيدها كه قابل بخشش و غفران است و تكوينيات هم در دست خداست. الان فردا صبح خورشيد در مي آيد يا در نمي آيد؟ شما مي گوييد نه، در مي آيد. ما مي گوييم خدا مي داند. پيغمبراكرم را خدا مجبور مي كند. نه اینکه مجبور بكند اين اعلام است براي او كه: وَ لَا تَقُولَنَّ لِشَيْ‏ءٍإِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَداً إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ (كهف / ۲۳) مگر اينكه خدا بخواهد. يعني تو نگويي فردا اينكار را مي كنم. حضرت عيسي به اين گرفتاري مبتلا شد. آمد كنار يك مجلس عروسي گفت كه فرداشب اينجا عزاداري است. عروس مي ميرد، اصحابش آمدند ديدند فرداشب هم آنجا عروسي است، عزاداري نيست. آمدند به حضرت عيسي گفتند آقا ديشب شما يك حرف بيخودي زديد. حضرت آمد ديد بله، راست مي گويند عروسي است. خدا براي اينكه آبروي پيغمبرش را حفظ كند حضرت عيسي با اصحابش وارد شدند اين جايي كه عروس نشسته بود اين مار را خداي تعالي حفظ كرده بود، نگه داشته بود، اين را عقب زدند ديدند يك مار اينجاست. اين مأمور بوده بگزد. حالا چكار كردي كه اين تو را نگزيده و نكشته؟ گفتند يك فقيري آمد در خانه ما به او انفاق كرديم. الصدقه تدفع البلاء ولو ابرم ابراما، اون ابرم ابرامايش را حضرت عيسي فهميده بود ولي صدقه را نفهميده بود و خداي تعالي تغيير داد. اگر گفتيم كه خدا نمي تواند تغيير بدهد، هر چي كه امام مي داند اين را متوجه باشيد، هر چيزي كه امام مي داند همان مي شود بعضي ها كه ادّعاي علم غيب مي كنند، از آينده خبر مي دهند اينها افرادِ حالا نمي خواهم بگويم دروغگو،  آدمهاي كم ظرفيتي هستند. فرقشان با، مثل فرق حضرت عيسي است با پيغمبراكرم، آنها كه از آينده خبر دارند و از همه چيز خبر دارند يك كلمه از اين حرفها نمي زنند. حضرت عيسي مي بينيم كه خدا خرابش كرد منتها خوب مواظب بود كه خيلي هم خراب نشود، پيغمبر است از حجيت مي افتد اگر بنا بشود كه هيچ دليلي نداشته باشد بر انقضاء حرفي كه ديشب زده. پيغمبراكرم هيچ وقت از اين حرفها نمي زد، قُلْ… وَ لَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ (هود / ۳۲) قل … وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ (اعراف / ۱۸۸) من علم غيب ندارم يعني از همان علمي كه خداي تعالي هنوز خلق نكرده، اگر من علم غيب مي داشتم كار خوب زياد مي كردم، زيادتر مي كردم شما اگر بدانيد فردا يك متاعي خيلي گران مي شود همين امروز مي رويد مي خريد كار خير است ديگر مي خريد فردا پولدار بشويد. اينجوري نيست. اين بداء در واقع يعني روشن شد آنچه كه براي اولياء خدا هم روشن بود، لذا مي فرمايد: يَمْحُوا اللَّهُ مَا يَشَاءُ خدا محو مي كند آنچه را بخواهد وَ يُثْبِتُ و ثبت مي كند آنچه را كه بخواهد در عين اينكه امّ الكتاب و وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ (رعد / ۳۹) حقيقت كتاب در نزد خداست، علم به غيب در دست خداست و خداي تعالي همه چيز را مي داند.

خوب حالا امشب بالاخره ما چكاره شديم؟ شب قدر يعني چي براي ما؟ از لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ از اينجايش ديگر مال ماست إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ در ليله ي قدر اول قرآن نازل شد كه عرض كردم نزول دوم است وَ مَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ تو چه مي داني ليله ي قدر يعني چي؟ماها چه مي دانيم؟ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ هم براي آن ليله ي قدر اول اين جمله هست هم براي ما، براي آن ليله ي قدر خوب معلوم است وقتي كه عالم منظم بشود، همه ي دنيا همه ي كهكشانها منظم بشود. خوب انسان مي تواند حيات داشته باشد، زندگي داشته باشد بهتر از هزار شب كه هيچي شايد بهتر از هزار ماه باشد. بهتر كه مي گويد يعني هزار ماه را يك طرف بگذاريد امشب را يك طرف بگذاريد اين بهتر است، بيشتر ارزش دارد.

