۴ صفر ۱۴۲۵ – ۷ فروردين ۱۳۸۳ – اهمیت صراط مستقیم
أَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیم
بِسمِاللّهِالرَّحمَنِالرَّحِیم
أَلحَمدُلِلّه وَالصَّلوهُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللّه وَ عَلی آلِهِ آلِ اللّه لاسِیمَا عَلی بَقیهَ اللّه روحی وَ أَرواحُ العَالَمِینَ لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفَداء وَاللَّعنَةُ الدّائِمَةُ عَلی أَعدَائِهِم أَجمَعین مِنَ الآنِ إلی قِیامِ یومِ الدّین.
عبارت قرآني آغازين (حمد/۶-۷)
«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ، اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ، صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَاالضَّالِّينَ» حمد/۶-۷ كساني كه كارت براي آنها صادر شده در كلاسهاي اختصاصي به طور منظم و طبق دستور شركت خواهند كرد يك دو جمله مربوط به وظايف آيندهي برادران و دوستان و اهل تزكيهي نفس: اوّل آنكه انشاءالله براي كساني كه امتحانات گذشتهشان خوب بوده و كارت صادر شده جلسات خصوصي كه به خود آنها گفته خواهد شد، گذاشته ميشود كه انشاءالله بهتر كار كنند و موفق باشند. در اين كارتها نوشته شده كه بايد موقع ورود به جلسه كارت را همراه داشته باشند والاّ از آنها خواهش ميكنيم كه بينظميها را كنار بگذارند و هيچ تقاضايي از هيچ كس نداشته باشند كه وارد در جلسه بشوند، جنبهي كلاسي و جنبهي درسي برنامهها پيدا ميكند و شايد انشاءالله در تمام مكانهايي كه دوستان هستند افرادي را به عنوان خدمتگزارشان -كه افتخار است حتّي براي من و همهي ماها- بفرستيم و دوستانِ تهراني يك مقداري كوتاهي كردهاند، حالا به مناسبت ايّام نوروز بوده، هر چه بوده كه تا امروز بنا بود كارتها صادر بشود ولي بسيار تعداد كمي صادر شده و تا روز دوشنبه انشاءالله آخرين مهلت صدور كارتها است، كارتهايي که مخصوصاً بسيار زيبا دادهايم تهيّه كردهاند كه به خود من هم كارت دادهاند، به اين صورت بايد در وقت ورود به جلسه در جيبتان انشاءالله باشد ، آنهايي هم كه بينيازند كه خدا را شكر، نه امتحان ميدهند، نه احتياج به كارتي دارند و اميدواريم كه ما را از آمدنشان گول نزنند و خيال نكنيم جمعيّتمان زياد است و در مجالس ما تشريف نياورند مگر همين مجلس روز جمعه كه عمومي شايد باقي بماند. اين يك مطلب؛ تدبر و تفكر در قرآن را جدي بگيريد مطلب دوّم: از روز اوّل فروردين كه قرآن را شما شروع كرديد، از همهتان بالاخص آنهايي كه ميخواهند قدمي در راه خدا بردارند و مايلند كه سير الي اللّه كنند، جدّيتر (توقع دارم) و جدّاً شخصاً از شما راضي نيستم و منافاتي هم ندارد كه امام زمان از شما راضي باشند، ولي من شخصاً به حدّ خودم، به حق خودم راضي نيستم كه اين قرآنها را دوباره نخوانيد، ترجمهاش را نخوانيد و برداشتها را دقّت نكنيد. اوّل برداشت را نگاه ميكنيد، بعد ترجمه را ميخوانيد، بعد روي آيات قرآن تدبّر ميكنيد. تمام زحمت براي تدبّر كردن است. دوستان اهل تزكيهي نفس، اساتيد محترم بعضيهايشان در مجلس هستند كه اين برداشتها را من گاهي از تعقيبات نماز صبحم ميزنم، گاهي از تلاوت قرآن صبحم ميزنم و خودم مينشينم و اينها را مينويسم. با اينكه چند كتاب نيمه تمام دارم و جدّاً از شما تقاضا ميكنم يا «زنگي زنگ يا روميروم»، يا جدّي اينها را خوب مطالعه كنيد كه اگر همينها را بسيار دقّت كنيد انشاءالله يك متدبّر، يك مدّبر، يك مفكّر، يك متفکّر در قرآن خواهيد بود و خدايتعالي از شما تشكّر ميكند كه فرموده است: «إِنَّهُ شَكُورٌ» (فاطر/۳۰، فاطر/۳۴، شوري/۳۳، تغابن/۱۷) خدا شكور است، شكر ميكند و هر كس هم كه نميخواهد، خوب نخواند، ما دنبال هيچ فردي از افراد نرفتهايم و دعوت هم نكردهايم و زياد هم مسألهاي نيست كه بيايند يا نيايند، ولي اگر شماها كه همه جور با من آمدهايد و حاضر بودهايد، اگر گفتيم امتحان عقايد بدهيد داديد، اگر به وجدان خودتان واگذاشتيم كه به خودتان نمره بدهيد و داديد- همين امروز يك نفر به من ميگفت: من يك خوابي ديدم يك مقدار ترسيدم، نمرهي نترسيدن از غير خدا را به خودم نوزده دادم كه من گفتم آنچه كه من از نترسيدن خواستم در بيداري بوده، اين قدر شماها بحمداللّه موفقيد – و