۱۰ جمادی الاول ۱۴۱۱ قمری – ۸ آذر ۱۳۶۹ شمسی – توکل به خدا، شفاعت
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم. الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين. سيدنا و نبينا ابو القاسم محمد. (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم) و علي آله الطيبين الطاهرين لا سیما علي سيدنا و مولانا حجة ابن الحسن روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء. و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.
خداي تعالي خطاب به همة مردم ميفرمايد اعبدوا الله. خدا را عبادت كنيد. آن خدايي كه جعل لكم الارض فراشا. يك مقدار دربارة اين جمله سخن گفتم. و السماء بنائا. آسمان را هم خلق فرموده و انزل من السماء مائا. خداي تعالي از آسمان آب فرستاده است. البته معناي سماء در لغت به معناي جهت بالاست. اگر ميگن آسمانهاي هفتگانه يك معنا دارد. وقتي كه ميگويند از آسمان باران آمد، يعني از جهت بالا باران آمد. و انزل من السماء مائا. خدا از آسمان باران نازل كرد. مسئلة باران خيلي عجيبه. يك جمله امام صادق به مفضل بن عمره ظاهرا، ميفرمايد كهاي مفضل اگر خداي تعالي يك دفعه، گاهي بارانهايي ديديد كه خيلي سيل آساست. يك دفعه همة آبها را ميريخت، زندگي را بهم ميريخت. نرم نرم، دانه دانه، هر چه نرمتر باران بياد مفيدتره. اين باران ميآد ليخرج براي اينكه از زمين خارج كند درخت و گياه و اينها را و ميوه به شما بدهد. كه ميوه رزق شماست. البته انسان يكي از مسائلي كه دربارهاش است اين است كه انسان جزء حيوانات گياهخواره نه جزء حيوانات گوشتخوار. اين يك بحثي است. در يك جلسهاي گفتند دانشمندان غذاشناس جمع بودند كه اين بحث مطرح شد آيا انسان جزء حيوانات گياهخواره يا جزء حيوانات گوشتخوار. آخه چون حيوانات دسته بندي شدند، يك دستهاشون گياهخوارند، يك دستهاشون گوشتخوارند، درنده هستند. هنوز انسان متوجه نشده كه گياهخواره يا گوشتخوار. در آن جلسه گفتند كه، يك عده گفتند گياهخواره، يك عده گفتند گوشتخواره و آنچه كه بنظر ميرسه، انسان جزء حيوانات گياهخواره. نه از جهت دندان نيش و بعضي از مسائل. نه. بطور كلي الان من يك جملهاي را براتون ميگم ثابت ميكنم كه انسان جزء حيوانات گياهخواره. بايد از ميوهها، از گياهها، از حبوبات استفاده كنه و هر چه كه از ويتامينها و مسائل ديگر ميخواد، از همان گياه و ميوه اگر ميتواند استفاده كند.
حيوانات گياهخوار و حيوانات گوشتخوار مستقيما، يعني آن حيواني گياهخواره كه مستقيما گياه را بخوره. بدون هيچ علاجي. و آن حيواني گوشتخواره كه مستقيما گوشت را بخوره بدون هيچ علاجي. ما طبعمون، يعني بهترين چيزها طبعه، فطرت انسانه. طبعمون، فطرتمون به ما اجازه نميدهد كه گوشت را مستقيما بخوريم. بايد حتما علاجي بهش بكنيم. در ميان ديگ بيندازيم، بجوشونيم، كبابش كنيم. بهرحال گوشت خام را هيچ طبعي قبول نميكنه مستقيما بخوره. شايد هم نتوانه بخوره. ولي گياهها را چرا. گياهان را انسان مستقيما، اكثرش را ميتوانه بخوره. ميوه جات، سبزيجات، اينها را مستقيم ميتونه، بدون هيچ علاجي. ولي گوشت را ماها بدون علاجي نميتونيم بخوريم. يعني حتما بايد باصطلاح آمادهاش كنيم، پختهاش كنيم، بهرحال نمكي بهش بزنيم، حبوبات بهش اضافه كنيم. اينطوريه.
