۱۸ محرم ۱۴۲۷ قمری – ۲۸ بهمن ۱۳۸۴ شمسی – استقامت

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله و الصلاة و السلام علی رسولالله و علی آله آل الله لا سیما علی بقیةالله روحی و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین.

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ؛ «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ، أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ خالِدینَ فیها جَزاءً بِما کانُوا یعْمَلُونَ» (احقاف/13-14)

 

استقامت و پشتکار داشتن در هر کاری

از این‌که دوستان این شهرک را زیارت می‌کنم خیلی خوشحالم و از این‌که از میان جوان‌هایی که در این سامان هستند، انتخاب شده‌اید و زیر نظر جناب حجة‌الإسلام آقای موسوی تحت تربیت کامل دین واقع شده‌اید خوشحالم. آیه‌ای که در این هفته طبعا خوانده‌اید و ما هم زیاد این آیه را مخصوصاً در مرحله‌ی استقامت برای دوستان گفته‌ایم آیه‌ی مناسبی است. مهم‌ترین چیزها برای یک بشر در هر کار، استقامت و پشتکار داشتن است. اگر انسان نتوانست پشتِ ‌کارش را داشته باشد، به تعبیر علی بن ابی‌طالب علیه الصلاة و السلام «هَمَجٌ‏ رَعَاعٌ‏» (نهج البلاغة ، ص 496) است، «أَتْبَاعُ کلِّ نَاعِقٍ»،‏ دنبال هر صدایی حرکت می‌کند، با هر بادی می‌لغزد، که الحمدلله و المِنة در برنامه‌هایی که خواهید داشت و دارید، این مسئله کاملاً روشن است و إن‌شاءالله اگر به دستورات عمل بکنید استقامت کاملی خواهید داشت.

 

از پدر و مادر و استادی تبعیت بکنید که حرفهای خدایی با شما بزنند

در این آیه می‌فرماید: قطعاً کسانی که می‌گویند «رَبُّنَا اللَّهُ»… ببینید؛ رَبّ انسان ممکن است خدا باشد، ممکن است پدر و مادر باشد، ممکن است یک استاد و یک معلم باشد، ممکن هم هست شیطان یا شیطان‌سیرت‌ها باشد، خود شما این‌ها را تشخیص می‌دهید و می‌فهمید که پدر و مادر و استاد، اگر از ناحیه‌ی پروردگار با شما کار بکنند در واقع رب‌تان خدا است، ولی اگر پدر و مادر و استادی داشته باشید که شما را به طرف کارهای شیطانی ببرند، به شما دستورات شیطانی بدهند، طبعاً رب‌تان باز شیطان می‌شود، پس مربی برمی‌گردد به خدا و شیطان. تا می‌توانید از پدر و مادری تبعیت کنید که حرف خدایی با شما بزنند. در قرآن مجید است که اگر پدر و مادر به شما فشار آوردند که معصیت کنید یا راه انحرافی بروید «وَ إِنْ جاهَداکَ عَلی‏ أَنْ تُشْرِکَ بی‏ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما» (لقمان/15)، این‌جا آن‌ها را اطاعت نمی‌کنید ولی اگر شما را راهنمایی کردند که به سوی خدا حرکت کنید، ولو این‌که خیلی جدی نگفته باشند، شما جدی حرکت کنید. استاد هم همین‌طور است، گاهی می‌شود که انسان یک استاد موسیقی دارد، یک استاد معاصی مختلف…، چون در هر معصیتی هم استادی هست، این‌جا اگر انسان می‌خواهد ربّ او خدا باشد باید اطاعت از او نکند و او را به عنوان یک استاد انتخاب نکند، حتی ما در روایات داریم که اگر مدرسه رفتید، مدرسه‌ی شما در هر موضوعی، در یادگرفتن سواد، یادگرفتن علوم مختلف، حتی علم قرآن، می‌بینید که استادتان عامل به دستورات قرآن نیست، یا خدایی نکرده معصیت‌کار است، معلمی دارید سر کلاس که گناه‌کار است، علناً گناه می‌کند، از این استاد استفاده نکنید، استادی برای خودتان انتخاب کنید که شما را با عملش هم به سوی خدا دعوت کند. در حدیث است که فرمود: «کونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِأَعْمَالِکمْ» (بحار الأنوار، ج ‏5، ص 198) مردم را با عمل‌تان به سوی خدا دعوت کنید. اگر توانستید کاری بکنید که بتوانید بگویید: «رَبُّنَا اللَّهُ»، چون فرموده: «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ»، شما اگر یک مدرسه‌ای می‌روید، یک کسی شما را خوب تربیت کرده است، از شما می‌پرسند که مربی شما کیست؟ همان استادتان را معرفی می‌کنید، پدر و مادر خوب‌تان را معرفی می‌کنید،

 

فهمیدن معنای«رَبُّنَا اللَّهُ»و تثبیت آن

اگر خواستید بگویید «رَبُّنَا اللَّهُ»، دیگر نباید شیطان در شما هیچ دخالتی داشته باشد، کسانی که می‌گویند: «رَبُّنَا اللَّهُ»، مربی ما خدا است یا در دعای کمیل نُه مرتبه می‌گویید: «یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ»؛ «یا رَبِّ» یعنی ای مربی من، ای کسی که من را تربیت کردی، ای کسی که من را ساختی. خدا به حضرت موسی فرمود: «وَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسی» (طه/41)‏، من تو را ساختم برای خودم، این موسی می‌تواند بگوید: «رَبُّنَا اللَّهُ» – خوب دقت کنید چون من خیلی فرصت ندارم، إن‌شاءالله می‌خواهم با یک کلمه‌ی مختصری که مخصوصاً این جزوه را باز کردم دیدم این آیه آمد، یک مطلبی به شما بگویم که همیشه إن‌شاءالله حرکت کنید و به سوی خدا بروید و وارد بهشت بشوید طبق همین آیه‌ی شریفه- یک طوری باشید که بتوانید بگویید: «رَبُّنَا اللَّهُ»، این خیلی مهم است، در دعای کمیل هم می‌گوید: «یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ»، در دعای ابوحمزه‌ی ثمالی هم – اگر به یاد داشته باشید- اول آن می‌گویند آن‌قدر بگویید «یا رَبّ»، تا نفس شما دیگر تمام بشود‌، «یا رَبِّ یا رَبِّ»؛ «یا رَبِّ» یعنی ای مربی من! مربی شما باید خدا باشد، دائماً فکر کنید، خدای نکرده اگر خواستید یک قدم انحرافی بردارید بگویید: ربّ من شیطان می‌شود! خیلی دقت کنید، این را از من به یادگار داشته باشید، تا یک گناهی پیش آمد، یک دروغی، یک غیبتی، فوراً بگویید ربّ من شیطان می‌شود، من از تحت تربیت خدا خارج می‌شوم. کسانی که می‌گویند: «رَبُّنَا اللَّهُ»، این‌هایی که یقظه دارند این‌ها «رَبُّنَا اللَّهُ» گفته‌اند، اصلاً معنای مرحله‌ی یقظه همین است. اگر به مرحله‌ی توبه رسیدید دیگر «رَبُّنَا اللَّهُ» را تثبیت کردید چون در مرحله‌ی توبه همه‌تان تعهد می‌کنید که واجبات را انجام بدهید، محرّمات را ترک کنید، این «رَبُّنَا اللَّهُ» تثبیت می‌شود، دیگر مربی شما خدا می‌شود، مَربوب خدا می‌شوید. دیدید چطور رُب درست می‌کنند؟ یک نفر گوجه‌فرنگی را در دیگ می‌ریزد، هرطور که دوست دارد آن‌ها را به هم می‌زند، خوب می‌جوشاند و رُب گوجه‌فرنگی درست می‌کند. رُب هم از همان رَب و ربوبیت و این‌ها است. یک کسی یک انگشت از این رُب گوجه‌فرنگی می‌خورد، می‌گوید: عجب آدم باسلیقه‌ای بوده است،

 