خوب آمديم درباره ي خودمان، براي ما هم همينطور، براي ما اگر بفهميم. اگر دركش بكنيم، اگر وَ مَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ را معنايش را بفهميم. اينجا هميشه اينطور بوده در هر زماني حجتّي كه بوده ملائكه و روح بر اون حجّت نازل مي شدند و پرونده هاي ما را خدمتش مي بردند. شما ممكن است بعضي از اين جوانها بگويند كه آخه اين همه آدم، هفت ميليارد جمعيت چطور مي شود در يك شب پرونده هاي اينها را نگاه بكند؟ من مي خواهم اين كلمه را نازلش كنم، هي تنزيلش كنم تا بفهميد. يك كسي از من سؤال كرده بود كه يك روايتي هست كه علي بن ابيطالب وقتي كه پايش را از آن طرف ركاب گردش مي داد به اين طرف ركاب در اين مدت يك ختم قرآن مي خواند اين يعني چي؟ اينها مشكل است. من به او گفتم كه شما مثلاً تمام وضع شهر كوچكتان را مي شناسيد. ببينيد خوب دقت كنيد با اين مثال خوب مي فهميد. شهرتان يك شهر كوچكي است مخصوصاً شما پستچي باشيد همه ي خانه ها را مي شناسيد در آن وقتي كه ما در اينجا تحصيل مي كرديم يك آقايي بود خدا اگر زنده است حفظش كند اگر فوت كرده رحمتش كند، پستچي بود سرش پايين بود داشت اين نامه هاي طلاب را نگاه مي كرد، از صدا مي شناخت. ميگفتيم آقاي حسني بود اسمش ـ ما نامه نداريم؟ از آن پشت جمعيت، خوب دورش جمع شده بودند توي مدرسه فيضيه نشسته بوديم او از صدا ميشناخت نه آقاي مثلاً ابطحي، نه تو نامه نداري. يك ابطحي ديگري بود كاشاني بود، از لهجه اش مي شناخت. چرا شما نامه داريد. مال يك دهي يا شهري آدم باشد پستچي هم باشد، همه را هم بشناسد ببينيد در يك لحظه مي تواند تمام شهر را بگردد، نمي تواند؟ يعني با يك خاطره، با يك نظر، الان همه تان مي توانيد يك همچنين كاري بكنيد و حال اينكه اگر بخواهيد برويد آنجا و همان جايي كه توي ذهنتان است همان جا را بگرديد زياد طول مي كشد. علي بن ابيطالب آن چنان مسلّط به قرآن بود كه با يك لحظه تا پايش را مي گذاشت از آن طرف به اين طرف تمام قرآن را ختم مي كرد. اين جواب را به آن شخص دادم. اينجا چي مي خواستم بگويم؟ باز يادتان رفت. بله، هفت ميليارد، هفت ميليارد جمعيت كره ي زمين است. امام زمان صلوات اللّه عليه چطور همه را يكدفعه كي بايد سعادتمند باشد، كي چي باشد، اينها خوب يك مسأله اي است. ما يك وقت هست مي نشينيم همينطور گتره حرف مي زنيم. خيلي خوب، يك وقت هست نه، مي خواهيم باورمان بيايد، معتقد به آن بشويم، امشب به آن متوسل بشويم همين طور، ببينيد نازل شد. همه را مي شناسد، با همه سر و كار دارد، از قلوبشان اطلاع دارد،