هر چه گفتهايم عمل كردهايد، اين يكي از همه مهمتر است كه قرآنها را با دقّت، با احترام؛ همين مقداري كه الان جناب آقاي رضازاده خواندند كه انشاءالله اينها همهاش ضبط خواهد شد و همهاش در اختيار قرار خواهد گرفت با صداي خود ايشان و ايشان هم انشاءالله دقّت ميكنند كه حتّي لكنت نداشته باشند و شما در وقت مطالعهي قرآن خدا نكند كه مثلاً پايتان را دراز كرده باشيد و قرآن را بخوانيد يا ترجمهاش را بخوانيد چون فرقي نميكند ترجمه و برداشت و قرآن همهاش از هم است، من اينجا ديگر در اين مرحله نگفتهام كه ترجمه را بخوانند به خاطر اينكه طول نكشد و قبلاً هم خواندهايد، والاّ هر چه انسان در مقابل قرآن با تعظيم و با عظمت بنشيند كاري نكرده، خداي با آن عظمت با شما صحبت ميكند، اگر يك وقتي خداي نكرده ميبينيد دو زانو كه نشستيد پايتان درد گرفت ، تمرين كنيد، خودتان را بسازيد كه بتوانيد در مقابل صداي خدا، در مقابل كلام خدا، در مقابل نام مقدّس خاندان عصمت وطهارت مؤدّب باشيد و اين تمرين را بايد داشته باشيد و انشاءالله در ميان خانه هم كه مينشينيد، ميخواهيد اين قرآن را بخوانيد، بعد از نماز صبح بهترين زمان است، از هر تعقيبي برايتان بهتر است كه همين آيات را با همين ترجمه و با برداشتهايي كه ما با عقل ناقصمان – البته اين را من باز خودم از صراط مستقيم خارج نشوم – درست است عقل ناقص من اينها را تنظيم كرده، امّا از احادیث و روايات و تفاسير استفاده شده، اينها را بخوانيد و انشاءالله از هفتهي آينده، ميدانم شايد خودتان حال و هوايتان فرقي نكرده باشد امّا چون بالاخره انسان با اين بشرِ آلودهي فكري به مسائل سنّتي محشور است، خواهي نخواهي مزاحمتهايي دارند، آن هفتهي آينده آن جلسات خصوصي تشكيل نميشود، از هفتهي بعد كه هم كارتها به دستتان برسد، هم عكسهايتان را تحويل داده باشيد، هم افراد، خوب مشخص شدهاند، ديشب يك تعداد كارت براي من آوردند بعضيهايش را من برداشتم كه مراجعه كنم به پروندهشان چطور شده، اينها با آن اخلاقیاتي كه من از آنها سراغ دارم وارد اين مسائل شدهاند. به هر حال انشاءالله كوشش كنيد، جدّي باشيد، از خدا بخواهيد، از امام عصر بخواهيد كه آنها دست شما را بگيرند و شما را به كمالات برسانند. مباحث پرارزش صراط مستقيم من از امروز تا چند هفته مهمترين مسألهاي كه در اين راه اهميّت دارد كه در قرآن مكرر اين مرحله ذكر شده است و در سورهي حمد شايد نيمي از سورهي حمد كه حتّي اعتقاد من اين است كه از اول سورهي حمد مقدمه است براي اين نيمهي بعد سورهي حمد، كه در هر نماز بايد خوانده شود، هر كجا بخوانيد پرارزش است، مسأله صراط مستقيم است. اگر بخواهيم مته به خشخاش بگذاريم ميفهميم كه مهمترين چيز صراط مستقيم است كه اكثرمان از آن خارجيم اگر بخواهيم ما باصطلاح عوام متّه به خشخاش بگذاريم، «متّه به خشخاش گذاشتن» ميدانيد يعني چه؟ خشخاش يك دانههاي بسيار ريزي دارد، متّه هم اين چيزهايي است كه سوراخ ميكند، بعضيها هستند که آن قدر دقيقند كه آن دانهي خشخاش را ميخواهند سوراخش كنند، ميگويند: مته به خشخاش گذاشته است؛ يعني دقّت كامل كردن است، دقّت كامل كردن را ميگويم، شما اين را بدانيد كه مهمترين چيز اگر دقّت كنيد، مسأله صراط مستقيم است و اگر متّه به خشخاش بگذاريم در شبانه روز شايد همان خوبهايمان دهها مورد از صراط مستقيم خارج ميشوند. صراط مستقيم راه خداي تعالي، پيامبر و امام زمان عليهم السلام است صراط مستقيم چه هست؟ آن راهي است كه خدا، پيغمبر، ائمه اطهار، كه اصل، خدا و پيغمبرند؛ ائمه اطهار در مقابل يك عدّه از خلفا و قدرتمنداني كه اگر اينها ميخواستند از صراط مستقيم حركت كنند جمع زيادي كشته ميشدند، گاهي از انحرافات و به عنوان تقيّه، عبور ميكردند لذا اين را عرض كنم، خدا و پيغمبر- و انشاءالله حضرت بقيةاللّه ارواحنافداه اينها هر چه گفتهاند صراط مستقيم است، هر كاري كه كردهاند صراط مستقيم است، حتّي اگر سكوت كردهاند صراط مستقيم است و ما خيلي از صراط مستقيم خارجيم. اگر بنشينيم حساب كنيم، من خيلي از اينها را نميتوانم بگويم، حتي يك مطلبي اينجا صحبت شد گفتم: با اينكه از صراط مستقيم خارج است من نميگويم. ولي درشتهايش را برايتان ميگويم، آنهايي كه يك مقداري