بنابراين انسان جزء حيوانات گياهخواره در مرحلة اول. گاهي هم خوب گوشت ميخوره و شايد روي طبع ثانوي گوشتخوار هم شده باشد و خيلي هم مذمت شده در روايات از گوشت خوردن زياد. حتي در يك روايت داره كه شكمهايتون را مقبرة حيوانات قرار نديد. شكمتون را محل دفن حيوانات قرار نديد. در روايات زيادي هست كه كسي كه دائما گوشت ميخوره، قسي القلب ميشه. لذا و اينهم بهتون عرض كنم. شايد در ميان ممالك دنيا، ايران از همه بيشتر گوشت ميخورند. چون در هر غذايي كه گوشت نباشه، مثل اينه كه غذا نخورده. و اخيرا هم بيشتر. يعني ما سابقا يادمونه كه اينقدر گوشت در خانهها مصرف نميشد. قساوت قلب ميآره و بهرحال شايد ضررهاي طبي هم داشته باشه كه من از تخصصم به قول آقايون نيست و بخوام نقل قول براتون بكنم، شايد شماها خودتون بيشتر از من اطلاع داشته باشيد. شايد يك مقداري و يك قسمتي كه اطبا امروز ميگن كه روغن حيواني خوردن براي انسان خيلي ضرر داره و اگر هم روغن ميخوايد بخوريد، روغن گياهي و نباتي بخوريد؛ شايد علتش اين باشه. و اين به تجربه ثابت شده كه اين روغنهاي مخصوصا روغن گوشت، ضرر زيادي براي انسان داره كه از اين مسئله نميخوام زياد بحث كنم. به جهت اينكه مجلسمون بحمد الله يك روحانيتي و يك معنويتي بخاطر نام مقدس فاطمة زهرا درش پيدا شده، و فقط به خاطر اين آية شريفه، و اخرج من الثمرات رزقا لكم. از زمين خداي تعالي بعد از ريزش باران، درخت و گياه و اينگونه مسائل و اينگونه چيزها را بيرون آورد براي اينكه ثمراتي براي شما بيارند و اينها رزق براي شما باشند، روزي براي شما باشند. و لا تجعلوا، فلا تجعلوا للله اندادا. جملة قابل توجه اينه كه خداي تعالي ميفرمايد كه پس بنابراين براي خدا نبد، شريك، قرار ندهيد. و لا تجعلوا لله اندادا. هيچ چيز را انسان شريك خدا قرار نده. و انتم تعلمون. يك وقت هست يك عده هستند جاهلند، نادانند، نميفهمند، خوابند، يا مرده هستند. اينها براي خدا شريك قرار ميدن. در تفسير اين كلمه كه و لا تجعلوا لله اندادا، روايات عجيبي هست و در تفسير آياتي كه دربارة شرك و شريك قرار دادن براي خدا عجيب رواياتيست كه اكثر ما طبق آن روايات مشركيم. و خيلي كارمون زاره باصطلاح. ما خداپرست واقعي نيستيم. بلكه عملا ميشه گفت كه خدا را قبول نداريم. خدا در زندگي ما زياد مطرح نيست. خداي تعالي در كارهاي ما زياد دخالت نداره. و لا تجعلوا لله اندادا و انتم تعلمون. شما كه خدا را قبول داريد، شما كه معتقديد همة چيزها در اختيار خداست، چرا مشركيد؟ در ذيل آية شريفة و ما يؤمن اكثرهم بالله الا و هم مشركون، اين روايت را من شايد مكرر در اينجا خوندم، باز هم عرض ميكنم. چون همة حرفها را بالاخره شنيديد و هر چه ما در منبر ميگيم، جنبة تذكر داره. فذكر ان الذكرا تنفع للمؤمنين. از امام صادق صلواة الله عليه تفسير اين آية شريفه سؤال ميشود كه منظور از اين آيه چيه؟ و ما يؤمن اكثرهم اشارة اكثرهم هم به مردم مسلمانه. اينها ايمان به خدا نياوردند بيشترشون و بلكه اينها مشركند. حضرت ميفرمايد همينكه تو معتقد باشي يا بگي يا اينجوري فكر كني بهرحال كه اگر فلان طبيب نبود من مرده بودم، خدا پدرش را بيامرزه. اين طبيب خوبي است اگر نبود من مرده بودم. من از اين مرض نجات پيدا نميكردم. اگر فلان دوستم به دادم نميرسيد در وقتي كه من ورشكست شده بودم، اگر او به داد من نميرسيد من بيچاره بودم. اگر مثلا فرض كنيد فلان وسيله را من نميداشتم، موفقيت نداشتم و امثال اينها. حضرت صادق صريحا ميفرمايد اگر كسي اينطور حرف بزنه و اينجور فكر بكنه، مشركه. مشركه. راوي ميگه من به حضرت عرض كردم ظن فهلكنا، پس همهامون هلاكيم. چون همهامون همينجوريم، همهامون. شما را به خدا اول كه مرض را در خودتون احساس ميكنيد، ذهنتون زودتر به طبيب متوجه ميشه يا به خدا؟ كدوم يكيش؟ وقتي كه كم پول ميشيد ذهنتون بيشتر به دوستان پولدارتون متوجه ميشه يا به خدا؟ من فكر ميكنم كه زودتر اكثرمون حالا اگر همهامون نباشيم، اكثرمون ذهنمون به طبيب و دوست پولدارمون متوجه ميشه. آن شخص ميگه كه من دوستي داشتم. اين فرماندار مدينه شده بود. خيلي خوشحال شدم كه الحمد لله فرماندار اين شهر رفيق صميمي قديمي خود ماست. لباس نوئي پوشيدم و يك گرفتاري هم داشتم، و مثل وقتي كه انسان ميخواد پيش فرماندار بره ديگه، همانطور. لباسهاي خوبم را پوشيدم و خودم را مرتب كردم و سر و صورتم را آنجوري كه ميدونم اون رفيقم كه حالا فرمانداره، دوست داره؛ ترتيب دادم و داشتم ميرفتم. فرزند امام سجاد عليه الصلاة و السلام، ايشان را توي راه ديدم. ايشان به من گفت كه كجا ميري؟ گفتم كه اين آقاي فرماندار اين شهر حالا رفيق ماست. ميريم يك ملاقاتي بكنيم. ضمنا يك گرفتاري هم داريم بهش بگيم. فرمود من از پدرم، پدرم از پدرش، يعني امام حسين، امام حسين عليه الصلاة و السلام فرمود از پدرم علي بن ابيطالب، علي بن ابيطالب از رسول اكرم و رسول اكرم از جبرئيل، جبرئيل از خدا كه خدا فرموده، به عزتي و جلالي، به عزت و جلالم قسم، لاقطعن امل كل مؤمل غيري باليأس. حتما و حتما قطع ميكنم اميد هر اميدواري را به غير از من، من قطع ميكنم، به نوميدي مبتلاش ميكنم، اگر دوستش داشته باشم. و لاثلبنه ثوبا المذلت في الخلق. و ذليلش ميكنم توي مردم. تو مرا داري ميري در خانة او؟! تو با من در ارتباطي ميري از او كمك ميخواي؟! ميگه اين فرزند امام سجاد آنچنان اين مطالب را جدي گفت كه من برگشتم و كار من را همان روز خدا درست كرد.
ماها ذهنمون اصلا بطور كلي و فكرمون هنوز به خدا ايمان نياورده. و لا تجعلوا لله اندادا و انتم تعلمون. براي خدا شرك قرار نديد، تا كي ميخوايد اينجور بيچاره باشيد؟ تا كي ميخوايد در خواب غفلت باشيد؟ به زبان، چقدر انسان پسته كه به زبان يك چيزي را بگه ولي در عمل اين كار را نكنه. ما به زبان ميگيم خدا. به زبان ميگيم كه فاطمة زهرا سلام الله عليها. شما ببينيد شبها متعلق به فاطمة زهراست. من اين شبها بايد اين حرفها را بزنم. فاطمة زهرا سلام الله عليها وقتي كه اين جرياني را كه نقل كردند دربارة ميرزاي قمي و حضرت معصومه، حضرت معصومه يك امامزاده است. وقتي كه ميفرمايد شفاعت مردم قم مربوط به ميرزاي قمي است و ما بايد تمام مردم دنيا را شفاعت كنيم، ببينيد حضرت زهرا سلام الله عليها چه ميكنه. و شفاعت هم تنها نجات از جهنم نيست. شفاعت همينجا، همين الان من يك عمر گناه كردم، يك عمر معصيت كردم، در رحمت خدا هم به روي همه بازه. شما شنيديد كه گفتند خالد بن وليد لعنة الله عليه، حضرت دربارة معصيتهاي خالد بن وليد حتي فرمودند اگر توبه كني در رحمت خدا به روت بازه. امام سجاد نشسته، زينب كبري هم نشسته، يزيد هم حالا فهميده كه اشتباه كرده، آنهم نه از نظر اعتقاد به پروردگار. اشتباه سياسي كرد. اين سياستمدارها گاهي كه اشتباه ميكنند، اشتباه سياسي ميكنند نه اشتباه واقعي. اشتباه سياسي كرده كه امام حسين را كشته. حالا ميگه آيا من ميتونم توبه كنم؟ حضرت سجاد صلواة الله عليه بهش نميفرمايند كه نه حالا ديگه توبة تو قبول نيست. ميفرمايد نماز غفيله بخون. كه حضرت زينب كبري سؤال ميكنه كه آيا راه توبه را به اين نشان ميديد، خدا مگر او را ميبخشه؟ حضرت ميفرمايد توفيق خواندن نماز غفيله را پيدا نميكنه. لا تيأسوا من روح الله. انه من ييأس من روح الله، لا ييأسوا من روح الله الا القوم الفاسقين.
خود حميد بن قحتبه كه والي خراسان بود در زمان هارون الرشيد. آن شخص ميگه روز ماه رمضان وارد بر او شدم. ديدم داره روزه ميخوره. گفتم انشاء الله امير مريضند كه روزه ميخورند. گفت نه مريض نيستم. مسافر هم كه نيستم. چرا روزه ميخوريد؟ گفت من يك كاري كردم كه يقين دارم خدا مرا به جهنم ميبره و ديگه مرا توي بهشت نخواهد برد و لذا دليلي نداره مني كه ميخوام برم توي جهنم، چرا روزه بگيرم. چيكار كردي؟ گفت يك شب نشسته بودم. هارون الرشيد غلامش را فرستاد. قطعا اين قضيه را ولو خيلي دور، شنيديد. اجمالا عرض ميكنم. غلامش را فرستاد و مرا خواست. سه مرتبه در يك شب اين خواستن تكرار شد. دفعة سوم من گفتم در راه امير حاضرم جانم و مالم و دينم را بدم. او هم به من گفت اين شمشير را ميگيري با اين غلام ميروي در اين زندان هر چه به تو دستور داد عمل ميكني. من شب آمدم. در يك اطاق را باز كرد سي نفر بچة خردسال، در زير سن ده سال، اينها فرزندان فاطمة زهرا توي اين اطاق ريخته شده بودند. اين غلام به من گفت كه سر اينها را قطع ميكني و ميريزي در اين چاه. من هم اين كار را كردم. در اطاق دوم را باز كرد. ديدم بيست نفر جوان، اينها همه فرزندان فاطمة زهرا، گفت سر اينها را هم ميبري ميريزي در اين چاه. من اين كار را كردم. در اطاق سوم را باز كرد. بيست نفر پيرمرد در آن نيمه شب، مشغول عبادت و گريه در خانة پروردگار، حالي داشتند. غلام به من گفت سر اينها را هم ميزني و اينها را ميكشي و ميريزي در ميان اين چاه. اين كار را هم كردم و نوزده نفر را كشته بودم، نفر آخر پيرمردي بود. آثار سجده در پيشانيش بود. اشك از چشمش از ترس خدا ميريخت. نگاهي به من كرد. گفت چگونه ميخواهي روز قيامت جواب فاطمة زهرا را بدهي و حال آنكه شصت نفر از اولادش را در يك شب كشتي و در ميان چاه ريختي؟! من يك چنين جنايتي را كردم. دستم آمد بلرزه كه اين را نكشم، ديدم همان غلام به من نهيب زد. گفت كه تو در حضور امير گفتي كه من دينم را در راه تو دادم. او ميگه او را بكش. من كشتم، انداختم در چاه. و لذا مأيوسم از اينكه خدا من را از رحمت خودش برخوردار كنه. اين جمله منظورم بود كه وقتي كه اين خبر را به علي بن موسي الرضا دادند، حضرت فرمود گناه او در يأس از رحمت خدا بالاتر از آن گناهي است كه آن شب انجام داده و شصت نفر را كشته و در ميان چاه انداخته. به هيچ وجه نبايد انسان از رحمت خدا مأيوس باشه. خداي به اين مهرباني كه هميشه و در همة حالات با ما هست، آنوقت اين قلب ما كه مملو از شيطانه، يعني تمام حكومت دل ما در اختيار شيطانه. اين همه جا ميره جز خدا. متوجه همه چيز هست اينطور. و لا تجعلوا لله اندادا.
آن راوي ميگه از امام صادق پرسيدم آقا ما چيكار كنيم؟ چي بگيم؟ فرمود بگيد كه خدا اگر فلان طبيب را آگاهش از مرض من نميكرد و بدست او اين دارو به من داده نميشد و طبيب را به تعبير ما وسيله قرار بديد، وسيلة خدا باشد همة چيزها، اگر اينطوري نبود من مرده بودم. اينجور. و لا تجعلوا لله اندادا. نگيد كهاي آقا اين حرفها، خدا انشاء الله آنهائي كه سد راه پروردگار ميشوند، اينها را يا هدايت كنه يا ريشه كنشون كنه كه تبليغ ميكنند كه آقا! اين وسايل روز، اين مسائل اينها حتما بايد بكار گرفته بشه. خوب به كار گرفته بشه. كسي نگفت كه اينها به كار گرفته نشه. دارو را خدا خلق كرده، طبيب را خودش را خدا خلق كرده، مغزش را خدا خلق كرده، حتي آن وقتي كه داره فكر ميكنه روي شما كه شما چه مرض داريد، آنجا هم خدا اگر او را متوجه مرض واقعي شما بكنه، درست تشخيص ميده و درست معالجهاتون ميكنه. و اگر نه اشتباه ميكنه. صدها اشتباه از اطبا ديده شده كه اينها، مريض يك مرض ديگهاي داشته، او يك جور ديگهاي معالجه كرده و بدتر شده كه بهتر نشده. البته اينها همه وسايلند. وسيلة خدا هستند.
بيائيم ما ذهنمون را امشب، شب ايام فاطميه ديگه نزديك ميشه وفات فاطمة زهرا. شايد امشب و فردا شب و پس فردا شب كه انشاء الله اين سه شب در اينجا مجالسي هست، شايد همين شبها باشد فاطمة زهرا. بخاطر فاطمة زهرا بيائيم ما موحد بشيم، خدا را قبول كنيم. خدا را توي زندگيمون قرار بديم. به جان فاطمه سلام الله عليها، ايني كه قسم ميخورم، دو چيز لازمه كه هر وقت انسان گرفتاري پيدا كرد به فاطمة زهرا متوسل بشه هر گرفتاري را نجات بده. دو چيز لازمه. يكي اعتقاد. اعتقاد كامل. يك طبيبي از فرانسه تخصص گرفته، آنجا هم نوبت ميگرفتند براي قلب مثلا و اين در شش ماه ديگه كه مريض قلبي شايد تا شش ماه ديگه، چون پنجاه درصدشون ميميرند بعد نوبتشون ميشه، ايشان آمده در مشهد، ميهمان شما شده. شما هم خداي نكرده قلبتون مريضه. خيلي خوب. ديگه از اين بهتر نميشه. من چند شب قبل يك طبيبي از آمريكا آمده بود مهمان ما بود. اين متخصص خدمتتون عرض شود كه اعصاب بود. شيطان ميآمد توي ذهن من، بچههاي من هستند ميدونند؛ البته اين تيكهاش را نميدونند آن عمل مرا ميدونند. شيطان آمده بود توي ذهن من. گاهي كه منبر ميري خسته ميشي شايد مربوط به اعصاب باشه. من همينجور توي فكر بودم، آدمي كه استاده، كرسي داره در دانشگاه آمريكا. مهمان آية الله گلپايگاني بوده، ايشان هم تلفن زدند به من و به مشهد توي خونة ما وارد شده. يك روز هم در كانون آمد و صحبت كرد، وسط هفته بود؛ بگو. هي شيطان ميآمد. من ترديد داشتم كه بگم يا نگم. استخاره كردم بد آمد نگفتم. حالا شماها ميگيد كه تو عجب، اين ديگه گيرت نميآد. نه. به جان فاطمة زهرا اعتقادم اينه كه ما بالاترش را داريم و اون علي بن موسي الرضا عليه الصلاة و السلامه. آخه شما ميگيد كه چطور؟ چطور نداره. چطور. تجربه بكنيد. حضرت رسول اكرم. يا بيائيد من يك نبات داغي بهتون بدم ضعفتون رفع بشه، قلبتون نميدونم فشارتون بالا پائين، اين حرفها نيست. ميگه اني اعيذك بالله يا ابتا من الضعف. معناي توحيد اينه. بخدا قسم همة حرفهاي فاطمة زهرا همهاش همينطوري كه گفتم، مثل جواهر بايد انسان توجه كنه، ميگه، ببينيد حديثي هست كه اكثرا خوندند، شنيديد. و حديثي است بسيار معتبر، اهل سنت هم نقل كردند و بقدري شريفه در آخر اين حديث ميگه و الذي بعث بالحق نبيا و اصطفاني بالرسالة نجيا ما ذكر خبرنا هذا في محفل من محافل اهل الارض و فيه جمع من شيعتنا و محبينا الا فرفع الله كربه و لا صاحب حاجة الا اقض الله حاجته و تا آخر. اينجور حديثي را مهم. اين در اين حديث، همون در اولش، روي عن فاطمة الزهرا سلام الله عليها. انها قال دخل علي ابي رسول الله بعض الايام فقال لي. ببينيد همان اول حديث، فقال لي يا فاطمة اني لاجد في بدني ضعفا. من در خودم يك ضعفي مييابم، احساس ميكنم. فقلت اعيذك بالله، ماها باشيم. ميگيم عجب بچة بي محبته، نميگه من برم يك نبات داغ بيارم، اينجا يك قطرة تقويتي هست، من برات بيارم. من برم طبيب بيارم. ميگه كه من تو را به خدا پناه ميدم، چون خرجي نداره به خدا پناه ميدم از ضعف. نخير. طبق صدها آية قرآن و صدها روايت. بايد پناه بديد اول مريضتون را به خدا. بسپاريدش دست خدا. البته وظايف انساني هم داره انسان. اينها هنره، صنعته، تشخيص ميدهند. طبيب ميآد. باز خودمون را گول نزنيم. نه طبيب لازمه. به دست و بال طبيب بيفتيم، آقاجون اين را معالجهاش كن، شفاش بده، شفاي اين دست توست. نه. نخير. نخير. هيچيش دست او نيست. شفاي او دست خداست.
حضرت زهرا سلام الله عليها ميگه كه پدرم دراز كشيد. فقال ايتوني بالكساء اليماني و قصيدي آن كساء يماني را بيار روي من بكش. من يك خورده استراحت كنم. خوب. استراحت كن. ميگه فسرت انظر اليه. شفا را بايد اينجوري خواست. ميگه برگشتم نگاه كردم به پدرم، پيغمبر اكرم و اذا وجهه يتلألأ صورتش، همين آدمي كه ضعف داشتها، و حضرت زهرا او را پناه داده به خدا، يك وقت ديدم صورتش مثل ماه شب چهارده ميدرخشه. ديگه صحبت از ضعف در كار نيست. امام حسن آمد، امام حسين آمد، علي بن ابيطالب آمد، همة اينها را در بغل گرفت. آدمي كه ضعف داشته باشه و مريض باشه، حوصلة اين كارها را نداره. معلومه خوب شد. اينها را براي چي براي ما ميگن؟ چرا ميگن اين روايت را توي مجالستون بخوانيد؟ براي اينكه راه را به ما نشان بدهند. خط را به ما بنمايانند. بگن كه راه زندگي چي هست. ما بايد چه جور زندگي بكنيم.
يك نفر در همين سفرم در تهران، من ديدم توي دلم اينجوري به نظرم ميآد كه با اين شخص يك چند ساعتي حرف بزنم. با هم نشستيم، يك جائي رفتيم. اين شخص، بعد به من گفتند كه نه اهل نماز بود نه اهل عبادت نه اهل توسل. هيچي هيچي. تا نشست توي ماشين ما، من با ماشين بودم. شروع كرد از اينكه توي اين نمايشگاههاي تهران، ماشينهاي خوبي هست، همهاش دربارة ماديات و دنيا. كه واقعا با آدمهاي اهل دنيا اين را بهتون توصيه ميكنم، ننشينيد. دلتون كدر ميشه. گفتم ميخواي همة اينها را داشته باشي؟ گفت اي آقا با اين حقوق كارمندي كه نميشه كه انسان همة اينها را داشته باشه. ماهي گفت يازده هزار تومان به من حقوق ميدهند. ما همين زندگيمون را به زحمت ميچرخانيم. گفتم خانمت هم كه شنيدم كارمنده. گفت خوب اونهم تازه ماهي پنج هزار تومان ميگيره مجموعا اينقدر. حساب كرد راست هم ميگفت. دخل و خرجش، چرتكه انداخت برامون. كاملا ديديم كه… گفتم من يك راهي بلدم تو گوش نميدي. ميدونم اما دلم ميخواد گوش بدي. يك رمزي، اجمالا يك چيزهايي شنيده بود دورادور از كتابهاي ما، آخه بعضي كتابهاي مخصوصا عالم عجيب ارواح را كه ميخونند خيال ميكنند من يك آدم احضار ارواح كننده ارواح نميدونم، يك آدم عجيب و غريبي هستم. نه. ما اينها يك چيزهايي است كه به ذهنمون آمده از روايات و آيات نوشتيم. اينجوري هم توي فكرش آمده بود. به من گفت كه، گفتم خوب پختهاش كردم. گفتم يك رمزي براي اينكه همة اينها را داشته باشي، هميشه سالم باشي، هميشه كارات روبراه باشه، به شما هم ميگم، خدا ميدونه، حاضرم شب جمعه است، واقعا قول بدم كه اگر عمل بكنيد و قبول بكنيد حرف مرا، باور كنيد حرف مرا، همة هر چي بخواي بهت بدهند. خونه، زندگي، پول، رفيق خوب، هر چي، سلامتي، هر چي. بخواي بهت بدهند. به خدا قسم، به جان فاطمة زهرا قسم ايني كه ميگم روي عقيده ميگم. اگر شماها هم قبول كنيد به شماها هم ميگم. به او هم گفتم. او البته با مقدماتي عرض كردم، يك ساعت و نيمي دو ساعت، در مأموريت مانندي پيدا شده بود كه من اين حرفها را به او بزنم كه خوب هم آمادهاش كردم به اينكه شماها الحمدلله پاي منبرها و مجالس بزرگ شديد، دلتون سنگتر از اين حرفهاست كه اين حرفهاي مرا باور كنيد. نميخوام بگم خداي نكرده دل شما سنگه، باصطلاح اين حرفها براتون عادي شده. خود اينها يك خوردهاي چيز ميآره براي انسان. گفتم گفتم گفتم. گفت چيه؟ گفتم توكل كن بر خدا، خدا را وكيل خودت قرار بده. تمام آنچه كه ميخواي انجام بدي بگو خدايا اول تو بعد من. نه اول من بعد تو. اول تو بعد من. آقا اين حرفها را من، همين حرفها را، همين حرفها را منتهي مشروح، وقتي بهش گفتم اشك ريخت. گفت كه من تابحال خواب بودم و اشتباه ميكردم. اول تو بعد من. ميخواي از در بريد بيرون، خدايا تو اگر مرا سالم به خونه نرسوني، صد تا خطر توي راه هست. پس اول تو بعد فعاليت من. و من يتوكل علي الله فهو حسبه. كسي كه توكل به خدا بكنه، او كافيشه. بعد براش قضيهاي گفتم. گفتم ببين اين كسبه را، اين بازاريها، چون يك خوردهاي مذمت از بازاريها ميكرد؛ ميگفت اين بازاريها همة ثروت مردم را چپاول كردند. گفتم اينجور نگو. من فكر ميكنم كه رمز موفقيت بازاري نسبت به كارمند، چون توي مجلسمون كارمند هم زياد داريم، ببخشيد. اين است كه بازاري اگر متدين باشه، هردوشون، اگر توكل به خدا داشته باشند؛ زمينهاش براي توكل به خدا بيشتره تا يك كارمند. اين بازاري وقتي كه ميره در مغازه را باز ميكنه، حالا اگر متوجه باشه ميگه خدايا توكل بر تو. منتظره ملكي را خدا برسونه اين جنسهاي مختلفش را بخره. اما يك كارمند ميگه كه نه ديگه توكل به خدا يعني چي؟ ما ماهي اينقدر حقوق داريم، بايد زندگيمون را با همين تأمين كنيم. اين را با اين سازش ميده، خوب طبعا يك خورده كمتره، زيادتره، هر چي هست، ديگه آنقدرها تفاوت با زندگيش نداره. ديگه توكل بر خدا براي معاشش، حتي به فكر بازنشتگيش هم هست. بعله وقتي ما بازنشسته شديم يك چيزي به ما ميدهند. و اينه علتش.
اين فرزند امام سجاد ميفرمايد به خدا قسم، ميفرمايد خدا گفته كه به عزت و جلالم قسم كه قطع ميكنم اميد هر اميد دارندهاي را به غير خودم با يأس. شما را ميدونه، اينطرف آنطرف. من يك وقتي خودم يك نيازي داشتم. شش نفر به ذهنم آمد كه اگر من از اينها تقاضا كنم پول به قرضم ميدهند. شش نفر. خوب يكي از اينها را اول ميريم، بعد او، بعد او، بعد او. يك دفعه ناراحت شدم. رفتم توي حضرت رضا صلواة الله عليه. به حضرت عرض كردم آقا شما پول به من ندادي تا من شيش تا خدا براي خودم درست كردم. به جان شما همينجور. گفتم پول بده تا اين خداها را ما بيرونشون كنيم و جلوي حضرت قسم خوردم كه اگر من از گرسنگي بميرم، از اين شش نفري كه الان توي ذهنم آمده پول قرض نميكنم. تا اين را گفتم، ديگه فكرم راحت شد چون قسم خورده بودم. كس ديگري هم نبود. آمدم از حرم بيرون. يك نفر رسيد به من گفت كه آقا من مدتيست به دنبال شما ميگردم. خدا ميدونه شما كجا هستيد؟ گفتم چطور. گفتش كه من يك مبلغ پولي هست كه مدتي كاري بهش ندارم. مدتي امانت دست شما باشه، كس ديگري را، گفتم حق تصرف دارم؟ گفت بعله. با حق تصرف.
ما در خانه، يعني سوراخ دعا را گم كرديم. و لا تجعلوا لله اندادا و انتم تعلمون. به خدا قسم من نميخوام زياد راجع به بعضي از مسائل صحبتهاي بكنم. شايد يه مسائلي بوجود بياره. ولي اگر انسان دقيقا بره در خانة خدا، واقعا توكل به پروردگار بكنه، واقعا امام زمان را يد الله بداند و فاطمة زهرا را يد الله بداند و هر چه ميخواد از اين در بخواد، ببينيد همين آيات اولش ميفرمايد كه يا ايها الناس اعبدوا ربكم. عبادت كنيد خدايتون را. اگر انسان بندة خداست، در خانة كس ديگه نبايد بره. اعبدوا ربكم الذي خلقكم و الذين من قبلكم. شما را خلق كرده و قبل از شما را خلق كرده و بعد ميفرمايد الذي جعل لكم الارض فراشا و السماء بنائا و انزل من السماء مائا، ماها اگر اعتقادمون به خدا خوب باشه، در همين اوائلي بود كه اين روش و اين برنامة تفسيري را من شروع كرده بودم، دربارة خواص سورة حمد، روايات صحيحهاي داره كه امام صادق فرموده، امام باقر فرمودند كه هر كس هر مرضي پيدا كرد، هفت تا حمد بخونه به خودش فوت كنه، خودش بخونه به خودش فوت بكنه، اگر خوب نشد، هفتاد تا بخونه. حضرت فرمودند كه من ضامنم كه مرضش خوب بشه. من ضامنم. شما را به خدا يك طبيب يهودي خدمتتون عرض شود تخصص گرفتة از آمريكا آمده باشه. به شما بگه اين قرصها را بخور من ضامنم تو خوب بشي، آرامش پيدا نميكني؟ و شما را به خدا ما به همين جملة امام صادق آرامش پيدا ميكنيم. بيائيم خودمون را باصطلاح ببينيم چيكاره هستيم؟ ما الان كلام امام صادق را بيشتر قبول داريم يا نستجير بالله، خدايا تو ميداني كه من براي تذكر اينها را اينجوري عرض ميكنم، يا يك طبيب يهودي متخصصي كه حالا نميگم هر طبيبي، اما يهوديه، باشه يهوديه. متخصص از آمريكا آمده. اين اگر گفت به شما اين هفتاد تا قرص را بخور روزي يك دونه مثلا، من ضامن كه تو خوب بشي. بهبه خيالت راحت ميشه، آرامش پيدا ميكني، بعد هم به خودت تلقين ميكني خوب ميشي. به حرف امام صادق توجه ميكني؟ تا توجه نميكني بايد همينجور باشي، بايد همينجور باشي. بكش درد آن مرض را، پول خرج كن برو اروپا توي صف وايستا در مقابل فاسقترين مردم گردن كج بكن تا به اصطلاح هر چي ميخواد بشه. اينطوريه. و لا تجعلوا لله اندادا و انتم تعلمون.
انشاء الله اين دو شب ديگر دربارة توسلات به فاطمة زهرا بخصوص، عرايضي عرض خواهم كرد و انشاء الله دلهامون را آماده كنيم براي اينكه شايد، يك لطفي از ناحية خودشون به ما بشه. شايد. در مسئلة توسلات و توجهات و حاجت گرفتن، چون ماها اهل محبت كه نيستيم، اهل مزديم. حاجت گرفتن، قويتر از فاطمة زهرا سلام الله عليها وجود نداره. عجيبه. شما صبح به صبح بگيد يا فاطمه، يا فاطمة الزهرا من خودم و تمام كس و فاميلم را، آنهايي كه به من وابستهاند، تحت باصطلاح سرپرستي من هستند، سلامتيشون را به شما ميسپارم. اينها اگر مريض شدند شما دفع مرض كنيد از اينها. شما صبح به صبح اين كار را بكنيد. بخدا قسم هيچكدامتون مريضي كه، البته سرماخوردگي و اينها براي اينكه چشمتون نكنند و ديگران نگند چرا فلاني مريض هيچ نميشه، ممكنه بشه. ولي مريضي كه به دست بيمارستان و جراحي و امثال اينها بيفتيد، نخواهيد شد. من اين را تعهد ميكنم. فاطمة زهرا در اين جهت خيلي مؤثره. خيلي. من نميخوام فاطمة زهرا را يك طبيب حاذق به شما معرفي كنم. نه. نه. پيغمبر اكرم به ما راهنمايي كرده كه اگر ضعف روحي، ضعف جسمي داشتيد، بريد در خانة فاطمة زهرا. او براتون دعا كنه، او شما را پناه به خدا بده، او شما را ببره در خانة خدا، او شما را به خدا بسپاره تا شما از اين ناراحتي و ضعف نجات پيدا كنيد. شما ميدونيد من اخلاقم اين نيست كه بشينم اين حرفها را بزنم شما تحت تأثير واقع بشيد. ميخوايد تحت تأثير واقع بشيد ميخوايد تحت تأثير واقع نشيد، هيچ برام مسئلهاي نيست. عقيدهام را دارم ميگم، عقائد شخصيام را دارم ميگم. من عقيدهام اينه و جز اين راه انشاء الله نخواهيم داشت. خدا ميدونه گاهي احساس، خود من شخصا گاهي احساس ميكنم يك كسالتي، چيزي داره به سراغ من ميياد، يك كسالتي يك خرده معلومه همچين سر و كلهاش خيلي با ابهت و اينها داره جلو ميياد. هفت، هشت، ده بار ميگم يا مولاتي يا فاطمة اغيثيني يا مولاتي يا فاطمة اغيثيني، خدا ميدونه اصلا از ذهنم نميره بيرون تا چه برسه اصلا كسالت متوجه من بشه.
بكنيد اين كارها را اين كارها اصلا زحمت نداره، خرج نداره، يا مولاتي يا فاطمة اغيثيني روزي هزار مرتبهاش چقدر وقت ميگيره. ولي اگر فكر اين را بكنيد كه خوب حالا زحمتي نداره بكنم، نه اينها به درد نميخوره واقعا همانطوري كه خود پيغمبر اكرم رفت در خانة فاطمة زهرا و وارد شد و گفت كه اينجورم من و فاطمة زهرا سلام الله عليها او را پناه داد به خدا. قدر فاطمه را ما نميدونيم. شما فكر ميكنيد اين اشكهاتون در اين شبها در اين ايام كم ارزش دارد. اين اظهار محبتتون كم ارزش داره. وقتي ميشنويد كه فاطمه پشت در ايستاده، خدا ميدونه من از روضه هايي كه نميتونم بخونم و مجبوري ميخونم يكي اش روضههاي فاطمة زهرا است. آخه چطور انسان به زبان بيارد؟ چطور فرزندي، آخه ما ادعامون اين است كه فرزند فاطمة زهرا هستيم انشاءالله ادعا نيست خوب سيديم خوب شماها هم فرزند فاطمه زهرا هستيد. چطور انسان غيرتش قبول كنه كه خبيثترين مردم روي زمين اين با پاي نحصش به دري بزند كه پشتش فاطمة زهرا است ايستاده است. يكي از علماي بزرگ مرحوم كمپاني رضوان الله تعالي عليه، اگر ايشان در ضمن اشعارش نفرموده بود من نميگفتم. ظاهرا در طوري بوده كه وقتي اين در ميشكند و به بدن و پهلوي فاطمة زهرا ميخورد اين ميخي در در بوده كه اين ميخ وارد سينههاي فاطمة زهرا ميشود و خون ميريزد. شما ميدونيد ميتونيد تصور كنيد كه يك نفر در چنين موقعيتي قرار بگيرد چه بر ميياد. پهلويش شكسته بدن مجروح شده روي زمين افتاده صدا ميزند يا فضة خذيني. بعضي فكر ميكنند كه حضرت زهرا سلام الله عليها نخواست يعني روش نشد به علي بن ابيطالب چيزي بگويد و او را صدا بزند ولي نه من از بعضي از احاديث هم استفاده كردهام كه فاطمة زهرا سلام الله عليها تا جايي كه ممكن بود نميخواست علي بن ابيطالب را به اينها نشان بده لذا علي را صدا نزد فضه را صدا زد، فضه مرا درياب.
فضه آمده سر فاطمة زهرا را به زانو گرفته يك حالت ضعفي به فاطمة عزيز ما دست داده، به مادر مهربان ما دست داده. پس از لحظهاي چشمش را باز كرد، نگاهي به فضه كرد صدا زد پسر عمم علي بن ابيطالب را چه كردند؟ عرض كرد بي بي او را به طرف مسجد بردند. در اينجا هيچ ندارد كه فاطمه ديگر درد خودش را احساس نكرد. فاطمه سلام الله عليها ديگر از پهلوي شكستهاش از اون همه زخمها و ناراحتيها شكايت كنه از جا برخاست عقب علي بن ابيطالب حركت كرد. چراغها را خاموش كنيد شايد يكي بخواد اشك بريزد و از ديگران خجالت بكشد. شبها شبهاي عزاداري است اونهايي كه چشم دلشون باز است و فاطمة زهرا را در اون حال ميبينند و اشك ميريزند ازشون التماس دعا داريم. چادر به سر انداخت، قدمها را با سرعت برداشت يك وقت نگاه كرد ديد جمعي از اعراب علي بن ابيطالب را به طرف مسجد ميكشانند. دامن علي را گرفت. صدا زد خلبني علي، پسر عمم را رها كنيد والا ميرم دعا ميكنم، نفرينتون ميكنم. من شكايت شما را به خدا ميكنم. دامن علي را گرفته و عمر ديد نميتواند علي بن ابيطالب را با اين وضع به مسجد ببرد، صدا زد قنفذ دست زهرا را كوتاه كن.
او خطاب به قنفذ كرده، قنفذ هم زد فاطمة زهراي ما را، اما از تواريخ استفاده ميشود كه جمعي ريختند بر سر فاطمة زهرا يكي با غلاف شمشير ميزند، يكي با چوب ميزنه. شمشير بازوي فاطمة زهرا را زد. امام مجتبي فرموده، اونقدر مادر ما فاطمة زهرا را كتك زدند، و علي بن ابيطالب را به مسجد بردند. يا بقية الله يا صاحب الزمان. آقاجان عاجرك الله همه رو به قبله بنشينيد از همه التماس دعا شب جمعه است، شبهاي توسل به فاطمة زهرا سلام الله عليها حوائجتون را در نظر بگيريد. گفتند هر چي ميخواييد از ما بخواييد، هر چيزي را كه نيازمنديد به ما توجه كنيد.
اعوذوا بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم. الهي عظم البلاء. الهي عظم البلاء. و برح الخفاء و انكشف الغطاء و انقطع الرجاء و ضاقت الارض و منعت السماء و انت المستعان و اليك المشتكي. و عليك المعول في الشدة و الرخاء اللهم صل علي محمد و آل محمد اولي الامر الذين فرضت علينا طاعتهم و عرفتنا بذلك منزلتهم و فرج عنا بحقهم فرجا عاجلا قريبا كلمح البصر او هو اقرب من ذلك. يا محمد يا علي. يا علي يا محمد. اكفياني فانكما كافيان. و انصراني فانكما ناصران. يا مولانا يا صاحب الزمان. يا مولانا يا صاحب الزمان. يا مولانا يا صاحب الزمان. الغوث الغوث الغوث. ادركني ادركني ادركني. الساعه الساعه الساعه. العجل العجل العجل.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.