دلف بن مجير مي گويد من در بيابانهاي ساباط داشتم با علي بن ابيطالب مي گشتم رسيديم به وادي نمل، وادي نمل حالا در جاهاي گرمسير اينطور است كه يك قطعه ي زميني سياه مي شود از مورچه، من تعجب كردم گفتم يا علي كسي هست كه تعداد اين مورچه ها را بداند؟ حضرت فرمود كسي هست كه تعداد اين مورچه ها را كه مي داند، نر و ماده هايشان را هم مي داند چند تا نر دارد، چند تا ماده دارد و مي داند كه چه بر دل اينها مي گذرد. باز تعجب كرد. خوب اين يك ادّعاست. حضرت فرمود اين آيه را مگر نخواندي وَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ (يس /۱۲) اين آيه قرآن است، همه چيزها را خدا در يك امام مبيني، – مبين يعني آشكارا – آن امامي كه همه قبولش دارند به امامت. حتّي سني ها هم قبولش دارند. احتياج الكل عليه و استغنائه عن الكل دليل علي انّه امام الكل، اين را قبولش دارند. اين جور آدمي خدا خلق كرده، داريم، توي قرآن هم وَ قُلْ اِعْمَلُوا فَسَيَرَي اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ (توبه / ۱۰۴) ما عملاً خودمان هم اينجوري هستيم، حتّي نسبت به غير معصومين عليهم الصلوة و السلام هم اينطوريم. هر جا گير مي كني بدون نوبت مي گويي يا اباالفضل، آقا ببين حالا حضرت اباالفضل توي صف مراجعينش تو كجا واقع شدي بعد بگو، مي خندد. خودت نمي كني؟ توي حرم حضرت رضا همه توي دلشان حاجت از حضرت رضا صلوات اللّه عليه مي خواهند همين امشب مي خواهيد همه تان با امام زمان يك رابطه خصوصي داشته باشيد، اين عملاً اين جوري هستيم ديگر، يا من لا يشغله شأن عن شأن، هيچ چيزي او را مشغول نمي كند از چيز ديگر.

بعضيها مي آمدند خدمت امام عليه الصلوة و السلام عرض مي كردند كه آقا شما چطور احاطه در كره ي زمين داريد؟ آخه از دو راه ممكن است يك چيز بزرگي را انسان همه اش را ببيند يكي اينكه يك ذره بيني يا باصطلاح چيزي بگذارد روي چشمش كه همه اش جمع بشود يك جا، يكي هم اينكه يك احاطه زيادي داشته باشد تا همه را ببيند. حضرت فرمود كه اين نگين انگشتر را بگذار كف دستت، گذاشت. تو بر همه ي اطراف اين نگين احاطه داري يا نه؟ بله، ما هم بر كرهي زمين احاطه داريم. كره ي زمين كه سهل است بر ما سوي اللّه احاطه دارند، اين هم خيلي ساده است و مي گويم عملاً خود شما نمي توانيد نكنيد. شما هيچ وقت نوبت گرفتيد كه زيارت آل يس را توي اتاقتان مي خوانيد؟ خطاب به امام زمانتان مي كنيد. زيارت سيدالشهداء را روز عاشورا مي خوانيد نوبت گرفتيد؟ اگر اينجوري باشد كه توي حرم امام رضا هم بايد سر صف آدم بايستد يكي يكي بيايد جلو عرض حاجت بكند و برود كنار بعد نفر بعدي بيايد. ما عملاً اين را فهميديم، بنابراين انشاءالله امشب همه مان متوجّه مقام مقدس امام زمان باشيم. حاجتمان را انشاءالله از حضرت ولي عصر ارواحنافداه بگيريم و خاندان عصمت احاطه علمي بر ما دارند. حضرت اميرالمومنين بعضي چيزها را بيان مي فرمايد، بعدش مي فرمايد كل ذلك علمُ احاطة لا علم اخبار، همه ي اينهايي كه من گفتم اين ها را احاطه دارم، خبر به من كسي نداده كه من براي شما بگويم، روزنامه نمي خوانم برايتان. خوب انشاءالله كه امشب اين مطالب را اگر خوب به ذهنتان بسپاريد هم شما ثواب برديد هم ما انشاءالله ثواب برديم.

شب بيست و سوم ماه مبارك رمضان است، امشب وارد شده كه اين دعا را بخوانيد. حالا آنكه توي دعا مسائلي هست ولي خوب فعلاً بسيار دعاي خوبي است براي حضرت بقيةاللّه،

