۱۵ ربیع الاول ۱۴۲۷ قمری – ۲۵ فروردین ۱۳۸۵ شمسی – لزوم بندگی برای خدای تعالی

اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم

بسم اللّه الرحمن الرحیم

الحمدللّه و الصلوه و السلام علی رسول ‌اللّه و علی آله آل اللّه لاسیما علی بقیه اللّه روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنه الدائمه علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین.

اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم، فَذَکِّرْ فَمَا أَنْتَ بِنِعْمَهِ رَبِّکَ بِکَاهِنٍ وَ لَا مَجْنُونٍ (طور / ۲۹)

وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَی تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ (ذاریات / ۵۵-۵۶)

آیات بسیار تکان دهنده و بسیار مناسب مراحل شما دوستان در این جزوه ای که در هفته گذشته خواندید وجود داشت. اوّل چیزی که باید ما به آن متوجّه باشیم که خیلی به عقایدمان و راه و روشمان کمک می کند، اینست که بدانیم همه حقایق و معارفی که بشر در دنیا برای امتحان دادن و در آخرت برای زندگی کردن لازم داشته، در عالم ارواح به او تعلیم داده اند. فقط طبق روایات در موقع تولّد و ورود در این دنیا آنها را یک فراموشی نسبی پیدا کرده نسبت به آنها، و قرآن و پیغمبراکرم و تمامِ انبیاء مذکّرِ همان چه را که فراموش کرده هستند. لذا در قرآن کلمه ذکر و مذکّر نسبت به قرآن و پیغمبراکرم مکرّر آمده که منجمله این آیاتی است که در این جزوه بود. یکی همین آیه ی شریفه وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَی تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ؛ نفع یادآوری برای اهل ایمان است، چون جمعی هستند که از ایمان به اسلام سرپیچی کرده اند با اینکه دین مقدّس اسلام یک دین فطری است و تمامِ دستورات اسلام بدون کم و زیاد فطری انسان است و در فطرت انسان قرار گرفته است.

فطرت همان خلقت است، یعنی روز اوّلی که خدا روح انسان را خلق کرد با خلقت انسان علومی را هم به او تعلیم داد. نهایتاً برای تثبیت این معارف دو هزار سال روح انسان مشغولِ یادگرفتن و در حقیقت ثبت کردن این حقایق و معارف بود.

در پرانتز عرض کنم مطالبی که عرض می شود شاید هر کدام دهها روایت و حدیث و آیات شریفه قرآن پشتوانه دارد. اینها در مدّت دو هزار سال ،ظاهراً باید عرض کنیم که همین سالهای دنیایی ما، چون خدا در دنیا دارد با ما صحبت می کند همین منظور است. چون بعضی مفسرین گفته اند که این دو هزار سال شاید از سالهای آخرت باشد، از سالهای آن زمان باشد، کمتر از زمانِ ما باشد یا بیشتر از زمان ما باشد، ولی نه، چون خدا دارد با ما صحبت می کند و قرآن را به زبان ما نازلش کرده، به زبان عربی که در دنیا این زبان رایج است بین مردم، با آن زبان نازل کرده، پس اگر هزار سال یا پنجاه هزار سالی در قرآن آمده بود منظور همین سالهای معمولی ماست. بنابراین روح انسان را خدای تعالی این گونه ساخته که وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا (شمس / ۷-۸) در همان دو هزار سال خدای تعالی وقتی که روح انسان را خلق کرد و همه ارواح با هم مساوی بوده اند و هیچ کم و زیاد از نظر استعداد و از نظر فهم و شعور با یکدیگر نداشته اند ـ البته معلوم است غیر معصومین و چهارده معصوم که آنها مجزّا خلق شده بودند ـ بعد به آنها تعلیماتی که لازم بود، برای زندگی ابدیشان لازم بود، فکر نکنید که این تعلیمات فقط برای دنیا یا عالم ذر بوده، برای زندگی ابدی انسان بوده، حتّی در دنیا تا زمانی که حضرت بقیه اللّه ارواحنافداه ظهور نکند یک مقداری یعنی یک درصدی از علومی که به ما تعلیم دادند، به ما متذکر شده اند. یعنی پیغمبراکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و بعد هم ائمه اطهار علیهم الصلوه و السلام با اینکه همه آن علوم را معلّمند، در عین حال زمینه ای نداشتند، مردم ظرفیّت نداشتند، مردم آمادگی نداشتند که بیشتر از آن درصد را به آنها تعلیم دهند. ولی حضرت بقیه اللّه ارواحنافداه که تشریف بیاورند، بقیّه آنچه که بشر در کره ی زمین لازم دارد و آنچه که در عالم آخرت باید از آنها بهره ببرد تعلیم خواهند داد و یا انسان را متذّکر آنها خواهند فرمود، یعنی به یاد انسان می آورند که خدا چه صفاتی دارد و خاندان عصمت و طهارت چه خصوصیّاتی دارند و عالم هستی ـ که بعضی از دانشمندان بسیار بزرگ گفته اند ما در مقابل اسرار عالم هستی مانند یک طفل کوچکی هستیم که کنار اقیانوسی ایستاده باشد و از آن اقیانوس به قدر قطره ای استفاده کرده باشد هستی ـ همه اینها را به یادمان می آورند.

