۱۶ ذی القعده ۱۴۲۴ قمری – ۱۹ دی ۱۳۸۲ شمسی – استقامت
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم اللّه الرحمن الرحیم الحمدللّه و الصلوة و السلام علی رسول اللّه و علی آله آل اللّه لاسیما علی بقیةاللّه روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدّائمة علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین. اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم، إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمْ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا، ( فصلت /30)، استقامت در یک کار موضوع بحثِ ما دربارهی مرحلهی استقامت و اینكه انسان در هر كاری كه هر چه مهمتر باشد بیشتر باید استقامت داشته باشد است. ما در عالَم، افرادی كه در یك كار یا در یك جریان استقامت ندارند زیاد دیدهایم، بعضی از مردم هر روز به یك كاری مشغول هستند و هر مدّت زمانی، به عملی و برنامهای مشغولند، اینها را بدانید که هیچگاه موفقیت برای كاری پیدا نمیكنند. اگر انسان بتواند روحیهی استقامت را در خودش ایجاد كند بسیار موفّق خواهد بود و همیشه جزء بهترینهاست. طبعاً استقامت باید در كارها به مناسبت خودش باشد. یك دانشجو وقتی كه به دانشگاه میرود كه بتواند مدركی بگیرد و بعد با آن مدرك زندگیش را ادامه بدهد، برای آنكه یك مدّت در دنیا میخواهد زندگی خوبی داشته باشد، طبعاً با زحماتی كه ممكن است در غربت باشد، ممكن است در فشار باشد، دوران دانشگاه را میگذراند و بعد اگر بخواهد فوق تخصصی یا تخصصی پیدا كند حتّی حاضر است سالها در خارج از مملكتِ خودش به تنهایی و با مرارت زندگی كند و آنچه میخواهد به آن برسد، چرا؟ به خاطر اینكه اهمیت دارد. سواد داشتن، علم داشتن، مدرك داشتن و بالاخره تخصص داشتن در دنیا اهمیت دارد. شاید بیست سال، تمامِ فكر و هوشش برای گرفتن این مدرك است که در دنیا بتواند زندگی دنیاییاش را بگذراند، كار میكند، استقامت دارد، موفق هم میشود. به همین مناسبت كارهای كوچك، همان اندازه كه كار كوچك است، استقامت در آن هم اهمیتّش كمتر است. مثلاً یك كار بسیار بیارزشی را شروع كرده، در وسط كار اگر این كار بیارزش را ترك بكند و استقامت نداشته باشد اگر چه یك صدمهای به روحش میزند و او را یك آدم متلوّنی قرار میدهد كه این خودش ضرریست برای انسان، امّا اهمیت ندارد. با فکر و مشورت و در صورت لزوم استخاره کارهایتان را شروع ودر آن استقامت کنید یك مطلبی اینجا به عنوان اینكه در گوش قرار بدهید و در قلب معتقد باشید و انشاءالله عمل كنید باید به شما تذكّر بدهم، همیشه در هر كاری كه وارد میخواهید بشوید جزئی یا كلّی، اوّل فكر كنید، اگر این كار ارزش شروع کردن دارد آن وقت شروع كنید و به خاطر اینكه به شما نگویند تو آدم پایدار و باثباتی نیستی، یا روح خودت اینطور عادت نكند كه یك آدم پایدار و باثباتی نباشی، آن كار را به هر قیمتی هست ولو اینكه خلاصهاش كنید تمام كنید، ولو كار ارزشی نداشته باشد، میخواست از اوّل فكر كنید. در روایت است كه امام علیهالصلوةوالسلام فرمود: قلب عاقل، یعنی فكر عاقل همیشه قبل از كارش به فعّالیت میافتد.( لسان العاقل وراء قلبه و قلب الاحمق وراء لسانه، نهجالبلاغه ص 1106 حکمت 29) مثلاً قبل از اینكه میخواهم در این مجلس بیایم فكر میكنم رفتن به این مجلس چه ارزشی دارد و بعد قدمها را برمیدارم و به سوی این مجلس میآیم ولی آدم احمق آن كسی است كه اوّل كار میكند و بعد فكر میكند، یعنی بلند میشود میآید در این مجلس، میبیند مجلس بیارزشی بود، یك ساعت وقتش را گذراند و فایدهای نبرد، پشیمان میشود. این مطلب را در ذهنتان، در تمام كارهایتان انشاءالله داشته باشید، فكر كنید. در روایت دیگر امام علیهالصلوةوالسلام میفرماید كه: المؤمن لایسیء و لایعتذر، مومن نه بدی میكند و نه عذرخواهی دارد، چون بدی نكرده، در دنیا به كسی بدی نكرده، از كه میخواهد عذرخواهی بكند؟ و در آخرت هم چون در دنیا گناه نكرده معذرتخواهی ندارد، المومن لایسیء و لایعتذر و المنافق یسیء و یعتذر (قَالَ الإمام الحُسَيْن ( عليه السَّلام ) : ” إيَّاكَ وَ مَا تَعْتَذِرُ مِنْهُ ، فإنَّ المُؤْمِنَ لايُسِيءُ وَ لايَعْتَذرُ ، وَ المُنَافِقُ كُلُ يَومٍ يُسِيءُ وَ يَعْتَذِرُ ” بحارالانوار، ج 78، ص 120) منافق، افرادی كه از باطن كار نمیكنند، اینها معمولاً اینطورند كه اوّل یك كاری میكنند بعد اگر مردم فهمیدند از مردم یا از ذات مقدّس پروردگار كه میشناسد و از قلوب مردم اطلاع دارد، مجبورند كه عذرخواهی كنند. پس بنابراین در هر كاری كه وارد میشوید دارای استقامت باشید، اوّل فكر كنید، خوب بسنجید، اگر فكر خودتان نمیتواند حقیقت مسأله را به شما بفهماند و روشن كند مشورت كنید كه نوبت مشورت میرسد. پیغمبراكرم صلیاللهعلیهواله در این آیهای كه تلاوت میكنم مورد خطاب است: وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ، (آل عمران/159)، ای پیغمبر؛ با مردم، با اصحابت در كارهایت مشاوره كن، مشورت كن، این دستور تعلیمی است . بعد از اینكه مشورت كردید، اگر باز هم كسی جواب درست به شما نداد و میخواهید این كار را هم بكنید، سر دو راهی ماندید. حقیقت استخاره را خوب بفمید، هر جایی نباید استخاره كرد، سر دو راهی ماندید، فكر خودتان به جایی نرسیده، مشاورینتان حقیقت را به شما نتوانستهاند بفهمانند، اینجا جای استخاره است. استخاره یعنی چه؟ استخاره به معنای طلب خیركردن از خداست، استخیر اللّه، یعنی من طلب خوبی میكنم از ذات مقدّس پروردگار، حالا نمیدانم، مشاورینم جواب درستی ندادند، هر چه خودم فكر كردم و انداز و برانداز كردم چیزی نفهمیدم، اینجا چه كار كنم؟ سر دو راهی معطل نشو، یك مسلمان نباید وقتش را به سرگردانی بگذراند، اینجا استخاره كن، استخاره هم یعنی طلب خیر كن، بگو خدایا، اگر مثلاً این دانههای تسبیح، اگر آنچه از كلیدهای زیادِ در جیب من است را همین طور مشت كنم درآورم، اگر طاق بود، یكی بود، خیر من را در عمل به آن كار قرار بده، خیلی ساده، و اگر شرّ است یا اگر دو تا بیرون آمد، آخرش دو تا ماند، شرّ این كار را به من بفهمان، با خدا این طور صحبت كن. دیگر صف بستن برای استخاره آن هم در نزد یك عالم، اینها در زمان ائمه علیهم السلام نبوده است. در مجلس ما علما هستند، اكثرتان افراد بافكر هستید، میتوانید تحقیق كنید، اگر یك مورد پیدا كردید كه یك شخصی خدمت امام صادق علیه السلام رفته باشد بگوید آقا یك استخاره برای من بكنید، اگر پیدا كردید من جایزه به شما میدهم. امام است، این عالم هر چه باشد ، از آن امام باعظمت بالاتر نیست، ارتباطش هم با خدا بیشتر نیست، و استخاره را هر كسی باید خودش بكند،آقا تسبیح داری؟ بله، من یادتان میدهم. سه تا صلوات میفرستید، به شرطی که بعد از آن جریان باشد، من یك آقایی دیدم میگفت من هیچ كاری بیاستخاره نمیكنم، گفتم خیلی اشتباه میكنی، فكرش هم خمود شده بود، روی كار فكر نكرده بود. انسان با فكر كردن فكرش رشد پیدا میكند، این جدول ضربهایی كه در روزنامهها هست چرا حل میكنید؟ برای اینكه میگویید فكرمان باز بشود، حتّی شطرنج كه حرام است اگر برای رشد فكری باشد بعضی از علما گفتهاند كه جایز است. فكر كن، تأمّل كن، قبل از كار بسنج و اگر نشد باز هم خدا به پیغمبراكرم صلیاللهعلیهواله نمیگوید استخاره كن، وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ (آل عمران/159)، وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَینَهُمْ (شوری/38)، امرشان در بینشان به مشورت گذاشته میشود، شُورَى بَینَهُمْ، بعد از مشورت، حالا میخواهید استخاره كنید، تسبیحت را در بیاور، یك مشت از دانههای تسبیح را میگیری، بعد دوتا دوتا كم میكنی، آخرش یا یكی میماند یا دو تا، اگر یكی ماند بكن، به امید پروردگار و استخیراللّه بگو و انجام بده، سر دو راهی معطل نشو. آدمی كه سر دو راهی معطل میشود، فرض كنید یك راننده باشد، آقا چرا نمیروی؟ نمیدانم از كدام طرف بروم، خب بپرس، اینجا جای ایستادن نیست، معطلی برای مسلمان نیست، یا اهل یثرب لامقام لكم، اصلاً برای شما مقامی نیست، یكجا ایستادن نیست. دنیا دار ممرّ است، باید عبور كنید، بروید، استخاره معنایش این است ، استقامت هم معنایش همین است كه هر كجا كه فكرت یك مقداری تو را معطل كرد نگذار معطل بشوی، تو خدا داری، تو تسبیح داری، حالا كه مشاورینت نمیتوانند جواب به تو بدهند، خودت هم فكرت به جایی نمیرسد، اینجا مشاور تو خدا میشود، از خدا میپرسی. حالا در استخارههای مهم مثل استخاره ذاتالرقاع یا استخارهای هست، نماز استخاره، در وسائلالشیعه كه كتابِ فقهی علما و مراجع است یك دستوراتی برای استخاره دادند، آنها یك مقدار برای شماها مشكل است. عجیب است، یكی از این استخارهها اینطور است كه دو ركعت نماز بخوان، سرت را به سجده بگذار ، همانی كه مشورت كردی، همانی كه درباره اش فكر كردی حالا در سجده با خدا صحبت كن و مشورت كن، حتماً دلت به یك طرفی متوجه میشود، این هم یك نوع استخاره است، طلب خیركردن. هر جایی در روایات میگویند كه در هر كاری استخاره كنید، اگرچه ندیدم چنین روایتی، ولی حالا اگر باشد، در هر كاری استخاره كنید یعنی در هر كاری طلب خیر از خدا بكنید. یك جوانی یك وقتی به من گفت یك استخاره كن، من (با خودم) گفتم نمیدانم این حالا همه كارهایش را كرده یا نكرده، استخاره کردم، استخارهاش بد آمد، گفت ای آقا، گفتم یعنی چه؟ می خواستی بگویم خوب است!؟ گفت: ما همه كارهایمان را كردهایم، صحبتهایمان را با دختر كردهایم، مجلسمان را گرفتهایم، مهمانهایمان را دعوت كردهایم، حالا چه كار كنم؟ ببینید، این طوری میشود، چطور شد قبل از اینكه فكر بكنی، قبل از اینكه مشورت بكنی، قبل از اینكه استخاره بكنی حتّی، مهمان دعوت كردی؟ چون همهی كارهایشان را كرده بودند بعد مجبور بودند ازدواج كنند، ، بعدها هر وقتی كه یك مشكلی بهوجود میآمد میگفت روز اول من استخاره كردم بد آمد، بیچاره دختری كه آمده است در خانهی تو، با این گذشت، با این محبّت، تو از بیرون آمدی اوقاتت تلخ بوده، این تحملّت نكرده، استخارهات چون بد بوده، این طوری میشود. در هر کاری بعد فکر و مشورت استقامت کنید تا موفق شوید مسألهی استقامت خیلی اهمیت دارد آقایان، مشهد به اینهایی كه چاههای فاضلاب را خالی میكنند میگویند چاهخو، یک نفر به من نصیحت میكرد میگفت اگر چاهخو هم بودی، استقامت داشته باشی یك روزی رئیس چاهخوها میشوی، باور كنید این طور است. یا نكنید یا ادامه بدهید، این كه فرمودند وسط نماز اگر یادت آمد كه وضو نداری، این نمازت را تمام بكن بعد برو وضو بگیر، بیا نمازت را اعاده كن، وسط ول نكن، لَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ، (محمد/33)، آیهی قران میفرماید كه: اعمالتان را باطل نكنید، چرا؟ این نماز بیوضو چه فایدهای دارد؟ میگویید من چرا ادامه بدهم؟ چون استقامتت از بین میرود، انسان خودش خودش را دیگر قبول ندارد، چون مهم این است كه انسان، خودش خودش را قبول داشته باشد. به یك جوان میگویی تو نمیتوانی این كار را ادامه بدهی، میگوید اگر من را بكشید باز هم ادامه میدهم. ازدواج كردی بگو تا آخرین قطرهی خونم پایش ایستادم. اینکه هر روز یك وضعی بهوجود بیاوری درست نیست. استقامت در كسب و کار داشته باش. متأسفانه اینها را به شما نمیگویند یا نگفتند یا خیال میكنید كه باید این طوری باشد، رفتی وارد یك كاری میشوی، اوّل چرا فكر نكردی؟ میگوید فكر كردم، غالباً اینطور است، چرا مشورت نكردی؟ مشورت هم كردم، مشاورینت باید حسابشده باشند، تو الان از یك معتادی مشورت بكنی، بگویی آقا ما هم معتاد بشویم چه طور است؟ میگوید خیلی خوب است، مشاورت باید عالم باشد، فهمیم باشد، متّقی باشد، حساب كند، حالا فهمیدی این كار اشتباه بوده؟ من خیلی از دوستان گاهی از من یك چیزهایی مشورت میكنند میگویم آقا من وارد نیستم. من فلان كار را بكنم؟ اكثرتان شاید این مشورت را از من كردید، من فلان كار را بكنم؟ میگویم وارد نیستم، میگویید آخر هر چه شما بگویید ما قبول داریم، میگویم من قبول ندارم. آقا من میخواهم بیایم قم زندگی كنم، كنار شما باشم، جواب من این است ؛ من نمیدانم به نفع تو است یا به نفع تو نیست. مشاورت باید واردِ در آن كار باشد، متخصص آن كار باشد. مشورت كردی، خوب، استخاره هم كردی؟ اگر استخاره بكنی، قبلش هم مشورت بكنی، قبلش هم خودتان اقلاً یك روز، میارزد، فكر بكنید، یقین بدانید اقلاً نود درصد كارهایتان درست انجام میشود، من این را كه میگویم نود درصد، احتیاط میكنم، چون ممكن است انسان خسته بشود، و الاّ صد درصد است. اگر اینطوری بودید دارای استقامت هستید. تو كه میگویی فلان ساعت من فلان محل خواهم آمد، بعد در خانه نشستهای صبحانه میخوری و آن ساعت رسیده و هنوز در خانه نشستی، تو بدان كمكم داری صدمه به استقامت خودت میزنی، به زنت میگویی من فلان ساعت گفتهام فلان جا هستم، ترافیك راه را هم باید منظور كنم، راه را هم باید منظور كنم، احتمال اینكه یك وقت پنجر بشوم و امثال اینها را هم باید منظور كنم، نیم ساعت زودتر بروم، یك ربع پشت در خانهی فلانی بایستم بهتر از این است كه یك ربع دیرتر بروم، هم كار او را خراب كنم، هم كار خودم را خراب كنم، هم روحیهی خودم را از بین ببرم، اینطوری باید باشید. یك وقت نگویید حالا اینها موعظه است، من موعظه به شما نمیكنم، موعظه یعنی میگویم اینكاره باشید شما هم میخواهید باشید، میخواهید نباشید. مثل این همه موعظههایی كه در عمرتان شنیدید. نخیر، دستور میدهم، باید از این به بعد این طوری باشید. اگر نبودید، یك مورد از شما ببینم كه خلاف كردید، خوب، كاری من نمیتوانم بكنم جز اینكه به نظرم میآید این فرد بهدرد تزكیهی نفس نمیخورد. به جناب آقای مسعودی همین الان میگفتم خوشبختانه امتحان تهرانیها با اینكه قبلاً اینطور نبود بهتر از جاهای دیگر است، بهخاطر اینكه مدتی است ایشان وقتش را صرفِ همین جلسات فرعی میكند و از ایشان تشكّر كردم. در همین امتحانات عقاید، من الان به شما عرض میكنم، شما آمدهاید اینجا نشستهاید وقت شما را بگیرم، وقت خودم را بگیرم، نشستیم و گفتیم و برخاستیم؟ اگر این باشد من نمیآیم، من قبول ندارم، ولی الحمدللّه، آن چه تا به حال تعهد گرفتیم در سالهای گذشته، همهاش را اكثریتتان عمل كردید، تكتك افراد پیدا میشوند كه به من تعهد میدهند و خلاف میكنند. در مرحلهی استقامت، اوّل فكر كردن در هر كار، دوّم مشورت، سوم استخاره. نمیگویم هر سه كار را بكنید. اگر فكر كردید و درست شد، تمام است. مشورت كردید، یك نفر راهنماییتان كرد، با همان شرایطی كه باید مشورت بكنید و از مشاورتان بپرسید، كار تمام شد. سوّم اگر (كه برای خودِ من شاید باور نكنید شاید ماهی، دو ماه، سه ماه یك دفعه احتیاج به استخاره كردن ندارم، برایم پیش نمیآید، چون یا با فكر درست میشود یا با مشورت، استخاره خیلی كم) نشد آن وقت نوبت به استخاره میرسد. لذا شما در كتاب توضیح المسائل نگاه كنید، همهی مراجع یك سطر دربارهی آداب استخاره، احكام استخاره، استحباب استخاره ننوشتهاند، ما از خودمان در آوردیم. پس باید كوشش كنید اوّل به وعدههایتان وفا كنید، دوم در هر كاری كه میخواهید انجام بدهید و شروع كردید تا آخرش بایستید، انسان كم اتفاق میافتد كه اشتباه كرده باشد، حالا وسط كار بعد از آن مسائل، و مشورت و استخاره و فكر كردن فهمیدید اشتباه كردید، یك طوری تمامش كن، وسط کار ول نكن، در کارهایتان متعهد باشید چیزی كه انسان را خیلی رنج میدهد، یك ساخت و ساز را شما شروع كنید، میبینید گچكار نصف اتاق را گچ كرده، نصفش را ول كرده و رفته، چقدر رنج میبرید؟ یك گچكار دیگری را میآورید میبینید كه او میگوید من روی كار دیگری وارد نمیشوم، خودش بیاید، شما چقدر اذیت میشوید؟ خدا اینطور آدمی را دوست ندارد، یك بنّا، یك كارگر، یك نفری آمده پیش شما مثلاً یك موتور آب را درست كند، حالا من نمیشناسم، یك وقتی فكر نكنید من گچكارهای این مجلس را میشناسم، موتورسازهای این مجلس را میشناسم، همه را میشناسم، نه، همینطوری میگویم، من این دو چیز را كه گفتم اصلاً در شما گچكاری سراغ ندارم، دقّت كنید، این موتور را آورده درست كند، لازم هم دارد، شما رفتید سراغ کار دیگری، چون آن آقا مشتری همیشگیمان است آن را اول انجام دهیم، دربارهی سیدكریم، یك پینهدوزی بود در همین تهران شما، علما میرفتند درب مغازهاش مینشستند كه اگر امامعصر روحیفداه به این مغازه آمد ما هم ببینیم. یكی از علماء نقل میكرد یك روز ایشان رفته و آنجا نشسته، میگوید دیدم یك آقایی آمد، كفشش را داد كه این كفش را مثلاً چه بكنی، ایشان گفت: آقا من دو تا كفش دیگر دارم، این دوتا را باید تمام كنم، بعد نوبت شماست، ایشان گفت بسیار خوب. وقتی كه آقا رفت، به آن عالم گفت ایشان امام زمان بود، اِ، پس چرا از جایت بلند نشدی؟ گفت: از دور اشاره فرمودند بلند نشو، نمیخواهم من را بشناسند. چرا كفش او را اوّل درست نكردی؟ این مهم است، آقا روی نوبت قبول كردند، آن بنده خدا منتظر است كفشش درست بشود، اینطوری باشید، در تمامِ كارهایتان باید باتعهّد باشید، قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ، (مومنون/1)، تا میرسد كه الَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ، (مومنون/9)، اینها همه جزء استقامت است. جدی باشید و قاطعیت داشته باشید اگر یك كسی گفت من مرحلهی استقامت را گذراندهام ولی بدون دلیل و بدون جهت، یكربع دیرتر از موعدی كه شما با او وعده گذاشتید آمد، بدانید بیخود گفته، من هم میفهمم بیخود میگوید. مدّت توبه چهل روز است، میبینیم بعضی بعد از چهار ماه آمده، آقا ما مرحلهی توبهایم! پس اگر به تو مرحلهی استقامت كه یكسال یا دوسال طول میكشد بدهم تو لابد میروی بعد از پانزده سال میآیی، تو بدرد این كار نمیخوری. یا خودت را درست كن یا بهدرد این قافله نمیخوری. جدّی باشید، من چقدر این كلمه را عرض كنم؟ حتی دیدم روی خودكار نوشتند كه فلانی گفته جدّی باشید، یعنی قاطع باشید، قاطعیت در هر كار داشته باشید، شخصی كه قاطعیت ندارد، خودش خودش را قبول ندارد، اگر فكر كردی و یك كاری را صحیح هم میدانی امّا در هر چیزی شل حركت میكنی …. . من میخواهم زود از بعضی مسائل رد بشوم، شما فهمیدید آنچه كه من میخواستم بگویم. میزان استقامت در هر کاری به اندازه ارزش آن کار هر كاری چه جزئی و چه كلی با استقامت ارزش دارد ولی یك مطلب دیگر هست كه انسان باید بسنجد، ببیند كه این كار چقدر ارزش دارد؟ و به همان اندازه استقامت داشته باشد، شما مثلاً فرض كنید دربارهی دنیایتان یك شغلی را انتخاب میكنید، یك تحصیلاتی را انتخاب میكنید، مشغول میشوید، این برای دنیایتان ارزش دارد، بعدها هر ماه چقدر حقوق میگیرید، به مردم رسیدگی میكنید، بسیار خوب، امّا به همین اندازهی دنیا برایتان ارزش باید داشته باشد، یعنی از اوّل دنیا تا صدوبیست سال، دیگر بیشتر از این كه نمیخواهید، انشاءالله آقا ظهور میكنند سیصد سال، حداقل سیصد سال، خیلی خوب، برای همین هم كه شده شما دعا كنید فرج برسد انشاءالله، سیصد سال، خیلی خوب، سیصد سال شما راحت زندگی بكنید، امّا سیصد سال است، سیصد سال در مقابل بینهایت چه هست؟ صفر است، صفر است، دنیا دار ممر است، و الاخرة دارالمقر ( وَمِنْ كَلاَمِ أَمِيرِاَلْمُؤْمِنِينَ : أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّمَا اَلدُّنْيَا دَارُ مَمَرٍّ وَ اَلْآخِرَةُ دَارُ مَقَرٍّ فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّكُمْ لِمَقَرِّكُمْ…، مجموعة ورّام , ج 2 , ص 218 ) آخرت محّل استقرار است. شما روی یك پلی، هر چه هم این پل بلند باشد و طول بكشد، هیچ وقت آنجا خانه نمیسازید، آنجا وسایل تفریحتان را درست نمیكنید، همهاش به فكر این هستید كه از روی این پل رد بشوید، بروید آنطرف زندگی بكنید. هر مقداری كه روحتان برایتان ارزش دارد، هر مقداری كه آخرتتان بعد از این دنیا (همانچه را كه گفته ایم و گفتهاند برایتان) ارزش دارد، باید استقامتتان در دینتان