اللهم صل علي محمد و آل محمد، اللهم كن لوليك الحجة بن الحسن صلواتك عليه و علي آبائه في هذا الساعة و في كل الساعة ولياً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دليلاً و عيناً حتي تسكنه ارضك طوعاً و تمتعه فيها طويلا، بسيار دعاي خوبيست براي حضرت ولي عصر، زياد بخوانيد. دستور است و امشب درباره ي همين مسأله بداء توي دعاها هست من از اين جهت بيشتر اين مسأله را توضيح دادم و امشب شبي است كه ائمه اطهار عليهم الصلوة و السلام خيلي اهميّت به آن مي دادند. حتي شخصي مي آيد از راه دور به خدمت امام صادق عليه الصلوة و السلام مي گويد آقا من راهم خيلي دور است. هم شب بيست و يكم بخواهم بيايم هم شب بيست و سوم مشكل است، براي ما معلوم كنيد حالا خصوصي هم كه شده معلوم بكنيد كه شب قدر كدام شب است من همان شب بيايم. حضرت مي فرمايند: اين همه ثواب، دو شب نمي خواهي وقت صرف كني! خيلي آدم بايد چيز باشد، چه عرض كنم؟ حالا اگر مثلاً فرض كنيد به شما بخواهند يك ميليارد پول بدهند بگويند حالا امشب نه، فرداشب بيا، پس فردا شب بيا، مي گويد مي آيم چشم. اين يك چيزي است كه اصلاً قابل وصف نيست اينها صريح قرآن است خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ، خير أفضل تفضيل است تقريباً، بهتر از هزار ماه روي ساعات بخواهيم تقسيم كنيم، خيلي هر لحظه اش، هر دقيقه اش يك چيزي مي شود من حساب نكردم يك وقتي هم سال گذشته بوده روي منبر گفتم بعضيها هم عوضي حساب كردند ديگر حالا حساب نميكنيم هر دقيقه اش چقدر مي شود. خيلي مهم است امشب چه مي شود تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ با اجازه خدا مي آيندها، و خدا تو را كه مي شناسد يك فرد ناشكر معصيت كاري هستي اينجا اجازه نمي دهد بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ سَلَامٌ هِيَ حَتَّي مَطْلَعِ الْفَجْرِ  همه اش سلامتي سفره انداختند كه هم غفران در آن هست هم رحمت در آن هست هم بركت در آن هست دعيتم فيه الي ضيافة اللّه همان است معنايش امشب اوجش است ديديد يك مهماني كه يك ماه مي رود يك جايي اون آخر صاحبخانه خيلي پول دار است يك پاكت هم پول مي دهد براي خرج راهت اين تقريباً اينجوري است خرج راه را بگيريد راه كجا؟ راه بهشت. تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوي(بقره / ۱۹۷) امشب بايد تقوي را براي خودتان صد در صد بگيريد.

دوستاني كه اهل تزكيه نفس هستند اينها حواسشان جمع باشد. امشب بايد مهر راهتان را امام زمان پاي پرونده تان بزند حتماً، اگر نزد بدانيد كم كم از نظرها مي افتيد. از نظر خدا مي افتيد از نظر فاطمه زهرا مي افتيد از نظر ائمه اطهار مي افتيد از نظر اولياء خدا مي افتيد. كم كم مي گويند اين لياقت ندارد براي اين راه، حواستان جمع باشد، من به دوستاني كه در برنامه اهل تزكيه نفس هستند به آنها عرض مي كنم امشب مهر به اصطلاح قبولي راهتان را بايد از امام زمان عليه الصلاة و السلام بگيريد. امام زمان نشسته همه افرادي كه هر نوع باشند اوّل مردم غير مسلمان بايد به آنها توجهي بكند همانها هم بعضيشان مورد رحمانيت پروردگارند. حضرت موسي عرض كرد خدايا اين فرعون خيلي اذيت مي كند جانش را بگير. چطوري جانش را بگيرم؟ غذا به او نده! حضرت موسي اين تقاضا را كرد. خوب وقتي غذا به او ندهي مي ميرد از گرسنگي. خدا فرمود من رحمانم من اين يك كار را نمي كنم برو توي دريا غرقش كن. مثلاً خداي تعالي شمر را توي گودي قتلگاه دارد بزرگترين جنايت جهان هستي را دارد مي كند باز هم نفس به او مي دهد جان به او مي دهد. رحمانيت معنايش اين است ولي رحيم نيست به اينها للمؤمنين خاصة امام زمان هم كفار را خوب رحمانيت خدا واسطه فيض است به آنها رحمانيت خدا را اعمال ‌مي‌كند ولي رحيميت مال شيعيان علي بن ابيطالب است.

اما يك مطلب را بگويم ان شاءالله چون مجلس تقريباً مخلوط داريم ولي صلوات برای چه کسي است ؟ برای آنها كه تقوي دارند برای آنها كه استقامت دارند و صابرند أُوْلَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ (بقره ۱۵۷) صلوات رحمت خاص الخاص است. امام زمان اينها را هم روي برنامه همه را انجام مي دهد. حالا امشب كاري بكنيد كه صلوات پروردگار نصیب شما بشود هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلَائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّورِ (احزاب ۴۳) تا از ظلمت بيرون بياييد. اين حجابهايي كه ما داريم اين وضعي كه ما داريم که حقايق را نمي شناسيم حقيقت را درك نمي كنيم. دست بر سينه مان مي گذارند و مي‌گويند مالك و الحقيقه تو را چه به حقيقت؟ تو برو دنبال دنيا و زندگي دنيايت و زن و بچه ات اين كارهايت. مالك و الحقيقه همانطور كه به كميل با آن عظمت علي ابن ابيطالب فرمود.