همین طوری که مشاهده می کنید در عالم کوچک کره زمینمان که از سر سوزن در مقابل کهکشانها کوچکتر است، در این کره زمین از دویست سال قبل تا به حال یا از هزار و سیصد و چهل قمری تا به حال ـ دوستانی که اهل برنامه های ما هستند و سخنان ما را شنیده اند می دانند که چه عرض می کنم ـ تا به حال رشد فکری بشر چقدر فرق کرده؛ شاید در دویست سال قبل اگر به یک انسان می گفتند که یک نفر ممکن است در آن طرف کره زمین سخن بگوید این طرف کره زمین هم قیافه و هم رنگ او را و هم ریزترین حرکات او را ببینند و بشنوند، آن وقت باور نمی کردند. آن وقت باور نمی کردند که انسانی حرکت کند در کره ماه پیاده شود و انسانی آسمان را پر از ازدحام هواپیماهای پرجمعیّت کند، اینها باورشان نمی آمد. حالا شاید ما هم باورمان نیاید که در زمانِ ظهور چه می شود، چه اظهار قدرتی خواهد شد، چه استفاده هایی از اسرار و رموز عالم، کره ی زمین به این کوچکی علم خواهد کرد و اینها همه اش در راه رسیدن به آن حقایقی است که ما باید یاد بگیریم و آن حقایق ارزش دارد. اینها همان بازی هایی است با اینکه اسمش علم است، با اینکه یک مملکتی که مثلاً به بعضی از فن آوریهای دنیایی دست پیدا می کند چقدر به خود می بالد، در عین حال خدا در قرآن اسم همه اینها را لهو و لعب گذاشته، بسیار کوچک. إِنَّمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ (محمد ۳۶) دنیا هر چه هست با همه ی عظمتی که، اسراری که دارد و شما بشر ممکن است به آن اسرار برسید و حتماً خواهید رسید، اگر در قبل از ظهور یک مقدار مختصری، یک درصدی از اسرار را به دست می آورید بعد از ظهور حضرت بقیه اللّه طبق احادیث و روایات صد درصد اسرار جهان هستی، جهان خودمان، به عالم ـ مثلاً ـ کهکشانها و امثال اینها کاری نداریم همین کره زمین خواهیم رسید و همه اینها تذکّر است برای زندگی عالم آخرت، زندگی عالم آخرت با آن طولانی بودنش، با آنکه جز معتقدات مسلّمه ی ماست که بی نهایت ـ بی نهایت ریاضی نه ـ بی نهایت عقلی، انسان در عالم هستی باقی می ماند! این اعتقاد ماست و چقدر باید از نظر علمی پیشرفت کند، چقدر باید در اسرار عالم هستی موفّق بشود خدا می داند. یعنی همانطوری که ما نهایت زندگی مان را نمی دانیم نهایت علممان را هم بعد از این عالم نخواهیم دانست. هر چه هستیم روز به روز رشد می کنیم، به کمال بالاتری می رسیم و لذا باید در این دنیا زمینه ساز آن باشیم و راه رسیدن به آن حقایق ـ این را بدانید ـ بدون تردید اینست که عبادت پروردگار را بکنیم. چون ببینید خود قرآن می فرماید: وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَی تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ؛ جنّ و انس را خدا خلق نکرده مگر برای عبادت. چرا عبادت این تأثیر را دارد که ما را به همه ی حقایق می رساند؟ به چه دلیل؟ بسیار واضح است، دلیل عقلی کامل ـ و فکر ما هم اگر یک مقدار روی آن کار کنیم ما را به این حقیقت می رساند ـ و آن اینست که شما اگر بخواهید یک علمی را تعلیم بگیرید، اگر رفتید نزد یک متخصصی که آن علم را داراست، حتماً در مرحله اول برای اینکه این علم را یاد بگیرید و درست یاد بگیرید از شما می خواهد گوش به حرفش کنید، هر چه می گوید اطاعت کنید، حالا ممکن است این دانشمند اشتباه هم بکند، اشتباهات او را هم باید شما ندیده بگیرید.