آبروی خدا و ائمه‌ی اطهار و استاد خود را حفظ کنید

شماها باید إن‌شاءالله طوری باشید که هر کسی شما را می‌بیند بگوید: چه مربی خوبی داشته است! آبروی خدا، آبروی ائمه‌ی اطهار، آبروی استادتان، همه را حفظ کنید؛ «عِبادُ الرَّحْمنِ» (فرقان/63) باشید، «ثُمَّ اسْتَقامُوا»، بعد استقامت کنید، اگر یک روز خوب باشید و یک روز بد، مثلاً یک گوشه‌ی مربا تلخ باشد و یک گوشه‌اش شیرین، به همین قسمت شیرین آن هم کسی توجهی نمی‌کند، به جهت این‌که می‌گویند این مخلوط است. من یک وقتی در زمان جنگ گفتم: اگر یک سرباز ایرانی برود یک روز برای صدام کار کند بیاید، او را اعدام می‌کنند، یک روز! شماها اگر یک روز، یک ساعت، یک کار برای شیطان بکنید از آن اعتبار یک مسلمان واقعی بودن می‌افتید.

 

در مقابل مشکلات و شیطان و شیطان سیرتان استقامت کنید

ببینید؛ این آیه‌ی شریفه می‌فرماید: «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ»، تا این‌جا را خوب فهمیدید، «ثُمَّ اسْتَقامُوا»، پایدار باشید، استقامت یعنی پایدار، مقاوم باشید، یک وقت هست یک میخی را به دیوار می‌کوبند، دو تا چکش به آن می‌زنند مدام می‌افتد، اما یک وقت آن‌قدر چکش بر سر آن می‌زنند که اگر شما ده کیلو بار هم به آن آویز کنید می‌بینید تکان نمی‌خورد. در مقابل سختی‌ها، سنگینی‌ها، مشکلات دنیا باید استقامت داشته باشید. شما را سرزنش می‌کنند، این چه وضعی است که تو داری؟ بگویید: ربّ من خدا است، خیلی راحت، هیچ تقیه هم نکنید، رب انسان خدا باشد سرافکندگی ندارد، سرفرازی دارد، یک چنین فردی «فَلا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ‏»، هیچ خوفی نداشته باشید، خوف برای کسی است که کار بد بکند. شما اگر در این شهرک، در این شهر – نمی‌دانم اسم آن چیست چون درست وارد نیستم- هیچ کار بد نکردید شرمندگی ندارید، هر کسی می‌رسد می‌گوید: آقا تو چه کار می‌کنی؟ مربی من خدا است! «رَبُّنَا اللَّهُ»، در مقابل هر کس – کس که نمی‌شود اسم آن‌ها را گذاشت- هر ناکسی که به شما اعتراض می‌کند، خیلی سرافراز باشید، خیلی باید سرتان را بالا بگیرید، در سن جوانی، در هر سنی انسان خودش را به خدا سپرده و خدا دارد او را تربیت می‌کند. اگر یک عده پیدا شدند که طبعاً زمان ما زیاد هستند و شما را به طرف کارهای شیطانی کشیدند و خواستند رَب‌تان شیطان باشد، این‌جا سرافکندگی دارد، خود شیطان چیست و چه ارزشی دارد که مربای آن باشد؟ خودش دشمن خدا است، خودش با خدا مبارزه می‌کند، حالا چه ارزشی دارد که شما خدای نکرده بگویید رَب من شیطان است یا شیطان‌سیرتان است، یا فرض بفرمایید کسانی هستند، چه پدر باشد، چه مادر باشد، چه استاد باشد، چه مربی انسان باشد، چه معلم مدرسه باشد، چه معلم دبیرستان باشد، چه معلم دانشگاه باشد، هر چه می‌خواهد باشد، اگر یک کار شیطانی یا خودش کرد و یا به شما گفت بکنید، این شخص شما را تحت تربیت شیطان کشانده است، پس استقامت کنید، اگر استقامت کردید…

 

در راه تزکیه‌ی نفس هیچ ترسی نداشته باشید

ببینید؛ من برای شما روایت نمی‌خوانم که بگویید: شاید این روایت درست نباشد، برای‌تان از قول خودم حرف نمی‌زنم که شما بگویید: حالا ایشان یک چیزی گفته است! خدا دارد می‌گوید، خدا؛ همین هفته هم – من نمی‌دانم این جزوه برای همین هفته است یا… نود و هشتم- شما هر روز دارید این را می‌خوانید: «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیهِمْ» هیچ ترسی نباید داشته باشید، اصلاً معنا ندارد ترس داشته باشید. اگر شخصیت اول مملکت مثل مقام معظم رهبری هر روز روزی چند دفعه با شما تلفنی صحبت ‌کند، می‌گوید: هر کاری داشته باشید من انجام می‌دهم، هیچ غصه نخور، در هر اداره‌ای کار شما گیر کرد، در هر جایی به من بگو، چقدر آرامش پیدا می‌کنید؟ حساب کردید روزی چند دفعه خدای تعالی به شما می‌گوید بگویید: «إِیاک نَعْبُدُ وَ إِیاک نَسْتَعینَ» (فاتحه/5) تنها تو را عبادت می‌کنم، یعنی من تنها حرف تو را گوش می‌دهم و تنها تو یار من هستی، خدا دارد می‌گوید، نه این‌که شما بگویید، شما بعدش باید بگویید، خدا به شما یاد می‌دهد که این‌طوری با من صحبت کنید، چون قرآن می‌خوانید. بنابراین هیچ ترسی نباید داشته باشید. آقا چه کار می‌کنید؟ دارم تزکیه‌ی نفس می‌کنم؛ تزکیه‌ی نفس هم کاری شد؟! مگر خدا مردم دیگر را جهنم می‌برد که شما را نمی‌خواهد ببرد؟! احتمال دارد مردم دیگر را جهنم ببرد ولی من نمی‌خواهم بروم، چرا؟ چون خدای تعالی همین‌جا می‌گوید: «أُولئِک أَصْحابُ الْجَنَّةِ»، همین‌ کسانی که گفتند: «رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا»؛ اولاً «فَلا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ»، بعد می‌فرماید: «أُولئِک أَصْحابُ الْجَنَّةِ خالِدینَ فیها»، همیشه هم در بهشت هستند، او استقامت کرد، تحت تربیت ما قرار گرفت و ما هم او را دائماً در بهشت قرار می‌دهیم، چرا؟ چرا خدا إن‌شاءالله ما و شما را در بهشت ابدی قرار می‌دهد؟ برای این‌که «بِما کانُوا یعْمَلُونَ»، به خاطر آن چیزی که شما عمل کردید، خیلی راحت، ببینید دو دو تا چهارتا، برای این‌که انسان خودش را تحت تربیت خدا قرار بدهد و یقظه و توبه را داشته باشد و بعد هم استقامت داشته باشد، دیگر از این صریح‌تر نمی‌شود: «فَلا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ».

 

در برنامه‌های خود جدی باشید

چند تا سفارش هم من به شما دوستان عزیز می‌کنم، إن‌شاءالله شماها عمل می‌کنید؛ خیلی در برنامه‌هاتان جدی باشید، خیلی کارهاتان را جدی بگیرید، من یک سالی عراق مشرف شده بودم، در اعتاب مقدسه، به هر یک از ائمه‌ی اطهار علیهم الصلاة و السلام که زیارت می‌کردم، دوست داشتم یک دعایی برای دوستان اهل تزکیه‌ی نفس که در شهرهای مختلف هستند بکنم، وظیفه‌ی من هم هست، هر وقت زمان دعا شد شما هم برای آن‌ها دعا کنید، یک امام‌زاده‌ای رفتید، یک جایی که محل استجابت دعا بود رفتید این کار را بکنید، آن سفر عجیب بود، بعد از آن چند تا سفر دیگر رفتم این‌طوری نبود، من در هر جایی که رفتم همه جا در دل من إلقاء می‌شد، نه این‌که حالا یک کسی بیاید با من صحبت کند، ما اهل این حرف‌ها نیستیم که بگوییم آمدند به ما گفتند، نه! در دل من إلقاء شد، مثل این‌که به دل شماها هم گاهی یک چیزهایی می‌افتد، إلقاء می‌شود، که به همه‌شان بگو: جدی با‌شند! چون جدیت خیلی مهم است، پشتکار داشتن. یک حدیث داریم که امام علیه الصلاة و السلام می‌فرماید: «الْحِکمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ» (نهج البلاغة/ حکمت 80) حکمت گمشده‌ی مؤمن است؛ یک صدای بلندگو می‌آید، یک مسجدی دارد صحبت می‌کند، برویم ببینیم شاید این‌جا یک کلمه‌ی حکمت‌آمیزی باشد، چون آدم گمشده‌اش را همه جا می‌جوید، شما یک جواهری گم کرده باشید، زیر این فرش را می‌گردید، زیر آن فرش را می‌گردید، داخل بوفه را می‌گردید، این طرف، آن طرف، بعضی جاها را مثلاً شاید ده مرتبه بروید نگاه کنید، چون بیشتر احتمال آن هست، هر جایی بیشتر احتمالش هست که شما آن جواهرتان را پیدا بکنید بیشتر می‌گردید، مثلاً‌ خانم شما به شما بگوید: این‌جا را که گشتی، می‌گویید باز هم یک نگاه دیگر بکنم. هرجایی که صحبت از حکمت بشود…، دوستان‌مان – خدا إن‌شاءالله همه‌ی آن‌ها را حفظ کند- بسیار دوستان خوبی در شهرها داریم، لابد یک عده‌ی شما در تهران آمدید و دیدید دیگر، مثلاً مرحله‌ی استقامت…، نمی‌دانم تا چه مرحله‌ای این‌جاها هست؟ مرحله‌ی استقامت را داریم، دیدید چقدر می‌آیند؟ از همه جا می‌آیند، فقط در یک مرحله، یا مرحله‌ی یقظه مثلاً، این‌ها خیلی خوب هستند، عجیب است، از این راه دور… من دیروز به دوستان می‌گفتم: این آقای موسوی ما را تا این‌جا آورده است برای این‌که به ما بفهماند که وقتی تو می‌گویی بیایید، ما چه راهی را می‌آییم! راه دوری است، تعارف ندارد، مخصوصاً وقت‌هایی که هوای آن طرف‌ها سرد است و شماها هم که به سرما عادت ندارید، ولی پشت‌کار داشتن، جدی بودن، الآن من قیافه‌های شما را نگاه می‌کنم باور نمی‌کردم در جرّاحی این‌قدر جوان خوبِ متدینِ دارای تمام خصوصیات که من واقعاً دوست دارم و إن‌شاءالله علاقه‌ی من هم به خاطر خدا است، باور نمی‌کردم این‌قدر باشید، هر یک نفر از شما حجت هستید؛ حجت می‌دانید یعنی چه؟ یعنی روز قیامت خدای تعالی به جوان‌های فاسد می‌گوید: چرا فساد کردید؟ چرا فاسد بودید؟ چرا راه کج رفتید؟ مثلاً می‌گوید: من جوان بودم، پدر و مادر من این‌طور، وسایل معصیت این‌طور در اختیار من بود؛ یکی از شماها که همه‌ی آن شرایط را دارید ولی نکردید می‌آورند و می‌گویند: این هم مثل تو بود، شما حجت می‌شوید، حجتِ خدا، یعنی دلیلِ خدا، نمی‌خواهید این‌طور باشید؟ دیر یا زود بالأخره همه‌ی ما با خدا روبه‌رو می‌شویم و ائمه‌ی اطهار وقتی که ما را می‌بینند… در همین روز جمعه در دعای ندبه می‌خوانیم: «وَ شِیعَتُک عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ مُبْیضَّةً وُجُوهُهُمْ حَوْلِی فِی الْجَنَّةِ» (بحار الأنوار، ج ‏99، ص 106)، تا در صحرای قیامت یکی از شماها را علی بن ابیطالب یا پیغمبر اکرم می‌بیند از دور اشاره می‌کند بیا نزد من! «حَوْلِی» یعنی اطراف من، «فِی الْجَنَّةِ»، اکثر شما عربی بلد هستید دیگر، «وَ هُمْ جِیرَانِی»، یا علی بن ابی‌طالب… بر منبرهایی از نور، روی بلندی، برای شیعیان اختصاص دادند، آن‌جا همه‌اش نور است، همه‌اش واقعیت است، همه‌اش حقیقت است، کوشش بکنید إن‌شاءالله جدی باشید و تا می‌توانید به قرآن و حقایق قرآن توجه کنید و من إن‌شاءالله از آقای موسوی هم تقاضا می‌کنم که دوستان‌شان قرآن را با تدبر بخوانند و برداشت‌هایی هم داشته باشند، برداشت‌های شما را ما خلاصه می‌کنیم، إن‌شاءالله در یک کتابی به نام خودتان چاپ می‌کنیم و برای ما إن‌شاءالله بفرستید.

 

خود را برای اینکه ازاصحاب حجة بن الحسن أرواحنا فداه باشید آماده کنید

روز جمعه است، روزی است که متعلق به حضرت بقیةالله أرواحنا فداه است، و إن‌شاءالله هدف غایی و نهایی ما این است که همه‌مان از یاران حضرت بقیةالله باشیم. من مکرر به دوستان گفتم، از همه ‌جا استفاده می‌شود که ظهور نزدیک است، حتی بعضی از بزرگان، بعضی از علما گفته‌اند ما در ظهور صغری هستیم، باید هم همین‌طور باشد، چون ظهور تدریجاً انجام می‌شود، یک دفعه انجام نمی‌شود که بعضی از مشکلات را به‌وجود بیاورد، یک مراحلی از ظهور هم انجام شده و خودتان را آماده بکنید. من مکرر به دوستان گفتم که دو چیز یقینی است و یک چیز احتمالی، – خوب دقت کنید اگر خواستید بگویید همین چیزی را که من می‌گویم بگویید- یکی این‌که امام زمانی هست، این یقینی است، یقینی دوم این است ‌که حتماً می‌آید، این هم یقین است، احتمالی این است که زمان ما إن‌شاءالله انجام بشود، این سه چیز ما را وادار می‌کند که ما خودمان را آماده‌ی برای سربازی و اصحاب و یار حجة بن الحسن أرواحنا فداه بودن قرار بدهیم. از محضر جناب آقای معلم و جناب آقای کاشانی که از اساتید هستند و بسیار از وجود ایشان استفاده می‌کنند و ما هم استفاده می‌کنیم معذرت می‌خواهم، چون ما قول داده بودیم که کم صحبت بکنیم که زیاد مزاحم آقایان نشویم، ولی مثل این‌که باز هم زیاد شد، این زیاد شدن از یک طرف به خاطر این بود که واقعاً من علاقه‌ی شدیدی به دوستانی که الآن در مقابل من هستند پیدا کردم، از همه‌تان التماس دعا دارم، خدای تعالی توفیق داد، واقعاً کار خدایی بود که من امروز این‌جا باشم، وإلّا امروز بنا بود من تهران باشم، یعنی این دست ما نبود، خود این برای من سعادت است و إن‌شاءالله اگر به این تذکری که عرض کردم و همین مطالبی که عرض کردم شماها عمل کنید، چون آیه‌ی قرآن است، مایه سعادت‌تان خواهد بود، مایه‌ی موفقیت شما خواهد بود و إن‌شاءالله امیدواریم هر چه زودتر دست شما به دست حضرت بقیةالله برسد و با ایشان مصافحه و بیعت کنید و تحت فرمان این آقای عزیز، این بزرگ‌مردی که در عالم هستی بعد از ذات مقدس پروردگار و بعد از پیغمبر، شخصی به این ارزش – یعنی این‌ها همه «کلهم نور واحد» هستند- وجود ندارد، إن‌شاءالله دست شما به دست ایشان برسد. حالا چندتا دعا می‌کنم شماها با توجه آمین بگویید.

 

دعای ختم مجلس

«اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»؛ خدایا فرج امام زمان ما را برسان. ما را از یاران خوب آن حضرت قرار بده. خدایا جدیت، پشتکار، استقامت به این دوستان عزیز ما مرحمت بفرما. خدایا قدر راه‌شان را به این‌ها نشان بده. پروردگارا ما را همان‌گونه که خودت در این آیه‌ی شریفه فرموده‌ای قرار بده. پروردگارا امام زمان ما را از ما راضی بفرما. پروردگارا همه‌ی ما را از یاران بسیار خوب حجة بن الحسن قرار بده. خدایا! بزرگان دین، مراجع تقلید، رهبر عزیز در پناه امام زمان حفظ بفرما. پروردگارا به آبروی ولی عصر تو را قسم می‌دهیم چشم‌مان به جمال مقدسش روشن بفرما. ما را تحت تربیت آقای‌مان حجة بن الحسن قرار بده. پروردگارا به آبروی ولی عصر کسانی که در راه تزکیه‌ی نفس خدمت می‌کنند، زحمت می‌کشند، مخصوصاً جناب آقای موسوی در این محل، در پناه امام زمان حفظ بفرما. اجر جزیل به ایشان مرحمت بفرما. «و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین»

 

جهت دانلود صوت و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *