۴ ذی الحجه ۱۴۲۳ قمری- صراط مستقیم در اعمال
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدللّه و الصلوة و السلام علي رسول اللّه و علي آله آل اللّه لاسيّما علي بقيةاللّه روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدّائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.
در شبهاي گذشته دربارهي صراط مستقيم كه در هر كاري انسان بايد راه راستش را انتخاب بكند يك عرايضي عرض شد، به طور كلّي بهترين چيزها حدّ وسطش است و ميانهرو بودن، و مقتصد بودن، در كارهاي مختلف دنيايي كه همين طور است، هر افراطي، هر تفريطي بسيار زشت است و هر چيزي يك حدّ وسطي دارد و افراط و تفريط يعني انسان يا زيادهروي بكند يا كندروي بكند، يا آن طرف بغلتد يا اين طرف، اين نهي شده، روايات زيادي هم دربارهي اين مسئله داريم. در كارهاي دنياي كه مسلّم است نه آنقدر انسان بايد تنبل باشد هيچ كاري از او بر نيايد، هيچ كاري نكند، نه آنقدر هم فعّال بيحد باشد كه خودش را هلاك كند. خداي تعالي در قرآن دربارهي خواب ميفرمايد: وَجَعَلْنَا نَوْمَكُمْ سُبَاتًا النبأ/9، سبات را اگر در لغت دقّت كنيم به معناي دربرگيرنده است، خدا خواب شما را در برگيرنده قرار داده، ما فكر ميكنيم كه اين خواب يك چيزي مزاحمي است و مانع فعّاليتهايمان است، مخصوصاً انسانهاي بسيار فعّال فرض كنيد تا ميآيند كارهايشان را ادامه بدهند، گاهي خوابشان ميگيرد و شايد هم ناراحت بشوند كه چرا خواب به سراغمان آمد؟ ولي همين خواب، بهترين و والاترين نعمت است اگر از حدّ افراط و تفريط دور باشد، به اندازهي خودش، به اندازهي كه بدن استراحت كند، به اندازهاي كه روح مرخّصي دارد از زحماتي كه بدن برايش دارد دور بشود، اين لازم است. چون دنيا سجن مؤمن است، اگر يك مقداري به معنويّت و كمالات و ملكوت عالَم فكر بكند، كاملاً اين معنا را احساس ميكنيد روح انسان در قالب بدن بسيار در فشار هست، يعني دقيقاً همانطوري كه يك انسان در زندان است همانطور روح هم در بدن، در اين دنيا مثل اين است كه در زندان باشد، گاهي به زندانيهايي در همين زندانهاي معمولي هم همينطور است، يك مرخّصي ميدهند، ميگويند شما يك چند روزي، يا يك روزي يا يك شبي برويد با خانوادهتان زندگي بكنيد، با آنها باشيد، خداي تعالي در اين دنيا كه الدنيا سجن المؤمن، به روح انسان يك مرخّصي داده كه از بدن بتواند خارج بشود و حالا يا برود پشت ديوار زندان استراحت كند يا برود بگردد، چون بعضيها هستند هيچ خوابي نميبينند، هيچ جا ممكن است نروند، عادت كردند. يك وقتي يك قناري را تو قفس عادتش داده بودند كه هميشه قناري تو قفس بايد باشد، اين را بيرون كرده بودنش، آمده بود پشت در قفس همانجا نشسته بود، بعضي از عادتها اينطوري هست، روح انسان بس كه با اين بدن عادت كرده و مأنوس است حاضر نيست يك قدم برود آن ورتر، يك قدري در ملكوت عالم گردش بكند، اين طرف و آن طرف برود و وقتي هم ميخوابد همان دايرهي اطراف خودش را فقط ميبيند، ولي در حقيقت روح را خدا مرخّصي داده، برود هشت ساعت در شبانه روز گردش بكند اگر بيشتر از اين مقدار شد درست نيست و اگر كمتر هم باشد كه اذيّت به بدن وارد بشود و مرضهايي بوجود بياورد اين هم درست نيست، بايد متعادل به اندازهي خودش انسان در شبانهروز استراحت كند، حتّي در روايت دارد كه افراد مؤمن ساعات بيست و چهار شبانهروزشان را تقسيم ميكنند هشت ساعت خواب، هشت ساعت كار، هشت ساعت عبادت، البتّه افراد مثلاً مؤمن خاصالخاص يا مؤمنيني مرحلهي ايمان را، اينها طبعاً تمام كارهايشان عبادت هست و تقسيم ميشود به خواب و عبادت، عبادت گاهي ميشود كسبش عبادت هست، كارش عبادت هست و زندگيش همه عبادت هست، خوب اين معلوم است كه دو بخش ميشود، يك افرادي هم هستند كه مؤمنين خاصالخاصند، كه اينها خوابشان هم عبادت است، در روايت دارد افرادي كه توجّهشان به خدا زياد هست، تمام شبانه و روزشان براي خداست و حتّي خواب آنها، مثلاً شما بدنتان خسته شده يك قدري زودتر مخصوصاً اين شبها، شبهاي تابستان، كوتاه هست زودتر و شبهاي زمستان خوب به اندازهاي كه بتوانيد هشت ساعت خواب را داشته باشيد، ميگوييد خداي براي اينكه بدنم راحت باشد در عبادت، زودتر براي نماز شب پا شوم، نمازهايم را با كسالت نخوانم، عبادتهايم را با كسالت انجام ندهم، خدايا ميخوابم. اين از اين جهت خوابش عبادت است و اگر باز خوابش طوري باشد كه روحش وقتي از بدنش خارج ميشود، مثل تخليه روح باشد، هر جا كه ميخواهد برود و با خدا بيشتر مأنوس بشود، تا جايي كه انبياء و ائمهي اطهار عليهم الصلوة و السلاماينها خواب و بيداريشان يكي بود، يعني خوابشان خواب نبود كه آن جور ما تو رختخواب بيهوش ميافتيم، خدمتتان عرض شود كه اصلاً هيچ ديگر نميفهميم، اينجوري نبود چون امام است، قلب عالم امكان است، بايد لااقل كرهي زمين را حفظ كند، لو لا حجة لا ساحة الارض، نشود يعني زمين اهلش به خودش فرو نبرد، از اين جهت خواب و بيداري ندارند، پس بينيد كه آنها ديگر تقسيم نميخواهد بشود، خوابش عبادت است، در ماه رمضان مثلاً نومكم في عباده،خوابتان عبادت است، كارتان هم عبادت است، عبادتتان هم عبادت است، در هر سه صورت عبادت است، امّا براي افراد معمولي و افرادي كه خوب وقتي كه مشغول كار ميشوند، از خدا فراموش ميكنند، وقتي مشغول عبادت ميشوند، عبادت ميكنند، وقتي ميخوابند خواب آنچناني كه بيفتند و خواب را به خاطر خواب، به خاطر اينكه بدنشان استراحت كند انجام ميدهند، اينها خودشان تقسيم كنند، هشت ساعت خواب، هشت ساعت كار، هشت ساعت هم عبادت، البتّه صراط مستقيمش اين است كه انسان به جايي خودش برساند، در همان اوايل برنامههايش كه هم خوابش عبادت باشد، هم كارش عبادت باشد، هم نماز و اذكارش عبادت باشد. و اين كار را بايد انسان بكند، خواب را به خاطر خدا باشد، غذا ميخوري به خاطر خدا، به خاطر دستور پروردگار، انسان در همين مراحل تزكيهي نفس به جايي ميرسد كه يعني صراط مستقيمش اين است، ماها الان منحرفيم كه غذا را براي مزّهاش ميخوريم، غذا را براي عطرش يا رنگش ميخوريم، افراد ميخوريم. افرادِ اهلِ تقوا و تزكيهي نفس اينها غذا را به خاطر نفعش ميخورند، نه به خاطر رنگش، افراد كه اهل توجّه به خدا هستند خدا را طبيب خودشان ميدانند و غذاهايي كه ميخورند مثل دارو، هيچ وقت شما شده كه دارو را براي خوشرنگ است مثلاً يك كپسولي طبيب به شما داده، گفته روزي يك دانه بخور، امّا خوشرنگ است امروز ده تايش را ميخورم. يا خوشمزه است يك مثلاً يك شربتي خوب گفته روزي يك قاشق بخورند، روزي ده قاشق بخوري چون خوشمزه است، هيچ وقت همچنين كاري نميكنيد، چرا، ميگوييد زيادياش درست نيست، كمش هم درست نيست، حدّ وسطش. همان اندازهي حد وسطش هم تشخيص طبيب است. به شما گفتند غذا كه ميخوري، حالا چون غذا خوشمزه بود من زيادي خوردم، زياد براي ماها اتّفاق ميافتد چون غذا معطّر بود من زيادي خوردم، بعد هم خودش به شرّش گير ميكند، زياد ديديم مثلاً بعد از غذا پا ميشوند، راه ميروند اين ور آن ور، كه غذايشان هضم بشود، ميگوييم چي، چي شده، مثل هميشه چرا نيستي؟ ميگويد غذاي خوشمزهاي بودش اينجا، ما زياد خورديم. اين عين آن كسي است كه طبيب يك دارويي بهش داده، شربتي بهش داده، خوشمزه بوده، ده تا قاشق خورده و بيشتر از آن وضع خودش مريضتر شده، نبايد انسان يك همچنين حالتي داشته باشد. گفتهاند غذا بخور، يك دو لقمه هم سر ديگ معدهات كم بگذار، كه چي بشود؟ اگر حالا آن آخر غذا صاحبخانه يك ته ديگي آورد بتواني اقلاً بخوري، نگويي من ديگر جا ندارم، من ديگر نميتوانم. اينها از صراط مستقيم در همين خصوصيات هم هست ها، از صراط مستقيم خارج است. يكي دو لقمه كمتر بخور كه اگر يك وقتي غذا طوري بود كه نفّاخ بود به اصطلاح نفخ ميكردي، يا مثلاً غذا از چيزهايي بودش كه جا باز ميكرد اين معدهات را آنقدر به هيجان نياورد كه با نميدانم تُرشاب بزند توي گلويت و هميشه دلت درد بكند مثل يك كيسهاي كه تويش انسان زياد چيز كرده باشد، كه كيسه دارد ميتركد يا آنقدر توي ديگ حبوبات و نميدانم و گوشت اينها ريخته باشد كه تا جوش ميآيد سر قابلمه را مياندازد بالا نباشيد اينجور گاهي حرام است، ها. فكر نكنيد كه مثلاً خوب شكممان است اختيارش را داريم، غذا هم كه هست! نه، نه شكمِ توست، نه اختيارش را داري، نه هم اگر به غذاي زياد برخورد كردي حق خوردن زيادي را داري. خوب شكم مال كيه؟ شكم مال خداست. غذا هم مال خداست، خداي تعالي گفته اين شكم را اين مقدار غذا بريزش تويش، زيادي ريختي كار حرام كردي، معصيت كردي، و از هر گونه افراط و تفريطي هم بايد خودت را حفظ كني، تو حق نداري، عمر مالِ تو هست، من كاري بكنم كه عمرم كوتاه بشود. اگر انسان تشخيص داد مثلاً فرض كنيد فلان اعتياد را كه داشته باشد، اگر فلان اعتياد را داشته باشد، مثلاً سيگار بكشد، مثلاً ترياك بكشد و اعتيادهاي ديگر، اگر در تمام عمرِ تو با اين سيگار كشيدن مثلاً ده روز عمرت را كم ميكند، اين را يقين كردي، حرام است اصلاً سيگار بكشي. چرا؟ به جهت اينكه ده روز مانده به مردنت ميتواني خودت را بكشي؟ نميتواني ديگر، اگر شما يقين بكنيد ده روز ديگر ميميري، ولي همين الان خودت را بكشي، حق نداري! اين هم خودكشي تدريجي هست ديگر، غذايتان بايد حساب داشته باشد اين غذا ميدانيد اذيّت ميكند، نخور، آخر خوشمزه است، خوب، بخور! بخور تا بميري، حساب دارد. فلان كار، آخر نميتوان انسان وارد خصوصيّات بشود، اكثرمان را شامل ميشود متأسفانه، فلان طرز لباس پوشيدن حتّي، فلان آب و هوا را استنثاق كردن، فلان برخورد را با فلان كس كردن و حرص خوردن و جوش زدن و چيزهاي مختلفي كه اينها همه را بايد رعايت بكنيد.
مثلاً اگر توي ماشين نشسته باشيد، پشت فرمان، ميبينيد صد تا شرط براي رانندگي شما از طرف اراده راهنمايي و رانندگي تعيين كردند و در عين حال بايد خودتان بلد باشيد، رعايت بكنيد. ميگويي آخر يك رانندگي اين همه كار؟! خوب نكن تا پرت بشوي توي پرتگاه، نميدانم گردش به چپ رعايت بشود، طرف راست، حركت طرف راست رعايت بشود، خيلي ها ، يك وقت كتاب علائم و رانندگي را به ما داده بودند كه ما جوان بوديم ميخواستيم برويم امتحان بدهيم، اين قدر بود، اين قدر شرايط داشت كه در ظرف يكماه هم شايد نميتوانستيم اجمالاً حفظش كنيم. خوب بله، رانندگي شرايط دارد، آن وقت رانندگيِ روحِ تو، حركتِ روح تو به طرف آن هم خدا و به مقصد رسيدن تو شرايط ندارد؟ شرايط دارد. همين طور هر چي شد هر كاري كرديم، ما الان اگر بنشينيم حساب بكنيم، در شبانه روز آنچه كه حالا مجبوريم و واجب است و نميشود حالا كاريش كرد، يك هفده ركعت نماز خواندن است. همين نمازهاي واجب است، نماز صبح كه بالاخره شبها پاي تلويزيون مينشينيم و يك خورده مشكل است بيدارشدنش، آن هيچ، نماز ظهر و عصر هم دمِ غروب، نماز مغرب و عشا را خوب اگر يك جايي گيرمان بيايد بتوانيم اوّل وقت بخوانيم خوانديم. همين!؟ رسيدن به خدا همين اندازه است؟ تو بر فرض هيچ گناه هم نكني و اين واجبت را انجام بدهي، يك رانندگي براي رفتن تا تهران از قم تا تهران يك دفترچهاي گذاشتند اين همه شرايط، يكياش هم عمل نكني ميگيرند تو را توي راه، آن وقت براي رسيدن به خدا آن هم نه بدنت، تازه ميگويي فرض كنيد اگر رعايت نكرديد مثلاً شما از طرفِ دست چپ حركت كرديد، ماشين هم از طرف دست راست از مقابل ميآيد و ميزند به شما و بعد چي ميشود؟ كشته ميشوي، خوب يك بدن انسان از بين ميرود. اين را هيچ اهميّت نميدهيم.
پس بايد، بايد در شبانه روز دائماً حتي رختخوابي كه مياندازي، حتي چه عرض كنم، خوابت، مستحب دارد، واجب دارد، حرام دارد، مكروه دارد، خوابت! مستحباتش خوب اگر اينها را بخواهم بگويم وقت زياد گرفته ميشود، مطالعه بكنيد، مستحباتي دارد خوابيدن، مكروهاتي دارد، بعضي وقتها حرام است كارهايي كه انسان موقع خواب بايد انجام بدهد، همينطور، خوب اين يكياش كه خواب است و توي اتاق تنها و خودمان ميدانيم. بقيّهاش هم خودمان ميدانيم، نماز هم كه واجب است ديگر، اگر ما نماز نخوانيم كه تاركالصلوة ميشويم آن وقت ميخواهي با اين وضع به مقصد هم برسي؟ محال است. اين كه ميگويم محال است واقعاً محال است. بايد تمام رعايتِ تمام وجودتانِ رعايتِ مسائل راهنمايي و رانندگي بدنتان باشيد، روحتان باشيد، همه را رعايت كنيد.
يك اداراهاي هست از طرف پروردگار تعيين شده براي به عنوان راهنما به عنوان اينكه شما ميخواهيد در آن راه حركت كنيد، اين بايد همهاش را مطالعه بكنيد، نميگذارند يك لحظه، شما پشت فرمان ماشين بنشيني. حالا هر كس فوراً ميآيد ميگويد من ميخواهد سير سلوك به سوي خدا حركت كنم و خوب شرايطش را داري؟ بله آقا ما شرايط، بدش هم ميآيد اگر بگويند خوب مثلاً فرض كنيد وقتي كه ميخواهيد به طرف خدا بروي چطوري حركت ميكني؟ چگونه حركت ميكني؟ با چه شرايطي؟ با چه خدمت شما عرض شود كه وضعي؟ با چه لباسي؟ با چه قيافهاي؟ چه جوري حركت ميكني؟ اينها را بدش هم ميآيد، آقا ما ديگر مسلمانيم ظاهراً، كمونيست كه نيستيم كه خدمت شما، اينقدر شرايط برايمان قائل ميشوي! به يك كسي گفته بوديم چهل روز توبه بكن، مگر من چكار كردم كه چهل روز توبه بكنم؟ توبه، وجود تو اصلاً سر تا پا گناه است، وجودُك ذنب لا يُقاس به ذنب، وجود تو گناهي است كه هيچ گناهي به اين قياس نميشود. تو خودت را هنوز، خودت را خود ميداني، تو هنوز در راه خدا قدم بر نداشتي، تو هنوز براي خدا ارزش قائل نيستي كه حركت بكني به سوي خدا، بنابراين ميبينيم كه صراط مستقيم در تمام اعمال شب و روزتان دخالت دارد و بايد هم دخالت داشته باشد، و بايد كوشش بكنيد همانطوري كه وقتي ميخواهيد برويد امتحان بدهيد و بلد باشيد. تازه وقتي كه امتحانِ به اصطلاح علائم داديد، تازه بعد ميگويند بيا بنشين پشت فرمان ببينيم چكار ميكني تو؟ يك چند روزي يك چند ساعتي يك چند دقيقهاي لااقل افسر مينشنيند پهلويت تو هم، آن از فرمان را توي دستت مييگري ميفهمد تو اهل نيستي. از گاز و كلاچي كه بيجا ميگيري ميفهمد كه تو به درد اين كار نميخوري، هنوز زود هست. دقت كرديد؟ ما انشاءالّه كوشش بكنيم كه در راه رسيدن به خدا، در راه رسيدن به حقايق، در راه رسيدن به آنچه كه خدا مقرّر فرموده، انشاءاللّه استاد باشيم، تسلط داشته باشيم، چون تسلط نداشتن همان و پرت شدن توي درّه و به گير شيطان افتادن و سوءاستفاده كردنهاي شيطان از انسان همان. اميدواريم كه موفق باشيد و خداي تعالي همهي شما را به جميع حقايق با بصيرت برساند. و صلي اللّه علي سيّدنا محمد و آل اجمعين.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.