۲۷ محرم ۱۴۲۵ قمری – ۲۹ اسفند ۱۳۸۲ شمسی – صراط مستقیم

 

1- چندين دعا در ارتباط با قرآن

همين‌طور آقايان با ادب و دو زانو بنشينند مي‌خواهيم يك قدري دعا كنيم.

اللّهم صل علي محمّد و آل محمّد وعجل فرجهم.

«رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ»([1]).

خدايا! يك سال، يك دوره قرآن در ظرف بيشتر از دو سال با توجه به معنايش، كلام با عظمت تو كه بخشي از علم تو است اين جمع خواندند و تدبّر ان‌شاءالله كرده‌اند و روز جمعه آخر سال شمسي است، روزي كه تعلق به امام عصر دارد.

خدايا! از تو مي‌خواهيم كه قرآن روز قيامت از ما شكايت نكند، روز قيامت نگويد، نفرمايد كه اين‌ها ما را مهجور گذاشتند، نسبت به من بي‌ادبي كردند.

خدايا! توفيق قرائت كلام خودت در دنيا و آخرت حتي در بهشت و ترقي و تكامل از اين طريق كه از ناحيه‌ي خودت هست به ما مرحمت بفرما.

خدايا! ما بندگان توييم، «اَلتَّائِقُونَ اِلَي وَلِيِّكَ»، طوق بندگي وليّت را به گردن انداخته‌ايم، «اَلْمُذَكِّرِ بِكَ وَ بِنَبِيِّكَ»([2])، هم تو را ياد آورده‌ايم و هم پيغمبرت را به ياد آورده‌ايم، خدايا! ما را از مسلمانان واقعي قرار بده.

خدايا! امام زمان را براي ما تو پناهگاه و وسيله عصمت و نگهداري قرار دادي، خدايا! سايه آن وجود مقدس را بر سر ما مستدام بدار.

خدايا! حقايق قرآن را همان‌طوري كه در عالم ارواح در دل ما قرار داده‌اي، خدايا! در امتحانات دنيا هم ما را با اين علوم در امتحان پيروز بفرما.

خدايا! ما خودمان مي‌دانيم كه اهل كار نيستيم، اهل امتحان نيستيم، همه‌اش به فكر دنيايمان هستيم، خدايا! به ما در امتحانات دنيا كمك بفرما.

خدايا! ما را آني و كمتر از آني از ياد خودت، از ياد امام زمان، از حقايق قرآن، از صراط مستقيم، خدايا! ما را در راه صراط مستقيم قرارمان بده.

پروردگارا! اين قرائت قرآن و اين تلاوت قرآن و اين ختم قرآن را از همه‌ي ما قبول بفرما.

خدايا! به ما توفيق بده كه ما بتوانيم همه روزه، همه روزه با كلام تو با تو حرف بزنيم و تو با ما سخن بگويي، پروردگارا! اين توفيق را به ما عنايت بفرما.

وصلي اللّه علي محمّد و آله اجمعين.

 

2- خطبه

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ آل الله لَاسِيَّمَا عَلَي بَقِيَّةِاللهِ رُوحِي وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.

 

3- عبارت قرآني آغازين (حمد/6-7)

«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ، اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ، صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ»([3]).

 

4- آغاز توضيحات مرحله صراط مستقيم

يكي از مهم‌ترين مراحل تزكيه‌ي نفس كه توضيحاتش از امروز ان‌شاءالله براي دوستان انجام خواهد شد، مرحله صراط مستقيم است.

 

تاكنون فقط خطوط جانبي يك روح سالم را ترسيم كرده‌ايم و كارهاي اصلي طرح يك انسان باقي مانده است

متأسفانه چون اين مرحله و مراحل بعدي و قبلي گفته شده ولي به نحو بسيار سطحي يعني مثل وقتي كه يك نقّاش مي‌خواهد نقاشي كند، با مداد اوّل يك خطوطي روي تابلو مي‌نويسد ايني كه با مداد مي‌نويسند براي اين است كه قابل پاك شدن باشد و بعد وقتي كه درست جا افتاد و صحيح انجام شد، مي‌بينيد كه با رنگ‌هاي مختلف تكميلش مي‌كنند، تكميلش مي‌كنند تا به جايي مي‌رسد كه اين نقّاشي عيناً همان شخصي است كه از صورت او نقاشي كرده‌اند. ما مراحلي را كه تا به حال به دوستان از مرحله يقظه تا مرحله عبوديت كه پايان مراحل تزكيه‌ي نفس است گفته‌ايم همان مدادي بوده است كه روي تابلو كشيده‌ايم. در مرحله اوّل اعتقاداتتان بود، اعتقاداتتان را در ظرف حدود يك سال برايتان گفتيم و امتحان هم داديد و خوشبختانه اكثريت قريب به اتفاقتان امتحانتان خوب بود و براي هر يك از شما پرونده‌اي تشكيل شد كه از اين به بعد اگر امتحاني شد، برگشتيم و اين نقاشي را بررسي كرديم، ديديم مثلاً پاي اين تصوير بسيار زيبا شده، از آن رد بشويم بياييم به بقيّه اعضاي بدن اين تصوير بپردازيم، لذا بعد از امتحان اعتقادات قدم به قدم جلو آمده‌ايم، اوّل برنامه يقظه را گفتم و بعد توبه و بعد هم يكي دو روز دوستان درباره‌ي استاد صحبت كردند و سپس درباره‌ي استقامت. بحمداللّه اين‌ها را هم نوشته‌ايم كه خودتان به خودتان نمره بدهيد. بعضي از دوستان دچار مشكل در اينجا شده‌اند، چرا؟