در دنیا مسلّم است از نظر همه که اگر کسی پیش استادی رفت و خواست از او چیزی یاد بگیرد، در مرحله اوّل باید مطیع او باشد، پای او صبر کند، ببینید حضرت موسی که خودش یک پیغمبر اولوالعزم است وقتی که خدمت حضرت خضر می رسد، اوّل چیزی که خضر از او می خواهد شاید از علوم واجبه او هم نباشد ولی می گوید: إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْراً (کهف / ۶۷) تو نمی توانی با من صبر کنی. یکی از لازم ترین چیزهایی که یک شاگرد در کنار استاد باید داشته باشد تحمّل کردن ناملایماتی است که برای تعلیم علوم از ناحیه استاد می رسد. پس اگر خدای تعالی که عَلَّامُ الْغُیُوبِ (سبأ / ۴۸) است، خدایی که خالق همه چیز است، خدایی که علمش عین ذاتش و ذاتش بی نهایت است در مقابل این خدا انسان قرار گرفت، اینجا حتماً، بدون تردید، بدون فکر حتّی انسان باید عبادت کند یعنی گوش به فرمان خدای تعالی بدهد، مخصوصاً می دانیم خدا اشتباه نمی کند، خدای تعالی فراموش نمی کند، خدای تعالی لَا تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لَا نَوْمٌ  (بقره / ۲۵۵) غفلت ندارد و از همه مهم تر خدای عزیز ما را دوست دارد و می خواهد ما به طرفش، به عبادتش، به اطاعتش گرایش کاملی پیدا کنیم.

بنابراین تردیدی نیست که طوری خدای تعالی جنّ و انس را خلق کرده که بدون عبادت نمی توانند موفق بشوند. یعنی مثل حیوانات خدا انسان را خلق نکرده، به انسان یک استعداد و قوّه ی دراکّه ای داده که می تواند هر چه خدا در قرآن فرموده که لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَهَا (بقره / ۲۸۶) به اندازه ی وسعمان می توانیم اطاعت کنیم، باید اطاعت کنیم، عقل به ما می گوید باید اطاعت کنیم، انبیاء گفته اند که باید اطاعتش را بکنید. بنابراین اطاعت پروردگار مساوی است با رشد و کمالات، مساوی است با حرکت به سوی خدا، مساوی است با رسیدن به مقام خلیفه اللّهی، پس انسان باید اطاعت کند. خلقت انسان اینطوری است که از هیچ چیز، موقع تولد روایت دارد که انسان همه چیز را فراموش می کند، هر چه که در عالم ارواح به او دادند یادش می رود، خوب اگر می خواست یادمان برود چرا به ما یاد دادند؟ این سؤال ممکن است پیش بیاید.

فرق است بین یاد آمدن و یاد نداشتن و تعلیم گرفتن. انسان یک چیزی را دیده، می شناسد ولی فراموش کرده، وقتی به آن رسید همه چیز آن یادش می آید، خیلی سریع؛ امّا چیزی را که یاد نگرفته وقتی به آن رسید بی تفاوت است در مقابلش، مثلاً شما از باب مثال یک کامپیوتر بسیار پرمحتوایی که هر نوع سی دی می خورد، همه معارف و حقایق و علوم در آن هست در یک سالی مثلاً بیست سال قبل دیده اید، برخورد کرده اید و دیگر از آن جدا شده اید، یا کاری کرده اند یک آمپولی به شما زده اند که شما همه را فراموش کرده اید. به مجرّد اینکه می رسید به این کامپیوتر، یادتان می آید. همه چیزهایش یادتان می آید، شاید در یک لحظه همه آنچه را که فراموش کرده اید یادتان بیاید، امّا همین شما اگر برخورد اوّلیه نبود و آنچه که در این کامپیوتر قرار دارد قبلاً به آن آشنا نبودید، می رسیدید به این، می دیدید یک جعبه ای شیشه ای است! حتّی اگر به شما بگویند که در این جعبه شیشه ای این علوم خوابیده باورتان نمی آید و خیلی زحمت دارد تا این را بفهمید. ما در این دنیا متذکّر علوم عالم ارواح باید باشیم، نه اینکه تازه بخواهیم علوم را یاد بگیریم. چرا؛ وقتی که متولّد شدیم چون یک آمپول نسیان خدا به ما زده ـ برای اینکه ما بتوانیم امتحان صحیحی بدهیم ـ در مقابل آن کسی که اگر حتّی یک حیوان که به آن یاد نداده اند فرقی نداریم، ما را یعنی یک بچّه یک روزه یا دو روزه ای را کنار یک بچّه ی مثلاً گوسفند بگذارند، هر دو ما چیزی نمی دانیم بلکه آن یک چیزهایی را بهتر از ما، زودتر از ما وارد می شود. او سر دو روز ممکن است بلند شود راه برود، علف بخورد ولی ما نمی دانیم چه باید بخوریم و چه کاری باید بکنیم. امّا یک مقداری که می گذرد این خلقت الهی در ما ظاهر می شود، آن قوه ی درّاکه مشغول درک می شود، آن عقلمان خودش را ظاهر می کند، می بینیم نه، دو ساله شد زبانی که آدم بزرگ در ظرف دو سال بلد نمی شود این بچّه بلد شد! حرف می زند، آن چیزهایی که برایش مفید است می بینید می خواهد، کلّی با بچّه ی حیوان فرق می کند. بچّه ی دو ساله یک گاو مثلاً با بچّه ی دو ساله یک انسان، شما یک طوطی را هر چه می خواهید حرف به او یاد بدهید، آخرش طوطی چون یک استعدادکی دارد یک کلمه را یاد می گیرد، امّا این یک کلمه خودش نمی داند معنایش چیست؟ می بینید بیجا مصرف می کند، نمی داند که این چطوری ادا می شود ولی بچّه ی انسان می داند. این معنی یادگرفتن و یادآمدن است.

این در مغزتان فرو برود، سرتاسر قرآن ـ حالا رفقا ان شاءاللّه دارند جمع می کنند ـ همه جا صحبت ذکر و مذکّر و اینکه شما یک وقتی با ما بودید، یک وقتی بلی گفتید، یک وقتی شما بهتر از امروز خدا را می شناختید، در روزی که خدا ارواح فرزندانِ ذریّه حضرت آدم را در معرض دید ملائکه قرار داد گفت: أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ آیا من ربّ شما نیستم؟ أَلَسْتُ بِالهکم، بخالقکم، اینها نفرموده؛ این دقیق است این جمله، ربّ شما هستم. یعنی مربّی شما هستم، یعنی تربیتتان کردم. یک انسانی آفریدم شما را، یعنی یک انسانی که با حیوانات صد درصد فرق می کند شما را آفریدم. أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ، اگر یک بازاری در کوچه بیاید به شما بگوید من مربّی تو نیستم؟ می گویید نه، من تو را نمی شناسم اصلاً، اینطوری است دیگر. الان یک نفر بیاید بگوید من در مدرسه دبستان شما فرّاش بودم یادت است؟ فراش بودنت را بله، یادم است. ولی اینکه تو من را تربیت کرده باشی نه، نبود. ـ دقّت می کنید؟ – روی این کلمه برَبِّکُمْ دانشمندان باید خیلی فکر کنند، أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ؟ و شما اگر که او را مربّی خودتان ندانید، مثل سایر چیزهایی که خدا خلق کرده تربیت روحی تان نکرده باشد که شما بتوانید جواب بدهید، باز هم نمی گویید بله! در شکّید لااقل.

الان در کره زمین بعد از همه این حرفها یک عدّه هستند در شکّند که آیا خدا مرّبی آنها هست یا نه؟ بعضی هایشان اصلاً خدا را قبول ندارند. آنجا تمامشان ـ به روایات مراجعه کنید ـ تمام ارواح، کافر و مسلمان که امروز کافر و مسلمانند همه گفته اند بَلی، تصدیق کردند. مرحوم شیخ بهایی هم در اشعارش می گوید:

در روز الست بلی گفتی             امروز به بستر لا خفتی

آن روز شما همه تان بلی گفتید، امروز خوابیده اید و بلی‌؛ یا نمی گویید یا با سنگینی می گویید یا با تأمّل می گویید یا لااقل باید بیایند استدلالات زیادی برایتان بکنند، استدلال هم خودش دلیل بودن و رساندن به آن حقایق است تا شما بلی را بگویید. پس بنابراین همه ی اینها ذکر است، یادآوری است و لذا می فرماید: وَ ذَکِّرْ،

خدای تعالی می فرماید ای پیغمبر متذکّر کن مردم را، متذکّرشان کن که این برایشان مفید است. در آیه ی بعدی در همین جزوه می فرماید: فَذَکِّرْ فَمَا أَنْتَ بِنِعْمَهِ رَبِّکَ بِکَاهِنٍ وَ لَا مَجْنُونٍ، این مقدار راهنمایی کرده، درباره ی این یادآوری، تو ای پیغمبر همان استادِ بزرگ آن روز هستی که خدای تعالی به وسیله تو تمام افراد بشر را عالم کرد، دانا کرد، تو چطور در کره زمین که مرکز امتحان بشر است کاهن شدی و مجنون شدی ؟! نیستی، تو سابقه داری، یک پیغمبری که چهل سال در این کره بوده با این مردم و در عالم ارواح اوّل مخلوق خدا بوده و معلّم ملائکه و اجنّه و بشر بوده این چطور است، حالا در کره زمین شده کاهن؟ مجنون؟ نستجیرباللّه، یک کاری که نستجیرباللّه جنون او را ثابت کند از او دیده اید؟ چهل سال با شما بوده، أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَی وَ فُرَادَی ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّهٍ (سبأ / ۴۶) خوب بنشینید فکر کنید، اگر تنهایی عقلتان نمی رسد دوتایی، مَثْنَی وَ فُرَادَی، فرادی هم باشد می رسید به حقیقت، دو نفری هم باشید می رسید به حقیقت که مَا بِصَاحِبِکُمْ اینکه با شما چهل سال بوده، حالا می گویید عالم ذر و عالم ارواح را یادمان رفته، امّا اینجا که چهل سال با شما بوده این چطور شد دیوانه شد؟! مَا بِصَاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّهٍ، پس بنابراین روی این حساب بهترین کار و لازم ترین کار و شرط اولیّه رسیدن به حقایق بندگی خداست. لذا در قرآن مکرّر این جمله و این بندگی اشاره به آن شده، در سوره یس می فرماید که: أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ  ـ شما همه تان می توانید بگویید که خدایا کجا با ما قرار گذاشتی؟ ـ  أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ (یس / ۶۰) ببینید خیلی صریح است. آیا من عهد نکردم با شما ای بنی آدم که بندگی شیطان را نکنید؟ ما که خدایا تا حالا نه صدای تو را شنیده ایم، نه تو را دیده ایم، نه هیچ، نه! با ما عهد نکرده ای. أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ وَ أَنِ اعْبُدُونِی، اینش مهم است و اینکه من را عبادت کنید هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ (یس / ۶۰-۶۱) خوب جوابش می دانید چیست؟ جوابش اینست که یادت می آید آن وقت، یاد نمی خواهد بگیری. الان که می گوییم، می گویید درست است. باید بندگی شیطان را نکرد، باید بندگی خدا را کرد، این درست را از کجا می گویی؟ تو که بلد نیستی. وارد این اتاق شدید یک دفعه دیگر هم آمده اید می گویید: بله! این همان اتاق است. این یک آیه، آ

یات دیگر هم هست، از همه مهم تر در سوره ی حمد می گویید: إِیَّاکَ نَعْبُدُ، خدایا من تنها تو را عبادت می کنم، چرا؟ برای اینکه از نظر فطرت من، عقل من اینطور است که هر کسی که از همه تخصصش در یک علمی بیشتر است، وقتی که انسان می خواهد آن علم را از او یاد بگیرد باید حتماً اطاعتش را بکند، این عقلی است، فطری است. خدای تعالی هیچ جهلی در آن راه ندارد، معقول نیست و هر چه فرموده به نفع ما و برای مزید علم ماست. خوب  دیگر باید بگوییم إِیَّاکَ نَعْبُدُ، بزرگترین دلیل است، إِیَّاکَ نَعْبُدُ هم می گوییم، یعنی باید منحصراً تو را عبادت کنیم، چون غیر خدای تعالی هر کس می خواهد باشد این اشتباه می کند، یعنی غیریّت داشته باشد؛ پیغمبراکرم غیریّت با خدا ندارد، ائمه اطهار غیریّت با خدای تعالی ندارند، امّا یک دانشمند بسیار بزرگ ـ حالا شما هر که را می خواهید تصوّر کنید غیر از این چهارده معصوم ـ ممکن است اشتباه بکند، نمی شود گفت: إِیَّاکَ نَعْبُدُ، تنها من از تو بندگی می کنم، اطاعت می کنم، هر چه بگویی چشم بسته، گوش بسته که به اصطلاح ما چشم بسته و گوش بسته است والاّ چشم باز و گوش باز، ما از خدا اطاعت می کنیم. ببینید استدلال عقلی اش هم خیلی روشن؛

خدای تعالی هیچ جهلی ندارد و هیچ وقت هم به نفع خودش به ما کاری نمی گوید بکن، پس همه اش علم است و همه ی آنچه هم که به ما می گوید به نفع ماست. دو دوتا چهارتا! تمام. لذا باید بگوییم: إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ، خدایا منحصراً از تو کمک می خواهیم.

کمک ها بطور کلی در یک بُعد از غیر خداست و در یک بُعد تنها از خداست. اگر ما به وسیله چیزهایی که خدای تعالی تعیین کرده اگر کمک خواستیم؛ چیزهایی که خدا تعیین کرده، گفته به این وسیله بچسب و از او کمک بخواه، مثلاً می فرماید: وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَاهِ (بقره / ۴۵) از نماز کمک بخواه، وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ (مائده / ۳۵) از ائمه اطهار، از تمام خوبان، اولیاء خدا، آنهایی که ارتباط با خدا دارند و از خدا می گیرند به تو می دهند کمک بخواه، در حقیقت این کمک خواستن همان کمک خواستن از خداست. اگر یک نفر واسطه شد که بیاید از من چیزی بگیرد به شما بدهد، آن واسطه داده یا آن کسی که داده به آن واسطه، آن واسطه به او داده؟ این یک حماقتی است که امروز متأسفانه در دنیا باید بگوییم در فکر بعضی ها با شیطنت بعضی ها بوجود آمده، که اگر ما متوسّل به ائمه اطهار شدیم، متوسّل به حضرت بقیه اللّه شدیم، ما به غیر خدا متوسّل شده ایم! اگر آنها غیر از خدا را می پرستند، بله، اگر آنها از غیر خدا چیزی می گیرند به ما می دهند بله، امّا وقتی از او می گیرند به ما می دهند چه فرقی می کند؟ توسّل به غیر خدا نیست اصلاً. همین طوری که می بینید در قرآن، در نماز می گوییم وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ خدایا منحصراً تو را کمک می خواهیم، ولی خود خدا در قرآن فرموده: وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَاهِ، نماز را از آن کمک بگیرید، وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ، وسیله قرار بدهید برای خدا.

من با یک وهابی ـ از علماء هم بود ـ صحبت کردم، گفتم: اگر یک کار من گیر کرده باشد در امن العام شما ـ که همان اطلاعات باشد ـ شما حاضرید به ما کمک کنید؟ گفت: بله، ـ حواسش نبود که ما داریم سرش را کلاه می گذاریم ـ گفت: بله! چیست؟ کارتان چیست؟ گفتم: به نظر شما این شرک نیست؟ من از خدا بخواهم! آنجا فهمید. چه فرقی می کند؟ این در توان تو است ـ به آن عالم گفتم ـ گفتم این کار حلّ مشکل من در توان تو است، در توان من نیست، در توان آن آقایی هم که دارد در خیابان راه می رود نیست، این در توان توست، هر کسی یک توانی دارد. الان اگر کسی به من بگوید که مثلاً یک سنگ یک تُنی را بلند کن یکدفعه، می گویم در توانم نیست. ما معتقدیم این اعتقاد ببین شرک است یا شرک نیست؟درست حرف بزنیم، ما معتقدیم که امام عصرمان ـ که جان همه مان به قربانش ـ این در توانش هست که این حاجت ما را بدهد، یعنی در خارج هم ثابت است برای ما که هر کاری امام عصر ارواحنافداه می کند همه اش از جانب خداست. خودش قدرت مستقلی ندارد، این را ما معتقدیم، خوب ما معتقدیم امام عصر ما در توانش هست که حاجت ما که سهل است، ما که حاجتی نداریم، ما چیزی اصلاً عقلمان نمی رسد که چیز مهمّی بخواهیم، ولی آنهایی که چیزهای مهم تری می خواهند، بهشت می خواهند، نجات از دوزخ می خواهند، آنها می گویند در توانش هست. حالا شما بیا ثابت بکن که در توانش نیست. ما تجربه داریم که در توان امام عصرمان هست که حوائج ما را بدهد، هر چه هم بخواهیم. این کجایش شرک است؟ اگر شرک باشد همه کارهایی که در عالم الان دارد انجام می شود، این بلندگو که صدای من را به شما می رساند این باید بگوییم که در مقابل خدا؛ خدا خودش برساند مگر قدرت ندارد که صدای من را به تمام کرات ـ همانطوری که ان ‌شاءاللّه روزی خواهیم شنید صدای مقدّس بقیه اللّه ارواحنافداه را به گوش همه مردم دنیا می رساند، چیزی نیست ـ مستقلاً برساند، به وسیله برساند، ما به وسیله غذا سیر می شویم، به وسیله آب سیراب می شویم، به وسیله ائمه اطهار علیهم الصلوه و السلام که تجربه هم داریم ـ آخر بیهوده سخن به این درازی نمی شود ـ این جمعیت میلیونی که به مشاهد مشرّفه با همه ی اذیّت هایی که می بینند در عین حال می روند، متوسّل می شوند، اینها همه بیخود می گویند؟!

شب یازدهم ذیقعده بیست و سه نفر ـ ما آنجا شاهد بودیم ـ مریض شفا پیدا کرد در حرم مطّهر حضرت رضا، کتابها نوشته اند درباره ی کراماتی که از ناحیه ی خاندان عصمت و طهارت دیده شده، اینها همه اش بیخود است؟ اینها همه اش شرک است؟ اینها بروید خراب کنید، اگر دست این عدّه مرموز تروریست ـ که اسم واقعی اینهاست  ـ اگر به حرمهای مطّهر ائمه اطهار برسد مثل بقیعش می کنند، چرا؟ من ده تا نقض برای کارهای اینها گفتم، داشتم کنار قبرستان بقیع نماز می خواندم، یک نفر آمد گفت که اینجا نماز حرام است، گفتم: برای چه؟ گفت: کنار قبور روایت دارد که حرام است. گفتم: همه تان کنار قبر پیغمبر و ابابکر و عمر دارید نماز می خوانید، همه تان در حجر اسماعیل که حضرت اسماعیل و حضرت هاجر دفن است نماز می خوانید، چطور شد نماز خواندن کنار قبرستان بقیع حرام بوده، آنجا حلال؟ اگر روایت گفته آنجا هم حرام است. آنها بعضی هایشان شاید همان را هم حرام بدانند، ما اینقدر نقص به مذهب آنها داریم، اگر درست وارد حقایق مذهبتان بشوید می بینید که بسیار مذهب سهلِ کاملِ، بسیار سهل و کامل است آخر، منتها همان طوری که در هفته های گذشته عرض کردم مسائلی در دین تشیّع وارد کرده اند، دشمن فراوان بوده متأسفانه ما هم یا خواب یا آنکه ضعیف ـ که ضعیف نیستیم خواب باید بگویم ـ بودیم و این شیارها را در صراط مستقیم ما به وجود آوردند و حالا یاری امام زمان در همین است و این را من مکرّر عنوان می کنم برای اینکه ثبت بشود در ذهنتان، که ان‌ شاءاللّه همین آیه ی وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَی تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ در شما ثابت بشود و آن اینست که یاری امام زمان چه در زمان ظهور چه در زمان غیبت اینست که این شیارهایی که در صراط مستقیم دین، این بدعت هایی که در صراط مستقیم بوجود آورده اند، اینها را ان‌ شاءاللّه از بین ببرید.

پشت بعضی از ماشین ها می بینم نوشته «فقط خدا» از یک بُعد بله، از یک بُعد هم باید گفت ای فلان فلان شده! تو هدفت این نیست. تو هدفت اینست که حرم امام رضا نروی، قبر پیغمبراکرم را، پشتش را به قبر مطّهر داده، مردم را دور می کند از توسل به رسول اکرم، این بخاطر آن است. بعضی  از شاید شیعه ها هم باشند خیلی خوششان از این واژه می آید که فقط خدا، خدا نگفته خودش فقط من. عجیب است! حتّی در نزول قرآن در شب قدر می گوید: إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ (قدر / ۱) حتّی ملائکه را هم کنار خودش قرار می دهد. یک شخصیت والایی که ذاتش باصطلاح نه لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ است وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ است که اهلش می فهمند یعنی چه، این هیچ وقت اگر خودش را قاطی دیگران کرد برای این نیست که خودش را کوچک کند، خودش را مساوی با آنها قرار بدهد، آنها را می خواهد بیاورد بالا، آنها را می خواهد به آنها ارزش بدهد، می خواهد آنها در این وضع باشند که من احبکم فقد احبّ اللّه و من ابغضکم فقد ابغض اللّه، من عرفکم فقد عرف اللّه می خواهد به اینجا برساند آنها را، لذا می گوید: إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ، ملائکه هست، بعد خودش می فرماید که تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَهُ وَ الرُّوحُ ما این کار را کردیم. از آن طرف پیغمبراکرم ببینید می گوید: لا اله الاّ اللّه وحده وحده وحده، انجز وعده، و نصر عبده و اعزّ جنده و هزم الاحزاب وحده، بنده باید اینطور باشد. همه را از جانب خدا بداند، یک طبیب حاذقی در مملکتتان هست، از همه جا به او مراجعه می کنند. شما را عمل کرد بسیار عالی هم عمل کرد، خوب، زنده شدید نزدیک بود بمیرید. اگر گفتید این طبیب من را این طور درست کرد شرک است! امّا اگر گفتید خدا بوسیله این طبیب، خدا در قلب این طبیب این خواسته را قرار داد این طبق روایات عیبی ندارد. خدا به وسیله این. اینها همه وسیله هستند. ما باید بگوییم: وحده وحده وحده قبل از اینکه از آن طبیب وقتی به هوش آمدی تشکر کنی که خوب تو من را عمل کردی و خوب معالجه کردی من را، قبل از آن بگو خدایا قربانت بروم که تو، وگرنه ممکن بود همین طبیب حاذق یک اشتباهی بکند ما را بکشد، نمی شد؟ نشده؟ تو کردی، وحده وحده وحده تا می رسد تا  هزم الاحزاب وحده، پیغمبراکرم اصحابش احزاب را درهم پاشیدند، آن همه رنج کشیدند در عین حال پیغمبر اینطوری تعلیم می دهد به ما، خدا هم از آن طرف می گوید: إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ.

امیدوارم این مسائل ان ‌شاءاللّه برایتان درس باشد و اینکه من امروز را تبریک نگفتم یک مقداری یادم رفت، یک مقداری هم گذاشتیم ان‌ شاءاللّه برای روز میلاد مسعود پیغمبراکرم و امام صادق علیه الصلوه والسلام، جلسه در تهران است. روز تعطیلی است . و آنهایی که در مرحله استقامت هستند در شب تولّد رسول اکرم ان‌ شاءاللّه جلسه برای آنها خصوصی داریم، تشریف بیاورند و امیدواریم که از برکاتِ وجود مقدّس پیغمبراکرم به همه حقایق عالم قبل و عالم بعد و همین عالم برسیم، چون امیرالمؤمنین فرمود: رحم اللّه ، خدا مهربانیش، محبّتش، رحمت خاصّ الخاصش، رحمت خاصّش به آن کسی، به آن شخصی برسد که بداند کجا بوده.

از ما بپرسند آقا تو کجا بودی؟ اوّل اول اول؟ خیلی پیشرفت کنیم می گوییم در شکم مادر، نه برو جلوتر، من أین و الی أین، کجا می خواهد برود و در کجا هست. من اجمالاً، مکرّر هم گفته ام من، در عالم ارواح و عالم ذر بودیم. این دنیا برای امتحان همان درسهاست و آخرت هم برای زندگی است و الاخره هی الحیوان ، مَا عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ مَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ (نحل / ۹۶) خیلی آیات داریم که زندگی راحت، دیگر خداوند هیچ وقت برایتان زحمت و کار و فعالیّت نخواسته، در این دنیا می گوید برای امتحانتان باشد فعالیّت بکنید، امّا در آنجا نمی خواهد آن زندگی ابدی، راحت باشید. علم و دانش و فهم و درک، حقایق و معاشرت با احبّاء و هم صحبتی با خدا و اینهاست. لقاء پروردگار، لقاء ائمه اطهار، لقاء پیغمبر و هر چه نعمت بخواهید در اختیارتان، دیگر از این بهتر نمی شود، آنجاست و ان‌ شاءاللّه اینها را ما بدانیم تا مورد رحمت خاصّه ی پروردگار واقع بشویم و ان ‌شاءاللّه این دنیایمان خوب امتحان بدهیم، ورقه های امتحانی مان را خوب بفهمیم و زرق و برق دنیا مزاحم امتحان دادن ما نشود.

 

نسئلک اللهم و ندعوک باعظم اسمائک و بمولانا صاحب الزمان یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا رحمن و یا رحیم یا غیاث المستغیثین،

پروردگارا به آبروی ولی عصر فرج آن حضرت را برسان،

همه ما را از یاران خوب آن حضرت قرار بده،

قلب مقدّسش را از ما راضی بفرما،

خدایا ما را به حقایقی که به ما تعلیم داده ای متذکّر مان بفرما،

توفیق یاد آمدن آن حقایق را بوسیله حجه بن الحسن به ما مرحمت بفرما،

پروردگارا به آبروی آقایمان حجه بن الحسن همه ما را هر چه زودتر از همه رذائل پاک بفرما،

امراض روحی را از ما برطرف بفرما،

مریض های اسلام، مریض های بدنی اسلام را خدایا شفای کامل مرحمت بفرما،

مریض های منظور شفای کامل عنایت بفرما،

امواتمان غریق رحمت بفرما،

شهداءمان، امام راحلمان غریق رحمت بفرما،

پروردگارا از همه ی بدیهای دنیا و آخرت ما را دور بفرما،

به همه خوبی ها دنیا و آخرت ما را هر چه زودتر برسان،

عاقبت امرمان ختم بخیر بفرما،

و عجل فی فرج مولانا.

 

لینک ویدیو در آپارات : کلیک کنید

 

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *