۲۰ رجب ۱۴۱۲ قمری- توضيح دو مقاله – درس اخلاق ۱۲
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين. سيدنا و نبينا ابو القاسم محمد. (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم). و علي آله الطيبين الطاهرين لا سیما علي سيدنا و مولانا حجة ابن الحسن روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
قال علي عليه السلام: معرفتي بالنورانيه معرفت الله عزوجل و معرفت الله عزوجل معرفتي بالنورانيه. تشكيل اين مجلس شب دوشنبه به خاطر اين است كه جمعي كه از نظر روحي با هم تا حدي در يك خط و در يك صراط و در يك راهند با يكديگر بنشينند و لااقل هفتهاي يك شب من بتوانم به آقايان اونچه كه يك مسلمان واقعي است تعليم بدهم و آقايان هم بتوانند وقتي كه به يكديگر ميرسند مخصوصا توي اين جلسه مثل آيينه باشند براي يكديگر. هم مشكلاتي كه من دارم اقتضا نميكند كه اين مجلس را تشريفاتي تشكيل بدهيم و هم وقت شما ايجاب نميكند كه اين مجلس را اينطوري تشكيل بشود. بايد در اين مجلس اول كاري كه ميكنيم اين باشد كه هممون در يك خط در يك راه در يك صراط حركت كنيم. اگر در يكي از افرادمون يك اشتباهي ديديم چون آيينة يكديگريم به يكديگر تذكر دهيم. اگر هر فردي از ميان ما از تذكر ديگري ناراحت بشود اين شخص از صراط مستقيم خارجه. شما وقتي آيينهاي در مقابل صورتتون ميگيريد و در آيينه نگاه ميكنيد اگر آيينه يك لكة سياهي در صورت شما به شما نشان داد شما از آيينه متشكر ميشويد او را تموم ميكنيد و لكة صورت خودتون را پاك ميكنيد. و اگر يك آدم ناداني باشد آيينه را ميشكند و به او خطاب ميكند كه چرا صورت من را لكه دار نشان دادي؟ مومن آيينة مومن است اين آيينه را بايد اونقدر صيقل داد تا كم كم جناب پروردگار درش منعكس بشود.
ولذا شماها من امشب اعلام ميكنم، شماها همتون موظفيد اگر كوچكتري كار خطايي از برادران دينيتون ديديد لااقل از اين جمع، هر چي كه مايع كمال اوست و هر چه كه ماية نقص اوست بايد به او تذكر بدهيد همتون موظفيد. كلكم راء و كلكم مسئول ان رائيته و هر كس هم بدش اومد از اين جمع خارج بشه. نميشه كه باز هم رودروايستي داشته باشيم با يكديگر. من تو اين مجلس ديشب به جناب آقاي خدامي عرض ميكردم اين مجلس را من تشكيل دادم براي اينكه نواقص رفقا را با دقت و با عينك ذره بيني، نگاه كنم و در ميان جمع بهشون تذكر بدم. و لذا از آمدن افراد غريبه تو اين جمع، نه افراد غريبة از دين. نه افراد غريبة از كمالات افراد غريبة از اين مجلس. هر يك از شماها خودتون بهتر ميدونيد بعضي سالها، بعضي ماهها لااقل بعضيها مكرر در مكرر از من تقاضا كردن كه شما ما را زير نظر بگيريد و هر چه شما بگوييد ما انجام ميديد ديگه اين يك مطلبي نيست كه من بخوام مثلا فرض كنيد خلافش را بگم. همتون اينطوريد حالا اونهايي كه اينطور نيستند معلوم هم نيست ما قبولشون كرده باشيم اونهايي كه قبول شدن و با، عرض كردم سالهاش را من دارم در ميان شما، ماهاش را هم دارم و لااقل مكرر در مكرر اين بوده كه من در زير نظر شما باشم و هر چي كه شما ميگوييد من عمل كنم. من يك مسئوليت فوق العادهاي از اين راه متوجهم شده. كه بايد حتما اين مسئوليت را چون مسئوليته روز قيامت ممكن است شماها جلوي من را بگيريد كه ما فلان عيب را داشتيم چرا شما به ما تذكر نداديد و چرا به ما نگفتيد كه ما داراي اين عيب و نقصيم و چرا ملاحظة مثلا ما را كرديد. من لذا عرض ميكنم افراد غريبهاي كه اين تعهد را من در مقابلشون ندارم تو اين مجلس نيان به جهت اينكه من ممكنه هر كدام از شما كه شايد عزيزتر باشد پيش من به او بيشتر در حضور جمع حمله كنم كه چرا فلان كار نا صحيح را انجام داديد. در ميان شاگردان مرحوم استادمون حاج ملا آقاجان كه امشب شب سالش هم هست، و آقاي نعمتي تذكر دادند و من هم متذكر بودم و روح پر فتوح ايشان هم به همة شماها كمك است ايشان در يك مجلس، من با اينكه همة شاگردان ايشان مقرند كه نزديكترين افراد به اون مرحو فلاني بوده و علت و دليلش هم اينه كه وقتي كه ايشان فوت كرد، من در نجف بودم مثل يك فرزند كه پدرش را از دست ميدهد و دوستان به او تسليت ميگن از ايران براي من تسليت تلگرافي فرستادند به نجف. خيلي لطف داشتند ايشان به من.
در يك جلسه من يك تخلف جزئي كردم من را راه نداد پشت در نگهم داشت و حتي به يك نفر گفت ببين اگر گوش ميده نگذار گوش بده امروز بايد محروم باشد از سخنان اين جلسه. شما خدا را شكر كنيد كه من يك آدم تندي نيستم نسبتا والا همين امشب دو نفر دير آمدند. سر ساعت در هفته يك ساعت زودتر بياييد بنشينيد اينجا كه اقلا خودتون را نشان بديد به من و من تو اين مجلس افراد متفرقه را ميگم نيان براي اينكه خوب اينها بعضي از آقايون روحاني مثل خود آقاي رفيعي ببينيد چه منبر خوبي داره، چه حالي داره از فضلاست از علماست شخصي است كه درس ميده، بچههاي ما شاگرد ايشانند من براي ايشان احترام زيادي قائلم اون وقت يك نفر آمده اينجا نشسته از راه رسيده، غريبه است، خيال ميكنه كه فلاني به من دعوا نكرد ولي براي بچة اين دعوا كرد معلومه كه من بالاتر از او هستم. نه. اين معناش اينه كه اون را بيشتر از سايرين دوست داره. اين معناش اينه كه من در مقابل او مسئولم اين معناش اينكه اون را من براش احترام قائلم. و نميخوام تو اين مجلس كساني باشند كه من اگر به يك يك شماها دعوا كردم اينچنين برداشتي بشه.
نميشه براي هر يك نفر در مجلس شركت ميكنه من مدتي شرح بدم كه خوب چون با فلاني صميمي ترم، حضرت صادق عليه الصلاة و السلام به بعضي از اصحابشون برخورد ميكردند اونقدر براش سخت ميگرفتند كه حساب نداشت. ميگفتند من ديدم تو با فلاني صحبت ميكني، عرض كرد كه آقا اين داييم، عرض كرد كه از اين ساعت به بعد يا با او حرف ميزني يا با من. او منحرفه. اما عنوان بصري هشتاد سال مريد انس ابن مالكه در عين حال حضرت ميگه برو پيش همان. خيلي هم باريك الله بهش ميگه در جلساتي كه دعا ميخونه و دعا ميكنه و راهش ميده حساب اين مجلس را، والا من تعطيلش ميكنم، جدا اگر كسي متوجه برنامة اين جلسه نباشه تعطيلش ميكنم حتي همين هفته پنجاه درصد فكرم رفته بود كه تعطيلش كنم. و اگر منظم نباشيد اگر مرتب نباشيد، اگر بنا باشه كه خوب حالا يك وقتي يك محلولي را قطعا هم دوستان يك عذري داشتند والا حرف ما را زير پا نميگذارند ولي گاهي ميشه تكرار ميكردن. اين يك موضوع.
موضوع ديگهاي كه تذكر دارم اين بوده است كه همتون بايد از هم ديگر حرف گوش كنيد. يك آدم پاك سالم خوبي باشيد هر كدامتون. حرفي كه به شما زده ميشه، يا دربارة شما هست يا نيست. اگر هست از طرف تشكر كنيد بگيد ممنون و رفع اين اشكال را در خودتون بكنيد. اگر نيست، اگر از رفقاي اين جلسه است بگيد آقا من اينجوري حالا شايد او اشتباه كرده، من اينطوريم. خوب انسان به او حالي ميكنه و اگر درست بود يا يك مطلب ديگهاي ممكنه گفته باشه به هر حال بايد مثل آيينه. المؤمن مرآة المؤمن، يك وقت هست يك آيينهاي هستش اون ورش به اصطلاح جيوهاش ريخته صورت شما را لكه نشون ميده، آيينه را بايد درست كرد يك وقت هست انسان صورتش لكه هست خوب درست كن خودت را. چه از اين بهتر. راه ترقيّات و كمالات همينه كه غرور انسان را به انسان تذكر بدن چه از اين بهتر. بايد به حال اون كسي كه به شما، ولو بياد بگه امر مكروه را يك مسئلة جزئي را بهتون تذكر ميده دهانش را پر از جواهر كنيد. چون اون جزئيات كه يك روز كليات ميشه. رسول اكرم به اصحابشون يك روزي در يك بياباني كه هيچ چيز ديده نميشد فرمود هيزم جمع كنيد، گفتند: آقا هيزم نيست در اين بيابان. فرمود حالا هر چي ميگم گوش كنيد اينها هم اصحاب و ياوران مطيعي بودند و رفتند دنبال هيزم گردش كردند و خلاصه هر كدوم يك تكة كمي هم هيزم پيدا كردند آوردند ريختند روي هم يك خرمن هيزم شد. پيغمبر اكرم فرمود، گناهان كوچك، اشتباهات كوچك مسائل كوچكي كه به ذهن انسان نميياد مثل اين هيزمهاست شما وقتي كه گفتم بريد هيزم جمع كنيد تمام اين بيابان را فكر ميكرديد يك لاخ هيزم پيدا نميشه. حالا ديديد چقدر هيزم جمع شد. همين لاخهاي كوچك هيزمها اين ميشه. دقت كرديد. شما نگيد اي آقا خدا كنه گناه ما همين باشه، نه بدي ما اين باشه، نه. يك سر سوزن شماها نبايد اشكال در كارتون باشه. چه افكارتون، چه اعمالتون، چه زندگيتون، لباستون، مسكنتون تمام اينها، حركاتتون بايد خودتون را تربيت كنيد كه اگر، خودتون را طوري بسازيد كه اگر خودتون را طوري از نظر اخلاقی آماده كنيد كه اگر حضرت بقيت الله آمد هيچ عيبي در شما نبينه ما همة حرفمون همينه.
همة هدفمون همينه. كه اگر الان حضرت ولي عصر صلوات الله عليه تشريف آوردند به من فرمودند كه فلاني چند تا سرباز ما داريم؟ بگيم همشون نگن اين يكي را ما قبول داريم، اون يكي را قبول نداريم اينطوري نشه همة اين زن و مردي كه در اين اطاق و اون اطاق هستند اينها همشون سرباز شما هستند شما خوب ايراد بگيريد. فلاني سسته در كارهاش اون را بگذارش كنار، فلاني زندگيش نحوهاي است كه هنوز ما نپسنديديم اون را هم بگذار كنار فلاني اخلاقش هنوز درست نشده، هنوز اهل استقامت و هنوز توبهاش كامل و هنوز به سوي ما حركت نكرده اون را بگذار كنار. شما هم باشيد اگر بخواييد يك عده افراد قرص و محكم را پيدا كنيد سربازي امام زمان اينطورها نيست.
يعني خوب ما از روزي كه لباس روحانيت را پوشيديم اسممون را گذاشتيم سرباز امام زمان. حالا من ميفهمم كه اگر اون روز حجت ابن الحسن ميخواست من رو ميخواست ببره سربازي صد تا ايراد داشتم اولا از خصوصيات سربازان حضرت بقيت الله اينه كه انّهم بنيان مرصوص. آية شريفة قرآن مثل يك بنيان يعني ديوار، ديوار بتني. پشت يك ديوار بتني انسان بايسته از بلاها از تير اندازها، از تيرها محفوظ ميمونه خود ديوار هم طوريش نميشه. شماها بايد اين امت اسلامي را اون سربازي باشيد كه اين امت اسلامي كه شايد چند ميليون، چند ميليارد جمعيت باشند پشت شماها سنگر بگيرند نه خودتون در مقابل دشمنان امام زمان تكان بخوريد نه هم اونها آسيبي ببينند. در بين اصحاب سيد الشهدا يك عده بودند همه پشت سر اونها ايستادند حتي خود حسين ابن علي و نماز خواندند روز عاشورا، و اونها سينه هاشون را سپر كرده بودند كه انّهم بنيان مرصوص مانند يك ديوار بتني حتي امام حسين را در سنگر خودشون قرار دادند. اينها را ميگن سرباز امام زمان والا خوب علاقهمند زياده، حرف، الان ما در همين مشهد شايد دهها جلسه داريم كه همه خيال ميكنند يا معتقدند كه اينها منتظر امام زمانند. شما در همين پاسخ ما يك كتابي بود كه اين اوايل ما نوشتيم دربارة شرايط انتظار فرج، مطالعه كنيد ببينيد چي ميگن؟ چه نوشته شده؟ انتظار فرج يعني چه؟ يك نفري كه از سوسك ميترسه اين منتظر فرج امام زمانه كه بره در ركاب حجت ابن الحسن اون كه يك وقت از موشهاي توي سنگر و عقربهاي قسمتهاي گرمسير بيشتر ميترسه .
حضرت علي صلوات الله عليه به اصحابش ميفرمود: اي كاش همة شماها را ميدادم يكي دو نفر از اصحاب معاويه را ميگرفتم. قد ملات قلبي قيها دين من را پر از چرك و خون كرديد، خدا شماها را بكشه براي اينكه من در تابسان به شماها ميگم بريد جبهه و با معاويه جنگ كنيد، ميگيد هوا گرمه. تزكية نفس نكرده بودند.گرمي هوا اونها را از پا در ميآورد. وقتي به شما گفته ميشه كه در زمستان بريد به جنگ ميگيد هوا سرده باشه هوا بهتر بشه. كسي كه از سرما و گرما ميترسه اين شخص از شمشير بيشتر ميترسه. هيچ آمادگي نداره.
لذا به جاي اينكه علي بن ابياطالب اصحابش را دعا كنه و ازشون متشكر باشه گاهي نفرينشون ميكرد. امتحان بد پس ميدادند. عند الامتحان يكرم الرجل ايها در موقع امتحان انسان شناخته ميشه. وقتي كه امتحان پيش ميياد، وقتي كه حضرت امير صلوات الله عليه رسيدند به اراضي بابل اونجايي بود كه غضب شده بود از طرف پروردگار به اون سرزمين فرمودند كه هيچ وصي پيغمبر و هيچ پيغمبري در زمينهايي كه اين زمينها مورد غضب پروردگار واقع شده نماز نميخوانند. اراضي جهنم است، ملكوتيش يكي اونجاست كه از اراضي جهنمه. يعني اگر چشم ملكوتي كسي داشته باشه همان جا را جهنم ميبينه. يكي برهوته كه در طرف يمنه، چشم ملكوتي داشته باشه جهنم ميبينه تو جهنم كه كسي نميايسته متوقف نميشه و نماز نميخونه. فرمود من بايد از اينجا بروم، اصحاب علي بن ابيطالب مقدسهاي نادان، نافهم. اونهايي كه هيچ تعهدي در مقابل علي بن ابيطالب نداشتند. آمده بودند با علي بن ابيطالب شايد خوش گذراني شايد فكر ميكردند علي فتح ميكنه يك شهري را به اونها ميسپره به عنوان فرماندار.
بعضي از همين افراد بودند. شيع قاضي با علي بن ابيطالب بود اونوقت. اينها حتي جزء قضات بزرگ اونها در اون زمان بودند. علي بن ابيطالب هم اون رشدي كه الحمد الله امروز در بين مردم بوجود آمده در ميان اونها نميديد مگر در يك چند نفري كه اينها براي جنگ و مبارزة با دشمن خيلي كم بودند، سلمان بود و ابيذر بود و مغداد بود و عمار بود و مالك اشتر بود و مجموعا اگر بشمري شايد ده نفر بودند كه دوست داشتند علي بن ابيطالب را و واقعا تحت فرمان بودند.
حضرت حركت كرد اتفاقا در اون سفر از اين افرادي كه نام بردم هيچ كس همراه علي بن ابيطالب نبود، گفتند ما آقا نماز اول وقتمون را ول نميكنيم. بعضيها هستند اينطوريند، آقا حجت ابن الحسن آمده ميگه بياييد ميگن آقا ما نماز اول وقتمون را بخونيم چون نماز زحمتي نداره. اما جنگ خلاصه گفت ستون تا ستون فرجه. نماز ميخونيم شايد تا وقته بله حجت ابن الحسن از ما صرف نظر كنه ما را فراموش كنه، بعضيها اينطورند. گفت نماز اول وقتمون را ما نميتونيم ترك كنيم. همه نميرن اونها كه كورند اونها كه ملكوت اين اراضي غضب شده را نميبينند. اونها كه غضب پروردگار را با رحمت پروردگار توي حرم علي بن موسي الرضا يكي ميره شفا ميگيره، يكي ميره مريض ميشه. شما باور ميكنيد خيليها هستند ميرن اونجا مريض ميشن. به خود من ميگفت، ميگفت: كه توي حرم خيلي گرم بود، عرق كردم اومدم بيرون سرما خوردم حالا تب كردم مريض شدم. بله ميشه. ضريح حرم حضرت رضا براي شخص كور با ضريح چي بگم هر جا شما از اين بدتر نباشهها فرقي نميكنه ولي چشم بينا ميخواد كه ملائكة حافين به قبر علي بن موسي الرضا را ببينند كه تنزل الملائكت والروح اينها نازل ميشن و رحمت پروردگار را مييارن اونجا مثل بلا تشبيه يك سيلو گندم اونجا ميريزن و بعد از اونجا رحمت الهي در بين مردم بخش ميشه. اينها نميديدن موندن نمازشون را بخونن، علي بن ابيطالب تشريف برد يكي دو نفر همراه حضرت آمدند يكي دو نفري آمدند اينها ديدند نه آفتاب غروب كرد نماز خونده نشد، خدا نكنه امتحان سختي براتون پيش بياد، همانطوري كه باهاش شبه، يك كسي ميگفت شبه وبا آمده بود توي ايران ميگفتند چون ما شبه آدميم وباي اصلي نيامده شبه وبا آمده.
ماها اگر الان ميگيم با امام زمان باشه بگه نماز بخوان ميخونيم، بگه نماز نخون نميخونيم. اما يك مدتي از ما ميگذره عادي ميشه يك عالم بزرگوار عادي ميشه، طبعا هر چيزي انسان زياد ببينتش عادي ميشه. بعد بگه نماز نخون. بعد آدم بكشه مثل خضر من هيچي نگم. كشتي مردم را سوراخ بكنه من هيچي نگم، به خدا قسم من خودم ديدم در مسجد اعظم قم يكي از مقدسين تهران خيلي هم آدم مقدس خوبي بود، يعني مقدس بدي بود منتهي از نظر مردم مقدس خوبي بود، مستحبات رعايت ميكرد، خيلي عجيب بودها هر كدام از شماها ميديدش مريدش ميشديد يقينا از قيافهاش پيدا بود. داشت تقوا از سر و صورت و عبا و شال و سرش و همش ميريخت. يك شال سفيدي داشت موقع نماز در ميآورد از توي جانمازش. يك سجادهاي هميشه زير بغلش بود و مسافرت هم كه ميرفت وقتي بهش ميرسيدي صلوات ميفرستاد بقدري حال داشت به قدري خوب بود كه چه عرض كنم. حال من كه به شماها ميگم حال چيزي نيست، اين كارها اينها مسئلهاي نيست شايد خود من خوب براي من سجاده دارم، شايد هم هميشه باشه. اينجا يكي از آقايون برام سجاده آورد. گفتم نه حالا من ميخوام همينجور معمولي باشم. نه اينكه سجاده شايد در يك بعدي مستحب هم باشه. سجادة زير بغلش، توش عبا بود، شال سبز بود، مسواك چوبي بود، اينها را نميخوام مذمت كنم. همهاش خوبه، همهاتون هم داشته باشيد هم خوبه. شانة چوبي بود، يك شيشه عطر بود، اينها وقتي كه پهن ميكرد، انسان به ايشان ميگفت عجب!… تمامش تقوا، تمامش پرهيزگاري، آمده بود منزل ما. من از آنجا ازش سؤال كردم كه شما مقلد كي هستيد؟ گفت آية الله بروجردي. زمان آية الله بروجردي هم بود. گفتم پس بيا آقاي بروجردي در مسجد اعظم، تازه مسجد اعظم هم افتتاح شده بود، بيا بريم آنجا نماز بخونيم. گفت بريم. آمديم. رفت آمد با من. خوب يك ربع قبل از نماز بلندگو قرآن شروع كرد. قبل از اذان. حالا عاديه، ولي آنوقت ايشان بلندگو را حرام ميدونست، همين آقا بلندگو را حرام ميدونست. گفت اِ اين صداي چيه؟ گفتم بلندگو ي قرآنه. گفت مگه اينجا زير نظر آقاي بروجردي نيست. گفتم آقاي بروجردي الان خودشون هم تشريف ميآورند. گفت من ديگه از اين ساعت تقليد آقاي بروجردي نميكنم. باور كنيدها! رفت مقلد يك آخوند ديوانهاي شد در تهران و بعد ازش سؤال كردم تو مقلد كي هست؟ گفت مقلد فلاني. ديوانه بود، من ميشناختمش. از اين رفته بودند سؤال كرده بودند كه باد گلو آيا وضو را باطل ميكنه يا نه؟ گفته بود اگر بو بكنه باطل ميكنه. اين همونه راهش را گم كرده از بالا آمده. رفت مقلد او شد. براي چي؟ من خونة همون عالم ديوانه رفته بودم يك روز. گفتم آقا هواي به اين گرمي شما چرا پنكه نميگذاريد؟ گفت ما برق نداريم. گفتم چرا برق نميكشيد. گفت توي اين سيمهاي برق موسيقي هست. گفتم مثل اينكه بعضي راديوها هست كه با برق كار ميكنه، موسيقي توي هواست، اگر بخواهيد…. اينجوري ميشه انسان. اگر انسان بخواد اينطور سرخود بره جلو ميشه يك همچين مقدسي. در يك مجلس ديگه ايشان بود، پنكه آورده بودند، اينجا برق بود، خنك بود. گفت برش داريد. آقا ما گرممونه. گفت از اينكه اين ميرقصه من خوشم نميآد. پنكه اينجوري اينجوري ميكرد ميگفت من از رقصش خوشم نميآد. خدا نكنه شيطون اين پالونش را بگذاره روي آدم. پالون را روي آخوند ميگذاره، روي مقدس ميگذاره، روي عالم ميگذاره، روي همه كس ميگذاره. پالون شيطون را زيرش نرويد. هيچ. آدم بايد آدم باشه. خيلي از كارها خوبه. خوب ما تحت برنامه حساب داشته باشيد. ايني كه من ميگم در صراط مستقيم، بدون كم و زياد؛ بخاطر اينه كه شما رسالهها را برداريد، نگاه كنيد، طبق رساله عمل كنيد بدون هيچ كم و زياد، بدون هيچ كم و زياد. اين آقا فرار كرد از توي مسجد آقاي بروجردي، تقليدش را از آقاي بروجردي برگردوند كه چرا بلندگو توي مسجد گذاشته آقاي بروجردي و بلندگو حرامه! اينجوري ما ميشيم. خيلي بايد مراقب باشيد انشاء الله كه قرص باشيد، محكم باشيد. اگر امام زمان صلواة الله عليه آمد، تمرين لااقل كرده باشيد كه هرچه الان رساله ميگه دستور دينتونه، دستور اسلامتونه، دستور هر چي هست، آنچنان پابنديد كه اين تمرين را انجام داديد. وقتي آقا وليعصر، آن آقايي كه همة ماها كه هيچ، تمام انبياء غير از پيغمبر اكرم، خاك كف پاي آن آقا هست، ما بدونيم چيكار بايد بكنيم. اي بابا اين آقا هم كه نميدونم چي. ما لهذا الرسول يأكل الطعام و يمشي في الارض. دربارة پيغمبر ميگفتند اين چه پيغمبر است كه كه غذا ميخوره؟! با ذرهبين نگاه ميكنند. خدا رحمت كنه آية الله قمي بزرگ را، ايشان در يك مجلسي خوب خيلي مؤدب، خيلي مواظب، خيلي مقيد، ديدند يك پوست خربوزهاي برداشته داره دندون ميزنه. اطراف نگاه كردم ديدم يك نفر هم داره آنطرف دندون ميزنه، اين زودتر شروع كرده بود. بعد كه از ايشان سؤال كرده بودند، گفته بود ديدم كه آن بندة خدا روي عادت داره پوست خربوزه را دندون ميزنه همه دارند بهش نگاه ميكنند. اين ممكنه خجالت بكشه. منهم دندون زدم كه باصطلاح او ديگه خجالت نكشه. اشكالي هم نداره. يك ملكات نفساني انسان گاهي پيدا ميكنه. اين مطلب را شما نميدونيد چقدر مهمه. يعني مرجع تقليد پوست را دندون بزنه. من خودم در يك جائي، در يك مجلسي منبر ميرفتم، سال اولي بود كه منبر ميرفتم. خيلي منبر خرابي ميرفتم، خيلي، يك آقايي از منبريهاي خوب ميآمد بعد از من منبر ميرفت. من را آنجا گذاشته بودند كه من تا وقتي مردم ميآيند مينشينند، آن منبري ميرسه، همان كاري كه نستجير بالله با قرآن انجام ميدهند، با ما انجام ميدادند. اين آقا بسكه خوب بود، بسكه آقا بود، ميآمد بعد از من ميرفت منبر، منبرش را خراب ميكرد مثل من لكنه ميانداخت توي دهنش، مثل من جوري منبر ميرفت كه منبر من خيلي بد معرفي نشه. اينجوريه. حواسمون جمع بشه