۶ محرم ۱۴۱۲ قمری – ۲۸ تیر ۱۳۷۰ شمسی – دور شدن مردم از معنویات
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين. سيدنا و نبينا ابو القاسم محمد. (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم) و علي آله الطيبين الطاهرين لا سیما علي سيدنا و مولانا حجت ابن الحسن روحي و ارواحنا العالمين لتراب مقدمه الفدا. و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم.و اذ نجيناكم من آل فرعون يسومونكم سوء العذاب يضبحون ابنائكم و يصحيون نسائكم و في ذالكم بلاء من ربكم عظيم.
ترجمة اين آية شريفه اين است كه پروردگار متعالي به بني اسرائيل خطاب ميكند ميفرمايد وقتي كه ما نجات داديم شما را از آل فرعون، كه به سختترين عذاب شما را مبتلا كرده بودند. فرزندان پسر شما را ميكشتند و دخترانتون را نگه ميداشتند و اين بلايي بود از جانب خدايتون بسيار عظيم. در احاديث وارد شده كه آنچه در بني اسرائيل واقع شده دقيقا در امت پيغمبر اكرم هم واقع خواهد شد. ديشب اشارهاي كردم كه ما در زمان غيبت در عصر غيبت حضرت بقية الله همان حالتي را داريم كه بني اسرائيل در زمان غيبت حضرت موسي و دور افتادن از دامن معصوم و انبياء عظام و مبتلا شدن به دشمنان مثل فرعون و هامان و جنودشون. و همچنين كه در آن زمان فرزندان ما، فرزندان آنها كشته ميشدند و دخترانشون به كنيزي گرفته ميشدند؛ ما هم در اين زمان يك چنين وضعي را داريم. يعني تا زماني كه حضرت بقية الله ارواحنا فداه ظهور كند بالاخره كم و بيش، حالا در يك زمان كمتر و در يك زمان بيشتر، فرزندان ما كشته ميشوند. شما نگيد كه كجا فرزندان ما كشته ميشوند. كشتن بدن و از بين رفتن بدن آسانتر از ازبين رفتن روح انسانه. در اين عصر كه عصر تمدن اسمش را گذاشتهاند، عصر صنعت، اكتشافات، فرزندان ما بخاطر جنبههاي مادي از معنويات دور ميشوند. در دنيا ما كه آمديم اين را برايتون بطور واضح و روشن عرض كنم هيچ يك از افراد بشر را خدا در دنيا خلق نكرده براي اينكه مثل حيوانات كار بكنند، غذا تهيه بكنند، استراحت كنند، زاد و ولد بكنند و كمال همتشون و فعاليتشون همين باشد و بس. بلكه انسان را خدا خلق كرده خليفة الله باشد. خداي تعالي به ملائكه فرمود اني جاعل في الارض خليفه. من در روي زمين خليفه ميخواهم قرار بدهم. يعني يك موجودي كه مظهر صفات و اسماء پروردگار باشد. تخلق باخلاق الله پيدا كند. به طوري صفات الهي در او به عرصة ظهور و بروز برسد كه اگر انسان به او در يك لحظه حتي نگاه ميكند به ياد خدا بيفتد. از حضرت عيسي سؤال كردند من يجالس. با كي بنشينيم، با چه فردي مجالست كنيم؟ فرمود من يذكركم الله رؤيته. يعني به مجرد اينكه انسان به يك ولي خدا نگاه ميكنه به ياد خدا بيفته. آنچنان اسماء و صفات پروردگار در يك انسان بايد ظاهر باشد كه تا چشمش به او افتاد به ياد پروردگار بيفتد. همانطوريكه اگر يك تصويري، يك عكسي از يك شخصي كه حاضر نيست و ما او را نميبينيم به اين عكس را ديديم، چطور به ياد آن شخص ميافتيم. به ياد چهرة او، صورت او ميافتيم؛ همينطور وقتي كه ما اولياء خدا را ميبينيم، انسانها را ميبينيم، انسانهايي كه خداي تعالي خلقشون كرده و كرده و به كمال رسوندتشون با همت خودشون حركت كردند و خدا دستشون را گرفته، اينها بايد طوري باشند كه وقتي چشم انسان به آنها ميافتد فورا در مرحلة اول به ياد خدا بيفتند. و بعد هم وقتي با آنها مينشينيم، سخنشون از خداست. اعمالشون طبق دستور خداست. حركاتشون انسان را متذكر پروردگار ميكند. اگر شما با افرادي نشستيد و ديديد كه دائما حرف دنيا و تجارت و فعاليت و امثال اينها را ميكنند اين افراد از آن هدف اصلي پروردگار پرت شدهاند.
يك وقتي يك جواني از من سؤال كرد كه ائمة اطهار آيا ساختن هواپيما و وسائل امروز را بلد بودند يا نه؟ طبعا آنها داراي هر علمي هستند. گفتم بله. گفت چرا براي رفاه مردم اينها دستور ندادند كه اينها را بسازند؟ من به آن جوان يك جملهاي گفتم و اين جمله حقيقت داره و مسلمه و آن جمله اينه كه انسان بخاطر نفس امارهاي كه در وجودش هست و تزكيه نشده، دقت كنيد، انسان وقتي كه متولد ميشود در مدت پانزده سال پسر، و در مدت نه سال دختر، صفات رذيلهاي خواهي نخواهي درش جمع ميشه. علتش اينه كه اعتقاد به خدا و ايمان به خدا بطور كامل و طرزي كه او را كنترل كند نداره. و از طرفي نيازها او را به جهاتي به طرف دنيا ميكشانه. مثلا يك طفل شيرخوار يا طفل دو ساله و سه ساله، نميتواند توكل به پروردگار و اينكه خدا روزي رسان است و امثال اينها را برساند. ولي ميداند كه مادر نيازمنديهاي او را برطرف ميكنه. پدر نيازمنديهاي او را برطرف ميكنه. كمكم گرايش به طرف پدر و مادر و اين مسير را كه ميرود و شروع كرده به رفتن، به جائي ميرسد در سن پانزده سالگي خودش را محتاج به پول ماديات و كسب قدرت و امثال اينها ميكند. و بخصوص كه مبلغين بدي هم بالاي سرش باشند كه بدتر از همه پدر و مادره. مبلغين بد همين پدر و مادرند كه به فرزند ميگويند كه پسرجان مثلا، دختر، درس بخوان، سواد داشته باش، اقلا ديپلمت را بگير براي اينكه بتواني در يك جائي كاري بكني، كسبي بكني، درآمدي داشته باشي، فردا در جامعه تو به چه دردي خواهي خورد؟ همين حرفهايي است كه شايد همهامون ميگيم و اگر نگيم به فرزندانمون فكر ميكنيم به آنها خيانت كرديم، به آنها جفا كرديم. شايد شما الان به من بگيد پس چه بايد گفت؟ بچة هفت ساله را بفرستيد مدرسه، بايد رفت مدرسه. چيكار كنه مدرسه؟ درس بخوانه. وقتي از مدرسه آمد نمرهات چنده؟ بيست. بسيار خوب. رسيد مثلا فرض كنيد به سن دوازده سالگي. معدلت چنده؟ بيست. باريك الله. تشويقش ميكنيد. بخدا قسم همان افراد متدين آنقدري كه آخر سال فرزندشون را براي معدل بيست تشويق ميكنند و جايزه ميدهند، متدينترين افراد براي اينكه بچة مكلف در طول سال نمازش را اول وقت خونده باشه تشويقش نميكنند. تشويق ميكنند؟ بخاطر اينكه خدا را ميشناسه تشويقش نميكنند. بخاطر اينكه اين جوان در اين سن اهل مسجد و نمازه، تشويقش نميكنند. به جان حسين ابن علي كه امشب شب هشتم ماه محرم است و ديگه به عاشورا نزديك ميشه، ما در بين شاگردانمون، دوستانمون، كساني داريم كه پدر و مادر آنها را طرد كردند از خانه بخاطر اينكه اينها گناه نميكنند. بخاطر اينكه اينها معصيت نميكنند. واجباتشون را انجام ميدهند و نمازها را اول وقت ميخونند. همان پدر و مادر وقتي كه اين جوان به دانشگاه ميرفت و يك نمرة بيستي آورده بود، يك جايزة جالب و جلب توجه كننده بهش دادند. پدر و مادر هم متدينندها. نميگم پدر و مادر بي دين. افراد متدين. دهة روضهخواني دارند توي خانهاشون. با روحانيين مرتبطند. ولي در عين حال براي اعمال خوب فرزندانشون عزادارند كه انشاء الله خدا آنها را نيست و نابود كنه. واقعا عجيبه.
اين معناي اين مطلبه كه ما عرض ميكنيم خدمتتون كه زمان ما پدر و مادرها، جو جامعه، بشر را داره ميكشه. فرزندان پسر را شما فكر نكنيد اين كشتن نيست. اين قتل با اعمال شاقه است. ائمة اطهار عليهم الصلاة و السلام ميدانستند كه بشر… دربارة اين مطلب حرف بزنم. يعني خدا ميدونه آنقدر، عصري به يك نفر ميگفتم از قول يك نفر. در مجلسي حضرت زهرا سلام الله عليها وارد شده بودند، از همين مجالس روضه، اون شخص كه در عالم رؤياي خودش يا هر چي بود ديده بود ميگفت فقط يكي دو نفر يا سه نفر از خانمها بلند شدند و احترام كردند. بقيه نشسته بوند با همديگه صحبت لباسهايشون را ميكردند. من به خانمها عرض ميكنم من راضي نيستم زني كه ميآيد در اين مجلس لباسهاي خودش را بپوشه، به زنهاي ديگر نشان بده، يا خودش را آرايش كنه يا اينكه حرف از مد لباس بزنه. من اين زمين ملك منه و راضي نيستم بيايد در اين مجلس. و زنهايي هم مخصوصا آنهايي كه تحت برنامههاي ما هستند موظفند اينجور خانمها را بيرون كنند از مجلس. چون اين كار تقريبا براي مجلس ما، توي مجلس بنشينيد اين چه لباسي داره، اون چه برنامهاي داره، اون چه حرفي ميزنه؟ يعني چي. مجلس عزاي سيد الشهداست. مجلسي كه بايد تمامش معنويت باشه، تمام زنها بايد چشمشون به در باشه حضرت زهرا سلام الله عليها تشريف بياورند. و تمام مردها چشمشون به در باشه امام عصر تشريف بياورند. آنوقت بشينيم به هم نگاه كنيم يا خداي نكرده با چشم و ابرو با يكديگر اشاره كنند، يكديگر را برنجانند، يا مثلا فرض كنيد كه يك وضعي داشته باشند كه حالا الحمد لله براي مردها در اين جهت نيست. ولي خانمها حواسشون جمع باشه. اين چند شبي كه ما مجلس داريم و براي هميشه، نيايند توي اين مجلس. من يك نفر را دعوت نكردم بيايد. مجلسي باشد انشاء الله كه مورد توجه فاطمة زهرا و مورد توجة حضرت بقية الله و در اين مجلس لااقل يذبحون ابنائكم و يستحييون نسائكم نشه، اينطوري نباشه.
مردم در ماديات بطرف سرازيري هستند. ترمزشون بايد كرد. انبياء و ائمه آمدهاند براي اين ترمز. لذا ميفرمايد قرآن مجيد ميفرمايد انما الدنيا لعب و لهو. اين ترمز قرصي است كه گرفته. ما عندكم ينفد و ما عند الله باق. آنچه كه در نزد شماست از بين ميره آنچه كه در نزد خداست باقي ميمانه. در معنويت انسان در سربالائيه، بايد هولش داد. شما موظفيد خداي ميدونه، من نميخواهم مطالب علمي برايتون بگويم، موظفيد به فرزندانتون، زنتون، زنها حتي شوهرهايشون را امر بمعروف و نهي از منكر بكنند. بايد اين كار را كرد. بايد متخلق باخلاق الله شد. حضرت سيد الشهدا ببينيد چه تربيت كرده. علي اكبر. اين جملاتي كه ايشان خدا حفظشون كنه، واقعا بسيار من خودم تحت تأثير فرمايشات ايشان به همين سادگي كه بيان ميكنند واقع ميشوم. در اين جملهاي كه از اين دو مرحوم نقل كردهاند از كتاب ما باز عرض ميكنم شنيدن كي بود مانند ديدن. خدا ميدونه مرحوم حاج ملاآقاجان، خدا رحمتش كنه، اين نسبت به حضرت علي اكبر در اشعارش هم هست، يك احساساتي داره، يك حال عجيبي داشت. اگر جن و انس خدا ميدونه، جمع ميشدند و بهش پيشنهاد خدمت ميكردند، حالا اينكه يك جن بوده، حتي به زبان هم نميگفت من علي اكبر سيد الشهدا را دوست ندارم. جن و انس جمع ميشدند و ميگفتند كه ما در خدمتت هستيم. نه اينكه فكر كنيد اين در خصوص علي اكبر بود. در خصوص قمر بني هاشم، يك احساسات ديگري داشت. ميگفت يك شب در ايوان، بعد از نماز مرحوم آسيد ابو الحسن اصفهاني در ايوان نجف منبر رفتم. گفتم كه عمر بن عبدود چه بوده در مقابل علي ابن ابيطالب. ديدم حضرت علي ابن ابيطالب به من اشاره ميكنه نه، مردم اينطور نميفهمند. تعريف كن از عمر بن عبدود. عمر بن عبدود خيلي مهم بوده. فارس يليل بوده. يك نفر با هزار نفر روبرو ميشده. يك شخصي بوده كه در تمام عرب شجاعتر از او پيدا نميشده. اينجوري اول بگو و بعد بگو كه من با او چه كردم. بعضي از دوستان ديده بودند ايشان را كه به تعبير خودش، انسان وقتي دلش پاك باشه، خدا ميدونه شيطان را از دلتون بيرون كنيد، محبت دنيا را از دلتون بيرون كنيد. توجه به دنيا را از دلتون بيرون كنيد، ببينيد اين دلتون محبط پروردگار ميشه يا نميشه؟ خدا ميدونه زبان انسان، چشم انسان، گوش انسان، تمام اعضاء و جوارح انسان را قلبي كه خدا درش سكونت كرده، تحت تأثير قرار ميده.
ميگفت در حرم حضرت امامزاده طاهر نشسته بوديم جمعي بوديم. من سرم را گذاشته بودم روي زانويم داشتم گريه ميكردم. چون حاج ملا آقاجان داشت روضه ميخوند. و آنجا هم ميگفت اتفاقا داشت روضة حضرت علي اكبر را ميخواند. من سرم را گذاشته بودم ديدم حضرت موسي بن جعفر آنجا ايستادهاند و ميگويند، ايشان هم همان را تكرار ميكنند. سرم را برداشتم كسي را نديدم. دو مرتبه سرم را گذاشتم باز همان منظره را ديدم. بعد از آن مجلس آمدم بيرون به ايشان گفتم كه خواستم يك جمله بگم اينجور مطلبي را ديدم، اينجور جريان را ديدم. گفت بعله در كف آينه طوطي صفتم داشتهاند، آنچه استاد ازل گفت بگو ميگويم.
به جان مقدس حضرت بقية الله قسم اگر لذت معنويت را انسان بفهمه، براي فرزندانش جز معنويت و كمال چيزي نميگذاره. اگر دوست فرزندانش باشه. يك فرزند تربيت كرده سيد الشهداء كه مهمش خُلقا است به نظر من در اين جملات. اشبه الناس خَلقا و خُلقا. اين جملة خُلقا از همهاش مهمتره. يعني اخلاق پيغمبر را داشت. پيغمبر هم آينة تمام نماي پروردگار بود. علي اكبر عليه الصلاة و السلامه كه امشب عالم شيعه و فردا عالم تشيع براي عرض ادب به پيشگاهش از او سخن ميگويند، اين علي اكبر براي داشتن پول زياد ارزش نداره، براي اينكه در كنكور موفق شده ارزش نداشت. دورة دانشگاه را ديده ارزش نداشت. ماها اينطوريم. توي تلويزيون، اين مجلهها را رديف كنند، روزنامهها را، از صدتايشون، تربيتهاي ما اينه، از صدتايشون بپرسند چي ميخواهيد بشويد، نود و نه تايشون ميگويند ما پزشك ميخواهيم بشيم. چند تايشون هم ميگويند مهندس ميخواهيم بشويم. چند تايشون ميخواهند آدم بشوند؟ از آدم شدن خبري نيست. اين اصلا توي مغزشون فرو نرفته. يكي از آنها ميگه من ميخواهم آدم بشوم. تازه آن كسي كه مصاحبه ميكنه ميگه چي ميگي؟! چون نميفهمه يعني چي؟ ما و آدم شدن؟! ما و انسان شدن؟! شما هم شنيدهايد توي تلويزيون وقتي از مردم سؤال ميكنند چي ميخواهيد بشويد، چه آرزويي داريد؟ در ايام نوروز ميپرسيدند چه آرزوئي داريد؟ يك نفر نميگفت من آرزوي ظهور امام زمان را دارم. خدا ميدونه من مخصوصا گوش ميدادم. يك نفر نميگفت من آرزو دارم آدم بشوم. يكنفر اگر شما شنيديد، شايد آنوقتي كه ميگفتند ما نشنيديم. شماها اگر شنيديد بگيد. يك نفر نميگفت من نميخواهم اخلاق انساني داشته باشم. اينها چرا اينطوري شدند. خوب براي چه اينجوري شدند؟ پدر و مادر، جو ما. يذبحون ابنائكم و يستحييون بناتكم. اينهم زنهايي كه توي كوچه و بازار، و في ذلكم بلاء
امام، قلب عالم امكان، كسي كه تمام عالم هستي با اذن پروردگار زير فرمانشه، او ميگه كه كنا اذا اشتغنا الي نبيك نظرنا اليك. يا الي وجهك. وقتي كه ما مشتاق پيغمبر ميشديم به اين جوان نگاه ميكرديم. اللهم اشهد علي هؤلاء القوم، قربان آن حالتي كه حسين ابن علي در آن وقت داره. بخدا قسم فرزند خوب را انسان از دست بده خيلي برايش سخته. من مكرر گفتهام. حضرت نوح يك مختصر اظهار محبت به پسر بدش كرد، خدا بهش عتاب كرد و خيلي هم دعوايش كرد. اما حضرت يعقوب چهل سال براي پسر خوبش گريه كرد، خداي تعالي يك كلمه نگفت چرا گريه ميكني؟ خيلي ارزش داره. حضرت سيد الشهدا ايستاده، علي اكبر سلام الله عليها و جان همهامون به قربانش، همانطوري كه استادمون ميفرمود و همانطوري كه به ما اينجوري تعليم دادند پدر و مادرمون، پدرانمون، من در اين شب عزيز كه شب هشتم ماه محرم است براي پدر خودم طلب مغفرت ميكنم. خدا رحمتش كنه به من اينطوري تعليم داد كه بايد فرزندم انسان باشي. حالا ما نشديم و ياد نگرفتيم، نقص خودمون بوده. علي اكبر سيد الشهداء آنقدر ارزش داره، بخدا قسم من اعتقاد شخصيم كه انبياء اولوالعزم بايد بيايند خدمتگزار علي اكبر، خدمتگزار علي اكبر باشند. ابراهيم خليل با آن عظمت وقتي و ان من شيعته لابراهيم گفته ميشه و به مقام شيعه بودن تازه ميرسه كه جاء ربه بقلب سليم. با دل سالم و تزكية نفس، با كمالات به نزد پروردگارش ميآيد و خداي تعالي اين افتخار را بهش ميده كه از شيعيان علي ابن ابيطاب باشد. حالا علي اكبر فرزندشه، اشبه الناس. اشبه الناسي كه حضرت سيد الشهداء ميگه يعني از تمام آنهايي كه در آن زمان حالا لااقل بودهاند ايشان شبيه به پيغمبر بوده. هم از نظر شكل و قيافه وقتي كه در كوچه راه ميرفت، اونهايي كه پيغمبر را ديده بودند از پشت سر فكر ميكردند رسول الله داره راه ميره. وقتي كه در مقابلش قرار ميگرفتند اون چشم و ابروي اون سيماي زيبا را ميديدند فكر ميكردند پيغمبر است. خود حسين ابن علي هر وقت مشتاق پيغمبر ميشد ميآمد علي اكبر را نگاه ميكرد. خلقا و خُقا. اين كلمة خُلقا خيلي مهمه. و انك لعلي خُلق عظيم. خداي تعالي به پيغبر ميفرمايد اي پيغمبر تو داراي خلق عظيم هستي. يك اخلاقی داشت پيغمبر اكرم كه خداي عظيم خُلق او را عظيم ميدونست. و علي اكبر شبيه پيغمبر اكرم بود و منطقا وقتي ميايستاد براي سخنراني و سخن گفتن همه فكر ميكردند رسول الله داره صحبت ميكنه. پيغمبر اكرم داره سخنراني ميكنه. حالا داره به طرف لشگر ميره.
زره پوشيده، كلاه خود گذاشته، نيزه در دست داره، شمشير سنگيني در دست دارد يك جواني كه بين هجده سال تا بيست و پنج سال نوشتهاند. در اين حدود از سن بوده. سوار اسب شده اول فرد از بني هاشم است كه آمده از پدر اجازه گرفته با كمال ادب به طرف لشگر آمده. اول ديدند سيد الشهدا شروع كرد به آيات قرآن خوندن ان الله الصطفي آدم نوحا و آل ابراهيم و آل عمران علي العالمين ذرية بعضها من بعد. اونها همه عرب بودند ميدونستند كه حسين ابن علي ميخواد بگه كه اين از ذرية حضرت ابراهيمه. اين از فرزندان پيغمبره. اين شخصي است كه خدا او را اختيار كرده. ان الله الصطفي. خدا او را اختيارش كرده. بعد ديدند اشكهاي سيد الشهدا جاري شد اين اشك، اشك شوقه. من فكر ميكنم از طريق ذوق و عشق و علاقه عرض ميكنم كه همان چند ساعتي كه حسين بايد بمانه تو اين دنيا و علي اكبر از اين دار دنيا بره، فراق علي اكبر اشكهاي سيدالشهدا را جاري كرده. دستها را زير محاسن برده، الهم الشهدا علي هؤلاء لقوم خدايا تو را شاهد ميگيرم بر اين قوم، بر اين جمعيت. نگاه كن ببين اينها چه ميكنند. خدايا تو نگاه كن ببين اينها چه ميكنند عليه غلام يك جواني كه شبيهترين مردم است خلقا و خُلقا و منطقا به رسولك داره با اينها جنگ ميكنه اينها چرا بايد اين قدر به تعبير ما بد باشند كه اين طور با يك چنين جواني مبارزه كنند. بعد فرمود كنا اذ الشقنا الي رسول نظرنا الي وجه وقتي كه ما مشتاق پيغمبر ميشديم به صورت او نگاه ميكرديم و اين جملات را ميفرمود، علي اكبر هم حمله كرد به لشگر و در بعضي از تواريخ داره دويست نفر را به خاك هلاكت رسوند. برگشت به طرف پدر. يا اب العطش قد قتلا. پدرم عطش من را كشت. چند روزه آب نخوره علي اكبر. سه روزه آب نخورده. تو اون هواي گرم. شما با يك نفر دشمن يك ساعت حرف بزنيد مثلا دعوا كنيد ببينيد چه حالت عطشي بهتون دست ميده. اين با سي هزار لشگر جنگ كرده، دويست نفر را به خاك هلاكت انداخته. نگيد علي اكبر خوب فرزند امام حسينه معجزه ميكرد، نه در اين جور مسائل طبق طبيعت و طبق معمول عمل ميكردند. حالا با اين حال برگشته. به بدن زره پوشيده، كلاهخود دارد، نيزه دارد، شمشير دارد با اين حال برگشته در مقابل پدر قرار گرفته. العطش قد قتلني و صقلل الحديد اشهدني فهل الي سبيل، آيا حالا جملة عربيش يك خردهاي الان فراموش كردم ولي اينطور مضمونشه، كه آيا راهي به قطرة آبي براي من بازه؟ من فكر ميكنم علي اكبر ميدونست كه آب توي خيمهها نيست. اين مباحثه براي اين است كه ما در شب ماه محرم اين حرف زدن و اينها، اين پدر و پسر براي اين است كه در يك چنين شبي ما بنشينيم گريه كنيم و بدانيم كه در خيمهها حتي يك قطره آب نبود كه به علي اكبر حسين ابن علي بده. شب عزاست، من اين جملات آخر اين مصيبت را ميخوام با چراغهاي خاموش شده با حال توجه بيشتر انشاء الله بخوانيم.
اميدواريم امشب حضرت بقية الله ارواحنا فدا به مجلس ما حاضر بشن. آقاجان يا بقية الله ما امروز از صبح تا غروب انتظار مقدم شما را داشتيم. فكر ميكرديم روز جمعه است المت وقته فيه ظهور و الفرج المؤمنين علي يدك امروز جمعه بود اين توقع ميرفت كه شما ظهور كنيد لااقل در مجلس ما در اين شب عزيز در اين شب عزا براي اين كه ما بتوانيم حضورا عرض تسليت به پيگاهتون بكنيم چقدر خوب است كه تشريف بياريد. چشممون به جمالتون روشن بشه. سيد الشهدا فرمود برگرد اميد است روز را شب نكني كه از دست جدت سيراب شوي. علي اكبر برگشت به طرف لشگر حمله كرده، جمع زيادي را كشت در ميان لشگر قرار گرفت. شمشير آمد به فرق نازنين علي اكبر. در بعضي از مقاتل دارد كه علي اكبر سر گذاشت روي سر اسب. دستها را به گردن اسب انداخت. خون فرق نازنينش جلوي چشمهاي اسب را گرفت. بجاي اين كه اسب اون حضرت را به طرف خيمهها ببرد برد در وسط لشگر. بدن اكبر را گرفتند همه با شمشير ميزدند در مقتل هست كه اگر شب هشتم ماه محرم نبود عرض نميكردم. و قطعه بسيوخهم اون قدر شمشير به بدن علي اكبر زدند كه بدن اون حضرت قطعه، قطعه شد. از اسب به روي زمين افتاد. حسين ابن علي خودش را به بالين علي اكبر رسوند. صورت رو صورت گذاشت. اي جوانان بني هاشم بياييد و نعش علي اكبر را به طرف خيمهها ببريد. همه با توجه رو به قبله.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم. من مكرر گفتم در دعا حال دعا داشته باشيد. و من مضامين دعا را تا حدي لا اقل متوجه باشيد در اين دعاي فرجي كه يك خانمي يك وقتي كه شواهد فكري هم داشت در عالم رؤيا حضرت بقية الله را ديده بود بهش فرموده بودند كه به فلاني بگو كه در اين مجلس دعاي فرج را خودش بخواند من هم از اون وقت تا به حال هر وقت يادم بوده كه الحمد الله هميشه يادم بوده اين دعا را خواندم. مضامين اين دعا را متوجه باشيد. ميگيم خدايا بلا بر ما عظيم شده. و في ذالكم بلاء من ربكم عظيم. واقعا در فراق امام زمانمون بلا بر ما عظيم شده. الهي عظم البلاء، معناش اينه، تا جايي كه ميگيم و ضاقت الارض. زمين بر ما تنگ شده به آسمان هم نميتونيم فرار كنيم. خدايا فرج امام زمان ما را برسان ولو اين كه هر چه زودتر باشه از يك چشم به هم زدن هم زودتر چون ديگه طاقت نداريم اين مضامين اين دعاست. چند جملهاش را اشاره كردم. حالا با توجه، بايد خودتون را در همين حال احساس كنيد. با توجه كامل. بسم الله الرحمن الرحيم. الهي عظم البلاء و برح الخفاء و انكشف الغطاء و انقطع الرجاء ضاقت الارض و منعت السماء و انت المستعان و اليك المشتكي و عليك المعول في الشدة و الرخاء. اللهم صل علي محمد و آل محمد. اولي الامر الذين فرضت علينا طاعتهم و عرفتنا بذلك منزلتهم ففرج عنا بحق فرجا عاجلا قريبا كلمح البصر او هو اقرب من ذلك. يا محمد يا علي. يا محمد و يا علي، يا علي و يا محمد اكفياني فانكما كافيان. فانصراني فانكما ناصران. يا مولانا يا صاحب الزمان. يا مولانا يا صاحب الزمان. يا مولانا يا صاحب الزمان. الغوث الغوث الغوث ادركني ادركني ادركني الساعه الساعه الساعه العجل العجل العجل.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.