انسان را منحرف ميكند. به صراط مستقيم از صدر اسلام طاغوتها راههاي انحرافي زدهاند صراط مستقيم اگر انسان بخواهد صد درصد عمل كند كه نميتواند، به سه بخش تقسيم ميشود. از هزار و چهارصد سال قبل تا حالا، اين صراط مستقيم را خلفاي اموي و عباسي، سلاطيني كه بر مسلمانها حكومت ميكردهاند، حتي سلاطيني كه قبل از اسلام بودهاند و سنّتهايشان براي ما باقي مانده اين صراط مستقيم را به اصطلاح بريدهاند، يعني شما فرض كنيد اگر از اينجا تا قم ميخواهيد برويد، يك جادّهاي است تقريباً صد و بيست و پنج كيلومتر، شايد صد جايش را اين طاغوتهاي مختلف قطع كردهاند و يك راه انحرافي برايتان گذاشتهاند. انحراف از صراط مستقيم در سه قسم انجام ميشود يك دستهاش مجبوريم از همان راه اضطراري، انحرافي، برويم، اسمش هم «تقيّه» است كه اينها را انشاءالله برايتان شرح ميدهم. يك دسته از اين مسايلي كه پيش آوردهاند، ما خوشمان ميآيد. با اينكه ميشود به آن بريدگي اعتنا نكرد، يك دستاندازي است ماشين يك تكاني ميخورد امّا انسان ميتواند عبور كند، از صراط مستقيم ما نميرويم امّا از آن كنار ميرويم يا منحرف ميشويم، اين دسته دوّم، دسته سوّم متاسفانه چيزهايي است كه جاده صاف، درست، خوب، بدون دستانداز امّا يك هواي نفسي بر ما مسلط است، شيطان آن چنان بر ما مسلط است كه اين فرمان را از دستمان ميگيرد و ما را داخل درّه پرت ميكند. تنها يك قسم انحراف از صراط مستقيم پذيرفته است آن هم تقيه معلوم است، ما در تمام اين سه موضوع بايد فقط به يكي از اينها فعلاً، موقتّاً عمل كنيم و آن يك بريدگي است كه اگر ما حركت كرديم در درّه، در همان بريدگي ميافتيم. يك وقتي يك جادّهاي ميكشيدند پلش را نزده بودند و آن كسي كه جادّه ميساخت مسامحه كرده بود ، راه را باز كرده بود، ماشين هم با سرعت روي اسفالت ميرفت، رسيده بود به آن پلي كه ساخته نشده بود و طبعاً پُل كه نباشد، زير اين پل يك درّه است، يك دستانداز بزرگي است، ماشين آنجا افتاده بود و همهشان از بين رفته بودند، عرض كردم اينها را شرح ميدهم برايتان. بعد از فوت پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله جاده صراط مستقيم توسط طاغوتها با راههاي انحرافي بريده شده است بعضي از اينها را آن چنان اين طاغوتهاي زمان جادّهي صراط مستقيم را بريدهاند كه اگر شما بخواهيد برويد در آن ميافتيد و شايد از بين برويد. از زماني كه پيغمبر اكرم از دار دنيا رفت اين جادّه را بريدند، به علي بن ابيطالب عليه السلام اجازه اصلاح جاده صراط مستقيم را ندادند حتّي علي بن ابيطالب وقتي كه ميخواست در زمان خلافتش اين پُل را درست كند، ميگفتند: «وَا سُنَّةَ عُمَرَاه!» (جواهر الكلام: ۱۳/ ۱۴۱ و ۲۱/ ۳۳۷، وضوء النبي صلي الله عليه و آله: ۱/ ۱۴۴) اي داد! سنّت عمر دارد از بين ميرود، با اينكه آن حضرت گوش نميداد، تا جايي كه برايش ميسّر بود و مردم گوش ميكردند جادّه را اصلاح ميكرد، امّا مردم اعتنا نميكردند، اين جادّه بعد از علي بن ابيطالب دهها شايد صدها بريدگي پيدا كرد كه هنوز كه ما در اين زمان نشستهايم ,و میگوييم: «شيعه علي بن ابيطالبيم» از بعضي از آنها پيروي ميكنيم. جاده صراط مستقيم را پر پيچ و خم كردهاند تا آنجا كه علماي علم اخلاق نيز از اين مرحله نامي به ميان نياوردهاند بريدند، آن قدر فساد كردند، آن قدر صراط مستقيمي كه خدا در قرآن در چهل جا فرموده كه صراط مستقيم را پيروي كنيد، خدايتعالي در سورهي حمد مشروحاً صراط مستقيم را برايتان توضيح داده، اين قدر آنها بريدهاند كه ما الان بايد اقلاً يك سال دربارهي صراط مستقيم صحبت كنيم ولي خوب نميشود. وقت هم نیست. صراط مستقيم خيلي مهم است، آن قدر اين مسأله صراط مستقيم پرپيچ و خم شده كه علماي علم اخلاق مثل مرحوم نراقي، دانشمندان بزرگ علمي، چه سنّي، چه شيعه در سير و سلوكشان مسأله صراط مستقيم را، مرحلهي صراط مستقيم را مطرح نكردهاند، در كُتب اهل سنت، اين كتاب «منازل السائلين» را نگاه كنيد توبه دارد، يقظه دارد، همهي كمالات را آنجا مينويسد امّا حرفي از صراط مستقيم نميزند. شما به تمام اين مسالك صوفيه اگر مراجعه كنيد، اينها سخن از صراط مستقيم نميگويند. و حال اينكه صراط مستقيم اهميّتش از تمام مراحل بيشتر است. چرا اين كار را نميكنند؟ براي اينكه چه بگويند؟ با تمام بريدگيهايي كه در صراط مستقيم ايجاد كردهاند اما باز هم ميشود با سرعت در آن حركت كرد. ولي ما بحمداللّه تا حدي كه برايمان ميسر است اگر انشاءالله اين مسائلي كه مطرح كردم و فهرست كردم، در آينده گوش بدهيد ميبينيد كه مسأله باز هم راحت است، شما ميتوانيد با همهي اين بريدگيهايي كه توي جادّه مثلاً تهران و قم است ميتوانيد با سرعت حركت كنيد و به قم خودتان را برسانيد، ميتوانيد در راه خدا حركت كنيد، خودتان را به خدايتعالي برسانيد. منتها به علائم، به تابلوها، به انحراف به راست، به انحراف به چپها به اينها توجّه داشته باشيد، حواستان پرت نباشد. اين كه من اصرار دارم آقايان حواستان پرت نباشد، جدّي بگيريد بيشتر به خاطر همين است كه بتوانيم راه راست را برويم، آن چه را كه بريدهاند و خطر دارد و خدا هم نخواسته كه شما آن را انجام بدهيد آن چيزهايي است كه تقيّه مشمولش ميشود، يعني تقيه شامل آنها ميشود. تقيه چيست؟ تقيه يعني از صراط مستقيم خارج شدن و از كنار گذر عبور كردن و باز وارد جادّه شدن. تقيّه. تقيّه را بايد خوب بفهميد، فكر نكنيد كه هر جايي كه ترسيديد تقيّه است، نه! ما در صحبتهاي قبلگفتيم كه به هيچ وجه نبايد از غير از خدا بترسيد، تقيّه به معناي ترس نيست، تقيّه يعني خودش را انسان از ضرري كه نفعي در مقابلش نيست يا نفعِ اندكي است و در مقابل اين ضرر نميتواند جبران كند، اين را ميگويند تقيّه. حضرت صادق صلوات اللّه عليه فرمود: «التَّقِيَّةُ دِينِي»، يعني از كنار گذر، به اين تعبير عبور كردن در يك چنين جايي كه انسان در توي اين پل خراب شده ميافتد و از بين ميرود اين راه و روش من است، دين يعني راه و روش، راه و روش من است؛ «وَ دِينُ آبَائِي» («قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عليه السلام التَّقِيَّةُ مِنْ دِينِي وَ دِينِ آبَائِي وَ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ» كافي: ۲/ ۲۱۹، وسائل الشيعه: ۱۶/ ۲۰۴؛ «يَا مُعَلَّى إِنَّ التَّقِيَّةَ مِنْ دِينِي وَ دِينِ آبَائِي وَ لَا دِينَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ» كافي: ۲/ ۲۲۳، وسائل الشيعه: ۱۶/ ۲۱۰، بحار: ۲/ ۷۳؛ «قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عليه السلام التَّقِيَّةُ دِينِي وَ دِينُ آبَائِي إِلَّا فِي ثَلَاثٍ فِي شُرْبِ الْمُسْكِرِ وَ الْمَسْحِ عَلَى الْخُفَّيْنِ وَ تَرْكِ الْجَهْرِ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» مستدركالوسائل: ۱/ ۳۳۴) آباء من هم همينطورند. تقيه امام كاظم عليه السلام در مقابل هارونالرشيد لعنه الله حضرت موسي بن جعفر عليه الصلوة و السلام چون ميبيند مردم الان هارونالرشيد را به عنوان جانشين پيغمبر انتخاب كردهاند، جانشين پيغمبر بايد يك فردي باشد كه تمام شرايط تقوا و تزكيهي نفس در او وجود داشته باشد امّا مردم مسلمان، اين آقا را انتخاب كردهاند كه رهبرشان باشد، براي حفظ وحدت – خوب دقّت كنيد – براي حفظ وحدت، براي اين كه مردم مسلمان دو دسته نشوند، براي اينكه دشمن به اينها هجوم نكند، براي اينكه يك عدّه موسي بن جعفري و يك عدّه هاروني نباشند، در روايات زياد داريم آن كلمهاي را كه بر غير علي بن ابيطالب حرام است گفتنش، كلمهي «اميرالمؤمنين»، حضرت موسي بن جعفر به هارونالرشيد مكرّر در مكرّر فرموده: «يا اميرالمؤمنين»، اين معنايش چه هست؟ معنايش همين تقيّه است، علت تقيه حفظ وحدت مسلمين است و همه ائمه عليهم السلام تقيه ميكردهاند تقيّه براي چه هست؟ براي حفظ وحدت مسلمانها. يك كسي از من ميپرسيد پيغمبراكرم را وقتي مانع شدند كه وصيّتنامهاش را بنويسد، همه را كه بيرون كرد، چرا ننوشت بدهد به علي بن ابيطالب، تنها هم كه بودند، فاطمهي زهرا هم كه بودند، فرزندان ديگرش هم كه بودند، چرا به آنها نداد كه آنها داشته باشند؟ من همين جواب را دادم، دشمن تا پشت دروازههاي مدينه آمده بود. حضرت، اسامه را فرمانده آن لشكر كرده بود، اگر اين را مينوشت دست علي بن ابيطالب ميداد ، وقتي كه قرآن دارد علي را معرفي ميكند اين مردم اعتنا نميكنند، به نوشتهي پيغمبر اعتنا ميكردند؟! يك اختلافي، دعوايي بوجود ميآمد، حتّي در همان داخل خانهي پيغمبر و از همان جا منجر ميشد به شهر مدينه و يك عدّه از دين ظاهريشان هم خارج ميشدند و يك عدّه هم كه كم بودند، هميشه: «وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبَادِي الشَّكُورُ» (سبا/۱۳) بعد از پيغمبر، «اِرتَدَّ النَّاسُ بَعْدَ النَّبِيُّ» حالا نميگوييم «اِلَّا ثَلاثَ» (عن أبي جعفر عليه السلام قال ارتدّ الناس بعد النبي إلّا ثلاثة نفر المقداد بن الأسود و أبو ذرّ الغفاري و سلمان الفارسي، ثمّ إنّ الناس عرفوا و لحقوا بعد، بحار: ۳۴/ ۲۷۴، اختصاص: ۶) «الاّ مائة» مثلاً، صد نفر، دويست نفر، اينها يك طرف واقع ميشدند آنها يك طرف. از آنجا شروع شد، علي بن ابيطالب قدرت نداشت؟ بعضيها ميگويند كه آن وقت جوانتر بود تا آن وقتي كه جنگ نهروان آن همه جمعيّت مسلح را كُشت در آنجا قويتر بود علي بن ابيطالب، چرا گردن زير ريسمان آنها داد و او را كشاندند به طرف مسجد و چيزي نگفت؟ اين همان معناي تقيّه است. همهي ائمه تقيّه ميكردند، حتي يك جملهاي حضرت موسي بن جعفر كه واقعاً من از تمام روضهها اين قضيّه را وقتي كه خواندم برايم اشكآورتر بود كه موسي بن جعفر حاضر بشود در مقابل هارون، حالا فرموده: «يا اميرالمؤمنين» اين حرفها، اين مطالب را فرموده كه همينها هم مصيبت است، به او بگويد كه من از جدّم پيغمبر شنيدم كه «اگر دو نفر قوم خويش با هم مصافحه بكنند اينها محبّتشان به هم زياد ميشود حالا دستت را دراز كن با هم مصافحه بكنيم»، كه وقتي مصافحه كرد هارونالرشيد گفت – حالا اينجا يك جملهاي گفته كه من نگفتم، آن را نميتوانم بگويم – هارونالرشيد گفت: «بله، من محبّتم به شما زياد شد». اينها معناي تقيّه است. داستان علي بن يقطين و دستور امام كاظم عليه السلام به ايشان مبني بر انجام تقيهاي مخصوص تقيّه يعني آن چه را كه موسي ابن جعفر عليه الصلوة و السلام به علي بن يقطين فرمود، علي بن يقطيني كه وقتي ابراهيم جمّال ميآيد درِ خانهاش، در خانهي وزير، آن وزير از اين وزيرهايي كه ما ميشناسيم نبود، هارونالرشيد كسي بود كه به ابر ميگفت: كجا ميخواهي بروي بباري كه در مملكت من نباشد، تمام اين افغانستان و اين قسمتهاي بلوك شرق تا غرب، تا حجاز همه تحت فرمانش بودند، يك وزير اين چنين شخصي، كار زياد دارد، توجّه نكرده، ابراهيم آمده فرصت نكرده به او وقت بدهد، برگشته، به موسي بن جعفر گفت. وقتي علي بن يقطين آمد خدمت موسي بن جعفر، حضرت راهش نداد. آقا! چرا؟ فرمود: يادت هست كه ابراهيم جمّال را راهش ندادي؟ گفت حالا چه كار كنم؟ هيچ عذري هم نياورد، ماها اخلاقمان اين است كه تا يك بدي را انجام ميدهيم فوراً صد تا عذر دروغ و راست پشت سر هم ميآوريم، عذر هم نياورد. حالا چه كار كنم كه جبران كنم؟ حضرت فرمود: ابراهيم جمّال را راضي كن، آخر او در كوفه، من در مدينه، با طيالارض فرستاد، رفت درِ خانهي ابراهيم، چه كسي هستيد شما؟ يك شتربان يك طرف واقع شده، وزير يك چنين مملكتي يك طرف. من علي بن يقطينم، باورش نشد، آمد دم در، گفت: من را ببخش، من تو را راه ندادم، خودم آمدم دیدنت، گفت: حالا من بخشيدم، گفت: نميشود، من صورتم را ميگذارم روي زمين، تو با كف كفشت بگذار روي صورت من تا بدانم راضي شدي از من. يك چنين كسي، يك چنين كاري ميكند، يك چنين تزكيهي نفسي كرده، يك چنين اطاعتي از امامش نموده، اين شخص بايد اينطور باشد كه وقتي حضرت نوشت كه در خانهي خودت از امروز مطابق فتواي اهل سنت عمل بكن، گفت: چشم. ما باشيم ميگوييم: آقا مثل اينكه خانهي ما را هم جاسوس خانه ميداند! چه كسي جرأت دارد بيايد در خانهي ما و يا من را در حال نماز و عبادت ببيند؟ انجام داد، وضو را اينطوري گرفت و مسح سرش را تمام سرش را مسح كرد و پايش را شست و امامم فرموده. امام است. اگر گفت: از اين راه راست امروز نرو، از آن طرف برو، مثلاً اينجا را دارند خطكشي ميكنند، اينجا را دارند درستش ميكنند. نه من از همين راه ميروم! كسي در صراط مستقيم است كه مطابق دستور الهي عمل كند به تو ميگويند كه اگر طبيب گفت: روزه برايت ضرر دارد، روزهاي كه اگر يك روزش را خوردي شصت روز يا دو ماه پيدرپي بايد روزه بگيري، اگر روزه گرفتي تو گناهكاري. اين معناي حساب كردن راه است. شرط وجوب حج استطاعت عرفي است و اگر كسي در غير اين صورت حج بجا آورد قبول نيست آن كسي كه ميگويد: «وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ» (حج/۲۷) همهي مردم را صدا بزن به حجّ، به حضرت ابراهيم خداي تعالي فرمود، همه را هم صدا زد، حالا شما خيلي علاقه داري، ميخواهي پياده هم كه شده بلند شوي حركت كني بروي مكّه، سفر اوّلت حركت كردي (بلند شدي). يك مشت آذوقه برداشتهاي، ميخواهي بروي به حجّ، و رفتي و خودت را هفت، هشت، ده ماه توي راه بودي، با زجر و با ناراحتي رساندي به مكّه، اعمالت را هم صحيح انجام دادي، برگشتي، بعد مستطيع كه شدي باز هم واجب است بروي مكّه. من که رفتم! خوب شرطش استطاعت بود، آن هم استطاعت عرفي بود. آن حجّت قبول نيست! ببينيد چقدر كارها حساب دارد. تقيه تنها مسير انحرافي از صراط مستقيم است كه طبق موازين شرع ضرورتا مجاز ميباشد بنابراين از مسائلي كه استثناء است و شما را وادار كردهاند كه از صراط مستقيم بپيچيد، عيناً همين مثالي كه زدم، مثال جادّه، صراط هم به همين جهت اسمش را گذاشتهاند، اگر كنار گذري را تابلو زدند كه برويد، شما لااقل با آن سرعت نرو. بايست. ببين چه خبر است. آهسته ميآيي اين كنار، ميپيچي در بياباني كه جادّه خاكي كشيدهاند، زحمت ميافتي، ناراحتي ميشوي، سرعتت كم ميشود، امّا وظيفهات را انجام دادي. پس از برطرف شدن ضرورت بايد سريعا تقيه را ترك كرد و طبق اصل قانون عمل نمود بر ميگردي باز در جادّه، ولي اوّلين لحظهاي كه ممكن است برميگردي به جادّه، نه اينكه بگويي حالا كه ما افتاديم در خاكي تا آخر عمر همينطور در خاكها ميرويم بالاخره. نه! آنچه كه گفتهاند بايد عمل كني، از همان راهي كه به شما تابلو نشان ميدهد عمل بكنيد. قرآن تابلو است براي شما، روايات اهل بيت تابلو است، اين تابلوها، اين علائم، اين راهنماييها را خوب گوش بدهيد آقايان، والاّ خداي نكرده شيطان آن چنان شما را ساقط ميكند و آن چنان شما را پرت ميكند كه نميتوانيد از جا حركت كنيد. اميدوارم انشاءالله مسأله تقيّه را (خوب متوجه شوید) چون الان وظيفه نيست كه بيشتر از اين دربارهاش صحبت كنم. از موارد تقيه، اقتدا به امام جماعت وهابي با مشكلات عديده شرعي وي در مسجد الحرام ميباشد گاهي ميرويد مكّه، داخل مسجدالحرام، داخل مسجد النبي، وهّابيها فهميدهاند كه شما بايد روي خاك سرتان را بگذاريد، كمال تواضع را در مقابل پروردگار بكنيد، آنها اين را نميفهمند، همه جا را فرش انداختهاند و جاي اينكه شما يك گوشهي پيشانيتان را آنجا بگذاريد باز نيست و بعد هم پشت سر اين آقايي كه هم وهابي است، هم حمد و سورهاش درست نيست چون «بسم اللّه الرحمن الرحيم» كه بهترين آيهي سورهي حمد است آن را نميگويند، وضوشان درست نيست، عقد و ازدواجشان درست نيست – حالا خيلي نادرستي دارد- كه يكياش اگر از اينها در امام جماعت شيعه باشد نميشود پشت سرش نماز خواند، آنجا فرمودهاند: اگر به آنها اقتدا كردي – ببينيد عين هماني كه عرض كردم – اگر به آنها اقتدا كردي مثل اين است كه به پيغمبراكرم اقتدا كردي، خيلي عجيب است! برو آنجا اقتدا كن. سرت را بگذار روي همان فرشها، اگر نميشود (روی زمین بگذاری) علاجي نداري و نمازت را با آنها بخوان. ببينيد! اين معناي هماني است كه به علي بن يقطين فرمودند. البته اين مسئله حرف دارد، فروعي دارد. كلّي آن اين است كه در رساله ها فرمودهاند. الان زمان ما اين تقیه است. نه، من بي مُهر نماز نميخوانم. يكي كسي در مسجد الحرام من ديدم مهرش را از جيبش در ميآورد موقع نماز ميگذارد آنجا. گفتم: آقا! ظاهراً اينجا اشكالي ندارد. گفت: نه! من بي مهر نماز نميخوانم! اين مثل همان كسي است كه ماشينش را از جاده بيرون نميبرد. آقا! اينجا مياُفتي پايين. نه! من جست و خيزم خوب است. ميپرم این طرف. من رفته بودم كنار ضريح پيغمبر ايستاده بودم خيلي هم آسان بود بوسيدن آن. شرطه آمد گفت: برو آن طرف. گفتم: من نميبوسم. گفت: باشد! برو. ترسيد كه من ببوسم. واقعاً هم تصميم نداشتم كه ببوسم. و اگر اين جهت نبود، من ميخواستم شب و روز ضريح پيغمبر را ببوسم. اينها معناي تقيه است. معناي تقيه تقيه معنايش اين است آقايان! كه انسان از جاده صراط مستقيم، اينجا تابلو زدهاند آقا! خطر دارد، بپيچي در خاكي و برگردي در صراط