اينها انسانيته. اينها اخلاقه، حالا ديگه بيشتر از اين براتون حرف نزنم در اين باره. بايد جوري خودتون را بسازيد، هيچ كبري، غروري، غرور مرا لكه دار كرد. خاك بر سرت، لكه دار كرد، آنهم مثل اينكه تا حالا لكه نداشته. خود غرور اصلا لكه است. غرور من را توي مجلس لكهدار كرد. من را آبرويم را برد. تو اگر آبرويي داشتي كار خلاف نميكردي. يك حرفهايي كه توي خانههاي دور از معرفت و دور از انسانيت و دور از همه چيز زده ميشه، شماها كه نه. الحمدلله شما اينطور نيستيد، بعضي وقتها ما تكرار ميكنيم. غرورم لكهدار شد. مدتي يك شخصي با من دعوا ميكرد كه چرا وقتي كه تو به من نهي از منكر كردي چرا جوري گفتي فلاني هم فهميد. چطور بگم؟ آينه هيچوقت شده كه مراقب بغل دستي هم مثلا باشه كه به شما بديت را نشون نده. حالا البته اخلاق ايجاب ميكنه كه در گوش طرف انسان بگه. اما افراد ناسالم اينجوريند، افرادي كه غرور دارند. افرادي كه غرورشون را نشكستند. توي يك مجلس جمعي از اصحاب پيغمبر اكرم نشستهاند. يك نفر از آنطرف گفت يا سلمان ريش تو بهتره يا دم سگ؟ ببينيد از اين حرف بدتر ديگه نميشه. ديدند اشكش جاري شد. گفت اگر از صراط عبور كردم وارد بهشت شدم، ريش من. و الاّ دم سگ بهتره. ببينيد. اينها را ميگن انسانيت. ما باشيم ميگيم مرتيكه، معلومه دشمن اين حرف را زد. معلومه كسي به سلمان اين حرف را بزنه معلومه كيه. ما باشيم ميگيم كه مرتيكه اين حرفها چيه. پاميشيم يك چند تا سيلي هم ميزنيم و دعوا راه مياندازيم، حرفها چيه تو جلوي مردم غرور مرا لكهدار كردي. جواب همينه. اگر شما هم به خدا قسم اينجور جواب در مقابل همچين حرفي، حالا فحش اين حرف زديد اگر فحشه اين حرف زديد. اگر تعريفشون را ميكردند خدايا همينطور كه اينها ميگن ما را قرار بده. نگذار آبروي ما بره جلوي اينها. اگر مذمتشون را ميكردند از آنها تقاضا ميكردند از خدا بخواهيد خدا ما را درست كنه. راه، آخه ما ميگم مگه چي شده؟ مگه اينها چه فرقي دارند با ساير مردم؟ فرق يك انسان با ساير مردم خيليه. من همين امروز بود فكر ميكردم، يعني اگر شما حمل، چون من را ميشناسيد حمل نميكنيد، اگر حمل بر خدمتتون عرض شود كه ديدن ملكوت و اينها نكنيد اين را ميگم بهتون. مردم را يك دسته را ميديدم حيوانات وحشي. وحشي. اصلا طرفشون نميشه رفت. بعضي هستند حيوان وحشيند. مثل گرگ. پاتون را ميگيرند، گوشتون را ميكنند، چشمتون را كور ميكنند، جگرتون را در ميآورند. يك عده وحشي. حيوان وحشي. كه هيچ حيواني بدتر از اين انسانها نيست. چون حالا انسان اگر با يك گرگي روبرو شد، گرگه در مرحلة اول از انسان ميترسه، بعد هم يه حمله ميكنه گوشة پاي انسان را ميكنه ميره. بدن انسان حالا از بين ميره. ولي روح انسان را خراب نميكنه. در بين همين مسلمانها، حتي در بين همين مردم افرادي هستند كه، اگر نگم حتي در بين روحانيين، من همين امروز صبح يك ساعت با يكنفر صحبت ميكردم كه يك روحاني يك چيزي بهش گفته بود، اين را صاف و صوفش كنم، هم او را خرابش نكرده باشم جلوي اين. هم اين فكر غلط را از توي مغز اين درآورده باشم. يك عده حيوان وحشي هستند. حيواناتي كه اينها اولئك كالانعام بل هم اضل. اينها اضلند. حتي آنهايي كه گناه ميكنند، واجباتشون را ترك ميكنند. اينها حيوانات وحشيند. از حيوان وحشي هم بدتر. يك دسته هستند حيوانات اهليند. اينها كياند؟ اينها كساني هستند كه واجباتشون را انجام ميدهند، محرمات را ترك ميكنند. گناهي هم ندارند، آدمهاي خوبيند. اما خدمتتون عرض شود كه رشدي ندارند، رو به كمال نميروند. ديروزشون با پريروزشون فرقي نكرده. امروزشون هم با پريروزشون باز فرقي نكرده. همچين مساوي. خوب حيوانات هم همينجورند ديگه. نه چيزي ياد ميگيرند، در گوش الاغ شما هر چه سورة ياسين، سورة كوچكتري هم بخونيد، هيچي ياد نميگيره. هيچ ترقي نميكنند. همينجور، پارسال هم همينجور بوده مثل امسال. گناهي هم نكرده، حيوانات هم گناه نميكنند. كدوم حيوان ديديد گناه بكنه! مثل حيوانات واجباتشون را هم انجام ميدهند. اينها، بعله، واجباتشون را چطور انجام ميدهند؟ الاغه واجبه كه، خدا اينجوري مقرر كرده كه يك مقداري از بار مردم را بكشه. خوب ميكشه خيلي. بعله. گناه هم نداره. كدوم الاغه كه گناه داشته باشه. ولي كمالي هم نداره. لذا خدا ميفرمايد اولئك كالانعام. شما ببينيد كي ميگه اولئك كالانعام. و لهم قلوب يفقهون بها. اينها دل دارند ولي چيزي نميفهمند. چشم دارند چيزي نميبينند. گوش دارند چيزي نميشنوند. همينجورند. توي همين يك كسي به من رسيده بود هي ميگفت هي فرقي با سابق آقاي ابطحي نكردي. سي سال قبل ديدمت حالا هم همون آدمي. اين ميخواست از من تعريف بكنه. ولي من بهش گفتم خيلي بد حرفي زدي. من را يك الاغ معرفي كرده. هيچ فرقي نكرده! اين خوشتون نياد اگر گفتند منظورش اينه يعني من جوون موندم. منظورش اينه كه من اخلاقم فرقي نكرده. اينها حيوانند. كسي كه هيچ ترقي نكنه، هيچ فرقي نكنه حيوانه. آني كه تنزل ميكنه كه جزء آن بل هم اضله. آني كه معصيت ميكنه، وحشيگري ميكنه، معصيتها اكثرش مربوط به طمع و مال دنيا و مربوط به خيانت به مردمه. اين شخص از حيوان، از هر حيوان وحشي هم وحشيتره. يك عده انسانند. آنهايي هستند كه روز بروز ترقي ميكنند، حرام انجام نميدهند، واجباتشون را انجام ميدهند، خدمتتون عرض شود كه به فكر ترقيند.
ائمة اطهار هم نقل شده، از پيغمبر اكرم هم نقل شده، الحكمة ضالة المؤمن. حكمت، فهميدن مسائل حق، اينها گمشدة مؤمنه… زير پتو را ميگرديد، لاي كتابها را ميگرديد، توي حياط را ميگرديد. ديگه نميگيد اينجا جاي گشتنش نيست. همه جا را ميگرديد. همه جا. يك جا را بلكه بعضي وقتها ده مرتبه ميگرديد. بيشتر احتمال ميديد آنجا باشه ميگيد شايد من… حكمت، ترقي، كمالات، تزكية نفس، صفات حميده، علم و دانش، اينها گمشدة مؤمنه. دنبالش ميگرده پيش همه كس. احتمال، نگيد كه اين كه ديگه چيزي نميتونه به من ياد بده. نه. يك وقت ميبينيد همون، همانجايي كه شما احتمالش را نميديد خيلي چيزهايي گمشده در آن جاهايي است كه انسان احتمالش را نميده. مؤمن بايد در همه جا دنبالش بگرده. از هر زباني ياد بگيريد. پاي منبرها بدون اينكه كسب كمالات بكنيد ننشينيد. اگر ديديد اين منبر به دردتون نميخوره، فايدهاي نداره، ننشينيد. روضهاي كه ميبينيد، چرا، روضه همون گريه كردنش خودش انسان را تزكيه ميكنه. اما يك مجلسي هست هيچ فايدهاي نداره. مجلس جشنيه. مجلس عروسي هست، بي غيرتترين مردم، مردها، خانمها هم بشنوند كه مردهاشون را سرزنش نكنند، آن كسي است كه زنش را به هر عروسي بفرسته. عرائس. و بدبختترين زنها كسي است كه هر جا عروسي ميشه، از دو ماه قبل، هنوز خود عروس داماد به فكر تهية لباس نيستند، اين به فكر تهية لباسه. همين لباس خونهات را، خانمها ميشنوند، لباسي كه شما بايد بهترين لباس را براي شوهرتون بپوشيد. و بدترين لباسهايتون را در مجالسي كه چشم انداز ديگرانه، بپوشيد كه چشم آنها به شما خيره نشه. شما يك عروسي اگر بشيد، خدا الحمدلله به شماها لطف كرده، به بعضي هاتون، به ماها كه الحمدلله خدا لطف كرده كه وقتي يك عروسي ميشه توي فاميل، تا چند وقت اين زنهايي كه تزكية نفس نكردند، در صراط حق نيستند، با شوهرهاشون دعوا ميكنند. يك چيزهايي آنجا ديدند، ميبينند شوهرشون نميتونه تهيه بكنه، درگيري بوجود ميآوردند. بعضيهاشون هم اظهار ميكنند. فلاني فلان لباس را داره. فلاني فلان چيز را داره. ولي زنهايي كه، در مجلسمون هم هستندها، زنهايي كه تزكية نفس كردند، تزكية نفس كردند، پاكند، اينها وقتي شوهرشون ميخواد يك چيزي براشون بخره، به يك مناسبتي، بهش ميگن فشار بهت نياد، ناراحت نباشي. به خدا قسم اينقدر اين مسئلة كمالات روحي پر ارزشه، من نميخوام چون بعضي هاتون خيلي خوشحال ميشيد، بعضيهاتون هم غصه ميخوريد. بهرحال به همه ميگم، ميگم فكر نكن چرا اينطوري بايد باشه. بعضيهاتون ميگيد چرا زنم بايد اينطوري باشه؟ بعضيهاتون هم خوشحاليد كه الحمدلله چقدر خدا لطف كرده به ما. بعله.
بهرحال. اين يك موضوع كه عرض كردم. و انشاء الله از چيزهايي كه بايد خيلي بهش توجه داشت، شناخت معرفته. از همه مهمتره. من امشب يك، چون معرفت كتاب روايت حضرت امير صلواة الله عليه ممكنه نرسيم، فرصت نباشه. ولي يك كلي براي همهاتون عرض ميكنم و اين را از همه ميخوام كه بعضي از آقايون مطالعه داشتهاند اين را ولي بعضيها نداشتند. اين كتاب دو مقاله يك بخشي در اولش هست. ظاهرا بخش اولشه، اعجاز قرآن، يا بخش دوم هست؟ من خودم يادم رفته. اين قسمت اعجاز قرآن را بخونيد. همهاتون بايد انشاء الله خوب بخونيد، حفظش كنيد و بلد باشيد. علتش اينه، اين از نظر اعتقادي شما را تنظيم ميكنه. معجزه بودن قرآن بطوري كه اگر جن و انس جمع بشوند نميتونند مثلش را بيارن، اگر اين را ثابت بشه، دقت كنيد من ميخوام شروع بكنم براي معارفتون. اگر اين ثابت بشه كه قرآن معجزه است، با يك تير سه نشان زديم. سه نشون مهم. يكي خدا ثابت ميشه. چون ما ميگيم كه جن و انس جمع بشوند نميتونند اين را بوجود بيارن. اين براي ما ثابت شد. بعد مسئلة بعدي اين است كه پس چيزي را كه جن و انس نميتونند بيارند، يك كسي اين را گفته كه مافوق جن و انسه و آن خداست. معجزه اصلا آنچه كه برخلاف، حالا آنجا ميخونيد ديگه، من نميخوام شرحش بدهم. معجزه را چيزي كه برخلاف طبيعت باشه، يعني طبيعت آنچه كه در عالم هست، ميخواد اين بوجود نياد، و اين بوجود بياد. اين پديده اگر بوجود آمد، خدمتتون عرض شود كه معلومه كه يك نيرويي مافوق موجوداتي كه طبيعي است اين را بوجود آورده. اين يك.
دوم آنكه آن كسي كه بوسيلة او اين قرآن نازل شده اين ثابت ميشه كه فرستادة خداست. چون بدست او اين معجزه صادر شده. سوم تمام آنچه كه در قرآن هست، اينها حق است، چون معجزه است ديگه، حق است و از جانب خداست. اين سه چيز با يك چيز، با يك اثبات اعجاز قرآن كه در اينجا وارد شده. بعد كه اين برنامه انجام شد، معارف قرآن هم از همانجا شروع ميشه. يعني شما از داخل قرآن ميتونيد كه همة معارفتون را ياد بگيريد. پس اين بخش را بايد حتما، من به اين پسرم، حسينآقامون كه خيلي هم دوستش دارم، بهش گفتم من روي اعتقاداتش يك شب خدا ميدونه امتحانش كردم، ديدم همش را خوب بلد شده و اعتقاداتش هم الحمد لله راسخ و شما يك شبه ما ازتون نميخواهيم. ولي زود، سريع، ازتون ميپرسم تا ببينم كي سريعتر و آني كه سريعتر ياد گرفت البته مشاغلتون را هم در نظر ميگيرمها، نگيد، يكي خوب بيكاره، يا مثلا جناب آقاي رفيعي و جناب آقاي كاشاني و آقاي فاني و آقاي نعمتي و اينها، خوب اينها از عملش حفظند، خوب خوندند اينها را حسابش از ما جداست. ميدونم كه بعضي از آقايون، مثلا آقاي حسابي درس هم داره، مدرسه ميره، كار داره، فلان و اينها بايد رعايت بشه. همه را مراقبم. كه كيها در چه مدتي بايد اين را بلد باشند و كيها تنبلي كردند و كيها كوتاهي كردند، اينها همهاش دستمون هست. خيلي ما را كندفهم حساب نكنيدها. بگيد هيچي نميفهمه. نه بعضي چيزها را ميفهمم به روي خودم نميآرم. بهرحال اين هم انشاء الله زن و مرد بايد اين را بخونند و اگر هر كدامشون يك مطلبي داشتند نفهميدند از اين آقايوني كه گفتم ميتونند بپرسند. مخصوصا خوب جناب آقاي كاشاني كه واقعا خيلي لطف ميكنند با ماها مينشينند و برميخيزند. واقعا آقا هستند و همه البته خوبند. انشاء الله اينها را از همين آقايوني كه اسم بردم، آقاي نعمتي، آقاي كاشاني، آقاي رفيعي، آقاي خدمتتون عرض شود فاني، خيلي اينها، اينها را بپرسند اگر يك وقت اشكالي داشتند. يا از خود منهم، در خدمتتون هستم. كه بعد انشاء الله برنامة اعتقاداتتون را تنظيم كنيم. ما ميخواهيم انشاء الله قدم به قدم باهاتون باشم تا پشت سر شماها و با توسل به شماها، ميخوام منهم طفيل شماها وارد بهشت بشم. درون بهشت انشاء الله. و نه اينكه در بهشتي كه گلابي و سيب داره و اينها. در بهشتي كه امام زمان و حضرت رسول اكرم و خاندان عصمت داره. عند مليك مقتدر. في مقعد صدق عند مليك مقتدر انشاء الله.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.