امشب ان شاءالله كاري بكنيم كه صلوات خدا ، خدا اراده بكند كه ما جزء آنهايي باشيم كه أُوْلَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ  اگر صلوات خدا امشب بر شما نازل شد و شما مشمول صلوات الهي شديد هم از ظلمت بيرون مي آييد به نور، هم منا اهل البيت مي شويد. آخر در مرحله اوّل به پيغمبر اكرم خدا صلوات کی فرستد. إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ  (احزاب ۵۶) شما جزء اهلبيت مي شويد مثل سلمان. السلمان منا اهل البيت بگويند آقاي فلان و آقاي فلان و اينها كه اهل تزكيه نفس هستند اهل تقوي هستند اهل استقامت و صراط مستقيم هستند، اينها بايد صلوات خدا بر اينها نازل بشود. به به! ببينم امشب مي‌توانيد اين كار را بكنيد؟ امشب من يك دو تا تعهد خيلي كم مي خواهم از شما بگيرم ولي عالباً دچار يك پشيماني مي شوم كه مبادا من اينها را مثل بقيه كارهايشان كه مي‌گويند و عمل نمي كنند من اينها را وادار به اين تعهد كردم و عمل نكنند و خداي تعالي ما را مواخذه بكند كه چرا تو که اينها را مي شناختي كه اينها گاهي عمل نمي كردند، پس چرا گفتي؟ ما خودمان عهد گرفتيم أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ (يس۶۱) ولي در عين حال مي خواهم من لااقل دست خالي از اين مجلس بيرون نروم.

برای رسیدن به صلوات الهی اوّل اينكه از شيطان پيروي نكنيد. مي گوييد ما كه تصميمش را داريم تعهدش را هم در عالم ذر داديم، نه من يك چيز ديگر مي خواهم برايتان بگويم. مي خواهم يك خورده برايتان بازش كنم. دو چيز قطعاً مال شيطان است، دو چيز. اين دو چيز را تعهد بدهيد كه ان شاءالله اگر به طرفتان آمد از آن فرار كنيد، از شيطان است. اوّل غضب ، غضب نداشته باشيد نه اينكه غضب مطلقا نداشته باشيدها! غضب چيز خوبي است مثل گاز توي لوله اما بيجا بازش نكنيد. اگر باز شد زود ببنديدش، اگر اين شير گاز اينجا باز بشود حالا هر جور که باشد، اگر زود آن را بستيد، خوب تا حدي كنترل مي شود. اما اگر دير آن را  بستيد خانه را آتش مي زند. غضب است بيايد تعهد بدهيد كه ان شاءاللّه غضب مخصوصاً به ضعفا به زيردستان به بچه تان به زنتان به شوهرتان ـ خانمها صداي ما را مي شنوند ـ غضب نكنيد. حالا از كوره در رفتيد، هنوز مرحله تزكيه نفستان خوب كامل نشده، از كوره در رفتيد فوري ببندش. فوري قطعش كن. راه قطع كردنش را هم من به شما عرض مي كنم. يا تند تند صلوات بفرستيد يا تند تند لاحول و لاقوة الابالله بگويید. يك تغييري در وضعتان فوراً بدهيد، يعني دستتان را دراز كنيد يك چيزي برداريد. اگر ايستاده ايد بنشينيد، نشسته ايد بلند شويد. يك كاري بكنيد كه از آن حالت از كوره در رفتن از آن حالت خدمت شما عرض شود بيرون بياييد. اين را بلد شديد يا نه؟ بله تعهد بدهيد كه ان شاءاللّه اين كار را حتماً بكنيد. با من نه ها با امام زمان.

دوم شهوت اگر به طرفتان آمد، اينها چون مربوط به همان شيطان است ها، شيطان و نفس در شهوت به هم كمك مي‌كنند. يك جنبه هاي شهواني جلويتان آمد از حدود الهي تجاوز نكنيد. حدود الهي چيه؟ تا جايي كه جايز است خيلي خوب جايز است ديگر ما كه چيزي را كه خدا جايز كرده كه نمي توانيم بگويیم حرام است! تا احساس كرديد از اينجا ديگر جايز نيست خودتان را كنترل كنيد. چون النظر سهم من سهام ابليس نگاه يك تيري است از طرف شيطان که پرتاب مي شود. حالا چشمت افتاد فوري چشمت را بيانداز پايين، ديگر جلو نرو النظرة الأولی لک دوم عليك نگاه دوم بر ضرر تو است، نرو جلو، از همين جا جلويش را ببند. اين را هم بايد تعهد بدهيد ان شاءاللّه هيچكدامتان اين كار را اگر برايتان پيش آمد نكنيد. تعهد داديد يا نه ؟ ان شاءاللّه.

مسأله دوم، اولي شيطان بود اين دوتا مال شيطان بود. مسأله دوم انشاءاللّه بايد متعهد باشيد كه هميشه به ياد امام زمانتان باشيد نمي گويم يعني هي بگوييد يا امام زمان يا امام زمان، نه يك جوري بشويد، ببينيد يك راننده باز اين را هم من توضيح مي دهم برايتان يك راننده پشت فرمان نشسته، اين با اينكه دارد با رفيقش حرف مي زند اما به ياد علائم راهنمايي و رانندگي هم هست. حواسش جمع است. می داند كه يك كسي موظبش است، يك شاگردي دارد كار ‌مي‌كند استادش هم دارد نگاه ‌مي‌كند. اين شخص درست است که ممكن است الان حواسش به استادش نباشد ولي چون آني كه بگوييم هميشه متوجه امام زمان باشيد شايد براي بعضي هايتان محال باشد و حرف گتره اي گفته باشيم ولي اين را كه مي توانيد داشته باشید. بدانید يك كسي بالاي سرتان هست، ميخواهي يك گناهي بكني، متذکر باشی که اِ فلاني دارد نگاه مي كند، اينجوري. مي خواهيد يك بي عدالتي بكنيد، با خود بگویید اِ عدل كل دارد من را نگاه مي كند، اينجوري. از من گرفته تا همه تان يا از شما گرفته تا من، حالا هر جور مي خواهيد حرفش را بزنيد. اين تعهد را بدهيد كه هميشه متوجه به امام زمانتان باشيد. آقا بالاي سر ماست و ما نبايد كاري كه حتي آقا كراهت دارد بكنيم، مكروهش باشد خوشش نيايد. ديگر حالا اختيار تمام كارها با خودتان، اين مسأله را هم ان شاءاللّه تعهد بدهيد.

خدايا شاهد باش ما در اين شب قدر در اين شب عزيز دوستانمان كه اكثرشان را من مي شناسم. الحمدلله دوستان خوبي هستند، اكثرشان اهل نماز شب هستند، اكثرشان متدين هستند. يك امتيازي اين دوستاني كه ما اينجا داريم با ساير مجالس دارند و آن اینست که اينها اين دو تا تعهد را دادند و ان شاءاللّه در شب عاشورا باز به حسابتان بيشتر مي رسيم و ان شاءاللّه مواظب باشيد كه خداي تعالي را از خودتان راضي كنيد.

خوب شب سوم وفات اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب است. اگر اينهايي را كه عرض كردم عمل كنيد موقع مرگ شما هم مي گوييد فزت و رب الكعبه چطور مي شود كسي از زندان نجات پيدا كند و خوشحال نباشد؟ خودش را فائز نداند؟ خودش را موفق نداند؟ پريشب عرض كردم كه وقتي كه يك زنداني خوبي كه همه كارهاي زندانيان را ‌مي‌كند اين را بخواهند از زندان بيرونش بياورند آزادش كنند، زنداني ها بايد گريه كنند براي جاي خالي او، براي محبتهاي او، براي دوري او، ولي خود او راحت مي شود. علي بن ابيطالب را قدرش را ندانستند و ما قدروا اللّه حق قدره در تفاسير دارد كه غالباً اين جور مطالب به امام عليه الصلاة و السلام تفسير شده. امام زمان توي ما هست بنفسي انت من مغيب لم يخل منا آن وقت ما قدرش را ندانيم، دنبالش نرويم.

براي اينكه يك توسلي حالا به هر حال به هر صورتي داشته باشيد چراغها را خاموش كنيد كه مقدمه يك ان شاءاللّه توسل جزئي باشد من كه روضه خواندن بلد نيستم درست ولي ان شاءاللّه جناب آقاي فاني يك چند لحظه اي تا من مهيا بشوم براي قرآن سر گرفتن ايشان عرض ارادتي به مقام مقدس علي بن ابيطالب و حضرت ابي عبدالله الحسين خواهند داشت. 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *