۱۴ رمضان ۱۴۰۸- کمالات روحی

اعوذبالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین، باعث الانبیاء و المرسلین و الصلوة و السلام علی اشرف الانبیاء و المرسلین حبیب اله العالمین ابی القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین لاسیما علی سیدنا و مولانا حجة بن الحسن روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین

 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ[1]

 

بعضی از برتری‌های حیوانات نسبت به انسان

انسان در دنیا برای انسانیت خلق شده، شما مطمئن باشید که اگر غرض خدای تعالی از خلقت انسان جز این بود اینقدر عقل و فکر و دانش به او نمی‌داد.

محاسبه شده که در تمام ورزشهای جسمانی حیوانات قهرمان هستند یعنی مقام قهرمانی را برده‌اند. مثلاً مورچه صد برابر وزنش را می‌تواند بردارد که هیچ انسانی نمی تواند صد برابر که هیچ پنجاه برابر وزنش را بردارد، آن هم نه با زور و بازو با دندان، شما با دندان دو سه کیلو نهایت بتوانید بردارید، در جستن انسان نهایت می‌تواند پنج متر بپرد ولی حیواناتی هستند که نه با پر، صد برابر قد خودشان، دویست برابر قد خودشان، بلکه بعضی از آنها هزار برابر قد خودشان را می‌پرند.

در کُشتی، حیوانات بدون تعلیم دیدن اکثراً استادند. در خوردن، در خوابیدن، در تمام کارهایی که شما تصور می‌کنید، فکرش را می‌کنید قهرمان واقعی حیوانات هستند، حتی در بعضی از خواسته های معنوی ما مثلاً از ما می‌پرسند که چه وقت می‌رسیم به مقامی که بتوانیم به آسمان برویم؟! روی آب راه برویم؟! دست به هرچیزی بزنیم طلا بشود؟! تخلیه روح بکنیم؟! ملائکه را ببینیم؟! اجنه را ببینیم؟! اینها تمامش ان هی الا اسماء سمیتموها انتم و ابائکم همه اینها بی فایده است، به یکی از بزرگان اهل معنا گفتند که فلانی روی آب راه می‌رود گفت که مرغابی هم روی آب راه می‌رود و هم روی هوا می‌پرد ولی مثل ماهی نمی‌تواند زیر آب برود، گفتند: طی الارض دارد – طی الارض مقام خیلی شامخی نیست هیچ وقت در قرآن خدا از طی الارضِ ائمه اطهار یا بزرگان وصف نکرده، آصف ابن برخیا و بلکه عفریت من الجن، عفریتی از جنّ هم گفت انا اتیک به قبل ان تقوم من مقامک او هم طی الارض داشت- پس انسان برای چه خلق شده؟ نه برای طی الارض نه برای روی آب راه رفتن نه برای غیب گویی. شانه به سر می گویند از سه متر روی زمین آب را در عمق زمین می بیند

حیوانات پیش گویی هایشان خیلی عجیب است، بعضی از مرتاض‌ها هستند که پیش بینی‌های خوبی دارند هنرشان است. می گویند ابوریحان بیرونی در علم هواشناسی خیلی استاد بود رفت دریک بیابانی توی یک آسیابی، هوا بسیار خوب، بسیار صاف، خیلی مرتب، آن آسیابان گفت که امشب باران می‌آید بیایید داخل بخوابید گفت: نه هواشناسی ما می‌گوید که باران نمی‌آید. رفتند بیرون خوابیدند. نصف شب یک باران تند عجیبی آمد. آمدند داخل. از آن آسیابان پرسید: تو از کجا گفتی باران می‌آید؟ گفت: این سگ هرشبی که باران می خواهد بیاید ، می‌آید داخل می خوابد، هرشبی که باران نمی‌آید بیرون می‌خوابد. امشب آمده داخل خوابیده من فهمیدم که باران می‌آید! معلوم می‌شود که هواشناسی او مربوط به سگش است و سگ از آسیابان و از ابوریحان که عالم دانشمند علم هواشناسی است بهتر می‌داند. پس ما در این مسائل بسیار ضعیفیم.

 

خطر توجه زیاد به امور مادی

در توسلاتمان هم وقتی خیلی توسل می‌کنیم به علی بن موسی بن الرضا علیه السلام و امام زمان ارواحنافداه برای مسائل مالی‌مان است؛ یعنی می گوییم روزی‌مان زیاد بشود، مرتب حرم می‌رویم و حوائج مادی‌مان را بیشتر در نظر می‌گیریم ولی از روح و معنویات و کمالات روحی هیچ خبری نیست. انسان را خدا برای اینها خلق نکرده است. توسلات به خاندان عصمت را برای این خدای تعالی قرار نداده که تنها حوائج مادی‌تان را از آنها بخواهید. در حوائج مادی انسان باید تسلیم خدای تعالی و ائمه اطهار علیهم السلام باشد. ما تا فشار مادی به ما نیاید فشار معنوی را احساس نمی‌کنیم. تا صد در صد فشار مادی به ما نیاید به ائمه اطهار علیه السلام مراجعه نمی‌کنیم. یک درد شدیدی که بیاید می گوییم یا فاطمه الزهرا، یا صاحب الزمان. یک حکومت ظالم و ستمگر روی ما فشار بیاورد یا صاحب الزمان گفتنمان بلند می شود، آن هم اگر اهلش باشیم باز هم بفهمیم و ای کاش همین مقدار گاهی یا صاحب الزمان صلوات الله علیه را بگوییم والا از نظر روحی حب دنیا بیچاره‌مان کرده. تا چشممان به یک ثروتمند می افتد (حالا اگر سخی بود معلوم نبود ثروتمند بشود) انسان از ثروتمند خوشش میاد برایش تعظیم می‌کنیم اما یک اهل معنا یک مرد با معنویت یک مردی که کمالات روحی دارد این را برایش اهمیت قائل نیستیم و حال اینکه پول او مال خودش است، قدرتمندان، امروز آقا شده رئیس جمهور، رئیس اداره شده، رئیس مجلس شده، وکیل مجلس شده، کاندید شده رأی نیاورده که وقتی یک نفری کاندید می‌شود رأی نمی‌آورد باید یک مقداری انسان تنزل کند در نظرش، می گویند نه اشکال ندارد کاندید مجلس است؛ و امثال اینها که هستند و خوششان میاد عکسشان بر در و دیوار است همین خودش یک افتخاری است که عکس انسان به در و دیوار بخورد حالا خانه‌اش را فروخته، زندگیش را به باد داده زن و بچه‌اش را مستأجر خانه مردم کرده پوستر چاپ کرده زده به در و دیوار ولی رأی نیاورده چرا این آدم باید حالا محترم بشود؟ یک بادی توی دماغش افتاده که من کاندیدای مجلس شورای اسلامی هستم. خب رأی نیاوردی که تو؟ باشد هنوز هم ما کسی هستیم!

یک شخصی رفته بود پیش شاه، شاه چند تا فحش به او داده بود. این آمده بود توی بازار گفته بود: منم که شاه به من گفته: ای بی شرف! گاهی می‌شود انسان تا حدی پست می‌شود که آدم تعجب می‌کند. شما در جامعه کم اینطور افراد دارید؟ کم این طور مریضهای روحی دارید؟ کم افرادی هستند که بی جهت بدون هیچ ارزشی توی جامعه برای خودشان ارزش قائلند؟ انسان یعنی اینقدر بدبخت؟

اولیاء خدا، خدای من شاهد است هر وقت به این مطالب می‌رسم یادم می‌آید روزی به مرحوم حاج ملأ آقا جان گفتم شما کیمیا، علوم غریبه (علوم غریبه بعضی هایش خیلی مهم است)، هیپنوتیزم، لیمیا، سیمیا را بلد هستید؟ گفت: انسان اگر برای اینطور چیزها خلق شده بود که دستش را بزند به این آهن و یک دفعه طلا بشود کم بود! مرحوم مقدس اردبیلی سطل را توی چاه انداخت بالا کشید دید پر از جواهر است، برگرداند گفت: من آب می‌خواهم جواهر نیاز ندارم.

ما طلا می‌خواهیم چه کار؟ بشر آمده برای طلاپرستی؟! می‌پرسی: چندتا سکه آزادی داری؟ می‌گوید: الحمدلله ده بیست تا دارم و ترقی هم کرده است؛ خوش بحالت. اما چقدر از گوهر گرانبهای محبت خاندان عصمت علیهم السلام در دلت هست؟ ما ائمه اطهار را هم می‌خواهیم که سکه های عاریه ای ما را حفظ کنند. شب که می‌خوابیم سکه‌هایمان را بگذاریم آن بالا آنها دست دزدان را ببندند تا سکه‌های ما را ندزدد و اگر دزدید ما دیگر امام زمان ارواحنافداه را قبول نداریم!

یکی از افراد که خیلی به امام زمان ارواحنافداه ارادت داشت یک گرفتاری برایش پیش آمده بود می‌گفت: من کم کم درباره امام زمان ارواحنافداه شک کردم که چرا آقا گرفتاری ما را رفع نمی‌کند؟

 

برای چه خلق شده‌ایم؟

یک مقداری به خودمان بیاییم. یک دم به خود آی و ببین چه کسی؟

چرا خدا خلقمان کرده؟ واقعاً بنشینیم ببینیم آیا برای چیزهایی که به آن دلخوش هستیم برای آن خلقمان کرده؟ خب خوش به حالمان. برای چه خلق شده‌ایم؟ چه می‌خواهیم باشیم؟ شما که در صراط مستقیم هستید ائمه اطهار علیهم السلام به چه چیزی دل خوش بودند، شما هم به همان دل خوش باشید. آیا به این دل خوش بودند که پول زیادی دارند؟ مسلّماً نه. دلشان خوش بود به اینکه قهرمان کُشتی هستند؟

 

ائمه را با خودمان قیاس نکنیم

ما گاهی ائمه علیهم السلام را هم با خودمان قیاس می‌کنیم. علی بن ابیطالب علیه السلام شجاع بود. لذا وقتی که می‌خواهیم عکسشان را بکشیم بازوهایش را خیلی توانا و یک شمشیر هم روی زانویش می‌گذاریم، پایش راهم می‌گذاریم روی سر یک شیر و دارد شیر را فشار می‌دهد!

علی بن ابیطالب علیه السلام این‌ها نبود. آقا علی بن ابیطالب علیه السلام شجاعتش این بود که در لشکر، در جبهه جنگ در بحبوحه فعالیت جنگی، دشمن می‌گوید: آقا شمشیرم شکسته، حضرت شمشیرش را به او می‌دهد! و وقتی چشمش به بچه یتیم می افتد و به منزل ایتام می‌رود که من تحقیق کردم آن جریان معروفی که یک زنی در کوچه راه می‌رفت و می‌گفت: خدایا داد مرا از علی بن ابیطالب بگیر؛ و علی بن ابیطالب علیه السلام به او گفت چه شده؟ او گفت شوهرم در جنگ با علی بن ابیطالب کشته شده و من بچه‌های یتیمی دارم کسی به داد من نمی‌رسد. این زن، زن یکی از خوارج بوده یعنی یکی از منافقینی بود که با علی بن ابیطالب علیه السلام جنگ کرده بود و در جنگ کشته شده بود، حالا این زن با این بچه‌ها تنها بود، بچه‌های منافقین بودند و بعد که علی بن ابیطالب رفته در خانه او سرش را در مقابل آتش تنور نگه داشته و می‌گوید: یا علی بچش حرارت آتش را تا از فرزندان یتیم مردم فراموش نکنی. این‌ها را بیان کرده‌اند تا ما یاد بگیریم. این شجاعت علی بن ابیطالب علیه السلام است. شجاعت علی بن ابیطالب همین آیاتی بود که تلاوت کردند وَیطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ مِسْکینًا وَیتِیمًا وَأَسِیرًا[2]

 شجاعت علی بن ابیطالب علیه السلام این بود که یک لحظه برای غیر خدا غضب نمی‌کرد و یک لحظه محبت برای غیر از خدا نمی‌کرد «انما نطعمکم لوجه الله[3]»

 

توهین ملای رومی به امیرالمؤمنین علیه السلام

خدا دهان آن کسانی را بشکند که در فضائل علی بن ابیطالب علیه السلام مطلب ملای رومی را نقل می‌کنند نه یک شیعه معتقد اما در حقیقت جسارت می کنند، هر چند برای ما مردم کم معرفت این مطلب فضیلت است که می‌گوید: وقتی که علی بن ابیطالب علیه السلام روی سینه عمرو بن عبدود نشست، او آب دهان به صورت آن حضرت انداخت علی بن ابیطالب علیه السلام بلند شد قدم زد. گفتند: آقا چرا قدم زدی؟ فرمود: وقتی آب دهان انداخت من احساس کردم که ممکن است برای غیر خدا بخواهم او را بکشم!

 این‌ها را ملای رومی در کتاب مثنوی می‌گوید، سندش مال مثنوی ملای رومی است، مطلب ناقص و بد و توهینش این است که علی بن ابیطالب علیه السلام را تحت تأثیر هوای نفسش معرفی می‌کند که اگر در همان جا سر عمرو بن عبدود را می‌برید ممکن بود هم برای خدا باشد و هم برای غضبی که برای آب دهان انداختن او به وجود آمده است. و حال اینکه علی بن ابیطالب علیه السلام آب دهان که سهل است اگر تمام جسارتها را به ایشان می‌کردند باز هم فقط برای خدا کار انجام می‌داد. منتها ملای رومی خودش حساب می‌کند که اگر کسی آب دهان به او بیندازد یکی دو ساعت غضب می‌کند و بلند می‌شود راه می‌رود تا غضبش فرو بنشیند علی بن ابیطالب علیه السلام را هم همینطور موجودی تصور کرده است.

به حضرت سیدالشهداء علیه السلام در میان گودی قتلگاه آن همه توهین کردند در عین حال می‌گوید «رضا برضائک، تسلیما لامرک لا معبود سواک». ما معرفت نداریم گاهی بعضی از منبری‌های شیعه ی معتقد به مقام علی بن ابیطالب علیه السلام این قضیه را به عنوان اینکه بله، علی علیه السلام چقدر مخالف هوای نفس بوده است نقل می‌کنند! علی بن ابیطالب علیه السلام فرمود اسلم شیطانی بیدی من اصلاً نفس ندارم. علی بن ابیطالب علیه السلام نفس اماره بالسوء ندارد. نفس مطمئنه، نفس راضیه، نفس مرضیه، تازه اینها مال بندگان علی بن ابیطالب علیه السلام است مال کسانی است که بندگی علی بن ابیطالب علیه السلام را کرده‌اند.

شاگردان کوچک درِ خانه ولایت اینطور هستند که دیگر نفس اماره بالسوء ندارند. اصلاً نفسانیت ندارند. نفسشان را رام کرده‌اند جهاد با نفس کرده‌اند «یا ایتها النفس المطمئنه» نفسشان آرام گرفته «ارجعی الی ربک راضیه مرضیه[4]»

 

تسلیم خواست خدا باشیم

وقتی که به مقام راضیه و مرضیه برسید هرچه خدا می‌خواهد همان را می‌خواهید آقا تو چه می خواهی؟ هرچه که خدا بخواهد «و ما تشائون الا ان یشاء الله[5]» هیچ چیز انسان نخواسته باشد جز آنچه خدا بخواهد.

همین اندازه که تو یک چیز بخواهی خدا هم یک چیز دیگر، تو از خدا فاصله پیدا کرده‌ای. به مجرد اینکه شما گفتی خدایا مرض مرا شفا بده، خدا نمی‌خواهد مریضی‌ات را شفا بدهد، البته دعا باید کرد، شب تا صبح بنشین دعا کن اما در دلت نگویی چرا من مریضم. من دارم شک می‌کنم این خدایی که گوش به حرف ما نمی‌دهد خدایی که مطیع ما نیست این خدا اصلاً معلوم نیست باشد! می گویند چند دفعه دعا کنیم خدا نخواست اشکال ندارد گفت: یکی درد و یکی درمان پسندد، یکی وصل و یکی هجران پسندد، من از درمان و درد و وصل و هجران، پسندم آنچه را جانان پسندد. تو می‌خواهی من مریض باشم من مریضم، تو می‌خواهی من سالم باشم من سالمم، تو می‌خواهی من پولدار باشم پولدارم، تو می‌خواهی من بی پول باشم بی پولم.

 

آخرین درس امام باقر علیه السلام به جابر

جابر بن عبدلله انصاری در بستر افتاده- این‌ها مقامات عالیه است. این‌ها را من دارم نقلشان می‌کنم و برای خودم و هم برای شما آرزویش را می‌کنم چون که «وصف العیش نصف العیش» و الّا جابری که پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله علی بن ابیطالب و امام حسن و امام حسین و امام سجاد علیهم السلام این پنج معصوم را دیده و از وجود اینها استفاده کرده هیچ نقطه ضعفی ندارد، در تمام جاها در تمام مراحل در تمام خدماتی که داشته همه جا مورد محبت و احترام بوده، اما باید درس آخر را از امام باقرعلیه السلام بگیرد- در بستر افتاده مریض است ساعت آخر عمرش است امام باقر علیه السلام تشریف آوردند برای عیادت ایشان وقتی که از او پرسیدند: حالتان چطور است؟ گفت: الحمدلله طوری شدم که مرض را بهتر از صحت می دانم فقر را بهتر از ثروت می دانم. حضرت فرمود: ما آل محمد صلی الله علیه و آله اینطور نیستیم. گفت شما چطورید فرمود ما هرچه خدا بخواهد همان را می‌خواهیم.

دوتا دوست باشند، یکی خیلی قدرتمند باشد و همه کار از دستش بر بیاید و یکی هم خیلی ضعیف باشد، وقتی خودش را به او واگذاشت هرچه او می‌خواهد این هم باید خواسته باشد. خدای قادر حکیم، شما در چه چیز خدا ممکن است شک کنید؟ آیا قدرت ندارد که دارد، حکیم نیست که هست، بهتر از شما مصالح شما را نمی‌داند که می‌داند. این‌ها هست پس چرا شما خودت را به او واگذار نمی‌کنی؟ خواست خودت را با خواست او عوض نمی‌کنی؟ چرا اصلاً خواست داری؟ «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً[6]» ای کسانی که ایمان آوردید همه شما در تسلیم در سلم وارد شوید هیچ چیز جز آنچه که خدا خواسته نخواسته باشید «ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً وَ لاَ تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیطَانِ[7]» معلوم است اگر انسان در مقابل پروردگار تسلیم نباشد پیرو شیطان است، چون نوبت شیطان رسیده است. تا انسان گفت خدایا من این را خواستم چرا اینطوری اش کردی؟! و با خدا دعوا کرد آنجا شیطان آمده در قلبش جا گرفته و به او نزدیک شده است. البته برای تکمیل ایمانمان به ما فرموده‌اند در فشارها، در امراض، در فقر، در امثال اینها به خاندان عصمت علیهم السلام مراجعه کنید، و الباب المبتلی به الناس، همه برای همه چیز به درِخانه این‌ها باید بروند ولی نه اینکه تنها برای مادیات برویم و برای معنویات خبری نباشد.

 

تفکّر در شبهای ماه مبارک رمضان

در شبهای ماه مبارک رمضان ان شاء الله کوشش کنیم که لااقل نیم ساعتی بنشینیم فکر کنیم ببینیم چه صفت سیاهی در دل داریم این سیاهی دل را نداشته باشیم یک کسی میگفت چله گرفته ام که سواد نداشته باشم چون سواد یعنی سیاهی و یک چند وقتی من همراهش بودم کلمات حکمت آمیزی می گفت ما از او استفاده می کردیم. حالا این سوادها، سواد دل هم گاهی می‌آورد، آن علم نیست، علم رسمی دنیایی است که سر به سر قیل است و قال، نه از آن کیفیتی حاصل نه حال.

 

فرق عالم ناپاک و شخص بی سواد و پاک

مرحوم شیخ بهایی که آن همه علوم را بلد است که می‌گوید: من بر هر صاحب علمی غلبه کردم کتابهای ریاضیش تا الان تدریس می‌شود بعضی کارهای علمی کرده که شبیه به معجزات است، او با آن عظمت می‌گوید که این علوم رسمی، فیزیک، شیمی، این اصطلاحات، این ادبیات، سر به سر قیل و قال است.

غالباً کسانی که خیلی ادبیاتشان خوب است کبر و غرور پدرشان را در آورده است، یک ادیبی در مشهد بود گفته بود که من کلمات حضرت رضا علیه السلام را دیدم که خیلی ادبی نیست لذا زیارت حضرت رضا علیه السلام نمی‌روم! این اندازه انسان احمق می‌شود، فلان کس فلان حرف را بر خلاف ادبیات گفته است، پس هیچ چیزی ندارد باید فحشش داد. یک چنین افرادی در بین ما هستند که غرور پیدا می‌شود برای آنها.

شیخ بهایی این شعر را می‌گوید: علم رسمی سر به سر قیل است و قال، نه از آن کیفیتی حاصل نه حال. حاج علی بغدادی یک انسان بی سوادی است، سواد خواندن ندارد دلیلش این است که در همان قضیه که در کتاب مفاتیح آمده میگوید: حضرت ولی عصرعلیه السلام فرمودند: کدام زیارت را دوست داری؟ زیارت بخوان. می‌گوید «لستُ انا بِقاری» من سواد ندارم، حالا یکوقت هست فارس است و عربی بلد نیست اما او خودش عرب بوده بغدادی بوده عربی می توانسته بخواند عربی خواندن او مثل فارسی خواندن ماست سواد نداشته حضرت برایش زیارتنامه خواندند و این همه کرامات به او اظهار کردند.

شخصی بود به نام جعفر نعلبند که به مردم یک حرف‌هایی می‌زد، مردم هم می‌گفتند: فلانی (با این حرفها برای خودش) دکّان باز کرده می‌گوید من خدمت امام زمان ارواحنافداه رسیدم و چه دیدم و چه دیدم! این حرفها چیست که می زند؟ همان حرفهایی که غالباً مانع شده از اینکه ما در بین مردم نعمتهای پرودگار را تذکر بدهیم، و الا شما هر کدام تان، از مردم شیعه بنشیند فکر کند چندتا معجزه درباره خودش انجام شده. چه کسی گفته نباید گفت؟ همین قضیه ای که می خواهم عرض کنم حضرت فرمودند: بگویید، نمی دانم از کجا پخش شده که نباید گفت! چرا نباید بگویید؟ چطور شد همه فحش‌ها و غیبت‌ها و همه بدگویی ها پشت سر مردم و همه تشییع فاحشه‌ها را باید گفت و کرد ولی اسم امام زمان ارواحنافداه نباید برده شود برای اینکه مردم مبادا متوجه امام زمان ارواحنافداه بشوند؟! مبادا از امام زمان ارواحنافداه حاجتشان را بگیرند؟! مبادا دلشان متوجه حضرت بقیه الله ارواحنافداه بشود؟! آن کسی که می‌گوید خودش را فدای ترویج نام مقدس حضرت ولی عصر ارواحنافداه می کند.

عموی مرحوم گلستانی می‌گوید که من در راه تخت فولاد اصفهان داشتم می‌رفتم با جعفر آقای نعلبند برخورد کردم به ایشان گفتم: ما با شما هم فکر هستیم، ماهم دوستدار شما هستیم، به عنوان مبارزه صحبت نمی‌کنم بلکه از راه مصالحه از راه موافقت و رفاقت حرف می‌زنم. یکی از قضایای خوبت را برای من نقل کن.

 

لزوم عدم تندی در مناظره

من خودم خدا را شکر می‌کنم که هیچ وقت نشده ولو با یک فرد مخالف با تندی برخورد کرده باشم. با عالم سنی برخورد کردم بعنوان یک شاگرد گاهی در مقابل عالم سنی نشستم خدا می‌داند که بعدش او آنقدر خضوع کرده که جریان برعکس شده او شده شاگرد و من شدم استاد. نمونه‌هایش را زیاد می‌توانم نشانتان بدهم. برخوردتان با آدمهای خوب و بد، خوب باشد این عمل پیامبر اکرم است. البته تبری و این مسائل جداست. اگر هم کسی را می‌خواهید به اسلام دعوت کنید با زبان خوب و اخلاق خوش دعوت کنید.

 

قضیه جعفر نعلبند

می‌گوید با این شخص برخورد کردم گفتم ما رفیقیم با هم همراه هستیم و تخته فولاد اصفهان یک مکان و یک قبرستان معمولی نیست اولیاء خدا و انبیا آنجا دفن هستند. به هر حال قضیه‌ات را برایم تعریف کن. اول نمی خواست بگوید ولی بعد گفت چشم. ایشان هم قبول کرد و گفت: من بیست و پنج مرتبه کربلا رفتم یک بار روز عرفه در کربلا بودم – کسی که روز عرفه در کربلا باشد خدای تعالی اول به زائرین سید الشهداء نظر می‌کند بعد به کسانی که در سرزمین عرفات وقوف کردند نظر می‌کند- می‌گوید من مقید بودم در روز عرفه بروم کربلا. یک سال حرکت کردیم و یک نفر هم در بین راه با ما رفیق شد. هوا هم خیلی گرم بود این هم آدم خوبی بود رفیق خوبی بود، آن زمان‌ها با قافله حرکت می‌کردند، ماشین نبود، در یکی ازاین منزل‌ها رفیق ما مریض شد. قافله هم وقتی بخواهد سر ساعت حرکت کند دیگر برای یک نفر توقف نمی‌کند چون یک قافله با دویست سیصد نفر جمعیت یک روز هم برایشان خیلی مهم است. این مریض شد سخت هم مریض شد حالا قافله هم می‌خواهد حرکت کند من به او گفتم من هم باید بروم خداحافظ. دیدم گریه کرد گفت که اگر شما بروید من چکار کنم؟ من اینجا تنها هستم. بیا تو یک ساعت دیگر صبر کن من تا یک ساعت دیگر می‌میرم هرچه از پول پول زیادی داشت) و وسائل (الاغ و بقیه وسایل) دارم مال تو و تو فقط مرا ببر کربلا دفن کن. می‌گوید من دلم سوخت و ماندم و همانطور که گفت یک ساعت بعد از دار دنیا رفت. من هم جنازه را برداشتم روی الاغش بستم البته از قافله هم یک ساعت عقب افتاده بودم. می‌خواستم جنازه را ببرم من یک نفر آدم، هرچه جنازه را می‌بستم کج می‌شد و می‌افتاد قافله هم رفته بود و من هم می‌ترسیدم و همینطور تنها مانده بودم و مشکل درست شد.

یک دفعه توجه و توسلی به آقا سید الشهداء کردم که آقا جان این زائر شماست من تعهد کردم که این را به کربلا برسانم شما کمک کنید تا من زائرتان را به کربلا بیاورم. در همین زمان دیدم چهار نفر آمدند یکی از آنها جلوتر بود و سه نفر دیگر در خدمت این آقا بودند و اینها اسم مرا بردند و گفتند: جعفر، این را برعهده ما بگذار، جنازه را پیاده کردند، آنجا چشمه آبی پیدا شد، او را غسل دادند کفنش کردند و بعد یک طوری روی الاغ بستند که دیگر هیچ تکانی نخورد و بعد از من خداحافظی کردند و رفتند – دیدید که ماشین‌ها وقتی به الاغ سوارها می‌رسند چطور رد می‌شوند؟- می گوید که من دیدم وقتی که حرکت کردم خیلی سریع از قافله خودمان عبور کردم و از قافله ای که دو روز قبل از ما حرکت کرده بود رد شدم و همین طور با سرعت دارم به سمت کربلا می‌روم، یک دفعه در همان روز من به کربلا رسیدم و خلاصه جنازه را دفن کردم بعد معلوم شد که من بیست و پنج روز زودتر از آن قافله به کربلا رسیدم؛ و ایشان حضرت بقیه الله اروحنافداه بودند که این محبت را کردند.

می‌گوید من این قضیه را به کسی نمی‌گفتم- منظورم این قسمت است- با کسی درمیان نمی‌گذاشتم، یک بار خدمت حضرت رسیدم حضرت فرمودند: آن قضیه را چرا برای مردم نمی‌گویی؟ برای مردم بگو تا بدانند که ما با زوار جدمان چه معامله‌ای می‌کنیم.

 

اهمیت نقل تشرفات در مجالس

من به شما یک توصیه می‌کنم. هرکدامتان چند تا از این قضایای تشرفات را حفظ کنید و در مجالسی که دو سه نفر می‌نشینید نقل کنید، هم مجلستان را منور می‌کند، هم برای دوستانتان یک قضیه گفتید و وقتتان به بطالت نگذشته. آن که می‌خواهید جوک بگویید و حرفهای بی ربط بگویید خوب اینها را بگویید و شایع کنید پخش کنید این الطافی که حضرت بقیه الله ارواحنافداه به مردم دارد. اینقدر امام زمان ارواحنافداه را از توی جامعه خودتان بیرون نکنید نگویید توی بیابانهاست آن هم یک بیابانی که اطرافش آبادی نباشد آنجا باید حضرت باشد از ما دور باید باشد نه خیر. «بنفسی انت من مغیب لم یخل منا[8]»

 

شب بیست و هفتم حتماً شب قدر نیست

 امشب شب تولد حضرت مجتبی علیه السلام است در نیمه ماه خدا قرار گرفتیم به ضمیمه توسل به امام مجتبی صلوات الله علیه فیوضات زیادی در این شب عنایت می‌شود، این شب باید بگوییم ازشب قدر بالاتر است چون ما هرچه داریم از خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام است، شب قدر هم که شب قدر است به خاطر فرق شکافته علی ابن ابیطالب علیه السلام است فلذا سنی ها که به علی ابن ابیطالب علیه السلام خیلی ارادت ندارند شب قدرشان هم شب بیست و هفتم است. شما این را می دانید که آنها شب قدر را شب بیست و هفتم می‌دانند و من به یکی از علما گفتم (این مساله ذوقی است) من هرشبی از شبهای ماه رمضان را احتمال شب قدر می دهم الا شب بیست و هفتم، چون اگر شب بیست وهفتم شب قدر بود هیچ وقت سنی‌ها آن شب را احیاء نمی‌گرفتند و دعا نمی‌کردند، خداوند این توفیق را به آن‌ها نمی‌دهد حالا بعضیها شب بیست و هفتم احیاء می گیرند و دعا می کنند خوب هم هست این حرفهایی که من می‌زنم حرفهای ذوقی است ولی من شب بیست وهفتم راحت‌تر می‌خوابم و احیاء نگه نمی‌دارم تا شبهای دیگر.

 

تعیین شب قدر از آیات و روایات

چون هرشب ازماه رمضان را می‌توان گفت احتمال شب قدر است، ولی به برکت معصومین علیهم السلام تقریبا در همان سه شب جمع اش کردند و کنترل کردند و بعضی‌ها آمده‌اند از روایات گفته‌اند دو شب است، مثلاً در یک روایت آمده که شخصی از روستاها خدمت امام علیه السلام آمد گفت آقا شب قدر را تعیین کنید من یک شب بیشتر نمی‌توانم از ده به شهر بیایم، حضرت فرمودند: اگر می‌خواهی شب قدر را درک کنی دو شب بیا، شب بیست ویکم و شب بیست وسوم.

خلاصه این اندازه محدودش کردند و الا شب قدر یقیناً در ماه رمضان است و یقینا شب قدر بهتر از هزار ماه است ولی حالا درکدام شب از شبهای ماه رمضان هست؟ این دیگر تعیین نشده است و دلیلش هم که شب قدر در ماه مبارک رمضان است این است که در آیات قرآن هست که «انا انزلناه فی لیله القدر» یعنی خدا قرآن را در شب قدر نازل کرده و در آیه دیگر می‌فرماید: «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ[9]» در ماه رمضان قرآن نازل شده است پس اگر گفتیم در شب قدر قرآن نازل شده و درماه رمضان قرآن نازل شده نتیجه‌اش این است که شب قدر در ماه رمضان است. حالا کدام شب است؟ از روایات استفاده می‌شود درشب نوزدهم و بیست ویکم و بیست وسوم که ان شالله خدا توفیق احیای آن شبها را به ما بدهد.

 

بُعد ملکوتی شب قدر

و این که عرض می‌کنم، بعضی از اولیای خدا گفته‌اند و روایات هم تأیید کرده است که در شب قدر اگر انسان چشمش باز شود و بعد ملکوتی شب قدر را ببیند اینطوری می بیند که حضرت ولی عصر ارواحنافداه نشسته‌اند و تمام ملائکه که موکّل هرفردی از افراد بشر هستند با طومار عملکرد سال گذشته آن شخص می‌آیند خدمت امام زمان صلوات الله علیه و می گویند که آقا این شخص این کارها را کرده شما چه می فرمایید؟ خوب یک کسی هست که همیشه گناه کرده، حضرت می‌فرمایند این دیگر شقی است و اسمش جزء اشقیا باشد. یکی آمده که هم کار خوب کرده هم کار بد کرده، اما بعضی در آن شب آمدند نشسته‌اند کنار امام زمان، شما هم ان شاء الله همین طور باشید، دامن حضرت را گرفتند، ملائکه هم پرونده را آورده‌اند، حالا هرچه هست، اگر آدم هم شقی باشد حالا خودش را آورده آنجا رسانده می‌گوید: آقا خواهش می‌کنم ان کان اسمی من الاشقیاء فامحنی اگر اسم من در اشقیاء است آن را محو کنید، پاک کن را بگیرید پاکش کنید، جوهر را هم پاک می کند، هرچه که شما بگویید همان را پاک می کند، اراده شما همه گناهان را پاک می‌کند این را پاکش کنید، واکتبنی فی السعداء اسم ما را جزء لیست سعدا بنویسید. این در بُعد ملکوتی این شب است و بُعد ملکوتی مهم تر از بُعد ملکی است. این بُعد ملکی که ما همدیگر را می‌بینیم و در و دیوار و اینها همه‌اش زائل شدنی است «ما عِنْدَکُمْ ینْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باق[10]» انسان با چشم صحیح نمی‌بیند، یک مطلب دیگر از جعفر نعلبند که فراموش کردم بگویم ایشان می‌گفت: بعد از آن هر وقت روز عرفه به کربلا مشرف می‌شدم چشمم در آن روز باز می‌شد و ملکوت همه چیز را می‌دیدم. حتی ملکوت و سیرت مردم را هم می‌دیدم. وقتی وارد حرم می‌شدم می‌دیدم یک مشت حیوانات دور ضریح دارند می‌چرخند. اگر انسان یک صفت حیوانی داشته باشد به در نظر آن افرادی که با امام زمان صلوات الله علیه ارتباط دارند و انطور که خدمت به زائر حضرت سیدالشهداء صلوات الله علیه می کنند صورت حیوان دیده می شود.

 به هر حال ان شاءالله احیاء شب قدر را خدای تعالی نصیبمان بکند، شبهای دیگر زودتر بیایید البته می دانم روزه بودید و بعد از افطار خسته هستید و خوابتان می گیرد ولی اگر اهل حال و معنا باشید ان شاالله از خستگی بیرونتان می آوریم و ان شاالله  نام مقدس حضرت بقیة الله همه را از خستگی دربیاورد تا چه برسید به زیارت خود آن حضرت، امیدواریم که این شبهای احیاء در زمان ظهور حضرت واقع بشود و این بقیه عمر ما در زمان ظهور آن حضرت باشد. خب من عرایضم را تمام می‌کنم و روضه هم نمی‌خوانم. مجلس همین اندازه کافیست ولی شب تولد است و همه حوائج را نباید با گریه گرفت. بعضی وقتها باخنده هم می‌شود حاجت گرفت، با دل شاد هم می‌شود حاجت گرفت.

 

توجه در وقت گفتن «یا الله» در شب قدر

 همینطورکه نشستید نه میگویم رو به قبله بنشینید و نه چراغها را خاموش کنید، اینما تولوا فثم وجه الله، هر طرف رو کنید همان طرف خدا هست. خدا طرف خاصی ندارد ولی دلهایتان را بدهید به خدا و تا می‌توانید در مجالس معمولی وقتی یا الله می گویند شمایا الله را با توجه بگویید؛ یعنی واقعاً خدا را نزدیک بدانید که فرمود: «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ[11]» او نزدیک تراز رگ گردن به شماست. خدا را نزدیک به خودتان بدانید و یا الله که می گویید یعنی ای خدا. اگر در مقابل یک آدمی نشسته باشید و حواستان پرت باشد و بگویید آقا این حاجت ما را بده، اما حواستان جای دیگر باشد باشد و خودتان هم نفهمید چه می گویید این بد است. واقعاً برای یک انسان بد است. اگر نگویید بهتر است! نستجیربالله خدا را یکی از خودمان حساب کنیم که یک حاجتی هم به او داریم حواست جای دیگر باشد

یک وقتی من بچه بودم پدرم داشت مرا نصحیت می‌کرد من حواسم رفت به یک گنجشک که رفته بود تو دیوار. به پدرم گفتم گنجشک رفت آنجا. پدرم خیلی ناراحت شد. شاید از آن زمان حدود چهل و پنج سال گذشته هنوز هم یادم است که پدرم ناراحت شد که من دارم با توحرف می‌زنم و تو حواست به گنجشک است. حالا ببینید خدای با آن عظمت وقتی که می گوییم یاالله اگر حواسمان پرت باشد چقدر بد است؟ خب حالا توی نماز چون نماز طولانی است ممکن است حواسمان پرت شود. ولی یک یا الله گفتن که حواس پرتی ندارد زود تمام می‌شود. یک دفعه یا الله بگویید کافی است اینکه می گویند ده مرتبه بگویید بخاطر این است که یک دفعه‌اش را درست بگویید.

به خدا قسم اگرحواستان به هرچیز باشد اهمیت آن چیز به اندازه همان گنجشک است. برای من بچه پنج شش ساله گنجشک اهمیت داشت و برای شمای چهل پنجاه ساله یک خانه سیصد چهارصد متری اهمیت دارد! من به اندازه سنّم و شما هم به اندازه سنّتان. ان شاءالله که منبری‌ها اینطور نیستند. هم گوینده هم شنونده بی توجهند یکی بادبزن دستش گرفته یا الله می گوید آنها هم می گویند الهی امین و خدا هم به هیچکدام توجه نمی کند. واقع اش این است. بیاییم در این مواقع که یک ساعت اینجا نشسته‌اید و فضائل خاندان عصمت را گوش کردید، فضائل حضرت بقیة الله را شنیدید و قلبهایتان منوّر و مجلستان معطر شده ده تا یاالله گفتن نیم دقیقه هم طول نمی کشد، نیم دقیقه آدم توجهش را به خدا ندهد؟ خیلی باید آدم بی ربطی باشد! لذا یک چند دفعه یا الله می گوییم و از این بیشتر نمی توانم جسارت کنم به آنهایی که موقع یاالله گفتن حواسشان پرت است، و ان شاالله چند تا هم دعا می کنیم با توجه، امیدواریم شب عید است عیدی را ما کامل به ما مرحمت بفرمایند …

نسئلک اللهم و ندعوک

باسمک العظیم الاعظم الاعز الاجل الاکرم

بامام زماننا و بالحسن بن علی

یا الله …

اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم عجل لولیک الفرج

خدایا به آبروی حجة بن الحسن عیدی ما را فرج آن حضرت قرار بده

قلب مقدسش را از ما راضی بفرما

خدایا به آبروی حجة بن الحسن قسم ات می دهیم خیر دنیا و آخرت به ما مرحمت بفرما

خدایا ما را از بهترین یاران امام زمان قرار بده

خدایا به آبروی حجة بن الحسن قسم ات می دهیم دوستان امام زمان را در پناه امام زمان حفظ بفرما

دشمنان امام زمان را به آبروی آن حضرت ذلیل بفرما

خدایا قلوب شیعه را بیشتر متوجه به امام زمان بفرما

خدایا به آبروی ولی عصر گرفتاری های شیعه را برطرف بفرما

خدایا به آبروی حجة بن الحسن قسم ات می دهیم سربازان اسلام را بر کفر پیروز بفرما

مریضهای اسلام، مرضهای روحی مان شفای کامل مرحمت بفرما

شهدای ما با شهدای کربلا محشور بفرما

 

گرفتاریهایمان رفع بفرما

امواتمان غریق رحمت بگردان

پدر و مادرمان ببخش و بیامرز

و عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان…

 

[1] -سوره انسان، آیه 9

[2] – سوره انسان، آیه 8

[3] – سوره انسان، آیه 9

[4] – سوره فجر، آیه 28

[5] – سوره انسان، آیه 30

[6] – سوره بقرة، آیه 208

[7] – سوره بقرة، آیه 208

[8] -مفاتیح الجنان، دعای ندبه

[9] – سوره بقرة، آیه 185

[10] – سوره نحل، آیه 96

[11] – سوره ق، آیه 16

لینک فایل صوتی