مستقيم. در اولين فرصت هم بايد برگردي. بگويي حالا ما كه بيست روز در مكه روي فرش نماز ميخوانديم، حالا در خانه خودمان هم روي فرش نماز ميخوانيم! اگر ميخواست اشكال داشته باشد، آنجا اشكال ميداشت! اگر يك همچنين حرفي زدي، مثل همان رانندهاي هستي كه گفته حالا كه اُفتاديم در جاده خاكي تا خود قم در خاكي ميرويم. ان شاء الله كوشش كنيد اين مطالب را دقت كنيد. قسم دوم انحراف از صراط مستقيم، بريدگي در آن است كه نبايد به خاطر آن بريدگي راه را منحرف كنيم بلكه بايد آهستهتر عبور نماييم من اقسام انحراف از صراط مستقيم را به شما ميگويم كه كجا بايد منحرف بشويد. كجا بايد مستقيم برويد. بعضي جاها هست يك تكهاي كندهاند. يك مقداري جاده را كندهاند. در يك دست اندازي ميافتيد. يك مقداري آهسته تر رد شويد. عيبي ندارد. ديدهايد ؟ مثلاً حدود دو سانتيمتر آسفالت را كندهاند –حالا براي هر چه – شما ميرسي آنجا سرعت ماشين را يك مقداري آهسته ميكني آرام رد ميشوي. مواجه شدن با عيد نوروز و شب چهارشنبه سوري از قسم دوم بريدگي در صراط مستقيم است اين عيد نوروز و شب چهارشنبه سوري و سيزده به در ، كه ان شاءالله هيچ وقت آنهايي كه خيال ميكنند نحسي را به در ميكنند به اين وسيله، از آنها در نرود! اينها از اين قبيل است، يك قدري آهسته حركت كن، رد شو، تو نميخواهد عيد بگيري، تو نميخواهد سيزده بدر بروي. آهسته منتها. با احتياط. دعوا در خانه راه نيانداز ، زندگي را به هم نريز، شب چهارشنبه سوري تق و توق! شب وفات امام سجاد ميبينيد كه همه كار دارند ميكنند. آدم وقتي به يك همچنين جادهاي رسيد ديد كنده است، از اين بغلي ميپرسد: چرا كندند اينجا را؟ آن هم يك چيزي ميگويد شما هم رد ميشويد، اعتراض بكن، يك وقتي به من ميگفتند كه در يكي از اين ممالك اطراف ما يك درياچهي بسيار بزرگي است، بعد از درياچه خزر، آن است، آنها هم ماست ميبرند آنجا يك روز خاصي در دورهي سال كه اين درياچه را دوغش كنند! ما خنديديم، شما هم خنديديد. حالا اين خندهدارتر است يا از روي آتش پريدن و شب چهارشنبه سوري درست كردن ؟! خوب نه! اين را عادت كردهايم، آن را عادت نكرديم. اين خندهدارتر است يا روز سيزده نحس است ؟ اين بالاخره يك گوشهاش هم كه شده دوغ ميشود ولي شما چه كار ميكنيد؟! نه! راستي! اينجا رسيديد يك قدري آهسته. – خوب گوش بدهيد اين مثال من را – به قول بعضي از رفقا من خودم قائل نيستم، بعضيهايش واقعاً حكمتآميز است. خصوصيت قسم دوم بريدگي در صراط مستقيم اين است كه جاده را غير قابل عبور نكرده است بلكه در آن دست اندازي ايجاد نموده كه بايد با ملاحظه عبور كرد رسيديد به يك چنين بريدگي مختصر، نگاه ميكني ميبيني ميشود رد شد، آهسته رد بشو. اگر گفتند به شما كه نبايد رد بشوي، گوش نده. شما به آنها بگو كه اين كارها با كدام عقل، با كدام فكر، با كدام انسانيّت كه بعضي از افراد در همين روز سيزده به خطرها ميافتند. در شب چهارشنبهسوري از ترس، يك زني بچّه سقط كرد و يكي ديگر مُرد، از ترسِ اين انفجارهايي كه بود. اينها را بايد اعتراض كرد منتها خيلي نه. همان اندازه ؛ ببينيد الان داريد ميرويد براي قم، چه كار ميكنيد؟ رسيديد به جايي كه دو سانت آسفالت را بريدهاند. يكي هم آنجا ايستاده، ده نفر آنجا ايستادهاند. چرا بريدهاند؟ دلمان خواسته ببريم! خوب ببخشيد. خداحافظ، تمام شد، يك مقدارش هم اينطوري است. قسم سوم انحراف از صراط مستقيم به واسطه هواي نفس و اغواي شيطان انشاءالله از اين دو مسأله ميگذريم، صراط مستقيمي كه ماها با هواي نفسمان، با شيطان و اغواي شيطان، از جادّه منحرف شديم، آن خيلي حرف دارد كه نبايد منحرف بشويم. جادّه صافِ سالم، من هم ماشينم مرتّب، حالا دلت خواسته فرمان را بپيچاني آن طرف درّه، از اين بيشتر حماقت دارد كسي كه از صراط مستقيم دين خارج بشود. چون آن آخرش اين است كه بدن انسان را از بين ميبرد ولي اين روح انسان را از بين ميبرد. مشخصات درج شده در كارت ورود به جلسه ديروز بنا به قولي ميلاد مسعودِ حضرت باقر عليه الصلوة و السلام بود و روز هفتم اين ماه تولّد حضرت موسي بن جعفر عليه الصلوة و السلام است. روز دوشنبه، و به خاطر اينكه خدا به شخص من لطف كرده تا سي پشت ميرسم به موسي بن جعفر صلوات اللّه عليه و تصادفاً الان نميدانستم، همين الان در يادم نبود كه روز دوشنبه تولد حضرت موسي بن جعفر است، تعيين كردم كه تا روز دوشنبه هر كس كارتش به دستش نرسد، شما تهرانيها گرفتاريد، خودتان را برسانيد از اينجا بياييد كارتتان را بگيريد، نگيريد ديگر بعدش داده نميشود، در جيب من كارت جناب آقاي همراهي هست، يعني من به عنوان نمونه برداشتم ديدم عكس شما است، به خود من يك كارتي دادند، كه من فراموش كردم براي همين دادند كه من به شما نشان بدهم، ولي خوب مثل اينكه الحمدللّه آقاي همراهي برداشتند. در اين كارت يك كد كارت نوشته شده، شماره دقيق پرونده شما، مسائل شما، هر چه هست با همين شماره است، به شمارههاي قبلي هيچ كاري نداريم، نام، نام خانوادگي، شماره شناسنامه -من تعجب ميكنم كه شماره شناسنامهي شما چرا اينطور معجزهآسا است! خوب حالا من نگويم كه كسي نداند، در تهران شماره اينطوري خيلي مهم است- پايين كارت نوشته براي ورود به جلسه همراه داشتن كارت الزامي است، پشتش هم آدرس دفتر مشهد، دفتر قم، دفتر تهران، نوشته شده، اين فقط به خاطر اين است كه اگر يك وقتي گم كرديد يك كسي پيدا كرد بداند كجا بفرستد. همين. انشاءالله تا روز دوشنبه همهتان بايد داشته باشيد بعد ازآن ديگر ما را به زحمت مياندازيد، نميگويم به شما داده نميشود، ولي ما را به زحمت مياندازيد و شايد هم اصلاً دوستانمان حاضر نباشند كه اين زحمت را تحمل كنند، چون من كه اين كارها را خودم كه مستقيماً نميكنم، دوستانمان آن وقت ممكن است درهم پاشيده بشوند، ديگر نكنند. حالا چون اين دست من آمده آقاي همراهي شما بياييد بگيريد بعد برويد امضاء بكنيد كه گرفتهايد و انشاءالله مباركتان باشد – تصادفاً من همينطور برداشتم من با ايشان نه قوم و خويشي دارم نه چيزي، همهتان براي من از برادر بهتريد، اين را شما بدانيد. تصادفاً برداشتم ديدم كه مال ايشان است – و ان شاءالله خدمتتان محفوظ باشد و اميدواریم كه جدي باشيد و روز تولد حضرت موسي بن جعفر كه روز دوشنبه است، همه تان داراي كارتتان باشيد. كه اين كارت رسميت جدي به انسان ميبخشد و حتي بعضي از اساتيد و بزرگان جلسه ما كه واقعاً بعضيهايشان از علماء هستند، از دانشمندان هستند، جناب آقاي نعمتي كه از بالاي منبر من فقط ديدم آنجا نشستهاند و جناب آقاي كاشاني كه اينجا هستند و بعضي از آقايان، آقاي مسعودي و دوستان و اينها همه شان كارت گرفتهاند و به من هم كارت دادهاند به آنهاگفتم: حالا اگر من كارت نداشتم راهم نميدهيد ؟! گفتند: نه. شما داشته باشيد تا همه داشته باشند. به هر حال اميدواريم كه اين ايام، ايام سرور خاندان عصمت و طهارت است و حضرت موسي بن جعفر صلوات الله عليه از خدا بخواهند كه عيدي ما را فرج حضرت بقية الله عليه الصلاة و السلام قرار بدهد اگر هم توانستم كه روز عيد كه تعطيل رسمي نيست و من در قم ان شاءالله در دفتر قم هستم و شماها هم با گرفتن كارتتان ان شاءالله برايتان مبارك و ميمون باشد. دعاي ختم مجلس نسئلك اللهم و ندعوك باعظم اسمائك و بمولانا صاحب الزمان ياالله ياالله ياالله ياالله ياالله ياالله ياالله ياالله يا رحمن، يا رحيم. اللهم صل علي محمد و آل محمد. اللهم عجل لوليك الفرج. اللهم عجل لمولانا الفرج. خدايا! امام زمان ما را برسان. همه ما را از بهترين ياران و اصحابش قرار بده. قلب مقدسش را از ما راضي بفرما. خدايا! اين جمع و همه دوستاني كه درهر كجا هستند و اهل تزكيه نفس و در راه تو قدم بر ميدارند خدايا! آنها را مؤيد، منصور و مورد حمايت ملائكهات قرار بده. پروردگارا! توفيقاتمان را زيادتر بفرما. خدايا! به آبروي ولي عصر گرفتاريهاي مسلمين برطرف بفرما. پروردگارا! مرضهاي روحيمان شفا عنايت بفرما. مريضهاي اسلام شفا عنايت بفرما. خدايا! مريض منظور، مريضه منظوره، مريضه منظوره الساعه لباس عافيت بپوشان. امواتمان غريق رحمت بفرما. شهدایمان غريق رحمت بفرما. خدايا! گذشتگانمان، علمايي كه به ما محبت كردند و به راه تو راهنمايي كردند، امام راحلمان غريق رحمت بفرما. عاقبت امرمان ختم به خير بفرما. و عجّل فرج مولانا صاحب الزمان.
جهت دانلود صوت اینجا کلیک کنید
برای مشاهده فیلم این جلسه کلیک فرمایید
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.