همان اندازه بیشتر ارزش داشته باشد، صفر در مقابل بینهایت. شما بینهایت باید استقامت در دین داشته باشید، اگر نداشته باشید من به شما میگویم خودتان، خودتان را تنبیه كنید و خودتان، خودتان را بیارزش بدانید، و خودتان، خودتان را انسان (بگویم؟) ندانید. انسان ندانید. همه چیزتان باید دینتان باشد، نداشتن خوف و حزن در دنیا و آخرت، نتیجه استقامت در دین است اگر حتّی پزشك خوبی هستی برای خدا كار كن تا به نفع دینت واقع بشود، اگر یك هنرمندِ خوبی هستی برای خدا كار كن تا به نفع دینت و تقویت دینت باشد. روز قیامت میشود، میگویند جناب آقای دكتر، شما در دنیا چه كردید؟ من كلّی مردم را معالجه كردم برای تو ای خدا، خدا هم بگوید قبول كردم، اگر خدا در همین دنیا قبول كند میدانید چقدر ارزش پیدا میكنید؟ یك نمونهی تاریخی برایتان عرض كنم، حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل وقتی بنای خانهی كعبه را گذاشتند، یك خانه سنگی درست كردند كه اگر به بنّاهای الان بدهند (سنگینی سنگها اگر مشكلی هم داشته باشد اهمّیت ندارد) شاید طی چند روز درستش كنند، حالا آنوقت زحمت هم بیشتر كشیده بودید، چقدر زحمت بیشتر كشیده بودید؟ گفت: رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا، (بقره/127)، خدایا قبول كن از ما، خدا هم فرمود كه ما از شما قبول كردیم، قبول كردن همان و تمام انبیاء، تمام اولیاء، حتی علی بن ابیطالب و ائمهی اطهار، حتّی امام عصر در همین ایام و همین زمان، هر سال چند دفعه میروند دورش طواف میكنند، آن را میبوسند ، چرا؟ خدا قبول كرده، خدا اگر تو را قبول كرد… خدای من شاهد است اگر قبول بشوید، اگر قبول بشوید، اگر اعتقاداتتان قبول بشود، اگر همّتتان و استقامتتان قبول بشود، اگر دینتان قبول بشود، اگر اعتقاداتتان قبول بشود بدانید عزیزید، آقایید، اسمتان در كتاب علیبنابیطالب نوشته شده یا نوشته میشود و انشاءالله جزء آنهایی خواهید بود كه… چه بگویم؟ این مردم سنّی و وهابی و این مردم شیعههایی كه میروند برای مكّه و دور خانه كعبه میگردند ارزششان بیشتر است یا ملائكهی مقرّب؟ انسان تا میمیرد میبینی دورت طواف میكنند ، حفت علیهم الملائكه، چه میگویند؟ همین آیهای كه خواندم، إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمْ الْمَلَائِكَةُ، ملائكه بر اینها نازل میشوند، فرود میآیند، دورش طواف میكنند، ملائكهای که عِبَادٌ مُكْرَمُونَ ، كه عبادِ مُكْرَم خدا، عباد مُكرّم خدا هستند، عِبَادٌ مُكْرَمُونَ، لَا یسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ یعْمَلُونَ (انبیاء/26و27)، اگر استقامت داشته باشید، بمانید، باشید، تحت تأثیر حرفهای دیگر واقع نشوید، دینتان را ول نكنید، این عباد مكرم خدا، اینها از طرف خدا، حفت علیهم الملائكة (قَدْ حَفَّتْ بِهِمُ الْمَلاَئِکَةُ، وَ تَنَزَّلَتْ عَلَیْهِمُ السَّکِینَةُ، وَ فُتِحَتْ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ، وَ أُعِدَّتْ لَهُمْ مَقَاعِدُ الْکَرَامَاتِ فِی مَقْعَد اطَّلَعَ اللّهُ عَلَیْهِمْ فِیهِ، فَرَضِیَ سَعْیَهُمْ، وَ حَمِدَ مَقَامَهُمْ….، خطبه 222، نهج البلاغة) أَلَّا تَخَافُوا، نترسید، چقدر عالی است، انسان در زندان اصلاً بزرگ شده، از داخل زندان میآید بیرون، نمیداند كجا برود و چه كار بكند، یك عده استقبالش بكنند، همه هم آدمهای خوب، بگویند نترس، بیا خانهی ما، او بگوید بیا خانهی ما، ولی خدا خودش برایت خانه تعیین كرده، آن وقت باید بگوییم كه مرگ كجایی، به سراغ ما چرا نمیآیی؟ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا، محزون هم نشوید، بشارت میدهیم به تو به بهشت، نَحْنُ أَوْلِیاؤُكُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَفِی الْآخِرَةِ، (فصلت/31)، ما همیشه همراهت هستیم، با تو هستیم و خدای تعالی به تو سلام رسانده، خیلی مهم است! ای كاش اعتقاد میداشتیم، سَلَامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ، (یس/58)، از جانب خدای رحیم، نگفته خدای رحمان، خدای رحیم، یعنی یك مهربانی خاصی به تو دارد، سلام آورده، ببینید چقدر عالی میشود، نزول ملائکه و کمک کردن به کسی که در راه خدا استقامت می کند استقامت، بحثمان دربارهی استقامت است، ملائكه نازل میشوند، حالا من شخصاً معتقدم كه در همین دنیا هم نازل میشوند، بعضی از علما میگویند موقعِ مرگ نازل میشوند، هر كدامش باشد، حالا دنیایش زیاد اهمیت ندارد كه ما اصراری داشته باشیم، ولی خودشان میگویند: نَحْنُ أَوْلِیاؤُكُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا، ما در دنیا طرفدارتان بودیم، توفیقاتتان را زیاد میكردیم، به شما الهام میكردیم، توفیقات همین است، معنای توفیق الهی گاهی توفیق را برایتان شرح دادم، یك كسی مثلاً صبح بلند میشود، هفت هشت تا كار دارد تا ظهر، این هر جا میرود طرفش نیست، میرود مغازه فلانی، كاری دارد، میگویند او بعد از ظهرها میآید، میرود آنجا دكتر میخواسته وسط راه برود، میگویند این دكتر رفته مرخصی مسافرت، حالا هم تا ظهر راه رفته، هیچ چیز هم گیرش نیامده، هیچ كاری هم نكرده، اما یك نفر توفیق دارد، وفق پیدا میكند، توفیق از وفق است، كارها با فكر او وفق پیدا میكند ، اوّل از خانه بیرون میآید آنكه میخواسته چند كورس ماشین بنشیند برود پیش او، تصادفاً اینجا و درب خانه ایستاده، آقا جریان این است، خیلی ممنون، آن یكی، دومی، آن طبیبی كه میخواسته این را معالجه كند، سر وقت آمده، فوراً هم رسیدگی به او كردند تمام شد، میبینید تا دو ساعت همهی كارهایش انجام شده و خسته هم نشده، این معنای توفیق است. یك كاری بكنید كه خدا، ملائكهاش را بفرستد و توفیق شما را زیاد بكند، او خیال میكند كه آن شخص خودش آمده آنجا، درب خانهی شما ایستاده، نه، این را ملكی در دلش الهام كرده، بیا از این راه برو، ما زیاد اتفاق افتاده كه نمیخواستیم از آن راه برویم، جریاناتِ زیادی هست وقت میگذرد و الاّ میگفتم، مثلاً نمیخواستم بروم یا او نمیخواسته،در دلم افتاده از این طرف بروم، از این طرف رفتم كلّی منافع بدست آوردم كه اگر از آن طرف میرفتم هیچ چیزی گیرم نمیآمد. اینها معنای توفیق است، اینها معنای نَحْنُ أَوْلِیاؤُكُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا است، ما در دنیا كمكت میكردیم، كارهایت را روبراه میكردیم، مثال هم همهتان در ذهنهایتان هست، بیتوفیقی و توفیق، كمك ملائكه و كمك نكردن ملائكه را من فكر میكنم با این حرفی كه من الان زدم همهتان در ذهنتان آمد یعنی چه، چون قطعاً برایتان یك چنین پیشامدهایی هم مخالف، هم موافق اتفاق افتاده. خوب، پس استقامت داشته باشید. استقامت اگر داشته باشید ملائكه كمكتان میكنند، من سر ساعت باید فلان جا باشم، باركاللّه، آقا ببخشید. چند تا مهمان محترم آمدند، اذان میگوید، مهمان تو كه مسلمان است، حالا بد است من پیش روی اینها پاشوم نماز بخوانم، پیش خودشان میگویند به ما بیاحترامی كردی، تو به خدا بیاحترامی میكنی اشکالی ندارد؟ خدا میگوید حی علی الصلوة، به اینها بگو آقا من “حی علی الصلوة” كه میگویند باید بشتابم به نماز، باید شتاب كنم، “حی علی الفلاح” كه میگویند اگر رستگاری دنیا و آخرت را میخواهم باید شتاب كنم، اگر بهترین اعمال را میخواهم باید شتاب كنم، به مهمانت هم همین را بگو، هم متنبّه میشود، هم مهمان تو اگر مسلمان نبود که اصلاً اعتنایش نكن، پا شو برو نمازت بخوان، اگر مسلمان است نهایت به تو میگوید عجب آدم مقدسی! خوب بگوید، مگر مقدس بد است، مقدس از پاكی میآید، قُدس از پاكی میآید، آدم پاكی است، خیلی خوب، باشد. پس انشاءالله كوشش كنید اگر میخواهید ملائكه به كمكتان بیایند، اگر میخواهید توفیقاتتان زیاد بشود، اگر میخواهید كه شما را به عنوان مرد، به عنوان زن مسلمان (چون صدای ما را زنها هم میشنوند) بشناسند، اگر میخواهید در قرآن خدا بگوید: رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ، (نور/37)، اگر میخواهید این طور شما را بشناسند ، اگر میخواهی خودت، خودت را قبول داشته باشی، استقامت داشته باشید. امتحان استقامت در کربلا شب عاشورا مردم دو دسته بودند، یك عده قبلاً خودشان را نساخته بودند آمده بودند كربلا، یك عدّه هم خودشان را ساخته بودند آمده بودند كربلا، امتحان عجیبی بود، یك عدّه استقامت نداشتند آمده بودند كربلا، یك عدّه استقامت داشتند آمده بودند كربلا، دیگر بقیه مطالب را شنیدید، اینكه حضرت چراغ را خاموش كرد به خاطر اینكه به خودشان وا بگذارد، به رودربایستی و بعضی از مسائل نباشد، به خودشان وا بگذارد، به سازمان وجودیشان وا بگذارد، به سازمان روحیشان وا بگذارد، تو كه هستی ، او كیست؟ كار خدا هم در دنیا همین است! كار همهی امتحاناتی كه هست، در دانشگاه، در دبستان، در دبیرستان، در هر جایی كه امتحانی برقرار میشود كار همین است، لِیمِیزَ اللَّهُ الْخَبِیثَ مِنْ الطَّیبِ، (انفال/37)، خوبها را از بدها جدا كنند، اینجا مخلوط نباشند، لذا شب عاشورا چراغها را كه خاموش كردند، حضرت هم سرش را پایین انداخته بود كه نگاهش نبیند، در همان تاریكی گاهی ممكن بود اشخاص را بشناسد، سرش را پایین انداخته بود، اگر چه حضرت سیدالشهداء معصوم از جهل است همه را میشناسد، ولی خوب، خودشان اقلاً خودشان را بشناسند، یك عدّه حركت كردند، هزار و چند نفر رفتند، اصحاب حضرت سیدالشهداء بودند، در اینها هفتاد و دو نفر ماندند، بروید، وقتی هم كه چراغها را روشن كردند حضرت به این هفتاد و دو نفر هم گفت شما چرا ماندید؟ دیگر اینجا جای نشان دادن خود و انسان بودن خود و سلامتِ نفس خود و اینكه به امام حسین بگویند كه ما جزء آنهایی هستیم كه امام فرمود: بهتر از اصحاب حسین بن علی در دنیا نیست، ما الان شهدایمان را میگوییم خدایا با آنها محشورشان كن، گفتند ما كجا برویم آقاجان؟ شماها هم انشاءالله به امام زمانتان همین را بگویید؛ كجا برویم؟ درب خانه كه برویم؟ یا بقیةاللّه روز جمعه است، انتظر فیه ظهورك، انتظار ظهورت را داریم، خدا اگر یك میلیون سال به ما عمر بدهد و باید در این یك میلیون سال منتظر تو باشیم كه یك لحظه تو را ببینیم استقامت میكنیم، لذا آنها رفتند، اگر میماندند به درد هم نمیخوردند ، اگر میماندند و جنگ میشد میرفتند طرف لشگر عمرسعد، ولی اینها ماندند، گفتند آقاجان كجا برویم؟ یا بقیةاللّه كجا برویم؟ یا اباعبداللّه كجا برویم؟ اگر هفتاد مرتبه ما را قطعه قطعه كنند، به آتش بسوزانند، باز دو مرتبه با تو هستیم، بهبه، اینجاست كه ملائكه میآیند میگویند: نَحْنُ أَوْلِیاؤُكُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَفِی الْآخِرَةِ، هم در دنیا ولی شما هستیم، كمكتان میكنیم، چند دقیقهای میروید جنگ میكنید و یك فشار مختصری میبینید و بعد در بغل ائمهی اطهار و خاندان عصمت و همنشین با آنها هستید. خدایا همهی ما را از اولیای خودت قرار بده، خدایا استقامت كامل به همهی ما عنایت بفرما، خدایا ما را از آن انسانهایی كه خودشان نمیدانند چهكاره هستند قرارمان نده. نسئلك اللّهم و ندعوك باعظم اسمائك وبمولانا صاحبالزمان یااللّه، یااللّه یااللّه یااللّه یااللّه و یااللّه، یارحمن یارحیم، یاغیاثالمستغیثین، یاارحمالراحمین، عجل لولیك الفرج، عجل لمولانا الفرج، خدایا چشمهای ما را به جمالش روشن بفرما، خدایا لیاقتِ همنشینی با آن حضرت را به ما مرحمت بفرما، خدایا استقامت در دینمان را به ما عنایت بفرما، پروردگارا همهی ما از بهترین اصحاب امامزمان قرار بده، قلب مقدّسش را از ما راضی بفرما، خدایا امواتمان، شهدایمان غریق رحمت بفرما، امام راحلمان غریق رحمت بفرما، خدایا به آبروی خاندان عصمت و طهارت تو را قسم میدهیم این جمع را در راه تزكیهی نفس بیش از پیش موفق بفرما، مریضهای اسلام، مریض منظور، مریضه منظوره الساعه لباس عافیت بپوشان، امواتمان غریق رحمت بفرما، و عجل فی فرج مولانا.
جهت دانلود صوت و یا پخش آنلاین کلیک کنید
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.