 

صراط مستقيم يعني نفس لوامه را قاضي كردن و حقيقت را گفتن و اگر غير اين باشد شخص به حالات خيلي بدي انتقال مي‌يابد

به جهت اين‌كه در صراط مستقيم نبوده‌اند. صراط مستقيم؛ وجدان را قاضي كردن و حقيقت را گفتن چه به خودش انسان بگويد و چه به ديگري.

يك وقتي يادم مي‌آيد پاي منبر يكي از علما، يكي از منبري‌ها نشسته بوديم در كنار يكي از علماي بزرگ، او در منبر مي‌گفت: «من از همه‌ي شما بدترم» و كلّي از خودش مذمّت كرد، آن آقايي كه پهلوي من نشسته بود با صداي بلند گفت آقا پس بيا پايين تا آن‌هايي كه بهتر از تو هستند منبر بروند. بعد به من گفت: اين شخص يا دروغ مي‌گويد يا راست، اگر دروغ بگويد كه جايش در جايي كه پيغمبر مي‌نشسته نيست و اگر راست بگويد خوب، چرا ما براي او حرف نزنيم او براي ما حرف بزند؟!

يك عدّه‌ آن قدر شكسته نفسي كه نيست دروغگويي است، آن طرف افتاده‌اند كه اين‌طوري حرف مي‌زنند. همين افراد را اگر به آن‌ها در صورتشان بگوييد: اي دروغگو! بدش مي‌آيد با اين‌كه خودش گفته من مثلاً از همه بدترم. اين حالت، حالت افراط و تفريط است، اگر ان‌شاءالله بتوانم اين بحثِ صراط مستقيم كه بسيار طول مي‌كشد و از همه‌ي بحث‌ها اهميّتش بيشتر است بيان كنم، خواهيم فهميد كه اكثر و بيشترمان از صراط مستقيم خارجيم، اين كه گفتم خودتان به خودتان نمره بدهيد دو علت دارد: يك علّت اين است كه انسان وجدانش را بشناسد و او را قاضي قرار بدهد، اگر انسان وجدانش را شناخت، نفس لوّامه‌اش را شناخت و او را قاضي قرار داد، اين حالت در او كم‌كم رشد مي‌كند و انسان داراي وجدان مي‌شود، مي‌بينيد بعضي از افراد بسيار بد را مي‌گويند فلاني وجدان ندارد، افرادي كه پا روي حق مي‌گذارند، حقيقت را نمي‌‌‌‌‌گويند، بي‌وجداني مي‌كنند اين‌ها ارزشي در جامعه ندارند، همين بي‌وجداني‌ها، همين خلاف حق گفتن‌ها رشد مي‌كند به جايي مي‌رسد كه اعتقادات را كنار مي‌زند، حقيقت دين را نديده مي‌گيرد، عالم آخرت را باور نمي‌‌‌كند و بالاخره مي‌بينيد پشت پا به همه چيز مي‌زند. يكي از كارهايي كه بايد حتماً ان‌شاءالله دوستان انجام بدهند اين است كه وجدانشان را [بشناسند] – كلمه‌ي «نفس لوامه» بهتر است كه قرآن فرموده، وجدان را يكي از فلاسفه يك وقتي در تاريخ مي‌ديدم او ابداع كرده كلمه وجدان، ولي همان نفس لوّامه خوب است، انسان خودش است و آن نفس لوّامه‌اش، يعني؛

 

نفس لوامه چيست؟

من نفس لوامه را برايتان توضيح بدهم. ما يك نفس بيشتر نداريم، گاهي مي‌شود نفس انسان، روحيّات انسان يك زمينه‌اي دارد كه خدا هم با او حرف مي‌زند، شيطان هم با او حرف مي‌زند و انتخاب به وسيله «عقل» انجام مي‌شود، هفته‌ي قبل گفتم كه عقل چيست؟ يعني وقتي كه شما دو چيز در قلبتان القاء شد، دو فكر، در مغزتان القاء شد، اين دو فكر را به عقل و جهل ارائه مي‌دهيد، اگر با عقل تطبيق كرد تأييد مي‌كنيد، اگر با جهل تطبيق كرد آن را حذف مي‌كنيد، اين معناي نفس لوامه است، لوامه يعني ملامت كننده، وقتي كه انسان داراي اين نفس شد اگر يك وقتي خداي‌ نكرده جهل را انتخاب كرد بر عقل، آن حالت به او مي‌گويد آن عقلي كه دارد، آن عقلي كه از پيغمبراكرم اخذ كرده به او مي‌گويد: فلاني چرا اين كار را كردي، چرا نور را ترك كردي و ظلمت را ترجيح دادي؟ چرا حق و حقيقت و خير را ترك كردي و شر را بر آن ترجيح دادي؟ يك همچنين حالتي انسان دارد و انسان باز هم اختيار دارد، يك طرف پيغمبر و خدا و ائمه ايستاده‌اند، يك طرف آن راه ضلالت، آن جهل مطلق و شيطان و تمام پيروان شيطان ايستاده‌اند، تو هم اين وسط، حرف اين طرف را گوش بدهي به بهشت مي‌روي و حرف اين طرفي‌ها را گوش بدهي به جهنّم خواهي رفت.

 

حر بن يزيد رياحي يكي از مظاهر بروز نفس لوامه و الگوي حركتي ما

بنابراين نفس لوّامه يعني آن نفسي كه در حرّ بن يزيد رياحي ظاهر شد، آمدند به او گفتند: اگر از ما مي‌پرسيدند شجاعترين مردم كه هست؟ ما مي‌گفتيم كه «حرّ بن يزيد رياحي»، چرا اين‌طور مي‌لرزي؟ چرا اين‌طور رنگت پريده‌؟ گفت: بين جهنم و بهشت قرار گرفته‌ام، يك لغزش كنم در جهنّم مي‌افتم و اگر به نفس مطمئنه‌‌ام، به نفسم راضيه و مرضيه‌ام گوش بدهم و طرف خدا و پيغمبر را بگيرم، مسلّم به بهشت خواهم رفت؛ يك دفعه تصميم گرفت، يك مرتبه همان‌طوري كه شما آن‌طوري كه به من خبر دادند شب عاشورا تصميم گرفتيد- تصميم گرفت و گفت: به خدا قسم! من هيچگاه جهنّم را بر بهشت ترجيح نمي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهم، هزار نفر زير فرمانش بودند، فرزندش بود، غلامش بود، سي هزار لشكر به اميد او بودند، يك كناري رفت، به هواي اين‌كه آبي بياشامد، از آن كنار آهسته آهسته به طرف بهشت رفت، نزديك خيام سيدالشهداء كه رسيد بعضي‌ نوشته‌اند و بايد هم همين‌طور باشد از اسب پياده شد، پايش را برهنه كرد، اشك مي‌ريزد، گريه مي‌كند، حركت كرده به طرف خيام سيدالشهداء، بعضي گفته‌اند بندهاي چكمه‌اش را به هم بست اين‌ها را به گردنش انداخت، حالت تسليم به خودش نشان داد، در مقابل امام زمانش تسليم شد حجة ابن الحسنرا شما امروز دست كم نگيريد، به خدا قسم! وجود مقدسش اهميتش اگر بيشتر از سيدالشهداء براي حر نباشد، كمتر براي شما نيست- آمد. حسين بن علي مهربان، سيدالشهداي پر محبّت، آقايي كه رحمة للعالميناست به اصحابش فرمود: ميهماني دارد برايمان مي‌آيد، يا بقيةاللّهما هم آمده‌ايم، توبه كرده‌ايم، ميهمانيم، گناهانمان از حرّ بيشتر ظاهراً نيست كه سر راه امام زمانمان را بگيريم و زن و فرزندش را به كشتن بدهيم، آمده‌ايم، مي‌شود به آن اصحاب خاصّتان يا بقيةاللّه، بفرماييد كه يك ميهمان‌هايي برايمان دارند مي‌آيند آن‌ها را هم داخل دوستانمان بكنيم، «هَلْ اِلَيْكَ يَابْنَ اَحْمَدَ سَبِيلٌ فَتُلْقَي»([4]).

 

در مرحله صراط مستقيم بايد نفس لوامه حاكم باشد و افراط و تفريط از ميان برچيده شود

وجدانتان بايد حاكم باشد، ان‌شاءالله وجدانتان به شما گفته كه چقدر در ركاب امام زمان استقامت داريد، نزديكترين افراد به من گفتند: فلاني بيا يكي از اين نمره‌ها را تو به ما بده، خداي من شاهد است تا اين روز به احدي از آن‌ها من نمره نداده‌ام، خودشان همه نوشته‌اند و خودتان نوشته‌ايد و طبق اين نمره ان‌شاءالله خواهيد بود و عمل خواهيد كرد. هنوز من نديده‌ام، هر كدامتان ضعيفيد ما كمكتان مي‌كنيم ضعفتان رفع بشو؛ البته شايد دسته‌بندي بشويد. آن‌هايي كه قوي هستند مبادا عقب بيفتند و دو دسته بشويد يك دسته زودتر خدمت امام زمانتان مشرّف بشويد و از اصحاب و ياران آن حضرت روزي كه آن حضرت ظهور مي‌كند باشيد و يك دسته‌تان خوب، طبعاً عقب‌تريد، الان هم باز دارم اعلام مي‌كنم كه ورقه‌هاي امتحاني‌تان هنوز به دست من نرسيده‌، اگر بي‌وجداني كرديد چه زيادتر داديد، چه كمتر داديد فرقي نمي‌‌كند، چه افراط باشد چه تفريط، الان بگيريد باز هم نمرها‌تان را مرتّب كنيد، شكسته به اصطلاح خودشكستگي و بي‌توجهي به خودتان علامت اين است كه كار نكرده‌ايد، علامت اين است كه پيشرفتي نداشتيد، اگر نمي‌‌توانيد پيشرفت كنيد خداحافظ ! امام زمان بيايد حتماً شما با اعتقادات صحيح و خوب قبولتان مي‌كند، حالا در رديف آن عقب‌افتاده‌ها قبول بشويد يك احتمالي هست ولي ما بايد كارمان را بكنيم. مرحله‌ي صراط مستقيم.

 

4- آغاز دور جديد قرائت قرآن

در اين جزوه‌اي كه اولين جزوه است از فردا براي قرائت قرآنتان شروع مي‌شود كه اتفاقاً، تصادفاً به اوّل فروردين برخورد كرد، ما كه برنامه‌اي نداشتيم، تنظيم نكرده بوديم،

 

اول فروردين امسال يعني 83 به خاطر پايان يك دوره قرآن و آغاز دور جديد آن در نزد ما ارزش پيدا كرد

ما از اين جهت امسال فروردين را احترام برايش قائليم، نه اين‌كه احتراماتي كه ديگران قائلند، احتراماتي كه ديگران قائلند همين امروز صبح كه من از قم مي‌آمدم، مي‌ديدم چه جمعيتي از تهران فرار مي‌كنند كه مبادا فردا صبح اقوامشان به ديدنشان بيايند، به عكس شما بايد باشيد، صله‌ رحم كنيد، مهمان‌پذير باشيد، دوستان را بپذيريد، قبولشان كنيد. به هر حال، و فسادهايي كه در شب رحلت امام سجّاد اين مردم شيعه انجام دادند و آن امام غريب را در بقيع اذيّت كردند آن عيد را نمي‌‌گويم، آن عيدي كه شب چهارشنبه سوري دارد نمي‌‌گويم، آن عيدي كه هفت سين دارد نمي‌‌گويم، آن عيدي كه زن و مرد آرايش مي‌كنند، نامحرم و محرم روبروي يكديگر مي‌نشينند و با هم مي‌گويند و مي‌خندند نمي‌‌گويم. امّا امروز خداي من شاهد است همين امروز براي من آن قدر خوشحالي داشت كه يك دوره قرآن را؛ من وقتي كه ترجمه قرآن را تمام كردم در تابستان گذشته بود، در كلاردشت بودم نشستم گفتم: «رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ» و علامت قبولي‌اش هم همين است كه شما هم تمام كرده‌ايد، شما هم امروز آخرين آياتِ كلام خدا را خوانديد، اين يك مرحله هست كه ظاهرش را خوانديد و ظاهرش را ترجمه شنيديد و ديديد و گفتيد.

 

دور جديد قرآن به همراه تنظيم موضوعي و برداشت‌هاي علمي براي فهم بهتر مفاهيم قرآن ارائه مي‌شود و جدي‌تر از سابق با آن برخورد كنيد

اين دوره‌ي بعد يك مختصر به اندازه تعداد همه‌تان ولو اين‌كه نكاتِ علمي فوق‌العاده‌اي ان‌شاءالله خواهد داشت و زحمت كشيده‌ام من، چون حتي بنا بود با دوستان صحبت كنيم ديدم كه ممكن است تأخير بشود لذا زحمت كشيديم، با روايات و آنچه كه از ظاهر آيات استفاده مي‌شود، يك چند سطري برايتان نوشتيم و ان‌شاءالله اين‌ها را مي‌گيريد، منتها همان‌طوري كه همه‌ي كارهايتان جدي شده اين يكي هم جدي است، جدي‌تر از گذشته، در گذشته جزوه را مي‌گرفتند بعضي‌ها، يكي را مي‌گرفتند يكي را نمي‌‌گرفتند، در گذشته ما به تعداد، مثلاً براي مشهد جزوه مي‌فرستاديم، مي‌ديديم چند تاي آن‌ها برگشت و آقا نيامده جزوه‌اش را بگيرد، والان هم اگر جزوه‌ها را بررسي كنيم يقيناً ناقص زياد در آن دارد.

 

5- كلاس‌هاي تزكيه نفس از حالت عمومي خارج مي‌شود تا حقوق افراد جدي و زحمت‌كش ضايع نگردد

ولي از اين به بعد ان‌شاءالله آن‌هايي كه امتحان اوليشان خوب شده، آن‌هايي كه نمره اين امتحانشان خوب شده البته طبق آنچه كه نتيجه‌اش ظاهر مي‌شود – يك عدّه به ما در هفته‌ي گذشته اعتراض مي‌كردند كه چرا به ما ورقه نداده‌ايد؟ بعضي‌ها اشتباه شده بود داده نشده بود ولي اكثرشان اين‌ها خوب امتحان اوّلي را نداده بودند و لذا به امتحان دوّم ديگر ما كاري به آن‌ها نداشتيم جز به آن‌ها ورقه نداديم، بعضي‌ها اشتباه شده بود و اشتباه‌مان را هم ان‌شاءالله رفع كرديم، امّا اگر آمد و بعد از اين دو امتحان – افرادي كارت مي‌گيرند، فقط اسم و خصوصياتشان نوشته مي‌شود براي اين‌كه معلوم هم باشد كه كارت خودشان است يك عكس كوچكي هم گوشه‌اش مي‌زنيد و داده مي‌شود به شما، ما ممنوع نمي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنيم آن‌هايي كه مردود شدند بيايند در جلسه، منتها خودتان حق بدهيد آن‌هايي كه زحمت كشيده‌اند، من افرادي را مي‌شناسم كه در آن سؤالات اوّل شب‌ها تا صبح مشغول گوش دادن نوار و مطالعه بودند و زحماتي كشيدند و جدّاً خوب جواب دادند اين‌ها را حاضر نباشيد كه ديگر به آن‌ها كمك بيشتري نكنيم؛ يك جلسه خصوصي ان‌شاءالله دوستان – من خودم شايد فرصت نكنم – دوستان برايشان ترتيب مي‌دهند كه آن‌ها در آن جلسه خصوصي بيايند و آياتي كه از اين به بعد در اين جزوات قرآن هست اين‌ها همه‌اش مربوط به تزكيه‌ي نفس است تا يك مدّتي شايد تا يك سال اين‌طوري باشد از همين جزوات، چون قطعاً هم در يقظه آيه دارد، هم در استقامت، هم در توبه، هم در حتّي استاد، هم در صراط مستقيم، همين اوّلين آياتي كه در همين جزوه‌ي اوّل گفته شده، همين كلمه است، سوره حمد است ديگر. «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ»، درباره‌ي صراط مستقيم كه من ان‌شاءالله از اين به بعد تا چند هفته اگر خدا توفيق مرحمت بفرمايد، برايتان درباره‌ي صراط مستقيم حرف مي‌زنم و ان‌شاءالله دوستاني كه مي‌خواهند جلسه داشته باشند در تمام جاها، چه جلسه كوچك، چه جلسه بزرگ، بايد در اطراف همين آيات و خود من هم ان‌شاءالله از همين امروز در اطراف همين آيات صحبت مي‌كنم، يك وقت هست يك عدّه‌اي هستند در استقامتشان ضعيفند، آيه‌اي هست درباره‌ي استقامت، يك وقت هست در صراط مستقيم‌شان ضعيفند آيه‌اي هست درباره‌ي صراط مستقيم، گاهي هست يقظه‌شان ضعيف است، توبه‌شان ضعيف است، آياتي هست در همين جزوه‌اي كه الان داده مي‌شود منتها متاسفانه چون عكس‌ها نرسيده‌، كارت تهيّه نشده، كارت‌ها چاپ شده، تهيّه شده، شماره‌گذاري هم شده – فعلاً ما جزوات را مي‌دهيم- ولي ان‌شاءالله در بين هفته‌ي آينده كارت‌ها هم داده مي‌شود.

 

كارت‌هاي صادره، معرف و گواه خوبي افراد است

و واقعاً مي‌گويم من خودم شايد اين كار را بكنم، شماها خودتان مي‌دانيد من خودم وصيّت مي‌كنم كه كارت من را در كفنم بگذارند، بگويم: خدايا! ما در دنيا امتحان عقايد داديم، امتحان تزكيه‌ي نفس داديم، روايت دارد آقايان، گوش بدهيد روايت دارد اگر يك آدم بدي برود از اين دنيا ولي چهل نفر بگويند خوب آدمي بود –  ديده ايد كنار جنازه‌ها به مردم مي‌گويند بگوييد اين آدم خوبي بود، يك عدّه هم مي‌گويند، اگر گفتند: آدم خوبي است – خداي تعالي مي‌گويد كه اين چهل نفر اين‌جوري مي‌گويند. خدا خيلي مهربان است. بچّه يك پدر و مادري كه اهل عذاب بودند فرستادند مكتب، معلّم گفت بگو: «بسم اللّه الرحمن الرحيم»، او هم گفت: «بسم اللّه الرحمن الرحيم»، خدا به ملائكه فرمود: عذاب را از اين‌ها برداريد، چرا؟ بچّه‌شان دارد من را به رحمانيّت و رحيميّت وصف مي‌كند من او را عذاب كنم؟! شمايي كه اين همه زحمت كشيديد، همين هفته يك نفر به من مي‌گفت: اين امتحان دوّمي خيلي سخت‌تر از امتحان اوّلي است، مي‌گفت: شب تا صبح نشستم فكر كردم من چه نمره‌اي به خودم بدهم كه خدا نگويد: اي دروغگو! اين‌ها را داشته باشيد، مكتب اسلام مكتب انسان‌ساز است، مكتبي نيست كه نشستيم و گفتيم و برخاستيم. ده روز اوّل ماه محرم ده روز امر به معروف و نهي از منكر در اين مملكت اسم‌گذاري شده چرا دو روز بعدش، شب چهارشنبه سوري، شب وفات امام سجّاد اين همه گناه كردند؟ اين همه مردم‌آزاري كردند حتي به كشته شدن بعضي‌ها و بعضي از مظلومين منجر شد؟! چرا از فردا گناه شروع مي‌شود و چرا بايد اين همه خرافات مثل هفت‌سين و امثال اين‌ها در كار ما، در زندگي ما باشد؟ ما مي‌خواهيم شما آن‌طور نباشيد، ننشينيم و برخيزيم و برويم، «بنشينيم و بفهميم و عمل كنيم و برويم»، اين هدف ما است، و ان‌شاءالله اين كارها را خواهيد كرد و از همه‌تان يا لااقل اكثريتتان مطمئنم كه هر چه مي‌گذرد بر اين مسائل و مراحل و مطالب، شما جدي‌تر، بهتر و فهيم‌تر مي‌شويد. گاهي بعضي از دوستاني كه اصلاً تحصيلاتي نداشته‌اند به آن‌ها مي‌گوييم: «يك سخنراني كنيد»، مي‌بينيم بهتر از خيلي از ماها سخنراني مي‌كنند، مطالب را ياد گرفته‌ايد.

 

حضور در جلسه درس و دقت به كل مطلب مهم است و سازنده مي‌باشد

و اين را هم بگويم كه در جلسه حضور يافتن مهم است، بعضي از رفقا مي‌گويند چرا در سايت، در اينترنت نمي‌‌‌‌‌‌گذاريد سخنراني را مستقيم ما بگيريم. مي‌گويم: وقتي كه در خانه نشسته‌ايد بچّه‌تان صدايتان مي‌زند، وسط صحبت‌هاي من، شما بر مي خيزيد، مي‌رويد آن‌جا حرف او را گوش مي‌دهد. نمي‌‌‌‌‌‌شود كه انسان جواب زن و بچه‌اش را ندهد. يا نوار، فلان خانم مي‌گذارد در آشپزخانه، هم آشپزي مي‌كند هم اين را گوش مي‌دهد، يك تكّه‌هايش را نمي‌‌‌‌‌شنود بعد امتحان اين‌طوري مي‌دهد، اگر من بعضي از امتحاناتي كه از مخصوصاً خانم‌هايي كه توجّه نداشته‌اند به مسأله بياورم برايتان مي‌بينيد چقدر عوضي نوشته‌اند. يك كسي گفت: خدا در قرآن فرموده: «وَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ»: واي بر نمازخوان‌ها! من نماز نمي‌‌خوانم بعدش را چون گوش نداده بود، نشنيده بود، «الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ»([5])، آن نماز خوان‌هايي كه در نمازشان سهو مي‌كنند، اشتباه مي‌كنند، نماز را عوضي مي‌خوانند، اين «وَيلٌ لِلْمُصَلِّينَ» را شنيده بود. اكثراً ايني كه مي‌بينيد بيست و شش سال، بيست و پنج سال است در اين مملكت اين همه تبليغ دارد مي‌شود، به خاطر اين است كه خوب پاي تلويزيون، بسيار هم آقا خوب حرف زدند، بسيار هم مطالب عاليه گفتند، امّا چه كسي مقيّد است، -من كه مقيّد نيستم شما خودتان مي‌دانيد – كه پاي تلويزيون سر تا پا گوش باشد و حرف‌هاي اين آقا را گوش بدهد و درست بفهمد، اين‌ها البته كاري ديگر هم نمي‌‌توانند بكنند ولي ما مي‌خواهيم اين‌طوري نباشيد شماها ان‌شاءالله، من دادم از جلساتي كه خودم نيستم در آن، داده‌ام فيلم گرفته‌اند، ديده‌ام دوستان آنچنان با ادب، مقيّد، موقع خواندن قرآن دو زانو، در جلسات، خوب، من را هم كه نمي‌‌بينند ولي همه‌شان به يك طرف دارند نگاه مي‌كنند، حواسشان جمع، خيلي خوب، اين مال تربيت اسلامي است، يك نفر دير نمي‌‌آيد، يك نفر وسط جلسه حركت نمي‌‌كند، الان شما اينجا نشسته‌ايد، قم الان رفقا نشسته‌اند، مشهد نشسته‌اند، جاهاي ديگر شيراز، اصفهان، نشسته‌اند، همين‌طور كه شما نشسته‌ايد و داريد خوب گوش مي‌دهيد آن‌ها هم نشسته‌اند و دارند گوش مي‌دهند، پس بنابراين ان‌شاءالله ما از آن‌هايي نيستيم كه نشستيم و گفتيم و برخاستيم. ما از آن‌هايي هستيم كه وقتي ابي‌عبداللّه الحسين عليه الصلوة و السلام صبح عاشورا، «لمّا اصبح الحسين يوم عاشوراء»، وقتي كه حضرت سيدالشهدا‌ء روز عاشورا صبح شد، «قَامَ خَطِيبًا» برخاست براي خطبه خواندن، همه‌شان گوش دادند، چرا؟ براي اين‌كه رفتني‌ها ديشب رفتند، آن‌هايي كه به درد نمي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خوردند رفتند، حالا كه مانده؟ حبيب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه، زهير، بُرير، خدا رحمت كند مرحوم حاج ملا آقاجان را، ايشان به من مي‌فرمود – با آن چشمي كه او ديده بود حالا ما نمي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانيم چه جور چشمي است – ديدم ملائكه از طرف غرب دارند مي‌روند طرف شرق، بعضي‌هايشان نزديك بودند پرسيدم چه خبر است؟– اين‌ها همه‌اش معنا دارد و تأويل هم دارد – گفتند: امام حسين عليه الصلوة و السلام دارد تشريف مي‌برد براي زيارت حضرت رضا و اينجا هم تشريف مي‌آورند يعني در خانه تو هم مي‌آيند، من خيلي مؤدّب نشستم، خودم را درست كردم، آقا تشريف آوردند – اين‌ها از اسراري است كه من حتي در پرواز روح هم ننوشته‌ام، نمي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانم چطور شد كه اينجا گفتم، زمان هم فرق كرده با آن وقتي كه ما پرواز روح مي‌نوشتيم – تشريف آوردند، سؤالاتي از آقا كردم – منظورم اين جمله است – از آقا سؤال كردم كه آقا «مَنْ اَفْضَلُ اَصْحَابِكَ؟» بهترين و با فضيلت‌ترين اصحابتان چه كسي بود؟ خيلي جواب حكيمانه‌ي عجيبي داده بودند! فرمودند: «اَلْبُريرُ بَعْدَ الْحَبِيبِ». – دقّت مي‌كنيد؟- هم خواستند مقام برير را حفظ كنند، هم بفهمانند كه حبيب، حبيب بن مظاهر اوّل است، اين اصحاب، حالا در صف ايستاده‌اند، يك پيرمرد هشتاد ساله در كنار يك جوان سيزده ساله، هيچ فرقي ندارد، من كه هستم تو كه هستي؟ ايمان است كه همه‌ي اين‌ها با هم رديف شده‌اند، ايمان است كه اين‌ها را با هم رديف كرده، همه را با هم وصلشان كرده، يك نورشان قرار داده، «قَامَ خَطِيبًا». خطبه‌اي خواند حضرت كه نمي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهم آن خطبه را عرض كنم. وقت تمام شده و ان‌شاءالله از هفته‌ي آينده برنامه‌هايتان منظم‌تر است و برنامه‌هايي ان‌شاءالله گفته مي‌شود چون يك نقص الان هست در برنامه‌ها. ان‌شاءالله گفته مي‌شود هفته‌ي آينده و اميدواريم خداي‌تعالي همه‌ي ما را از ياران حجة ابن الحسنقرار بدهد.

 

6- ذكر مصيبت امام حسين عليه السلام

اصحاب سيدالشهداء صبح عاشورا بعد از اين‌كه حضرت سيدالشهداء صف‌آرايي كردند، همه با هم دور همديگر جمع شدند، بني‌هاشم را درخودشان راه ندادند، با هم قرار گذاشتند كه تا ما زنده هستيم نبايد – به تعبير من – مويي از سر يكي از بني‌هاشم كم بشود، هيجده نفر جوانان بني‌هاشمند، فرقي هم نمي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند برادر ابالفضل العباس باشد، يا خود آن حضرت، يا علي‌اكبر و نشان دادند، اين فضايل، اين فضيلت‌ها در اسلام مطرح است، رفتند و شهيد شدند و روي زمين افتادند امّا آقا سيدالشهداء وقتي كه تنها در ميان لشكر كفّار ماند صدا زد: «يَا مُسْلِمُ بْنُ عَقِيلٍ، يَا هَانِي بْنُ عُرْوَةٍ، – ببينيد از كجا شروع كرده؟- يَا حَبِيبُ، يَا بُرَيْرُ! مَا لِي اُنَادِيكُمْ فَلَاتُجِيبُونِي». چه شده كه من شما را صدا مي‌زنم شما كساني بوديد تا من صدايتان مي‌زدم فورا مي‌آمديد، «مَا لِي اُنَادِيكُمْ فَلَاتُجِيبُونِي»([6])، جواب من را نمي‌‌‌‌‌دهيد، لاحول ولا قوة الا باللّه العلي العظيم.

 

7- دعاي ختم مجلس

همه با توجّه، خدايا! يك سال ما – به سال شمسي – گناه كرديم تو به ما نعمت دادي، ما بدي كرديم، «شَّرُنَا اِلَيْكَ صَاعِدٌ وَ خَيْرُكَ اِلَيْنَا نَازِلٌ»([7])، خدايا! اين روز آخر سال شمسي از تو مي‌خواهيم گناهانمان را در اين سال ببخشي و بيامرزي،

خدايا! همه‌ي گناهان ما را تبديل به حسنات بفرما.

نواقص ما را به كمال مبدل بفرما.

خدايا! ضعفمان را به جديّت مبدّل بفرما.

نسئلك اللّهم و ندعوك باعظم اسمائك و بامام زماننا يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه، يا رحمن يا رحيم، يا غياث المستغيثين، يا اله العالمين، يا ربّاه، يا سيّداه،

عجل لوليك الفرج.

عجل لمولانا الفرج.

خدايا! امام زمان ما را به ما برسان.

قلب مقدّسش را از ما راضي بفرم.

خدايا! به آبروي آقايمان حجة بن الحسنهمه‌ي ما را از بهترين اصحابش قرار بده.

توفيق خدمتگزاري به مردم بالاخص به اصحاب امام زمان به ما مرحمت بفرما.

پروردگارا! به آبروي حجةابن الحسنآني و كمتر از آني ما را از ياد خودت، از ياد امام زمان، از ياد وظايفمان غافل مفرما.

ما را در صراط مستقيم دينت قرار بده.

خدايا! به آبروي ولي‌عصر قسمت مي‌دهيم مرض‌هاي روحي‌مان شفا مرحمت بفرما.

دين و دنيا و آخرتمان زير سايه‌ي امام زمان از بليات و خطرات حفظ بفرما.

مريض‌هاي اسلام، مريض منظور، مريضه منظوره الساعه! لباس عافيت بپوشان.

امواتمان، شهدايمان غريق رحمت بفرما.

عاقبتمان ختم بخير بفرما.

وعجل في فرج مولانا.



[1]بقره/127

[2]– اقبال الأعمال: 1/ 512، عصر الظهور: 349

[3]حمد/6-7

[4]– اقبال الأعمال: 1/ 512، دعاي شريف ندبه

[5]ماعون/4-5

[6]«ثم توجه نحو القوم وجعل ينظر يمينا وشمالا، فلم ير أحدا من أصحابة وانصاره الا من صافح التراب جبينه، ومن قطع الحمام أنينه، فنادى عليه السلام: يا مسلم بن عقيل، و يا هاني بن عروة، و يا حبيب بن مظاهر، و يا زهير بن القين، و يا يزيد بن مظاهر، و يا يحيى بن كثير، و يا هلال بن نافع، و يا إبراهيم بن الحصين، و يا عمير بن المطاع، و يا أسد الكلبي، و يا عبد الله بن عقيل، و يا مسلم بن عوسجة، و يا داود بن الطرماح، و يا حر الرياحي، و يا علي بن الحسين، و يا أبطال الصفا، و يا فرسان الهيجآء، ما لي أناديكم فلاتجيبوني، و أدعوكم فلا تسمعوني؟! أنتم نيام أرجوكم تنتبهون، أم حالت مودتكم عن إمامكم فلا تنصرونه؟! فهذه نساء الرسول صلى الله عليه وآله لفقدكم قد علاهن النحول، فقوموا من نومتكم، أيها الكرام، و ادفعوا عن حرم الرسول الطغاة اللئام، و لكن صرعكم و الله ريب المنون و غدر بكم الدهر الخؤون، و الا لما كنتم عن دعوتي تقصرون، و لا عن نصرتي تحتجبون، فها نحن عليكم مفتجعون و بكم لاحقون، فإنا لله و إنا إليه راجعون». كلمات الإمام الحسين (ع): 484

[7]بحار: 95/85، مصباح كفعمي: 591

 

جهت دانلود صوت اینجا کلیک کنید

 

برای مشاهده فیلم این جلسه کلیک فرمایید

 
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *